تمرکز بر آنچه می توانم بهبود دهم - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

710 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1741 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم عزیز.

    عاشقتونم بخدا. جفتتون عزیز دل هستید.

    استاد عزیزم این فایل یکی از بهترین فایلهایی هست که من دقیقا توی همون دوران باهاش تونستم، ذهنم را کنترل کنم و این خیلی بهم کمک کرد برای پیشرفت، من شکایت ها را گذاشتم کنار، عوامل بیرونی را گذاشتم کنار، با این فایلها و با حال خوب که توی همون دوران داشتم، زندگی من توی همین دوران هم از لحاظ مالی، هم از لحاظ آرامش، هم از لحاظ لذت بردن از زندگی ام، هم از لحاظ روابطم با همسرم، هر روز بهتر و بهتر شد.

    تازه هدایت شدم به اینکه اولین دوره ها را شروع کنم به خریدن و ازش استفاده کردن، از آگاهی ها و دانسته های عالی مخصوصا توی دوره عالی 12 قدم استفاده کردن.

    خدارو شکر بینهایت که من اون زمان را زندگی کردم. این خیلی برام خوب بود، خیلی خوب بود، خیلی خوب بودی، عالی ترین نتیجه ای که میتونستم بگیرم.

    واقعا این خیلی نکته مهم و درستیِ که ما باید روی کاری از دستمون بر میاد تمرکز کنیم، این شکایت نکردن ها خیلی مهم هست.

    استاد عزیزم واقعا که فایلهای دانلودی تون،( عذر میخوام اگه بعضی اوقات می‌گویم رایگان)، بی نظیر هستند و چقدر در کنار محصولات به دانسته های ما کمک میکنه. یعنی من وقتی این دو را باهم گوش میدهم، خیلی بهتر پیشرفت میکنم و با شکر خدا جوری هدایت میشم که به فایلهای دانلودی ای هدایت میشم که همسو با اون فایلی از محصولات هست که دارم گوش می‌دهم.

    خدارا بینهایت سپاسگزارم، خیلی خیلی خیلی زیاد سپاسگزارم که شما را سر راهم قرار داد. من داشتم با انگشت هام خودمو رو زمین میکشیدم، با دندون، به شما که رسیدم الان دارم تاتی تاتی میکنم، و ان شاءالله با همین فرمان، میرسم به جایی که با یه جت یا قطار سریع السیر حرکت میکنم، روی بهترین مبل، با آب میوه ی طبیعی توی دستم و بهترین عینک دودی. از هوا و از زندگی لذت میبرم. از وجود رب توی زندگی‌ام دارم لذت میبرم.

    ان شاءالله. خداروشکر.

    عاشقتونم استاد عزیزم.

    عاشقتونم مریم خانم عزیز.

    عاشقتونم تمام دوستای عزیزی که توی سایت هستید.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مقداد تحريری گفته:
    مدت عضویت: 2102 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و ممنونم بابت این فایل عالی و بینظیر

    استاد اول باید بگم خداروشکر تو مسیری قرار گرفتم که تمام ترمزهای منو شناسایی کرده و دونه دونه باورهای قدرتمند کننده براش تعریف میشه و دارم ذهن قدرتمندی می‌سازم که نتیجه های بسیار خوب برام ایجاد شده من می‌خوام این دو تا سوال را راجع به موضوع بیزینسم جواب بدم که زمانایی که قدرت دست عوامل بیرونی دادم و شرک میکردم چه شده بود و زمانایی که قدرت دادم دست خودم و خدای خودم چه اتفاقاتی داره رقم میخوره

    استاد عزیزم بیزینس من فروش و بازاریابی محصولات است و خیلی اطلاعات بسیار عالی راجع به بازاریابی داشتم به لطف شغل قبلی که داشتم

    من فن بیان بسیار خوب دارم و خیلی راحت میتونم راجع به تمام جوانب محصول و بیزینس و یا هر موضوعی که اطلاعات دارم به خوبی ارتباط بگیرم و تمام فوت و فن ارتباطات و فروش خیلی خوب بلدم و اصطلاحا یک متخصص بسیار قدرتمند در زمینه کار خودم هستم

    استاد وقتی امروز این فایل نشانه امروزم بود و داشتم به دو تا سوالی که عنوان کردید فکر میکردم یادم اومد که با تمام این قدرتی که داشتم اقدام میکردم و عملکرد بسیار خوبی داشتم قدم برمیداشتیم ولی نسبت به اون اقدام ها نتیجه حاصل نمیشد و از صبح تا شب درگیر ناخواسته بودم و تو مداری بودم به افرادی برخورد میکردم که همشون اوکی بودن ولی نمیتونستم قراردادهای با رقم بالا ببندم و این موضوع باور کردم که بابا پول تو دست مردم نیست و اینکه شرایط بازار اوکی نیست دلار رفته بالا و کلی دلیل دیگه و جوری شد که همون قراردادها نمیتونستم تمدید کنم و جوری شد که درآمد من بسیار کم و کمتر شد و همش توجهم رفت روی ناخواسته ها با اینکه من شمارو می‌شناختیم تو سایت ثبت نام کردم و واقعا تو مدار اموزشهای شما نبودم و این شرایط رفت جلو تا زمانی که تقریباً از مرداد 1401 خیلی جدی شروع کردم به اموزشات و خریدن کتاب ها و دوره ها و شروع کردم به کار کردن روی خودم و تازه با مفهموم شرک آشنا شدم و درک کردم که صد در صد زندگیم شرک بود و وقتی با این موضوع روبرو شدم که احساس خوب اتفاق خوب رقم می‌زند شروع کردم به اقدام کردن با احساس خوب و قدرت دست خدای خودم دادم و باور نکردم که عوامل بیرونی تاثیر گذاره البته یک دفعه این اتفاق نیافتاده و تکاملی این باور ایجاد کردم و جوری شد که از همون مرداد درامد من با رشد سه برابری شروع شد و تو دل چالش های که تو جامعه بود و شرایط بازار از نظر اکثریت مردم بهم ریخته بود درامد من بیشتر شد چون قدرت به مرور از عوامل بیرونی گرفتم نه اینکه صددرصد توحید داشته باشم ولی نسبت به قبل بهتر شدم و همین موضوع باعث شده همیشه وقتی تلاشم نتیجه نمی‌دهد یاد این اتفاق بسیار خوب تو مسیر زندگیم میفتم و سریع یادم میاد که پس راهی وجود داره و اون راه درون خودمه باورهای منه

    ممنون استاد عزیزم امین که تونسته باشم کمکی بکنم به افرادی که شرایط مشابه من دارند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1558 روز

    سلام به دوستان گرامی

    روزشمار تحول زندگی من قسمت 122

    در این فایل استاد به این نکته اشاره میکنه که مسئولیت تمام جنبه های زندگیمون رو‌بپذیریم و هیچ عامل بیرونی ای رو مقصر شکست ها و اتفاقات نادلخواه زندگیمون ندونیم، و بگیم من باید چی‌کار کنم که شرایط بهتر بشه نه اینکه چه عامل بیرونی ای باید تغییر کنه و شرایط بهتر بشه.

    شخص من در موارد زیادی پدر و مادر و خانواده رو‌مقصر شرایط نادلخواه زندگیم میدونستم و میدونم و میگم این افراد خیلی من رو‌ ترسوندن و خیلی باورهای نامناسب به من دادن خیلی عزت نفسم نهادینه شده گرفتن به دلیل این نوع فکر نتایج زندگیم بهتر نمیشه چون من نمیتونم خانوادم رو تغییر بدم بنابراین چون عوامل بیرونی رو ‌مقصر میدونم شرایط زندگیم تغییر نمیکنه

    به خاطر دارم تصمیم گرفتم در حوزه ی مالی مسئولیت زندگیم رو خودم بپذیرم و شروع کردم به بهبود دادن خودم و نتیجه این کار ایجاد شدن ورودی مالی برای من شد در صورتی که تا زمانی که توقع داشتم بقیه این مورد رو برام حل کنن و مسئول اونها هستن هیچ اتفاقی نمی افتاد.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    روز شمار تحول زندگی من

    فصل پنجم روز 122ام

    2. آنجایی که با وجود مواجه با شرایط نادلخواه، آگاهانه کنترل ذهن به خرج دادی و به جای مقصر دانستن هر عاملی بیرون از خود، تمرکز را بر تغییر و بهبود خود گذاشتی و جهان چه پاداش های بزرگی به این جنس از تمرکز شما داد.

    چندین بار این پاراگراف شماره 2 رو خوندم و فکر کردم کجاها من آگاهانه طبق این مطلبی که گفته شده عمل کردم مهم‌ترین و اساسی ترین مثالی که یادم اومد و واقعا برام مهم بود این موضوع یادم اومد که در رابطه با پدر و مادرم وقتی که اونها رو همونطوری که هستن پذیرفتم در قلبم بخشیدمشون و با عشق و نور نگاهشون کردم و دیگه حتی یک ذره هم ازشون انتظار نداشتم

    (مثلا برای پول و مسائل مالی و….) و تمرکزم روی خودم و شخصیتم بود اینکه برای انسانی بهتر شدن وقت انرژی و هزینه پرداخت کردم نتایجی که برام حاصل شد

    آرامش ،آرامش و آرامش بود ، سلامتی بود، احساس عشق و حس خوب داشتن بود دیگه عصبانی یا خشمگین نمی‌شدم از بعضی رفتارها و کم لطفی هاشون

    و جهان شرایط زندگی ، ورودی های مالی و

    محیط زندگی مون رو تغییر داد. حتی رفتار اونا با من خیلی خیلی بهتر از قبل شد و من عشق بیشتری ازشون دریافت کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1241 روز

    بنام الله یکتا که هر آنچه دارم از اوست

    جهان آینه درون ماست

    اینکه من چه نتایجی در زندگیم گرفتم نشون دهنده افکاری هست که در سرم دارم میپرونونم

    اگر من معترضم ،شکایت میکنم ،غمگینم ،بقیو رو مقصر میدونم ،حسادت میکنم ،طبق قانون هر چیزی رو جذب میکنم که نتیجه احساسیش از جنس بیشتر افکار منه و برعکس در جهت مثبتشم باعث جذب اتفاقات همجنس و هم سنگ با احساس خودم میشم

    استاد عزیزم یه عمر مثل کشتی طوفان زده ای بود زندگی من که روی دریا بدون هیچ مقصد خاصی به هر طرفی کشیده میشدم و بقول شما واکنش گرا بودم مثل 99٪ مردم جامعه ما

    همیشه شاکی بودم همیشه حالم بد بود و همه رو مقصر میدونستم ،با اینکه مثل لودر کار میکردم و درآمدم عالی بود ولی سر ماه مقروض بودم و کل زندگی کاریم درگیر قسط و وام بدهکاری

    از لحاظ عاطفی که داغون بودم و ارتباطاتم میشه حدس زد با یه مشت رفقای داغون تر از خودم

    از لحاظ سلامتی که معتاد قرص آرارمش بخش بودم و اصلا اعصاب زن و بچه خودمم نداشتم و اتفاقی که افتاد طولی نکشید اینقدر بدهکار شدم که راهی جز تغییر خودم نداشتم ،روزهای اولی که در دام بدهکاری افتادم هیچ ایده ای جز عجز و ناتوانی و گله بردن پیش خدا نداشتم ،وقتی که به ته خط رسیده بودم وقتی که حس میکردم دیگه وقتشه تسلیم بشم ورق برگشت ،نور هدایت تابید ،جهان شما رو به من هدیه داد ،حرفهای شنیدم که هیچ وقت توی زندگیم نشنیده بودم و با اینکه خیلی مقاومت داشتم ولی قلبم تاییدشون میکرد ،اینکه من مسئول زندگی خودم هستم نه کس دیگه ای ،اینکه اگر من بدهکارم مقصر خودمم نه دولت ،اینکه روابطم داغون مقصر خودم بودم ،اینکه چند سال قرص میخورم مقصر خودمم

    انگار پله اول تغییر پذیرفتن 100٪مسئولیت زندگی خودته و این اتفاق من دقیقا لمس کردم ،اونجا که پذیرفتم ایدها برای عوض کردن شرایط بهم داده شد ،وجود شما استاد عزیز و این سایت جادویی باعث شد مسیرو آروم آروم پیدا کنم و باگهای شخصیتی خودمو بشناسم با تمرین و تکرار درستشون کنم

    هر بار من بهتر روی خودم کار میکردم نتایج بهتر میشد و این مسیر بهبود به لطف الله سه سال دارم ادامه میدم و نتیجش شده آرامشی که میشه 80٪ نسبت به قبل بهتر شده

    سلامتی من که الان سه سال دکتر نرفتم و خیلی به ندرت پیش میاد مریض بشم

    قرص الان سه سال ترک کردم

    دوستان اطرافم که کیفیتشون خیلی بهتر شده

    روابط عاطفی و وابسته نبودن که میشه گفت عالی شده

    درآمدم که الان به لطف الله 3 برابر شده و بی نتیجه دیگه که باید ساعتها در موردش بنویسم

    این کامنت در این تاریخ 1403/03/30 مینویسم تا رد ما بشه برام چون میدونم چند سال دیگه قرار بیام بخونمش و مروری بشه برام که کجا بودم و کجا هستم

    نمیدونم با چه زبونی از شما تشکر ‌کنم استاد عزیزم که ذره ای از زحماتتونو پاسخ گفته باشم ،بی نهایت سپاسگزارتونم ،هر کجا هستین شاد و سلامت تندرست باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1111 روز

    به نام خدای قشنگم سلام به همگی

    الهی شکر بابت امروز که وقتم را در سایت گذراندم

    روز 122

    اول با نکات مثبت امروز شروع می‌کنم

    امروز 18تیر ماه ساعت سه عصر یک بارون عالی تا یک ساعت بارید اینقدر هوا عالی و ملس جانانه شده بود که حد نداشت الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    دوم اینکه امروز من غذایی که درست کردم خورش بادمجان بود و بی نهایت خوشمزه شده بود عالی و درجه یک بود

    سوم اینکه امروز سر صبح پدر شوهرم برام بادمجون ارگانیک که کاشته بود آورد

    سر ظهر پدر و مادر یک مسافرت کوتاهی رفته بودند و پدرم برام سوغاتی یک کاسه تزیینی زیبا آوردم بعد از ظهر دوست همسرم که باغ دارد مقداری آلوشیرین و فلفل و سبزی خوردن های و درجه یک برامون آورد

    پدرم نیم ساعت قبل هلو خریده بود مقداری برای ما آورد

    حالا جالب این جاست که همین الان پسرعموم آمد و مقداری لواشک زن عموم درست کرده بود برامون آورد همین الان الان بین نوشتن کامنتم

    خودم خندم گرفته ولی با صدای بلند شکر گذاری کردم

    فراوانی از این بیشتر به قول مریم جون همش سود سود سود

    خدایا هزاران مرتبه شکرت بابت این همه فراوانی این همه برکت این همه نعمت در خانه زیبامون الهی شکر الهی شکر الهی شکر خدایا دمت گرم دوست دارم خداجونم دوست دارم مهربونم

    چهارمین نکته مثبت امروز اینکه من یک کار هنری انجام میدهم که امروز به راحتی انجامش دادم خیلی راحت و زیبا

    پنجمین نکته مثبت امروز اینکه من مرغ عشق دارم و برای اولین بار اومد کنارم نشست تا من کار هنری ام به پایان برسونم چی از این قشنگت و رویایی تر و زیبا تر الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    ششمین نکته زیبای امروز اینکه رابطه با عشق با محبت با احترام با همسرم داریم و بسیار خوشبخت و خوشحالم از این روابط و ازدواجمون الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    هفتمین نکته مثبت امروز اینکه کامنت های دوستانم سه صفحه خواندم و براشون دست زدم براشون ذوق کردم که پیشرفت کردند و چیزهای زیادی ازشون یاد گرفتم

    هشتمین نکته زیبای امروز زیر بارون رفتنم توی دل تابستون بود و آرزویی که در دل کردم و لبخند خدارا دیدم الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    نهمین نکته مثبت امروز ذهنم کنترل کردم و هرجا میخواست فرار کنه از دستم جلوشو می‌گرفتم

    دهمین نکته مثبت امروز اینکه صبح زود بیدار شدم و به خیلی از کارهایم رسیدم و خیلی خوب بود الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    خب می‌خوام براتون داستانی بگم که دوهفته قبل اتفاق افتاد

    من مشکل چندانی ندارم و بعد از چند سال با همسرم تصمیم گرفتیم بچدار بشیم آزمایش و سونو همچی اوکی بود الهی شکر دکتر به من گفت تو تاریخ 30خرداد بیا سونو آمپول بهت بدم ایشالا که حامله میشی و بدنت آمادگی شو داره

    ما هم رفتیم و خداشکر همچین خوب و عالی پیشرفت .

    تا اینکه بعد از چند روز من رفتم تو فاز منفی یه جورایی غیبت کسی کردم که دوستش نداشتم و بهم بد کرده بود اصلا یادم نبود و فراموش کرده بودم افکار من باعث شده بود اون رفتار ازش سر بزنه وگرنه کسی نمیتونه نقشی در زندگیم داشته باشه .

    بعد سر یه مسئله ای یه نفر دلخور کردم ولی بعد از دلش درآوردم و اینکه کلا به خاطر مسائل انتخابات رفته بودم تو جو اینکه کی بیاره نه اصلا هر کی بیاره وضع همونه نه تو نباید به این رای بدی من اصلا رای نمی‌دونم و هزارتا چرندیات دیگه .

    تو اون دو هفته من سایت نبودم ولی خودم خفه کردم در انرژی منفی در حال بد در فاز منفی باور میکنین اگر بگم تو یکسال اخیر من تا حالا اینقدر تو جو بد نبودم باورتون میشه من حتی دورهمی فامیلی وقتی حرف کسی میشد پا میشدم میرفتم اصلا گوش نمی‌کردم نمی‌خواستم ورودی ذهنم منفی و غذای فاسد باشه ولی نمی‌دونم تو این دوهفته چی شد و این گذشت تا روزی که من باید میرفتم آزمایش ببینم حامله هستم یا نه در کمال ناباوری منفی بود و من بچدار نشدم

    نمی‌خوام تمرکزم روی منفی باشه فقط دارم می‌نویسم که هم خودم یاد بگیرم هم شما

    رفتم دکتر دکتر گفت چرا و فلان و این چیزا تو خیلی خوب بودی و این حرفا پس شاید آمپولی که گرفتی شرایط نگهداری سختی داره پس ایندفعه از فلان داروخونه بگیر

    ولی من اومدم خونه و خودم بستم به سایت فهمیدم ایراد از من بوده نه دکتر نه همسر نه دارو خونه نه کسی که تزریق کرده

    فقط و فقط من بودم که با افکار منفی با رفتار نادرست با ورودی اشتباه نتیجه شد این که همه چیز عکس باشه .

    دقیقا هر چیزی عکس‌العملی دارد و این شد عکس العمل من

    خدایا الان اینجا میگم من ببخش بابت رفتار اشتباه دو هفته قبلم .

    قول میدم ورودی هامو کنترل کنم نباید از سایت دور بشم

    هیچ چیزی مشکل نداشت مشکل فقط باور من بود ولی من باور دارم ایمان دارم این ماه ایشالا اگر خدا بخواهد که میخواد به قول خودش تو بخواه تا اجابت کنم تورا

    چشم خدا جونم من فقط از خودت می‌خوام و چشمم به دستای تو هست کم معجزه ندیدم تو زندگیم ده بار بیست بار ….صد بار معجزه کردی این هم معجزه صد یکمی بار

    الهی شکر الهی شکر الهی شکر

    الان حالم خوبه فهمیدم کجای کارم میلنگه فهمیدم باید چیکار کنم فهمیدم که تو این یک ماه فقط باید حواسم به خودم افکارم ورودیم و احساسم باشه الهی شکر الهی شکر

    خدا جونم دوست دارم .

    استاد شما خدا فرستاده تا چراغ راه ما باشید یک دنیا ممنون استاد جان براتون بهترین ها آرزو میکنم

    دوستان عزیزم دوستون دارم امیدوارم وقتی این کامنت می‌خونین سرشار از حس خوب باشین

    دوستتون دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    صنم احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست

    سلام استاد عزیز و دوستان خوبم

    من میخوام از تجربه خودم بگم در مورد این فایل، شاید به جرات بگم من هم مثل بسیاری از افراد جامعه همین دیدگاه رو داشتم و به جای مسئول دونستن خودم و برداشتن تمرکز از روی دیگران و تلاش برای بهبود افکار و باورهام،مدام خودم رو اسیر شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که توش بودم میدونستم، همیشه در حال شکایت بودم. یادمه وقتی به عنوان کارشناس آزمایشگاه تو بیمارستان کار می‌کردم مدام علت عدم پیشرفتم رو دلایل مختلف مثل کلاس های عملی نامناسب دانشگاه، کم سوادی اساتید، فاصله ی زیاد بین علم آکادمیک و علم تکنیکال در ایران و موارد دیگه رو عنوان میکردم، تو اون چهار سال که میتونست یه دوره ی طلایی برای من تو کار باشه، به دلیل همین نگرش منفی متاسفانه من از آزمایشگاه و کارکردن توی این کار به شدت سرخورده و متنفر شدم و این در حالیکه بود که بعضی از دوستان من تو کار خیلی پیشرفت کردند و حتی به کشورها و شرایط بهتر هدایت شدند. بعد به کارها و شغل های دیگه ای هدایت شدم ولی متاسفانه باز هم مشکلات و چالش های به ظاهر حل نشدنی تموم نمی شد، و من هیچ وقت از زندگی لذت نبردم، من چند سال هست که جسته و گریخته از فایل های رایگان استاد استفاده کردم و حتی برخی محصولات رو هم خریده بودم، اولین چیزی که توجه منو جلب کرد این بود که مدام تو همه ی فایل ها این نکته مدام تکرار می شد که تو فقط میتونی روی خودت تمرکز کنی، خودت رو بهبود بدی و بعد یا شرایط بیرونی تغییر میکنه و یا تو از اون شرایط، به اوضاع بهتر هدایت میشی، این موضوع مشکلات منو در مواجه با مسائل بیرونی، به شدت کاهش داد، و من متوجه شدم که توی همین شرایط که همه می نالن از اوضاع، چطوره بعضی ها مدام در حال پیشرفت هستن؟!!! با این تغییر نگرش، به هر اندازه که این باور در من قوی تر شد مشکلات هم رو به کاهش بود، اما از وقتی متعدانه تر و آگاهانه شکایت نمی کنم و غر نمیزنم و مهم تر اینه که تو بحث های بیهوده و سرشار از گلایه و شکایت دیگران از اوضاع شرکت نمی کنم اوضاع هر روز بهتر و نتایج ملموس تر میشه، مهم ترین اثرش برای من، بهبود مشکلات عصبی جسمانی من بود، و اینکه به جای کوه ساختن از کاه مشکلات، سعی کردم در مواجه با چالش ها با تغییر زاویه نگاهم دنبال چاره باشم، خیلی مواظب رفتار خودم هستم که عوامل بیرونی و دیگران رو مسئول روند زندگی خودم ندونم، مطمئنم که با تمرکز روی بهبود خودم ظرف وجودی من برای پذیرش نعمت های بزرگ تر و بیشتر، آماده تر و وسیع تر میشه. بابت آشنایی با استاد و درک این قوانین فوق العاده بینهایت سپاسگزار پروردگارم هستم که هر چه دارم از اوست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 645 روز

    به نام خداوند یکتاو بی همتا

    سلام به دوستان گلم

    در حین این فایل فکر میکردم که چه الگوهایی در زندگیم خودم و بقیه وجود داره که با صحبت های استاد همخوانی داره

    چندین نفر را میشناسم که به خاطر شخصیت ایراد گیر و غرزنی که داشتن خیلی زندگی فقیرانه و همه اتفاقات هم توی زندگیشون بود و بقیه رو مقصرر میدونستن . بسیار ذهنیت منفی داشتن .

    یه دختر عمم توی روستا با اینکه یتیم هست و کسی بهش کمک نکرده اما انقدر خوب خودش رو ساخته که بسیار ثروتمند و فعال هست و یه خانم دیگه با اینکه شوهرش فوت کرد ولی خودش دست به کار شد و روی کشاورزی تمرکز کرد و میلیون ها تومن انار فقط میفروشه.

    افرادی مثل پدربزرگ خودم زمان شاه وضع خوبی تونسته بود بسازه و هم در این دوره حال به خوبی و ثروت زندگی کرد.

    خود من قبلا همش اهل غرز زدن و نشستن توی بحث های 30یا30 و اعتراضات بودم و چون نمیتونستم عامل بیرونی رو تغییر بدم خیلی احساس ناتوانی و افسردگی میکردم و مشکلات مالی زیادی داشتم. در صورتی که یکی از رفیقام اصلا به بقیه کاری نداشت و خیلی تونست خوب خودشو بگیره و من نشنیدم که شکایت یا حرفی زده باشه .

    عموی خودم از وقتی شناختمش در زندگی راضی نبوده و همیشه غر میزنه و همش توهم کلابرداری داره و دختر و پسرش هر دو از این راه گزیده شدن و پول پدر به باد رفت

    ولی الگویی هستن که تمام ادها معترض و شاکی خیلی زندگی پر مشکلی دارن بر اساس انچه من دیدم و خودم داشتم . به قول استاد اگر فلان جنس گرونه من بیام انقدر روی خودم کار کنم که چندبرابرم بشه و روی من تاثیر نکنه و دقیقا درسته .

    همه اتفاقات را ما رقم میزنیم با افکار و باورهامون

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1027 روز

    بنام خدا

    یه همزمانی جالب اتفاق افتاد من امروز اومدم روزشمار تحول زندگی من رو بنویسم چون میخواستم بادقت وتمرکز صحبت های استاد رو گوش بدم اول کامنت نوشتم وبعد شروع کردم به دیدن وگوش کردن باتمرکز به این فایل

    انقدر برام جالب بود که استاد داره دقیقا راجب مساله ای که من کامنت نوشتم صحبت میکنه

    این هم زمانی یعنی من در مکان درست درزمان درست درمدار درست هستم

    خیلی خوشحالم حسم عالی شد

    اینکه همه رو مقصر میدیدم توی مشکلاتم

    عامل بیرونی ،خانواده،خانواده همسرم ،همسرم وووو…

    من باید تغییر میکردم این فشاری بود که ازدرون که باید باورام تغییر میکرد

    وقتی توی یک مشکل گیر میکنم فکر میکنم فقط من توی اون شرایطم

    واقعاً شخصیت آپشن خییلی مهمیه واگر کسی که فاقد اعتبار شخصیتی ازنظرمن کاملآ کنسله ومن قبلاً به خاطر عدم لیاقت خودمو تاحد کسی که اصلأ درشان من نیست پایین میاوردم

    هنوزم گاهی واکنشی عمل میکنم ولی مهم اینه متوجه ام ریشه مشکل از کجاست

    من به خاطر اتفاقات تکرار شده باورم این بود که بعضی‌ها نمیزارن من زندگی خوبی داشته باشم

    حالا فهمیدم که من متعهد نبودم و ضعیف بودم که اجازه میدادم دیگران بیان وسط زندگیم وبعد شاکی بودم که چرا دخالت میکنن ؟؟

    ازوقتی قدمها رو کار کردم وروان شناسی ثروت یک رو دارم کار میکنم واقعاً رفتارام باورام شخصیتم کاملآ تغییر کرده اینو وقتی فهمیدم که توی یه اتفاق مشابه رفتار متفاوت واگاهانه داشتم

    استاد تک تک صحبتهای شما در فایلهای دانلودی ومحصولات ودوره روانشناسی ثروت یک رو متعهدانه عمل میکنم

    من باید میتونستم ذهنمو کنترل کنم ،باید خودمو جایگاهمو پیدا میکردم

    من واقعاً ازدست دخالتهای این ادم که مادر همسرم بود زندگیم متشنج شده بود

    من کارهای زیادی میکردم

    مثل فاصله گرفتن ،سکوت،قهر،تاشاید متوجه رفتارش بشه و امیدوار بودم یه روزی متوجه اشتباهش بشه وبیاد دست از کاراش برداره

    ولی ازاونجا که این یک عامل بیرونی بود این اتفاق هرگز نیفتاد وبدتر شد

    ومن زمین وزمان مقصر میدونستم همسرم که چرا تو فلان کارو نکردی چرا فلان حرف نزدی ووووو….

    تااینکه این بار خیلی جدی وبااحترام نذاشتم این اتفاق مجدد تکرار بشه

    من وقتی داشتم ذهنمو کنترل میکردم به شدت فشار روم بود منی که عادت داشتم واکنش نشون بدم سکوت سخت بود عادت هارو تغییر دادن واقعاً سخت بود ولی من میخواستم بهای تغییر عادتهامو بدم

    من بودم که باید تغییر میکردم چون اون ادم اصلأ به رفتارش فکر نمیکرد که درسته یا اشتباه ولی من دیگه نمیتونستم به این طرز رفتار ادامه بدم

    این چرخه معیوب شکست به لطف الله

    وقتی کسی سمپاشی میکنه وهمیشه داستان داره نمیتونه توی زندگیم حضور داشته باشه

    تغییر رفتارم اصلأ برای اون ادم خوشایند نبود ولی مهم نبود من باید ازدرون باورامو رفتارمو تغییر میدادم

    خیلی راحته دیگران رو مسول زندگیت بدونی ولی وقتی باوجود حق به جانب بودن ازخدا خواستم بهم بگه چیکار کنم وقتی بهم گفت انجام دادم

    مریم مقصر تویی که اجازه دادی این آدم تااینجا پیش بیاد با نااگاهیات ،با ضعیف بودن ،اومدم سهم خودمو نقش خودموپیدا کردم وازبازی روانی اومدم بیرون

    خدایا شکرت استاد عزیزم همه حرفات حق

    تاابد حققققق من دستاتو میبوسم که الگوی موفق زندگی منی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    مهاجر گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    سلام به استاد عزیزم استاد آگاهی دهنده و پیامبر زمانه ی ما😍 پیامبری که رسالتش رو به بهترین شکل ممکن داره اجرا میکنه و تمام باورهای پوسیده ای که از گذشته به ما تحمیل شده بود رو شکوند و به ما جرات و جسارت داد که خودمون فکررر کنیم و با عزت نفس کامل سبک شخصی خودمون رو انتخاب کنیم فارغ از اینکه جامعه در چه جهتی حرکت میکنه…عاشقتونم استاد عزیزم به امید روزی که از نزدیک ملاقاتتون کنم❤️

    چه همزمانی قشنگی پیش اومد این صحبت هاتون و مثال هاتون با شرایط اخیر🤍 شما همیشه در زمان مناسب در مکان مناسب هستید🤍

    و اما در مورد سوالی که پرسیدید من فکر کردم در مورد خودم که حالا یک نمونه اش از زمانی که هنوز در فرکانس شما نبودم یادم اومد:

    من کارمندم با یه کارفرمای فوق العاده مهربون اما شدیدا منظم و مقرراتی…

    بعد از یه مدت کار کردن یه بی نظمی هایی پیش اومد که تا حدودی من مقصر بودم و بی دقتی من باعث شده بود اون تضادها پیش بیاد…و به جورایی عذرم خواسته شد

    اما من بجای اینکه بیام علتش رو در خودم جستجو کنم شروع کردم حاشیه پردازی با همکارا که آره این همه همه اشتباه میکنن فقط همینو دید…این کلا با من مشکل داشت دنبال بهونه بود…خلاصه فلان شرکت مقصر بود…خلاصه که یک عااالمه دلیل میاوردم و با این کارم هم احساس ترحم میخواستم ایجاد کنم و هم خودم رو بی تقصیر…

    ولی اتفاقاتی افتاد که من همچنان اونجا کار کنم تا اینکه شرایط به شکلی پیش رفت که کتاب چهار میثاق سر راهم قرار گرفت…به به از این کتاب ناب!!!

    یکی از میثاق هاش این بود که “همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید!!”

    و عجیب با من سازگاری داشت…

    و از وقتی که این میثاق هارو با خودم بستم و البته که با آگاهی های ناب شما، واقعا زندگیم تغییر کرد و دیگه هیچچچچچکسسسس رو مسئول مشکلات و مسائل خودم نمیدونم و هر تضادی پیش میاد میگم ببین کاری به کسی نداشته باش ببین خودتتتت چه فرکانسی فرستادییی خودتتت چه تغییری باید ایجاد کنی در خودتتتت که شرایط بیرونت هم دلخواهت بشه…و هربار سرشار از آرامش میشم الهی صد هزاران مرتبه شکرت

    و الان شرایط به شکلی شده که کارفرمام هربار ازم تشکر میکنه و اکتیو بودن رو بهم یادآوری میکنه🙏🏻🤍

    الهی صد هزاران مرتبه شکرت استاد عزیزم بخاطر وجودتون 🙏🏻🙏🏻🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: