یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
ب نام الله یکتا
یه باگی ک الان دراوردم،بعد خوندن مطالب این قسمت و کامنتای دوستان این بود ک یکی از دوستان عزیز،خانوم ‘مریم هلند’ نوشته بود ثروت زمانی بهت داده میشه ک برا خودت بخوای ش،وقتی براخودم خواستم ب وفور رسیدم،
جالب بود خیلی،جایی نخونده بودم ش قبلا،من خودم متوجه شدم ک این باگ و دارم،من تو خونواده ای بزرگ شدم ک از لحاظ مالی همیشه ب لطف الله اوضاع مون خوب بوده،تو فک و فامیل همیشه ب عنوان کسایی بودیم ک پولدارن و اوضاع مالی شون خوبه،دست شون ب دهنشون میرسه و حتی خیلیا برا کمک مالی ب پدرم مراجعه میکردن و میومدن پیش ایشون،فقط از وقتی ک یادم میاد همیشه مامانم پول لازم داشت،مامانم خانه دار هست و یه اختلاف نظر بزرگی ک همیشه با پدرم داشته این بوده ک مامانم بسیار بسیار ولخرجه و ابدا مدیریت پول و پس انداز و بلد نیست(باگی ک تو من و دوتا برادرای دیگه مم هست)،پدرمم همیشه سر پول دادن ب مامانم باهاش دعوا و اوقات تلخی داشت چون حتی اگه هر روز صبح ۵۰ میلیون تومن ب مامانم پول بده،میدونه ک اخرشب تمام پول هارو خرج کرده ک هیچی،ده میلیون تومنم بدهکاره،براهمینم مامانم همیشه متوقع و بدهکاره از همه و من یادم میاد حتی موقعی ک بچه بودم پول توجیبی هایی ک من و برادر بزرگترم از پدرم میگرفتیم ک مبلغ کمی هم بود ( یادمه هفته ای ۳۵۰ تومن بود) همونم مامانم ازمون میگرفت برا هزینه های خودش،درواقع اینطوری نبود ک ب زور ازمون بگیره ها،نه اصلا،ولی انقد از ندارم و پول لازم دارم و این حرفا بهمون میگفت ک از سر ترحم و دلسوزی پولامونو بهش میدادیم،بعدها ک من بزرگتر شدم یادم میاد ک حتی اگه یه چیز خوشمزه تو مدرسه بهمون میدادن یا بیرون با دوستام میخاستم بخورم این احساس گناه ک مامانم نیست ک اونم این خوراکی رو بخوره بامن بود و من و برادرم با این احساس گناه بزرگ شدیم،هنوزم مامانم همین جوری هست و من الان ک داشتم کامنتارو میخوندم یاد ماجرای زندگی خودمون افتادم،من الانم ک بزرگ شدم و دستم تو جیب خودمه و سالهاست دارم کار میکنم هم همینطوری م،یعنی یادمه خیلیی وقتا حقوق مو ک میگیرم برا مامانم واریز میکنم یه مبلغی شو،هنوزم ک هنوزه مامانم خیلی وقتا ک داریم صحبت میکنیم باهم مدام میگه ک پول برا لیزر و بوتاکس و مانیکور ناخن و مخارج دیگه م ندارم،با بابام هنوز دعوا میکنه سر پول گرفتن و همین ک ب کارتش پول میزنه پدرم بعد از کلی جروبحث و ماجراهای قهرهای طولانی مامانم،ب دو سه روز ک میکشه هیچی ازون پول نمونده و از مامانم ک سوال میکنم اون پول چی شد یه لیست بلند بالا از مخارج شو ردیف میکنه ک اصلا و ابدا توجیه نداره ب نظرم،مثلا یبار ک من ب کارتش پول زده بودم با پولای من رفته بود دخترخاله مو مهمون کرده بود و سگ شو برده بود برا کوتاهی موهاش (سگ دخترخاله مو) و براش تشویقی و لباس و فلان خریده بود،درصورتی ک خودش همیشه اظهار نیازمندی و بی پولی میکنه ولی باوجودی ک خودش هیچ شغلی نداره و هیچ پولی نمیسازه،از هیچ لارج بازی و لاکچری بازی و مهمون کردن دیگران هم نمیگذره،طوری رفتار میکنه ک انگار همین الان کلی پول تو حسابشه یعنی ثانیه ای ب فکر بعدش نیست ک اگه پولاش تموم شد چیکار میخاد بکنه چون میدونه ک همیشه یه منبع مالی هست براش،حالا یا با غرغر کردن از پدرم پول بگیره یا با برانگیختن احساس ترحم از من یا برادر بزرگترم یا بهرحال ب هر شکلی ک بود و تونست،البته ک چندوقتیه میونه شون با برادر بزرگترم بهم خورده و مامانم ازش خیلی شاکیه ک ایشون فرایند پول دادن ب مامانم و متوقف کرده و تو یه مغازه ی شال و روسری فروشی باهم کار میکردن و ب اختلاف مالی خوردن و مامانم دستگاه کارتخوان ب اسم حساب خودشو برده اونجا و برادرم دادبیداد کرده و درواقع خیلی محترمانه مامانمو از مغازه بیرون کرده،من و پدرم و خیلی دیگه وقتی ماجرا رو شنیدیم از زبون مامانم این کار برادرم و ب شدت محکوم کردیم ولی الان دارم فک میکنم ب اینکه من پای حرفای برادرم هیچ وقت ننشستم و نمیدونم مامانم چیکار کرده ک کارد ب استخون اون رسیده اخرش،یه اخلاق دیگه ای هم ک مامانم داره اینه ک هیچ وقت مسئولیت سرنوشت شو ب عهده نمیگیره،از وقتی ک یادم میاد همیشه داستان ازدواج و بچگیاشو زندگیشو جوری برامن و همه تعریف میکرده ک خودش در نقش یه قربانی بی گناه و بیچاره قرار بگیره و هیچ چاره و راه دفاعی از خودش نداشته و مجبور بوده تا الان ب این زندگی و این شرایط ادامه بده،درواقع تو حرفاش راجع ب داستان زندگی ش شما هیچ اثری از احساس مسئولیت،پذیرش اشتباه شخصی و باور ب خالق زندگی خودمون بودن نمیبینید،الان ک دارم فکر میکنم میبینم اگه هزینه های مامانم و برادر کوچیک ترم از رو دوش من برداشته شه،خیلیی خیلیی آسوده خاطر میشم و کلی میتونم براخودم و خواسته های خودم هزینه کنم و آرامش داشته باشم تو زندگی مالی م،انگار ک من همیشه تحت فشار بودم برا تامین هزینه های مالی خانواده م و باوجودیکه کسی مجبورم نکرده بوده ها ولی انگار خودم،خودمو موظف ب تامین هزینه هاشون میدونستم بخاطر احساس ترحم و گناهی ک در قبالشون داشتم ولی دارم فکر میکنم لزومی نداره ک من خودمو اذیت کنم و آزار بدم برا تامین هزینه های کسی،باید این باور و در وجودم ایجاد کنم ک هیچ کس،مسئول زندگی دیگران نیست و هرکسی ب همون اندازه ب نعمت ها و ثروت های بی کرانی ک تو جهان هست دسترسی داره ک من دارم،چون خدای من و خدای اونا هردو یکی هستن و خدا وهابه در هر صورت،برادر کوچیک ترم هم میتونه بره و کار کنه و هزینه های خودشو تامین کنه،درواقع اگه من فرایند پول دادن بی حساب و کتاب بهشو متوقف کنم حتی بهش کمک میکنم ک بخاطر رفع نیازهاش دنبال راه حل بگرده و کارکنه و پول بسازه براخودش چون سن و سالش طوری هست ک از الان میتونه و باید رو پای خودش واسته (۱۵ سالش هست)،درواقع این باگ امشب اومد تو سرم و همین الان ک دارم مینویسم صرفا و ب تصمیم جدیدی ک برا زندگی مالی م گرفتم فکر میکنم یه نفس از سر آسودگی میکشم،انگار ک بعد سالها شونه هام از زیر بار مسائل مالی خانواده م خارج شدن و من مجال اینو دارم ک براخودم بخام ثروت رو و براخودم خرج ش کنم،ایمان دارم ک اینطوری ب خیلی از خواسته هام میرسم و خیلی از خواسته هام محقق میشن،من حتی مسافرت های زیادی ک تنها میرم و غالبا تو بهترین هتل ها اقامت دارم،یه حس گناه همیشگی تو وجودم هست ک من براخودم پول خرج کردم و الان مامانم و برادرم نیستن اینجا کنارم تا باهم ازین سفر لذت ببریم،الان متوجه شدم ک کمک کردن ب خانواده خیلی خوبه ولی فرق میکنه ک با چه باوری بهشون کمک کنی،با احساس ترحم و گناه یا با باور فراوانی و حس سپاسگذاری و خوشحالی ک من خداروشکر پول میسازم ب وفور و کادو میدم مقداری شو ب خانواده م،نه اینکه وظیفه مه،نه اینکه با احساس گناه،با حس خوب و وفور نعمت،ازتون متشکرم دوستای عزیزم ک کامنت های زیباتونو بامن ب اشتراک گذاشتید،ممنونم استاد عزیزم و خانوم شایسته ی دوست داشتنی ❤
سلام به همگی ،سلام به استاد قشنگ و بانو بی نظیر بهشت،من هم این حس رو داشتم که باید به یکی از نزدیکانم کمک کنم تا هم آدم بهتری باشم و هم اینکه وظیفه انسانی ام هست با این باور که اون الان جایگاهش اینجا نیست و با کمک کردن من ،پیشرفت خواهد کرد اما بعدا با این باور که همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم،و هر کسی خدای خودشو داره که کمکش میکنه، این کمک رو قطع کردم ،هم من هم آبجی ام،و الان اون شخص خودش داره روزیشو از خدای خودش میگیره در کمال تعجب من و خواهرم که می گفتیم شاید نتونه،اما با قطع کمک های من و خانواده ام اون تونست به قول استاد بی پولی ،دربدری،گشنگی نیازه برای یه سری افراد تا به خودشون بیان،این مطلب رو در پاسخ به دوست خوبم نگار خانم نوشتم که من هم این تجربه رو داشتم اما در مورد دو باور احساس عدم لیاقت و باور کمبود ،میتونم بگم شروع آشنایی من با کلا این مسائل چه قانون جذب و چه بعدا سایت بی نظیرمون، همین داشتن احساس لیاقت و ارزشمندی بود که شروع کردم به ساخت این باور ،این موضوع مال حدودا ۵ سال یا بیشتر هست ،که شروعش با یه تلنگر بود برام که من فکر میکردم چون مادر هستم و در تمام سالهای زندگی ام به من یاد داده شده بود که مادر خوب و شایشته مادری هست که از خاسته های خودش بخاطر فرزندانش بگزره،و من باور کرده بود فقط این جوری مادر نمونه ای هستم ولا غیر،یه روز که طبق معمول برای خودم کم گذاشتم تا به دخترم بیشتر برسه مثلا شلوار ۱۰۰ تومنی مال من شلوار ۱۵۰ تومنی برای تو،یا مثلا این ماهی که خوب سرخش کردم برای همسرم باشه این ماهی شل و وارفته برای خودم ،به خودم اومدم دیدم این گذشت های من حالت وظیفه به خودش گرفته اصلا هیچ کس متوجه این گذشت من نمیشه که هیچ یه جورایی اگه انجامش نمی دادم مادر بدی بود آدم بده میشدم ،اون زمان اصلا قوانین رو نمی دونستم ولی یه نوری در قلبم همیشه بود که بهم رسوند که مسیرت اشتباه ،اشتباهی داری راه رو میری،برگرد از هر جا که رفتی برگرد اولش خوب سخت بود، آدم بده شدم ،مامان خود خواهی شدم ولی انجامش دادم هر چند اگه قانون رو میدونستم خیلی راه آسون تر میشد ولی شروع شد احساس لایق بودن احساس خود ارزشمندی،احساس اینکه هیچ کس از خودم ارزشمند تر نیست و همین جور رفت و رفت تا با استاد بی نظیرم آشنا شدم،که الان وارد سال سوم آشنایی ام با استاد جانم شدم،و روزی نیست که تا چشمهایم رو باز میکنم و بعد از سپاسگزاریهایم از ربم، بخاطر آشنایی با ایشون و بانوی بهشت ،از ربم تشکر نکنم،
احساس ارزشمند بودن احساس مهم بودن،برای خودمون ،نه برای دیگران ،فقط برای خودم ،وقتی تنهام وقتی هیچ کس خونه نیست بهترین نهار رو میپزم ،قبلا اصلا نهار نمی پختم می گفتم حالا یه چیزی می خورم ولی یاد گرفتم من ارزشمندم،وقتی میرم خرید بهترین جنس رو میخرم چون یاد گرفتم ارزشمند ،و الان بعد از دو سال کار کردن روی خودم متوجه یه باور بسیار محدود کننده شدم که اصلا فکرشو نمی کردم و اونم این باور بود که همیشه تو جمع دوستا،یا فامیل های نزدیک که صحبت از طلا به میون میومد من می گفتم، من طلا دوست ندارم، حالا مگه طلا چی هست😄😄😄امسال که در خودم احساس ارزشمندی رو بالا بردم و برای خودم به پلاک زنجیر طلا خریدم ،فهمیدم ای بابا من عاشق طلام،چون فکر میکردم من که نمی تونم بخرمش پس ذهنم میومد میگفت اصلا تو طلا دوست نداری،(قضیه گربه که دستش به گوشت نمیرسه میگه پیف پیف بو میده)این یه ترمز قوی بود که با رسیدن به احساس ارزشمندی رفع شد،که البته باید روش کار کنم تا آخر عمرم،پس بازهم می رسیم به حرف بانوی بهشت خانم شایسته ی عزیزم که با رفع این احساس عدم لیاقت خود به خود خیلی از ترمز های دیگه حل میشن،خداوند رو سپاس گزارم که تونستم این تجربه رو به اشتراک بزارم امید و ارم مفید باشه برای خودم و بچه ها،سپاس فراوان از استاد قشنگ و خوش تیپم و بانوی بهشتی ،خداجون عاشقتم🌺🌺🌺
سلام نگار عزیز..
چقدررجالب منم دقیقا همین تیکه از کامنت یکی از دوستامون که نوشته بود (اگه ثروت رو برای خودتون بخواین وارد زندگیتون میشه)قفل کرده بودم و چه قدر منو ب فکر فرو برد و دیدم شما هم دقیقا در مورد همون تیکه از اون کامنت صحبت کردین…
من چقدر از کامنت شما درس گرفتم…
این ترمز کمک به دیگران و خانواده در من هست البته کمرنگ ترش کردم ولی میدونم هنوز هم بعضی جا ها این ترمزه خودشو نشون میده مثلا من میخوام برم مسافرت ولی دلم پیش خانواده ام هست و میگم کاش میتونستم اونا رو هم با خودم ببرم و این عذاب وجدان باعث شده ک من از مسافرتی که هنوز نرفتم لذت نبرم و یه بارم حتی میخواستم برم مسافرت ولی چون این احساس و این ترمز رو داشتم دقیقا ۹۰ سفرم کنسل شد….چ جالب الان که دارم اینا رو مینویسم متوجه این موضوع شدم…
و یه جا گفتین که همه ما به یه اندازه به نعمت ها دسترسی داریم (که این خودش باز داره عادل بودن خدا رو نشون میده) من با این حرفتون حس گناهم کمتر شد و حالم بهتر شد از سفزی ک در پیش دارم .خانواده من هم نیتونن هر کدوم از این نعمت هایی که خدا بهشون داده استفاده بکنن و اگه تضاد هایی براشون پیش میاد هیچ عیبی نداره چ بسا که این تضاد باعث پیشرفتشون بشه …
چقدر حالم الان بهتره…منم قبلا همیشه میگفتم پول در بیارم برا مامانم این کار رو میکنم برا خواهرام اینکار رو میکنم ولی الان رها تر هستم نسبت به قبل و اینکه گفتی فرق میکنه که با چه نیتی داری به خانواده ات کمک میکنی..با حس ترحم یا با حس سپاسگزاری به خاطر داشته هات … این حرفت خیلی به دلم نشست…
و من سعی میکنم روزی که خواستم به کسی کمک بکنم ب شکرانه داشتم نعمت هام باشه نه به خاطر اینکه دلم براش میسوزه …
چقدر این سایت خوبه و چقدر برای حضور شما دوستان عزیزم توی این خانواده سپاسگزار خداوندم هستم…
سلام نگار جان خیلی خیلی خیلی ممنونم که انقد واضح و صریح نوشتی چون این ترمزهایی که داری رو منم دارم و دقیق درک میکنم انشاالله که تا الان این حس هات رفته باشه و منم تلاش میکنم خیلی عالی تر بشم
سلام نوشای عزیزم
ممنون بابت این قدر آگاهی خوبی که به من دادی
منم دقیقا مثل شما احساس گناه دارم
مخصوصا نسبت به پدرم
مثلا زمانایی که با مادر و خواهر و برادرم بیرون میریم و ایشون سرکارن این حس گناه که ما درحال تفریح هستیم ولی ایشون دارن کار می کنن بیشتره
مرسی که منو متوجه این باور کردین
سلام به استاد عباس منش و خانم شایسته عزیییز
اول از همه ممنونم برای این مقاله عالی که چشم هامون رو به روی خیلی مسائل باز کرد و دیدهای جدیدی رو ارائه داد.
در مرحله بعدواقعا از صمیم قلبم سپاسگذار خداوند هستم برای آشنایی با استاد بزرگوار ک این سایت آگاهی بخش. این مورد جزو شکرگزاری هایی هست که من هرروز انجام میدم.
به نظرم رسید چندمورد شکرگزاری که در کتاب معجزه شکرگزاری خانم راندابرن خوندم و عمل کردم و خیلی تأثیرگذار بود رو اینجا با عزیزان به اشتراک بزارم.
چون من خودم هم همیشه موقع خرج کردن خیلی حس بدی بهم دست میداد که پولام داره تموم میشه و سریع چک میکردم چقدر باقی مونده و از طرفی فکر میکردم افرادی که همیشه توی تخفیف خرید میکنن چقدر از نظر فکر اقتصادی قوی هستن در صورتیکه بعد فهمیدم لزوما اینطوری نیس.
۱_اولین شکرگزاری اینکه بعد از هرخرید به فاکتور و یا فیش نگاه کنید و بابت این قدرت و توانایی مالی که دارید برای رفع نیازها یا آرزوهاتون از خدا سپاسگذاری کنید و احساس شور و شوق و شادی داشته باشین.
۲_ یک اسکناس با هر مبلغی که دوست دارین و راحت هستین رو همیشه توی کیف پولتون بزارین یا همراهتون داشته باشین. میتونین هرروز اون پول رو نگاه کنید و بابت تمام پولهایی که به شما داده شده یا برای شما هزینه شده احساس سپاسگزاری کنید.
۳_یکی از اهداف و میزان پولی که برای تحقق اون نیاز دارین رو درنظر بگیرید، در دفترچهتان یادداشت کنید و خودتان را در حالی تصور کنید که همان میزان پول را داشته و در حال تحقق رویای خود و یا رفع نیازتان هستید سپس احساس لذت، فراوانی و قدردانی کنید.
ممنونم از استاد عزیزم و دوستان که تجربه های خودشونو به اشتراک میزارن. امیدوارم که مفید باشه
سلام نوشای عزیز
این اولین باری هست که دارم چیزی توی سایت استاد عباسمنش مینویسم. انگار بعد از چند ماه تازه دارم خودم رو جزو این خانواده میدونم و شما ها رو دوستان خودم. و برای اولین بار خواستم که آقای عباسمنش رو استاد خطاب کنم. واقعا هم کلمه استاد برازنده ی شون هست. من چند ماهی هست که عضو سایت شدم و با دیدن زندگی استاد و مریم عزیز حس آرامش و رهایی میگیرم. چیزی که خودم سالهاست که دنبالشم. یک زندگی آرام و ذهنی رها. من همیشه از وقتی که خودم رو شناختم عاشق طبیعت بودم، سفر به طبیعت و زندگی در طبیعت، و با دیدن تصاویر زیبایی که استاد از سفرها و محل زندگی شون میزارن دارم کم کم این باور رو که منهم میتونم این آرزوم رو زندگی کنم رو بوجود میارم. و دارم کم کم حس حسرت از نرسیدن رو تبدیل میکنم به حس لذت بردن و شوق رسیدن به آرزوهام.
نوشای عزیز این شوقی که در نوشته هاتون از باری که از روی دوشتون برداشتین رو حس کردم و خییلی براتون خوشحال شدم و ذوق کردم.
البته این پاسخ شما مال 2 سال پیش بوده و خیلی دوست دارم از وضعیت الان شما بدونم..
هرچند اگر در این مسیر قدم گذاشته باشید قطعا باید الان به جاهای عالیی رسیده باشید.
برای شما و برای همه ی دوستانم در این مسیر هدایت آرزوی موفقیت رو دارم.
و از استاد عباسمنش و مریم عزیز خیلی ممنونم که ما رو در این مسیر راهنمایی میکنن و دست هدایت خدا شدند.
خیلی خوشحال و سپاسگزار خدای مهربانم هستم. 🌹❤️
سلام خدمت همه دوستان، استاد عباسمنش و خانم شایسته
من اولین بار درست چند روز پیش این قسمت عقل کل رو خوندم و درست روز بعدش رفتم گرون ترین پاساژ شهرمون و برای خودم لباس زمستونی خریدم، بدون در نظر گرفتن قیمت، بهترین و زیبا ترین پالتو، کاپشن چرم، کفش، و لباسایی که نیاز داشتم بهترینشو برای خودم خریدم و همچنین یه ادکلن ارجینال بدون در نظر گرفتن قیمت خریدم
بدون اینکه تخفیف بگیرم مثل یه آدم ثروتمند وقتی کارت میکشیدم لذت میبردم که هر چی که دوست داشتم بهرینشو خریدم
بعد خریدم رفتم به معروف ترین و بهترین رستوران شهرمون، کبابی حاج مهرداد، بهترین و گرون ترین غذای اون رستوران رو سفارش دادم و باز هم با لذت تموم کارت کشیدم
از خدای خودم بابت نعمت و ثروتی که بهم داده ازش تشکر کردم که هر چی که خواستم برای خودم خریدم
موقع شام تلفن همراه زنگ خورد و به تولد دعوت شدم رفتم گل خریدمو رفتم تولد، تو تولد با یه شخصی آشنا شدم که این آشنایی سبب شد که باهم قراره یه معامله بسیار سودمندی انجام بدیم، و تو این ۲ روز گذشته در حال مذاکره برای عقد این معامله و قراداد هستیم و این معامله ۴۰ الی ۵۰ برابر پولی که اون شب برام هزینه شد ومن با لذت تموم انجام دادم داره به حسابم بر میگرده، اون شب بیش از ۱۰ میلیون خریدام شد دوستان، واقعا تجربه بی نظیری بود که دوست داشتم باهاتون در میون بذارم
از خداوند متعال میخوام: نعمت و ثروت فراوان به سمت همه ما ها هدایت بشه
دوستون دارم❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوست عزیزم✨
بهتون تبریک میگم برای جسارتی که داشتید برای قدم برداشتن💪
خداروشکر میکنم بابت ارزشی که برای خودتون قائل شدید و حس قشنگی با خرید کردن بدست آوردید.
وقتی تعریف میکردید من هم واقعا حسم خوب شد چون ارزشمندی رو بار وبارها تجربه کردم .
وقتی بدون دغدغه برای داشتن احساس خوبم،خرید میکنم مسافرت میرم لذت میبرم
واقعا میگم بعدش هزاران هزار نعمت وارد زندگیم میشه
خوشحالم برای معامله پرسودتون که نتیجه ی اقدام قشنگتون هست.
امیدوارم همیشه و همیشه ثروت بسمتتون بیاد.
در پناه الله یکتا🤍🤍
سلام دوست عزیزم آقای نوروزی. چقدر لذت داشت خوندن کامتتون. 🥰
خدا رو هزاران بار شکر که اینطور نتیجه گرفتین.
باور لیاقت و باور به فراوانی نعمت چه ها که نمی کنه، اگه بتونیم این باورها رو در خودمون ایجاد کنیم.
امیدوارم در بهترین و عالی تربن فرکانس باشین و نعمت و ثروت فراوووون در زندگیتون جاری باشه.
سلام به استاد عزیزم و مریم مهربان و همه دوستانم. مریم عزیز من این متن شما را بارها در برهه های مختلف خونده بودم. ولی به اندازه ای که از اموزشهای استاد در مورد موضوع لیاقت درک کرده بودم، این متن رو هم به همون اندازه درک میکردم. قبلا استاد توی ثروت یک گفته بودن اینکه برای احساس لیاقت همون چیزی رو که برای مهمون در نظر میگیری برای خودت هم باید در نظر بگیری و ما کلا با همین فرمون پیش میرفتیم و بعضی جاها مثلا برای تهیه مواد غذایی با کیفیت و ظروف مناسب برای خودمون احساس لیاقت ایجاد میکردیم ولی بیشتر با این نگاه که برای ثروتمند شدن ما باید این تمرینا رو انجام بدیم .نتیجه اش این میشد که ما یعنی هم من و هم همسرم همیشه به دنبال تخفیف بودیم و دنبال ارزان خریدن و اگه چیز گرونی میخریدیم و همونم با تخفیف بیشتر به عنوان اینکه حالا یه تمرینی انجام داده باشیم در راستای بالا بردن احساس لیاقت. ولی همیشه غمگین بودیم و هیچ انگیزه ای برای ثروتمند شدن و انجام عملی کارهایی که میدونستیم باید انجام بدیم برای ثروتمند شدن رونداشتیم. من ته وجودم سالها احساس غم و ناراحتی و نارضایتی از زندگی و وضعیت مالیم داشتم و دارم اما یکی دوهفته پیش من اومدم با همسرم صحبت کنم که من ادم غمگینی ام، من احساس میکنم که اصلا خودم رو دوست ندارم با اینکه روی عزت نفس کار کرده بودم با اینکه توانایی های بالایی دارم و حتی رفتم تو زمینه معماری بدون اینکه تحصیلات دانشگاهی در این زمینه داشته باشم رفتم یکسری اموزشها تهیه کردم و از طریق اونها کسب درامد کردم و اعتماد به نفسم بالاتر هم رفت ولی همیشه این احساس غم و نارضایتی از خودم و زندگیم همیشه با من و همینطور همسرم همراه بوده با اینکه همسرم هم توانمندی های فوق العاده ای داره و همیشه تو هر عرصه ای وارد شده جز بهترینها بوده حتی در کنکور جز اولینهای کشور بوده ولی ما دو نفر همیشه حتی با وجود این توانمندیهامون بازم خودمون رو دوست نداشتیم و وقتی من با این مضمون شروع کردم به صحبت کردن باهاش از صحبتامون رسیدیم به همین متن مریم عزیزم که من بارها خونده بودمش ولی به تک تک نکاتی که ذکر شده در این متن ما به وضوح اون شب رسیدیم با بررسی تک تک تصمیمات ما توی زندگی برای خرید هرچیز و نحوه زندگی کردنمون و مقایسه اش با زندگی دو خواهرم که کاملا برعکس ما هستن و به نظر ما ولخرجی میکنن. ما متوجه شدیم که اونها ناخودگاه دارن به قانون لیاقت درست عمل میکنن. دوستان من که دارین متن رو میخونین این یه نکته رو بگیرید قلب شما باز میشه از زندگی لذت بیشتری میبرید و مدارتون قطعا تغییر خواهد کرد، اینکه تا میتونید به نیازهاتون پاسخ مثبت بدید و با عشق با بالاترین هزینه ها تا جایی که پولش رو دارید و نه با قرض و وام برید بهترینها رو بخرید اگه پولشو دارید بهترینشو بگیرید اگر ندارید نرید چیز ارزونو بی کیفیت بخرید. نگران تموم شدن ته حسابتون نباشید باور کنید میاد سمتتون. یکی از همکاران همسرم که در پایین شهر تهران زندگی میکرد تصمیم گرفت بره و تو یکی از مناطق خوب تهران زندگی کنه حتی اجاره ای که اجاره اش ده برابر بوده حتی بیشتر از حقوق کارمندیش ولی وقتی این لیاقت رو در خودش میبینه و حرکت میکنه و میره اونجا و حتی مادرو خانومش هم ناراحت و نگران این موضوع بودن که از پسش برنیاد ولی درهایی براش باز میشه که سه چهار برابر اون اجاره به درامدزایی میرسه. خواهر خودم با این که شهرستان زندگی میکنن ولی همیشه میاد خریدهاشونو از بهترین پاساژای تهران انجام میده و زندگیش هم روز به روز خداروشکر بهتر میشه و اون یکی خواهرمم همینطور هر وقت برای مسافرت جایی میرن کلی خرید میکنن یه سفر کیش سه چهار روزه 40 میلیون تومن خرج کرده بودن ولی همیشه ما فکر میکردیم با خودمون که اینا دارن ولخرجی میکنن و ما تازه متوجه شدیم که اونها خیلی عالی دارن به قانون عمل میکنن بدون اینکه درموردش بدونن. دلیل اینکه اونا اینجورین و من این شکلی دلیلش همون چیزیه که دوست عزیزم نوشا خیلی خوب اشاره کردن تو کامنتشون چون من همیشه کمبودها رو میشنیدم از پدرو مادرم و احساس دلسوزی و ترحم داشتم بهشون و سعی میکردم از بچگی به قول خودم ادم ولخرجی نباشم و در عوض اینکه خواهرو برادرم ولخرجی میکنن من ولخرجی نکنم و پول پدرومادرم رو حفظ کنم. ولی با تمام این داستانا خواهرو برادرم که ولخرجی میکردن پول همونا رو پدرو مادرم جور میکردن و الان نمودش رو تو زندگی خواهرام میبینم همونطور که خواسته های اونا بزرگتره و سعی میکنن بهترینا رواز همسرشون بخوان به همون میزان هم چیزای بهتر و با کیفیت تری رو دریافت میکنن ولی زندگی من شده سراسر از چیزای چیپ و بی کیفیت. و اینها باعث شده که من نه تنها از پدرو مادرم توقعی نداشتم که بهم چیز گرون و خوبی بدن بلکه از دیگران هم که بخوان بهم بدن هم حس ناراحتی دارم که میخوام اون نعمتهای خوبو دریافت کنم. از طرفی خرج نکردن و نخریدن شده از عادتهای به ظاهر خوب من اما یه عمر با این تفکر که اره چون من انسان ولخرجی نیستم من ادم خوبه ام نگو که داری بدجوری خودتو گول میزنی و هر روز غمگینتر میشی و هر روز از خواسته هات دورو دورتر میشی. منو همسرم به حدی از هر خرج کردن اضافه ای دوری میکردیم که به شدت ادمهای افسرده ای شده بودیم که هیچ انگیزه ای برای ثروت ساختن نداشتیم چون خرج نمیکردیم برای خودمون. بچه ها این یه تمرین نیس که بری رستوران خوب، بری ویلای لاکچری برای مسافرت بری خونه خوب بشینی حتی اجاره تو منطقه خوب اینکه بری از بهترین پاساژها بدون تخفیف گرفتن خرید کنی این یه تمرین نیس این خود خود عمل کردن به قانونه هر چیزی رو که میخوای بخاطر ارزون بودنش بخری و منتظر بمونی که تخفیف بخوره اخر زمستون بخری بدون که داری خودتو هزاران فرسنگ از مسیر ثروت دور میکنی . فهمیدن همین یه نکته به شدت امیدوارتون میکنه به اینده و به شدت عملگرا میشین برای ساختن ثروت. اگر که عمل کنید واقعا و برید جایگزین وسایل بی کیفیت زندگیتون وسایل خوب بخرید هم برای خودتون هم برای خونتون. بهترین و لاکچریترین رستورانا و کافه ها و ویلاها رو سعی کنید برید. برید برای تولد خودتون به بهترین رستوران و بهترین وسایل رو بخرید چون شما ارزششو دارید چون همه ما ادمای ارزشمندی هستیم باور کنید که اگر به تنهایی به همین یه قانون عمل کنید به شما چیزهایی داده میشه که در رویاهاتون هم نمیبینید، به شدت نمود این موضوع رو در ادمهای اطرافم بررسی کردم و در زندگی خودم هم همینطور. داستان معروفی هست که میگه دو تا کارمند بودن یکی تا نصفه ماه درامدشو خرج میکرد و بهترین غذاها رو میخورد و به بهترین رستورانا میرفت و نصفه دیگه ماه جیبش خالی بود اون یکی همکارش که همیشه سعی میکرد پولشو حفظ کنه تا اخر ماه و زندگی معمولی داشت یه روز ازش میپرسه چرا اینطوری زندگی میکنی، میگه توتا حالا سیگار برگ استفاده کردی تا حالا به فلان رستوران معروف رفتی و فلان غذای خوشمزه رو امتحان کردی. این همون داستان باور لیاقتهاس مگه ما چقد عمر میکنیم که از زندگی همین چیزا رو هم تجربه نکنیم پس به خودمون فرصت با کیفیت زندگی کردن و تجربه های قشنگ رو بدیم. یه کلیپی از دونالد ترامپ دیدم که راجع به یکی از دوستانش داشت تعریف میکرد که چطور شد ثروتمند شد ترامپ میگفت دوستم جیبش خالی میشد ولی با پرواز فرست کلاس همیشه پرواز میکرد این همون داستان لیاقته توی کامنتی خوندم که عظیم زاده یا عسگر اولادی دقیق یادم نیس ولی از همین دو نفر یه زمانی یه ورشکستگی براشون پیش میاد و باید برای یه کاری میرفته مشهد و از یه پرواز خوب استفاده میکنه یکی ازش میپرسه ورشکست شدی پس چرا با پرواز بازم میری میگه از اسب افتادم از اصل که نیفتادم. این همون ارزشمندی که ادم باید با جیب خالی هم برای خودش حفظ کنه. اب دستتونه این قانون رو درست انجامش بدید از وسایل کوچیک خونتون شروع کنید جایگزینشون وسایل با کیفیت و گرون رو بزارید ببینید که چه حس خوبی میده بهتون اون وسایل. ممنونم مریم عزیزم بابت این نوشته پر معنا که تا درک نشه ادم متوجه نمیشه از چه گنجی شما دارین صحبت میکنین. ممنونم استاد عزیزم بخاطر تک تک اموزشهاتون. و در نهایت سپاسگزار خداوندیم که این پرده رو از جلوی چشمان من برداشت تا این نکته رو بفهمم.
سلام دوست عزیز
قبل از اینکه چیزی بنویسم یه تشکر ویژه دارم از خانوم شایسته عزیز که گنجینه ای از آگاهی
باور به لیاقت و فراوانی
من توی زندگیم چه اون موقع که اصلا قانونو نمیدونستم و چه الان همیشه درونم با تخفیف و جنس ارزون مخالف بود
یادمه یه بار که بچه بودم با پدرم رفته بودم خرید یه لباس دیدم که خیلی ازش خوشم اومد
پدرم خیلی داشت چونه میزد و همش اصرار میکردم که برام بخرش
پدرم وقتی اصرار کردن منو دید چپ چپ نگام کرد جوری که خیلی ترسیدم
شخصیت من طوری که خدا رو شکر از همون بچگی تصمیم گرفتم که خلاف پدرم عمل کنم و تا حدود زیادی هر کاری که پدر بنده انجام میداد و من ازش متنفر بودم بر خلافشو عمل میکنم
از اون روز به بعد ذات من و درون من انگار فراوانی قبول داشت و همیشه با ندارم مخالف بود جوری که اصلا دلم نمیخواست وقتی کسی ازم درخواست پول میکنه بگم ندارم
از تخفیف بیزارم و همیشه بدون پرسیدن قیمت خرید میکنم
مگه در مواقع ای که پولم کمه و میخوام بدونم پولم اندازه جنس هست یا نه
خدا رو شکر میکنم بابت این باور قشنگ که توی وجود منه و به خودم افتخار میکنم بابتش
دورد سپاس از خانم شایسته و خداوند که هدایت شدم به این بخش از آگاهی
دوست خوبم ممنونم از آگاهی های ارزنده و زیباتون و فوق العاده بیان ساده و با مثال های عالی که تو زندگی تک تک ما رخ داده
و با باورهای پنهان که سالها توی گوشمون خونده بودن زندگی کردیم و تا زمانی که با اصل آگاهی و قوانین آشنا شدیم به لطف استاد و خانم شایسته .
یه باور کمبود که از بچگی من رو پرورش داده بودن و دیده بودم این بود که آدم بدهکار نباش به هیچ جا نمیرسه ما ها اگر بدهکار نباشیم قسط نبندیم خودمون رو قرعه کشی نداشته باشیم به هیچ چیزی نمی رسیم . تا چیزی نیاز داشتیم اول دنبال این بودیم که وام شو چطور جور کنیم یا قرض بگیریم تیکه تیکه پس بدیم یا شرایط کنیم تا اون ( خونه . اون ماشین . اون وسایل خونه هر چیزی که خودمون رو لایق خریدن نقدش نمی دونستیم )
و خدارو شکر من از زمانی که خودم مسئول زندگی خودم شدم و با همسر عزیزم یک زندگی مشترک تشکیل دادیم و خدارو شکر همسرم فوق العاده باور به فراوانی خوبی دارن و همیشه از اجناس برند با کیفیت صحبت میکنن و اهداف بزرگ رو تو ذهنش پرورش میده بدون اینکه با قوانین آشنا باش و این منم که بعضی وقت ها حس میکنم لایق اون درخواست خانم نیستم مثلا میگه فلان خونه رو بخریم توش این کارو میکنم فلان وسایل و میخرم .. و کلی تصویر سازی .
و من چون باورم مشکل داشت و هنوزم داره میترسم از درخواست و تصویر سازی که خانم میکنه و میگم چطوری می خواییم اینارو تهیه کنیم سریع میگم آره خیلی عالی میشه خدا کمک کنه میخریم حرف و عوض میکنم .
یه مثال
همین تصویر سازی همسرم باعث شد که اول زندگی مشترکمون با خرید خونه خودمون بدون بدهکاری و قرض صاحب خونه بشیم و زندگی مون رو شروع کنیم و متوجه شدم همسرم از قبل دوست داشته اگر ازدواج کرد تو خونه خودش اثاث بچینه .
و من از زمانی که با استاد و قوانین جهان هستی به لطف الله آشنا شدم تونستم مدار درخواستم رو بالا ببرم و بهترین لباس ها بهترین فروشگاه ها بهترین تفریحات بهترین خوراک بهترین رستوران ها هر موقع خرید میکنم چه خوراکی چه هر چی فقط کارت میکشم و به مبلغ کاری ندارم و از شخص فروشنده اصلا تخفیف نمی خوام و بار ها شده خودشون به من تخفیف میدن که انقدر لارج رفتار کردم از رفتارم حال کرده و هدیه داده به من .
ولی با همه این وجود خیلی خیلی کار دار تا این باور بشه یک عادت همیشگی .
و بخاطر همین که به ارزشمندی برسم و خودم رو لایق بدونم هدایت شدم به دوره با ارزش عزت نفس و الان خیلی خیلی عالی دارم پیش میرم و بهترین روابط و بهترین اتفاقات رو دارم تجربه می کنم که با قبل خودم زمین تا آسمون فرق کردم خدارو میلیاردها بار شکر
دوست خوبم علی و مریم بهترین هارو هرجا ی دنیا هستین آرزو میکنم
سلام به دوست عزیزم
واقعا از کامنتت ممنونم و چقدر لذت بردم ، مخصوصا اونجا که مثال اطرافیانت رو زدی و تمرینایی که گفتی بچها حتما انجام بدید ؛ مرسی از حس خوبی که توی کامنتت بود و منو آگاه تر کردی ، حتی من کامنت شما رو کپی کردم تو نت گوشیم ؛
سلام و درود بر شما علی و مریم عزیز
مطلبتونو خوندم و خیلی استفاده کردم چون بینهایت دلی و واقعی نوشته بودین.
میخواستم اگه ممکنه برامون بگین چقدر در اجرای این موارد موفق بودین و با مثال برامون توضیح بدین که چه فاکتور هایی از زندگیتون رو با ایمان به فراوانی تغییر دادین تا باور ما هم قوی تر بشه.
چون این باور فراوانی و احساس لیاقت دریافت نعمتها پاشنه آشیل همه ماست.
سپاس از شما
سلام و درود بر شما علی و مریم عزیز
امشب که اومدم این مقاله رو از خانم شایسته خوندم واقعا ریشه مشکل مالی ام را پیدا کردم
و حالا که کامنت شما رو خوندم فکر کنم یکی از بزرگ ترین ترمز هامو کشف کردم
و از امشب تصمیم گرفتم عوضش کنم و پامو از روی ترمز بردارم
از اونجایی که کامنت مربوط به 3 ماه پیش کاش برامون از تغییرات این سه ماه بگید تا بتونیم باور های قوی تری در ذهن ایجاد کنیم
عاشقتوونم ❤❤
سپاس از شما 🌹
واقعا ازت متشکرم دوست خوبم با این پیام زیبا و دلنشین و پر از اگاهیت خیلی لذت بردم مخصوصا از مثال هایی که زدی
بهترین برای تو عزیز
سلام دوست عزیز
بسیار ممنونم از کامنته پرازمحتواتون که خیلی جاهاش من رو توضیح دادید مثلا اینکه خواهرم ولخرجه بذارمن کمترخرج کنم که پدرومادرم پولشون تموم نشه این باور ازبچگی بامن بود ونتیجه چی شد
خواهرم بامردی ازدواج کرد که وضعیت مالی خیلی خوبی داره وزندگیشون پراز فراوانی وثروته
ومن بادستان خودم جلوی وردو هرثروت ونعمتی به زندگیم رو میگرفتم
چه جاهایی که همسرم میخواست خرج کنه ومن نمیذاشتم وبااین کارم به جهان ثابت میکردم که من لایق خرج کردنهای زیاد نیستم
خداهدایتم کرد به این مقاله پرازاگاهی و کامنت شما عزیزان
تو محبوب خدایی!
عزیز خدا، تو ان کسی هستی ک خداوند از روح خودش در او دمید!
ب گمانت این حرف کمی هست
ک تو قسمتی از خداوند هستی!!!؟
ک خداوند افتخار و لیاقت ان رو ب تو داد تا با قسمتی ازوجودش تو رو مفتخر ساخت!!؟؟
چ حقیقتی پشت این داستان پنهان است!!!
ک یک موجودی چنین امتیازی از خالق و و تنها رهبر هستی گرفته هست!!!
واقعا تو می توانی ب ارزش خود پی ببری!!!
واقعا می توانی تصورش را بکنی ک تو یک مخلوق ارشد در میان تمامی مخلوقات هستی !!
تو مقامت بیشتر از کل کیهان هست
تو ارزشت بیتشر از خورشید،ماه،ستارگان،آب
تو ارزشت بیشتر از ……..هر انچه ک فک می کنی از تو بهتر است.
هر انچه ک فک می کنی تو لیاقت ان را نداری
تو ارزشمندی زیرا زمین و اسمان مسخر تو شده هست، و این کلام خداست
تو ارزشمندی زیرا از روح خداوند در وجودت هست و تو قسمت از خدایی
تو ارزشمندی زیرا خداوند بعد خلق کردن تو ب خودش لقب بهترین خلق کننده رو داد و ب خودش احسنت گفت.
چون بهترین مخلوق و بی نقص ترین مخلوق را ب وجود اورده بود !!
شاید ارزش ما بیشتر از انی باشد ک در تصور ما بگنجد!!
اخه برایم عجیب هست خدای زمین و اسمانها
خدایی زیبایی ها
خدایی ک کهکشان ب این عظمت را خلق کرده و ب وجود اورده
نسبت ب انسان ارادت خاصی دارد…
قلب تو را خانه خود ساخت و تو اگر ان را باور کنی می توانی از طریق قلبت با او هم کلام شوی
در هر لحظه ک بخواهی و در هر دقیقه می توانی از طریق قلب با خدا صحبت کنی
تو ارزشمندی، این را با تک تک ذرات وجودت باور کن
باور کن ک تو لیاقت بهترین هارا داری
باور کن ک اگه غیر این بود تو با روح خداوند مشرف نمی شدی
اخه ما ک بهتر از خداوند نداریم
باور کن ک اگه غیر این بود تو نمی توانستی با خدا هم کلام شوی
باور کن تو بهترینی
تو عااالی، عااالی عاالی
باور کن ک تو دوست داشتنی ای
تو خواستنی ای
محبوبی
عزیزیی
تو ……. جلو اینه با قشنگ ترین کلمه ای ک می توانی ان را کاملا کن همراه با لبخند زیبا ب خود احترام قائل شو…..
در پناه خداوند زیبایی های شاد و موفق باشین
چقدرزیبانوشتی عزیز
بی شک توبهترینی….
ومن نیز🙂
ما لایق بهتررین هاهستیم فرزند خداهستیم شاهزاده ایم
سلام ودرود
عجب جمله ای:قلب تو را خانه خود ساخت
هرچقدر بیشتر درک کنیم فقط اون بالا بالاها خواهیم بود
الهی شکرت که هدایت فقط کار توست
سلام دوست عزیز هم فرکانسی چقدر عالی و با احساس نوشتی خدایا شکرت که هدایت شدم به این کامنت و اشک از چشمانم جاری شد خدایا شکرت
سلام به خانم شایسته عزیز
چقدر لذت بردم از این همه آگاهی. بخدا من گنج رو پیدا کردم. این مطلب از هر جواهری با ارزش تره. هر کلمشو باید با طلا نوشت و دورس رو الماس کاری کرد
من سالها با عشق به دنبال تخفیف بودم. نه تخفیفی که از فروشنده با چونه زدن بگیرم. اتفاقا از این مدل تخفیف خیلی بدم میومد و هیچ وقت انجام نمیدادم. ولی عاشق این بودم که یه جنسی تخفیف بخوره یا یه کد تخفیف پیدا کنم. من نزدیک ۲۰۰ تا کتاب صوتی خریدم که همشون با تخفیف ۷۰ درصد به بالا بود و با افتخار میگفتم که فلان کتابو با تخفیف ۱۰۰ درصد با ۹۰ درصد خریدم
وقتی میشنیدم فلان سایت به ۱۰۰ نفر اولی که کد تخفیف رو وارد کنه ۱۰۰ درصد تخفیف میده دیگه تموم بود، اصلا انگار دنیارو به من داده بودن که من فلان کتاب ۲۰ هزار تومنی رو رایگان خریدم
تو همه خریدام قیمتا و مقایسه میکردم و بخاطر اینکه از سایت ارزون تری بخرم گاهی از فروشگاه های اینترنتی تازه تاسیس میخریدم و بخاطر تجربه کم اون فروشگاه ها کلی مشکل بوجود میومد تا جنسم به دستم برسه. همیشه با خودم میگفتم کی میاد از دیجیکالا گرون تر بخره. درسته ضمانت بازگشت و هزار تا ویژگی مثبت داره اما فلان قدر گرون تره
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم که خدا منو هدایت کرد این گنج رو پیدا کنم بجای اینکه خرده نون هارو از رو زمین جمع کن. چقدر مریم خانم عزیز با قلم زیبا و دلنشون، قشنگ این موضوع رو توضیح دادن
من از وقتی ۱۲ قدم رو شروع کردم متوجه ۲ تا ترمز قوی درونم شدم. یکی احساس لیاقت و اون یکی باور فراوانی. قدم اول که گذشت، من مدارم بالاتر رفت و به لطف تمرینهای فوق العاده این دوره مثل ستاره قطبی، یه مقدار از جرم ها و آلودگیهای روحم تمیز شد و تازه چشمم شروع به دیدن زیباییهای اطرافم کرد. منو هدایت کرد به زیبایی های بیشتر بعد از ادامه این مسیر تو قدم ۲ تونستم بازهم به مدار بالاتری برم و به وضوح سنگینی همون ۲ تا ترمزی که گفتم رو حس کردم. انگار خودم رفته بودم به مدار بالاتر ولی یه پام بخاطر وزنه های سنگینی که بهش وصل بود تو مدار پایینی مونده بود.
برای همین آگاهانه تصمیم گرفتم که دوتا ترمز عدم احساس لیاقت و عدم باور به فراوانی رو بردارم. با ایمانا. خدا خواستم هدایتم کنه تا رفعش کنم. به یه سری فایلهای استاد درمورد ثروت هدایت شدم و سعی کردم عمل کنم و یکم احساس سبکی کردم. بعد ادامه دادم و به این مطلب هدایت شدم
دیدم خدای من اصلا عنوان و موضوع اصلی این مقاله دقیقا همین ۲ تا ترمز منه شروع کردم به خوندن و با هر کلمهای که میخوندم روحم جلا پیدا میکرد. با وجود اینکه ۲۵ سال دنبال تخفیف بودم اما هیچ مقاومتی نداشتم. انگار این حرفا رفت نشست جای درستش تو وجودم. انگار این مطلب رو فقط برای من نوشته بودن. ترکیبی از احساس خوشحالی و پشیمونی از کارای گذشته و ذوق و شوق برای سیل نعمتی که به زودی وار زندگیم میشه، داشتم
گفتم تمومه خدا هدایتم کرد اصل گوهر رو پیدا کردم
وسطای خوندن مطلب بودم که ایمیل اومد یکی از store های بازی سه گانه یه بازی معروف رو به مناسبت کریسمس رایگان کرده اصلا نمیدونین چجوری شیرجه زدم روی لینکش کلیک کردم تا برم اون ۳ تا بازی رو رایگان دریافتش کنم بعد چند ثانیه به خودم گفتم به به، به به این بود عمل کردنت این بود باور کردن و متحول شدنت و برای اولین بار در زندگیم به یه تخفیف حدودا ۱۰۰ دلاری که ۱۰۰ درصد رایگان شده بود، آگاهانه دست رد زدم و گفتم اگه برم بگیرمش که همه چیزو خراب کردم. من باید به این آگاهی ها عمل کنم تا خدا هم نعمت و ثروت رو وارد زندگیم کنه
خلاصه به سختی و با مقاومت زیاد بیخیال تخفیفه شدم و از همون لحظه نشونههای فوقالعاده ای رو دیدم از فرداش هروقت برام تخفیف ارسال میشد به راحتی نادیده میگرفتنمش و میگفتم نه تخفیف خط قرمز منه و من بخاطر تخفیف داشتن چیزی رو نمیخرم.
کم کم باورم قوی تر شد و امروز که چند روزی از این ماجرا گذشته باور فراوانی و لیاقت خیلی درونم بهتر شده و نمیدونین امروز چه موجی از نعمت وارد زندگیم شد ظهر پسرخالم با کلی خوراکی اومد و با لذت شروع به خوردنشون کردیم و دقیقا مثل بچه ها با خوردنشون داشتم تو ابرا پرواز میکردم. انگار دنیارو بهم داده بودن دوباره شب پسرخالم با کلی خوراکی و غذاهای بیشتر اومد و دوباره کلی لذت بردیم و شکرگذاری کردم. بعد شب به ذهنم رسید به پسرداییم بگم بجای اینکه این ماه برام پول کارایی که براش انجام دادم رو واریز کنه، برام یه بازی که بی نهایت دوستش دارم و وقتی بازی میکنمش خیلی خیلی لذت میبرم رو بخره. قبلا به صورت غیرقانونی ازش استفاده میکردم اما از مدتها قبل مخصوصا از اول ۱۲ قدم تصمیم گرفتم از نرم افزار های کرکی و غیر قانونی استفاده نکنم. برای همین کلی از نرم افزارها و بازیهامو پاک کردم و فقط از نرم افزارهای رایگان استفاده میکنم. با خودم میگفتم ایشالا رفتم آمریکا میخرمشون. اما بعد از خوندن این مطلب دیدم من یه پسردایی دارم که آمریکاست و اصلا از کارت بانکیش مدتها پیش عکس گرفته بود و برام فرستاده بود تا اگه چیزی لازم داشتم بخرم. اما من هیچ وقت این احساس لیاقت رو نمیکردم. اصلا نمیتونستم تصور کنم که از ایران به چیزی رو به دلار بخرم. همش میگفتم نه کلی پولش میشه یه بازی ۳۰ دلاری نزدیک ۱ میلیون تومن قیمتش میشه من با ۱ میلیون میتونم کلی چیزای دیگه بخرم که به قول مریم خانم عزیز، فقط زنده بمونم.
بعد از اینکه این چندروز روی فراوانی و احساس لیاقتم کار کردم، گفتم منکه دارم برای پسرداییم یه سری کارا انجام میدم و اونم برام پول میریزه، الان هم حدود ۷۰۰ تومن باید برام بریزه، قیمت بازی هم ۲۷ دلاره، خب بگم برام بخره گفتم بزار برای روحمم خرج کنم، لذت بردن هدف زندگی منه. بعد به پسرداییم گفتم اگه میشه این بازی رو بخرم و از حساب این ماهم کم کنم. گفت خله بگیر. رفتم بخرم یه دفعه پسرداییم پیام داد ولی نمیخواد تو حساب و کتابمون وارد کنی، اینو هدیه ای از طرف من بدون
نمیتونم توصیف کنم چقدر خوشحال شده بودم. میخواستم جیغ بکشم گفتم ببین من قبلا تو سایتا دنبال نسخه غیرقانونی این بازی بودم، این اواخر هم که به ذهنم رسید بخرمش باز سرچ کردم ببینم سایتای دیگه این بازی و به صورت قانونی ولی ارزون تر نمیفروشن؟ اتفاقا پیدا هم کردم. اما بعد از فهمیدن قانون و ممنوع کردن تخفیف، امشب به راحتی رفتم که از سایت رسمیشون با قیمت اصلیش بخرم و خدا بدون اینکه من کاری بکنم بهم رایگان هدیه دادش
امیدوارم این کار و این اتفاق خوب و درست باشه. به نظر خودم که درست بود چون من واقعا رفتم که بخرمش و بعد این اتفاق افتاد.
خلاصه الان کاملا این احساس رو دارم که به زودی تمام اون نرم افزارها، بازیها و سرویس هایی که همیشه آرزوشو داشتم رو بخرم الان باوردارم که خدا بینهایت نعمت و ثروت وارد زندگیم میکنه و من حتی تو ایران میتونم تمام چیزایی که نیاز به پرداخت دلاری داره رو به صورت قانونی و بدون تخفیف تهیه کنم
بازم کلی از مریم خانم عزیز و مهربون و فوق العاده تشکر میکنم که این مطلب بسیار ارزشمند رو نوشتن و کمک کردن تا من و هزاران نفر دیگه این ترمزهای ABS قوی رو برداریم و موجی از ثروت و نعمت رو دریافت کنیم و به خواسته هامون برسیم و جهان رو گسترش بدیم
ایشالا به زودی بتونم دوره های استاد رو از ایران به دلار تهیه کنم تا ارزش بیشتری براشون قائل بشم و جدی تر بگیرم و نتایجم بزرگتر بشه
خیلی دوستون دارم ❤️
سپاس از مثالهای واضحی که نوشتین. منم الان خونه خریدم و بی پول و بی ماشین شدم. اداره مون وام مسکن میده. اما نمیخوام بگیرمش تا جهان هدایتم کنه به ماشین یا اجناس دلخواهم.
ممنون از شما. امیدوارم شماهم به امید خدا کلی ثروت و نعمت وارد زندگیتون بشه و با بخش کوچیکی از ثروتتون ۱۰ ها خونه و ماشین بگیرین و کلی لذت ببرین 😃
بعدازخوندن این مقاله منم دقیقا حس شماروداشتم ودارم که خدای من چه دری به روم بازشده
چقدر زیبا نوشتن استادشایسته
چقدر حرفهادرست توقلبمون سرجای درستش قرارمیگیره
خدایاشکرت
دوست عزیز ممنونم ازکامنت قشنگت
حتما که لایق اون هدیه دلاری بودی
شادوثروتمندباشید
به نام خدای مهربان، بخشنده، زیبا، ثروتمند و توانا
سلام به تمام آدم های خوب دنیا در تمام دوران ها
سلام به هر چی خیر و نیکی و خوبی و تجربه های ناب و لذت های وصف نشدنی که در جهان فرکانسی ما در حال جریانه
سلام به خانواده خوشبخت عباسمنش
داشتم درس می خوندم که با کلی ذوق اومدم ببینم تو سایت چه خبره. نمی دونم چی شد به این صفحه کشیده شدم. واقعا این عالیه که این همه نکته ظریف و فوق العاده نصیبم شده.
* من بیشتر فایل های رایگان رو گوش دادم و از حرف های استاد که برام حکم گنج رو دارن، استفاده کردم.
اولش واقعا نمی تونستم فایل ها رو خریداری کنم، ولی همون موقع هم بدون توجه به قیمتشون و اینکه درآمدم اصلا اجازه خریدشون رو بهم نمی داد، خیلی ذوق داشتم که بتونم بخرمشون. از ته دلم می خواستم پول دستم برسه که اینکار رو بکنم. واقعا تخفیف داشتن یا نداشتنشون برام اهمیت نداشت، من فایل ها رو بخاطر آموزه های استاد می خواستم.
احساس می کردم هر روز که می گذره، داره دیر میشه. یعنی در واقع می دونستم هر چی دیرتر شروع کنم، روند تکاملی من و در نتیجه رسیدن به خواسته ها و شرایط ایده ال هم به زمانی جلوتر موکول میشه.
خدا رو هزار بار شکر که ظرف همین مدت کوتاه، پولی دستم رسید و تونستم کار رو شروع کنم. اونقدر از شنیدن حرف های ارزشمند استاد لذت می برم و حالم اکی میشه که برخلاف گذشته، موقع قدم زدن و انجام کارها به جای گوش دادن به موزیک های مورد علاقم، فایل های استاد رو گوش می دم.
شاید خنده دار باشه براتون که اشکالی هم نداره، اما وقتی به نکته خاصی استاد اشاره می کنن، به ضمیر ناخوداگاهم می گم «خوب گوش کن عزیزم این حرف ها رو، با تو هستند، کمتر با من لج بازی کن :)، بیا با هم دوست باشیم، تو از منی، بخواه با هم زندگی خوبی رو تجربه کنیم ….»
خلاصه اینکه، وقتی داشتم یک دوره رو بارها گوش می دادم تا صحبت های دلنشین و محرک استاد، ملکه ذهنم بشه، باز هم شرایط طوری شد که تونستم یک دوره دیگه رو خریداری کنم. حتی همین دیروز به لطف خدا یک پولی که قرار بود از جیبم بره، از جیبم نرفت و تونستم باهاش ی دوره دیگه رو خریداری کنم.
یعنی می دونین اینطوری نیست که فقط بخوام فایل ها رو بخرم و داشته باشم. من از اون زمان که فایل های دانلودی رایگان رو گوش می دادم، خیلی ذوق داشتم و با تمام وجود حاضر بودم اگر پولی دستم باشه، محصولات فوق العاده استاد رو بخرم. من بذ تمتم وجود حاضرم بهای زندگی ایده ال آیندم رو از هم اکنون بپردازم و اصلا تخفیف خوردن یا نخوردن محصولات، در مقابل داشتن احساس خوب و ارزشمند بودن زندگی برام و همچنین داشتن آرامش و نیروی محرکی که در جسم و جانم بوجود اومده، اصلا کوچکترین اهمیتی نداره.
تخفیف و ارزونی و رایگان بودن، چیزی نیست که توی سایت عباسمنش داد کام دنبالش اومده باشم. من دنبال لذت بردم از زندگی خودم هستم، دنبال دوست داشتن خودم و خدای قشنگی که استاد عباسمنش باهاش آشنا شده و منم می تونم داشته باشمش. من دنبال آرامشم، دنبال خوشبختیم، موفقیت رو می خوام، عشق و دوستی ناب می خوام، من دنبال ثروتم، من دنبال به جا گذاشتن تاثیر خوب تو این دنیا هستم، من دنبال عاقبت نیکو در این دنیا و اون دنیا هستم.
این آموزه ها و تجربیات استاد که هر لحظه عطش دارم که بهشون گوش بدم، واقعا انگار توی یک صندوقچه ارزشمند قرار داشتن، که من هم پس از مدت ها جستجو، بالاخره پیداشون کردم. مثل فیلم ها می مونه که نشون میدن بعضی افراد مثل دزدهای دریایی :) با نقشه دنبال گنج هستن، دقیقا انگار منم به همون اندازه گنج پیدا کردم. البته نه نه، خیلی بیشتره. چرا که میشه اون طلاها و سکه ها رو فروخت و احتمالا فقط خونه و ماشین و لباس و غذا و… خرید، اما این گنجینه صحبت های استاد، علاوه بر همه اونها، مسیر رسیدن به خوشبختی و آرامش و عشق و موفقیت و حال خوب و دل خوش و امید و… خیلی چیزهای دیگه رو هم به ما نشون میده. انگار توی صندوقچه پر از گنج استاد، هزاران نقشه گنج دیگه هم نهفته هست که با دنبال کردن اونها، کلی گنج دیگه پیدا می کنیم.
(نمی دونم چرا، ولی احساس می کنم خیلی قشنگ صحبت کردم:) مرسی که صبورید و همراه من دارید متن رو می خونید)
من هر روز دارم دوره ها رو گوش میدم، چون با تمام وجود پذیرای حرف های استاد هستم و چون از قبل به خیلی چیزها فکر کرده بودم و برای برخی از اونها به جواب هایی رسیده بودم، حرف های استاد مثل مهر تاییدی بود که به افکارم می خورد و حتی خیلی جالب تر، پاسخ های جدیدی رو برام رونمایی می کرد که با خودم می گفتم، «اره درسته همینه، من قبول دارمش، چه خوب بالاخره متوجه این موضوع شدم …»
خدای دانای من، ازت ممنونم که خاطر اینکه هوامو داری و هدایتم نی کنی. متشکرم بابت چیزهای مفیدی که از این متن یاد گرفتم.
اگه دوست دارید بیایید با من بعضی نکات رو مرور کنیم:
* یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
* قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
* اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
* بنابراین اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
* خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
* باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
* اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
* ما خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند.
* حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
* وقتی باور فراوانی ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
* ثروت، یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
* ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
* ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
* ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
* بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری.
* وقتی این کار را انجام میدهید و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
* حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
* حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
خیلی ممنونم که با من تا انتهای مطلب بودی،
با آرزوی بودن در فرکانس های عالی و بالاتر برای هممون
با عشق و احترام، مریم
سلام مریم عزیزم خیلی ممنون از کامنت ساده و دلنشینت خیلی لذت بردم و همچنین باعث شدی که من این متن عالی رو دوباره بخوانم و برایم یاد آور ی بشه.
و هواسم باشه که کجای کارم و فکر نکنم با چند بار خواندن این متن دیگه باور و رفتارم اصلاح شد.
خدارو شکر به خاطر شما دوستان عزیز که با هر بار کامنت گذاشتن یک پله فرکانس من و خودتون بهتر میشه.
در پناه رب ثروتمند و سلامت باشید…
مرسی ازت عزیزم چ همزمانی جالبی با این پیامت داشتم دقیقا الان پولی ب کارتم قراره واریز بشه و داشتم برنامه میریختم ک چطور ب نحو احسن خرج کنم ک پیام شما رو دیدم مدتها بود منم دنبال پول بودم ک دوره هارو بخرم اما یادم رفته بود ک با این پیام هدایت ب خریدن دوره ها شدم ❤️
سلام به مریم عزیز
خیلی ممنون که تجربیاتت رو با ما به اشتراک گذاشتی و با نوشتن نکات به من واقعا کمک بزرگی کردی که مفیدترین خلاصه از این متن زیبا داشته باشم و حواسم رو بیشتر به نکات نوشته معطوف کنم
انشالله موفق و ثروتمند ، همراه با روابط عالی باشی
سلااااام دوست خوبم مریم خانم گل خواهر عزیزم
درود بر این طرز نگاه و رشد عالی تون ممنونم که با کامنتتون بیدارمون کردی خیلی لڌت بردم و از خداوند رشد و پیشرفت روزافزون شما و دیگر برادر وخواهرای گلمو میخوام
پیروز و شاد باشید همیشه
سلام عزیزم ممن نم که یاد اوریم کردی که همچنان دنبال تخفیف نباسم چون خودم از تخفیف بیزارموحس بدی میگیرم اگر تخفیف بخواهم ولطف کردی که بهم یاد اوری کردی که از دنیا بخام درامدم رو بیشتر کنه تا به خواسته هام راحتر ب سم
به نام الله یکتا
به نام خدای رزق دهنده بی نهایت
سلام برهمگی
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته
خدا رو به خاطر این دوتا فرشته در زندگیم شکر میکنم.
خدا رو شکر بعد یکسان تازه داره باور هام عوض میشه
دارم کم کم بیدار تر آگاهتر و بهتر و بهتر میشم و از ته دلم میخوام تا زمانی که در این دنیای مادی هستم در همه زمینه ها بهتر و بهتر و بهتر بشم تا بی نهایت
تازه انگار ذهنم داره باور میکنه که محمد هیچ هیچ هیچ عامل و قدرت بیرون از خودت نیست که زندگی تو تغییر بده همه نعمت ها ایده ها الهام ها ثروت و هر خواستی و آرزویی که از این دنیا داری فقط وفقط در خودته در باور ها و فرکانس هاته.
انقد خوشحالم انقد دلم روشنه فرکانسم مثبته حالم عالیه که حد نداره.
انگار دارم هدایت میشم به راه کسانی که خدا نعمت داده
انقد دارم با خدا رفیق میشم صمیمی میشم هر لحظه حسش میکنم که با منه به فکر منه عاشق منه و من رو قضاوت نمیکنه من رو بی نهایت دوس داره داره عشق میکنه داره خوشحالی میکنه داره به همه فرشتگان میگه ببینید این محمد این بنده من چطور داره بهتر میشه چطور داره به قدرتی که در وجودش قرار دادم دست پیدا میکنه چطور داره شرک هاشو قطع میکنه چطور داره بزرگ میشه چطور داره آگاهتر و ثروتمند تر زیبا تر و آزاد تر میشه.
دوستان حالم عجیبه توی دلم اشتیاق و خوشحالی ووحس ی کودکی رو دارم که گمشده بود گمراه شده بود نا امید شده بود کلی شاکی بود کلی سوال بدون جواب داشت
کلی مسیر ها رو اشتباه میرفت و تازه خانواده اش رو پیدا کرده تازه والدینش رو پیدا کرده
دوستان چقدر خوبه که با اینکه نجواها اذیتت میکنه نا امیدت میکنه و میترسونه ولی باز ادامه بدی
و من ادامه دادم توی این یکسال هر روز فایل گوش کردم
توی سایت چرخیدم کامنت نوشتم کامنت خوندم باداینکه مدارم پایین بود و خیلی چیز ها رو نمی فهمیدم ولی ادامه دادم و تازه داره اتفاق های خوب خودشو نشون میده تازه داره زندگی روی خودش رو به من نشون میده چون من تغییر کردم چون من بهتر شدم چون من دارم موحدتر میشم چون من دارم به خدا به اصلم وصل میشم.حتی تصور هم نمیکنم یک روز بدون سایت و این اگاهی ها سر کنم.صبح تا شب شب تا صبح تو سایتم دارم روی خودم کار میکنم نتایج کوچیک رو هزاران بار بزرگش میکنم سپاس گذاری میکنم و به خودم تبریک میگم دوستان کلمات اومد و من نوشتم شاید ربطی به این مقاله نداشت ولی دوست داشتم ی ردپا از خودم بذارم
دوست داشتم به بچه ای تازه وارد بگم فقط وفقط بچسبید به این آگاهیی ها فقط ایمانتون رو محکم تر کنید و با تغییر باور ها و بزرگتر شدن ظرفتون ببینید خدا چیکار میکنه با زندگی تون خدایا شکرت که هدایتم کردی دستم رو گرفتی اوردی توی این راه راست راه بندگان صالحت راه کسانی که نعمت دادی عاشقتونم
درس هایی که من از این مقاله و کامنت های دوستان گرفتم.
اول اینکه دیدم چقدر این دوتا ترمز هیولا درمن زیادا
باور کمبود
باور احساس عدم لیاقت
باور به کمبود در زندگی من اینطور بود
اونم به خاطر چیز هایی که از کودکی شنیده بودم و باور کرده بودم مثل کمبود همه چی
کمبود پول که پول کمه و پول دست ی عده کنی هست
اینکه پول به سختی و به سختی بدست میاد باید پدرت در بیاد تا پول در بیاری
باید صبح تا شب بدوی و کار کنی تا پول در بیاری
باید اصلا پول هاتو خرج نکنی چون جمع نمیشه باید فقط برای نیاز های ضروری ی مقدار خرج کنی
ی حرفی مادرم همیشه میگفت و الان میگه
از کوچکی مادرم به همه ما میگفت کم بخور ریشه بخور و همیشه بخور.خخخخخخخخخخخخ
وای خدا که اینجور حرف ها چه باور های مخربی در من ایجاد کرده
باور به این که پول همه جا نیست و ففط یک سری کار ها توش پول داره که اونم فقط مخصوصا ی عده هستش
ی عده ار ما بهترون و همین کار های سخت و کم در آمد واسه ما بدبخت بیچاره هاست الله اکبر از مخرب بودن این باور ها
تا زمانی که باور ها تغییر نکنه شرایط روز به روز بدتر میشه
انقد دوست دارم باور هام رو تغییر بدم زندگی ام رو متحول کنم قوانین رو درک کنم و توی زندگی ام اجرا کنم
زندگی ام رو بهشت کنم و داد بزنم ای مردم همه چیز توی وجود خودتونه دنبال بیرون از خودتون نباشید
میخوام انقد نتیجه بگیرم که نتایجم استاد رو خوشحال کنه و به دوستام توی سایت انگیزه بده
که اگه استاد عباسمنش تونسته تک تک ما هم میتونیم
اگه استاد از کارگری و مسافر کشی به این بهشت رسیده با تغییر باور هاش ما هم میتونیم می تونیم
استاد تو کی هستی که انقد خوب قوانین رو درک کردی و توی زندگیت اجرا کردی و خوب نتیجه گرفتی و بعد داری به ما راه رو نشون میدی که سریعتر از خودت به جایگاه تو و بالاتر از جایگاه تو برسیم چون قدرت انسان بی نهایته.
یک انرژی یک احساس عالی ی قدرت قدرت قدرتی که تا حالا تجربه اش نکرده بودم رو در درون دارم حس میکنم
انگار خدا داره میگه ایول محمد داری خوب عمل میکنی داری بهترین کار رو انجام میدی برو جلو حرکت کن
برنجوا های ذهنت غلبه کن برو باور هات رو تغییر بده باور های اشتباه ذهنت رو پیدا کن و باور های خوبی بذار جاش ظرفت رو بزرگکن
انقد و انقد ثروت و سلامتی رابطه عاطفی عالی و بهت میدم که سیر بشی انقد بهت ثروت میدم که رد بشی از ثروت
یعنی دارم به عینه حس میکنم که به تمام خواسته هایی که دارم صدبرابر بهتر از اون ها رو میرسم.
حالا چرا
چون من درک کردم تمام شرایط و اتفاق های زندگی ام رو خودم با باور ها و فرکانس هایم دارم ایجاد میکنم
تمام اتفاق ها رو خودم با فرکانس هایی که میفرستم میارم تو زندگی ام
انگار خدا نشسته و میگه چی میخوای تا بهت بدم هرچی چه خوب و چه بد
انگار هرچی بخوام توی دستمه.
از خدا میخوام لحظه به لحظه هدایتمون کنه دستم مون رو بگیره و بری دوتایی باهاش عشق کنیم.
کی بهتر از خدا که باهاش عشق کنی حال کنی از لحظه به لحظه بودن در ایم دنیای مادی.
اخه کی بهتر از خدا خداجون عاشقتم دوستت دارم
……
دوستان من الان میفهمم که یک عمره دنبال تخفیف بودم چرا
یک عمره وقتی یک چیزی رو کمتر از قیمت واقعی اش میخرم چقدر احساس قدرت و زرنگی میکنم و با افتخار به همه میگم ببینید من چقدر کار درستم که تونستم ارزون بخرم
تونستم قیمت کمتر بخرم و سود کنم ببینید چقدر من عالی ام
و غافل از این که با دست خودم نا آگاهانه چقدر جلوی ورود بی نهایت نعمت و ثروت رو گرفتم
.من الان چند ساله میرم باشگاه بدنسازی میکنم و همیشه هرچی تلاش میکردم اون نتیجه دلخواهم رو نمیگرفتم .
تازه میفهمم چرا
چون من باور کمبود و عدم لیاقت رو بصورت مخفی داشتم
وومیگفتم اگه پول بدم به ی مربی که برامبرنامه تمرینی بنویسه کار احمقانه ایه یا اگر پول میدادم احساسم بد میشد میگفتم نگاه به خاطر ۴ تا نوشته پولت رو حروم کردی در صورتی که واقعا دوست دارم زیر نظر ی مربی کار کنم تا بدنم عالی بشه و همش دنبال رایگان بودم
یا از دوستام که خیلی بیشتر از من کار کرده بودن مجانی برنامه میگرفتم که پول ندم و توی دلمم میگفتم کار خوبی کردم پول ندادم و مجانی برنامه گرفتم
چون من لیاقت اینو در خودم نمیدیدم که ی برنامه خوب از ی مربی خوب بگیرم
یا باور کمبود به اینکه اگه پول بدم باز یک سری چیز های لازم رو نمیتونم بخرم
واقعا استاد راست میگه وقتی شاه کلید باور های مخرب ثروت که احساس عدم لیاقت و باور کمبود رو تو زندگیت پیدا میکنی هزاران باور محدود وومخرب دیگه رو میشه و کار برات راحتر میشه
یا این اواخر ی کار میکردم که برادرم پول شهریه باشگاهم رو بده تا خودم ندم و هزار تا چیز دیگه توی فقط این مثال
نتیجه شده اول توی مدار فقر بمونم
دوم از ورزشم نتیجه خوب نگیرم
نمیخوام بگم عامل اصلی برنامه مربی یا باشگاه خاصی هست ولی میگم وقتی از مسیر اشتباه بری نتیجه توی هیچ زمینه ای نمیگیری.
مثلا توی خرید همیشه دنبال چونه زدن تخفیف گرفتن بودن و این کار به من احساس خوب و احساس ارزش میداد به نسبت به خودم قافل از اینکه چقدر همین بارو اشتباه مانع ورود ثروت میشه.
یا بدتر اینکه همیشه دوست داشتم از پایین شهر خرید کنم چون ارزون تره و با خودم میگفتم چه لزومی داره همون جنس رو از بالا شهر باقیمت بالا بخرم این کار باعث حفظ سرمایه خودم میشه.
یا اینکه مغازه های بالا شهر و جنس هاشون مال آدم های با کلاس و پولداره برا من همین خرید از پایین شهر بهتره
دوستان چقدر کد هست تو زندگیم ی کتاب میشه.
مثلا ی کد مخرب اینکه من از سال ۹۶ ی پراید دوگانه خریدم و تا الان هم دارمش نزدیک ۵ سال که نتونستم ارتقا بدم
حالا چرا چون همیشه میگم اول اینکه پراید ماشین خوبیه چون خرجش پایینه لوازمش ارزونه چون کم مصرفه چون همه جا وسایلش با قیمت پایین هست
یا اینکه من خوشحال بودم ماشینم دو گانه هست یعنی هم بنزین و هم گاز و چون گاز ارزونه خیلی بهتره تا اینکه ی ماشین فقط بنزنیی داشته باشم
چقدرتوی صف بنزینمن وایستادم عمرم رو تلف کردم توی این صف های گاز .خخخخ شده تا ۴۰ دقیقه توی صف گاز وایستادم.
و خوشحال از اینکه چون بنزنین نمیزنمو بیشتر با گاز میرم این سود و سوده برام وای برمن که این باور های مخرب چه میکنه.
و از دیشب شروع کردم به تغییر باور ها بصورت عملی
اول اینکه دیشب رفتم با ی نفر صحبت کردم بهم برنامهورزشی بده و اونم از بدنم عکس گرفت که طبق بدنم ی برنامه خوب بده تا بهتر نتیجه بگیرم و گفتم باعشق هر چقدر هزینش بشه میدم.
دوم اینکه حساب دفتری توی مغازه داداشم داشتم رفتم همش رو دادم و یک قسمتی مونده که اونممیدم به امید خدا
کار دیگه من چون توی مغازه داداشم سوپر مارکت کار میکنمهمیشه خوشحال بودم میگفتم هرچی بردارم قیمت خرید حساب میکنه و کلی سود میکنم.
و از دیروز به خودم قول دادم هر چیزی خواستم بخورم یا بخرمقیمت واقعی اش رو پرداخت کنم که این کار رو انجام دادم و دیگه همیشه هم انجام میدم چون میدونم پشت این کار ها و باور ها چه ثروتی خوابیده
بعد تصمیم گرفتم ببرم مخزن گاز ماشینمرو باز کنم هم ماشین سبک میشه و هم باعث بشه همیشه بنزین بزنم
و اینکار رو ۱۰۰ درصد انجام میدم
کلا تصمیم گرفتمهر چیزی رو که لازمدارمبرم از جای خوبش با قیمت واقعی اش بخرم
دوستان اینجا ی نکته مخفی داره اونماینکه این با ولخرجی فرق داره
ولخرجی یعنی چیزی که لازم نیست و دوست نداری با چیزی که دوست داری و لازم داری فرق میکنه البته اگه اشتباه نکنم.
ی کد مخرب دیگه اینکه من میوه همش میگفتم اگه از پایین شهر بخرم ارزون تر
اگه میوه از کنارجاده از دست فروش ها که با ماشین می فروشم بخرم ارزون تره منطقم هم این بود که چون اینا کرایه مغازه نمیدم میوه هاشون رو ارزون میدن
دوستان چقدر لذت داره کد های مخرب ذهنت رو پیدا میکنی اخ خدا عاشقتم
البته من هیچ ادعای ندارم چون اول راهمم و دارم تکاملم رو طی میکنمو هر روز دارم بهتر از قبل درک میکنم
دوستان تصمیم گرفتم دیگه حرف بدنه جامعه که میخواد هر کی باش از خانواده تا کسی دیگه رو باور نکنم
چون اگه من حرف مردم رو باور کنم همون نتیجه رو میگیرم که مردم گرفتن من دوست دارم هر جیزی که با قوانین خدا درست همون رو باور کنم و عمل کنم
دوستان بهم الهام شده همه چی درست میشه
کد زیاده باز میام مینویسم و دست این شیطان ذهنم رو رو میکنم عاشقتونم بی نهایت
سلام آقا محمد بهتون تبریک میگم ، که اولا یکی یکی باورهای مخرب رو از ذهنتون دارید میکشید بیرون، دوما دارید اقدام عملی میکنید تا اونهارو برطرف کنید، و بنوعی روی خودتون دارید کار میکنید، ومهمتر از همه اراده راسخی که دارید که میتونید تیشه به ریشه باورهای مخرب بزنید و ایم ایمان واراده شماست کا میاد ونتایج رو رقم میزنه ، مرسی مرررد خداا که خودت رو از بدنه جامعه دارید جدا میکنید واز خودتون رد پا میزارید وبا هم قول دادند که دوباره رد پای تغییرات بزرگ رو بیاید به اشتراک بگذارید من کامنت شمارو سیو میکنم .. متشکرم امیدوارم شاهد شکوفایی ورشد شما باشم
سلام
دوست عزیزم
سپاس از پاسختون
خیلی خیلی احساسم عالی شد دیدم پیام دادید
و این احساس خوب که در این سایت در حال ارسال هستش رو منم از اعماق وجودم الان حس کردم
بهترین ها رو براتون آرزو دارم
به امید رستگاری همه ما
🙏🙏🙏🙏🙏
سلام آقا محمد من از خوندنکامنت شما سیر نمیشم، واقعا صدها هزار آفرین به همت شما ، که نشستید ومغز خودتون رو از نظر باورهای مخرب جراحی کردید ، وکه واقعا جهادی اکبر میخواهد تغییر شخصیت واقعا به حرف نیست ،به عمل است که شما واقعا با اقدامات عملی که انجام دادید نشان دادید که واقعا مصمم هستید با تغییر زاویه ونگرش خود نتایج زندگی اینده خود را رقم بزنید ، وواقعا هم همینه به اندازه ای که نگرش ونگاه ما وزوایای دید ما به مسائل تغییر کند یعنی باورهای چندین وچند ساله که مثل بتن به مغز ما چسبیدن،به همان اندازه زندگی آینده مون تغییر میکنه واقعا که تغییر اولش پذیرش میخواهد اینکه ما باید بپذیریم که اصلا ضعف شخصیتی داریم و پذیرش اولین گام برای تغییر بنیادین شخصیتی است وبعدش برای تغییر شجاعت میخواهد یعنی نترسی وبری مثل شما مخزن گاز و ز خودرو بکشی بیرون مثلاً.. واینجا هم خودتو لایق بدونی وهم باور به فراوانی آدم اینجا تقویت میشه و باور کمبود کمرنگمیشه ، من بشما واقعا تبریک میگم با این اقدامات عملی که انجام دادید درواقع نشان دادید به جهان که من یکقدم برداشتم وجهان هم صدقدم براتون برمیداره یعنی کم کم نشانه ها از راه میرسند، کاش یک دفتر نشانه میزاشتید و نشانه ها رو یادداشت میکردید چون ثبت نشانه ها آدم رو دلگرممم میکنه وجارو هم از این رهگذر بهرمند میکردید، دلم میخواهد صمیمانه شاهد رشد کوانتومی شما باشیم.. لطفا از خودتونوبیشتر رد پا بگذارید تا ایمانماهمقویتر بشه با دیدن الگوهای اینچنینی متعهد وپویا …به امید کامنتهای دلگرم کننده بیشتر ..با تشکر که مارو آگاه کردید از روند رشدتون
سلام دوست عزیز
از شما متشکرم که وقت گذاشتید و اینقدر عالی و صادقانه نوشتید. باعث شد من هم خیلی از کدهای مخربم رو شناسایی کنم.
امیدوارم موفق باشید.
سلام بی نظیر بود حرفهاتون اشاره به ترمزهای ذهن که ما هم داریم با خوندن کامنتتون من هم که نزدیک به دوساله که در این مسیر قرار گرفتم یادآوری شد وحتما امشب توی دفترم مینویسم تمام باورها وترمزهای ذهنم را وشک ندارم که خدای مهربانم کمکمون میکنه چون هرگز ما را در این مسیر قرار نمیداد
سلام دوست هم فرکانسی
خدا رو شکر
جمله ات واقعا عالی بود
بودن تک تک ما در این مسیر الهی قطعا
هدایت الله بوده
یعنی خدا ما رو به راه راست راه بندگان صالح هدایت کرده که اینجا دور هم هستیم.
و توی این مسیر هرکس با ی باور هایی
فرهنگی
عقاید و مذهبی اومده
ولی هرچه میگذره
تمام ما یکی میشیم و این قشنگی این مسیره .
به امید موفقیت های روز افزون
آقای مقدم چقدرررر من با صحبت هاتون حال کردم چوری ترمز ازتون رو گفتید که من هم بعضیاشون رو داشتم و امروز فهمیدم که شاید از نظر من زرنگی اما از نظر جهان و قانون افت و تخریب کننده زندگیه. سپاس گذارم که به همین سادگی بیانشون کردید .
سلام
دوست عزیزم
خیلی خوشحالم کردید که دیدگاه من رو خوندید
و کلی انگیزه گرفتم
و بارها و بارها این مقاله رو خوندم
و هر سری ی درک بهتر پیدا کردم ازش
چون این کد مخرب احساس عدم لیاقت
و باور به کمبود
خیلی مخفی و پنهانه
و عمیق
و جز باور های اصلی و بزرگ هست
و با درک این و کار کردن روش
وقتی کامل رفع بشه
با خودش خیلی خیلی از باور های مخرب دیگه هم از بین میره
آرزوی بهترین ها رو دارم براتون
بسیار زیبا و کامل توضیح دادید متشکرم اقدام عملی برای تغییر باورها رو خیلی واضح و دقیق بیان کردید در زندگی خودتون که خیلی چیزها رو در ذهنم روشن کرد که من هم اقداماتم در جهت تغییر باورهام بنویسم
ممنون از شما
و آرزوی بهترین ها
آقای مقدم نازنین
به به
سلام و درود
واقعا کیف کردم اینقدر دلم میخواد صحبت کنم باهاتون که نگو
دیگه چی بگم
خیلی عالی گفتید
واقعا از اینکه تجربیات عالی خودتونو در میون گذاشتید سپاسگزارم
واقعا جای تحسین داره همت شما
چقدر کیف کردم از این احساس پاک و صادقانه شما عشق و حالی که دارید می کنید.
بنظرم اینطور هم که شما دارید میگید و بقول استاد عزیز، همه این دستاوردهای عالی رو بگذاریم یک طرف، همین عشق و حال و حال خوب و احساس آرامش و شادی و لذت و رهایی و سبکی و این عشقی که در وجودتون شکل گرفته در سمت دیگه ست.
یعنی بنظرم تمام دستاوردهای کاری و مالی و عینی و فیزیکی و ارتباطی.. همش بهونه است برای همین خودشناسی برای همین عشق کردن برای همین لذت بردن و حال خوب داشتن حال خوب نه حال عالی به معنای واقعی یک عشق بی قید یک رهایی و آرامش درونی یک نشاط درونی یک امید درونی یک تسلیم بودن واقعی یک عزت نفس حقیقی. این بزرگترین دستاورد راستین بودن با خداوندگاره عالم است
چقدر با همت یکسال صبوری کردید تکاملی پیش رفتید عبور کردید از مسیر و همینطور دارید ادامه می دید
چقدر باگ های مهمی رو درآوردید و همین شناسایی تا حد خیلی زیادی کمک کرده مچ ذهن تونو بگیرید و کدهای مخرب رو . بقیش ساده تر میشه چون دیگه انگیزه دارید چون دیگه فرکانستون عوض شده شم ااون فرد قبلی و قدیمی نیستید یک شخصیت جدید ساختید و دارید بنایی رو اون طور که دوست دارید میسازید قشنگ طرح می دید نما میدید در و پنجره و رنگ آمیزی ها و نقش و نگارها رو همه رو دارید ستون گذاری ها رو همه دارید محکم تر و زیباتر می سازید بازسازی می کنید
دم تون گرم به دل ترس هاتون رفتید که باعثش همون شناخته چون ادم نمیخواد سرش کلاه بره بطور ذاتی، ولی وقتی ادم میفهمه سرش یک عمر کلاه رفته دیگه خود بخود و البته بتدریج راحت تر مسیر قبلی رو عوض میکنه
باریک الله که روزی نبوده تمام وقت روی سایت و فایل ها و کامنت ها وقت نزارید ماشاالله به این شوق به این تمرکز و جدیت
واقعا خوشحال میشم بازم ازتون بخونم و از پیشرفت هاتون. چه اعتماد به نفسی پیدا کردید و هی دارید بیشتر میکنید
البته خود بخود با مسیری که میرید یهو میبینید همین اتفاق هم افتاده
واقعا خدایای شکرت
براتون بهترین ها رو آرزومندم
خوب و سرحال و سلامت تر باشید روز به روز
سال نوی شما هم مبارک امسال بهترین سال عمرتون باشه تا به اینجا البته
پاینده باشید
سلام دوست خوبم محمدجان عزیز
کامنتتو خوندم لذت بردم چون عالی بود اون محمد قبلی رو تخریب کردی تا ورژن زیباتری از خودتو به جهان نشون بدی ولی جواب دوستارو خوندم دیدم تو کامنتت چی بود که من دل ندادم چون امروز حالم خیلی بده بابت فقر لعنتی بابت باورهای خرااااااب بابت بی لیاقت کردن خودم در گذشته بی ارزش دیدن عزت نفسم، امروز این ترمزها خیلی بهم فشار آوردن واسه همین اومدم اینجا تا حالم خوب بشه اومدم دوباره ادامه کامنتتو که بعدناهار خوابیدم الان خوندم جواب دوستان باعث شد دوباره برم کامنتتو از اول بخونم محمد جان اوایل اونقسمتی که نوشتی با وجود ترمزها و باورهای منفی که داغونم میکرد فشارم میداد ولی قدم برداشتم انگار یه آب خنک و سرد ریختن سرم همین یک کلمه اولین بار ندیدم توجه دوستان به کامنتت مجابم کرد دوباره بخونم تا حالمو بااین قسمت خوب کنم خداتو تاریکی منو هدایت کرد به این قسمت تا دقیقا تو شرایط بد ی که دارم تجربه میکنم مثل اونروزای تو با ایمان قدم بردارم گفتی یکسال گذشت الان داری عشققق میکنی این خیلی بهم حال داد نوری بود تابید رو قلبم دمتگررررررم خدا دمتگررررررررم محمدجووووون دمتون گررررررم دوستان باعشقم دمتون گرررررررم حالم خیلی بهتر شد الان میخوام برم بیرون کامنتتو سیو کردم تا دوباره شب بخونم عشقیــــــــن همه باهم دوستتون دارررررررررم
سلام به استاد عزیز ونمونه ام ومریم خانوم شایسته ام.
( مریم هستم)
امروز داشتم برای خودم چادر میدوختم که وقتی وسایل خیاطی وسوزن و چرخ و…..رو اوردم تا کارم رو شروع کنم بین وسایلم یه تیکه پارچه زیبا دیدم که مربوط به یه چادر بود که من برای یکی دوستانم هدیه گرفته بودم و خودم هم زحمت دوخت اون رو به عهده گرفته بودم تا بنده خدا اذیت نشه
بعد اومدم داخل اون تیکه پارچه هایی که داشتم گشتم ویه عالمه پارچه های زیبا وشیک ومجلسی ورنگارنگی رو پیدا کردم که همه اونا مربوط به چادرهایی بود که من برای دوستان واطرافیانم یا هدیه گرفته بودم یا سوغاتی بهشون داده بودم.و اینا همشون از نظر رنگ و کیفیت عالی بودن.ولی هیچکدوم اینارو برای خودم نگرفته بودم در حالیکه خودم هم اینجور چادرهایی رو دوس داشتم و برای خرید اونا هم در شرایط خیلی عالی نبودم ولی به هر نحو من اینارو خریده بودم وهدیه داده بودم.تازه دوخت اون رو هم رایگان براشون انجام دادم.واین دیگه بدتر از بدتره.
بعد اومدم به خودم گفتم الان مطلب زیبایی که مریم جون نوشتن درباره حس لیاقت، با تمام وجودم درک میکنم.
الان میفهمم وقتی مریم جون میگن وقتی به خودت بها ندی نعمت وثروت میاد ولی از دستت خارج میشه یعنی چی.
وقتی که من برای خود عزیزم ارزش قائل نباشم وبگم دیگران از من بهترن و کانون توجهم رو هم روی این نقطه میگزارم که دیگرا ن عزیزترن و مهمترن ، ناخوداگاه دارم میدوم وتلاش میکنم تا این دیگران زندگیشون هر روز زیباتر وبهتر بشه و هر روز اجناس عالی وبا کیفیت تری وارد زندگیشون بشه.اونم توسط من.توسط من که فک میکنم دارم تمام تلاشم رو میکنم تا خودم رو خوشیخت کنم ولی زهی خیال باطل.
بعد یاد این مثال افتادم که فردی در تاریکی شب یه چراغ رو پشت سرش گرفته بود وراه میرفت و تو اون تاریکی چشماش جایی رو نمیدید وهی به زمین میخورد وهی غر میزد ومیگفت چه راه مسخره ای، همش دارم زمین میخورم ومسیرم پراز چاله چوله است وهی به زمین وزمان بد وبیراه میگفت در حالیکه خودش مقصر بود وکافی بود چراغ رو جلوش بگیره.
منم همینم.تمام تلاشم رو میکردم تا دیگران عالی باشن.
الان برای من چه سودی داشته؟ هیچی.
تازه بعضیهاشون ناراحت هم میشدن که چرا کم براشون چیزی گرفتم یا چرا رنگ دلخواهشون نبوده و…….
وبرای من هیچ سود معنوی ودنیوی نداشته است.
وقتی خودم به خودم بها ندادم و برای خودم اون نعمتها وزیباییهارو نگرفتمچطور باید انتظار داشته باشم نعمت جدیدی ونعمت وثروت بیشتری بیاد تو زندگیم.
وقتی کانون توجهم چیز دیگه اس واقعا مسخره اس که من انتظار نتایجی غیرا ز این که هست رو داشته باشم.
نعمت وثروت فراوون میاد ولی چون من برام دیگران مهمن واولویت اصلی ام دیگرانن به همون قشنگی هم به عناوین مختلف خارج میشه و میره به سمت دیگران.
به همون میزان که من به خودم توجه ندارم نعمت ها هم به سمتم نمیاد.
الان با عمق وجودم فهمیدم که این یه قانونه و نمیتونه نتایج متفاوتتری رو بدای من رقم بزنه.
والان خدارو شکر یه مدته دارم رو این مساله کار میکنم وبرای خود عزیزم ارزش قائلم ودر درجه اول به خودم اهمیت بدم و کانون توجهم رو بزارم رو خودم که در این صورته که به خود عزیزم خیانت نکردم وهدایت میشم به سمت نعمتها وثروتهای بیشتر ولین قانون در جای خودش درسست اجرا میشه.
خدایا شکرت که با دستان خودت به من قوانین رو یاد میدی وهر روز مسیرم داره روشنتر وزیباتر میشه.
از تک تک دوستان مثبت اندیشم نیز سپاسگزارم که از کامنتهاشون خیلی چیزا یاد گرفتم و دارم کم کم انجام میدم وتا اخر عمرم نیز هنوز باید رو خودم کار کنم.
خدایا شکرت.الحمد لله رب العالمین
سلام دوست عزیزم . آیا تونستین این باور رو از بین ببرین . اگه آره لطفا یه توضیحی در موردش بدین
سلام.
امروز باز هم هدایتی به این فایل احساس لیاقت رسیدم.
در سکوت صبحگاهی و برفی امروز،نشستم و کامنت دوستان روو مطالعه کردم.
تا اینکه به کامنت خودم رسیدم.
دوستی در جواب کامنتم نوشته بود ایا من تونستم در حدف باور عدم لیاقت موفق بشم یا نه؟
وجواب: بله. تونستم.
هر وقت تمرکزی کار کردم و برای خودم ارزش قایل شدم شاید باورتون نشه به ساعت نکشیده که نتیجه اون رودریافت کردم.
مثلا اونجا که برای خودم بهترین صبحونه،میوه، لباس، عطر وادکلن،و ……..وآنچه را که تو خونه داشتم و موجود بوده. من بهترینش رو برداشتم و در تنهایی خودم استفاده کردم.
منظورم اینه که منتظر نموندم بقبه بیان بعد صبحونه و میوهو….بخورم.خودم هر چی دوس داشتم برداشتم خوردم یا پوشیدم یا….
بعد همون روز دیدم چقد دیگران بیشتر بهم بها میدن.
چقد ثروت و پول بیشتر میاد تو زندگی.
الان هم اومدم یه لیست نوشتم از کارایی که میتونه به من کمک کنه.
مثلا میخواستم عینکم عوض کنم و به تاخیر مینداختم.
نوشتم تو این هفته باید عینک نو بخرم.
یا جلد گوشیم عوص کنم که خراب شده.
و دیدم که هر وقت تمرکزی ومداوم کار کردم جواب گرفتم و برام عادی میشه و دوباره یادم میره و از مسیر دور میشم.
ضربه میخورم و دوباره برپیگروم از اول.
از خدا میخام که به من لطف کنه و به طور مستمر و پایدار به خودم بها بدم.
و نعمتها و ثروتهای بیشتری وارد زندگیم بشه.آمین
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان عزیز
من همیشه فکر میکردم ترمز (کمبود) و (عدم احساس لیاقت) و (معنوی بودن ثروت) را ندارم و توی 3 سال اخیر هرچی پول بدست میاوردم از دست میدادم
هر دفعه به یک طریقی
ولی 8 ماهه که بصورت جدی بیشتر زمانم را گذاشتم روی فایل های بسیار زیبا از استاد و تمرین انجام میدم و مثل سالهای قبل فقط شنونده و نویسنده مطالب آموزشی از استاد نیستم
البته فایل مقدمه از دوره کشف قوانین استاد میگن که باورسازی و رسیدن به خواسته 4 مرحله داره که مرحله اول (شنیدن) مرحله دوم (درک کردن و فهمیدن) مرحله سوم (عمل کردن) و مرحله چهارم (نتایچ با یک فاصله زمانی)
نتیجه ی این 8 ماه گذشته که فایل ها را نوشتم و گوش دادم این بوده که : 1 ماه گذشته عمل کنم به دانسته ها و حرکت کنم و پام را از روی ترمز ها بردارم
خوب از اینجا بگم که 1 ماهه پیش تمرکزم را گذاشتم روی معنوی بودن ثروت و بعد از 2 یا 3 روز توی کسب و کارم یه عدد خوبی بدست آوردم که توی 8 ماهه گذشته اصلا نبود
دیشب که این متن بسیار عالی را که خانم شایسته زحمت کشیده بودن را خوندم و دوبار هم امروز خوندم و شروع کردم به جنگیدن باهاشون و نوشتن عبارت تاکیدی بلافاصله یه پیام از مشتری اومد که خوذش درخواست خرید کرد یعنی من حتی عبارت تاکیدی هام را کامل نکرده بودم
و اینا همش نشونه هاییه که به من نشون میده مسیرم درسته
حالا من این عبارت تاکیدی ها را براتون مینویسم و امیدوارم که همه نتیجه عالی بگیرن
✅من هرچه بیشتر ثروتم را جاری کنم و بیشتر خرج کنم بیشتر هم پول درمیارم و ثروت وارد زندگیم میشه
✅ثروتمند شدن بسیار راحته
✅من هرچیزی که دوست دارم را براحتی مبلغ واقعیش را پرداخت میکنم و میخرم
✅من هر وقت پول خرج میکنم صد برابر بیشتر میاد توی زندگیم
✅مردم روز به روز پولدارتر و ثروتمند تر میشن
✅من لایق خرید چیزهای تجملاتی و زندگی مجلل هستم
✅من لایق استفاده از تمام نعمت های خدا هستم
✅پول دست همه مردم هست
✅پول مثل اکسیژن همه جا هست
✅من انسان بسیار خلاقی هستم
✅من انسان بسیار توانا و قدرتمندی هستم و از عهده ی همه کاری برمیام
✅خداوند تمام نعمت ها را خلق کرده برای استفاده کردن و لذت بردن و هیچگونه اسرافی در کار نیست
✅من خلق شدم که از گران بها ترین نعمت ها و تفریحات استفاد کنم و لذت ببرم
✅من لایق خرید گران بها ترین نعمت ها و ثروتها و تفریحات هستم
✅من لایق تجربه کردن بهترین نعمت ها هستم
✅من انسان بسیار ارزشمندی هستم من اشرف مخلوقاتم
✅من بصورت کاملا ساده و طبیعی دسترسی به همه ی چیزهایی که دوست دارم بخرم را دارم
✅ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهانه
✅ثروتمند شدن بهترین کار جهانه
✅تنها و تنها ترین راه رسیدن به خدا و معنویت ثروتمند و پولدار شدنه
✅خدا عاشق پولدارها و ثروتمنداست
✅من هرچقدر ثروتمند تر بشم به خدا نزدیکتر میشم
✅ثروتمند شدن من در جهت گسترش و رشد جهانه
✅خدا از تمام ثروتمندان حمایت و حفاظت میکنه
✅خدا فقط ثروتمندان را هدایت میکنه
✅تمام ثروتمندان از راه های درست و الهی به ثروت رسیدن
✅نعمت و ثروت بصورت ساده و طبیعی وارد زندگیم میشه
✅من روز به روز ثروتمند تر میشم
✅ثروت و پول من همیشه پایداره
✅من محشرم من بهترین انسانم و از من بهتر وجود نداره
✅همه ی انسان ها به یک اندازه به منبع ثروت وصل هستند
✅همه ی انسان ها به یک اندازه قدرت خلق زندگیشون را دارن
✅هیچکسی لایق تر از من برای استفاده از بهترین نعمت ها نیست
✅در دنیا بینهایت نعمت و فراوانی وجود دارد
✅پول بسیار تمیزه
✅پول تنها راه رسیدن به خداست
✅من انقدر ثروتمندم که برای خرید هر چیزی که دوست دارم اصلا به قیمتش توجه نمیکنم
✅من با عشق بهای خواسته هایم را تمام و کمال میپردازم
✅من توان پرداخت و خرید تمام خواسته هایم را با هر قیمتی دارم
✅توان مالی من انقدر زیاد است که قدرت خرید همه چیز ها را دارم
✅من در هر زمان هرآنچه مورد نیازم هست را به راحتی میخرم
ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته که دستان عالی هستن از طرف خدای وهاب من
سلام دوست عزیز
بسیار بسیار لذت بردم و استفاده کردم
باورهای بسیار خوب و ریزبینانه ای رو نوشتید اونها رو سیو کردم تا دراولین فرصت در دفترم یادداشت کنم و یه فایل صوتی ازشون برای تکرار باورها برای خودم بسازم
بینهایت ممنونم
و براتون آرزوی سعادت در دنیا و آخرت دارم
سلام دوست عزیز
سپاس از شما که باور های ثروت ساز رو با ما به اشتراک گذاشتید
من از این کامنت شما خیلی استفاده کردم و چون در یه فرهنگ مشترک با باورهای تقریبا مشابه بزرگ شدیم با اجازه شما از همین باور های ساده و ریزبینانه شما استفاده میکنم،
سپاس
در آرامش برسید به خواسته های زیبا تون
سلام درود با عشق خدمت دوست خوبم امیرحسین رحیم زاده
متن و آگاهی زیبایی نوشتید و مخصوصا جملات تاکیدی که من برای اولین بار با جمله های شما یک فایل صوتی ضبط کردم و یه موزیک زیبا گذاشتم روی صدای خودم تا صبح ها موقع ورزش گوش بدم
ممنونم از الله و شما دوستان
سلام دوست خوبم
ممنون از باورهای ناب و قشنگی که گذاشتین تا ما استفاده کنیم.
به نام سیستمی قانونمند و عظیم که قدرت خلق کنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده است
تا بتوانم از راه های لذت بخش و آسان هم به تمام آرزوها و شرایط دلخواهم برسم
به نام انرژی معجزه گر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی رویایی برای من بیشتر از خودم مشتاق است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدم های خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و مرا نیز موجودی بسیار ارزشمند خلق کرده که میتواند لیاقت تجربه همه نعمت هایش را داشته باشد.
سلام به همه زیباییها، خوبیها، آدمهای خوب، سلامتی، آرامش، آبرومندی، عزتمندی، ثروتمندی، آسایش، رفاه، موفقیت، خوشبختی و سعادتمندی
*
من چند ماه پیش به این موضوع جواب دادم و نکاتی که در بالا گفته شده بود رو خلاصه کردم؛ لینک پیامم هم این زیر میزارم:
abasmanesh.com
اما من امروز دوباره به این صفحه هدایت شدم؛ یکم با خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم تا دوباره کامنت بزارم. توی این صفحه به دو باور محدودکننده اشاره شده:
۱- باور به کمبود
۲- باور عدم احساس لیاقت
هممون میدونیم رفع این باورهای محدودکننده (که اصلا ترمزی هستند برای رسیدن به شرایط دلخواه و خواستههامون)، چقدر میتونه زندگی ما رو دگرگون کنه و اصلا معجزهای در همه ابعاد زندگی ما رقم بزنه.
ما دو تا باور قدرتمندکنندت رو باید جایگزین این دو تا ترمز بکنیم:
۱- باور به فراوانی
(حالا فراوانی هر چیز خوبی که میتونیم متصور بشیم؛ مثلا من خودم برای ازدواج، باور فراوانی آدمهای خوب، باایمان، باوجدان، عاشق، وفادار، قابل اعتماد، محترم، درستکار، خوشاخلاق، خوشتیپ، موفق، ثروتمند و… رو در ذهنم ساختم و دارم همچنان روش کار میکنم. میپرسی چطوری؟ از هر امکانی که میتونم و به ذهنم قد میده دارم استفاده میکنم؛ مهمترین و موثرترین راه هم برای من تا الان دیدن فیلمهایی هست که این کاراکترهای فوقالعاده توشون وجود دارند. اون فیلم رو هم بارها و بارها میبینم و لذت میبرم و احسای خوب در من بوجود میاد.
باور به فراوانی ثروت و نعمت و فرصت هم همینه. باید بسازیش. این مورد به شخصه برای من اصلا سخت نبود. شاید برای همینه که الان که تقریبا چند روز دیگه میشه ۱ سال که بطور جدی عضو این خانواده محشر و توحیدی شدم، زندگیم از این رو به اون رو شده. من پارسال این موقع شاید، یادم نیست خدایی، ولی فکر کنم صحبت از ۱ میلیون می کردم تو حسابم. اما الان خیلی خیلی بیشتر از این حرفها شده. برای اینکه یکم ملموس بشه میگم براتون که الان حتی اگر کار هم نکنم هم، پول خوب و ثابتی به حسابم واریز میشه، پسانداز خوبی دارم که حتی فکرشو اصلا نمیتونستم بکنم، برای خودم طلا خریدم، مقدار خوبی دلار پسانداز کردم؛ اونم چه دلاری، ۱۰۰ دلاری امریکا :) ، کلی هم وسیله جدید برای خودم خریدم که دارم ازشون لذت میبرم…
ببین آدمهای ثروتمند چه تفریحاتی دارند، ببین فلان ماشین جدید چه آپشنهایی داره، دنبال خونهها و ویلاهای زیبا بگرد، در مورد تکنولوژیها و گجتهای جدید سرچ کن، ببین چه چیز لاکچری و زیبایی امسال تولید شده، دنبال لباس و وسایل با دیزاین خاص و یونیک بگرد، در مورد هتلها فایواستار معروف و رستورانهای با غذاهای هایکوالیتی بخون، ببین چه جاهای زیبایی توی دنیا وجود داره برای سفر کردن…اصلا در مورد هر چیز خوشایند، لذتبخش و معرکهای که داشتن و تجربه اون برات جالبه و حتی الان رویا هست، فارغ از قیمت و هزینهای که داره پرسوجو کن.
فراوانی نعمتها و لذتهای پاک و تفریحات و ثروت و خوشی رو توی جهان جستوجو کن، بعد ببین کدوم اینها را واقعا برای خودت میخوای، اونها رو بیار توی لیست خواستههات، میتونی ی باکتلیست داشته باشی، میتونی عکسشونو پرینت بگیری مثل من، میتونی در مورد داشتنشون سناریو بنویسی و احساس خوب رو در خودت ایجاد کنی…
توی زندگیت و محیطی که توش قرار داری، توی اطرافیانت:
بگرد ببین کیا زندگی عاشقانه، پاک، سالم، سرشار از اعتماد و وفاداری دارند؛ اونها رو تحسین کن و به فراوانی آدمهای خوب، عشق و وفاداری ایمان بیار.
بگرد ببین کیا وضع مالیشون خیلی خوب شده، ماشین و خونه فلان دارن، سفرهای خارجی میرن، زندگیشون در آسایش و رفاه؛ اونها رو تحسین کن بخاطر اینکه راه رو پیدا کردند، خصوصا اگر جوون هستند. به جای قضاوت واقعا هم خودشون و هم امکانات و رفاهشون رو تحسین کن. ایمان بیار به فراوانی دستان خدا، فرصتها، ایدهها، راههای موفقیت، شرایط و وفور نعمت و بیانتهایی ثروت در جهان.
پس بگرد و ببین چه نعمتها، زیباییها، فرصتها، ایدهها، آدمهای خوب و ثروت در اطرافت وجود دارند؛ آدمهای خوشبخت و موفق رو تحسین کن، فراوانی نعمت در جهان رو تایید کن، و این امر که تو هم میتونی به اندازه اونها خوشبخت و ثروتمند باشی رو باور کن. باور داشته باش که اگر اونها تونستن، پس تو هم میتونی. باور کن که اگر بخوای میتونی خیلی بیشتر از اونها خوشبخت و ثروتمند باشی. شدنی ببین رسیدن به زندگی و شرایط دلخواهت رو. امکانپذیر ببین رسیدن به رویاها رو. باور کن میتونی رویاهاتو به تجربه زندگیت تبدیل کنی، چون اونها تونستن و تو هم میتونی. پس با خوشحالی از خدا بخواه و شکرگزار باش؛ چراکه:
با توجه به آیه 7 سوره ی ابراهیم خداوند فرموده که:
لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ…
«اگر شکر کنید، نعمت ها را بر شما افزون می کنم…»
یعنی همون «شکر نعمت، نعمتت افزون کند»
بهتون پیشنهاد میکنم جلسه مربوط به باورهای ثروتساز حضرت علی که در نامه ۳۱ برای امام حسن نوشتن مراجعه کنی و ببینید استاد عباسمنش با تفسیر شیوا و صحیحی که کردند چه غوغایی رو میتونن در ذهنهای با باورهای محدودکننده به راه بندازند. خداوکیلی برای من اون جلسه ی انقلاب و دگرگونی ذهنی به پا کرد. لینکش رو میزارم براتون:
abasmanesh.com
ولی همینجا ی چیزهاییش رو میگم:
– خداوند که گنجهای آسمان و زمین در دستان اوست، به ما اجازه درخواست داده تا اجابت کند.
(باید از خزانه رحمت الهی درخواست کرد، هر چه بیشتر از خداوند بخوای یعنی او را بیشتر باور کردهای، در مورد خداوند جاهطلب باش، از خداوند زیاد بخواه تا زیاد به تو عطا کند. اگر روت نمیشه یا کم میخوای، خدا رو موجودی محدود یا ضعیف دیدی، اتفاقا خدا میخواد که تو درخواستهایت بیشتر و بزرگتر باشد، چراکه نشاندهنده ایمان تو به قدرت و توانایی خداوند است.)
– و از گنجینههای رحمت او چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمیتواند عطا کند؛ مانند تندرستی بدن، عمر بیشتر و گشایش در روزی.
(پس بیشتر و بیشتر از خدا بخواه، زیاد بخواه، بزرگ بخواه، قانع نباش، هر چه دلت طلب میکند، هر چه در ذهنت آرزو داری، همه و همه را از خداوند بخواه. عمر بیشتر بخواه، روزی بسیار بخواه، ثروت بسیار بخواه، سلامتی بخواه، عشق بی چون و چرا بخواه، آبرو و عزت بسیار بخواه، موفقیتهای گوناگون بخواه. قناعت در پیشگاه خداوند اصلا کار درستی نیست و این اشتباه را نکن. تو از خدا زیاد بخواه تا ببینی که خداوند آنقدر به تو نعمت میدهد که فقط میتوانی از خوشحالی در پیشگاه او سجده کنی و گریه کنی و سپاسگزاری کنی.)
– سپس خداوند کلیدهای گنجینههای خود را در دستان تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن فرمود، پس هر گاه اراده کردی میتوانی با دعا درهای نعمتهای خداوند را بگشایی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
(چقدر زیباست که دعا کردن کلید گنج الهی است. چقدر زیبا حضرت علی به امام حسن توضیح میدهد؛ بی دلیل نیست که امام حسن ثروتمندترین مرد عرب در زمان خودش بوده است، چون خوب درسهای پدرش را آموخته است. پس کلید گنج الهی در دستان من و توست؛ همونطور که به ما اجازه داده دعا کنیم درخواست کنیم. در مورد چیزهایی که میخواهی با خدا صحبت کن مثل سلامتی بیشتر، لذت بیشتر، همسر فوقالعاده، رزق بیشتر، موفقیت بیشتر، ثروت بیشتر، عزت بیشتر، آرامش بیشتر، اتفاقات خوشایند بیشتر، احترام بیشتر، ارزشمندی بیشتر، اعتمادبهنفس بیشتر، قدرت بیشتر، خوشبختی بیشتر، آسایش بیشتر، رفاه بیشتر، اوقات خوش بیشتر… در مورد ناخواستهها صحبت نکن، در مورد چیزهایی که میخواهی صبح تا شب صحبت کن، از یک لیوان آب تا بینهایت ثروت، فقط از خداوند بخواه. مومن واقعی کسی هست که از صبح تا شب، زیاد و زیاد از خدا طلب میکند.)
– گاه در اجابت دعا تاخیر میشود تا پاداش درخواستکننده بیشتر و جزای آرزومند کاملتر شود.
(بعضی مواقع که رسیدن به خواستهها کمی طول میکشد بخاطر این است که خداوند میخواهد نعمت و پاداش بیشتری به تو بدهد، میخواد خودت شناخت بیشتری نسبت به خواستهات داشته باشی، تا پاداشت کاملتر و بزرگتر و بیشتر باشد. ناامید نشو، چراکه خداوند میخواهد تو پختهتر شوی، ظرف وجودت بزرگتر شود، میخواهد تو آماده دریافت آن نعمت شوی، میخواهد نعمت بزرگتر و بیشتری به تو بدهد.
بنابراین وقتی نعمت به تو داده میشود که آماده دریافت آن باشی. حال چه زمانی آماده هستی، وقتیکه باورش کنی.
حالا چه زمان باورش میکنی، وقتی که حالت خوب باشد،
و وقتی دعا میکنی با خوشحالی دعا میکنی،
نه با غم و یاس و ناامیدی! اگر داری با غم و ناامیدی دعا میکنی به تو داده نمیشود، مانند هزاران نفری که با گریه و یاس از خدا میخواهند. زیرا این افراد ایمان ندارند چراکه اگر ایمان داشتند دیگه غمی نداشتن، دیگه نگران نبودن، دیگه مایوس نبودن، دیگه غصه نمیخوردن. چرا وقتی به خدا میگویند با گریه و یاس است و همچنان ناراحت هستند. پس وقتی خواستهات را به خدا میگویی ناراحت نباش، امیدوار باش، خوشحال باش و یقین داشته باش.)
پس دوست نادیده و زیبای من:
به بخشنده و سخاوتمند بودن خدا باور داشته باش،
به غنی بودن جهان زیبامون باور داشته باش،
به نعمتهای بزرگ و جورواجور در دنیا باور داشته باش،
به فراوانی باور داشته باش،
به فرصتها، ایدهها، شرایط، عوامل، راهها، اتفاقات و
میلیاردها میلیارد دستان خدا برای خوشبخت شدن خودت باور داشته باش…
زیرا زمانی که کانون توجه ما روی نعمت و ثروت و فرصت و برکت و زندگی در رفاه و آسایش و… باشه، نه روی کمبود و …، طبیعتا نعمت و ثروت بیشتری هم وارد زندگی ما میشود.
پس یادمون بمونه که
“باورهای ما اتفاقات زندگی ما رو میسازند”
و
باورهای صحیح مثل باور به فراوانی نعمت و ثروت و خوشبختی، احساس خوبی به ما میدن
و
“احساس خوب= اتفاقات خوب”
بنابراین
“باران نعمت الهی همیشه داره میباره، و ما باید از غار بیایم بیرون
و ظرف وجودمون رو بزرگتر کنیم
تا سهم بیشتری از نعمتهای خداوند ببریم.”
خواهیم دید که
“نعمت و ثروت بطور بدیهی از درو دیوار وارد زندگی ما میشود.
*
– باور احساس لیاقت و خودارزشمندی
اینو همه ما میدونیم که استاد عباسمنش خیلی در مورد اهمیت این باور اساسی صحبت کردن. حتی توی آخرین فایلی که روی سایت قرار گرفته تا الان که عنوانش “هدفی متفاوت برای سال جدید” هست، اومدن به ما پیشنهاد دادن برای سال جدید به جای خواستن فران ماشین و خونه و درآمد… روی شخصیت خودمون کار کنیم، روی ایجاد احساس خودارزشمندی بیشتر. منم مثل خیلی دیگه از دوستان پیشنهاد استاد رو با جان و دل پذیرفتم؛ چرا که وقتی احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کنم، اون زمان ورود آدمهای خوب، ثروت، سلامتی، آرامش، موفقیت شغلی و تحصیلی، فلان خونه، فلان ماشین، فلان موقعیت، فلان رفاه و امکانات… همه و همه خیلی راحتتر و سریعتر وارد زندگیم میشن. چراکه دست کم میتوانم با اطمینان بگم که بزرگترین باور محدودکننده و ترمزی که س راه رسیدن من به آرزوهام و زندگی کردن رویاهام جلوی پام قرار گرفته، کم بودن احساس لیاقت در منه. یعنی من باورهای قدرتمندکنندت خوبی ساختم و کماکان دارم میسازم، خواستههام واضح هستن و همونطور که توی جلسه اول «دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویاها» استاد گفتند که “وابسته به خواستههاتون نباشین”، من هم اونها رو با خوشحالی و امید فراوان از خدا خواستم و رهاشون کردم و هماکنون دارم از لحظه لحظه عمر و جوونی و زیبایی و سلامتی و خانوادهای که دارم لذت میبرم، دارو زیباییهای زندگیم رو هر روز میشمارم و لذت میبرم، و شکرگزاری میکنم، و امیدوارم و احساس خوشبختی میکنم.
ما انسانیم پس هر خطایی هم که کردیم بیا توبه کنیم. خودمون رو برای گذشته و اشتباهاتمون ببخشیم، هی نشینیم اشتباهات رو مرور کنیم. هر روزی که از خواب بیدار میشیم بک معجزه هست، یک شروع دوباره هست، یک فرصت جدید و ارزشمنده، چون ما ارزشمندیم، چون خدا ما رو دوست داره، چون خدا برای ما ارزش قائله، چون از روح خودش در ما دمیده، چون از رگ گردن به ما نزدیکتره.
این جمله رو من خیلی دوست دارم، هر بار میخونمش انگار مثل زنش قلب میمونه که خون رو به همه ارگانهای بدن میرسونه. خداوند به حضرت داوود گفتند که:
یا داوودُ ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ، و رِفقی بِهِم ، و شَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم
لَماتُوا شَوقا إلَیَّ و تَقَطّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبّتی
اى داوود! اگر آنها که از من روی گردان شده اند بدانند که چه انتظارى براى آنان مى کشم و چه مهرى به آنان مى ورزم و چه اشتیاقى دارم که آنان از گناهان خود دست کشند، از شدّت اشتیاق به من جان دهند و از عشق به من بندهاى بدنشان از هم جدا شود.
خب الان با خوندن این جمله دیگه چی میخوایم؟ من که نمیتونم میزان ذوق و شوق و شعفی که از خوندن این جمله دستگیرم میشه رو براتون توصیف کنم.
پس دوست نادیده و توحیدیه من «بازآ»
به قول ابوسعید ابوالخیر:
“این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ”
پس با خدا درد و دل کن، خواستههات رو به خدا بگو، گریه و زاری هم نکن، با حس خوب، امید و حتی خوشحالی حاصل از ایمان و یقین به قدرت و بخشش خدا. خواستههایت رو به او بگو.
چراکه خدا، خدای ناممکنهاست
و تو داری برای ممکنها گریه و زاری میکنی؟!
دوست مهربان من
«به میزانی که ما خودمان را ارزشمند و لایق میدانیم جهان به ما ثروت میدهد و آدمهای خوب را وارد زندگی ما میکند.»
چراکه از مهمترین و اساسیترین اصول ورود ثروت، همسر فوقالعاده عالی، سلامتی، فرصت و موفقیت، آسایش و رفاه و هر نعمت دیگری به زندگی، باور احساس لیاقتِ داشتن ثروت، آدمهای خوب و فوقالعاده، سلامتی، فرصت، امکانات و هر نعمت دیگری است.
به قول استاد عباسمنش: “آنقدر این باور حیاتی است که اگر تا پایان عمر روی این باور کار کنیم، باز هم کم است. حتی اگر نتیجه تلاش برای ساختن این باور ما را تبدیل به ثروتمندترین و خوشبختترین فرد روی زمین نماید، به معنای درک بهتر این باور بیشتر از دیگران است!”
بنابراین در هر جایی هر چه قدر خودت را لایق و ارزشمند بدانی، به همان اندازه نعمت و ثروت و فرصت و آدمهای خوب وارد زندگیت میشود.
وقتی باور احساس لیاقت و ارزشمندی ساخته شود، به مسیر ایدهها، فرصتها، راهکارها، شرایط، عوامل، آدمهای خوب، بازارها، مشتریها و … که موفقیت در همه ابعاد زندگی از جمله کسب و کار را در پی دارد، راهی میشوید.
اصلا وقتی باور احساس لیاقت و ارزشمندی را میسازید، جهان طبق قوانینش به این باورها جواب میدهد و دستان خداوند به شکل افراد خوب و با تجربه وارد کسب و کارتان میشوند و حتی تمام کارهای قبلیتان نیز به ثمر مینشیند و در یک کلام «دست به خاک میزنید طلا میشود».
پس اینکه با چه باوری کاری را انجام میدهیم بسیار مهم است نه صرف انجام اون کار. بنابراین بیا در شروع هر کاری، برای هر خواستهای. ابتدا باور خودارزشمندی احساس لیاقت را پیش از همه در خودمان بایدیفالت ایجاد کرده باشیم.
این خود ما هستیم که داریم همه چیز زندگیمون رو رقم میزنیم. ما باید باورهامون و توانمندیهامون رو باور کنیم، تا جهان مثل موم در دستان ما شود. فقط باید ورودیهای ذهنمون رو با وسواس کنترل کنیم (که مبادا فکری مسموم واردش نشه) و باورهای درست و قدرتمندکنندت داشته باشیم.
بیاین یکم در مورد بخشش و احساس لیاقت که میشه از همون نامه ۳۱ حضرت علی متوجه شد رو مرور کنیم:
– بین تو و خداوند کسی بعنوان حایل و حجاب وجود ندارد و تو را مجبور نکرده که به شفیع و واسطهای پناه ببری.
(درخواست تو نیاز به واسطه ندارد. خداوند به ظاهر و باطن ما آگاه است، خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است. پس احساس گناه از اعمال گذشته را رها کن، خودت را ببخش و تنها از خدا درخواست کن. شرک را کنار بگذار و دنبال واسطه نگرد. بدان خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک است، همه ما قسمتی از وجود خداوند هستیم. خداوند به تو نزدیک است پس مستقیما از خودش بخواه.)
– خداوند در صورت ارتکاب به گناه، در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است.
(اگر اشتباه کردی در توبه رو نبسته. خداوند مهربان، بخشنده و رحمان است، پس حتی اگر چندبار توبه کردی و شکستی باز هم خداوند رو غفور مییابی، پس باز هم برگرد پیش خدا.)
– در آنجا که رسوایی سزاوار توست، رسوا نساخته و برای بازگشت به خویش، شرایط سنگینی مطرح نفرموده است.
(خداوند پوشانده اشتباهات و عیبهای ماست، خداوند ستارالعیوب است. پس اگر خطا کردی بدون هیچ شرط سنگینی فقط رو کن به سوی خودش.)
– در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش ناامیدت نکرده است، بلکه بازگشت تو را از اشتباهات، نیکی شمرده است.
(خداوند بسیار مهربان و بخشنده است، خداوند صبور است و اجازه میدهد تا تجربه کنیم، اجازه میدهد تا خطا کنیم، اجازه میدهد تا به شهود برسیم و راه را پیدا کنیم. وقتی توبه میکنیم خداوند برایمان خیلی ارزش قائل است و بسیار دوستمان دارد. این خیلی خوبه که خداوند این همه هوای ما رو داره، این عالیه که به معنای واقعی کلمه مهربان و بخشنده است.)
– هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را 10 به حساب آورده است و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است.
(برعکس چیزهایی که به ما گفتهاند، خداوند بسیار بخشنده است، خداوند بسیار مهربان است. خداوند برای ما که توبه میکنیم و از گناه برمیگردیم رو به سویش، بسیار ارزش قائل است. نیکی، بدیها را از بین میبرد. پس بابت اشتباهات و گناهان گذشته خودت را سرزنش نکن و مایوس نباش، توبه کن و اونقدر کار خوب انجام بده که تمام اشتباهات گذشتهات پاک شود. ایمان داشته باش که خداوند توبه تو را میپذیرد و کارنامه قبلی و گناهان گذشتهات را پاک میکند. هر روز مرور نکن اشتباهات گذشتهات را که اتفاقا این کار تو را از خداوند دور میکند. همه انسانها خطا میکنند، مهم اینه برگردی از گناهان، توبه کنی و به خدا ایمان داشته باشی. خداوند ما را پاک میکند، چراکه او مهربان و بخشنده است، چراکه او غفور و رحیم است. خداوند ما را پاک میکند و به ما نعمت بسیار میدهد.)
– هرگاه او را بخوانی ندای تو را میشنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را میداند. پس حاجت خود را به او بگو و آنچه در دل داری نزد او باز گو. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غمهایت را برطرف و در مشکلات تو را یاری کند.
(خداوند را در هر زمان و هرکجا صدا کنی، صدای تو را میشنود. فکر نکن خدا فقط در دوردستهای آسمان قرار دارد، هر زمان دلت خواست فقط اراده کن و با او درد و دل کن. غمت را فقط پیش خدا ببر، باهاش حرف بزن تا غمهایت را پاک کند و به تو آرامش دهد. دنبال سنگ صبور نباش و برای دیگران هم سنگ صبور نباش. چراکه فرکانس خوبی به جهان ارسال نمیکنی. پس با خداوند که قدرتمندترین است و همیشه در کنار توست و تو جزئی از او هستی صحبت کن تا آرامش یابی.)
اینم بگم که من توی جلسه “شناسایی ترمزهای مخفی ذهن درباره ثروت” ی نظری رو ارسال کردم که لینکش رو اینجا میزارم؛ چون حس میکنم به لطف خدا و آموزههای استاد عباسمنش، اونجا نکات و باورهایی رو نوشتم که هم در مورد باور فراوانی هست و هم در مورد باور احساس لیاقت و خودارزشمندی. پیشنهاد میکنم مطالعه کنی دوست من:
abasmanesh.com
در نهایت، دوست زیبا و باایمان من،
بیا یادمون بمونه که
«تجربه ثروت و نعمت و خوشبختی، روند طبیعی زندگی همه ماست.»
چراکه
«ذات ما ارزشمند و لایق ثروت و نعمتهای بیشمار خداوند است.»
بنابراین فارغ از گذشتهای که داشتیم، ما انسانهای خوب و باوجدانی هستیم، ما لایق ثروت بسیار، زندگی در آسایش و رفاه، زندگی عاشقانه و پاک، آبرومندی، سلامتی، آرامش، موفقیت، خوشبختی، سعادتمندی و تمام نعمتهای خداوند هستیم.
*
من موجودی ارزشمند هستم که لیاقت نعمتهای خداوند را دارد
من باور دارم که به این جهان زیبا و غنی آمدهام
تا زندگی عالی را تجربه کنم،
آبرومند باشم،
عزتمند باشم،
ثروتمند باشم،
شاد باشم،
قوی باشم،
سلامت باشم،
زیبا باشم،
آرامش داشته باشم،
در رفاه باشم،
لذتهای مختلف رو تجربه کنم،
موفق باشم،
عاشق باشم،
عاشقم باشن،
تا خوشبخت زندگی کنم،
به دنیا آمدهام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،
تا اثر خوبی از خودم به جا بزارم،
تا برسم و لذت ببرم و شکرگزار باشم.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
*
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی از یاد بردم، اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
به نام الله یکتا
سلام دوست گرامی و ارزشمندم
ممنونم ومچکرم به خاطر زمان وانرژی که گذاشتید و مطالب رو برامون مرور کردید واقعا ممنونم که با خوندن کامنت فوقالعادتون بار دیگر برام قانون مرور شد و اشتیاق وذوق و انرژی فوقالعاده شما رو دریافت کردم واقعا تحسینتون میکنم که با تمام وجود دارید رو خودتون کار میکنید وقطعا ادامه دادن با این روند وزیبایی شما رو به هر آنچه که می خواهید می رسونه
دوست عزیزم بازم ازتون سپاسگذارم
درود بر شما بقول استاد اين كامنت مثل در بود ي پكيج عالي كه كلي احساس خوب ايجاد ميكنه . ممنونم وقت گذاشتين و اين كامنت رو نوشتين ، قطعاً به بنده و دوستان ديكر خيلي كمك ميكنه. از طريق لينك كامنتهاي ديگر شمارو هم ميخونم ممنونم سخاوتمندانه اين همه احساس عالي ايجاد كردين🌹
با درود فراوان خدمت تمامی دوستان و قدر دانی از زحمات عباسمنش عزبز ومدیران عزیز و سپاسگزار خداوندی هستم که انقد جهانش را برای ما زیبا و پر از نعمتهای فرا ان کرد و سپاسگزار از شما مریم خانم انقدر زیبا و دلنشین بود حرفات که من چند بار خوندم و چشمام هی درد میکرد قطره میریختم تا بتونم دوبار ادامه بدم و واقعا در من انقلابی بسیار اکبر به وجود اورد و تو سر من انقدر سکوت به وجود امد که نمیتونم حتی چشم از این صفحه برادرم و میخوام ازت تشکر کنم به خاطر این انرژی که بهم دادی ازت تشکر کنم وایی خدای من بی نهایت سپاسگزارم اقای عباسمنش امیدوارم همینقدر که به فکر مایی به ما اگاهی برسانی از پروردگار میخواهم هزاران برابرش را بهت برگرداند و یقین بدار برمیگردانه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوست عزیزم
خوشحالم که چنین دیدگاهی داری
ازت یه درخواستی دارم :همونطور که راهکارت رو برای فرد مورد علاقت برای ازدواج گفتی لطفاً راهکاری هم که برای ثروت داشتی و ازش نتیجه گرفتی هم بگو.
من خیلی ازین راهکارهایی که دوستان میگن الهام میگیرم
متشکرم ازت
سلام دوست نادیده و زیبایم
زیبایی کلامت گواه از قلب و شخصیت زیبایت داره.
احسن به این متن پرگهرت
هیچ چیزی ازقلم نیفتاده ک نگفته باشین
خیلی عالی بود
اونقد احساس قشنگ گرفتم از تک تک کلماتت
دنبال یک نشانه و هدایت از جانب الله بودم این چند روز،میگفتم چرا باهام حرف نمیزنی
یا چرا نشونهایی سر راهم نمیذاری من ک تو این راه تازه کارم، پر از سهو و خطا کمکم نکنی بازم مغموم و بی انگیزه میشم و شده بودمم
الان کامنت شما رو خوندم کلی احساس قشنگ گرفتم و حتما این فایل استاد نامه حضرت علی به امام حسن میشنوم.
خیلی ممنون ک وقت گذاشتی اینهمه زیبا و خالصانه نوشتی
زندگیت قشنگ باشه الهی
سلام ب دوستان عزیزم، خانم شایسته عزیز سپاسگزارم بابت این مقاله ارزشمند
باور کمبود ک همه ما از بچگی یک جورایی درگیرش بودیم و باورها و عقاید پدر و مادر مون رو الان تجربه میکنیم و این ماییم ک باید این باورهای محدودکننده رو با باورهای فراوانی جهان و رزاق بودن خداوند جایگزین کنیم.
برای من مثال هاش زیاده از کاغذ خرید چک کردن مادرم بعد از خریدش، حساب کتاب کردنش، اینکه همیشه احساس میکنه اشتباه حساب میکنن و پول بیشتری میگیرن و بارها براش اتفاق افتاده بخاطر حساسیت زیادش. یا حتی به مهمان ارزش بیشتر دادن غذای بهتر را ب مهمان دادن و یا حتی مثلا برای پدرم گوشت بیشتری میزاشت و از خودش میزد و ب ما میداد ولی من خودم ک آشپزی میکردم برای همه به یک اندازه غذا میرختم حتی بین پدرم فرق نمیگذاشتم.
من خودم موجودی کارتم رو خیلی دیر ب دیر چک میکنم و آگاهانه نمیزارم چشمم بخوره و میگم خدایا من این وسایل رو نیاز دارم میخرم و حساب کتاب هم نمیکنم. و جالبه مثلا وقتی نمک صورتی میخواستم و گفتم میخرم هدایت شدم ب آخرین موجودی اون جنس و میگفتم ببین ناعمه لیاقت تو اینه ک از رزقی ک ب کارتت اومده استفاده کنی و نترسی. و تصمیم گرفتم ک هر پولی اومد ب کارتم نه ب طور ولخرجی ولی هر نیازی ک داشتم رو برطرف کنم و نگران بعدا نباشم و خداوند رو روزی رسان خودم بدونم.
یه اتفاق دیگه ک این اواخر متوجه اش شدم اینکه خواهر کوچیکه من هر وقت پول بخواد براش جور میشه و یک جور طلبکارانه درخواست میکنه جوری ک اصلا حتی اگر شرایط اجابت اون خواسته از لحاظ مالی از قبل اصلا مهیا نباشه .مثلا برای پس فردا حدود n تومان پول بخواد و قبلش اصلا هیچ خبری از اون مبلغ نباشه ولی تو ذهن خواهر من اینجوریه ک من کاری ندارم از یه جا جور میشه و خودش رو آماده میکنه تو ذهنش ک اون پول رو گرفته و مثلا باشگاه اش رو ثبت نام کرده و قرارش رو با دوستاش میزاره و شک نمیکنه ک شاید نشه. و اتفاقا مادر و پدرم با کمال میل بهش پول رو میدن حتی شده پدرم از یه جا جور کرده و کارش رو راه انداخته. به همین خاطره آدمای ولخرج همیشه پول برای ولخرجی شون جور میشه چون نگران نیستن.
بعد ب خودم گفتم خوب منم همین رفتارو میخوام انجام بدم و از خدام بخوام، بدون هیچ ترسی بدون شک و دودلی.
در مورد تخفیف گرفتن من قبلا فقط یک بار میگفتم اگر تخفیف هم داره حساب کنید ممنون و به هیچ وجه اصرار و تکرار نمیکردم حس ضعیفی میگرفتم و اصلا این رفتار درست نیست چون خودم یه مدت فروشنده بودم و خیلی حس خوبی میگرفتم نسبت ب اون آدم اگر روی اجناس من تخفیف نمیخواست و قدر اجناس من رو میدونست و احساس میکردم اون فرد خیلی باشخصیتی هست، پس هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. بعد اصن ب خود میگم مثلا اون ۱۰،۲۰ تومن تورو ب کجا میخواد برسونه ولی همین تخفیف نگرفتن منو ب خیلی جاها میرسونه و ب من میگه تو توانایی پرداخت بهای نیازهات رو داری و احساس قدرت میکنم، احساس شخصیت بالاتری میکنم. و چند باری پیش اومده برام ک موقعی ک هیچی نگفتم خود فروشنده برام تخفیف زده و خیلی حس خوبی گرفتم.
یه باگ دیگه ام این بود ک مثلا میگفتم خدایا من فلان خواسته رو دارم ولی خودم ک نمیتونم پول ندارم ک بهاش رو بپردازم پس خودت ب طور معجزه آسایی آدمهایی رو بفرست ک به عنوان هدیه برام تهیه اش کنن یا مثلا بگن بیا بریم فلان جارو بگردیم، خدای من الان متوجه ایراد بعدی ام شدم ک حتی در مورد مکان هایی ک دوست داشتم برم میگفتم مثلا یه آدمی پیدا میشه میگه بیا بریم اون جای دیدنی، همون مثال استاد ک میگفتن یک فردی ب من کلید ۲۰۶ آلبالویی رو میده، بله اینا شرکه من شرک داشتم چرا فکر نمیکردم خودم بتونم بهای اون مکان اون وسیله ای ک دوستش دارم رو بپردازم، چرا فکر نمیکردم خداوند میتونه ب من ثروت مالی(پول) بده از جایی ک فکرشم نمیکنم. فکر میکردم میشه به طور معجزه از طریق دستانش این اتفاقات رخ بده(چون قبلا تجربه اش کردم) ولی خودم ک نمیتونم بها بپردازم.
پس خدایا من این درخواست ها رو دارم و میخواهم خودم بهایش را بپردازم و من لایق تجربه اش هستم چرا ک کلیییی آدم اون تجربه ای ک دوست دارم رو تجربه کردن پس من چرا نتونم پس میخواهم از خودت تنها خودت نمیدونم از کجا فکر کردن ب اون وظیفه من نیست.
یه باگ دیگه اینکه مثلا در خرید میوه ما از مغازه میوه فروشی خیلی خیلی کم خرید می کردیم و همیشه منتظر وانت بودیم تا میوه ارزان بخریم و فکر میکردم ک چه کاریه پول بیشتر بدیم درصورتی ک می دیدم اون میوه ای ک گرون تر خریده میشه چقدر باکیفیت تره و لذت بیشتری داره و آدم اتفاقا خاطره خوبی بیادش می مونه تو ذهنش مثلا اون غذا خوشمزه هه ک خوردیم رو یادته اون اقامتگاه خوشگل و باکیفیته، اینا تو ذهنم خاطرات خوب ساختن و هروقت ب خودم ارزش دادم حس خوب گرفتم، جالبه اگر برای خودت بهترین اش رو تهیه نکنی و جنس ارزون تر بگیری اصلا نمیفهمی اون مابه التفاوت ک به زعم خودت سود کردی و زرنگی کردی کجا خرج شده چه جوری از دستت رفته ؟ و تو میمونی و تجربه یک میوه بی کیفیت غذای بی کیفیت و یا مسافرت سطح پایین.
ناعمه عزیزم خیلی لذت بردم از مثال هایی که زدی، کاملا ملموس و قابل درک بودن برام.
چ بسا که من هم در خیلی از مسائل اینگونه عمل کردم و الان متوجه باور مخربم شدم.
از کامنت پر از آگاهیت ممنونم مهربان.
سلام به دوست عزیزم
جالبه اگر برای خودت بهترین اش رو تهیه نکنی و جنس ارزون تر بگیری اصلا نمیفهمی اون مابه التفاوت ک به زعم خودت سود کردی و زرنگی کردی کجا خرج شده چه جوری از دستت رفته ؟
این جمله آخرت رو بارها وبارها من تجربه کردم که وقتی به ضعم خودم تخفیف گرفتم وزرنگی کردم ولی از اون ور اگه همونقدرش نگم ،چندین برابرش از دسم رفته
یه موقعی موتور داشتم ویه قسمتی از موتورم خراب شد ومن برای اینکه تعمیرگاه نبرم وپول به اصطلاح الکی به تعمیر کار ندم اومدم رفتم قطعه و خریدم وخودم تعویضش کردم،فک میکنید چی شد؟ نتیجه این شد که قطعه رو بد تعویض کردم ودوباره اون قطعه خراب شد ومن رفتم دوباره قطه نو خریدم ودادم تعمیر کار برام درست کرد
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته مهربان ،همینطور درود بر دوستان و خونواده فوق العاده ثروتمندم …
از تمام جهان هستی و تمام انرژی های مثبت و قدرتمند حاکم سپاس گذارم برای حس وحال خوب ،شاد وسلامتم
برای ذهن هوشمندم و قلب قدرتمندومهربانم سپاس گذارم …
امروز داشتم یک فیلم از خونه کریستین رونالدو در مادرید میدیدم برای تقویت باور فراوانی روی خودم و احساس ثروت داشتن ، که یکدفعه یکی از ترمزهای مخرب رو پیدا کردم
یادم اومد بچه که بودم همیشه وقتی یک لباس نو،کیف نو،کفش نو یا هر وسیله دیگه ای که پدر و مادرم واسم میگرفتن تا یه مدتی اجازه استفاده کردن ازش رو نداشتم چون ممکن بود خرابشه ،همش میگفتن بذار وقتی مهمونی خاصی رفتیم مثل عروسی اونوقت استفاده کن واااااااای آخه چرا دلیل اینکه زیاد میخندم چون الان که بنظر خودم باورهام تغییر کردن و قوانین رو فهمیدم ولی بازم میبینم لباسهای نو رو کمتر استفاده میکنم
واااای که چه میکنه این قانون ترمزهای مخرب ، زیرخاکی پیدا میکنه
مراقبت کردن از وسایل و داشته ها خیلی خوبه نشونه شکرگزاریه ولی نه اینکه بذاریم توی کمد خراب نشن و منتظر باشیم اگه یه روز عروسی شد یا سال نو آینده بعدش استفاده کنیم
یادمه همیشه لباسامو چند سایز بزرگتر میگرفتن که چندسال بپوشم و کوچیک نشه وااااای
مطمعنم دهه شصتیا این ترمز مخرب رو همه دارن . شاد ،پیروز ،سلامت،موفق وثروتمند باشید دوستان گلم✌✌✌
سلام احسان جان
خوبی ؟
اینکه ما یه ترمز مثل همینی که گفتی رو پیدا میکنیم، خودبخود حل میشه با پیدا شدنش؟ یا اینکه باید باور مناسب جایگزین کنیم ؟
ممنون
سلام دوست عزیز
شما زمانی که یه ترمز رو پیدا میکنی باید تا چند ساعت بزنی و برقصی ، چرا که نصف راه رو رفتی
حالا در ادامه باید بیای باورهای مناسب رو بسازی تا ترمز رو رفع کنی
مثلا در مورد همین احساس لیاقت که اینجا صحبتش هست باید تمرینات مربوط به عزت نفس رو بارها و بارها انجام بدی تا در وجودت نهادینه بشه
چطوری میشه متوجه شد نهادینه شده ؟
با نتیجه ، به محض اینکه باور شروع به اصلاح میکنه نتایج هم وارد میشه
یهویی همه چی تغییر نمیکنه ، ولی با هر مقدار تغییر باور ، نتایج هم تغییر میکنه
اگر سوالت اینه که تمرینات رو از کجا باید بدونم چیه ؟
هر موضوعی که میخوای در موردش بدونی و یا از تمریناتش اطلاع کسب کنی رو تو عقل کل سرچ کن و زمان بزار و تمام پیام های مربوط به اون موضوع رو بخون و نکته برداری کن و فایلهای رایگان دانلودی مربوطه رو دانلود کن و به صورت لیزری نگاه کن یا گوش کن (چون بدون تمرکز داری وقتت رو تلف میکنی ) و عمل کن بهشون
شاید خوندن مطالب چند ماه زمان ببره، ارزشش رو داره ، پس انجامش بده
البته این راهکار واسه افرادی بود که توانایی خرید محصولات رو ندارن
شاد باشی
با سلام خدمت همه ی شما عزیزان و اساتید محترم استاد عباسمنش و سرکار خانم شایسته جواب گروه را مطالعه کردم عالی توضیح داده شده بود ضمن اینکه الان محصول جدید استاد در رابطه با همین موضوع است احساس لیاقت که با توجه به توضیحاتی که استاد برای معرفی دوره در قالب 3فایل صوتی تصویری در روی سایت بنر کرده اند کاملا مشخص است که بهترین جوابها و بهترین راهکارها را در خود دارد و از خدا میخوام منو به شکلی هدایت کنه تا بتونم این محصول را از سایت تهیه کنم ولی با توجه به دانسته های خودم و توضیحات سایت،؛ بیاین در همین لحظه به تمام داشتههایمان فکر کنیم به خصوص آنهایی که خیلی برایمان مهم هستند. هرچیزی که در اطرافمان میبینیم، خانهای که در آن زندگی میکنیم، شغلی که داریم، میزان درآمدمان، کیفیت روابطمان با دیگران، احترامی که برایمان قائل هستند و… همه اینها همانقدر خوب هستند که ما برای داشتن آنها احساس لیاقت داشتهایم، نه بیشتر… .
احتمالا همین حالا ذهن با نجواهایش شما را سوالپیچ میکند: «مگر اینکه در چه خانوادهای و چه کشوری به دنیا بیایم دست من بوده؟ مگر قیافه ام دست من بوده؟ مگر دین من دست من بوده؟ مگر اینکه چه زمانی به دنیا بیایم دست من بوده؟مگر خیلی از اینها به اختیار من انتخاب شدهاند که احساس من در آنها نقشی داشته باشد؟» پاسخ دادن به این سوال به سادگی گفتن یک «بله» یا «خیر» نیست.
احساس لیاقت همان باوری است که فارغ از داشتهها و دستاوردهای فعلیتان، به شما تلقین میکند که آدم ارزشمندی هستید یا نه. همان تکه گمشده پازلتان که باعث میشود امکانات عالی بخواهید اما به آنها نرسید، درآمد بیشتر بخواهید اما نداشته باشید.
بسیاری از این ناکامیها تقصیر همان صدایی است که در گوشتان میگوید: «تو لیاقتش رو نداری! مگه تو کی هستی؟» واقعا ما چه کسی هستیم و لیاقت چه چیزی را داریم؟
حدس من این است حالا که داری این متن را میخوانی و توجه ات به آن جلب شده، احتمالا در مسیر تلاش برای دستیابی به موفقیت یا بهبود و رشد فردی ات هستی اما به موانعی برخورد کردهای. احتمالا بعضی چیزها باهم جور در نمیآیند.
گاهی حتی خود را لایق موفقیتی که به آن رسیدهاید هم نمیدانید! گمان میکنید این بار شانس آوردید! یا اگر فلانی نبود هرگز موفق نمیشدید! این در میانه جشن پیروزیتان، سروکله این احساس ناخوشایند ناگهان از کجا پیدا میشود و همه چیز را زیر سوال میبرد؟
رسیدن به هر موفقیتی در دنیای بیرون را باید بتوانید ابتدا در ذهنتان ببینید و باور کنید. هرگز کسی را نخواهید دید که خود را لایق چیزی ندیده باشد اما به آن رسیده باشد.
این احساس صرفا با تلقین جمله «من لایق بهترینها هستم» به وجود نمیآید! بلکه طی یک فرآیند خودآگاهانه باید برای رسیدن به این احساس تلاش کنید. در غیر این صورت متاسفانه این بار با «حلوا حلوا گفتن، دهانتان شیرین نمیشود!».
به نظر من احساس لیاقت، ثمره احساس ارزشمندی است و احساس ارزشمندی، همان عزت نفس سالم است که باعث میشود برخیزید و برای رسیدن به آنچه شایسته آن هستید، تلاش کنید.
برخی به اشتباه تصور میکنند اگر لایق شرایط خاصی هستند، پس باید بنشینند و انتظار بکشند تا همای سعادت روزی از راه برسد. همین باور غلط، میتواند فرصتهای ارزشمند و زمان طلاییشان را مانند یک سارق بیوجدان از میان دستانشان برباید و آنها را در منطقه امن زندگی نگه دارد.
نمیخوام بگویم هرکس دارایی بیشتری دارد لایقتر است و دیگران راهی جز تماشای او با چشمانی حسرتبار ندارند چون لایق زاده نشدهاند.
برعکس، میخوام بگم چگونه شخصیت لایقی از خودمان بسازیم. اینکه فارغ از دستاوردهایتان چقدر خودتان را ارزشمند و لایق میدانید، مگر نه اینکه تکه ای از روح خدا در شما دمیده شده؟ چه چیزی ارزشمندتر از روح خدا میشناسید؟ واقعا چه چیزی؟
اما چه اتفاقی افتاد که عدهای از ما خودمان را لایق خیلی از اتفاقات خوب، ثروت زیاد، روابط عالی و… دیدیم و عدهای دیگر نه؟
بگذارید به زبان قرآن که زبان مثال هست من هم مثالی بزنم: تصور کنید
در خانهای چندین ست پذیرایی از ظروف و قاشق و چنگالهای شیک وجود دارد، در حالی که همیشه تمام اعضای خانواده از ظروف معمولی استفاده میکنند؛ تنها زمانی آن ظروف به زیر دست اهالی خانه میآید که مهمانی از راه برسد.
یا کمد لباس فردی را تصور کنید که پر از لباسهای شیک نو و تمیز است ولی همیشه او را با یک دست لباس قدیمی می بینید مگر برای یک مهمانی خاص که او از لباسهای شیکش استفاده کند یا بر عکس کسی که لباس شیک و تمیز دارد اما فقط برای اینکه در یک مهمانی اگر همان لباسها را بپوشد تکراری است، یا خود را در قرض انداخته و با هر سختی ای هست یک دست لباس جدید می خرد یا به دوست و خواهر و آشنا رو می اندازد تا لباس مهمانی آنها را برا جشن پیش رو قرض بگیرد که نکند مجبور شود لباس تکراری خودش را بپوشد یا شخصی که از کولر خودروی خود استفاده نمی کند حتی اگر از گرما هلاک شود ولی وقتی همکارش سوار بر خودرو می شود فوری کولر را برای او روشن می کند یا مادری که اول همسر و فرزندان خود را سیر می کند و اگر چیزی باقی ماند آن را برای خود استفاده می کند و پیش خود فکر می کند فداکاری کرده و بهترین کار را انجام داده در صورتیکه حاکی از این است که برای خودش به اندازه ی فرزندان و همسرش ارزش قائل نبوده…. آیا مثالهایی مشابه موارد مذکور در ذهنتان نقش بست؟ این صحنهها همان قسمتهایی از داستان زندگی شما هستند که بذر «لیاقت» یا «بیلیاقتی» را در ذهن ناخودآگاه شما کاشتهاند.
بهترین غذاها و خوش طعمترین مزهها، بهترین کافهها و.. را تنها زمانی تجربه کردهاید که شخص دیگری در طرف دیگر داستان حضور داشته است.
چند بار برای خودتان یک مهمانی مفصل ترتیب داده اید که مهمان و میزبان، هر دو خودتان باشید؟ معمولا هدایایی که برای دیگران میخرید ارزشمندتر یا گرانترند اما در تهیه لوازم مورد نیاز خودتان صرفهجویی میکنید؟
اینها به این معنی است که زنگهای هشدار فقدان «احساس لیاقت» در وجود شما به صدا درآمدهاند. نمیتوان منکر این شد که ریشه بسیاری از مشکلات روانی امروز ما ناشی از دوران کودکی است. زمانی که بهترین لباسها، ظروف و خوراکیها تنها برای مهمانان است، ناخودآگاه این باور به شما تلقین شده که لیاقت بهترینها را ندارید.
احساسات و باورهایی که پدر، مادر یا اطرافیان ما از دوران کودکی در ضمیر ناخودآگاه ما باقی گذاشتند، اثراتش را به نوعی دیگر در بزرگسالی نشان میدهد. روان و ضمیر کودک همچون لوحی نانوشته است که هر چه در دوران کودکی روی آن بنویسند، در او ریشه میدواند و همراه با او رشد میکند.
اگر در کودکی مدام در گوشمان بخوانند که «تو نمیتوانی.. تو به اندازه کافی خوب نیستی… تو نباید از این وسیله استفاده کنی، چون برای مهمان است و هزار عامل دیگر که در به وجود آمدن این احساس وجود دارد
علی ایحال اگر نمیتوانید به درستی تصمیم بگیرید،
برای هرکاری دنبال تایید دیگران هستید،
مدام در حال مقایسه خودتان با دیگران هستید،
شما به محصول جدید استاد عباسمنش یعنی دوره ی احساس لیاقت احتیاج دارید…
به نام خداوندی که مارو لایق آفرید
واقعا این موضوع که هر کسی باید ارزش خودش رو بفهمه تازه دارم درک میکنم
الان دارم میفهمم که باید از جمع های مخرب دور شم چون با ارزشم
الان دارم میفهمم که ارتباطم رو با هر آدمی تشکیل ندم، آدمارو غربال کنم و بعد باهاشون ارتباط بگیرم
خودم رو برای هر چیزی کوچیک نکنم یعنی مثلا ندوم دنبال دیگران که بهشون کمک کنم و تازه اونها با کلی حرف حدیث کمک منو بپذیرن
این موضوع خیلی مهمه
که برای کسی کاری و کمکی رو انجام بدی که لایقه، قدر اون چیز رو میدونه، سپاس گزاره
من کاملا مخالف منت گذاشتن یا یادآوری مدام کمک هایی که به دیگران کردیم هستم
ولی اعتقادم اینه که باید برای خودت ارزش قال باشی، یه زمانی من از وقت و انرژی و همه چیز خودم میزدم تا به دیگران کمک کنم
برای خودم ارزش قائل نمیشدم
به خودم احترام نمیذاشتم و آسیب هاشم میدیدم
ولی الان فهمیدم که کمک کردن به دیگران خوبه ولی اولویت قرار دادن اونها نسبت به خودت غلطه
اگه خواستی و به خودت فشاری نیومد میتونی اضافه ی زمانت رو به دیگران کمک کنی، اونم نه به خاطر اینکه به اونا حال بدی
بلکه به خاطر اینکه خودت با خودت بیشتر به صلح برسی، برای اینکه آرامش و احساس خوب خودت بیشتر بشه
دوست دارم که به کمک کردن به عنوان یک تمرین نگاه کنیم، یه تمرین مثل سپاس گزاری یا مدیتیشن
یعنی وظیفه ی تو مدیتیشن کردی نیست و اگر انجام میدی از اون تایم اضافه ی زندگیته و برای خودته، برای اینکه به آرامش برسی
حالا اگه مدیتیشن باعث بشه که آرامشت بهم بریزه بازم انجامش میدی؟
کمک کردن به دیگران هم همینه
سعی کن تا جایی که میتونی و به خودت آسیب نمیرسه کمک کنی
ولی ولی ولی
متاسفانه ما آدما اینقدر از خودمون میزنیم و به بقیه کمک میکنیم که یک دفعه ای به خودمون میایم میبینیم داغون شدیم
میبینیم که از خواسته هامون، زدیم برای بچمون
برای همسرمون
برای مادرمون
و بعدش
هیچ کدوم از اونها نیستن
هیچکدوم نیستن و نبایدم باشن
و اینجاست که یه جمله ی معروف ایرانی هارو میزنن که کاملا هم درست میگن ، اونم اینه که (میخواست نکنی)
تو چرا بیش از حد به اونها کمک کردی؟
چرا از خودت زدی برای کمک به اونها
برای اینکه به آرامش برسی؟
مگه هدف کمک کردن رسیدن به آرامش نیست؟
حالا رسیدی بهش؟
حالا بعد از اینکه میبینی پیر شدی و به دلیل اولویت قرار دادن بقیه توی زندگیت هیچوقت یه سفر طولانی، یه ماشین خوب ، یه غذای خوب توی یه رستوران لوکس ، یه رابطه ی عاشقانه ی خوب رو تجربه نکردی
آرامش داری؟
از خودت زدی برای بقیه
خودت رو بی ارزش کردی و به بقیه ارزش دادی
و اینم هست نتیجه
پس ابتدا برای خودت ارزش قائل باش
چون اگه برای خودت ارزش قائل نباشی دیگران هم برای تو ارزش قائل نیستن
کمک کردن خوبه ولی در زمان درستش یعنی زمانی که تو رو به ارامش میرسونه و بهم نمیریزتت
وقتی که پولی برای کمک به دیگران قرض میدی و خودت به مشکل مالی میخوری، از لحاظ ذهنی آرامشت بینهایت بهم میریزه
توی فرهنگ ما ایرانی متاسفانه این موضوع کاملا برعکسه
گذشتن از خود کار خوبیه
توی ذهن ما کردن که کسی که رفت جنگید و شهید شد از خود گذشتگی کرد برای دیگران و این آدم آدم خوبیه چون از خودش گذشته
یا اینکه مادری که از خواسته هاش میزنه که به فرزندش بهتر رسیدگی کنه این آدم آدم خوبیه و بهشت زیر پای این مادره چون مدام به فکر بچشه و از خودگذشتگی برای فرزندش انجام میده
کسی که اینکارارو نکنه خودخواهه و آدم بدیه
آدمیه که جاش وسط جهنمه
وای که چقدر باور های غلط داریم
یکی از دلایلی که اینقدر عذاب وجدان میگیرن بچه های سایت موقعی که تنهایی یه غذای خوبی رو میخورن و یا یه سفر خوبیو میرن همینه
همین که حس میکنن الان آدم بدین و برای آدم خوب بودن باید دیگران هم میاوردن به این سفره یا این رستورانه
من هم این باور رو داشتم ولی الان متوجه شدم که به لطف خدا به صورت ناآگاهانه وقتی روی فایل ها کار میکردم در ذهنم کمرنگ تر شده و الان خیلی خیلی بهتر از قبله
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید ❤
سلام آقا مانی عزیز
چه جمله ای واقعا برای امروز من بود، هدف کمک کردن رسیدن ب آرامش است
حتی این کمک میتونه قرض دادن باشه، ببین اگر این قرضو میخوای بدی آرامش ذهنی ات بهم میخوره یا نه ؟ اگر نه میتونی انجامش بدی و بگی خدایا من این را برای رضای تو میبخشم و هممون تجربه کردیم ک این نوع بخشیدن پول چقدر حس خوبی ب آدم میده و ب قول شما ب آرامش می رسیم.
حتی در کمک کردن ب دیگران اگر میخوای جبران زحمات شون رو کنی کمک کن و حواست باشه اولویت باز خودت باشی یعنی تاجایی ک توان داری و حست خوبه انجام بده نه اینکه خودتو بُکشی. من خودم گاهی ک میخوام کارهای خونه رو انجام بدم حتی اگر نوبت من نباشه مثلا جارو زدن بعنوان ورزش انجامش میدم و حس خوبی میده بهم، و خیلی سعی میکنم نجنگم چون باز می دیم با انجام ندادن اون کار آرامش من گرفته میشد و نمیتونستم با ذهن باز بیام و رو خودم کار کنم و خیلی از مواقع با انجام اون کار من از ضررهای ذهنی( برهم خوردن آرامش و تنش) نجات یافتم.درکل خیلی سعی میکنم ب هر درخواست مادرم سریعا جواب مثبت بدم و نزارم تکرار کنه و آرامش ام رو بهم بریزه و این باعث رابطه بهتر من با مادرم شده.
سپاسگزارم از شما، امروز از خدا خواستم ب من اخلاقیات درست رو یاد بده و از زبان شما من یک درس زیبا رو یاد گرفتم ممنون دوست عزیز
سلام مانی جان دوست خوبم
متشکرم ممنونم از کامنت زیباتون درباره ارزش به خود خیلی لذت بردم و اتفاقا امروز یه دفتر گرفتم تا در حین خواندن کامنتهای دوستان خوبم هر ترمزی به ذهنم رسید و اینجا دیدمو یادداشت کنم تیترشو نوشتم ترمزهای مخفی ذهن مینویسم تا دونه دونه ترمزها در من محوومتلاشی شوند و مطمعنم همین تمرین خیلی کمکم میکنه یه قسمت دیگشو نوشتم جهان من باارزش ترین و مقدس ترین و باشکوه ترین موجود روی زمینم و در روز هر اتفاقی حرفی برخوردی که بهم حس باارزشی،داد و توش یادداشت میکنم با تاریخ روز مثلا مینویسم امروز سوار تاکسی شدم دیدم راننده خیلی محترمانه بامن برخورد کرد هر روز جهان بهم زیبایی نشون میده رو مینویسم واینم حس خوبی بهم میده وقتی درحال نکته برداری هستم و مطمعنن اینم باعث رشدم میشه خداروشکر که داریم اینجا بهترین و راحت ترین و زیباترین و عزتمندانه ترین راهها رو یاد میگیریم برای ثروتمند شدن درود بر تو درست گرامیم مانی جان درود
به نام خداوتد یکتا
خداروشکر میکنم که اینجا هستم و میتونم نظر خودم رو بنویسم
واقعا احساس لیاقت چیز عجیبی، باید هرثانیه روش کار بشه چون زود فراموش میشه من با اینکه روی این موضوع خیلی کارکرده بودم ولی چند ماه پیش علارقم دونستن این باور آخر هفته ها که تعطیل بودم همش دنبال لاستیک دولتی توی بازار لاستیک فروش ها بودم و با اینکه لاستیک دولتی زیاد بود ولی لاستیک مورد نظر من به طرز عجیبی پیدا نمیشدو هیچ کدوم از مغازه ها یا نداشتن یا پیش پای من آخرین جفتش رو فروخته بودن،
دنبال لاستیک دولتی بودم چون همش یک میلیون تومان تفاوت قیمت داشت و منی که این قانون رو میدونستم ولی هنوز داشتم تلاش میکردم که لاستیک دولتی بخرم،
حتی کار بجایی رسید که بخاطر این عدم احساس لیاقت و دنبال ارازان تر خریدن لاستیک بودن نزدیک بودن لاستیک درجه دو گیرم بیاد ولی همش یه صدایی میگفت بابا تو یعنی درگیر یه میلیون پولی که اینقدر داری تلاش میکنی لاستیک دولتی بگیری!!!
خدارو شکر میکنم که پروردگار هدایت کرد و رفتم لاستیک مورد نظرم رو به قیمت آزاد خریدم روزی صدبار به خودم گفتم امید تو لیاقتت خیلی بیشتر از این حرفاست، باورم نمیشه وقتی لاستیک رو آزاد خریدم وقتی با این کار احساس لیاقت و فراوانی و حس کردم که من پول دارم و میتونم و در شان من نیست که بیوفتم دنبال لاستیک دولتی واسه یک میلیون تومن ارزون خریدن، بعدا از دوهفته قسمت کاری م عوض شد و در آمدم بیشتر شد با کار خیلی کمتر با آرامش و آسایش بیشتر.
چقدر بودن زمان هایی که یه چیزی رو با احساس اشتیاق و عالی خریدم و فرداش به طور معجزه آسا پولش یا حتی دوبرابرش اومد به حسابم و چقدر بودن روزایی که بعد از خرید یه چیزی خودم رو سرزنش کردم از اینکه یه چیزی خریدم و پولم کم و شد و ما بقی سرزنش هایی که دوستان میدونن داستان چیه و بعد ا اون همون پولی هم که داشتم و نگران تموم شدنش بودم به صورت خرابی ماشین خرابی وسایل خونه از دستم رفت و بی پول تر شدم،
دوستان حس مون موقع خرج کردن پول واقعا خیلی مهمه من که خیلی روش دارم کار میکنم، بعد از هر پول خرج کردنی خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تونستم به اون فروشگاه به فروشنده ها به تولیدکنندگان کمک کنم، به گسترش جهان کمک کنم، خداروشکر کردم که توان مالی داشتم برای خرید اون جنس، واقعا خیلی خیلی خیلی مهمه قبل از خرید با حس عالی و ثروت خرید کنید و بعد میبینید که به طور عجیبی اون پول یا برمیگرده به زندگیتون یا میبینید با اینکه اصلا نمیدونستید اون جنس رو خیلی ارزان خریدید یا مثال هایی از این قبیل،
پارسال به یکی ۵۰۰هزار تومن کمک کردم با حس فوق العاده و بدون چشم داشتن به برگشتش، فردای اون روز خونه ای اجاره کردم که قیمتش با اینکه بالا بود ولی صاحب خونه ، اون خونه رو به من خیلی ارزون داد و حتی رنگش هم زد برام و یه سرویس کامل برام انجام داد، آقا احساس مهم ترین چیز تو زندگی همه مونه ، احساس تون رو خوب نگه دارید در هرلحظه
سلام و درود خدمت همه دوستان
خداروشکر چندروزی دارم روی احساس لیاقت کار میکنم و مسیرهای جدیدی میبینم الان که کامنت خودم رو خوندم چقدر لذت بردم و چقدر حس افتخار داشتم نسبت به خودم چقدر برای خودم ذوق کردم،
البته کمتر کسی اینکارو میکنه که واسه کامنت خودش دیدگاه بنویسه و از خودش تشکر کنه ولی من به خاطر احساس خوب و عالی که به لطف الله به خودم دارم همینجا بابت کامنت خوب خودم از خودم تشکر میکنم و چقدر درس هامو به خودم یادآوری کردم با خوندن کامنت خودم، برای همه دوستان آروزی خوشبختی و سعادت میکنم و ان شاالله خداوند هممون به راه راست هدایت کنه
سلام درود به خانواده عزیزم
از قلم الهی تان سپاسگزارم بانوی آرامش وعشق عزیزشایسته
اونقدر اون ترمز مخفی هستش که نهایت نداره من چند وقت پیش این مطلب رو خوندم و یکسری از باورهامو تعقیر دارم اما مجدد هدایت خواستم تا قوی تر روی باور خود ارزشی کارکنم که مجدد هدایت شدم به این صفحه که خواندن مجدد این آگاهی ها تازه گی داشت برام و حتی حدود نیم ساعت از انرژی زیاد به راه رفتن و حرف زدن با خودم گذشت آلان حدود 3ساعتی هست دارم این صفحه رو میخونم از هر مطلب که بهم احساس ناب میده باور میسازم یه یکیج کامل هستش این متن الهی و نوشته های الهی بچهها نازنین عباس منشی روح تازه ایست بر جانم ️
خدارو سپاسگزارم
خودم یادمه از وقتی روی باور کارکرد زندگی ام رفتار امها نصب بهم جایگاه هم در کارم زندگی روابطم و همه وهمه تعقیر کرد..
یادمه اولین تلنگر پارسال چند روز قبل تولدم بود همسرم گفت بریم لباس بخریم که من چندتا لباس پروف کردم دختر بزرگم چهره بدی بهم گرفت جوری که یکدفعه شروع کرد با پدرش بحث کردن من آمدم پرسیدم عزیزم چی شده دخترم گفت تو حق نداری لباس بخری اول باید من بخرم و نیاز من تو الویت هستش و من باید خرید کنم تو نیازی نداری تو کجا مگه میری واسه چی باید بخری و من اولین بار بود چنین حرف های از دخترم میشنیدم و حتی تصور اینو نداشتم همینطور اشکم سرازیر شد و آرام لباس گذاشتم آمدم بیرون همسرم آنقدر ناراحت شد و اونقدر اذیت شد که نهایت نداشت کلی از من معذرت خواهی کرد عزیزم بچه هستش نفهمید تو خدا ناراحت نشو بیا بچه ها رو بزارم تو ماشین باهم بریم خرید من فقط سکوت کردم بعد گفتم حق میگه درست گفت من همیشه بچهها تو الویتم بودن باید اینو بگه درستش همینه حدود یکهفته تا تولدم فقط سکوت داشتم و از خدا هدایت خواستم که به صورت اتفاقی یاد یه کتاب افتادم که کلی عبات تاکیدی داشت شروع کردم اونا رو تعقیر دادن و روشون کار کردن دقیقا تا شب تولدم با همسرم بچه ها رفتیم یه رستوران عالی غذاهایی ترکیه ای داشت و من واقعا لذت بردن از اونجا شروع شد و تابستان امسال بعد از چندین تضاد واضح جدی شروع کردم کار کردن روی باورهام که هدایت شدم به این صفحه و کلی مطالب ناب نوشتم اما باز هم جای کار داشت که به لطف خدای مهربانم مجدد هدایت شدم و الان دارم فقط روی رفتارم فکر میکنم تا اون ریشه هایی که هست رو بسوزونم و یه گل همیشه بهار ارزشمند وناب مقدس بکارم به لطف الله مهربانم خداروشکر خوشحالم
از دلم نیومد تجربه مو ننویسم و رد پا از قلم ناب الهی ام نزارم واقعا خوشحالم و سپاسگزارم کنار شما عزیزان هستم️️
هرکجاهستید در آغوش الله یکتا فرمانروایی عالم هستی ثروتمند موفق شاد سالم آرام باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام .
و خدا هدایت میکند هرکسی را که بخواهد
آخ آخ از ای آیه آین تمام مسائل حل میکنه
تمام استرسا تموم میشه
تمام من ها به پایان میرسه
و این نقطه نقطه ی توحیده
هدایت میشوند اگر بخواهند
بخواهند از خدا نه بند هی خدا چیکار کنم با این بچه
چیکار کنم بیشتر پول در بیارم
یا
خدایا تو هدایتم کن به راه راست
به راه کسانی که به آنها نعمت دادی
نه راه کسانی که به انها غضب کردی
به خدا که رستگار خواهیم شد با این هدایت
خدایا شکرت بخاطر اینهمه زیبایی
خدایا شکرت بخاطر اینکه میزاری بهت تکیه کنیم شکرت واسه اینکه میزاری رو دوشت بشینم وقه قهه بزنم بخونم
آخ دلم داره میره برات…..مگه میشه جز تو کسی رو بخوام
هدایتم کن و خودتم ببر و خودتم ازم بخر و خودتم بهم پول بیشتر بده بیشتر از هرکسی تو کل تاریخ
دووووست دارم خداجونم
منتظرتم بازم بیا
سلام درود فراوان آقای رجبی عزیز باورهاتون فوق العاده الهی زیبا بود لذت بردم به پهنای صورتم خنده بود و سپاسگزاری از الله مهربانم و الهیت درون تون ? ? ?
خیلی ممنونم برام وقت گذاشتید درپناه رب مهربان شاد وثروتمند باشید ?
چه عالی متوجه باورهای اشتباهتون شدین
سلام خانم شایسته عزیزم ، که هم جانی و هم جانان منی ….. چه کسی بهتر از قلم توانای تو به زیر و بم این جان بهم ریخته که جسمی را یدک میکشد ، توانسته نفوذ کند ، جانی که با ذهن مستضعف خود ، جسم بیچاره را نالایق و بیچاره به این سو و آن سو می کشاند …. ای کاش میتوانستم تو را در آغوش بگیرم و دستهای توانایت را که محتوای گرانبهای ذهنت را به تحریر می کشند ، بوسه باران کنم …. هیچکس بهتر از تو همپای مناسبی برای استاد نیست و رابطه شما ، معنای حقیقی خداست که به نام پیوند دهنده قلبها خوانده میشد و بالای تمام کارت های عروسی دوران کودکی مان نوشته بود …. خدایی که بهتر از هرکسی قلبها را پیوند میزند اما من در هیچ ازدواجی مصداق آن را نیافتم و الان مصداق آن را در هماهنگی عشق و رابطه بین شما میبینم….
من اشک می ریزم ، بخدا صفحه را تار میبینم …. باور میکنی من بخاطر جبران استفاده فرزندانم از دستمال کاغذی دستشویی ، وقتی خودم میخواستم از همان دستمال استفاده کنم هر بُرِش آن را نصف میکردم و وقتی دیدم شما انقدر قشنگ به همین مساله اشاره کردید روح از بدنم گریخت ، وقتی گفتید استفاده از ظرفها و وسایل بهتر برای مهمان مصداق باور عدم لیاقت است با خودم گفتم خب من این مورد را ندارم ولی در ادامه که گفتید خواستن بهترینها برای فرزندان و همسر هم مصداق عدم لیاقت است فهمیدم که من به شدت دچارش هستم و وقتی رفتارهای خودم را بررسی کردم شرم کردم ، از خودم که اشرف مخلوقات خدا هستم ، از اینکه اینهمه سال حرمت خودم را حفظ نکردم ، از اینکه هرگز خودم را دوست نداشتم شرم کردم ، از اینکه تمام این یکسال که روانشناسی ثروت یک را کار کردم تمام انگیزه و هدفم ، تامین و رفاه فرزندان و همسرم بوده ، شرم کردم و صادقانه میگویم که خوشحالم که تمام نتایجم مقطعی بودند ، خوشحالم که الان پولی ندارم چراکه اگر داشتم ، قطعا خرج فرزندانم و دیگران میشد ، خوشحالم که برای ثروتمند شدن مجبورم ابتدا از وجود خودم عبور کنم ، خوشحالم که مجبورم ابتدا خودم را به ثروت ، آذین ببخشم و بعد به دیگران نثارش کنم …..
خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم
سلام بر روح بیدار شما.لذت بردم از این همه آگاهی که به جان شما ریخته شد تا سرشار و لبریز از عشق به خود شوید.سربلند و خوشبخت واقعی باشید.
سلام برشما دوست عزیز
احساستون روفوق العاده بیان کردین
من هم همین مشکل روداشتم ودارم ، اما به لطف خدا دارم روش کارمیکنم. واقعا یه موهبته که اول بتونیم ترمزهامون راجب باور عدم لیاقت رو شناسایی ورفع کنیم وبعدبه دنبال کسب ثروت بریم ، چون طبق گفته شما حتی اگر ثروتی هم کسب کنیم یااز دست میدیم یا خرج رفاه وآسایش دیگران میشه .
امیدوارم هممون بتونیم ارزش ولیاقت واقعی خودمون رو درک کنیم وبهش ایمان بیاریم .
ازآگاهیاتون فوق العاده استفاده کردم .
درپناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند وسعادتمند دردنیاوآخرت باشید.
چقدر لذت بردم و چقدر واقعا لذت بردم
مخصوصا از اونجایی ک گفتید خوشحالم نتایج مقطعی بودن و الان پولی ندارم و چقدر عالی بود کنترل ذهن و تایید آگاهی، این هم مشکله خیلی از ماست و مخصوصأ خودم ک ی مقدار کار میکنیم و تلاش میکنیم توقع داریم پول بیاد تو حسابمون در صورتی ک اگه میومد نادرست هزینه میکردیم و یا ب شکلهای عجیب اون پول از بین میرفت و این لطف پروردگاره ک این پول رو ب مانمیده چون ب قول استاد خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج، اگه سنگ بنا رو غلط بذاریم ک دیواری شکل نمیگیره و اگرم شکل بگیره دیوار ب راحتی خراب میشه و افسردگی میاد سراغمون و اونجا کنترل ذهن سختتره تا الان
😍🤩خوشحالم که برای ثروتمند شدن مجبورم ابتدا از وجود خودم عبور کنم ، خوشحالم که مجبورم ابتدا خودم را به ثروت ، آذین ببخشم و بعد به دیگران نثارش کنم …..😍🤩
خدایا شکرت بابت هدایتی ک کل جهانت رو در برگرفته و هممون ب نحوی در این هدایت و آگاهی سهم داریم اگر در مسیر باشیم
سپاس از شما دوست عزیز، امیدوارم همیشه خودتون و خانوادتون سالم و ثروتمند باشین 🤩
سلام اندیشه جان
چقدر نکته ریز و ظریفی اشاره کردید، اینکه اگر روی روانشناسی ثروت کار میکنید برای تامین بیشتر و بهتر خانواده تون هست.
من مدتی هست که وقتی دارم تجسم میکنم میگم آره اینو برای فلانی میخرم فلنیو میبرم سفر با خودم و اینا، توی تجسمام همش دارم با مامان اینا حرف میزنم میگم بیاید بریم سفر و … بعد با خودم فکر میکردم چرا همش اینطوری فکر میکنم، آیا اصلا این نوع فکر کردن درسته، چون میدونم که هر چیزی حد و حدودی داره برای همین میگفتم نه احساس میکنم زیاده روی توی یکسری نکات دارم.
خلاصه که طبق معمول خداجونم همیشه هدایت م میکنه به جواب سوالم شکر وجودش
یهو پرده از جلوی چشمام کنار رفت و دیدم ای دل غافل همینه دیگه
من باور احساس لیاقتم درباره تجربه نعمت ها و ثروت کمه، بقیه رو لایق تر میدونم برای همین یا اونا باشن یا هیچ، یا برای اونا اول بخرم یا خودم هیچ
چقدر این ذهن چموشه ها
ای خدای من
من واقعا سپاسگزارم از این جهان پاسخ دهنده و از شما که به هدایت گوش کردید و کامنت نوشتید ممنونم
سلام سلام
خداروشکرت واقعا سپاسگزارت هستم خداجونم بخاطر تمام نعمت هایی که بهم دادی و میدی و خواهی داد
چندین بار این مقاله رو با فاصله های زیاد خونده بودم امشب که هدایت شدم بهش به چیزایی رسیدم که دفعات قبل اصلا درکش نداشتم
من نزدیک به دو سال نیم هست با اموزه های این سایت هستم
توی همه حوزه دست به اقدام و عمل شدم و حتی نتایج خوبی گرفتم
ولی ثروت وقتی میومد توی ذهنم ، اون ، اون دیگه تافته جدا بافته بود بحثش انگاری جدا بوود به راحت میپذیرفتم که الان زمانش نیست، خیلی راحتر از اونچه فکرش کنید
امروز ظهر بود منتظر پرواز بودیم که اعلام کنن من نشسته بودم و یه پسره با فاصله چندین متری روبروی من نشسته بود اونم منتظر بود اما کتاب دستش بود داشت کتاب میخوند برخلاف بقیه ادما که سعی میکردن یه جورایی خودشون مشغول کنن اون دیدم انگار توی جای دیگست همون موقع به ذهنم رسید کتابی که بهم هدیه داده شده بود شروع کنم به خوندن
منم کتاب دراوردم شروع کردم به خوندن ، شجاع باش دختر
عنوان کتابه، صفحات اولش تونستم بخونم در مورد تربیت دخترا و اینکه چرا کمالگرایی افتشون شده یا آزادی های کمتری برای تجربه چیزای مختلف دارن.
اونجاهااا بود که کم کم فهمیدم واقعا دارم با زندگیم چیکار کنم
تصمیم هایی توی ذهنم مرور میشد اره منم باید شجاع باشم من اینو سبک زندگی رو یه بار اوایل اشناییم با استاد خوب تجربه کردم
تمام این درسهایی که گرفتم لازم بود قانون بهتر بفهمم و یادش بگیرم در هرصورت اگر بخوایم اخرش میتونه به سود خودمون باشه.
وقتی یه نگاهی انداختم دیدم من و امثال من کمتر دنبال حاشیه بودیم کمتر شیطنت میکردیم بیشتر میخواستیم خوب به ظر برسیم
یادم اومدم که همیشه توی مخم میگفتن دختر یا شوهر میکنه یا باید بره دانشگاه
(خب فعلا تا اینجای کار من روی این نگاه پا گذاشتم چون با اینکه خیلی خودم اماده کنکور میکردم سر بزنگاه گفتم نه و ادامه ندادم حتی یه ثانیه دیرتر ، پدر و مادرم بنده خداها توی شک بودن اصلا براشون باور پذیر نبود اما من حس میکردم اگر ادامه بدم توربو میشم چون آرامش حاصل از این تصمیم رو بشدت دریافت میکردم هیچ جوره حاضر نبودم تجربه فوتسال ، بازی توی سالن و تمرین و ورزش بذارم کنار و برم دانشگاه اونم بخاطر اینکه ۴ نفر باشن بگن من رفتم دانشگاه و فلان خودتون میدونید منظورم چیه، قضیه فوتسالم بارها توی سایت گفتم اما میدونید این قلبم که هی میگه بیشتر بیادت بیار برا اینکه یادم بمونه…)
شوهرم نکردم با اینکه باز این باور نادرست انداختن توی ذهنم
که اگر توی جوونی ازدواج نکنی دیگه نمیکنی یا دیگه لدت اون موقعی که جوون بودی نمیبری
ترجیح دادم به رابطه واقعی برسم رابطه با خودم برسم ، میدونید احتمال زیاد ادناهایی که توی فضای قانون جذب نیستن بر این باورن که وجود فرد دیگه خیلی لدت بهت میده یا ارامش میده از این چرت و پرتا ، با این وجود با اینکه توی عمل کردن تازه شروع ام هست ولی درکم رفته بالا که هیچ کسی جز خدا بهت ارامش نمیده اینم یهو بدست نیومد کلی تجربه تضاد و فکر و … یعنی تکامل
اما توی مورد دیگه که بالا هم گفتم یعنی ثروت امشب فهمیدم باورهامون در این حوزه چقدر گول زدن و قوی هست
صادقانه میگم من توی تمام این مدت خودم فرسنگها با ثروت دور میدیدم چرا چون فکر میکردم یا تواناییش ندارم فعلا باید روی موضوعات دیگه کار کنم یا وقتش نیست خدابهم میگه
یا اینکا فعلا اینجوری بگذرونیم تا کارم راه بیوفته ازش پول بسازم
اما نه کار راه مینداختم نه باورهام درست میکردم
واقعا دوست داشتم و دارم که ثروت مند بشم به خصوص که امشب فهمیدم ثروت مساوی توحید من در جهتش حرکت میکنم یعنی دارم قدرت از عوامل بیرون از خودم دور میکنم
خلاصه توی فرهنگ ما دخترا تربیتشون همون چیزی بود که گفتم البته همه نه هاا اکثرا میگم
الان که یکم پیشرفت کردن نهایتش یه کار دولتی یا کار واسه یه شرکت و ... وگرنه قبلا که هیچ
فکر میکنم اون نگاه مذهبی توش دخیلم هست همون نگاهی اصلا با روحم همسازگار نیست اینکا وظیفه مرد کار بیرون خانم خانه داری فقط و بچه داری
با اینکه رویاهاا داشتم ولی این باورها نمذاشت به پول و ثروت فکر کنم
میتونستم فکر کنم که بورسیه بگیرم یا برم خارج از طرف بورسیه
ولی اینکه خودم پول دربیارم اصلاااااااااااااااا
حتی الان توی بورس سرمایه گذاری کردم با اینکا میخوام پول بسازم ولی یه چیزی دورم میکنه
که امشب فهمیدمممش
ما شجاعیم و شجاعانه زندگی میکنیم ما پیروزیم ما هر روز به قله ها میریم
حس خیلی خوبی بهم داد فهمیدم دو باور محدود کننده ای که خانم شایسته عزیز توی این مقالع توضیح داد در من وجود داشتن و من فرسنگهاا خودم دور میدیدم و میگفتم من تواناییش ندارم
جالبه میخواستم بیام باور بسازم که من میتونم ثروت مند بشم ولی موضوع و ریشه از جای دیگری است.
جالبه امشب با خودم میگفتم واقعا چرا دیدن نشانه هایی از افراد جوون و هم سن و سال خودم انگیزه زیادی برای برداشتن اولین قدم در من ایجاد نیمکرد
چرا حسرت میخوردم چرا مقایسه میکردم و فکر میکردم کوچیکتر از این حرفهام .
خوشحالم خوشحالم که خودم دارم پیدا میکنم صدبار هم اگر اشتباه کنم و بخورم زمین باز ادامهش میدم چون راه مسیر واقعی پیدا کردم
دوتااز ماشین مورد علاقم توی خیابون دیدم یه لحظه گفتم چرا من به فراتر از اینا فکر نمیکنم چرا بهتر از اینا توی ذهنم نسازم چرا ته ذهنم شده سقفش شده این ماشینا
چرا به رویاهام فکر نمیکنم تصمیم دارم بشینم و رویهام و اروزهام بنویسم خیلی لذت داره مهم نیست هیچی مهم تصمیم ماست واسه جدی گرفتن خودمون این درسیه که هزار بار گرفتم از جهان
دارم استاد از شما یاد میگیرم تصمیماتم در حد تصمیم نمونه و عملی شه دارم یادش میگیرم
خداجووون عااااااشقتممممممممممممم استاد عاشقتمممممم
استاد جوون به مدت چندسال یادم از راهنمایی با خودم میگفتم دینگ دینگ دینگ هواپیمای فلان با فلان شماره پرواز کرد یا نشست یا فرو کرد
و حس خیلی خوبی بهم میداد
دیروز که فرودگاه بودم و نشسته بودم یه لحظه پیج شروع کرد به گفتن دینگ دینگ دینگ…
و من با خودم گفتم میخوام پرواز بعدی به تهران باشه
و وقتی رسیدیم خانه یادم اومد من توی این چند سال این صدا در می اوردم باهاش حس میگرفتم و توی این یک هفته دوبار محقق شد
برای دوبار اون صدا شنیدم یک بار برای رفت و یک برای برگشتمون
توی این چندسال انجام نشد چون من باورهای اصلا خوبی نداشتم و باور عدم لیاقت موج میزد
ولی الان شد چون من دارم خود واقعیم پیدا میکنم خودی که بی نقص نیست و حتی خیلی ام اشتباه میکنه
خودی ازادی و رهایی در من بیدار میکنه
عاشقتونممممم
در پناه خدای یکتا باشیییییید
به نام الله قدرتمندم که هدایتگر من به سوی نیکی هاست
سلام
من چندین و چند مرتبه از بخش “نشانه امروز من” به دوره عزت نفس هدایت شدم.
میدونم خداوند داره بهم میگه “اقدس عزیزم تو خیلی خوب داری تلاش میکنی و خیلی خوب داری قانونو یاد میگیری اما دلیل نتیجه نگرفتن تو و پاشنه آشیل تو عزت نفس توعه. اول باید عزت نفستو تقویت کنی”
اما من پول خرید دوره رو ندارم. چون هیچ درآمدی ندارم و فعلا با مقداری پول توجیبی که از پدرم میگیرم روزگار میگذرونم و این پول فقط به اندازه خرید بسته اینترنتی برای بودنم در سایت و یکسری وسایل ضروری کوچیک هست.
تلاش های زیادی برای پیدا کردن شغل مورد نظرم کردم. و حتی به کمتر از حقم هم راضی شدم اما اونم پیدا نکردم.
چند مورد خواستگاری برای من پیش اومد که با بهانه های خیلی مسخره بهم خورد. و من مطمئنم که تنها دلیلش عزت نفس منه.
عبارت عزت نفس رو سرچ کردم تا به این نوشتار هدایت شدم.
متوجه شدم من چقدر خودمو بی ارزش میدونستم. البته اینجوری نبودم و طی یک سال و نیم گذشته بعد از فراغت از تحصیلم، وقتی با خانواده زندگی کردم، باورهاشون در وجود من هم ریشه کرد.
و من برای اینکه از طرف خانواده مورد سرزنش قرار نگیرم هر روز خواسته هامو کم و کمتر کردم، چون من هم از اونها یاد گرفته بودم که پول نیست و اجناس گرون شدن و باید صرفه جویی کنم تا فشار کمتری به خانواده بیاد.
من عادت داشتم عینکم رو با اسپری مخصوص تمیز کنم، اما توی این مدت کم کم دیگه حتی اسپری مخصوص برای عینکم نخریدم و از شیشه پاک کن استفاده کردم.
از دستمال کاغذی برای تمیز کردن عینکم استفاده میکردم، اما کم کم روی آوردم به دستمال پارچه ای.
من که دائم در طول روز از کرم مرطوب کننده مارک خوب استفاده میکردم، کم کم رفتم سراغ مارک های ضعیف، و بعد حتی دیگه از کرم استفاده نکردم.
من که هرگز جوراب سوراخ نمیپوشیدم، الان جوراب هامو میدوزم و دوباره میپوشم و دوباره میدوزم و دوباره میپوشم.
من که از مکمل های غذایی استفاده میکردم، الان دیگه هیچ مکملی نمیخرم و نمیخورم، چون پولشو ندارم و به خانواده فشار میاد.
من که تند تند لوازم آرایشی میخریدم، بخصوص رژلب و لاک ناخن، الان هیچ لوازم آرایشی ندارم.
من که آرایشمو با محلول مخصوص تمیز میکردم، الان هیچ پاک کننده ای برای صورتم ندارم
من که هرگز لباس های قدیمی و کهنه نمیپوشیدم، الان لباس های دست دوم و کهنه خواهرمو که کارمنده و حقوق خوبی هم میگیره، میپوشم
من که هر هفته یک اسپری بدن استفاده میکردم، الان همون اسپری رو 5 ماه نگه میدارم
کلاس های زبانم رو که واقعا عاشقش بودم کنار گذاشتم چون نگرانم که به خانواده ام فشار میاد.
و خیلی کارهای احمقانه دیگه رو انجام میدم که قبلا هرگز انجام نمیدادم و یادمه که اون زمان همیشه پول داشتم، و همیشه خودمو به غذای مورد علاقه ام یا بستنی یا تفریح یا هدیه خوشحال میکردم. همیشه شاداب و پر انرژی بودم و اتفاقات خوب خیلی زیادی برای من رخ میداد.
اما الان من به زور تلاش میکنم حال خودمو خوب کنم، از همه حقوق و خواسته هام گذشتم و کوتاه اومدم. و شرایط مالی خانواده هم با این رفتار من هرگز بهتر نشده و اتفاقا پول بیشتری به اعضای دیگر خانواده میرسه، یعنی پولی که حق منه، یکی دیگه میبره و میخوره و لذتشو میبره.
با خوندن این متن فهمیدم من چیکار کردم با خودم و خودم کاملا بیخبر بودم و این تغییرات به قدری آهسته رخ داد که خودم هرگز متوجه نشدم.
اما قول میدم به خودم که از همین لحظه دیگه این اشتباهات رو تکرار نکنم. قول میدم خودم رو دوست داشته باشم تا زندگی هم منو دوست داشته باشه و هدایای بیشتری رو به من بده.
خدایا شکرت که حتی به اندازه گودی پشت هسته خرما به بنده هات ظلم نمیکنی و ما به خودمون ظلم میکنیم.
خدایا شکرت ای هادی و همراه بینظیرم
سلام به استاد عزیزم ومریم بانو وتمام دوستان عزیزم ..سلام به شمااقدس خانم گل با خوندن متنت اشک از چشمام سرازیر شد واقعا چقدر ما اشتباه میکردیم دقیقا رفتارهایی که من داشتم رو شما گفتید جالبه حدود ۲ساعت که تواین صفحه هستم وتا جایی اکثر مطالب رو خوندم نوشته های خانم شایسته عزیز رو نوشته های دوستان خوبم رو خسته شدم دباره دلم نیومد خارج بشم از این صفحه رفتم از آخر این صفحه دباره نوشته هارو خوندم خیلی خیلی برای من جالب بود متن شما عزیزم بخصوص اینجا که گفتید خدایا شکرت که حتی به اندازه گودی پشت هسته خرما به بندهات ظلم نمیکنی وما به خودمون ظلم میکنیم اینجا بود که برای یه لحظه گریه کردم و واقعا حرف تمام دوستام درسته ما با توجه نکردن به خودمون وقافل شدن از خودمون چقدر در حق خودمون ظلم کردیم وچقدر نعمتهارو از خودمون دور کردیم وهمش از خدا گلایه میکردیم که چرا اینجور چرا اونجور خدایا شکرت بخاطر این خانواده خوب و باحال ازت ممنونم که منو با وجود این دوستان بزرگوار آگاه تر میکنی خدایا شکرت..
سلام به همه دوستان عزیز وممنون از خانم شایسته بابت حرفهای قشنگشون. بله. من هم در این مورد ضعف های بسیاری دارم که با خوندن این متن به آنها پی بردم. من هنوز نتونستم هیج دوره ای از دوره های استاد رو تهیه کنم. برای همین وقتی میخوام کامنتی بزارم احساس میکنم که من به اندازه کافی اطلاعات ندارم ولایق صحبت با دوستان نیستم. امیدوارم این عدم لیاقت در ثروت ونعمت در وجودم از بین بره تا راحت خرید کنم من دقیقا همیشه میخوام که تخفیف بگیرم واگر جنسی رو مجبور به خرید بشم وتخفیف نگیرم احساس میکنم کلاه سرم رفته واین افکار میاد به ذهنم که مثلا یارو خوب کلاه سرت گذاشت اصلا به این قیمت نمیارزه کاش نخریده بودمش وکاش فلان جا هم قیمت میگرفتم شاید فردا ارزونتر بفروشه شاید اگر میگفتم تخفیف بدین وگرنه نمیخرمش کلی کم میکرد و.. تا دلت بخواد حالا میفهمم که چقدر خودمو اذیت میکردم وچقدر فرکانس های منفی میفرستادم که جلو نعمت ها رو برای من میگرفتند حالا که فهمیدم من با احساس خوبم میتونم هر آنچه را که بخواهم خلق کنم خودم رو میبخشم واز امروز تصمیم میگیرم باورهایم را حسابی بتونم وزیر ورو کنم.از خدای خوبم میخواهم تا مرا هدایت کند تا در این مسیر موفق باشم. من همیشه فکر میکردم شوهرخسیس است که من نسبت به جاری ام که درآمد شوهرش چندان فرقی با درآمد همسر من نداشت زندگی بدتری دارم حالا فهمیدم که ای داد من در تمام این سالها که او بهترین لباسها را میپوشید وبهترین وسایل زندگی را میگرفت فکر میکردم اگر خرج نکنم پس انداز میشود وزندگی بهتری خواهم داشت اما امروز فکر میکنم اگر عمر من واو تمام شود من بسیار ضرر کرده ام واو بسیار لذت برده است. خدایا شکرت که به این آگاهی رسیدم. به امید روزی که دوره های استاد را تهیه کنم واینجا کامنت های زیادی بگذارم ممنونم از اینکه وقت گذاشتید ومطالب منو خوندید
سلام یاس عزیزم
چقدر کامنتت پر از آگاهی بود، تمام باورهای اشتباه رو بیرون میکشید…
ممنونم که این کامنت ارزشمند رو نوشتی، من دوسه بار خوندم، چون نجواهایی از طرف شیطان بود که به همین سبک در مغز من بارها صحبت میکرد…برای خرج نکردن ها، برای پس انداز کردن ها…
اون جمله که گفتید: امروز فکر میکنم اگر عمر من واو تمام شود من بسیار ضرر کرده ام واو بسیار لذت برده است.
خیلی عالی بود، دقیقا میشه با این معیار سنجید که کی برده و کی باخته! اونی که به خودش ارزش قائل شده و برای خودش خرج کرده، یا اونی که سالها خواسته هاشو نادیده گرفته تا پس انداز کنه! پس انداز، پس اندازی که قرار نیست خرج بشه به چه دردی میخوره! چرا الان نخرم و به اسم پس انداز، خریدهامو موکول کنم به بعد؟! آیا اصلا بعدا من زنده هستم؟
ممنونم دوست عزیزم.