آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عاطفه اکبری گفته:
    مدت عضویت: 759 روز

    سلام استاد عزیزم وخانم شایسته مهربانم

    استاد منم این مشکل را دارم، همین امروز با خواهرم می گفتم چی کار کند من این کار ها را کردم نتیجه گرفتم، تو هم انجام بده استاد دقیقا منم با خواهر زاده ام حرف زدم که هرچی می خواهی از خدا بخوا چون خیلی مهربان هست به همه خواسته هایت می‌رسی، جالبش این جاست که ساعت ها حرف زدم و گفتم از خدا بخوا به خواهرم مادرم چند روز بعد زنگ زدم دیدم رفتن امام زاده سفره صلوات انداخته، به خودم گفتم واقعا حرف من هیچ فایده نداشته، کلی بگم فکر می کردم من کسی هستم که زندگی همه را تغییر میده من عوض شدم به همه کمک کنم،

    استاد واقعا خیلی راست هست چقدر حال آدم بد میشه از مسیر خارج میشی من تا چند روز فکرم مشغول مشکل اون بود حالم را بد می کرد، بعد تازه حالم خوب می شود که دوباره زنگ می زد، بهش گفتم دیگه به من نگو از مشکلات خود از خدا کمک بخوا خداراشکر که الان دیگه زنگ نمی زند، الان خودم خیلی حالم بهتر شده، من دوره احساس لیاقت را از ایمیل آدرس شوهرم خریدم خیلی نتیجه گرفتم الان به خودم نگاه می کنم اون عاطفه سابق نستم، خیلی پیشرفت کردم باور هایم قوی شده، نظر مردم دیگه ناراحت ام نمی کند، خودم را مقایسه نمی کنم، خودم را دوست دارم، فکرم مثبت شده، دور برم از آدمای عالی مثبت شده، خیلی انگیزه وشور شوق دارم در زندگی ام، رابطه ام با همسرم عالی شده سلامتی ام بهتر شده خدایا شکرت که باز هم دستم را گرفتی به راهی راست مستقیم هدایت کردی، هیچ وقت به حال خودم رها نکن، منو به مسیری خوشبختی وسلامتی ثروت هدایت کن، استاد عزیزم ممنون از حرف های بسیار زیبا شما چقدر بهم کمک کرد، دیگه دنبال تغییر خانواده ام نباشم روی خودم کار کنم،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 308 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت دوستان عزیزم ،،

    در ادامه

    چقدر زیبا میفرمایند استاد عزیزم به اندازه ای که ما ناتوان هستیم در برابر تغییر زندگی دیگران ،، توانایی داریم برای تغییر زندگی خودمون ،،

    الله اکبر ،،

    همزمانی پشت همزمانی ،،

    خدایا شکرت صد هزار مرتبه شکرت ،،

    انرژی که من می‌زارم تا روی ذهن طرف مقابلم کار کنم برای تغییرش ( آب تو هونگ کوبیدن )

    دقیقاً انرژی که باید بزارم روی بهتر کردن توانایی های خودم ، همونایی که یکم توشون سر رشته دارم همونایی که بلدم و بهتر کنم همین ،،

    ن اینکه امروز مثلاً فنی کار هستم و دارم تعمیر انجام میدم یاد میگیرم فردا بگم خوب یه حرفه جدید بیام پیانو کلاس اسم بنویسم ،،

    بچه ها دقیقاً اسم این اینه که چرا قیمه هارو می‌ریزی تو ماستا !!!

    باید با ذهنت با خودت با مجموعه اندام و درونت دوست باشی

    باید به خودت عشق بدی

    اصلاً مهم نیست هزار نفر دورت باشن بهت عشق بدن یا ندن ،، مهم اینه که تو آیینه که نگاه میکنی بگی به به ،، حال کنی ،، نه از ظاهر و چهره و هیکل ها ،،

    از خودت ،،

    مخلص آقا سید محمد رضا گل گلابم هستیمااا

    سلام سلام ،،

    ردیفی ،،

    کیفت کوک سلطان ،،

    چقدر هزار ماشاالله داری زیبا تر و زیباتر میشی هر روز عزیزم ،،

    ای جان دلم ،،

    جان جانان من چطوره ،،

    چه چشمای خوشگلی داری سلطان ،،

    ینی تو لحظه همینجور باید قربون صدقه خودت بری هر بار که خودتو تو آینه میبینی

    خودش کلی حال خوب کنه ،،

    آهنگایی که بی کلام باشه و حال خوب کن باشه ،،

    ورزش کردن

    رقصیدن

    پیاده روی

    کلی چیزایی که انرژی آدم می‌تونه افزایش بده

    باید روی همین چیزای کوچولو کوچولو کار کرد تا نتایج روز به روز بزرگتر و بزرگتر بشن به یاری الله کریم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت برای آگاهی های روز افزونی که بهم عطا میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    محمد رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 643 روز

    الهی شکرت،که آنقدر قدرت درکمو‌ از حکمتت تو بالا بردی

    ،وامروز یک پله ایمانم قوی تر شد ک این نشانه رو توسط استاد عزیزم عباس منش بهم گفتین،

    دقیقا مشابه این منم داشتم انجام میدادم،ولی میدیدم بازم همون سوالاتی ک چند وقت پیش پرسیده بودنمو دوباره دارن میپرسن دوستام،خودم دیگه یکجای بهم برخورد حس کردم داره ارزشم پائین میاد و دیگه چیزی بکسی نگفتم،اینستاگرام.تلویزیون .دوستام.کلا پاکردم و تعهد دادم بخودم والان خداروشکر جهان همه رو خودش از زندگی من دور کرده.

    این واقعا خیلی ازم انرژی می‌گرفت واقعا ذهنمو درگیر میکرد حس کردم دارم میشم مثل قبلنای خودم،

    این دفعه تمرکزی نشستم روز وردیهام ذهنم کارکردم آگاهنه تاجایی ک تونستم والانم حسم عالیه و یکیم 1دقیقه میخواد با من گپ بزنه میفهمم تو فرکانسمه یان چون من کاری ک دارم شرایطش طوریه با آدما خیلی سرو کاردارم.

    ب لطف خدام من دیشب طبق یک نشانه ک مثل روز برام روشن بود هدایت شدم ب دوره 12قدم وهر 12قدمو همشو یکجا گرفتم،و اولین دوره بود ک گرفتم بعداز2سال گوش کردن فایلهای دانلودی شما ممنون بجونم نمیدونم با چ کلماتی از شما وارد خدا تشکر کنم والان یکمی ب قدرت تمرکز کردن پی برم .چقده آرامش دارم چقدر حالم عالیه تازه بعد 26سال دارم اسم و قدرت قوانین خدارو درک میکنم.

    والانم تشکر میکنم ازت استا عزیم خانم شایسته عزیز خداوند هرآنچه از ذهنتون رد میشه رو بهتون بده.

    ممنون ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    خیلی سپاس گذارم که ی فایل جدید برامون گذاشتید.

    استاد نمیدونم چی بگم که یک سری از ایراد ها توی شخصیتم هست که از بتن سفتر چسبیده و درست نمیشه

    من‌الان دو سه ساله دارم توی سایت کار میکنم .

    دوره و فایل های رایگان.و هر روز یعنی هروز بالای 3ساعت صدای شمارو میشنوم ولی انگار هنوز در مدار شنیدن حرف هاتون نیستم.

    هزاران بار توی این مسیر نا امید شدم از تغییر خودم ولی باز ی حسی منو کشونده جلو .

    استاد قلبم میگه و تایید میکنه حرف هاتون و این مسیر رو ولی ذهنم برعکسش رو میگه.

    خلاصه این در گیری ذهنی انرژی ام رو میگیره.

    پری شب رفتم جای داداشم که اونم عضو سایته

    گفت بهم ی ایده الهام شده که افکارم رو هر چی میاد بنویسم رو کاغذ تا ببینم چی توی ذهنم میگذره.

    و منم‌ دیروز ی کم آگاهانه دقت کردم به افکارم .

    دیدم وای وای چقدر من در طول روز ذهنم روی کنترل دیگرانه.

    روی قضاوت کردن دیگرانه

    چقدر ذهنم ترس از مسایل مالی و آینده داره و هی توی این زمینه افکاری منفی منتشر میکنه.

    و میدونم که باید تعهد بدم

    باید از اعماق وجودم بخوام تغییر کنم.

    استاد اخر هفته عروسیمه و سعی میکنم واقعا اروم باشم.

    به خودم هزار بار دارم‌میگم‌من قدرت کنترل عروسی رو ندارم .

    میندازم گردن خدا.

    خودش همزمانی رو انجام بده .خودش همه چی رو ردیف کنه.و آروم‌میشم.

    ولی‌باز افکار میاد .استرس دوربر هم میاد

    ولی من باید روی ذهنم کار کنم تا آروم بشه.

    چون از خدا خواستم توی روز عروسی ام اروم آروم باشم.

    بهش بسپارم و خیالم راحت باشه.

    بگم‌این‌روز فقط برای منه و من حقمه که فقط لذت ببرم و آروم باشم چون کارگردانش خداست.

    اون‌انرژی و اون قدرتی که همه چیز از اوست و همه چی رو کنترل میکنه.

    خدا رو شکر میکنم‌که در مسیر شما خوبان هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2286 روز

      به به سلام شاه دوماد… آقا مبارک باشه این اتفاق فرخنده… امیدوارم خداوند مهربان نه تنها روز عروسیت بلکه روزهای بعدش رو هم پر از آرامش و لذت و زیبایی کنه…

      خیلی خیلی اتفاقی به این کامنت برخوردم و یه حسی گفت برات بنویسم که محمدرضای عزیز همه ی ما این سردرگمی رو اول داشتیم و کم کم مسیر رو پیدا کردیم یکی سردرگمی یه هفته طول کشیده چون خیلی ذهنی و فرکانسی آماده بوده یکی یکسال یکی سه سال و یکی ده سال!! اصلا شاید یکی نرسه به اون مرحله که انگار از فضای مه آلود که جلوی دیدش رو گرفته بوده رد میشه و تازه چشمش میفته به اینهمه زیبایی که بوده ولی چشماش نمی دیده… یه قدمی اون انتهای مه هستا ولی شک می کنه اسیر دام شیطان میشه که شک می ندازه تو دل آدم و میگه شاید من راه رو اشتباهی دارم می رم…

      امید اولین چیزیه که هرگز نیاید از دستش داد…

      اصلا نمی دونم شما در چه شرایط و فرکانسی هستی اما چیزایی که به ذهنم می رسه سنگی باشه در این مسیر و باید ازشون دوری کنیم بدترینش مقایسه کردن با دیگرانه که واقعا سمه… دوم گفتار و افکار منفی و ناخواسته… من هنوز خودم خیلی کار دارما دارم اینا رو بیشتر به خودم می گم… من تازه تو دوره ی احساس لیاقت که بودم فهمیدم عههه این سلف تاکینگ چه قدرتی داره مارموز بی سروصدا کار خودش رو داره هر روز و هرثانیه می کنه که خودت بهش اشاره کردی تو کامنت. ولی یه مرحله قبل از اون اینه که حرفی که منفیه نزنیم… اگه صبح پا شدم چشمم قرمز بود هی بلند نگم نمی دونم چرا چشمم قرمزه امروز همش می سوزه!! ( اولین مثالی که به ذهنم اومد چون چشمم صبح قرمز بود و می سوخت… با این تفاوت که دلیلش رو می دونم… خخخ) یا دوری از حرفای منفی… واقعا این جهاد اکبر می خواد… می دونم که همه ی اینا رو خودت می دونی چون می بینم که از بچه های اکتیو سایت هستی و کامنت زیاد می نویسی… ولی میگم به خودم بیشتر دارم یاداوری می کنم. که اون لحظه که فکرش میاد تو ذهنم که یه گله یا شکایت کنم، و سریع یه ندایی تو ذهنم می گه نه اینو به زبون نیار منفیه، ایگنورش نکنم… مچ ذهنم رو بگیرم و بگم کور خوندی حرفی نمی زنم راجع بهش… تازه می رم یه فایل گوش می دم یا فلان موسیقی رو یا قران رو گوش می دم که نتونم حتی بهش فکر کنم… خلاصه که اول و آخر دست خداست دیگه همه مون تئوریش رو بلدیم… فقط باید بخورونیمش به ذهنمون حک کنیمش رو قلبمون و باور کنیم، دلی، که بابا قدرت مطلق اونه… من بخشی از اون قدرت و رحمت مطلقم من وصلم بهش پس کمکم کن خداجونم رب من…

      ببخشید اگه بدیهیات رو اینجا تکرار کردم، حسم گفت بنویسم و نوشتم…

      فقط یادت باشه خواسته ای که خلق شده همون لحظه خلق نتیجه ش هم کلید خورده… ریش و قیچی دست منه و این ذهن مبارک و یه قانون ساده ی ساده احساس خوب=اتفاقات خوب

      مطمئنم که مراسم عروسی و قبل و بعدش عالی پیش می ره و میای برامون از حس خوبت و هدایتهای ری العالمین می گی…

      در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        محمدرضا یکتای مقدم گفته:
        مدت عضویت: 1395 روز

        سلام

        سپاس برای کامنتی که برام نوشتید.

        امیدوارم هر لحظه رو به پیشرفت باشید.

        همه ما ی راه و مسیر جدیدی رو اینجا کنار هم شروع کردیم و هروز آدم میتونه یک تعهد و یک تصمیم برای بهتر شدن بگیره چون قانون رو اینجا ما از طریق دستان خدا یاد میگیریم

        بعدش دیگه به خودمون بستگی داره که چقدر روی خودمون کار کنیم.

        خیلی خوشحالم کردی ممنون.

        آرزوی بهترین ها برای شما و خانواده محترمتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    Sheyda amani گفته:
    مدت عضویت: 1468 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی دوست داشتنی

    و تمام دوستان

    این فایل رو که گوش دادم بارها و بارها جاهایی که صحبت کردم و انرژی گذاشتم از جلوی چشمم گذشتن و به یاد اوردم

    یه عادت ناجالبی که دارم این که دوست دارم صحبت کنم

    اگر کتابی بخونم یا فایلی گوش بدم که منو به وجد بیاره یا چیز جدیدی بهم یاد بده دوست دارم برم با کسی درموردش حرف بزنم و اون هم همراهیم کنه

    که 99درصد مواقع این همراهی اتفاق نمیفته

    از وقتی که فایل ما از تغییر دیگران ناتوانیم رو گوش دادم و شما همیشه توی صحبت هاتون گفتین تمرکز و انرژیت رو بزار برای خودت خیلی کمتر شده

    و خیلی وقتا به وجد میام اما به خودم میگم اگر بری بیانش کنی اون رو هیچ وقت عملی نمیکنی و اون شخص شاید اصلا تو مدار شنیدن این صحبت نباشه و همراهی نکنه و انرژیت رو بیرون میریزی

    خیلی وقتا که میخوام نصیحتی کنم یا راهنمایی کنم برای چند ثانیه از خودم میپرسم که چقدر به این حرف عمل کردی؟

    چه تغییری از این حرفی که میخوای بزنی توی زندگیت به وجود اوردی که فکر میکنی لایق گفتن این صحبت هایی کسی میتونه چیزی بگه که دستاورد داشته باشه نه تویی که شنونده بودی

    خیلی وقتا دوست دارم بشینم پای صحبت ادم ها که بفهمم تو زندگیشون چه خبره و این از اخلاق های بسیار بده که دارم

    و فکر میکنم اگر کسی بیاد مشکلاتش رو بگه یعنی تو ادم خوبی هستی و تو ادم امن زندگی بقیه ای

    در صورتی که من میشم مسکن یا ذهنم میشه اشغال دونی بقیه

    و میگم شنیدن این صحبت ها چه کمکی بهت میکنه؟

    چه باوری رو درونت به وجود میاره یا تقویت میکنه؟

    چه احساسی بهت میده؟

    چه کمکی میکنه که باورت تغییر کنه و زندگی بهتری داشته باشی؟

    چقدر به بهتر شدن زندگیت کمک میکنه؟

    چه ورودی به ذهنت میده؟

    اما خیلی وقتا بخاطر این که اون شخص رو ناراحت نکنم چیزی نمیگم وفقط میشنوم

    فکر میکنم این کارم بهم احساس ارزشمندی و مهم بودن میده و فکر میکنم ادم مهم و خوبی هستم

    اما طبق جلسه سوم احساس لیاقت

    که فرمودین مرزها رو مشخص کن

    باید بتونم این مرز رو تو زندگیم به وجود بیارن که افراد نیان پیش من و از مشکلات شون بگن

    اما کاملا محترمانه بیان کنم

    فکر میکنم شرک هم باشه یعنی میترسم شخص از حرفم ناراحت بشه و اون رو تو زندگیم از دست بدم

    استاد خیلی وقتا وقتی به رفتارم فکر میکنم میبینم‌ من ناخواسته دنبال تاییدم

    دنبال اینم بگن فلانی خیلی ادم خوبیه

    دوست دارم همیشه مورد توجه بقیه باشم

    همیشه ازم به عنوان ادم خوب توی جمع ها یاد بشه

    که همش برمیگرده به شرک و احساس بی لیاقتی

    عالم بی عمل بودن

    من ناتوان در تغییر زندگی دیگرانم و توانا در تغییر زندگی خودم

    اگر واقعا میتونی و جواب مسائل رو میدونی زندگیت خودت رو تغییر بده

    ممنونم از استاد و خانم شایسته و تمام دوستانی که تجربیاتشون رو در اختیارمون میزارن

    در پناه خدا باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:

    من از بچگی شنیده بودم که آدمی اگر برای دیگران کاری نکند ،که زندگی اش ارزش ندارد،یعنی همینکه بیاد و زن و بچه و همه لذات و نعمات رو داشته باشد و بعدش هم بمیرد چه فایده داره؟

    انسان واقعی کسی هس که یه فایده ای برای انسانهای دیگه داشته باشه،مثل دانشمندان و مخترعان و پزشکان و… .

    این ادمهای معمولی که هنری نکردن .

    خلاصه این تو ذهن من از بچگی بود که همیشه باید راهنمای مردم باشم،وگرنه زندگی ام به درد نخور هس.

    منم از وقتی با قوانین آشنا شدم،از دل و جون برای خواهرم وقت میزاشتم ولی چند وقت بود که قشنگ فهمیده بودم هر انچه که من میگم از گوش دیگر خواهرم بیرون میرود و هیچ ارزشی حرفای من نداره،و ایشون فقط دنبال دردل کردن هس.

    و چون احساس دین میکردم بهشون دلم نمیومد که گوش نکنم و از اون عین همون تجربیات منفی برام اتفاق میافتاد،و هر بارم میگفتم من نمیتونم و وقت ندارم باهات صحبت کنم قهر میکرد و میگفت کلاس میزاری،منم باز دلم میسوخت و چندین بار بیشتر زنگش میزدم،خلاصه اینقدر بلا سرم اومد که دیگه به خودم گفتم من دارم با زندگی ام چه کار میکنم؟

    من دردل هاشو گوش میدم که در اخر بگم خواهر من این راهه و این چاهه.

    اما نتیجه این بود که هزاران بهانه میاورد که نه ،حرف خودم درست هس،و تو اصلا متوجه وضعیت من نیستی.

    بارها و بارها ادرس سایت استاد رو دادم و حتی براش اکانت درست کردم،چون میگفت بلد نیستم،ولی همش بهونه بود.

    خلاصه بعد از چندین و چند سال،گفتم وقتی حرفای من براش ارزشی نداره ،تا میتونم مکالمه رو کوتاه میکنم و جهت حرفا رو عوض میکنم،و نهایت اگر ازم نظر خواست میگم خواهر جان ،شما که به حرف من گوش نمیدی و حتی تست هم نمیکنی،پس برای چی وقتت رو بگیرم ؟؟؟

    دیگه از ته ته ته دل ،وجدانم آسوده هس که من هیچ وظیفه ای در قبال ایشون ندارم ،و خودش هر وقت خواست سوال میپرسه و خدا هدایتش میکنه.

    در مورد همسرم هم همینطور بودم و بارها بارها بحث پیش میومد ،ولی وقتی رهاش میکردم ،خودش علاقه نشون میداد که بیاد و مثلا یه فایل گوش کنه و حتی مطلب گفته شده رو از من بهتر درک کنه.

    من فکر میکنم ما در مورد نزدیکانمون خیلی علاقه داریم که سوپر من باشیم.

    ولی این روش جواب نمیده و فقط راهمون رو دور میکنه.

    کار درست این هس که مثلا به همسر یا بچه یا نزدیکانمون که عاقبت راهی که میری از نظر من اینه،حالا شما خودت انتخاب کن،این راهی که من میگم و فکر میکنم درسته رو اگر بری من هم حامی ت میشوم و هر کمکی در توانم باشه انجام میدم،ولی اگر راه نادرست رو رفتی،خودت و تنها خودت عواقبشو پذیرا باش،و فکر نکنی که حالا چون شوهر یا زن یا بچه یا افراد نزدیکم هستی باید خودمو فدات کنم،اینجوری دیگه خیالمون هم راحته.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نسترن نیشابوری گفته:
      مدت عضویت: 1307 روز

      سلام سولماز جان عزیز

      خداقوت ایام به کام

      من هم در مسیر دلسوزی برای اطرافیانم همه‌این حرفا رو شنیدنم

      آی کلاس میزاری

      آی خودتو میگیری

      آی دیدی ما بهت نیاز داریم جو گیر شدی

      و…….

      دقیقااااا نکته عطف داستان همینجاست

      که ما‌ گول این‌حرفا رو نخوریم

      میدونی به نظر من دلیل اینکه به صورت پیش فرض همه ما (در اثر همون افکار و باور های غلط که شما هم فرمودین یک عمر تو مغزمون توسط خونواده جامعه و اطرافیان نقش بسته ) میخوایم‌سوپر‌من ناجی یا مرجع گفت و شنود های اطرافیانمون باشیم‌چیه؟؟

      عدم خودباوری و عزت نفس

      ما در اصل برای دریافت تحسین تشویق و احساس عشق از سمت آدم های اطرافمون

      یا

      ترس از ترد شدن و قطع رابطه کردن همون آدم های اطرافمون

      میریم تو همچین نقش هایی

      و هرچقدر احساس عشق تحسین و نزدیکی از آدم ها میگیریم انگار از درون جوونن میگیریم حالمون خوب میشه

      اما اما اما

      غافلیم از اینکه ما حالمون شاید لحظه ای خوب بشه

      ولی در نهایت دقیقاااا همونطور که شما هم فرمودین

      ما میشیم جاذب اتفاقاتی از جنس چالش هایی که بقیه برامون تعریف کردن و بهشون راهکار داریم

      این نتیجه خیلی طبیعی و درست

      خوب ما با شنیدن حرفا و افکار و اعمال نادرست دوستان

      توجه و تعمق میکنیم در مورد اون مسائل راهکار میدیم

      ما میتونیم خودمون رو گول بزنیم

      اما جهان فرکانسی رو که نمیتونیم گول بزنیم

      میتونیم!!!

      طبق گفته استاد جان ما در هر لحظه که بیداریم مشغول فرستادن فرکانس به جهان هستیم

      و جهان هم هم سنگ همون فرکانس ها به ما اتفاقات رو نشون میده

      اولین شرطی که استاد جان فرمودن

      فیلتر کردن وسواس گونه و آگاهانه اخبار تلوزیون و همه مسائل این چنینی

      دلیلش هم اینه که بعضا حتی ناخودآگاه باعث احساس بد ما میشه

      من قبل از اینکه به این شکل با مسائل آشنا بشم(چون به صورت خدادادی این نعمت رو دارم که با صدای شیوا لحن عالی و انرژی خوبی صحبت میکنم همه میگفتن چرا نمیری مشاور بشی) و من با لذت و شوقق بیشتری براشون وقت و انرژی میزاشتم

      در پایان اون مباحثه دقیقا میدیدم اونادر اثر انرژی که از من‌گرفتن عالی رفتن

      ولی حال بدشون رو منتقل کردن به من

      و از وقتی با آموزه های استاد جان آشنا شدم

      فهمیدم علتش اینه که در اصل کانون توجهم بد میشه فرکانسم بد میشه

      و در نتیجه

      ناخوآگاهم جذب میکنه

      بدون اینکه حتی متوجه باشم

      با حرف زدن در مورد غم های بقیه شنیدن غم هاشون و دادن راهکار

      دقیقا همون مسائل رو جذب میکنم

      قطعا همه ما اینقدر این موضوع فرکانس موضوع در معرض افکار و اخبار منفی قرار نگرفتن رو از استاد جان شنیدیم‌که فکر میکنیم میدونیم هاااا

      اما همین مشاوره دادن به آدم ها

      همین شنیدن غم و درداشون مارو به ورطه نابودی میکشونه

      حالا قسمت دردناک ترش به نظر من اینجاست که حرف میزنن و ما میفهمیم

      که ایراد محض از سمت همین دوست یا عزیزی هست که داره با ما به اصطلاح درد دل میکنه و میشه به راحتی با کمی‌تغییر و کار کردن روی خودش قدم برداره درمسیر تغییر شرایط و کم‌کردن این فشارر

      ولی شوربختانه درد اینجاست که حتی به همین اندازه هم نمیفهمن

      و تهش باز خودمون محکوم میشیم

      (و ای وایی بر خود من که با دونستن همه این ها یک مقطعی تو این سیاهچاله افتادم)

      پس نتیجه اینکه در مواجه با دیگران

      به قول کلام قرآن کر کور و لال بشیم

      چون آنها نمیخواهند بدانند

      دقت کنیم دوستان

      نمیخواهند نه نمیتوانند

      تمام تلاشی که ما برای بقیه میکنیم به این دلیل که فکر میکنیم‌نمیتوانند

      چرا نمیتوانند؟؟؟؟

      مگر ما توسط یک خالق و در وضعیتی مشابه آفریده نشدیم؟؟؟

      پس چرا اگر ما خواستیم و هر کدوم به طرزی جادویی پس از کلی آزمون و خطا هدایت شدیم به بهشت عباس منشی

      بقیه اگر بخوان هدایت نشن؟؟؟؟

      به نظرم کافیه همه‌ما

      اول از همه‌خود من نسترن به این درک برسیم همه اتفاقات ما از ریشه نخواستن نه نتوانستن

      و به محض درک این موضوع

      رهاا میکنیم

      رهایی از جنس آرامش

      رهایی از جنس عشق و لذت

      روی دیگه این داستان هم دقیقا به همین شکل

      اگر احساس کنیم از سر نتوانستن اتفاقات سخت برای اطرافیانمون میوفته فکر میکنیم رسالت مایی که تونستیم این راه رو کشف کنیم اینه که نقش هادی رو برای بقیه رو بازی کنیم راهنمایی و هدایتشون کنیم به مسیر درست

      و این میشه سرآغاز چسبیدن به آدم ها

      چسبیدنی از نوع ترس

      غم فشار استرس

      و در نتیجه جذب اتفاقاتی هم سنگ همون افکار و همین احساسات

      پس

      باز هم میرسم به همون‌جمله معروفم

      توروخدا

      توروخداااااا

      توروخدااااااااا

      ای همه اهالی بهشت عباس منشی بیایید و سکوت پیشه کنیم

      تا حداقل خودمون رو بتونیم هندل کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سولماز ستاری گفته:
        مدت عضویت: 2329 روز

        با سلام خدمت شما دوست خوبم:

        بسیار زیبا توضیح دادین و کامنتتون رو برای خودم ذخیره کردم تا بارها مرور کنم، بله ،مسئله همون عدم اعتماد به نفس هس،و ترس از اینکه مثلا خواهر من ،از دستم ناراحت بشه که مثلا پای دردل هاش ننشستم،در صورتیکه اگر من برای خودم ارزش قایل باشم ،باید به خودم یاد اوری کنم که همه مون به یه اندازه به خداوند دسترسی داریم ،پس دیگه بی خود براشون دست و پا نزنم.

        اصلا باید این دست ،کامنتها رو ،روزانه مرور کنم ،چون واقعا ذهن ،همش میخواد به همون باورهای محدود برگرده و مثلا میگه،حالا این دفعه هم گوش کن حرفا و دردل ها رو ،گناه داره خواهرت که جز تو کسی رو نداره،ولی در جواب این ذهن باید بگم ،آخه من هزار بار دیگه دردل دل گوش کردم در حد خودم راه حل دادم یا خیلی از جاها منم ‌وارد غیبت یا تهمت به دیگران شدم برای فقط خواهرم رو همراهی کرده باشم،اما ته همه ی اون ها،حال بد بود و از مسیر خارج شدن بوده،وقتی به خودم یاد اوری کنم ،پس یا هر طور شده حرف رو عوض میکنم یا به یه بهانه ای مکالمه رو قطع میکنم.

        بسیار بسیار سپاسگزارم از کامنت عالی تون ،بهترینها رو براتون میخوام.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    -به تازگی بیشتر می توانیم تلاشی برای تغییر افراد نکرده و به سبک شخصی خود عمل کنیم با عدم تلاش برای تغییر دیگران و صرف زمان برای تغییر خود زمان و انرژی برای تغییر افراد نداشته و ترجیح می دهیم از تک تک لحظات خود برای بهبود نقاط ضعف شخصیتمان استفاده کنیم و می دانیم نقاط ضعف شخصیتی ما به قدری زیاد است که اگر تا پایان عمر بر روی آنها کار کنیم باز هم کافی نخواهد بود و ما از تغییر دیگران عاجز و ناتوان هستیم

    خدا را صد هزار مرتبه شکر عمل به این قانون باعث شده محیطی بسیار آرام و زمان زیادی در دسترس برای کار کردن بر روی باورهایمان داشته باشیم

    ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید

    -در گذشته تمام زمان و انرژی ما صرف تغییر دیگران و تلاش برای بهبود اوضاع زندگی آنها می شد و نه تنها این تلاش ها مثمر ثمر واقع نشد بلکه توقع و انتظار زیادی در طرف مقابل برای خدمت رسانی بیشتر ایجاد شده و در انتها با بحث و درگیری خاتمه می یافت تمام زمان ما صرف حل مسائل افراد نامناسب شده و هیچ زمان و انرژی برای خودمان باقی نمی ماند علاوه بر زمان و انرژی هزینه های زیادی برای تحقق خواسته های دیگران نه خودمان صرف می شد و افراد نامناسب زیادی هر روز بیشتر از گذشته به زندگی ما امده و مشکلات ما بیشتر و بیشتر می شد تا جایی که به محض کار کردن بر روی باورهایمان با شنیدن فایل های استاد در مدت زمان بسیار کوتاهی شاید یک هفته تمام آنها از زندگی ما حذف شده و هم چنان در حال حذف شدن هستند و اکنون از تنهایی خود بسیار لذت برده و از خداوند درخواست می کنیم این شرایط رویایی را تا پایان عمر برایمان حفظ کند موقعیت و شرایط لذت بخشی است که از ابتدای عمرمان تا کنون تجربه نکرده بودیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    الهه استادی گفته:
    مدت عضویت: 2563 روز

    استاد جانم سلااااام، سلامی به وسعت آسمان و پهناوری دشت، به شما و خانم شایسته ی نازنینم، وای استاد دلم براتون یه ذره شده بود، چقدر خوشحال و شاکرم برا شنیدن این آگاهی ها و دیدن دوباره ی شما، استاد جان جانانم نمی‌دونین با هر فایلی که روی سایت میزارین با قلب ما چه میکنین، چقدر قلبم باز شد، چقدر لذت بردم، چقدر تحسین کردم این قدرت تمرکز و متفاوت نگریستن شما به مسئله ها رو، استاد جونم خیلی دوستون دارم و هر بار دارم سعی میکنم متعهدتر بشم به قانون، استاد جونم تصمیم گرفتم بشینم برا دکترا تخصصی بخونم، از اونجایی که رشته ی من روانشناسی تربیتی هست، عجیب مستعد افتادن تو این دام تغییر دیگرانم، نجواهای ذهنم به محض شنیدن فایل شروع کرد به اینکه دکتری میخوای چیکار، ول کن نخون دختر، عمرتو از سر راه اوردی، اینم شد رشته ی درسی، مشکل حل کن بقیه، حلال مسائل، و همینجا بود که به خودم گفتم چون باوری داری مبنی بر سختی قبولی دکتری، ذهنت دست پیش گرفته که پس نیفته، استاد جونم من در حال حاضر توی حوزه‌ی تخصصی کودک و نوجوان فعالیت میکنم، و هر بار که میرم تو اتاق درمان میگم خدایا من نمیدونم، من تسلیمم، تو بگو، تو منو هدایت کن، و استاد جانم این هیچی نبودنم در برابر خدا چنان آرامشی به من داده، چنان درخششی به من داده که مدیریت کلینیکمون میگه خانواده ها سرو دست میشکنن بیان پیش شما، ولی امشب دریچه ی باز جدیدتری برام باز کردین استاد جونم، چقدر این خواسته برام مطرح شد که برم سمت آموزش، برم سمت تولید محصول، استاد جان من، نمیدونین که چقدر این سایت، به من انرژی داده، چقدر هر بار اومدم تو سایت بند کفشمو محکم تر کردم و به خودم گفتم صد بار اگر توبه شکستی باز ای، چقدر گاز و ترمز رو دارم بهتر یاد میگیرم، چقدر بهتر دارم میفهمم که هر چه بیشتر عمل کنم و کمتر حرف بزنم، نتایجم شگفت انگیز تر میشه، استادم، استاد عزیز و بزرگوارم، نمیدونین چه جوش و خروشی توی وجودم ایجاد میشه هر بار که فایل های ارزشمندتون رو گوش میکنم، منی که تلاش میکردم خونه دار بمونم و ناخودآگاهم تمام تلاششو میکرد که نتونم خلق ثروت کنم، حالا تنها با دو روز در هفته اونم دو تا سه تا چهار ساعت نهایت، به راحتی دارم خلق ثروت میکنم، جایگاه اجتماعی مختص خودم رو دارم، هر بار که واریزی میاد به کارتم، میبینم اسم پیامکم اینه، ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست، استادم، می‌دونم و خوب واقفم که هر بار که فایل هاتون رو گوش میکنم باز نکات ارزشمندتری رو متوجه میشم و با هربار عمل کردنش موحد تر و توحیدی تر و تشنه تر میشم، استاد جونم می‌دونم هنوز خیلی خیلی جای کار دارم، ولی اینقدر از دیدنتون ذوق زدم و اینقدر حال دلم با کلام توحیدی تون قشنگ تر شد که دلم نیومد بخوابم و دوست داشتم بنویسم از این حس و حالم، الان ساعت چهار و پنجاه دقیقه بامداده و من نمی‌دونم چجوری سپاسگزار خداوند باشم برای این لطافت احساسم، استادجانم میدونین ایمان، عمل، حرف مفت چقدر این سه تا کلید واژه آدمو دعوت می‌کنه به خودش، که آقا چندچندی، استاد جونم تحسین میکنم تمرکز لیزری شما رو، تحسین میکنم تک تک دوره ها و جلسات و فایلاتون رو، که با عشق برامون آمادش میکنین، کلامی رو بهمون آموزش میدین که حتی تو خوابمونم یه روز نمیدیدیم که اینهمه تغییر کنیم، باورهامون، عملکرد و رفتارمون، چیزهایی که مثل سیمان چسبیدن ولی هر بار میاین و روند بهبود روزافزونش رو تسهیل میکنین، جنس صحبت هاتون ایمانه، پس زمینه ی صحبتاتون عمل و من تحسین میکنم و آرزو میکنم روزی برسه که بتونم از نزدیک ببینمتون و از نتایجم با یه دنیا ذووووق براتون بگم، استاد جونم، شما و خانم شایسته ی نازنینم، همنشین خیلی از لحظه های من و همسرم هستین، به برکت حضورتون شعار زندگی ماشده

    in God we trust

    استاد جونم خیلی خیلی دوستون داریم و براتون صحت و سلامتی و شادابی و نشاط و انرژی فوق العاده رو آرزو دارم، دوس دارم هدایت بخوام برای ادامه ی تحصیلم و تسلیم باشم و اجازه بدم خداوند از هر طریقی که خودش می‌دونه نعمت هارو وارد زندگیم کنه، استاد چقدر دوست دارم یه روز برسه که جنس کلمه به کلمه تون رو با قلبم احساس کنم و با ذره ذره ی وجودم عمل کنم، مرسی که زمان گذاشتین، مرسی که فایل ارزشمندی که مثل یه دوره ی آموزشی محتوا داره رو با عشق در اختیارمون گذاشتین، امید که باعمل کردنمون و نتیجه گرفتنمون بتونیم قدردان این عشق جاری در وجودتان باشیم. آمین ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    به نام خداوند هدایتگرمهربان

    ستایش میکنم خداوندم را برای تکمیل نعمتهای او‌ وتسلیم بودن دربرابر بزرگی او وایمن ماندن ازنافرمانی او،ودر رفع نیازهایم ازاو یاری میطلبم،چراکه هرکس ازخداوند هدایت بطلبد هرگزگمراه نشود و هرکس که خدارا دشمن بداند هرگز نجات نیابد

    پس ستایش میکنم خداوندی راکه برترین گنجی است که ارزش ذخیره شدن دارد

    سلامو درود خداوند برشما دویارعزیز و گرانقدرم

    سپاسگزارم ازلطف شما عزیزان که همیشه مارو در زمان وموقعیت مناسب آگاه کردید تا به مسیر راستی و درستی برگردیم و بدون هیچ قضاوتی ازدیگران در پی راه سعادت خودمون باشیم

    چقدر این فایلهای همزمانی بااتفاقات زندگیم رو دوست دارم و چقدر بر دلوجان مینشیند،وقتی که خداوند انقدر زود من رو بیدار میکنه و میگه حواست باشه که از مسیر درست دور نشی…

    این مدت چندین مورد اتفاق رو تجربه کردم که بقول استاد عزیز فکر میکردم چون من از قانون خبردارم و دیگه یجورایی احساس ارزشمندی میکنم باید منجی عزیزانم باشم و اونهارو از قانون باخبرکنم و بهشون تذکر بدم که این راهی که میره کاملا غلط و اشتباهه،و بخیال باطل خودم فکر میکنم چون فلانی خواهرمه یا همسرمه یا ازهمه به من نزدیکتر پدرمادرمه،من باید دستی از دستان خدا بشم تا اونها رو مثل یک انسان بالغ و فهیم انذار بدم و راهشون رو از چاه نشون بدم…

    چقدر استاد با تک تک صحبتهاتون موافقم و چقدر خیلی جاها مورد تمسخر واقع شدم و بعد از یک مدت که انقدر فریاد میزدم که فلانی مسیرت اشتباهه،میبینی اون نفر یروزی یجایی تورو میبینه و میگه من با حرف فلانی نجات پیداکردم خدا خیرش بده؛درصورتیکه من قبلش خیلی واضحتر و با دلیل و منطق بهتری قبلا بهش گفته بودم که مسیرت اشتباهه…

    چقدر دورواطرافم میبینم درحوزه ی سلامتی،افرادی هستند که بسیاربسیار مشکل دارند و ازهرلحاظی که فکرشو بکنید اون درحوزه ی سلامتی بامشکلات زیادی برخوردار هستند ولی جالبیش اینجاست که نصیحت کننده ی خوبی برای دیگران هستند و ادعاشون میشه که کلی اطلاعات درمورد داروها و خوراکی ها دارند،اما دریغ از یک اپسیلون عمل برای خودشون که حداقل اون چربی های اضافه ی بیش از حد بدنشون رو آب کنند!

    تازه وقتی هم که بهشون میگی بااینهمه اطلاعات چراخودت یکم عمل نمیکنی،میگه بدن من کارش از حد گذشته و دیگه هیچ عملی روی اون تأثیر گذارنیست!

    خیلی ازما هم تواین مسیر دراین گمراهی افتادیم که خیلی به این آگاهیا عمل نمیکنیم و مثل یک عالم بی عمل فقط دوست داریم چهارکلام حرف رو به دیگران بلغور کنیم و اگه طرف یه سوال ازمون بپرسه میمونیم تو اون سوال و نمیتونیم جواب بدیم،بخاطراینکه خودمون درست به قانون عمل نمیکنیم و انتظار داریم بادوتا کلام حرف زدن طرف رو به راه راست هدایت کنیم

    ولی اگه واقعا مرد عمل باشیم هیچوقت به خودمون اجازه نمیدیم که بخوایم به دیگران نصیحت کنیم

    من همیشه سعی داشتم به دخترم بفهمونم که هیچوقت کلام زشت و نامناسب بر زبونش جاری نکنه،کلی وقتو انرژی ها گذاشتم تا به این درک برسونمش که فلان حرف بی تربیتی رو نباید فلان جا بزنی

    یروزی درکمال ناباوری دیدم دخترم یک حرفهای میزنه که من چندین بار بهش گفته بودم این حرفها رو نباید بزنی،وخیلی راحت جلوی هرکس اون رو تکرار میکرد،بعد که بهش تذکر دادم درجوابم بهم گفت مامان خودت و بابا این حرفو خیلی تکرار میکنید،خوب حتما این حرف خوبه که شماهم میزنید!

    همین حرفش برای من کافی بود و انگار مثل یک پتک این حرفش تو سر من خورد که ببین وقتی خودت به اون چیزی که میگی عمل نکنی،نباید انتظار داشته باشی که فرزندت درست عمل کنه،فرزندت زمانی درست عمل میکنه که خودت بتونی ازهرلحاظ خوب عمل کنی،درغیراین صورت هیچ‌انتظاری نیست که بخوام فرزندم درست تربیت بشه

    خلاصه اون برای من تجربه شد که دیگه نخوام چیزی رو به فرزندم نصیحت کنم که خودم نتونستم خوب بهش عمل کنم،و ازهمون روز به بعد من چنان اون حرف دخترم برام تکان دهنده بود که دیگه تصمیم گرفتم تو چیزی دخترمو نصیحت کنم که خودم دارم درست بهش عمل میکنم

    میدونم که بازهم اون نصیحت کردنه ممکنه خیلی هم تأثیرگذارنباشه،اما بلاخره بخاطر اون احساساتی که بین مادرو فرزند هست،باعث میشه خیلی جاها احساساتمون غلبه کنه و بخواییم بلندگوی نصیحت رو دستمون بگیریم و به فرزندانمون راه رو ازچاه نشون بدیم،اما خیلی هم اجازه میدم که فرزندم با آزمونو خطاها تجربه کسب کنه،وتو خیلی از موارد بهش میگم که فلان کاررو انجام بدی نتیجش این شکلی میشه،و دیگه میذارم خودش تصمیم بگیره که به چه شکل عمل کنه یا تصمیم بگیره

    این یک مورد درمورد فرزندم…

    مورددیگه اینکه یک خانمی تو فامیلمون هست که بسیار کتک خورش ازجهان ملسه،مخصوصا فرزندانش،و اگه هم آدم نخواد قضاوت کنه،ولی درظاهربسیار پر واضحه که اونها دارن چوب چه رفتارو گفتارایی رو میخورن…

    دوماه پیش اون خانم که نسبت فامیلی نزدیک به هم داریم،سراغ من اومد و یه حالت مظلوم وارانه بهم گفت نمیدونم چیکارکنم،دیگه کم اووردم،دیگه هیچ‌نوع بلایی نیست که منو بچه هام نچشیده باشیم،چاره ی کارمنو شاید تو بدونی،چون تورو همیشه میبینم یک هندزفری توی گوشته و خیلی توی کلامت از خدا میگی،به من بگو چیکارکنم…

    اولش بهم گفت توروخدا برامنو بچهام دعاکن تو کاری به کسی نداری و مطمئنم خدا دعای تورو میشنوه،اول یکم خندم گرفت،باخودم گفتم من چیکارم که بخوام برای شمادعا کنم تا شما نجات پیداکنید،بعدش یه حالت احساساتی بهم دست داد و بهش گفتم میخوای چندتا فایل برات بفرستم تااونهارو گوش کنی؟

    شاید بااین حرفا خدا یه راهیو جلوی راهتون گذاشت…

    بااینکه هیچ‌وقتی برای اون نذاشتم که بخوام ازقانون و از نتیجه ی افکاروباورها براش بگم،ولی یلحظه ازلین حرفم هم پشیمون شدم که گفتم بااین فایلهایی که برات میفرستم،راه نجات رو خدا جلوی پاتون میذاره،بخاطراینکه وقتی این حرف رو زدم اصلا انگار نه انگار که باایشون بدم و باز دوباره گفت،حالا توبرامون دعاکن،خدا دعای تورو میشنوه!

    وقتی دیدم این حرف تو سرش نمیره،گفتم باشه دعامیکنم فقط اگه میخوای دیگه ازین بلاها سرتون نیاد،به جای فیلمو سریالهایی که میبینی و خودت رو بخیال خودت مشغول میکنی که چیزی از مشکلات نفهمی این چندفایل رو بشین و‌گوش کن…

    خلاصه من چند فایل از توحید عملی و از فایلهای چطور شخصیتمون رو تغییربدیم براش فرستادم و تأکیدکردم که اگه خوب بهشون گوش کنی خودبخود وضعیت زندگیت تغییرمیکنه…

    اما کو گوش شنوا….واقعا با گوشتو پوستو استخوانم درک کردم که نمیشود بالاجبار کسی رو که نمیخواد مشکل رو ازخودش بدونه به راه راست هدایت کرد

    من چندین روز ایشون رو زیر نظرداشتم و یه جاهایی که باهم برخورد داشتیم،دیدم که اصلا حتی درمدار شنیدن اون فایلها هم نبوده،و یروز باکلی نگرانیو ناراحتی منو مقصرکرد و گفت تو هیچ فایلی برای من نفرستاده بودی و من هرکارکردم اون فایلهاتو پیدانکردم!

    خودم باورم نمیشد دوباره موبایلش رو‌گرفتم و دیدم که اتفاقا ایشون به اون پوشه ی فایل نتونسته هدایت بشه و متأسفانه درمدار شنیدن اون آگاهیا نبود

    بعد برای اینکه ثابت کنم که من براش فرستادم،یکی ازون فایلهارو براش پلی کردم و گفتم الان بشین اون رو‌گوش کن…

    بخداقسم اونجا فهمیدم که بابا به زور نمیشه کسی رو هدایت کنی،یعنی به محض اینکه استاد توی فایل گفتن سپاسگزارخداوندم…ایشون فایل رو استپ کرد و گفت حالا یه وقت دیگه گوش میکنم….!

    وگذشتو گذشت تا اینکه یک هفته پیش بود دوباره اون رو دیدم و دیدم که بله بازهم ازهمون جنس اتفاقات به شکل جدید و عجیب غریب دوباره سراغ این خانم و بچه هاش اومده!و انگار نه انگار که من همون نیم ساعت وقت رو براش گذاشتم و گفتم این فایلها مطمئن باش بهت کمک میکنه و یجورایی فکر کرد شاید اون رو قال گذاشتم که بهش این توصیه رو کردم

    بخاطرهمین دیگه اون تصمیم اول و آخر من بود که حتی بخوام ازین دست فایلها به کسی بدم که اصلا حتی گوش شنوا هم نداره و هروز به دنبال مقصر دونستن خدا و اطرافیان هست….

    یک مورد دیگه اینکه همسرمن،دقیقا شده مسکن خانوادش و هرکدوم از افراد خانوادش مشکلی باهمسرش پیدامیکنه بلافاصله به همسرم زنگ میزنن و ازون راهو چاه میخوان،اما متأسفانه و بدبختانه اینه که هرموقع همسرم اونهارو نصیحت کرده یا دلداری داده نه تنها اون حرف توی گوششون نمیره،بلکه فقط به عنوان یک مسکن میان و درد دلشون رو برای همسرم میگن و دوباره باهمون‌رفتار وهمون شخصیت با همسرانشون درگیر هستند و بامشکلات عجیب غریبی روبرو میشن

    چندین بار به همسر از روی دلسوزی بهش‌تذکر دادم که ببین ماخودمون هنوز نتونستیم تو رابطه ی زناشوییمون یاتو خیلی ازموارد زندگیمون به شکل درستش عمل کنیم،پس لطف کن دایه ی دلسوزتر از مادر برای اطرافیانت نباش،چون ازجنس همون اتفاقات رو توزندگی خودمون تجربه میکنیم

    ولی بازهم کو‌ گوش شنوا،وقتی بهش این حرف رو میزنم اولش میگه خوب به من زنگ نزنن پس به کی زنگ بزنن،وبعدش میگه من فقط گوش میدم و میگم این راهه این چاهه،ولی خوب قشنگ میفهمم چقدر همسرم درگیر اون مسائل میشه که کلی اتفاقات عجیب غریب برای خودهمسرم پیش میاد که میدونم نتیجش از دلسوزی های بیش ازحدی هست که برای اطرافیان نشون میده…

    و خیلی جالبه که اونها فقط موقع مشکلاتشون یادشون میوفته که برای همسرمن زنگ بزنند،ولی وقتی هیچ مشکلی ندارند و حالشون خوبه،و دورهمی جمع میشن یادشون میره که همسرم رو هم دعوت اون دورهمی کنند!!!

    من کاملا میفهمم قانون داره درست اجرامیشه،ولی خیلی اوقات میشه که همسرم ازدست اونها دلخورمیشه که چرا توی مهمونی هاشون و خوشی هاشون دعوتش نمیکنند…

    قانونه دیگه…باکسی شوخی نداره و خداروشکر من خیلی دارم سعی میکنم که نخوام منجی دیگران بشم،حتی منجی پدرمادرم…

    شده خیلی اوقات پدرمادرم نتایجی توزندگیشون میگیرن که من راحت میفهمم بخاطر فلان باورشونه،ولی تا میبینم رگ غیرتم میخواد بالا بزنه و میخواد دهانم شروع به نصیحت کنه،سریع اون فضارو ترک میکنم وبخودم اجازه نمیدم حرفی رو بزنم که هنوز خودم درست بهش عمل نکردم،یا حرفی رو بزنم که نه تنها اثری نداره بلکه چارتا فحش‌ هم نثار خودم میشه و این گوش درمیشه و اون گوش دروازه….

    درهرصورت خیلی ازشما استاد عزیز ومریم جان که باعث شدن این فایل ارزشمند ضبط بشه،سپاسگزارم و با جانودل به این آگاهی ناب عمل خواهم کرد و همون یکم نصیحتی که به نزدیکانم میکردم دیگه اون نصیحت رو هم کنار میزنم،و سعی میکنم خودم یک عالم عمل کننده باشم،نه اینکه فقط فَکَم تاب بخوره و بخواد مثل یک طوطی سخنگو حرف بزنه….

    خداروسپاسگزارم که همیشه درمدار شنیدن بروزترین آگاهیای این سایت مقدس هستم و ازخداوندمیخوام که همیشه و تاآخرعمرم به من این توفیق رو بده تا بتونم همیشه یک ورژن بهتری ازخودم ارائه بدم ان شالله….

    هرکجاهستید شادوپیروزوسربلند باشد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام به استاد زیبا و قشنگم

    سلام به مریم جان که ایده ساخت این فایل و دادن

    چقدر دلم براتون تنگ شده بود استاد

    خوشحال میشم وقتی صداتونو میشنوم و این حرف های زیبا رو از زبون کسی که قوانین و بهتر از همه درک کرده میشنوم

    خدا قوت استاد

    و در راهی که توش در حال قدم برداشتنید حالتون خوب دلتون خوش و خدا پشت و پناهتون

    خدایا شکرت بابت این فایل زیبا این فایلی که اگاهی های ناب درش هست و بهمون میگه که انرژیمونو وقف چیزای الکی نکنیم

    و اگه این انرژی رو بزاری رو کار کردن رو خودت و تغییر زندگی خودت و باورهات

    بووووم

    مثه توپ صدا میکنه و به عینه هر چی نتیجه گرفتم تو این یه سال و هر چی نتایج داره بزرگ و بزرگ تر میشه بخاطر اینه هی بیشتر میفهمم تمرکز رو خودم و فقط و فقط کار کردن رو خودم چقد نتیجه بخشه

    و هههههر چی بیشتر اینو میفهمم بیشتر شاهد نظاره نتایجم

    و چقدر حالمو خوب کرد وقتی فهمیدم با خرفای استاد که تمرکز همه جیزه

    تو وقتی تمرکز نکنی

    الهامات و نمیفهمی

    اصلا مثه ی ادم دستپاچه ای

    ادمی که ورودی و در جهت خواسته کنترل نمیکنه داره صدتا ورودی متفاوت میده

    خب معلومه نمیشه ذره بینی که فوکوس کرده رو ی نقطه و کاغذشم نمیسوزه

    ولی تمرکز خیلللللی زود تورو به نتیجه میرسونه

    خیلی زود باوراتو قوی میکنه

    و خیلی زود تصمیم میگیری پله های بعدی ام طی کنی و هی هر روز و هر روز موفق تر بشی

    یکییییی از مهمترین پایه ها تو نتیجه گرفتن تمرکزه

    و من چقد خوشحالم که این چند ماهه بیشتر این مساله رو درک کردم دارم بهش عمل میکنم و حقا که نتایجم متفاوت شده تو همه ی قسمتا

    هم تو رابطه

    هم تو ثروت

    و هم سلامتی

    خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر این هدایت ها

    و این فایل زیبا که انرژیمو دوچندان کرد

    و منو خوشحال کرد

    و بهمننم یاداوری کرد که چقدر باید بیشتر رو خودم کار کنم

    و کاری به بقیه نداشته باشم

    هر کس در زمان درست هدایت نیشه به راه درست

    ممنونم ازتون استاد که اینو یاداوری کردین

    و بخاطر همه یاداوری هاتون

    میبوسم روی ماه شما و مریم جان عزیزم رو

    دوستون دارم ؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: