زیبایی ها را ببینیم - صفحه 9

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 607
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    یا لطیف

    سلام.

    قشنگی های یکشنبه جان، 12 فروردین 1403.

    1- امروز تولد همسرمه.

    بهترین ها رو براش میخوام.

    انسانِ بسیار خوب و مهربون و شوخ طبع و با درکی هست.

    نکاتی که بهم میگه بسیار برام ارزنده است، یاداوری هاش اکثراً به کمکم اومده.

    ادراکِ محیطیِ بسیار بالایی داره، قلب مهربونی داره، قلب پاک و صافی داره.

    تلاش میکنه برای زندگی مون و …

    از خدا میخوام خواسته های قلبش رو اجابت کنه.

    2- 5 بامداد بیدار شدم، اومدم سایت دایره آبی رو دیدم خوشحال شدم…

    پیام پر مهر شیما جان رو خوندم و پیام تشکر نوشتم براش.

    همینجا از آقای محمدرضا روحی و آقای کرمی هم بسیار ممنونم که کامنتهامو خوندن و تحسین کردن.

    همینطور از نفیسه جان نازنینم و سایر دوستان عزیزم در سایت.

    3- کامنت رویا جانِ مهاجر سلطانی رو تو این صفحه برای دیروز، خوندم و کلی کیف کردم از قشنگی ها و نعمت ها و روزی های غیر حسابی که در زندگیش وجود دارن و وارد شدن. الهی شکر.

    4- داشتنِ رختخوابی نرم و گرم، خوابی در آرامش و امنیت و باکیفیت، خانواده ای مهربان و دوست داشتنی.

    الهی شکر برای همه شون.

    5- یه تلاوت گوش میدم با نی نی که خیلی لذت میبریم ازش:

    هم خوانی سوره کوثر و حمد از برادرانِ شاکر نژاد، آقایان حامد و حمید شاکر نژاد، که پارسال در برنامه محفل پخش شده و من تبدیل به صوتی کردم و زیاد گوش میدم.

    تا حالا شنیدنِ قرآن بهم این حس از نشاط رو نداده بود تو زندگیم.

    انگار که موسیقی در حال پخشه، یه جور پروازِ روح…

    حقیقتش ترتیل این حس رو بهم نمیده، وقتی قران با آهنگ خونده میشه، تحریر داره، حس قاری رو با لطافتِ موسیقیایی منتقل میکنه من خیلی لذت میبرم.

    شاید درکش برای سمانه ی قبل از این اواخر هم سخت باشه اگه به خودم میگفتم تو میتونی از شنیدن قران با این صوت لذت ببری…

    چون همیشه یه کلیشه ای از شنیدن قران تو ذهنم بود که در حقیقت واسم لذت بخش نبود تازه گاهی فراری هم بودم چون منو یاد مراسم بوت مینداخت…

    الان یه طوری شده گوش هام با قلبم کنجکاوه به شنیدنِ صوتِ قاری…

    مخصوصاً قرائت نوجوانان…

    یه قاریِ نوجوان هست به نام محمد مشفق که تو قسمت مربوط به 6 فروردین برنامه محفل، تلاوت قرآن کرد…

    وقتی میشنوم، و روی ماهش رو میبینم هنگام تلاوت، واقعاً ذوق میکنم…

    صدایی بهشتی، لحنی بهشتی…

    میگم خدای من چقدر زیبا میخونه کلامِ شما رو.

    حقیقتاً که هر چیزی ورود و دسترسی بهش، فرکانس میخواد، مدار میخواد…

    قشنگ حس میکنم الان خودم رو و تفاوتش با قبلم رو…

    ایرادی نداره.

    خوشحالم الان که دسترسیم به این حس زیبا و پرنشاط باز شده.

    از نی نی هم بسیار ممنونم چون میدونم بخشی از تلطیف روحم به واسطه ی حضورِ نازنینِ قند عسلِ توی دلمه.

    قربونِ قلب و روحِ لطیفش که بسیار متصله به خدا و با هر بار شنیدنِ صوتِ جمیلِ قرآن و کلام الله، تکون هاش بیشتر میشه تو دلم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    6- خوشحالم که اسمِ پیشنهادیِ نی نی (هدایتی) به خداوند و قرآن اتصالِ معنایی داره.

    داره مراحلِ نهاییِ تایید رو تو قلبم سپری میکنه و در بهترین زمان علنی میشه.

    7- دیروز و دیشب در موردِ موضوعی مربوط به دیگری، کنترل ذهن کردم.

    سوالی نپرسیدم، گفتگویی رو آغاز نکردم…

    آفرین سمانه، باریکلا…

    میدونم گاهی شیطنتِ غیبت و قضاوت چقدر در ظاهر شیرین و وسوسه کننده به نظر میرسه.

    من تحسینت میکنم که داری تلاش میکنی برای این بهبود، اقدام و تمرینِ عملی کنی و ذره ذره بهبود پیدا کنی عزیزم.

    8- دیشب در مورد انتخابِ شام، گزینه ای نداشتم…

    ذهنم داشت حسم رو بد میکرد…

    ولی در نهایت شاهد بودم یه گزینه ی سالم و توشمزه و سبک پیش چشمم قرار گرفت.

    روزی و نعمت فقط چیزی نیست که تو ذهنِ منه.

    چیزیه فراتر از ذهنِ محدود و خط کشی شده ام.

    چیزیه که برای من خوبه…

    فارغ از افکاری که تو ذهنمه.

    9- دیشب متوجه شدم حوصله ام سر رفته، شاید فرکانسم هم پایین اومده بود…

    برای خدا نوشتم مشغول کاری بشم و میزون شم.

    تو ذهنم دست خدا رو باز گذاشتم تا خودش هدایتم کنه…

    رفتم ورزش کردم، عکاسی کردم از کمد چیده شده ی نی نی، پنجره رو باز کردم هوای تازه اومد و …

    تا به خودم اومدم دیدم زمانِ اومدنِ همسرم هم نزدیک شده و غذا رو گذاشتم داغ شه.

    اینطوریه که خداوند هر لحظه هست و هدایت میکنه و بهبود میده همه چیز رو.

    10- نعمت و خوراکی هایی که هر روز وارد خونه مون میشه.

    نعمت های دیروز: یه شونه تخم مرغ، یه کرم مرطوب کننده دست برای من، زعفران و …

    سپاس گزارم.

    11- یاداوری این درس مهم:

    مسیول هر انتخابی تو زندگیم با منه.

    انجام دادن یا ندادن هر انتخابی تو زندگیم به عهده ی منه.

    نمیتونم بگم فلانی گفت، منم انجام دادم یا ندادم.

    مگه من رباتم و بدون اراده و فکر و مغز؟

    کنترل و انتخاب دستِ منه.

    تازه اگه جایی کنترل دست منم نباشه، باز انتخابِ اینکه حس و عملکردم بعد از اون مورد چی میتونه باشه یا در چه جهتی باشه، باز با منه…

    انداختنِ مسیولیتِ عملم روی دیگری، فقط یعنی فرار از مسیولیت خودم در برابر خودم.

    دیروز کامنتی خوندم که مسیولیتِ انجام یا عدم انجام عبادت رو مینداخت گردنِ دیگری و کلامش، و به این تحلیل رسیدم فاعل خودِ فرد هست نه کلامِ دیگری.

    چه انجام بشه، چه نشه، با چه نیتی باشه، چه درست چه غلط، و … همه مسیولیتش به عهده ی خود منه، چون خدا بهم انتخاب داده.

    12- با تشکر از سمانه جون برای رسیدگی به اموراتِ منزل و خودش به صورتِ روزانه: آشپزی، ظرف ها، لباس ها، مرتب بودن خانه، نوشتن در دفتر، سایت، ورزش، مراقبت از خود، تمرین های خودشناسی و کنترل ذهن و …

    13- دیروز متوجه شدم قلبم نشاط رو جستجو میکنه و از حس های بد دوری میکنه، اعراض میکنه از حالِ بد و تمایل داره به جذبِ قشنگی های بیشتر.

    14- خداوند قدرتشو به اشکال متفاوت در معرضِ نمایش میذاره.

    ذهن منطقی و محدود من شاید باور نکنه ولی با دیدنِ مثال های متفاوت، باورم بازتر و وسیع تر میشه به توانایی های الله.

    ذهن نه میاره، قلب بله رو میده…

    خوشم میاد از این بازی که به سمتِ قلب حرکت میکنه.

    خدایا، به من نشونه ای نشون بده هر لحظه برای هر چیزی که توی ذهنمه و هدایتم کن.

    مرسی که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    یا الله

    سلام.

    قشنگی های شنبه جان 11 فروردین 1403.

    1- استراحتِ خیلی خوب داشتم.

    به صدای بدنم احترام گذاشتم و خوابیدم به قدرِ نیازم.

    2- شنیدنِ تلاوتِ زیبای قرآن.

    3- ابجیم، خاله جانِ نی نی اومده کمدشو بچینه.

    قشنگ و مرتب شده.

    4- تمرین خط با دست چپ رو انجام دادم.

    5- دو تا مامان بزرگ های نی نی زنگ زدن احوال پرسی مون.

    6- خونه مون تمیز و مرتبه، این منو خیلی خوشحال میکنه.

    7- هندوانه ی بسیار شیرین و خوشمزه نوشِ جان کردم.

    8- یکی از کاغذهای روی دیوار افتاد:

    تا عادت به تمرکز روی زیبایی ها و نکات مثبت و به صلح رسیدن با شرایط فعلیِ خودت رو ایجاد نکنی جهان تو رو به جای بهتر هدایت نمیکنه.

    9- هوا عالی بود، پنجره اتاق رو باز گذاشتم. لذت بردم از هوا.

    10- ورزش هامو دارم در فواصل زمانی متفاوت انجام میدم. الهی شکر.

    11- همسرم در طی روز، بارها زنگ میزنه احوالپرسی.

    قبلا و الان، ممنونم از این توجه :)

    12- امروز نان سنگکِ تازه نوشِ جان کردیم، الهی شکر.

    خدایا ازت ممنونم برای همه ی نعمت هات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    یا لطیف

    سلام.

    قشنگی های جمعه جان 10 فروردین 1403.

    1- صبح رفتم بیمارستان، بلوک زایمان، با خانم ماما قرار داشتم برای یادگیریِ ورزش های مناسب این دوران، معاینه هم شدم، همه چیز عالی بود، الحمدالله، اکوی قلب نی نی هم داشتیم که عالی بود، الهی شکر.

    توضیحات خانم ماما عالی بود، آرامشش و تسلطش به اموزش ها هم عالی بود.

    یکی دیگه از دستان بی نظیر خداوند برای من و نی نی جون.

    2- جالب بود برام، دیوارها بنفش، رنگِ فرمِ خانم ماما هم بنفش، برای من که عاشق بنفشم نشانه بود، هم از زیبایی، هم خیر بودنِ این بیمارستان برای من.

    3- امروز سالگرد سیزدهمین سالی بود که پدرم آسمانی شد.

    صبح رو به شاسیِ عکس خودم و خودش سلام علیک کردم و گفتم روحت شاد.

    انقدر حضور معنویش پر رنگ بوده این سالها که اذیت نشدم، دلتنگی که هست ولی خب رفته پیش خدا، جاش عالیه، مخصوصا اینکه انسانِ بسیار خوبی بوده همیشه.

    4- غذای خوشمزه و سالم پختم برای نهار، سبزی پلو جان که عاشق بوش هستم با ماهی.

    5- روابط زیبا با همسرم، نی نی جون، پیرامونم.

    6- شنیدنِ تلاوتِ قرآن…

    چه اعجازی داره این صوت روی روحِ من…

    تازگی داره برام…

    بخشیش برای نی نی هست، کاملاً حس میکنم.

    7- دو کامنت پاسخِ زیبا دریافت کردم از دوستانِ نازنینم.

    جالبه وقتی حواسم به دایره آبی نیست، میاد و چقدر هم هیجان انگیزه برام.

    8- بعد بیمارستان، رفتم خونه مامانم، گپ زدیم، معاشرت کردیم.

    خواهرم منو رسوند خونه مون.

    9- ورزش هامو خیلی خوب با حسِ عالی انجام دادم، الهی شکر.

    10- همسرم یه شام خوشمزه گرفت.

    11- امشب هم که همسرم شیفت بود، همکارش گفت زودتر بره چون من باردارم و خودشون موندن.

    اینا لطف خداست، نگاهِ خداست، روزی غیر حساب خداست.

    سپاس گزار بنده های مهربان خدا هستم زیاااااااد.

    من کاملاً متوجهِ نگاه خداوند به زندگی مون هستم.

    بسیار سورپرایز و خوشحال شدم امشب.

    12- استراحت بسیار عالی و دلچسبی داشتم.

    13- امشب هزینه ی مربوط به منبع آب بلوک مون رو به راحتی پرداخت کردیم، الهی شکرت.

    14- امروز تلفنی و پیامکی صحبت کردم با فیلمبردار و عکاس برای لحظه تولد نی نی و ثبت این لحظه ی زیبا برامون.

    از خدا خواستم هدایتمون کنه برای انتخابِ بهترین ها.

    15- امروز تجزیه تحلیل کردم اسمِ هدایتیِ نی نی رو تو ذهنم…

    صبر و تامل دارم، چون میخوام هیجانی نظر ندم و انتخاب نکنم، میخوام قلبم بگه و من چشم بگم…

    میخوام الان اگاهانه مسیولیت انتخابم رو بپذیرم.

    الانشم درصد بالایی مطمینم هدایته…

    چون گارد و لجبازی ندارم نسبت بهش و ساده پذیرفتمش…

    اسمی هست مطابق با خواسته هام:

    منو یاد خدا میندازه.

    خوش اهنگه.

    معنای زیبا داره.

    به نام فامیلی اش هم میاد.

    خیره ان شاءالله.

    و امیدوارم خودش هم اسمی که روش میذاریم رو دوست داشته باشه قندِ عسل جان.

    16- امروز تو بلوک زایمان، با چیزی روبه رو شدم که بهم ثابت شد آفرین که ما روی خدا حساب میکنیم نه دستِ خدا…

    دست های مهربان خدا بهمون لطف میکنن ولی نباید روشون قفلی بزنیم که فقط اونا ولاغیر…

    خدا هر کسی رو بفرسته برای ما، برای ما بهترین گزینه و انتخابه. هدایت های خدا اشتباه نداره، دقیقه و کامل …

    17- به چشم دیدم و شنیدم که چطوری خداوند قلب ها رو برای ما نرم میکنه و محبت ها به سمت مون میاد.

    18- درک کردم و بهم ثابت و یادآوری شد وقتی من با نگاه زیبا به ادم ها نگاه میکنم، سپاس گزارشونم، ذکر خیرشون رو میگم، برای من بهترین رفتارشون رو بروز میدن.

    در حالیکه دیگری میخواد بگه نه اون قدرها هم خوب نیستن …

    برای من خوبن.

    و من سپاس گزارم.

    و یادم میمونه به خاطر نظر دیگری، کسی رو قضاوت نکنم…

    طبق اموزش استاد، رفتار ماست که میتونه زیباییِ رفتارِ اون ادما رو برانگیخته کنه برای ما، یا برعکسش.

    دو بار یادمه که وارد تله ی قضاوت دیگری شدم (یه بار تو مدرسه محل کارم، یکی هم اوایل ازدواجم)، به خاطر حرف های نفر سوم…

    و بعد بهم ثابت شد که اشتباه کردم.

    بعدش با اون ادم ها که ازشون خوشم نمیومد به واسطه نظر شخص سوم، دوست شدم و فهمیدم اتفاقا چقدر مهربونن و نسبت به من لطف دارن.

    این تجربه ها گنجینه هستن.

    امروز صحبت از این تجربه با مامانم شد.

    19- پیام سرشار از محبت دوستانم در سایت نسبت به خودم و همسرم و نی نی جون.

    20- امروز دعای خیر کردم برای همه ی عزیزانم با عشق.

    21- خداوند بهم کد میده با اینکه منو نمیبینی، هیچی هم از نتیجه خواسته ات نمیدونی، میتونی بهم اعتماد و باور کنی؟

    من تمام تلاشمو دارم میکنم، کنترل ذهن دارم، سپاس گزاری دارم، تمام سعی مو هم دارم میکنم حسم در لحظات بیشتری خوب باشه و بمونه.

    الحمدالله.

    22- امروز تو باغچه مامانم دیدم درخت انجیرشون، جوانه های سبز روییدن.

    چند تا هم انجیر کوچولو دیدم و ذوق کردم.

    پارسال تابستون یه عالمه انجیر درشت و خوشمزه محصول داد، الهی شکر.

    باغچه شون رو قبل عید با همسایه ها، رسیدگی کردن و گیاه و گل های جدید کاشتن.

    خیلی قشنگ شده، الهی شکر.

    23- تو بیمارستان که بودم صبح، سفره هفت سینشون رو هم دیدم، ذوق کردم، عکس گرفتم.

    24- به سلامتی ساکِ نی نی برای بیمارستان اماده است.

    امروز از دلم رد شد خیلی هیجان انگیز خواهد بود به لطف و فضلِ خدا پروسه ی زایمان برام.

    و یکی از خواسته هام اینه حسابی خوش بگذره بهم، خاطره شیرین ساخته شه برام، آسان شم بر آسانی ها، همه چیز زیبا چیدمان شه برامون.

    سلامتی خودم و نی نی و همه ی مامان ها و نی نی هاشون رو از خداوند مهربان میخوام.

    من میدونم که میشه چون از اول تحت حفاظت الله بودیم و هستیم و خواهیم بود.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    25- دیروز با همسرم در مورد چیزی صحبت میکردیم، امروز خانم ماما در مورد همون چیز صحبت کردن، نشونه بود برام، ما هم امشب اقدام کردیم.

    انقدر خوشم میاد هدایت ها انقدر دقیق میان.

    انقدر خوشم میاد خدا خودش به یادم میاره چیو بپرسم، و از یادم میبره چیزی که مهم نیست رو نپرسم…

    من به چیدمانِ خدا شدیداً عشق میورزم.

    26- دیشب همسرم پوشک نی نی رو خرید آورد خونه.

    انقدر ذوقشو کردم که نگووو.

    کلا هر چیزی مربوط به نی نی هیجان انگیزه.

    الهی شکر که وسایلش در حد زیادی تکمیله و همه شون هم قشنگن و باکیفیت.

    همش از فضل خداست و محبتِ دستانِ مهربونش…

    27- درس جدید که بهتر درک کردم:

    تصمیم بگیر، اقدام کن…

    تعلل، شک میاره با خودش، سردرگمی میاره…

    28- یاداوریِ این درسِ بزرگ و مهم در مکتبِ توحید:

    هر زیبایی، خوشی، خوشحالی، محبت، نعمت، ثروتی که هر لحظه دریافت میکنی، اعتبارش از اللهِ یکتاست…

    به یاد بیار و به دست های خدا و عوامل بیرونی نچسب، وابسته نشو…

    خدایا ازت ممنونم که هستی، من دارم اندازه بضاعت و ظرفیتم تلاش میکنم هر روز و هر لحظه و تو داری بی نهایت به من لطف میکنی، ممنونم که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    20- باد درخت ها رو تکون میده.

    21- بار چهارمه اگه اشتباه نکنم اون کبوتر خوشگل کپل رنگی رنگیه اومد پشت پنجره اشپزخانه، چند ثانیه، دیدمش و رفت…

    نشانه…

    22- لباس های شسته شده و تمیزِ پهن شده روی رخت آویز…

    23- سرویس طلایی که الان دارم استفاده میکنم، بسیار زیباست و هر لحظه لذتش رو میبرم.

    24- 2 کامنتِ پاسخ دوستان بهم، دیروز.

    25- صبحانه ی عالی در کنار همسرم و نی نی.

    26- صحبت تلفنی با مامانم.

    27- خوابِ عالی و لذت بخش.

    خدایا شکرت برای همه ی نعمت هات.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    یا لطیف

    ارحم عبدک الضعیف

    سلام.

    قشنگی های پنجشنبه جان، 9 زیبای فروردین 1403.

    1- ساعت 5 صبح بیدار شدم، حالم خوبه، سلامتم، خودم و نی نی و همه ی عزیزانم.

    الهی بی نهایت بار شکر برای سلامتی و حالِ خوب.

    2- به لطفِ الله، نی نی تکون هاشو خیلی مرتب و عالی میخوره و با هر تکون من سپاس گزار خدا هستم:

    – برای وجودش.

    – برای سلامتیش.

    – برای اینکه خدا بهمون این هدیه قشنگ رو داده.

    – برای اینکه معجزه ی خلقت رو حس و تجربه میکنم.

    – برای اینکه دوستش دارم.

    – برای اینکه حالم باهاش خوبه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    3- اتاقِ نی نی بسیار تمیز و مرتبه، کیف میکنم از دیدنش، از وسایلش، از عطرِ وجودش تو خونه مون.

    4- دو روز پیش که مامان بزرگ و عمه نی نی اومدن خونه مون، مادرشوهر عزیزم شله زرد خوشمزه پخته بود آورده بود، عمه ی نی نی با خلاقیتش روش با دارچین نوشته بود نی نی و من کیف کردم حسابی.

    از شله زرد عکس یادگاری گرفتم.

    چون هنوز اسم نی نی قطعی و علنی نشده، خانواده هامون با شوخی یه اسمی براش گذاشتن و با همون صداش میکنن ولی من از اول نی نی صداش کردم و میکنم تا روز شناسنامه ان شاالله که اسم قشنگش علنی بشه…

    تو عکاسی بارداری هم تو عکسی که یه تخته دستمونه و اسم بچه رو مینویسن، من اونجا هم نوشتم NINI با چند تا قلب :)

    اسمِ نی نی برای من خاطره ی قشنگیه، ان شاالله تا اسم قشنگ و نیکوی قند عسل علنی بشه.

    5- طلوع صبح رو دیدم از پنجره.

    خوشم میاد روشن شدن هوا رو از پنجره اتاق خوابمون میبینم.

    6- کامنت خوندم به محضِ بیداری از خواب، کامنت نوشتم، کیف کردم و لذت بردم و میبرم.

    7- خیلی خیلی بهم خوش گذشت این دو روزی که مادرشوهر و خواهر شوهرم اومدن خونه مون.

    خودم بودم، راحت بودم با خودم، در صلح بودم با خودم، محبت های مادرانه و خواهرانه شون رو عالی حس و جذب کردم، خندیدیم، از نی نی صحبت کردیم.

    8- ماشین ظرفشویی و لباسشوییِ عزیزمون، ممنونم که انقدر کمک من میکنین هر روز و منو آسان میکنین بر آسانی ها.

    9- مادرشوهرم یه سری بهبودها تو آشپزخونه مون داد که واقعاً ازش ممنونم.

    قشنگ کارهایی که مامانِ خودم میکنه رو در حقمون لطف کرد، فرقی نداره جفت مامان ها مهربون هستن و باصف، خدا حافظ و نگهدارشون باشه.

    10- جنسِ توجه و مراقبتِ خواهرشوهرم نسبت به من در زمان بارداری، دقیقا عین آبجیه خودمه. این دو تا خیلی شبیهِ هم هستن، من واقعا سپاس گزارم.

    مهربون، بخشنده، خوش سلیقه، شوخ طبع و …

    الهی شکر برای تک تک اعضای خانواده ام.

    11- دیروز یه اتفاق جالب افتاد:

    قرار بود خواهر زاده های مامانم (دخترخاله هام که چون سن شون بالا هست ما به همه شون میگیم خاله) بیان خونه مامانم.

    من مهمان داشتم و نمیتونستم برم.

    اما دلم برای یکی از خاله هام خیلی تنگ شده بود و خیلی دوستش دارم، هم خودشو هم همسر نازنینش رو که قبلا با بابام رفیق بودن و بسیار شوخ طبعه، هم دختر عزیزش رو که علاوه بر فامیل دوستِ عزیز منه.

    به مامانم هم گفتم دلم براشون تنگ شده و …

    تا اینکه دیشب دیدم مامانم زنگ زد و گفت همون خاله خواسته شماره منو بگیره و باهام حرف بزنه.

    با عشق با هم حرف زدیم، ایشون و من پر نشاط و شاد حرف زدیم و جفتمون خوشحال شدیم.

    شب هم، دختر عزیزش که یکی از بهترین دوست هامه، بهم پیامک داد و خوشحال و سورپرایز شدم.

    درسته دیر دیر همو میبینیم اما جنس ارتباطمون ریشه دار و قشنگه.

    بعد دیدم قانونِ فرکانس رو…

    اینکه دل به دل راه داره شدیدا.

    12- هر بار سونوگرافی برای من تازگی داره.

    عین کشف یه دنیای جدیده و متوجه شدن شرایط نی نی، دسترسی به چیزی که در ظاهر پنهانه اما به کمک تکنولوژی دسترسی بهش آزادتر شده.

    برای من عادی نیست.

    همون اوایل همسرم حرف قشنگی زد که هر بار ذوقم رو بیشتر میکنه نسبت به سونوها یا هر فرایند پزشکی.

    همسرم گفت به به میری نی نی رو ببینی…

    و من کیف میکنم هر بار نی نی رو میبینم تو سونو، صدای قلب نازنینش رو میشنوم و از شرایطش آگاه میشم.

    خداوند حافظِ همه ی نی نی های تو دل مامان هاشون باشه و تا همیشه حافظِ همه مون باشه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    13- از خانم دکترم پرسیدم صدای قلب نی نی تو دلی ها، از کی قابل شنیدنه.

    گفتن با دستگاه های سونوگرافی بیرون، از هشت هفتگی…

    با دستگاهی که داخل مطب خودشونه از 18 هفتگی.

    و من یه لحظه گفتم خدای من جنینِ 8 هفته یه انسانه که باید بهش احترام گذاشت و سپاس گزاری کرد برای خلقتش و حضورش.

    شنیدن صدای قلب یه انسان دیگه درون بدن خودت شگفت انگیزه، دو قلب در یک بدن…

    خدایا خودت حافظِ همه ی نی نی ها باش چه وقتی تو دل مامان هاشونن چه وقتی متولد میشن.

    و یه دعایی دارم همیشه و هر لحظه برای جنین های توی دل مامان هاشون:

    اینکه وارد هر خانواده ای میشن پدر و مادرش، تک تک اعضای خانواده ش، شوق حضورش رو داشته باشن، ذوق اومدنش رو داشته باشن، جنین متوجه میشه احساساتِ اطرافیانش رو…

    خودمون عاشقِ نی نی مون هستیم، همین میزان عشق و بیشترش رو برای همه ی جنین های نازنین تو دلی میخوام از خدا.

    که با عشق انتظارش رو بکشن.

    براش خرید کنن.

    باهاش صحبت کنن.

    مراقبش باشن.

    همه ی اینا رو بعد از تولدش هم میخوام از خدا.

    14- یه چالش مالی تو ذهنمه که امروز صبح متوجه شدم اگه تونستی رهاش کنی و مطلق بسپری به خدا، سریعتر و راحت تر و اسان تر برات حل میشه.

    خداوند مثل تو، دو دوتا چهار تا نداره که محدودش کنی بگی چطوری؟

    اون بلده راهش رو.

    مگه تا حالا نداده بهت؟

    مگه برات انجام نداده وقتی فکرشو نمیکردی؟

    حالا تو جوجه کوچولو میخوای با فکر و منطق خودت حلش کنی؟

    نه دختر خوب، بکش کنار، سریعتر اجابت میشه خواسته ات.

    15- صدای آواز پرنده ها رو شنیدم.

    16- مرسی واسه امنیت، آرامش، حال خوبمون.

    17- تحسین میکنم همسرمو که نسبت به تغییر، راحته و مقاومت نداره.

    تحسین میکنم خودمو که مقاومتم نسبت به تغییرِ افکارم، بهبود پیدا کرده.

    قبلا اگه منفی نگری باعث میشد نه بیارم، الان خیلی بهتر شدم، میگم خدا خودش هدایت میکنه در مسیر.

    به خودم افرین میگم برای این ذره ذره بهبودهام.

    18- دو روز سُفره افطاری خونه مون باز بود و من بسیار خوشحالم و بهم خوش گذشت.

    فرکانسِ زیبایی داشت واسم.

    نه اینکه نشه هر روز سفره افطار باز کرد، اما وقتی یه روزه دار مهمان آدم هست و کنارش افطاری میخوری آدم همون حس و حال رو داره.

    امسال اولین سالی هست تو عمرم که ماه رمضان روزه نیستم، اما کاملا حسم خوبه و میدونم بعدا میتونم این حس خوب رو تجربه کنم دوباره.

    19- من از بچگی، زمان مدرسه عاشق اخر هفته و پنجشنبه ها بودم، هنوزم همینطورم.

    امروز پنجشنبه است و دوستش دارم.

    مرسی واسه هر روز و هر لحظه.

    خدایا، مهربانِ من، زیبایِ همیشگی، ممنونم ازت واسه همه چیز، واسه همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام آقای کرمیِ بزرگوار.

    بسیار ممنونم از محبت و توجهتون به کامنت هام.

    این لطف خداست که وارد این مسیر شدم.

    روزهایی بوده که نجوا بهم گفته ننویس، که چی بشه، بعد به خودم گفتم اشکال نداره حتی اگه کم هم شده بنویس تا بتونی بهبودگرا باشی و عمل کنی.

    بعد که نوشتم یه دوست عزیزی پیامی نوشته و تشویقم کرده در مسیر مثل پیام شما.

    اینم نشونه ی خداست که از دست بنده های نازنینش بهم یاداوری میکنه مسیرت رو ادامه بده.

    و من سپاس گزار خالق عزیزم و تمام دوستان عزیزی هستم که تو کامنتهاشون اسم منو میارن و باعث میشن انگیزه ام بهتر بشه.

    فرکانسی که میفرستم رو میگیرم.

    دیگه دارم بهتر درک میکنم دلیل حال بدم، عدم کنترل ورودی هامه، و یه فرکانسِ ناخالص که خودم فرستادم…

    وقتی هم حالم خوبه و نعمت ها رگباری سرازیر میشن تو لحظاتم، یعنی کنترل ورودی و کنترل ذهن رو خوب دارم تمرین میکنم.

    دو طرف این ماجرا برام سود داره.

    چون یاد میگیرم دارم چطوری با خودم رفتار میکنم.

    و انتخابِ من واسه زندگیم کدومه؟

    ممنونم از شما و بهترین ها رو براتون ارزو میکنم.

    نوعِ سپاس گزاری و توجهتون به زیبایی های زندگیتون واقعا زیبا بود و باعث شد یادم بیوفته میتونم محدوده ی توجه به زیبایی ها رو وسیع تر و با جزییات بیشتری تبدیل کنم برای خودم.

    در پناه رب العالمین نازنینم باشین همیشه، همه مون باشیم.

    خدایا شکرت برای همه ی نعماتت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    خدایِ من…

    ادم چی میتونه بگه؟

    سلام اقای جزایری.

    سلام به همه…

    این همه اسم که تا حالا نشنیدم اکثرشو، تو مغز داریم و نمیدونیم؟

    حالا بدونیم هم فرقی نمیکنه ها، میره قاطیِ اون همه چیزی که میدونیم…

    خب هیچی نمیگم.

    فقط اینکه خدایا شکرت برای دونه به دونه جزییاتی که تو خلقت همه چیز لحاظ کردی و به دقت و زیبایی کنار هم چیدی.

    ممنونم برای خلقتِ انسان و همه ی موجودات و طبیعت و هستی و زمین و اسمان و … با همه ی جزییات و ظرافت کاری هاش.

    اقای جزایری ممنونم از شما و تحسینتون میکنم برای این تمرکز و توجهتون به اعضای داخلی مغز.

    بهترین ها برای شما و عزیزانتون.

    همینطوری میخوندم چشم هام گرد میشد که خدایا من تازه فقط شکر چیزهایی که درک میکنم رو به زبون میارم، چه دنیای بی انتهایی وجود داره که من ازشون خبر ندارم ولی دارمشون و حتی تشکر هم نمیکنم برای داشتنشون.

    وقتی ذهن و درکم کم میاره فقط میتونم بگم خدایا شکرت برای همه چیز، برای همیشه.

    خدایا چقدر بزرگی، مرسی که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام آقای بختیاریِ محترم.

    بسیار ممنونم از توجه و تحسینتون برای کامنت هام، که اعتبارشون از خداست، که به یادم میاره لذت ببر از داشته هات و سپاس گزارشون باش.

    کامنتتون مهر و محبتِ قلبتون رو منعکس میکرد.

    خداوند این قلبِ پاک رو براتون سرشار از نعمت و زیبایی بکنه.

    من و نی نی و باباییِ نی نی خیلی ممنونیم.

    امشب قسمت گفتگوتون با نی نی رو برای همسرم خوندم و خیلی کیف کردیم.

    نی نی هم مراتبِ سپاس گزاری شو ابراز میکنه برای همه خوبی و خیر و شادی که به سمتش فرستادین.

    ان شاالله خداوند بهترین ها رو نصیبتون کنه و در پناهِ خودش محفوظ باشین همیشه.

    همه مون در پناه خدا باشیم همیشه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    خدایا شکرت که هستی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام شیما جانم.

    بسیار ازت ممنونم برای پاسخی که با لطف و محبتت برام نوشتی.

    خوشحال شدم 05:36 بامداد یکشنبه جان اومدم سایت، دایره آبی دیدم و پیام سرشار از مهر شما رو باز کردم و خوندم.

    خدا رو شکر که دارم هر روز مینویسم از قشنگی های اون روز.

    برای

    خودمم جذابه بدونم هر روز داره چطوری میگذره برام.

    از لطف خدا ممنونم که موتورم رو راه میندازه هر روز برای توجه به قشنگی ها و ابرازشون.

    همین دیشب بود که حس کردم چیز زیادی ندارم بنویسم ولی گفتم هر چی به نظرت میاد رو بنویس و به کم و زیادش کار نداشته باش.

    قراره توجهت بیاد روی قشنگی ها، همین مهمه.

    حالا یه روز تعداد قشنگی هایی که درک میکنی بالاتره چه بهتره، یه روز هم کمتر، اشکال نداره، درست میشه.

    کامنت شما هم جزو زیبایی های یکشنبه جانم محسوب میشه و ازت ممنونم که با سخاوت و بخشندگیت برام نوشتی و تحسینم کردی.

    خداوند گل پسر قشنگت و خانواده ات رو برات حفظ کنه عزیزم.

    هنوزم یادمه برام کامنت نوشت و چقدر ذوق کردم از خوندنش.

    در پناهِ ربّ العالمینِ نازنینم باشیم همگی.

    خدایا شکرت که خودت هوامونو داری همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    سلام اقای کرمی.

    بسیار لذت میبرم از نوشتنِ زیبایی ها به صورت شماره ای و انحصاری.

    چون اینطوری توجهم بیشتر جلب میشه به اون مورد.

    با خوندن موارد زیبایی های روزانه تون لذت بردم و اینکه با جزییات نوشتین، تحسین برانگیزه، چون عملا توجه به قشنگی ها با تمرکز بیشتری جلو میره.

    از پروانه های سفید که نوشتین یادِ پارسال همین حوالی افتادم که پیاده روی روزانه داشتم بیرون از مجتمع مون و طبیعت حسابی رویش کرده بود و فضا پر بود از گل ها مخصوصاً سفید و مخصوصاً پر از پروانه های سفید…

    یادآوریش برام شد یکی از قشنگی های امروزم، یکشنبه جان 12 فروردینِ نازنینِ 1403.

    بسیار خوشحالم که تو کامنتتون از نوشِ جان کردن غذای خوشمزه، محبتِ دیگران بهتون، لذت شنیدن و درک فایلهای استاد، پیاده روی، کنترل ذهن، نعمتِ خانواده و … یاد کردین.

    همین قشنگی ها روز ادم رو بسیار پربرکت و شیرین میکنن.

    تحسینتون میکنم و امیدوارم هر روزتون سرشار از قشنگی و نکات مثبت بشه.

    در پناهِ ربّ العالمینِ نازنینم باشیم همگی.

    الهی شکرت برای قشنگی هایی که خوندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: