چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-04 00:01:252025-01-06 16:57:28چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و دوستان گرامی
فایل امروز خیلی عالی سودمند بود .من به شخصه فکر میکنم که به شنیدن چنین صحبتهای ارزشمندی نیاز داشتم.
من تازه فهمیدم که چقدر در گیر چنین مسئله ای هستم و چقدر این موضوع مهم است در زندگی هر انسان و همچنین زندگی خود من.
نتیجه ای که من از این فایل سودمند گرفتم این است که در تمام جنبه های زندگی فقط و فقط باید به نکات مثبت توجه کرد و از فکر کردن به نکات منفی بپرهیزیم. مورد دیگر هم این است که مسئولیت کارهای خودمان را قبول کنیم و دیگران را مقصر ندانیم.از مقایسه کردن خود و شرایط زندگی خود با دیگران دوری کنیم.
امیدوارم که بتوانم از این فایل با ارزش در تمام جنبه های زندگیم استفاده کنم .
سپاسگزارم از استاد و آموزشهای فوق العاده ایشان.
سلام استادِ جان سلام مریم خانم گل
سلام به دوستان عزیز که مثل گلهای در دشت سرسبز با غنچه های زیبا در سایت هستید
چرا مرغ همسایه غازه؟
داشتم فایلو نگاه میکردم وسط های فایل بود که استاد اشاره کردن به دیدن نکات منفی اطراف خودمون و در مورد کسب و کار خودمون صحبت میکرد داستانی اشنا از خودم رو به یادم اورد برام خیلی خیلی جالب بود
بعداً مدت ها که دانشگاه بودم و توی روستا هم زندگی میکردم گفتم چیکار کنم یه شغل کوچک که درامد خودمو داشته باشم بعداً چند روز فکر کردن به فکرم رسید که دستگاه جوجه کشی بخر خیلی هدایتی هم بود حالا چرا هدایتی چون از وقتی که بهم گفته شد و منی که درآمدی نداشتم اینقدر زیبا کارها کنار هم چیده شد که زیر 45روز خریدمش ولی داستان از اونجایی خراب شد که من سفارش تخم مرغ دادم و رفتم گرفتم از طرف و کسب و کار طرفو برای چند بار دیدم و افتادم توی تله مقایسه
خیلی خودمو با این و اون مقایسه کردم و روز به روز اوضاع بدتر میشد چون با اگاهی های فایل ها درست و حسابی روی خودم کار نمیکردم و فقط گوش میدادم فایل ها رو فقط
این قدری بد شد که دیگه تصمیم گرفتم با پدرم کارگری کنم و کار کردن روی فایل ها مخصوصا زندگی در بهشت رو خیلی دیدم در کنار بقیه فایل های دانلودی منی که درامدم 1/5بیشتر در ماه نمیتونستم پول بسازم درامدم رسید به 5میلیون در ماه و الان قدم اول رو خریدم و یک ماهی میگذره از کار کردن روی قدم اول اینقدر ذهنم ارام تر شده و در تصمیم گیری هام فکر میکنم در مورد قوانین که
آیا الان من کاری که میخوام انجام بدم طبق قانون هست یا نه؟
هرکاری میخوام انجام بدم تقریبا با قوانینی که از استاد یاد گرفتم می سنجمش
چقدر ذهن من پاک تر از قبلاً شده
قبلاً من خیلی سریع عصبانی میشدم ولی الان نه
قبلاً من پول کار میکردم ولی یک قرون نداشتم ولی الان من 3میلیون پس انداز دارم که برای هدفی دارم پول جمع میکنم
من باورهام خیلی نسبت به گذشته تغییر کرده و تا وقتی کار میکنم روشون بهتر و بهتر هم میشه
قبلاً من حوصله انجام کاری رو نداشتم ولی الان باشگاه میرم و ورزش میکنم و طبق فرمول موفقیتی که از استاد تو دوره 12قدم یادگرفتم تو زمان کمتری بدن زیبای ساختم
قبلاً من نمیتونستم حتی از پدر درخواست کنم ولی الان درخواست که میکنم هیچ تازه بهش پیشنهاد هم میدم وقتی کار میکنه
به قول استاد اگه هم مقایسه خوب باشه و بخوایم خودمونو با کسی مقایسه کنیم اون خودمون هستیم با فقط میتونیم خودمونو با خودمون مقایسه کنیم با دیروزمون
ما این حق رو باید از خودمون بگیریم که خودمونو با کسی مقایسه کنیم چون مقایسه کردن خودمون با دیگران دقیقا مثل خوردن سم میمونه
چقدر الان که حرفام تموم شد حس خوبی دارم انگار این حرفا ها توی ذهنم گیر کرده بودن و نیاز داشتم یه جای بنویسمشون استاد ازت سپاسگزارم که این فضای بدون حاشیه و مثبت رو ساختی تا ما اینجا باشیم و لذت ببریم از کامنت های همدیگه و فایل های پرازآگاهیتون
خدایا سپاس گزارم که جای هست تا اگاهی هامو یادداشت کنم
1403/10/15شنبه
22:56
با سلام به استادعزیزم
سلام به استاد بانو مریم جان
سلام به دوستان عزیزم در سایت الهی
مرغ همسایه غازه
بله واقعا استاد من یادم میاد مخصوصا قبل از آشنا شدن با شما استاد عزیزم و این سایت الهی که میگفتم به قول شما (خارج خیلی خوبه،خوش به حال خارجی ها،چقدر آزادن،چقدر ثروت مندن،چقدر حال میکنن)
دورتون بگردم استاد که انقدر شما عالی و بی نظیرهستین
که از وقتی با شما آشنا شدم،میگم و میبینم مشهد زیباترین و قشنگ ترین شهر هست،چقدر هر روز در حال پیشرفت و زیبایی های بیشتر هست
چقدر آدم های شهرم عالی هستن
استاد جان از وقتی تمرکزم رو بیشتر و بیشتر گذاشتم رو زیبایی ها
هر روز اتفاقات زیباتر و قشنگ تر رو تجربه میکنم
استاد جان من میرم کلاس شنا
این ترم جدید که رفتم مربیمون عوض شد
دو روز اول میرفتم و میگفتم اووو این مربی چقدر جدی هست،چقدر بی حوصله هست و همینجور بی توجهی میدیدم
و از جلسه 3 به خودم گفتم زهرا توجه به زیبایی های مربی،چقدر آموزشش عالیه،چقدر زیباست،چه چشمای زیبایی داره،و خلاصه دیدم چی همه نکات مثبت داره و هر روز عاشقانه نگاهش میکردم و به آموزشش توجهه میکردم
استاد جاننننن جلسه 7 بود بخدا معجزه رخ داد برام،استاااااااد همون مربی جدی همون مربی که فکر میکردم من باهاش نمیتونم راحت باشم
همین که تمرکزم رو گذاشتم رو آموزشش هاش و زیبایی هاش استادددد همون استاد وقتی تمرین رو بهم گفت و بعد یک ربع که اومد بخداااا استااااد بغلم کرد تو استخر و چندمرتبه گفت آفرین زهرااا آفرین عالی هستی دختر
استاددددد بخدا همونجا اشکم در اومد و همون لحظه شکر خدا کردم بابت شما استاد عزیز و نازنینم که زبان خدا شدین برای ما عاشقتم استاد جانم
چقدر حالم خوبه استاد جان
چقدر توجهم به زیبایی های جهان بیشتر و بهتر شده،
استاد جان از وقتی که عاشقانه تمرکزم رو گذاشتم روی زیبایی و خوبی های همسرجانم
چه همه نتیجه گرفتم،من عاشق رانندگی و ماشین هستم،استاد جان همسر عزیزم ماشین صفر برام خرید با این که ماشین خودش 2،3 مدل پایین تره ولی سویچ ماشین رو داد به من گفت لذت ببر این برا تو عاششششق خدا نباشم چه کنم پس،سپاسگزاررررر خداوند و نعمت هایش نباشم چه کنم پس،عاشق بنده های خوب خداوند نباشم چه کنم پس،عاششششق خداونددددد و قانون ثابت جهانش نباشم چه کنم پس،خدااااااااا(رفیق نابم)عاششششقتم
استاد عزیزم عاشق و بانو مریم و آموزش های عالیتون هستم،الهی سلامت و تندرست باشین همیشه
استاد جان چند سالی پیش که باورتون میشه قانون جهان رو هم زیاد نمیدونستم
همسرم میگفت مثلا ببین زهرا فلان چیز رو بابات داد به فلانی،یا باز میگفت بابام فلان کار رو کرده
استاد من میگفتم،عزیزم اشکال نداره ما ولی خدا رو داریم،من از خدا همه چی میخوام
بخدا الان که دارم مینویسم اشک میریزم که به چه خواسته هایی رسیدم استاد جان
نعمت سلامتی خدا رو شکر
نعمت آزادی مالی تا اندازه ای که روی خودم کار کردم و عالی تر از سال قبل خدا رو شکررر
نعمت آزادی مکانی
نعمت آزادی زمانی خدایا شکرررررررررت
ماشین زیبا و قشنگم،خونه ی بزرگ و زیبام،چه نور زیبا و عالی که خونمون داره،فرزندان سالم و شاد و پرانرژی که دارم،همسر مهربان و عالی که دارم خدا رو شکررررر،
من به خودم قول دادم که هر روز بیشتر از دیروز روی خودم کار کنم،زیبایی ها جهان خداوندم رو ببینم،من قول دادم به خودم که هرروز بهتر از روز قبل بمباران کنم ذهنم از آموزه های شما استاد عزیزم،هر روز از دیدن زندگی در بهشت لذت میبرم و انشالله عمل کنم هر روز بهتر از روز قبل خدایا شکرررررت که منو انتخاب کردی که تو این مسیر زیبا و الهی باشم و ببینم و لذت ببرم و عمل کنم انشالله با کمک خداوندم
(مقایسه کردن نابود کنندس)عالیه استاد جان بخدا
خودمو میگم وقتی هایی که یادم میاد که جاهایی که خودمو قبلا مقایسه کردم و نابود شد همون کاری که مقایسه کردم خودمو با بقیه،مثلا نمونش
به همسرم میگفتم ببین مثلا برادرت چقدر توجهه داره به خانومش،وای وای نگم استاد که چه زندگی داشتم،همیشه بحث و دلخوری
خدا رو شکررررررررررر که 2 سالی میشه حتی کوچکترین مقایسه رو هم نداشتم تو زندگیم
و نتیجه پشت سر هم هر روز و هر روز سوپرایزمیشم خدایا شکرررررررت
من عاشق زندگیم و فرزندان و همسر عزیزم هستم
همسر نازنینم شده دستی از دستان بزرگ خداوندم برای من که من اراده کنم و انجام بشه از طریق همسرم خدایا عاشقت نباشم چه کنم پس؟
من عاشق خداوند و بنده های خوب خداوندم
و قانون ثابت جهان خداوندم هستم و خواهم بود.
استاد جان خدا رو شکرررر که 5 ساله اینستا ندارم
چقدر من از جایی که هستم لذت میبرم خدا رو شکررررررر
چقدر از وقتی لذت میبرم همه چی برام زیباتر رقم میخوره خدا رو شکررررررر
هر روز سعی میکنم بیشتر از روز قبل روی خودم کار کنم با آموزه های استاد عزیزم
و بهترررررررررو بهترررررررررررر عمل کنم از روز قبل توکل به خداوند بزرگم
قدرت تو دستان توست خدا،من در برابر تو هیچ و ناتوانم،خدایا کمکم کن تا بیشتر بشنوم این آموزه ها رو بیشتر و بهتر و عالی تر عمل کنم انشالله
خدایا شکررررررت
استاد عزیزم و مریم بانو،به امید دیدار در پرادایس زیبا در فلکه مریم قرارمون انشالله
خدایا من فقط تو رو میپرستم،وفقط از تو یاری میجویم
خدا نگهدار و به امید دیدار شما عزیزان ️
بسم الله الرحمن الرحیم
همه چی از توجه امون نشات میگیره
توجهت به چیه تو رابطه؟
توجهت به چیه توی محل زندگیت
اینکه خواسته و رویا داشته باشی عالیه اما حواست به نعمت هایی که الان داری هست
میدونی که موفقیت، ثروت روابط خوب همه این ها زمانی خلق میشند که تو در شرایط و موقعیت هایی که هستی نهایت لذت نهایت سرزندگی و رهایی رو تجربه کنی نهایت حالِ خوب رو تجربه میکنی نه اینکه فرار کنی نه اینکه چشم بزنی که چه موقع این شرایط تموم میشه وقتی ماشین باکیفیت تر رو تجربه میکنی که عاشق همیم ماشین باشی که سپاسگزارِ همین ماشین باشی نه اینکه وقتی میشینی پشت فرمون ماشین با غرولند بشینی !!!
برا رفتن به مدار بالاتر نیازه به اینکه در همین شرایط و موقعیتی که هستی بهترین حال رو داشته باشی بهترین حس رو داشته باشی…
تا احساس لیاقت و ارزشمندی رو از درون احساس کنی و خودت رو لایقِ اتفاقات و شرایط بهتر بدونی و در آخر با دیدن نعمت های دیگران باتوجهزندگی دیگران ودر نهایت احساس بی لیاقتی و بیرعرضگی و سرافکندگی میکنی همون حسی رو تجربه میکنی که در دوران کودکی بعد از مقایسه کردن بچه دیگه توسط پدر ومادرت به دست می آوردی الان هم بهت دست میده جهان پاسخ میده به افکارت و فرکانست به رفتاری که خودم با خودم دارم …
به نظر خدا
سلام
دلم گفت اینجا براتون بنویسم
من تغییرات زیادی در زندگیم از وقتی با استاد و فایل ها و قانون بودم
را دیدم و تجربه کردم
اما در زمینه ی روابط یه خلا یا بهتره بگم یه باور مخرب دارم که در جمع ها
با افرادی روبرو می شوم که
اول با هم گرم می گیریم ولی
بعد حرکت های بد و زشتی ازشون می بینم
منظورم چیه ؟؟؟؟؟
منظورم این است که مثلاً اون فرد
حالا از نزدیکان خودم هم باشه هااا
ولی در اون جمع که همه هستند
میاد پیش من می نشیند ولی
دستش را جلو صورتش می گذارد
تا منو نبیند!!!!
من نمی دونم این حرکت معنیش چیه ؟!!!!؟!؟!؟!
من اصلا به این حرکت توجهی ندارم
ولی انکار وقتی کامنت شما را خواندم
یادم اومد چون در بیشتر مواقع
با این حرکت غیر اخلاقی روبرو می شوم
ممنون میشم بهم بفرمایید از چه باوری نشأت می گیرد ؟؟؟
باید روی چه باور مخربی کار کنم ؟؟
ممنون و سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
انشاالله هرکجا هستی در پناه خداوند به عشق وشادی باشی
رها جان چرا میخواهی تفسیر کنی حرکت اون فرد رو
چرا برات مهمه که افراد چه واکنشی باهات دارند ؟
چرا نظر دیگران درباره خودت برات مهمه ؟
تو خودت رو باور داری
ایمان داری به توانایی هات
ویژگی های مثبتت رو میشناسی چه قدر یادآوری کردی به خودت روزهایی رو که موفقیت هایی کسب کردی
رها جان
فایل الگوهای تکرار شونده استاد رو حتما گوش بده
و روی احساس لیاقت و عزت نفست کار کن
بهترین ها رو برات آرزومندم…
به نام خدا
سلام عزیزم
ممنون که جواب دادی عزیزم
کاملا درست میگید
من نباید ذهنیت واکنش گرا نسبت به عکسالعمل های افراد
یا هر فردی را داشته باشم
و روی این ها هم خیلی کار مردم و کار می کنم خدا را شکر
ولی باورهای مخربی هستند که
باعث برانگیختن این طرز برخوردها میشوند چون من خیلی با این طرز برخورد روبرو می شوم
من اصلا اون موقع به اون فرد یا اون افراد توجه نمی کنم اصلا محلی بهشون نمی دهم
اما شخصیتم برام مهمه
و اینکه میبینم با همه رفتار خوب رفتار عالی با خنده دارند ولی
این طرز برخورد با من فقط هست ؟؟؟ !!!
.
ممنون می،شوم باز هم راهنمایی و باور درستی دارید برام بنویسید
تا هم من استفاده کنم و هم افراد دیگه ای که به این کامنت
هدایت می،شوند
؟؟؟؟!!!!!
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
همیشه مکانی وجود دارد که:
-بهتر از مکان فعلی ماست
همیشه شغلی وجود دارد که:
-بهتر از شفل فعلی ماست
همیشه دختران زیبا وجود دارند که:
– متعلق به محل سکونت ما نیستند
همیشه استادانی وجود دارند که:
-در دانشگاه دیگری غیر از دانشگاه ما تدریس می کنند
همیشه غذایی وجود دارد که:
– متعلق به میز کناری ما در رستوران است
همیشه افرادی وجود دارند که:
-خوشبخت تر از ما هستند
همیشه خانواده و والدینی وجود دارند که:
-متعلق به دیگرانند
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-بیزینس ها و کسب و کار مورد نظر ما در آن رونق بیشتری دارد
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-فرهنگ آنها بسیار بیشتر از شهرمحل سکونت ماست
همیشه شهر یا کشوری وجود دارد که:
-مناظر طبیعی بسیار زیبایی داشته که در شهر یا کشور محل سکونت ما یافت نمی شود
همیشه مغازه ای وجود دارد که:
-بسیار مشتریان بهتری از مغازه ی ما دارد
همیشه دولتمردانی وجود دارند که:
-متعلق به کشورهای دیگر هستند
این نوع تفکر و نگرش از کدام باورها نشات می گیرند؟
داشتن این باور و نگرش به این دلیل است که:
دلیل اول:
-تمرکز مان همواره بر نکات منفی است :
ذهن ما اینگونه عمل می کند که اگر هزاران زیبایی وجود داشته باشد بر نازیبایی ها تمرکز کرده و طبق قانون:
*با تمرکز بر نازیبایی ها به نازیبایی های بیشتر برخورد می کنیم
*از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زندگی ما شده باورهای نامناسب ما را تقویت کرده و این چرخه مرتبا تکرار می شود
اتفاقات ما:
توسط باورها فرکانس ها و کانون توجهمان رقم می خورد
زمانی که کانون توجه بر موضوعی قرار گیرد افکار حاصل از آن در ذهن ما تکرار :
و به تدریج به باورهایمان تبدیل می شوند
باورها به قدری قوی و قدرتمند هستند که:
اتفاقات مشابه با آن را جذب می کنند*
با قرار گرفتن در سیکل یا چرخه ای نامعیوب یا درست:
-خود را مرتبا تقویت می کند
-به ما ثابت می کند کاملا درست فکر می کنیم
احساس نارضایتی ناشی از داشتن باورهای نامناسب:
*زندگی را برای ما تبدیل به جهنم می کند
بنابراین:
قدم اول از کانون توجهمان آغاز می شود از خود سوال کنیم:
به چه چیزی توجه داریم؟
اگر کانون توجه ما بر نکات مثبت و زیبایی هاست:
از جنس همان را بیشتر و بیشتر وارد زندگی خود می کنیم
اگر کانون توجه ما بر نازیبایی ها و نکات منفی است:
-از جنس همان را بیشتر و بیشتر وارد زندگی خود می کنیم
-انتظار داریم شرایط بدتر افراد بدتر موقعیت بدتر وارد زندگیمان شود
اگر قانون را بدانیم:
-به هر چیزی توجه کنیم از جنس همان وارد زندگی ما شده و تبدیل به واقعیت زندگی ما خواهد شد
همواره حواسمان هست:
-به خواسته ها
-به موضوعات و مسائل زیبا و مثبت توجه کنیم
-درباره ی آنها بنویسیم
-از آنها سپاسگزار باشیم تا:
*از همان جنس زیبایی ها و نعمت ها بیشتر وارد زندگی ما شود
کانون توجه خود را از:
-زشتی ها و نازیبایی ها برداریم
دلیل دوم:
-بسیاری از ما نمی خواهیم مسئولیت شرایط و اتفاقات زندگی خود را عهده دار شویم و به این شکل از بر عهده گرفتن مسئولیت شانه خالی می کنیم
برای مثال:
من فرد بسیار توانمندی هستم اما:
-کار نیست
-مشتریان ایراد دارند
-کسب و کار من شرایط پیشرفت را ندارد
دلیل عدم پیشرفت من:
-سکونت در شهر یا کشور خاص
-اشتغال به نوع خاصی از شغل
-با افرا د نامناسب در ارتباط بودن
-تحصیل در دانشگاه خاص
-داشتن والدین نامناسب است
اگر من:
-در این دانشگاه تحصیل داشتم
-شغل خوبی داشتم
-والدین مناسب داشتم
همه ی ما به دنبال بهانه ای برای :
*توجیه عدم موفقیت ها و پیشرفت های خود هستیم
اگر چنین باوری داشته باشیم:
-همواره با اتفاقات نامناسب مواجه می شویم
-اوضاع و شرایط را برای خود سخت و نامناسب می سازیم
-حتی در صورت اقامت در آن شهر یا کشور خاص تحصیل در دانشگاه خاص ارتباط با شخص خاص… :
-به دلیل توجه و تمرکز بر زشتی ها و نکات منفی همان شرایط و اتفاقات نامناسب گذشته را تجربه خواهیم کرد
-اگر شخصی با داشتن پیش فرض ها و انتظارات مثبت شرایطی مشابه با ما داشته باشد:
-به زیبایی ها و نکات مثبت هدایت می شود که ما هیچ گاه آنها را با وجود داشتنشان نمی دیدیم
-ما واقعیت زندگی را: برای خود خلق می کنیم
مسئولیت اتفاقات و شرایط پیش آمده در زندگی خود را:
-بپذیریم
تا زمانی که مسئولیت پذیر نباشیم:
-نمی توانیم اتفاقات منفی و نامناسب زندگی را به نفع خود تغییر دهیم
ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگیمان را رقم می زنیم
بنابراین به جای مقصر دانستن شهر یا کشور مسئولان والدین:
*مسئولیت پذیر باشیم
از خود سوال کنیم:
چه تغییراتی برای موفقیت بیشتر در تمام جنبه ها باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
چه مهارت هایی را برای موفقیت شغلی باید در خود ایجاد کنم؟
آیا می توانیم با دیگران ارتباط خوب و موثر برقرار کنیم؟
اغلب ما:
دوست نداریم نقاط منفی و ضعف خود را در نظر بگیریم و همواره تقصیر را به گردن سایر افراد می اندازیم
در صورتی که:
هر زمان تقصیر را به گردن سایر افراد یا موقعیت ها می اندازیم:
مشکل اساسی خودمان هستیم
تا زمانی که مسئولیت همه جانبه ی زندگی خود را نپذیریم:
-نمی توانیم آن را به نفع خود تغییر دهیم
باید بپذیریم:
*ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگی خود را خلق می کنیم
ایرادات خود را شناسایی کرده:
-تا بتوانیم آنها را برطرف کنیم
دلیل سوم:
-وجود شبکه های اجتماعی و مقایسه کردن خودمان با دیگران است
زمانی که ذهن خود را:
-با مقایسه ها در شبکه ی اجتماعی احاطه کرده اوضاع و شرایط نامناسب را تجربه می کنیم
مقایسه ها در شبکه های اجتماعی:
-باعث شکل گیری احساس بدبختی در درون ما می شود
شرایط عالی افراد کشورها و… را:
-با شرایط معمول خود مقایسه کرده و سایر مسائل و مشکلات را نادیده می گیریم
-بسیاری از مطالب به اشتراک گذاشته در شبکه های اجتماعی دروغین و به هیچ وجه واقعی نیست
مقایسه: نابود کننده و باعث حسادت رقابت نارضایتی و چشم و هم چشمی می شود
بنابراین:
-تصمیم بگیریم به هیچ وجه وارد شبکه های اجتماعی نشویم
-باورهای محدود کننده خود را تغییر دهیم ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم مسئولیت شرایط و اتفاقات رخ داده شده در زندگی خود را بپذیریم تمرکز خود را بر زیبایی ها و نکات مثبت قرار دهیم به دنبال الگوهای مناسب بوده سپاسگزار نعمت های خداوند باشیم تا:
-لاجرم به زیبایی های بیشتر هدایت شویم
-به نعمت های بیشتری دسترسی یابیم
قانون:
-ما با باورها و فرکانس های خود اتفاقات زندگی خود را رقم می زنیم
به اندازه ای که بتوانیم باورهای خود را تغییر دهیم:
-از همان لحظه شرایط و اتفاقات زندگی به نفع ما تغییر خواهد کرد
جهان :
*همواره به کانون توجه ما پاسخ می دهد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند بخشاینده مهربان
ای رب الاربابم ،تنها قدرت در جهان ،که همه هستی را به زیبایی وبا عدالت ودرستی ساختی ومارا در زمین خالق کردی .
چه بگویم که حق مطلب ادا شود که شایسته است باشد که نیاز به گفتن نیست که هرجا بنگرم از قامت رعنای تو می بینم .
ای تنها قبله گاهم وپناهم در غار تنهایی ام که چه زیبا مرا از فرکانس انسانهای اطرافم دور کردی که در عقل من نمی گنجید ولی تو فقط قادر مطلق توانایی انجامش را داری .
هرچقدر جلو میروم ،بیشتر عاشقت می شوم ،مرا در زمره بندگان خوبت قرار ده که از آنها راضی هستی مورد مغفرت ورحمتت هستند .
سلام بر استاد جانم که با دیدنش خدا را شکر میکنم بابت یه عالمه آگاهی های ناب که همیشه به موقع میرسه .
استاد تا قبل از دوره احساس لیاقت من چقدر پوست خودم را کندم با این احساس که بقیه بهتر هستند از من از نظر روابط ،از نظر قیافه ،از نظر وسایل زندگی ،از نظر مالی و….
خدایی زندگی جهنم شده بود برام به خاطر این احساس که مرغ همسایه غاز است ،از همه بدتر که ریشه اش به مقایسه واحساس بی لیاقتی بر می گرده که بقیه را بهتر از خودمون میدونیم
مثلاً خودم کیک های تولد را یاد گرفتم واز همون اول، خدایی ،عالی می شدند ولی همش تو ذهنم زن داداشم را خوش سلیقه می دونستم وباعث میشد خودم توانایی هام را نبینم وبقبه را بزرگ ببینم تو ذهنم .
با دوره احساس لیاقت ،بهتر شدم و دیگه سرک نکشیدم در فضای مجازی که پوست ما را کنده وفقط با دیدنشون مقایسه میاد سراغمون .
ذهن شما به چه شکل و درباره چه موضوعاتی مرغ همسایه را برای شما غاز نشان داده است؟
ذهن من بیشتر در مورد روابط ودر زمینه ثروت و پول بقیه را بهتر می بیند.
یا اینکه میگم این محله ما خوب نیست باید برم محله بهتر .
لباس من خوب نیست باید لباس بهتر بخرم .
همسر بقیه نزدیکشون هست ولی همسر من از من دورهست ومارا دوست نداره که نمیاد .
وسایل خونه من ساده است وکم هست ولقیه در حال خرید وسایل لوکس هستند .
بقیه زن ها مستقل هستند ولی من باید همچنان از همسرم پول بگیرم ووابسته اش باشم .
بقیه اجازه نمی دهند کسی تو زندگیشون دخالت کنه ولی من هنوز مادرم دخالت می کنه تو کارم وباعث شده فکر کنم بقیه اعتماد به نفسش بهتره ومن هنوز ضعف دارم با اینکه روی خودم کار می کنم .
بقیه شهرها هواشون عالیه وتهران هواش آلوده است وبچه هام تعطیل می شوند .
) به این فکر کنید که در حال حاضر چقدر درگیر این موضوع هستید و این ضعف چقدر در حال اتلاف انرژی و تمرکز سازنده شماست؟
خیلی ،همین که روی خودم کار نمی کنم ،و می بینم مثل خوره جانم را می خوره واحساسم را بد میکنه ونجواهای ذهنی ام بیشتر میشه وباعث میشه از احساس خوب برم به احساس بد وبعدش دخالت مادرم در مورد زندگیم که می بینم هر موقع من خودم را مقایسه کردم یه موضوعی میاد که انرژی از من می گیره ومن را درگیر میکند.
چرا فکر می کنم اوضاع در جای دیگر خوب است؟
ریشه این جنس از تفکرات از کجاست؟ آیا ریشه اینها باورهای قدرتمندکننده است یا محدود کننده؟! اصل است یا فرع؟
ریشه اش از مقایسه واحساس لیاقت است که همیشه به مردمی هست که بهتر از من است
همیشه به رابطه ای هست که بهتر از رابطه من است و همیشه زن هایی که راحت پول می سازند و زرنگ تر از من هستندوالی ماشاالله …
ریشه اش باورهای محدود کننده است که باعث احساس بی ارزشی میشه وناسپاسی می شود و باعث میشه شیطان قشنگ رخنه کنه و بگه وبگه تا جایی که ناامید بشیم که کنترل ذهن سخت می شه برام این جاها
) حالا که از این ضعف مخرب آگاه شده ای، با توجه به آگاهی های این فایل، چه راهکارهایی برای خارج شدن از این مدار مخرب آموخته ای؟ این راهکارها منجر به اخذ چه تصمیماتی برای شما شده است؟ در پاسخ به این چرایی به این فکر کنید که:
هرچیزی که انرژی من را هدر میده ،بذارم کنار
مثل زنگ زدن های بی مورد مادرم ودخالت هاش که باعث شده حالم بده بشه .
قاطع بودنم وتمرمز روی دوره ها ونرفتن در هیچ فضای مجازی جز برای گذاشتن نمونه کار در پیج
روی دوره احساس لیاقت باز کار کنم واحساس مقایسه
زیبایی های شهرم را ببینم وتحسین کنم تا لاجرم به زیبایی های بیشتر هدایت شوم
در زمانی که ذهنم حرف می زند خودم را با فایل های استاد بمباران کنم .
سپاسگزار باشم بابت نعمت هام و مقایسه نکنم
همین طور که با تحسین کردن شهر قبلی ام به شهر تهران هدایت شدم پس با تحسین کردن آدم های محله وشهر و زیبایی هاش به جای بهتر هدایت می شوم
کلامم را مثبت تر کنم واحازه ندهم بقیه مرا عروسک خیمه شب بازی خودشون کنند .
بیزینس خودم را رشد بدهم و سخت نکنم در ذهنم ووقتی من حرکت کنم خدا هم کمکم میکنه پایان میشه برای آسانی ها برایم .
من بنده خاص با اثر انگشت خاص هستم وخودم را با قبل از خودم بسنجم فقط وفقط .
توانایی های دارم که فقط خدا به من داده اونها،را
رشد بدهم .
چه تغییراتی باید در شخصیت خود ایجاد کنم؟
چه مهارتهایی را یاد بگیرم و بهبود ببخشم؟
و قدم اول را از کجا بردارم؟
از کارکردن روی دوره احساس لیاقت وکار کردن روی خودم .
ودوری از فضای مجازی
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام خدمت شما استاد عزیز و عزیز دلتون خیلی دوستون دارم امیدوارم حالتون خوب باشه همیشه
استاد عزیزم بزرگترین سپاس گذاری من وجود شما تو زندگیمه ،وجود این اگاهیی ها و این قوانین که به درست ترین حالت ممکن از شما یاد میگیرم
واما این فایل دقیقا در زمان درستی بهم رسید چون چند وقته فهمیدم که درگیر همچین مقایسه ای هستم که باعث ایجاد حس حسادت شده و دارم ناخود اگاه ناسپاسی میکنم و اینهمه نعمتی که توی زندگی خودم هست و هرکدومش معجزه وارانه و باهدایت خداوند و باهمزمانی های عجیب و غریبی وارد زندگیم شدن
من خودم رو با یک خانم دیگه مقایسه میکنم ،همسرم رو با همسر ایشون ،خونمو با خونه ایشون ، ماشینمو با ماشبن ایشون ،طلاهامو با طلاهای ایشون ، حتی حتی فررررزندمو جیگر گوشمو نورچشممو هم مقایسه میکنم با فرزند ایشون ،وقتی که دیدم کار به مقایسه حتی فرزندمم کشیده شده فرزندی که تازه داره 6 ماهه میشه و خداوند خیلی معجزه اسا اونو بهم بخشید ، تصمیم گرفتم واقعا روی این مورد کار کنم پاشنه آشیل من همین مقایسه هست و حس حسادت و قربانی بودنی که در من ایجاد میشه
استاد میخام کامنت نوشتن رو شروع کنم و پرقدرت تو سایت باشم و فایل گوش بدم و بنویسم و از خداوند میخام هدایتگرم باشه مثل همیشه
میام مینویسم از معجزاتی که داشتم تا تمرکزم روی خودم و زندگیم باشه و بی نهایت نعمتی که خدای من بهم داده از طریق سپاس گذاری و بودن در احساس خوب
خداوندا مارا اسان کن برای اسانی ها ،خداوندا ما همواره هدایت کن به زمان مناسب و به مکان مناسب ، خداوندا مارا همزمان کن با سلامتی ،با ارامش با احساس خوب و با ثروت
سپاس گذارم که من رو در مدار دریافت اگاهی های این فایل قراردادی ای تنها قدرت مطلق جهان
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام بر استاد عباسمنش عزیز استاد شایسته نازنین.
سال نو بر شما دو عزیز مبارک .عجب فایلی .چقدر آگاهی بخش .چقدر ارزشمند .
وصف الحال اتفاقات اخیر در کار من بود ا
انقدر مثالها نزدیک به آنچه بر من گذشت بود که میخکوب شده بودم. و از آگاهی هابی که دریافت می کردم متحیر شده بودم ..اینکه توجه به نکات مثبت .اگر بر آنچه منفی و ناخوشایند است تمرکز کنی و شرایط دیگری که دور از شرایط و مقتضیات توست را ارجح بدانیم دو اتفاق می افتاد .
1_توجه به نکات منفی و ایراد گیری باعث میشود به موقعیت های هدایت شوی که ثابت می کند حق با توست و شرایط و ویژگی های در حال حاضر تو بسیار ناخوشایند و نامناسب است و تو حق داری که منفی می بینی و به آن توجه کردی .
2_اگر به شرایط بهتر که همیشه آنرا ارجح می دانستی هدایت شوی در ابتدای امر جهان ثابت می کند که حق با تو بوده و شرایط تغییر و دلخواه تو همین است که آرزو داشتی و تو درست باور داشتی اما بعد از مدتی افکار غالب منفی تو و باورهای مخرب دوباره رشد می کنند و دوباره در مسیری قرار می گیری و شرایطی را تجربه می کنی که همان مکان منفی و ایرادات و ناخواسته وجود داشته و عملا رضایتی حاصل نمی سه و به همان سیکل گذشته رجعت می کنیم .
این نکات آگاهی بخش همان مطالب ارزشمند و گرانبهایی هست که بارها و بارها در زندگی ما اتفاق افتاده اما رابطه و پیوند باورهای منفی با جهت گیری اتفاقات در زندگی را متوجه نمی شدیم البته منظورم خود شخص خودم هستم .
من گمان می کردم اگر در هجرت از نقطه الف به نقطه ب با مشکل و ناخواسته هابی مواجه شدم یعنی اینکه اون خواسته دیگه مناسب من نیست و جهان داره بهم میگه مسیرت را عوض کن چون شرایط ناخواسته و منفی زیاد شده پس باید عقب گرد کنی .عجب باور اشتباهی داشتم .خدارا شکر استاد عزیز به زیبایی این باگ ذهنی من را باز کردید و توضیحات ارزشمندی داشتید و من متوجه شدم علت جذب ناخواسته ها و اتفاقات منفی همان ادامه زنجیره باورهای مخرب منفی قبلی هست که ریشه اش رشد یافته و در نقطه ب دست و پایم را بسته و در حال خفه کردن بوده است .
بسیار عالی و زیبا استاد جان توضیح دادید .خدایا ممنونم که بهم فهماندی تغییر ابتدا باید در سطح افکار و باورها به شکل مثبت نگری و رضایت از آنچه موجود است باید باشد .رضایت از زندگی و اوضاع و شرایط و داشتن احساس خوب دایمی هست که نتایج پایدار را باعث می گردد.
نیاز دارم فایل عیدانه را بارها و بارها گوش کنم و در سطح باورهایم تغییراتی را ایجاد کنم .
اما از معجزات شنیدن ابتدای فایل همین را بگم که در مسیر رفتن به محل کار 30دقیقه ابتدای فایل را گوش می دادم تا به محل کار رسیدم پس شنیدن ادامه فایل را به بعد موکول کردم .داشتم فک می کردم که من هم همیشه مقایسه همکارای فلان منطقه با همکارای خودم یا محیط فلان منطقه با محیط کار خودم را داشته ام و این باور اشتباهی را پیداش کردم و گفتم خوب بیا و از همین محل با همین همکاری عزیز حالتو خوب کن و احساس خوب داشته باش .خوب پس از احوال پرسی با همکاری عزیزم یکی از عزیزان بهم گفت که شب آرزوها برات دعا کردم و دعای خیر و سلامتی و ….برات داشتم .تعجب کردم ابتدای ورود اول صبح خوشحال شدم بعد از دو دقیقه با شیرینی اومد پیشم و گفت این هم برای شما از حرم امام رضا تبرک آوردم .اونجا بود که متوجه شدم این احترام و محبت از کجا میاد .بله از فایلی که کمتر از یک ساعت قبل فقط شنیده بودم ..این محبت ها امروز چندین مرتبه به شکل های گوناگون اتفاق افتادکه آبشخور اون آگاهی هایی بود که بر جانم نشسته بود .
سپاس فراوان از استاد عباسمنش عزیز که فایلهای ارزشمند و الهام بخششون چراغ راه زندگی من شده است و سپاس از استاد شایسته نازنین .
سلام به همه
من دوتا چیزی که الان اومد توی ذهنم درمورد مقایسه کردن ،یکی پدرم هست ،بابای من از بچگیم رابطه گرمی نداشتیم ،قوانین و محدودیت هایی برامون میزاشت که خیلی موقع ها اذیتمون میکرد ولی یه آدم درونگرا بود که هیچ وقت احساساتشو نشون نمیداد ، من از بچگی دوست داشتم با بابام رابطه گرمی داشته باشم عین یه دوست ،بعضی از دوستامو میدیدم که با باباشون شوخی میکنن ،میخندن ، عین دوست صمیمی هستن ،و این همش میومد توی ذهن من که چرا خدا همچین بابایی به من داده ،یا کاش میتونستم بابامو عوض کنم ، البته الان که بزرگ شدم فهمیدم خیلی از اون محدودیتها خیلی بدردم خورده و راضیم خداروشکر، و رابطم الان خیلی بهتره ولی بیشتر محترمانه اس تا گرم و صمیمی
چند وقت پیش داشتم با یکی از دوستام حرف میزدم اون باباش جوری بود که من تحسینش میکردم ،بعد همینجور که داشتیم صحبت میکردیم، من یه ویژگی بابامو گفتم و اون برگشت گفت خوشبحالت ،بیا باباهامونو عوض کنیم ،من خیلی تعجب کردم ،گفتم آخه تو چرا از بابات ناراضی هسی(تو دل خودم گفتم)،بعد این اومد توی ذهنم که شاید بابای من یه ویژگی بد داره که مثلا درونگرا و خشکه ولی ده تا هم ویژگی خوب داره ،مثلا دست و دل بازه ، خیلی قشنگ مسائل رو تعریف میکنه ، خیلی دلسوزه، و پیش خودم گفتم شاید این ویژگی بابای منم ریشه در بچگیش داشته باشه و دست خودش نباشه ،بالاخره اونم توی یک خانواده خشک بزرگ شده بود و محبتی ندیده بود ،شاید از این زاویه نگاه کنم دیگ نخوام بابامو با بابای بقیه مقایسه کنم و همینجوری که هست دوسش داشته باشم
دومین مورد که بیشترین مقایسه رو توی ذهنم دارم در مورد پوستمه ، من پوست بسیار نرم و صافی دارم و رنگپوستم گندمیه، از بچگی چون یه خواهر داشتم که پوستش خیلی سفید بود خیلی باهاش مقایسه شدم توسط خانوادم و اطرافیان ،و یجورایی خودمو دوست نداشتم ، الانم این موضوع برام حل نشده ،وقتی آدمها رو میبینم اولین چیز رنگپوستشونو نگاه میکنم که اگه سفید باشه ،به پوست خودمنگاه میکنم بعد میگمببین چقد روشنتر از پوست منه و خوشگله و اگه تیره تر از دست من باشه یه حس خوب پیدا میکنم که اره من خیلی بهتر از اونم ، اصلا انگار یه علاقه عجیب به پوست سفید دارم ، سعی کردم مثلا این مسئله رو حل کنم و به خودم میگفتم ببین تو پوستت صاف و نرمه، این یه نعمت بزرگه ، ولی بعد میگفتمچه فایده وقتی نمیتونم صورت سفیدی داشته باشم که نخوام آرایش کنم که سفید بشه پوستم ، یا بعضی موقع ها میگم اگه از دوره سلامتی استاد استفاده کنم شاید پوستم سفید بشه ولی خب اینا گول زدن خودمه استاد ،خوب میدونم اینا از کجا آب میخوره و ریشش به عزت نفسم برمیگرده ،میدونم که باید پایه ای روش کار کنم ، و چون پاشنه اشیلمه خیلی بیشتر باید روش کار کنم چون واقعا داره این مسئله انرژی زیادی ازم میگیره
ان شاالله که انجام بدم و بیام از نتایجم بگم
عاشقتونم
بنام خدای هدایتگرم
سلام استاد عزیزم….
سلام خانم شایسته عزیز،و سلام به همه دوستان هم فرکانسی
یعنی من متحیرم ،تمام سوالهای توی ذهنم ،را استاد یکی یکی جواب داد،خدایا شکرت
همین امروز بود که با خودم فکر میکردم،چرا همین کاری که من دارم انجام میدم،را فلانی،تو فلان شهر داره انجام میده،واستوری گذاشته که با همین کار چقدر مشتری داره؟!
با خودم فکر میکردم چرا همسره من از نظر دیگران آدم فوق العادهایه ولی از نگاه من نه!!!!
با خودم فکر میکردم ،چرا هرکسی میاد خونه ما از خونمون و محلمون تعریف میکنه،ولی من این نگاه را ندارم!!!!
جوابی که استاد عزیزم ،گفتند تمام بدنم را مچاله کرد……
من مدتی قبل به مسافرتی رفتم به اتفاق همسر و چند تا از فامیلمون که اصلاً از اون مسافرت خاطره خوبی نداشتم و از اون شهر و مردمش خوشم نیومد بعد تعجب میکردم که ما همه به یه شهر رفتیم و یک جا رفتیم ولی بقیه از اون شهر خیلی تعریف میکردند و خیلی از مردم اون شهر راضی بودن و این برای من خیلی تعجب انگیز بود …..
با خودم میگفتم یعنی چی؟چطوری میشه،اینها این همه مشکل را ندیدن؟چطوری لذت بردند آخه!!!!
من تو اینستا گرام اکانت دارم،بیشتر میرم ،و آموزشهای رایگان رو میبینم و ازشون برای کارم استفاده میکنم ولی دروغ نگم تو فضای مجازی بعضی وقتا خیلی از زمانم سپری میشه و این بلاگرایی رو که هر روز از زندگیشون میزارند از همسراشون از کادوهاشون از زندگی خیلی تحت لاکچریشون میذارند،،،و میرم تو مقایسه،،،
با خودم میگم چقدر خوشبختن،چه زندگی دارن،وحالم از خودم بد میشه……
البته چون من تو سایت هستم فوری خودم را جمع و جور میکنم،ولی امروز استاد عزیزم خییییلی واضح جوابم را داد،خدایا شکرت،استاد جانم سپاسگذارم ….
خداراشکر که هستی ،هزاران بار شکر بخاطر وجود نازنینت……
خوب امروز این راشنیدم،ولی باید عمل کرد اگر میخواهیم نتیجه بگیریم،به عمل کار برآید……
قرار بزودی به اون مسافرتی برم (به اتفاق همسر م)که قبلاً رفتم و خاطره خوبی ازش ندارم،……
با استفاده از قوانینی که یاد گرفتم ،با نگاهی دیگر،و با باوری که تغییر کرده میرم و نتیجه را حتما در سایت برای دوستان میگذارم
خدارا سپاس گذارم برای این هدایت،واین بیداری،،،وممنونم از استاد بی نظیرم،وخانم شایسته عزیز
در پناه خداوند باشید ،یا علی