چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است. - صفحه 6

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است.
973

لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانسته‌اند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل‌، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگی‌ات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانسته‌ای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبه‌های مختلف زندگی‌ات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهم‌تر از همه اگر بتوانی گذشته‌ات را به یاد بیاوری، به وضوح برکت‌ها و عطایایی را در زندگی‌ات می‌بینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتن‌شان را بدیهی و فاقد ارزش می‌دانی که حتی نمی‌خواهیبه آنها به عنوان نتیجه‌ای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نموده‌ای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگی‌ام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم می‌ریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج‌، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شده‌ام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران می‌دانم که چقدر مسئولیت باورهایم را می‌پذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر می‌توانم رابطه‌ای معنادار میان کانون توجه‌ام‌، ورودی‌های ذهنم و اتفاقاتی که در زندگی‌ام رخ می‌دهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل می‌دانم؟
چقدر در نگرانی‌هایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی‌، توکل و آرامش‌ام بیشتر شده؟
و چقدر ایده‌های الهام شده‌ام را جدی ‌می‌گیرم و برای اجرایشان قدم بر‌می‌دارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل می‌گیرد‌، به اندازه‌ای که آن بذر رشد را شروع می‌کند‌، نشانه‌های آن رشد در زندگی‌ات هم آشکار می‌شود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن‌، نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌کند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی‌، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودی‌های ذهنت را کنترل می‌کنی‌، باید به نداهایی هم که دریافت می‌کنی‌، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژ‌‌ه‌هایی مثل تغییر وسیع‌، نتیجه بزرگ‌، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانه‌ی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هم‌مدار نشده است. زیرا نشانه‌ی واضح هم‌مداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی می‌شود که دیگر وسیع‌ و عظیم به نظر نمی‌آید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر می‌رسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار می‌گیری و در آن مدار‌، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه می‌کنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگی‌ات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواسته‌ها راهی نداری‌. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی‌، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی‌، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم‌، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر می‌خواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر می‌خواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی می‌خواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانی‌ها در زندگی‌ات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگی‌ات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ می‌کنی و چند روزی احساس می‌کنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار می‌بینی، سپس سقف را تعمیر می‌کنی، بعد می‌بینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض می‌کنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینه‌ای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب می‌روی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمی‌توانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می‌ کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسی‌ای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمی‌رسند این است که‌، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم‌، مثل وحی منزل نپذیرفته‌اند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی‌، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگی‌ات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمی‌گذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوه‌ی نگرش‌ات‌، رفتارات، تمرکزات و احساس‌ات را منطبق بر آن آگاهی‌ای نمایی که تازه فهمیده‌ای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت‌، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود‌، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد‌، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی‌، به مرور صورت می‌گیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کرده‌ای‌، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی‌، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی‌، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها‌ می‌شنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت می‌شوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد می‌شود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانسته‌ای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری‌. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوه‌های و نگرش قبلی‌ات سکّان دار ذهنت است و می‌گوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که‌، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمی‌دهی‌، شما به این شیوه وفادار نمی‌مانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمی‌کند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفته‌ای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است‌، ریشه دارتر از این حرف‌هاست‌، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر می‌کند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان می‌دهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر می‌شود. یعنی به اندازه‌ای که قدرت می‌گیرند شما را به مسیر راهکارها و ایده‌هایی هدایت می‌کند که انجام‌شان‌، وضعیت را کمی بهتر می‌کند و سپس به میزان تعهد شما رشد می‌کند اما از جایی به بعد‌، آن رشد تصاعدی شروع می‌شود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه می‌طلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده‌، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهای‌مان است»‌، ایجاد نشده‌، باورها را عامل اصلی نمی‌دانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی‌، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان می‌آوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر می‌شوی.
بنابراین‌، تنها راه تغییر نتایج‌، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها‌، استادی شایسته‌تر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمی‌شناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری می‌کند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدم‌ها، ایده‌ها و راه کارهایی را ملاقات می‌کنی که سبب می‌شود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راه‌های بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب می‌شود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نموده‌اند یا ایده‌ای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائق‌شان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب می‌شود‌، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت می‌کنی، فکر می‌کنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمی‌توانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه می‌کند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر می‌کنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر می‌کند‌، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه می‌پری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطه‌ی از درخت ضربه‌ای وارد می‌کند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است‌، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگی‌ات نتیجه باورهایت است و لا غیر‌ و عدم درک این موضوع که‌، تغییر باورها تکامل می‌خواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد می‌کنند‌، موجب می‌شود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفته‌ام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهن‌مان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی می‌توانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که‌، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی‌، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر‌، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته می‌شود و ایمان‌، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو می‌بیند‌، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی‌، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد‌، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدم‌ها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، می‌تواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود‌، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی‌، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایین‌تر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد می‌کنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمت‌ها و برکت‌هایی که برایش مسخر شده‌، بی‌بهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگی‌ات نمایی‌، نتایجی دریافت می‌کنی که موجب می‌شود با من هم عقیده بشوی. به گونه‌ای که به خودت می‌گویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانسته‌ام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباس‌منش


5 سال پیش

سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
4

سلام و شب بخیر به شایسسته جان عزیز/
مثل همیشه عالییییییییییییییییی
من با خوندن این متن باین نتیجه رسیدم که هنوز پی مناسب نساختم که هی در و دیوار خونم ترک های کوچولو موچولو برمیداره :))
اما خب طبق این صحبت ها پی ساختمون همون باورهای ذهن ماهستند. من بنظرخودم باورم تغییر کرده ومثل وحی منزل پذیرفتم ک افکار ما /باورهای ما اتفاقات دنیای مارو خلق میکنن اما تو ایجاد فرکانس لنگ مبزنم ! ینی نمیتونم فرکانس خوب بفرستم هرچند که فرکانس خوب از باورخوب میاد…
اما هرچی فکرمیکنم نمیفهمم کجای باورم ایراد داره؟؟؟
باور دارم من خالق زندگیم هستم /باور دارم احساس خوب=اتفاقات خوب/ باور دارم که خدام میخواد ما به خواسته هامون برسیم و چیزی باسم قسمت و صلاح وجود نداره/ باور دارم ک من قدرتمندم و ………… کلی باور دیگه
اما نمیدونم کجاپس لنگ میزنم!!!



2

6 سال پیش

سلام بانو. استاد آیه ای رو بیان میکنند در یکی از فایلها که (…میگویند ما ایمان آوردیم… بگو ایمان نیاورده اید بلکه مسلمان شده اید…) ما باور نداریم به حرفهایی که زدید بلکه فکر میکنیم باور داریم. باور و ایمان رو بچه ای داره که بخاطر اعتماد به پدر از ارتفاع میپره در آغوشش .اصل مطلب باور اول کودکه به پدر . باور و ایمان باشه پریدن قطعیه.باید تکرار کنیم این افکاری که به زیبایی نوشتی تا به باور تبدیل بشه.اینها فکره نه باور و لازمه بارور بشه تا باور بشه


6 سال پیش

سلام.چقدر زیبا بیان کردید.الهی هممون به این مرحله از ایمان و توکل که مامن آرامشه برسیم

4

سلام به استاد بزرگوارم و دوستان عزیزم
خدا رو خیلی شکر میکنم به خاطر حضورم تو این خانواده گرم و صمیمی و به خاطر این این سوال که سوال من و خیلی های دیگه هست من تازه متوجه شدم و خیلی چیزها برام روشن شد ممنون و سپاس به خاطر آگاهی هایی که به ما می دین ❤❤❤❤خدا رو شکر میکنم به خاطر همه چیز


4

سلام و هزاران درود بر خانم شایسته بی نظیر
سلام و هزاران درود بر استاد عباسمنش بی همتا
سلام و صد سلام به دوستان و هم مداری های عزیزم در این دنیای عباسمنش دات کام.
خانم شایسته عزیز، توضیحاتتون انقدر پرمغز و روان و گوارا هست که مثل یک ❤️ که کارش پمپاژ خون (مایع حیات) به تمامی اعضا و جوارح بدنه، آگاهیهای ناب و زندگی بخش رو به روح و روان آدم پمپاژ میکنه…
واقعا وقتی منی که خیلی اهل خوندن و نوشتن نیستم چون حوصلم اغلب سر میره از مطالعه و نوشتن،(البته الان میفهمم که نوشته هایی که قبلا میخوندم سراب بوده اصل اینجاست) به محض اینکه شروع به خوندن مقاله گونه های شما می کنم انگار نمیدونم چجوری به بهترین نحو احساسمو بیان کنم واقعا تمام سلولهای مغزم، انگار تک تک اتم های وجودم تحت یک ماساژ درمانی قرار گرفتن که اصلا نمیفهمم چطوری زمان گذشت و من کل مطلب رو کی خوندم و کی تموم شد و بازم دلم میخاست مطالب فوق العادتون ادامه میداشت و تموم نمیشد…
مرحبا بر شما، هرچقدر ازین بابت از شما و استاد بزرگوارمون تشکر کنم سزاوارتون هست و مطمینا الله یکتا فقط قادر به دادن پاداش درخور اینهمه خوبی پراکنی شما گرامیانه
خداروشکر هر بار که چنین مطالبی رو از سایت مطالعه میکنم همچون چکشی بر میخ باورهایم کوبیده و درونی شدن اصول اساسی کیهان را در خود بیشتر لمس میکنم و آرامشی اندازه ظرفم دربرمیگیرم.
چقدر زیبا هربار بیشتر متوجه میشوم که تمام و کمال مسول تمام اتفاقات زندگی ام را خودم باید بدانم، بدون استثنا، بدون تبصره
چقدر زیبا هربار بیشتر متوجه میشوم که ما فرستندگان فرکانسیم و جهان پاسخ دهنده به فرکانسهای ما و وظیفه ما درک این موضوع با گوشت و پوست و استخوان است
چقدر زیبا آرام آرام میفهمم که بهترین و ارزشمندترین کاری که میتوانم انجام دهم غرق در آموزه های ناب این سایت عزیز شدن است…
چقدر خوب که روزی خواسته ای داشته ام که منجر به آشناییم با شما استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و این خانواده عزیز عباسمنشی شده است
واقعا الان که فکر میکنم میبینم قبلا که با شما نبودم خلأ ای در وجودم احساس میکردم که راه و مسیری برای پر کردنش نداشتم و الان راه و مسیر که هیچ، بزرگراهی در اختیارم قرار گرفته به لطف الله و بواسطه شما استاد و مریم مهربان که تنها همت و عزم مرا میطلبد برای درنوردیدن مسیر موفقیتم در تمام جوانب و لذت بردن از مسیر و نوشیدن نتایج گوارای آن…
خیلی دلم میخاد به هرکسی که اطرافمه بگم که آهای بیا اینجا، بیا ببین چه خبره، بیا و شروع به تجربه های ناب کن و از می آگاهی های ناب در این میکده بنوش و مست شو ولی همونطور که استاد عزیز گفتن انجام این کار درست نیست و میهمانان این بزم دانه دانه با در دست داشتن دعوتنامه هایی که مهر و امضا شده خواسته دلیشون هست وارد این جمع میشن و به اندازه ظرفشون برمیدارن…
کاش منم به خوبی شما میتونستم بنویسم مریم جان ، چقدر زیبا شروع میکنید و چقدر زیبا خاتمه میدهید یک موضوع و یک پاسخ ناب را
باز هم سپاس و تشکر فراوان دارم بابت نشر چنین آگاهیهای بینظیر و کاربردی از استاد عزیزم و مریم عزیز و از رب و الله یکتای خودم هم ممنونم که من رو در مسیر یادگیری این قوانین قرار داده.
برای دوستان عزیز هم خانواده ام هم آرزوی هر چه بیشتر نوشیدن از این می ناب آگاهیها و قوانین رو دارم و از الله یکتا برای تک تک مون درخواست شناخت بیشتر از خودمون و قوانین جهانمون رو دارم.
در پناه الله یکتا


4

خدا را شکر چند وقت یکبار به سوی این جواب سوال هدایت میشوم وبرام یاد آوری میشود که خودم را با خودم وبا گذشته خودم مقایسه کنم .اون وقته که متوجه میشوم که کی بودم والان کجا هستم اگر ساعتها بشینم ودفترها بنویسم از اتفاقاتی که درزندگیم خیلی ریز رخ داده وبعد مرا به آرزوهام رسونده و برام چون بدیهی شده ذوق مرگ نشدم وعادی بوده چون یادم رفته کجا بودم .
مثل آجرهای که دونه دونه روی هم با ملات محکم البته روی هم میگذاریم اول مشخص نیست بعد یوقت چشم باز میکنی میبینی که توی اون خانه رویاهات زندگی میکنی
واصلا متوجه نشدی.
بنظر من باید لحضه به لحضه نشانه های رسیدن به خواسته ها را دید وتائید کرد وهمواره سپاسگذار باشیم واز مسیر لذت ببریم.
ممنون از استاد عباسمنش واستاد شایسته بخاطر این اگاهی های نابی که در اختیار ما میگذارند .



1

5 سال پیش

یک سوال دوست عزیز ،ایا باور های شما همانقدر که میگویید خالص شده است ؟

4

بی نظیررررررررررررر بود چقدر با مطالعه اش آرام شدم
خدایا شکرت ۱۰۰ بار هم مطالعه اش کنیم‌بازهم کمه واقعا اگه بتونیم قانون تکامل رو درک‌کنیم زندگی لذت بخش تری تجربه خواهیم کرد این عجله کردن پدر منو درآورده و منو از خواسته هام دور کرده
خانم شایسته فوق العاده بود سپاسگذارم


4

باسلام فقط میخوام بگم بسیار عالی بود من که خیلی لذت بردم وواقعا باید این متن بارها وبارها مطالعه شود تاحدودی ازقوانین با خبر شویم بدن انسان براثر مواد غذایی نامناسب بیمار می شود وروح انسان باورودیهای نامناسب به نظر من هر کس میخواهد بیماریهای روحی خودش را درمان کند باید به قران پناه ببرد درقران دوای هر درد بی درمان روح است هر سوره از قران درمان بیماریهایی از روح است که باید انسان باقران همیشه در ارتباط باشد بالاخره همه ما از بیماریهای روحی رنج می بریم ودوای ان در قران است موفق باشید


4

سلام خدمت استاد عزیزتراز جانم و مریم جون ❤️
جواب کاملا لذت بخش وکامل بود گویی برای من تمام دورازده قدم
مرور شد واقعا دست مریزاد ب شما ک انقد قوانین رو جامع درک کردین و نتایجشم گرفتین
انقد خوندن این کامنت منو تکون داد ک انگار تازه فهمیدم مسیرم چیه و با چ خانواده ای اشنا شدم خیلی خوشحالمو سپاسگزار خداوند
انقد ک بغض ب گلو شدم ودارم تایپ می کنم انگار رو زمین نیستم
خدایا شکرت
توی این مدت ک دوره ی دوازده قدمو کار می کردم همش گیج بودم و باخودم میگفتم چرا قاطی کردم مطالبو باهم
انگار مخم پُر شده بود از یسری جملات و کلمات قشنگ ک توی عمل
خیلی کمرنگ بودن ولی باخوندن این کامنت واقعا من از سردرگمی دراومدم و دوس دارم بارها و بارها بخونمش حتی جملات کلیدیشو
کپی کردم و ذخیره
خدایا ازت خالصانه سپاسگزارم انقد ک حد نداره
شاید باورتون نشه اما یکی از هدفهای من برای تغییر و کارکردن اینه ک در مدار استاد و مریم جون قرار بگیرم و بتونم از نزدیک ملاقاتشون کنم حتی فک کردن ب این دیدارم منو ب وجد میاره و باعث میشه ناخوداگاه برم تو تخیل
وحتم دارم ک اگر تکاملمو طی کنم و درمسیر حق پیوسته ادامه بدم میرسم ب تمام اهدافم ✌️❤️
خداجونم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم


4

به نام الله یکتا
سلام و صد سلام به استاد جان، به خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
من یه موضوعی رو درباره خودم درک کردم، چه موقع میشه که نتایج تغییر میکنه، چه موقع در عین اینکه داری روی خودت کار میکنی، تغییر خاصی مشاهده نمیکنی.
من یه کمی درک کردم که زمانیکه یه مطلبی میشنوم که انگار به خودم میام، انگار با خودم میگم من توی این زمینه مشکل دارم، به قول استاد جاهایی که پاشنه آشیلمونه، ترمز داریم، اونجاها اگر کار کنیم و منطقی کنیم برای خودمون و بگیم من این نگاه اشتباه رو دارم، قانون این رو میگه یا این نکته رو الان بهش آگاه شدم، بعد براش منطق میارم که رضا، عزیزم، روشت اشتباه بوده، به این دلیل و این دلیل و اینطور رفتار کن، اینجاها من میرم توی خودم و مدام گفتگوی ذهنی دارم و هی منطق میارم و قدم میزنم، به خودم میگم آها، داره یه کمی باوره تغییر میکنه. همینطور گفتگوی ذهنی و اینکه چند ساعت طول میکشه نمیدونم، زمان از دستم در میره، فقط انگار یه آگاهی جدیدی دریافت کردم که یه درک جدیدی بهم داده و هی با خودم مرورش میکنم، جالبه صبح که بیدار میشم اولین فکرهایی که به ذهنم میرسه مال شب قبلش بوده که من داشتم مدام بهش فکر میکردم و میگم حرف استادم درسته.
مثال میزنم، یه چند وقتیه که دارم روی یکی از ترمزهام کار میکنم به اسم خود کم‌بینی، این رو هم از اتفاقات تکرار شونده زندگیم پیدا کردم، آمدم با خودم صحبت میکردم، توانایی‌ها و موفقیت‌هام رو به خودم یادآوری میکردم که یه بار گفتم من از فروش میترسم، بذار برم توی دلش، یه ایده‌ای بهم الهام شد که میتونی عصری بری نمایندگی تا با فروش خودرو آشنا بشی، من توی نمایندگی ایران خودرو کار میکنم و مسئول تحویل هستم، از اونجاییکه یکی از همکارهای عزیزم تایم عصر هم به نمایندگی میاد، گفتم این ایده رو استارت میزنم که عصری بیام پیش همکارم که فروش یاد بگیرم و به قولی روی ترسم کار کنم، چند روزی گذشت تا اینکه دیروز عصر همکارم یه صحبت‌هایی رو بهم یادآوری کرد که من رو به خودم آورد:
گفت: شما حتی اگر فروش هم یاد بگیری بدردت نمیخوره، چون من مسئول فروشم و باید مشتری رو ارجاع بدی به من، منم که توی زمینه فروش تصمیم میگیرم، حیطه کار منه، من مسئول فروش هستم، شما مسئول تحویل هستی، خوبه که اینقدری اطلاعات کسب کنی که اگر همکارت نباشه، بتونی کارش رو راه بندازی، اما باز اونه که تصمیم میگیره توی زمینه کاری خودش، فردا روزی اگر اشتباهی رخ بده، میگه مگه من توی سیستم تنها بودم؟ فلانی و بهمانی هم بودن، نمیدونم این اشتباه رو چه کسی توی زمینه من انجام داده، تازه اون فرد همه چیز رو توی کارش بهت نمیگه. پیشنهادم اینه که شما توی زمینه کاری خودت صد بشی، توی مسئول تحویلی صد بشی و تخصص کسب کنی، به جای اینکه خودت رو پخش کنی که چند تا کار رو یاد بگیری، یه کار رو عالی یاد بگیر و صد بشو توی اون کار، (دقیقا یاد مثال اقیانوس به عمق یک سانتی متر و چاه به عمق چند کیلومتر افتادم)، نکته دیگه اینکه بهم گفت تو توی شرکت همه کار میکنی، جارو میکشی، توی انبار داغی کمک میکنی، مسئول تحویل هستی، توی فروشگاه میری آدرس‌دهی میکنی، خوبه یاد بگیری، اما این تخصص داشتن توی یک چیزه که باعث میشه هر جایی رفتی برات کار باشه، اینه که باعث میشه هرجایی بخوای بری سر خواستنت دعوا باشه، من خودم بیشترین حقوق رو بین همکارها توی نمایندگی میگیرم و تازه یه پیشنهاد با درآمد بالاتر توی یه شهر دیگه هم دارم، چون سعی کردم توی فروش متخصص باشم و ۱۶ ساله کارم فقط فروش خودرو بوده، اگر به من (همکار عزیزم) نگاه کنی، میبینی که من توی کار فلانی دخالت نمیکنم، هرکسی مثلا درباره کارت طلایی سوال میکنه، یه توضیح کلی میدم میگم اطلاعات بیشتر خواستی از مسئولش بپرس، توی کار شما دخالت نمیکنم، مشتری اگر درباره آپشنی از خودرو بپرسه، میگم از آقای ملتفت بپرسین، توی کار فلانی دخالت نمیکنم. توی زمینه کاری خودم تخصص کسب کردم. نکته بعدی اینکه چرا شما باید جارو بکشی توی نمایندگی؟ برای خودت ارزش قائل باش، حتی اگر صاحب نمایندگی گفت: بگو وظیفه من نیست، بعد توجه کردی تایم عصر که میای، فلانی گفت: ملتفت تایم عصر بیاد برای کارآموزیه، (یعنی عملا اضافه کاری نداره، مجانی بیاد تا کار فروش یاد بگیره)، چرا باید مجانی کار کنی؟ این منم که ارزش و قیمت خودم رو تعیین میکنم، این منم که تعیین میکنم چقدر حقوق بهم بدن، وقتی توی یک زمینه تخصص کسب کنی، تو تعیین کننده میشی، اگر اینجا گفتن نیا، میری یه جای بهتر، فکر کن رفتی یه نمایندگی دیگه میگن چی بلدی، ما بذاریمت مسئول فروش؟ میگی نه، من از فروش یه کمی میدونم و صد نیستم، میگن بذاریمت مسئول فنی مهندسی؟ میگی نه، من یه سری چیزها رو بلدم و صد نیستم، میگن بذاریمت مسئول تحویل؟ اگر متخصص باشی، میگی من صد در صد این شغل رو بلدم. من همه زیر و زبر این شغل رو بلدم.
من از همکارم خیلی ممنونم که من رو به خودم آورد، وقتی هم که پاشنه آشیل رو پیدا میکنی خیلی دردت میگیره، احساست بد میشه، که من چرا اون زمان به این صورت رفتار کردم، اما باید بتونی احساس بد رو از خودت دور کنی، بگی آقا من آدم کاملی که نیستم، اشتباه کردم و یاد میگیرم دیگه تکرارش نکنم، فهمیدم حرفش درسته، تغییر میکنم، یاد میگیرم تخصص کسب کنم، یاد میگیرم که برای خودم و روح و روانم ارزش قائل باشم و با رعایت تکامل یه سری اقدامات رو انجام بدم، کارهایی که ورای وظیفه‌ام بود رو سعی میکنم دیگه انجام ندم، امروز به صاحب کارم گفتم: تایم عصر که میام چقدر شامل اضافه حقوق میشه برام؟ یا اول صبح دیدم توی محوطه کارگاه چند تا پلاستیک و زباله ریخته، با اینکه دوست داشتم اونجا مرتب باشه و زباله‌ها رو جمع کنم، اما این کار رو نکردم، گفتم وظیفه‌ام نیست، درصورتی که قبلا به خاطر روحیه و اخلاقی که داشتم بی توقع جمع میکردم. حتی بابت تایم عصر که به نمایندگی میرفتم، که حدود یک هفته هست که میرم، نگاهم این بود که اگر این اضافه کاری درآمدی نداشته باشه هم من باهاش اکی هستم، چون میخوام به ترسم غلبه کنم، اما خدا رو شکر روی خودم کار کردم و اون درخواست رو کردم و باید ادامه بدم و بیشتر برای خودم ارزش قائل باشم.
ایم متن یه ردپایی شد از اتفاقات این چند روزه من، میگم من زمانیکه حس میکنم خوردم به یه ترمزی توی وجودم، حس میکنم درونم یه چیز میگه، چیزیکه حالا از استاد یا از یه دستی از دستان خدا شنیدم یه چیز دیگه‌ای میگه و میرم توی خودم و با خودم گفتگوی ذهنی دارم و به این صورت باورسازی شکل میگیره، برای مثال موارد مشابهی به یادم میاد که قبلا اومدم با خودم فکر میکردم و یه سری تغییراتی توی سبک نماز خوندنم دادم، منی که میدیدم دارم از روی ترس نماز میخونم، که اگر به این شیوه نخونی قبول نیست، به خودم میگفتم نماز ذکر و یاد خداست. یه بار دیگه یادم میاد که یه موضوعی پیش اومده بود و من فهمیدم که سبک شخصی من اینه که شاد باشم و توی جمع‌ها یا تنهایی بزنم و برقصم و اگر توی یه مراسم عروسی دارم میرقصم بخاطر اینه که ما همه خواهر، برادریم و حال خوبه که مهمه و باز توی این زمینه تغییر کردم، منی که به شدت محرم و نامحرمی میکردم و باورهای مذهبی داشتم.
از شما دوستای عزیزم ممنونم که داستان این چند روز اخیر من رو خوندید، امیدوارم همه‌مون مقاومت‌هامون رو کم کنیم، احساس بد رو بتونیم از خودمون دور کنیم، تغییر مثبت داشته باشیم و اونجاها که مقاومت زیاده، بیشتر کار کنیم، نشونه اینکه داریم درست روی خودمون کار میکنیم اینه که جرات و جسارت پیدا می‌کنیم که یه اعمال جدیدی رو با رعایت تکامل برخلاف روال قبل انجام بدیم، این چیزیه که من توی زندگیم دیدم.
خانم شایسته عزیز، استاد گلم ازتون ممنون و سپاسگزار هستم به خاطر این مقاله و بخاطر این سایت فوق‌العاده.
کامنت‌های فوق‌العاده‌تون رو میخونم و چیز یاد میگیرم، ازتون ممنون و سپاسگزار هستم که مینویسید، امیدوارم همه شما دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.


4

سلام وصدسلام خدمت خانم شایسته عزیز واستاد گرامی
واقعا انسان لذت میبره ازاینهمه آگاهی ونمیتونیم تحسین نکنیم چرا که شایسته تحسین هستی.
اما من هم نظر خودم را مختصر درمورد سوال مینویسم
اینکه شما داری تلاش میکنی برای تغییر باورهاتون،ملاک نمیشه که باورها عوض شده باشه ،واینکه گوش کردن فایلها ملاک نمیشه که باورها عوض شده باشند،درصورتی که نتایج فقط وفقط با تغییر باور ها رخ میدهد وتغییر باورها هم ازطریق تغییر رفتاررخ مینماید وبا تغییر انها نتایج آرام آرام خودش را نشان میدهد.
موفق وپاینده باشید درپناه ایزد منان ان شاالله



1

شما مطمئنا به نیت رسیدن سریع و بدون وقفه به اهدافتان دوره ها رو تهیه کردید در حالیکه استاد بارها بارها از طی تکامل و قدم به قدم پیش رفتن صحبت میکنه شما به محض اینکه هر دوره ای رو تهیه کردید بدون شک نشانه هایی هر چند کوچک براتون پیش اومده که قطعا به اونها توجه نکردید این نشانه ها خیلی میتونه کوچیک حتی یکی بودن ساعت و دقیقه های ساعت گوشیتان باشه حتی در این حد کوچک اگه برای این نشانه های به ظاهر کوچیک ذوق زده نشید و سپاسگزار نباشید روند تکامل رو قطع کردید و نشانه ها و خواسته هاتن بزرگ و بزرگتر نمیشن به هر نشانه هر چقدر کوچک آلارم نشون بدید این آلارم همون حس خوب و سپاسگزاری برای اون خواسته و نشانه به ظاهر کوچیکه انشالله موفق باشید ……………و زندگیتان پر از حضور خداوند رحمن و رحیم

4

چقدر جالب بود.حالم گرفته بود و داشتم با خودم غر. میزدم که نتیجه نگرفتم که این متن دیدم.


4

سلام ب خانواده عزیزم.من همچنان ب تعهدی ک دادم وفادارم و هرروز دارم رو باورهام کار میکنم.چندوقته ی ایده ب ذهنم رسیده بود نمیدونستم انجام بدم یانه.با خوندن این مطلب شروع کردم دیگه…توکلم بیشتر شده بخدا اما میدونم ک هنوز خیلی راه مونده تا باورهام قوی بشه.دارم ب قانون سیر تکامل احترام میذارم و پله پله جلو میرم….ب امید روزی ک بنویسم براتون از موفقیت بزرگم


4

به نام خداوند مهربون
چقد عالی و در زمان درستی به این مقاله برخوردم
من دوره عزت نفس رو خریدم ولی خب یکم کند پیش میرفتم و با خودم میگفتم زود برم جلسه بعدی چرا نمیتونم برم جلسه بعدو گوش کنم و… این این حرفا و اینکه چرا تا اینجای کار نتیجه ی مورد دلخواهم رو نگرفتم
امروز حدود ۲۰ دقیقه ای با خودم تنها بودم و مراقبه کردم و بعد اودم توی سایت و به این مقاله برخوردم که به من یادآوری کرد
الهام
۱. باور کن اصل رو که نتایجت حاصل باورهاتن هرچقد بیشتر کار کنی بیشتر تغییر میکنی
ببین و مقایسه کن به یاد بیار رفتار های گذشته ات رو که همیشه فک میکردی تو جمع اگه حرف بزنی همه میگن باز این حرف زد یا تو حرف نزن یا اصلا نظرت به درد عمت میخوره و ببین اللن چقد قدرتمتد تو هر جمعی حتی غریبه حاضر میشی خیلی راحت حرف میزنی خیلی راحت نظرت رو بیان میکنی برای خودت زندگی میکنی و حرف بقیه مهم نیست
این ها نتایج هستن که حالا که رسیدی برات عادی شده و حاصل تغییر باورهاتن
۲. تکامل. میخوای دوره عزت نفسو تموم کنی که بگی تموم کردم؟ که چی بشه . با صبر و حوصله یکی یکی با دقت فایل هارو گوش کن انقد تکرار کن که جزئی از عادت هات بشن که دیگه نخوای تنرین کنی صبر کن و اجازه بده تکاملت طی بشه و این تکامل هستش که زیباست از مسیر لذت ببر
۳. حالا که میبینی این راه جواب میده ادامه بده ادامه بده تا به اون چیزی که میخوای برسی تا با تکرار و تکرار وارد فرکانسش بشی
خدایا شکرت از این آگاهی ها و آشنا شدن با این مسیر زیبا مسیر هدایت خداوند


3

سلام
من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش


3

سلام خانم شایسته واقعا بینظیر بود این متن ذهنم خیلی تغییر کرد مخصوصا جایی که گفتید هر چقدر رو یه باور کار کنی اگه ارامش رو داری پس تو باور قدرتمندی ساختی واقعا یک تحول تو زندگیم ایجاد شد با این کلام چون واقعا من باورهای دارم که هرچقدر ارامشم بیشتر باشه اون اتفاقات با اون باور تو زندگیم رخ میده مثل احساس خوب =اتفاقات خوب
یا تقسیم کار با خدا و تجسم
همه ای اینا تو زندگیم رخ دادن
تشکر میکنم ازتون بابت متن عالیتون خیلی حالمو خوب کردید واقعا


3

به نظر من یکی از بهترین و صادقانه ترین راهها برای درک قانون “تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است” نگاه صادقانه به گذشته خودمان هست. اگر به همه اتفاقات گذشته نگاه کنیم و به آنها عمیقا فکر کنیم به راحتی متوجه نقش پررنگ خودمان در آن اتفاقات خواهیم شد و کم کم پذیرش این قانون برای ما آسانتر خواهد شد.



1

5 سال پیش

عالی بود. یکی از عوامل موفقیت صادق بودن با خود و گول نزدن خوده.جایی که فرد میفهمه اون زورهایی که میزده و سختی هایی که میکشیده فقط برای گول زدن خودش و اثبات این بوده که تمام سعی اش رو کرده . دومین جنبه همین بررسی گذشته است که به نیکی اشاره کردی.مثلا به دوستی که بعد از مدتها ندیدی میتونی زندگیت رو اینجور تعریف کنی که اون سال فلانی فلان کار رو در حق ام کرد و بعد بهمانی بهمان کار رو و همین طور ادامه بدی. در حالی که اگه به فرکانسی که در آن زمان میفرستادی نگاه کنی میبینی که نتیجه فرکانس خودت بودن .مثلا فرکانس کمبود عزت نفس ،عصبانیت،واکنش یا هر چی

3

یک شرک بسیار قوی و عجیبی که باور کنید وقتی داشتم مطالب رو میخوندم بهش بر خوردم که این شرک با یکتاپرستی در تضاده …

و این شرک اینه که ما فکر میکنی که دوره های استاد که باعث موفق شدن ما میشه
فکر میکنیم اگه مثلا از فلان دوره استفاده کنیم دیگه میلیاردر میشیم و…

در صورتی که خداست که مارو افریده و خواسته های مارو اجابت میکنه نه دوره های استاد

دوره های استاد فقط راهو به ما نشون میدن


3

سلام دوست من
منم ابتدا آشنایی با استاد از صحبت هاشون نتیجه نمی گرفتم که هیچ
بلکه وضعیتم بدتر هم شد
و مدام میگفتم چرا با اینکه هر روز فایل ها رو گوش میدم و صحبت ها رو می شنوم و اینقدر متعهدم چرا وضعیت من داره فاجعه میشه چرا به جای پیشرفت پس رفت میکنم ؟

و واقعا شوکه شده بودم که بقیه دروغ میگن و نتایج الکی هست یا من دارم کار اشتباهی میکنم
خیلی نگران بودم تا اینکه بعد از ۲ ماه یهویی به دلم افتاد که چون من استاد قبول ندارم
درست هم بود من اصلا کلمه استاد بیان هم نمی کردم
و میگفتم اول حرف هایش گوش میدم
اگه نتیجه گرفتم بعدش قبول‌ش میکنم
تا نتیجه نگیرم اصلا
از اون شب که استاد به عنوان استاد پذیرفتم
دیگه ورق برگشت


3

سلام و عرض ادب و تشکر فراوان
بی نظیر بود بی نظیر من هنوز هیچ دوره ایی از استاد رو تهیه نکردم،اما هر روز به سخنان زیبا و سرشار از آگاهی ایشون گوش میدم ،هر بار که از گزینه نشانه ها رو دنبال کنید طلب کمک میکنم بدون استثنا جواب سوالم رو میگیرم ،بسیار زیبا بود این متن و مثل همیشه جواب سوالم رو که از سستی ایمانم بود گرفتم ،گاهی من کلمه ایی رو سرچ میکنم و جوابی اینگونه زیبا و الهام بخش میبینم نمیدونم آیا میشه هرگاهی متنی رو دوست دارم سیو کنم یا اینکه چطور میشه دوباره بتونم پیداش کنم و بارها و بارها بخونمش



1

4 سال پیش

سلام دوست عزیز

یک قلب سفید رنگ کنار هر متن هست روی قلب که بزنید بنفش میشه و به آرشیو علاقه مندی های شما در اتاق شخصی تون اضافه میشه و همیشه قابل دسترس هست براتون.

3

باسلام به دوستان عزیز من دو بار متنو حوندم بار دوم خیلی بهتر درک کردم و مطمئنم هر بار حونده بشه مطالب جدیدی برحورد میکنی ممنونم از دوست عزیزم که به این زیبایی جواب سوالو دادن از حوندنش هم لذت بردم هم به آگاهیام اضافه شد ومنی که با این دوستان تازه آشنا شدم واین اولین نظریست که بابت کامنت دوستان عزیزم میدم خیلی خوشحالم ودر خود این باور را ایجاد کردهام که منم میتونم به این خوبی وآگاهی کامنت بنویسم فقط باید دوره تکاملم رو طی کنم و بر این اصل که دوست حوبم توضیح دادن باید پایبند باشم به امید آن دوز.موفق باشید.


3

سلام به خانم شایسته عزیز …خیلی خیلی ممنون از آگاهی زیبایی که به شکل متن به ما دادین …واقعا بازم دستان خداوند شدین و قوانین جهان هستی خیلی زیبا توضیح داد ین ..ممنونم ..


رفتن به بالا