زیبایی ها را ببینیم - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    بنام آنکه هرآنچه دارم از اوست

    زیبای ها رو ببینیم 1403/01/18

    1.بیدار شدن از خواب لذتبخش و تجسم رویاهام اول صب

    2.نسیم خنک اول صب

    3.رارننده اسنپ مهربون که خیلی سریع اومد دنبالم

    4.دیدن گلهای سفید لابلای گلها صورتی و زرد رنگ که منظره بینظیری داشت

    5.جاده رویای شهر منصوریه که هر بار ازش میگذرم فقط مات زیبایش میشم

    6.دیدن صحرا پر از گندمزار که سبز رنگ هستن و گلهای سفیدی که بصورت دسته ای رویده بودن

    7.ثبت نام در دورهای آموزش مربیگری که جزو اهداف امسال منه

    8.پرداخت مبلغ دورهام که خیلی آسون انجام شد خدایا شکرت

    9.سریع رسیدن به محل کارم و اومدن مشتریای جدید که جزو درخواستهای امروزم بود

    10.خوردن قهوه خوشمزه در یه جای جدید و دیدن یه زوج که قربون صدقه هم میرفتن

    11.خوردن تخم مرغ به عنوان وعده ناهار که خیلی چسبید

    12.چرت خیلی کوتاه و دلچسب در محل کارم

    13.دعوت کردن داداشم به صرف ناهار که خیلی بهم چسبید

    14.هم صحبتی با یک دوست قدیمی و صحبت از قوانین

    15.دیدن اسمون زیبا در شب و چراغهای شهر که هر وقت میبنم بی اختیار قدرت خداوند حس میکنم

    خدایا سپاسگزارم ازت برای هر ثانیه از موهبت زندگی که به من عطا کردی

    خدایا ازت سپاسگزارم برا تجربه پدر بودنم

    خدایا ازت بی نهایت سپاسگزارم برای توانی که بهم عطا کردی

    خدایا سپاسگزارم ازت برای رزقی که هر روز بیشترش میکنی برام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام.

    قشنگی های یکشنبه جان، 19 فروردینِ زیبای 1403.

    1- هوای به شدت مطبوع و خنک و فرح بخشِ صبحگاهی.

    در حالیکه صبحِ زود بیدار شدم و صدای آوازِ پرندگان رو شنیدم و میشنوم.

    بسیار لذت بخشه که بیدار شی و این قشنگی ها رو جذب کنی. الهی شکر.

    2- سلامتیِ خودم و حافظ جان و عزیزانم.

    3- کامنت های زیبا خوندم صبح در سایت.

    4- تختخوابی نرم و گرم، خوابی راحت، خانه ای امن و دوست داشتنی، آرامش و حال خوب.

    خدایا شکرت برای همه شون.

    5- صبحانه ای دلچسب.

    6- یاداوریِ این درسِ مهم:

    خدایا لحظه ای منو به حالِ خودم واگذار مکن.

    7- همسرم ساعت دیواری و جاکلیدی مون رو نصب کرد، بسیار خوشحالم و ممنون.

    8- عصر رفتیم پیاده روی پارکِ حافظ، همون پارکی که قبلا میرفتم، اصلا یادم نبود اسم پارک با اسمِ قند عسلِ ما یکی هست:)

    فضای پارک عالی بود، هوا خنک، یه عالمه ورزشکار دیدیم.

    9- دو تا نقابِ مشکیِ جدید برای خودمون هدیه گرفتیم.

    10- رفتیم بستنی اسکوپی خوردیم، بستنی فروشی کنار بیمارستانمه، رفتیم یه خاطره ی خوش هم اونجا ساختیم امشب برای خودمون :)

    11- امشب شنیدم فردا ماه گرفتگیه و …

    بلافاصله با خودم گفتم قدرت دست خداست، خدا حافظِ من و حافظ هست، چه کاریه آدم قدرت رو بده دستِ عواملِ بیرونی مثل خورشید و ماه و … که اونا خودشون جزوِ مخلوقاتِ خدا هستن.

    چقدر خوشحالم که خدا رو به عنوان بزرگترین و قوی ترین و مهربان ترین منبعِ انرژی تو زندگیم دارم همیشه.

    12- رفتیم بیمارستانِ مورد نظرمون، هزینه زایمان سزارین و طبیعی رو پرسیدیم، خداوند هزینه شو بهمون داده، هر چی ازش تشکر کنیم کمه، خودش این همه نعمت میده، خودش جلو جلو شرایط رو برامون به بهترین نحو چیدمان میکنه.

    خدایا خیلی ازت ممنونیم.

    13- استراحت خوب داشتم عصر، هوا هم که مطبوع بود، بعدشم پیاده روی تو هوای ابری و جذاب، یه عالمه هم صدای آواز پرندگان میومد، دقیقا همون صدا رو صبح زود از پرندگان میشنوم…

    دقیقاً صبح زود و عصر دمِ غروب پرندگان به صورت دسته جمعی در حال آواز هستن، که همون تسبیح و ستایشِ خداونده…

    لذت میبرم از ستایشی که همه ی مخلوقات به زبانِ خودشون، در برابر خداوند انجام میدن.

    14- دیروز به نکته ای برخوردم که تو گوش و قلبم حسابی صدا کرد:

    سمانه

    وقتی سپاس گزاری برای نعمت ها و شادی و خوشحالی و سلامتی و ثروت و رفاه و گشایش هات،

    آیا وقتی تو چالشی میوفتی و چیزی رو از دست میدی، ناراحت میشی یا میترسی، مضطربی یا به تضادی میخوری یا زندگیت از نظم خودش خارج میشه، بیماری میاد، پول نیاز داری یا هر چیزی که فکر میکنی نازیبایی هست یا تو رو از حالتِ امن و ارامش خارج میکنه …

    آیا همچنان سپاس گزار خدا هستی و میمونی؟

    یا فقط وقتی همه چیز گل و بلبله سپاس گزاری هات مفصل و با انرژیه؟

    خب پاسخم اینه، سطح انرژیم پایین میاد، نجواها کلافه ام میکنن تا به یه سطح استیبلی برسم، ولی باز تلاشمو میکنم خودمو جمع و جور کنم و زیاد وا ندم…

    از خودش کمک میخوام در مسیر.

    خدایا هیچوقت ما رو لحظه ای به حالِ خودمون واگذار مکن.

    خدای مهربانم، ازت خیلی ممنونم، یه طوری ممنونم که فقط میدونم ممنونم نمیتونم بیشتر توضیحش بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1346 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    1403/01/20

    زیبایی ها امروز من

    1.بیدار شدن از خواب نازنین اول صب با سرحالی تمام و باز کردن فایل دریم بردم و تجسم و دیدن خواستهام

    2.دیدن مادرم در حال استراحت و دعای خیر کردن براش

    3.دیدن نخل زیبای توی خونمون و بزرگتر شدن میوهاش با چشمام

    4.دیدن پروانهای زیاد روی گلهای زرد که امروز تعدادشون از همیشه بیشتر بود

    5.دیدن کبوتر زیبا که بالای سرم پرواز کرد

    6.دیدن گلهای زیبا صورتی رنگ و سفید رنگ که با هم ترکیب شدن و ازشون عکس گرفتم

    7.دیدن ساختمون زیبایی که هر بار میبنمش تجسم میکنم که دارمش

    8.احساس کردن فراوانی ثروت و دنیای که هر روز رو به سمت پیشرفت

    9.خوردن قهوه خوشمزه که کلی انرژی بهم داد

    10.اومدن مشتری های خوب توی کسب کارم

    11.ظاهر متفاومت محل کارم که دیشب تمیزش کرده بودم

    12.چرت ظهر که خیلی کوتاه بود ولی خیلی دلچسب

    13.دادن قیمت به مشتریم با عزت نفس و گرفتن دستمزد کامل ازش که باعث افتخار کردن به خودم شد

    14.نوشتن قرداد برای پرسنلم که جزو پاشنهای آشیل من بود ولی بهبودش دادم

    15.تیک زدن کارهای که منو به سمت اهدافم حرکت میداد

    16.پرداخت قسمتی از بدهی که داره به لطف خدا تمام میشه

    17.هم صحبتی با یه دوست قدیمی که خیلی وقت بود دیدنم نیومده بود

    18.دیدن خواهرزاده ام که چند وقت بود ندیدمشون

    19.دیدن یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت و خوندن کامنت زیبای سودا عزیز

    خدایا بی نهایت سپاسگرارتم برای وجود این سایت ارزشمند و این دوستان رویای در این سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام اللهِ یگانه

    سلام.

    قشنگی های سه شنبه، 21 فروردینِ زیبای 1403.

    یه چیزهایی هست که شاید چون عادی میشن، آدم دلیل سپاس گزاری هاش کم میشه و میوفته تو کاهشِ فرکانسِ سپاس گزاری.

    خب حالا میخوام یه کم متفاوت تر نگاه کنم به نعمت هام تا سپاس گزاری هامو ریشارژ کنم.

    1- امروز عصر رگالِ کمد لباس نی نی رو خریدیم، اندازه اش کاملا متناسب هست با کمدش، الهی شکر.

    2- صبح دنبال سپاس گزاری و تمرین بهترش بودم، امروز عصر تو برنامه محفل از سپاس گزاری شنیدم و آیه ی شریفه ی لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم

    نشونه است برای من…

    3- خریدهای مورد نیازمون امروز انجام شد، الهی شکرت برای ماست کم چرب پروبیوتیک، برای پنیر، کاهو، مشمای زباله، برای قرص آهن و پمادِ خودم.

    سپاس گزارم برای دونه دونه خواسته هام که تیک میخورن.

    4- کاهو رو شستم، سپاس گزارم که هر روز سبزیجات مصرف میکنم.

    الگوی تغذیه ای سالم رو دوست دارم، الان تو دوران بارداری دقیقا مثل وقتهایی که تو رژیم غذایی کاهش وزن هستم یه سری خوراکی ها رو منظم و مرتب و روزانه مصرف میکنم، کلا از نظم خوشم میاد، از الگوی سالم خوشم میاد.

    5- صبح آقاجونِ حافظ (بابابزرگِ نی نی)، زنگ زد احوالپرسی مون و اسمی که انتخاب کردیم براش رو تحسین کرد.

    مامانم هم به رسم هر روز زنگ زد احوالپرسی مون.

    همسرم هم مثل هر روز تماسِ احوالپرسی گرفت.

    دوستم دیشب پیامک احوالپرسی داد.

    من سپاس گزار تک ت‌کِ توجه ها و محبت های عزیزانم هستم.

    6- نهار خوشمزه پختم، کلی خودم خودمو تشویق کردم. لوبیا پلویِ فردِ اعلا.

    7- به سلامتی ماه رمضان تموم شد، به لطف خدا فطریه مون رو همونجایی که بهش هدایت شدم دو روز پیش واریز کردم.

    همیشه اعتقاد دارم وقتی قراره به جایی کمک کنیم از فضلِ خدا، خودش میاد سر راهمون.

    نیازی نیست ما دنبالش بگردیم یا فکر کنیم کجا باید انجام بشه.

    8- خواب کوتاهِ عصرگاهی.

    انقدر این خواب های کوتاه لذت بخش هستن برام که حد نداره، فرح بخش هستن، کوتاه و بسیار با کیفیت.

    9- دو تا از همسایه هامونو دیدم دم در و سلام و احوالپرسی، شاد شدم.

    10- غروب، هوا ابری بود، منم عاشق هوای ابری.

    11- امروز یه صدای اواز پرنده شنیدم متفاوت و بسیار جذاب.

    12- کامنتهای بچه ها رو میخونم، گاهی بهم تلنگرهای جالبی میزنن. خدا رو شکر برای یاداوریِ دایمِ درس ها بهم از طرقِ مختلف.

    خدای مهربان و بخشنده و رحیم، سپاس گزارتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    1- این برگه ها از روی دیوار افتادن امروز:

    تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت، از همون جنس رو واردِ زندگیم میکنه.

    سمانه جان

    قدم اول رو بردار، شروع کن، خدا میگه بهت، خدا هدایتت می کنه، خدا میفرسته برات. خدا به شجاعان پاسخ می‌دهد.

    خدایا مرسی انقدر واضح باهام صحبت میکنی.

    2- داریم تو مدیریت کارهای حافظ با همسرم بهتر و بهتر میشیم هر روز نسبت به روز قبل.

    الهی شکرت.

    3- گفتگو با دوستان قسمت 53، شگفت انگیزه.

    مخصوصا الان خیلی جذبش کردم.

    فایلِ روز شمار که کاملا به جا اومده برام…

    تسلیم، هدایت، ارامش، اعتماد، شهود…

    4- دیدنِ روی ماهِ پسرم هر بار.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    5- سلامتی خودم و حافظ و همه ی عزیزانم.

    6- صدای استاد و فایلهای عالی که شب موقع خواب هم خانوادگی گوش میدیم و به آرامش میرسیم.

    7- پیامک تبریک دریافت کردم از عزیزی که دلم براش تنگ شده و مدتهاست ندیدمش، تو یادش بودم چند روز پیش و بامداد امروز پیامکش رسید.

    الهی شکر که هدایتم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    قشنگی ها و داشته های من- پنجشنبه جان- 20 اردیبهشت 1403.

    1- حضور مامانم خونه مون، مخصوصاً دیشب و همراهی هاش و قوت قلبی که بهم میده همیشه.

    تنش سلامت، دلش خوش، روزیش فراوان و پر برکت.

    2- آخ جون، مامان بزرگ و عمه ی نی نی امروز عصر میان و تا فردا می مونن پیشمون.

    3- خواهرزاده جانم زنگ زد احوالپرسی مون، خوشحال شدم.

    4- از بیمارستان و مرکز بهداشت تماس گرفتن برای پیگیری سلامتی و شیرخوردنِ حافظ.

    خیلی کیف کردم از این پشتیبانی، لذت میبرم از این توجه هایی که به سمتمون میاد از طرفِ خدا و دست های مهربانِ خدا.

    5- کبوترهایی که دیدم روی درخت جلوی پنجره آشپزخونه.

    6- لباس های نرم و لطیف حافظ که به سادگی تعویضشون میکنیم.

    خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    قشنگی های شنبه 22 اردیبهشت 1403.

    1- سوپ خوشمزه ی مامانم.

    2- آرامشِ دیروز عصرم.

    3- پیاده روی تو پارکینگ و حیاط خونه مامانم و دیدن گلهای رنگی و قشنگ.

    4- تمامِ لحظه هایی که میتونم بخوابم.

    5- دکتر متخصص اطفالِ بسیار خوبی که هدایت شدیم بهشون، دکتر فرهادی.

    تو اتاقشون پر بود از نقاشی های کودکانه.

    یه لحظه یاد کلاس هنر خودم و شاگردهای مدرسه ام افتادم.

    دکتر بسیار خوش اخلاق که کاملا حافظ رو معاینه کرد با مهارت و خیلی خوش فرکانس بودن.

    یه پروانه هم من هدیه دادم بهشون.

    6- از خدا هدایت میگیرم برای پیدا کردن دلیل گریه حافظ، خدا میگه بهم نیازش چیه اون لحظه و پسرم به آرامش میرسه.

    7- کم کم داریم یاد میگیریم نیازهای حافظ رو.

    8- بسم الله گفتن هام اول هر کاری، مخصوصا کارهای حافظ، که بهم قدرت و شجاعت و آسانی میده.

    9- موسیقی های بی کلامی که گوش میدیم، قرآن هایی که گوش میدیم.

    10- اینکه دارم اینجا کامنت مینویسم، کامنت میخونم، فایل گوش میدم.

    11- رفتارِ خوشِ منشیِ مطبِ اقای دکتر فرهادی.

    12- رفتارِ خوشِ مسیولینِ داروخانه.

    13- خریدهای خوبم از داروخانه، نیازهام اجابت شدن به آسانی و شیرینی.

    14- مراقبت هام از حافظ به آرامی و با خیال اسوده، اینکه باهاش صحبت میکنم کلی.

    15- خداوند خواهرشوهرم رو برام فرستاده تا کلی صحبت های آرامش بخش باهام کنه و به روحم توجهِ ویژه کنه.

    مثلِ خواهرم بهم عشقِ عمیق میده، همینطور خیلی عاشقانه و صبورانه و آرام به حافظ رسیدگی میکنه.

    الگو قرارش دادم برای خودم که اینطوری آروم و با صبر کارهامو انجام بدم.

    16- با قرآن با ارامش خوابیدم و بیدار شدم.

    17- اینکه در مدار ارامش، امنیت، روزی حساب و غیر حساب، عشق و محبت هستیم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا خیلی خوشحال و آرومم وقتی بهت توکل میکنم، ازت هدایت میخوام تو هم همیشه راهنمایی و کمکم میکنی، خیلی ازت ممنونم نازنینم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام الله یکتا، سلام.

    نکات مثبت و نعمت های یکشنبه 6 خرداد 1403

    1- پدرشوهر عزیزم (آقاجون) امروز سورپرایزی اومد خونه مون.

    برامون تلویزیون هدیه خرید و آورد.

    کلی سورپرایز و خوشحال شدم.

    2- گل های یاسِ خوشبوی پیاده رویِ دیشب تو محوطه مون.

    3- هوای خوبِ دیروز عصر، باد و امادگی برای باران.

    4- کره ی حیوانی و عسل و نون تست، خوراکیِ خوشمزه ی الان.

    5- سلامِ دختر بچه ی همسایه مون بهم، و جواب زیبای سلامِ من بهش.

    6- هوای مطبوع.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام الله، سلام.

    گاهی فکر کردن یا نوشتن یا صحبت کردن از قشنگی های زندگی خیلی سخت میشه…

    من تو این شرایطم.

    اما میخوام توجهمو بدم به قشنگی های امروزم…

    20 خرداد ماه- یکشنبه- 1403.

    1- دکترِ خوبی که حافظ جان رو ویزیت کرد امروز.

    2- همراهیِ مامان و مادرشوهرم باهام امروز برای دکتر.

    3- راننده ی تپسیِ خوب.

    4- گنجشکی که پشت پنجره آشپزخونه اومد صبح.

    5- نهار خوشمزه ای که مامانم پخت، نوش جان کردیم، سبزی پلو ماهی، با زیتون پرورده، با روغن خوشمزه ی گوسفندی که ریختم تو سبزی پلوم.

    6- نعمتِ مادرم و بغلش و قلب مهربونش که بهم کمک میکنه و ارامش میده.

    7- خوابِ یک ساعته ی ظهر که بهم آرامش داد.

    8- از احساساتم با مامانم صحبت کردم.

    احساساتِ نازیبا داشتم و دارم گاهی.

    احساساتی دارم که تو پذیرششون مشکل دارم.

    اینکه مامانِ بسیار مهربونی دارم که هوامو داره، حمایتم میکنه، درکم میکنه.

    9- بستنی خوشمزه ای که خوردم.

    10- 3 نفری رفتیم مغازه میوه خریدیم.

    11- کنار بازار روز یه هنرمند ساز میزد، خیلی لذت بردم، حافظ تو بغلم بود، حسِ کنسرت زنده داشتم.

    12- موز، شربت آلبالو و گل خوشمزه نوش جان کردم.

    13- مامانم دیشب و امشب مونده خونه مون برای کمک بهمون.

    14- جوراب های قشنگِ حافظ.

    15- آقای دکتر صبح گفت اسم حافظ خیلی قشنگه دلیلی داره اسمش، گفتم بله برای اینکه خدا همیشه حافظش باشه.

    16- ایده جهت بهبود حالم:

    لیستی بنویسم از کارهایی که انجامشون حالم رو خوب میکنه.

    17- مامانم بهم یاداوری کرد بنویسم تو دفترم، روزی یک صفحه هم بنویسم خوبه برام. درخواست هامو به خدا بنویسم، همونطوری که تا حالا اجابت شدن خواسته های جدیدم هم اجابت خواهند شد.

    18- در مورد خودم کشف کردم تو پذیرش شرایط جدیدم مشکل دارم، برای همین حالم نوسان داره.

    و اینکه امروز بالاخره پیش خودم پذیرفتم گاهی حالم بده، احساساتم رو دیدم…

    دلیلش زایمانه، تعییرات هورمونیه، تغییرات زندگی یا هر چی هست باعت نوسان شده درونم.

    تا الان چیزی نگفتم یا ننوشتم چون از قضاوت دیگران میترسیدم، اما دیگه برام مهم نیست…

    نمیخوام سمانه جانم رو به زور قهرمان جلوه بدم..‌.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا ازت ممنونم، تو بهتر میدونی که من ناسپاس نیستم ولی گاهی حالم خوب نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2324 روز

      خدایا شکرت که روزم رو با یاد و نام تو آغاز کرده ام ‌

      دروددددد و سلاممممممم به سمانه جانم

      خدایاااا شکرت که امروز هم به کامنت زیبای تو هدایت شدم

      خدایااا شکرت برای عکس پروفایل سه نفره زیباتون

      بخدا خیلی ذوق کردم

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      خدا همه تون رو حفظ کنه

      سمانه جون از قول منم به مادر عزیزت که عزیز ما هم هست خیلی خیلی سلام گرم و مخصوص و ویژه برسون خدا حفظش کنه که اینقدر عاشقان همانند بال فرشته ای کمک رسان شما هست و همچنین مادر شوهر عزیزت بخدا راست میگن بزرگان نعمت و موهبت هر خانه ای هستند خدا رو شکر

      سمانه جون مرسی مرسی که هر روز برامون می نویسی و ما برو بچه های سایت از خواندن این زیبایی ها لذت می‌بریم

      عزیز دلم حافظ جان چقدر چشماش خوشکل شده . چشمای درشت نافذ الهی قربونش برم عزیزم

      سمانه جون نگران احساسات نامناسبت نباش اینا هم میگذره فقط سعی کن طولانی مدت در این احساس نمونی . خودت بهتر از من قوانین رو می‌دونی عزیزم سعی کن الکی هم شده یهویی ی بشکن بزنی و حواس تو پرت کنی به زیبایی ها . سریال سفر به دور آمریکا رو نگاه کن . بخصوص آن قسمت های که استاد و خانم شایسته کنار دریا بودند .. دریا بهت آرامش میده ذهنتو می تونی کنترل کنی خدا رو شکر همه چی آرومممممههههه . من چقدر خوشبختم رو برای خودت بخوان . خلاصه ی کلام به زیباترین غنچه ی جهان نگاه کن همون حافظ جیگر طلا و قند عسل مون نگاه کن .. چند وقت پیش توی اینستا بودم فقط داشتم پیچ گربه ها و بچه ها رو نگاه می کردم اینقدر خندیم و شاد شدم که یادم رفت چقدر زمان طول کشید البته من زیاد توی اینستا نیستم فقط برای شیرینی پزی و آشپزی و سفر و کمپر ولی بندرت میرم آنجا ..

      سمانه جون چقدر عکس پروفایلتون قشنگه چقدر مادر جوان و زیبایی هستی چقدر خوشحال شدم مواظب خودت و همسر و حافظ جانمون باش و بیشتر از همه مواظب زیبایی هات باش

      مرسی مرسی عزیزم

      برات بهترینع بهترین دوران زندگی رو آرزو می کنم

      هر چند واقعا در بهترین ها داری زندگی می‌کنی و لذتشو ببر که تا چشم بهم بزنی حافظ عزیزمون داره توپ بازی می‌کنه و بالا و پایین می پره

      شاد و موفق و سلامت باشی عزیزم می بوسم تون

      خدا یار و یاور همه مون باشه

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3690 روز

      سمانه عزیزم سلام بانو …. خدا قوت حسابی ….

      به به چه عکس زیبایی از یک خانواده سه نفره … چه گل پسری …. چقدر خوب که سه نفری با هم رفتین خرید … چقدر خوب که خانواده های عااالی دارین که بهتون کمک می‌کنند … چقدر خوب که همسری هم مدار و مهربون و عااالی داری که درکت می‌کنه ….

      چند باری خواستم از دوران بچه داری بنویسم برات که اندک کمی باشه برای سمانه جانم… اما از بس که من به شدت از مدار خدا بدور بودم اون موقع که روم نمیشد اصلا برات بنویسم و در واقع من بعد از علی جان در یک سالگی به بعدش، تونستم در مدار خداجون قرار بگیرم و زندگی را طوری دیگر بگذرانم و اما اینجا یک لحظه دلم خواست برات چند کلمه ای بنویسم که کمکی باشه برات … انشاا… روزی پربرکتی باشه برات از گفته های من …

      سمانه جانم همانطور که خودت هم پی برده ای به این موضوع، اول از همه بپذیر که شرایطت تغییر کرده و زمان می‌بره که بخوای آپدیت بشی با شرایط جدید ….این رو بپذیر و مطمین باشه که این دوران خیلی زود میگذرد و هر روز به یک شرایط بهتر از قبل نزدیک خواهی شد. و این که هرمون هایت تغییر کرده و چقدر این موضوع مهم است و دونستن در موردش، باعث میشه بیشتر بتونی شرایط جدید رو بپذیری …. تو این دوران جدید اصلا قهرمان بازی درنیار که اصلا کمک نمی‌خوام و در حد امکانات موجود مثل خانواده خودتون و همسرتون و همسر عزیزت، ازشون کمک بخواه و اصلا عذاب وجدان نگیر. این شرایط که همیشگی نیست و گذرا است و حالا حضورشون هست و میتونن کمکت کنند، ازشون بخواه و کمک بگیر ازشون. از همسرت هم حسابی کمک بگیر، مثلا اینکه یه شب هایی رو ایشون خودشون مدیریت کنند و اصلا شما خودتو اذیت نکنی و راحت بخوابی … اینکه شب ها شیرخشک بخوره که مادر بیشتر استراحت کنه، خیلی خیلی کمک هست به مادرها و هیچ اتفاقی برای بچه نمی‌افتد و چقدر جای کمک دیگران رو بیشتر نیکند، مخصوصا برای خواب شب بچه که هرچقدر مادر بتونه خواب بهتری برای شب داشته باشه، در روز هم با حوصله تر است برای بچه … اصلا بچه ها رو با هم مقایسه نکن که هر بچه ای با یک سری خلق و خو به دنیا میاد و خیلی با هم فرق دارند. یکسری خیلی صبور و خوش خواب هستند و یکسری سخت خواب و کم خواب و …. یکسری خوش غذا هستند و یکسری بد غذا …. اینکه بپذیریم مثلاً بچه من اینطوری است و فلان …. به ما کمک می‌کنه که راحت تر این دوران را بگذرانیم و هی در ذهن نگیم آخه چرا این بچه الان اینطوریه و ….

      راستی یه موضوع دیگه که 90 درصد مادرها در فرزند اول باهاش مواجه می‌شوند این است که خوب حساسیت ها سر همه چیز بچه، براشون بالاتر است و خوب مطمینا این دوران براشون در زحمت تر است که خودم هم اینطوری بودم، در صورتیکه در اکثر دوستان و آشنایان دیدم که اصلا در فرزند دوم به این صورت نیستند و بچه دوم از بچه اول راحتتر و قوی تر بزرگ میشه … مثلا من خودم در مورد علی جانم، هر ماه چکاپ ماهیانه تا 1 سالگی را می بردم و دوستانم هم در بچه اول این موضوع را داشتند، در صورتیکه در بچه دوم اصلا این کار نکرده اند و فقط بچه وقتی مریض میشده، دکتر می‌بردند و چک آپ هم می‌شده …و اصلا برای بچه دوم هیچ اتفاق عجیب غریبی نیافتاده …. این یک مثال است و هزاران حساسیت های دیگه که در حدی طبیعی است، اما این خوب است که اگر بتونیم بشناسیمشون و بتونیم تعدیل کنیمشون‌ و یه نکته دیگه اینکه از تجربیات قدیمی تر ها در بچه داری حتما استفاده کن که تجربه هاشون خیلی با ارزش است. بالاخره درسته ما مطالعاتمون از اون ها خیلی بیشتر است، اما در بچه داری تجربه خیلی کمک می‌کنه. خودت که انشاا. حافظ جان بزرگ تر شد و نیت بچه دوم را کردی و صاحبش شدی، اون موقع میبینی حالا که تجربه داری، چقدر این دوران راحتتر میگذرد.

      البته این ها که نوشتم تجربه های من از بچه داری ام است و هر مادری با توجه به شرایطشون در بچه داری، تجربه های متفاوتی دارند، انشاا… بتونه کمی باشه برای تو خواهر عزیز و دوست داشتنی که همیشه تحسبنت کرده ام از توحیدی بودنت… از پذیرش همه جوره خودت …. از زندگی زیبایی که داری …

      نوش جونت باشد این دوران و لذتشو ببری

      در پناه خود خود خودش باشین هر سه تاتون

      شیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 2032 روز

        سلام شیما جانم.

        ممنونم از کامنت مهم و دوست داشتنیت.

        من در حال استفاده از کمک عزیزانم هستم.

        مخصوصا مامان هامون بهم محبت میکنن.

        گاهی ذهنم اذیتم میکنه چرا خودم نمیتونم کارهای خونه مو بکنم.

        چرا مامانم داره غذا میپزه برامون و به خونه مون رسیدگی میکنه.

        چرا حافظ جانم، نفسِ مامان، تند تند شیر میخوره و من وقت ازاد یا آزادی ندارم.

        چرا آزادی هام سلب شده.

        تا اینکه چند روز پیش داشتم منفجر میشدم با مامانم صحبت کردم و فهمیدم دچار افسردگی بعد از زایمان شدم و حسابی بهم ریختم و تازه دلیلشو فهمیدم.

        دنبال مشاور و تراپیست افتادیم.

        محیا جان خواهرزاده ام برام پیدا کرد، امروز ساعت 12 ظهر اولین وقت رو گرفتم.

        کارهای حافظ رو میکنم بعد میرم بیرون ان شاالله که در راحتیِ هر چه تمام صحبت کنم و بتونم به خودم و زندگیم و کیفیت بهترش کمک کنم.

        شاید گاهی وچار عذاب وجدان بشم از کمک های دیگران بهم، ولی به خودم میگم راحت باش، کمک بگیر بذار به آرامش روحی برسی بعد خودت بلند میشی…

        مقایسه میکنم خودمو با بقیه گاهی…

        اینکه چطور بعضی ها مثل سعیده جان در بزرگ کردن بچه اش دور از خانواده تونسته ولی من نمیتونم!!!

        یعنی من انقدر ناتوان و ضعیف بودم و خبر نداشتم؟؟؟

        بعد میگم مقایسه نکن

        شرایط و روحیه و شخصیت ادما با هم فرق داره.

        اره عزیزم اصلا تو ضعیف.

        بپدیر که گاهی توانت کمتره تو بعصی چیزها و نیاز به کمک داری…

        اخه دیدم من دارم کمک میگیرم ولی همزمان حالم بده و احساس ناتوانی و عذاب وجدان هم دارم…

        گفتم ول کن بابا حداقل ریلکس کمک بگیر تا حال خودت خوب شه تا بتونی بلند شی.

        چیزی که الان میتونم بهش اشاره کنم نوسانِ شدیدِ روحیم هست که درصدد درست کردنشم.

        چون باعث میشه لذت نبرم از زندگی و خودم و بچه ام و همسرم و جهانِ خداوند.

        میدونم گاهی کمالگرایانه نگاه و فکر می‌کنم:

        که چرا ازادیم تو پیاده روی، حمام رفتن، دستشویی رفتن، خوابیدن، نوشتن، مسافرت و … کم شده؟

        شیما جان گفتن این حرفها برام سخت بوده و هست گاهی…

        ولی از وقتی به مامانم گفتم راحت تر شدم، بار سنگینش برداشته شد، انگار قفلی باز شد و در حالِ بهبود قرار گرفتم…

        همه میگن گذراست…

        من تمام تلاشمو میکنم ذهنمو کنترل کنم، گاهی میتونم گاهی نمیتونم…

        تلاش میکنم به خودم سخت نگیرم…

        تلاش میکنم…

        ان شاالله روز به روز بهتر شه، خدا کمکمون کنه.

        حالا از بهبودهای مسیرم میگم:

        – تو شیر دادن بهش مهارتم بهتر شده، الهی شکر.

        – تو تعویضِ پوشک بهتر شدم.

        – تو بغل کردن پسرم بهتر شدم.

        – تو بادگلو گرفتن پسرم بهتر شدم.

        – تو شستنش تو روشویی حمام بهتر شدم.

        – تو پوشوندن لباس بهش بهتر شدم.

        و …

        الهی شکرت، الهی شکرت.

        شیما جان مرسی که نوشتی و منم نوشتم.

        الهی شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام و یادِ خدا.

    سلام.

    قشنگی های الان و امروز – یکشنبه 27 خرداد 1403.

    1- بستنی توت فرنگی که نوش جان کردم، الهی شکرت.

    2- اومدم پیاده روی عصرانه.

    3- نشستم روی نیمکت تو محوطه ی مجتمع مون، روبه روی خونه مون.

    4- باد میخوره بهم، هوا خنکه.

    5- تمرینِ واقع نگر بودن میکنم، تمرینِ توجیه کردن یا دفاع کردن نمیکنم.

    6- دایره آبی و کامنتِ رویا جان.

    7- صدای آواز دسته جمعی پرندگان رو میشنوم.

    8- رو نیمکت نشستم، کامنت مینویسم، توجه میکنم به زیبایی ها.

    9- عصر خوابیدم.

    10- پسر قشنگ و دسته گلم، عکس صورت ماهش رو گذاشتم روی قفل صفحه موبایلم، روی والپیپر موبایلم، لذت میبرم از صورتِ ماهش.

    11- ویسِ دوطرفه با عروسِ داییم.

    12- خاله حافظ کتاب قصه آورد برای قند عسلم، دیروز بهش پیامک دادم، امروز آورد، کتاب های بچگیِ خواهرزاده ام هست.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: