https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-11 07:37:322023-07-07 09:16:06چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 1
1158نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد جانم خیلی خوشحالم که با شما و خانم شایسته عزیزم آشناد شدم …استاد من الان تو سن 38 سال هستم ولی هنوز ازدواج نکردم و تلاش زیادی هم کردم ولی محقق نشده ونمیدونم چیکار کنم …..ی روز که خیلی ناراحت و نگران بودم ب این سایت هدایت شدم البته همیشه ته دلم توکل و صبر داشتم اما خب نشده ….
🟢چه هدف هایی رو انتخاب کردم ولی براش تلاش نکردم با اینکه کلی زحمت کشیدم به اون نتیجه دلخواه نرسیدم: هدف من استخراج ارز دیجیتال بصورت قانونی در ایران هست و رفتم دنبال کاراش دریافت مجوز رفتم وزارت صنعت معدن و اداره برق که گفتن نمیشه این حرفا تحقیق کردم در مورد ماینر کم مصرف اونم نتیجه ای نداشت و میدونستم که یه جای ذهن من ایراد داره و باگ ها رو پیدا کردم و شروع کردم به نوشتن باور های جدید در این حوزه
آیا افرادی رو میشناسید که با تلاش کمتر از من یا با تلاش مشابه من توی زمان کمتر به نتایج بزرگ تر رسیدند توی همون حوزه ای که من هدف گزاری کردم؟بله افرادی رو میشناسم که توی حوزه کاری من به جای یه مکان برای استخراج چند مکان برای استخراج دارن خیلی هم عالی کار میکنند و حتی باهاشون ارتباط گرفتم گفتن اگه میخوای ماینر بده ما برات استخراج میکنیم ولی درصد یعنی 60درصد ما میبریم 40درصد تو که من قبول نکردم و وقتی رفتم دنبال مدارک که گفتن نمیشه برق نیست فلان همین موضوع مهاجرت استاد یادم آمد که بهش میگفتن نمیشه آمریکا! مگه میشه که گفت کاری میکنم همین غول آخریه بخوره زمین و باورهای نامناسب رو توی این حوزه یکی یکی دارم توی ذهنم پیدا میکنم و به ذهنم میگم که همونطور که اینا تونستن منم میتونم هیچ تفاوتی با اونا ندارم
چه باور های محدود کننده ای توی ذهن من ممکنه وجود داشته باشه که باعث میشه تلاش های من جواب نده و یه پای من روی گاز باشه یه پای من روی ترمز؟توی حوزه کاری من اول که بصورت استخراج ابری کار میکردم یعنی یه پولی میدادم به ینفر از خارج از کشور و اون برای من استخراج میکرد بعد از مدتی نشونه ی واضح آمد از خداوند برای من که این کار درست نیست اولش ذهنم مقاومت داشت و بالاخره گذاشتمش کنار و هدایت شدم از طرف خداوند به یه سری راه های دیگه و فهمیدم که اگه من این کار رو ادامه میدادم استخراج بصورت ابری حتی به این تضاد بر نمیخوردم که باور هام توی این حوزه ایراد داره و یه جایی سرم به سنگ میخورد حالا جدا از اون بحثی که معلوم نیست پولت برگرده یا نه من چند روز پیش نشستم و باور های محدود کننده ای رو توی این حوزه که دارم رو پیدا کردم و نوشتم ولی به دلیل اینکه ذهنم ناخودآگاه فکرم رو میبره به سمت کار سابقم هنوزم نمیتونم روی این کار تمرکز کنم با اینکه رهاش کردم ولی به لطف الله یکتا روی خودم کار میکنم و حتی ایده های که قبلاً هم برام آمده بود برای کارم داره پر رنگ تر میشه برام و ایمان دارم که راهم درسته و جواب میده
پروردگارا ما رو به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای نه کسانی که بر آن ها غضب کردی و نه گمراهان هدایت کن که تو بس شنوا دانایی
سلام امروز زدم نشونه ام دیدم چه فایلی چه نشونه واضح ای هدف دارم ولی باید تلاش کنم قدم بردارم حتما ترمز دارم که هنوز به هدفم نرسیدم زیاد می خوام با خدا حرف میزنم ولی پام رو گاز و ترمزه باورهام ایراد داره از حرفهای که تو ذهن ام درست کردن طبیعی است من به خواسته هام برسم زیاد دست و پا نزنم بعضی واقعا راحت به خواسته ها میرسن حتما باور خوبی دارن چقدر دوست دارم دوره کشف قوانین بتونم تهیه کنم و ترمز هام پیدا کنم خواسته هام الکی به دلم نیوفتاده حتما راه حلی داره خدا راهش بهم نشون میده اگه ترمزهای بردارم روی باورهای مخربی کار کنم و دوست دارم با قانون سلامتی پیش برم چرا نتیجه نمیاد؟چون ایراد از خودمه چون دور ورم الگو هست موفق اند من هم باید لذت ببرم از زندگیم امروز فهمیدم چرا نتیجه نمیاد خدایا کمکم کن باورهای مخربم پیدا کنم دوستان خانم های خانه دار چه باورهای می شناسید که جلوی خواسته هامون گرفته میشه شمایی که کشف قوانین دارید راهنمائی کنید که ما هم به هدفهامون برسیم پامون از روی ترمزها برداریم سپاسگزارم
استاد من قبلا بار ها و بارها این اتفاق برام افتاده که با وجود تلاش فراوان مخصوصا در زمینه های مالی نتایج خوبی نگرفتم اما در عین حال در زمینه های مختلف دیگه مثل تناسب اندام ، و برنده شدن در مسابقات علمی و پیروزی در مسابقات ورزشی و رتبه خوب در کنکور موفق بودم اما همیشه هرچقدر توی زمینه های مالی تلاش کردم به نتیجه ای نرسیدم.
اما به تازگی یه کار جدید شروع کردم و در مورد کار جدیدم و کار هایی که میخوام بکنم و ایده هام به هیچ کس تا حالا نگفتم چون میدونستم منو نا امید میکنند یا مسخرم میکنند اما واقعا تا اینجای کار نتایج خوبی گرفتم نسبت به انرژی کمی که میزارم و نسبت به سرمایه ای که برای این کار اختصاص دادم
و الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا توی زندگیم موفقیت هایی بدست اوردم دهنمو بسته نگه داشته بودم و راجب کارام و ایده هام و اهدافم حرفی نمیزدم با اطرافیانم
و از طرف دیگه الان که به ناکامی هام فکر میکنم میبینم که همیشه اول مسیر راجب کار هایی که میخواستم بکنم یا اهدافم با بقیه حرف میزدم و حتی اگه غیر مستقیم هم حرفی بهم نمیزدند اما من انرژی های منفیشونو دریافت میکردم و حس میکردم روی من و روی اون کاری که میخوام انجام بدم تاثیر میگذاره و اخرشم یا با وجود تلاش فراوان نتیجه نمیگرفتم یا وسطای راه نا امید میشدم و دست میکشدیم چون نشونه هایی از رشد در اون کار نمیدیدم
بنظرم شاید سکوت نکردن و صحبت کردن با دیگران راجب اهداف و مسیر رسیدن به خواسته ها یکی از عواملی باشه که میتونه مانع موفقیت بشه
میخوام بدونم این ایده من درسته؟ نظر شما راجب این قضیه چیه؟ ایا این کار درستیه که من سعی میکنم کار هایی که میخوام انجام بدم رو با بقیه در میون نگذارم و از بقیه مخفی نگه دارم یا حتی بخاطر این پنهون کردن اهداف و خواسته ها و مسیرم گاهی دروغ بگم به اطرافیانم؟
این منو خیلی اذیت میکنه که گاهی مجبور به دروغ میشم چون اصلا دوست ندارم این کار رو انجام بدم اما گاهی وقتا چاره ای ندارم
میشه منو راهنمایی بفرمایید و راجب مسئله سکوت و حرف نزدن با دیگران در باره خواسته ها و اهداف و مسیر رسیدن بهشون صحبتی بکنید و دلیل اصلی این قضیه رو بگید که چه اتفاقی میوفته وقتی سکوت میکنیم؟
من تا الان با وجود اینکه محصولات استاد رو خریداری کردم اما این اولین باری هست که کامنت میگذارم.این موضوع خیلی خیلی برام جالبه و دقیقا چیزی هست که دغدغه این مدت منه! من و همسرم و بچه هام از چهار سال پیش تا الان قصد مهاجرت داریم اما متاسفانه این پروسه واقعا طول کشیده و دیگه خسته کننده شده برامون. بار اول یه شرکت کلاهبرداری کرد و بار دوم با یه شرکتی قرار داد بستیم که سابقه درخشانی توی ویزا گرفتن داشته و داره و هر روزه کلی ویزا دریافت میکنه! اما نمیدونم چرا منی که قانون رو میدونم و دارم روی خودم کار میکنم و ورودیهای رو به شدت کنترل میکنم جوری که چهار ساله تلویزیون تو خونه نداریم و فضای مجازی هم خیلی خیلی محدود کردیم،چرا هنوز ویزا نشده م. توی این دو هفته من داشتم به این موضوع فکر میکردم که من که دارم تلاش خودم رو میکنم و هم زبانم رو دارم میخونم و هم پذیرش دانشگاه رو گرفتم پس چرا ریجکت شدم ،چرا با وجود اینکه کلی کارها انجام دادم و پرونده ما از خیلی ها قوی تر بود کار ما نشد ،چه ترمزی در ذهن من هست که مانع ویزا گرفتن ما شده،دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که همسرم گفت فایل استاد عباسمنش در مورد همین مسئله گفته شده منم با تعجب فقط همسرم رو نگاه میکردم چون از خدا خواسته بودم بهم کمک کنه تا این ترمز رو پیدا کنم، وقتی صحبت های استاد رو گوش میدادم یه تلنگری بهم زده شد که کامنت بذارم و کامنت های بچه هارو هم بخونم .همین باعث شد که من به الهامی که بهم شد گوش بدم و کامنت بذارم ،گفتم شاید با کامنت گذاشتن بتونم از راه حل بچه ها در مورد اینکه من چه باور محدود کننده ای میتونم داشته باشم که نتونستم هنوز مهاجرت کنم استفاده کنم و بتونم با بر طرف کردن اون ترمز ها به هدفم برسم ،گفتم شاید شما بتونید بهم کمک کنید اگه جای من بودید چکار میکردید، چه باوری رو در دهنتون میساختند یا از چه باورهایی دوری میکردید تا به هدف تون برسید؟!
بعد از شنیدن این فایل تاثیرگزار داشتم فکر می کردم که واقعا دلیل ناکامی من در رشته و حرفه ای که انتخاب کردم و خیلی براش زحمت کشیدم چی بود؟ چرا بعضی از دوستان و همکارانم با تلاش کمتر و مسیر ساده تری تونستن موفق بشن ؟ من در دو مورد احساس میکنم که به شدت ترمزهای روانی مزاحم باعث شدند که به نتیجه دلخواهم نرسم. یکی در بحث کار و دیگری رابطه.
من سالها پیش با تلاش بسیار زیاد با رتبه عالی در آزمون وکالت قبول شدم. در ابتدا شور و شوق وشعف زیادی داشتم چون به خواسته ای که سالها دنبالش بودم و براش تلاش کردم رسیده بودم. تایم زیادی روی ابرا سیر میکردم از فرط خوشحالی.
دوره کارآموزی رو هم با موفقیت پشت سر گذاشتم. اما بعد از اون دچار یک حالتی شدم که احساس میکردم این شغل نیازمند تبحر و تخصص و تسلط زیادیه و خودم را لایق اون نمیدونستم. همش احساس میکردم من باید خیلی بنیه علمی قوی داشته باشم که بتونم موفق عمل کنم. وقتی پرونده ای بهم محول می شد سرتاپای وجود من رو استرس فرا میگرفت و دیگه خواب وخوراک نداشتم تا اون پرونده به نتیجه برسه. زندگی بر من حروم می شد وقتی کار جدیدی رو بعهده میگرفتم. دلم نمیخواست شکست بخورم و اصلا نمیتونستم شکست رو تحمل کنم. دلم میخواست همیشه بهترین عملکرد رو داشته باشم. وقتی کیسی رو بعهده میگرفتم میخواستم که حتما به نتیجه برسه و اضطراب و استرس زیادی داشتم. این در حالی بود که همه دوستا و همکارایی که با من کار میکردن خیلی ریلکس بودن و همه مون تقریبا توی یک سطح تحصیلی و علمی بودیم ولی اونا راحت کار میکردن و من همیشه به اونها غبطه میخوردم. جوری شده بودم که بعد از مدتی دیگه نمیخواستم کار کنم و مسئولیت هیچ پرونده ای رو بعهده بگیرم . فکر میکردم اینجوری راحت ترم. از زیر بار مسئولیت فرار میکردم، یا میخواستم حتما در کنار کسی کار کنم که او مسئولیت کار را به عهده بگیره. خلاصه که سالها درگیر این وضعیت بودم و نه تنها پیشرفت نکردم، کارم رو هم کنار گذاشتم. البته بعد ازون همیشه احساس ناکامی داشتم بخصوص وقتی میدیدم که همکارام دارن کار میکنن و موقعیت خودشون رو ارتقا دادن. همیشه با احساس ناکامی و شکست زندگی کردم .
باورهای محدودکننده من احساس عدم لیاقت و خود ارزشمندی بود. دائما خودم رو با دیگران مقایسه میکردم. با کوچکترین اشتباهی، شروع به خودخوری و خود سرزنش گری میکردم. همیشه دیگران رو بالاتر و برتر از خودم میدیدم و به آنها غبطه میخوردم. هیچوقت خوشحالی واقعی و احساس رضایت درونی رو در زندگی ام احساس نکرده ام. حتی مواقعی که از من تعریف و تمجید میشد، من خودم رو لایق اون تعاریف نمیدونستم. همیشه فکر میکردم که اگر وکیل موفقی باشم خوشحال خواهم بود، اگر در کارم موفق باشم خوشحال خواهم بود. هیچوقت خودم رو صرفا بدون هیچ دستاوردی مهم و باارزش نمیدونستم. فکر میکردم حتما باید دستاوردی داشته باشم که با ارزش و لایق باشم. برای بدست آوردن تعریف و تمجید دیگران خودم رو سانسور میکردم. خیلی از مواقع خود واقعی ام نبودم چون قضاوت دیگران خیلی برایم مهم بود. دائما دنبال تعریف و تمجید از دیگران بودن و دلم میخواست در مرکز توجه باشم و فقط به من توجه کنند. مثلا کلاس زبان میرفتم و برای اینکه تاپ استیودنت کلاس باشم و توجه استاد همیشه روی من متمرکز باشه بیشتر از همه درس میخوندم و خودم رو اذیت می کردم و استرس و اضطراب زیادی رو تحمل میکردم. خلاصه در هر حیطه ای یا باید بهترین میبودم یا نبودنم را انتخاب میکردم. سالهااای سااال با این روند جلو اومدم و خیلی از فرصتهای زندگی ام رو از دست دادم و الان هم در بلاتکلیفی و انفعال به سر میبرم. الان که به لطف استاد، ترمزهای ذهنی ام رو شناختم و متوجه شدم که ایراد کار کجاست خیلی خوشحالم و امیدوار شدم که بتونم روی خودم کار کنم و این موانع رو از سر راه زندگی ام بردارم و منم بتونم مثل همه آدمها زندگی عادی شغلی و خانوادگی خودم رو داشته باشم.
خوشحال میشم که اگر کامنت من رو میخونین و شما هم درگیر این ترمزهای روانی بودید و تونستید از شرشون خلاص شید من رو هم راهنمایی کنید.
می خواستم خودم کامنت کنم ولی عمدا اومدم در جواب کامنت شما جواب دادم و نوشتم که هم ردپا باشد
و هم قانون آزادانه بدهیم با هم
هم من رشد کنم
هم شما
و هم دوستانی که کامنت را می خوانند
چون همین نوشتن ها و ادامه دادن هاست که پایداری نتایج را رقم می زند
وگرنه همه یادمون می ره
…
چرا باید دستاوردها مون باعث خوشحالی و بالابردن عزت نفس مون باشد
چرا باید خود خوری کنیم برای موفقیت های دیگران و شکست های خودمون
اینها عواملی هستند که مانع شده اند که ما به خواسته هامون نرسیم و درجا بزنیم
من خودم هم این ناکامی ها را داشتم
و دارم
ولی با خوندن کامنت شما باز هم بیاد آوردم چون ما انسان هستیم و فراموش کار و یادم میرود
با یادآوری بیاد می آورم که مقایسه کردن خودم با دیگران عامل این هست که من متوقف شوم . غبطه بخورم که چرا اینها دارند ولی من ندارم ؟؟
ببین الکی نمیشه گفت من این ترمزها را ندارم . اگر نداری که کجاست موفقیت های بزرگ و اگر قبول کنم که دارم باز هم خدا را شکر که قبول کرده ام و باید روشون کار کنم
وقتی با عده ای که در سطح پایین هستم می نشینم قشنگ می بینم که همه به خال خودشون زار می زنند . افسوس حال و گذشته را می خورند و اگر دستاوردی هم دارند در حد یک خونه کوچیک و یک ماشین پراید مدل پایین است
استاد میگه : من استانداردهام بالاست و وقتی بالا گرفتی برنده ای
.
کامنت شما را خوندم و توقف کردم
چون به خودم گفتم : مکه به خدا نگفتی نشانه . ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.. همینه . این را درستش کن روش کار کن . برو قدم بعدی .
من یه جاری دارم ایشون خیلی دستاوردهای بالایی را کسب کرده خدا را شکر ولی همه با قسط ووام و چک و نسیه . من این را نمی خواهم
من آسان شدن راه را برای خلق کردن خواسته و خواسته هام می خواهم.
دوست عزیزم کامنت شما خیلی پرمحتوا است
خیلی کارساز است
باید در مدار دریافت کامنت شما کسی باشد تا نکته و نکته های قانون را دریابد .
دوستان شما با شما تلاش کرده اند ولی درون مهمه که چی گفته میشود
شماها همه با هم رشد کرده اید ولی اونها از شما موفق تر هستند حالا دلیلش این هست که اونها باورهای مناسب تری دارند و مطمئنا ترمزهای کمتری
ما باید کسانی که حالا در مثال شما همکاران عزیز تون را تا می تونیم تحسین کنیم بگوییم ماشاالله احسنت آفرین هزار ماشاالله .. این تحسین خودش ایمان می خواهد چون هر کسی نمی تواند
من در پدرم الان از پیاده روی میام اونقدر خونه های فوق لاکچری دیدم و همه خونه ها . صاحب خونه ها وو را تحسین کردم و تایید کردم که قانون کار می کند ولی باز هم ترمزها نمی گذارند و باید ریشه یابی شوند
مثلا در مورد خودم فهمیدم یعنی خداوند بهم گفت که صاحب خونه پول از کجا آورده تا این خونه را خریده و صاحب شده هم در کلام هم در ذهن
کار نداشته باش که ایشون کی هست
چه شخصی هست . چکاره است . کارخونه دار است . ماشینش چیه . شغل اصلیش چیه . از کجاش آورده که تونسته این خونه را بسازد
کار به کار این ها نداشته باش
تو فقط تایید کن و تحسینش کن و بگو حتما و مطمئنا وقتی برای ایشون سده برای من هم میشود این را می دونم این را مطمئنم
البته که دارم روی این ترمزها و باورها کار می کنم و باید به مرحله ی دریافت برسد
ولی باز هم خوشحالم که خداوند بهم
گفت الحمدلله خدا را صد هزار مرتبه شکر
.
در مورد مقایسه کردن خودمون با دیگران هم خیلی باید روی خودمون کار کنیم یعنی باید مدام یادآوری کنیم که این من هستم . فلانی از من بهتر هست
ولی من هم به موفقیت های زیادی دست پیدا کردم
مثلا من در مورد زندگی کردن در خونه ی خودم خیلی خودم را با دیگران مقایسه می کردم
در شهر ما چند تا خیابون هست که خیلی به نسبت بقیه خیابون ها رشد ملک هاش عالی بوده
من میبینم خیلی ها میگن نه فقط فلان خیابون فلان ساختمون
بعد میگن چطور به فلانی داده پس یه ما هم مثل اپن باید بده
البته از یه جهاتی خوبه که آدم بتونه بهترینها را برای خودش بخواهد
اما اینکه بخواهیم خودمون را مقایسه کنیم با دیگران این خارج از قانون است و دست یافتنی نیست
یعنی بگیم چطور اون دارد من هم عین اون را می خواهم مثل اون می خواهم از راهی که اون رفته می خواهم
شاید خدا می خواهد بهتر از اون را به ما بده
البته این با الگو برداری فرق دارد
اگر موفقیت بزرگی دیگران دارند باید بری من و شما الگوهای خوبی باشند و مدام تکرارشون کنیم که ببین برای این شده بهترینها هم شده پس برای من هم شدنیه پس برای من هم میشود
.
دوست عزیزم کامنت شما خیلی پر محتوا است
خیلی ترمزها و باورها داخلش دارد
.
الهی که همیشه در مدار موفقیتها و دستاوردهای بالا و در اوج باشیم هم من هم شما و هم همه ی دوستان عزیزم
من اولین بار شما رو داخل سمینار های خانه معلم دیدم و با مریم بانو داخل دفتر تجریش هم کلام شدم
هنوز صمیمیت رفتارشون و اون حس گرمی جنوبی بودن که به من منتقل کردند رو به یاد دارم
ولی افسوس که من از مدار شما خارج شدم و روزگار بسیار بسیار بسیار سخت گذشت
داستان زندگی من بماند برای نوشتن در فایل های بعد.
من حدود 5 ماه هست که وارد حوزه مشاور املاک شدم. به ملک از سالها علاقه مند بودم ولی بخاطر باورهای ذهنیم که املاک محیط خوبی نیست و این شغل منظر اجتماعی خوبی نداره من وارد املاک نشدم ولی در نهایت 5 ماه قبل به طور جدی کارم رو در معتبر ترین املاک کشور استارت کردم.
وقتی فایل
من روزی حداقل 12 ساعت حضورا کار می کنم
و جزو تیم فروش ملک هستم
اما دریغ از حتی یک فروش از هر لحاظ توانمند هستم ارتباطی و از هر لحاظ.
اما موفق به نو شتن قرار داد نشدم.
حدود 3 ماه شبها خونه نمی رفتم و مدام در خانه اطرافیان می خوابیدم اما دچار عدم تمرکز شدم و کمخوابی و کسلی در محیط کار بعد دوباره روال خودم رو تغییر دادم و الان یکماه هست که می روم خونه خودمون و با پدرم از نزدیک کرج تا میدان ونک فقط و فقط صدای ملکوتی شما رو با جان و دل گوش می دهیم.
من هدفم مشاور اول شدن در املاک خودمون هست اما دریغ از حتی یک قرارداد و دلم می خواهد تا آخر امسال بتوانم یک kmc بخرم.
این ماه یک مشاور یک میلیارد و نهصد واریزی کمیسیون برای املاک ما داشت و 900 میلیون دریافت می کنه در حالی که 6 روز مونده به آخر ماه و من هنوز هیچ کمیسیونی دریافت نکردم.
اما این مدت که ویس ها رو با پدرم گوش می دهیم کلا تو جهت موفقیت هستم و بابا رانندگیشون خیلی آروم تر و بی حاشیه تر شده.
چیزی که سالها نتونسته بودم درستش کنم و در ضمیر ناخودآگاهشون بود.
من بامداد 5 شنبه امروز حدودا 4 صب از خدا خواستم من و با باور هام مواجه کنه و ازش خواستم به من بگه کدوم باورم رو باید تغییر بدهم.
و اتفاق عجیبی که افتاد من ساعتی که بازدید یک ملک رو دادم و مشتری گفت من دلار بابتش پرداخت می کنم مالک در بنگاه دیگه ای امضا کرد و زیر قیمت مشتری من فروخت.
یعنی دقیقا برعکس اصل همزمانی.
و من امشب اومدم تو خونه نوشتم من در زمان مناسب به مشتری مناسب سرویس شایسته می دهم که نتیجه قرارداد آسان و عالی می شود.
اما این رو هم بگویم مدارم بالا رفته و همه چیز خیلی تغییر کرده.
به جای مشتری بی پول مشتری با سوناتا میاد
سرویس ها و زنگ خورهام زیاد شده
و به نتایج خیلی نزدیک هستم
می خوام باور های ورودی پولم رو پاکسازی کنم
من باورهام در مورد پول خیلی خرابه ظاهرا.
از خدا می خوام کمکم کنه تا بتونم تمام باورهای اشتباهم رو پاکسازی کنم.
و باورهای ثروت ساز بسازم.
خیلی حرف ها دارم کم کم کامنت می فرستم از تجربیاتم رو در مسیری که با شما همسفر هستم و معجزاتی که پیش می آید را اینجا بازگو خواهم کرد.
روز تولد پیامبر است. برات آرزو می کنم امسال kmcتو بخری.
یک تجربه بگم کمکت میکنه: من تازه برگشته بودم ایران.میخواستم یک قرار دادم اوکی بشه نمیشد.خیلی صبر کردم. روحیم رو نباختم. فقط صبر کردم و تماسهای لازم رو با حال خوب و آرامش گرفتم. چند ماه غیر طبیعی طول کشید اما شد.
بعدا فهمیدممن از معدود کسانی بودم که بدون معرفی اون قرار داد برام اوکی شد.خدا برام اوکی کرد. برای تو هم می کنه. با حال خوب و صبر ادامه بده. حتما میشه. قدر بابارو بدون
زمانی که قوانین را خوب درک کنیم اولا باید بر اساس علاقمندیهایم باید هدف تعیین کنیم و یک برنامه روشن و ارزشمند برای رسیدن به اهداف داشته باشیم مسلما قوانین و یافته های خودمان در رسیدن به اهدافمون ما را یاری خواهند کرد.
رسیدن به موفقیت ها مثل چیدن پازل در جای خودشون هست. نیازی نیست خیلی زور بزنی و خودتو خسته کنیی.
به قول استاد عزیز اول باید علاقمندیهاتو بشناسی و بعد خودتو رو متعهد به اجرای برنامه هات بکنی مطالعه کنی و توانمندی خودتو بیشتر وبیشتر کنی تا به عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی برسی.
ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته تلاشگر و تمامی دوستان خوب در پناه خداوند بی همتا باشید.
فقط روزی که حس بد داشته باشم و ذهنم درگیرباشه اون روز هرچی تلاش بکنم بهش نمی رسم وبه این باور رسیدم که ذهنم درگیرباشه وآزاد نباشه اون روز هیچ نتیجه ای نمی گیرم
سیستم به شکلی تعبیه شده زمانی که خواسته ای درون ما شکل می گیردباید محقق شود اگرباور داشته باشیم بدون شک می شود
به این نتیجه رسیدم که تمام اتفاقات زندگی ما به واسطه باورهاوافکارمارقم می خوره.
وتمام تلاشم رو میکنم تا اون نتیجه ای که میخوام برسم.
باتوکل به خدا آن شاالله همه دوستانم ومن به نتیجه ای که میخوایم برسیم خیلی زود
سلام استاد جانم خیلی خوشحالم که با شما و خانم شایسته عزیزم آشناد شدم …استاد من الان تو سن 38 سال هستم ولی هنوز ازدواج نکردم و تلاش زیادی هم کردم ولی محقق نشده ونمیدونم چیکار کنم …..ی روز که خیلی ناراحت و نگران بودم ب این سایت هدایت شدم البته همیشه ته دلم توکل و صبر داشتم اما خب نشده ….
چه خواسته هایی داشتم که یا بهش نرسیدم یا دیر رسیدم
خواسته هایی که بهش نرسیدم یا دیر رسیدم خواسته های مالی بیشتر که هر بار با تلاش زیاد میزسم انقدر تمرین میکنم و… تا بشه و میدونم پاشنه اشیل من هستن
باورهای ثروت را میدونم و ریشه این باورهای متفیمم پیدا کردم اما باز درست کردنشون سخته و هر بار یکم درست میشع بعد باز بر میگرده خونه اول ـ
بارها شغل عوض کردم بخاطر همین باورهای محدود
هنوزم در مورد شغلم سردرگمم
بارها پول بدست اوردم و از دست دادم
و اینها همه برام محرز کرد ایراد کار کجاست
جدیدا زیاد روی بحث مالی تمرین میکنم
واقعا میخوام این پاشنه حل بشه
امیدوارم با اموزش های شما استاد عزیز بلاخره تموم بشه
به نام الله یکتا
سلام وقت همگی بخیر
🟢چه هدف هایی رو انتخاب کردم ولی براش تلاش نکردم با اینکه کلی زحمت کشیدم به اون نتیجه دلخواه نرسیدم: هدف من استخراج ارز دیجیتال بصورت قانونی در ایران هست و رفتم دنبال کاراش دریافت مجوز رفتم وزارت صنعت معدن و اداره برق که گفتن نمیشه این حرفا تحقیق کردم در مورد ماینر کم مصرف اونم نتیجه ای نداشت و میدونستم که یه جای ذهن من ایراد داره و باگ ها رو پیدا کردم و شروع کردم به نوشتن باور های جدید در این حوزه
آیا افرادی رو میشناسید که با تلاش کمتر از من یا با تلاش مشابه من توی زمان کمتر به نتایج بزرگ تر رسیدند توی همون حوزه ای که من هدف گزاری کردم؟بله افرادی رو میشناسم که توی حوزه کاری من به جای یه مکان برای استخراج چند مکان برای استخراج دارن خیلی هم عالی کار میکنند و حتی باهاشون ارتباط گرفتم گفتن اگه میخوای ماینر بده ما برات استخراج میکنیم ولی درصد یعنی 60درصد ما میبریم 40درصد تو که من قبول نکردم و وقتی رفتم دنبال مدارک که گفتن نمیشه برق نیست فلان همین موضوع مهاجرت استاد یادم آمد که بهش میگفتن نمیشه آمریکا! مگه میشه که گفت کاری میکنم همین غول آخریه بخوره زمین و باورهای نامناسب رو توی این حوزه یکی یکی دارم توی ذهنم پیدا میکنم و به ذهنم میگم که همونطور که اینا تونستن منم میتونم هیچ تفاوتی با اونا ندارم
چه باور های محدود کننده ای توی ذهن من ممکنه وجود داشته باشه که باعث میشه تلاش های من جواب نده و یه پای من روی گاز باشه یه پای من روی ترمز؟توی حوزه کاری من اول که بصورت استخراج ابری کار میکردم یعنی یه پولی میدادم به ینفر از خارج از کشور و اون برای من استخراج میکرد بعد از مدتی نشونه ی واضح آمد از خداوند برای من که این کار درست نیست اولش ذهنم مقاومت داشت و بالاخره گذاشتمش کنار و هدایت شدم از طرف خداوند به یه سری راه های دیگه و فهمیدم که اگه من این کار رو ادامه میدادم استخراج بصورت ابری حتی به این تضاد بر نمیخوردم که باور هام توی این حوزه ایراد داره و یه جایی سرم به سنگ میخورد حالا جدا از اون بحثی که معلوم نیست پولت برگرده یا نه من چند روز پیش نشستم و باور های محدود کننده ای رو توی این حوزه که دارم رو پیدا کردم و نوشتم ولی به دلیل اینکه ذهنم ناخودآگاه فکرم رو میبره به سمت کار سابقم هنوزم نمیتونم روی این کار تمرکز کنم با اینکه رهاش کردم ولی به لطف الله یکتا روی خودم کار میکنم و حتی ایده های که قبلاً هم برام آمده بود برای کارم داره پر رنگ تر میشه برام و ایمان دارم که راهم درسته و جواب میده
پروردگارا ما رو به راه راست به راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای نه کسانی که بر آن ها غضب کردی و نه گمراهان هدایت کن که تو بس شنوا دانایی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام امروز زدم نشونه ام دیدم چه فایلی چه نشونه واضح ای هدف دارم ولی باید تلاش کنم قدم بردارم حتما ترمز دارم که هنوز به هدفم نرسیدم زیاد می خوام با خدا حرف میزنم ولی پام رو گاز و ترمزه باورهام ایراد داره از حرفهای که تو ذهن ام درست کردن طبیعی است من به خواسته هام برسم زیاد دست و پا نزنم بعضی واقعا راحت به خواسته ها میرسن حتما باور خوبی دارن چقدر دوست دارم دوره کشف قوانین بتونم تهیه کنم و ترمز هام پیدا کنم خواسته هام الکی به دلم نیوفتاده حتما راه حلی داره خدا راهش بهم نشون میده اگه ترمزهای بردارم روی باورهای مخربی کار کنم و دوست دارم با قانون سلامتی پیش برم چرا نتیجه نمیاد؟چون ایراد از خودمه چون دور ورم الگو هست موفق اند من هم باید لذت ببرم از زندگیم امروز فهمیدم چرا نتیجه نمیاد خدایا کمکم کن باورهای مخربم پیدا کنم دوستان خانم های خانه دار چه باورهای می شناسید که جلوی خواسته هامون گرفته میشه شمایی که کشف قوانین دارید راهنمائی کنید که ما هم به هدفهامون برسیم پامون از روی ترمزها برداریم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم وقت بخیر
استاد من قبلا بار ها و بارها این اتفاق برام افتاده که با وجود تلاش فراوان مخصوصا در زمینه های مالی نتایج خوبی نگرفتم اما در عین حال در زمینه های مختلف دیگه مثل تناسب اندام ، و برنده شدن در مسابقات علمی و پیروزی در مسابقات ورزشی و رتبه خوب در کنکور موفق بودم اما همیشه هرچقدر توی زمینه های مالی تلاش کردم به نتیجه ای نرسیدم.
اما به تازگی یه کار جدید شروع کردم و در مورد کار جدیدم و کار هایی که میخوام بکنم و ایده هام به هیچ کس تا حالا نگفتم چون میدونستم منو نا امید میکنند یا مسخرم میکنند اما واقعا تا اینجای کار نتایج خوبی گرفتم نسبت به انرژی کمی که میزارم و نسبت به سرمایه ای که برای این کار اختصاص دادم
و الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا توی زندگیم موفقیت هایی بدست اوردم دهنمو بسته نگه داشته بودم و راجب کارام و ایده هام و اهدافم حرفی نمیزدم با اطرافیانم
و از طرف دیگه الان که به ناکامی هام فکر میکنم میبینم که همیشه اول مسیر راجب کار هایی که میخواستم بکنم یا اهدافم با بقیه حرف میزدم و حتی اگه غیر مستقیم هم حرفی بهم نمیزدند اما من انرژی های منفیشونو دریافت میکردم و حس میکردم روی من و روی اون کاری که میخوام انجام بدم تاثیر میگذاره و اخرشم یا با وجود تلاش فراوان نتیجه نمیگرفتم یا وسطای راه نا امید میشدم و دست میکشدیم چون نشونه هایی از رشد در اون کار نمیدیدم
بنظرم شاید سکوت نکردن و صحبت کردن با دیگران راجب اهداف و مسیر رسیدن به خواسته ها یکی از عواملی باشه که میتونه مانع موفقیت بشه
میخوام بدونم این ایده من درسته؟ نظر شما راجب این قضیه چیه؟ ایا این کار درستیه که من سعی میکنم کار هایی که میخوام انجام بدم رو با بقیه در میون نگذارم و از بقیه مخفی نگه دارم یا حتی بخاطر این پنهون کردن اهداف و خواسته ها و مسیرم گاهی دروغ بگم به اطرافیانم؟
این منو خیلی اذیت میکنه که گاهی مجبور به دروغ میشم چون اصلا دوست ندارم این کار رو انجام بدم اما گاهی وقتا چاره ای ندارم
میشه منو راهنمایی بفرمایید و راجب مسئله سکوت و حرف نزدن با دیگران در باره خواسته ها و اهداف و مسیر رسیدن بهشون صحبتی بکنید و دلیل اصلی این قضیه رو بگید که چه اتفاقی میوفته وقتی سکوت میکنیم؟
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنین
من تا الان با وجود اینکه محصولات استاد رو خریداری کردم اما این اولین باری هست که کامنت میگذارم.این موضوع خیلی خیلی برام جالبه و دقیقا چیزی هست که دغدغه این مدت منه! من و همسرم و بچه هام از چهار سال پیش تا الان قصد مهاجرت داریم اما متاسفانه این پروسه واقعا طول کشیده و دیگه خسته کننده شده برامون. بار اول یه شرکت کلاهبرداری کرد و بار دوم با یه شرکتی قرار داد بستیم که سابقه درخشانی توی ویزا گرفتن داشته و داره و هر روزه کلی ویزا دریافت میکنه! اما نمیدونم چرا منی که قانون رو میدونم و دارم روی خودم کار میکنم و ورودیهای رو به شدت کنترل میکنم جوری که چهار ساله تلویزیون تو خونه نداریم و فضای مجازی هم خیلی خیلی محدود کردیم،چرا هنوز ویزا نشده م. توی این دو هفته من داشتم به این موضوع فکر میکردم که من که دارم تلاش خودم رو میکنم و هم زبانم رو دارم میخونم و هم پذیرش دانشگاه رو گرفتم پس چرا ریجکت شدم ،چرا با وجود اینکه کلی کارها انجام دادم و پرونده ما از خیلی ها قوی تر بود کار ما نشد ،چه ترمزی در ذهن من هست که مانع ویزا گرفتن ما شده،دقیقا داشتم به این موضوع فکر میکردم که همسرم گفت فایل استاد عباسمنش در مورد همین مسئله گفته شده منم با تعجب فقط همسرم رو نگاه میکردم چون از خدا خواسته بودم بهم کمک کنه تا این ترمز رو پیدا کنم، وقتی صحبت های استاد رو گوش میدادم یه تلنگری بهم زده شد که کامنت بذارم و کامنت های بچه هارو هم بخونم .همین باعث شد که من به الهامی که بهم شد گوش بدم و کامنت بذارم ،گفتم شاید با کامنت گذاشتن بتونم از راه حل بچه ها در مورد اینکه من چه باور محدود کننده ای میتونم داشته باشم که نتونستم هنوز مهاجرت کنم استفاده کنم و بتونم با بر طرف کردن اون ترمز ها به هدفم برسم ،گفتم شاید شما بتونید بهم کمک کنید اگه جای من بودید چکار میکردید، چه باوری رو در دهنتون میساختند یا از چه باورهایی دوری میکردید تا به هدف تون برسید؟!
سلام دوستان
بعد از شنیدن این فایل تاثیرگزار داشتم فکر می کردم که واقعا دلیل ناکامی من در رشته و حرفه ای که انتخاب کردم و خیلی براش زحمت کشیدم چی بود؟ چرا بعضی از دوستان و همکارانم با تلاش کمتر و مسیر ساده تری تونستن موفق بشن ؟ من در دو مورد احساس میکنم که به شدت ترمزهای روانی مزاحم باعث شدند که به نتیجه دلخواهم نرسم. یکی در بحث کار و دیگری رابطه.
من سالها پیش با تلاش بسیار زیاد با رتبه عالی در آزمون وکالت قبول شدم. در ابتدا شور و شوق وشعف زیادی داشتم چون به خواسته ای که سالها دنبالش بودم و براش تلاش کردم رسیده بودم. تایم زیادی روی ابرا سیر میکردم از فرط خوشحالی.
دوره کارآموزی رو هم با موفقیت پشت سر گذاشتم. اما بعد از اون دچار یک حالتی شدم که احساس میکردم این شغل نیازمند تبحر و تخصص و تسلط زیادیه و خودم را لایق اون نمیدونستم. همش احساس میکردم من باید خیلی بنیه علمی قوی داشته باشم که بتونم موفق عمل کنم. وقتی پرونده ای بهم محول می شد سرتاپای وجود من رو استرس فرا میگرفت و دیگه خواب وخوراک نداشتم تا اون پرونده به نتیجه برسه. زندگی بر من حروم می شد وقتی کار جدیدی رو بعهده میگرفتم. دلم نمیخواست شکست بخورم و اصلا نمیتونستم شکست رو تحمل کنم. دلم میخواست همیشه بهترین عملکرد رو داشته باشم. وقتی کیسی رو بعهده میگرفتم میخواستم که حتما به نتیجه برسه و اضطراب و استرس زیادی داشتم. این در حالی بود که همه دوستا و همکارایی که با من کار میکردن خیلی ریلکس بودن و همه مون تقریبا توی یک سطح تحصیلی و علمی بودیم ولی اونا راحت کار میکردن و من همیشه به اونها غبطه میخوردم. جوری شده بودم که بعد از مدتی دیگه نمیخواستم کار کنم و مسئولیت هیچ پرونده ای رو بعهده بگیرم . فکر میکردم اینجوری راحت ترم. از زیر بار مسئولیت فرار میکردم، یا میخواستم حتما در کنار کسی کار کنم که او مسئولیت کار را به عهده بگیره. خلاصه که سالها درگیر این وضعیت بودم و نه تنها پیشرفت نکردم، کارم رو هم کنار گذاشتم. البته بعد ازون همیشه احساس ناکامی داشتم بخصوص وقتی میدیدم که همکارام دارن کار میکنن و موقعیت خودشون رو ارتقا دادن. همیشه با احساس ناکامی و شکست زندگی کردم .
باورهای محدودکننده من احساس عدم لیاقت و خود ارزشمندی بود. دائما خودم رو با دیگران مقایسه میکردم. با کوچکترین اشتباهی، شروع به خودخوری و خود سرزنش گری میکردم. همیشه دیگران رو بالاتر و برتر از خودم میدیدم و به آنها غبطه میخوردم. هیچوقت خوشحالی واقعی و احساس رضایت درونی رو در زندگی ام احساس نکرده ام. حتی مواقعی که از من تعریف و تمجید میشد، من خودم رو لایق اون تعاریف نمیدونستم. همیشه فکر میکردم که اگر وکیل موفقی باشم خوشحال خواهم بود، اگر در کارم موفق باشم خوشحال خواهم بود. هیچوقت خودم رو صرفا بدون هیچ دستاوردی مهم و باارزش نمیدونستم. فکر میکردم حتما باید دستاوردی داشته باشم که با ارزش و لایق باشم. برای بدست آوردن تعریف و تمجید دیگران خودم رو سانسور میکردم. خیلی از مواقع خود واقعی ام نبودم چون قضاوت دیگران خیلی برایم مهم بود. دائما دنبال تعریف و تمجید از دیگران بودن و دلم میخواست در مرکز توجه باشم و فقط به من توجه کنند. مثلا کلاس زبان میرفتم و برای اینکه تاپ استیودنت کلاس باشم و توجه استاد همیشه روی من متمرکز باشه بیشتر از همه درس میخوندم و خودم رو اذیت می کردم و استرس و اضطراب زیادی رو تحمل میکردم. خلاصه در هر حیطه ای یا باید بهترین میبودم یا نبودنم را انتخاب میکردم. سالهااای سااال با این روند جلو اومدم و خیلی از فرصتهای زندگی ام رو از دست دادم و الان هم در بلاتکلیفی و انفعال به سر میبرم. الان که به لطف استاد، ترمزهای ذهنی ام رو شناختم و متوجه شدم که ایراد کار کجاست خیلی خوشحالم و امیدوار شدم که بتونم روی خودم کار کنم و این موانع رو از سر راه زندگی ام بردارم و منم بتونم مثل همه آدمها زندگی عادی شغلی و خانوادگی خودم رو داشته باشم.
خوشحال میشم که اگر کامنت من رو میخونین و شما هم درگیر این ترمزهای روانی بودید و تونستید از شرشون خلاص شید من رو هم راهنمایی کنید.
ممنونم
به نام نامی دوست
الهی به امید تو
خدایا شکرت
سلام و درود بر آبجی عزبزم بهاره نازنین
.
می خواستم خودم کامنت کنم ولی عمدا اومدم در جواب کامنت شما جواب دادم و نوشتم که هم ردپا باشد
و هم قانون آزادانه بدهیم با هم
هم من رشد کنم
هم شما
و هم دوستانی که کامنت را می خوانند
چون همین نوشتن ها و ادامه دادن هاست که پایداری نتایج را رقم می زند
وگرنه همه یادمون می ره
…
چرا باید دستاوردها مون باعث خوشحالی و بالابردن عزت نفس مون باشد
چرا باید خود خوری کنیم برای موفقیت های دیگران و شکست های خودمون
اینها عواملی هستند که مانع شده اند که ما به خواسته هامون نرسیم و درجا بزنیم
من خودم هم این ناکامی ها را داشتم
و دارم
ولی با خوندن کامنت شما باز هم بیاد آوردم چون ما انسان هستیم و فراموش کار و یادم میرود
با یادآوری بیاد می آورم که مقایسه کردن خودم با دیگران عامل این هست که من متوقف شوم . غبطه بخورم که چرا اینها دارند ولی من ندارم ؟؟
ببین الکی نمیشه گفت من این ترمزها را ندارم . اگر نداری که کجاست موفقیت های بزرگ و اگر قبول کنم که دارم باز هم خدا را شکر که قبول کرده ام و باید روشون کار کنم
وقتی با عده ای که در سطح پایین هستم می نشینم قشنگ می بینم که همه به خال خودشون زار می زنند . افسوس حال و گذشته را می خورند و اگر دستاوردی هم دارند در حد یک خونه کوچیک و یک ماشین پراید مدل پایین است
استاد میگه : من استانداردهام بالاست و وقتی بالا گرفتی برنده ای
.
کامنت شما را خوندم و توقف کردم
چون به خودم گفتم : مکه به خدا نگفتی نشانه . ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.. همینه . این را درستش کن روش کار کن . برو قدم بعدی .
من یه جاری دارم ایشون خیلی دستاوردهای بالایی را کسب کرده خدا را شکر ولی همه با قسط ووام و چک و نسیه . من این را نمی خواهم
من آسان شدن راه را برای خلق کردن خواسته و خواسته هام می خواهم.
دوست عزیزم کامنت شما خیلی پرمحتوا است
خیلی کارساز است
باید در مدار دریافت کامنت شما کسی باشد تا نکته و نکته های قانون را دریابد .
دوستان شما با شما تلاش کرده اند ولی درون مهمه که چی گفته میشود
شماها همه با هم رشد کرده اید ولی اونها از شما موفق تر هستند حالا دلیلش این هست که اونها باورهای مناسب تری دارند و مطمئنا ترمزهای کمتری
ما باید کسانی که حالا در مثال شما همکاران عزیز تون را تا می تونیم تحسین کنیم بگوییم ماشاالله احسنت آفرین هزار ماشاالله .. این تحسین خودش ایمان می خواهد چون هر کسی نمی تواند
من در پدرم الان از پیاده روی میام اونقدر خونه های فوق لاکچری دیدم و همه خونه ها . صاحب خونه ها وو را تحسین کردم و تایید کردم که قانون کار می کند ولی باز هم ترمزها نمی گذارند و باید ریشه یابی شوند
مثلا در مورد خودم فهمیدم یعنی خداوند بهم گفت که صاحب خونه پول از کجا آورده تا این خونه را خریده و صاحب شده هم در کلام هم در ذهن
کار نداشته باش که ایشون کی هست
چه شخصی هست . چکاره است . کارخونه دار است . ماشینش چیه . شغل اصلیش چیه . از کجاش آورده که تونسته این خونه را بسازد
کار به کار این ها نداشته باش
تو فقط تایید کن و تحسینش کن و بگو حتما و مطمئنا وقتی برای ایشون سده برای من هم میشود این را می دونم این را مطمئنم
البته که دارم روی این ترمزها و باورها کار می کنم و باید به مرحله ی دریافت برسد
ولی باز هم خوشحالم که خداوند بهم
گفت الحمدلله خدا را صد هزار مرتبه شکر
.
در مورد مقایسه کردن خودمون با دیگران هم خیلی باید روی خودمون کار کنیم یعنی باید مدام یادآوری کنیم که این من هستم . فلانی از من بهتر هست
ولی من هم به موفقیت های زیادی دست پیدا کردم
مثلا من در مورد زندگی کردن در خونه ی خودم خیلی خودم را با دیگران مقایسه می کردم
در شهر ما چند تا خیابون هست که خیلی به نسبت بقیه خیابون ها رشد ملک هاش عالی بوده
من میبینم خیلی ها میگن نه فقط فلان خیابون فلان ساختمون
بعد میگن چطور به فلانی داده پس یه ما هم مثل اپن باید بده
البته از یه جهاتی خوبه که آدم بتونه بهترینها را برای خودش بخواهد
اما اینکه بخواهیم خودمون را مقایسه کنیم با دیگران این خارج از قانون است و دست یافتنی نیست
یعنی بگیم چطور اون دارد من هم عین اون را می خواهم مثل اون می خواهم از راهی که اون رفته می خواهم
شاید خدا می خواهد بهتر از اون را به ما بده
البته این با الگو برداری فرق دارد
اگر موفقیت بزرگی دیگران دارند باید بری من و شما الگوهای خوبی باشند و مدام تکرارشون کنیم که ببین برای این شده بهترینها هم شده پس برای من هم شدنیه پس برای من هم میشود
.
دوست عزیزم کامنت شما خیلی پر محتوا است
خیلی ترمزها و باورها داخلش دارد
.
الهی که همیشه در مدار موفقیتها و دستاوردهای بالا و در اوج باشیم هم من هم شما و هم همه ی دوستان عزیزم
.
یا وهاب
به نام بخشنده بی حد و حساب
سلام بر استاد تمام حوزه موفقیت و بانوی نازنین
من اولین بار شما رو داخل سمینار های خانه معلم دیدم و با مریم بانو داخل دفتر تجریش هم کلام شدم
هنوز صمیمیت رفتارشون و اون حس گرمی جنوبی بودن که به من منتقل کردند رو به یاد دارم
ولی افسوس که من از مدار شما خارج شدم و روزگار بسیار بسیار بسیار سخت گذشت
داستان زندگی من بماند برای نوشتن در فایل های بعد.
من حدود 5 ماه هست که وارد حوزه مشاور املاک شدم. به ملک از سالها علاقه مند بودم ولی بخاطر باورهای ذهنیم که املاک محیط خوبی نیست و این شغل منظر اجتماعی خوبی نداره من وارد املاک نشدم ولی در نهایت 5 ماه قبل به طور جدی کارم رو در معتبر ترین املاک کشور استارت کردم.
وقتی فایل
من روزی حداقل 12 ساعت حضورا کار می کنم
و جزو تیم فروش ملک هستم
اما دریغ از حتی یک فروش از هر لحاظ توانمند هستم ارتباطی و از هر لحاظ.
اما موفق به نو شتن قرار داد نشدم.
حدود 3 ماه شبها خونه نمی رفتم و مدام در خانه اطرافیان می خوابیدم اما دچار عدم تمرکز شدم و کمخوابی و کسلی در محیط کار بعد دوباره روال خودم رو تغییر دادم و الان یکماه هست که می روم خونه خودمون و با پدرم از نزدیک کرج تا میدان ونک فقط و فقط صدای ملکوتی شما رو با جان و دل گوش می دهیم.
من هدفم مشاور اول شدن در املاک خودمون هست اما دریغ از حتی یک قرارداد و دلم می خواهد تا آخر امسال بتوانم یک kmc بخرم.
این ماه یک مشاور یک میلیارد و نهصد واریزی کمیسیون برای املاک ما داشت و 900 میلیون دریافت می کنه در حالی که 6 روز مونده به آخر ماه و من هنوز هیچ کمیسیونی دریافت نکردم.
اما این مدت که ویس ها رو با پدرم گوش می دهیم کلا تو جهت موفقیت هستم و بابا رانندگیشون خیلی آروم تر و بی حاشیه تر شده.
چیزی که سالها نتونسته بودم درستش کنم و در ضمیر ناخودآگاهشون بود.
من بامداد 5 شنبه امروز حدودا 4 صب از خدا خواستم من و با باور هام مواجه کنه و ازش خواستم به من بگه کدوم باورم رو باید تغییر بدهم.
و اتفاق عجیبی که افتاد من ساعتی که بازدید یک ملک رو دادم و مشتری گفت من دلار بابتش پرداخت می کنم مالک در بنگاه دیگه ای امضا کرد و زیر قیمت مشتری من فروخت.
یعنی دقیقا برعکس اصل همزمانی.
و من امشب اومدم تو خونه نوشتم من در زمان مناسب به مشتری مناسب سرویس شایسته می دهم که نتیجه قرارداد آسان و عالی می شود.
اما این رو هم بگویم مدارم بالا رفته و همه چیز خیلی تغییر کرده.
به جای مشتری بی پول مشتری با سوناتا میاد
سرویس ها و زنگ خورهام زیاد شده
و به نتایج خیلی نزدیک هستم
می خوام باور های ورودی پولم رو پاکسازی کنم
من باورهام در مورد پول خیلی خرابه ظاهرا.
از خدا می خوام کمکم کنه تا بتونم تمام باورهای اشتباهم رو پاکسازی کنم.
و باورهای ثروت ساز بسازم.
خیلی حرف ها دارم کم کم کامنت می فرستم از تجربیاتم رو در مسیری که با شما همسفر هستم و معجزاتی که پیش می آید را اینجا بازگو خواهم کرد.
یا حق
سها جان خیلی صادقانه نوشتی.
برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت می کنم.
روز تولد پیامبر است. برات آرزو می کنم امسال kmcتو بخری.
یک تجربه بگم کمکت میکنه: من تازه برگشته بودم ایران.میخواستم یک قرار دادم اوکی بشه نمیشد.خیلی صبر کردم. روحیم رو نباختم. فقط صبر کردم و تماسهای لازم رو با حال خوب و آرامش گرفتم. چند ماه غیر طبیعی طول کشید اما شد.
بعدا فهمیدممن از معدود کسانی بودم که بدون معرفی اون قرار داد برام اوکی شد.خدا برام اوکی کرد. برای تو هم می کنه. با حال خوب و صبر ادامه بده. حتما میشه. قدر بابارو بدون
سلام به استاد عزیز و همراهان صمیمی
زمانی که قوانین را خوب درک کنیم اولا باید بر اساس علاقمندیهایم باید هدف تعیین کنیم و یک برنامه روشن و ارزشمند برای رسیدن به اهداف داشته باشیم مسلما قوانین و یافته های خودمان در رسیدن به اهدافمون ما را یاری خواهند کرد.
رسیدن به موفقیت ها مثل چیدن پازل در جای خودشون هست. نیازی نیست خیلی زور بزنی و خودتو خسته کنیی.
به قول استاد عزیز اول باید علاقمندیهاتو بشناسی و بعد خودتو رو متعهد به اجرای برنامه هات بکنی مطالعه کنی و توانمندی خودتو بیشتر وبیشتر کنی تا به عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی برسی.
ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته تلاشگر و تمامی دوستان خوب در پناه خداوند بی همتا باشید.
به نام خدای بخشنده.
سلام استاد عزیزوخانم شایسته مهربون
چه اهدافی راداشته ایدکه باوجودتلاش فراوان به آن دست نیافته اید؟
من چند هدف انتخاب کرده ام وبراش کلی برنامه ریزی کرده ومیکنم
وتمام توان خودر ابرای تحقق اهداف خودبه کار می برم خداراشکر فکرمیکنم وامید دارم بهشون می رسم چون باور داریم.
وحتی انگیزه شور وشوق فراوان دارم درنهایت بهش میرسم.
فقط روزی که حس بد داشته باشم و ذهنم درگیرباشه اون روز هرچی تلاش بکنم بهش نمی رسم وبه این باور رسیدم که ذهنم درگیرباشه وآزاد نباشه اون روز هیچ نتیجه ای نمی گیرم
سیستم به شکلی تعبیه شده زمانی که خواسته ای درون ما شکل می گیردباید محقق شود اگرباور داشته باشیم بدون شک می شود
به این نتیجه رسیدم که تمام اتفاقات زندگی ما به واسطه باورهاوافکارمارقم می خوره.
وتمام تلاشم رو میکنم تا اون نتیجه ای که میخوام برسم.
باتوکل به خدا آن شاالله همه دوستانم ومن به نتیجه ای که میخوایم برسیم خیلی زود