https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 00:42:282024-11-03 03:57:34پروژه خانه تکانی ذهن | گام به گام
427نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد و مریم عزیز و همه دوستان هم فرکانسی خودم، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،
استاد عزیزم سپاس گذارم ازتون که اینقدر سخاوتمندانه این آگاهی های ناب با ما به اشتراک میزارید، تمام فایل های شما از محصولات گرفته تا فایلهای هدیه مثل هم هستند و هیچ تفاوتی بینشون نیست بلکه تو بعضی از موارد حتی از محصولاتتون هم بهتر هستند، از قول خودتون این خداست که در شما جاری میشه و اعتبار این ها میرسه به خدا…
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید مریم عزیز همینجا جا داره از شما هم تشکر کنم که مارو هم شریک کردید در این خودسازی خداوند به وجود همه ما برکت بده تا بتونیم نقش خودمون رو بخوبی ایفا کنیم…
در مورد این موضع من چند وقتی هست که خیلی دارم دنبال الگوها میگردم که چه چیزی میتونه به ما و افراد دیگه کمک کنه تا بتونیم تجربه های متفاوت تری نسبت به قبل و افراد دیگه داشته باشیم،
من توی شغل خودم که خورد شدم دیدم اکثریت آدم ها اخیرا بیشتر از همچی بیشتر دنبال صداقت و خوش قولی و کیفیت هستند،
اگر ما در مقام یه فروشنده هستیم این به این معناست که مشتری که داره میاد از ما خرید کنه یا درخواست انجام یه کاری رو داره به ما اعتماد کرده و فرض رو بر این گرفته که ما فروشنده یا فردی صادق و خوش قول و ماهر هستیم و از ما توقع داره تا به بهترین شکل بدون قضاوت درخواستش رو اجابت کنیم و نسبت به خدماتی که بهش ارائه میدیم از اون مبلغی رو درخواست کنیم،
اگر ما به عنوان یه فرد اون تعهد، اون خویش تن داری رو نداشته باشیم میتونه اوضاع جور دیگه ای پیش بره…
اگر ما بقیه رو مثل خودمون و از خودمون ندونیم، به نظرم نباید کاری رو انجام بدیم چون در این حالت هیچ عشقی به اون کاری که داریم انجام میدیم نداریم، و نتیجه دلخواه ما و فرد مقابل نخواهد بود،
اینکه هر فرد باید برای خودش قوانینی در زندگی داشته باشه خیلی مهمه، خویشتن داری به این معناست که به هر قیمتی نخوای به اون چیزی که میخوای برسی…
اگه لازمه تا مهارتت بیشتر بشه و هنوز به مرحله استادی نرسیدی خوب بیشتر شاگردی کن و صبور باش تا بتونی کیفیت بیشتری به مشتریانت ارائه بدی…
اگه نمیتونی خوش قول باشی به کسی قول نده چون انتظار همون جور که استاد گفت خیلی زجر آوره، روی باورهایی که مربوط میشه به اون موضع کار کن تا خوب بشی، احساس لیاقت و عزت نفست رو ببر بالا…
اگه نمیتونی صداقت داشته باشی کاری شروع نکن، صداقت برای شروع کار خیلی مهمه و سعی کن خیلی روی این موضع کار کنی و تحت هیچ شرایطی اون زیر پا نزاری…
صداقت یعنی درستی صداقت یعنی قضاوت نکردن به خوب یا بد بودن، صداقت یعنی یکی دونستن همه چیز و همه کس، یعنی فرق نذاشتن بین آدما، یعنی بخاطر منافع خودت از کیفیت کار نزنی، یعنی بخاطر اینکه طرف مسافر یا آشنا نیست ازش پول بیشتری درخواست نکنی، صداقت یعنی نگاه توحیدی داشتن به همه چیز همه کس،
صداقت یعنی یه درصد سود مشخص بکشی روی اجناست، صداقت یعنی از جایگاهی که در اون هستی درست استفاده کنی نه اینکه سواستفاده کنی،
من همیشه به این موضع فکر میکنم که محمد امین چرا شد پیامبر، به این موضوع و این ویژگی که خداوند در قرآن اشاره کرده باید دقت کرد، امین یعنی امانت دار، امین یعنی معتمد، امین یعنی مباشر… اینها ویژگی های یه آدم امین، مردم چه چیزی رو میخواستن به امانت بدن به محمد، محمد از چه چیزی باید محافظت میکرده، اصلا محمد چرا باید قبول کنه که از چیزی مراغبت کنه، مگه محمد امانت داری داشته، اصلا مگه کسی اون زمان از اینکارها میکرده،
وقتی اینجوری خورد میشم تو موضوعات خدا میگه بیا تا بهت بگم، به من گفت تو در مقابل افراد دیگه در جایگاهی قرار گرفتی تا بخشی از نیاز اون هارو اجابت کنی، برای اینکه بتونی نقشت رو خوب ایفا کنی باید ویژگی هایی رو در خودت ایجاد کنی تا امیال و هوسهای انسانیت نتونن به تو در این مسیر جهت بدن و بتونی مهارشون کنی،
به صورت پیش فرض فردی که از تو درخواست یا خرید میکنه، فرض بر این گرفته که تو انسان درستی هستی یعنی به تو اعتماد کرده در جایگاه یه فروشنده (مثل من که به تو اعتماد کردم و یا اعتماد تو به من…) و تو موظف هستی تا کارش رو به بهترین شکل انجام بدی جوری که انگار کار خودته…
من تو این چند وقته دیدم و تجربه کردم افراد به تازگی دنبال صداقت و درستی و خوش قولی و کیفیتن، در صورتی که چند وقت پیش اینجوری نبود از موقعی که من شروع کردم به بهتر و بیشتر کردن این خصوصیات در خودم شرایط هم فرق کرده، حتی مشتری هایی که اوضاع مالی خوبی ندارن بازم اون مبلغی که میگم رو قبول میکنن و دست به جیب تر شدن، انگار این چیزا قبلاً براشون مهم نبوده ولی الان مهم شده…
از وقتی که عاشق شغلم شدم، از وقتی که متخصص تر شدم، از وقتی صادقتر و خوش قولتر شدم از وقتی که نسبت به خدماتی که میدم پول درخواست میکنم به چشم دیدم که اوضاع تغییر کرد و از اونجایی که با دیدن ایمانم قویتر میشه از خداوند میخوام بیشتر بهم نشون بده تا ایمان بهش قوی تر بشه…
به نظر من توی تمام جنبه های زندگی همین طور هست اگر ما یه عنوان یه فرد جایگاهی که توش هستیم رو بپذیریم و سعی کنیم کارمون رو درست انجام بدیم شرایط جوری پیش میره که لعلک الترضی میشیم راضیمون میکنه به آرامش میرسیم این همون چیزی که براش به این دنیا اومدیم…
اگه پدر یا مادری ببین ویژگی ها و وظایف پدر یا مادر چیه فقط همونارو انجام بده بزار بقیه هم کارشون انجام بدن…
اگه فرزندی اگه شهروندی اگه دوستی اگه عاشقی اگه از خودت هویت داری اگه یک فرد هستی اگه بنده خداوند هستی اگه بیننده و یا شنوده هستی فقط جایگاه خودت رو تو اون لحظه درک کن و بهش عمل کن بقیه کار بسپر به اون…
هی نخوایم فضولی کنیم تو کار خدا، خودمون مسئول بقیه ندونیم، مغرور نشیم، بی قانونی نکنیم و درست زندگی کنیم و بعد دنیا بهشت میشه برامون…
بخدا الان که این حرفا داره جاری میشه انگار تو خود بهشتم، اگه همین الان بمیرم راضیم از زندگیم…
نمیدونم شاید بعضی ها درک نکنن این حرفارو ولی به قول استاد این حرفا مال همه نیست، مال اون دسته از افرادی هست که دنبال تغییرن…
باسلام وعرض ارادت خدمت اساتیدگرانقدروهمه سروران گرامی خانواده عباسمنش
ازروز گذشته که خانم شایسته نازنین پروژه جدید روروی سایت بارگذاری کردند حس حال عجیبی دارم حتی شب گذشته حتی یه کم بی خواب شدم وهیجان وشوراشتیاق فوق العاده دارم وباوردارم که این پروژه سی روزه قراره به طوراساسی شخصیتم تغیرکند ورشدکنم
” گام اول”
” توحیدوفعال کردن قدرت خلق درونی”
توحیدیعنی فقط روی خداحساب کن وقدرت رافقط به خدابده وبپذیر که خودت هستی باافکارت وکانون توجه ات خالق زندگی ات هستی بایدبپذیری که خودت صددرصدمسول زندگی ات هستی
ماباید نگاهمان به تضادها مثبت باشه وازدل تضادها درسش رابگیریم درهمه جای دنیا سیل زلزله توفان رخ میدهد درایران است که مردم هنگام بروز اتفاقات طبیعی اون رابلا میدوننن وطلبکارخداهم هستیم وانتظارکمک ازدولتها ومسئولین دارن انگارخودشان هیچ مسولیتی درقبال زندگی شون ندارند واین درشرایطی است که درسایرکشورها مردم چنین نگاهی ندارند وخودشون مسولیت زندگیشون رو می پذیرند
کلاتضادها باعث رشدوگسترش جهان هستند
اگرتضادی نباشه اختراعی نیست کشفی نیست
نکات کلیدی فایل:
* مابایدباورداشته باشیم که خداسیستم است یک انرژی است که جهان رابوجوداورده وبرای اداره این جهان قوانین بدون تغیر وضع کرده خدایک انسان نیست واحساسات بشری ندارد، خدابرای کسی دلسوزی نمیکند،خدایاهمان انرژیی یانیروی برترفقط فقط به فرکانسهای ماپاسخ میدهد.
* مابایدتلاش کنیم که برای موفقیت منتظرعوامل بیرونی نباشیم عوامل بیرونی مثل پدر مادر ارث پارتی فامیل نماینده مجلس رئیس جمهور رهبر
* بایدبپذیریم که صددرصدمسولیت زندکی ام خودم هستم وهراتفاقی که درزندگی من رخ میده نتیجه افکاروباورهای من است.
* زمانی زندگی من عوص میشه که فکر وباور من عوض بشه
* تفکرونگاه ذهن فقیراین است که خودشومحتاج کمک دیگران میداند واین تفکرونگاه سم است واین یک تله است واین باعث میشه که جلوورودمیلیاردها ثروت به زندگیمون گرفته شود.
* انتظارداشتن ازکسی یاازمسولین برای رفع
وحل مشکلاتمون شرک است مابایدبه خدای درونمون وبه توانایی های خودمون باورداشته باشیم و باور به توانایی های خودمون معجزه میکنه
* مابایدهمه چیزو ازخدابخواهیم ازخداطلب هدایت کنیم وازخدابخوایم که ماروبه راه راست راه صحیح ودرست هدایت کنه توحیدوخدابایددرقلب ما نفوذ کنه تاهمه چیزبرای ما تغیرکند من بایدبنده خوبی باشم فقط بندگی خدارابکنم دراین شرایط است که خدا همه کارها رابرام انجام میده
من باید باورداشته باشم که خداخالق جهان است خداصاحب اختیارجهان است خدامالک کیهان است خدا رب العالمین است خدایی که کیهان راخلق کرده ایا ازادره زندگی من عاجزاست؟؟؟
قطعا خیرفقط کافی است که من به خدااعتمادکنم وخدارابه عنوان یک نیروی برتر ویک انرژی سیال که درحال حرکت است باورداشته باشم
ایاک نعبدو وایاک نستعین
خدایاتنها تورامیپرستم وتنها ازتویاری می جویم
همه چی خداست همه چی توکل است همه چی ایمان است همه چی توحیداست توحیدلست
من باید دردرون روی خودم کارکنم بیرون خودش درست میشود وخداهمه کارها رابرام انجام میده
اگرمن مسولیت زندگی ام رابپذیرم یعنی به توحید عملی رسیدم من فقط بایدروی خودم کارکنم
هدف وپیام این فایل:
اگراتفاقی برای مارخ میده خدارامقصرندونیم ومنتظرنباشیم تاکسی یادیگران بیایند تامشکل ومسله ماروحل کنند مثل سیل زلزله توفان ماهیچ بلایای طبیعی نداریم همه اینها نعمت هستند برای پیشرفت ما یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی دارد برای انسانها.
سلام دوست عزیز ممنون از کامنت زیبایت خیلی جالب مطالب را به صورت چکیده دروسی که هی باید برایم یاد آوری شود لیست کرده اید .با حمایت و هدایت رب العالمین و عمل به آموزه های استاد جان معجزه وار زندگیتان از هر لحاظ فوقالعاده شود.از ته دل شاد باشید.
تاپروژه «خانه تکانی ذهن گام به گام»که فرصتی است برای:
ایجاد عادت هاوباورهای قدرتمندکننده درذهنم
هدفمند زندگی کردن
نظارت وکنترل بر ورودی های ذهنم
تمرکز وکانون توجه ام فقط فقط برروی خواسته هام نعمت هایم وزیبایی ها
همکاری با قلبم که جایگاه خداوند است
تا با امیدها و امکان پذیری های قلبم همکاری کنم تاآسان شوم برای آسانی ها
خدایاکمکم کن تا متعهدباشم این دوره بی نظیر راباتمرکز بالا ووقت گذاشتن ازگام اول تاگام پایانی به سرانجام رسانم و درپایان دوره یکی ازدانش آموزان ممتاز این دوره باشم
تاگوشه ای ازالطاف بی کرانت راجبران کرده باشم ونزداساتیدنازنینم روسفیدباشم
من هم مدت زیادیه عضو سایت استادهستم اوایل که واقعا با آگاهی های استاد به معنای واقعی زاویه داشتم وکلا که نمی فهمیدم روزیکه با استاد آشناشدم دراوج نامیدی ورشکستگی حال خراب فرار از دست طلبکارها بودم از اونجاییکه مفاهیم رو درک نمیکردم ( نه اینکه آدم کم هوشی باشم اتفاقا خیلی هم تیزم) امادرک درستی نداشتم نمیدونستم حتی درک کردن هم تکاملیه واونقدر عجله برای حل مشکلاتم داشتم که رو آوردم به استاتید دیگه مثل ارشیانفر و…..درحالیکه خداوند منو آورده سر سرچشمه اصلی ولی بخاطر عدم آگاهی وتکامل کلی اینورواونور گشتن تازه پی بردم هرچی که میخوام سایت استاد عباسمنشه دراون برهه زمانی خیلی عذاب کشیدم کلی چک ولگدهایی از زندگی وروزگارخوردم که گوشه ای ازشو میگم یکی از طلبکارها که بسیار سمج وبی گذشت بود بلاخره منو راهی زندان کرد منی که همیشه یک زندگی توام با افتخار وموفقیت رو تجربه کرده بودم تو عمرم یکبارهم رنگ کلانتری ندیده بودم خودمو تو زندان میدیدم خدایا من کجا اینجا کجا؟ آدمهای خشن زندگی سخت ودلتنگی عزیزان حال دل خراب و….یک شب که بااشک خوابم برده بود خوابی دیدم که بواسته اون خواب صبحش از فروشگاه اونجا یک دفتر ودفترچه خودکار خریدم شروع کردم به نوشتن تمرین ستاره قطبی کم کم حال دلم بهتر شد تودفتر آموزشهای استادو مینوشتم چیزایی که یاد بود ومرورش میکردم تا اینکه مسئول اون بخش شدم وسیصد نفر زیر ذست من بودند غذای خوب احترام وآرامش نسبی پیداکردم اما هرچه که باشه دیوار وحصار همیشه حایل بین منو هوای آزادی بود یادم هست یک نوآوری به خرج دادم که ایدش کاملا الهی بود دفتر ثبت خروجی زندانیان رومن باید مینوشتم وهرکسی که آزاد ویا مرخصی میرفت اسم وفامیل وسایر مشخصاتش و علت خروجش که مرخصی اگر بود مینوشتم مرخصی برابر دستورواگر آزاد بود مینوشتم آزاد برابر دستور؛ ایده والهامیکه بمن شد این بودکه هرشب اسم خودمو بامداد مینوشتم آزاد برابر دستوردرحالیه از تمام کسانیکه بهشون امید واهی وشرک ورزیده بودم رو داشتم فراموش کرده بودم وفقط برروی خدا حساب کرده بودم میگفتم اگر استاد حرفاش درست باشه بایداینجا عیارش معلوم بشه باورمیکنید یکروز بواسطه مسولیتی که داشتم دسترسی به تلفن اداری بند یا آسایشگاه داشتم از مددکاری باهام تماس گرفتند پای تلفن کسی بود که اصلا فکرشو نمیکردم بهم گفت مسئول مددکاریش شما پیش من برای خرید اومده بود ویهو حرف تو شد ومن الان اینجام تا کمکت کنم آزاد بشی آنچنان بغضی گلومو فشرد که الان دارم براتون مینویسم اشکم سرازیر شده من همون لحظه گفتم استاد تو کی هستی چی هستی چطور به این جایگاه رسیدی چطور به این آگاهی ها وفرمول نجاتبخش تونستی برسی بگوچرا خداوند جانتو درحادثه انفجار بندرعباس حفظ کرد چون قرار بود نگهدارنده چراغ خداوند باشی ومسیرو برای بابکها روشن کنی ؛ بماند که از لحظه استارت تا آزادی یه وقفه چند ماهه افتاد ومن دیگه لحظه ای تسلیم ذهن چموشم نشدم ومیدونستم که خوشگل برام چیده الهی شکرت امروز هم آماده حرکت هستم برای مهاجرت چون پیام دومم رو دریافت کردم من مسئول کامل اتفاقات زندگیم هستم نشانه رو از زبان بانو مریم واستاد دریافت کردم فقط با توشه ای پرازایمان وتوحید دارم تودل ناشناخته هامیرم دوست دارم واز خداوند میخوام روزیکه استاد ایران اومدند من جزو بهترین وموفقترین شاگردهاشون درسمینار چنددههزارنفری معرفی بشم الهی آنکه مراخوانده ای راه رانشانم بده بقول استاد شاد سالم ثروتمند سربلند دردنیا وآخرت باشید . بابک
خیلی وقت بود دیدگاهی نخوانده بودم الان دارم ،لذت میبرم از پیامی که گذاشتید و پیام شما خیلی انگیزه و سند هست به اینکه آیلار یاد بگیر بیشتر اعتماد کن و مسیر درست همینه من نتایج کوچک زیاد دیدم و میدونم پیام شما سندی هست برای رشد نتایج های بدی امید وارم همه ما مسیر رو ثابت قدم تر برداریم
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی مهربان وسرشارازآرامش
ممنونم مریم جان عزیزکه به الهاماتتون توجه کردین وخیلی عالی دست به عمل شدین وبروزرسانی لایوهاروشروع کردین،وبالاتررفتن مدارشماماهم ان شاالله مدارمون تغییرکنه
چقدرخوب که درنبوداستاداین حرکت خجسته روآغاز کردین چقدربه این دوره احتیاج داشتم
اینکه باخودم،باافکارم خلوت کنم ومنتظراتفاقات خوب باشم ،چقدرخواهرانه قدم به قدم توضیح دادین چکارهایی روانجام بدیم
چه صدای دلنشینی دراین فایل داشتین بارهاوبارهافایل معرفی روگوش دادم وفایل لایواستادرو،وبه شرک هایی که دارم درظاهرمیگم خدادرست کنه ولی چشمم به دست بقیه اس منتظرم یکی ازراه برسه ویک پولی بده تاقرض هام روبدم برام کارجورکنه
حتمابااین دوره ی یک ماهه پیش میرم وشاهداتفاقات خوب هستم میدونم قراره یک حرکت خوبی برام رخ بده به شرط ایمان وعمل
اول از همه باید بگم که این کادو تولدم بود برای روز تولدم خداوند برام فرستاد همونطور که خانم شایسته عزیز فرمودن در اخر توضیحات فایل که این جواب درخواست های این روزهای ما بوده از خداوند و این بهترین هدیه ای بود که خداوند بهم داد در حالیکه خیلی شرایط خوب نبود
ولی معجزات خداوند هر روز به هر شکل در زندگی م تجلی پیدا میکنه
خدایا سپاسگذارم برای این پروژه
و حالا نکاتی که در این لایو من تونستم برداشتم کنم در حال حاضر که اولین نکته ای که باید اعلام کنم اینکه برام خیلی جالب بود که من فکر میکردم که خودم مسیول میدونم ولی اومدم و با نوشتن هر نکته ای که در گوشم یک جرقه ای زد و نوشتن در مورد اون متوجه شدم که چه جاهایی من هنوز خودم مسیول نمیدونم و بهانه ها رو میزارم برای دیگران
البته که در بخش مالی بیشتر خودم مسیول میدونم که البته باز هم بطور کامل این هنوز در من بنیادین نشده
اما در بخش مسایل عاطفی روابط عاشقانه موفقیت کاری و شغلی و تفریح و لذت از زندگی در خیلی بخش ها من مسولیت انداختم رو دوش دیگری
من فکر نمیکردم که با شنیدن این فایل در هر بخش استاپ کنم و انقدر بنویسم که9 صفحه بشه
البته که یک بخش هایی ش خصوصی هست و اینجا عنوان نمیکنم ولی در بخش هایی که میشه راهنمای دیگران باشه به اشتراک میزارم اون نکاتی که با نوشتن از خودم پیدا کردم
که در ظاهر من داشتم روی باورهام کار میکردم در حالی که اصلا اینطور نبوده و باید بگم که همین که دیشب این ها رو نوشتم امروز تا همین ساعت 3 ظهر یکسری اگاهی های ناب و احساسات فوق العاده رو تجربه کردم که باور کردنی نیست
1- یک نفر دیگه مسیول هست مثل پدر مادر دولت و…:
در مورد خودم من مادرم مسیول میدونم اینکه میگم نتونستم پیشرفت کنم چون مادرم مریض هست و همیشه زمان بیشتر من میره برای نگهداری مادرم و الان دقیقا چند روزه دارم روی این باور کار میکنم که تایم بیشتری به خودم اختصاص میدم و دیگه به خودم خیلی سخت نمیگیرم برای اماده سازی وعده های غذایی که تایم زیادی از من میگرفت و همیشه با خستگی تازه شب ها تمرین ستاره قطبی انجام میدادم ولی الان چندروز دیگه بهبود پیدا کرده و البته این مسیله خیلی ریشه ای تر هست و در تمام ابعاد زندگی من تحت الشعاع قرار داده
اینکه میگم در محیط کارم موندم برای رسیدن به یک نتیجه ای موندم که وابسته به رفتار یک فرد دیگه هست و و به همین دلیل با درامد پاین در اون مکان موندم.
برادرم مسیول من آرامش ندارم چون هر روز داد و بیداد راه میندازه و در و دیوار و میکوبه و بحث راه میندازه که من جوابی بدم و…
کارفرمام مسیول چون اون حقوق بالا نمیده و قدر نمیدونه و همیشه میناله که نداره
خلاصه که این ها اون نکات اصلی بود که من دیدم به ادم هایی که در زندگی من بیشترین تاثیر دارن و به یک شکلی مسیول میدونم
درسته که به خودم میگم خودم باید برای خودم کاری کنم
ولی در عمل برای خودم کاری نمیکنم میگم چون دست و پام بسته هست من نمیتونم کاری کنم برادرم اروم بشه من نمیتونم کاری کنم که کارهای مادرم سریع انجام بشه و …
جالب اینجاست که از دیشب که این متن شروع کردم به نوشتن از همون دیشب رفتار برادر و مادرم نسبت به من تغییر کرده البته که برادرم همچنان تنده نسبت به خانواده ولی در مورد من نه
این برام خیلی جالب بود من با این افکار مفاومتی بی خود ایجاد کردم که البته با یک بار نوشتن درست نمیشه از دیشب متن و دوبار خوندم ولی فکر میکنم باید صدام پر کنم و اگه توضیحات بیشتری دارم بگم و بارها و بارها هر کدوم از این گام ها رو گوش کنم
2 – حتی خدا هم مسیول زندگی م نیست:
من خدا رو مسیول میدونستم که به اندازه تغییری که کردم نتایج برام نیاورده و بیرون به اندازه تغییر من تغییری نکرده و خدا رو مسیول میدونم که داره بهم سخت میگیره که یک انسان فوق العاده ای بشم
البته که اینطور نیست!!! به حدی که واقعا تغییر کردم نتایج هم تغییر کرده!!!1
اصلا اینطور نیست که خدا حتی برای من بخواد انسان والایی بشم نه اصلا
من گمان میکردم که تغییراتم بزرگه
الان میبینم نه من خیلی از باورهام دست نخورده گذاشتم و نشستم نتیجه ببینم
من باید خیلی بیشتر شخم بزنم این درونم
خیییلی خیلی بیشتر از این حرف ها
3 – آدم هایی خارج از ما باید زندگی مون درست کنن:
اینکه من انقدر دلم رابطه عاظفی میخواد یکی از چیزها همینه که درون من یک حسی داره که اگه یک فرد دیگه بیاد همه چیز درست میشه
اینکه فکر میکنه از این محل کار میرم یک کار درامد بالاتر پیدا میکنم و بعد میتونم پیشرفت کنم
اما در حالی که خودم هم میدونم به خودم بارها گفتم اگه یکی هم بیاد درسته که من میگم خلاصه نتیجه این درخواست بزرگم گرفتم از خداوند ولی این کمکی به باور مالی من نمیکنه
باور مالی م باید خودم درست کنم و این ربطی به باور مالی و درامدم نخواهد داشت
من از همینجا هم میتونم پیشرفت مالی داشته باشم در همین مکان و حتی این روزها هم سعی کردم در این مکان برای خودم درامدی جداگانه ایجاد کنم که خدارو شکر این درامد اومد ولی اینکه پایدار نشده این یعنی من در این مدار ثابت نشدم
4 – اگه میگی یکی بیاد زندگیم درست میشه یعنی داری میگی من در زندگی م بی مصرف هستم و اون مهمتر از منه و اون بیشتر تاثیر داره روی زندگی من و قدرت داری میدی به غیر خودت
درسته من بارها میگم قدرت زندگی م مال خودمه دست خودمه من خالق م ولی وقتی میگم یکی بیاد زندکی م بهتر میشه این یعنی من متنظر هستم که یکی بیاد من نجات بده
و تا زمانی که این باور دارم نه اون ادم میاد و نه تاثیری روی زندگی خودم میتونم بزارم
5 – من مادرم مسیول میدونم که بهم محبت کنه و با من مهربان باشه چون من به این دنیا اورده :
اصلا اون محبت چیکار میکنه برات؟ الان این محبت برای برادرت چیکار کرد یک محبت بیمارگونه که فقط براش مشکلات درست کرده و برادرم خونه نشین کرده و به مادرم وابسته کرده!!!
منی که همیشه میخواستم ازاد باشم خب این هم یک نوع ازادی البته که میتونست طور دیگه ای هم باشه ولی از این شرایط این بهره روببر و به این دید نگاه کن
البته گاهی این دید گاه رو داشتم و نتیجه ش هم راحتی بیشتر بوده در زندگی م ولی گاهی میدیدم قدر دان کارهام نیست و من حساس میشدم و بیشتر مشکل پیدا میکردم با مادرم در حالی که بپذیر این ادم به این کاستی ها باید میبوده در زندگی م حالا هرچند بد و ناپسند ولی رهاش کن دیگه
6 – اون آدمی که منتظره مسایل ش دیگران حل کنن همیشه مشکل داره همیشه گیره و همیشه منتظر باید باشه:
این جمله اخر مثل بمب ترکید در مغز من
نکته فوق طلایی زندگی من شده این جمله
اینکه همیشه منتظر باید باشه
الان متوجه میشم که چرا من بیش از 16 سال برای یک رابطه عاطفی خوب منتظر موندم که البته زمان زیاد و طاقت فرسا و خسته کننده و فرسوده کننده ای همه بوده برای من!!!!!!!!!
اینکه یکی دیگه بیاد تا شادی من کامل بشه
الان خب بهتر شدم با خودم شاد هستم ولی باز ته دلم میگه اگه یکی کنارم بود میتونستم این شادی ها رو هم تجربه کنم این ارتباط عاشقانه هم خیلی خوب میشد
درسته که الان شادم ولی همیشه ذهنم انتظار یک رابطه رو میکشه که در اینده باید بیاد و جهان هم همیشه ارتعاش انتظار من دریافت میکنه و به من انتظار بیشتری میده!!!!!
اینکه من خانواده م مسیول میدونم در مورد رابطه عاطفی م
چون پدر مادرم رفتار خوبی نداشتن من رابطه خوبی ندارم اینکه الگویی که دیدم همیشه بحث و جدل و دعواهای شدید فیزیکی بوده تا نصف شب که یک شب خواب اروم نداشتم هرگز و همیشه با استرس اینکه الان یک دعوایی راه میفته زندگی گذشته و الان به واسطه همین دعواها همیشه ذهنم اماده یک بحث و دعوا هست
چون رابطه خوب ندیدم باورهای خوبی ندارم در مورد وابطه و این باعث شدم من رابطه خوبی نتونم داشته باشم
و این یکی از مخرب ترین باورهای من در مورد رابطه هست
وهمه اینها بهانه هست الان نمونه ش استاد که در محیطی دقیقا مثل پدر مادرم بودن ولی هم ازدواجشون هم این رابطه شون کاملا متفاوت از پدر مادرشون هست
من دارم بهانه میارم بهانه این بهانه نمیزاره من تجربه رابطه خوبی داشته باشم
7- هر عامل بیرونی باید تغییر کنه تا زندگیم تغییر کنه :
اینکه مکان زندگی من تغییر کنه ُ اینکه میگم باید تغییر شغل بدم درامد داشته باشم
این ها یعنی عامل بیرونی
شغل دیگه مکان دیگه افراد دیگه حتی عشق دیگهو….
8- اگه ایرادی بوده در من بوده در نگاه من بوده در باورهای من بوده
9 – هر اتفاقی در زندگی م میفته بخاطر افکارم
10- یک اتفاق یکسان 2 نتیجه متفاوت برای 2 گروه …. ما اتفاقات ورقم میزنیم.
نکته بسیار مهمی در این بین برای من اشکار شد که مربوط به یک ارتباط میشه و خیلی برام جالب بود که در این اواخر یکسری نمونه هایی بوده که دبشب به خودم میگفتم من خودم مقاومت ایجاد میکردم و یکم من مقاومت رها کردم این نتایج اومده
11- افکار ما سریع جواب میدن وقتی افکار و باورهامون عوض میکنیم:
من همین دیشب در مورد برادر و مادرم دیدم از همین دیشب که البته به میزانی که من روی باورهام کار میکنم نتایج هم تغییر میکنه دیگه
12- ذهن فقیر انتظار کمک از دیگران داره
13 – این کمک های 2 قرون جلوی میلیون ها ثروت در اینده رو از شما میگیره
14 – ما قبل نفت چیکار میکردیم چطور زندگی میگذروندیم 100 سال که نفت هست قبلش چطور بود!!
نکته جالبی بود که استاد اشاره کردن
حتی این بین من یک ذهنیت محدود کننده رو پیدا کردم که البته میدونم مدت هاست ولی نمیدونم چطور تغییرش بدم اینکه پدر مادر از من دور باشن من بیشتر پیشرفت میکنم راحت تر لذت میبرم و تفریح کنم و خانواده م به هر رفت امدم گیر ندن
15 – همه چیز از فکر شروع میشه وقتی فکر کنترل میکنی به مسیر های درست ایده های درست ( بهتر از قبل ) هدایت میشی همیشه بهتر میشه ارام ارام بهتر میشه
17- استاد کمک گرفت از اون تضاد ها بجای اینکه گریه کنه بگه من بدبختم بخاطر اینکه تو این خانواده بدنیا اومدم
چیزی که 99 درصد ادم ها میگن و من هم یکی از اون ادم ها هستم که دربخش عاطفی هنوز این باور دارم
نکته: موقعیت گذشته من ربطی به زندگی که میخوام نداره
18 – یک فرد دیگه باید یک جور دیگه ای باشه یک کار کنه تا من از زندیگی م لذت ببرم.
19 – اولین ویژگی افراد موفق : منم که مسیولیت زندگی م به عهده میگیرم.
در حقوق کارم مشکل دارم مشکل از کارفرما نیست از من
اگر من ایده و باور مالی داشته باشم در همین مکان میتونم بدون اجاره مکان و وسایل کسب درامد بیشتر داشته باشم و این یک موقعیت عالی هست برای من
من خودم باور کردم اینجا یک محدودیت هست برای درامد من درحالی که من اگه این مکان به عنوان یک فرصت ببینم و باورمالی خوبی ایجاد کنم میتونم بهترین درامد داشته باشم
20- کسی که بنده خوبی باشه بندگیش بکنه خداوند همه کار براش میکنه
21- با قدرتمندترین ها میخوای کار کنی ُ چطور در مورد خدا این نگاه نداری ؟٬!!!!!! وقتی خدا رو میگی باور داری به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان
22- ما بنده خوبی باشیم خدا خدایش خوب بلده !!! ( عجب جمله ای عجب جمله ای )
خدایا خیلی لذت بخش خیلی حس خوبی گرفتم از این جمله
23 – اگه داری مثل بقیه فکر میکنی و عمل میکنی مثل بقیه نتیجه میگیری
26 – خدا همه کار میکنه درون درست کن بیرونی خودش درست میشه اصلا نگران بیرونی نباشیم
27 – اگه اتفاقی میفته گردن خدا نندازیم حتی سیل و زلزله دنبال این نباشیم فرد دیگه بیاد رست کنه
تضاد ها هم به نفع ما میشه این ها همشون به نفع من میتونه باشه
امروز هم از صبح که بیدار شدم به چیزهای خوبی هدایت شدم مثل پیدا کردن کتاب وصل با خدا یا همون دوستی با خداوند که خیلی نکته طلایی در کتاب بیان کرده که ذهنم به چالش کشیده اون جمله
خدایا شکرت
خانم شایسته بی نهایت از شما سپاسگذارم برای قرار دادن این پروژه گام به گام
آفرین 27 مورد قشنگ از لایو را پیدا کردین و نوشتید واقعا جای تحسین دارد.
،وقتی کامنت طولانی میزارین بهتره اول در یک دفتر یادداشت کنید بعد به قسمت یادداشت گوشی برین و قسمت بلندگو را فعال کنید البته اینترنت هم روشن باشه و متن را بخوانید خودش تایپ میکنه بعد اگر مشکلی داشت اصلاح کنید و در سایت ارسال کنید یک ساعت هم که در سایت وقت دارین برای اصلاح مجدد
سپاس و قدر دانی از دوست خوبم.کامنت بسیار زیبایی نوشته اید که پر از آگاهی هست .خیلی استفاده بردم ممنونم که وقت گذاشتید و تیتروار بیان کردید.با حمایت و هدایت الهی و عمل به آموزه های این دو استاد عزیز زندگی معجزه وار از هر لحاظ راتجربه کنیدبه زودی ،غرق در ثروت و آرامش باشید.
حسم فوقالعاده ست از دیروز تا به الان که متعهد شدم و احساس رهایی میکنم، این وسطم نجواهای ذهنی کارشون میکنن و این منم که نباید بهشون باج بدم و هم اینکه ببینم ریششون کجاست و چجوری بهشون پر و بال میدم چه خواسته چه ناخواسته که اینجوری تبدیل شده به یه تودهی سیاه و محکم
مثل همیشه با “نهههه نمیخاد کامنت بنویسی” استارت میزنه تااا “بقیه کلی رو خودشون کار کردن و حرفی برای گفتن دارن، تو هیچی نداری” ادامه میده
کار برام یکمی سخت میشه در ادامه، چون این همه سال هر ورودی مخربی که بود به خورد خودم دادم و هر نجوایی که ذهنم میداد گوش میکردم و میگفتم چشم اما از اونجایی که خدا اجابتکنندهی قدریه راه هموار و لذتبخشی رو پیش روم میزاره و از این مرحله براحتی گذر میکنم
مثلاً ی نجوایی که ذهنم داره و باید روش کار کنم اینه که:
خب تهش که چی؟ به موفقیت رسیدی و همه چیزایی که خواستی دونه به دونه تیک خورد بعدش که چی؟
فهمیدم ذهنم دوست نداره اصلا از منطقه امنش خارج بشه و مقاومت داره نسبت بهش و دوست داره همش اونجا تغذیه کنه، و اینم فهمیدم قلبم میل به رهایی داره دوست دارم کنجکاوی کنم توی مسیر خواسته هام، دوست دارم زیست کنم عشق رو، نور رو، خدایی بودنو
ازینکه نیمه دوم سال رو با این 30تا قدم شروع کردم، میخام بال دربیارم، حالو هوای عید نوروز رو دارم که هدفای سال جدید و مینویسیم
به قول یکی از دوستان که نوشته بود این پروژه حکم یه پمپ بنزین و داره که وسط راه دوباره سوخت گیری کنیم و با انگیزه ادامه بدیم، چه مثال زیبایی بود واقعا :)
توی این 30تا قدم کوچیک که ظاهراً کوچیکه، بخاییم فاصلهشو با نتیجه مقایسه کنیم، کیلومترها فاصلهست در حقیقت!
درسته که آدم به نتیجه فکر کنه که آخرش آدم چه تغییراتی میکنه اما بیشتر دوست دارم از ذره ذره این مسیر لذت ببرم و نفس بکشمش، از اون نفسایی که چشاتو میبندی و به لبخند پهن روی چشمت و لبتو قلبت هست:)
و این جذاب میکنه ماجرا رو
توی خانواده فقط منم که حالم خوبه همین خودش عالیههه، خیلی دوست دارم بهشون بگم بیان توی این مسیر اما فهمیدم که اشتباهست، دوست دارم با زبان نتایجم بقیه متوجه بشن، درسته که اصل داشتن آرامش قلبیه و یکی شدن با واحد، اما دوست دارم تو همه جنبه ها باشه، مالی عاطفی روحی جسمی ووو
باید صبور باشم، حتی توی صبوری هم من اشتباه برداشت کرده بودمش برداشتی که مثل اکثریت جامعه و خانواده و…، اینکه هر اتفاقی که میوفته بااااید صبور بود، حتی وقتی داری زیر لگدای جهان له میشی و به حساب خودت فک میکنی نههه آخرش درست میشه خدا خودش گفته من با صابرین هستم
در صورتی که حاج خانومممم حاج اقااااا این اشتباهههههه،
صبر ینی توی جهت دهی کانون توجهت و هدایت اون ثبات داشته باشی :)
واقعا لذت میبرم از خوندن کامنت دوستای گشنگم، کلییییی آگاهی به آگاهی هام اضافه میشه، چقدر جواب سوالامو توی همین کامنتا پیدا کردم، یا هر جایی که از توی صحبت های استاد سوال پیش میومد با خوندن کامنتا به جواب میرسیدم و تکمیل میشد برام،
واقعا بهترین مثال راه ورود شرک همون مورچه سیاهست که روی سنگ سیاه و تو دل تاریکی راه میره،
ذهن منم زور اخرشو زد، میخاست با زرنگی تمام قانعم کنه با گفتن: کیفیت و فدای کمیت نکنم و تا زمانی که متن پر و پیمونی نداشتم چیزی ننویسم اینجا ، میبینی چجوری یه راهی پیدا کرد که کامنت نزارم :)
اما خب به هر حال، هیچ چیز نمیتونه آدمیو که تصمیم گرفته توی مسیر مشخص حرکت کنه مانعش شد،
جمله ای که چند روزه تو مخ منه « من می خوام رشد کنم ، من می خوام مدارک بره بالا، از مسیر راحت می خوام رشد کنم »
این جمله مدت زیادی هست که تو مخم رفته و همش میگم من می خوام به راحتی ثروتمند بشم به راحتی روابط خوب داشته باشم. در یک کلمه می خوام به راحتی آرامش و آسایش داشته باشم.
خدایا شکرت
هنوز کل فایل رو ندیدم ولی همین جمله مریم جون برام کافیه ، که بدونم تو مسیر درست هستم .
یکی از خواسته خام اینه که این قدر ثروتمند. باشم تا بتونم به راحتی به پیشرفت جهان کمک کنم ، نمیدونم از چه مسیری . .
هدف رو میدونم ولی مسیر هنوز برام واضح نیست مثل موقعی که داری رانندگی می کنی می دونی کجا می خوای بری ولی مسیر پر از مه هست و اصلا جاده رو نمیبینی
خدا چند روزی هست داره منو قوی تر میکنه ، از دیشب ازش خواستم که نشونه هاش رو تو زندگیم واضح تر کنه چون خدا از من قوی تر ، آگاه تر است و مسیر موفقیت منو تا آخرش می بینه ولی من حتی تا 200 متر جلوم هم نمی بینم
مریم جون مرسی بابت این خانه تکانی ذهنی که داری انجام میدی ، میدونم خیلی کمک میکنه بتونیم ذهن مون رو طبقه بندی کنیم و سبک بار تر در این مسیر حرکت کنیم.
تقریبا 20 روزی هست کمتر میام تو سایت ولی با این فایل دوباره با قدرت و انگیزه ادامه بدم به ساختن خودم ، به پرورش داده ذهنم و خدا هم در کنارم هست و هر روز به من نزدیک تر میشه
به نام خدایی که هدایت میکند به زیبایی هر چه تمامتر
به اندازه ی ایمانی که در خود رشد داده ایم!
به اندازه ی توحید،به اندازه ای که قبولش داشته باشیم!
سلام خدمت استاد بزرگوار و استاد شایسته ی عزیز و تمام دوستان حاضر در این مکان سراسر الهی!
برگردیم به خودمون!
به اینکه در مواجهه با کوچکترین تضاد،چطوری عمل میکنیم!؟
علت رو در هر چیزی و هر کسی جستجو می کنیم الا خودمون!
از هر کسی که فکرش رو می کنیم تو ذهنمون که میتونه بهمون کمک کنه درخواست می کنیم الا خدا
و این نشناختن خدا و خودمون باعث تکرار اتفاقاتی میشه که اصلا دوست نداریم و علت رو در عوامل بیرونی جستجو می کنیم!
هر روز که از خواب بلند میشم اولین چیزی که زمزمه میکنم اینه:
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
یعنی تو را پرستش می کنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمی دانیم.
هر روز میگم خدایا ایمانم رو بیشتر کن که اگه ایمانم زیاد بشه قدرتت در درونم بیشتر میشه و شرک هام کمتر میشه!
وقتی امروز این فایل رو گوش دادم و دیدم اول مهر است و یه ماه قراره با هم دیگه در این سایت فعالیت داشته باشیم گفتم ایمان و توحیدم رو بنا به درکم و اون باوری که دارم امتحان کنم و صبح همسرم به پسرم گفتند که برای سرویس ماشین یه وقت از ایران خودرو بگیرند و رفتیم که کارهای امروزمون رو انجام بدیم و براحتی هر چه تمامتر انجام شدند و برگشتیم وقتی از پسرم پرسیدیم که وقت گرفتند یا نه گفتند که دو سه ساعته کلا تمام خط ها مشغولند و پشت سرهم و بدون وقفه تماس میگیرم و اصلا آزاد نمیشن خط ها!
و همسرم گفتند با دو تا گوشی و خط ایشون همزمان تماس بگیرند و همونجا گفتم امتحان کنم ایمان بخدا رو و گفتم با گوشی منم تماس بگیرید و گفتند چه فرقی داره با دو تا خط همزمان میگیرین باید خط ها آزاد باشه و وصل بشه به اوپراتور و گفتم امتحان کنید و با احساس عالی و با توکل بخدا گوشی رو دادم و گفتم تو دلم ببینیم نتیجه چی میشه و همونطوری که مشغول آشپزی بودم همه ی کارها رو سپردم به خودش و تسلیم شدم و از سره راهش کنار رفتم!
همزمان با سه تا گوشی و خط شماره گیری کردند و باره اول مشغول بود و همسرم گفتند فایده ای نداره و باید اون مسیر طولانی رو برن تا حضوری وقت بگیرند (1/5ساعته با ماشین)و بلند شدند با اوقات تلخی از خونه بیرون رفتند ولی من گفتم درست میشه!همین…
بخدا باره دوم که پسرم با گوشی من و گوشی خودشون تماس گرفتند خط گوشی من وصل شد و جواب دادند و برای سه روزه بعد وقت دادند و همونجا گفتم بخدا این قوانین خدا بی نقصه،این دید ناظر،اون افکار و حسی که پشت هر باور داری،اون ایمانی که من خودم میتونم با افکارم جهت دهی کنم و اون اتفاق رو به نفع خودم تموم کنم،اون درجه از ایمان و توکل و قوانین بی نقص خدا که داره همه ی کارها رو بخوبی و با نظم کامل مدیریت میکنه! و باعث میشه از هر تضادی نتیجه های متفاوتی بدست بیاد!
خدایا شکرت!هزاران هزار بار در لحظه و ثانیه
همونجا گفتم کاش همه به این قوانین آشنا بودند و زندگی رو برای خودشون و اطرافیانشون لذت بخش و آسون میکردند و همون جا این آیه در گوشم زمزمه شد که:
اگر خدا میخواست (همه به اجبار ایمان میآوردند و هیچ یک) مشرک نمیشدند و ما تو را مسئول (اعمال) آنها قرار ندادیم و وظیفه نداری آنها را مجبور (به ایمان) سازی.
خدا جانم!شکرت بخاطر این تمرکز و صلات یک ماهه که بواسطه ی دست مهربانت،استاد شایسته ی عزیز در مدار بودن در آگاهی های این لایوها هستیم!
سلام به استاد و مریم عزیز و همه دوستان هم فرکانسی خودم، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،
استاد عزیزم سپاس گذارم ازتون که اینقدر سخاوتمندانه این آگاهی های ناب با ما به اشتراک میزارید، تمام فایل های شما از محصولات گرفته تا فایلهای هدیه مثل هم هستند و هیچ تفاوتی بینشون نیست بلکه تو بعضی از موارد حتی از محصولاتتون هم بهتر هستند، از قول خودتون این خداست که در شما جاری میشه و اعتبار این ها میرسه به خدا…
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید مریم عزیز همینجا جا داره از شما هم تشکر کنم که مارو هم شریک کردید در این خودسازی خداوند به وجود همه ما برکت بده تا بتونیم نقش خودمون رو بخوبی ایفا کنیم…
در مورد این موضع من چند وقتی هست که خیلی دارم دنبال الگوها میگردم که چه چیزی میتونه به ما و افراد دیگه کمک کنه تا بتونیم تجربه های متفاوت تری نسبت به قبل و افراد دیگه داشته باشیم،
من توی شغل خودم که خورد شدم دیدم اکثریت آدم ها اخیرا بیشتر از همچی بیشتر دنبال صداقت و خوش قولی و کیفیت هستند،
اگر ما در مقام یه فروشنده هستیم این به این معناست که مشتری که داره میاد از ما خرید کنه یا درخواست انجام یه کاری رو داره به ما اعتماد کرده و فرض رو بر این گرفته که ما فروشنده یا فردی صادق و خوش قول و ماهر هستیم و از ما توقع داره تا به بهترین شکل بدون قضاوت درخواستش رو اجابت کنیم و نسبت به خدماتی که بهش ارائه میدیم از اون مبلغی رو درخواست کنیم،
اگر ما به عنوان یه فرد اون تعهد، اون خویش تن داری رو نداشته باشیم میتونه اوضاع جور دیگه ای پیش بره…
اگر ما بقیه رو مثل خودمون و از خودمون ندونیم، به نظرم نباید کاری رو انجام بدیم چون در این حالت هیچ عشقی به اون کاری که داریم انجام میدیم نداریم، و نتیجه دلخواه ما و فرد مقابل نخواهد بود،
اینکه هر فرد باید برای خودش قوانینی در زندگی داشته باشه خیلی مهمه، خویشتن داری به این معناست که به هر قیمتی نخوای به اون چیزی که میخوای برسی…
اگه لازمه تا مهارتت بیشتر بشه و هنوز به مرحله استادی نرسیدی خوب بیشتر شاگردی کن و صبور باش تا بتونی کیفیت بیشتری به مشتریانت ارائه بدی…
اگه نمیتونی خوش قول باشی به کسی قول نده چون انتظار همون جور که استاد گفت خیلی زجر آوره، روی باورهایی که مربوط میشه به اون موضع کار کن تا خوب بشی، احساس لیاقت و عزت نفست رو ببر بالا…
اگه نمیتونی صداقت داشته باشی کاری شروع نکن، صداقت برای شروع کار خیلی مهمه و سعی کن خیلی روی این موضع کار کنی و تحت هیچ شرایطی اون زیر پا نزاری…
صداقت یعنی درستی صداقت یعنی قضاوت نکردن به خوب یا بد بودن، صداقت یعنی یکی دونستن همه چیز و همه کس، یعنی فرق نذاشتن بین آدما، یعنی بخاطر منافع خودت از کیفیت کار نزنی، یعنی بخاطر اینکه طرف مسافر یا آشنا نیست ازش پول بیشتری درخواست نکنی، صداقت یعنی نگاه توحیدی داشتن به همه چیز همه کس،
صداقت یعنی یه درصد سود مشخص بکشی روی اجناست، صداقت یعنی از جایگاهی که در اون هستی درست استفاده کنی نه اینکه سواستفاده کنی،
من همیشه به این موضع فکر میکنم که محمد امین چرا شد پیامبر، به این موضوع و این ویژگی که خداوند در قرآن اشاره کرده باید دقت کرد، امین یعنی امانت دار، امین یعنی معتمد، امین یعنی مباشر… اینها ویژگی های یه آدم امین، مردم چه چیزی رو میخواستن به امانت بدن به محمد، محمد از چه چیزی باید محافظت میکرده، اصلا محمد چرا باید قبول کنه که از چیزی مراغبت کنه، مگه محمد امانت داری داشته، اصلا مگه کسی اون زمان از اینکارها میکرده،
وقتی اینجوری خورد میشم تو موضوعات خدا میگه بیا تا بهت بگم، به من گفت تو در مقابل افراد دیگه در جایگاهی قرار گرفتی تا بخشی از نیاز اون هارو اجابت کنی، برای اینکه بتونی نقشت رو خوب ایفا کنی باید ویژگی هایی رو در خودت ایجاد کنی تا امیال و هوسهای انسانیت نتونن به تو در این مسیر جهت بدن و بتونی مهارشون کنی،
به صورت پیش فرض فردی که از تو درخواست یا خرید میکنه، فرض بر این گرفته که تو انسان درستی هستی یعنی به تو اعتماد کرده در جایگاه یه فروشنده (مثل من که به تو اعتماد کردم و یا اعتماد تو به من…) و تو موظف هستی تا کارش رو به بهترین شکل انجام بدی جوری که انگار کار خودته…
من تو این چند وقته دیدم و تجربه کردم افراد به تازگی دنبال صداقت و درستی و خوش قولی و کیفیتن، در صورتی که چند وقت پیش اینجوری نبود از موقعی که من شروع کردم به بهتر و بیشتر کردن این خصوصیات در خودم شرایط هم فرق کرده، حتی مشتری هایی که اوضاع مالی خوبی ندارن بازم اون مبلغی که میگم رو قبول میکنن و دست به جیب تر شدن، انگار این چیزا قبلاً براشون مهم نبوده ولی الان مهم شده…
از وقتی که عاشق شغلم شدم، از وقتی که متخصص تر شدم، از وقتی صادقتر و خوش قولتر شدم از وقتی که نسبت به خدماتی که میدم پول درخواست میکنم به چشم دیدم که اوضاع تغییر کرد و از اونجایی که با دیدن ایمانم قویتر میشه از خداوند میخوام بیشتر بهم نشون بده تا ایمان بهش قوی تر بشه…
به نظر من توی تمام جنبه های زندگی همین طور هست اگر ما یه عنوان یه فرد جایگاهی که توش هستیم رو بپذیریم و سعی کنیم کارمون رو درست انجام بدیم شرایط جوری پیش میره که لعلک الترضی میشیم راضیمون میکنه به آرامش میرسیم این همون چیزی که براش به این دنیا اومدیم…
اگه پدر یا مادری ببین ویژگی ها و وظایف پدر یا مادر چیه فقط همونارو انجام بده بزار بقیه هم کارشون انجام بدن…
اگه فرزندی اگه شهروندی اگه دوستی اگه عاشقی اگه از خودت هویت داری اگه یک فرد هستی اگه بنده خداوند هستی اگه بیننده و یا شنوده هستی فقط جایگاه خودت رو تو اون لحظه درک کن و بهش عمل کن بقیه کار بسپر به اون…
هی نخوایم فضولی کنیم تو کار خدا، خودمون مسئول بقیه ندونیم، مغرور نشیم، بی قانونی نکنیم و درست زندگی کنیم و بعد دنیا بهشت میشه برامون…
بخدا الان که این حرفا داره جاری میشه انگار تو خود بهشتم، اگه همین الان بمیرم راضیم از زندگیم…
نمیدونم شاید بعضی ها درک نکنن این حرفارو ولی به قول استاد این حرفا مال همه نیست، مال اون دسته از افرادی هست که دنبال تغییرن…
امیدوارم مفید باشه برای دوستان عاشقتونم…
بنام خداوندعشق وثروت
باسلام وعرض ارادت خدمت اساتیدگرانقدروهمه سروران گرامی خانواده عباسمنش
ازروز گذشته که خانم شایسته نازنین پروژه جدید روروی سایت بارگذاری کردند حس حال عجیبی دارم حتی شب گذشته حتی یه کم بی خواب شدم وهیجان وشوراشتیاق فوق العاده دارم وباوردارم که این پروژه سی روزه قراره به طوراساسی شخصیتم تغیرکند ورشدکنم
” گام اول”
” توحیدوفعال کردن قدرت خلق درونی”
توحیدیعنی فقط روی خداحساب کن وقدرت رافقط به خدابده وبپذیر که خودت هستی باافکارت وکانون توجه ات خالق زندگی ات هستی بایدبپذیری که خودت صددرصدمسول زندگی ات هستی
ماباید نگاهمان به تضادها مثبت باشه وازدل تضادها درسش رابگیریم درهمه جای دنیا سیل زلزله توفان رخ میدهد درایران است که مردم هنگام بروز اتفاقات طبیعی اون رابلا میدوننن وطلبکارخداهم هستیم وانتظارکمک ازدولتها ومسئولین دارن انگارخودشان هیچ مسولیتی درقبال زندگی شون ندارند واین درشرایطی است که درسایرکشورها مردم چنین نگاهی ندارند وخودشون مسولیت زندگیشون رو می پذیرند
کلاتضادها باعث رشدوگسترش جهان هستند
اگرتضادی نباشه اختراعی نیست کشفی نیست
نکات کلیدی فایل:
* مابایدباورداشته باشیم که خداسیستم است یک انرژی است که جهان رابوجوداورده وبرای اداره این جهان قوانین بدون تغیر وضع کرده خدایک انسان نیست واحساسات بشری ندارد، خدابرای کسی دلسوزی نمیکند،خدایاهمان انرژیی یانیروی برترفقط فقط به فرکانسهای ماپاسخ میدهد.
* مابایدتلاش کنیم که برای موفقیت منتظرعوامل بیرونی نباشیم عوامل بیرونی مثل پدر مادر ارث پارتی فامیل نماینده مجلس رئیس جمهور رهبر
* بایدبپذیریم که صددرصدمسولیت زندکی ام خودم هستم وهراتفاقی که درزندگی من رخ میده نتیجه افکاروباورهای من است.
* زمانی زندگی من عوص میشه که فکر وباور من عوض بشه
* تفکرونگاه ذهن فقیراین است که خودشومحتاج کمک دیگران میداند واین تفکرونگاه سم است واین یک تله است واین باعث میشه که جلوورودمیلیاردها ثروت به زندگیمون گرفته شود.
* انتظارداشتن ازکسی یاازمسولین برای رفع
وحل مشکلاتمون شرک است مابایدبه خدای درونمون وبه توانایی های خودمون باورداشته باشیم و باور به توانایی های خودمون معجزه میکنه
* مابایدهمه چیزو ازخدابخواهیم ازخداطلب هدایت کنیم وازخدابخوایم که ماروبه راه راست راه صحیح ودرست هدایت کنه توحیدوخدابایددرقلب ما نفوذ کنه تاهمه چیزبرای ما تغیرکند من بایدبنده خوبی باشم فقط بندگی خدارابکنم دراین شرایط است که خدا همه کارها رابرام انجام میده
من باید باورداشته باشم که خداخالق جهان است خداصاحب اختیارجهان است خدامالک کیهان است خدا رب العالمین است خدایی که کیهان راخلق کرده ایا ازادره زندگی من عاجزاست؟؟؟
قطعا خیرفقط کافی است که من به خدااعتمادکنم وخدارابه عنوان یک نیروی برتر ویک انرژی سیال که درحال حرکت است باورداشته باشم
ایاک نعبدو وایاک نستعین
خدایاتنها تورامیپرستم وتنها ازتویاری می جویم
همه چی خداست همه چی توکل است همه چی ایمان است همه چی توحیداست توحیدلست
من باید دردرون روی خودم کارکنم بیرون خودش درست میشود وخداهمه کارها رابرام انجام میده
اگرمن مسولیت زندگی ام رابپذیرم یعنی به توحید عملی رسیدم من فقط بایدروی خودم کارکنم
هدف وپیام این فایل:
اگراتفاقی برای مارخ میده خدارامقصرندونیم ومنتظرنباشیم تاکسی یادیگران بیایند تامشکل ومسله ماروحل کنند مثل سیل زلزله توفان ماهیچ بلایای طبیعی نداریم همه اینها نعمت هستند برای پیشرفت ما یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی دارد برای انسانها.
تادرودی دیگر بدرود
سلام دوست عزیز ممنون از کامنت زیبایت خیلی جالب مطالب را به صورت چکیده دروسی که هی باید برایم یاد آوری شود لیست کرده اید .با حمایت و هدایت رب العالمین و عمل به آموزه های استاد جان معجزه وار زندگیتان از هر لحاظ فوقالعاده شود.از ته دل شاد باشید.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
سلام وصدسلام وهزاران درودبراستادعباسمنش عزیز، استادشایسته نازنین ،همه عوامل گل سایت عباسمنش وهمه دوستان گلم ،همراهان خانواده الهی وصمیمی عباسمنش
خدایابی نهایت شکرت که دوستم داشتی ومنوبه این مسیرالهی وزیبا هدایت کردی وبیش از4سال است که عضو این خانواده الهی هستم
خدایاشکرت که افتخار شاگردی استادعباسمنش رونصیبم کردی
خدایاشکرت که استادعباسمنش همراهی دارد به نام مریم شایسته که ماشالله برای خودشون استاد شدند
خدایاشکرت برای این همکلاسی های بی نظیرم که درکناربودنشان باعث افتخار و مایه مباهات است
خدایاشکرت برای همه چیز
تشکران فراوان ازاستادعباسمنش وعوامل فنی سایت واستادشایسته برای فراهم کردن این بستر
اماشروع پروژه بی نظیر
” خانه تکانی ذهن”
ازانجایکه کلیدخوردن این پروژه همزمان شده باشروع مهرماه واغازسال تحصیلی جدید
اغاز دوران مدرسه ودانشگاه درذهنم تداعی شد
خدای من چه تقارن و همزمانی فوق العاده ای تبریک فراوان به خانم شایسته نازنین به این حسن انتخابشون
درآستانه سال تحصیلی جدید دانش آموختگان خانواده عباسمنش دوره بی نظیر
” خانه تکانی ذهن”
رواغازخواهند کرد ومن به شخصه این همزمانی روبه فال نیک میگیرم
مگرنه اینکه
روز اول مهر ماه یکی از روزهای خاطره انگیز برایمان بوده زمانی که دانش آموزبودیم و به ویژه کلاس اولی بودیم زیرا تجربه ای جدید در زندگی به دست اوردیم
ماه مهر یعنی
خانه تکانی و زدودن گرد و غبار جهل و جهالت
شروع مدرسه و کتاب نظم و انضباط
سرآغاز بهار مهربانی و دوستی
آغاز زنگ دانایی، اگاهی ،فراگیری بر پیشه وران کسوت خرد
بر تمامی شمادانش آموزان ودانش اموختگان خانواده عباسمنش تهنیت باد
مهر، ماه مهربانی مهتاب است؛ ماه میزبانی نیمکت های عاشق درس و اگاهی، ماه شکوفایی نیلوفران در دعای نم نم باران های عاشقانه پاییز مهر ماه اگاهی است
عزیزان شور سرمستی دانایی وآگاهی و توانایی گوارای وجودتان باد .
خدایا کمکم کن:
تاپروژه «خانه تکانی ذهن گام به گام»که فرصتی است برای:
ایجاد عادت هاوباورهای قدرتمندکننده درذهنم
هدفمند زندگی کردن
نظارت وکنترل بر ورودی های ذهنم
تمرکز وکانون توجه ام فقط فقط برروی خواسته هام نعمت هایم وزیبایی ها
همکاری با قلبم که جایگاه خداوند است
تا با امیدها و امکان پذیری های قلبم همکاری کنم تاآسان شوم برای آسانی ها
خدایاکمکم کن تا متعهدباشم این دوره بی نظیر راباتمرکز بالا ووقت گذاشتن ازگام اول تاگام پایانی به سرانجام رسانم و درپایان دوره یکی ازدانش آموزان ممتاز این دوره باشم
تاگوشه ای ازالطاف بی کرانت راجبران کرده باشم ونزداساتیدنازنینم روسفیدباشم
استادعباسمنش استاد شایسته تشکروسپاسگزاری ازشماعزیزان درقالب واژه ها وجملات نمی گنجه
تنها میتوانم ازخدواند درخواست کنیم که سالیان سال سایه تان برسرمان مستدام باشد وسالیان سال سایت توحیدی عباسمنش برقرار
“امین یارب العالمین”
خدانگهدارمان باد
بنام یگانه ثروتمند بخشاینده موهبتها
من هم مدت زیادیه عضو سایت استادهستم اوایل که واقعا با آگاهی های استاد به معنای واقعی زاویه داشتم وکلا که نمی فهمیدم روزیکه با استاد آشناشدم دراوج نامیدی ورشکستگی حال خراب فرار از دست طلبکارها بودم از اونجاییکه مفاهیم رو درک نمیکردم ( نه اینکه آدم کم هوشی باشم اتفاقا خیلی هم تیزم) امادرک درستی نداشتم نمیدونستم حتی درک کردن هم تکاملیه واونقدر عجله برای حل مشکلاتم داشتم که رو آوردم به استاتید دیگه مثل ارشیانفر و…..درحالیکه خداوند منو آورده سر سرچشمه اصلی ولی بخاطر عدم آگاهی وتکامل کلی اینورواونور گشتن تازه پی بردم هرچی که میخوام سایت استاد عباسمنشه دراون برهه زمانی خیلی عذاب کشیدم کلی چک ولگدهایی از زندگی وروزگارخوردم که گوشه ای ازشو میگم یکی از طلبکارها که بسیار سمج وبی گذشت بود بلاخره منو راهی زندان کرد منی که همیشه یک زندگی توام با افتخار وموفقیت رو تجربه کرده بودم تو عمرم یکبارهم رنگ کلانتری ندیده بودم خودمو تو زندان میدیدم خدایا من کجا اینجا کجا؟ آدمهای خشن زندگی سخت ودلتنگی عزیزان حال دل خراب و….یک شب که بااشک خوابم برده بود خوابی دیدم که بواسته اون خواب صبحش از فروشگاه اونجا یک دفتر ودفترچه خودکار خریدم شروع کردم به نوشتن تمرین ستاره قطبی کم کم حال دلم بهتر شد تودفتر آموزشهای استادو مینوشتم چیزایی که یاد بود ومرورش میکردم تا اینکه مسئول اون بخش شدم وسیصد نفر زیر ذست من بودند غذای خوب احترام وآرامش نسبی پیداکردم اما هرچه که باشه دیوار وحصار همیشه حایل بین منو هوای آزادی بود یادم هست یک نوآوری به خرج دادم که ایدش کاملا الهی بود دفتر ثبت خروجی زندانیان رومن باید مینوشتم وهرکسی که آزاد ویا مرخصی میرفت اسم وفامیل وسایر مشخصاتش و علت خروجش که مرخصی اگر بود مینوشتم مرخصی برابر دستورواگر آزاد بود مینوشتم آزاد برابر دستور؛ ایده والهامیکه بمن شد این بودکه هرشب اسم خودمو بامداد مینوشتم آزاد برابر دستوردرحالیه از تمام کسانیکه بهشون امید واهی وشرک ورزیده بودم رو داشتم فراموش کرده بودم وفقط برروی خدا حساب کرده بودم میگفتم اگر استاد حرفاش درست باشه بایداینجا عیارش معلوم بشه باورمیکنید یکروز بواسطه مسولیتی که داشتم دسترسی به تلفن اداری بند یا آسایشگاه داشتم از مددکاری باهام تماس گرفتند پای تلفن کسی بود که اصلا فکرشو نمیکردم بهم گفت مسئول مددکاریش شما پیش من برای خرید اومده بود ویهو حرف تو شد ومن الان اینجام تا کمکت کنم آزاد بشی آنچنان بغضی گلومو فشرد که الان دارم براتون مینویسم اشکم سرازیر شده من همون لحظه گفتم استاد تو کی هستی چی هستی چطور به این جایگاه رسیدی چطور به این آگاهی ها وفرمول نجاتبخش تونستی برسی بگوچرا خداوند جانتو درحادثه انفجار بندرعباس حفظ کرد چون قرار بود نگهدارنده چراغ خداوند باشی ومسیرو برای بابکها روشن کنی ؛ بماند که از لحظه استارت تا آزادی یه وقفه چند ماهه افتاد ومن دیگه لحظه ای تسلیم ذهن چموشم نشدم ومیدونستم که خوشگل برام چیده الهی شکرت امروز هم آماده حرکت هستم برای مهاجرت چون پیام دومم رو دریافت کردم من مسئول کامل اتفاقات زندگیم هستم نشانه رو از زبان بانو مریم واستاد دریافت کردم فقط با توشه ای پرازایمان وتوحید دارم تودل ناشناخته هامیرم دوست دارم واز خداوند میخوام روزیکه استاد ایران اومدند من جزو بهترین وموفقترین شاگردهاشون درسمینار چنددههزارنفری معرفی بشم الهی آنکه مراخوانده ای راه رانشانم بده بقول استاد شاد سالم ثروتمند سربلند دردنیا وآخرت باشید . بابک
سلام دوست هم فرکانسی
چقدر خوب که دیدگاه شمارو خواندم
خیلی وقت بود دیدگاهی نخوانده بودم الان دارم ،لذت میبرم از پیامی که گذاشتید و پیام شما خیلی انگیزه و سند هست به اینکه آیلار یاد بگیر بیشتر اعتماد کن و مسیر درست همینه من نتایج کوچک زیاد دیدم و میدونم پیام شما سندی هست برای رشد نتایج های بدی امید وارم همه ما مسیر رو ثابت قدم تر برداریم
سلام به استادعزیزم وخانم شایسته ی مهربان وسرشارازآرامش
ممنونم مریم جان عزیزکه به الهاماتتون توجه کردین وخیلی عالی دست به عمل شدین وبروزرسانی لایوهاروشروع کردین،وبالاتررفتن مدارشماماهم ان شاالله مدارمون تغییرکنه
چقدرخوب که درنبوداستاداین حرکت خجسته روآغاز کردین چقدربه این دوره احتیاج داشتم
اینکه باخودم،باافکارم خلوت کنم ومنتظراتفاقات خوب باشم ،چقدرخواهرانه قدم به قدم توضیح دادین چکارهایی روانجام بدیم
چه صدای دلنشینی دراین فایل داشتین بارهاوبارهافایل معرفی روگوش دادم وفایل لایواستادرو،وبه شرک هایی که دارم درظاهرمیگم خدادرست کنه ولی چشمم به دست بقیه اس منتظرم یکی ازراه برسه ویک پولی بده تاقرض هام روبدم برام کارجورکنه
حتمابااین دوره ی یک ماهه پیش میرم وشاهداتفاقات خوب هستم میدونم قراره یک حرکت خوبی برام رخ بده به شرط ایمان وعمل
دوستدارشمامهری
1403/07/01
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی
گام اول : توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی.
اول از همه باید بگم که این کادو تولدم بود برای روز تولدم خداوند برام فرستاد همونطور که خانم شایسته عزیز فرمودن در اخر توضیحات فایل که این جواب درخواست های این روزهای ما بوده از خداوند و این بهترین هدیه ای بود که خداوند بهم داد در حالیکه خیلی شرایط خوب نبود
ولی معجزات خداوند هر روز به هر شکل در زندگی م تجلی پیدا میکنه
خدایا سپاسگذارم برای این پروژه
و حالا نکاتی که در این لایو من تونستم برداشتم کنم در حال حاضر که اولین نکته ای که باید اعلام کنم اینکه برام خیلی جالب بود که من فکر میکردم که خودم مسیول میدونم ولی اومدم و با نوشتن هر نکته ای که در گوشم یک جرقه ای زد و نوشتن در مورد اون متوجه شدم که چه جاهایی من هنوز خودم مسیول نمیدونم و بهانه ها رو میزارم برای دیگران
البته که در بخش مالی بیشتر خودم مسیول میدونم که البته باز هم بطور کامل این هنوز در من بنیادین نشده
اما در بخش مسایل عاطفی روابط عاشقانه موفقیت کاری و شغلی و تفریح و لذت از زندگی در خیلی بخش ها من مسولیت انداختم رو دوش دیگری
من فکر نمیکردم که با شنیدن این فایل در هر بخش استاپ کنم و انقدر بنویسم که9 صفحه بشه
البته که یک بخش هایی ش خصوصی هست و اینجا عنوان نمیکنم ولی در بخش هایی که میشه راهنمای دیگران باشه به اشتراک میزارم اون نکاتی که با نوشتن از خودم پیدا کردم
که در ظاهر من داشتم روی باورهام کار میکردم در حالی که اصلا اینطور نبوده و باید بگم که همین که دیشب این ها رو نوشتم امروز تا همین ساعت 3 ظهر یکسری اگاهی های ناب و احساسات فوق العاده رو تجربه کردم که باور کردنی نیست
1- یک نفر دیگه مسیول هست مثل پدر مادر دولت و…:
در مورد خودم من مادرم مسیول میدونم اینکه میگم نتونستم پیشرفت کنم چون مادرم مریض هست و همیشه زمان بیشتر من میره برای نگهداری مادرم و الان دقیقا چند روزه دارم روی این باور کار میکنم که تایم بیشتری به خودم اختصاص میدم و دیگه به خودم خیلی سخت نمیگیرم برای اماده سازی وعده های غذایی که تایم زیادی از من میگرفت و همیشه با خستگی تازه شب ها تمرین ستاره قطبی انجام میدادم ولی الان چندروز دیگه بهبود پیدا کرده و البته این مسیله خیلی ریشه ای تر هست و در تمام ابعاد زندگی من تحت الشعاع قرار داده
اینکه میگم در محیط کارم موندم برای رسیدن به یک نتیجه ای موندم که وابسته به رفتار یک فرد دیگه هست و و به همین دلیل با درامد پاین در اون مکان موندم.
برادرم مسیول من آرامش ندارم چون هر روز داد و بیداد راه میندازه و در و دیوار و میکوبه و بحث راه میندازه که من جوابی بدم و…
کارفرمام مسیول چون اون حقوق بالا نمیده و قدر نمیدونه و همیشه میناله که نداره
خلاصه که این ها اون نکات اصلی بود که من دیدم به ادم هایی که در زندگی من بیشترین تاثیر دارن و به یک شکلی مسیول میدونم
درسته که به خودم میگم خودم باید برای خودم کاری کنم
ولی در عمل برای خودم کاری نمیکنم میگم چون دست و پام بسته هست من نمیتونم کاری کنم برادرم اروم بشه من نمیتونم کاری کنم که کارهای مادرم سریع انجام بشه و …
جالب اینجاست که از دیشب که این متن شروع کردم به نوشتن از همون دیشب رفتار برادر و مادرم نسبت به من تغییر کرده البته که برادرم همچنان تنده نسبت به خانواده ولی در مورد من نه
این برام خیلی جالب بود من با این افکار مفاومتی بی خود ایجاد کردم که البته با یک بار نوشتن درست نمیشه از دیشب متن و دوبار خوندم ولی فکر میکنم باید صدام پر کنم و اگه توضیحات بیشتری دارم بگم و بارها و بارها هر کدوم از این گام ها رو گوش کنم
2 – حتی خدا هم مسیول زندگی م نیست:
من خدا رو مسیول میدونستم که به اندازه تغییری که کردم نتایج برام نیاورده و بیرون به اندازه تغییر من تغییری نکرده و خدا رو مسیول میدونم که داره بهم سخت میگیره که یک انسان فوق العاده ای بشم
البته که اینطور نیست!!! به حدی که واقعا تغییر کردم نتایج هم تغییر کرده!!!1
اصلا اینطور نیست که خدا حتی برای من بخواد انسان والایی بشم نه اصلا
من گمان میکردم که تغییراتم بزرگه
الان میبینم نه من خیلی از باورهام دست نخورده گذاشتم و نشستم نتیجه ببینم
من باید خیلی بیشتر شخم بزنم این درونم
خیییلی خیلی بیشتر از این حرف ها
3 – آدم هایی خارج از ما باید زندگی مون درست کنن:
اینکه من انقدر دلم رابطه عاظفی میخواد یکی از چیزها همینه که درون من یک حسی داره که اگه یک فرد دیگه بیاد همه چیز درست میشه
اینکه فکر میکنه از این محل کار میرم یک کار درامد بالاتر پیدا میکنم و بعد میتونم پیشرفت کنم
اما در حالی که خودم هم میدونم به خودم بارها گفتم اگه یکی هم بیاد درسته که من میگم خلاصه نتیجه این درخواست بزرگم گرفتم از خداوند ولی این کمکی به باور مالی من نمیکنه
باور مالی م باید خودم درست کنم و این ربطی به باور مالی و درامدم نخواهد داشت
من از همینجا هم میتونم پیشرفت مالی داشته باشم در همین مکان و حتی این روزها هم سعی کردم در این مکان برای خودم درامدی جداگانه ایجاد کنم که خدارو شکر این درامد اومد ولی اینکه پایدار نشده این یعنی من در این مدار ثابت نشدم
4 – اگه میگی یکی بیاد زندگیم درست میشه یعنی داری میگی من در زندگی م بی مصرف هستم و اون مهمتر از منه و اون بیشتر تاثیر داره روی زندگی من و قدرت داری میدی به غیر خودت
درسته من بارها میگم قدرت زندگی م مال خودمه دست خودمه من خالق م ولی وقتی میگم یکی بیاد زندکی م بهتر میشه این یعنی من متنظر هستم که یکی بیاد من نجات بده
و تا زمانی که این باور دارم نه اون ادم میاد و نه تاثیری روی زندگی خودم میتونم بزارم
5 – من مادرم مسیول میدونم که بهم محبت کنه و با من مهربان باشه چون من به این دنیا اورده :
اصلا اون محبت چیکار میکنه برات؟ الان این محبت برای برادرت چیکار کرد یک محبت بیمارگونه که فقط براش مشکلات درست کرده و برادرم خونه نشین کرده و به مادرم وابسته کرده!!!
منی که همیشه میخواستم ازاد باشم خب این هم یک نوع ازادی البته که میتونست طور دیگه ای هم باشه ولی از این شرایط این بهره روببر و به این دید نگاه کن
البته گاهی این دید گاه رو داشتم و نتیجه ش هم راحتی بیشتر بوده در زندگی م ولی گاهی میدیدم قدر دان کارهام نیست و من حساس میشدم و بیشتر مشکل پیدا میکردم با مادرم در حالی که بپذیر این ادم به این کاستی ها باید میبوده در زندگی م حالا هرچند بد و ناپسند ولی رهاش کن دیگه
6 – اون آدمی که منتظره مسایل ش دیگران حل کنن همیشه مشکل داره همیشه گیره و همیشه منتظر باید باشه:
این جمله اخر مثل بمب ترکید در مغز من
نکته فوق طلایی زندگی من شده این جمله
اینکه همیشه منتظر باید باشه
الان متوجه میشم که چرا من بیش از 16 سال برای یک رابطه عاطفی خوب منتظر موندم که البته زمان زیاد و طاقت فرسا و خسته کننده و فرسوده کننده ای همه بوده برای من!!!!!!!!!
اینکه یکی دیگه بیاد تا شادی من کامل بشه
الان خب بهتر شدم با خودم شاد هستم ولی باز ته دلم میگه اگه یکی کنارم بود میتونستم این شادی ها رو هم تجربه کنم این ارتباط عاشقانه هم خیلی خوب میشد
درسته که الان شادم ولی همیشه ذهنم انتظار یک رابطه رو میکشه که در اینده باید بیاد و جهان هم همیشه ارتعاش انتظار من دریافت میکنه و به من انتظار بیشتری میده!!!!!
اینکه من خانواده م مسیول میدونم در مورد رابطه عاطفی م
چون پدر مادرم رفتار خوبی نداشتن من رابطه خوبی ندارم اینکه الگویی که دیدم همیشه بحث و جدل و دعواهای شدید فیزیکی بوده تا نصف شب که یک شب خواب اروم نداشتم هرگز و همیشه با استرس اینکه الان یک دعوایی راه میفته زندگی گذشته و الان به واسطه همین دعواها همیشه ذهنم اماده یک بحث و دعوا هست
چون رابطه خوب ندیدم باورهای خوبی ندارم در مورد وابطه و این باعث شدم من رابطه خوبی نتونم داشته باشم
و این یکی از مخرب ترین باورهای من در مورد رابطه هست
وهمه اینها بهانه هست الان نمونه ش استاد که در محیطی دقیقا مثل پدر مادرم بودن ولی هم ازدواجشون هم این رابطه شون کاملا متفاوت از پدر مادرشون هست
من دارم بهانه میارم بهانه این بهانه نمیزاره من تجربه رابطه خوبی داشته باشم
7- هر عامل بیرونی باید تغییر کنه تا زندگیم تغییر کنه :
اینکه مکان زندگی من تغییر کنه ُ اینکه میگم باید تغییر شغل بدم درامد داشته باشم
این ها یعنی عامل بیرونی
شغل دیگه مکان دیگه افراد دیگه حتی عشق دیگهو….
8- اگه ایرادی بوده در من بوده در نگاه من بوده در باورهای من بوده
9 – هر اتفاقی در زندگی م میفته بخاطر افکارم
10- یک اتفاق یکسان 2 نتیجه متفاوت برای 2 گروه …. ما اتفاقات ورقم میزنیم.
نکته بسیار مهمی در این بین برای من اشکار شد که مربوط به یک ارتباط میشه و خیلی برام جالب بود که در این اواخر یکسری نمونه هایی بوده که دبشب به خودم میگفتم من خودم مقاومت ایجاد میکردم و یکم من مقاومت رها کردم این نتایج اومده
11- افکار ما سریع جواب میدن وقتی افکار و باورهامون عوض میکنیم:
من همین دیشب در مورد برادر و مادرم دیدم از همین دیشب که البته به میزانی که من روی باورهام کار میکنم نتایج هم تغییر میکنه دیگه
12- ذهن فقیر انتظار کمک از دیگران داره
13 – این کمک های 2 قرون جلوی میلیون ها ثروت در اینده رو از شما میگیره
14 – ما قبل نفت چیکار میکردیم چطور زندگی میگذروندیم 100 سال که نفت هست قبلش چطور بود!!
نکته جالبی بود که استاد اشاره کردن
حتی این بین من یک ذهنیت محدود کننده رو پیدا کردم که البته میدونم مدت هاست ولی نمیدونم چطور تغییرش بدم اینکه پدر مادر از من دور باشن من بیشتر پیشرفت میکنم راحت تر لذت میبرم و تفریح کنم و خانواده م به هر رفت امدم گیر ندن
15 – همه چیز از فکر شروع میشه وقتی فکر کنترل میکنی به مسیر های درست ایده های درست ( بهتر از قبل ) هدایت میشی همیشه بهتر میشه ارام ارام بهتر میشه
17- استاد کمک گرفت از اون تضاد ها بجای اینکه گریه کنه بگه من بدبختم بخاطر اینکه تو این خانواده بدنیا اومدم
چیزی که 99 درصد ادم ها میگن و من هم یکی از اون ادم ها هستم که دربخش عاطفی هنوز این باور دارم
نکته: موقعیت گذشته من ربطی به زندگی که میخوام نداره
18 – یک فرد دیگه باید یک جور دیگه ای باشه یک کار کنه تا من از زندیگی م لذت ببرم.
19 – اولین ویژگی افراد موفق : منم که مسیولیت زندگی م به عهده میگیرم.
در حقوق کارم مشکل دارم مشکل از کارفرما نیست از من
اگر من ایده و باور مالی داشته باشم در همین مکان میتونم بدون اجاره مکان و وسایل کسب درامد بیشتر داشته باشم و این یک موقعیت عالی هست برای من
من خودم باور کردم اینجا یک محدودیت هست برای درامد من درحالی که من اگه این مکان به عنوان یک فرصت ببینم و باورمالی خوبی ایجاد کنم میتونم بهترین درامد داشته باشم
20- کسی که بنده خوبی باشه بندگیش بکنه خداوند همه کار براش میکنه
21- با قدرتمندترین ها میخوای کار کنی ُ چطور در مورد خدا این نگاه نداری ؟٬!!!!!! وقتی خدا رو میگی باور داری به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان
22- ما بنده خوبی باشیم خدا خدایش خوب بلده !!! ( عجب جمله ای عجب جمله ای )
خدایا خیلی لذت بخش خیلی حس خوبی گرفتم از این جمله
23 – اگه داری مثل بقیه فکر میکنی و عمل میکنی مثل بقیه نتیجه میگیری
24- همه چیز خداست همه چیز توحید و توکل
25 – خودتون درست کنید ادم ها رو میاره براتون خداوند
26 – خدا همه کار میکنه درون درست کن بیرونی خودش درست میشه اصلا نگران بیرونی نباشیم
27 – اگه اتفاقی میفته گردن خدا نندازیم حتی سیل و زلزله دنبال این نباشیم فرد دیگه بیاد رست کنه
تضاد ها هم به نفع ما میشه این ها همشون به نفع من میتونه باشه
امروز هم از صبح که بیدار شدم به چیزهای خوبی هدایت شدم مثل پیدا کردن کتاب وصل با خدا یا همون دوستی با خداوند که خیلی نکته طلایی در کتاب بیان کرده که ذهنم به چالش کشیده اون جمله
خدایا شکرت
خانم شایسته بی نهایت از شما سپاسگذارم برای قرار دادن این پروژه گام به گام
در پناه خدای همیشه هدایتگر باشیم .
درود بر کسی که از قلبش سخن می گوید
آفرین 27 مورد قشنگ از لایو را پیدا کردین و نوشتید واقعا جای تحسین دارد.
،وقتی کامنت طولانی میزارین بهتره اول در یک دفتر یادداشت کنید بعد به قسمت یادداشت گوشی برین و قسمت بلندگو را فعال کنید البته اینترنت هم روشن باشه و متن را بخوانید خودش تایپ میکنه بعد اگر مشکلی داشت اصلاح کنید و در سایت ارسال کنید یک ساعت هم که در سایت وقت دارین برای اصلاح مجدد
خوشحالم که مسئول زندگی خودتون هستید
برای رابطه سعی کنید اول
بهترین دوست خودتون باشید
انشاالله موفق باشید و تندرست خوشبخت و کامروا.
سپاس و قدر دانی از دوست خوبم.کامنت بسیار زیبایی نوشته اید که پر از آگاهی هست .خیلی استفاده بردم ممنونم که وقت گذاشتید و تیتروار بیان کردید.با حمایت و هدایت الهی و عمل به آموزه های این دو استاد عزیز زندگی معجزه وار از هر لحاظ راتجربه کنیدبه زودی ،غرق در ثروت و آرامش باشید.
به نام رب
سلام به همگی :)
روز جدید و کلی معجزه های جدید،
حسم فوقالعاده ست از دیروز تا به الان که متعهد شدم و احساس رهایی میکنم، این وسطم نجواهای ذهنی کارشون میکنن و این منم که نباید بهشون باج بدم و هم اینکه ببینم ریششون کجاست و چجوری بهشون پر و بال میدم چه خواسته چه ناخواسته که اینجوری تبدیل شده به یه تودهی سیاه و محکم
مثل همیشه با “نهههه نمیخاد کامنت بنویسی” استارت میزنه تااا “بقیه کلی رو خودشون کار کردن و حرفی برای گفتن دارن، تو هیچی نداری” ادامه میده
کار برام یکمی سخت میشه در ادامه، چون این همه سال هر ورودی مخربی که بود به خورد خودم دادم و هر نجوایی که ذهنم میداد گوش میکردم و میگفتم چشم اما از اونجایی که خدا اجابتکنندهی قدریه راه هموار و لذتبخشی رو پیش روم میزاره و از این مرحله براحتی گذر میکنم
مثلاً ی نجوایی که ذهنم داره و باید روش کار کنم اینه که:
خب تهش که چی؟ به موفقیت رسیدی و همه چیزایی که خواستی دونه به دونه تیک خورد بعدش که چی؟
فهمیدم ذهنم دوست نداره اصلا از منطقه امنش خارج بشه و مقاومت داره نسبت بهش و دوست داره همش اونجا تغذیه کنه، و اینم فهمیدم قلبم میل به رهایی داره دوست دارم کنجکاوی کنم توی مسیر خواسته هام، دوست دارم زیست کنم عشق رو، نور رو، خدایی بودنو
ازینکه نیمه دوم سال رو با این 30تا قدم شروع کردم، میخام بال دربیارم، حالو هوای عید نوروز رو دارم که هدفای سال جدید و مینویسیم
به قول یکی از دوستان که نوشته بود این پروژه حکم یه پمپ بنزین و داره که وسط راه دوباره سوخت گیری کنیم و با انگیزه ادامه بدیم، چه مثال زیبایی بود واقعا :)
توی این 30تا قدم کوچیک که ظاهراً کوچیکه، بخاییم فاصلهشو با نتیجه مقایسه کنیم، کیلومترها فاصلهست در حقیقت!
درسته که آدم به نتیجه فکر کنه که آخرش آدم چه تغییراتی میکنه اما بیشتر دوست دارم از ذره ذره این مسیر لذت ببرم و نفس بکشمش، از اون نفسایی که چشاتو میبندی و به لبخند پهن روی چشمت و لبتو قلبت هست:)
و این جذاب میکنه ماجرا رو
توی خانواده فقط منم که حالم خوبه همین خودش عالیههه، خیلی دوست دارم بهشون بگم بیان توی این مسیر اما فهمیدم که اشتباهست، دوست دارم با زبان نتایجم بقیه متوجه بشن، درسته که اصل داشتن آرامش قلبیه و یکی شدن با واحد، اما دوست دارم تو همه جنبه ها باشه، مالی عاطفی روحی جسمی ووو
باید صبور باشم، حتی توی صبوری هم من اشتباه برداشت کرده بودمش برداشتی که مثل اکثریت جامعه و خانواده و…، اینکه هر اتفاقی که میوفته بااااید صبور بود، حتی وقتی داری زیر لگدای جهان له میشی و به حساب خودت فک میکنی نههه آخرش درست میشه خدا خودش گفته من با صابرین هستم
در صورتی که حاج خانومممم حاج اقااااا این اشتباهههههه،
صبر ینی توی جهت دهی کانون توجهت و هدایت اون ثبات داشته باشی :)
واقعا لذت میبرم از خوندن کامنت دوستای گشنگم، کلییییی آگاهی به آگاهی هام اضافه میشه، چقدر جواب سوالامو توی همین کامنتا پیدا کردم، یا هر جایی که از توی صحبت های استاد سوال پیش میومد با خوندن کامنتا به جواب میرسیدم و تکمیل میشد برام،
واقعا بهترین مثال راه ورود شرک همون مورچه سیاهست که روی سنگ سیاه و تو دل تاریکی راه میره،
ذهن منم زور اخرشو زد، میخاست با زرنگی تمام قانعم کنه با گفتن: کیفیت و فدای کمیت نکنم و تا زمانی که متن پر و پیمونی نداشتم چیزی ننویسم اینجا ، میبینی چجوری یه راهی پیدا کرد که کامنت نزارم :)
اما خب به هر حال، هیچ چیز نمیتونه آدمیو که تصمیم گرفته توی مسیر مشخص حرکت کنه مانعش شد،
خدایا شکرت قد بزرگیت…
دوستون دارم گشنگا :)
به نام خداوند مهربانم
سلام به خانواده ی خوبم
خانم شایسته ی نازنین بسیار سپاسگزارم برای این دوره ی زیبا و پر از اگاهی و چقدر خوش حالم که قراره تقریبا یک ماه ذهنم و بمباران کنم از اگاهی ها
و می دانم به لطف خدا بعد ازین خونه تکونی که شما زحمتشو برامون کشیدین ، رشد میکنیم و مدارمون بالاتر میره البته به شرط عمل به این اگاهی ها
راستش تا شما گفتین هر روز ٢ ساعت زمان بزارین و ذهنتون و پاکسازی کنین ، من سریع دفتری برداشتم و صفحه اول شروع این چنین نوشتم :
من در این نقطه تسلیم هستم و ادامه ی این مسیر و از خونه تکونی افکاری شروع میکنم که از ذهنم میگذره
تا اگاهی های این دوره برای من اصلاح مسیر کنه و من رو به سمت راهکار و قدمی هدایت کنه که لازمه از طرف من باشه ، برای وصل شدن به توحید .
و گام اول و شروع کردم
بازم کلی اگاهی
کلی رشد
خدای من انگار بار اول بود این حرفا رو از استاد میشندیم
و با ذوق فراوان نوشتم :
“باید متفاوت فکر کنی و متفاوت عمل کنی”
“مشکلات و تضاد ها همیشه باعث رشد و پیشرفت من هستن و با خودش نعمت و برکت و رحمت میاره”
” تو بندگیت و کن درها برات باز میشن ، فقط از خدا توقع داشته باش”
”
اگر توقع داری تو مسیر غلطی هستی از هر کسی که میخواد باشه ”
و این نوشته ای که با تمام پوست و استخونم درکش کرد
” من مسئول زندگی خودم هستم و هیچ کسی هیچ دولتی نمیتونه شرایط زندگی منو رقم بزنه و تغییر بده ”
من باید از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت ببرم و قدر دان و سپاسگزار باشم تا هدایتهای خداوند و دریافت کنم .
خدا میدونه من فقط نوشتم و کمی به حرفای خانم شایسته و استادم فکر کردم ،
تو همین گام اول معجزاتی دیدم که برام باور کردنی نبود
چقدر خوش حالم چون تا اخر این گامها ببینید قراره چی بشه ، واقعا خوش حالم و سپاسگزار خداوندم که این دو استاد بزرگوار و تو زندگی من قرار داد.
خدایا شکرت .
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
که دوست خود روشِ بندهپروری داند
درود بر کسی که زیبا هست و زیبا می بیند
متن شما مرا به یاد شعر زیبای حافظ انداخت و احساسی که گفت بیایم و از شما تشکر کنم و شما را تحسین کنم.
خوبه که شکرگزار هستید و خوبه که در مسیر رشد و آگاهی هستید
هر لحظه بهتر و امیدوارتر باشید.
بهترینها را براتون آرزومندم.
سلام به دوستان غار حرا
وای خدای من
چه جمله گفتی مریم جون
جمله ای که چند روزه تو مخ منه « من می خوام رشد کنم ، من می خوام مدارک بره بالا، از مسیر راحت می خوام رشد کنم »
این جمله مدت زیادی هست که تو مخم رفته و همش میگم من می خوام به راحتی ثروتمند بشم به راحتی روابط خوب داشته باشم. در یک کلمه می خوام به راحتی آرامش و آسایش داشته باشم.
خدایا شکرت
هنوز کل فایل رو ندیدم ولی همین جمله مریم جون برام کافیه ، که بدونم تو مسیر درست هستم .
یکی از خواسته خام اینه که این قدر ثروتمند. باشم تا بتونم به راحتی به پیشرفت جهان کمک کنم ، نمیدونم از چه مسیری . .
هدف رو میدونم ولی مسیر هنوز برام واضح نیست مثل موقعی که داری رانندگی می کنی می دونی کجا می خوای بری ولی مسیر پر از مه هست و اصلا جاده رو نمیبینی
خدا چند روزی هست داره منو قوی تر میکنه ، از دیشب ازش خواستم که نشونه هاش رو تو زندگیم واضح تر کنه چون خدا از من قوی تر ، آگاه تر است و مسیر موفقیت منو تا آخرش می بینه ولی من حتی تا 200 متر جلوم هم نمی بینم
مریم جون مرسی بابت این خانه تکانی ذهنی که داری انجام میدی ، میدونم خیلی کمک میکنه بتونیم ذهن مون رو طبقه بندی کنیم و سبک بار تر در این مسیر حرکت کنیم.
تقریبا 20 روزی هست کمتر میام تو سایت ولی با این فایل دوباره با قدرت و انگیزه ادامه بدم به ساختن خودم ، به پرورش داده ذهنم و خدا هم در کنارم هست و هر روز به من نزدیک تر میشه
به نام خدایی که هدایت میکند به زیبایی هر چه تمامتر
به اندازه ی ایمانی که در خود رشد داده ایم!
به اندازه ی توحید،به اندازه ای که قبولش داشته باشیم!
سلام خدمت استاد بزرگوار و استاد شایسته ی عزیز و تمام دوستان حاضر در این مکان سراسر الهی!
برگردیم به خودمون!
به اینکه در مواجهه با کوچکترین تضاد،چطوری عمل میکنیم!؟
علت رو در هر چیزی و هر کسی جستجو می کنیم الا خودمون!
از هر کسی که فکرش رو می کنیم تو ذهنمون که میتونه بهمون کمک کنه درخواست می کنیم الا خدا
و این نشناختن خدا و خودمون باعث تکرار اتفاقاتی میشه که اصلا دوست نداریم و علت رو در عوامل بیرونی جستجو می کنیم!
هر روز که از خواب بلند میشم اولین چیزی که زمزمه میکنم اینه:
ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»
یعنی تو را پرستش می کنیم و بس و غیر تو را سزاوار پرستش نمی دانیم.
هر روز میگم خدایا ایمانم رو بیشتر کن که اگه ایمانم زیاد بشه قدرتت در درونم بیشتر میشه و شرک هام کمتر میشه!
وقتی امروز این فایل رو گوش دادم و دیدم اول مهر است و یه ماه قراره با هم دیگه در این سایت فعالیت داشته باشیم گفتم ایمان و توحیدم رو بنا به درکم و اون باوری که دارم امتحان کنم و صبح همسرم به پسرم گفتند که برای سرویس ماشین یه وقت از ایران خودرو بگیرند و رفتیم که کارهای امروزمون رو انجام بدیم و براحتی هر چه تمامتر انجام شدند و برگشتیم وقتی از پسرم پرسیدیم که وقت گرفتند یا نه گفتند که دو سه ساعته کلا تمام خط ها مشغولند و پشت سرهم و بدون وقفه تماس میگیرم و اصلا آزاد نمیشن خط ها!
و همسرم گفتند با دو تا گوشی و خط ایشون همزمان تماس بگیرند و همونجا گفتم امتحان کنم ایمان بخدا رو و گفتم با گوشی منم تماس بگیرید و گفتند چه فرقی داره با دو تا خط همزمان میگیرین باید خط ها آزاد باشه و وصل بشه به اوپراتور و گفتم امتحان کنید و با احساس عالی و با توکل بخدا گوشی رو دادم و گفتم تو دلم ببینیم نتیجه چی میشه و همونطوری که مشغول آشپزی بودم همه ی کارها رو سپردم به خودش و تسلیم شدم و از سره راهش کنار رفتم!
همزمان با سه تا گوشی و خط شماره گیری کردند و باره اول مشغول بود و همسرم گفتند فایده ای نداره و باید اون مسیر طولانی رو برن تا حضوری وقت بگیرند (1/5ساعته با ماشین)و بلند شدند با اوقات تلخی از خونه بیرون رفتند ولی من گفتم درست میشه!همین…
بخدا باره دوم که پسرم با گوشی من و گوشی خودشون تماس گرفتند خط گوشی من وصل شد و جواب دادند و برای سه روزه بعد وقت دادند و همونجا گفتم بخدا این قوانین خدا بی نقصه،این دید ناظر،اون افکار و حسی که پشت هر باور داری،اون ایمانی که من خودم میتونم با افکارم جهت دهی کنم و اون اتفاق رو به نفع خودم تموم کنم،اون درجه از ایمان و توکل و قوانین بی نقص خدا که داره همه ی کارها رو بخوبی و با نظم کامل مدیریت میکنه! و باعث میشه از هر تضادی نتیجه های متفاوتی بدست بیاد!
خدایا شکرت!هزاران هزار بار در لحظه و ثانیه
همونجا گفتم کاش همه به این قوانین آشنا بودند و زندگی رو برای خودشون و اطرافیانشون لذت بخش و آسون میکردند و همون جا این آیه در گوشم زمزمه شد که:
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
اگر خدا میخواست (همه به اجبار ایمان میآوردند و هیچ یک) مشرک نمیشدند و ما تو را مسئول (اعمال) آنها قرار ندادیم و وظیفه نداری آنها را مجبور (به ایمان) سازی.
خدا جانم!شکرت بخاطر این تمرکز و صلات یک ماهه که بواسطه ی دست مهربانت،استاد شایسته ی عزیز در مدار بودن در آگاهی های این لایوها هستیم!