داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزو - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-33.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-18 07:50:342024-06-08 22:29:03داستان شگفتانگیزِ تحقق یک آرزوشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام هدایتگر وهاب
سلام به استاد عزیزم
سلام به خانم شایسته عزیزم
سلام به همه همسفران عزیزم
سلام به خانم فرهادی و همه عزیزان در این خانواده صمیمی
سپاسگزار خداوندی هستم که مرا به بهترین مسیر هدایت کرد مسیر کسانی که به آنها نعمت داده است.
سی و ششمین برگ سفرنامه من:
«داستان شگفت انگیز یک آرزو»
???????????????
این مسیری که خانم شایسته عزیزم انتخاب می کنند با اطمینان، وحی و هدایت خداست به این وجود بی نهایت آرام و عاشق. مرسی که اینقدر خوبی خانمی.
این سفر و این فایل ها و توضیحات زیبا در مورد هر فایل انگیزه بخش ترین ورودی ذهن برای ادامه دادن این مسیر است.
وقتی یک ایده ای به ذهنمون میاد لبریز از احساس خوب می شیم، و حرکت می کنیم، انرژی زیادی داریم، بعد توی مسیر با برخورد با موانع و کمرنگ شدن تصویر ذهنی مون از موفقیت ایده مون کم کم دلسرد می شویم . و اگر بتونیم به این دلسردی ها غلبه کنیم و هر روز خودمان را با تصویر سازی و کنترل ورودی و احساس خوب شارژ کنیم وقتی به نتیجه برسیم دوباره احساس خوب و انرژی مون میره روی هزار. پس در ابتدا و انتهای مسیر انرژی و احساس خوب ایجاد میشه، مهم ایجاد انرژی و داشتن احساس خوب در میانه مسیره.
پس اصلی ترین کار تداوم داشتنه، و برای این کار باید اول هدفمون رو با دلایل زیاد کاملا مشخص و واضح برای خودمان تعیین کنیم. بعد اونو به قدم های کوچیک تقسیم کنیم. این جوری با طی کردن هر مرحله رسیدن به خواسته مون رو بهتر تجسم می کنیم و انرژی مون در سطح بالایی می مونه. همین طور که ادامه بدهیم می بینیم که به راحت ترین شکل داریم خواسته مون رو زندگی می کنیم.
ما می تونیم و هر آنچه برای رسیدن به آن نیاز داریم برامون مهیاست. پس باید خودمون رو با باور های مثبت بمباران کنیم، که با تعهد انجام دادن این سفر کاملاً به بهترین شکل امکان پذیره.
?????????????
در پناه خدا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
مرضیه عزیزم
کامنت شما مرا از دلسرد نشدن و ماندن در مسیر خواسته هایم آگاه تر کرد اینکه قدم به قدم به آنها نزدیک و نزدیکتر شویم …
با عشق تجسمشان کنیم و با ایمان حرکت کنیم هرگاه نا امیدی خواست بیاید در را برایش بسته و ذهنمان را به خدایمان وصل کنیم تا نجواهای که هرلحظه منتظرن ما را از ادامه راه باز دارند را با آتش نیروی ایمان درونمان خاموش کنیم .
سپاسگزارم بخاطر پخش آگاهی .
در پناه خدای مقتدر و دانا سالم وخوشبخت وشادد باشید .
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
36 .دومین رد پای من از سی و ششمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
میخواستم بخوابم اتافمو مرتب کردم و خواستم چراغ و خاموش کنم ، یکی از تعهداتم هم این بود هر روز قرآن و نهج البلاغه رو بخونم
شب نهج البلاغه رو یکم خوندم ولی قرآن رو نخوندم معانیش رو تا سعی کنم عمل کنم
یهویی گفتم بذار قرآن و ببوسم وقتی بوسیدم ته دلم گفتم کلام توست خدا
نمیخواستم بخونم چون میخواستم بخوابم ولی خدا جوری هدایتم کرد تا یه چیزی بهم یاد آوری کنه
و اون قدرت و عظمت و نیروی بینهایت عظیمش
قرآن و گرفتم دستم و پرسیدم خدا چه سوره ای ؟؟؟
یهویی ته دلم یه صدای آرومی گفت سوره یس
پرسیدم یس؟؟ چی میخوای بهم بگی خدا
یهویی یاد آیه 82 افتادم که بارها بهم تکرار کرده بود تو این سه ماه و الان هم نشونه داد بهم که ببین
یادآوری میکنم قدرتم رو بهت طیبه و شروع کردم از اول سوره خوندم
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾
فرمان نافذ خدا چون اراده خلقت چیزی کند ،به محض اینکه گوید موجود باش بلافاصله موجود خواهد شد (82)
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿83﴾
پس منزه و پاک خدایی که ملک و ملکوت هر موجود به دست قدرت او و بازگشت شما همه خلایق به سوی اوست 83
چه یادآوری شیرینی هست که هر بار وقتی خواسته ای دارم از خدا این آیه رو برام یادآوری میکنه
بگه موجود باش موجود میشه
و این باور رو در من تقویت میکنه که خدا برای من همه کاری رو انجام میده و کمکم میکنه حامی من هست از همه نظر
و دومین نشانه اش این بود که مجدد فایل تصویری از نقاشی های هنرمندی رو دیدم که نقاشیاشو از موزه گرفته بودن و نصب کرده بودن به موزه هنگ کنگ و براش فیلم ارسال کرده بودن با لحظه لحظه فیلمی که دیدم کلی کیف کردم
و باز هم یه آرامش عمیق خدایا شکرت سپاسگزارت هستم
بی نهایت عشق برای تک تک شما
سلام به استاد عباسمنش عزیز وهمه دوستان
داستان لگو لند مخصوصا به اینصورت انیمیشن خیلی جالب بود برای من وخیلی بهم ایده داد.واقعا باید از استاد عباسمنش عزیز تشکر کنم.بابت ایده ها و عملکردهای جالبی که به ذهنشون میرسه.
آدمای فوق موفق چقدر ایستادگی وپافشاری کردنددر برابر مسائلشون.ما هم باید این ایستادگی در راه هدف رو اینطوری یاد بگیریم .
من بسته هدف رو دارم به دوستانی که ندارند حتما توصیه میکنم که تهیه کنند اگه دوست دارندتغییر بزرگی تو زندگیشون اتفاق بیفته.
من دقیقا بعد از گرفتن بسته هدف شب عید سال 94خیلی تغییر کردم.یادمه استاد می گفت سال 94 متفاوت ترین سال زندگیتون خواهد بود.
یکی از مهمترین آزمونهای تخصصی رشته تخصصی خودم که افراد کمی در اون قبول میشن رو قبول شدم.دوبار قبلا رد شده بودم.اما سال 94 چنان مصمم شدم که تونستم ازین سد بگذرم.که بعدها چند ده میلیون تومن به سودم شد.
تقریبا به همه اهداف کوتاه مدتی که تعیین کردم رسیدم.
بعد تونستم بسته ثروت رو که جز اهدافم بود بگیرم که نشانه های فوق العاده ای از افزایش درامد برام به وجود اومد واین نشانه ها هر روز بیشتر میشه.به درامد 3برابری در همون 2و3ماه اول رسیدم.کارهای خیلی خوبی بهم پیشنهاد شد که البته به خاطر بی تجربگی چندتاشون رو از دست دادم.ولی این موضوعات قبلا اصلا وجود نداشتند.
هدفهای زیادی در روابط خصوصی داشتم که الان بهشون رسیدم که زمانی برام مثل رویا بود.الان کاملا بدیهی شده.
وسایلی که یه زمان آرزو داشتم داشته باشم الان همشون رو دارم.
سال 94 سال بسیار متفاوتی برای من بود ومن شروعش رو با بسته هدف دیدم امیدوارم که دوستان ازین بسته استفاده کنند.این بسته رو به چند تا از دوستانم پیشنهاد کردند وهمشون لقب فوق العاده رو بهش دادند.این بسته فوق العادست از دست ندید.
سلام
تبریک می گم با آرزوی بهترینها برای شما
بکوشید همیشه خود را با هدفهای خود مقایسه کنید، نه با دوستان و همقطاران؛ زیرا همیشه
می توان افرادی را یافت که در سطحی پایین تر از ما باشند.((آنتونی رابینز
بنام خدای مهربان
من هم باور دارم که به خواستههای خوب خودم در زندگیم میرسم. من خواسته مهاجرت را دارم. چون می دانم مهاجرت کردن بزرگم میکند و درهایی از نعمت ثروت را بر زندگیم باز میکند و مرا همه جوره رشدم میدهد.
من خواسته رسیدن و کار کردن در بانک جهانی را می خواهم. چون میدانم من لایق بهترینها هستم، من لایق داشتن بهترین روابط با انسانهای نخبه را دارم و من باور دارم که رسیدنم به بانک جهانی، سبب میشود ایمانم قوی شودبیشتر به توامندیهای خودم باور کنم.
من داشتن و برخوردار شدن از نعمت عالی و فراوان ثروت را در زندگیم را می خواهم. چون میدانم و باور دارم که ثروتمند شدن معنوی ترین، مقدس ترین، خیرخواهانهترین، با فضلیتترین و با ارزشترین کار این جهان هستی هست. اگر من میخواهم به خداوند و به بهشت خداوند برسم، باید به نعمت ثروت برسم. این یک باید است برای من.
من میروم، من به سمت خواستههای خوب خودم با تغییر فرکانسها و باورهای خودم حرکت میکنم و آرام آرام در مسیری هدایت میشوم که خیلی راحت راحت به همه خواستههای میرسم.
چون من با رسیدن به همه خواستههای خوب خودم در زندگیم، سبب رشد، توسعه و پیشرفت جهان هستی میشوم، من با رسیدن به هر خواستهم، بنده متواضع خدایم میشوم، محبوب خدایم میشوم، رابطهم با خدایم قوی میشود، من با رسیدنم به خواستههای خوبم، فردی درونگرا میشوم، ایمانم نسبت به اینکه من هم میتوانم و برای من هم میشود و خدایم هدایتم میکند، قوی قوی میشود. چون باور دارم که رسیدن به خواستههایم کاری معنوی و مقدس هست و کاری خدایی است.
مهم هست که نا امید نشوم. همه حال سعی کنم که احساسم را خوب کنم. درست است به تضادهایی برخوردهام و برخواهم خورد، اما! ایمانم را و توامندی به خودم و باورمندیهایم را در همین روزها و در شرایطی که با تضادی و با ناخواستهی مواجه میشوم، باید حفظ کنم و بهخودم بگویم: برای من هم میشود. سعی کنم آرامش درونیم را حفظ کنم، رابطهم را با خداوند قوی کنم، اجازه ندهم که نجواهای منفی ذهنی مرا از هدفم که رسیدن به خواستههای خوبم در زندگیم هست، نا امیدم کنند.
امیدم را قوی کنم و با ایمان قوی و با این باور که خدایم با من هست و من صد در صد به خواستههایم میرسم، به سمت خواستههای خوب خودم حرکت کنم و همیشه هم بگویم خدایم با من هست و مرا هدایتم میکند و من لایق رسیدن راحت راحت به همه خواستههای هستم.
در تضاد های زندگیم، ایمانم را حفظ کنم. سعی کنم نگاهم را نسبت به تضادها تغییر بدهم و از تضادها رس بگیرم و این را به خودم بگویم، کمک خدایم برای من همین تضاد ها است.
چون این تضاد آمده تا من توامندیهای خودم را بهتر بشناسم و از دل این تضادها، میوه شیرین آن را بیرون بکشم و بلندتر خواستههای خوبم را فریاد بزنم و بتوانم با تغییر نگاهم به جهان هستی فرکانسهای بهتری را ارسال کنم.
سعی کنم از خودم سوالهای خوبی بپرسم تا به جوابهای خوبی هم برسم. باورکنم که خدایم با الهاماتش راه را برای من نشان میدهد. خوب است که نترسم! حرکت کنم. حرکت کنم و بازهم حرکت کنم.
در آخر این را میخواهم بگویم که من باید در مقابل خدای خوب و هدایتگر خودم، تسلیم و سرسپردهاش باشم. تسلیم باشم، تسلیم باشم و تسلیم برنامهها و زمانبندیهای خدایم باشم.
خدای من از همه هدایتهای خوبت بی نهایت ممنونم و سپاسگذارت هستم و باور دارم که هدایتم میکنی، دستم را میگیری و با من هستی و به من بهترینها را میدهی.
من لایق بهترینها هستم، من ازشمندی هستم. خدایم مرا هدایتم میکند.
خدایا! ایمانم را خودت قوی کن.
شرکت لگو در سال 1932 توسط اوله کرک کریستینسن، نجار دانمارکی تاسیس شد. کریستینسن در دوران رکود بزرگ برای تکمیل درآمد خود شروع به ساخت اسباب بازی در کارگاه خود کرد. اولین اسباب بازی هایی که او ساخت اردک های چوبی و حیوانات دیگر بود که در نمایشگاه ها و بازارهای محلی می فروخت.
در سال 1934 نام “لگو” ابداع شد که از واژه دانمارکی “leg godt” به معنای “خوب بازی کردن” گرفته شده است. شرکت لگو تا سال 1942 به تولید اسباب بازی های چوبی ادامه داد، زمانی که آتش سوزی کارخانه را نابود کرد. این امر باعث شد تا شرکت تمرکز خود را به سمت تولید اسباب بازی های پلاستیکی معطوف کند.
بعد اومده با پلاستیک لگو ها را ساخته بعد، دیده خب مشکل اینه روی هم نمیمونن که بعد شکل اجری بهشون داده که در هم گیر کنن بعد میبینه همه اومدن مثلش ساختن با قیمت ارزونتر پس اومد شکل کارتن ها را اضافه کرد و بعد، دید که باز رقیبها اومدن اومد یک جوری طراحی کرد که شما رباط خودتو میسازی و هر بار یک چالشی پیدا کرد خودشو تغییر داد
اینکه لوگو الان همچنان محبوبه چون داره با تغییرات خودشو تغییر میده بعد الان رقیب سختتری پیدا کرده بازی های دیجیتال، حالا باز داره روی حل این موضوغ کار میکنه
برام خیلی جالب بود اگه ما بودیم همون بار اول و دوم کل روند میگذاشتیم کنار و میگفتم اصلا بدرد نمیخوره ببین مثلا فلانی داره بیشتر میفروشه منم میرم همونکار میکنم اما لگو هر بار گفته نه من بهتر میشم و باز بهتر شده و اینکه الان داره همچنان تولید میشه و فروش داره چون دقیقا پا پس نکشیده
برام خوندن این داستان جالب بود ما پشت موفقیتها را نمیبینیم و فقط میگیم این شرکت بزرگیه اما وقتی میخونیم میبینیم از کجا شروع کرده و چطور تمرکزش نگه داشته میفهمیم که ما هم همین روند داشته باشیم بزرگتر از این شرکت هم میشیم
لوگو یک تکه چوب بود که با تکامل شد یک بازی مطرح
پس ما هم با تکامل صددرصد عالی میشیم
والت دیزنی
زتدگینامه اش سراسر اتفاقات مختلف بود که پدری سختگیر و بد اخلاق داشت که حتی بخاطر همین موضوع یکی از برادرانش خونه را ترک میکنه و از بچگی کار میکرده و روزنامه پخش میکرده علاقه داشته به طراحی و میره هنر میخونه ولی انقدر بی پول میشه که حتی بکجایی کفش نداشته بپوشه و برای قرارداد کاری نمیتونسته بره که دندانپزشکی بهش پیشنهاد کار میده که بیا برای من تبلیغات طراحی کن اما قبول نمیکنه بره چون کفش نداشتع وقتی دندانپزشک متوجه میشه میره پول بهش میده و کار براش انجام میده اما باز شرایط مالیش بد بوده و کار روزنامه انجام میداده اما چون کارکاتور دوس نداشته باز بیکار میشه بعد میفهمه به انیماتور علاقه داره و با اینکه پول چندانی بهش نمیدادن میره برای شرکتی کار کنه و وقتی طراحی هاش میبینن بهش پول خوبی پیشنهاد میدن و بعد شروع به کار میکنه بعد میبینه نه باز اون سرکت مدلی که میخواد نیست میاز بیرون میره دو تا طراح استخدام میکنه و فیلم خودشون میسازن اما خب جواب نمیده ورشکست میشن الیس در سرزمین عجایب بوده بعد باز میگه باید انجامش بدیم و چند تا انیمیشن دیگه طراحی میکنه که خب چندان جواب نمیده که انقدر پولدار شه اما پا پس نمیکشه و باز ادامه میده یک خرگوش طراحی میکنن انینیشنش جواب میده اما شرکت این خرگوشه در انحصار خودش داشته والت نمیتونسته سود کنه میاد بیرون و میره سراغ طرح خودش با پس اندازش باز چند تا را استخدام میکنه میگه طراحی کنید با انواع حیوانات طراحی کردن گفت نه تا اینکه موشی طراحی میکنن میگه خودشه، همسرش میگه میکی بزار اسمشو اسمش میشه میکی موس و بعد که اکران میشه خیلی طرفدار پیدا میکنه بعد میاد با پولش ادم برفی و هفت کوتوله میسازه و سیندرلا و… یک مدت هم میره جنگ و بعد فیلم کوتاه برای جنگ هم میسازه و خلاصه با فیلم میکی موس فروشش خوب میشه و بقیه کارهاشم گل میکنه حالا دیگه اوضاعش خوب شده یک روز بچه هاش میبره شهربازی و بعد ایده میاد که این شخصیت ها بیاره در شهربازی و میره وام میگیره و شهربازی دیزنی را میسازه و کلی سود میکنه
داستان زندگیش طولانی بود خلاصه گفتم برای من قسمت جالب هاش اینجا بود
علاقه اش به هنر که وقتی شیفت شب نگهبان بوده نقاشی میکرده و این علاقه را عوض نکرده مثلا نگفته حالا کاریکاتور پول بهم میدن بزار انجامش بدم و اومده بیرون گفته فقط نقاشی دلخواهم
بعد بی پول شده اما نقاشی ول نکرده
کلا پولش همش خرج کارهای هنریش میکرده
نکته جالبترش اینه یکنفر نقاشه بعد طراح و نقاش استخدام میکنه که براش طراحی کنن یعنی خودشم میکی موس نکشیده و فیلم ها را خودش میساخته و اینکه در استخدام کردن ادمهای ماهر تبحر داشته
حالا ما صفر و صد میخوایم خودمون انجام بدیم بجای استفاده از ادمهای دیگه
بعد برام جالبه که با اینکه میتونسته تو شرکتها بمونه اما میگفته نه و میرفته کار خودشو میکرده
انقدر شکست خورد تا پولدار شد اما نگفت ولش کن هنر که پول توش نیست
حالا همسرش نابارور میشه نمیگه ولش کن یک زن دیگه رفته بچه به سرپرستی گرفته
کلا ادم پیگیر در کار و زندگی بوده و بیخیال نمیشده
حالا ما تقی به توقی میخوره همه چیز رها میکنیم و زمین و زمان نفرین میکنیم
برام زندگیش جالب بود عشق به کارش که نه تنها تمومی نداشت که باعث شد انقدر معروف شه که کلی جایزه بگیره
سختی کشیدن شاید از دید ما باشه اما اون برای هر بار اون مسایل مطمینا به خودش میگفته بلاخره میشه و اوج ایمانش به میکی موس بوده که واقعا هم ترکوند براش
اینکه انقدر ادامه داده یعنی کلا شکست براش معنا نداشته بی پولی نعنا نداشته میگفته این جواب میده فقط باید راهش پیدا کنم
این دید بنظرم داشته که موفق شده
انقدر پیگیر بوده که جواب داده
…
دو تا داستان وجه مشترکشون یک چیزه
اینکه با هر بار نشدن گفتن خب پس اینو امتحان کنیم
لوگو اومد تغییرات در جنس چ نوع و شکلش داد
والت دیزنی اومد تغییرات در ساخت شخصیتها داد
اما مسیر رها نکردن فقط مدلهای مختلف تستش کردن و بعد ترکوندن
حالا اینا تازه نه استاد عباسمنش داشتن نه دوره دیدن نه حتی افراد موفق انقدر بوده که مثل الان ما درس بگیرن ازشون الگو بشن
شدن و موفق شدن
حالا ما که باید عالی تر از اینا بشیم
بهتر از اینا بشیم
خیلی الان قوی ترم روی هدفم
ممنون استاد از نعرفی این دو تا غول اسباب بازی
به نام الله یکتا
سلام به همه
جناب عباس منش عالییییییییییییییییییییییییییی بود مثل همیشه خدا خیرت بده.
دوستان قدرتمندم و هم فرکانسی های عزیز اینکه ادم بخواد به یه جایی برسه من مطمئنم با توکل برخدا میرسه اما یه نکته :بسیاری از ادم ها برای رسیدن عجله میکنند و یا حتی شتاب زده عمل میکنند برای موفق شدن یا عملی کردن یک ایده انسان حتما باید سیر تکاملی را طی کند و این سیر تکاملی نیاز به گذر زمان دارد و شما اگر بخواهید یه دانه را بکارید باید زمان بگذرد تا ان دانه رشد کند و تبدیل به درخت شود و سپس میوه بده پس دوستان موفق من ،همواره بخاطر بسپار موفق شدن در هر زمینه ایی سه مرحله دارد1٫کاشت2٫داشت و 3 مرحله برداشت .
پس هیچ وقت نامید نشو و ببین تو چه مرحله ایی هستی و به خودت بگو من از پس این مرحله بر میام و بالاخره موفق میشم و توی دلت یقین داشته باش که تو موفقیت را از ان خودت کردی فقط باید زمان و سیر تکاملی طی بشه تا تو اون موفقیتی که باب دلته را در اغوش بگیری و حالشو ببری
تو میخای پس تو میتونی تو زنده ایی تو بهترینی پس بدستش میاری.
این کلمه خیلی تو زندگی به من کمک کردهبالاخره*بالاخره من اون چیزی رو که میخام بدستش میارم و در اغوش گرمم اونو میگیرم.
در فایل تصویری لگو به این نکته توجه داشته باش که لگو یه شبه لگو نشد.
پیشنهاد میکنم حتما دوره ی هدفگذاری استاد عباس منش را تهیه کنید و استفاده لازم ،برای رسیدن به اهدافتان را ببرید.
با تشکر از همه
در پناه الله یکتا باشید
سلام
عالی بود متشکرم
آرامش فکری را بالاترین هدف زندگی خویش قرار دهید و بر اساس آن برای زندگی خود
برنامه ریزی کنید.((برایان تریسی
به نام خدای مهربانم
فایل نشانه امروز من: داستان شگفت انگیزِ تحقق یک آرزو
سلام به اساتید عزیزم، سلام به دوستان خوبم
God is my Lord
یه جایی نزدیک شهر سندیگو در ایالت کالیفرنیا هستیم. در لگولند… فضایی شبیه به دیزنی لنده که با لگو، یک شهربازی خیلی بزرگ و جالبی درست کردن.
شکرت لگو یک شرکت خیلی موفق در عرصه ساخت اسباب بازیه که با یه ایده خلاقانه و خیلی خلیل ساده، به این جایگاه عظیم رسیده.
…………………………………………………………………………….
چیزایی که من درموردش سرچ کردم و برام جالب بودن:
• “LEGO” کلمه ای خلاصه شده، از کلمات دانمارکی است: “leg godt” (به انگلیسی: “بازی خوب”).
نکته جالبش اینه که این اسم، همچنین در لاتین به معنای “من جمع آوری می کنم”، “من می سازم” یا “من می خوانم” هست.
(اینجوری که من از فیلمی که توی سایت لگو بود متوجه شدم، آقای Ole ، زمانی که این اسم رو انتخاب کردن، معنی لاتینش رو نمیدونستن. و من اینرو یکی از پاداشهای توجه کردن به الهامات و هدایتها میدونم که خداوند یه چیز اکسترا میزاره روی خواسته تو… حتی اگر همون موقع متوجهش نشی).
• شعار گروه لگو، “تنها بهترینها به اندازه کافی خوب هستند” (عبارت دانمارکی: det bedste er ikke برای godt، به معنای واقعی کلمه “بهترینها خیلی خوب هستند”) در سال 1936 ایجاد شد. این شعار، که هنوز هم امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، توسط کریستینسن برای تشویق کارمندانش ایجاد شد تا هرگز از کیفیت صرفه جویی نکنند، ارزشی که او به شدت به آن اعتقاد داشت.
• در فوریه 2015، شرکت مشاوره بازاریابی Brand Finance، لگو را به عنوان «قدرتمندترین برند جهان» معرفی کرد و از فراری پیشی گرفت.
• در ماه مه 2018، این شرکت در فهرست 100 برند برتر فوربس (رده 97)، با ارزش ترین برندهای جهان در سال 2018 قرار گرفت.
• در سال 2023، ارزش برند LEGO تقریباً 13 میلیارد دلار آمریکا بود.
• امسال (2024) گروه لگو برای دومین سال متوالی به عنوان معتبرترین شرکت جهان شناخته شد.
…………………………………………………………………………….
این شرکت، با یک رویا، با یک آرزو و هدف و با یک خواسته ایجاد میشه و توی یه کارگاه خیلی کوچولو کار شروع میشه و بعد گسترش پیدا میکنه. هدفش ایجاد اسباب بازیهای باکیفیت بوده و الان هم باکیفیت ترین اسباب بازیهای جهان در حوزه خونه سازی رو هم همین شرکت لگو داره درست میکنه که البته قیمتشون هم اصلا قیمت کمی نیست و بسیار بسیار موفق بوده.
چقدر داره از این ایده ساده ثروت ساخته میشه… میلیونها میلیون دلار داره ثروت ساخته میشه از یک ایده ساده، از یک هدف خیلی خیلی زیبا که ادامه پیدا کرد (مثل دیزنی لند). یعنی یه شرکت اسباب بازی سازی خیلی کوچولو، کارش به جایی رسیده که الان عظیم شده، اینقدر بزرگ شده و اینقدر درآمد داره.
اینا باید به ما نشون بده که مهم نیست هدفهای ما چقدر بزرگن… میشه به هدفها رسید. و افرادی بودن که به اهدافشون رسیدن…
اگر هدفهامون رو فراموش نکنیم
اگر قانون رو درک کنیم
اگر بدونیم که چطور مدارمون رو عوض کنیم، و هم جهت بشیم با خواسته هامون و با اهدافمون
اگر اهدافمون برامون رویا نباشن، آرزوهای دور از دسترس نباشن
اگر اهدافمون برامون غیر ممکن نباشن
اگر توی ذهنمون، توی ذهنمون، خودمون (مهم نیست بقیه باور کنن یا نه)، خودمون باور کنیم و بپذیریم که به این هدفها میتونیم برسیم.
زندگی استاد گواه این موضوعه که ایشون به هر هدفی که خواستن، حداقل تا الان، به هر چی که خواسته بودن رسیدن توی زندگیشون. هر چی رو که در هر جنبه ای که میخواستن… از ثروت تا روابط خوب، سلامتی، فرزند فوق العاده دوست داشتنی، اعتبار و هر چیزیکه تو دنیا از خداوند خواستن، به لطف الله بهش رسیدن و اونم فقط به خاطر این بوده که استاد به این قوانین عمل کردن و در مسیر درستی قدم برداشتن.
هیچ هدفی اونقدر بزرگ نیست که انسان بهش نرسه. هیچ هدفی…
این لگولند جاییه که اینو به ما ثابت میکنه که با یک ایده ساده، با اسباب بازی، میشه به جایی رسید که میلیارد دلاری درآمد داشت.
این شرکت در تمام دنیا شعبه داره و با اینکه اصلا ارزون نیست، ولی به شدت پرفروشه.
و این نشون میده که چقدر یک رویا میتونه گسترش پیدا کنه.
(من رفتم توی سایت لگو و تاریخچه اش رو که به صورت یک انیمشن 17 دقیقه ای جالب درست کرده بودن رو دیدم. پیشنهاد میکنم حتما ببینیدش. خیلی از قوانین رو میشه توی این تاریخچه دید).
+ این به من نشون داد که همین آجرهای کوچک، اگر که باهم متحد بشن، اگر که هماهنگ باشن، اگر یک پلن کامل و درست داشته باشن، میتونن یه همچین قصری رو درست کنن…
میتونن یه همچین خواسته بزرگی رو به تحقق برسونن، اگر که همین آجرهای کوچیک و همین باورها رو قشنگ مثل همین آجرها کنار هم بچینه، با یک نقشه درست، نقشه از پیش تعیین شده. و با یک ایمان قوی میتونه بهش برسه.
هدفهاتون رو ادامه بدید….
یعنی، یه روزهایی میشه که انسان ناامید میشه… شرایط ممکنه یکم سخت بشه، افکار نامربوط به ذهن آدم میاد… آدما حرفای نامربوط میزنن…. ولی باور کنید باور کنید در جهان بودن و هستن آدمهایی که موفقیتهای بسیار بسیار عظیم رسیدن و به هدفهاشون رسیدن، بدون اینکه به این مسائل فکر کنن و این حرفها رو باور کنن.
باور کنید که هدفهای شما دستیافتنیه،
جهان اگر ایده ای رو و هدفی رو در دل شما میندازه، راهش رسیدنش رو هم به شما نشون خواهد داد. و توانایی خلقش و توانایی ایجادش و رسیدن و دستیابی به اون اهداف رو هم به شما خواهد داد.
دلیل خیلی واضح و منطقیای برای آرزوهایی که در دلت زنده میشود و همه وجودت را پر از شور و اشتیاق میکند وجود دارد و آن دلیل این است که:
خداوند، قبل از شکل دادن آن آرزو در دلمان، امکان و توانایی به تحقق رساندنش را به ما میبخشد.
(یک ویدئو از استیو هاروی دیدم که مضمونش اینه:
تو تنها کسی هستی که میتونی تخیلاتت رو ببینی. وقتی چیزی رو توی ذهنتون تصور میکنید این درواقع کار خداست که داره پیش نمایشی از چیزی رو که برات درنظر گرفته رو بهت نشون میده.
چرا همیشه رویای راه اندازی کسب و کارت توی ذهنته؟
چون خدا میخواد این کار رو بکنی.
چرا بقیه (مادرت، پدرت، و دیگران)، این رویا رو نمیبینن؟
چون خدا داره به تو نشونش میده.)
حتما همینطوره… من اینو باور کردم
جوری هدف گذاری کن و بنویسشون که اصلا شک نداشته باشی که به این اهداف میرسی. مثل کاری که استاد انجام دادن و سالها قبل همه این هدفها رو نوشته بودن… بنویس و مطمئن باش که بهشون میرسی… و قدم به قدم بهشون هدایت میشی و بعد که برمیگردی به عقب نگاه میکنی میبینی که هیچ ربطی به گذشته نداری. در تمام جنبه ها…
+ این ایمان و این قدرت رو در دل خودت روشن کن که میشه به هر چیزی که میخوای برسی…
خداوند بینهایت رزاقه…. بینهایت بخشنده است
و هدایتگره و واقعا هدایتمون میکنه اگر که باورش داشته باشیم
و اگر خودمون ناامید نشیم.
توی این مسیر به شدت مهمه که ناامید نشیم… به شدت مهمه که امید داشته باشی… ایمان داشته باشی… همین الگوها رو نگاه کن. افرادی مثل والت دیزنی ها رو نگاه کن تا ایمانت قویتر بشه. (کاری که استاد هم در گذشته و هم حالا انجام میده).
و سعی کن با پیدا کردن الگوهایی از افرادی که به اهداف و خواسته های خیلی بزرگشون رسیدن، این باور رو در خودت زنده کن که تو هم میتونی.
تو هیچ چیزی کمتر از بقیه نداری… هیچ چیزی کمتر از موفق ترین و ثروتمندترین و شادترین افراد جهان نداری… واقعا هیچ چیزی کمتر از هیچ کسی نداری.
همه ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم
همه ما به یک اندازه نیرو داریم به یک اندازه توانایی داریم
فقط باید خودمون رو باور کنیم
فقط باید خدای خودمون رو باور کنیم
باید قوانین جهان هستی رو باید درک کنیم و در اون مسیر حرکت کنیم
و بعد، همه اهداف، همه اهداف به راحتی، به راحتی دستیافتنی خواهند بود. نه با زجر نه با بدبختی…
مثل استاد که خیلی راحت به خواسته هاشون رسیدن خیلی راحت.
استاد خیلی خیلی راحت و خیلی خیلی سریع به خواسته هاشون رسیدن، فقط به این دلیل که ایشون از مسیر درست حرکت کردن. به خاطر اینکه ایشون قوانین جهان رو درک کردن.
استاد تونستن بفهمن قوانین چطور کار میکنه و با درک اون قوانین تونستن خیلی راحت، افکار و باورهاشون رو هم جهت کنن با خواسته هاشون.
فقط موضوع باور کردن این حرفهاست. فقط موضوع اینه که این حرفها رو باور کنید و تمام.
و آرام آرام هدایت میشی….
و میبینی که ارزشش رو داره.
اولش به خواسته های کوچیکت میرسی. بعد، خواسته هات بزرگتر و بزرگتر میشه و از همون روز اول که به اولین خواسته های کوچیکت میرسی، واقعا خوشحال باش و سپاسگزار خداوند باش و اینجوری به خواسته های بزرگتر هدایت میشی.
اینجوری، در تمام مدت داری لذت میبری از زندگیت که همون هدف و خواسته اصلی که همه ما داریم توی زندگی:
داشتن احساس خوب، شادی، لذت و آرامش.
خدایا شکرت. این فایل پر از بشارت و باورهای فوق العاده بود برای من.
استاد عزیزم، خانم شایسته مهربان سپاسگزارم برای این فایل ارزشمند.
سلام به همسفران عزیزم. در مورد این فایل خیلی حرف دارم. چندین بار گوش دادن این فایل احساس خوب و انرژی رو در من بیدار کرده اما هنوز قدرتش به اندازه ای نشده که بخوام قدم های اساسی رو بردارم چون احساس میکنم قانون رو خوب درک نکردم و امکان داره دوباره برم در جاده خاکی. فعلا بایستی متمرکزانه روی ورودی های ذهنم کار کنم. البته خانم شایسته هم درست میگه که باور ساختن مثل تولید کالا نیست که اول بسازیش بعد متوقف بشی و منتظر نتیجه باشی بلکه یک روند همیشگیه چون فرکانس در هر لحظه داره ارسال میشه و به اندازه قدم هایی که برمیداری باورها ساخته میشه، پس قدم اول اینه در این سفرنامه بمونم و ذهنم رو با دادن ورودی های ناب این سفرنامه تغذیه کنم و مراقب اعمال و رفتارم و عملکردم باشم که حاصل ورودی های ذهنمه. احساس میکنم کشتیم زنگ زده و نیاز به سنباده حسابی و رنگ جدید دارم. واقعا ایده ی لگو خیلی ساده هست، نمیدونم در ابعاد فنی اجرای این ایده ساده چه اقداماتی انجام شده و حتما راهکارهای خاص خودش رو داشته ولی قطعا پیچیده تر از کارهایی که من در کسب و کار قبلیم انجام دادم نیست و این نشون میده نوع کسب و کار مهم نیست و این باورهای افراده که نتایجشون رو میسازه. یک باور مشترک بین لگو و کسب و کار قبلی من وجود داره و اونم، «ساخت با کیفیت» هست. من همیشه تو ذهنم میگفتم میخوام ابزاری رو بسازم که اول خودم رو راضی کنه و ازش لذت ببرم و این باور رو داشتم اگه من از این سرویس لذت ببرم قطعا مشتریم هم لذت میبره و به همین دلیل همیشه کیفیت رو بیش از حد لحاظ میکردم در حدی که قیمت تمام شده محصولاتم حداقل دوبرابر و تا چهار یا پنج برابر قیمت سایر همکارانم بود و از قدم های اول بهترین مواد که میتونستم رو استفاده میکردم و مرحله به مرحله سعی میکردم باتوجه به رشدی که میکنم بهترین مواد اولیه رو در حوزه خودم استفاده کنم و یکی از دلایل اینکه در کارم یک ایران بودمم همین بود چون امکان نداشت فردی از من سرویس بگیره و دفعه بعدی بره جای دیگه، اگرم میرفت دفعه بعدی برمیگشت چون به اندازه ای کیفیت کارم بالاتر از همه بود که اصلا قابل مقایسه نبود و دلیل کیفیت کارم این بود که من خودم اولین مصرف کننده کارم بودم و بایستی خودم رو راضی میکرد. این باور رو استاد هم داره. خیلی با شدت بیشتر از من هم داره، یک نگاهی به دوره جهان بینی توحیدی ۱ بندازین هر هفته دو جلسه و برخی قسمت ها واقعا زمان و انرژی عجیبی گذاشته شده و این نشون میده خودشون اولین مصرف کننده محصولات خودشونن. از طرفی اینم شنیدم ازشون که محصولی که من تولید میکنم باید بارها و بارها موفقیت بیشتری وارد زندگی افرادی کنه که از محصولاتم استفاده میکنن. من همیشه فکر میکردم برای اینکه موفقیت بزرگتری داشته باشم بایستی مسیر جدید و سخت تری رو درش حرکت کنم و یکجورایی معتقد بودم بایستی پوستم کنده بشه و همینطورم شد و اوضاع کاریم سخت تر شد و ایده هام به سمتی رفت که من با وجود این همه توانمندی ای که دارم برای اجراشون احساس ناتوانی میکردم و الان میفهمم چون نتونستم توجه و ذهنم رو کنترل کنم به چنین مدارهایی رفتم که ایده هایی که در اون وجود داشت که اجراش فوق العاده سخت بود! مثل همون داستانی که استاد در فایل آپدیت روانشناسی ثروت ۱ در مورد کشاورزی گفت. آخرشم جز اینکه وقتم رو تلف کردم هیچ دری باز نشد که نشد. درک قانون خیلی مهمه چون اگه بری در مدار اشتباه و حواست نباشه که ایراد از باورهای خودته و ایده ها و آدم ها و راه حل ها و .. که وارد زندگیت میشن دقیقا مطابق باورهات هستن همش دنبال اینی چیز به غیر از باورهای خودت رو درست کنی و تهش میشه ضرر و ضرر. این فایل یادآوری ای برای این موضوعه که مهم نیست هدف ها چقدر بزرگن کل داستان، داشتن هدف های واضح و مشخص و ساختن باورهای هم جهت با خواسته هاست چون همون قانونی که اتفاقات کوچیک تر رو رقم زده میتونه با بزرگ تر شدن اهداف و باورها اتفاقات بزرگ تر رو هم رقم بزنه. زمانی که باور کنیم که اهدافمون رویا و آرزوی دور از دسترس نیستن و باور کنیم که میتونیم بهشون برسیم چون هیچ هدفی نیست ک انسان نتونه بهش برسه، چون برنامه خداوند اینه که حامی افرادی بشه که در حال گسترش جهان هستن، لگولند، موفقیت های استاد و هزاران فرد موفق دیگه این موضوع رو ثابت میکنه. پس داشتن الگو مناسب و مراجعه کردن بارها و بارها به اونها باورهای قدرتمندی رو برامون میسازه که اگر اونها تونستن ما هم میتونیم چون همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیک هستیم. یک نکته جالب در مورد این فایل تشبیهی هست که استاد برای رسیدن به اهداف میزنه که باورهای کوچک اما هماهنگ و متحد به همراه نقشه میتونه قصری مثل لگولند رو بسازه، و این نقشه همون «الهامات» ماست که امیدوارم بتونم همانطوری که بهم گفت بیا تو این سفرنامه و من سعی کردم بمونم بتونم ایمانی بسازم که ازش پیروی کنم و مقاومت نکنم و ساختن این ایمان نیاز به تلاش مضاعف برای کنترل نجواهای ذهنم و تغذیه ذهنم با آگاهی های درست برای رسیدن به اهدافم داره. احساس میکنم در مسیر هدف اصلیم رو فراموش میکنم، برخی اهدافم با ارزش های درونیم هماهنگی نداره و برخی اهدافم وضوح کاملی نداره و برخی هم شاید اصلا هدف نیستن. خداروشکر در نوشتن این متن فهمیدم در هدفگزاری ایراد دارم. در قرآن خوندم که ابراهیم به یک فردی گفت افرادی که ناامیدن از رحمت رب از گمراهان هستن. استاد هم تکرار کرد که در مسیر مهمه ناامید نشیم و لازمه الگوهایی که موفق شدن رو یادآوری کنیم. میدونی من احساس میکنم این فایل خیلی با اصل قرآن تطابق داره. مخصوصا سوره حمد و بقره. قانون یکیه. اون جاهایی که استاد میگه آدمهای زیادی بودن که به موفقیت های عظیمی رسیدن، هدف های شما دستیافتنیه، جهان راه رسیدن به اهدافتون رو نشون میده، من اصلا به هدف هام شک نداشتم و .. اینها بارها و بارها در قرآن گفته شده. این همه در قرآن خداوند برای پیامبر مثال پیامبران دیگه رو آورده، این همه میگه به رب توکل کنید، به آنچه به پیامبر و پیش از پیامبر نازل شده ایمان بیارید و به آخرت یقین کنید و … من حالا بهتر میفهمم که استاد چرا میگه قرآن به من پشتوانه داد.. سپاسگزارم.
با نام و یاد خدا و سپاس از او برای نعمات بی شمار روبی نهایتش
استاد و دوستان عزیز سلام
به نظرم داستان لگو بهترین درس برای زندگی و همینطور درسی برای بیزینس هستش
اول از همه داستان لگو یک فیلم تبلیغاتی کامل از لگو و چیزهایی هست که میشه براش ساخت و یکی از روش های تبلیغات رو به ما ارائه می کنه و باید همینجا بابتش شکرگذار بود که به علممون اضافه کرده وبه ما نشون میده که به راحتی میشه تبلیغات کردو راههای بی شماری برای اون وجود داره.
دومین درسی که هست و بزرگترین درس داخل داستانه ” قانون تضاده”
به روشنی میشه دید که تضاد ها همواره در حال هدایت اًلی و گودفرید بودن
از همون اول داستان و با ورشکسته شدن نجاری اًلی و فوت همسرش اون هدایت شد به اسباب بازی سازی که شاید یا واقعا اگه اون ورشکسته نمی شد ما چیزی به اسم لگو نداشتیم
تضاد دوم ورشکسته شدن خریدار بازی ها بود که بهش یاد داد خودش می تونه بفروشه
تضاد سوم آتش سوزی کارگاه بود که به اًلی این امکان رو داد که شرکت و ساختما بزرگتر و محکم تری داشته باشه
تضاد چهارم کاهش فروش بود که گودفرید رو به رفتن به دور کشور هدایت کرد
تضاد پنجم جدا شدن و ریخته شدن آجرهای لگو هستش که گود فرید رو هدایت کرد تا اون هارو باز طراحی کنه و محدودیت ساخت اشکال با لگو رو هم از بین برد چون همه می تونستن بهم بچسبن و اشکال مختلفی رو به وجود بیارن
تضاد ششم آتش سوزی دوباره کارخانه بود که آلی رو هدایت کرد تا شرکت بزرگتری بنا کنه و بعد از اون فروش اسباب بازی های چوبی رو که فروش قابل توجهی نداشت رو کلا بذاره کنار
تضاد ششم حمل و نقل و هزینه بالای اون بود که گودفرید رو هدایت کرد تا یک فرودگاه بسازه و اینجوری هم از فرودگاهاش کسب درآمد می کرد و هم تو هزینه حمل و نقل صرفه جویی می شد و هم این که محصولات زودتر به فروشگاه ها می رسید و فروش محصولات سریع تر انجام می شد.
تضاد هفتم این بود که وقتی همکارن فروش شرکت از جاهای مختلف دنیا میومدن تا شرکت رو ببینن و از کارگاه مدلسازی شرکت بازدید کنن چون تعداد مراجعه کنندگان زیاد بود حواس کارکنان بهم میریخت و کار با مشکل مواجه می شد که این بار هم گودفرید هدایت شد تا یک ” لگولند” بسازه که اتفاقا هم روش تبلیغاتی بسیار تمیز و زیبایی بود و هم به خاطر بازیدیدی که ازش می شد پول میریخت تو جیب شرکت و گودفرید و هم بابت تبلیغاتش فروش و سد شرکت میرفت بالا
————————-
البته در این بین هم باید این درس رو از این داستان یادبگیریم و باور کنیم وقتی اید ای میاد سمتمون مثل اًلی و گودفرید باشیم نترسیم و به خودمون و جهان هستی اعتماد کنیم و دست به کار بشیم و باور داشته باشیم که خداوند هدایتمون می کنه..
مثل خرید فرز چوب، خود سفر به کل کشور ، خرید دستگاه قالب سازی پلاستیکی
فقط همین دستگاه مدل ساز رو اگه اًلی تحت تاثیر حرفای پسرش نمی خرید تا الان اصلا شرکت لگو وجود نداشت و سالها پیش از بین رفته بود
خدارو شکر که هر روز و هرلحظه با جهان هستی و رخدادهای اون هدایتمون می کنه.
سپاس و تشکر
سلام و خداقوت به اسامه پروین عزیز
من متن رو خوندم فقط میگم عالی عالی بود .از همه جهت ، به زیبایی کل داستان رو فرمودید،درمورد تضاد صحبت کردید که بسیار جذاب بود، در مورد حل تضاد
یهمورد دیگه، اینکه یه ایه ای در قران کریم هست : با مضمون اینکه ما هیچ وظیفه وباری رو که توان اش به انسان داده نشده باشه بهش محول نمیکنیم ،
این در صحبت شما و صحبت استاد و متن بالا هستش ،بنظرم استاد با این ایه بیشتر ایمان اورده
امیدوارم کم کم و باتکامل عضله اعتماد یا توکل یا بقولا ریسک پذیری رو در وجودمون قوی تر از پیش کنیم
سلام به اسامه عزیز
من اصغری هستم که پاسخ سوالمو تو عقل کل دادید.
بابت پاسخ طولانی و کاملتون ممنونم
همه دلایل شما را قبول دارم ولی نمیتونم بفهم یعنی چی وقتی استاد میگن با خدا تقسیم کار کنیم وقتی دوستان دیگه میگن کارمو به خدا میسپارم دیگه مطمئن هستم انجام میشه و کار از جائی انجام میشه که حتی فکرش را هم نمیکردم (یعنی اینکه حتی تو ذهنش هم نمیتونسته تصور و تجسم کنه) پس عوامل دیگه ای غیر این قوانین هست که میشه به این قوانین اضافه کرد و اون هم دست خداست حالا اگه ایمان داشته باشی از این قدرت خدا هم بهره مند میشی. اینطور نیست؟
در سوره الانفال آیه 65 خداوند میفرماید:
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز میگردند؛ چرا که آنها گروهی هستند که نمیفهمند!
مومنان در مقابل کافرآن مقیاس شدند. البته شما ممکن است بفرمائید که این مربوط به گروه خاصی است. ممکن است اینطور باشد ولی سوال من قدرت ایمان به خدا است. شاید اگه مومنین از این قوانین استفاده کنند از کسانی که مومن نیستند بیشتر و سریعتر نتیجه بگیرند. از طرفی دیگر خداوند میفرماید خدا پس هر چیزی را میداند و شما نمیدانید پس اگر دست در دست خدا گذاشته باشیم به اهدافی میرسیم که با آنها به آرامش میرسیم. میوه ای که روی درخت است اگه نرسیده باشه و ارتباطش با ریشه قطع بشه هر چی بهش افتاب بدی کود بدی آب بدی بیشتر میگنده که در صورتی که موقعی که روی درخت بود اینها لازمه رشد اون بودند.
اینها مواردی که باعث میشه فکرم مشغول بشه.
ممنون از شما
ارادتمند شما
اصغری
سلام دوست من
سوال خیلی سختیه و من عاشق سوالای خیلی سختم
توکل به خدا تازه همین یه نیم ساعت پیش سوال دومتون رو دیدم
توکل به خدا ان شاالله که بتونم جواب درست و قانونی رو ارائه بدم.
موفق و موید باشید.
سلام دوست عزیزم
هزارافرین..چقدرزیبا باورهای این افرادررونوشتین ،،چقدر حس خوبی رو با بیاداوردن تضادها منتقل کردین…سپاس فراوان ازشما
خانم پروین عزیز
خیلی خوب ارزش تضاد را برایمان باز کردی و مرحله به مرحله گفتی و ارزش کاری که داریم وتبلیغات و ارزشمند دانستن ما را و بزرگ فکر کردن.
خیلی خوب بود آفرین برشما .
سپاسگزارم دوست عزیزم .
در پناه خدای عزت و بزرگی باشید .
به نام خداوند هدایتگر هستی بخش
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و همسفران خوبم
۳۶ مین روز سفرنامه
جهان پر هست از الگوهای موفقی که به تمام خواسته هاشون رسیدن نمونه بارزش خود استاد عزیز هستند. و چقدر وقتی به این افراد موفق نگاه میکنیم و در زندگیشون دقت میکنیم بهمون انگیزه و جهت میدن که بله ما هم میتونیم.
همه افرادی که به اهدافشون رسیدن اول جسارت برداشتن اولین قدم با امید و باور اینکه حتما موفق میشن داشتن و با هرقدم و هر موفقیت کوچک سپاسگزار خدا بودن و باور و یقین و امیدشون برای هدفشون قویتر شده تا به نتیجه لخواه رسیدن.
مهم نیست هدف ها چقدر بزرگ باشن ما میتونیم به هدفهامون برسیم.
اگر هدفهامون برامون رویا نباشن
اگر قانون را درک کنیم
اگر مدارمون را بالا ببریم
اگر با خواسته هامون هم جهت بشیم
مهمترین نکته اینه که ما خودمون خودمون خودمون باور کنیم که به خواسته مون میرسیم
حتی اگر همه نظر مخالف داشتن مهم نیست مهم خودمونیم که باور داریم میتونیم به اون هدف و خواسته برسیم
استاد مثال خیلی قشنگی زدن که باورهای درست و قوی مثل آجر های کوچک کنار هم با پلن درست قرارمیگیرند و با باور و یقین میتونن نتیجه عالی رو رقم بزنن.
که البته با یکبار باور ساختن نتیجه حاصل نمیشه برای ساختن تمام این باورها مرحله تکاملی هم باید طی بشه.
مثل مثال استاد از لگولند که اول به صورت یک شرکت خیلی کوچک شروع شده و کم کم به مرحله لگولند با ثروت آفرینی آنچنانی رسیده.
پس باید گام اول را برای هدفهامون داشته باشیم
ایمان
باور
یقین
داشته باشیم
جهان وقتی ایده و هدفی در دلمون میاندازه راه رسیدن بهش را هم بهمون نشان میده و توانایی رسیدن به اون را هم بهمون میده فقط باید با باورهای درست و ایمان و یقین قدم برداریم و کم کم نشانه ها برای قدم بعدی برامون میان.
ما از آدم هایی که در سراسر جهان به اهداف و خواسته هاشون رسیدن چیزی کم نداریم. خداوند همه مارو به یک اندازه کمک میکند پس ما هم میتوانیم.
استاد از همون اول که روی باورهاشون کار میکردن هم به خواسته هاشون رسیدن اول با خواسته های کوچک خوشحال میشدن باور و یقینشون بیشتر شده و کم کم به تمام خواسته ها رسیدن خواسته های بزرگ و بزرگتر و در تمام این مسیر احساس خوب و آرامش را همواره داشتن.
خدایا شکرت که قوانینت برای همه ثابته و هر کس روی باورهاش با یقین و اعتماد به خودت کار کنه معجزه رو در زندگیش میبینه. خدایا سپاسگزارم