چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
نمیدونید که چقدر دوستتون دارم خدایاشکرت
من از دیشب ازساعت ۱به بعد هی میومدم قسمت نشانه ی امروز من ببینم فایل یا مطلب جدیدی برام اومده . دیدم نه هنوز همون فایلی هست ک دیروز گوش دادم و دیدمش که چرا بعضی افراد دائم بدشانسی میارن .
صبح امروزم ک از خواب بیدارشدم اومدم نگاه کردم دیدم هنوز همون فایله .
الانم اومدم دیدم هنوز همین فایل هست میخواستم برگردم برم جای دیگه گفتم شاید واقعا نیاز بیشتری داشته باشم برای گوش دادنش که هنوز هست
بخدا باورم نشد وقتی زدم روی فایل که تماشا کنم یکدفعه دیدم صفحه تغییر کرد نظر دیروزم اومد جلو چشمم که استاد نازنینم لایکش کرده .
استاد نمیدونید چقدر برام ارزشمنده این کار شما
بخدا بغض گلوم رو گرفت چشمام رو اشک گرفت قلبم باز شد . وخیلی انگیزه و امید و ایمان گرفتم …
خداروشکر از این مجموعه و شما استاد عزیزم و خانوم شایسته گرامی
چی بگم بخدا خیلی حس خوبی داشت احساسم عالی شد .
دوباره رفتم نظری رو ک لایک کردید رو خوندم و فقط باخودم میگفتم چقدر خوب جمله مینویسم چقدر آگاهی هام بیشتروبهتر شده . وصدالبته که خداوندم هدایتم کرد و جملات رو به ذهن و قلم سرانگشتانم جاری میکرده . که استاد ویا خانوم شایسته عزیز قابل دونستن و مهر تایید زدن به نوشته م
خیلی خوبه …خیلی خوبه
خدایا ممنونم . استاد ممنونم . خانوم شایسته گرامی ممنونم
الهی شکر
استاد نازنینم دوستتدارم
سلام
سلام
سلام
چقدر حالم خوبه چقدر خدا عالیه و منو هر لحظه هدایت میکنه. امشب که مهمونی بودم ی لحظه حواسم رفت به حرف هایی که میزنم و حس خوبی نسبت به حرف هام نداشتم وای که چقدر زود خدا بلافاصله با زبان استاد عباس منش بهم جواب داد. من برای این که مورد توجه باشم و اینکه حرفی برای زدن داشته باشم و نگن که چرا ساکتی یا این که ما رو تحویل نمی گیری و این که من و همسرم رو چشم نزنن و توقعات بی جا نداشته باشن همش میام از دردها و اتفاقات بد زندگی ام برای دیگران می گم اما از امشب تصمیم گرفتم که همیشه و همیشه تحت هر شرایطی فقط از اتفاقات خوب صحبت کنم اگه هم حرفی ندارم دهنمو ببندم.
من تعهد میدم که از این به بعد از اتفاقات خوب و عالی صحبت کنم تا اتفاقات خوب وارد زندگیم بشه. من هرچقدر کانون توجهم رو به اتفاقات خوب متمرکز کنم تو زندگیم اتفاقات خوب ظاهر میشه و برعکس . توجه به اتفاقات بد = اتفاقات بد
پس سعی می کنم که هرچه اتفاقات بد دور و برم می افته را اصلا جایی بازگو نکنم و به آن توجه نکنم و به همه اتفاقات خوب توجه کنم تا وارد زندگی ام شود. واقعا من از این فایل درسی که گرفتم خیلی تاثیر گذار بود و از این لحظه فقط اتفاقات خوب را برای همه تعریف می کنم.
سلام به همگی
بالاخره من اومدم😊چون رمزمو اشتباه وارد کرده بودم نمی تونستم برم قسمت بعدی سفرنامه مو ببینم امّا این وقفه ذره ای من رو از تعهدم دور نکرد و همچنان پررررر انرژی در مسیر برنامه های تعهدم بودم……..خدا رو صد هزار مرتبه شکررررررر
من قبلاً که قانونو نمی دونستم خیلی به غم و اندوه دیگران توجه می کردم و اگه یه نفر برام دردودل می کرد تا مدتها فکرم درگیر بود و باعث می شد خیلی توی روحیه م تاثیر بذاری یعنی در حدی بودم که بیشتر از خود اون شخص ناراحتش می شدم اما حالا خیلی دور شدم از اون شخصیتم و حالا می فهمم که علت اون همه غم و غصه های مکرر چی بوده…..
اما نکته مثبتی که می خوام بگم برای تکلیف این روز سفرنامه م اینه که 5 روز معجزه ای در زندگی من رخ داده…..بعد از دیدن فایل انگیزشی استاد عزیز فرداش رفتم فایل 3 رو هم گوش کردم و خیلی انگیزه مو برای سرعت در حرکت بیشتر کرد و خیلی بهش فکر کردم تا اینکه یهویی یه جمله بهم گفته شد که بنویسم روی کاغذ و همه طرف اتاقم بزنمش تا هر طرف که می شینم ببینمش….قبلش بگم که من خیلی از کارامو عقب مینداختم که به علت نداشتن عزت نفس بود خودمو قبول نداشتم و سریع جا می زدم امّا این جمله استاد که می گفتن بهش فکر کن اگه تصمیم گرفته بودی چه کارایی که تا حالا نکرده بودی و چه پیشرفتهایی که نکرده بودی؟(یه کتاب خوب نوشته بودی یه موسیقی خوب ساخته بودی و …..)مثل یه زنگ توی گوشم صدا کرد دوباره و دوباره فایل رو گوش کردن و …. به خودم گفتم تو خیلی از کاراتو به خاطر عزت نفس پایین و اهمیت به کار دیگران عقب انداختی فکر کن اگه یه پشتکار توپ داشته باشی تا آخره سفرنامه چه اتفاقات فوق العاده ای میفته………..
امّا جمله ای که خدا بهم گفت بنویس و بزن روی دیوار و هر جایی که می تونی توی اتاقت:
من فرد بسیار بسیار توانمند و با اراده ای هستم
به محض اینکه نوشتم و زدم روی دیوار مرتب چشمم که بهش میفتاد انرژی عجیبی در درون من قوت می گرفت خدا رو هزاران بار شکرررررررررررر
و از همون شب انگار به من شربت جلو بردن هر کاری رو که تصمیم می گیرم دادن…………….
هر روز صدای خدا می آید که می گوید:بخوان مرا تا اجابت کنم تو را…….
در پناه خداوند مهربان بهترینها تقدیمتان باد💐💐💐💐💐
به نام آفریننده ی خلقت
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی دوستان مثبت اندیشم
استاد واقعا ازتون ممنونم که به من قوانین جهان و آموختین
از وقتی خدا و قوانینش و شناختم زندگیم سرتاسر آرامش و شادیه و هروز هدف و
انگیزه م بیشتر میشه
من چند وقته یه نکته ی منفی و مدام بهش توجه میکنم و واسه همه تعریف میکنم و هروز اون موضوع بد و بدتر میشه و واسه من سخت تر ولی الان با هدایت به این فایل فهمیدم تنها دلیلش اینه که من خودم باعث شدم این مشکل از بین نره و هر روز برام دشوارتر باشه
از همین امروز متعهد میشم که در موردش هیچ بحثی نکنم و همش از خوبیاش بگم و به نکات مثبتش توجه کنم
ولی برعکس در مورد اتفاقات خوب زندگیم که حرف میزنم و بهشون توجه میکنم و فکرم درگیرشه هروز از اون جنس اتفاقات خوب برام
بهتر و دلپذیرتر میفته و میشه یه تجربه ی به یاد ماندنی
قربون خدا بشم با این دنیای زیبا و پر از نعمت و فراوانی که خلق کرده تا ما بتونیم به راحتی نفس بکشیم و لذت ببریم از دنیای پیرامونمون
خدایا عاشقتم که همیشه همراهمی و من و هرلحظه هدایت میکنی و به مدار خواسته هام نزدیک تر 😙😙
واقعا چه کلمه ی زیبایی (هدایت)
تو این مدت کوتاه که عضو سایت هستم هر ثانیه برام هدایته و خدا داره من و همراهی میکنه که آروم باشم برم تو دلم ترسام
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
سلام ب همه دوستان عزیزم
دهمین روزازتحول زندگی من
شروع روز دهم با چندروزتاخیر بخاطراتفاقاتی ک میدونم اخرش ب نفع منه و باعث شد بتونم بیشتر رو این موضوع ینی توجه ب نکات مثبت و اینک صحبت نکنم راجب اتفاقات بد تمرکز کنم و دوس دارم هنوز رو این موضوع بمونم
این چند روز ی اتفاقی هم افتاد ک ذهن من تمایل داشت ک برم ب بقیه بگم هی میگف بگو ک بقیه هم بدونن چ اتفاقی افتاده مخصوصاروز اول ک بارفرکانسیش بیشتربودو حسم رو بدمیگرد باهرباریاداوری چ برسه ب اینک راجبش بگم ب کسی خلاصه سعی کردم جلوی ذهنموبگیرم وبرای کسی تعریف نکردم خداروشکرتعریف نکردم و ی چیز دیگ هم این بود ک باید بیشترمراقب کنترل ذهنم باشم درکنار اینک تعریف نکنم برای بقیه بایدمراقب باشم ذهنم اون اتفاق رو مرور نکنه براخودش ک باعث میشه دوباره فرکانسشوبفرستم وب جهان درخواست اتفاقات از همون دست رو بکنم..ولی ن من و ن شمایی ک داری اینومیخونی نمیخایم ک این اتفاقات دوباره برامون تکرار شه پس از همینجاتعهدمیدم ک نه دیگ برای کسی تعریف کنم اتفاقات ب ظاهربد رو و ن اجازه بدم ذهنم بیش از حد مرور کنه اونارو..و میدونم و مطمعنم ک هر اتفاقی ک اخرش برام بد بوده اونجااخرش نیس اخر هرچیززززی خیر و خوبیه..الخیرفی ما وقع..
مراقب حرفایی ک میزنیم باشیم مراقب افکارمون باشیم هرجایی ک فهمیدیم داریم مسیر رو اشتباه میریم همونجاپیاده شیم برگردیم عقب ک خداباماست و میبخشه مارو ..
یاحق
🌹سلام خدمت استاد گرامی و خانوم شایسته عزیز و تمامی اعضای خانواده 🌹 روز دهم سفرنامه
من همیشه در ارتباط با ابن موضوع که سعی کنم در مورد اتفاقات خوب حرف بزنم و اتفاقات منفی ک در زندگیم هست برای هیچکس نگم که انصافا کم هم هستش و اگرم جایی باشه میدونم ریششو خودم به وجود اوردم نگم ولی هیچ وقت تعهد به اینکار نداده بودم و شاید بخاطر همین هم گاهی وقتا از این قانون تخطی میکردم……از همین امروز تصمیم میگیرم و تعهد میدم که تحت هیچ شرایط و اوضاعی در مورد هر نوع مسئله نا زیبایی که بهش بر میخورم به هیچکس و هیچ ادمی چیزی نگم و فقط فقط در مورد اتفاقات زیبایی که برام رخ میدهد حرف بزنم..و همین کار به ظاهر ساده میدونم که انقلابی در زندگیم و هر کس دیگه ای میتونه به پا کنه و باز هم خداروشکر میکنم بابت وجود این فضای خوب و سالم و مدار خوبی ک درش قرار دارم برای همگی اعضای خانواده و استاد عزیز و خانوم شایسته ،،سلامتی ،،ثروت و آرامش آرزومندم
سلام به روی ماه استادم ،مریم جانم وتمام همسفران عزیزم
امروزروزدهم سفربه وجودخودم هست ،
زیباترین سفرعمرم
امروزبعدازگوش دادن فایل دهم،نشستم تمام خواسته هام روباجزئیات نوشتم ودادمش به خدا،گفتم این خواسته هامه،برام دربهترین زمان وبهترین مکان درستش کن،
گفتم من میدانم،تمام نعمت هاوتمام ثروتهاوتمام قدرت جهان ازآن توست،
من بانوشته هام باهاش حرف زدم ،گفتم خدایامن به معجزات توعادت دارم،
شب که همسرم اومدخونه کلی خبرخوب آوردکه کارهایی که چندوقته منتظرش هستیم برامون داره جورمیشه،ومن خیلی خوشحال شدم ولی اصلاغافلگیرنشدم،
یه جورایی وقتی توکل میکنی ومیگی خدایا خودت درستش کن خیالت راحته که حله،خدای خوبم،رب الرباب،من به توایمان دارم،برایمانم بیفزای،
من بنده فراموشکارتوام،
لحظاتی که باتوام حسی بی نظیرتمام وجودم رامیگیردوامان ازذهن ونجواهایش که مراازتودورمیکند،
خداراشکراتصال ماباپروردگارمان دائمیست وشایدازاوبه خاطربعضی افکاردورشویم ولی همیشه(متصل)هستیم،
خداراصدهزارمرتبه شکرکه آنقدرماراارزشمندآفریدی که خودت دروجودمان هستی وماراخالق صددرصدزندگیمان آفریده ای.
سلام به همه عزیزان سایت. سلام به استاد و خانم شایسته دوست داشتنی
روز دهم سفرنامه 1400/12/4
امروز روز تولد مادرمه. بزرگترین حس مثبت امروزم میتونم بگم تولد مهربان ترین فرد زندگیمه. دوست دارم این سفرنامه راجب مادرم حرف بزنم، چون همیشه پیش دوستام از ویژگی های بد مامانم میگفتم. این فایل منو یاد مامانم و حتی پدرم انداخت.
از روز اولی که سفرنامه رو اغاز کردم تا به الان کوله باری از اگاهی دارم که هر لحظه از عمل به این اگاهی ها زندگیم رو شیرین تر کرده. اروم تر شدم. درکم بیشتر شده و بیشتر فهمیدم که باید عمل کنم. مو به مو به نکاتی که استاد عزیز تو فایلاشون میگن عمل کنم . دقیق و جزئی. هر بار شکست میخورم پاشم و عقب نکشم. و ادامه بدم تا تو مسیر خوشبختی خودم بمونم و از نعمت های این مسیر بهره ببرم. نعمت هایی از قبیل ارامش، عشق، دوست داشتن و داشته شدن. داشتن خواسته ها به راحتی و لذت تمام و…
من همیشه تو جمع دوستان و فامیل، همیشه راجب ویژگی های خانوادم بخصوص پدر و مادرم حرف میزدم. اینکه چون اینا اینجوری بودن اینجوری شده و … از اول سفرنامه تا الان که میتونم بگم فقط 2 هفته برا من طول کشیده، خیلی بیشتر فهمیدم و درک کردم که این کارا مثل زهر و سمه. از وقتی یاد گرفتم به ویژگی های مثبت مامانم و بابام فکر کنم، عشق عمیقی نسبت به اونا پیدا کردم، انگار که از خواب بیدار شده باشم، با اگاه بودنم نسبت به اینکه کسی رو قضاوت نکنم و از طرفی موفقیت ها و رفتار خوب افراد رو تحسین کنم تا خودم به اون رفتار و موفقیت ها برسم. هر روز که بیدار میشم میبینم مادرم ابجوش و چایی میذاره. بابام میره نون میگیره. با وجود اینکه 30 سالمه فکر میکردم که چقد بی منت و عاشقانه اینکار رو میکنن و من با چه اشتها و لذتی میل میکنم. هر چهارشنبه هفته بابام میوه های خوشمزه میاره و مامانم با عشق میشوره میذاره تو یخچال و من با چه لذتی استفاده میکنم. نهار و شام های خوشمزه که دیگه بماند. البته همه اینها در اصل محبت خدا به منه. از دستای پر مهر پدر و مادرم برام اورده. وقتی نکات مثبتشون رو مینویسم، عشق و محبت خاصی جریان پیدا میکنه. قلبم پر از ذوق و شوق میشه.
نمیگم الان کامل راجب نکات مثبت حرف میزنم، ولی تو مسیرشم و دارم کم کم سعی میکنم اگاه تر از قبل عمل کنم، مهر تایید به حرف مسوم بقیه نزنم و اگر در جایی باشم که حرفای بد اره گفته میشه سکوت کنم و تو ذهن خودم عکس اون حرفا رو به خودم بگم تا لطمه ای به باورهای نو پای خودم ندم. من وظیفه دارم تا از باورهام مراقبت کنم. رشدشون بدم و هر لحظه از این باورها استفاده کنم. برای هر خواسته ای باور ایجاد کنمم. دنیا رو اسون بگیرم و عین یه بازی لذت بخش، زیرکانه و جسورانه بازی کنم. سعی کنم تا میتونم به جمعی برم که لبخند به لب دارن و موفقیت ادمها رو جشن میگیرن و تحسین میکنن.
در یک کلام میخواد عشق خدا رو تو وجودم گسترده کنم و بشینم پای سفره خدا. ور دل خدای خودم و باهاش طرح رفاقت مادام العمر ببندم. میخوام مومن خوبی براش باشم. چون قراره کلی جاهای قشنگ و دیدنی و لذت بخش ببرتم.
خدایا شکرت که فرصت دادی تا با این گروه اشا بشم و لذت ببرم.
سفر نامه فصل اول – روزدهم درود بر خدای بی منتها
خدا رو بی نهایت شاکرم ، که در دهمین روز سفرم این آگاهی ها رو بواسطه این فایل به زندگی من جاری فرمود.
استاد عزیز چقدر زیبا کلامی، چقدر زیبا داری به من یادآوری می کنی و باز میاموزی ، که در سفر و هر نوع لذت بردن در زندگی هم ، میشه ثروت و فراوانی خلق کنی.
استاد عزیز چقدر زیبا اندیشی ، که در شروع کلامت به خاطر ذکر “زیبایی طبیعت فوق العاده جاده” و سپاس از این همه قشنگی ، علاوه بر اینکه ذهن ما رو جذب کلامت میکنی ، به من باز می آموزی که همیشه و همواره ، باید زیباییهای اطرافمون رو ببینیم و تحسین کنیم.
همه ما دوست داریم که تو جمع یه حرفی برای گفتن داشته باشیم و اصلا به نظر من این برای هر ارتباط جمعی ، یه امر بدیهیه ، نمیشه که هیچی نگفت ، اما نکته اینجاست که اگه حرف ما فقط در خصوص وقایع بد و نا خواسته اتفاقات گذشتمون باشه ، پس جهانم به همین کلامها که در واقع فرکانس کلامی ما به جهانه ، بازتاب میده و بر اساس قانون ” هر کی که دوست داره از این اتقاقات نا خواسته و نا خوشایندی که براش اتفاق افتاده تعریف کنه ، پس دوست داره که این قبیل اتفاقات رو جذب کنه و جهانم لاجرم به همین فرکانس رو بازتاب میده و از این دست اتفاقات برای گوینده باز میتابونه”
تازه بعضی ها اونقدر پیاز داغ اتفاقه رو زیاد میکنن و چهار چیز تخیلی دیگه رو هم روش میزارن که نگو ، حالا جهانم اتفاقاتی که شاید صد سال یه دفعه هم اتفاق نمیفته رو برای این افراد میاره.
*-
نکته کلیدی این مطلب اینه که ما برای جلب توجه بیشتر و باحال نشون دادن خودمون اینکارو میکنیم ، اما غافل از این هستیم که جهان تمام این موارد رو بصورت بازتاب به زندگی آینده ما فرا میخونه.
در واقع این کمک میکنه به درک این مطلب که ما خودمون دوست و دشمن خودمون هستیم ، یعنی چی؟
یعنی اینکه من اگه ناخواسته ، فقط برای جلب توجه کلامی دیگرون ، یه سری وقایع بد رو با رنگ و لعاب بیشتر تو جمع میگم ، دارم عملا با خودم دشمنی میکنم ، چون جهان بر اساس طبیعتش از این قبیل چیزها به من بر میگردونه و اینجاست که کلام طلائی و پند خواجه معنا پیدا میکنه :
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی
چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی
دادند دو گوش و یک زبانت ز آغاز
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
پس خیلی مهمه که من : همیشه حواسم جمع باشه که در مورد چه چیزی دارم صحبت می کنم ، و با کلامم چه فرکانسی به دنیا میفرستم ، چون Convertor دنیا هم ، از همین جنس موارد رو بصورت وقایع آینده زندگی به من باز میتابونه.
خدای رو بی نهایت شاکرم ، که باور مثبت بینی رو به من عطا فرموده و بر همین اساس غالب کلام من در این قبیل ارتباطات از خوشیها ، نمات مثبت و زیباییهاست.
*-
اما با تمرکز بر روی نکات مثبت و خوب وقایع و تعریف از اونها ، من فرکانس مثبت و با ماهیت و اصل مناسب به جهان ارسال میکنم و با اینکار تمام اتفاقات خوب ، شادی های و زیباییهای بیشتر رو به زندگیم فرا میخونم.
بار الهی ممنونم بابت جاری کردن خود به خود اتفاقات خوب ِ پیاپی در زندگیم.
نکته کاربردی این مورد ” متعهد شدن به این عادت کلامی و ارتباطیه ” من باید متعهد باشم که فقط از اتفاقات خوب ، نکات مثبت و زیباییهای هر اتفاق صحبت کنم.
نکته طلائی اول این تعهد اینه که با اینکار علاوه بر دریافت بازتاب مثبت از جهان ، عملا ذهنم رو شرطی می کنم که هیچ موقع منتظر وقایع بد نباشه و با فراموش کردن بخش ناخواسته اتفاقات ، فقط وقایع خوب رو فیلتر شده به زندگیم فرا میخونم.
نکته طلائی دوم اینه که من با این تعهد عملا دارم باور صحیح و اصل ثوابی رو برای خودم تقویت می کنم و اون اینه که ، فارغ از اینکه کلامم مورد توجه دیگران باشه یا نه ، من خواسته ، فقط کلامی رو به زبان میارم که به نفع منه، پس :
من باید فقط کلامی را به زبان جاری کنم ، که وقایع نظیر اون رو میخوام.
من باید فقط در مورد نکات مثبت ، شادی ، زیبایی و خوبی صحبت کنم ، تا جهان هم لاجرم همین وقایع رو به من بازتاب کنه.
پس من باید در طول زندگی گفتار نیک ، پندار نیک و کردار نیک داشته باشم.
خدایا بی نهایت شکرت ، بابت اینکه کلام زیبا ، ذهنی مثبت وشادی بر زبانم جاری میفرمائی .
*-
بار الهی دلی شاد ، روانی پاک و تنی سالم در طول زندگی ، برای هم سفرمانم آرزومندم .
با سلام
آغاز روزشمار دهم
واقعا ریز نکات مهمی استاد گفت که انسان ها غالبا که نوعی تفکر شده که در رابطه با اتفاقات بدی که فکر میکنن جالب باشه برای دیگران و برای چند لحظه ای مورد توجه دیگران قرار بگیرند و حس کاذب مهم بودن براشون ایجاد بشه تمرکز و صحبت میکنند
چون نوعی تفکر و عادت شده دائم صحبت میکنن
چون آگاهی ندارن از این قوانین هی بخدا گله و شکایت میکنن آهای فلان و بی سار
خوب چیزی که منو مجاب و متعهد میکنه
همین نکته است جای صحبت در مورد بدی ها موجود
بیام از دل این بدی ها خوبی ها فرصتها و تضادهایی منو به خواستم میرسونه صحبت کنم تمرکز کنم جستجو کنم و فرکانس قوی در اون زمینه بفرستم
با تشکر از استاد
که
واقعا دستی از دستان خداوند است
یافتن نشانه که ما رو به سمت راهی سر راستره بهتره مستقیم تره هدایت بشیم
هفتم آذر ۱۴۰۱