عواقب تصمیمات احساسی - صفحه 36

722 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالحسن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    بنام رب العالمین

    سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته عزیزو همه ی دوستان با انرژیه خودم

    عجب فایل بی نظیری استاد عالی بود مثل همیشه

    خوشم میاد استاد همیشه با مثال عینی و واضح برامون یک مطلب و توضیح میدی تا با گوشت و پوست و استخونمون اون مطلب و درکش کنیم

    از اتفاقا و تصمیماتی که گفتین صد البته برای هممون چندباری اتفاق افتاده مثلا

    تصمیم گیری در حالت ترس :

    من توی ارز های دیجیتال معامله انجام میدادم مثلا در حالت سبز بازار ارز مورد نظرم سود خوبی میکرد و سبز میشد چون مطالعم کم بود و بازارو برسی نمیکردم سری برمیداشتم توی همون سود اول میفروختمشون ، بعد دوباره مثلا طی یک هفته که بازار سبز میشد باز اون ارز میرفت بالا و منم حرص میخوردم که چرا فروختمش ،

    میرفتم اخبار میخوندم میدیدم مثلا هنوز تا 30 درصد دیگه سود میده میگفتم ایول و توی قیمت بالا دوباره همون ارز رو میخریدم ، حالا اون ارز سود خودشو کرده بوده و بعدش بازار قرمز میشد و سقوط میکرد اونوقت من همون سودیم که کرده بودم از بین میرفت که هیچ کلیم ضرر میکردم تا دو سه روز سر درد ‌و مریض بودم

    چه دوران عذاب اوری بود ، الهی شکرت که با اینکه کلی ضرر کردم الان دیگه توی اون بازار نیستم و جوونم از اون روزای پر استرس و ترس و طمع خلاص شد ، همش به لطف اموزش های ناب استاد بود که باعث شد من از بازار بکشم بیرون و الان حداقل حداقلش روحم در ارامش باشه

    استاد بی نهایت ازت ممنون چه کمک بزرگی فقط در همین یک مورد در حق من کردی

    استاد من وقتی کسی در حقم قضاوت میکرد یا مثلا توی محل کارم سر شیفتم از دید خودم میخواست ازیتم کنه سری از کوره در میرفتم و عصبانی میشدم

    الانم دروغ نگم میشم ولی به مراتب خیلی کمتر و اروم تر شدم

    یبار موقعی که از نگاه خودم خواست منو ازیت کنه

    به خودم گفتم حسن تو باید اروم باشی این یک تضاد هستش ، نفس عمیق کشیدم صلوات فرستادم ، من هرموقع میخوام عصبانی بشم صلوات و ذکر میگم تا حدودی کمکم میکنه اروم بشم خلاصه بعدش که اروم شدم و کارمو انجام دادم

    سرشیفتم خیلی محترمانه تر با من برخورد کرد و از اون به بعدش کلی رابطه خوب و دوستانه توی محل کار با هم داریم که خودم باورم نمیشه و همش میگم خدایا شکرت که اون روز از کوره در نرفتم و جلوی خودمو گرفتم که اگه نمیگرفتم اون چهره بد اخلاقه عصبانیمو به همگان نشون میدادم و بعدش پشیمونی برام به همراه میداشت

    من همیشه موقع عصبانیت ، اول اینکه بحث و ادامه نمیدم سکوت میکنم حالا هرچیم میخاد طرف بگه بگه میگم توراست میگی ، بعدش محل و ترک میکنم ، به خدای مهربون فکر میکنم و خودمو از دید خداوند میبینم که داره منو تحسین میکنه چون جلو عصبانیتمو دارم میگیرم و این باعث میشه اروم تر بشم

    پیاده روی ، دوش اب سردم که گفتین ان شاالله امتحان خواهم کرد میدونم موثر هستش ، نوشتن و ارتباط با منبع درون کارساز ترین راه برای من برای رسیدن به ارامش درونه تا تصمیم اشتباه نگیرم و میگم و خواهم گفت خدایا هدایتم کن به مسیر درست تا گمراه نشم ، همیشه از خدای خودم بعد نماز دعا میکنم توی لحظات اوج خشم و عصبانیت که کنترلم دست خودم نیس کمکم کنه تا ابرو ریزی نکنم و تصمیم اشتباه نگیرم

    استاد برای این فایل بی نظیر ازت سپاس گزارم چنتا کامنت خوندم و امتیاز دادم کلی ایده گرفتم و حالم خوب شد

    برای همه دوستان و هم فرکانسی های عزیزهم

    دعای خیر و سلامتی و توفیق دارم موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    امید حسنی گفته:
    مدت عضویت: 1968 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم .

    بنام خداوند بخشنده نعمت ها و ثروت ها و شادی ها

    خیلی این فایل عالی بود

    و واقعا تاثیر خیلی خیلی زیادی روی من گذاشت استاد. فایلی که باعث شد اهرم رنج و لذتش کنم برای خودم.

    و باعث شد قبل از هر کلمه ای هر تصمیمی. هر انتخوابی. قبل از هر کاری که میخوام بکنم از خودم میپرسم که این انتخواب یا این تصمیم احساسیه یا نه. هیجانی دارم عمل میکنم یا نه. یاد فایلی افتادم که آقای هادی ترابی عزیز فرستاد و شما گذاشتید روی سایت . من به شدت استاد این ایمان رو به خودم دارم که هر کاری رو من دست توش ببرم و بخوام تمرکز بزارم توش میتونم بهترین باشم..این ایمان هم خب البته یک شبه به وجود نیومده و سالها روش کار کردم.

    اون زمان من واسه یک شخصی کار میکردم که شغلش لوازم خونگی بود.و برنامم این بود که تخصص و تمرکزم رو ببرم سمت فارکس و بازار های مالی که شغلی هست که عاشقشم.

    ولی بعد از دیدن فایل های هادی جان عزیز که خیلی خیلی آموزنده بود. ولی متاسفانه ادم از اون جایی که به خودش مقزور میشه دقیقا از همون جا سقوطش آغاز میشه.و یه جورایی از اون سمت خر افتادم.

    پیش خودم گفتم من با همه قدر فروش و دبدبه و کبکبه چرا بشینم با این درامد پایین برای این فرد کار کنم ..برم تو کاری که برا خودم باشه و پورسانت و کمیسونشم بالاتر باشه

    من تصمیم هیجانی گرفتم و از کار قبلیم اومدم بیرون و کل ورودی هارو قطع کردم که مثلا بهاش رو داده باشم و خداوند ایمان من رو ببینه و سریع تر به درامد و کمیسون های بالا برسم.

    خب ساخت باور های تروت تو اون مسیر املاک و کار کردن فراوان روی خودم باعث شد خیلی سریع کار رو به صورت حرفه ای یاد بگیرم چون از قبل 7سالی هم تو کار فروش بودم این خودش به کار سرعت داد.

    ولی به خاطر داشتن یک سری ترس ها مث دور خوردن در معامله همین اتفاق هم افتاد و به خاطر شرایط مالی بدی که داشتم با یک بچه کوچیک.. سختی مالی بر من حاکم شد مجبور شدم بیام بیرون و بچرخم سمت کار قبلیم.

    چند تا درس داشت برای من:

    _که در راستای هدفم قدم بردارم و در اون راستا هدایت بخوام.

    _من نیومدم در این دنیا که همه کارهارو بخوام انجام بدم.

    _وقتی هدایت رو مجبور نمیکنی خودبه خود تو مسیر رودخانه و مسیر درست میوفتی و رشد پیدا میکنی.

    _شکر خدا از روزی که رها کردم و گذاشتم خدا برای من انجام بده کلی هدایت شدم به سمت شغل مورد علاقه ام و کلی اتفاق ها و شرایط عالی برای من رخ داد.

    خدارو سپاسگذارم بابت این فایلی که گذاشتید استاد عزیزم.

    حتی یک تصمیم کوچیک حتی برای بازی کردن با هانا جون دخترم. یا برای قول دادن برای اینکه باهاش بازی کنم. قبل هر کاری نگاه میکنم ببینم تو چه شرایطی هستم. اگر ببینم تصمیم از روی احساساته. لبم باز نمیشه.

    عاشقتم پیامبر خدا. . . سپاسگذارم از خداوند که به قول خودتون با محکم کوبیدن تو گوش من راه رو به من نشون داد. خیییلی وقته که دیگه از جهان چکو لگد نخوردم. و هرچی که بشه. میگم چشم و انجام میدم. هرچی تو بگی بابا جون. هرچی تو بگی ربی من.

    در پناه خدا باشی..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم کلوشادی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلام خدمت همه دوستای خوبم و استاد عزیز و مریم مهربان

    من هم تجربه های زیاد و بدی دارم از اینکه در خشم و عصبانیت ، تصمیم گیری کردم و سریع عکس العمل نشون دادم.

    هر جایی با عجله و در بهم ریختگی احساسی تصمیم گرفتم و رفتار کردم به دنبالش یا خیلی زود از تصمیمی که گرفتم پشیمون شدم یا نتیجه منفی کسب کردم.

    واقعا کنترل خشم و کنترل رفتار ، کنترل میزان و تن صدا در زمان عصبانیت مهم هست ویکی از توانایی مهم هست که اگر بر ان اگاه بشیم میتونیم با رفتارهای مناسب ، مدیریتش کنیم. من مشکل خیلی بزرگی برای کنترل خشم داشتم و به لطف اموزش های استاد و اگاهی هایی که در خیلی از صحبتهاشون دادن و شناخت بیشتر خودم تونستم نسبت به قبل بهتر و بهتر بشم. و باز هم نیاز به تکامل بیشتر دارم .

    شناخت خودم: چون یاد گرفتم در یه زمان هایی که بهم ایراد میگرفتن و من پذیرشش را نداشتم خیلی زود تحریک پذیر میشدم و در مدت زمان کوتاهی بعد از زیرسوال رفتن با عصبانیت و خشم همه چیز را خراب میکردم. یا برخورد بدی میکردم تصمیم اشتباه میگرفتم .

    یاد گرفتم محیط پر تنش و یا محیطهایی که افراد دارن غیبت میکنن ، خیلی خیلی زود شرایط را به خاطر انرژی منفی اش به سمت دعوا و تنش های شدید تر میبره و من یاد گرفتم در محیط های پر تنش اگاهانه تر برخورد کنم و حواسم بر کنترل احساسم باشه.

    در زمان خستگی جسمی و روحی ، تحریک پذیری بیشتر میشه. در ترافیک های شدید مردم تنش بیشتری دارن و این اگاهی ها کمکم کرد رفتارهای درست تری را نسبت به قبل داشته باشم. و برای خودم خط قرمز کشیدم که رفتاری را از سر خشم انجام ندهم که بعد مجبور بشم بابتش عذرخواهی کنم و شرمنده رفتارم باشم.

    برای کنترل خشم و عصبانیت :

    یا محیط را ترک میکنم و سعی میکنم خودم را برسونم به یه پنجره یا فضای ازاد که بتونم اسمون را ببینم.

    دستم را زیر شیر اب خنک بگیرم یا حداقل یک لیوان اب بخورم،

    راه رفتن در طبیعت به شرطی که دیگه به موضوع عصبانیتم نخوام فکر کنم و در ذهن خودم با خودم نجوا کنم موثره.

    دوش گرفتن. یا کنار اب و رودخانه رفتن. و کلا در طبیعت و در کنار اب جاری بودن برای من خیلی خیلی موثره.

    و این فایل اسناد واقعا بی نظیر بود و چقدر همه مردم نیاز به این اگاهی ها دارن. سپاسگزار خداوند هستم که من را در این مسیر قرار داد که هر روز بتونم بهتر و بهتر بشوم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2473 روز

    سلام به استاد و مریم عزیز و تمام اعضای خونواده صمیمی خودم، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه،

    چقدر این فضای پرادایس بینظیره واقعا زیباست و اسمش برازندشه، برانیی و مری زیبا که همیشه پیش همی هستن، انگار یه رابطه بین این دوتا شکل گرفته و هر کدوم برای اون یکی یه نفعی دارن و به این موضع پی بردن که همش پیش همن، آخه یکی دوجای دیگه هم و توی فایلای دیگه دیدمشون که با هم هستن، دلم تنگ شده استاد دوباره یه روز جت اسکی رو بنداز توی دریاچه یه گازی بده نفسش راست بشه،

    بازهم مثل همیشه استاد عزیز به نکته بسیار مهمی اشاره کرد،

    انگار تمام این فایلها برای من به ترتیب دارن ضبط میشن و خداوند از این طریق می‌خواد منو هدایت کنه به قدم بعدیم،

    من اصلا فکر نمی‌کردم به این موضوع که احساساتی تصمیم گرفتن اشتباه، تو هر شرایطی در هر حالت احساسی تصمیم میگرفتم و اصلا برام مهم نبود که چیکار میشه بعدش، فکر میکردم سریع تصمیم گرفتن و سریع عمل کردن و اخذ تصمیمات اساسی یعنی اینکه خودتو خوب می‌شناسی و عزت نفس بالایی داری، اصلا به این موضوع توجه نکرده بودم که چه ضربه هایی رو ناخواسته دارم به خودم میزنم،

    مثالی که از خودم دارم اینکه همین سال گذشته بعد از اینکه بدهی هام رو پرداخت کردم و رسیدم به صفر از زیر صفر خیلی حالم خوب شده بود و احساس قدرت زیادی میکردم، تصمیم گرفته بودم از لحاظ مالی پیشرفت کنم و شغلم رو تغییر بدم، از خداوند نشونه خواستم که چه کاری رو شروع کنم و اون هم طبق درخواست من منو هدایت میکرد، تصمیم گرفتم شروع کنم به خواندن قرآن و همینجوری که پیش میرفتم و می‌خوندمش دیدم چه چیزایی جالبی داره درمیاد ازش این فکر افتاد تو سرم که منم میتونم مثل استاد و بقیه آموزش بدم دوره تهیه کنم و یا اینکه برای خودم اصلا استفاده کنم و نیاز نباشه برم چیزی بخرم فقط کافی یه تایمی رو تمرکزی برم روش و بعد…

    هنوز درگیر ضربه هایی هستم که از اون تصمیم به ظاهر خوب ولی گرفته شده از روی حرس و طمع و از روی ترس،

    هیچ موقع به این فکر نکردم که بابا تو اصلا استعداد این نیست و توانایی هات برای چیز دیگه ای تکامل یافته اصلا به بگراند استاد نگاه نکردم و اون مسیری که طی کرده بود اصلا به چطوری میخوای کاری این کارو انجام بدی فکر نکرده بودم

    و توهم زده بودم شدید، از اون خواب راحت و آروم رسیدم به بیخوابی و افسردگی، حتی فکرای ناجور به سرم زده بود چون ورودی هام رو کنترل نمی‌کردم و اصلا حواسم نبود که چه ضربه ای دارم به خودم میزنم، هرکی هر حرفی میزد روم تاثیر میذاشت و تا مدتها توی سرم بود و بهش فکر میکردم، شده بودم علیرضا سابق و اوضاع داشت بد میشد همین الان که دارم می‌نویسم حالم بد شده ولی می‌نویسم تا از قول استاد بشه برام اهرم رنج و لذت تا دیگه تصمیم های احساسی نگیرم…

    ولی یه چیزی توی وجودم می‌گفت علیرضا برگرد همون جایی که از قبل بودی درسترین جا بود نخواه که شغلتو و توانایی هات رو عوض کنی فقط کافیه نوع نگاهت به زندگی عوض کنی، فقط کافیه نعمت‌هایی که داری رو ببینی، فقط کافیه نگاهت به خداوند رو عوض کنی و چیزی رو جدا ازش ندونی، شرک نورزی و در لحظه زندگی کنی تا خیر دنیا و آخرت نسبیت بشه، گفتم خوب پس من اگه همونیم که خودم این شرایط برای خودم ایجاد کردم پس خودم هم میتونم این شرایط تغییر بدم پس شروع کردم مثل همون اوایل مسیر و دوباره قراره این مسیر برم و خود سازی کنم با عشق و از زندگی لذت ببرم به امید روزهای بهتر و فقط از همین امروزم لذت ببرم نه حرس و ترس برای فردا داشته باشم و نه غمی از گذشته، امیدوارم خداوند منو به راه راست به را کسانی که به آنها نعمت داده هدایت کنه…

    راهکار من تو مواقعی که عصبانی میشم اینکه ترک میکنم اون محل و ازش اعراض میکنم و سوار موتور یا ماشین میشم میرم دور زدن تو طبیعت و با خودم حرف میزنم خودم آروم میکنم، دوش هم گزینه خوبی، بازی کردن با گوشی هم خوب برای من جواب میده،

    امیدوارم مفید بوده باشه برای دوستان عزیزم و این تجربه ای بود داغ، گفتم براتون بگم شاید کمکی به همگی مون بکنه هم من و هم شما، برای خودم و شما بهترین هارو آرزو میکنم از خداوند یکتا، به امید روزهای بهتر و زیباتر …️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    لیلا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1086 روز

    سلام خدمت دوستان و دو فرشته نجاتی که عاشقانه و دست ودلبازانه دارند اصول زندگی خودشون رو با ما به اشتراک میزارن

    سپاسگزارم از خداوندی که هر روز آگاهی های من رو بیشتر و بیشتر میکنه

    خیلی خیلی خوشحالم برای موضعی که امروز برام اتفاق افتاد و اون این بود که با فایل جدیدی که از استاد دیدم به درست بودن مسیرم بیشتر اطمینان پیدا کردم . چون امروز صبح من تصمیم گرفتم اصول و قوانینی که برای زندگی روزمره‌ باید رعایت کنم رو یه جورایی کاربردی تر کنم

    شروع به نوشتن کردم صفحاتی را مجزا برای هر موضوع در نظر گرفتم مثلا اصول برخورد با دیگران ، اصول برخورد با مشکلات و تضادها ، اصول در صلح بودن با خود و …

    و در هر صفحه گزینه هایی که در آن اصل و قوانین جهان باید رعایت بشه رو یادداشت میکردم تا در هر زمان بتونم گزینه ها رو در ذهن مرور کنم و از اونها برای مسائلم استفاده کنم و این عادتی باشه برای برخورد من به هر موضوعی

    اون گزینه هایی که برای برخورد با دیگران در نظر گرفتم رو اینجا هم مینویسم و بسیار خوشحالم که با این فایل از استاد عزیزم که همیشه سپاسگزارشون هستم میتونم موارد بیشتری رو به این صفحه از نوشته هام اضافه کنم

    اصولی که برای برخورد با دیگران در نظر گرفتم :

    1_در برخورد با هر فردی این را یاد آور شوم که ملاقات با او حتی اگر لحظه ای باشد قرار است برایم درسی داشته باشه باشد (هیچ اتفاقی اتفاقی اتفاق نمی افتد)

    2_به حرف دیگران حتی اگر احساس کنم به ضرر من است بیشتر دقت کنم چون میتونم باورهای غلط خود را از احساسی که نسبت به صحبت‌های او دارم رو پیدا کنم و این باعث می‌شود خوب گوش کردن را یاد بگیرم

    3_برای برخورد بد وشدید دیگران زود به هم نریزم و بدونم جز نیروی خیر نیرویی در جهان نیست و همه چیز به نفع من خواهد بود چون خداوند فقط برای من پیشرفت و خوشبختی وسعادت می‌خواهد

    4_مواقعی که با دیگران برخورد دارم ذهن نجواگر را خاموش کنم و بدانم افکار منفی از سمت شیطان است و مهارت تبدیل آن به حس خوب و توکل و امید

    5_با آمدن ترس و نگرانی هر راه حلی که در بیرون به دنبال آن هستیم غلط است از نیروی درون باید کمک بگیرم و آن رسیدن به احساس خوب است

    6_سعی کنم از GPS بدن برای تشخیص خشم ، ترس و حسادت و … استفاده کنم که نشانه هایی مثل گرگرفتگی بدن یا تنگی نفس یا بالارفتن ضربان قلب و موارد دیگر که به من نشان می‌دهد دارم از مسیر خارج می‌شوم و باید راهی برای آرام کردن خود بیابم

    پاداش خداوند برای کسانی است که ایمان واقعی نشان دهند و احساسشان رو خوب کرده باشند

    برای گزینه آخر خداوند این فایل را برای من فرستاد تا بتونم به بهترین نحو این تمرین رو انجام بدم

    روشی که استاد دارن بهترین روش آموزشی است چون به صورت کاربردی تمام قوانین رو برامون توضیح میدن که قابل اجرا باشه و قدم به قدم با اونها پیش بریم و هیچ عذر و بهانه ای باقی نمیمونه برای انجام ندادن اونها

    امیدوارم همیشه شاد و سلامت و پیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ارتیست گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    درود خدا بر عباس منش بزرگ

    و مریم مهربااااااااااااااااااااااااااان

    چند روز پیش سفری داشتم به شیراز آقایی را در آنجا دیدم که گفت استاد عباس منش با تغییر. سه ماهه اش خان آخر قوانین را برای همگان کامل کرد

    بی نهایت بهترین ها تقدیم بر شما

    ایمان صد دارم که این سایت و بخش نشانه ی آیی برای قدم بعدی ابهامی بود بر استاد

    زیرا هر بار این کلیک را میزنم مه کنار می‌رود و پله ای برایم واضح میشود

    بخدا چند گفتم چه کنم کنترل خشمم که کیلک

    کردم و به این صفحه هدایت شدم

    و اکنون می‌نویسم که به این درک رسیدم

    نوشتن ذهن را به تفکر واردار نموده و از این طریق اجرای قوانین در ذهنم هک می‌شود

    همین دیروز نتوانستم خودم را کنترل کنم با همسفرو وارد بحث شدم . خودم آسیب دیدن و مریض شدم

    بارها این تجربه را داشتم که در لحظه خشم تصمیم اشتباه و درگیر شدم و یکی از عواقب اش مریض شدن بود

    یا در زمینه ترس همین عید امسال از روی ترس بالا فان قیمت طلا در اوج خرید کردم و بعد ضرر کردم

    یا ضربه ای بزرگ شبی خودم را از شدت خشم کنترل نکرده و ترسش در وجود فرزندم مانده و بعد از گذشت چندین سال خودم با او زجر میکشم

    و با خودم همین جا هم. می‌بندم که بقول استاد با هیچ توجیهی و منطقی دلیلی برای تصمیم در زمان اوج هیجان وجود ندارد

    حتی زمان خوشی که شده در سفر جو گیر شدم و خارج از تعادل هزینه کردم و بعد پشیمان شدم

    بازم سپاغ خدای رب العلمین که از زبان استاد این آگاهی را به من داد تا چراغی دیگر در دستانم باشد تا نورش سایه . مه را کنار بزند و با آرامش به ورژن بهتری از خودم بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    سلام خدا جونم خوبی منم خوبم

    استاد سلام

    متشکرم از درس امروز

    استاد کار خدا و قوانین ش چقققققدر دقیق ه، من یه کانال دارم توو روبیکا که آموزش قرآن هماهنگ با قوانین جهان هستی رو دارم ، تازه این کار مورد علاقه م رو شروع کردم ، و یه فایل فرستادم چند از بچه های کانال ترک کردن اولش خیییییلی حسن بد شد و ذهنم شروع کرد به سواستفاده کردن، که آره همین الآن جواب شون رو بده و بگو منظور من این نبوده، اون بوده….

    استاد یه چیزی تو وجودم می‌گفت صبر کن بزار حالت خوب بشه خودش بهت میگه راهکار رو.

    گفتم آره راست میگی بزار صبر کردم تا عصر همون روز ، و شروع کردم حالم رو خوب کردن کارهای روزمره زندگیم رو انجام دادم تا اینکه حالم خیلی بهتر شد

    فایل سایت رو دیدم که . عواقب تصمیمات احساسی.

    دیدم آره خداوند داره بهم راهکار میده و شما شدین مأمور این رسالت.

    خدایا متشکرم که راست گفتی ، ما به همه میدیم ، اونی که مسیر نور بخواد بهش میدیم، اونی که مسیر تاریکی رو هم بخواد بهش میدم.

    خیییییلی درس ها، خیییییلی نکته‌ها بهم یاد داد

    منم در توانم آنچه که توو این مدار تا به اینجا یاد گرفتم دارم عمل می کنم و آنچه که می فهمم باهاش زندگی می کنم درس ها رو می گیرم و رو باورهای کار می کنم که بزرگ بشم که رشد کنم که پیشرفت کنم.

    استاد خداوند رو شاکرم که خیییییلی کارش درسته و هر کجا ازش خواستم هداینم کرده و جواب سوالات م رو عالی میده.

    استاد عزیزم متشکرم از شما چه خوب تبلیغ رسالت می کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    زہرا کاظمے گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    سلام استاد من به محض دیدن این فایل رفتم حموم دوش اب سرد گرفتم و در شرایطی که یک اتفاق نادلخواه افتاد سعی کردم نفس عمیق بکشم و واقعا تاثیر خیلی خوبی داشت الان دارم سعی میکنم که از همون جایی که هستم تمام لذتم رو ببرم میرم به جاهای با صفای شهرمون که ان چنان هم نیست اما من باید از همون جایی که هستم زیبایی ها رو تحسین کنم از یک جوب اب از یک درخت سرسبز استادمن ارزوم الان این هست که قرار دادم رو تمدید کنن و در همین کاری که هستم بمونم و این الان یک خواسته ی شدیده چون من سر مسائل احساسی درمورد روابط انقدر احساس بد داشتم که به این اتفاقات در کارم برخوردم و تاثیرش تو شغلم قرارگرفت حالا میخوام ذهنم رو کنترل کنم به هرحال من تا اینجا خودم رو نابود کردم بسه تصمیم احساسی بیشتر در روابطم گرفتم که رابطه ای رو تموم یا شروع کنم و این خب خیلی تاثیرش عمریه ازدواج بخصوص به هرحال من سعی میکنم تمرکزم رو روی خیریت هاش بزارم چون الان ذهنم اشفته میشه درمورد نتایج بدش صحبت کنم مدارم خیلی پایین بود الان میخوام بکشمش بالا اما کلا من خودم رو تا حدی که شناختم به شدت احساساتی هستم و کنترلش تنها با کارهای هنریه یعنی زمانی که من بشینم و خودم رو با خوشنووووویسی تخلیه کنم دیگه اون احساسات منفی شدید یا مثبت شدید تخلیه میشن و به ارامش وعقل خاصی میرسم

    استاد من واقعا دلم میخواد برای قران زمان بزارم یعنی هرچی میگه برای خوشبختیه میگه مشروب نخور ی قطرشم حرومه چرا چون من میخورم بعدش احساساتم شدید تر میشه میخوام حس خوب داشته باشم جوگیر و هیجان زده میشم رفتارامو تصمیماتم درست و معقول نیست احساس بدم رو هم صد برابر میکنه استاد هروقت درمورد توحید حرف میزنید من یاد عمه بزرگم و همسرش میوفتم که چقدررررر توکل و ایمان دارن یعنی من مقاومت زیادی داشتم درمورد یک سری مسائل مثل مشروب و این جور چیزا اما الان مقایسه میکنم میبینم نه تمام خوشبختی در گروی رفتن یک مسیر درست با ایمانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    یاسر خدابنده‌لو گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    مورد 2:

    درباره تجربیاتی بنویسید که در چنین شرایطی توانستید ذهن خود را کنترل کنید. یعنی تحت تأثیر آن احساسات لحظه ای، هیچ تصمیمی نگرفتید یا حرفی نزدید و بعدا چقدر شرایط به نفع شما پیش رفت. اما با چشم خود دیدید فرد دیگری در همان شرایط یکسان، نتوانست ذهن خود را کنترل کند و بر اساس آن احساسات تصمیماتی گرفت که بسیار از آنها ضربه خورد.

    بنویسید در آن شرایط، چه راهکاری را برای کنترل ذهن در آن لحظه به کار بردید؟

    من یبار که با عزیز دلم تو دهات زندگی میکردیم ، نمی‌دونم چیشد و فاطمه جون خیلی اعصابش خورد شد بهم ریخت و خشمگین شد، و من میدونستم که چند لحظه دیگ اروم میش و تموم میشه این لحظات ، خیلی آروم برخورد کردم و باهاش همگام نشدم که منم اعصابم خورد بشه و ناراحت بشم و منم بهم بریزم ، قربونش صدقش رفتم و باهاش آروم صحبت کردم و اجازه دادم خشمش خالی بشه و به حالت عادی برگرده ، حتی بعدش خودش معذرت خواهی کرد و منم خیلی خوشحال شدم و راضی شدم از خودم که تونستم تو اون موقع دووم بیارم و چیزی نگم یا حد اقل دعوا نکنیم ، حالا هرچی که بود من دیگ آتیش این معرکه رو با حرفایی که در جوابش ممکن بود بگم رو نگفتم و خیلی از توهینا یا ملامتا یا حرفای رکیک رو جواب ندادم و اجازه دادم زمان همه چیزو حل بکنه و خداوند کمکم کنه

    اما خب عزیز دلم همچنان تو این عصبانیت موند و طول کشید که به این حرص و خشم کنترل پیدا کنه و خیلی اذیت شد، ناراحت شد و احساس بدی رو تجربه کرد

    راهکاری که تو اونموقع داشتم؟

    من والا تا جایی که یادم میاد اینبود که میخاستم فقد آروم باشم و حرفای استاد یادم میومد و سعیی میکردم به زندگی امیدوار باشم که میتونم زندگیمو بسازم و شرایط برای من همیشه عالی خواهد بود ، پس دلیلی برای ناراحتی وجود ندارع و من باید حس خوشبختی رو ایجاد کنم و همیشه تو مواقع سخت هست که باید عیار خودمو بسنجم و کنترل ذهن داشته باشم و پاداشها بعد این کنترل ذهن‌ها میرسه ، و من باید فقد تو مسیر باشم

    سعی میکردم این باور رو بخودم بگم که هرکس داره هرچیزی رو میگه یا بهش توجه می‌کنه یا فکرش به سمتی می‌ره بخودش مربوطه و فرکانس هرکسی رو خداوند میگیره و جوابشو بهش میده ، منی که نتایج خوب و احساس خوب و حس خوشبختی میخام باید دووم بیارم و ادامه بدم ، جهان به قدری دقیق هستش که هیچکس تو زندگی هیچکسی چه درجهت خوشبخت کردن یا بدبخت کردن دخالتی نداره

    و منی که دارم رو خودم کار میکنم مطمئنم نتیجه خوبی رو خواهم گرفت، هرچند شاید اتفاقی بیفته که شاید دوسندارم، آنا من بخدای بزرگ و رحمان و رحیم ایمان دارم

    اما چیزی که هست باید به همسرم بعوان شریک زندگیم و همراه و رفیق خودم اعتماد کنم ، احترام قایل باشم، تاجایی که میتونم موجبات خوشحالی خودمو و خودشو فراهم کنم، و می‌دونم خداوند بهم کمک می‌کنه تن این مسیر ، و از اونجایی که خداوند همه چیز رو ساده و راحت انجام میده راهکاراشو جلو روم میزارع

    من یه راهکاری هم که دارم بنظر خودم چیزی که خیلی حالمو خوب می‌کنه و کمکم کرده ، اینه که میام یه آهنگ خوب میزارم گوش میدم و سعی میکنم تصویر سازی خوبی بکنم یا باهاش هم‌خونی بکنم یا اصلا به چیزی فکر نکنم حداقل

    یا…بعد عروسیمون میام چند دقیقه فیلم عروسی رو هر روز چند دقیقه میبینم و سعی میکنم یه یادم بیارم لطف خداوند رو ، پاسخ‌های خداوند رو یه درخواست‌هام، جایی که باورام برام داشتن کاررمیکردن ، جایی که خدا خودش داشت زیبا میکرد همه چیو

    در کل من بعد از خرید دوره دوازده قدم و کار کردن بی وقفه‌ی روزانه روی خودم خیلی تغییر کردم و واقعا اصلا از کوره در نمیرم مگر تو چندتا مورد که یکیش گاهی وقتا با همسرمه …و خیلی دارم رو افکارم مسلط میشم و ناظر میشم

    و خداوند رو واقعاً شاکرم که دارم تو این مسیر فوق‌العاده حرکت میکنم و تکامل خودمو دارم طی میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    یاسر خدابنده‌لو گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    یا نام و یاد الله

    این کامنت سوم من تو این فایل بسیار عالی هستش که باتوگه به ندارم بهش هدایت شدم و بسیار عالی سعی کردم ازش استفاده کنم

    مورد 3:

    با توجه به راهکارهای فوق، وقتی احساسات بر شما غلبه می کند، چه روشی می تواند ذهن شما را آرام کند؟

    خب همین که از اون مکان برم بیرون خوش خیلی می‌تونه کمکم کنه چون میتونم یه فاصله زمانی ایجاد کنم تا بتونم تمرکزمو جای درستی بذارم و خشم خودمو خالی کنم و آروم بشم و دوباره بیام ناظر بر افکارم بشم و این ینی خبر خوب !!! ینی اینکه من دارم تو مسیر درست حرکت میکنم و این پاشنه آشیل رو دارم کم جون میکنم

    همینطور بتونم برم حموم ، دوش آب سرد بگیرم، خیلی عالیه و می‌تونه تو چند لحظه کلا بدنمو یا بقولی ذهنمو از اون حالت ما ارومی و افسار گسیختگی دربیاره ، و میتونم زیر دوش تمرکز کنم و باز باورهای مثبت رو مرور کنم با خدا صحبت کنم و احساس خودمو خوب کنم و بعدش بیام بیرون

    میخام اکر باز این حالتی شدم نفس عمیق بکشم و اگر تو هر حالتی هستم اونو تغییر بدم یا راه برم یا بشینم یا دراز بکشم به هر حال یه حرکتی بکنم اما نزدیک اون فرد یا چیزی که اعصابمو بهم ریخته نشم فقد نفس بکشم رو نفسام تمرکز کنم آروم باشم سعی کنم اکسیژن رو تو ریه‌هام احساس کنم و خوشحال بشم

    یا اینکه اگر اینم اوکی بود بیام تو سایت و دکمه مرا به سوی نشانه‌ام هدایت کن رو بزنم تا خداوند منو یه فایلی که کمکم می‌کنه هدایت کنه و اجازه بدم این فایل ذهنمو باز کنه و آرامش رو در من جاری کنه

    روش‌هایی که نوشته شده واقعاً چندین تاش یا همش بهم الهام شده بود اما وقتی تو این فایل بصورت یکجا دیدمشون خیلی برام الهام بخش بود

    قبلا در این وضعیت، چه ایده هایی را اجرای می کردی؟

    من تنفس عمیق و آروم رو اجرا کرده بودم موقع بحث با همسرم یا همون حالت احساسی شدید و خشم، و خیلی کمکم کرد برای چند دقیقه واقعاً تمرکز رو خودم داشتم حتی بعدش حالم خوب بود اما وقتی دیگ رها کردم خودمو و افکارمو دیگ افسار ذهنم از دستم در رفت ، بنابراین باید این روند رو ادامه بدم و فرکانس درستی ارسال کنم و بدونم که سیستم یه دقت هرچه تمام‌تر فرکانسامون رو بازتاب میده

    از سایت استاد استفاده کرده بودم ، که مثل همیشه کارساز و عالی بوده ، همین باعث شد که من باتوجه و استفاده از فایلای رایگان بتونم فایلای دوازده قدم رو بخرم شکر خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: