عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/05/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-05-06 05:53:472023-05-08 07:32:32عواقب تصمیمات احساسیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود فراوان براستاد عزیزم و مریم جان ..
سپاس گزارم از خدای مهربان وشما عزیزان که هرلحظه اگاهی هایی ک خودتون دریافت میکنید رو با ما به اشتراک میزارین ..
من قبل از اشنایی با این برنامه هم بسیار توانمند بودم در کنترل احساستم ..خصوصا در زمان خشم و ناراحتی دقیقا سکوت میکردم و حرفی نمیزدم و یادمه ک هرزمانی که ناراحت میشدم دوش میگرفتم ..
و کلا شخصیتم اینجوریه که خیلی عصبانی نمیشم و در کل ارومم ..و هر زمانی ک از موضوعی ناراحت باشم یا ترسیده باشم بازهم سکوت میکنم و فقط باید با خودم تنها باشم تا موضوع رو برای خودم حل کنم ..
و همیشه این احساس رو داشتم ک در زمان ناراحتی و یا استرس با خودم صحبت کنم و موضاعاتی ک قبلا برام مهم بودن و باعث ناراحتیم شده بوده رو ب خودم یاداوری میکنم و میگم دیدی اون موضوع حل شد این هم میگذره این روزا و تموم میشه و حل میشه نگران نباش …و چیزی ک بسیار کمکم میکنه یاد خداست ک بزرگی بی انتها داره و در هرلحظه در حال هدایت ماست ..
و قسم بزرگی رو در قران گفتن ک ..افلا اقسم و بمواقع النجوم …. تو را یاد میکنم در زمانی که ستارگان را افریدی و این قسم بزرگیست اگر بدانید ..
ی موضوع دیگه که همیشه از قدیمها داشتم نگا کردن به اسمون بوده ..یعنی هر زمانی ناراحت یا عصبانی بودم نگاه کردن به اسمون ارومم میکرد ..
تا اینکه بعد از اشنایی با استاد و خوندن قران یک روز به این ایه رسیدم و درک کردم که خدایی که ب بزرگی اسمانهاست و بی نهایت سیاره و ستاره و کهکشان داره که هنوز درکش برای هممون نامعلومه از پس همه ی کاراهای من برمیاد و نزدیکترینه به من و این حجم از قدرت بی انتها به من ارامش میده ..
خدایا شکرت ک میتوانم کنترل احساستم را داشته باشم ..
خدایا شکرت برای دریافت این همه اگاهی
به نام خداوند مهربان
سلام به استادعزیزم و خانم شایسته
وسلام میکنم به دوستان گلم
چقدر قشنگ توضیح می دهید و چقدر این آموزشهای شما به من کمک کرد تا زندگی زیبا وراحت و بدون هیچ نگرانی را تجربه کنم بسیار زیاد سپاسگزارم از شما استاد عزیز .
از این تصمیم های اشتباه خیلی من تو زندگیم داشتم اون هم بر میگرده که من روی احساسات کنترل خاصی نداشتم و همیشه احساساتی عمل میکردم
یادمه یه شب خونه بودم میخاستم بخوابم دخترم خمیر دندون خواست خانمم اون خمیر دندون رو پر تاب کرد به سمت دخترم و خورد به صورتش من خیلی عصبانی شدم و نتونستم جلوی احساساتم رو بگیرم و باعث شد که با خانومم بحث شدید کنم و از اونجایی که واقعا عصبانی بیش از حد شدم با دستم زدم توی شیشه کمد و دست خودم را ناقص کردم و برای خودم یه یادگاری رو دستم گذاشتم در صورتی که اگه من توانایی کنترل ذهن را داشتم و جلوی عصبانی شدنم رامی گرفتم این اتفاق پیش نیومده بود برام
حالا کاری ندارم که از اون موقع که دارم روی کنترل ذهنم کار می کنم نتایج خوبی گرفتم به این کار دارم که ما باید همیشه این کارو کنیم و مواظب افکار و احساسات مان باشیم این یادگاری که روی دستم هست به من میگه جلوی عصبانی شدن خودتو بگیر به خودت مسلط باش جلوی احساسات خودتو بگیر
خیلی توی رانندگی ما شاهد هستیم که افراد به خودشون مسلط نیستد و کارایی انجام میدن که یک عمر پشیمون میشن
من برای اینکه تو هر شرایطی بتونم خودمو کنترل کنم و عصبانی نشم این کارو میکنم و به خودم میگم که اون شخص از وجود خودم هست و بقیه خودم هست در کالبد دیگه این نگاه خیلی به من قدرت میدهد که کنترل احساساتم دست خودم باشه و خیلی سریع به خودم بیام نمیگم این کارو عالی انجام میدم ولی سیع میکنم بهتر باشم و این پیشنهاد من برای اینکه تو شرایط خاصی به احساسات کنترل داشته باشیم هست.
درود خدا بر خانواده عباس منش
یا حق
سلام به شما استاد ارزشمندم الهی صد هزار مرتبه شکرت که بعد از حدود یکماه بطرز عجیبی تونستم کامنت بگذارم
اول داستان هدایتم رو تعریف میکنم، من بعد از اینکه این فایل رو دیدم به خودم گقتم احمدرضا واقعا الان دیگه وقتشه یکی از دوره های استاد رو تهیه کنی و در حالی که یکماهی هست که اصلا نمیتونم کامنت بزارم جون هر وقت میزدم ورود به سایت تا کامنت بگذارم مینوشت ایمیل شما شناسایی نشد تا گقتم خدایا خودت هدایتم کن و امروز وقتی به خودم اون حرف رو زدم هدایت شدم به سمت دوره دوازده قدم قدم اول و تا مرحله ثبت نام رفتم اما هنوز توانایی پرداختش رو نداشتم وقتی که زدن زدم ورود دیدم اه خیلی راحت وارد سایت و اتاق شخصی ام شدم و اگفتم این هدایت خداوند بود من باید میفهمیدم که کدام دوره استاد رو خریداری کنم که الان دقیقا دارم کامنت مینوسم و بزودی اولین قدم رو تهیه میکنم هزاران مرتبه شکر گزار خداوندم که الان میتونم کامنت بگزارم️
استاد من دقیقا چندین سال پیش میشهه گفت 5سال دانشجو بودم که با یک دختری دوست شدم و طی یک اتفاقی بعد از چند ماه انتظامات دانشگاه مارو گرفت و توی شرایط احساسی بدی قرار گرقتم و چون عزت نفس نداشتم از روی احساسات و ترس تصمیم گرفتم برم خواستگاری اون دختر و خانوادم رو مجبور کردم که هر جور شده من میخوام و بعد از اون من افتادم توی یک سیکل معیوب تو سری خوردن بله چشم گفتن و له شدن عزت نفس که این نامزدی به عقد هم انجامید و دقیقا همین عقد بستن هم احساسی اتفاق افتاد و نتونستم نه بگم. و تسلیم شدم…
و بعد از این ماجرا طی دوسال که عقد بسته بودم با اون بنده خدا سخت ترین و وحشنتناک ترین روز های زندگیم رو از همه نظر میگذروندیم هر روز دوری از مادرم هر روز ترس. هر روز احساس بد اما میدونم خالق اون شرایط خودم بودم و احساساتم بود و خلاصه تصمیم احساسی من دوسال از بهترین سال های زندگیم د راوج جوانی رو از بین برد و اصلا برای خودم زندگی نمی کردم من حدود دو سه سالی هست که با شما آشنا شدم و کم و بیش فایل های شما رو گوش میدادم و خداوند رو سپاس گزارم که دقیقا تاریخ 1/4/1400 بطرز معجزه اسایی که داستان طولانی داره اون زندگی رو تمام کردم و با تمام عواقبش دیگه نخواستم اون شکل زندگی کنم،
. استاد من واقعا از صمیم قلبم خیلی خوشحالم که امروز تواناییم در کنترل احساساتم به شدت بالا رفته، من دقیقا شش ماه پیش که رابطه ای رو با یک دوست عزیز شروع کردم و اما خیلی به عواطف و احساسم مسلط شده بودم میتونم بگم زیبا ترین و قشنگ ترین و رویاایی ترین رابطه ای بود که یک انسان میتونست با کسی داشته باشه و همین دو سه هفته پیش هم به یک دلیل از هم به زیبایی و خوشحالی جدا شدیم تا قدرتمند تر به سمت اهدافمون حرکت کنیم و این رابطه رو مدیون آموزش های بی نظیر شما و الگوی قشنگی همچون شما و خانم شایسته هستم و خدا وند رو سپاس گزارم که من رو در مسیر توحید و یکتا پرستی هدایت کرد..
و اینکه من الان وقتی احساسات به من غلبه میکنه سعی میکنم سریع دربارش بنویسم و. میارممش روی کاغذ و. درباره این به خودم دائم میگم احمدرضا حواست باشه احساس بد اتفاق بد و سریع مثل یک پلیس راهنما ذهنم جلوم رو میگیره و میتونم احساسم رو. بهش مطلع شم تا تصمیم اشتباهم کمتر شود…
استاد براتون آرزوی عشق بیشتز،. سلامتی بیشتر،. ثروت بیشتر و عالی تر دارم.،. روز و روزگارتون خوش️
سلام استاد عزیزم سلام مریم جان
فایل رودیدم ،مثل همیشه عالی وبرام اگاهی دهنده بود.
استادجان یه خواهشی ازتون دارم اگه صلاح دیدین ولطف کردین جواب منو بدین شاید سوال من سوال خیلیای دیگه هم باشه….
من توحوزه شناخت خودم وعلایقم باوجود مطالعه،کسب آگاهی ودیدن فایلهای شما بازم درک کاملی ندارم….
نمیدونم دقیقا چه چیزی رو دوس دارم نمیدونم چه راهی روبرای رسیدن به ارامش ولذت بردن وهمزمان کسب درامد انتخاب کنم نمیدونم علاقه هام فقط علاقه س یاحاضرم براش هرکاری کنم نمیدونم چرا هردفعه یه حالی دارم،یه دفعه عالی_،یه دفعه بسیاربی انرژی وبی انگیزه،هرچی فایل گوش میدم،کتاب میخونم،باخودم خلوت میکنم،باخدا صحبت میکنم،ویژگی ها،علایق ،شخصبت،ارزوهام، توانایی هام وچیزای دیگه رومینویسم،هرچه سعی میکنم توجهم روی نکات مثبت باشه….ولی باز یه چیزی انگار تو وجودم کمه،نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یانه….
امابه نظر خودم هرکاری که میتونستم انجام دادم.
انگار یه عالمه اطلاعات خوب دارم ولی هیچکدوم کمکی بهم نمیکنن ،منظورم یه کمک اساسی،یه تغییر اساسی،یه حال خوب نسبتا پایدار…
نه اینکه امروز یه هدف کوتاه مدت انتخاب میکنم بسیار پرانرژی وباانگیزه_24ساعت بعد حوصله انجامش روندارم….ومدام این حالت تو شرایط وموقعیت های مختلف برام پیش میاد..
یه روز انگار تمام دنیا مال منه وپرم از عشق خداوند
یه روز دیگه بیحالوخسته از همه چیز…
واقعا راه حلی برای خودم سراغ ندارم….
هروقت با خدا صحبت میکنم یکی دوروز خوبم وانرژی دارم…باز بعدش برمیگردم سرخونه اول…
امیدوارم که جواب سوالم روبصورت ریشه ای,اساسی ویکبار برای همیشه پیدا کنم وارامشم واقعی ودرونی باشه ومسیری روپیدا کنم که همزمان همه چیزو باهم تجربه کنم هم لذت هم تجربه هم خلاقیت هم کشف وشکوفایی توانایی هام،هم کسب درامد ورسیدن به آرزوهام(کم کم) والبته میدونم که اگه عاشق چیزی باشم چالش هاش رو هم با جون ودل خریدارم….
ومن ادمی نیستم که از سختی های مسیر بترسم….
سلام و درود به شما دوست عزیز
منم به شخصه این چالش و مسئله رو زیاد باهاش روبرو شدم و با شرکت در دوره شیوه حل مسائل زندگی به خیلی از آگاهی ها دست پیدا کردم و توانایی حل مسائل رو پیدا کردم
گفتم دوره چون نیاز به زمان هست ولی خب خبر خوب اینه به محض اینکه تصمیم میگیریم در مسیر درست قرار بگیریم نتایج و نشانه های کوچک میان و با ادامه دادن نتایج بزرگتر می شوند
در مورد پیدا کردن شغل و مسیر مورد علاقه من خودم شاید بالای 20 تا شغل عوض کردم به خاطر باور های غلط و فقیر گونه
ولی خب دوره ثروت یک رو که شرکت کردم کلا دیدم من دارم مسیر رو سالهاست که اشتباه میرم
و بابت همین آگاهی های این دوره ترمز دستی منو کشید و هدایت م کرد توی مسیر درست
تا اینکه فهمیدم به چی علاقه دارم و شروع کردم به حرکت کردن در شغل مورد علاقه ام و متخصص شدن در اون و حالا روی باور هام هم کار کردن
و نتیجه برام عالی بود واقعا
و شدیم کارشناس خبره توی مسیر مورد علاقه ام کار که حتی با مدرک تحصیلی منم مطابقت نداره
امیدوارم حالتون خوب باشه و همین که اینجا هستید یعنی در مسیر صحیح قرار دارید و مسیر رو ادامه بدید انشاالله
موفق باشید
سلام بهاره خانم
من نمیدونم شما توچ زمینه ای دوست داری کسب وکار انجام بدی راجب خودم مثال میزنم چون مسائل خودم و بهتر میدونم
من بعد از زایمان سایزم شده بود 44 که عملا لباس 46 میپوشیدمو قبلا سایزم 38دیگه زیاد40 بود
از اونموقع 4 سال میگذره ومن ی اندامی بسیار فیت ساختم
العانهم 1 سالی هست که تو قانون سلامتی هستم
یعنی اهرم رنجولذت و فعالسازی کردم
من همروزهایی حوصلهورزش های سنگینونداشتمبعضی وقتها میگفتمولشکن خسته شدم از دست این وزنه ها و این ست های ورزشی
اما خوب لذت داشتناندامعالی برای من در الویت بود
یا مثلا تمیزی سینکآشپزخونه من حتی مهمان داشته باشموخسته باشمتا حد امکان ظرفها روهمجمع میکنم از کابینت ظرفشویی تا خونه تمیز باشه برای صبح
صبحکسی قرار نیست بیاد ومهمانها رفتن اما لذت تمیز بودن خونه برام الویته
این چیزی ذهنی هستاونانگیزهروکسی نمیتونه ایجادکنه الی خودتون با اهرم رنجولذت
شیوه حل مسائل همکمک کننده هست
هر روز فقط 1 قدمبراش بردار جوری ک خودت بفهمی براش زمانگذاشتی
استادِ عزیزم بینهایت سپاس برای این فایل و همهی فایلهای بی نطیر شما که نمیشه قیمتی براشون تعیین کرد
و بی نهایت سپاس برای راهکارهایی که در این فایل آموزش دادین
از کارهایی که من مواقع احساسی شدید ، مخصوصا احساسات منفی می کنم:
1. یک تابلوی سفید رو که هیچ چیز توش نیست روتصور می کنم و سعی می کنم تمرکزم رو به تهی بودن تابلو بزارم
2.گوش دادن به صدای آبه یا دیدن طبیعت حتی فقط یک گل
3. تصور یک تابلوی دیجیتال مثل تابلوی مسابقاته که مشکی با ال ای دیهای قرمزِ ریز ، عدد ده رو تصور می کنم و برعکس تا صفر می شمرم و هر عدد رو تجسم می کنم و تمام تمرکزم میره روی دیدن اون عددها
4. خوندن مطالب خندهدار
5. دیدن یک فیلم
6. خوندن جملات تاکیدی مثبت حتی اگه اولش تاثیر نزاره بعد از چند دقیقه حالم رو خوب می کنه
سلام دوستان
در مورد تصمیمات احساسی یه مورد خیلی بد که توی ذهنم هست یه زمین داشتیم که میخواستیم پس بگیرمش و همه فامیل با چوب همه وسایل لازم رفتیم خلاصه درگیر شدن منم اونجا اصلا نتونستم خودم رو کنترل کنم وبا چوب زدم تو کله یکی شون که خدا رحم کرد بهم نمرد طرف و این واضح ترین حالتی که یادم میاد نتونستم خودم رو کنترل کنم و بعدش هم دادگاه و شکایت و جریمه دادن و هزارتا استرس دیگه تا چند ماه
اونجایی ام که تونستم احساسم رو کنترل کنم خیلی واضح مشتری های ناراضی که من راحت روی خودم کنترل دارم و کل قضیه رو مدیریت می کنم و العان دوستان بهم میگن آفرین تو چقدر خوب میتونی خودت رو کنترل کنی و احساساتی نشی و اصلا این شده یه ویژگی مثبت در من
روش های که من دارم برای کنترل احساساتم که خیلی ازش جواب گرفتم خصوصا شب ها که افکار منفی آم زیاد میشه.با موتورم میزنم بیرون و اصلا مقصد هم برای خودم مشخص نمیکنم و آزاد و رها و فایل های استاد رو پلی میکنم و این روش کلا غوغا میکنه و من رو در پنج دقیق دوباره آروم آروم میکنه و یه چیز دیگه که در مقابل دیگران میتونم خودم رو آروم کنم همون بحث مدارهاست که طرف نمیدونه با این فضای خشم و ناراحتی که داره خودش رو در اون فضا نگه میداره چطور منفی ترین حالت ها رو داره برای خودش رقم میزنه
سلام استاد عزیزم . نمیدونم چه جوری بگم فقط واقعا خوشحالم که در این برهه از زندگیم با شما اشنا شدم استاد عزیزم واقعا عاشقتونم واقعا عاشقتونم ممنونم که هستین سپاسگذار برای بودنتون برای راهنمایی های خوبتون .
سر همین داستان استاد عزیز من تازه تو شغل تجارت وارد شدم و مشغول به فعالیتم چن ماه پیش تو یه معامله با عراق برای فروش محصولات پتروشیمی مذاکره کردیم و تا 90 درصد معامله جلو رفتیم اون زمان حدود 15 الی 18 میلیارد برای من سود داشت هنوز به سرانجام نرسید بود من به چن نفر قول دادم یکی ماشین بگیرم و یکی خونه و قولهای از قبیل اینها اخرش دقیقه 90 مشتری پشیمون شد از خرید و منم نتنها سود نکردم چندین میلیون هم ضرر کردم وهمونایی که قول داده بودم بهشون بیشتر از همه سرگوب زدن بهم و از اون موغه یاد گرفتم به هیچکس هیچ قول الکی ندم در زمان خوشحالی و شادی فقط سکوت کنم
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیز سایت
پاسخ تمرین این جلسه:
1- یک کار جالب و باحال از دید خودم که همیشه به صورت هدایتی و به لطف الله انجامش میدم اینه که وقتی احساسات شدید منفی درگیر میشم میام داخل خونه خودم لباس رسمی میپوشم و به عنوان یک سخنران میام با خودم صحبت میکنم با صدای بلند و رسا انگار که حضار دارند به حرفای من گوش میدن، اینقدر سخنرانی برای خودم میکنم تا به یک تصمیم درست و خارج از احساسات برسم این موضوع خیلی خیلی به من کمک کرده به لطف پروردگار
2- در هنگام احساسات شدید بیشتر تصمیم میگیرم خودم رو درگیر کارم کنم یا درس بخونم یا کتاب بخونم و….. این کار به من کمک میکنه تا بتونم بر اساس تمرکز بر موضوعی دیگر از اون شرایط احساسی فراموش کنم تا به اون سطح و شرایط استیبل خودم برسم
این دو راه حل تقریبا همواره به شرایط احساساتی شدید من جواب درست و مثبت دادند و شرایط منفی رو تبدیل به مثبت کردند.
سپاس گزار پروردگار مهربان و روزی رسان هستم که عشقه عشق
ممنون استاد عزیزم
سلام و صبح بخیر به استاد نازنینم
مریم جان و همه ی دوستان عزیزم
استاد جان من تا قبل از آشنایی با شما آدم بسیار احساسی و پرخاشگری بودم و همیشه هم از این نوع رفتار ضربه های بسیار سنگین خوردم
ولی رفته رفته بعد از آشنایی با شما تونستم دُزش رو کمتر و کمتر کنم ولی با این حال که داشتم روی خودم کار میکردم چند ماه پیش (البته نه مثل الان با این تمرکز) دو بار نتونستم احساساتم رو کنترل کنم و نتایج ناخوبی برام بوجود اوورد
اولین موردش این بود که توی محل کارم سر یک موضوع با یکی از همکارانم درگیری لفظی بوجود اومد و بعد از اون هم نتونستم خودم رو کنترل کنم و درگیری بالا گرفت و به فحش و ناسزا کشید تا جایی که من 20 روز از کار تعلیق شدم و همکارم هم اخراج شد و این موضوع برای من بسیار درس به همراه داشت و بعد از اون همیشه سعی مردم در چنین مواردی بخندم و با لبخند صحبت کنم و نگذارم اصلا ذهنم درگیر اون موضوع بشه
موضوع بعدی که نتونستم خودم رو کنترل کنم در رابطه ی احساسی من بود
من با یک خانومی در رابطه بودم و وقتی میخواستم رابطه رو تموم کنم به اشتباه اون چندتا حرف بد زد ، اولش من تونستم خودم رو کنترل کنم ولی بعدش کنترل از دستم خارج شد و منم شروع کردم به دری وری گفتن و بحث بشدت بالا گرفت ، تا جایی که اون شخص سعی کرد برای من مشکل بوجود بیاره و اینو تا محل کارم هم کشوند ولی به لطف خدا چون این موضوع رو میدونستم که زندگی و اتفاقات ما به دست خودمون شکل میگیره تمرکزی روی اون موضوع نزاشتم و اون موضوع ختم به خیر شد
بعد از این موارد همیشه سعی کردم نگذارم عصبانی بشم و وقتی میخواد این اتفاق بیفته حواس خودم رو به هر نحوی از موضوع پرت میکنم ، میرم پیاده روی ، میخوابم ، خرید میکنم و…
استاد عزیزم از شما بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این رشد شخصیتی که در من بوجود آوردید
در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید
به نام الله یکتا و مهربان.
باز هم سلام به استاد عزیزم ومریم کوچولوی دوست داشتنی و زیبا که هنوز اون حس کودکانه بامزه را من تو قلبش احساس میکنم و البته این ویژگی خوب را من تحسین میکنم و به همچین
فرشتگان خداوند برای من افتخار بزرگی است.
من این باور که، خداوند در زمان مناسب ومکان مناسب من را هدایت میکند را در ذهنم نهادینه
کردم به همین خاطر خداوند من را به این فایل فوق العاده هدایت کرد، دقیقا همون ایده هایی را که نیازش داشتم از طریق این فایل بهم گفته شد
که در مورد حل مسئله ام برام کاربرد داره.
تصمیماتی که من در طول طول زندگی ام گرفتم
بیشترین آسیبی که بهم زده، زمانی بوده که اون
موقع احساس خیلی خوبی داشتم و نتیجه ای که برام داشته این بوده که اومدم به دوستم زنگ زدم
و اون حجم از انرژی را یکباره خالی کردم و این خالی کردن انرژی میتونه در دو حالت اتفاق بیفته
اول، اتفاق افتاده که زنگ زدم که دوستم جواب
داده و گفته فعلا کار دارم بعد خودم زنگ میزنم و حالم بد میشد،
در حالت دوم، جواب داده و کلی هم صحبت کردیم و لذت بردیم.
نتایج این دو حالت در مورد رابطه این شده که من
یه نوع وابستگی پیدا کردم که استاد در یکی از
فایل هاش به این موضوع اشاره کردند که دو نفر
درشروع رابط اینقدر میرند تو همدیگه که بعد از
مدتی زندگی براشون تلخ میشه ،که به لطف و
کمک خداوند رو خودم کار کردم و میتونم بگم
خیلی بهتر شدم.
اما زمانی که تصمیمم را بر اساس احساس خوب
و عاقلانه گرفتم همه چیز برام خوب پیش رفته ،
دوستم خودش زنگ زده، راحتر تونستم ذهنم را
مدیریت کنم و کلی هم به احساس خوبتر رسیدم.
استاد عزیزم باز هم از این فایل فوق العاده تون
درس یاد گرفتم ممنونتم استاد جان.
موفق و سربلند باشید.