آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/12/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-12-07 20:50:572024-12-10 22:32:30آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام و صد سلام به استاد عزیزتر از جانم به مریم بانوی عزیز که پشت صحنه مشغول هستند و مدتهاست تصویر زیبا و صدای دلنشینشون رو نشنیدیم مریم عزیز سلطان رزق و روزی حسابی دلم براتون تنگ شده
استاد جان چرا انقدر عشقی؟ چرا انقدر ماهی؟چراانقدر خاطرخواه داری ؟چرا انقدر صداتون ارامش میده ؟ چه جوری صحبتهاتون انقدر دست اوله ؟بخدا پونصدتا مفسر هم جمع بشند نمیتونه سوره لیل رو سوره ضحی رو سوره اعراف رو بخوبی شما تفسیر کنند
سالها پیش دنبال مفسر قران بودم خدا شما رو به من هدیه داد کلامتون پر از اگاهی هست
بریم سراغ مطالب ارزنده فایل هدیه
من خودم دقیقا این ادم هستم و بخاطر این موضوع خوب شنونده بودن ؛احساس مفید بودن احساس از خودگذشتگی و صدها رفتار و عمل بظاهر خوب ولی از درون ویران کننده بودم به لطف اگاهی های شما به لطف مقاله ها ی مریم جان در تمام دوره ها و فایلهای رایگان و کمک خداوند توانا تونستم به این حسهام غلبه کنم چه قدر من بخاطر اینکه میتونستم ساعتها پای درد و دل بقیه گوش کنم تشویق شدم
چه قدر از واژه ی (تو چه قدر مهربونی )برام استفاده کردند چه من متنفر شدم از این واژ ها
واقعا جای اهرم رنج و لذت تو ذهنم عوض شده
قبلا چه قدر خودخواهی برام واژه ی کثیفی بود و ایثار چاژه ی مقدس و خدا پسندانه ای بود
الان چه قدر واژه ی خوددوستی برام لذت بخشه و واژه ی ایثار و از خودگذشتگی زحر اور
قبلا واژه ی مهربانی با دیگران چه قدر تو ذهنم خوشگل بود الان واژه ی مهربان بودن با خودم برام خوشگل شده
استاد بعد از دوره بی نظیر احساس لیاقت که مشغول بررسی خودم شدم متوجه شدم از اونجایی دیگران برام مهمتر شدند که وقتی توی اتوبوس راحت روی صندلی نشسته بودیم به محض ورود( یه خانم مسن یا بچه به بغل یا باردار )مادرم سریع بلند میشد و صندلیشو میداد به اون خانم این رفته تو ذهن من که خودتو به زحمت بنداز برای اینکه ثواب داره برای اینکه خدا ازت راضی باشه برای اینکه اون دنیا بری بهشت و هزاران دلیل دیگه و چندین هزار مثال دیگه از این دست رفتارها رو با ما انجام دادند و ما شدیم از خودگذشته ما شدیم فداکار ما شدیم ناجی دیگران و لذت میبریم از این کار
چه قدر من در ابتدای مسیر فایلهای با ارزش شما را راحت در اختیار دیگرانی قرار میدادم که هیچ تعهدی به تغیر نداشتند الان خیلی خسیس شدم تو این مورد بخدا استاد انقدر شما براممعنوی هستید انگار دلم نمیاد برای هرکسی بفرستم و فقط میگم خدایا خودت هدایتش کن با طب کردن تکامل در نهایت برسونش به استاد جان
یه مثال واضح بزنم برای تغیر دیگران
تابستون دختر من شپش افتاد روی سرش روزهای اول تمام ملافه ها رو تختی رو بالشی ها رو شستم روی مبلها ملافه انداختم و همش مینداختم تو ماشین بعد از چند روز دیگه خسته شدم از خدا هدایت خواستم یکدفعه یه ایده اومد که سمیه تو بجای اینکه بیای محیط اطراف رو تغیر بدی بیا یه اسکارف بزار سر دخترت که دیگه شپش جدید وارد موهاش نشه چرا میخای تمام فضا رو پاکسازی کنی
یاد اون مثلی افتادم که طرف میره دکتر و دکتر بهش میگه شما باید تمام محیط اطرافت سبز باشه بعد میاد خونه و تمام دیوارها رو رنگ سبز میزنه و همه جارو به رنگ سبز در میاره جلسه بعد که مراجعه میکنه به دکتر میگه واقعا نسخه ی گرونی بود دکتر میگه چرا بیمار میگه خیلی هزینه برداشت برام همه جا رو سبز کردم دکتر تعجب میکنه میگه میتونستی با خرید یه عینک سبز همه جارو سبز ببینی
این فقط یه حکایت هست ولی تو دنیای واقعی هم همینه ما بجای اینکه بیایم روی خودمون کار کنیم تا ارامش داشته باشیم میگیم اول همه چی اوکی بشه فرزندم همسرم تغیر کنه محیط پیرامون عوض شه در بدترین حالت رژیم تغیر کنه حکومت عوض شه ارزونی بشه تا من بتونم خوب زندگی کنم
واقعا تغیر دادن خودمون راحتر نیست ؟تا تغیر این همه موضوع ؟
استاد کاش برمیگشتم به سال 96 اولین کاری که میکردم خساست به خرج میدادم تو انتشار کلام مقدس شما
دومین کاری که میکردم از فایلهای رایگان شروع میکردم به نوشتن و تمرین دفتری و عملی
سومین کاری که میکردم این بود تلاش نمیکردم حتی به همسرم و فرزندم بگم چطوره فکر کنند و رفتار کنند بهتره
باز هم خداروشکر میکنم از راه راست منحرف نشدم و ادامه دادم
الان تو دوره احساس لیاقت هستم که خواهر عزیزم زحمت خریدشو کشیدن و مثل غذای خوشمزه ای که یواش یواش و با لذت میخوری که تموم نشه دارم اگاهی ها رو مینویسم کامنتها رو میخونم تا بره تو گوشت و استخونم
ممنونم از استاد جان که انقدر سخاوتمنده که آگاهیهای جدید رو انتشار میده تا ما هم استفاده کنیم عمل کنیم و لذتشو ببریم
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم .
چه قدربادیدن این فایل ارزشمند ذوق کردم وتیتر رو که دیدم واقعا شوکه شدم ،آیامن میتوانم زندگی دیگران راتغییردهم ؟
یه چندروزی بود که باتموم فکرکردن هام به ای نتیجه رییدم من نمیتونم کسی وتغییربدم ،این ومتوجه بودم ودست ازدیگران برداشته بودم وتمرکزم روی خودمه اما یکی دو روزهست که متوجه شدم به صورت ناخودآگاه دارم این کارو انجام میدم
مثلا دوستی بود که درگذشته باهم خوب بودیم ولی مسیرموندعوض شدوشخصیتش خیلی عوض شدوبه خاطرمشکلاتی که بود بین مایه مدت فاصله افتادوناراحتی که تمام شدندولی الان ایشون کلا عوض شدن وبه یه آدم جدی واخمو ومنفی تبدیل شدن وچقدر من سعی کردم تاهمین الان که اون وتغییربدم فکرمیکردم باید خیلی بیشتربهش توجه کنم یا خوبی کنم یامن وظیفه دارم که باخوبیام اون ودوباره به آدم قبلی تبدیل کنم اماهربارانرژیم کسیده میشه وقتی میبینمش وبه خاطر این که دوسش داشتم نمیتونستم بزارمش کناریا همون جوری قبولش کنم وهمش نگران دیدگاه ونظرش درموردخودم بودم ،وفکرمیکردم نه بایدبامن بهتررفتارکنه امانتیجه ای نمیدیدم وفقط انرژیم خالی میشد .
این بارسپردم بخداوگفتم خدایا خودت هدایتم کن من دیگه خستم تسلیمم عقلم دیگه نمیکشه چون صد درصد به خاطر کمبودآگاهی های من درموردروابط یا عزت نفس هم ممکنه باشه ولی من انقدرخودم ومقصرمیدونستم که خودتی که مسئول تمام مسئول اتفاقات ارتباطات سلامتی و…..هستی انقدربه خودم سخت میگرفتم که کم میاوردم .
اخرش به ای نتیجه رسیدم که تومسئول رفتارهاوعملکردکسی نیستی ونمیتونی کسی وتغییربدی ،وهرچه قدرتوجه کنی به این ناخواسته بیشتروبیشترمیشه چندتا باوروآگاهی وتمرین هم درنظردارم تادراین موردخودم وتغییربدم
خدایاشکرت به خاطرهمه چیز .
به نام خداوند جان وخرد که از این اندیشه برتر نگذرد سلام خدمت استاد عباس منش عزیز.خانم شایسته دوست داشتنی .و همکاران محترم و درود به بچه های نیک اندیش سایت چقدر خوشحال و مشعوف شدم که تا صحفه سایت را باز کردم خدا خدا میکردم که فایل جدید بر روی این سایت الهی و پر برکت باشه و با تصویر زیبا و پر انرژی استاد رو به رو شدم و یه جورایی غالب تهی کردم و جالب تر که هیچ کامنتی هم نبود . من چقدر سعادت مندم که در همچین فضایی هستم چقدر لایق ومحترم هستم که یه همچین اگاهی هایی را میشنوم وچقدر پاک و زلالم که این چنین تصاویر هایی را میبینم و به نظرم هر شخصی که در این سایت هست و این مطالب را میبینه و گوش میده و مهمتر عمل میکنه چقدر خوش به حالشه و چقدر پر سعادتو پاکه واقعا چقدر زیبا سخن میگوید استاد چقدر فهم اگاهی در وجود او تراوش میکند چقدر احساس ارامش دارد و بی نهایت دوست داشتنی . من تحسین میکنم وخوشحال و ذوق زده میشم که میتوانم منم این طوری باشم . میتوانم خوراکی این چنین ارزشمند در وجودم تزریق کنم . و دوست دارم فقط تحسین کنم واحساس خودمو بیان کنم . پس میام شکر میکنم برای وجود این اگاهی ها .این نوع نگاه این سطح از فهم و درک .این مدل علاقه به کار که استاد دارن میخوام بنویسم که یک انسان چه نزدیکی با پروردگارش داره چه سطح از ایمان به غیب داره چه انگیزه و چه ظرفیتی دارن که به این مقام به این درجه از اگاهی رسیدن .که مصداق بارز عمل کردن هست .و به نظرم مثال زنده این شعر فردوسی بزرگ هستن که میفرماید بزرگی سراسر به گفتار نیست دو صد گفته چو نیم کردار نیست .این کامنت را برای تشکر نوشتم خواستم تشکر کنم عشق کنم و یاد بگیرم چون چیزی نیست غیر از اگاهی های ناب غیر از علم و توحیدو خدا پرستی . چیزی نیست غیر از نشان دادن بزرگی پروردگار . من تسلیم خدایی هستم که افرید بندگانی را مثل عباس منش ها مثل شما بچه های سایت که بسیار یاد گرفتم از کامنتاتون پروردگاری که من را خلق کرد. خوشحالم و عاشقانه تحسین میکنم این محیط زیبا و بهشتی را چون بهشت جایی هست که چیزی غیر از سلام و سلامتی نیست مثل این جاست که همش حس خوب وحاله خوبه پس شکر برای این سایت بهشتی . من سپاسگزارم برای این فایل برای این چنین محتوایی برای همچین استادی وبرای این همه همکلاسی های خوب سپاسگزارم برای این طرز فکر متفاوت . مچکرم پروردگارم برای این افتاب مهربانی که بر سر ما میتابد .سپاسگزارم خدایا برای خلق این همه انسان های زیبا و اگاه و ممنونم خدا برای این سایت برای استاد برای خانم شایسته برای دست اندرکاران و ابزار تهیه این محصولات . مچکرم از همه شما دوستان به امید بزرگ اندیشی های مثبت .وایمانی استوار . و در کارها بر خدا توکل کن که تنها خدا برای مدد ونگهبانی کفایت است..
بنام الله یکتاوهدایتگرم به سمت زیبایی ها
سلام به استادعزیزم ومریم عزیزم
امشب که درفستینگ دوره قانون سلامتی هستم که خوابم خیلی کم وعالی شده وتابه الان بیدارم ودارم کامنت های زیباوپرازآگاهی دوره روانشناسی ثروت1جلسه25مطالعه میکنم ولذت میبرم وبعدازدوساعت خوندن کامنت هااومدم ازسایت بیام بیرون که دیدم استادفایل جدیدروی سایت اومده وفایل بازکردم به محض دیدن اسم فایل یادتجربه داستان خودم افتادم ودرسی دوباره برام شدتایادم بمونه من قادربه تغییرزندگی هیچ کسی نیستم حتی فرزندوهمسرخودم
داستان من ازاینجاست که استادچندسال پیش که بااین قانون ومباحث آشناشدم همش سعی داشتم همسروبچه هامم تغییربدم وهمش توی خانه توی ماشین تفریح بیرون همه جاصحبت شمارومیکردم وتوضیحات میدادم وهردفعه هم متوجه میشدم اطرافیانم میل به شنیدن ندارن امامن اسرارداشتم توضیح بدم (شرک داشتم)وفکرمیکردم دارم کاردرست انجام میدادم وازگوشه کنارکنایه هایی یاازهمسرم یابچه هام یااطرافیان حتی میشنیدم وخیلی بهم میریختم بازباخودم صحبت میکردم آروم میشدم وبازدوباره این روندوپیش میرفتم خیلی هیجان داشتم این قانون به بقیه هم بفهمونم وحتی خیلی مواقع همسرم مخالفت های شدیدداشت وعصابانی میشدواقعاوهمیشه هم استاد(ببخشیداینومیگم)باشماوصحبت هاتون مخالف شدیدبودوهمش گوشیم روی گوش کردن فایلی بودبه محض اومدن همسرم خاموش میکردم وگرنه دعوابرقراربودوحتی منتظربودن من کاری درست انجام ندم سری بچه هام یاهمسرم میگفتن چی شدتوکه میگفتی اینجوریه اونجوریه قانون فلانه ومن سرخورده میشدم وناامید بازم متوجه نمیشدم جهان هی هشدارمیدادتااینکه یه روزهمسرم کلابامن قهرکردوخیلی باعصابانیت وبدرفتاری های شدیدوبحث وبه پدرومادرم درمیان گذاشته بودکه این ازدین خارج شده (منظورش من بودم)وکلایه حرفهایی میزنه که خلاف همه چیه بیاین نصیحتش کنین وگرنه هیچی منم ازهمه جابیخبروذهنمم درگیراینکه خدایاچیکارکردم که همسرم بدرفتاری میکنه وپدرومادرم پیش من اومدن دقیقاساعتی همسرم هماهنگ کرده بودبیان منزل ماکه خودشم حضورداشته باشه وشروع کردن به بحث کردن واینم بگم که من آدمی بودم وهستم هیچ موقع حرفی اززندگیم هیچ جاحتی برای مادرخودمم نگفتم وهمیشه باهمسرم ازاول دوست داشتیم دورزندگی کنیم تابه درک بهتری اززندگی مشترک برسیم ونزاریم کسی دخالتی درزندگی مون داشته باشه چه خانواده من چه خودهمسرم وهمیشه خودمون سعی مون این بودزندگی خودمونه ومیسازیمش وبه لطف خداوندهم خوب پیش رفته تابه الان ودرآینده انشاالله خداروشکرویکی همسرم میگفت یکی پدرومادرم ازیه جاهایی همسرم یادش میومدکه تعجب میکردم وفقط اون لحظه داشت ازبدی های من میگفت ومنم مونده بودم همسرم همیشه میگفت تواین خوبی روداری اون خوبی چراالان قضیه کاملابرعکس شدبالاخره دیگه من طاقت نیاوردم کلی گریه کردم زدم بیرون وکلاناراحتی واون روزبرام درس شدکه من قادربه تغییرزندگی هیچ کسی نیستم حتی نزدیکانم وسعی کردم سعی کردم تمرکزم روی خودم بزارم وروی افکارم بزارم خودمودرست کنم دنیای اطرافم درست میشه والان همون همسری که هیچی قبول نداشت وکاملاباحرفهای استادمخالف بودبامن هم مدارشده که شروع علاقه مندشدنش استادبادوره پربرکت سلامتی بودخودش همسرم ازسایت خریدهزینش پرداخت کردوداریم باهم به لطف الله مهربان دوره روبه مدت 10ماهه پیش میریم وخیلی زیادتازه به یادمنم میاره اینجااستاداینوگفت اینجایادفلان صحبت استادافتادم واین کارانجام دادم وهمه تعجب میکنن بهم میگن توچیکارکردی همسرت باهات هم مداره بروخداتوشکرکن چون چندتاازدوستای اطرافم عضوسایت هستن ودنبال میکنن مباحث شمارواستادومیگن این آدم ازاون موقع هاازاون حرفهاکه میزدوالان که اینقدرتغییرکرده
ومن اینوزمانی فهمیدم که ازتغییردیگران دست کشیدم تمرکزم روی خودم ودوره هاگذاشتم وتسلیم خداوندشدم ورهاکردم همسرم وبچه هام تغییرکردن ازپدرومادرم دورترشدم بااینکه همسایه بودیم ومادرم بنده خداهنوزم مخالفه امامن روی خودم به اندازه ای که کارکردم جهان منوبه مسیردورترهدایت کرد
دوره هاروکه خریدم همه روی خودم بایدکارمیکردم وذهنی بودن امادوره سلامتی چون مربوط به جسمم میشدوهمه ظاهرم میدیدن هرکسی سوال کردسعی نداشتم باحرفهام بخوام بهش بگم اینونخوراونوبخوراین خوبه یابده فلان میشی اگرم ازم خواستن که چیکارکردی به ماهم بگوآدرس سایت براشون فرستادم که چقدرهم پرسیدن واومدن توی سایت وهرکسی هم بهم میگفت چراباخودت اینجوری کردی چرالاغرشدی میگفتم دارم یه شیوه پیش میرم امتحان میکنم یابالبخندگذرمیکردم وواردبحث یابخوام بقیه روتغییربدم نمیشدم ونمیشم به لطف خداوند
استادسپاسگزارم بابت این فایل ودوباره یادآوریم شدکه من قادربه تغییردیگران نیستم وروی خودم انرژی وزمان بیشتری بزارم
استادمنتظرفایل بعدی هستم وآیه های زیبای قرآن وخدای عزیزم که چه چیزی به ماگفته
خدایاشکرت که امشب هدایتم کردی به این فایل زیباونوشتن کامنت
درپناه الله یکتاشادوسربلندباشید
4:5صبح
بنام خداوند یکتا
سلام به استاد و مریم عزیز
سلام به دوستان گرانقدر
تغییر دادن دیگران با توجه به قانون (، به هر آنچه که ما انسانها توجه میکنیم آن ، در زندگی ما پدید می آید و رشد میکند ) یعنی ما به دنبال اشکالات و ایراد های اطرافیان هستیم و آدم های ایراددار را بخودمون جذب میکنیم و وقتی هم که پای درددل های آنها مینشینیم و دلمون به حالشون میسوزه و میخواهیم بهشون کمک کنیم فقط در حال اتلاف انرژی هستیم چون یادمون رفته که هر کسی هرکجاست جای درستشه اون فرد با توجهات بد خود به اوضاع بد گیر کرده و تنها خودشه که با تغییر در کانون توجه و رفتارهاش میتونه زندگیشو تغییر بده و خداوند وقتی مبینه طرف واااااقعا میخواد تغییر کنه و تسلیم شده از بینهایت مسیر بهش کمک میکنه و این یک طرف قضیه هست و طرف دیگر قضیه این هست که ما وقتی تصمیم به تغییر دادن شرایط و اوضاع زندگی دیگران میکنیم مرتکب شرک شدیم چون خدا رو یادمون رفته و فکر میکنیم ما میتونیم نجات بخش دیگران باشیم .
استاد عزیزم شما این مطلب را بارها و بارها در فایلها گفتید و من به اندازه ای که درک کردم به آن عمل میکنم در مورد اطرافیان مثل مادرم ، خواهرم و برادرم و بقیه که دورترند راحت میتونم انجام بدم و خیلی حواسم هست اما در مورد بچه هام و همسرم تا حالا فکر میکردم که دنبال تغییر دادنشون نیستم اما حالا که خوب فکر میکنم یه جاهایی هنوز کار دارم مثلاً وقتی استاد گفتن که همین الان امکان داره شما تصمیم گرفته باشید همین فایلو به کسی از اطرافیان بفرستید خندم گرفت چون واقعا میخواستم بفرستمش به همسرم که ضمن اینکه داره کارهاشو میکنه گوش بده .
همسرم در خانواده ای پر جمعیت بزرگ شده که جزو بچه های وسطی هست یعنی نه فرزند ارشد خانواده و نه ته تغاری اما هم حواسش به خواهر و برادرهای بزرگترشه هم کوچیکتر چه مشاوره ای چه ساپورت های مالی و طبق داستان های استاد عزیزم و خیلیها همیشه حرف میشنوه و عاقبت کارش به ناراحتی میکشه
منم در اکثر موارد فقط شاهد ماجرا هستم و فقط بخودم یادآوری میکنم میگم ببین چقدر استاد درست میگه ، هم شرکه و هم صرف انرژی بیخود هم کانون توجه به چیزای بده .
قبلنا که وارد سایت نشده بودم توی کتابی خونده بودم که از تغییر دادن دیگران دست بردارید و هی به همسرم میگفتم که داری انرژیتو برای خانوادت هدر میدید بجاش بیشتر تو فکر خودت و زندگی خودت باش اما اما همین رفتار من هم تغییر دادن همسرم بود
دیگه ولی گذاشتم همسرم راحت باشه و خودش عواقب کاراشو ببینه و تجربه کنه
و حرف استاد را که میگن تو خانوادشون نصیحت گوی بی عمل داشتند و این باعث شده تا خودشون مرد عمل باشند من هم آنقدر شاهد رفتارهای ناجی بودن و پشتیبان خانواده بودن و همیشه پی مسائل اطرافیان بودن و قهرمان بازی های همسرم بودم که در مورد تغییر دادن شرایط و احوال دیگران خییییلی حواسم جمع که نکنم این کارو
خداوندا منو به راه راست هدایت کن راه کسانیکه که به آنها نعمت دادی و نه راه کسانیکه گمراه شدند
واقعا استاد راست میگید که اینقدر تو این سایت در مورد خدا حرف زده میشه که تو مساجد گفته نمیشه
خدایا شکرت که من هم عضو این سایت هستم
به نام خدا
سلام استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان
خیلی از افرادی که اوایل اگاهی هایی را دریافت میکنن خیلی دوست دارن برن با بقیه صحبت بکنن و بهشون توضیح بدن ، کلا در هر موضوعی افراد اینچنین هستن . من خودم یادمه اوایل با دریافت هر مطلبی که از استاد یاد میگرفتم خیلی دوست داشتم صحبت کنم با دوستام و براشون توضیح بدم ، بخاطر همین موضوع خیلی انرژی میزاشتم و آخرشم یا مسخره میشدم یا کلا فقط تحسین الکی میشدم یا به قول استاد مسکن یکروزه میشدم برای افراد و همون افراد باز میرفتم دنبال همون روزمرگی خودشون و باز بعد چندوقت اگه حالشون بد میشد میومدن که باهاشون صحبت کنم و بعد دوباره راه خودشون را میرفتن و… دریغ از تاثیری به زندگیشون . توی خانوادم توی رابطه خودم تلاش میکردم تغییر را در زندگی اطرافیانم درست کنم انرژی زیادی میزاشتم هرروز صبح تا شب تلاش میکردم تا تغییر بدم و آگاهتر کنم از قوانین جهان و بعد دیدم نه تنها نمیتونم تغییری بدم بلکه خودم دارم از راه بیرون میرم دارم بدتر حالمو بد میکنم و بیشتر توی احساس بد میمونم و هربار زندگیم برام سخت تر میشه ، اونجا بود که دیگه گفتم من توانایی تغییر دیگران را ندارم و فقط روی خودم کار میکنم و دست کشیدم . مدت ها گزشت و دیگه تمایلی به صحبت با کسی نداشتم مگر اینکه یکی از من خودش بخواد . انسان خود به خود کم حرفتر میشه و دوست داشتم فقط روی خودم کار کنم . میدونستم در جایگاهی نیستم که دیگران را تغییر بدم . دوست داشتم تنها باشم توی خلوت خودم و باخدا بیشتر صحبت کنم به اهدافم فکر کنم و… یادمه بعد اون جرقه های زندگیم زده شد اتفاقات یکی پس از دیگری پشت سر هم برام افتاد وارد رابطه ای شدم هدایتی که چقدر لذت میبرم در زندگیم چون طرف مقابلم هم توی مدار اگاهی های من هست باهم برای مهاجرت اماده میشیم و زندگیم هرروز داره بهتر از قبل میشه . خواستم بگم دوستان عزیز فقط روی خودتون کار کنید جهان خودش همچیز رو براتون مرتب میکنه اونطور که خودتون دوست دارین . به فکر تغییر دیگران نباشید به فکر رشد خودتون و تغییر خودتون باشید مابقی همچیز تغییر میکنه اونطور که میخواهید .
سلام استاد عزیزم واقعان خیلی ممنونم ازینکه این موضوع را گفتید وممنون از خانم شایسته واین دوست عزیز مون که این قد خوب این موضوع را درک کرده است
استاد واقعان من خودم یکی از ادمهای هستم که دوست دارم بقیه را نصیحت کنم ودوست دارم زنده گی بقیه را تغیر بدم
ومن خیلی ضربه خوردم بار ها این موضوع من را اونقدر دور کرده از قوانین که خودم رو گوم کردم ودوباره به روز های اولم برگشتم با مشکلات با سختی ها و این اگاهی ها از ذهنم رفتن کلان
طبق که اشاره کردین گفتی حتمن در ذهن شما امده که این روبرید به فلانی بگید اقا تغییر دیگران خوب نیست در ذهن من هم یک دو نفر اومد همون لحظه که برم این حرف های شمارو به انها هم بزنم واقعا
ویک چیزی که در قلبم احساس کردم وخداچند بهم الهام کرد این بود اگه میخوایم به جهان وبه مردم جهان وبه ادمها کمک کنیم بهترین کمک همونی هست که زنده گی خودمان را تغییر بدبم ومسایل ومشکلات خودم رو تغییر بدم اگر من تمرکزم در زنده گی ام باشه وبه هدف ها وزنده گی خودم تمر کز بیشتری داشته باشم
مثلان الان زمیستون هست من برم بخاری برای گرمای خودم بخرم ویک کمک به بخاری ساز وبخاری فروش کردم
وهمه چیز خوبه در زمان درستش ومن احساس میکنم خودم هم دوست ندارم کسی حتی یک نصیحت کند به من و از اینکه چیزی را که به خود نمیپسندی به دیگران هم مپسند
ومیتونم ازین خیلی راحتر بر این موضوغ غلبه کنم که همین طوری که دوست ندارم که دیگران به من نصیحت کند خودم هم باید دیگران را نصیحت کنم هیچ وقت از خدا وند میخوام من را در راه راست هدایت کنه وخیلی ممنونم استاد بابت این موضوع که واقعان نیاز داشت فکرم قلبم واحساسم خدایا شکرت ومن
هی در ذهنم میاد وخودم با خودم میگم به تو ربطی نداره واگه راست میگی خودت عمل کن
میدانم که تو گفتی من در جا تغییر نمیکنم وسعی کنم در روز های اینده چند درصد تغییر کدم ویواش یواش این درصد را کوشش کنم بالا ببرم خدا یا بهم کمک کن الهی امین دوست دارم عاشقتم استاد عزیزم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم….
دقیقه 30 این فایل پراز اگاهی ونور الهی، شما استاد قشنگم گفتید من دقیقا به اونچه که میگم عمل کردم ونتایجش هم مشخصه!!!!
خب شما به لطف الله مهربان در مورد هر چیزی که نیاز یه انسان هست برای شناخت خودش وخداوند وجهان رو بهمون آموزش دادید….
وقتی منه مینا میگم یعنی ادعا میکنم بعد 4 سال بودن با شما ویادگیری آموزشهای شما دیگه واقعا سوال بی پاسخی توی ذهنم نیست دروغ نگفتم…
چون در تمام مدتیکه که من دارم از شما می آموزم هر سوالی که در تمام عمرم دنبال جوابش بودم رسیدیم وتازه هر سوالی هم که توی مسیر بهش برخوردم به لطف الله بازم شما پاسخش رو دادید…
خیلی از ماها که اینجا هستیم این تجربه رو داریم، ما توخونه هام توی زندگی هامون نشستیم داریم به یه چیزی فکر می کنیم که ذهنمون رو درگیر کرده و شاید اصلا به زبون هم نیاوردیمش، فقط در حد علامت سوال توی ذهنمون هست بعد الله شمارو هدایت میکنه به شما الهام میکنه که بیاین یه فایل در موردش آماده کنید وبذارید رو سایت…
وبعد من مینا و هزاران نفر دیگه از موهبت این اگاهی ها بهرمند میشیم….
زندگی تکرار تکرار هاست…..
ما اکثرا در مورد روابط مسئله داریم…
در مورد کسب وکار مسئله داریم…
در مورد درآمد و رزق وروزی مسئله داریم….
در مورد سلامتی مسئله داریم….
در مورد معنوییت و توحید ویکتاپرستی مسئله داریم….
خب اکثر ماها هم از شما دوره تهیه کردیم وداریم ازشون استفاده می کنیم، ولی از اونجایی که تمرکز صد درصدمون در طول روز یا هفته روی دوره ها شاید نباشه ویا یه بخشی از اون اگاهی ها یادمون بره، این فایلهای هدیه شما بسیاااااار کمک میکنه که ما تمرکزمون برگرده سمت خودمون ، وچه بسا تواین فایلهای هدیه اگاهی های گفته میشه که تکمیل کننده ویا مهر تایید زننده بر اگاهی های دوره های بی نظیر شماست، خصوصا دوره بی نظیر 12 قدم که بدون شک یه پکیج کامل از اگاهی ها در مورد تمام جنبه های یک زندگی ایده آل هست….
و کامنت هایی که دوستان عزیز دلم میان روی این فایلهای هدیه میذارند میشه برکت و ذکات این فایلها….
یعنی دیوانه کننده است، نشستی توی خونه ات، سوال داری، ذهن مشغولی داری، تضاد پیش اومده برات، اصلا حالت خوبه ولی دلت یه نفس تازه میخواد یه اهرم میخواد که تکونت بده هولت بده چندتا پله بری بالاتر و به شادی بیشتر به آرامش بیشتر به رزق بیشتر به سلامتی وامنیت وآسودگی بیشتر به ایمان وتوحید بیشتر برسی، میای کامنت هارو میخونی، قلبت باز میشه، دلت شاد میشه اصلا حس میکنی خدا اومده نشسته روبروت داره میگه خب اینو میخواستی؟ این سوالو داشتی؟ دلت گرفته بود؟ دنبال این ایده بودی؟ این راه گشا رو برای بن بست های ذهنت میخواستی؟؟؟
منو میخواستی؟؟؟؟؟؟
من اینجام….ودارم باهات حرف میزنم…
الهی هزاران بار الله مهربان رو بابت این همه نعمت وبرکت اگاهای…
خب برسیم به حرف شما که گفتید من دقیقا عمل کردم که این نتایج رو هم بدست آوردم….
آیا منه مینا هم دقیقا به اونچه که میدونم سخن الله هست از زبان شما ودر کامنت دوستان و مقاله های بی نظیر مریم جان که بدون شک از عمل به قوانین میاد، عمل می کنم؟؟؟
یا میگم حالا نمیخواد مثل فرشته ها زندگی کنم، نمی خواد بدون خطاء واشتباه زندگی کنم، حالا نمیخواد به هر چی که می بینم ومی شنوم ودیگران گفتن فلانی گفته عمل کنم، من خودم خوب خودم رو بهتر میدونم!!!!!!
یا با بهانه بزرگ ذهن که بابا حالا نمیخواد خودتو با مریم واستاد و دیگران مقایسه کنی قرار نیست که مثل اونها عمل کنی ، بهانه دست خودم بدم که قوانین رو دور بزننم ویا نادیده بگیرم!!!!!!
وباز از همون مسیر تکراری واشتباه برم!!!!
گفتنش راحته، من بیام بگم من دارم به قوانین عمل می کنم….
از اونور هم کنترل ذهن وافکار خیلی سخته وقتی خودم رو بذارم تو منگه و خودم رو مجبور کنم که مراقب تمام افکار وگفتار. ورفتارم باشم وبخوام مثل یه پیشگو همه چیز زندگیم رو پیشگویی کنم وخلقش کنم…..
اصلا نیاز نیست بخدا انقدر به خودمون سخت بگیرم، فقط نیازه، در طول شبانه روز، 24 ساعت توی تایم هایی که بیداریم وداریم امورات زندگیمون رو انجام میدیم، هوشیارانه زندگی کنیم…
من خودم این سبک وروش بهم جواب داده، اینکه وقتی صبح بیدار میشم وتمرین ستاره قطبیمو می نویسم باور دارم 80 درصد کار به نحو احسنت انجام شده تا شب، چون میدونم خداوند سهمش رو درست انجام میده، می مونه 20 درصد سهم خودم که باید با کار ذهنی وفیزیکی انجامش بدم خب اون رو هم باز شراکتی با خداوند انجام میدم….
مثلا بهش میگم بیا اینکارو باهم انجامش بدیم، وبعد به طور معجزه آسایی کار ساده وسریع وعالی به اتمام میرسه….
این شراکتی کار کردن وتقسیم کار با خداوند باعث میشه که هم هرکاریو با نام ویادش وحضورش انجام بدی و مطمعن هستی که اگر نتیجه بدون نقص هم نشده حتما خیری درش هست ودیگه احساس ندامت وپشیمانی وسرزنش واحساس گناه سراغت نمیاد…..
خب این روی خوب ماجرا بود، اماااااا، یه وقتی می بینی داری مسیر خودت رو میری، کار خودت رو میکنی، یه دفعه یکی میاد یه حرفی میزنه یه کاری انجام میده که درست نیست و یه جورایی خرابکاری میشه، اوضاع خوب پیش نمیره، و اصلا از قبل قابل پیش بینی نبوده، یا شرایط یه جوری پیش میره که از کنترل تو خارجه و کسی یا کسانی وشرایطی بیرون از تو، اون موقعییت رو برات رقم زدند که دلخواهت نیست و تضادی میشه در مسیر راهت، که اون رو هم باید بازم با نام ویادخدا وکمک خداوند حلش کنی……..
میخوام بگم در طول شبانه روز، فقط برای یک روز، مراقبت از خود وکنترل ذهن وتمرکز گذاشتن روی خود خیلی خیلی کمک کننده هست که این مسیر زندگی آسانتر برامون سپری بشه….
که نه تو گذشته باشیم نه تو آینده….
گذشته تموم شد با تمام ظلم به خودهایی که کردیم به خودمون، وآینده یعنی فردا حتی چند لحظه بعد هم معلوم نیست که زنده باشیم، و اینکه میگن در لحظه زندگی کنید همینه، فقط برای یک روز فقط برای چند ساعت حتی چند دقیقه….
تمام جهان من، خلاصه میشه در من وتمام، وهیچکس وهیچ چیز از بیرون روی من تاثیری نداره…..
من وقتی از صبح بلند میشم وقتم رو صرف اصلاح شخصیت وامورات زندگی خودم بکنم به الله قسم که وقت نمی کنم اصلا یاد کسی دیگه ای غیر خودم بیفتم…واتفاقا گاهی حس میکنم کل جهان منو فراموش کردند، وفقط من هستم وخدا…وکارهایی که باید دوتایی انجامش بدیم….
باهم غذا بخوریم، باهم صحبت کنیم باهم فیلم ببینیم، باهم بنویسیم، باهم وباهم وباهم وبدون هیچکس…
حتی گاهی میشه چندین وچندساعت توی اتاقم هستم ودارم با خدا دوتایی صحبت میکنیم و همفکری و ….ویادم میره اصلا پسرمم هم توی اتاق کناری من توی خونه ام هست…
وجالبه تو جاهای شلوغ وتو محل کارمم امتحانش کردم، بارها شده که توی جمع بودم ولی نه میدیدم ونه میشنیدیم وآگاهانه تمرکزم روی گفتگو با خدا بود….وچقدر هم لذت بخشه وقتی یار وغمخوار و همراه و دوست ورفیقت وصاحب اختیارت خداته..
بارها شده مشتری اومده زیر دست من نشسته شاید کارش 6و7ساعت طول کشیده، شروع کرده از خودش وزندگیش گفتن، من قبل اینکه برم سر کار تو ستاره قطبیم اول با خدا تقسیم کار میکنم وازش میخوام کسی رو برام بیاره به عنوان مشتری که آدم توحیدی باشه وشکر خدا به طرز فوق العاده ای کساییکه بامن هم کلام میشند انگار همشون عباسمنشی هستند وگاهی تعجب میکنم از اینهمه هم فرکانسی وشکرگزاری میکنم از خدا بابت این لطفش که ادمهای اگاه رو سر راهم قرار میده، واگر استثناء هم پیش بیاد یکی بخواد منفی صحبت کنه یا نااگاه باشه من حرف رو عوض میکنم به شکلی که اخر کار طرف برمیگرده میگه وااای مینا جان چقدر حالم خوب شد با شما هم صحبت شدم یا اومدم پیش شما….حالا چرا؟؟؟
چون من درد همدلی ودل به دل ،درد دل کردنهای دیگران با خودم وخودم با دیگران رو کشیدم زیااااااد….
من درد فوضولی تجسس و دخالت توی زندگی دیگران رو با اسم دلسوزی وترحم کردن رو، کشیدم زیااااد….
من در گذشته،ساعت ها وساعت ها وقت ادمهایی رو گرفتم که ازشون مثلا کمک ومشاوره میخواستم ولی اخرش رفتم باز کار خودم رو کردم…وهمنطور برعکس…
من ادمی بودم که کلی از وقت وانرژی و پول خودم رو گذاشتم که به کسی کمک کنم و در نهایت نه تنها کمکی نتونستم بکنم ویا برخلافش جبران وتشکری ندیدم، بلکه به خودمم کلی آسیب زده شد….
من این جنس رفتارها رو دیگه میشناسم، من این جنس حرفهارو میشناسم، من این جنس فکرهارو میشناسم، و توی همون نطفه خفشون میکنم، واگاهانه تمرکزم رو میارم روی قوانین وبه خودم هشدلر وتذکر میدم…
فقط با یاد اوری این جمله ها((( هرکسی هر جایی هست جای درستش هست، تو فقط مسئول خودت هستی، تو فقط می تونی الگوی خوبی باشی، تو فقط باید عشق بلاعوض بدی بدون توقع، تو مازاد پول و انرژی و عشقت رو باید ببخشی، تو خدای کسی نیستی، توباید اجازه بدی طرفت مثل خودت مسیر تجربه های خودش رو بره، نصیحت کردن بدترین کار دنیاست، هرکسی به راحتی به خداوند دسترسی داره وباید راهشو خداشو پیدا کنه،مهمترین کار دنیا مراقبت از افکار وگفتار ورفتار خودت هست، بزرگترین ومهمترین کار دنیا حفظ رابطه ی خودت و خداست….تو پیامبر نیستی مینا، تو اونقدر بد زندگی کردی انقدر جاهل بودی که دیگه باید فقط تلاش کنی بعد این درست زندگی کنی برای خودت زندگی کنی و خودت از خودت راضی باشی وخداوند از تو راضی باشه ))
این ها نشانه غرور وخودخواهی نیست، من چون یقین دارم خودم مسئول صد درصد زندگیم هستم تمرین میکنم سعی میکنم چیزی از خودم نشون وبروز بدم که وقتی اثزش برگذشت بهم نگم باز که گند زدم نگم باز که اشتباه کردم….
بسه دیگه تکرار اشتباهات واعمال وگفتار تکراری وغلط…
حالا پیش میاد این وسط من در لحظه زندگی کردن وفقط برای یک روز زندگی کردن ومراقبت از خود رو فراموش میکنم درگیر روزمرگی میشم، حالا خطایی میکنم یا حرفی میزنم ورفتاری میکنم که مثل گذشته هام از روی نادانی وبی فکری بوده، اوکی، عیبی نداره، ناامید نمیشم از خودم ، دوباره ادامه میدم ولی سعی میکنم دیگه تکرارش نکنم…
اصلا من مدتهاست از هر چیز تکراری توی زندگیم خسته ام، به جز تکرار گفتگو وعشق بازی با خداوند….
یعنی من از خود تکراریم خسته میشم وهمش به همه چیز در درون وبیرونم تنوع میدم…تا برام جذاب و دوست داشتنی باشه ولذت بخش…
من حتی از اینکه هر روز کامنت بذارم هم خسته میشم، چون همین کامنت گذاشتن هم باید دلی باشه، باید گفته بشه، باید خداوند اذن واجازشو بده وانجام دادنش رو اعلام کنه وگرنه نمیشه نمیاد….
برای همین یه روز فایل می بینم، یه روز کامنت میذارم، یه روز کامنت میخونم، یه روز فقط فایل گوش میدم، بعضی وقت هام کل اینکارهارو باهم انجام میدم…..
زمان برام خیلی باارزشه، اینکه برای خودم جبران کنم، نه صرفا برای الگو شدن، برای ثروتمند شدن، برای معروف شدن، برای یکه تاز شدن، برای دیده شدن…..نه به الله قسم…
اگر به من بود که ترجیح میدادم یه چوپانی بودم در دل کوه ودشت و دمن وفقط مسئولیت ووظیفه ام نگهداری وبه چرا بردن گوسفندانی بود که تازه مال خودمم نبودند، یعنی انقدر دلم میخواست که دور باشم .. گمنام ….وکم مسیولییت…. و قانع …(( تو پرانتز یه چیز بگم بخندید خودمم وقتی گفتم کاش چوپان بودم و کم مسیولییت، یاد گرونی گوشت افتادم، بنده خداها چقدر باید مراقب باشند گوسفندا گم نشند یا گرگ نزنه بهشون، شکلک خنده.خخخ)))
ولی خب حالا که اینجام و باید همونی باشم که خالقم میخواد و وظیفه ام رو توی این زندگی درست انجام بدم واین فقط به لطف وهدایت وکمک الله امکان پذیر هست، اما خدا هم به کسی کمک میکنه وبه کسی پاسخ میده که ازش بخواد…..
اینارو نوشتم که به یاد خودم بیارم، که تمرکزم رو بذارم روی خودم و بیشتر مراقب خودم باشم، که خودم مهمترین فرد زندگیم هستم، منکه سر جای خودم باشم همه چیز در جهان سرجای خودش هست…
نیاز نیست من با ذهن ناتوانم وجسم ناتوانم کسی رو یا چیزی رو یا موقعییتی رو درست کنم یا تغییر بدم…
استاد عزیزم خیلی خیلی ازتون بابت اینهمه عشقی که به ما میدید سپاسگزارم، خیر دنیا وآخرت نسیبتون باشه ان شالله، امین
بنام خدای فرلوانی ها
سلام به همه دوستان
کل مطلب این فایل این بود که باید این طرز فکر رو بندازیم دور که یه فردی می تونه زندگی فرد دیگه ای رو تغییر بده ……
اصلا این طرز فکر ، این رابطه از ریشه اشتباهه چون یکی میشه خدای اون فرد و یکی میشه یه فرد بی اراده
من دقیقا این الگو رو تو اطرافیانم میبینم
اونی که فکر میکنه انقد تاثیر گذار هست انقد فلان و بسیار هست که می تونه دیگران رو تغییر بده یه فرد مغرور هست که خودشو جای خدا میبینه …
و در مقابل اون فرد مقابل هم اصولا یه فرد بی اراده ای هست که فقط وقتی که اون آدم بالا سرش هست درست رفتار میکنه ….
انگار همین فرکانس هاشون باعث میشه همو جذب کنن
و باید با این ذهنیت درست جایگزین بشه که
هر فردی که تغییر میکنه به این دلیل تغییر میکنه که آماده تغییر شده ( اونم در برخورد با چالش ها و پیشروی کردن و پشت هم درخواست دادن به جهان هستی و تسلیم شدن ….)
حالا این فرد که آماده هست …. از بی نهایت راه به جواب میرسه
همون جمله معروف …. وقتی شاگرد آماده باشه معلم از راه می رسه
همه چیز این دنیا به آمادگی ما بستگی داره یعنی همه چیز زندگی یک انسان به خودش بستگی داره
اگر راغب باشه خودش سمت خودش رو انجام میده سمت خودش یعنی آماده کردن خودش
اگر هم آماده نباشه یعنی هنوز نمی خواد یعنی آماده نیست چون اگر می خواست نهایتا راه هایی که باعث تغییر میشد رو می جست …. حالا این جستن ممکنه ذهنی باشه ممکنه هی درخواست دادن باشه ….
و مطلب دیگه انرژی ، تمرکز و توجه ما بزرگترین سرمایه ما هست پس اگر به جای اصل و به حای تمرمز روی خودمون ( بهبود خودمون ) بیایم روی دیگران تمرکز کنیم خب مسلمه که از راه به در میشیم و از بهبود و پیشرفت خودمون جا میمونیم
آدم همیشه باید تو مسیر خودش پیش بره
وقتی ما تو مسیر خودمون هر روز پیش بریم دیگه نیازی به تبلیغات نداریم
ما آماده میشیم
و از بی نهایت راه افرادی که نیاز دارن ما رو پیدا میکنن
به شرطی که ما از مسیر کج نشیم ….. ما اصول خودمون رو پیش ببریم
وگرنه اگر نخوام رو خودم کار کنم
مجبورم رو تبلیغات کار کنم
مجبورم رو دیگران کار کنم
مجبورم رو حاشیه کار کنم
چون این انسان باید رو یه چیز همش کار کنه پس چه بهتره روی چیزی کار کنه که اون چیز کارها رو انجام میده واصل هست و نه رو حاشیه ……
امروز توی فایلی که راجع به البرت انیشتین بود نوشته بود باید برای موفقیت تو هر چیزی قانونش و یاد گرفت چه ثروت چه سلامتی چه روابط …. و اون و هی تکرار و تمرین کرد و روش متمرکز موند
به نام خدای زیبا ،مهربون ودوست داشتنی .سلام به نابترین استاد دنیا ،مریم عزیزم دوستان هم فرکانسی ام در این سایت بهشتی.سپاسگزار خدای مهربونم که در بهترین زمان ،نابترین آگاهی ها رو به قلب استاد جاری می کنه و من هم در مدار دریافتش هستم .استاد عزیزم این روزها به طور جدی ومتعهدانه بر روی این پاشنه آشیل حامی وهدایت کننده بودن خوب کار می کنم ،اهرم رنج ولذت نوشتم وچقدر تکاملی دارم بهبود پیدا کردم ولی باید تا لحظه ی آخر عمرم مواظب علف های هرز این باور محدود کننده باشم .وقتی مسیر تکاملی خودم رو تو این 4 ساله که عضو سایتم ودارم روی بهبود باورهام کار می کنم تحلیل می کنم متوجه میشم از این ناحیه خیلی مسیر سنگلاخی رو تجربه کردم ولی به لطف فایلهای رایگان الگوهای تکرار شونده وآگاهی های ناب دوره کشف قوانین وحل مسائل به خوبی این ترمز رو شناسایی کردم وهر روز کمی بهتر از روز قبل شدم .من ایمان دارم وقتی خداوند تعهد بنده ش رو در جهت بهبود باورهاش ببینه به زیبایی واز راههای متفاوتی بنده ش رو حمایت می کنه .چقدر موشکافانه دلیل رفتارها وجنس آدمهایی که هدایت شدند سمتم رو بررسی کردم ودر این لحظه فقط به همین باور محدود کننده رسیدم .اینکه خودم را مسئول هدایت وحمایت دیگران می دونستم .اونقدر این باور در من ریشه داشت که یادمه با پیدا کردن این ترمز جهان سریعا منو به شرایطی هدایت کرد که کلی درس ازش یاد گرفتم وکلی آگاهی برام داشت .هر چقدر تو این موضوع خوب روی خودم کار کردم جنس آدمهای زندگیم با کیفیت تر شده ،وهر لحظه باید مواظب این باور محدود کننده باشم .جلسه ی 3 قدم 4 آگاهی های نابی تو این زمینه داره که آرامش عمیقی تو وجودم جاری می کنه .سپاسگزار خدای مهربونم بابت این مسیر زیبا وآگاهی هایی که برقلب وکلام استاد عزیزم جاری می کنه .استاد نابم عاشقانه دوستت دارم ودستان پرمهرتون رو می بوسم.