آیا من می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟ | قسمت 1 - صفحه 41

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت برای یه فایل بی نظیر دیگه از استاد قشنگم

    یادمه اوایل هدایتم ب این مسیر زیبا تا چند تا کلمه یاد میگرفتم دلم میخاست فریاد بزنم هر کسی و میبینم خانواده دوست آشنا براش بگم که یه عمر اشتباه فکر کردیم همه چی رو همونطور ک بهمون قبولوندن بدون اینکه تفکر و تعقل کنیم (راجع به هر موضوعی)قبول کردیم و مثل سایر جامعه نتیجه گرفتیم ولی میدیدم که عوض اینکه حالم بهتر بشه هی بدتر میشدم باهاشون بحث میکردم و چون تازه داشتم یاد میگرفتم و داده هام فقط در حد حرف بود و نتیجه و عملی نداشت مخاطبم هی باهام بحث می‌کرد سعی میکردم متقاعدش کنم ک از این ور بیا اون وری که هممون رفتیم هیچ خبری جز حال خرابی و قرض و اینا نیس و آخرش هم ب اعصاب خوردی و از بین رفتن انرژی گرانبهام منجر میشد چون واقعا همه عقلشون تو چشمشونه وقتی میای از این حرفا میزنی اولین چیزی ک میگن اینه پس خودت چیکار کردی ب کجا رسیدی دیگه اون آرامش و رابطه قشنگم و با خدای خودم نمیدیدن ، یادمه خاهرم تو زندگی مشترکش ب اختلاف خورد و میخاس ب جدایی بکشه تنها کلمه ای که گفتم این بود ک تسلیم خدا باش اون کارش و خوب بلده یجورایی همه از دستم عصبانی بودن که چرا هیچ عکس العملی نشون نمیدی حتی خود خاهرم از من ناراحت بود ک زندگی من برای تو مهم نیس ک گریه و زاری نمیکنی تو دلم میگفتم آره نیس من مسئول زندگی و افکار خودمم من نمیتونم بیام ب تو بگم چ کاری درسته چ کاری غلط تو باید تکامل خودتو طی کنی من تکامل خودمو درسته اون برهه ازم ناراحت شد ولی یکسال بعدش اومد بغلم کرد و گفت که همون یه جمله انقدر آرومش کرده ک تونسته بهترین تصمیم هارو بگیره شاید از نظر اکثر ادما این کار بی رحمی و سنگدلی باشه ولی وقتی هر قدمتو با خدا برمیداری و میبینی که خدا چ کارها برات میکنه مطمئنی که همون الله بد کسی و نمیخاد همه اون چیزی رو برداشت میکنن ک کاشته بودن، از اون موقع ب خودم قول دادم حتی اپسیلونی با کسی در مورد قانون بدون تغییر خداوندم صحبت نکنم و فقط تمرکزم روی کار و اهداف خودم باشه من در جایگاهی نیسم ک کسی و تغییر بدم هرکسی حتی نوک سوزن خاسته تغییر در وجودش باشه الله مهربان ب بی نهایت راه هدایتش میکنه ب مسیری که تغییر شگف انگیزی براش رقم بخوره برای من که اینطور بود خاستم و هدایت شدم و کل زندگیم180 درجه زیر و رو شد الهی صدهزار مرتبه شکرت

    جمله طلایی برای خودم:

    انسانها تنهاا زمانی تغییر میکنن ک خودشون بخان و آماده تغییر باشن

    قانون جهان هستی:به هرچیزی توجه میکنی از جنس همون از اصل و اساس همون توجه بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه

    قبلا این یه جمله برام فقط در حد جمله بود اما از وقتی سعی کردم که کانون توجهم رو فقط رو زیبایی ها و قشنگی ها بذارم ب خودش قسم همه چی براممممم عالی پیش رفت و من سپاسگزارتر در مقابل ربی که قدرت کل جهان تنها ب دست خودشه

    الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم مرا ب راه راست ب راه کسانی ک ب آنها نعمت دادی هدایت کن الهی شکرت

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای قشنگم بی نهایت عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمدرضا شیخی سینی گفته:
    مدت عضویت: 233 روز

    بانام و یاد ایزد منان

    مو زِ قوم آریایی زِ هفت و چهارم یو افتخارمه که زه ایل بختیارم.

    (من از قوم آریایی از طایفه هفت لنگ وچهار لنگ هستم و این افتخارمه ک بختیاریم)

    بادرود فراوان خدمت استاد گرانقدر آقا حسین خان عباسمنش هم‌تبار آریایی ایران زمین

    یه شعر بختیاری در وصف انسان و انسان زیستی و خدا و یکتا پرستی میگم خدمتتون ک که کل زندگانی دراین بیت هست

    تا ایتریم بُنگ بکنیم خدا خدانه که هیشکه نیا وادیارمون غیر خدامون

    تا میتونیم خدارو صدا بزنیم که غیراز خدا هیچکس

    سراغ ما نمیاد..

    و درانتها بگم خدمتتون

    که مابر روی زمین مهمان خدا هستیم و خدا هم مهمانپذیر خوبی هست و هیچ مهمانی بر روی زمین دست خالی این زمین رو ترک نمیکنه وسوغاتی هم ک از این مهمانی با خودش از این دنیا میبره باز هم لطفی هست ک خدا بهش کرده

    وباز اون دنیا ازاین سوغات استفاده میکنه.

    واین هم خدمتتون عرض کنم آدمهای خوب همچون شما دستانی از خدا برروی زمین هستند

    این اتصال رو اول مدیون خدا ک شمارو سر راه ماقرار داد دوم ذهنمون ک همکاری کرد و سوم شما ک زحمت می‌کشید درود برشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1761 روز

    سلام به استاد عزیزم بعد از بارها و بارها این فایل رو گوش کردن تصمیم گرفتم به عنوان استراحت بین کارم بیام و به سوالات این فایل جواب بدم

    خداروشکر میکنم که آزادی زمانی دارم تو کارم و خودم رئیس خودمم؛

    الف) از این آگاهی ها به نفع خود استفاده کردید و نتایج حاصل از این “عملکرد هماهنگ با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    ب) همچنین مواردی را به یاد بیاورید که بر خلاف این آگاهی ها عمل کردید و عواقب حاصل از این “عملکرد خلاف جهت با قوانین خداوند” را بنویسید؛

    استاد من یادمه تا قبل از اینکه با قانون آشنا بشم و تا دوسال بعدش ، من همش میگفتم تقصیر فلانیه ، تقصیر اونه با اون رفتارش ، تقصیر خداست که کاری به کارم نداره ، تو اون دوسال رو خودم کار میکردم ولی هنوز امادگی قبول کردن این باور رو نداشتم که خودم خالق زندگیمم

    مداوم هم روی رفتار دو نفر از نزدیکانم حساس تر بودم و تو ذهنم مداوم قضاوت میکردم و تو ذهنم جلسه تشکیل میدادم که دارم باهاشون حرف میزنم و بهشون میگم که فلانی تو چیکار باید بکنی که مثلن مشکلت با بچه هات حل بشه و روابطتت بهتر بشه ، یا فلانی تو باید چیکار کنی که استرس نداشته باشی تو کارت و از استرس هر ماه بیچاره نشی

    خودم چه نتایجی میگرفتم؟ عملا هیچی ، خیلی چشمگیر نبود واقعا تو اون دوسال

    و من توی ذهنم خیلی نصیحت میکردم.

    خیلی زیاددد

    جالبه سال سوم من از این دست آدما رو بیشتر تجربه کردم ، به عنوان همکار ، دوستان ، درصورتی که توی دوسال قبل نهایتا 5 نفر بودن سال بعدش فک کنم 30 نفری شدن

    سال بعدش من دیدم بابا دیگه حالم داره بهم میخوره ، هی آدما میان باهام درد و دل میکنن و هر چیم یه سوال میپرسم که ذهنشون بپره رو یه جای دیگه فایده نداره ، همون موقع هم هدایت شده بودم که دیگه وقتشه یکبار برای همیشه مسئله ی فروش کارت رو درست کنی و من به هدایته عمل کردم ، یه بخشی از تمرینی که باید اون موقع ها انجام میدادم این بود که یک نوشته بنویسم و بچسبونم به محل کارم که جلو چشمم باشه و یادم نره

    عنوان نوشته این بود ، حواست الان کجاست؟ روی خودت یا بقیه؟

    هر بار ذهنم میومد که بره رو اینکه یک دادگاه تشکیل بده برای فلانی که تو باید این کارا رو بکنی ، من سریعا هدایت میشدم سمت اون برگه ، فک کنم یک سال و نیم همچنان اون برگه روی میز کارم چسبیده بود تا الان به مرحله ای رسیدم که بدون اون برگه خودم زود متوجه میشم که الان اون دادگاه ذهنی رو دوباره تشکیل دادم

    حالا اون تمرکزی که ذره ذره از رو دیگران برداشتم و اوردم رو خودم نتایجش چی شد؟

    رقم خوردن بزرگترین خواستم و آرزوی محالم توی این دوسال ، فروش مستمر از تواناییم و علاقم و شغلم ، هربار هم به شکل دلخواهترم

    الان که دارم اینو میگم بهتون از صفر مطلق من به مجموع 82 فروش رسیدم به صورت مستمر به لطف الله

    مورد بعدی من واقعا قویتر شدم در مقابل افرادی که چرت و پرت زیاد میگن و عملن همصحبتی باهاشون به دردم نمیخوره و این عمل من باعث شده حتی اون 5 نفری که قبلن و اوایل من هی تو ذهنم نصیحتشون میکردم بدونن که من گوش شنوا برای خیلی از حرفاشون ندارم و خودشون دیگه نمیان چیزی بهم بگن ، میگن تو که کلن تو این باغا نیستی ، منم خوشحالللل میگم آره طرف من نیاین کلن وقتی از این صحبتا دارید

    همین موصوع قدرت نه گفتن منو بیشتر کرده مخصوصا مسائلی که با خواهرم داشتم ، ایشون پول زیاد از من قرض میگرفت دو سه باری بهش قرض دادم بعد یواش یواش که گذشت دیدم نه این داره عادتش میشه که هر جا پول کم میاورد میومد سراغ من ، اتفاقا همین دیشب هم اتفاق برام افتاد ، یاد گرفتم بهش بگم نه ، به صورت محترمانه

    هر موقع اومد سمتم برای پول قرص گرفتن بهش گفتم که پول دارم ولی خودم بهش نیاز دارم نمیتونم بهت بدم متاسفانه

    همین پول قرض ندادنه باز بهم کمک کرد من چه قدر سفر و کلاس و دوره برم و چه قدر متریال برای کارم بخرم و کارمو گسترش بدم

    اون تمرکزی که من برداشتم از بقیه و بایدهایی که تو زندگیشون انجام میدادن باعث شد من محل کار دستساز خودمو بسازم ، مهارتم رو ببرم بالاتر قبلن من یه نقاش رئال کار بودم همینو بلد بودم فقط الان یک نقاش و مجسمه ساز سورئال کارم ، هزاران برابر اون تایم کار بلدم انجام بدم و راه حل پیدا کنم برای خیلی از مسائل مجسمه سازی

    قبلن من فقط با یک متریال خاص مثل رنگ و روغن بلد بودم کار کنم ، الان فقط برای خلق یدونه اثرم حداقل از 20 متریال متفاوت استفاده میکنم

    و جالبه استاد برام همون 5 نفر ، من رو دو نفرشون خیلی بیشتر از بقیه حساس بودم روشون ، وقتی بیخیال اون دو نفر شدم ، خود اون دونفر وقتی آمادش شدن رفتن سراغ راه حل هایی که من همش تو ذهنم بهشون میدادم

    با اینکه من هیچ وقت در فیزیک صحبت نکردم راجبشون با اون افراد یا اگرم بوده کمتر از یکی دو بار بوده ، خود اون افراد هدایت شدن به سمت اون موضوع ها

    البته الانم واقعا بعضی وقتا از دستم هنوز در میره که بخوام مشکلات یکسری از دوستام رو حل کنم ولی خب سریعتر از قبل میفهمم کارم اشتباهه و قطعش میکنم ، چون سریعتر نشونه ها رو میفهمم

    حتی اینکه استاد شما این فایل رو گزاشتین هم یک نشونه بود برام چون به میزان یک نصفه روز من حواسم رفته بود روی نصیحت یکی از دوستام که باز خدا لطف کرد و زود به یادم اورد ، قبلن اگر 24 ساعت روز از 7 روز هفته من اینطوری بودم با همون تمرین نوشته ی ساده نهایتا یک ساعت در روز گرفتار اون دادگاه های ذهنی میشم و بقیه تایم روز ذهنم دست خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    بتول ازادنیا گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    بنام الله یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم وهمچنین خانوم شایسته ی مهربونم

    این اولین کامنت منه

    تا الان فایل های زیادی رو گوش دادم ویکی از یکی بهتر بودند ولی یه حسی بهم گفت که واسه این فایل کامنت بزارم

    دقیقا چالش چند روزه ی ذهن من همین موضوع بود که میخواستم یکی از دوستانم رو نصیحت کنم و در مورد کارهای اشتباهش باهاش صحبت کنم که به این فایل شما هدایت شدم الان که فکر میکنم میبینم چقدر این موضوع منو از پیشرفت خودم عقب انداخته بود و چقدر این موضوع و حتی فکر کردن بهش احساس بدی به من می داد بعداز گوش دادن این فایل خدا رو هزاران مرتبه شکر کردم که منو به این فایل هدایت کرد چون اون روز واسه کار دیگه ای وارد سایت شده بودم(قسمت نتایج دوستان رو دنبال میکردم و هر روز یه قسمت و گوش می دادم) ولی یه حسی بهم گفت که امروز این فایل و حتما گوش بده اون لحظه ای که میفهمی خدا باهات حرف زده … چه لحظه ایه.. شیرین و باور نکردنیه … مثل اب رو اتیش اصلا قابل وصف نیست

    در مورد تجربیاتم هم باید بگم که :

    دقیقا این چند وقت مدام در مورد پسرم احساس مسولیت میکردم و فکر میکردم که حتما نصبحتام نصیحتای خوبی نبوده و باید ییشتر و بهتر نصیحتش کنم️

    ولی امروز متوجه شدم چاره ی کار اینه که تمرکزم رو بزارم رو نکات مثبتش و سعی کنم رو خودم کار کنم تا الگوی خوبی براش باشم(شنیدن کی بود مانند دیدن)اینکه اون نصیحت‌ها رو در من به صورت عملی ببینه صد برابر بیشتر از نصیحت کردن تاثیر داره

    دقیقا چندین و چند ساله که مدام واسه مادرم غصه میخورم و هزاران بار نصیحتش کردم که اینکار و بکن و اون کار و نکن دریغ از ذره ای تغییر

    دقیقا چند وقته که مدام در مورد آموزش های شما با یکی از نزدیکانم صحبت میکردم و میخواستم به زور و زمانی که اون هنوز آمادگی تغییر رو نداره و هنوز زمانش فرا نرسیده بیارمش تو سایت شما ثبت نام کنه و از مطالب شما استفاده کنه

    ولی ولی ولی امروز فهمیدم که ما هرگز توانایی تغییر زندگی دیگران رو نداریم و هر زمان که افراد آماده ی تغییر بشند چه من باشم چه نباشم از بی نهایت طریق هدایت میشند

    استاد عزیزم چقدر زیبا به این نکته اشاره کردید که اینکه ما میخوایم دیگران رو کمک کنیم و نصیحت کنیم همیشه هم دلیلش دلسوزی نیست بلکه بیشتر اوقات هم ما با نصیحت کردن و کمک به دیگران میخوایم که خودمون احساس ارزشمندی کنیم برای اینکه بقیه از ما تعریف کنند میخوایم بهشون کمک کنیم

    خیلی وقت ها ما خودمون رو ارزشمند نمی‌دونیم مگه اینکه بقیه از ما تعریف کنند و چون در واقع اون کمک رو برای رضای خدا انجام نمیدیم و خلوص نیت 100درصد پشتش نیست ، نه تنها ثوابی نداره بلکه مشکلات بیشتری رو هم وارد زندگی ما می‌کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    آیا می توانم زندگی دیگران را تغییر دهم؟؟

    استاد عزیزم من با باورهای مذهبی که داشتم ودارم،هرچند بهتر از قبل عمل میکنم،خودم رو مسئول حال خوب عزیزانم وموفقیت اونها میدونم

    کوچکترین موفقیت مالی که دارم ،میخام حتما در هر شرایطی حال بقیه رو خوب کنم وبازگو کردن اطرافیان ودرخواست هاشون،،، هرچند کمتر از قبل شده با تغییراتی که در دیدگاهم وعملکردم ایجاد کردم،،،هنوز قدرت باورهای محدود کننده من با شرک ورزی بیشتر از باورهای توحیدی من برای تسلیم بودن در برابر شرایط واتفاقاتی هست، که هر لحظه رشد وتغییر بیشتری در شخصیتم ایجاد میکنه،،

    تاکید بسیار زیاد شما در فایل‌های مختلف وبویژه این فایل،،بوضوح نشون میده چقدر برای آزادی ورهایی تون در راستای شکوفایی بیشتر توانایی تون، در تجربه فرکانس خداوند هرلحظه با عدم تمرکز روی دیگران بیشتر میشه،،،حتی برای شمایی که اینهمه نتایج بزرگتر خلق کردین وثبات خوبی در این مسیر با تجربه های مختلف در سمینارها وگفتگوهای حضوری با افراد خلق کردین

    بارها فایل رو گوش کردم ودیدم به محض اینکه چند دقیقه میگذره هنوز تمرکزم روی بقیه هست

    وارزشمندی ام رو در تغییر عزیزانم میدونم که نکنه آسیبی ببینند،چون هنوز ریشه ای این مسئله رو حل نکردم،

    نکته برداری از فایلها خیلی بهتر از قبل کمکم میکنه

    تمرکزم روی خودم باشه واحساسم رو بهتر درک کنم

    واضح تر متوجه می شوم که ترس دارم اگر برای دوستانم وقت نذارم قضاوت شوم،،هرچند شدتش کمتر شده ولی نجواهای ذهنی ام انرژی ازمن میگیره که با مطرح کردن اتفاقات خوب وزیبایی های زندگی ام در جمع دوستانه بهتر کنترلش می‌کنم، ،،ولی این هم برای تایید وتحسین گرفتن از بقیه هست که دانا وتوانا وقدرتمندم برای خلق شرایط زندگی ام

    زمانی که چالش‌ها یی در زمینه رشد وپیشرفتم، برای تغییر توجه ام روی خودم میذارم کمتر فرصت می‌کنم انرژی وتمرکزم رو روی بقیه بذارم ونتایج ومعجزات بیشتری تجربه می‌کنم، ووقتی مورد تحسین قرار میگیرم،مجدد در این تله میفتم ووقتم را برای بقیه وتوضیح اینکه چه روندی رو طی کردم هدر میره وبعد مدتی متوجه می‌شوم که تمرکزم روی بقیه هست(بخصوص زمانی که بقیه نا خوداگاه میخان بهت احساس گناه بدن که این موفقیت حق اونها بوده ومن با عزت نفسی که هنوز قدرت نگرفته،تو این دام میفتم ونجواهای ذهنی ام انرژی بیشتری از من می‌گیرند )

    در صورتیکه اگر من بپذیرم هر فردی حق داره واختیار داره نظرش رو بگه،،ومن هستم که چه برداشتی از این روند دارم وخودم با چه باوری به خودم کمک میکنم که احساس بهتری در این گفتگوی دوستانه داشته باشم،،،راحت تر خودم رو می‌پذیرم ودرک می‌کنم که هیچ توانایی برای تغییر دیگران ندارم،،،وحتی برای خودم هم نباید مثل مسکن عمل کنم چه برسد برای بقیه نقش مسکن را با هدر دادن انرژی وتمرکزم وبویژه حال خوبم ،،ایفا کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد منیعی گفته:
    مدت عضویت: 987 روز

    به نام الله یکتا

    وقتی صحبتهای استاد را کامل گوش میدادم به یاد گذشته خودم افتادم که چقدر این داستان تکرار شدنی در زندگی اکثر آدمهاست و شاید هم به خاطر نوع دوستی و تداعی این بیت شعر است که بنی آدم اعضای یکدیگرند… چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار …

    وحتی در مورد پیامبر عظیم شان اسلام هم مصداق داشته و این اتفاقات بسیار پیش آمده که به خاطر رقیق القلب بودن و مهربان بودن این پیامبر رحمت و مهربانی’ بارها خواسته که از روی دلسوزی و محبت به دیگران کمک کنه تا جایی که مورد خطاب خدا قرار گرفته که ای پیغمبر وظیفه تو فقط ابلاغ رسالت است و بس.

    خواستم بگم که این مورد نه تنها در ما بلکه در بزرگان دین هم نمونه های بسیار داشته اما به قول استاد هرچقدر انسان جلو میره و با قوانین آشناتر میشه بهتر درک میکنه که واقعیت این است که آدمها باید خودشون بخوان و اون وقته که هدایت میشن …

    در مورد خودم هم به یاد میارم سالهای دور حتی زمانی که با این مباحث آشنا نبودم چه درد و دلها که نمیشنیدم و چه تلاشهای ناموفق برای تغییر اوضاع دیگران و آدمها که نمیکردم چه شب نخوابی ها و چه اشکهایی که نمیریختم و چه سنگ زیرین آسیابها که نشدم و… ولی جالبش اینه که بعضی از اونا بعدها از یه راههای خیلی ساده تر و راحت تر وحتی خنده دار تر ، انقدر قشنگ هدایت شدن که اصلا من باورم نمیشد، چون اونا در مسیر خواسته قرار گرفتن (البته بعضیها)

    تمام این مطالب و خاطرات قبلی که اصلا مربوط به قبل از آشنایی من با قوانین بود را در تایید حرف استاد گفتم که بگم چقدر این مباحث آشناست ولی تا تجربش نکنی نمیتونی درکش کنی

    و ای کاش اون سالهای پر رنج و مشقت برای تغییر دیگران ، من با استاد آشنا شده بودم تا به جای منجی بودن ، خودم را بالا میکشیدم که هم خوب زندگی کرده باشم و هم بهتر به دیگران کمک کرده باشم

    برای استاد عزیزم و تمامی اهالی خانواده عباس منش آرزوی توفیق روز افزون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    بازیار گفته:
    مدت عضویت: 884 روز

    سلام بر استاد عباس منش بزرگوار و سلام بر خانم شایسته مهربان

    و سلام بر اعضای سایت.

    خدا رو صدهزار بار شکر بابت اینکه عضو سایت عباس منش هستم و خدا رو شکر که اول صبح نشسته ام و در حال دیدن طلوع خورشید کنار ساحل صدای استاد عباس منش را میشنوم و کامنت مینویسم.

    من همین اول کار باید یه اعترافی بکنم که شاید سخت ترین کار دنیا برام کامنت نوشتن هست یعنی اینقد دلم میخواد زیر هر فایلی حداقل یه مطلب کوتاهی بنویسم و ضمن گذاشتن یه رد پا، نظر و تجربه م هم به اشتراک بگذارم مثل خیلی از دوستان. باور کنین بیشتر مواقع غبطه میخورم از اینکه بعضی دوستان اینقدر کامنت می‌نویسن و البته خیلی هم سپاسگزارشون هستم بابت به اشتراک گذاشتن آگاهی شون.

    من حتی یکی از تصمیمات تو دوره عزت نفس جلسه اول این بود که مرتب کامنت بنویسم ولی باز هم به تعهدم عمل نکردم و از خدا میخوام که از این به بعد به این تعهد عمل کنم انشالله.

    استاد عزیز از روزی که این فایل جدید اومده من حداقل روزی دوبار گوش کردم و هر بار هم بیشتر متوجه شدم که مخاطب بیشتر حرفهای شما من هستم

    من دقیقا تا قبل شنیدن این صحبت‌ها نه تنها باور داشتم که توانایی اثر گذاری روی دیگران دارم بلکه اصرار به این کار هم داشتم و به قول شما چقدر انرژی بیهوده هدر می‌دادم و بعضا تایید طرف مقابل هم باعث می‌شد من بیشتر توهم داشته باشم و شاید اون مسکن موقتی که شما گفتین بود ولی هیچوقت ندیدم که کسی توسط من تغییر کنه حتی خانواده ام که بیشتر از همه زور زدم و انرژی مصرف کردم.

    و این بار با شنیدن این آگاهی ها متوجه شدم که توانایی من در تغییر دیگران در حد صفره و من هرگز نخواهم توانست به قدر ارزنی روی دیگران تاثیر بگذارم مگر اینکه خودم تغییر کنم و در آن صورت با دیدن تغییرات من دیگران حتی خانوده ام اگر خودشان خواستن تغییر میکنن.

    به قول سعدی:

    نبیند مدعی جز خویشتن را

    که دارد پرده پندار در پیش

    گرت چشم خدا بینی ببخشند

    نبینی هیچکس عاجزتر از خویش

    همین جا از خداوند درخواست میکنم یاریم کند هیچوقت نخواهم کسی را با حرف زدن و کنترل کردن تغییر دهم و همچنین خدا کمکم کند در هیچ جمعی صحبت از مطالب سایت نکنم چونکه یکی از وقتایی که حالم خیلی گرفته شده بعد از عضویت در سایت، تغییر دیگران از طریق مطالب سایت بوده و مخصوصا جاهایی که با امیدواری و شوق زیاد با کسی در مورد محتویات فایلی صحبت کرده ام و طرف هم با وجود یک زندگی ورشکسته از همه لحاظ، جوری به حرفام گوش کرده که من فکر میکردم این دیگه شد یه نقطه عطفی تو زندگی این آدم، ولی با وجود تایید کردن حرفهای من باز هم از همان مسیر رفته و اینجا به حرف شما رسیدم که آدم‌ها برای تغییر کردن باید در مدار تغییر باشند ولاغیر!

    ضمنا استاد من بشدت با حرف شما موافقم که با فاصله خیلی زیاد بیشتر از هر معبدی در این سایت اسم خدا برده میشه و از همه مهمتر اینکه اینجا ملت خیلی بیشتر آگاهانه اسم خدا میبرن.

    استاد خیلی سپاسگزارم از شما

    و خیلی سپاسگزارم از خداوند بابت وجود شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رستا بانو 717 گفته:
    مدت عضویت: 774 روز

    دورد سلام به استاد عزیزم مریم بانو و دوستان همیشه همراه

    این دومین کامنت امروز من روی سایت در مورد این موضوع من صبح به محض بیدارشدن از خواب اومدم داخل سایت و باین فایل جدید مواجهه شدم از اونجای که خیلی به موقع و به جا بود برام

    قبل از صبحانه خوردن فایل دیدم کامنت گذاشتم تمام روز به این فایل و کامنت های که درموردش خواندم فکر کردم به مثل های که به کرار در زندگی من تکرار شده بود فکر میکردم

    واقعا وقتی که وقتش باشه تو دریافتش میکنی مثل من که آماده دریافت همچین فایل بودم جاش باز شده بود و امروز صبح اومد برام

    من خودم چقدر به شخصه راهنمای اطرافیانم و دوستان و نزدیکانم بودم

    و چقدر خودم در گیر

    زندگیشون میکردم دست آخر اونا اون کاری رو انجام میدادن که خودشون فکر میکردن درسته یا صلاح میدونستن

    انرژی وقت ما هم به فنا می‌رفت

    چقدر این الگو در خانواده من زیاده بود و هست

    سرمون همش توکاسه بقیه ست

    حتی به استوری گذاشتن بقیه هم گیر میدیم

    تا این حد

    و چه قدر مسیر اشتباه

    فکر می‌کنیم این راهش و باید همچه اوکی تحت کنترل ما باشه و استاد روبه راه کردن زندگی بقیه باشیم

    واقعا که این داستان خیلی خوندنیه و جالبیه

    و اما غیر قابل باور

    که ما ناتوان در حل مسئله بیقه هستیم

    چون تمام زندگیمون جور دیگه ای زندگیش کردیم

    چقدر بوده که ما می‌خواستیم کاری برای کسی انجام بدیم خودمون انداختیم وسط ما شدیم بده داستان

    چقدر ما خواستیم احترم به بقیه بزاریم

    و تمام خودمون رو براشون گذاشتم

    نقر داغ شدیم س. احترام بی موقع

    آخه که چقدر من داستان برای گفتن دارم سر این قصه

    البته که خودم مقصرم

    چون نمیدونستم

    خوب بلد هم نبودم جریان از چه قرارِ

    من حتی یه بارم فکر نمیکردم چرانتیجه همیشه باید این جوری بشه ایراد کار کجا میتونه باشه،

    من فکر میکردم روند طبیعی زندگی همینه

    من غافل از قانون های بی تعقییر خداوندی بودم

    البته که شکر میکنم خداوند رحمان و رحیم رو که حداقل فهمیدم ایراد کجاست و سعی کنم که درستش کنم

    خداجون ممنونم

    یه مثل خیلی تازه که برام همین چتدوقت پیش اتفاقا افتاد رو میگم که شاید الهام بخش باشه

    چند ماه پیش

    خواهر سر یه سری ماجرا کلا بیخیال خانواده م شده و دیگه رفت آمده نمیکنه و تلفنشم جواب نمیده یجورایی کنار کشید

    جز تماس من و یکی 2 نفر از خانواده

    آقا منم از اون جای که همیشه خودم موظف زندگی بقیه میدونم

    و قهرمان مان بازیم گل میکنه مثل همیشه خودم روانداختم وسط رابط بین خانواده و خواهرم شدم خبر رو ببر براش زنگ بزن پیگیری کن

    جوری مادرم مطمئن میکردم که حالش خوبه جویای احوالتونه میخواد کمی تنها باشه از این دسته حرف ها

    از اون طرفه هفته ای 1الی 2 بار به خواهرم زنگ میزدم جوری برخود میکردم که حواسم بهت هستو فکر نکنی تنهای ما کنارتیمو فلان بهمان

    حالا اون اصلا زنگ نمیزد به من جز کار پیش میومد براش

    و من خودم از خواب غفلت نمیخواستم بیدار کنم که بابا طرف حتی یه زنگم بهت نمیزنه پ تو چته شدی قاشق داغ تر از آش .

    خلاصه گذشت تا اینکه 3 ماه بعد این موضوع خودم سر یه موضوع نچندان مهم که اصلا ربطی هم به خواهرم نداشت با خانوادم به تضاد خورد و باعث شد که من کلارابطمو با خانوادم قط کنم حتی خط تلفن هامو رو هم عوض کنم

    و بیخالی طی کنم بماند که چقدر بهم فشار آورد این جریان

    اما درس بزرگی گرفتم که تو توان تعقییر هیچ کس رو مطلقا نداری اگر خودش آماده نباشه اگر وقتش نرسیده باشه

    من فقط با دلسوزی بیجا و دخالت تو کاری که به من مربوط نبود و حلش با خودش و هدایت خداش بود

    خودم درگیر ماجرای کردم که فقط به من آسیب زد

    و قطعا حلش به یه زمانی نیاز داشت به صبر به تکامل

    من با دخالت بیجام با عجله م با توجه به جنبه منفیش خودم دخالت دادم که کمکی کرده باشم ولی به ضرر خودم تموم شد

    ((((بله داستان از این قرار که وقتی طرف با تو هم مدار نیست حرف تو عمل تو جواب نمیده ))))

    حرفهای تو رو یا نمیفهمه یا اشتباه برداشت میکنه

    چون مسیرش با تو یکی نیست،

    (((و خدا با توجه به شرایط اون موقعش مسیر رو بهش نشون میده و هدایتش میکنه))) نه حرف های که از طرف ماست نه دخالت های ما))))))

    خدا جون ممنونم بابت این همه آگاهی بابت صبرت بامن دوست دارم عقش ابدی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    غزل جهانگیری گفته:
    مدت عضویت: 2005 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام استاد من

    موضوع این فایل در مورد دو نوع افراد بود کسایی که مشاوره می‌خوان

    و کسایی که مشاوره میدن

    من متاسفانه جزء هر دو دسته بودم

    وقتی ازدواج کردم که فقط و فقط میخواستم از خانواده ام جدا بشم هیچ معیار دیگه ای نداشتم متاسفانه ازدواج نا آگاهانه و عجولانه ای داشتم .

    به طبع از همون اول زندگی هم تضاد ها شروع شد و من شروع کردم برای درست کردن زندگیم از هر و کس و ناکسی مشاوره گرفتن که شما بگید من چیکار کنم که هیچ کدوم هم جواب درست نبود یا مدت کمی جو خونه رو آروم میکرد و تازه بیشتر وقتا هم وضعیت بدتر میشد و من در منجلاب بیشتر فرو میرفتم تا وقتی که به لطف خدای رحیم خواهرم دستان خدا شدن من عضو سایت شدم

    کم کم شکرگزاری های عمیق شروع شد آرامش بیشتر و بیشتر و بعد هم نتایج های بیشتر اما حالا من شده بودم مشاور، به هر کسی که دور و اطرافم بود که مشکل داشت میخواستم کمک کنم اما به لطف خدا اونم توی چندتا فایل گفتید و منم شنیدم واز این هم دست برداشتم خداروشکر .

    استاد من فکر میکردم مشکل از بقیه اس همه دوست دارن منو اذیت کنن ولی بعداز اینکه این همه فایل گوش دادم به خودم نگاه کردم دیدم قضیه کلا متفاوت شد شخصیت من کلا نیاز داشت بهتر بشه توحیدی شدن شکرگزار شدن عزت نفس و اعتماد بنفس ،احساس لیاقت،و… اینها همشون نیاز داشت بهبود پیدا کنه، انقدر که توی سی سال عمری که از خدا گرفته بودم بی توجه بودم بهشون دیگه چیزی ازش نمونده بود .من با فایل های شما شناختمشون ،درکشون کردم، التیام دادمشون و نیازه که هر روز و هر روز تمرکزم رو بزارم روی خواسته هام روی بهبود شخصیتم تا جلوی نشتی انرژیم رو بگیرم .

    خدای من همچنان کمکم کن در این مسیر ثابت قدم باشیم.

    دوستتون دارم خانواده من

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    قاسم نظرپور گفته:
    مدت عضویت: 1187 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان به نام خداوند هدایتگرم به سمت نعمت‌ها و ثروت‌ها و فراوانی‌ها به راحتی و به آسانی

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم جان عزیز

    سلام به همه دوستان و اعضای سایت و خانواده عباس منش

    من بعد از حدود 5 سال که با فایل‌های استاد عباس منش از طریق اینستاگرام سال 97 بود که زمستان چرا با وجود تلاش فراوان که سال‌ها است دارم انجام میدم و درآمدمم خیلی از مواقع خوب بود ولی نوسان زیاد داشت به جای خوبی نرسیدم از لحاظ مالی از لحاظ روابط از لحاظ زندگی از لحاظ آرامش و خیلی چیزهای دیگه و از خدا خواستم که هدایتم کنه اینطوری شد که یه شب اتفاقی من با فایل‌های استاد عباس منش داخل اینستاگرام آشنا شدم و خیلی حس و حال خوبی حال خوبی داشتم

    شب‌ها تا دیر وقت می‌نشستم داخل اینستاگرام و به فایل‌های شما گوش می‌دادم می‌کردم ولی اصلاً اطلاع نداشتم که شما سایت دارید و در این مورد هیچ چیز نمی‌دونستم فقط از طریق فایل‌های رایگان اونم از طریق اشخاص دیگه که داشتن فایل‌های شما رو داخل اینستاگرام تبلیغ می‌کردند و با همون فایل‌های رایگان تصمیم گرفتم که دف گذاری کنم و موفق بشم بعد یادمه سال اول نتایج خیلی خوبی داشتم در این مورد هم با هیچ کسی صحبت نمی‌کردم فقط با همسرم اونم خیلی کم

    توی مسیر نبود و منم خیلی اصرار نمی‌کردم فقط یادمه بهش گفتم که من تا آخر تابستون کار می‌کنم و ماشین خوب می‌خریم و میریم مسافرت و اونم گفت ای خیال باطل چندین ساله این صحب ها رو میکنی . ولی من اصلاً توجه نکردم و تمام تمرکزمو گذاشتم روی خودم و کارم و واقعاً نتایجش عالی بود و آخر تابستون ماشین نو گرفتیم و مسافرت رفتیم و بعدشم که برگشتم گفتم می‌خوام خونه بخرم و به طرز معجزه آسایی خونه خریدم و بعدش عوض کردیم و هیچ جای بهتری خونه گرفتیم ولی چون قانون نمی‌دونستم خودم خیلی بدهکار کردم و خیلی فشار اومد از مسیر دور شدم و مدت‌ها بود که داشت همه چیز به هم می‌ریخت و الان بعد از 5 سال اولین کامنتیه که من دارم توی سایت می‌ذارم بعد دوباره با خواهرم ه چند سال بود با هم صحبت نمی‌کردیم به طرز اتفاقی رابطه برقرار کردیم و دوباره رفت و آمد و چون اونم توی سایت شما بود و نتایجی گرفته بود و کم سری فایل‌ها رو به من داد و یه سری دوره‌ها رو که خریده بود و یادمه پیشنهاد داد که دوره 12 قدم رو که قدم اول رو خریده بود پیشنهاد داد ه با خانواده به صورت شراکتی بخریم و ما هم قبول کردیم و یه سری نتایج هم گرفتیم که بد نبود ولی اون چیزی نبود که من می‌خواستم چون من کامل دسترسی به کامنت‌ها نداشتم و بعد از یه مدتی دوره قانون سلامتی رو که اونا گرفته بودن به منم دادن و من خیلی نتایج خوبی گرفتم و بعد از سه ماه حدود 18 کیلو وزن کم کردم و خیلی حالم خوب بود و خیلی پیشرفت کردم ولی اطرافیان دائم می‌گفتند که چرا تو غذا نمی‌خوری چرا این همه به خودت سخت می‌گیری و و تمام مشکلات از اونجایی شروع شد که من شروع کردم به قانع کردن دیگران که نه اینطوریه اون طوریه شما می‌تونید برید و شدم بلندگو همون چیزی که خیلی ایراد داره متاسفانه و تمام نتایج کم کم از بین رفت و دوباره برگشتم به جای قبلم و حتی از اونجام پایین‌تر همیشه فکر می‌کردم که اشکال از اطرافیان از دیگرانه و همیشه اطرافیان و مقصر می‌دونستم توی زندگیم بازم با این همه که ضربه خورده بودم از این اشتباه خودم بازم اشتباه می‌کردم و تا یه کوچولو نتیجه می‌گرفتم دوباره می‌خواستم برم به همه بگم و وباره همه چیز به هم می‌ریخت . بعد توی همه دوره‌هام استاد می‌گفت که در این مورد با هیچ کسی صحبت نکنید حتی نزدیک‌ترین افراد بهتون و خانواده‌تون ولی بعد از یه مدتی من فراموش می‌کردم و هیجان زده می‌شدم و ادامه می‌دادم و هرجا خواستم دیگران رو تغییر بدم خودم هم از مسیر دور شدم اون‌ها هم نتیجه‌ای نمی‌گرفتن فقط اتفاقی که می‌افتاد تا من یه خورده ناراحت می‌شدم یا یه چیزی می‌گفتم یا نتیجه‌ام به هم می‌ریخت می‌گفتن عه تو که می‌گفتی فلان و بیسارو اینطوری باشید و مثبت باشید پس چی شد ینطور بود که من خیلی ناراحت می‌شدم و حالم بد می‌شد و احساس بدی بهم دست می‌داد و از مسیر خارج می‌شدم و خودمو سرزنش می‌کردم که چرا باید بیام این صحبتا رو به کسایی بکنم که توی مسیر نیستند دلسوزی‌های بی‌جا .

    ولی هرجا که قاطعانه و با عزم جذب و تعهد ومدم ادامه دادم و کاری به کسی نداشتم نتایج عالی بود ولی بازم بعد از یه مدتی فراموش می‌کنم و الان مدت‌هاست که سعی کردم با افرادی که منفی هستند و سمی هستند ارتباط برقرار نکنم . ولی یه چیزی رو بازم بگم که من هنوز توی ذهنم تمرکزم روی دیگرانه و این باعث شده که من نتیجه خاصی نگیرم حتی جدیداً دوره روانشناسی ثروت یک رو ز سایت گرفتم و به خودم قول دادم که با تعهد روی خودم کار کنم جلسه اول رو کامل نوشتم با تمرکز خیلی حالم خوب شد تمریناشو انجام دادم ولی باز هم همون مسیر قبل رو طی کردم سعی می‌کردم به حالا همسرم یا کسایی که خورده بهم نزدیک بودن بگم و باز از مسیر دور می‌شدم ولی الان فهمیدم که باید تمام تمرکزم رو روی خودم بذارم و به هیچکس حتی همسر و فرزندانم در این مورد صحبت نکنم و بذارم تا خداوند من رو هدایت کنه و اگر دیگران هم از خدا بخوان خداوند به هزاران طریق و از هزاران دست ونا رو هدایت می‌کنه .

    انشالله تونسته باشم دیدگاهم رو در اختیار دوستان و سایت عباس منش دات کام بزارم و به دوستان کمک کنم

    با تمام وجودم آرزوی سلامتی و سربلندی برای استاد عزیزم و مریم جان عزیز و همه اعضای خانواده عباس منش دارم

    در پناه الله شاد و پیروز و سربلند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید

    در مورد این موضوعی که امروز استاد عباس منش فایل گذاشتن و صحبت من همیشه دوست داشتم از یعنی از موقعی که خودمو شناختم دوست داشتم به دیگران کمک کنم و مشکلاتشون را حل کنم حالا از خانواده اطرافیان و خیلی هم مشکل برام پیش اومد خیلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: