آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده مهربانم که هرآنچه دارم از آن تو دارم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم انشاالله هر کجا هستین شاد وسالم وتندرست باشین
سلام به تمام دوستان نازنینم
سپاسگزار خداوندم هستم که امروز این فایل بینظیر رو روزیم کرد.
سپاسگزارم استاد عزیزم به پیشنهاد مریم جان وندای قلبتون گوش دادین واین فایل بی نظیر رو واسمون ظبط کردین.
سپاسگزارم مریم جانم که اینقدر مهربان وخوش قلبین وهمه جوره هوای بچهای سایت رو دارین
استاد راستش امروز4 صبح قبل از اینکه برم نونوایی وارددسایت که شدم فایل جدید رو دیدم بلافاصله دانلود کردم موقع مشغول به کار فایل رو گوش دادم
بعد کار هم کلاس خیاطی وبعد ناهارو کار خونه واستراحت والان هم قبل از رفتن به شیف بعداز ظهری کار نونوایی گفتم کامنت بزارم اول از شما ومریم جانم سپاسگزاری کنم وانشاالله باز مجددا برای این فایل کامنت بزارم.
سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جانم که هر لحظه فرشته ی نجات هستین ودستی از دستان خداوند هستید برای ما تا دراین مسیر الهی درست وکامل قدم برداریم….
به نام الله یکتا
««خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم »»
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
در شب ظلمانی ام ،ماه نشانم بده
یوسف مصری زچاه گشت چنان پادشاه
گر که طریق این بود، راه نشانم بده
چند روزه که این بیت شعر همراه من شده و آگاهانه و نا آگاهانه در طی روز هی تکرارش میکنم .
که خدای خوبم
تویی که من و آوردی تا اینجا ،راه رو نشونم بده .
خسته ام
از این که دیگه بخوام تو زندگیم نقش یه زن قدرتمند رو اجرا کنم و تمام بار دیگران رو به دوش بکشم و بخوام تمام تلاشم رو بکنم تا اونها درست زندگی کنند .
در صورتی که نمیخوان!!!!
چقدر این روزها از مسیر توحید ،از مسیر خودشناسی دور شدم .
با این که هزاران بار از استاد شنیدم که ما هیچ توانایی در تغییر دیگران نداریم
هر کسی هر جایی هست جای درستش هست
ولی من به عنوان یه مادر همیشه خواستم خدایی کنم برای فرزندانم ،
برای خانواده ام
برای همسرم ،
ولی متوجه شدم که چقدر ابن کارم تو این روزها ،باعث شد که خودم رو ،مسیرم رو ،
گم کنم .
و به نوعی من رو با خودشون کشیدن پایین
غافل از ذره ایی، تغییر ،
چقدر با مشاوره دادنم به نزدیکانم ،خودم رو از مسیر
قشنگی که داشتم قدم به قدم ،پیشرفت میکردم . دور و دور و دورتر کردم .
منی که مدام مشغول شکر گزاری و حال خوب بودم . و تمام وقتم غرق در عشق بازی با خدای خودم بودم .
چنان افت انرژی و حال خوب پیدا کردم ،که کلی از مسیر دور شدم .
یه چیزی رو امروز تو کامنت یکی از بچه ها متوجه شدم که وجودم رو لرزوند که اشکم رو در آورد .
این که از زمانی که وارد سایت شدم و دارم روی خودم کار میکنم ،و به اندازه ای که روی خودم کار کردم و توجه ام رو تا حدودی روی خودم و حال خوب و شکر گزاری قرار دادم ،
چقدر نتیجه گرفتم .
ولییییببی
فکر میکردم همین کافیه که اعراض کنم از ناخواسته ،ها و تمام توانم رو برای تغییر خودم بزارم ،
ولی این شده بود برای من فرار از حل مسئله!!!
یه توجیه اشتباه
که من که دارم روی خودم کار میکنم و وقتی به ثبات فرکانسی برسم ،جهان خودش کارها رو برام درست میکنه .
ولی به قول استاد
ایمانی که عمل نیاورد ،حرف مفت هست
من همون آدمی هستم که خیلی قشنگ بقیه رو نصیحت میکنم . ولی تو زندگی خودم اندر خم یه کوچه ام .
نمیتونم برم تو دل ترسم و این زندگی بیست ساله رو رها کنم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم . من رو به راه راست هدایت کن ،راه کسانی که به انهانعمت و ثروت و برکت دادی
خدایا کمک کن ،دستم و بگیر و بهم قدرت بده تا حرکت کنم ،
خدا یا،هدایتم کن قدم به قدم ،
مسیر و برام مشخص کن .
خدایا ….
آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1
اگر انرژی و آگاهی الهی در وجودم جاری شود دیگر هیچ محدودیتی در خلق خواسته هایم ندارم
بنام خدای وهاب و بخشنده و مهربانم که هر آنچه دارم از آن اوست و خدا رو شکر تعهدی دادیم که روی خودمان کار کنیم و طبق تعهدم هم فقط به خداوند توکل کنیم
درود و وقت بخیر خدمت استادان عزیز نازنینم و همه ی دوستانی که در این فضای بهشتی ساکن هستند
استاد عزیزم ممنون و سپاسگذارم که هر روز با خواندن کامنت های این سایت روزتون رو شروع میکنید و شکر خدا این روش زندگی شما سبب خیر شده که من هم هر روز صبح مثل شما با خواند کامنت دوستان شروع میکنم و شبها هم با خواند کامنت دوستان در فایل های دانلودی و عقل کل بخواب میروم خدارو سپاسگذارم که لایق هستم که با چنین استادان توحیدی در چنین سایت ارزشمند الهی که بیشتر از هر مسجدی اسم خداوند در آن ذکر شده حضور داشته باشم خدا رو هزاران هزار بار شکرگذارم
تمام انسانها زمانی تغییر میکنند که آماده ی تغییر باشند
اگر من در مدار درستی باشم آدم مناسب خودش وارد مدار من میشود نیازی نیست بخواهیم بزور و بسختی ناجی او باشیم و بخواهیم او را به مسیر خودمان راهنمایی کنیم و با او را با خود همراه کنیم
وقتی من زمان و وقت و انرژی خودمو صرف دیگران کنم ذهنم درگیر مسایل و مشکلات دیگران میشود چون طبق قانون کانون توجه ی من به هر آنچه باشد از آن کانون توجه بیشتر و بیشتر وارد زندگی من میشود و من هم از مسیر ثلی خودم دورتر میشوم ..و بعضا آن مشکلات و مسایل دیگران وارد زندگی من هم میشود .چون من در جایگاهی نیستم که بخواهم افکار دیگران را تغییر بدهم
طبق قانون
تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی ارسال فرکانس ها و باورهای خودمان است چه آگاهانه و چه ناآگاهانه
به هر آنچه که توجه می کنیم از ریشه و اساس همون موضوع وارد زندگی مون میشه
پس طبق این قانون ما در هر لحظه داریم اتفاقات مون رو خلق میکنیم، بنابراین اگر میخواهیم نتایج نتایج پایداری باشه باید همیشه با احساس خوب فقط و فقط روی خودمون کار کنیم
اینکه پاسخ کانون توجه مون رو می گیریم
اینکه پاسخ افکارمون رو می گیریم
اینکه پاسخ باورها مون رو می گیریم
پس باید همیشه فقط روی باورها مون کار کنیم
من هم در گذشته دوست داشتم اطرافیانم را بخصوص فرزندانم را به این مسیری که هدایت شده ام تشویق و ترقیب کنم ولی نه تنها از عهده ی اینکار برنیومدم بلکه دشمن من و این سایت و این مسیر و استادم شدند و مدام در معرض قضاوت و تمسخر قرار میگرفتم . چون اونها فقط به نتایج من توجه داشتند و اصلا به حرفهای من گوش نمیدادن .. اگر هم سوالاتی میکردند فقط میخواستند ببیند آیا من نتیجه ی مالی گرفتم یا نه ?
من فهمیدم که آنها فقط دوست داشتند که بدانند من چیکار میکنم تا بیشتر مسخره ام کنند.. پیش خودشان میگفتند : چه دل خوشی داره و حِر حِر حِر پوزخند میزدند . حتی مسخره ام میکردن که چرا صبح زود و سپیده دم و غیره برای سپاسگذاری و مدیتیشن بیدار میشدم و یا چرا مثل آنها نیستم و یا من چرا همش گوشیم توی دستمه و دارم فایل گوش میدم و یا چرا خلوت گزینی میکنم . خلاصه بارها میشنیدم که چه چیزهایی بصورت پوزخند بارم میکردند …
تا جایی که دیگر تصمیم گرفتم به هیچ عنوان در مورد این مسایل به هیچ وجه صحبتی نکنم .
زمانی فهمیدم که نباید صحبت کنم که به خودم رجوع کردم و از خودم سوالاتی کردم و پرسیدم .. خب رویا خانم خودت چه جوری وارد این مسیر شدی؟؟؟ مگه کسی تورا مجبور کرد . و یا اصلا چطوری فهمیدی که باید وارد این مسیر توحیدی بشی!!؟؟؟
کمی با خودم فکر کردم و گفتم .. خب من در آن زمان سال 97 بعد از آن تضادهای پی پر پی در تمام جوانب زندگیم و با ساک و چمدان رفتم منزل خواهرم … مدام توی تلگرام بدنبال پیج های موفقیت بودم و همچنین کتاب های قانون توانگری و یا چهار اثر از اسکاویل شین را میخواندم و یا بدنبال اساتید ایرانی و خارجی و آنتونی رابینز . باب تراکتور و فیلم راز و دیگر افرادی که بنحوی از قانون جذب و موفقیت. صحبت میکردند را دنبال میکردم در واقع خودم را آماده ی دریافت این آگاهی ها میکردم و چون به مدیتیشن و مسایل روانشناسی علاقه داشتم مطالعه میکردم و مدام به دنبال راه حل برای مسایلم میگشتم چون به تضادهای مالی و ورشکستگی های مالی و بدنبال آن حل مسایل و تضادهای دیگری که در تمام جنبه های زندگیم پیش آمده بود بودم .. و من همچنان در مسیر پیدا کردن راه حلی بودم تا اینکه یک روز خواهرم از طریق همکارانش در گروه تلگرامی بازنشستگان بانک بهم پیشنهاد داد و گفت تو که همش دنبال این افراد موفقیت و قانون جذب هستی بیا این فایل ها را گوش کن .. سه فایل چگونه درآ مد خود را در یکسال سه برابر کنید برام فرستاد و از آنجایی که من تکاملمو طی کرده بودم پس آماده ی شنیدن این آگاهی ها بودم هر چند هنوز گنگ بودم ولی حرفهای استاد در آن فایل ها بدان نشست و موضوع باورها را آنجا فهمیدم و با گوش کردن این فایل ها و تمرینات و تمرکز به گفته های استاد خیلی با اطمینان همش بدنبال دیگر فایل های استاد بودم تا اینکه وارد کانال تلگرامی استاد عباسمنش دات کام شدم . بعد از مدت خیلی کوتاهی حالم بهتر شد و توانستم کمی آرامش پیدا کنم و آرام آرام داشتم خودمو پیدا میکردم بعد از چند مدت کوتاه دوست داشتم وارد سایت بشم ولی از آنجایی که نـــــه گوشی مناسبی داشتم و نه پولی برای تهیه ی گوشی لمسی کمی طول کشید تا وارد سایت بشم ولی توی تلگرام مدام حضور داشتم و هر روز منتظر فایل های جدید استاد بودم . پولی خدای من چقدر ذوق میکردم استاد فایل های جدید میگذاشت . چقدر خوشحال بودم که وارد تلگرام استاد شده بودم چون تمام فایل ها رو میتونستم آنجا پیدا کنم … آنموقع ها حتی توانایی خرید نت هم نداشتم چه برسه به اینکه گوشی اندروید بخرم .. ولی همچنان بفکر خرید گوشی بودم و خواسته ام رو نوشتم تا اینکه بکمک خواهرم و با پول قرضی تونستم یک گوشی هواوی سفید خوشکل بخرم .و بعدش یک هفته طول کشید تا با گوشی جدیدم کار کنم و یادش بگیرم !!! تازه بعد از آن بلد نبودم وارد سایت بشم یعنی همش تکاملی پیش رفتم فقط بخاطر اینکه مدام داشتم روی باورهام کار میکردم چون میخواستم نتیجه بگیریم هر چند با آن تضادها و ذهن آشفته ای که داشتم و هنگ بودم ولی مدام تلاش میکردم با خودم صحبت میکردم مدام هندی فری توی گوشم بود فقط صدای استاد را میشنیدم و چون بغیر از شنیدن این فایل ها امیدی نداشتم به همین دلیل به. این ریسمان الهی چنگ زدم … در واقع بقول استاد عزیزم اینگونه هدایت شدم به این مسیر الهی..بعدش بکمک یکی از دوستان در همسایگی قبلیمون که کارش کامپیوتر بود تونستم وارد سایت بشم … البته تمام داستانمو بطور مفصل داخل پروفایلم نوشتم..
تمام این داستان ها را بخودم یادآوری کردم. یعنی همیشه گذشته ام را بخودم یادآوری میکنم و بخودم نهیب میزنم که هر کسی باید خودش اقدام به تغییر خودش کند و بقول معروف جوینده یابنده است و خدا رو شکر از وقتی که فهمیدم نباید با کسی راجب این مسایل صحبت کنم افرادی که مشکل دارند برای مشاوره اصلا وارد زندگیم نشدند . چون من یک باور قدرتمند در افکارم بوجود آوردم که من فقط و فقط باید با نتایجم صحبت کنم در غیر اینصورت من با هیچکسی هیچ حرفی ندارم.. من فقط و فقط مسعول افکار و زندگی خودم هستم ..
من وقتی تکاملو طی کردم و آماده شدم خداوند از طریق خواهرم منو بسمت استاد عباسمنش دات کام هدایت کرد . در صورتی که خواهرم با هزاران مسایل و مشکلات اصلا وارد این سایت نشد هر چی براش با شوق و ذوق توضیح میدادم و قوانین را توضیح میدادم با بی تفاوتی و نگاه های مسخره و با بی حوصلگی آن مواجه میشدم .. البته خواهرم رفت بسمت آقای عرشیانفر و الان هم اصلا نمیدونم آیا هنوز در مسیر این آگاهی ها هست یا نه!! یعنی یادمه فایل های صوتی ایشون رو بیشتر قبول داشت و گوش میکرد
آنموقع ها خیلی از این مسیر و سایت و این آگاهی ها تعریف میکردم چون خیلی هیجانی شده بودم بخاطر اینکه فقط کمی به آرامش رسیده بودم و تغییرات را احساس میکردم و حالم خوب شده بود و مدام تمرینات رو انجام میدادم و کلا بسمت مسیر درست و مناسب هدایت شده بودم و می خواستم آنها هم مثل من خوشحال بشن ولی آنها با تمسخر به من نگاه میکردن و قضاوتم میکردن و حتی پسر و دخترم هم منو قبولم نداشتند .. یعنی هنوز هم همینطور هستند .. بمرور با گوش دادن به این آگاهی ها خیلی زود فهمیدم که غیر قابل تغییرترین افراد همان نزدیکان من هستند اطرافیانم خیلی خیلی بدتر از دیگران و یا غریبه ها هستند حد اقل غریبه ها با شنیدن این آگاهیها کمی صبور هستند و گوش میدن ولی من برای نزدیکانم یک دشمن شده بودم ..بخصوص اگر فایل های سفر به دور آمریکا و یا زندگی در بهشت را میدیدند که دارم تماشا میکنم بیشتر عکس العمل نشون میدادن و یک حسادت عجیب و غریب به استاد داشتن .. بخاطر همین سعی کردم چراغ خاموش حرکت کنم و به هیچ عنوان و به هیچ وجه راجب مسیرم دیگه هیچ توضیحی ندادم م و فهمیدم که من فقط باید سعی کنم با نتایجم صحبت کنم … و آنروزی که نتایجم آنقدر به چشم بیاد حتما میآیند از من سوال میکنند که چطوری موفق شدم آنروز میگویم بروید سایت عباسمنش دات کام. برای آنها وقتی نتایج قابل درک هست که نتایج بزرگ پولی و مالی و یکشبه رو نشونشان بدهی .. در واقع تکامل برای این افراد سخت و طاقت فرسا و غیر قابل قبول هست
البته به این نتیجه رسیدم که این مسیر برای هر کسی نیست و هر آگاهی و دانش و علمی برای همه نیست .
البته درسته من هنوز نتایج بزرگی از نظر دیگران نگرفتم ولی خدا رو شکر خیلی از مسایل زندگیم بمرور حل شد چون من در تمام ابعاد زندگیم دچار تضاد شده بودم و برای دریافت و عمل کردن به قوانین باید روی هر موضوعی بقدر کافی کار میکردم که این تغییرات برای من زمانبر بود تا به مدار آگاهی های بیشتری هدایت شوم ..
خدا رو شکر از آن دره های تاریکی بسمت نور و روشنایی حرکت کردم و بلطف خدای هدایت گرم و بلطف آموزش های استاد بزرگوارم بسمت این آگاهی ها هدایت و وارد این مسیر توحیدی شدم
خدایااا ممنون و سپاسگذارم که نعمت و قدرت شکرگذار بودن را بمن عطا بخشیدی
بقول استاد عزیز ما هیچ قدرتی برای خوشحال کردن فردی که سالهای متمادی، بر نکات منفی هر موضوعی متمرکز شده، نداریم، حتی اگر بهشت را به او نشان دهیم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عزیزم عاشقتم
دیشب ساعت حدودا یک و دو نیمه شب بود بعد از سپاسگزاریم خواستم سایت و ببینم و بخوابم طبق عادت همیشه ام
و یه دفعه به چهره جدید و نورانی استادم در فایل جدید روبرو شدم
استاد اول تیپ جدیدتون من و جذب کرد کلاه جدید خوشگل تیشرت خیلی ساده و با رنگی متفاوت خیلی ذوق کردم خیلی خوشحال شدم از خداوند سپاسگزاری کردم قبل خواب چهره جدید استادم و دیدم فایل جدیدش اومد و شنیدم من هنسفری تو گوشم گذاشتم و فایل و گوش دادم و خوابیدم و الان صبح هم بعد از تمریناتم و نوشتن سپاسگزاری هام دارم گوش میدم
استاد خدارو شکر من از همان اول که به سایت شما اومدم نخواستم کسی را نصیحت کنم یا مطلبی که یاد گرفتم و به کسی آموزش بدم یا مواردی که در فایل فرمودید فقط یه بار برای پسرم یه فایلتون را فرستادم و دیدم که اون اشتیاقی نداره دیگه نه صحبتی کردم نه اصراری
استاد من حتی در خانواده ام دنبال ارشاد فرزندانم یا همسرم هم نبودم و نیستم الان چند ساله من در سایتم و دانشجو شما هستم فرزندانم هم میدونند خیلی هم دوست دارم اونام تغییر کنند ولی همیشه به صحبت شما که( کاری به کسی نداشته باشید اگر کسی بخواهد خودش هدایت میشود )گوش دادم
البته استاد برای من که مادرم یه کمی سخته و دائم درونم کشمکشی هست برای فرزندانم چون اونا کارهایی میکنند یه چیز هایی هست در زندگیشون که نباید باشه و همیشه اذیتم و وقتی به این چیز ها فکر میکنم همیشه در خلوتم براشون دعا میکنم میگم خدایا من فقط این دوتا پسرم را سپرده ام به خودت خودت هدایتشون کن
استاد من نمیخواهم تاثیری تو زندگی اونا بزارم یا دنبال ارشادشون باشم ولی جاهایی که نگرانشون هستم فقط به خدا گفتم خدایا من بلد راه نیستم خدایا تو ما را هدایتمون کن همیشه از خداوند هدایت میخواهم
استاد به طرز عجیبی جدیدا متوجه شدم که تمام افرادی که دورو برم هستند تمام شرایطی که تا کنون تجربه کردم فقط و فقط خودم با افکارم خلقشون کردم
رفتم به سالها قبل یه خانمی تو زندگیم بود خیلی اذیتم میکرد اون روزها همیشه میگفتم خدایا چرا این خانم تو زندگی من هست چرا انقدر منفی هست من که کاریش ندارم چرا من و اذیت میکنه
الان بعد از سالها فهمیدم من از بس از کودکیم به چنین رفتارهایی و چنین آدم هایی فکر میکردم وقتی ازدواج کردم چنین شخصی را خودم در زندگیم خلقش کردم و از پروردگارم خیلی ممنونم که چنین آگاهی به من داده خدایا من الان میخواهم به اون چیز هایی که در زندگیم هست و من نمیخوام به ناخواسته هام که قبلا خودم ساختمشون و الان دارم تجربه میکنم و نمیخواهمشون دیگه توجه نکنم و از زندگیم برن بیرون خدایا هدایتم کن تا بتوانم حریف ذهنم بشم خدایا کمکم کن تا بتوانم به چیز هایی که میخواهم فکر کنم توجه کنم خدایا اگه هدایت تو نباشه من هیچم خدایا هدایتم کن
استاد از اون آدم هایی که مثال زدین که نصیحت کنند ه های خوبی هستند و دریغ از یه دونه از اون حرفهاشون که خودشون عمل کنند
من هم یه مورد خیلی عالی در نزدیکانم دارم که دقیقا همینطوره و اگر به زندگیش دقت کنی هیچ کدام از اون حرفهاشو برای خودش اجرا نمیکنه خودش عمل نمیکنه فقط خوب نصیحت میکنه
استا من خودم خدارو شکر به جرات میتونم بگم تا الان که 54سالمه اصلا نصیحت کننده نبودم و خیلی از اینکه چنین آدمی باشم متنفر بودم همیشه سعی کردم که خودم رو تغییر دهم و روی خودم کار کنم
خدایا شکرت
خدایا من نمیخواهم جاهل باشم خدایا هدلیتم کن
خدایا ممنونم به من گفتی که :
ما هرگز توانایی تغییر زندگی کسی را نداریم ولی توانایی تغییر زندگی خودمون به صورت صد در صد داریم.
خدایا دوست دارم بهتر و بهتر این قانون را درکش کنم
در پناه الله یکتا باشید
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
سلام به بانو شایسته ی مهربان
سلام به خانواده ی بهشتیم
قبل از اینکه وارد این جلسه ی ارزشمند بشم به دلم افتاد که بیام و کامنتی بنویسم و خداوند هدایتم میکنه
هر زمانی که فایل جدیدی روی صفحه قرار میگیره هدایتی بوده از طرف خداوند بر قلب مهربان استاد عباسمنش عزیز و اگاهی که در فایل گفته شده درخواستی بوده که بچههای سایت به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه به جهان فرستادن و به این صورت این فایل ها گفته شده و در سایت بارگذاری میشه و بعدش هم زمانی به وجود میاد و فردی که این درخواست داشته شب از خواب بیدار میشه و به دلش میفته تا بره تو سایت و میبینه که یه فایل جدید اومده و دقیقا اون چیزی بوده که لازم داشته و یا اول صبح به دلش میفته که یک نشونه از سایت بگیره یا بیاد سایت چک کنه و میبینه به به فایل جدید اومده و دقیقا اون چیزی هست که لازم داشته بشنوه ،بارها واسه خودم پیش اومده و واسه همه پیش اومده .
واقعا من کجا هستم اینجا کجاست ؟؟
آیا صدای منادی را که پیغام میرسونه خوب میشنوم و خوب عمل میکنم ؟؟
چقدر دنبال تغییر بیرونم هستم؟؟
چقدر تا به حال تونستم تمرکزم رو خودم بذارم؟؟
چقدر میخوام برای بیرون از خودم دلسوزی کنم ؟؟
چقدر توکل دارم ؟؟
یه بار واسه همیشه تمرکزم رو خودم بذارم ببینم چی میشه ،به هر حال بقیه همه خدایی دارن و من خدای دیگران نیستم و تنها خدای زندگی خودم هستم .
قربون قلب پاکت برم استاد عزیزم ،شکی ندارم که میام میبینمت ،تازه در سن 33 سالگی به علاقه ای که از بچگی داشتم رسیدم و دارم روش کار میکنم و جواب میگیرم من عاشق استفاده کردن از صدام هستم و خیلی مهارت بالای در خلق صداهای مختلف از صدای بهشتیم دارم و عاشق تلاوت قرآن هستم و همیشه در صف با تقلید از صدای عبدالباسط قرآن میخوندم با هدایت الله میام پرادایس و واستون با صدای بهشتیم قرآن تلاوت میکنم ،میخوام یار شما باشم برای گسترش جهان میخوام در کنار شما باشم برای گسترش جهان ،میخوام سلمان فارسی باشم در کنار شما ،استاد جانم میام پیدات میکنم
تو تمرین ستاره قطبی امروز از خدا خواستم که یه کامنتی بنویسم و قبل از دیدن فایل اینا را نوشتم وقتی با حال خوب ازش درخواست کردم خودش هم داره جواب میده و میدونم که میشه و من میخوام در کنار شما کار کنم به هر حال این هم یک خواستست ،((چون خودتون بارها گفتین بزرگ فکر کنید ))
این قسمت آخر اینجا نوشتم و میخوام در گوشیم ذخیره کنم تا بخونم و به خودم تعهد بدم که سمت خودم انجام بدم تا زمانی که به آمریکا اومدم و اومدن پیشتون بهتون نشونش بدم و میدونم که میشه
الهی شکر
با سلام خدمت استاد عزیزم و تمام دوستان سایت عباس منش
من تقریبا 4 سال هست که با شما آشنا شدم ولی این اولین باری هست که دارم کامنت مینویسم
استاد آنقدر کلماته شما درسته که باید با طلا بنویسم و بزارم جلوی چشمم که یادم نره
من در طول زمانی که با شما آشنا شدم همیشه تلاش کردم خودم رو درگیر تغییر دادن دیگران نکنم و حتی در مورد همسرم هم بزارم خودش برای خودش تصمیم بگیره تا دوماه پیش، من یک برادری دارم که بخاطر یک اشتباه مالی نزدیک به دوساله که داخل زندان هستش و اینم بگم شرایط خانواده من از نظر مالی بد نیس یعنی توانایی این رو که آزادش کنیم داریم و هیچ کس برای آزادیش تلاشی نمیکنه جز من که از دوماه پیش شروع کردم به قانع کردن افراد خانوادم و تلاش برای آزادی داداشم هرچی تلاش کردم هیچ اتفاقی نیوفتاد و تمام تمرکز من از زندگی خودم برداشته شد و برای حله مسأله اون استفاده شد تا یک ماه پیش که روزه پنجشنبه در مغازم نشسته بودم که مامور های پلیس اومدن داخل مغازه و خودم بخاطر هیچ بازداشت کردن و بخاطر اینکه روز تعطیل بود من تا شنبه بازداشت بودم روز شنبه هم قاضی مرخصی بود و تا روز دوشنبه نگهم داشتن و من هیچ حکمی نداشتم تا خود قاضی اومد سر کار و متوجه بیگناهی من شد و ازادم کرد
من از همون ثانیه اولی که این مشکل برام پیش اومد فهمیدم خودم با توجه پیش از حد و دلسوزی برای داداشم این اتفاق رو ساختم
این ماجرا هم از نظر مالی و هم نظری اعتباری آسیبی به من زد که واقعا درک کردم هرکسی در هر جایگاهی هست جای درستشه و من نمیتونم برای نزدیک ترین افراد زندگیم تصمیم بگیرم
استاد واقعا ازت ممنونم که خدارو به من نشون دادی آرزوی سلامتی موفقیت برای خودت خانوادت دارم و بینهایت ازت سپاسگزارم
سلام استاد عزیز ومریم جان
چه فایل به موقع و زیبایی
استاد جان این نکته که ما قادر به تغییر دیگران نیستم رو شما بارها بارها تو فایلهاتون گفتنی ولی این سری تمرکزی فقط راجع به این موضوع که ما نتوانیم در تغییر دیگران وهر کس هر جا هست جای درستش همه ما اعضا سایت را انگار دقیق تر شدیم به این موضوع چون همه ما حتی شده یکبار این کار که با کمک به افراد میتوانم زندگیشون تغییر بدیم انجام دادیم و چه قدر هم بابت ضربه خوردیم که همه دوستان اذعان داشتن بهش
به قول یکی از دوستان چون تو همه کارتونهای بچگی بهمون یاد دادن که از خود گذشتگی کنیم .که البته فکر میکنم همه اینها برای تایید گرفتن از دیگران هم بوده.
ولی این فایل انگار یه جوری شخم زدن تمام اون باور ها که همش از عدم آشنایی به قانون جهان بوده
واقعا چه ظلمی در حق خودمون کردیم که دیگران رو بر خودمون ترجیح دادیم.
هر چقدر این فایل رو گوش میدید انگار باز نیاز داریم هی بشنویم آنقدر که بشکنیم اون سیمان سفت که ما خلق شدیم که به دیگران کمک کنیم.وای خدای من ما با خودمون چه کردیم.
وای خدا چقدر وقت گذاشتیم برای شنیدن پردو دل دیگران وهمدردی کردن باهاشون آخرش چی شده خیلی قشنگ تو روت نگاه میکند میگن چقدر هم همدردی کردی ؟وای ….
اینهمه ازت وقت و انرژی گرفتن برای خالی کردن خودشون ولی آخرش چی شد؟طلبکار شدن
اینکه شما استاد عزیز یه فایل اختصاص دادین به این موضوع یعنی ما هم باید تمام تمرکز بزاریم روی این که همه انسانها به یک اندازه به خدا نزدیک هستن
دیگه اینکه ما ناتوانیم ناتوانیم از تغییر دیگران
خیلی زرنگیم خودمون تغییر بدیم تا دنیامون تغییر کنه.
دوستتون دارم که اینقدر سخاوتمند هستید در آموزش این آگاهیهای ارزشمند.
مرسی که هستید.
سلام استادخوبم
من جزافرادی بودم که تادلتون بخوادمشاوره وراهنمایی میدادم وچنان بودکه مغرورهم شده بودم که من عقل کل هستم وبرای هرکسی میشدم معلم وهمه چیزدان علاوه بر مشاوره نصیحت وسرزنش هم چاشنی حرفهام بود وبعدهم چقدبخودم اجازه میدادم که قضاوتشون کنم که فلانی چرااینکاروکردمیتونست اینکاروانجام بده خب دیگه من عقل کل بودم وازدیدخودم به دیگران نگاه میکردم وحتی دیگران رو بی ارزش میدونستم ازاینکه ازمن مشاوره وراهنمایی میگرفتن من چقدذوق میکردم وبیشترمغرورمیشدم وجالب اینجاست متوجه شدم که ادمهافقط موقعیکه مشکل دارن سراغ من رومیگرفتن توروزهای خوششون خبری ازشون نبودتازه خبرخوشی داشتن من ازدیگران میشنیدم ازشون ناراحت میشدم چطورموقع ناراحتی من خوب بودم امابراخوشحالیهاتون خوب نیستم ویاباایده ومشاوره من به نتیجه خوب رسیدن بازهم ازنتیجه خوبشون بمن چیزی نمیگن وحتی تشکرخشک وخالی هم نمیکردن وبازهم ناراحت میشدم ویابهشون راه حل میدادم امانجام نمیدادن بازهم ناراحت میشدم خلاصه تابه اینجارسیدم که باقانونجذب اشناشدم وکتابهاروخوندم ودر خودم فرورفتموبهخودموزندگیم توجه کردم که اقادیگران روقضاوت نکن اقاتومسیول دیگران نیستی اقاخیلی راست میگی به زندگی خودت سروسامان بده اقاخودت به زندکی ایده الت برس دیگران توروالگوشون قرارمیدن اقااینقدرمنم منم راه ننداز اقاتوهم انسانی مثل بقیه اقاتوفقط یه انسانی که همونکارهای انهاروبوقت ش انجام میدی دیدم دنیاچنان میچرخیدهموناتفاقهابرام میافتادوهمون رفتاربقیه روانجام میدادم اقادیدم که هرچی دارم به دیگران سفارش میکنم درواقع داشتم بخودم یاداوری میکردم وقتی به یکی میگفتم بابابرو شادی کن واززندگیت لذت ببر گورشوهروبچه وکمی برای خودت وقت بذاردرواقع بایدبخودم یاداوری مکردم واینکارهاروخودم انجام میدادم هرچی سفارش میکردم برای دیگران یا دیگران میاومدن برام از مشکلاتشون میگفتن دقیقاهمون مشکل در زندگی خودم بوداماچنان درگیر دیگران وزندگی دیگران ومغرورشده بودم که مشکلاتم رونمیدیدم مثل کسی که سرش روکرده باشه توبرف ونقش یاتظاهرمیکردم که زندگیم ایده ال و انچه میخوام دارم وهستم درحالی که هیچی نبودم درحالی که اصلاخودم رونمیشناختم چون اصلاحواسم بخودم نبود اصلاتوی این خونه وزندگی نبودم توعالم هپروت که میخواستم دنیای اطرافم روزیباوقشنگ کنم تااینکه من خوب دیده بشم تااینکه من هم به زندگی خوب برسم تااینکه دنیام قشنگ بشه دنیام که قشنگ نشده بودهیچ قانون حذب پتکی بودکه زده شدتوسرم وازخواب وخیال بیدارم کردتاخودم روبیشتربشناسم کمترکاربه دیگران داشته باشم مشکل دیگران بمن ربطی نداره حواسم روبدم به خوبیهای اطرافم حالامیخوادخوبی دیگران باشه یاخوبی محیط اطرافم باشه تاخوبیهابیان سراغم شنونده باشم امادرگیرمشکل دیگران نشم درصورتیکه خودشون بخوان که بمن بگن ویادرخواست کمک کردن مشکلی نیست بهرحال انسانیت هم خوبه.
خداروشکر میکنم که بعدازچندین سال که درخواب بودم بیدارشدم ورشدم عالی بوده وبهترهم خواهدشد.ممنونم ازاین اگاهیهاتون که ارامشی برایم بود
به نام خدای مهربان سلام
خداروشکر میکنم که از روح خود در من دمید و به من ارزشمندی و قدرت خلق زندگیم رو داد از اون لحظه
تجربه ، درک و درس من از این فایل
از دست همسرم حرص خوردم برای ماشین یاد گرفتن
منم مثل استاد این تجربه رو داشتم و یکیش که خیلی بلد هست برام یادگیری ماشین هست که خانمم داشت
اون اول خیلی میترسید که یاد بگیره و همیشه میگفت که باید یاد بگیرم و خب منم ذهنی حمایت میکردم و نمی ترسوندمش و میگفتم که خیلی خوبه که یاد بگیری و من چند وقت شب ها سه نفری با پسرم و همسرم میرفتیم بیرون و تمرین میکردیم و خب این موضوع شاید چندی بار انجام شد و تقریبا کلاج ترمز رو شناخت و تونست حدود صد متری ماشین رو ببره و دور بزنه
این قضیه گذشت تا چند وقت بعدش رفت و گواهینامه اش رو گرفت ،و خب تمرین کرد و با دختر خاله اش هم بیرون میرفت و دستش راه افتاد و یه روزه هم رفت تا محل مادرش که بزرگترین ترسش بود و دیگه راه افتاد
خب اون موقعی که من ماشین رو دستش میدادم ماشین کاملا صفر بود و اتفاقا همه به من میگفتن که نده ماشین رو دستش ، خراب میکنه ،و حتی برادر خانمم هم گفت نده بابا این خرابش میکنه و میزنه جایی ماشین صفر رو
و من میگفتم که خدا حافظ هست و احساسم خوب بود و سعی میکردم که به چیزهای خوب توجه کنم تا ناخواسته ها
و این گذشت تا همین چن وقت پیش که مثلا پسرم رو میبرد مدرسه و کارهاش رو انجام میداد و قبلش همش باید یکی میبردش و الان خودش انجام میده
گفت که خداروشکر که من ماشین رو یاد گرفتم و خدا پدر افسانه رو بیامرزه که به من یاد داد ماشین رو و همراهم اومد
اقا این رو که گفت من دیدم درونم شعله ای فوران کرد
انگار این تو فکرم اومد که خدا پدر بیامرز کی شرایط رو فراهم کرد، تو که میترسیدی و اون اولش که خیلی ترس داشتی من بودم که شب میرفتیم وتمرین میکردی و من بودم که ماشین صفر رو جرات کردم دادم که بری و گرنه که الگوش کنارت هست که ماشین دست خانمش نمیده میگه خراب میکنه
و من بودم که ترس ننداختم تو دلت
بگذریم از مسائل باوری که هر کس خودش زندگی خودش رو رقم میزنه
ولی این تو فکر من هست و خب بعضی مواقع میگه که خدا پدر فلانی رو بیامرزه ، و حتی من یه بار گفتم که بابا منم فلان کردم ،گفت تو کجا بودی آخه
و خب این فکر از ذهنم عبور میکنه که اوکی ،اون بود، حالا برو بقیه کارهاتم از اون بگیر دیگه
مشکلی نداره
ولی خب چون استاد این موضوع رو اشاره کرد من یاد داستان خودم افتادم
این موضوع این درس رو به من داد که من هیچ نقشی در زندگی افرادندارم ، و افراد خودشون اگر آماده باشن خداوند خیلی بهتر از من بلده که هدایتشون کنه و من فقط میتونم که کاسه داغ تر از آش بشم برای خداوند
تصمیم گرفتم که دیگه به هیچ عنوان نخوام که کسی رو با کوچکترین کلمه ای تغییر بدم و این رو به خودم میگم که حتی اگر به اندازه کلمه و لحظه ای روی دیگران تمرکز کنم خودم رو از مسیر خوشبختی و سعادت و خداوند دور کردم
داستان بعدی در تربیت فرزند و کلاس زبان
پسرم چن وقت پیش به گفته ما کلاس زبان میرفت و چند وقت بعدش گفت دیگه دوست ندارم نمیرم ولی من خودم خیلی زبان رو دوست دارم و هر روز بعد از سر کار و قبلش زبان میخونم و بشدت لذت میبرم ازش
وقتی که این رو دیدم ،اولش گفتم که باباجان برو خوبه ، و تشویقش کردم و گفتم اگر بری این میشه و اون میشه ،و حتی یه روز نشسته بود من یه جمله گفتم و اون گفت این میشه ،و من گفتم آفرین این بخاطر کلاسی هست که رفتی و بعدش گفتم اگر بری نتیجه اش این میشه واون میشه و فلان و بهمان دیدم رفت یه کتاب اوردو شروع کردبه خوندن و بعد از فردا همه چیز ول شد
و گفتم شاید چون بچه اس این کارو میکنه و باید دائم بالاسرش باشی
ولی دیدم که چطور از بین این همه چیز در اطرافش به بازی کامپیوتری علاقه منده و هر چی میگی میگه چشم که فقط بره به اون کار برسه
و حتی من بردمش آرایشگاه و پیادش کردم دم در وگفتم برو تو تا من ماشین رو پارک کنم نرفت تو ، تا من بیام
ولی بعدش که آرایشگاه تمام شد و رفتیم براش کارت بازی بخریم من که گفتم برو از مغازه دار بپرس که داره سه تا مغازه رو خودش میرفت میپرسید و میگفت نداره و مغازه چهارم اومد گفت داره
کسی که تا چند دقیقه قبلش روش نمیشد بره داخل آرایشگاهی که همیشه میریم و اونها رو میشناسه ، میره چهارتا مغازه غریبه برای خواسته ای که داره سوال میپرسه و نه از نه شنیدن نگرانه و نه از سوال پرسیدن
این چی رو نشون میده ؟ نشون میده که من اشتباه فک میکردم که بچه حالیش نیست ، و باید دائم بالاسرش باشی، و یاد کودکی خانمی که مترجم معروفی هم هست و من اسمش رو یادم نیست افتادم که از همین سن کودکی کلاس زبان میره و انقد دوست داشته و ادامه میده با اینکه پدر مادر اولش میگن ولش کن این ادامه میده
پس این نشون میده که من اشتباه میکردم و من فک میکنم که باید هدایت کنم افراد رو در صورتی که هدایت کار خداونده و من نباید کاسه داغ تر از آش برای خداوند باشم
و بعد از این قضیه ،گفتم من میسپارم به خداوند و بجای اینکه هی بخوام اعصاب خودم رو خورد کنم و بخوام هی بگم فلان کن و بهمان کن که در نهایتش بخوام خودم احساس ارزشمندی بگیرم که من چقد پدر خوب و فداکاری ام بیام روی خودم کار کنم
به قول استاد اگر مرد هستم بیام خودم زبانم رو قوی کنم ،اگر مرد هستم خودم رو تغییر بدم و اون اگرآماده اش باشه با یه جمله یا یه کلمه خودش مسیر رو میره
اگر هم آمادش نباشه که من اگر خونه رو هم بکنم کلاس زبان باز تغییر نخواد کرد و کاری انجام نمیشه
و چقد این دیدگاه به من در تربیت فرزند احساس آرامش داد
این باور خیلی به من کمک میکنه که خداوند کارها رو انجام میده و اگر نیاز به کاری توسط من باشه خداوند به من میگه و من انجام میدم و کارها خیلی خوب و راحت انجام میشه
خدیاشکرت
استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم
چرا من دارم فایلها رو گوش میدم؟
دلیلی که دارم این فایلها رو گوش میدم چیه واقعا؟
آیا به قصد تغییر شرایط زندگیمه؟ آیا میخام زندگیمو از اینی که هستم تغییر بدم و از لحاظ مالی رشد کنمو ثروتمند بشم؟
درونممیگه نه؛
درونممیگه تو به قصد تغییر و بهبود شرایط مالی زندگیت گوش نمیدیتو به قصد حال کردن داری گوش میدی
تو به قصد کیف کردن از شنیدن این حرفها داری گوش میدی
تو قصدت عمل کردن نیست
تو نمیخای به این حرفهایی که میشنوی عمل کنی و یه جورایی حتی گاها داری اذیت هممیشی
تو قصد واقعیت عمل کردن به این حرفها نیست
تو فقط به دنبال یه مسکن هستی مثل یه ادممعتاد که یکی دوساعت حالتو خوب نگه داره
تو اصلا مال این حرفها نیستی
در درونت خودت با خودت رودربایستی داری
اومدی ولی چون مسکن شده برات نمیتونی ازش دل بکنی
عمل کردن به این حرفها یه مقداری خودخواهی و قدی میخام
یه مقدار پر رویی میخام
مخصوصا یه مقدار خودخواهی میخات که تو تو این سالها خیلی خیلی آدم دلسوزی شدی
دلسوزی از روی جهل و نادانی از روی احساسات
… اینکه داری به اطرافیانت که گمان میکنی مثل خودت نیستن و یا نمیتونن پیشرفت کنن در صورتی که میتونن ولی نمیخان و یا توانستن و بهتر از تو هم تونستن ولی تو نمیخای ببینی چون از حس دلسوز بودن داری لذت میبری تو دلسوزی کردن و محبت بیجا لذت میبری
داری از انتقال حس قربانی بودن و قربانی شدن لذت میبری
باید کمی بیرحم باشی
باید کمی خودخواه باشی
چرا از تغییر و رشد و جدا شدن از شرایط الانم ترس دارم؟
چون میترسم تنها بمونم تنهای بیکس
چون نمیدونم آینده تغییر چه خواهد شد؟ آیا واقعا موفق خواهم شد یا ممکنه شکست بخورم و از الانم هم بدتر بشم؟
علت ترس از تنهایی دو چیز هستش؛
یکی شرک و دیگری باورهای غلط
همیشه در دوران بچگی از تنها موندن و حمایت نکردن بزرگتر ها صحبت شده برام همیشه هشدار دادن اگه طبق گفتهشون عمل نکنم دیگر از من حمایت نخواهند کرد و منرا تنها خواهند گذاشت منرا ترسانده اند ترس از حمایت نکردنهاشون
شرک هم در ادامه این ترس تکلیفش مشخص میشه …
من ترس از تنها ماندن دارم ولی قرار نیست و نبوده که کسی برات منو حمایت و یا ساپورت خاصی بکنه قرار بوده و هست و خواهد بود که خود الله و خداوند منرا یاری. حمایت کنه
قراره خداوند خودش برای من دوست بشه حمایت و حمایتگر بشه
برام پول و ثروت بشه
خونه و ماشین رویاهام بشه
خود واقعی رویاهام بشه
قراره خداوند خودش مسیر رو برام روشن کنه
قدم به قدم با من همراه بشه و دستمو بزارم تو دست خدا و چشمامو ببندم
قراره خداوند خودش راهنما بشه
خودش قوت قلب بشه
اصلا هر کسی هر کاری و یا هر وعده ای رو میده قرار خداوند اون رو به من بده از این دستش نشد از دستان دیگرش استفاده میکنه نگران نباش
خداوند خودش قراره برای من امید بشه یه امید واقعی نه امید واهی
همونی که بهت قول داد اگه تو بورس باهاش سرمایه گذاری کنی فلان قدر سود میکنی؛ کو سودش؟ کو پولش؟ اصل پولت رو هم نتونست بهت برگردونه تازه بعد چند سال
قراره خداوند خودش برات همسر بشه تو دنبالش نیفتاد
قراره خداوند خودش برات مادر بشه تو دنبالش نباش
قراره خداوند خودش برادر و خواهر بزرگتر و کوچکتر بشه و همه کارهاتو انجام بده تو به دنبالشون نباش
قرار خداوند خودش برات عید نوروز بشه تو دنبالش نباش
قراره خداوند خودش بیدارت کنه برای کار و تلاش و لذت بردن
هر چیزی رو که از هرکسی انتظارشو داری قراره خداوند خودش همون باشه برات تو دنبال راضی کردنشون و یا جلبشون نباش
خداوند برات ماشین دلخواه میشه نگرانش نباش
خونه دلخواه میشه تو فقط قدم بردار
خداوند اونطرف خواسته های تو منتطر تو هستش تا تو قدم برداری و بری سمتش حتی بهت قول میدم تو طول مسیر هم حمایتت خواهد کرد اون تنهات نمیزاره فقط کافیه قدم برداری
تمرینات رو خوب انجام بده و رو تمرینات خوب تمرکز کن بهت قول میدم که نتیجه میگیری
بهت قول میدم که خداوند ازت حمایت میکنه تو فقط قدم بردار
خداوند و خواسته های تو اونطرف پل رودخانه منتظر تو وایستاده بهت قول داده که روی پل هم ازت حمایت میکنه تو فقط کافیه قدم برداری
محکم قدم بردار و نگران قضاوتهای مردم و برادرت و خانواده ات هم نباش
تو هر کاری بکنی هستن کسانی که تو را قضاوت کنن و مورد قضاوت قرارت بدن
نگران چرندیات و مزخرفات اونا نباش
اونا حرفهای دل خودشونو دارن میزنن
اونا از قانون آگاه نیستن که دارن صحبت میکنن
نگران نباش خداوند هیچکدام از این خصوصیات اخلاقی که مردم دارند رو نداره هیچکدوم از بدیهای مردم رو نداره
قضاوتت نمیکنه
دروغ نمیگه
فریبت نمیده
تنهات نمیزاره
اوقات تلخی نمیکنه
سرزنشت نمیکنه
او برای تو اعتماد به نفس میشه چطور که برای ابراهیم (ع) شد به او توکل کن
برای تو قدرت و قوت قلب میشه چطور که برای مادر موسی(ع) شد قوت قلب رو در نظر مثبت مردم دنبال نکن
برای تو عزت نفس میشه چطور که برای محمد (ص) شد عزت نفس رو در مردم نجوی
اون قول داده و وعده کرده همه چیز میشه برای تو
پس تو به حمایت و مهربانی و لطف و نعمت و … غیره یِ هیچ کس و هیچ چیز نیازی ندارم.فقط و
فقط به خداوند نیاز دارم چون او همه چیز است و همه چیز باهم است
انشا الله از عاملان به آگاهی ها باشم و خداوند را باور کنم من نیاز ندارم هیچ کس و هیچی غیر از خداوند رو باور کنم
خداوند رو باور کنم همه نعمتهای دنیا و آخرت را باهم و یکجا باور کردم و بدست آوردم انشاالله
در پناه الله یکتا شاد موفق و پیروز باشیم