زیبایی ها را ببینیم - صفحه 42

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 607
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    یا لطیف

    سلام.

    امروز کامنتی خوندم از الناز عزیزم که برام پاسخ گذاشته بود.

    الناز جان دختر اقای ذوالفقاری که با اکانت پدر، برام نوشته بود.

    انقدر کامنتهاش برام شیرین بود که حد نداشت.

    اینکه چقدر پخته و اگاهانه بود متن کامنتش و حسی که موقع خوندن داشتم این بود که یه فرد بزرگسال این کامنت رو نوشته.

    بعدش متوجه شدم دانش اموز هنرستان هست رشته گرافیک.

    بازم بیشتر ذوق کردم، چون خودمم گرافیک خوندم.

    کامنت های الناز رو که خوندم حسم عالی شد.

    برای من روزی محسوب میشن.

    اینکه دسترسی داشتم به کامنتهاش.

    شاید عجیب باشه، ولی من نوجوانی خودمو درون الناز دیدم و حس کردم.

    حتی یه قسمتی از نوشته هاش، الانِ من بود و بسیار برام جالب بود.

    و قشنگیش اینه این هم مداری، بهم تلنگر زد.

    خودمو اورد جلوی چشمم.

    که ببین تو هم الان اینطوری فکر میکنیا.

    الناز عزیزم.

    هیچ معلوم نیست این کامنت رو بخونی یا نه.

    مسیله ای نیست.

    من برای دل خودم مینویسم:

    ازت ممنونم.

    بدرخشی دخترِ ارزشمند.

    روز به روز بهبودهات بیشتر و بیشتر شن.

    روز به روز رشد کنی در همه ی جنبه های زندگیت.

    در پناه الله باشی جانِ جانان.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    یا الله

    سلام.

    صبح اگه غفلت میکردم و تو مسیر بهبود نبودم، یه عالمه زیبایی و نکات مثبت رو نادیده میگرفتم و حسمو بد میکردم فقط به خاطر یه دونه چالش که اتفاقا درس داشت برام، اونم برای بهبود خودم…

    خدایا شکرت که به یادم آوردی.

    که اگاهم کردی.

    که به قول اون ضرب المثله: به خاطر یه بی نماز در مسجد رو نمیبندن.

    که به خاطر یه دونه سختی، بیخیال کلی آسانی نمیشن.

    به خاطر یه دونه نداشته، بیخیال کلی داشته نمیشن.

    الهی شکر که بیدار (هوشیار) بودم و پیام خداوند رو گرفتم.

    الهی شکر که حس بد فقط چند دقیقه بود و تغییر افکارم باعث تغییر حسم شد.

    الان که کلا دیگه هیچ خبری از اون حس بد اولیه و ناراحتی و گفتگوهای ذهنی مسموم نیست.

    الحمدالله.

    یه نازیبایی (در ظاهر) اولش از طریق ذهن، با تمام قوا به ادم حمله میکنه.

    انواع حس های منفی (خشم، ترس، کینه و …) رو به آدم تزریق میکنه.

    به ادم حس قربانی بودن، مورد ظلم واقع شدن، حس مورد حمله و هجوم قرار گرفتن میده.

    اگه بشه همون دقایق ابتدایی، کنترل ذهن جانانه کرد و پی به درس های اون موضوع برد و تازه سپاس گزار بود به خاطر اون چالش، به سرعت ورق برمیگرده.

    اینکه به یاد اورد همه چیز خیره.

    چه خیرهایی که آشکار هستن.

    چه خیرهای پنهان، همونایی که در ظاهر چالش هستن و باعث ترس و خشم اولیه میشن، ولی بعدا میبینی که انقدرها هم که فکر میکردی در ثانیه های اول، نه تنها هولناک نیستن، بلکه اومدن تا مدار تو رو ببرن بالاتر.

    البته اگه بتونی طوری به ماجرا نگاه کنی که بهت حس خوب و امید و بهبود بده.

    به خودم محکم گفتم:

    سمانه اگه به ناراحت شدن و باقی رفتارهات ادامه بدی تغییری نکردی.

    شخصیتت بهبود پیدا نکرده.

    برای همین رفتارم رو قطع کردم و رفتار جدیدی به واسطه افکار جدیدم، خلق کردم.

    الهی شکر.

    این یه نعمت و روزی بسیار بزرگ برای منه امروز.

    فقط خودم و خدا متوجه میشیم چقدر بزرگه.

    کسی که ناراحت شدن، الگوی تکرار شونده اش بوده، امروز یه تغییر در خودش ایجاد کرده.

    امروز به تله ام غذا ندادم و از خودم راضی هستم.

    افرین سمانه برای این بهبودت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خدا

    سلام.

    امروز پیامکی دریافت کردم که ناراحت شدم.

    بعد عصبانی شدم.

    بعد طی گفتگوهای ذهنی میخواستم به جای توجه به اصل حرف اون پیامک، که اتفاقا درست بود و من رعایتش نکرده بودم، تقصیر رو بندازم گردن دیگری.

    میگفتم فلانی که اینو به من میگه، خودشم رعایت میکنه؟

    بهتره بره روی رفتارهای خودش کار کنه منو نصیحت نکنه.

    تو همون نجواها و عکس العمل ها حواسم تو گوشه ی ذهنم بود که:

    مسیولیت رفتار خودتو بپذیر.

    متوجه اصل پیام باش و بهبود بده این رفتارت رو.

    اما هر از گاهی حسم بد میشد، بعد این یاد حرفهای استاد میوفتادم و جلوی حس بدم گرفته میشد.

    تا اینکه رسیدم به جمله یا باوری که بهم حس خوب بده در این رابطه.

    ممنونم که اینو بهم گفتی

    داشتم تو دل چالشم دنبال درسش بودم که فهمیدم بله:

    – واکنش نده، جواب نده، چون بر اساس پیشفرض های قبلیت این پیامو خوندی و نمیتونی درست درک کنی پیام یا درس این چالش رو برای خودت.

    – یه چیز مهم در مورد خودم فهمیدم و برام شفاف شد:

    من چرا ناراحت شدم از پیام فلانی که تذکری رو مودبانه بهم گفته بود در رابطه با کاری که باید و وظیفه داشتم انجام بدم ولی نداده بودم، به عبارتی مسیولیتش رو نپذیرفته بودم و جدی نگرفته بودمش؟

    من ناراحت شدم چون تذکر گرفتم.

    ناراحتی یعنی:

    کسی به من چیزی گفته که ذهن من تعبیرش کرده به سرزنش.

    حالا این سرزنشه یعنی چی؟

    یعنی من اشتباهی کردم که کسی سرزنشم کرده.

    خب یعنی چی؟

    یعنی من چون اشتباه کردم و نمیتونم خودمو ببخشم و نسبت به خودم با گذشت و عطوفت برخورد کنم در برابر اشتباهاتم یا عدم مسیولیت پذیریم در قبالِ رفتارهام، پس ناراحت میشم از دست ادمها.

    چون این خیلی راحت تره.

    و پنهان میکنه دلیلِ ناراحتی مو.

    و دقیقا باعث میشه دنبال دلیل اصلی ناراحتیم نباشم و دست به فرافکنی بزنم.

    اشتباه خودمو نبینم تازه دیگری رو زیر سوال ببرم.

    – نجوا میگفت فلانی خودش رعایت میکنه چیزی رو که میگه؟

    به من ربطی نداره فلانی چیکار میکنه تو زندگیش.

    ضمن اینکه من اصلا از داخل ذهن و زندگی فلانی اگاهی کامل ندارم.

    سمانه جان شما روی اصلاح خودت کار کن.

    اشتباهت رو جبران کن.

    خودتو سرزنش نکن، خودتو ببخش، تلاش کن دفعه بعد بهتر عمل کنی.

    تو هم اشتباه میکنی، لطفا بپذیر و با خودت مهربانتر باش.

    دیگری چه اصلاح کنه خودشو چه نه، به تو مربوط نیست.

    تو فقط باید تمرکز کنی روی بهبود و اصلاحِ باورهای خودت.

    هنوز حرف دارم ولی باید برم سراغ حافظ.

    تا فرصت بعدی به یاری خدا.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    یا ارحم الراحمین.

    سلام.

    □یه عالمه سپاس گزاری با عشق و حس خوب و قلبی، تو دفترم نوشتم.

    هر چیز کوچک یا بزرگی که قشنگ بود و هست.

    حس خوب بهم داده.

    حرکت یا رفتارِ قشنگی بوده.

    الهی شکرت.

    □خواهرزاده ی عزیزم محیا، یه دفتر زیبا و باکیفیت و یه روان نویس زیبا به مامانم هدیه داد.

    خیلی خوشحال شدم و ذوق کردم.

    خواهرزاده ام یه خودکار قشنگ هم به مامان خودش هدیه داد.

    بازم شاد شدم و لذت بردم.

    الهی شکر.

    □کامنت های سفرنامه اقا ابراهیم رو خوندم.

    سفر به کاشان.

    انقدر قشنگ توصیف میکردن منم حسِ برف و زیبایی و سرما رو حس کردم.

    الهی شکر برای چیدمانِ قشنگ خداوند برای ایشون و سفرشون.

    □هر بار که موادِ پخته شده ی سوپ حافظ رو با خرد کن مخلوط میکنم، کلی ذوق میکنم.

    عاشق این سوپ مقوی و مغذیِ حافظ جانم هستم.

    نوش جان قند عسلم باشه.

    □الهی شکرت برای مادر مهربان و بخشنده ام.

    خونه شون بودیم و کلی عشق دریافت کردیم ازش.

    تنش سلامت، روزیش فراوان، خیر ببینه در دنیا و آخرت.

    □خواهرم 3 شکلات به شکلِ قلب بهمون هدیه داد.

    لذت بردم و شاد شدم.

    الهی شکر.

    □خدایا شکرت برای نعمت ها و روزی هامون.

    □خدایا شکرت برای همه ی نعمت های زندگیمون.

    □حافظ جانم برای اولین بار با اون دست های کوچولو و نازش، دست زد.

    کلی ذوق کردیم.

    خدایا بی نهایت ازت ممنونم برای حافظ جانم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام.

    امروز مامانم تحسینم کرد برای بچه داریم.

    کلی خوشحال شدم.

    دقیقا دیروز بود که به خودم گفتم چیه منتظری یه نفر از بیرون بگه تو خوبی، خودت نمیتونی به خودت بگی و خودتو تحسین کنی؟

    و بعد به خودم گفتم خیلی خوبی، تلاش میکنی و ممنونم ازت.

    حالا مامانم امروز یه چیز خیلی جالب هم بهم گفت که حسابی چسبید بهم:

    سمانه از خودت راضی باش

    قشنگ حس کردم خداوند از طریق کلامِ مادرم باهام صحبت میکنه.

    این کلیدِ قفل های این روزهای منه…

    که هر کاری هم میکنم انگار تو ذهنم کَمه، انگار موفق نیستم، انگار کافی نیستم، انگار که همه چی سخته و من ناتوانم…

    الان میگم واقعا پاسخ خداوند برام، آرومم کرد.

    که سمانه راضی باش از خودت.

    من دارم تلاشم رو میکنم.

    برای بچه داری، برای کارهای خانه و خودمون.

    یه سری نجوا تو سرم میگن کافی نیست…

    هر کاری میکنم، یه جای دیگه یه کاری مونده که من انجامش ندادم.

    یه گوشه ای رو تمیز میکنم، صدا میگه چه فایده فلان قسمت کثیفه…

    بابا دختر خوب، بیا و شاد شو از اون قسمتی که وقت گذاشتی و تمیز کردی.

    سمانه ازت ممنونم برای حافظ جون سوپ های عالی و خوشمزه میپزی.

    مرسی که دونه دونه مواد غذاییِ مغذی رو تو سوپش اضافه کردی.

    مرسی که غذا کمکی رو اول با فرنی شروع کردی و به صورتی کاملاً تکاملی.

    بعد حریره بادوم.

    بعد سوپ با مرغ و برنج بهش دادی و دونه دونه مواد رو اضافه کردی به سوپش:

    هویج، سیب زمینی، پیاز، کدو حلوایی، لیمو ترش، جعفری، گشنیز، نخود فرنگی، رشته سوپی، جو، بلغور گندم

    مرسی که عدس و برنج رو نوبتی تو سوپش ریختی.

    مرسی که بهش زرده تخم مرغ و پوره میدی.

    مرسی که قطره مولتی ویتامین و آهن حافظ رو مرتب و منظم بهش میدی.

    مرسی که دیگه مستقل شدی و تنهایی حمامش میکنی.

    میدونم چقدر انجام بعضی کارها از همون اول برات سخت بود ولی کم کم جا افتادی و ماهرتر شدی با تکرار و تمرین.

    یادمه حمام بردنش چقدر برات ترسناک بود ولی تو الان میتونی به لطف خدا تنهایی با عشق و ارامش حمامش کنی، کلی هم قربون صدقه اش میری هر بار.

    یادمه قبل از حمام کردن، حتی شستنش در روشویی حمام یا شیر دوشِ حمام هم برات سخت و ترسناک بود.

    آخه تو اصلا تو بلد نبودی با نوزاد ظریف و کوچولو چطوری باید برخورد کنی.

    مرسی که به حافظ جون شیر میدی هر بار با عشق.

    مرسی که پوشکشو با عشق هر بار عوض میکنی و میشوریش، براش پماد میزنی.

    حالا ببین به لطف الله، تو مامانِ خوب و تلاشگرِ حافظ هستی که داره همه ی کارهاشو با عشق انجام میده.

    داری با حافظ بازی میکنی، بغلش میکنی، عشق بهش میدی و میگیری ازش…

    ممنونم ازت سمانه، مامان کوچولو.

    تو ته تغاریِ خانواده ای و خودتم بچه دار شدی.

    الهی شکر برای قند عسلم.

    الهی شکر که سلامت و شادابه.

    الحمدالله.

    خدایا شکرت که یادم میندازی تمرین کنم خودم و پسرمو مقایسه نکنم با بقیه.

    مرسی کمکم میکنی اروم جلو برم.

    مرسی که بهم یاد میدی همیشه که:

    هر چیزی تو وقتِ خودش درست و کامل انجام میشه، وقتش که بشه آسون انجام میشه.

    و این یعنی تکامل…

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    الله نور السماوات و الارض

    سلام.

    سال نو مبارک باشه.

    یه کامنت زیبا از الهام عزیز خوندم و تلنگر خوردم…

    تلنگرِ سپاس گزاری برای خواسته هام که اجابت شدن.

    خدایا من به خودم ظلم میکنم، تو منو رهایی ببخش از دست خودم.

    کامنت های بچه ها رو خوندم و کلی لذت بردم.

    خدایا شکرت که پیام هاتو میرسونی دستم.

    خدایا شکرت که منو به بزرگترین خواسته ام یعنی داشتنِ بچه، رسوندی.

    مرسی که حافظِ قند عسل رو بهمون هدیه دادی.

    مرسی که سلامته، زیباست، خوش اخلاقه، باهوشه.

    خدایا شکرت که تو لحظات مختلف، به یادم میاری کت چه خواسته هایی داشتم و تو اجابتشون کردی‌.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    یا الله

    سلام

    خدایا شکرت برای سلامتیِ خودم و همه ی عزیزانم.

    خدایا شکرت برای غذایی که میخوریم.

    خدایا شکرت برای امنیت، آرامش و امکاناتمون.

    خدایا شکرت برای خونه مون.

    خدایا شکرت برای نعمتِ آب، برق، گاز، تلفن، اینترنت، موبایل هوشمند و …

    خدایا شکرت برای سایت، استاد و بچه ها، کامنت ها و …

    خدایا شکرت برای مهربانیِ بنده های مهربونت.

    خدایا شکرت برای گشایش هات.

    خدایا شکرت برای مهارت هایی که کم کم یاد گرفتم.

    خدایا شکرت برای پسر قند عسلم.

    خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    یا ارحم الراحمین

    سلام.

    من چرا اینجا و هر روز مینویسم؟

    چون میخوام اگاهانه و هدفمند تمرین بدم به ذهنم که توجهش رو بده به نکات مثبت، به زیبایی ها.

    چون تا ولش میکنم واسه خودش میره یه چیز کوچولویی از یه جایی تو زندگیم پیدا میکنه و میگه این خوب نیست تا آزارم بده.

    این تمرین مدتهاست باهامه.

    روزهایی بوده که میزون نبودم و حوصله نداشتم بنویسم.

    یعنی گفتم چیزی ندارم بنویسم، حالم بده.

    ولی گفتم بنویس تا برای لحظاتی هم شده به یاد بیاری و به خودت کمک کنی برای بهبودت.

    اینکه من یه عالمه دلیل دارم برای شکرگزاری ولی یه وقتایی نمیتونم بگم یا بنویسم ازشون، دلیلش چیه؟

    اینکه حالم بده، روح و احساساتم میزون نیستن، تو درونم انرژی منفی هست.

    چکار باید بکنم این مواقع؟

    کارهایی رو انجام بدم که کمک به بهبود روحیه ام میکنن.

    چه کارهایی؟

    نوشتن، خوندن، صحبت کردن، مشعول انجام کار شدن مثلا کار در منزل، مشغول شدن با بچه ها که فرکانسشون بسیار خالص و مثبته، خندیدن، خوابیدن و …

    بسته به شرایط و موقعیت و زمان، یکی از این کارها میتونه حس بد رو ازم دور کنه و کم کم به حالت خنثی برسونه منو.

    امروز مرور کردم که درسته گاهی از چرخه ی صحیح زندگی و لذت بردن در لحظه، خارج میشم، اما به لطف خدا به یه روشی دوباره برمیگردم.

    این یعنی بیشتر دارم با خودم به صلح میرسم.

    خودمو رها نمیکنم تا هر وقت خواست خودش برطرف شه.

    میخوام به خودم کمک کنم.

    میخوام به بهبود خودم کمک کنم.

    من تو طولِ روز کلی کار انجام میدم، ولی راضی نیستم.

    چون اونطور که ذهنم میگه کامل و بی نقص نیست.

    سوال: باید کامل و بی نقص باشه تا ارزشمند باشه؟

    نه.

    تو داری تلاشت رو میکنی.

    تو داری تو شرایط جدید و چالش های جدید، تلاشت رو میکنی.

    فکر میکنی کار ساده ایه که با ذهنت داری گلاویز میشی تا آروم نگهش داری؟

    نه، تو کار بزرگی داری میکنی.

    تو هر لحظه داری با کلی نجوا زندگی میکنی.

    سمانه به خودت حق بده و ارام باش با خودت و مهارت هات.

    تو فارغ از عملکردت یه انسان ارزشمندی.

    سمانه، روحِ خداوند درون تو قرار داره، به خودت خیلی احترام بذار، به جسمت احترام بذار.

    ببین تو دیشب ایتا و تلویبیون رو حذف کردی از موبایلت.

    افرین دختر.

    دو تا زنجیر وابستگی و نشتی بزرگ انرژی رو قطع کردی.

    تحسینت میکنم.

    چون میدونم وقتی چسبیدی به چیزی چقدر سختته کندن.

    هدایت اومد و تو چشم گفتی.

    یه تمرین بزرگ دیگه راه انداختی برای خودت که تحسینت میکنم:

    اینکه پشت هر فکر و تصمیمی اگه دیدی نظر مردم و قضاوتشون روت تاثیر داره، عکسش رو انجام بدی.

    اگه میگه نه، اتفاقا تو انجامش بدی تا این تله رو در درون خودت قطع کنی.

    مرسی که تلاشت رو میکنی عزیزم.

    یه جهاد اکبر هم باید در مورد خود موبایلت بکنی.

    میدونی که چی میگم.

    وابستگی به موبایلت یکی دیگه از نشتی های انرژیته.

    در پناه الله باشی سمانه جانم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خدا

    سلام

    الان مدت عضویتم شده 1717.

    قشنگه، اعداد رند به نظرم قشنگن.

    امروز به خودم گفتم: درسته گاهی از مسیر خارج میشی، و گاهی انقدر سخته و یه طوری به نظرت میرسه که انگار اصلا تو مسیر نبودی و بهبودی نداری…

    اما خوشحال باش، چون این موقته و خداوند به طرق مختلف بهت ندا میده که نه، این درست نیست، برگرد…

    این روش درست نیست، بیا پیشِ خودم بهت میگم چکار کنی تا حالت خوب شه.

    امشب یکی از اون شبها بود که نیاز به کمکش داشتم و زیاد طول نکشید که بهم گفت دو تا از اپلیکیشن هامو فارغ از هر دلیلی که ذهنم میگفت، حذف کنم.

    داشتم تو دفترم براش مینوشتم که بهم گفت این دو تا کار مهم رو انجام بده برای گشایش.

    اون دو تا اپلیکیشن نشتیِ بزرگ انرژی من بودن، ضمن اینکه وابستگی داشتم بهشون.

    الحمدالله که هدایتم کرد و منم بلافاصله چشم گفتم و انجام دادم.

    برای بهبود باید اقدام عملی میکردم.

    با نجواها و گفتگوهای ذهنی که چیزی حل نشد، بدتر شد.

    و بعدش اقدام عملی ام این بود که ظرف شستم، چای دم کردم و سینک ظرفشویی رو که مدتها بود روی مخم راه میرفت سفید کردم.

    همیشه تمیزی حالمو خوب میکنه.

    الهی شکرت.

    کامنت ملیحه جان تو همین صفحه رو هم خوندم.

    حال و هوای زیبایی داشت و به دلم نشست.

    بهترین ها برات ملیحه جان.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام رب العالمین

    سلام.

    دیروز بارون اومد، عصر رفتم خرید و تو اون هوا کلی تشکر کردم از خدا.

    من عاشق بارون و حال و هوای بارونی هستم.

    الهی شکر.

    امروز وقتی حافظ جون در ارامش و امنیت و به زیبایی لالا کرده بود، یه دل سیر تو دفترم نوشتم.

    الهی شکر.

    امروز آقاجون حافظ، تماس گرفت احوالپرسی.

    خوشحال شدم، تنش سلامت همیشه.

    کامنت خوندم و نوشتم، فایل گوش کردم با حافظ، موسیقی هم گوش کردیم، بازی کردیم.

    خدایا شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: