چرا بعضی افراد بدشانس هستند؟ - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

1284 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سهراب سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1572 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیزم

    من تو این مورد خیلی رو خودم کار کردم

    میتونم بگم ذهنمو جوری تربیت کردم که فقط درمورد زیبایی‌های جهان اتفاقات عالی حرف بزنم و هرجا درمورد چیزی که دوست ندارم بشنوم یا ببینمش اعراض میکنم و رومو بر میگردونم جایی که نتونم و مجبور باشم بمونم میرم تو رویاهام و تو اون فضا نیستم انگار

    خیلی خوبه اینجوری زندگی کردن

    کلا اتفاقات مثبت رخ میده

    من از وقتی اینو فهمیدم که خودم با افکارم دارم زندگیمو شکل میدم دیگه هر لحظه حواسم هست دارم چه افکاری به ذهنم راه میدم

    یه حرف خیلی قشنگ استاد داره (فرض کنید بالای کوه هستید و داری می افتی و تنها چیزی که می‌تونه تورو نگه داره یه خاره که اونجا سبز شده و من با تمام وجودم با دندونم با هرآنچه دارم اونو میگیرم که نیفتم چون می‌دونم اگه بیفتم صدر صد میمیرم من تو ذهنم هم همین کار رو با افکار منفی و توجه به نازیبایی ها کردم)

    استاد علی بود روز شمار تحول زندگی من

    در پناه الله باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 924 روز

    به نام خالق این جهان پهناور و زیبا به نام خدایی که کنارمه و صدامو میشنوه خدایا من لایق نعمت و ثروت این جهان زیبا هستم

    سلام استاد و مریم عزیزم ممنونم از شما دو عزیز که هر روز دارم بهتر و بهتر میشم در همه زمینه ها

    الهی شکر هر روزم از روز دیگه بهتر داره میشه با کنترل ذهنم با بهبود عزت نفسم با بهبود شخصیتم

    با بهبود ترمزهام با بهبود باورهام با بهبود نقاط قوتم با بهبود با خودم در صلح باشم

    با بهبود ایمان و توکل و تقوایم الهی شکرت می‌گویم که دستمو گرفتی در دستانت

    چرا بعضی ها بد شانس هستن ؟

    وقتی قانون جذب و فرکانس و باور رو رعایت نکنی و ندونی و عمل نکنی بعد اتفاقات و شرایط رو از روی شانس میدونی و میگی من بد شانسم

    چیزی به نام خوش شانس و بد شانس نداریم

    همه چیز خودمون هستیم باور و فرکانس ماست که اتفاقات و شرایط رو رقم می‌زند

    اگر دنبال تغییر کردن هستیم بیایم آگاهانه دنبال مطالب باشیم اونها رو بپذیریم وحی منزل بدونیم و عمل کنیم در زندگیمون و بعد می‌بینیم اصلا شانسی وجود ندارد همه خودمان هستیم

    امروز رفتم خیابون هر کی رو میدیدم یا صداشون رو می‌شنیدم همه ناله میزدن شکایت میکردن غر میزدن در صورتی که داشتن خریدم هم میکردن چون مردم افسارشون در دسته ذهنشون است و چیزی از خوبی و داشته ها نشنیدم اما نمیدونن که فرکانس دارن میفرستن و هر دوز بدتر هم می‌شوند

    اما من به شخصه هر لحظه خدا رو شکر میکردم تا اومدم خونه رسیدم برای آگاهیم برای تغییرات و برای رزق و روزی هر روزم برای انسان های خوب و دیدن اتفاقات خوب برای دیدگاهه مثبت برای ایمانم به خداوند

    بعد متعهدانه عمل میکنیم و قدم برمی‌داریم

    و پیشرفت میکنیم

    خدایا من لایق همه زیباییها هستم خدابا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زکیه حیاتی گفته:
    مدت عضویت: 2465 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد پیام رسان عزیزم و خانواده ی صمیمی

    یه دنیا تشکر خانم شایسته عزیز بابت مروری که با این سفر عالییی برای ما در پیش گرفتین ،آرزوی بهترین ها رو از الله یکتا براتون دارم

    واقعاا عجیب درسته که وقتی راجبه اتفاقات تلخ و بد زندگیت صحبت میکنی چقدر بال و پر در میارن و هر روز بیشتر و بیشتر میشن من خودم سالای قبل که با قانون آشنا نبودم همیشه از وام ها و بدهکاریها و روابط ناخوشایندی که در معرضش بودم صحبت میکردم احساس میکردم خالی میشم و برام عقده نمیشه و اینطوری سبک تر میشم ولی خدا سر شاهده روز نبود که تلفنم زنگ نخوره و طلبکار نباشه خخخخخ?از صدای تلفن متنفر بودم یا هر روز روابط بد رو تجربه میکردم زندگی رو به داغوونی بود که خدا راه نجات رو از طریق استاد بزرگوارم برام فرستاد و خدا گواهه از وقتی فهمیدم قانونو تلفنم که زنگ میخوره با ذوق میرم بردارم میگم عشقمه ،روابطم هر چقدر بگم عالیییی کم گفتم ،یه طلبکار به گوشی من زنگ نمیزنه چرا؟چون به دانستهام عمل کردم توجهم رو بدهی و وام برداشتم توجهم روی پرداخت وام هست،به جای غصه ،شادی میکنم ،شاااد شاادم و هر روز با تجسم غرق شادی هستم که هیچ وام و بدهی نیست واز خوشحالی با هم میرقصیم و شادی میکنیم و نتیجه این کار هم شده خبرهای خوووب ،وروود پووول به زندگی و پرداختن بدهی هاا و زندگی عالییی و دوست داشتنی …. خدایا سپاسگزارم

    برا تک تکتون آرزوی ثروت میکنم

    باخبرای خوب از ثروتمون برمیگردیم ان شاءالله

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    یاسمن دال گفته:
    مدت عضویت: 3738 روز

    سلام خدمت همه اعضا و استاد عزیز و خانوم شایسته

    مرسی بابت مرور مطالب?

    چیزی ک واسه ما و فک کنم اکثر خانواده‌های ایرانی جا افتاده و تبدیل به باور ریشه‌داری شده مسئله‌ی چشم‌ونظره…

    من اینجور ک درمورد خودم متوجه شدم اصلا میترسم در مورد اتفاقات خوبم یا مسافرت و خوشی‌هایی ک در اینده دارم با کسی صحبت کنم… چون هرموقع میگم ی بلای جسمی عجیب و پراز ترحم واسم اتفاق میوفته انگار ک از همه احساسات خوب و اتفاقات خوب، سقوط ازاد ب سمت ناامیدی میکنم و همش میرم تحت درمان! و مثلا مامانم میگه بچمو چشم میزنن.. مواظب نیسی، چشم بد زیاده، نمیتونن خیر کسیو ببینن… بعدش هم باید صدقه داد تا رفع بلا بشه و اسپند دود بشه و همه این کارا انجام بشه تا من کامل سلامتیم رو بدست بیارم…

    ک باز این باور اشتباه و ترمز ریشه‌دار رو قویتر میکنه… ک اصلا منو میترسونه در مورد چیزی ک منو خوشحال میکنه ب کسی بگم و انگار ک باید از بداقبالی‌ها بگم تا بقیه بدونن من سختی زیاد میکشم و حسرت منو نخورن تا بلایی سرم نیاد!!!

    خلاصه این باوره‌ بسیار محدودکننده‌ایه ک احتمالا گفتنش بیشتر در کامنتهای دوره کشف قوانین زندگی جا داره و اونجا هم مطرح میکنم…ولی این فایل ب من یاداوری کرد ک نباید از این ترمز براحتی بگذرم، و خواستم اینجاهم مرور کنم ک یکی از دلایل مطرح نکردن اتفاقات خوبی ک افتاده یا قراره بیوفته همین باوره مسمومه…

    با خودم مرور میکنم ک خداوند مسئولیت زندگی هرکسیو فقط دست خودش سپرده و هیچ‌کس کوچکترین تاثیری نمیتونه داشته باشه تا زمانی‌که من این قدرت رو بهش ندم?? و من متعهد شدم ک باور داشته باشم همه اوضاع و شرایط رو خودم وارد زندگی خودم میکنم?

    من متعهد شدم و نباید این رو فراموش کنم، باید همیشه ب خودم یاداوریش کنم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمد اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3653 روز

    چرا بعضی افراد بدشانس هستن؟

    سلام.

    وقتی این فایلو دیدم یه چیزی فهمیدم.اونم اینکه چرا حرف زدن در مورد اهداف خیلی موثره؟چون انتظار ایجاد میکنه که حالا باید بهش برسم و البته که این گفتگو باید با حس خوب باشه نه توجه به ناخواسته.این انتظار با توجه آگاهانه بوجود میاد.چون واقعا همیشه حرف زدن خیلی راحتتره تا نوشتن.البته یه جاهایی نوشتن لازمه مثل این.چون نوشتن باعث وحدت افکار میشه.ولی برای طول روز حرف زدن عالیه.

    نکته مثبت امروزم هم تمام الهاماتی بودن که در مسیر نوشتن توضیحاتم برای فایلهای سفرنامه بود که یه جاهایی کاملا هدایتی رفتم جلو.این به قول استاد کل نکته مثبته.دیگه چیزی نمیخوام چون خدا رو دارم.شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    یوسف آرامش و آسودگي گفته:
    مدت عضویت: 3534 روز

    روز دهم

    با سلام

    استاد تو این فایل به نکته ای خیلی جالب توجه کردید که :

    افراد بد شانس بیشتر در مورد اتفاقات بد با دیگران صحبت میکنن و افراد خوش شانس بیشتر در مورد اتفاقات خوب با دیگران صحبت میکنن.

    بعد داشتم با خودم فکر میکردم که چجوری میتونم در طول روز همش در مورد اتفاقات خوب و خواسته هام صحبت کنم؟

    اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که اول بایستی هرروز با خودم در مورد خاطرات خوبم در مورد اتفاقات خوبی که برام افتاده، دستاوردهام و … صحبت کنم و اینرو تمرین کنم

    مورد بعدی این که من در این خصوص باوری داشتم که “اگر من زیاد از داشته ها و چیزهای خوبی که دارم صحبت کنم طرف مقابلم ناراحت و غمگین میشه!” که جدیدا که در مورد داشته های خوب خودم و اتفاقات خوب صحبت میکنم میبینم که اصلا اینطور نیست. مثلا برای فردی که اصلا شمال نرفته شما اگر از لذت شمال رفتن تعریف کنم اون هم لبخند رو لبش میاد و لذت میبره و مشتاق میشه و اینها همه هم در من و هم در طرف مقابلم احساس خوب ایجاد میکنه.

    جهت اطلاع امروز سر ظهر بهم گفته(الهام) شد که ناهار نخورم و برم پیش یکی از تامین کننده هامون و من هم رفتم وتا رسیدم گفت ناهار خوردی ؟ و جاتون خالی مهمون یک دونر ترکی ام کرد که تا حالا با اون کیفیت نخورده بودم … ضمنا دوره کشف قوانین زندگی رو تازه خریدمش و شروع کردم…. خواستم باهاتون شیر کرده باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    1234 گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    سلام وسپاس

    واقعا استاد اگه بتونیم جلوی این دهان مبارکمون رو بگیریم وقبل از حرف زدن اونها رو یه تحلیل کوچولو بکنیم وسعی کنیم آگاهانه مدتی حرفهای زیبا وشاد وآموزنده وحتی خنده دار بزنیم واین رو مدتی ادامه بدیم تا تبدیل به یک عادت بشه که دیگه ناخودآگاه حرفهای خوب ومثبت والهی وپراز باور قدرتمند کننده وفراوانی بزنیم که دیگه خودش قدم خیلی بزرگیه در راه الهی سازی کانون توجهمون.

    خدایا شکرت که مسیر خدا انقدر زیباست حتی تمرینات وتکنیکهای این مسیر هم پر از شادی ولذت وفراوانی وخودآگاهی وآرامشه.آخه خدایا تو چقدر مهربونی میگه حرفای خوب بزن تا اتفاقات خوب برات رقم بخوره.بخند تا دنیا به روت بخنده.ببخش تا دنیا بهش ببخشه.

    آخه هردوطرف این معادله ومعامله خوب وزیباست. واقعا این درکی عمیق وساده از قوانین نیست?

    اگر میگفت رنج بکش تا به شادی برسی چی? اگر میگفت تحقیر شو تا به شوکت برسی چی?

    واقعا خدا کارش درسته از هر لحاظ,از هر نظر

    کاش خدا رو دریابیم واز عظمت وثروت وفراوانی ومعنویت وزیبایی وطراوتش لذت ببریم.

    یقین دارم که این اتفاق خواهد افتاد نه بخاطر اینکه خیلی به خودم مطمئنم به خودش مطمئنم به عشقش نسبت به ما وجایگاه پر عظمتی که از هم اکنون وحتی خیلی پیشتر برامون در نظر گرفته.

    الهی که تک تکمون جشن بیداری وجشن آزادی وآزادگی وخدایی شدنمون رو بگیریم.

    ممنونم استاد

    خدایا هزاران مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    فرزانه فدایی گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    وقتی اتفاقای بدی ک تو زندگی دیگران اتفاق میفته رو گوش کنی دقیقا از همون جنس اتفاقا رو ب زندگیتون جذب میکنید

    وقتی با خودتون تعهد بدید ک در مورد اتفاقای بد حرف نزنید دیگه در موردش با بقیه صحبت نکنید دیگه از اون اتفاقای عجیب و غریبی ک یک در میلیون رخ میده برای شما اتفاق نمیفته

    تمرکز کنیم رو نکات مثبت وفقط در مورد مسائلی حرف میزنم ک خیلی خوب بوده مثبت بوده

    ب خاطر همین قضیه اس ک بعضیا میگن ما بد شانسیم چون این موضوع بد رو بارها و بار ها تعریف میکنن انگار خوششون میاد از بدبختیاشون صحبت کنند

    باید بیشتر مراقب بود ک در مورد مشکلات ب هیچ عنوان صحبت نکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    بنام خدای هدایتگر وهاب

    سلام به استاد عزیزم و همسفرهای بی نظیرم

    خدارو شکر می کنم برای این سفر پر برکت و همسفرهایی که هر کدوم گنجینه ای از آگاهی همراهشونه…….

    روز دهم سفرم با نام دلیل بدشانسی آدمها…..

    اتفاقا امروز صبح که میخواستم جریان یه ناخواسته که دیروز برام اتفاق افتاده بود رو طبق معمول برای خواهرم تعریف کنم یه حسی بهم گفت که اینکارو نکن ولی ذهنم گفت حالا اینو که نمیشه براش تعریف نکنی. اینو بگو بعد ببینیم چکار باید بکنیم.(دقیقا جمله استاد که تو فایل چند برابری درآمد میگن در مورد تقلب که حالا ایندفعه رو انجام بده تا ببینیم بعدا چه خاکی تو سرم بریزم😂) و باز هم افتادم تو همون تله همیشگی ذهن.

    یعنی انگاری این فایلها طوری چیده شده که ما هر وقت چیزی رو لازمه بشنویم اون درس تو فایل همون روز سفرنامه گفته میشه. مغزم سوت میکشه از اینهمه هماهنگی. الله اکبر….

    و باز هم سپاس از خانم شایسته مهربونم که دست مهربان خداوند بودن برای هدایت من و بچه های سایت😙😙😙

    ظهر که اومدم فایلو دانلود کردم و دیدم وای این همون چیزیه که باید امروز میفهمیدم تا بدونم دلیل بیشتر عقب موندنها و در جازدنها و بد بیاریها همین با آب و تاب تعریف کردنه. یا به قول استاد اصلا همون لحظه ای که درگیر یه اتفاقی هستم دارم جمله بندی فردامو برای بازگو کردن اون اتفاق برای اطرافیانم تو ذهنم درست می کنم . چه آب و تابی بهش میدم تا مورد ترحم یا مورد توجه قرار بگیرم و چه لذتی میبردم از اینکه خودم رو قربانی جلوه بدم. و حالا میفهمم طبق قانون چه ظلمی به خودم کردم‌ و چجور بیرحمانه خودمو از نعمتهای خداوند محروم کردم…..

    اما دیگه بسه. دیگه هرچی مظلوم نمایی کردم و هر چی خواستم مورد توجه باشم بسه. دیگه نمیخوام مظلوم وقایع زندگیم باشم. میخوام خالق باشم و قدرت خلاقیتم رو بیشتر و بیشتر کنم. میخوام اونقدر خدای درونم قدرت پیدا کنه که هر چی اتفاق خوبه به سمت من بیاد و من راهشو یاد گرفتم.

    من خدیجه امروز همینجا تعهد میدم که دیگه اتفاقات بد زندگیمو برای هیچ احدی حتی خدا هم تعریف نکنم و بجاش تا میتونم از خوشیها و خوبیهای اطرافم و اطرافیانم بگم تا بشم آهنربای همه چیزهای خوب دنیا. و میدونم که باید تو این راه هم تکاملی پیش برم…..

    خدارو شکر که بهترین استاد دنیا و بهترین سایت موفقیتی دنیا روزیم شده و من لیاقت این نعمت رو داشتم که الان اینجام…………

    خدایا عاشقتم💚💚💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1982 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم دوست داشتنی و سلام به دوستان خوبم

    دهمین روز سفرنامه

    وقتی به موضوع این فایل و آگاهیهای اون فکر میکنم دقیقا یاد سبک زندگی خودم میفتم.

    چقدر من همیشه دوست داشتم شرایط سخت رو،حتی سخت تر از اون چیزی که بود با آب و تاب برای دیگران تعریف کنم و بعد، شرایط بازهم برای من سخت تر میشد .این قانون جهانه و من بی خبر از این قانون داشتم هر روز مسائل و مشکلات بیشتری رو به زندگیم دعوت میکردم.

    خداروشکر که با قانون آشنا شدم و میتونم از این به بعد روزهای خوبی رو برای خودم بسازم.

    خاطره خوبی که من میخوام تعریف کنم این بود که من دارم برای آزمون رانندگی آماده میشم .برای همین باید یک جلسه رانندگی با یک مربی بر میداشتم که تمرین کنم

    منم که شناخت زیادی از مربیها نداشتم سپردمش به خدا و گفتم من نمیدونم دیگه خداجونم خودت یه مربی خوب بذار سر راهم .

    وقتی رفتم آموزشگاه که مربی رو تعیین کنم اون خانم مسئول به من یک مربی رو پیشنهاد دادن که وقتشون خالی بود برای فردا و منم که سپرده بودمش به خدا گفتم حتما همینه دیگه.و اومدم خونه.

    حدودای ساعت ۶ بعدازظهر دیدم یه نفر به گوشیم زنگ زد. وقتی اکی کردم دیدم همون مربیه که فردا باهاش تمرین دارم .

    ایشون گفتن که اون خانم مسئول اشتباه کردن و زمان استراحت منو برای شما گذاشتن ،شما میتونی توی ساعت ۵تا۷فردا بعد ازظهر بیای که بریم برای تمرین.که الان دیگه کاملا تاریکه اون تایم.

    بعد من اولش که ترسیدم گفتم من اصلا توی شب رانندگی نکردم ولی ایشون گفتن عیبی نداره و نترس بیا من کمکت میکنم.

    یک لحظه یه صدایی بهم گفت تو هنوز برای رانندگی توی روز مشکل داری چجوری میخوای شب تمرین کنی ،بعد من به اون خانم گفتم ،فکرامو بکنم بهتون پیام میدم .

    گوشی رو قطع کردم و تصمیم گرفتم به آموزشگاه زنگ ّزنم و ببینم چجوریه جریان.

    وقتی زنگ زدم گفتن درسته .اون مسئول اشتباه کرده و شما باید همون ۵تا۷ برین با اون خانم .

    منم گفتم نمیشه مربی رو عوض کنم گفتن بذار ببینیم جای خالی دارن مربیامون یانه.

    که گفتن آره، یه مربی دیگه هست که یه ساعت خالی دارن و تو میتونی با ایشون برداری منم‌گفتم باشه دیگه خدا خودش از اون بالا بهتر میبینه من از کدوم راه برم بهتره.

    دخترم گفت مامان تو که اصلا اون مربی رو نمیشناسی چجوری اعتماد کردی .

    بهش گفتم سپردمش به خدا .

    خلاصه من از همون موقع هم شروع کردم به عبادت تاکیدی خیلی عالی آقا ابراهیم عزیز که یا( همونی میشه که من فکرشو میکنم یا از اونی که من فکرشو میکنم هم بهتر میشه.)

    امروز صبح هم که این فایل عالی رو گوش دادم و تعهد دادم به دیدن ،شنیدن و تعریف کردن نکات مثبت.

    باورتون نمیشه استاد وقتی با اون مربی نشستم، فهمیدم وقتی همه چیز رو به خدا بسپاری چقدر عالی میشه.

    مربیم بی نظیر بود عالی بود .

    یک خانم جوان و با اعتماد به نفس که حتی از مربیهای آقای آموزشگاه هم بهتر آموزش میداد.

    و نمیدونین چقدر من آرامش گرفتم و استرسم از بین رفت با این مربی خوب و عالی.

    و اون خانم کلی از ایرادت من رو با آرامش بهم تذکر دادن 😊😊

    خدارو شکر میکنم برای اون ساعتهایی که با اون خانم تمرین کردم.

    خدارو شکر میکنم برای قوانین ثابت جهان .

    خدارو شکر میکنم که من آگاه شدم به این قوانین .

    خدارو شکر میکنم که استاد عزیزم هر روز منو آگاهتر میکنه.

    خدارو شکر میکنم که مریم جان این سفرنامه عالی رو ترتیب دادن تا ما آگاهتر و متعهدتر بشیم.

    خدارو شکر میکنم که میتونم توجه وتمرکزم رو بذارم روی نکات مثبت اتفاقات زندگیم .

    عاشقتم استاد خوبم برای انتشار این آگاهیها.❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: