چرا فکر می کنیم مرغ همسایه غازه؟ - صفحه 20

594 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه سادات موسوی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 581 روز

    سلامممم به اساتید عزیزم استاد عباسمنش بزرگوار و استاد مریم نازنین

    استاد نمیدونید چقدر لذت بخشه گوش دادن به فایلهای جدید ک میزارید

    سلام ب همه دوستای قشنگم

    خدای منننن در مورد مقایسه چقدررر من پیشرفت کردم نسبت به پارسال باورم نمیشه انقدر پیشرفت کردم بابا دسخوش

    من تا پارسال مدام زندگیم و همسرمو با اینو اون مقایسه میکردم و زندگی وحشتناکی داشتم و چون مقایسه میکردم و توجهم رو نکات منفی همسرم بود منم وجه بد همسرمو رو میکردم و قربانی شرایط بودم

    من با فایلای عذت نفس و کنترل ذهن کلن دست از مقایسه بصورت تکاملی ورداشتم و کلیپ زنوشوهرا و رابطه های قشنگو میدیدم فقط تحسین میکردم مخصوصا یک خانوم استرالیایی که همسر ایرانی لر دارن من مدام رابطشونو تحسین میکردم بدون اینکه حسادت کنم یا خودمونو مقایسه کنم حتی بدون اینکه مقایسه کنم برا شوهرم گل و هدیه میخریدم و از لبخندش لذت می‌بردم زندگیم کلا عوض شده شوهرم معرکس یعنی معرکه ترین مرد و پدر رابطمون عالیه جز عشقو محبت و احترام چیز دیگه ای نداریم یادم نمیاد اخرین بار کی بحث کردیم اصلن بحثی نداریم فقط عشقو احترام چون ویژگی های مثبت همو میبینیم و مینویسیم و مقایسه ای درکار نیست و میدونیم هرکدوممون هرجایی هست حای درستشه من یکبار مستند زندگی جورجینا و رونالدورو داشتم می‌دیدم و کلا توجهم رو رابطه قشنگشون بود و حتی احساساتی هم میشم اشک شوق میریزم انقدر رابطه ها قشنگه و زنوشوهرا و پارنترها همدیگرو دوست دارن درحال دیدن اون ویدیو بودم و احترامشونو تحسین میکردمو اشک میریختم یهو کاملا یهویی شوهرم زنگ زد گفت دلش برا صدام تنگ شده زنگ زده انرژی بگیره و کلی قربون صدقه هم رفتیم ( هفت ساله که باهم ازدواج کردیم و تا قبل اشنایی من با سایت زندگی تلخی داشتیم و تا مرز طلاق و شکایت و کتک کاری و غیره رسیدیم) از بس توجهمون رو فراوانی و نکات مثبت و خوب همدیگه رفته که انگار نه انگار اون دونفر ما بودیم. من الان فهمیدم چقدرررر تغیر کردم و مثبت نگر شدم.

    من درمورد رابطه فهمیدم مقایسه یعنی نابود کردن خودم و عذت نفس خودم من قبلن میگفتم چرا شوهرم پول نداره یا به بابام میگفتم چرا منو زود عروس کردین چرا ما پول نداریم اگر ما خونمون بالاشهر بود من زن یک ادم بالاشهری و پولدارو بافرهنگ و غیره میشدم و چون ما زیاد پول تداریم جهاز انچنانی بخرم مجبورم با یکی فقیرتر از خودم ازدواج کنم ذهنیت من کلا در همه چی این بود ک من خوبم و عالی بقیه منو بدبخت کردن ولی بعد کار کردن دوره عذت نفس بخودم گفتم باباتو ولش کن شوهرتم ولش کن تو خودت برای خودت چه غلطی کردی ؟؟؟

    وقتی انقدر توی ذهن خودم بی ارزشم که بدنمو با یک بدن زن دیگع مقایسه میکنم و دوست دارم برم فیلر کنمو عمل کنم معلومه تو ذهن شوهرمم یک زن زشتو بیریختم

    وقتی خودم برای خودم یک گل که هیچی برای خودم وقتی خونه تنهام یک غذای درستو حسابی درست نمیکنم معلومه شوهرمم منو تحویل نمیگیره ولی لباسهای کهنه و داغونمو تو خونه میپوشم و لباسای قشنگم برا بیرونه که مردم ببینن معلومه شوهرم برام کادو لباس نمیخره وقتی من خودم یک اشتباه کوچیک میکنم و مدام خودمو فحش میدمو سرزنش میکنم معلومه شوهرمو مامانمو بابامو خاندان خودمو شوهرم منو سرزنش کنن و بهم تیکه بگن

    من اینو فهمیدم محدثه باید بلندبشه و تغیر کنه نه تغیر جسمی که میخاستم برم بادچشامو عمل کنم نههه تغیر شخصیتی من بدنم کلی تاتو زدم ولی احساس زیبایی نکردم پرسینگ نافو ابرو زدم بازم احساس کمبود داشتم

    خلاصه من نه شوهرمو نه پدرمو نه مادرشوهر نه خواهرشوهر هیشکیو دیگه مقصر ندونستم همه رو بخشیدم و خودمم بخشیدم و شروع کردم به مقایسه کردن خودم با خودم یعنی چی ؟ یعنی هرموقع به خودم توجه داشتم به خودم عشق میورزیدم همه دوستم داشتن

    هرموقع میدیدم با خودم بد رفتار میکنم میفهمیدم شوهرم یکجوریه سعی کردم به مرور زمان تست کنم ببینم واقعیه یا نه تا به نتیجه برسم

    و دیدم بله که واقعیه از وقتی به خودم عشق میورزم از وقتی برای زندگیم و همسرم احترام قائلم و مقایسه نمیکنم زندگیم بهشته همسرم حتی موهامم سشوار میکشه مدام چهرمو بدنمو تحسین میکنه و همنجور باهام رفتار میشع که خودم با خودم رفتار میکنم.

    من توی یک شهری هستم ک ب مذهب معروفه و کل خاندان ما و خاندان شوهرم بشدتتتت مذهبی یعنی بشدت زیاد ک من حلو پدرم با مانتو و روسری هستم همیشه میگفتم اگه من هرجایی بغیر اینجا بدنیا میومدم میتونستم دنسر موفقی بشم

    اگر از کوچکیم به دنسرها نمیگفتن ادم سبک من قرار نبود انقدر رو باورهام کار کنم تا بتونم رقصو به عنوان یک هنر بدونم نه چیز دیگه و کلی اگه و اگه دیگه در مورد وضعیت مالی و غیره با کشورو شهر مشکل ندارم و مقایسه نمیکنم فقط در مورد حجاب و مذهب و خرافات مذهبی بیشتر وقتا مینالیدم و میدونستم اگر غر بزنم بدتر میشه و داشتم رو خودم کار میکردم

    من باید الگوهاییو بیارم که ایرانی بودن تو خانواده و شهر مذهبی و تونستن مهاجرت کنن و رقصنده بشن یا به ازادی حجابی برسن بدون ترس و غیره

    اینهمه ادم تونستن

    مثلا میگم پیج بزنم برقصم میان منو دستگیر میکنن و غیره اگه یک کشوره دیگه بودم میترکوندم

    خب ذهن منطقی میگه از همینجا ک هستی شروع کن مگه حتما قراره پیج بزنی اول کاری؟ برم تو مزونها و ارایشگاها و غیره برا اموزش رقص خودمو معرفی کنم نیازی نیست قدم گنده وردارم همون کم کم و پله پله که خدا بهم میگه حرکت کنم

    من قبل شلوغی ها و اعتراضات ایران که دوسه سال پیش بود اصلن با مذهبی و باحجاب و بیحجاب مشکل نداشتم همه رو دوست داشتم و ترس نداشتم عاشق همه ادمها با هرنوع دیدگاهی بودم اونموقع هنوز با سایت اشنا نبودم

    از بس تو فضای مجازی رفتم و ذهنمو با اشغلا و مقایسه و جنگو چرتوپرت و که فلانی خوبه و فلانی. بده پر کردم بعد دو سه سال دارم بشدت رو خودم کار میکنم تا بتونم مثل قبلنم بشم حداقل……. انقدررر فضای مجازی باورهای منو شستشو داد که من کلا از جامعه میترسم و فکر میکنم همه میخان منو بکشن و بامن دشمنن من چندین ماه اینستا نداشتم ولی چون باردارم و میخاستم وقتم بگذره گفتم اینستا نصب کنم و فقط مثبتارو ببینم و پیجای رقصو فالو کنم و دیروز پریروز بخودم اومدم دیدم از صبح تا شب تو اینستام و کمتر بسایت میام و وقتمو دارم با چرندیات پر میکنم که ترکشاشو بعدها میفهمم خخخ این فایلو گوش دادم گفتم ببین محدثه خدا با تویه ها استاد باتویه یاد اوری میکنن ک دوبارع داری معتادو غرق اینستا میشی و از امشب باز تصمیم گرفتم غرق روزمرگی نشم

    خدایا شکرت همیشهه بموقع گوشمو پیچوندی و من فهمیدم

    خدایا شکرت همیشهههه دستمو گرفتی

    خدایاشکرت همیشه و هرلحظه مواظبمی

    خدایا شکرت بابت وجود همچین سایت و استادی

    خدایا شکرت بابت زندگی قشنگم بابت اینکه هرروز عشق بین منو همسرو فرزندم بیشتر میشه

    خدایاشکرت بابت اینهمههه فراوانی و نعمتو ثروتو عشقو سلامتی که داری بهم میدی

    خدایاشکرت بابت نینی تو شکمم .

    خدایاشکرت که شوهرم بامن هم مسیره و امشب کلی درمورد سپاسگزاری صحبت کردیم

    خدایا شکرت بابت چشمای من که دارم میبینم و مینویسم و چشمای قشنگه تو دوست خوبم که داری این کامنتو میخونی

    خدایا شکرت بابت اینکه اعصای بدنم بخوبی کار میکنن

    خدایا شکرت بابت همه چی همه چی همه چی همه چی

    خدایاشکرت بابت اینکه من یکسال پاکم

    خدایا ممنونم همیشه ازت کمک خاستمو دستمو گرفتی ممنونم بخاطر من قلبهارو ارام میکنی .

    ممنونم که قبل مرگم چشمام بازشد و زیبایی هارو دیدم ممنونم بابت زمستون و بهارو پاییز و فصلای خشگل خدایا شکرت بابت همه عزیزان ️

    خدایا کمک کن من بندگیتو کنم کمک کن بنده لایق باشم کمک کن همیشه و از ته قلبمو کل وجودم از تو چیزی بخام خدایا راه درستو بهم نشون بده خدایا قلبمو ارام کن خدایا من میخام فقط تورو بپرستم و فقط از تو یاری بجویم خدایا من فقط تورو دارم تو همه چی و همه کس منی من دستم جلو تو درازه من سجده فقط براتو میرم من فقط برای تو و زیباییهای تو اشک میریزم از رو احساس خوب اشک میریزم خدایا کمک کن هرروز بیشتر خودم و. تورو بشناسم خدایا هرچی دارم از تو دارم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      الهام رهنما گفته:
      مدت عضویت: 1586 روز

      سلام محدثه جون زیبا و رها

      اولش بگم ک خدارو شکر برای احساس نابت برای اون چهره زیبایی ک داری ماشالا اصن بهت نمیاد ک ازدواج کرده باشی چ برسه مامان باشی واقعا از ته دل تحسینت کردم برای تغییر بزرگی ک تو زندگیت حاصل کردی با تغییر خودت خیلی از نشانه هایی ک گفتی دقیقا مثل منه منم فعلا تو یه شهر مذهبی زندگی میکنم ک کار رقص رو خیلی جلف و سبک میبینن(وقتی ک روی خودت کار میکنی و حرف مردم برات اهمیت نداره راهتو ادامه میدی) انقد ک من عاشق رقصم و وقتی میرقصم از خود بیخود میشم باعث شده همهههههه کوچیک و بزرگ هرکی رقصم دیده بدون استثنا تعریف کرده و این استعدادی بود ک از همون بچگی با من بود ولی بهش بها نداده بودم همه جور راه‌ کاری ک بگی امتحان کردم اصلنم پشیمون نیستما چون بزرگم کردن انقد ک تجربه کسب کردم باعث شدن این استعدادم ب چشمم بیاد و بفهمم ک همین کاری هست ک بهش علاقه دارم و ساعتها بدون خستگی و تشنگی میتونم انجامش بدم و در کنارش رابطه عاطفی ب شدت فوق‌العاده ای ک خدای مهربونم برام انتخاب کرد همسری ک واقعا پایه منه هرکاری ک انجام بدم حمایتگر درسته ک کار اصلی رو خدای من انجام میده و عمل و استمرار خودم اما وجود یکی ک باهات هم مسیر باشه و ب خاسته هات احترام بذاره موهبتی از طرف همون خداست با کامنت فوق‌العاده ای ک نوشتی کاملا همزاد پنداری کردم و شروع کردم ب نوشتن یجورایی شبیه ب همیم و خیلی لذت بردم امیدوارم ک همینطور ک تسلیم خداییم و میمونیم تو مسیرش هدایتمون کنه مسیرهارو برامون هموار کنه و با باورهای درست قدم هامونو برداریم ب یاری خودش میبوسمت و محکم بغلت میکنم عزیزم مراقب خودت و مهربونیات باش

      الهی شکررررر برای وجود قشنگت

      شبت بخیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر زیبا

    این روزها بیشتر از همیشه استاد از شما سپاس گزاری میکنم هم زبانا و هم در عمل با بیشتر گوش دادن به فایل ها و سعی در بیشتر عملگرا بودن چون واقعا آگاهی هایی که از زبان شما جاری میشه قفل هایی رو باز میکنه که قشنگ میگم آخیش خداروشکر چقدر عالی بود همان احساسی که در طول شنیدن این فایل داشتم یعنی با هر کلمه حس میکردم این قلبم بازتر و بازتر میشه و تا همین الان که چند ساعت از شنیدن این فایل میگذره همینجوری لبخند رو لبامه.

    داشتم به این فکر میکردم فایل های اخیر شما هرکدام یک دوره مجزا میتونست باشه الحق و الانصاف، ضعف های شخصیتی که در این فایل ها بهبود داده میشه عجیب مسیر زندگی رو هموارتر میکنه. این فایل ها خودش منطقیه برای فکر نکردن به چگونگی جریان هدایت چون آدم انتظار این موضوعات رو نداره بعد میاد میبینه دقیقا آگاهی اون فایل ربط داشت به چیزی که الان بهش نیاز داشتی و این زیبایی بودن در این مسیر رو چند برابر میکنه.

    اما در مورد این فایل باید بگم بعضی جاها خودم رو تحسین کردم و از خدا سپاس گزاری کردم که در مسیر درستی بودم مثلا من بعد از تداوم در این مسیر همیشه به این فکر میکردم شخصیت، اندام، چهره، موقعیت خانوادگی و اعضای خانواده و رابطه ای که باهاشون دارم، شغلم، دوستان و همکارانم، خانه و همسایه هام، کسبه و موقعیت منطقه ای که توش زندگی میکنم، دانشگاهی که توش درس خوندم، استادی که دارم، کارهایی که خداوند برام انجام میده و رابطه ای که باهاش دارم و خیلی چیزای دیگه که ممکنه از قلم افتاده باشه همشون بهترین چیزین که میتونه باشه و هر روز و هر لحظه بابتشون سپاس گزاری میکنم.

    اما در خصوص برخی چیزها دقیقا برخلاف این موضوع رفتار کردم، به ویژه در بحث کار و روابط عاطفی. مثلا من با کارکردن روی باور فراوانی موقعیت های بسیار خوب و مشتریان بسیار درجه بک که هر کدامشون غول های حوزه کاری خودشون هستند رو دعوت کردم به سمت خودم اما هنوز نتیجه ای که تبدیل به قرارداد بشه رخ نداده بعد داشتم فکر میکردم به اینکه چرا همچین حالتی پیش آمده و من چه تغییری باید در فرکانسم ایجاد کنم؟ یا در حوزه روابط چرا شجاعتی که استاد میگه به خرج میدم احساس لیاقتم دارم اما هنوز موفق نبودم؟ به این رسیدم که من در ذهنم به این فکر میکنم که ممکنه شخص بهتری از من هم وجود داشته باشه. همین که الان دارم ازش مینویسم دوباره ذوق کردم.

    مثلا وقتی موضوع مهاجرت رو من بهش فکر میکنم همیشه به خودم و دوستان نزدیکم گفتم که آقا فکر نکن اگه اینجا پول نسازی اونجا قراره معجزه بشه، ذهن فقیر امکان نداره با یک حرکت خاص ثروتمند بشه، دقیقا همین حرف رو هم میزدم که شاید به خاطر نداشتن پیش فرض منفی یه مدت همه چیز اونجوری که دوست داره پیش بره اما به محض برخورد با اولین تضاد حالت بسیار بدتری رو تجربه میکنه. دقیقا مثل کسی که به جای اینکه برای رسیدن به شادی بیاد یه فعالیت یا فکر مفید داشته باشه میاد مواد یا مشروب مصرف میکن، شاید یه مدت حالش خوب بشه اما بلافاصله احساسش از اون چیزی که هم بوده پایین تر میاد.

    چند روز پیش بود که تصمیم گرفتم دیگه نرم سراغ شبکه های اجتماعی، انگار تا الانم دردم نیومده بود اما حساب کردم اگر حدود 10 سال رو در نظر بگیریم که شبکه های اجتماعی فعالیت بیشتری دارند چقدر من میتونستم بهتر باشم و چقدر تمرکز مفید من رو درگیر کرد. چه چیزهای مفیدی رو من از دست دادم، چقدر ناخودآگاه خودخوری، مقایسه و حسادت کردم، چقدر احساس عقب افتادگی و گناه کردم.

    یعنی کلکسیونی از احساسات منفی و بعد انتظار داشتم که فروشم هم بالا بره یا حسی که در روابط دوست دارم تجربه کنم رو داشته باشم.

    تو همین چند روز دارم معجزات این تصمیم درست رو میبینم. یه مدتی بود من کم کرده بودم یعنی اگر هم میرفتم فقط به این دلیل که مثلا جواب دایرکتی رو بدم اما چند وقته همان هم متوقف کردم گفتم من راه های ارتباطی رو گذاشتم اگر کسی خیلی براش مهم باشه از اون طریق اقدام میکنه، من انقدر باید خودم و کارم رو بهبود بدم که مشتری خواستار من باشه و زمانی که چنین حالتی پیش بیاد نیازی نداره من بخوام جایی باشم که حواسم رو پرت میکنه و انواع اقسام بیماری های احساسی رو بهم منتقل کنه.

    یکی از مهم ترین اثرات مخربش انتخاب کردن الگوهای اشتباهه، اغلب آدم هایی که واقعا از درون پوچ هستند رو ما به عنوان الگوهای درست و خوب در نظر میگیریم، یعنی اگر من ارتباط نزدیک با خیلی هاشون نداشتم متوجه نمیشدم که چقدر این اشتباهه.

    کسی که واقعا یه ساعت باهاش باشی مجبوری با حالت تهوع ازش خداحافظی کنی جوری خودش و زندگیش رو نمایش میده که اگر یک برشی از اون رو ببینی به خودت میگی کاش منم جای این بودم.

    من هیچ وقت دوست نداشتم به شخصه جای هیچ کسی باشم.

    من اگر دوست دارم عشق رو تجربه کنم باید خودم رو ببینم

    اگر میخوام فروش بیشتر بشه باید فراوانی رو ببینم

    نه جور دیگه

    خداروشکر میکنم که در این مسیر دارم بهتر و بهتر میشوم و همین عالیه

    باز هم از خدای مهربان، استاد عزیز و همه دوستان بزرگوار خودم تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  3. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1586 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت برای این همهههههه فراوانی و آگاهی های ارزشمند ک هدایتم میکنی گوشی میدی برای شنیدن چشمی میدی برای دیدن و درکی میدی برای ایمان و عمل الهی شکرت

    خاستم بخابم یعنی انقد ک خابالو بودم دلم نیومد بخابم همون حس نابه گفت نمیخای فایل جدید و گوش کنی عزمم و جزم کردم و شروع کردم ماشالااااا بهتون استاد نازنینم چقد شاد و سلامت و قبراقین خدا حفظتون کنه این بشاشی همه از انرژی های قشنگی هس ک ب جهان میدین و بازتابش رو میبینین شکر برای وجود باارزشتون عاشقتونم

    استادم این قسمت ک در مورد مرغ همسایمون بود من هم ی زمانی داشتمش اما خیلی کمرنگ بود چون اصن منی نبود ک بخام حتی در موردش فک کنم الهامی نبود ک بیاد ب این مسائل فک کنه حتی و بخاطرش خدارو هزاران بار شاکرم برای همون موقعی ک جانی دوباره بهم بخشید همون موقع ها ی حس های ریزی میومد ک کار فلانی خوبه همسر فلانی خوبه و….ولی ب محض اینک قانون تکامل و مقایسه نکردن الانم رو با دیگران و تا حدودی درک کردم تمرکزم رو گذاشتم روی بهبود و تغییر خودم و تحسین همین چیزایی ک از بقیه میدیدم خرید خونه دوستم ،ماشین میلیاردیشون،احداث کلینیک و گالری هاشون،روابط عاطفیشون،سلامتی و ورزشی ک داشتن و…‌

    سعی میکردم خیلی خوباش ک ب شخصیت و هدف های من نزدیک تر بودن رو انتخاب کنم و الگوی من بشن با تحسین ها و تاییدها و سپاسگزاری برای اون چیزی ک داشتن ک ی نمونش شد همین رابطه عاطفی فوق‌العاده با همسرم ک خدای قشنگم نصیبم کرد جهش مالی و 3،4برابر شدن درامدم ، سلامتیم،آرامشم و رهایی از هرچیزی ک منو در بند نگه میداشت و هزاران اتفاق باحال دگ فقط با دیدن زیبایی ها موندن تو احساس خوب و توجه کردن ب چیزایی ک میخاستم ن چیزایی ک نمیخاستم من خواهان مهاجرت بودم ینی با گوشت و پوست و استخونم میخام ولی عجله نکردم شروع کردم ب شهرم از زاویه دگ نگا کردن زیباتر دیدن جاهایی ک نرفته بودم رفتن و کشف کردنشون و…

    این باور ک فلان شهر دگ بهتر از شهر منه هست ولی با ی تفاوت ک اول سیر بشم از شهرم اول ب اون تکامل برسم توش اگ دیدم دگ پر شدم ازش و دگ برای پیشرفتم کوچیک شد بله اون موقع برم و ب اون شهر دگ ک عالی بود برسم ن اینک اینجا هیچ کاری نکنم و یجورایی فرار کنم ازش‌‌‌..‌.

    واقعا وقتایی ک میشینم و ب گذشته خودم نگا میکنم میبینم چقد تغییرات شگرفی برام رقم زده الله بی همتایی ک منتظر صدای اعلام تسلیم شدن من بود و ب طور معجزه آسایی برام رقم زد دستان بی نهایتی ک برام فرستاد دلهایی ک برام نرم کرد شهری ک برام زیباتر کرد موقعیت هایی ک برام بوجود آورد رشدم داد بزرگم کرد ب اون خلوت خودش رسوند ک نیازی ب هیچ کسی نداشته باشم جز خودش و هزاران هزار اتفاق کوچیک و بزرگ دگ هرچی بگم کم گفتم واقعا عاشقشمممم و هرلحظه شکرگزار تمام نعمت های کوچیک و بزرگ زندگیم هستم ک مسئولیت 100 زندگیم رو ب خودم داد قدرت خلق زندگی بهترترررر رو ب خودم داد و در راستاش قدم ب قدم هدایتم میکنه و مسیر رو برام هموارتر میکنه الهی صدهزار مرتبه شکرت

    الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای قشنگم مهربون ترینم عاشقتمممممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محيا گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم مریم شایسته و همه دوستان،

    چقدر جالب! امروز اومدم سایت رو نگاه کنم برای قدم بعدی مهاجرت به مدار بالاتر که دیدم فایل جدید اومده، تتا اومدم دانلود کنم گفتم پس ببینم نشانه امروزم چی میگه که ‌دیدم که قسمت 213 از “سفر دور آمریکا” بود. تا این مرغ همسایه غازه دانلود بشه نشستم نشانه امروز رو دیدن و هی میگفتم وااای خدایا چه آسمون آبی ایی، ابرهای سفید و جنگل‌های سبز. واقعاً ارزوم اینه که روزی توی همچنین جایی زندگی کنم.

    حالا شهری که من توش زندگی می‌کنم، یکی از شهرهای توریستی آمریکاست. پر از جاذبه‌های تفریحیه، جنگل‌های زیبا و کوه‌ و طبیعت خوووووووشگل،خیابون‌هاش مثل سان‌فرانسیسکو بالاپایین داره و واقعاً منظره‌های نفس‌گیری داره. با این حال، یه لحظه انگار همه این زیبایی‌ها از یادم رفت. با اینکه هر روز به خودم یادآوری می‌کنم که چقدر جای قشنگی هستم، اصن خدایا شکرت که کمکم کردی مهاجرتم درست شد، اما ذهن آدم گاهی قفل می‌شه روی مقایسه. وقتی شروع به مقایسه می‌کنی، زیبایی‌هایی که داری، برات کم‌رنگ می‌شه. در حالی که همین اطراف خودت، انقدر زیبایی هست که کافیه چشمات رو باز کنی و ببینی و البته من الان خیلی از قبلا خودم بهتر شدم به لطف اگاهی های دوره بی نظیر احساس لیاقت.

    حالا چرا اینو می‌گم؟ چون الان دارم رویای خودمو زندگی می‌کنم. خونۀ من دقیقاً وسط جنگله! دوتا ویو داره،از یک سمت به جنگل می‌رسه و از سمت دیگه هم جنگله:) خیلی برام جالب بود که وقتی با خواهرم داشتم فایل سفر دور امریکارو نگاه می‌کردیم، گفتم: “مهسا، آرزوم اینه که یه روز تو همچین جایی زندگی کنم.” و الان دقیقاً دارم همونجا زندگی می‌کنم!استاد، این فایل که وسط جنگل قدم می‌زدید آسمونی که اونجا بود، خیلی شبیه اینجا بود که من زندگی می‌کنم. البته اینجا بیشتر وقتا آسمون ابریه، چون منطقه خیلی سرده و بیشتر زمستون‌ها برف داریم. ولی پر از کوه و جنگله و من همیشه آرزو داشتم جایی باشم که برف زیاد بیاد، و حالا این آرزو هم برآورده شده و وقتی این فایل رو دیدم، با خودم گفتم خدایا! من دارم مرغ یه جا دیگه رو غاز میکنم.

    موضوع بعدی این فایل، ارتباط عاطفی. همیشه حرف ارتباط که میشه میگم من دوست دارم با یه ایرانی دوست بشم که توی امریکاعه چند ساله زندگی میکنه وووو نمیخوام با یه آمریکایی وارد رابطه بشم ،( این وسط بگم که بعد از کلی فکر این ترمز رو کشیدم بیرون که چرا میگم امریکایی نه، چون فکر میکنم زبان من در حد اینا اکی نیست تازه با اینکه من دارم درس میخونم اینجا و با خود همین امریکاییا سر کلاس میشینم با خودم میگفتم نههههه ما نمیتونیم بفهمیم چی میگیم یعنی اون حس و حال مطلب رو نمیتونم یا نمیتونه پسر امریکایی به من منتقل کنه، خدای من یعنی فکر از این خنده دار تر داریم؟) این فکر باعث شده بود تو این چند ماه خودم رو محدود کنم تو ذهنم و فقط به ایرانی‌هایی فکر کنم که تو آمریکا زندگی می‌کنن مثل تگزاس یا کالیفرنیا که هر چی تو شبکه های اجتماعی هر وقت دیدم اونجا بودن در صورتی که الان که همه دوستام یا اینترنشنال هستن یا آمریکایی، می‌بینم که چقدر فرهنگ، اخلاق و رفتار آمریکایی‌ها خوبه. واقعاً می‌شه باهاشون از زندگی لذت برد و اینکه اصن امریکا به این بزرگی پره از ایرانی، هرجا بری پر از ادم خوب و درست و حسابی کی گفته فقط تگزاس و کالیفرنیا!!

    خلاصه که خیلی فایل جذابی بود برای من مثل مثل همیشه پر از درس و اگاهی و خیلی ممنون که این فایل رو به اشتراک گذاشتید، استاد.، عاشقتونم در پناه خداوند باشین همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    به نام پروردگارم به نام تنهایار وهمدمم

    الهی شکر برای فرصتی دوباره برای از تونوشتن

    سلام ودرود به استادان بینظیرم ودوستانم

    خوشحالم که دراین سایت هستم ودر مسیر خداوند درمسیر عشق درمسیر نور درمسیر زیبایی وآسانی

    استاد عزیزم زندگی چطور میتونه انقد تعقیر کنه که نتونیم درکش کنیم

    من باورم نمیشه همون آدم قبلم همون آدمی که اوونقد ضعیف بود که هربهانه ی شده جور میکرد که بتونه خودشو جلوی بقیه مظلوم جلوه بده و محبت بقیه رودریافت کنه بقیه بهش ترحم کنن

    والان که اثری ازاون کارانیست وبا پروردگارم عشق بازی میکنم وحاالم خوبه استاد ممنونم

    چطور اونهمه مریضی که درزندگیمون بود پرکشید ورفت وجاشو به سلامتی داد که هرروز داره بیشتر میشه وچقد من خوشحالم وشرمنده م پروردگارم صاحب اختیارم که یادم میره بگم کرورکرور شکرت

    چطور اعتماد به نفسی که نبود روابط خوبی که نبود چطور الان روابطم عالی شده چطور اعتماد به نفسم عالیییی شده چطور روابط خانواده م هرروز داره بهتر میشه خدایاا شکرت

    استاد عزیزم نمیییتووونم نمیتونم بنویسم کارای که پروردگارم برام کرده ولی باتکتک سلولهام دارم حسشون میکنم وفک میکنم همین کافیه

    امشب تودفتر شکر گذاری نوشتم خدایا اونقد پرم از نمتهات که نمیتونم بنویسم خدایا قلبم روبزرگ کن ظرف وجودم روبزرگ کن

    خدایا من زینب بنده ی تو وتوارباب من من هر ثانیه نیازمند توام باتموم وجود

    باور دارم زندگی زیباست

    قدرت خداست

    من ارزشمندم ولایق بهترینهام

    هرلحظه کارها راحتر میشه وزوتر انجام میشه

    سلامتی هرروز درزندگی من بیشتروبیشتر می‌شود

    فرصتهای تازه وعالی درزندگی من هرروز بیشتر وبهتر می‌شود

    دوستون دارم خیلی استاد

    صداتون بینهایت برام آرامش بخشه

    واحساس میکنم تک تک کلماتتون برجان میشنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    به نام پروردگارم به نام تنهایار وهمدمم

    الهی شکر برای فرصتی دوباره برای از تونوشتن

    سلام ودرود به استادان بینظیرم ودوستانم

    خوشحالم که دراین سایت هستم ودر مسیر خداوند درمسیر عشق درمسیر نور درمسیر زیبایی وآسانی

    استاد عزیزم زندگی چطور میتونه انقد تعقیر کنه که نتونیم درکش کنیم

    من باورم نمیشه همون آدم قبلم همون آدمی که اوونقد ضعیف بود که هربهانه ی شده جور میکرد که بتونه خودشو جلوی بقیه مظلوم جلوه بده و محبت بقیه رودریافت کنه بقیه بهش ترحم کنن

    والان که اثری ازاون کارانیست وبا پروردگارم عشق بازی میکنم وحاالم خوبه استاد ممنونم

    چطور اونهمه مریضی که درزندگیمون بود پرکشید ورفت وجاشو به سلامتی داد که هرروز داره بیشتر میشه وچقد من خوشحالم وشرمنده م پروردگارم صاحب اختیارم که یادم میره بگم کرورکرور شکرت

    چطور اعتماد به نفسی که نبود روابط خوبی که نبود چطور الان روابطم عالی شده چطور اعتماد به نفسم عالیییی شده چطور روابط خانواده م هرروز داره بهتر میشه خدایاا شکرت

    استاد عزیزم نمیییتووونم نمیتونم بنویسم کارای که پروردگارم برام کرده ولی باتکتک سلولهام دارم حسشون میکنم وفک میکنم همین کافیه

    امشب تودفتر شکر گذاری نوشتم خدایا اونقد پرم از نمتهات که نمیتونم بنویسم خدایا قلبم روبزرگ کن ظرف وجودم روبزرگ کن

    خدایا من زینب بنده ی تو وتوارباب من من هر ثانیه نیازمند توام باتموم وجود

    باور دارم زندگی زیباست

    قدرت خداست

    من ارزشمندم ولایق بهترینهام

    هرلحظه کارها راحتر میشه وزوتر انجام میشه

    سلامتی هرروز درزندگی من بیشتروبیشتر می‌شود

    فرصتهای تازه وعالی درزندگی من هرروز بیشتر وبهتر می‌شود

    دوستون دارن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 120 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 906 روز

      به نام خداوند غفور و رحیم

      سلام به دوست زیبا نگرم سلام زینب جانم چقدر خوشحال میشم وقتی چشمم به این طور کامنتها میفته البته تمام کامنتهای دوستانم عالی هستن هر کسی به نوعی زیبایی مینویسه که من کلی ذوق میکنم با خوندنشون احساسه خوبی به من دست میده

      و خدا رو شکر میکنم که در کنار همچین انسانهای خوب و با دیدگاه مثبت زندگی میکنم

      زینب مهربونم چقدر شکرگزاریتو زیبا نوشتی چقدر خوشحال شدم که پر از نعمته زندگیت

      ان شالله بهتر از اینها خداوند بهت ببخشه اینها همه ثمره احساسه خوبه شماست ثمره فرکانسه خوب فرستادن شماست ثمره شکرگزاریست که انجام میدی و میتونی از این طریق ذهنتو کنترل کنی و شکر نعمت نعمتت افزون کند

      زینب جان استاد میگن هر موقع دیدی احساست خوبه و راضی هستی از زندگی بدون در مسیر درست هستی و چند قدمی رسیدن به خواسته ات هستی الهی شکرت

      که تغییر کردی و رشد کردی ممنونم که اومدی کامنته قشنگتو با ما به اشتراک گذاشتی سپاسگزارتم دوست عزیزم

      خداوندا تمام کارها و مسائل و زندگی و همه و همه رو تنها به قدرت تو می‌سپارم چون تو قدرته مطلقی و من هیچم ناتوان در برابرت من تسلیمم

      خدایا شکرت سپاسگزارتم برای این روز بسیار زیبا

      یاحق دوستتون دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعید میرزاخانی گفته:
      مدت عضویت: 2277 روز

      خانم مرادی سلام

      امیدوارم و آرزو میکنم همیشه قلبت پر باشه از عشق خدا

      ممنونم بابت کامنت زیبایی که فرستادی

      و من کاملاً احساس کردم احساس راضی بودنتون رو از خودتون و خدارو

      و خیلی آرامش بهم داد

      خدارو شکر که به این مدار وارد شدید که میگید پرم از نعمتهای خداوند

      چقدر خوبه آدمی به این نقطه برسه

      بازهم ازتون سپاسگزارم بابت متن زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خدای مهربانم .

    الهی شکرت برای یک روز در این جهان زیبا بهم فرصت رشد و لذت و تجربه دادی .

    سلام خدمت استادان عزیزم و همه دوستان هم فرکانسیم .

    بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیزم برای این همه عشق و آگاهی که به ما هدیه میدهید دوستون دارم خیلی زیاد

    این فایل هم مثل همه فایلهای دیگه سرشار از درس و آگاهی است که باید در آن تفکر کنم تا درکش کنم و در عمل از

    آنها استفاده کنم .

    در مورد مرغ همسایه غازه خیلی اولش حال کردم دیدم چنین عنوانی را گذاشتید و چقدر میشه در موردش فکر کرد

    و صحبت کرد یه جورایی کل زندگی همه ما ادمها را در بر میگیره واقعا همینطور هست که گفتید استاد بی نظیرم

    همیشه یه چیزی بیرون از خودمون بهتر دیده میشه نمیدونم اینم صد در دصد از باورهای جامعه به ما منتقل شده

    یه جورایی هر چی در آگاهی های جهان جلو میرم میگم خدای من ما اصلا چی یاد گرفته بودیم از این جهان فقط

    تو در و دیوار رفتن به ما یاد دادن فقط میگم خدابه دادم برس از دست انسانهای در و دیواری فقط در فرعیات

    استاد هستند و تمام اشتباهات خودشون را دارن با سرعت جت به دیگران منتقل میکنن چقدر جهل دنیا را گرفته

    چقدر چنین دیدگاهایی غریبه است در این دنیا انگار استاد و ما شاگردان این مکتب از یک سیاره دیگه اومدیم

    واقعا همینوطور هست اگر دقت کنیم کدوم یک از عقاید و باورهامون که داریم روش کار میکنیم برای این دنیای

    من دراوردی است خدا نگهدارمون باشه

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی و نه راه کسانی که بر آنها غضب کردی و نه راه

    گمراهان .

    من خودم هم هنوزه چنین دیدگاهی دارم اصلا جهان قشنگ داره به تمام باورهای ما پاسخ میده ما ناخوداگاه داریم

    فرکانسهایی را ارسال میکنیم که اگاهانه انتخابشون نکردیم باید برای نتایج دلخواهمون فرکانسهای دلخواه ارسال شود

    من خودم یه موقعهایی میشه یهویی میگم این چه جایی که هستم من جام اینجا نیست فلان کشور بهتره میتونه

    برایم رشد بیشتری داشته باشه درصورتی که شرایطم خوبه ها به خاطر عادات بدی که از جامعه الگو برداری ذهنی شدم

    نمیدونم دیگه دارم به یقین میرسم که باورهام افکار غالبم برای خودم نیست باورهای جامعه را دارم ناخوداگاه با خودم

    حمل میکنم در صورتی که هممون دوست داریم مثلا شایط فلان داشته باشیم حالا هر کسی تو هر شرایطی که علاقش

    هست ما اصلا طبق علاقه خودمون اگاهانه زندگی نکردیم ما ناخوداگاه داریم طبق علایق انسانهای دیگه زندگی میکنیم

    یعنی کپی پیس میکنیم از رفتار ظاهر استایل لحن صحبت کردن لباس پوشیدن نوع شغل درامد همش کپی

    واقعا در دنیای امروزی خیلی از ماها داریم مثل هم زندگی میکنیم در صورتی که هر کدوم از ماها یک رسالت

    مخصوص خودمون را داریم به همین دلیل چرخ دنده ها سر جای خودش نیست چرخ زندگی خیلی هامون روان

    نیست ولی انسانهایی هستند تعدادشون کمه دارن مثل استاد عزیزم سر جای مخصوص خودشون روان روغن کاری شده

    سوت زنان حرکت میکنن و ساز زندگیشون کوک هستش و همه چی در اغلب مواقع باب دلشون پیش میره

    اگر منم میخام مثل استاد و ادمهای یک درصد جهان سر جای خودم باشم و به خودشناسی خدا شناسی رسالتم

    باشم نباید شبیه به انسانهای دیگه رفتار کنم باید لایف استایل خودم را مخصوص سبک خودم را داشته باشم هنر

    شخصی برای من باشه سبک من فقط برای منه هر کسی سبک شخصی خودش را دارد تازه هر چی جلوتر تو قوانین ریز

    میشم بیشتر درک میکنم که چقدر شبیه به خود اصلیم نیستم و فیک کار کردم خدا کمک کنه بهم به هممون تا بتونیم

    خودمون باشیم بی نهایت از شما با قبلم سپاسگزارم که ما را دارید بیدار میکنید از خواب غفلتی که بسیار طولانی

    در آن هستم به لطف خدا دارم بیدار میشم و میرم سرجای خودم تا چرخک روانتر حرکت کنه خدایا شکرت .

    تا کامنت بعدی همه شما را به خدای بزرگم میسپرم

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  8. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 871 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به توحیدی ترین اساتید عزیزم

    سلام به دوستان عزیز

    استاد عزیز، منم قبلن خودم رو مقایسه می‌کردم با اطرافیانم.

    میگفتم خوش به حال فلان خانم که تو زندگی حرف، حرف اونه. هر چی که بگه یا بخره واسه خونه همسرش کاری نداره و من تو خونه هیچ کاره ام.

    خلاصه حال خودمو بد می‌کردم و خودم رو با اون مقایسه می‌کردم.( البته‌ ناگفته نمونه که دیگران من رو پر میکردن و میگفتن یاد بگیر تو هم فلان وسیله رو بخر، این وسط من رو به جون همسرم مینداختن و هی غر میزدم به جونش )

    بعد که با قانون آشنا شدم و تمرکزم رو، روی خوبی‌های همسرم گذاشتم، انصافاً از هر نظر، از شوهر اون خانم اخلاق و رفتارش سر بود.

    همیشه نظرش اینه وسایلی بخریم که کاربردی باشه واسه خونه. نه اینکه چشم و هم چشمی با بقیه باشه یه نفر یه چیزی خرید، کل خاندان هم بخره. همیشه هم حق با ایشون بود و اکثر چیزایی که من میگفتم بخریم بدون استفاده میموند یه گوشه.

    یا اینکه ایشون مسؤلیت خرید رو به عهده داشت و با من خیلی محترمانه رفتار میکنه و همیشه با من مشورت میکنه و حرف آخر رو من میزنم.

    یا همیشه از روز اول من رو خانم صدا میزنه و در این مورد الگوی برادراش شده.

    ولی اون خانمی که من می‌گفتم همه کاره خونس شوهرش به هیچ عنوان کمکش نمیکنه خدا شاهده حتی یک لیوان هم نمی شوره. تمام خرید خونه با خانمش هست . تو گرما و سرما خودش میره بازار خرید، همسرش اگه حرکتی ازش ببینه تو جمع بهش تذکر میده که من به شدت مخالف این کارش هستم

    وقتی الان مقایسه میکنم میبینم که به خاطر چه چیزهای مسخره‌ای خودم و ناراحت می‌کردم، خدا رو شکر میکنم واسه همسر متعهد و نمونه ای که دارم ، همیشه احترام من رو حفظ میکنه جلوی خونوادش و در مقابل هیچ وقت هم بی حرمتی به خونوادش نکرده بر عکس اونایی که من زندگیم رو مقایسه می‌کردم باهاشون. توی کارهای خونه کمکم میکنه پدر خوب و نمونه‌ ای هست، چقدر با حوصله و صبوره وقتی که من عصبانی میشم از دست بچه‌ها، همیشه جو خونه رو آروم میکنه، یا هر وقت من از کسی صحبت میکنم، خدا شاهده حرفم رو قطع میکنه و میگه خانم به زندگی خودمون برس کاری به کار دیگرون نداشته باش. این در حالی هست که ایشون عضو سایت نیست، امیدوارم هر چه زودتر مثل ما هدایت بشه به این سایت الهی و نتایج زندگیمون بهتر و بهتر بشه و با هم مسیر موفقیت رو طی کنیم.

    خدا رو شکر از وقتی که زیبایی های زندگیم رو دیدم و توجهم به نکات مثبت بود و ورودی‌های ذهنمون کنترل کردم از اون محیط سمی که بودم جدا شدم و به یه جای زیبا با بهترین مردمان هدایت شدم و در کمال آرامش دارم زندگی رو زندگی می‌کنم. و یاد گرفتم که به نازیبایی ها توجه نکنم و سرم تو کار خودم باشه.

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1903 روز

      سلام نیلوفر عزیز.

      چقدر کامنتت دلچسب بود.

      کیف میکردم وقتی میخوندم.

      ممنونم که انقدر از زیبایی های زندگیت نوشتی.

      خوندن این زیبایی ها همیشه لذت بخشه.

      خوندن از رفتارهای زیبای ادم ها همیشه لذت بخشه.

      چراغِ خونه تون و عشقتون پر نور و همیشگی.

      در پناه الله مهربان باشی در کنار خانواده ی محترم و عزیزانت.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        نیلوفر مرادی گفته:
        مدت عضویت: 871 روز

        سلام سمانه جان

        دوست عزیز و توحیدی

        ممنونم با اون چشمای قشنگ و زیبا بینت، کامنت من رو خوندی و به زیبائی های کامنت ها توجه میکنی و برای دوستان آرزوی قشنگ میکنی.

        من داستان هدایت شما رو خوندم و انرژی گرفتم از این که خواستن توانستن است.

        خواستید که اندام خوبی داشته باشید و خداوند شما رو به قانون سلامتی هدایت کرد.

        خواستید محصولات رو بخرید، باز هم خداوند جواب درخواست شما رو داد.

        حتی بعد از اینکه ادامه ندادید قانون سلامتی رو، از علاقه و عشق به خودت کم نشد، و همچنان عاشق خودت هستی با تمام وجود. هر طور که باشی، به هر صورتی، با تمام کم و کاستی ها و تمام داشته‌ ها بازم دوست داشتنی هستی و بهترین مخلوق خداوند و لایق بهترین ها

        ایام به کامتون باشه و در کنار خانواده عزیزت هر روزت بهتر از روز قبل باشه.

        در پناه الله

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    یاسمن ایزانلو گفته:
    مدت عضویت: 1313 روز

    کامنت بیست و هشتم

    15 دی 1403

    تعهد اول:

    امروز با دانش آموز حضوریم به صورت مجازی کلاس برگزار کردم.

    همون موقع یه نفر به شماره ی همراهی که برای کسب و کارم بود زنگ زد و من چون سر کلاس بودم نتونستم جواب بدم. بعد از کلاس دو دل بودم که زنگ بزنم یا نه چون میترسیدم اشتباه گرفته باشه. در اصل میترسیدم یه آقایی باشه که اشتباه گرفته و وقتی منی که یه خانم هستم بهش زنگ میزنم، فکر کنه نیت نادرستی داشتم که زنگ زدم (چه باور مزخرفیه که سال هاست تو مغزمه).

    وقتی این فایل رو داشتم گوش میدادم به خودم گفتم آیا من برای پیشرفت کسب و کارم همه ی قدم ها رو برمیدارم و به ترس هام غلبه میکنم؟ اگر این آدم برام پیشنهاد کاری داشته باشه چی؟ همونجا فایل رو استپ کردم و روی این ترسم پا گذاشتم و تماس گرفتم و بعد هم فهمیدم بنده خدا اشتباه گرفته بود و اتفاقا آقا هم بود!

    ولی خوبیش این بود که من دیگه روی دوشم سنگینی بار زنگ نزدن رو حس نمیکردم. این فکر که زنگ نزدم و پیشنهاد کار رو از دست دادم دیگه اذیتم نمیکرد.

    خدایا شکرت. چقدر سبک تر شدم با این تماس. این فقط یک تماس تلفنی ساده نبود. این پا گذاشتن روی ترسم بود. این برگردوندن آرامش خاطر به قلبم بود. خدایا شکرت.

    تعهد دوم:

    گزارش کارم رو توی کامنت نوشتم.

    تعهد سوم:

    پروردگارا سپاسگزارم به خاطر این فایل زیبا که تونستم با آرامش خاطر بهش گوش کنم.

    چند روزه دخترم توی خونه بی حوصله میشه و من مجبورم ببرمش توی پارکینگ که یکم فضاش عوض شه. از همون روز اولی که این کار رو کردم حس کردم خدا این فرصت رو بهم داده که بتونم فایل گوش کنم و با خدا راز و نیاز کنم. چون در طی این مدت فرزندم محو تماشای محیط پارکینگ میشه و هیچ صدایی ازش در نمیاد. این دقیقا همون چیزیه که من میخواستم. وقت گذروندن با فرزندم به همراه گوش کردن به فایل و مناجات با خدا. خدای بزرگوار من فرصت انجام دادن هر سه تا کار رو با هم برام ایجاد کرد. خداوندا سپاسگزارم.

    خداوندا شکرت به خاطر ماشینی که بهم دادی. تو سپاسگزاری های من رو دیدی و کمکم کردی یک ماشین صفر کیلومتر به نام خودم داشته باشم. تو دیدی که من بابت دیدن ماشین های مدل بالا چقدر خوشحال میشدم و از تو سپاسگزاری میکردم و ازت برای صاحبش ثروت بیشتر و زندگی راحت تر میخواستم. برای همین این فرکانس های خوب رو به خودم برگردوندی. خداوندا شکرت به خاطر همه چیز. تو پروردگار شدن هایی.

    خدای من شکرت به خاطر اینکه امروز تونستم خودم به تنهایی هم بچه داری کنم و هم کلاسم رو برگزار کنم. همسرم حدود نیم ساعت کمکم کرد اما بقیش رو تنها بودم. این تو بودی که کمکم کردی و شرایط رو برام ایجاد کردی که بتونم قدم بردارم.

    پروردگارا شکرت که دارم جدیدا صدای تو رو واضح تر میشنوم. شکرت که دارم صدای نجوا رو زودتر تشخیص میدم و جلوش رو میگیرم. خداوندا شکرت که دارم سپاسگزارتر از قبل میشم و تو داری کمکم میکنی بهت نزدیکتر بشم. خداوندا به خاطر همه چیز ازت ممنون و سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1903 روز

      سلام یاسمن جان.

      کامنتت بسیار زیبا بود.

      وقتی اینو خوندم چشم هام برق زد انگار که یه راز مهم رو شنیده باشم:

      تو پروردگار شدن هایی.

      الهی شکر.

      خدا رو شکر برای ماشینِ قشنگت.

      الهی شکر تونستی کلاست رو برگزار کنی و آسان شدی بر آسانی ها.

      گاهی فکر میکنم اگه شش دونگ حواسم رو بیشتر جمع کنم کاملا متوجه میشم که درصد اسان شدنم بر اسانی ها توی زندگیم، خیلی بیشتره تا اسان شدنم بر سختی ها.

      ذهنم سختی ها رو اگزجره میکنه نشونم میده و من میترسم…

      بعد به خودم میام و میبینم یه سادگی در حال انجام کاری هستم که قبلا میترسیدم ازش.

      پس فقط کافیه بیشتر چشم هامو باز کنم، تمرکزم رو بذارم روی چیکه چیکه اتفاقات مثبت زندگیم تا پی ببرم چطوری تحتِ پشتیبانی خدا دارم خوب زندگی میکنم.

      خدا رو شکر که کامنتت رو خوندم و برام یاداوری شد که خداوند پروردگار شدن هاست.

      الهی شکرت برای این روزی و همه ی روزی هام.

      در پناه الله مهربان باشی.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    سلام و شب بخیر خدمت همگی.

    همون صبح ک فایل رو گوش کردم یاد اتفاق دیروز افتادم ولی متاسفانه شرایط طوری نبود ک همون صبح تمرین این جلسه رو انجام بدم.

    صبح ب محض شنیدن یادم ب دیروز افتاد ک دوباره قاطی کرده بودم ازینکه چرا هیشکی تو نظافت خونه ک بزرگم هست کمکم نمیکنه.دیروز باخودم گفتم خوبه دوباره تمیزکار بگم بیان و خونه رو نظافت کنند ولی بعدش تصمیمم عوض شد.

    ولی کلا ازین ناراحت بودم ک من بچه کوچیکم ندارم چرا هی خونم اینقدر باید کثیف بشه. حالا کمک ک نمیکنند واسه نظافتش کاش حداقل واسه زحمت آدم اررش قائل بودند و اینقدر مثل بچه ها کثیف نمیکردند.اصلا این اصل یادم رفته بود ک آدم با افکار و باورهاش شرایط زندگی خودشو خلق میکنه و دوباره شرایط بیرون رو مسبب میدونستم. حالا در حین اینکه حرص میخوردم تودلم گفتم اینم شانس منه.خواهرزادم10سالم از دختر من کوچیکتره و مادرشم سرکارمیره و این دختر همه کاری توخونه انجام میده.از پخت و پز گرفته تا جارو تا ظرف شستن ولی من هنوز همه ی وقتم فقط باید ب کارای خونه بگذره و تازه آخرشم انگار نه انگار.

    صبح ب محض گوش دادن باین فایل دقیقا یاد این اتفاق افتادم و خیلی واضح و شفاف شد برام ک خدای من!ببین کجاها دیگه ازین جمله افکار و عبارات بکاربردم.دیشب برادرم توی گروه ی عکس فرستاده بود ک زیر کرسی نشسته بود و فنجون قهوه دستش و گفته بود بفرمایید کرسی و قهوه.

    همونموقع ناخودآگاه من گفتم بفرما!من تصمیم داشتم بخاطر روماتیسمم امسال کرسی بذارم و هی گفتم امسال کرسی میخام ولی هیشکی بها نداد. حالا برادرم گذاشته. ک همسرم گفت آخه اون کرسی برقی گذاشته و تو ذغالی میخاستی و ازین حرفا..منظورم اینه ک همین فقط دیروز دوبار من ازین قبیل عبارات استفاده کردم ک نتیجش حسادت و حسرت و احساس قربانی بودن و….

    تازه دوتاشو من یادمه.آیا بازم بوده یانه.

    امروز وقتی استاد گفتند شماها هم اگه مثالی دارید بزنید بجز این دومثال ک زدم یادمه چندسال پیش من ب یک شهری سفر کردم و اونجا از اون حد نظمی ک در رانندگی داشتند واقعا کیف کردم.

    بااینکه اون شهر همیشه پراز ترافیکه ولی مردم اینقدر با نظم و حوصله رانندگی میکردند ک آدم دوست داشت فقط اینارو تماشا کنه.حالا تو شهر ما انگار همه مسابقه گذاشتن.هی میخان هرچه زودتر ب هر نحوی ک شده سبقت بگیرند و خودشون زودتر ب مقصد برسند.بعد منکه شاهد این نوع رانندگی تو شهر خودم هستم همش ناخودآگاه باخودم میگفتم واقعا کاش فرهنگی ک مردم فلان شهر داشتند رو اینجا هم داشتند.یا کاش یذره اینا یاد بگیرند.یا کاش اصلا ما ازین شهر و دیار میکندیم میرفتیم.خسته شدیم از دست این مردم از بس فلان….

    یا مثلا منم این مورد رو داشتم ک همسرای دیگه فلان همسر منو نیگاه.

    یا هنوزم ک هنوزه مادر خودمو مقایسه میکنم با مادرای دیگه.

    تو اینستا ی زن و شوهر خارجی هستند ک نمیدونم مال کدوم کشورند.بعد من مدتیه اینارو فالو دارم.یادمه یکی دوماه پیش وقتی اولین پست رو ازین دو دیدم اینقد تو انجام کارای خونه باهم هماهنگ و دقیق بودند ک آدم لذت میبرد.من ب چشم توجه به نکات مثبت و اون چیزی ک دلخواه منه بهش نگاه میکردم.

    چون اونموقع هم یذره رابطه بین منو همسرمم خوب نبود،اینارو میدیدم و این حجم کمک ک اون آقا ب خانمش میکرد رو تحسین میکردم و میگفتم منم دوست دارم ک باهمسرم اینطوری باشم.

    و همین قدر قشنگ باهم بریم خرید بعد ک میایم جفتمون باهم خریدهارو جمع کنیم بسته بندی کنیم.باهم غذا درست کنیم و…

    واقعا خیلی دلم میخاد ک منم باهمسرم چنین چیزایی رو تجربه کنم.الان ک دارم فکرشو میکنم یادم نمیاد ک ب چشم حسرت یا حسادت یا مقایسه کردن این موضوع رو دیده باشم.شایدم پنهانی و مخفیانه ذهنم داره کار خودشو میکنه من خبر ندارم.نمیدونم.خیلی دوست دارم جواب این سوالمو بگیرم.چرا میگم ارتعاش حسادت یا حسرت یا مقایسه رو نفرستادم،چون حس و حالم بادیدن این تصاویر بد نمیشد.بلکه خیلیم عالی بود و تحسین میکردم و لذت میبردم. از استایل خانمه گرفته تا چیدمان خونه ی بزرگشون تا کابینتها و ظروف یخچال فریزرشون و ….

    ولی از بس ک از بچگی همش مادرم مقایسه میکرد منو با بچه های فامیل ک مثلا ببین دخترخالتو چ خانمه چ فلان…منم ناخودآگاه انگار این رفته تو وجودم ک با کوچکترین مسئله ای سریع میرم توی این نوع گفتگو با خودم.حالا یعنی میحام مثل مادرم با صدای بلند هم اینارو نگم ک ب بچه هام بی احترامی نکرده باشم ولی از درون این گفتگو و این مقایسه رو دارم.

    یا مثلا ببین فلانی چقدر خوب حرف میزنه از حق زن و بچش دفاع میکنه.محکم وایمیسه حرفشو میزنه ولی همسر من چی؟ترجیج میده باج بده ولی اصلا نره با طرف دو کلام حرف بزنه.

    در مقایسه محله ک نگم. ک محله قبلی من از آدماش و فرهنگشون ناراضی بودم و همش میگفتم کاش میرفتیم توی فلان محله.فلان محله رو اگه ببینی.اگه کاسباش رو ببینی ک چقدر با فرهنگند.اگه طرز رفتار آدماشو ببینی.ولی چیند اینجا.ی مشت فلان.. و حالا هم ک جابجا شدیم اومدیم توی این محله بازم همین حرفا..تازه اینجا بدتره.صد رحمت ب اون محله قبلی.

    مثال تو زندگی من بسیاره. بقول استاد بجای اینکه مسئولیت زندگیمو تمام و کمال بپذیرم و در صدد تغییر خودم بربیام،همش کارم شده ببین فلانی اینطور ولی همسر من اونطور بچه ی من اونطور خانواده ی من…

    ببین برادرم با خانمشو بچه هاش چطوری بااحترام رفتار میکنه جلوی همه ک کسی جرات نمیکنه بگه بالاچشمت ابرو..حالا شوهر من!دیگه کسی تو این دنیا نبوده ک همه حرفی بما نزده باشه و اینم فقط نگاه نکرده باشه.

    باید تلاش کنم تمرین کنم.اول از همه یادم نره ک این منم ک با باورها و افکارم شرایط زندگیمو خلق میکنم.دوما میتونم ازین ب بعد جوری دیگه خلق کنم.سوما ازین ب بعد بیشتر سپاسگذار باشم برای هرآنچه و هرکسی ک همین الان توی زندگیم هست. از فرزند و همسر و خونوادم گرفته تا محله و شهر و آدمای شهرم.

    باید سپاسگذاری بیشتری داشته باشم بخاطر داشته هام.و بگردم حتی اگه شده کوچکترین نکته مثبتی رو اگه میبینم بهش توجه کنم و درموردش صحبت کنم و اگه نقصی چیزی هم هست باید بگردم تو خودم ببینم کجای کار خودم داستان داره.

    اینا فعلا در حد حرف و کمی هم شاید آگاهیه. از خدا میخام قدرت و توان اجراشو بهم بده.

    از خدا میخام کمکم کنه در نه گفتن ب چنین عادتهای فکری مخرب. و جایگزین اونها،تعریف و تحسین و شکرگزاری بیارم.از داشته های خودم تعریف کنم و قدردان باشم.بجای اینکه اینقد تمرکزم رو مقایسه کردن باشه.آخه این روش فکر کردن و رفتار،چ فایده ای بحال من داره!

    استادجان!سپاسگذار خداوندم بابت وجودتون توی زندگیم و ازتون ممنونم بابت وقت و انرژی ک واسه بالابردن سطح آگاهی ماها میذارید.

    خیر و برکت تو زندگی همه جاری باد.

    دوستتون دارم.عرفانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      موسی ملکی جوشاتو گفته:
      مدت عضویت: 194 روز

      سلام دوست هم فرکانسیم خیلی عالی و خیلی خوب توضیح دادید اگه میخوای زندگیت خوب بچرخه باید رفتارهای خوب خودت وهمسرت وفرزندت رو بنویسی با نوشتن تو زندگیت معجزه میشه وبیشترتوجه می‌کنی وبه خاطر کوچکترین کارها از آنها تشکر کن شبکه های اجتماعی را نبین به خداازوقتی اینستاگرام فیلتر شد دیگه سراغش نرفتم فقط و فقط آموزش های استاد رو گوش میکنم به خدا من هم قبلاً زندگیم نازیبابود به لطف خداوند بخشنده مهربان الان خیلی خوب شده من فقط به رفتارهای خوب خانواده‌ام توجه میکنم وبه خاطر شأن سپاس گذارم امیدوارم زندگی فوق العاده زیبا و پرازعشق و سلامتی وثروت رابه زودی زود تجربه کنی مالایق بهترین ها هستیم در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عرفانه تیموری گفته:
        مدت عضویت: 2567 روز

        سلام خدمت شما دوست بزرگوار. وقتتون بخیر.بسیارسپاسگذارم بابت توصیه های ارجمندتون.

        تمام تلاشم اینه ک طبق این آموزه ها بقیه ی عمرمو متفاوت از این چیزی ک تاالان بودم باشم.از خداوند بینهایت سپاسگذارم بابت وجود نازنین شما دوستان مهربان و دلسوز و از خودش واسه هممون خیر و برکت و تندرستی و سعادتمندی و آرامش طلب میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: