آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1231 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    خداوند را ممنون هستم که من را به این فایل فوق العاده هدایت کرد

    همیشه درگیر این بودم که چرا فلان دوست من ناراحت است

    همیشه حال بد دیگران برای من خیلی مهم بود

    چقدر وقت می گذاشتم که با دوستان و افراد تحت کار خودم کمک کنم

    چقدر برای صحبت کردن با آنها وقت می گذاشتم

    چقدر درگیر ناراحتی و گرفتاری آنها بودم

    در نهایت من خودم درگیر آنها می شدم

    جالب اینجا است که وقتی از آنها می خواستم که کاری انجام بدهند و آنها انجام نمی دادند من ناراحت می شدم

    من بهم می ریختم

    با خودم فکر می کردم که بیهوده رفته ام

    بیهوده کار انجام داده ام

    چقدر این صحبت های استاد عزیز شامل حال من بود

    از زمانی که من با سایت استاد اشنا شدم و به قدرت باور و درک فرکانس رسیدم

    فهمیدم که همه ما نتیجه افکار و باورهای خودمان را می گیریم

    اکنون به این درک رسیده ام که من نمی توانم زندگی دیگران را تغییر بدهم

    من هیچ نقشی در زندگی دیگران ندارم

    من خودم خالق زندگی خودم هستم

    نکته فوق العاده دیگری که برای من مهم این بود که فهمیدم دیگران هم هیچ تاثیری در زندگی من ندارند

    من خودم خالق زندگی خودم هستم و من هستم که می توانم حال خوب را برای خودم درست کنم

    در نهایت یک آرامش فوق العاده برای من به وجود آمد

    دیگران خودشان باید به این درک برسند که افکار و باورها و ذهنیت خودشان است که در زندگی خودشان تاثیر دارد و مهم است

    اما و اما کسی که راه و روش خودش را می رود

    کسی که باور غلط و منفی و کمبود دارد

    من چطور می توانم او را تغییر بدهم

    من چطور می توانم روی کسی تاثیر بگذارم

    این واقعا برای من درس داشت و دارد

    من زمانی که دنبال حل کردن مسائل و مشکلات دیگران بودم خیلی حال و روئحیه خوبی نداشتم

    در نهایت روزهایی می شد که حال خراب خیلی بدی پیدا می کردم و دوست داشتم که تنها باشم

    وای که چه روزهایی داشتم

    به خودم می گفتم این همه به دیگران کمک کردن حال که نیاز دارم هیچ کدام از آنها در کنار من نیستند

    اکنون می دانم که راه و مسیر من اشتباه بوده است

    حال می فهمم که من خودم به خاطر باورهای غلطی که داشتم این شرایط برای من رخ می داده است

    یک درس یاد گرفتم

    چرا من به دنبال آدم ها بدوم

    این من هستم که با افکار و باورهای خوبی که دارم جوری رفتار خواهم کرد که دیگران به دنبال من بیایند

    همه اینها از زمانی شروع شد برای من که دست به دستهای خدای مهربان خودم گذاشتم و از او کمک خواستم

    او را شریک خودم کردم

    از او کمک گرفتم

    او همیشه در کنار من است و همیشه با کمال میل در حال کمک کردن به من است

    سپاس از خدای هدایتگر خوب خودم

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 306 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات یگانه خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق در تک تک ظاهر و جسم های مختلف مخلوقات الله کریم ،،

    قشنگترین مثالی که برای منطقی کردن برای ذهنمون ، این موضوع که ما نمی‌توانیم هیچ کمکی به هیچ کس بیرون خودمون داشته باشیم می‌تونه این سوال باشه ؟!

    شده تا حالا بخوای دست و پاهای ی مورچه رو بگیری و بگی بیا عزیزم از اینجا برو اینجا به صلاح توعه این راه برو !!!؟؟؟

    یا به ی گربه بخوای درس عشق و رابطه پایدار بدی و بهش بگی سعی کن کمتر وحشی بازی در بیاری یا خودتو آنقدر لیس نزن !!!؟؟

    و اون توی دلش بگه آخ چقدر دوسم داره این یارو ،،

    یاد سگ لوک خوش شانس ( بوشوِگ کبیر ) افتادم

    بزرگوار ناموسا ته مثبت اندیشی بود ،،

    داستان پیامبری که خواست خدایی کردن و کنترل کردن تغذیه حیوانات و برای یک روز تجربه کنه و چه بلوشوری درست شد ،،

    دقیقاً با لحن دوست‌داشتنی خود استاد که می فرایند ،،

    نَ ( بسیار محکم و قاطع )

    کار مانیست پا تو کفش خدا کردن

    وقتی خود خداوند می‌فرماید ای نوح از جاهلان نباش اون پسر آنقدر از تو فاصله گرفته آنقدر غرق در هوای نفسش شده که حتی فرزند تو نیست .

    دنیا دنیای دلسوزی برای این و اون نیست

    گدایی و گدا پروری نیست بخدا قسم گدایی آخر بی خداییِ

    خدا ،،

    خدای مهربانم ،،

    خدا جونم ،،

    کمکم کن کنترل ذهن و قلبم را در اختیار خودم بگیرم و در لحظه با یاری ات با تمرکز لیزری شاکر شاکر تر بشوم و سکوت کنم و نظاره گر باشم و هرآنچه شَر و کفر هست هر آنچه غیر از توست از خودم دور کنم و سراسر تسلیم خواست و اراده تو باشم

    بی نهایت و بی کران زیبایی را به قدرت عطایی تو بیافرینم و صوت زنان در این باغ های سرسبز و این سرای فراوانی ات لذت ببرم و با چرخ های روان و روغنکاری شده توی ثروت و سلامتی و آگاهی های روز افزونت ،، هم جهت تو همسوی تو به سمت خودت حرکت کنم ،،

    شکرت ای تنها قدرت زندگی من

    تنها قدرت موجود در هستی ات ،،

    شکرت که تمرکز لیزری خودم را فقط بر روی رشد و تعالی خودم صرف میکنم و به یاری ات انرژی خلق تک تک هر آنچه خواسته ام از زیبایی و لذت هایت را بکار میبرم ،،

    شکرت

    شکرت

    شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    سحر رستمی گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    سلام بر استاد عزیزم و مریم نازنینم.

    چقدر ذهنم دگرگون شد با شنیدن این فایل،بقول اون دوستمون که نوشته بود من خودم را اسپایدر من تصور میکردم،من هم دست کمی از این دوست نداشتم،همیشه تمام تلاشم این بود که دیگران رو به هر نحوی که میتونم کمک کنم یا مشکلاتشون رو حل کنم،و یجورایی انگار علاقه داشتم به کمک کردن دیگران و بدم نمیومد مورد تایید یا تشویق قرار بگیرم.

    و همیشه دوست داشتم قهرمان خانواده من باشم که با صحبتام یا کارایی که میکنم به افراد خانواده یا دوستام یا همکارام تو محیط کاری کمک کنم،تا همه ازم تعریف کنن.

    اما الان یکسالی میشه که با سایت استاد عزیز آشنا شدم و کمو بیش دارم روی خودم کار میکنم و دوره عزت نفس و قدم اول دوازده قدم را تهیه کردم.

    خب یمقداری این احساس کمک کردن اینکه بخوام زندگی دیگران رو تغییر بدم کمتر شده،ولی بازم نسبت به اعضای خانواده این حس رو دارم،بخصوص پدرو مادرم که خیلی دوست دارم تو این مسیر قرار بگیرن از گفته های استاد استفاده کنن،خیلی وقتا سر همین موضوعات باهاشون بحث کردم و میگم اونجوری که شما فک میکنید نیست،قوانین جهان اینه و خدا تو قرآن اینجوری گفته ولی شما اشتباه برداشت کردین،و همینطور در مورد همسرم که یمدت خیلی اسرار کردم بیا به گفته های استاد گوش کن و چیزایی که میگه رو عمل کن و از این حرفا،و حتی به چند تا از دوستانم،اما بعدا دیدم بی فایده هستش،و من دارم فقط خودمو اذیت میکنم با این کار،بجای اینکه وقتو انرژیم رو بذارم تا به بقیه ثابت کنم قوانین جهان چیه،بذار روی خودم تمرکز کنم،باورهای خودم تقویت کنم،که چه بسا اگر من زندگیم و شرایطم تغییر کنه کاملا شاید اون وقت پدرو مادرم قبول کنن که حرفای من درسته در مورد گفته های استاد،خب من خیلی به پدرو مادرم علاقه دارم دلم میسوزه میبینم که خیلی با این قوانین آشنا نیستن و تو همون باورهای قدیمی خودشون موندن و دوست دارم اونام در این مسیر با من هم قدم باشن،اما فایده نداره و خیلی کم مادرم بعضی از مواردی که میگم رو درک میکنه و می‌پذیره و،الان با شنیدن این فایل فهمیدم که اونا هنوز وقتشون نرسیده انگار که به این آگاهی ها برسن تو این مدار قرار بگیرن،و منم دیگه کاری ازم بر نمیاد،جز اینکه تمام تمرکزم روی خودم باشه.

    و من زمانی که خیلی سعی می‌کردم به دیگران کمک کنم یا تغییرشون بدم،جهان همینجور آدمای پراز مشگلات سر راهم قرار می‌داد و یوقتایی خودم خسته میشدم از این همه مشگلات اطرافیان که فقط میان به من میگن و از من کمک میخوان.

    گاهی دیگه توانش رو حتی نداشتم ساعتها بایکی صحبت کنم تا آروم شه یا مشگلش بر طرف شه،الان مدتی هست که خسته شدم و دیگه حتی دلم نمیخواد یک نفر از من کمک یا مشورت بخواد،دوست دارم فقط روی خودم تمرکز کنم تا اول به اون شرایطی که خودم میخوام برسم.

    و امروز این فایل استادعزیزم ،و همینطور فایلهای قبل‌تر که گوش کردم واقعا به من فهمونده که چقدر کارم اشتباه بوده و من هرگز نمیتونم ذره ای دیگران رو تغییر بدم،اینجوری دارم تو کار خدا انگار دخالت میکنم.

    وقتش که برسه اونا خودشون هدایت میشن و در این مسیر قرار میگیرن،یکم برام سخت وقتی پدر و مادرم میبینم بخاطر عقاید سنتی و قدیمیشون که کلا اشتباه و چقدرم تو زندگی دارن اذیت میشن اما نمی‌خوان قبول کنن این قوانینی که استاد عزیز داره به ما یاد میده که چقدر زندگی میتونه آسونتر شه،چقدر آدم میتونه سالم‌تر زندگی کنه،چقدر میتونه ثروتمندتر شه اگر به قوانین عمل کنه،اما متاسفانه اونا اینارو نمیپذیرن و میگن آدم باید سخت کار کنه تا به ثروت برسه،یا در مورد موضاعت دیگر.

    اما از همین لحظه تصمیم گرفتم دیگه هرگز در مورد این چیزا باهاشون بحث نکنم،من روی خودم کار میکنم تا بقول استاد نتایجم صحبت کنه شاید اون موقع شرایط منو ببینن و بیان تو این مسیر که استاد داره به ما یاد میده قرار بگیرن.

    استاد عزیزم اگر تو پیامبر زمان ما نیستی پس چی هستی.هر شب تو دفتر شکرگزاری از خداوند سپاسگذاری میکنم که شمارو برای ما فرستاد تا مسیر درست زندگی کردن رو به ما یاد بده درک بهتر قوانین،شناخت خودمون و خداوند،بی نهایت از شما سپاسگذارم که هیچ سوالی رو برای ما بی جواب نذاشتین در این سایت.

    خیلی دوستتون دارم عاشقتونم صداتون آرومم میکنه حرفاتون بهم آرامش میده حالم خوبه و پله به پله دارم تکاملم رو طی میکنم، و مطمئنم خیلی زود همونی میشه که 32 سال منتظرش بودم.و میام براتون مینویسم،یکی از آروزهام دیدن شما استاد عزیز و مریم نازنینم تو پارادایس مطمئنم اون روز خیلی نزدیک.

    عاشقتونم استاد،عاشقتونم مریم عزیزم.و همینطور دوستان هم فرکانسیم تو سایت خیلی خوبه که دوستان خوبی چون شما پیدا کردم و میتونم از پیامهاتون از صحبت‌هاتون استفاده کنم.

    در پناه حق باشید،شاد و ثروتمند و سلامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2526 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من هر وقت از بالا به زمین نگاه نکردم در مورد خودم و بقیه احساساتی شدم

    هر وقت کانون توجه ام را کنترل نکردم خودمو گم کردم و بقیه آدم هاو جهان را نامنظم و در فقر و مشکلات و بدبختی دیدم

    اینکه خداوند در وجود همه ی انسان ها هست و همه را داره هدایت میکنه را هر وقت یادم رفته فکر میکنم که همه نیاز به راهنمایی و کمک دارن حتی خودم

    خدا را یادم بره فکر میکنم فکر می‌کنم هیچیز و هیچکسی در امان نیست همه باید مبارزه کنند تا زنده بمون

    من خیلی وقته همیشه سعی می‌کنم بجای آگاهی دادن به بقیه به خودم آگاهی چون نتیجه اش را دیدم وقتی قانون را به خودم یادآوری میکنم بیرون همه چی خوب میشه حتی آدم هایی که فکر می‌کردم نیاز به کمک و آگاهی در مورد مسائل هایشان لازم هست به طور جادویی میدیدم صد قدم حتی از من جلوتر رفتن.

    با گذر زمان به این نتیجه رسیدم اصل خود من هستم هر چه بهشم نزدیک تر می‌شدم و می‌شوم بیرون بهترتر میشه از همه نگاه ها.

    مشکل من اینجاست که نزدیک تر شدن به این اصل تا کجا ادامه داره هرچی که جلو میرم می‌بینم بازم ادامه داره،در این راستا اگر دوستان آگاهی بیشتر دارن لطفاً به اشتراک بگذارند تشکر و سپاس فراوان از همه و بخصوص استاد محترم عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    آسیه رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 2354 روز

    با نام و یاد خدایی که بخشنده هست و بخشاینده و روزی دهنده بی منت و بغیرالحساب میبخشد و میبخشاید.

    خدایا من هر آنچه دارم از آنِ توست

    استاد عزیزم بابت وجود پر مهرت ، بابت حضور پر رنگ ت تو زندگی هامون ، بابت اینکه برامون وقت میذاری و بابت پیامبر و پیام آور و پیام رسان بودنت ازت چطور سپاسگزار باشم که تونسته باشم حق شاگردی رو به جا بیارم .

    این سایت برای من و البته فکر کنم برای همه دوستانم به نظرم عبادتگاه هست ، از هر مسجدی مسجد تر ، از هر میخونه ای میخونه تر ، از هر کلیسایی کلیسا تر ، اینجا باید با وضو وارد شد ، اینجا باید با قلبت وارد بشی ، اینجا باید رها باشی ، تسلیم باشی ، اینجا خدا حضور داره ، اینجا تو تک تک حرف های شما میتونیم خدا رو حس کنیم ، اینجا تو دیدن هر لحظه ی شما میتونم خدا رو ببینیم ، تو جمله جمله نوشته هایی ک خانم شایسته عزیز قلم میزنه ، تو تک تک کامنت های دوستان عزیز ؛ خدا رو میشه حس کرد .

    خدایا شکر فراوان ، شکر به اندازه تمام کیهان ها و کهکشان ها .

    استاد عزیزم امروز تو دفتر ستاره قطبی م نوشتم خدایا امروز ازت میخوام استاد عزیز فایل جدید بذاره ، و صبح دیدم که فایل جدید اومده و تیک خورد ستاره قطبی و فقط خدا میدونه که چقدر از درون احساساتی شدم.

    استاد تمام این صحبت هاتون رو انگار ما زندگی کردیم .

    یادمه اوایل که وارد سایت شدم با چه حرارتی هی برای همه توضیح میدادم از قانون جذب و از صحبت های شما و حتی وقتایی وامیستادم جلو ایینه و تمرین میکردم که برای فلانی به اونصورت صحبت کنم و چقدر هر وقت که با بقیه صحبت میکردم فقط خالی میشدم ، و فقط و فقط این حس بودن تو این مسیر از من کمتر میشد چون هم اونهایی که باهاشون حرف میزدم هیچ تغییری نمیکردن و از اونطرف خودمم ناامید میشدم که چرا نتیجه نمیگیرم و این نتیجه نگرفتن ها هم از این بود که من همه تمرکزم رو گذاشته بودم رو اینکه با بقیه چطور در مورد قانون حرف بزنم و هواسم نبود که با هر بار حرف زدن دارم دور میشم و شده بودم طبل تو خالی و کم کم بی انگیزه شدم و از سایت دور شدم و چک و لقد ها رو زیااااد خوردم تا جاییکه قشنگ بخاطر اشتباهاتم تو انتخاب هام به خاک نشستم و دیگه توانی برام نمونده بود ، از همه دور افتاده شدم

    استقلالم رو از دست داده بودم

    کارم رو از دست داده بودم

    اعتماد به نفسی برام نمونده بود

    و بقول خودتون از زیر صفر کلوین دوباره استارت زدم و دوره «به صلح رسیدن با خود » رو خریدم و نشستم خودمو بستم به اون‌ دوره ، نوشتم و نوشتم و نوشتم

    روز و شب جلسه پنجم و ششم دوره رو گوش میدادم تا جاییکه هر بار هی تشنه تر میشدم نسبت به شنیدن صداتون

    همون موقع ها سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور آمریکا رو استارت زدم به دیدن و کم کم در ها برام باز شد و دوباره رفتم سرکار و دوباره استقلال مالی برام ایجاد شد و حدودی سرپا شدم و بعد از اون تعهد دادم ک دیگه خودمو از سایت جدا نکنم به جرات میتونم بگم که اتفاق ناجوری نیفتاد تو زندگی م از ابان 1400 تا امروز

    و الان اگه تو جمعی حضور پیدا کنم که البته انقد قانون کارش رو خوب انجام میده که منو کاملا از افراد نامناسب دور کرد و میزان دورهمی و در جمع افراد قرار گرفتنم به شددددت کم شده و همون میزان کم هم که میرم سکوت میکنم نه به کسی راجع به این مسائل چیزی میگم نه اینکه اگه کسی ادعا کنه که در مورد قانون میدونه و حرفی هم بخواد بزنه بهش میگم که اشتباه فکر میکنی یا هر چیز دیگه ، فقط در مقابل حرف هایی ک مغایر با قانون و حرف های شما هست سکوت میکنم و تو دلم میگم هر کی با هر تفکری ، نتیجه خودشو میگیره و قرار نیست تفکر اون تو زندگی و نتایج من تاثیر بذاره و همین باور باعث شد که در مقابل نظرات مخالف با نظر و عقیده خودم کاملاااا سکوت کنم و حرفی نزنم .

    استاد با عشق میخوام دوباره فایل تون رو گوش بدم و نت برداری کنم و مشتاقانه منتظر فایل بعدی تون هستم .

    پیشاپیش بابت کامنت های دوستان عزیزم که پای این فایل میخوان بذارن ، شکر پروردگار میکنم و از رب توانا برای استاد عزیزم ، برای خانم شایسته دوست داشتنی و تمام اعضای این سایت و این خلوتگاه ؛ آرامش و آسایش و عشق و شادی طلب میکنم.

    خدایا ما را به راه راست ، به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن

    خدایا ما رو تو خیلی حساب باز کردیم و تو قطعا برای ما کافی هستی ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    خانم موفق گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و یاران توحیدی

    من فی البداهه یاد موصوعی افتادم یادم میاد یکی از نزدیکان ما یک اقا پسری بود که ازدواج نکرده بود تا اینکه خواهر و برادراش همه ازدواج میکنند و پدر ومادرش هم فوت میکنند . واو تنها ماند .

    و خواهراش و نزدیکانش مرتب به او سر میزدند که تنها نباشه و کارهاش رو رسیدگی میکردند وگاها غداهم آماده میکردند و مدتی گذشت .

    تا اینکه همه متوجه شدند که دلسوزی اونها رنج ازدواج نکردن رو برای این اقا پسره کم میکنه .

    کم کم ارتباطات رو کم رنگ کردند و پسره احساس تنهایی میکرد تا اینکه بعد مدتی بالاخره ازدواج کرد .

    در مورد قرض دادن استاد یادم مباد مبلغ زیادی تو حسابم بود ویکی از نزدیکانم بهم گفت این پول رو بهمون بده ماشین بخریم و بهم چک دادند که دوماهه پاس بشه . ومنم ناچارا قبول کردم .

    تا این دوماه بشه پدرمو درآوردند که تو چک رو چکارکردی اگه خرح نکردی دست نگه دار وخرج نکن وگرنه ما باید ماشینمون رو بفروشیم وچند مدل پایین تر بگیریم و من قبول نکردم .

    تا اینکه علنا گفتند ما جای چک رو پاس نمیکنیم و من نمیدونم چی شد نزدیک بود سکته بزنم که یکی از نزدیکان به اونها خبر داد سریع بیاین اینجا به این دختره چی گفتید کف حیاط پهن شد و داره سکته میزنه . واقعا هم حالم بی نهایت بد بود .

    وقتی از نزدیک اومدن وحال و روز منو دیدن به غلط کردن افتادن و بهم قول دادن جای چک رو پاس میکنند و به هرجان کندنی بود جای چک رو پاس کردن .

    بماند چقدر دوربریام منو سرزنش کردند که تو چقدر ساده ای . چراقرض میدی . تا پای جون رفتی . اونها ترس حرف مردم و ابروریزی جای چک رو پاس کردند وگرنه پولت رو میخوردن و یه آب هم روش .

    الان همون طرف چند وقت پیش اومد بهم گفت پنحاه هزار تومان نقدی بهم بده من همین الان برات کارت به کارت میکنم . منم گفتم دارم ولی این کار رونمیکنم .

    و این کار رو نکردم . و جالبه ناراحت هم نشد وهیچی هم نگفت . برای من واقعا مهم هم نبود که قهرمیکنه یا ناراحت بشه . بزار بشه . من همینم . میخان باهام بااین خصوصیت باشن نمی خواهن نباشند .

    در مورد معرفی سایتتون اوایل جوگیر شدم و به اطرافیانم گفتم اونها هم یه مدتی منو اذیت میکردند که چیه همش سرت تو گوشیه . همه ی زندگیش شده استاد عباسمنش ومادرم همش بهم میگفت به خواهرات نگو زندگیشون خراب میشه .

    همش میترسه بچه هاش چشم و گوششون باز بشه و فرد مطیعی نباشند و زندگیشون رو رها کنند برن دنبال رویاهاشون .

    ومنم از اون روز دیگه بهشون نگفتم . چون میترسبدم یه اتفاقی به خاطر ندونم کاریاشون پیش بیاد بعد به من بگه تو باعث شدی . چون چند باری اون اوایل فایل شما رو میزدم مادرم بااشتیاق گوش میداد بعد یهو ترس برش داشت . ومنو مرتب منع میکرد وخط ونشون میکشید به اونها نگو .

    ومنم در مورد موضوعات سایت اصلا چندماهی است اصلا تو خونه صحبتی نمیکنم . گاها یه جاهایی ابراز نظر میکنم یه سوتی هایی میدم بعد سریع جمش میکنم .

    استادعزیز کاش زودتر با شما آشنا میشدم همون سالهای اول فعالیتتون . ولی مهم نیست .

    الانا دارم میبینم که چرخهای زندگیم روان تر شده و خیلی اتفاقات خوبی داره میافته .

    از خدای مهربون ممنونم که منو به این سایت هدایت کرد اونم از طریق سایت یکی از شاگردای خوب شما .

    واز شماهم بی نهایت سپاسگزارم که درست زندگی کردن رو دارید بهمون آموزش میدید تا از زندگی کردن بیشتر لذت ببریم و تواما آرامش بیشتری هم داشته باشیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    الهام تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    سلام از صمیم دلم به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز

    استاد هر چقدر از خدا تشکر کنم بابت حضور شما در زندگیم هر چقدر از شما تشکر کنم بابت آموزش ها و کلام تاثیر گزارتون

    این سپاس گزاری به اندازه ی قطره ای در برابر دریاست.

    استاد خیلی دوست دارم بیام در سایت و کامنت بزارم و از تغییراتم بگم

    اما 32 سال با شرک زندگی کردم

    شکر گزاری و در فرکانس خدا قرار گرفتن یاد نداشتم

    خودم مسئول خوشبختی و حال خوب و راضی نگه داشتن آدم های اطرافم مخصوصا افراد درجه یک خانوادم میدونستم

    تا حدی که از خواسته ها و علایق و نیاز های ابتدایی خودم می‌گذشتم تا دیگران احساس خوب داشته باشن

    به حرف مادرم میکردم و با چادر بیرون میرفتم

    چون فکر میکردم باید با گوش کردن به حرف های مادر بهش احساس خوب بدم

    رشته ی تحصیلی ای انتخاب کردم که خانوادم میخواستن

    با کسی ازدواج کردم که پدر و مادرم و خاله و دایی میگفتن این آدم خوبیه و تو هنوز نمیفهمی زندگی چی میخواد

    یادمه مادربزرگم بهم گفت عروس شو دیگه خیلی وقته شادی و عروسی نداشتیم

    خاله ی مامانم گفت این پسر تو رو دوست داره اگر جواب ندی شاید پاپیچ زندگیت بشه و ….

    تمام زندگیم از هر آنچه انتخاب بود و مهم ترین تصمیمات زندگیم بود

    همه و همه

    به پای راضی کردن و خوشحال کردن و کمک کردن به دیگران گذاشتم

    اینها که مربوط به زندگی شخصی خودم بود و فکر میکردم با این طرز فکر دارم به دیگران حال خوب میدم

    چون تو این مدار بودم همیشه آدم هایی که مشکل داشتن

    گرفتاری داشتن

    نیاز به کمک داشتن

    دوست هام و آشناها هر بار به مسئله ای برمیخوردن از مشکلات کاری و زندگی و رابطه با همسرشون میومدن و سر راه من قرار می‌گرفتند

    از من مشورت میگرفتن و من شده بود مشاور رایگان بقیه که وقتی باهاشون صحبت می‌کردم و حال اونها خوب میشد و بهم میگفتن الهام تو چقدر خوب حرف میزنی چقدر ارامش میگیریم و من با شنیدن این حرف ها بیشتر به خودم اعتبار میدادم.

    ولی نمیدونستم دارم با تمرکز به مسائل اونها مشکلات به زندگی خودم وارد میکنم

    چون تو این مدار بودم

    یک خانمی با ما آشنا شد ‌که طبق معمول شروع کردیم به تهیه پول رهن برای خونه اش

    نگه داری از بچه هاش

    کمک خرجش شدن

    و هزار تا کار دیگه

    که بعد حدودا 1 سال از آشنایی ما با اون خانم چنان گرفتاری و مسئله ی مالی برامون پیش اومد و دقیقا از طرف همون آدم یک بدهی برای ما به جا ماند.

    چون ما اومدیم بهش کمک کنیم و چک دادیم تا همسرش ماشین بخره و قرار بود چک ها رو خودش پاس کنه

    بهتر میدونید

    چک رو پاس نکرد و ما مجبور شدیم چک پاس کنیم

    و این شد نتیجه ی کمک کردن به آدمی که ما براش دلسوزی کرده بودیم

    چرا من داشتم خدایی میکردم

    چرا فکر میکردم میتونم با این کارها به دیگران کمک کنم

    اینها مربوط به زمانی بود که من با شما آشنا نشده بودم

    وقتی دوره های شما رو خریدم

    حل مسائل زندگی

    و کشف قوانین

    12 قدم که به تازگی قدم 12 ام به پایان رسوندم

    در شروع هر کدام از این دوره ها شما گفتید در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید

    و من با مادرم و خانواده ی خودم و همسرم در مورد این مسائل شروع میکردم به حرف زدن

    البته که مادرم از محصولات شما استفاده میکنه

    اوایل دوره ها فکر میکردم باید به خانوادم و همسرم هم بگم که نکنه ی وقت من تغییر کنم و پیشرفت کنم و شرایط ام بهتر بشه و اینها تغییر نکنن

    ای وااااای

    باز هم شرک

    با اینکه میدونستم نباید بگم

    میدونستم شما تاکید کرده بودید که در مورد این مسائل با کسی صحبت نکنید اما نمیتونستم

    میترسیدم از اینکه مدار من تغییر کنه و اطرافیانم تغییر نکنن

    و از طرفی دوست داشتم که اونها هم تغییر کنن و زندگی ای راحت و پر از برکت و آرامی رو تجربه کنن

    هر بار که با همسرم در مورد آموزش هایی که در این دوره ها دادید به طور غیر مسقیم صحبت می‌کردم بعدش حالم بد میشد

    و ی صدایی ی نجوایی بهم میگفت دیگه این کار نکن دیگه در مورد این مسائل باهاش صحبت نکن اما دفعه ی بعد باز شروع می‌شد

    حرف زدن من با همسرم شده بود فقط حول قوانین و صحبت های شما

    استاد منی که رشته ی دانشگاه و ازدواج و … مهم ترین تصمیمات زندگیم به خاطر دل بقیه بود

    الان که فقط در مورد این مسائل باهاشون حرف بزنم که اونها هم زندگی بهتر تجربه کنن طبیعتا برای من کار زیادی نبود

    با اینکه میدونستم نباید بگم

    اما چون تکامل ام طی نکرده بودم

    درک نمیکردم یعنی چی

    درک نمیکردم هر کسی فقط میتونه زندگی خودش تغییر بده و توانایی تغییر دیگران نداره یعنی چی

    حرف هاتون می‌فهمیدم تایید میکردم قبول داشتم میگفتم استاد درست میگه ولی در عمل هنوز داشتم به تغییر دیگران اونم فقط به فقط به خاطر اینکه زندگی بهتری تجربه کنن و عزیزانم حال خوب داشته باشن و شاد باشن و ثروت و نعمت بیشتری تو زندگیشون تجربه کنن به گفتن این قوانین و مطالب همچنان ادامه میدادم.

    خوشحالم دارم کم کم تکامل ام طی میکنم

    به قدم 5 دوره ی 12 قدم که رسیدم انگار دیگه زیپ دهنم بسته شد

    سکوت و سکوت و سکوت

    تا ازم سوال نمیکردن چیزی نمیگفتم

    دیگه آروم تر شده بودم

    از اون همه تلاااااااش برای تغییر دیگرانی که جزئی از وجودم بودن و عاشقانه دوستشون داشتم دست برداشتم

    استاد از لحظه ای که تمرکزم از بهبود شرایط این دو نفر یعنی مادرم و همسرم برداشتم

    انگار درهای رحمت و برکت به زندگیم باز شد

    تونستم اولین درآمد کل زندگیم بسازم

    و آنقدر ورود درآمد به زندگیم بلافاصله بعد از گذاشتن تمرکز ام روی خودم بودم که کاملااااااا برام واضح بود

    تازه کم کم دارم میفهمم روی خودت و تغییر خودت تمرکز کن یعنی چی

    البته که هر چقدر تکامل ام طی میکنم بهتر و واضح تر میفهمم این قوانین شیرین و لذت بخش و بدون تغییر خداوند رو.

    استاد روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت

    مامانم داشت در مورد چند تا رفتار به نظر خودش اشتباه بردارم با من صحبت میکرد

    و ازم خواست تا با برادرم صحبت کنم

    بهشون گفتم مامان واقعا تا زمانی که محمد خودش نخواد نمیشه تغییرش داد

    اون خودش باید بفهمه کارش درسته یا اشتباه و مسیر بهتر انتخاب کنه

    یک ساعتی بعد از این صحبت وارد سایت شدم

    دیدم فایل جدید گذاشتین

    گوش کردم

    حتی عنوان فایل اینه که آیا میتونم زندگی دیگران تغییر بدم؟

    چقدر برام لذت بخش بود

    چقدر حرف های این فایل هم زمان شد با صحبت‌ من و مامانم در مورد تغییر رفتار برادرم

    و چقدر من با گوش دادن به این فایل آرام تر شدم آرامشی که از قلبم جاریه.ارامشی که با هییییچ چیزی نمیشه خرید

    خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم باز هم ی آگاهی الهی جدید تری در مورد اینکه من توانایی تغییر زندگی دیگران

    حال دیگران

    احساس دیگران

    رفتار دیگران

    رو ندارم دریافت کردم و این صحبت ها رو شنیدم

    استاد این فایل انگار مدار منو تغییر داد

    چقدر معنای خداوند رو با شنیدن اینکه چه طور آدم ها در مدار خدا قرار میگیرن بهتر درک کردم

    ی آگاهی جدید و ناب در مورد اینکه من فقط میتونم زندگی خودم تغییر بدم

    استاد تا قبل از شنیدن این فایل مدام منتظر ی فرصت

    یک حرف یا

    یک موضوعی بودم تا بتونم در مورد قوانین با همسرم صحبت کنم

    همش میگفتم خدایا ی صحبتی پیش بیاد تا من این قوانین بتونم بهش بگم

    چون دیگه عملا نمیخواستم در مورد این مسائل پیش قدم بشم و خودم سر صحبت باز کنم و منتظر ی فرصت بودم تا باز هم گوش زد کنم

    با این فایل دیگه میگم الهام خدایی بسه

    خدا بهتر از تو بلده کارش انجام بده

    خدا بهتر بلده هر کسی نسبت به شرایط و موقعیتی که داره به چه آگاهی ای نیاز داره

    الان میگم خدایا شکرت که باز هم منو آگاه تر کردی

    خدایا شکرت که تکامل ام باز هم طی کردم

    و البته شاید بعدا بگم واااای الان تازه میفهمم هر کسی خالق زندگی خودش هست یعنی چی

    استاد دوستتون دارم

    و چقدر صحبت ها و فایل های شما هر کلامش هر ثانیه اش هم زمان هست با نیاز اون لحظه ی من

    استاد من با سایت عباس منش زندگی میکنم

    شده جزئی از وجودم

    شاید روزی 5 بار وارد سایت بشم استاد من با شما و خانم شایسته عزیز دارم زندگی میکنم

    خدایا شکرت

    استاد هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    شاهان گفته:
    مدت عضویت: 1377 روز

    استاد عزیزم و مریم خانم مهربونم سلام

    من امروز از این فایل یک نشانه دریافت کردم

    من در کامنت قبلیم گفتم در زیر پست اینستاگرام استاد یک متن گذاشتم و از موفقیتم در یک سال گفتم که باعث شد چندین شایدم چند صد نفر اومدن و ازم راهنمایی خواستن که شما چطور توو یک سال به اینجا رسیدید در صورتی که من چندین ساله شاگرد استاد هستم اما بعد از عمل کردن به قوانین و دریافت الهامات و توجه به زیبایی ها و ارسال فرکانس های مستمر در مورد خواسته ها و با عمل به قانون تکامل و بسیاری دیگر پارسال شروع به دیدن آرام آرام تغییرات شدم و با استفاده از قانون تکامل و البته کنترل ورودی ها در عرض یک سال به یک نتیجه مطلوب رسیدم.

    بعد من اومدم توو سایت کامنت گذاشتم که استاد مهربانم با اجازه شما میخوام چند نفری رو از آموزه های شما آگاه تر کنم و کمکشون کنم و یه جورایی مشاوره بدم. و من هم این کارو انجام دادم و افراد شروع کردن به دیدن نتایج کوچک و خوشحال شدن و حتی ازم تشکر هم میکردن اما خیلی زود اون افراد دوباره ناامید شدن و شروع کردن به سوال کردن های بیشتر و حتی تکراری. و امروز متوجه شدم که کار من اشتباه بوده و به هیچ وجه من توانایی در تغییر زندگی دیگران ندارم. و کلام من به هیچ وجه نمیتونه کسی رو تغییر بده و من فقط برای خودم آماده هستم و تمرکزم روی خودم هست تا از آموزه ها استفاده کنم و نتیجه بگیرم. به همین دلیل این فایل باعث شد من خیلی زود به اشتباه خودم پی ببرم.در ضمن من در تکمیل صحبت های استاد بگم که نه تنها من تغییری در زندگی دیگران ایجاد نخواهم کرد بلکه باعث دریافت فرکانس های منفی و دریافت اخبار و احوال بد دیگران نیز میشم و مسلما تاثیرات منفی در زندگی خودم هم ایجاد خواهد شد.

    استاد عزیزم شما چقدر خوبی آخه.

    اصن الان متوجه شدم دقیقا از همون روزی که به کامنت افراد پاسخ دادم سطح انرژی خودم پایین اومده بود اما دنبال دلیلش میگشتم و پیدا نمیکردم امروز متوجه شدم که دلیلش چیه. شنیدن و خواندن مشکلات و احوالات منفی دیگران بوده.

    من سپاسگذار خداوندی هستم که از طریق دستان بی نهایتش منو هدایت و راهنمایی میکنه.

    سپاسگذار خداوند اون شخصی هستم که این کامنت رو برای استاد نوشته و باعث شده استاد این فایل رو برای من و برای من و براااای من بسازه.

    استاد مهربانم شما دستی از دستان پر قدرت خدا برای من هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    فاطمه وطنی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    به نام خدای بخشنده بخشایشگر

    که هر چه داریم از آن اوست

    سلام به استاد قشنگ م و مریم جان که زحمت می‌کشه برای فایل ها

    وتمام بچه های سایت و کامنت شون که لذت میبرم از تک تک کلمات

    چقدر این فایل استاد برای من آشنا بود وچقدر کامنت این دوستمون برام زنده بود . لحظه های رو بخاطر میارم که وقتی با این قانون آشنا شدم و به شوهرم گفتم بیا باهم از این چیزهای که استاد میگه تبعیت کنیم .

    مدام پی این بودم که شوهرم قانع کنم که استاد عباس منش داره اینو میگه .تو اشتباه میکنی

    و در آخر دعوامون میشد ومسخره میشدم .ومن میخواستم شوهرم تغییر بدم ،درحالی که باید خودم تغییر میدادم چون من مسئول زندگی خودم هستم .

    زمانی که با این قوانین آشنا شدم میخواستم زندگی شاگردانم در کلاس یوگا تغییر بدم ( اون اوایل)

    مدام صحبت میکردم در مورد این قانون ،شگر گذاری ،مدام میخواستم بگم آره یه راه وجود داره برای تغییر زندگی مون دوست داشتم مدام در مورد خدا صحبت کنم که بگم ببینید من چقدر حالیمه وشما نمی‌فهمید …..گذشت و گذشت تا اینکه درونم گفت به جای اینکه اینقدر وقت تو تلف کنی برای دیگران .

    وقت بذار برای خودت و روی تغییر خودت کار کن .

    وقتی قطع کردم و دیگه کمتر صحبت میکنم در مورد این قانون احساس کردم آروم تر شدم .

    و بعد از اون مدام بچه ها بهم میگفتن برای ما صحبت کن ما آروم میشیم و حالمون با تو خوب میشه و منو بغل میکردن ،حس کردم چه انسان با ارزشی شدم که میتونم زندگی دیگران تغییر بدم ،چقدر خوبه که میتونم تاثیر بذارم روی دیگران ….

    ولی ….ولی …. ولی….

    ناآگاهاه بودم که من هیچ تاثیری روی زندگی دیگران ندارم .چون من خدا نیستم .

    وچقدر به مشکلاتشون فکر میکردم وجذب میکردم .

    وای خدای من …که فکر میکردم خدا شدم ومیتونم حلال زندگی دیگران باشم ….

    ولی وقتی زمان و گذاشتم برای خودم و روی خودم کار کردن ،احساس بهتری پیدا کردم و از اون به بعد به خدا گفتم ،خدایا کمکم کن دیگه پی حل کردن مشکلات دیگران نباشم و منو دور کن از اینجور آدم ها….

    و خدا را شکر از وقتی اومدم تو سایت استاد و مدام فایل های استاد گوش دادم که ما فقط مسئول تغییر زندگی خودمون هستیم ….

    دیگه نه به شوهرم ،نه به فرزندم ،نه به هیچ کس دیگه مشاوره یا نصیحت نمیکنم .

    چون من مسئول تغییر زندگی دیگران نمیتونم باشم .

    من فقط میتونم زندگی خودم تغییر بدم حتی فرزندم .

    و واقعا تنها جایی که اسم خدا را زیاد شنیدم تو این سایت بوده .

    که توحید واقعی ،من اینجا درک کردم .

    از خدا می‌خوام کمکم کنه بتونم فقط وفقط مسئول تغییر خودم باشم .

    اگه خودم تغییر کنم والگوی خوبی بشم قطعا همسرم وفرزندم از من پیروی میکنند یا در نهایت از من جدا میشن و میرن پی زندگی خودشون

    که قطعا اولی میشه

    خدا را سپاس گذارم که استادی دارم که از هر کسی برام زیباتر صحبت می‌کنه .

    خدا را سپاس بابت این آگاهی ها واین فایل

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    احمد خدادادیان سردابی گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    به نام الله که بخشاینده و با رحمت است

    سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوار وتوحیدی خودم و خانم شایسته مهربان و بزرگوار

    وسلام خدمت خانواده گرم و صمیمی خودم

    خدا رو سپاسگزارم بابت این مسیر زیبا و توحیدی که منو با قوانین ناب الهی خودش آشنا ساخت وبه من آموزش داد از طریق دستان بی نهایت خودش تا من عمل کنم ویک زندگی سراسر شادی ثروت خوشبختی و سعادت مند را تجربه کنم

    یادم یک سال پیش که من با شما و این خانواده گرم و توحیدی آشنا شدم از طریق استاد هنرهای رزمی من بود که ایشون شاگرد شما بود و من دورادور از طریق اینستاگرام با شما آشنا بودم و در یک کلام حرف های شما به دل من می‌نشست برای همین هم خداوند منو با شما دوست عزیز هم مسیر کرد چون من خودم میخواستم و البته شکر گزاری های روزانه را شروع کرده بودم از چند ماه قبل از آشنایی من با شما و به نعمتهای خیلی خوب هدایت شدم به لطف الله مهربان ولی ته دلم همیشه میخواست به یه نعمت ناب برسه که منو لبریز کنه از همه چیز تا اینکه از طریق استاد دوست خوبم به این سایت معرفی شدم ولی چه جوری ایشون خودش برای خودش یه گروه تلگرامی زده بودن وفقط فایلهای صوتی و تصویری شمارو به اشتراک میزاشتن ومن هم که تشنه این صحبت‌ها وبعد قوانین الهی بودم وشدم کم کم به جای رسید که ایشون اجبار کرده بودن که همه فعال باشید وکسی اگر فعال نباشه از گروه پرت میشه بیرون من هم که هنوز با سایت شما آشنا نبودم و نمی‌دونستم که شما سایت دارید تیکه های از صحبتهای شما رو پیدا میکردم و توی این گروه روبیکایی میزاشتم واین شد که داشتم از اجبار خسته میشدم یه روز یادم از یکی از همین بچه ها پرسیدم که آیا آقای عباس منش گروهی سایتی چیزی داره من عضوش بشم که بعد از شنیدن این خبر که شما سایت دارید سریع عضو سایت شما شدم .

    خوب من هرروز توسایت بودم استفاده میکردم از فایل های دانلودی و از اون طرف هم فشار دوست خوبم که حتما توی گروه فعالیت داشته باشم واین شد که همیشه وویس میزاشتن که بچه ها بیاید تا دوره هم جمع بشیم واز قوانین الهی صحبت کنیم منم از این طرف یه فایل از شما شنیدم که این جمله هنوز تو گوشم هست که بعضی از بچه میان گروه میزنن و با خودشون صحبت میکنند ما بچه های عباس منشی ما فعلان ما بیسار از این حرفها باید اول روی خودت کار کنی حرف مفت زدن به درد نمیخوره ایمان با عمل من میخوام و این حرف رو که شنیدم صبح بود که من ترک گروه کردم و تا الان یک سال است که به لطف الله مهربان فقط تو سایت هستم من نه اینستاگرام نه تلگرام ونه هیچ گروه دیگری عضو هستم چون داشتم فقط برای دیگران کار میکردم وپند منصیحت می‌فرستادم وصحبت میکردم و خودم تا اون زمان فقطحرف میزدم وهیچ کاری وپیشرفتی توی زندگی خودم نکرده بودم ولی از وقتی استاد عزیز ترک کردم عادات بد تلویزیون گروهای مختلف

    به لطف الله مهربان یه وانت داشتم خداوند دوتا ماشین پا به صفر کلی پول ودلار وطلا وارد زندگی من کرده خیلی حالم خوبه خیلی احساسم عالی هست خیلی خوشبخت دارم زندگی میکنم طوری که روی همسرم و سه تا فرزندانم تاثیری چشم گیری گذاشتم

    واین پیشرفت های من در طی این یک سال فقط یک کوچولو من روی خودم کار کردم و این جای خیلی زیادی داره تا شخصیت خودم را بسازم تا لحظه مرگ

    امیدوارم تا بتوانم انسانی خوبی روی زمین باشم تا بتوانم این دنیا را جای زیبای کنم برای خودم و دیگران

    خوشحالم که این مسیر اللهی را خداوند به من هدیه داد تا بتوانم تا آخرین لحظه عمرم به زیبایی ان طور که خودم میخوام زندگی کنم

    در پایان سپاسگزارم بابت این فایل توحیدی وزیبا وسپاس فراوان از زحمات شما دوستان عزیز و گرامی و استاد عزیز و عزیز دل شما در پناه الله زندگی زیبایی داشته باشد یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: