چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-18.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-24 21:44:182021-11-09 05:11:00چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
💠با سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان عزیز سایت💠
🌻 چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟🌻
خیلی موقع ها هست آدم ها میان مسائل خودشون رو و اتفاقات و شرایطی که براشون به وجود میاد رو برای بقیه تعریف میکنن🤔
بعضی از آدمها عادت دارن مشکلاتی که براشون به وجود میاد رو برای بقیه تعریف کنن و تعداد کمی هم سعی میکنن مسائل خوب رو تعریف کنن🤗🌹
وقتی که شما میخواید مسائل ناخوشایندی که براتون اتفاق افتاده، اتفاقات عجیب و غریب، مثلاً فلان جا رفتیم فلان بلا سرمون اومد، دستگیرمون کردن، بهمون تهمت زدن، جیبمون رو زدن، مشکل برامون به وجود اومد، و یه جورایی دوست دارن که این چیزها رو برای بقیه تعریف کنن، در مداری قرار می گیرن که این اتفاقات رو جذب میکنن🥴😥
یعنی یه جورایی دوست دارن که یک سری اتفاقات ناخوشایند عجیب و غریب براشون بیفته☹
مثلاً میگن توی این شهری که همه سالم بودن، آدم خوبی بودن، متمدن بودن، ما گیر یه آدم درب و داغون عوضی افتادیم که این بلا رو سرمون آورد🥺
یا مثلاً فلان جا که همیشه هوا خوبه و آفتابی و لب دریاست، اون روزی که ما رفتیم یک طوفان و باد و بارون و تگرگ و داستانی اتفاق افتاد که ما نتونستیم از اونجا لذت ببریم☹😥
وقتی که برنامتون اینه که در مورد مشکلاتی که براتون به وجود میاد صحبت کنید،مثلا رفتیم توی جاده ماشینمون این بلا سرش اومد، پلیس گرفتمون، اینجوری شد، پنچرشد ماشینمون،
یه جورایی دارید به جهان درخواست می کنید که از این اتفاقات براتون به وجود بیاره، و اتفاقات عجیب و غریبی هم به وجود میاد💖🥴
اما اگه تمرکز کنید بر روی تعریف کردن فقط اتفاقات خوب، یعنی مثلاً به خودتون بگید من خودم رو متعهد می کنم توی زندگیم فقط اتفاقات خوبی که برام رخ داده رو به بقیه بگم، در مورد اتفاقات بد صحبت نکنم اصلاً،👌
همینکه به خودتون تعهد می دید که نمی خواهید در مورد اتفاقات بعد صحبت کنید، چون نمی خواهید صحبت کنید، انتظارش رو هم ندارید که اتفاقات بد رخ بده که بخواهید بعداً در موردش صحبت کنید🏵🌻
وقتی آدم میخواد در مورد یه موضوعی صحبت کنه، و دوست داره یه موضوعی رو در موردش صحبت کنه، یه جورایی داره جذبش میکنه که اون اتفاق بیفته که بعدا صحبت کنه☹
وقتی آدم دوست داره در مورد مشکلاتش، حالا چه توی خونواده، چه با بچه اش، چه توی کارش با بقیه صحبت کنه، یه جورایی خوشش میاد که یه حرفی برای گفتن داشته باشه، یعنی یکسری اتفاقات براش رخ بده که حرف داشته باشه برای گفتن. و اتفاقات براش رخ میده🤔🏵🌻
اما وقتی که انسان تمرکز کنه بگه من فارغ از اینکه چه اتفاقی میفته توی زندگیم، توی مسافرتم، توی محل کارم، با همسرم، با فرزندم، من فقط در مورد مسائلی صحبت میکنم که خیلی خوب بوده، که خیلی مثبت بوده، خیلی اتفاقات خوبی برام رخ داده، من فقط در مورد اونها صحبت می کنم، در مورد اتفاقات منفی صحبت نمی کنم و اگه تمرکز تون بر روی این موضوع باشه اتفاقی که میفته اینه که اتفاقات خوبی هم براتون رخ میده💝🌺
من یه روزی فکرم رفت سر اینکه چرا بعضی ها میان مثلاً
یه چیزهای عجیب و غریبی تعریف می کنن، مثلاً یک سری اتفاقات عجیب و غریب براشون میفته، مشکلاتی که برای بقیه نمیفته و فقط برای اونها به وجود میاد🤔
نکته مشترک این افراد اینه که اینها در مورد مشکلات شون صحبت میکنن، یعنی مثلا اگه یه اتفاق بدی بیفته، یه جمعی رو پیدا کنن، هی اون اتفاق رو میگن که ما رفتیم فلان جا فلان بلا سرمون اومد، توی خونواده هاشون، توی دوستاشون، فامیل، این دوست، اون دوست، این موضوع رو بارها و بارها تکرار میکنن، یعنی یه جورایی دوست دارن که در مورد این موضوعات صحبت کنن🥺🥴💖
و من فهمیدم وقتی که انسان دوست داشته باشه که در مورد مشکلاتش صحبت کنه، یه جورایی این مشکلات رو هم جذب میکنه و این اتفاقات رو هم برای خودش به وجود میاره👌🌹
باید ما بیشتر در مورد اتفاقات خوب صحبت کنیم و خودمون رو متعهد کنیم که به هیچ عنوان در مورد اونها صحبت نکنیم👌
بالاخره ممکنه یک سری مشکلات هم توی زندگی برامون به وجود بیاد
به هیچ عنوان با هیچکس صحبت نکنیم👌🌹
و اگه بتونیم خودمون رو متعهد کنیم به این موضوع، مطمئناً در شرایطی قرار میگیریم که فقط اتفاقات خوب و شرایط فوقالعاده رو تجربه می کنیم🥰🏵
“علاقه ما به خاص بودن، متفاوت دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن، گاهی دردسرهایی برامون ایجاد میکنه و ناخواستههای عجیب و غریب رو سر راهمون قرار میده که هرجور فکر میکنیم، نمیتونیم دلیل قانع کننده برای اون اتفاقات نادلخواه پیدا کنیم که هر صدسال یک بار رخ میده اونهم فقط برای ما!💝😥
حقیقت اینه که ناخواستههای عجیب و غریبی که پایه ثابت اتفاقات زندگی تو شده، از علاقت به خاص بودن و متفاوت دیده شدن، نشأت گرفته.
مقصر نامرئیای که مدام اون رو شماتت میکنی، علاقه تو به صحبت کردن درباره چنین وقایعی هست!😕☹
ما موجوداتی هستیم که با فرکانسهامون زندگی خودمون رو خلق میکنیم. تموم اونچه که دربارهاش فکر میکنیم، صحبت میکنیم، میبینیم، به خاطر میاریم، میشنویم و به اون علاقه داریم یا از اون متنفریم، یک فرکانسه که ارسال میشه و جهان قطعاً به اون پاسخ میده🤔💞👌
وقتی علاقه داشته باشی تا با صحبت کردن از اتفاقات عجیب و غریب در جمع دوستات، توجه اونها رو به خودت جلب کنی، متوجه نیستی که چگونه ندانسته با دست خودت، درخواست ناخواستههای بسیاری رو به جهان ارائه میدی که از تجربهشون متنفری.🥺😫🏵
اگه در پی تجربهی اتفاقات دلخواه و دوست داشتنی هستی، باید خیلی مراقب و متعهد باشی که تحت هیچ شرایطی در این دام نیفتی.🌹💖👌
راه پرهیز یا خروج از این دام، متعهد شدن به توجه کردن به خواستهها و زیباییهاست.💝🦋
یعنی باید متعهد بشی فارغ از اینکه چه شرایطی رو تجربه کردی، فقط اون بخش از اون تجربه برات مهم باشه و اونرو به خاطر بسپاری یا دربارهاش صحبت کنی که، رخ دادن دوبارهاش رو دوست داری.❄🌻
به این ترتیبه که آروم آروم از مدار ناخواستهها فاصله میگیری و آروم آروم به مدار خواستههای بیشتر و بزرگتر، نزدیکتر میشی. چون فقط درخواست اونچه رو به جهان ارسال کردی که تجربهاش رو دوست داری.🥰💞👌
پس آگاهانه کانون توجهات رو تحلیل کن و اون رو به خاطر بسپار که به تو احساس بهتری بخشیده. این راهکار خوششانس شدنه!”🤗
باسپاس از شما استاد عزیز وخانم شایسته جان در پناه الله یکتا، شاد، سالم، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌺🌹💞👌🤗💖
به نام خالق زیبایی ها
روز دهم از روزشمار تحول زندگیم
میخوام نکات مثبت اولین کارم در شش سال پیش رو براتون بنویسم.کار و کارفرمایی که همش ازش به بدی یاد میکردم ولی از امروز تلاش میکنم خوبی هاشو به یاد بسپرم. کارفرمام ارزش زیادی برام قائل بود.به امانتداری من ایمان داشت. بعد از مصاحبه از بین نود و نه نفر انتخاب شدم.کاملا اون روز رو یادمه که به همه سوالهاش عالی و بااطمینان جواب دادم. سعی میکرد جلوی پیشرفتمو نگیره. اگر سمیناری بود شرایط شرکت من رو هم فراهم میکرد. جلوی دیگران همیشه ازم دفاع میکرد. یادش بخیر .چقدر حسم خوب شد. واقعا عالی بود. خیلی خوشم اومد.
حالا میخوام نکات مثبت تجربه ی کاری ده روزه مو که مال تقریبا دو ماه پیشه براتون تعریف کنم. از این تجربه هم قبلا به بدی یاد میکردم ولی از الان میخوام نگاهمو تغییر بدم و توجهمو بذارم رو جنبه های مثبتش. محیط کارم بسیار شیک بود. مخصوصا جای من که در طبقه معاونت بود. احساس خوبی داشتم. طبقه ی دوم بودیم و به کل شرکت تسلط داشتیم. همکارانم بسیار محترم بودند و رفتار بسیار خوبی باهام داشتند.معاونت شرکت و مدیرعامل اطمینان زیادی بهم داشتند و قبولم داشتند تا حدی که تو همون روزای اول تصمیم گرفته بودن من رو بجای یکی از نیروهای خوبشون بذارن و میزشو بدن به من. حقوق بسیار بالایی داشتم. بعد از جلسه ی مصاحبه فورا بهم گفت مدارکمو بیارم و تصمیم به استخدامم گرفت. محل شرکت بسیار نزدیک خونه مون بود و بعد از یک ربع میرسیدم. ساعت کاری مناسبی داشت. در صنعت جالبی فعالیت داشتن صنعت ماشین آلات چوب.
اینها نکات مثبت دو خاطره ای بود که همیشه رو نکات منفی ش متمرکز بودم. واقعا از انجام این تمرین لذت بردم.تصمیم گرفتم این تمرین در مورد همه خاطرات ناخوشایندم انجام بدم.خانم شایسته ی عزیز بسیار ممنونم بخاطر برنامه روز شمار که برامون طراحی کردید.واقعا ذوق زده ام که ببینم پایان این سفر چه تغییراتی میکنم. از شما و استاد سپاسگزارم🍀🍀🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷💖💖💖💖💖💖💗💗💗💗💗💗💗💗💗💗
روش ساده قهرمان شدن
نقل قول از یکی از اساتید در حوزه کاریم شنیدم که میگفت یه مربی فوتبال آمریکایی به نام Vince Lombardi هر تیمی رو که مربی ش میشد چه تیم حرفه ای چه تیم آماتور اون رو قهرمان میکرد و این شخص تبدیل به یه اسطوره تو فوتبال آمریکایی شده بود. ازش پرسیدند که راز این قهرمانی مداوم تو چیه ؟
گفت ساده ترین روش قهرمان شدن، عالی شدن در کارهای ساده و پایه ای هست. ایشون معتقده که فوتبال چند تا کار ساده هست مثل پاس دادن، دفاع کردن و شوت زدن و . . . اگر هر بازیکن این مهارت ها رو عالی بشه و ما یه تیم از این بازیکنان داشته باشیم قطعا قهرمان خواهیم شد.
در راستای این ویدیو و همه صحبتهای حسین عزیز واقعا اگر ما همین موضوعات ساده که هسته اصلیش تمرکز بر نکات مثبت هست رو اجرا کنیم و در اون استاد بشیم به راحتی میتونیم قهرمان زندگی خودمون بشیم.
چرا اونایی که دوس دارن مرکز توجه باشن به جای اینکه درمورد اتفاقات بد و ناخوشایند صحبت کنن،نمیان درمورد اتفاقات خوب و خوشایند زندگیشون صحبت نمیکنن؟ جواباش خیلی جالبه
به نظر من اولین دلیلش رو استاد توی یکی از لایواشون بهش اشاره کردن که چرا اخبار ۹۹ درصد درمورد اتفاقات بد صحبت میکنه و جوابش این شد که چون مخاطبان اخبار که ۹۹ درصد مردم هستن دوست دارن بیشتر درمورد بدبختی ها و بدی ها و زشتی ها توی جهان بشنون و برای اینکه استگاه خبریشون رو پر بازدید تر کنن خوراک مطابق با میل مردم رو بهشون میدن یعنی زشتی ها و نازیبایی هه(البته اینم اضافه کنم که تنها شبکه خبری که کمتر درمورد بدی ها صحبت میکرد الان رو نمیدونم ولی تا جایی که یادمه اخبار جوانه های شبکه دو بود که بیشتر درمورد اتفاقات خوب و پیشرفت های انسان توی تکنولوژی و نقاط زیبای جهان و جشنوارهای مختلف توی ایران و جهان خبر میگفت)
دومین دلیل اینه که ۹۹ درصد مردم جهان یا اتفاقات خوبی رو تجربه نمیکنن که درموردش صحبت کنن یا فکر میکنن مثلا این نعمتی که دارم یا این اتفاقی که برام افتاد یا این محبتی که دیدم یا این زیبایی که دیدم این که چیزی نیس یعنی میخوام بگم یه جور ناسپاسی و ندیدن نعمت ها و یه جور بی معرفتی نسبت به ربه
سومین دلیلش یه باور محدوده به اسم چشم زدن و اینا که الا ماشاللله کم نیس….
البته من یه چیزی رو درمورد حرف زدن درمورد ناخواسته ها بگم که احساس شما وقتی که دارین درمورد اتفاقات بد یا خوب صحب میکنید مهمه یعنی بارها و بارها دیدیم که استاد درمورد بدبختی هاش، اون خونه بندرعباس و بی نهایت مثال زندگیش قبل از آشنا شدن با قانون و حتی وقتی که قانون رو داشته تازه یاد میگرفته،زمین هایی که خورده و…. شنیدیدیم ولی احساس استاد نه تنها بد نبوده بلکه پر از ایمان پر از توکل پر از احساس خوب پر از امید بوده که ببین ببین قانون جواب داده ببین خدا پاسخ داده و…. برعکسشم هست مثلا یه وقتی میشه ماداریم درمورد یه اتفاق خوب صحبت میکنیم که قراره بیوفته یا مثلا برای کسی افتاده ولی احساس و فرکانس مون رو نگاه کنی پر از حس بده،پر از حسادته، پر از ترسه که نکنه نشه یا نکنه از دستش بدم و….
سلام دوستان سلام استاد جان سلام مریم جهان امیدوارم عالی باشید یه سری درک ها از فایل کردم گفتم باهاتون اشتراک بزارم هرچند که خیلی نقاومت داشتم میگفتم نمیخوام حرف بزنم میخوام عمل کنم و میگم که مخاطب اول این حرفایی که زدم و این دلایلا خودمم و من هنوز که هنوزه این دلایل ت ی وجودم هست و باید کمترش کنم به امید خدا
روز دهم تولدم
خدایا شکرت که درتمام لحظاتم و در تمام مراحل زندگیم همواره مرا هدایت حمایت و حفاظت میکنی
از خدای مهربانم سپاسگذارم که در این روز زیبا هدایتم کرد به روز دهم سفرنامه و این فایل عالی از استاد که باعث شد ترمزی را کشف کنم که سالها جلوی پیشرفت و موفقیتم را میگرفت
مسیر هدایتم به این فایل از دو روز پیش شکل گرفت که باشندین مشکلی برای یکی از اشانایان در محل کارش اتفاق افتاد و از خدای مهربان خواستم که بهم بگه چرا من باید این اتفاق را میفهمیدم و چه درسی بدای من داره
و امروز و این فایل و اگاهی فوق العاده و خوندن کامنت دوست هم فرکانسی خانم نرگس که متوجه شدم من از شکست ها و مشکلات بقیه خوشحال میشوم ولی ظاهرم چیز دیگه میگه
و یکدفعه تمام اتفاقات ناخوشایند و شکست هایی که در زندگیم باهاش روبرو میشدم به سرعت نور برام ظاهر شد و با خودم گفتم چه کرده بودی با خودت
و خدا هدایتم کرد در لحظه و ریشه این اتفاقات را نشونم داد که مثل علفهای هرز پبچک هایی که دور تا دور یه درخت را گرفته اند چطوری زندگیم را این افکار و باورهای زشت و مخرب در دست گرفته بودند
دلیل اینکه از این خوشحالی کاذب لذت میبرم بخاطر حس مظلوم نمایی در من بود
اینکه همیشه تو گوشم کرده بودند تو نمیتونی ،بقیه رو سرت سوارند ، و از این قبیل حرفهای مزخرف و این جمله که اگه بهت بدی کردند خدا سزاشون را میده
و من همیشه توجه میکردم به شکست های بقیه و هربار هم یه دلیلی که ربطی بهش بدم پیدا میشد و این اتفاقات ناخوشایند و نشدن ها بیشتر برای خودم رقم میخورد
در این لحظه با خدای خودم عهد بستم تا یاریم کنه که بتوانم هر لحظه توجه ام را بر نکات مثبت زیبایی ها و موفقیت ها معطوف کنم و لذت ببرم
خدایا شکرت که مرا به سمت شروع این سفرنامه هدایت کردی و هر روز هم ظرفم را بزرگتر میکنی و یاریم میکنی که سوراخهای ظرفم را بگیرم
به نام خدا
روز دهم سفر💛
سلام همه
من مدتی بودک اینترنت گوشیم رو قطع کرده بودم برای تمرکزم اخه همش در حال اتلاف وقت بودم ،با اینکار خب خیلییییی بهتر شدم و زندگیم اومد دستم اما خب برای اومدن به سایت وکامنت گذاشتن از گوشی برادرم استفاده میکردم این باعث میشد محدود باشم به یه تایمای خاص برای اومدن و کامنت گذاشتن توی سایت برای همین هی برنامم بهم میریخت دیگه تصمیم گرفتم از گوشی خودم استفاده کنم و جای اینکه بخوام اینترنت رو قطع کنم ارادم رو قوی کنم و ذهنم رو کنترل کنم ک هی تو برنامه ها و سایتای مختلف نباشم
درمورد این فایل کوتاه ولی بسیاررر ارزشمند از استاد عزیزم باید بگم بله منم کلی ادم دورو برم هستن ک عاشق تعریف کردن اتفاقات بدی هستن ک براشون افتاده و همیشه ام درگیر اتفاقات مسخره ای میشن ک وقت و انرژیشون رو هدر میده.البته نمیتونم بگم منم جزو این دسته نبودم چون به هرحال منم وقتی فکر میکنم یادم میاد ک بعضی وقتا باهاشون همراهی ام میکردم مثلا میگفتم بابا این ک هیچی نیست منم برام فلان و بهمان اتفاق افتاده و اینا عادیه😐
البته از وقتی دارم سعی میکنم مواظب کلامم باشم اینکارو کمتر انجام میدادم ولی با دیدن این فایل ارزشمند فهمیدم اینقدر اینکار خطرناکه و با سرعت منو درگیر مسائل مسخره و عجیب غریب میکنه که،هم وقتم رو هدر می ده و و هم تمرکزو انرژیم رو،.ایشالا به امید خدا میخوام خیلی بیشتر مراقب باشم ک درمورد چی دارم حرف میزنم.دیروز کامنت یکی از بچه هارو میخوندم ک عاشق یه جملش شدم و اونم این بود ک درمورد اتفاقات بد شتر دیدی ندیدی!یعنی اصلا نباید صداشو دربیاریم اصلا چه لزومی داره اونو هی مرور کنیم با تعریف کردن برای اینو اون. و عاشق این جمله استاد شدم ک گفت با هیچ کس نباید درمورد اتفاقات به ظاهر بد حرف بزنی با هیچ کس! حتی خودمم نباید بهش فکر کنم و تو ذهنم هییییی نشخوارش کنم .حتی نباید درموردش به خداهم گله و شکایت کنم .اینجوری میتونم از سیکل معیوب اتفاقات ناخواسته ک خودم دارم جذبشون میکنم بیام بیرون و اماده دریافت اتفاقات و موقعیت های عالی بشم.وقتی درمورد اتفاقات خوبمون حرف میزنیم و به خودمون تعهد میدیم که جز برای تعریف کردن اتفاقات خوبمون دهنمون رو باز نکنیم اینجوری منتظر اتفاقات خوبیم و با دقت و وسواس لحظه لحظه زندگیمون رو غربال میکنیم و اتفاقات خوب و جذاب زندگیمون رو بیرون میکشیم وبا عشق درموردشون صحبت میکنیم بعد همش تمرکزمون رو اوناس ک پیداشون کنیم و اگه خواستیم مثلا حرفی بزنیم درمورد این چیزا باشه. بعد هی بیشترو بیشتر این اتفاقات جذاب و خوب سرازیر میشن به زندگیمون مثلا ما در زمان مناسب در مکان مناسب خواهیم بود،ما اون ادم مناسب رو خواهیم دید ،و… در کل میشیم فردی که همه میتونن صداش بزنن خوش شانس 😊ولی ما اینو میدونیم که همه چیز فرکانسه و این چیزیه ک ساخته میشه با افکارمون با تمرکز روی اتفاقات خوب و تکرارشون و هیجان بخشیدن بهشون😍
ممنونم مریم جان بابت زحماتی ک اون زمان برای این سفر کشیدی❤️
و از استاد عزیزم هم ممنونم ک بلافاصله به الهامشون عمل کردن و این فایل ارزشمندو اماده کردن.
بنام خدای زیبایی ها ❤️
سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام
روزم رو با نشانه روزم شروع کردم این فایل اومد
یه هو مثل یه فیلم گذشته ام از جلو چشمم رفت
که به چیزهایی توجه میکردم راجع به چه چیزهایی یکسره حرف می زدم با هر کسی ، فلانی پولم رو خورد همه سواستفاده گرن من انسان درستی هستم فلانی اشتباهه کارش آدم نمک نشناسی هست و … فکر کنم تا سال ۹۷ ادامه داشت پ خدا رو شکر خیلی وقته راجع به مسائل منفی صحبت نمی کنم اصلا صداش رو هم در نمیارم و الان که فکر میکنم اینا همش یک روند تکاملی بود که واسم اتفاق افتاد و الان از کنترل ذهنم خیلی خوشحالم یعنی تا جایی پیش رفتم که اگه. تو یه جمعی ببینم دارن از مشکلات میگن راحت ذهن ها رو میبرم سمت چیزی که می خوام
ولی وقتی دقت میکنم میبینم آدم ها مثل گذشته من ذهنشون شرطی شده و یکسره تو فرکانسش هستن
مثلا میبینم بابام همش از کوچکترین مسائل تا بزرگترین مسائل رو ربط میده به عوامل خارجی
و فرکانس قربانی بودنش به شدت بالاست و ناخودآگاه بهش عادت کرده
مثلا مریض شد گفت کولر منو مریض کرد تقصیر شما بود کولر رو روشن گذاشتین
یا ماشینش خرابه اصلا بهش نمی رسه میده دست داداشم اگه یه قسمت خراب شه میگه تقصیر تو بود بهم ضرر زدی !
یعنی اینطوری نیست که لحظه ای ازش جدا بشه
خب منی که تو این قسمت صحبت نکردن راجع به اتفاقات بد خوب عمل کردم
الان باید بتونم و عادت کنم کم کم راجع به خواسته هامم صحبت کنم
یعنی ذهن ما طوری هست مثل ضبط تا یه چیز زو میشنویم که تو مسیرمون نباشه همینطوری تو سرمون تکرار میشه و صداشو میشنویم
آلان میفهمم چرا انسان های سطح بالای جامعه با افراد سطح پایین معاشرت ندارن
قبلا میگفتم چقد اونا مغرورن
ولی الان میدونم که اونا از آسیب خودشون رو محفوظ نگه میدارن
دلم می خواد تو این زمینه صحبت کردن و توجه و تمرکز روی خواسته هام قوی شم
وخودمو همیشه عامدانه تو فرکانس خواسته هام قرار بدم چون ذهن ما همیشه باید درگیر باشه پس چه بهتر اون رو درگیر خواسته هام کنم
به نام خداوند مهربان که در رحمتش همیشه به روی کسانی که بهش ایمان کامل دارند باز است
۱۴٠۱/۷/۱۵
دهمین روز سفر ام هست سفری که قدم به قدم با پیش بردنش تحولات عظیمی در زندگیم اتفاق می افتد
سپاسگزار خداوندی هستم که در هر لحظه هدایت نابش شامل حالم میشود فقط اگر گوش شنوا، چشم بینا و قلبی باز، صاف و پاکی داشتم باشم
مچکرم بابت این فایل زیبا استاد عزیزم
این فایل آگاهم کرد که باید و باید تمام تمرکزمو بزارم روی اتفاقات خوش و خوب زندگیم
از اتفاقات خوب و عالیی که هر لحظه برام می افته صحبت کنم
جوری به مسائل نگاه کنم که احساسمو بهتر کنه
آره استاد جان ما انسان ها الخصوص ما خانما خیلی دوس داریم درد و دل کنیم و از اتفاقات بدی که برامون می افته با کسی صحبت کنیم
تصمیمم بعد از گوش کدن این فایل اینه که اول بارها گوشش کنم، دوم سعی کنم به نکاتی گفتید عمل کنم، سوما همیشه به اتفاقات خوب فکر کنم تا برام اتفاق بیوفتن و همیشه در موردشون صحبت کنم
دیروز برای اولین بار با تمام وجودم به حسم گوش کردم خیلی خوشخالم که این تجربه زیبا برام اتفاق افتد و طعمشو چشیدم
بعد از گوش کردن به ندای حسم دقیقا اون جوابی رو گرفتم که میخواستم بدونم
حسی در درونم جاری شد که قابل وصف نیس حالا فهمیدم چجوری به ندای درونم گوش کنم
خدایا شکرت
عاشقانه دوستتون دارم در پناه الله مهربان شاد، سالم، ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید
خدانگهدار عشقای من😍😍😍
سلام به همگی و سلام استاد عزیز
این مدتی که فایلای شمارو گوش میدم واقعا به این باور رسیدم که چیزی به اسم شانس وجود نداره و همه ی اتفاقات زندگیمونو خودمون میسازیم
اینکه اکثر افراد میان از مشکلاتشون بهمدیگه میگن خیلی رایجه بین مردم و انگار مردم دوست دارن به اطرافیانشون ثابت کنن که از همه بدشانس تر یا بدبخت ترن
یعنی همیشه وقتی یکی میره از مشکلاتش به اون میگه طرف مقابل ی جوری میخواد ثابت کنه بهش که نه من بدبخت تر از توعم و مشکلاتم بیشتره
خب اینجوری فقط و فقط اتفاقات ناخوشایند براشون اتفاق میوفته
خداروشکر من چند وقته خیلی دارم روی ورودی های ذهنم و حرف زدنم تمرکز میکنم که منفی نباشن و قطعا روز به روز بهتر میشم
خدایا شکرت
( اینم تو پرانتز بگم که امشب ۱۸ ام مهر ۱۴۰۱ و به شدت حالم خوبه و به شدت زندگیم از نظر رابطه و عشق داره پیشرفت کنه و روز به روز بابت این موضوع بیشتر خدارو شکر میکنم خواستم اینو بگم که اگه بعدا اومدم کامنتای خودمو بخونم حس و حال امشبم یادم بیاد🙈 )
خداروشکر
به نام خداوندی که کبریاپوشش اوست .
سلام به استادعزیزوگرامی .
چرا بعضی ازافرادبدشانس هستند؟
چ فایل کوتاه ولی پرمحتوایی بود.
تاحالاهیچ آگاهی در اینباره نداشتم که حرف زدن ازمشکلات ودقدقه هاومریضیهاوبدبیاری ها،ازکجامیتونه نشات بگیره.
خداروشکرمیکنم امروزهم بااین موضوع به آگاهی هام اضافه شد.میدونستم اون لحظه ای که صحبت ازمنفیهامیشه ،حس آدم بدمیشه ولی نمیدونستم همون باعث خلق وجذب داستانهاوحوادث تلخ وناگواردیگه ممکنه بشه .
راسش ماها،گاهی ازبعضی افرادکه به دلایلی توزندگیهامون نفوذ داشتن یادارن ،همیشه به عمدازناراحتیهاواتفاقات بدزندگیمون گفتیم که فکرنکنن مازیادغرق شادی هستیم .الان که فکرشو میکنم ،میبینم واقعن نمیدونم چرا قضاوت بعضی ازافرادنزدیکمون انقدبرامون مهم بوده که بایدخوشیهامونو،مخفی میکردیم وازناخوش هامون حرف میزدیم .چراازاین افراد،انقدمی ترسیدیم .چون نیازبهشون داشتیم؛ چون توباورهای غلطمون اگه اونانبودن ،ماتوزندگی کم میووردیم ؛.وابسته بودیم؛ .نمیدونم ،به هر دلیلی که بود، خوب نبود.
خداروشکربه هیچ وجه الان این اخلاقاراندارم .
استادانقددل وجراتمونو،زیادکرده که ازهیچ بنی بشری دیگه نمی ترسم .
خودم همین جا اعتراف میکنم که دلیل اصلی این رفتارها ،ترس بوده .
بله من ازاستادیادگرفتم که به هیچ وجه نه پای حرفاودردودلهای کسانی که ازبدبختی هاویاس وناامیدی حرف میزنن ،بشینم ونه اینکه خودم اگه چیزی ازمشکلات باشه ،تعریف کنم .مگر اینکه متوجه نشم، ولی آگاهانه دیگه اینکارونمیکنم .
اتفاقاباآب وتاب ازاتفاقات روزمره ،طوری باهیجان وانرژی حرف میزنم که هرکس ندونه ،فک میکنه من هیچ دقدقه وناراحتی ای ،ندارم .درحالیکه ممکنه داشته باشم .
مثلاً نکات خوب ومثبت همسرم رابقدری گفتم که اگه بیام ازلحظه هایی که ب خاطرش ناراحت هستم بگم ،کسی باورش نمیشه .
البته چوب این تعریف تمجیدهاراهم خوردم .طوری شده که اگه اتفاقی بین مابیفته، نگاه دیگران به سمت منه که من حتمن مقصرهستم وایشون باتوجه به شناختی که من به اطرافیان دادم ،هیچ تقصیری نداره.
ب خاطرهمین بابت این موضوع هم خیلی جاها آسیب خوردم .
خیلی وقتها به این نتیجه میرسم که پیش افرادی که میدونم هم فرکانس بامن نیستن ،اصلن نه ازخوشی ونه ازناخوشی ،راجع به هیچ موضوعی ،حرف نزنم حتی اگه پرسیدن با،یه ترفندی ،صحبت راعوض کنم .
ولی درکل ،هرچقد انسان عاقل و بالغ تربشه ،متوجه میشه چطوری وراجع به چ موضوعاتی صحبت کنه که هم به دیگران انرژی مثبت بده هم خودش حال خوبی دریافت کنه .اگه بلدباشیم میشه بدون شکستن گمنامی خودت وزندگیت ،درموردهزاران چیزدیگه حرف بزنی .مثلاآب وهوا،زیبایی های یه منطقه .پارک ،آسمون وماه وخورشید،ابرای قشنگ وزیبا وهرچیززیبایی که دراطراف ماهس..
بله همه اینا،مهارت میخادکه باتمرین وتکرارروزانه ،میشه جزعه ،خصلتهای خوب یک انسان .
آخه ناخوشیهاواتفاقات ناجالب راگفتن، یه جورصدمه وآسیب به خودمون میزنه.
ازاتفاقات توپ وعالی هم حرف زدن یه جور دیگه به اطرافیان آسیب میزنه .دیدم که حس حسادت ،حس بدبینی ،ترحم ،ناامیدی ،بی انگیزه شدن وخیلی چیزای دیگه ی دیگران رابرانگیخته میکنه .
اوناکه مثل مانیستن تایه تضادی ببین ،برن دنبال راه حل اون موضوع.
یااینکه تو،روالگوی خوب ببینن وسعی کنن ازتواین روش زندگی رایادبگیرین.اونافقط بانگاهشون توراداغون میکنن .
من اوایل که خیلی تعریف اززندگیم میکردم ،بعضیابه گوشم میرسوندن که توکه پیش این واون حرف میزنی ،نگاه حسرت آمیز دیگران رانمی بینی .
همین شدکه یادبگیرم چیزایی که برای خودم خیلی خاص وباارزشن راپیش کسی بازگونکنم.
ولی واقعن باخودم تعهدکردم که حداقل ازمنفیهاوناخوشیهاوبیماریهاوناملایمات زندگی حرفی نزنم پیش کسی .
تاچندوقت پیش هم ،میزدم ولی باورهام رانسبت به این موضوع تغییردادم .چون ازرفتارهای قبلی ،نتایج خوبی نگرفته بودم .
والان صحبتی نمیکنم ،حتی خواسته هایی راکه نمیخام رابازگونمیکنم که جهان همونارابازبهم بده .
تاحالانمیدونستم خودم عامل دورشدن ،خواسته هام هستم .حالاکه متوجه شدم آگاهانه دقتم رابالامیبرم.
استادجونم مرسی که هرروز،درک وفهم مارانسبت به قوانین جهان هستی ،بیشترمی کنید.
عاشقتم خیلی عزیزی.
ناهید عزیزم چقدر کامنتت زیبا و آگاهی دهنده و با نفوذ بود.
واقعا تحسینت میکنم به خاطر این حد از درک و کلام شیوات.
ناهید عزیزم وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم انگار این خودم بودم که داشتم این حرفارو به خودم میزدم.
من مدتهابود از وقتی قانون رو فهمیدم همیشه سعی میکردم به خوبیهای همسرم توجه کنم و در موردشون حرف بزنم با خودم با بقیه و درموردشون بنویسم.چون قبلا اصلا رابطه ی خوبی با همسرم نداشتم ولی همین تمرین باعث شد که من چقدر زیبایی هارو تو همسرم پیدا کنم رابطمون روز به روز بهتر بشه.من همیشه پیش دوستام از خوبیای همسرم میگفتم ولی از نکات منفیش اصلااا.
تا اینکه گذشت و یکبار که بین منو همسرم مشکل پیش اومد و چون تو محیط کارم نمیتونستم ظاهرمو حفظ کنم به دوستم گفتم که با همسرم به مشکل برخوردم . یه جورایی حرفای خودمو میزد تو سرم که آره تو که میگفتی همسرم فلانه و بیساره.یعنی یه منو به غلط کردن انداخت که چرا این حرفارو پیشش زدم که حالا اینجوری برگرده بهم بگه.یا یه بار بهم برگشت گفت تو اینهمه از شوهرت تعریف میکنی فلانی میره خونه با همسرش دعواش میشه.تو با حرفات باعث دعوای اونا میشی.یعنی واقعا دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم تو زمین.اونروز ها همش با خودم میگفتم پس چرا استاد میگن که به ویژگی های خوب همسرتون توجه کنید و در موردش حرف بزنید.چرا این شد نتیجه اش.یعنی یه جوری شده بود که اون موقع که با همسرم به مشکل برخوردیم با خودم میگفتم چوب خدا صدا نداره از بس اومدم از خوبیای همسرم گفتم و باعث شدم بقیه حسرت بخورن اینم شد نتیجه اش.دیگه از اون روز هیچ وقت پیششون در مورد خوبیای همسرم نگفتم ولی همچنان به خوبیاش توجه میکردم و مینوشتم و نتایجش هم تو روابطمون فوق العاده بوده تا به امروز.ولی امروز جواب سوالمو تو کامنت شما ناهید عزیزم گرفتم که هر حرفی رو نباید پیش هرکسی بزنم.با کسانی حرف بزنم که هم مدار و هم فرکانس با خودمن.به قول شما اینو آدم خودش بعد از مدتی که تکاملش رو طی کنه میفهمه که پیش کی باید حرف بزنه پیش کی حرف نزنه.و این روزها من ناخودآگاه به این شکل عمل میکنم.سپاسگذارم ازت دوست همفرکانسی و نازنینم.در پناه جان جهان بهترینها رو برات آرزومندم عزیز دلم