https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/04/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-02 07:19:262024-04-20 08:19:43گفتگو با دوستان 14 | باید پارو نزد…
124نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به وسعت بیکران عشق …به گرمای هستی بخش خورشید ..و درود بی نهایت به مریم بانوی عزیز و مهربان ..🌺🌺🌺🌺🌺
استاد جان من از طریق کلاب هوس هنوز موفق نشدم با شما صحبت کنم اما یه هدایتی درونم گفت که اینجا حرفهامو بگم و همین هدایت هم گفت که حتما شما میخونی.❤❤❤❤
بحث تغییر در من ریشه ای چند ساله داشته و ، وقتی که به این آگاهی رسیدم یه نگاهی به گذشته خودم انداختم و دیدم اکثر تغییراتی که داشتم همراه با چک و لقد و چکش سنگین همراه بوده …به این واقعییت پی بردم که اینننننقدر مقاومت داشتم که با وجود نشانه های بسیار زیاد و پی در پی باز هم حاظر نبودم که از لاک محدودیتهام بیرون بیام و تغییر کنم …اینقدر چکش خوردم تا مجبور شدم تعییر کنم .اما از ۳ سال پیش که از لاکم اومدم بیرون و در واقع اون همه چکش منو مجبور کرد ،به سمت شما هدایت شدم و داستان زندگیم کاملا متفاوت شد ..
استاد اینقدر قلبم بازه و خوشحالم که بقض خوشحالی گلومو فشار میده و گاهی هم اشک شوغ روان میشه .
داستان رو ازجایی شروع میکنم که من به مواد مخدر اعتیاد پیدا کردم و با اینکه از کودکی تحصیل رو رها کردم و به همراه پدرم شروع به کار کردم تا چند سالی شاگرد بودم و بعد خودم کار شخصی رو شروع کردم اما باز هم برای پدرم و برادر بزرگترم پیمانکاری کار میکردم و تمام درآمدی که داشتم از راه هنر خوانندگی و موسیقی بود چون وقتی که پیمانکار هم شدم بدون هیچ مزد و مواجهی کار میکردم تا جایی که کاملا افسرده و خسته شدم و پا در راه مواد مخدر گذاشتم .
و به مدت ۱۵ سال مواد مصرف کردم و در سالیان اعتیاد آننننننننننننننننننقدررررررر چک و لقد خوردم که به نهایت رسیدم .
در میان راه اعتیاد ازدواج کردم و صاحب فرزند پسر شدم که الان ۱۱ ساله هست و بزرگترین معجزه در زندگیم هست …چون وقتی که ۳ ساله بود مواد مخدر خورد و ۶ روز در کما بود و در اون لحظات قدرت رو فقط در خداوند رحمان دیدم و از خداوند خواستم که فرزندم را به من برگرداند با اینکه دکترها در بیمارستان خصوصی قطع امید کردند و گفتند که کارش تمومه و خودتو آماده کن …😭😭😭😭😭😭😭😭😭اما من به قدرت خداوند ایمان داشتم اما گهگداری بهش مراجعه میکردم چون فک میکردم نمیشه از خداوند زیادی خواست ؛یه وقتی مبیبنی اعصاب نداره میزنه آسفالتم میکنه .استاد دارم در حال اشک ریختن مینویسم .حالا میفهمم که چرا تو کلاب هوس نشد که بیام چون نمیتونستم حرف بزنم از بقض و گریه .
در هر صورت خداوند به من رحم کرد و فرزندم رو صبح روز هفتم به هوش آورد و دوباره زنده شد که این واقعه تمامیه پرسنل بیمارستان اعم از دکتر ، پرستار ،خدمه و هر کس که فرزندم رو دیده بود به گریه انداخت …اما من باز هم به خودم نیامدم و مواد مصرف کردم تا جایی که فقط همسر و فرزندم برام باقی موندن و من همه چیزم را از دست دادم .البته رابطه با همسرم هم که داغون بود و اینقدر چکش سنگین خوردم که یه روزی و یک جایی از همون خداوند خواستم که من رو نجات بده و چند روز بعد دستی از دستان خداوند من رو به کمپ فرستاد و پاک شدم و به خاطر این پاکی و فرزندم زبانم از تشکر و سپاسگزاری به درگاه خداوند عاجزه و اما در میان راه چندین شغل عوض کردم تا خداوند من را هدایت کرد به یک بیزینس عالی که مخزن سازی هست برای انواع تریلر ها …که به قول خودمون باک گازوئیل تولید میکنیم .و در این بیزینس من برای یک فردی کار میکردم که بعد از اینکه تکامل کاری و حرفه ایمو گذروندم به تضاد های بسیار فراوان برخوردم که دوباره چکش کاری شدم تا جایی که ۳ سال پیش بعد از کلی چک و لقد فهمیدم که باید تغییر کنم و درخواست دادم به خداوند که کمکم کنه تا برای خودم این بیزینس رو راه اندازی کنم و خداوند به طریق بسیار ساده واقعا بسیار ساده من رو هدایت کرد که در عرض کمتر از یک ماه من یک بیزینس شخصی در زمینه تولید مخزن گازوئیل راه اندازی کردم و اصلا متوجه نشدم که چجوری ردیف شد ، به قول شما با یه بشکن 👏🏻.
از وقتی که به سمت خانواده عباس منش و به سمت شما هدایت شدم داستان تغییر در من بسیار تغییر کرد.
و اینبار فهمیدم که تضاد ها به من مسیرم رو نشون میدن .
اما من یه تضاد دیگه هم داشتم که اون هم مسکن بود که چند سالی در خانه پدر خانمم زندگی میکردم در یک اتاق سقف گرد قدیمی که طبقه پایین بود و حیاط مشترک و حمام و دستشویی و آشپزخانه مشترک داشتیم و بسیار برایم آزار دهنده بود که وقتی تصمیم به تغییر گرفتم …یک زمین در یک منطقه عالی خریدم ،استاد ببخشید این رو هم بگم که من متولد قم هستم اما ساکن یزد ؛ یعنی از بچگی به استان یزد محاجرت کردیم .و شروع به ساخت کردم و یک ساختمان مسکونیه بسیار زیبا بنا کردم و از طریق بیزنسی که دارم به لطف خداوند صاحب یک خانه بسیار زیبا و روئیایی شدم و الان کمتر از شش ماه هست که در خانه خودم زندگی میکنم و بسیار لذت میبرم .
اما در این راستا به یک هدف اشاره بردم قبل از اینکه چکش بخورم و این در حالی هست که از لحاظ درآمد که به بیش از سی میلیون در ماه کسب میکنم ؛ خانه بسیار زیبا ساختم….و لوازم رفاهیات کامل برای خودم و زندگی ام فراهم کردم ، که هنر خوانندگی و موسیقی که داشتم نگذاشتم در من بمیرد و در خواست به خداوند دادم که من رو به بهترین مکان و بهترین زمان در این زمینه هدایت کند تا با صدای جادویی و گرمی که دارم عشق رو به خودم و انسانهای دیگر هدیه کنم و قدم در راهی که عاششششششششق آن هستم بگذارم …..
در کل تغییرات ژرف و شگفت آوری در زندگیه من اتفاق افتاد که به لطف الله زمانی که دیدمتون باهم در گوشه ای از پرادایس زیبا و بینظیرتون مینشینیم و صحبت میکنیم …که این هم یکی از خواسته های قلبیم هست ..
استاد جانم من با وجود گرمت عجیم شدم و غذای ذهنم فایلهای بی نظیر شماست و به خودم افتخار میکنم که در این مسیر هستم و هنوز بسیار جای پیشرفت دارم ….
خیلی دوستتون دارم ؛ عاشقتون هستم و در ساییه الطاف ربّ یکتا باشید …به امید دیدارتون 💖💖💖💖💖💖💖
چی بگم و چجوری بگم که حق این تبریک رو ادا کرده باشم…آخه کدوم استاد و معلمی اینهمه آگاهی رو که خودش به تک تک شون عمل کرده و نتایجش گواه ِ همه چیه، میاد میشینه ۴ساعت اونم بدون دریافت هیچ هزینه ای فقط و فقط بخاطر اون بزرگی ِ روحش بخاطر اون احساس عشق و رسالتی که در خودش یافته،اینهمه آگاهی ناب رو در اختیار شاگردانش قرار میده. استاد واقعا نمیدونم چطور از شما سپاس گزاری کنم ولی از اونجایی که میدونم ارزشمند ترین هدیه برای شما،نتایج ِ شاگردان تون هست ،مخصوصا اونجاهایی که خدای خودتونو در زندگی های ما.در کسب و کار ما،در روابط و سلامتی ما ،بصورت های مختلف،مشاهده میکنین و اشک در چشمان تون حلقه میزنه و به گوشه ای خیره میشین و به قول دوستان، اون دُر گرانبهایی که مهمان چشماتون شده رو زیر لبه ی کلاه تون،پنهان میکنین، من اومدم تا باز هم گوشه ای از نمودِ این خدای دوست داشتنی که توی زندگیم هویدا کردین رو،براتون هدیه بیارم.میدونم که هنوز بسیااااار بسیاااااار راه دارم تا برسم به اونجاهایی که باید، به اونجایی که شما هستین، اما از شما یاد گرفتم که باید برای هر موفقیت و پیشرفتی توی این مسیر، سپاس گزار باشم،از خدا. از شما مهربان ترین استاد…و از خودم .و از شما یاد گرفتم که بااااااید نتایجم رو به شیوه های مختلف برای خودم یادآوری کنم. بنویسم،نقاشی کنم،بگم،تایپ کنم تا ثابت قدم تر بمونم توی این مسیر. من می نویسم تا رد پا بذارم
می نویسم تا اون لبخند ِ آغشته به اشک، دوباره مهمون ِ صورت پر مهرتون بشه استاد عزیزم….
استاد جان،من از شما توحید رو یاد گرفتم، اونجایی که گفتین بجای حرف زدن و ایراد گرفتن از دیگران و انگ مشرک زدن بهشون، رفتین سر وقت ترس هاتون و ایمان تون رو نشون دادین .استاد ،منم توی این مسیر،خیللللییی ترس ها داشتم و دارم
همون جایی که از شغل کارمندی که به قول شما،رویای خیلیاست، اومدم بیرون
سه بار استعفا نوشتم تا بالاخره موافقت کردن.چون نیروی بی حاشیه و بی درد سری بودم براشون. سرم به کار خودم بود. اجازه ی توسری زدن به هیچ کی نمیدادم،حتی بعضی پزشکایی که درون شون لبریز از خشم و حقارت بود.
اما حاشیه و درد سری نداشتم برا هیچکی.
استاد جان.من اونجا هنوز با شما آشنا نبودم و حدود دو سال بعد این سعادت نصیبم شد ولی فقط بخاطر اینکه فهمیدم برای این کار آفریده نشدم و روحیاتم با این محیط و این افراد و این کار و اون همه استرس که روی تمام زندگیم و فرزند و همسرم اثر گذاشته بود،ساز گاز نیست و یک بار بخاطر بی عدالتی و تبعیضی که مسئول اتاق عمل مون،توی برنامه ی شیفت ها و مرخصی ها بین ِ پرسنل میذاشت و خیلی دلی برنامه ریزی میکرد برا شیفت ها و مرخصی ها،ایستادم و حرفم رو زدم و گفتم چرا به من که ۴ماهه درخواست مرخصی میدم برا اینکه یه تولد کوچیک بتونم بگیرم برا پسر کوچولوم،مرخصی نمیدین.ولی به فلانی توی این ۴ماه هررررررماه مرخصی دادین؟و اونجا اون مسئول فکر نمیکرد که من بایستم و نذارم بهم ظلم بشه و برا همین خیلی بهم ریخت و بدتر،اصلا فکر نمی کرد که برم پیش مترون و درخواست استعفامو بنویسم و بگم دیگه نمیام.
استاد جان، اونجا همه خواستن رای منو بزنن یا دلسوزی بود یا هرچی، نمیدونم
مثلا میگفتن اینکارو نکن استعفا نده،بازار کار اشباعه بیکار میمونی باید بشینی خونه بچه داری و شوهر داری کنی و …..ولی استاد، من اصلا این چیزا برام مهم نبود اصلا نمیتونستم بمونم توی محیط کاری که ظلم رو تحمل کنم که کارش با روحیه م با لطافتم ناسازگار بود.من حتی بعد از اون ماجرا اصلا حتی یه بیمارستانم نرفتم فرم درخداست کار پر کنم.فقط یه جا رفته بودم و در این دو سالی که گذشت دو سه بااار از همونجا بهم زنگ زدن که برم کار کنم اما بهشون گفتم که اون فرم منو معدوم کنن و دیگه بهم زنگ نزنن.
استاد عزیزم
کاری که شب شیفت بودم و صبح میرسیدم خونه ولی انققققدددررر عاشق ِ دوخت و دوز و کارهای هنری بودم که نمیومدم مث همکاران، خونه بخوابم تا ظهر (چون کاری که علاقه ت باشه،ازش خسته نمیشی که برسی خونه بری بیفتی از خستگی و به زمین و زمان غر بزنی) من میرسیدم خونه با عشق کار هنری میکردم دوخت و دوز میکردم به خونه میرسیدم و غرق لذتی میشدم که با دنیا دنیا پولی که از اون شغل کارمندی میگرفتم، برام برابری نمیکرد…
استادجان
من اونجا استعفا دادم، با وجود همه ی حرفهایی که بهم میزدن که نباید اینکارو بکنم،
با وجود اینکه همسرم شغل آزاد دارن و همه یه جورایی میگفتن لااقل تو برو کارمندی و جاپاتو محکم کن برا پیری کوری تون….😑😑و من یک احساس محکمی درونم بود یه صدای مهربون و بلندی که میگفت تو نباید اینجا باشی ،من پشتت هستم،من از رحم مادر،کنارت بودم،همه چیزو برات مهیا کردم تا به امروز،غصه ی چی رو میخوری،کاری که فکر میکنی درسته رو انحام بده.
باید پار و نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هررررجا دلش خواست
به هرجا برو بدون ساحل همونجاست.. .
و استاد جان،من ایمانم رو نشون دادم (یه ذره،فقط یه ذره)و حدود ۲سال بعد این بیماری شروع شد و کلی از همون همکارایی که به من میگفتن داری اشتباه میکنی، آرزو میکردن کاش زودتر استعفا داده بودن و توی اون محیط آلوده و پر استرس،نبودن.چون وقتی این بیماری اومد، نیاز به کادر درمان چنننننندین برابر شد و دیگه با استعفای کسی موافقت نمیشد.استاد عزیزم
من هم وقتی به عقب بر میگردم و نگاه میکنم، میبینم خدایی که شما بهم شناسوندین که الان تا اسمش میاد،قند توی دلم آب میشه بجای ترس و وحشت، حتی اون روزایی که مثل الان نمیشناختمش، هوامو داشته و دستمو محکم گرفته.این خدا رو کدوم روضه و مجلسی به ما شناسوندن؟ این خدایی که هدایتت میکنه،وقتی حتی هنوز اونجوری که حقشه، نشناختی ش…😢استاد جان چطور از شما سپاس گزاری کنم که این خدا رو برام رو نمایی کردین
من خیلی وقته با اون خدای غضب ناک ِ پر از عقده و فقر، غریبه ام
از همون وقتی که شما گفتی این خدا یک سیستمه
از همون وقتی که گفتی اون هیچ ظلمی بهم نمیکنه
این منم که گاهی با افکار و باورهای خرابم، جریان نعمت و زیبایی رو در زندگیم متوقف کردم
و گاهی که یک قدم به سمتش برداشتم او به سمتم دوید و منو روی شونه هاش نشوند و گفت :تو به حرفای مردم کاری ت نباشه، گوشت به هدایت من باشه و الهامی که بهت میکنم و عمل کن و عمل کن و عمل کن و دیگه نه ترسی از آینده و پیری کوری داشته باش و نه غمی از گذشته.
استاد عزیزم
من از حدود یک سال قبل که با شما آشنا شدم، کسب و کار ِ مورد علاقه ی خودم رو از اتاق پسر کوچولوم اونم با یک چرخ سیاه قدیمی و پر سر و صدا و داغون که ۷۰هشتاد سالشه🙈شروع کردم،اتاق ِ اون وروجک و کارگاه ِ کوچک ِ من، مشترکه چون هنوز اتاق مجزا برای خودم ندارم اما اجازه ندادم محدودیت های حال حاضرم، فریزم کنه.
از زمانی که از شما شنیدم هر کاری که بهش علاقه داشته باشم، پتانسیل بی نهایتی برای ثروت ساختن داره، شروع کردم ،بیزنس خودمو ران کردم و کوچولو کوچولو،با همین بیزنس کوچیک، سرمایه ساختم و لوازم و ابزار اولیه کارم رو تهیه کردم و به لطف الله و آموزه های دانلودی و پر ارزش ِ شما ،درآمد ساختم اونم از کاری که فقط و فقط و فقط علاقه داشتم بهش
در شروع،هیچ تخصصی هیچ کلاسی هیچ مربی هییییچ دوره آموزشی نرفتم ولی هر روز با تمرین و تکرار و عشق و علاقه. خودمو به چالش کشیدم و مهارتهامو گسترش دادم و خدا رو هزاران مرتبه شکر الان هنوز به سال نرسیده، از پیج خودم بدون هیچگونه تبلیغی به درآمدهای میلیونی رسیدم. منی که هیچ آموزشی ندیده بودم منی که رشته دانشگاهم کارم کارشناسی بیهوشی بود، نه هنر!!!
اما احساس کردم هنر. اون چیزیه که حالم باهاش بهتره و رفتم سراغش و باهاش کلی پول ساختم.
استاد جان خیلی دوست تون داریم الهی که سالهای سال بمونین برامون.ازتون سپاس گزارم مهربان و سخاوتمند ترین استادم❤
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار وهاب من
سلام
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
خدا رو هزاران مرتبه شکر برای این سایت مقدس ، این عبادتکده توحیدی مون.
استاد جانم سپاسگزارم ازتون برای اینکه به الهام خدا عمل کردین و تمرکزی روی این سایت کار کردین و هر قسمت این سایت دریایی از آگاهی های ناب خداونده.
سپاسگزارم برای تک تک این فایلهای دانلودی که هر کدامشون بی نهایت ارزشمندن و فقط و فقط از عشق و سخاوت شماست که بدون پرداخت بهای مالی از طرف ما سخاوتمندانه در اختیار ما قرار گذاشتین و ما می تونیم با پرداخت انرژی و زمان و تعهد و تمرکز با درک این فایل ها و عمل به اونها از شما سپاسگزاری کنیم.
استاد جانم سپاسگزارم برای عمل به ایده ی تشکیل روم و ضبط این مصاحبه ، که هر کدوم از این فایلها دنیایی آگاهی و درس داره برای ما. و هم نعمت وجود تک تک این عزیزان که اینقدر آگاهند اینقدر عالی قانون رو درک کردن و اینقدر عالی عمل کردن تک تک شون رو تحسین می کنم.
استاد جانم و مریم سپاسگزارم برای بخش راهکارها و پاسخ به مسایل شما که هر کدام به اندازه یک محصول با ارزش هستن و هر بار خواندنشان درهایی از آگاهی رو برای من باز می کنه.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک محصولات تون که هر کدام هزاران برابر قیمت شون ارزش دارن و می تونیم با درک و عمل به اونا زندگی دلخواه خودمون رو خلق کنیم.
استاد جانم سپاسگزارم برای قسمت« مرا به نشانه امروزم هدایت کن» که هر بار که در جایی در دوراهی قرار می گیرم و واقعاً به مرحلهای می رسم که با تمام وجودم میگم خدایا من نمی دانم ، تو می دانی، تو بگو ، تو هدایتم کن که چیکار کنم، برام میشه تجلی معجزه خدا و وحی خدا ، اینقدر که عالی ، دقیق و واضح هدایتم می کنه.
استاد جانم سپاسگزارم برای بخش داستان هدایت من به خانواده که در پروفایل اعضا قابل خوندنه، و هر کدام برام درس هدایت خداست و اینکه قدرت رو از همه عوامل بیرونی بگیرم و فقط بدم به خدا
استاد جانم و آقا ابراهیم عزیز سپاسگزارم برای بهبود دایمی سایت و راحتر استفاده کردن ازش و این همه خلاقیت و دسترسی راحت به تمام قسمت های سایت
استاد جانم و مریم جانم سپاسگزارم برای به روز رسانی فایل های دانلودی و محصولات و دسته بندی عالی فایل های دانلودی
استاد جانم و مریم سپاسگزارم برای تک تک قسمت های سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا که مثل کارگاه عملی دوره ها و فایل ها می مونه برام.
استاد جانم و خانم فرهادی عزیزم سپاسگزارم برای بخش عقل کل و انتشار روزانه سوال ها و پاسخ های عالی که هزاران بار راهگشای من شده.
خانم فرهادی عزیزم تسلیت می گم عزیزدلم با تمام وجود از خدا براتون صبر و سلامتی و آرامش از تنها فرمانروای جهانیان خواستارم.
استاد جان سپاسگزارم ازتون فایل امروز و صحبت های نگین عزیزم و رهای عزیزم و آقا فرهاد عزیز و توضیحات بی نظیر شما به یادم آورد که چه نعمت بزرگیه این سایت ، آموزه های شما و چقدر کامل و بی نظیره و جالب هم اینجاست که روز به روز بهتر و عالی تر میشه.
استاد جانم و دوستان عزیزم سپاسگزارم برای قسمت کامنت ها و تک تک کامنت های بی نظیرتون که کلی برام درس داره.
استاد جانم، مریم جانم، خانم فرهادی مهربانم و آقا ابراهیم عزیز برای تمام عشقی که نثار ما می کنیدو بهبود دایمی سایت و تمام قابلیت های بی نظیر سایت سپاسگزارم
خدا جونم رب من ، فرمانروای من برای اینکه بودن در این سایت . بودن در مدار این آموزههای ناب رو از فضل وسیع خودت روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
و در آخر استاد عشق، تبریک می گم روزتون رو ، در حالی که با اختلاف بسیار زیاد تاثیر گذارترین معلم و استاد زندگیم هستین، بهم قوانین جهان مون رو یاد دادین و یادم آوردین که من قدرت خلق کنندگی زندگیم رو دارم و با تک تک صحبت هاتون، اعمال تون بهم درس درست زندگی کردن رو دادین.
یاد حرف اون روز استاد تون افتادم که گفته بود، بچه ها به صحبت های عباس منش گوش کنید که هم به درد دنیاتون می خوره و هم به درد آخرت تون .
استاد جان سپاسگزارم از تمام عشقی که نثارمون کردین و یادمون دادن هم دنیامون رو بسازیم هم آخرت مون .
هر جای زندگیم رو نگاه می کنم ، هر موفقیت و رشدی که توی تمام جوانب زندگیم می بینم قبلش ردپای شما رو می بینم، صمیمانه می ایستم و تا کمر براتون خم میشم و در قلبم دستان پر مهرتون رو می بوسم. سپاسگزارم ازتون برای تمام تاثیرات بی نظیری که توی زندگی گذاشتین ، می ذارین و ان شاالله تا وقتی که زنده ام تاثیر گذار خواهید بود توی زندگیم.
استاد جان سپاسگزارم که با درک و عمل کردم به قانون به راحتی و آسودگی به خواسته هاتون رسیدین و به من هم یاد دادین که طبیعی ترین راه راحترین راهه.
استاد جان سپاسگزارم که مفهوم هدایت رو درک کردین و به من هم یاد دادین که بپذیرم کن لایق هدایت خدام و خدا هر لحظه داره همه جهان رو هدایت کنه این منم که با تمرین و تکرار و تسلیم خدا بودن می تونم دریافت کنم هدایت های خدا رو که برام همون روی دوش خدا سوار شدنه ، انگار خدا همه کارهاش رو رها کرده و فقط داره کارهای من رو انجام میده.
استاد جانم سپاسگزارم که این همه توحیدی شدین و رسالت زندگی تون رو اشاعه توحید گذاشتین و تعهد و استمرار داشتین در انجامش و باعث شدین تا من کم کم خدای جدیدی رو پیدا کنم و هر روز خدای من برای من جدید تر و بی نظیر تر میشه و رابطه ام با او صمیمانه تر و دایمی تر میشه.
استاد جانم سپاسگزارم که از خدا خواستین تا بهترین ها و افرادی که آماده دریافت این آموزه ها هستن بیان توی سایت و توی مدار این آموزه ها ، که حالا از بودن هر کدومشون من این همه درس می گیرم.
استاد جانممممممممم سپاسگزارم که بدون پیش داوری و تعصب شروع به خواندن قرآن کردین و تشخیص اصل از فرع و انگار تازه قرآن با شما برای من نازل شد.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک قوانینی که آموزش دادین و تک تک نتایجی که من از عمل به اونا گرفتم.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک روابط عالی تون ، که دیدنش و درک کردنش باعث شده تا من روز به روز روابط عالی تری رو تجربه کنم.
استاد جانم سپاسگزارم که عالی تضادها رو به فرصت تبدیل کردن و اونا رو توی باور من ارزشمند کردین.
استاد جانم سپاسگزارم که بهم یاد دادین آنچه در جهان هست و از طرف خدا ست پر از خیر و نیکی و برکته، و هر بدی که به من می رسم از طرف خودمه.
استاد جانم سپاسگزارم که اینقدر تسلیمی خدا هستین و یادم دادین تا روز به روز تسلیم تر باشم و عامل تر باشیم و رها تر در جریان هدایت خدااااا
استاد جانم سپاسگزارم که همه چی رو با عینک قانون می بینید و تمام عقاید و باورهای گذشته رو پاک کردین و به من یاد دادین که وقتی همه چی رو با قانون می سنجم یعنی دارم درست عمل می کنم.
استاد جانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای نعمت وجود بی نظیرتون روزتون هزاران هزاران هزاران بار مبارک باشه ، ان شاالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشید. خدا برامون حفظ تون کنه.
خدای من خدای من الهی من قربون این عشقق بینهایتت بشم قلب خاهری اشکامم ریهت از این همه عشقق و بینهایتتتتتت اتصال نابت جان دلم چقدر چقدر زیبا نوشتیییی چقدر پراز هشقققی نازنینت من چقدر برایمم حضور خداییی چقدر برایم بوی خداوند را میدییی عشق خواهری چقدربا تمام وجودممم این عشق بینهایتت این اتصال نابت رو چقدررر چقدرررررر عاشقانه ی عاشقانه چقدربینهایتتت بینهایت تحسیینتتت میکنمم جقدربینهایتتت تحسیینت میکنم این عشقق نابت رو چقدرررر عاشق این اتصال بینظیرتممم عاشقتممم عاشقتممم تو چقدر پراز خدایی نور منن قلب من خدای من تموم شدمم چقدر غرق ترینن این عشق نابت شدم چقدر با تمام عشققق بینهایت چقدر زیباا سپاسگذاری کردی زیبای من چقدر زیبا تحسین میکنی چقدرعاشقتمممم چقدربا تمام وجودممم با تمام عشقممم چقدراین عشقق بینهایتت روو این اتصالل نابتتت رو اینن عالی عملگرایی ت رو چقدرررر هرلحظه ازت درس میگیرم چقدر بینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم عشق خواهری چقدربینهایت بینهایتتت بینهایت تحسیینتتت میکنم عشق دلم قلبم پرواز کرددد برای این همه عشق نابت خداروهزاران بارشکر میکنمم برای وجود نازنین استاد توحیدد و یگانه الکوی توحید و عمللل در زندگیمون خدارهزاران بارشکر میکنم برای وجود مریم نازنینم عشق زیبای من خداروهزاران بارشکر میکنم برای وجودد نازنینتتتت عشق عشق عشقق زیبای مننن قلب منن عاشقتمم عاشتممم خداروهزاران بارشکر که چقدر زیباا چقدرزیبا عاشقانه ی عاشقانه هرلحظه هدایتمون میکنههه عاشقمونهه عاشقمونه هرلحظه هدایتمون میکنهه هرلحظه بهمون الهام میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنههه خدای من شکرت هزاران بارشکرتت عاشقتمم عاشقتممم عاشق صدای نابت که صدای خداست برای من عاشقتم چقدر چقدربینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم عشق دلم قدر بینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم جقدربینهایت بینهایت تحسییینت میکنم عشق دلم بینظریی بینظیریی الهی که هرلحظه غرق بینهایت نعمت ها و فراوانی هاو غشق ثروت هاو بینهایت زیبایی های خداوندم باشی الهی که هرنچه در دل داری به بینهایت فراتررر و بینهایتتتتت بینهایت ترش برسی جان مننن عاشقتممم عاشقتمم بهترینن های بهتریننن های بهترین هارووو برایتت میخواهمم بینهایت بهترین هارو از یگانه قدرتت جهان که تنها قدرتت اوست همه چیزز اوستت او همه چیز میشودد تنها او کافی ترین کافی ترین است تنها اوو کافی ترینه هرلحظه هایتمون میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنه به سمت درک بهتر بهتر خودش هرلحظه هدایتمون میکنه خدای من شکرت عاشقتممم عاشقتم
استاد نازنینمممم عاشقتونممم بینهایتت بینهایت کاش کلمه ای بالاتر از عشققق بود من انو میگفتمم چقدرعاشقتونمم و چقدررر با تمام روح و قلبمم سپاسگذارتونم عاشقتونم عاشقتونم عاشقتمم عشق دلم چقدربینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم چقدربینهایت تحسیینتت میکنم جقدر قوق العاده بود چقدر بینظیر بود چقدر عاشقتممم چقدر عاشقتمم عشق خواهری
سلااااااامممم مرضیه خانم عزیز پیامت امروز به دستم رسید و واقعا ممنونم ازت واقعا خیلییییلییی الکی گیج شده بودم راستش و اینکه من مثلا خیلی این بچه ها میگن باور و باور و باور اصلا از این اسم بدم میاد و دوست دارم یکی بگه کار و واقعا من ندیدم کسی بدون تلاش موفق بشه و هر کسی رو دیدم ساعت ها حتی خیلی وقتا مثل استاد کارای سخت مثل کارگری و یا …. و همه باید اشتباهم بکنن و… و اینکه من خودم یک بار دستم رو بریدم و یک بار در خونه رو نبستم و دزد زد و…. کلی کارای احمقانه دیگه و فقط میگفتن باوره و…. ولی متاسفانه یکم دیز ۲ هزاریم افتاد ولی باصمیم قلب از شما تشکر میکنم و از خدا میخوام همون جور که گره از کارم گشودی کره از مشکلاتت وا بکنه و خدا پدر و مادرت رو بیامرزه واقعا و البته بزرگ ترین لذت من از درس لقابت بود که بچه های عقل کل ازم حس خوبش رو که گفتن اعتماد به نفس نداری گرفتن😐😉😅😥
سلام به دوستان خوب و همراه و استاد راهنمای ثروت و سعادت و سلامتی و توحید
نگین عزیز از ماجرای جالب آشناییش با استاد عزیز میگه مثل خیلی از ماها این داستان جالب و شنیدنی هست.فکر میکنم تند خوانی پله ای بود که در برهه ای از زمان قرار بود از طرفی برای استاد درآمدزایی کنه و از طرفی دیگه زمینه آشنایی خیلی از دوستان رو با استاد عزیز فراهم کنه.
ماجرای دوره تند خوانی استاد خیلی برای من درس داشت اینکه ممکنه خداوند در راه رسیدن به هدفت تو رو از جاهایی ببره که هرگز به ذهنت نمیرسه و اینها مثل پل میمونن پلهایی که مارو به هدفمون متصل میکنن.ولی امتیاز استاد این بوده که اغلب به هدایتهاش لبیک میگفته اغلب یعنی خیلی بیشتر از بقیه، اونم بخاطر این هست که خیلی بیشتر از بقیه رو باورهاش کار کرده ، والان این نتایج تو دستشون هست که الهی هزاران برابر برکت و سعادت تو زندگیش بیاد.
این جمله نگین عزیز رو خیلی تحسین میکنم که گفت: خدا رو شکر که قوانین وجود دارن و خدا رو شکر که ثابتن و تغییر هم نمیکنن.
واما استاد عزیز ، چقدرررر آرام و بی دغدغه و بدون عجله به حرفهای نگین عزیز گوش میده و اصلا کلام نگین جان رو قطع نکرد که مثلا عجله داریم یا زودتر حرفتو بزن یا یه صف طولانی وایسادن که صحبت کنن و…در حدی که خود نگین جان فکر کرد که تماس قطع شده. ولی استاد نازنین ساراپا گوش داره به حرفای دوستان سایت گوش میده و صبر و حوصله اش واقعا قابل تقدیره.
یادآوری این باور که تنها جریان در جهان هستی جریان خیر وسعادت و رحمت و فراوانی و خوبی هست وغیر از اینها غیر عادی هست وفقط وفقط باورهای محدود ما میتونه جلوی این سیل خردشان نعمت و سعادت و ثروت رو بگیره وما با کار روی باورهامون در واقع داریم خودمون رو با روال جهان هستی و کائنات عادی میکنیم و با خودمون، منبع، یا جهان هستی هماهنگتر میشیم. یعنی ما با کار روی خودمون وباورهامون داریم کم کم شکل و فرم و حالت طبیعی پیدا میکنیم، هر چه بیشتر کار کنیم طبیعی تر و نرمالتر خواهیم شد از نظر جهان هستی عادی تر خواهیم شد.
هر خیری که به شما برسه از خداست و هر شری از جانب خودتون هست یعنی هر کاری رو که درست انجام دادیم در خالت هماهنگی بوده و بقیه کارها در حالت عدم هماهنگی با خودمون و منشا و کائنات.
ما با کار روی باورهامون یک فعل رو انجام نمیدیم بلکه بیشتر یک عدم فعل رو انجام میدیم یعنی دست کشیدن از مقاومتها. که این خودش نیاز به یک سری اقدامات اولیه اساسی داره تا بهداین مرحله برسیم مثل تخریب یک سدّ قطور و محکم و ریشه دار. باید پارو نزد واداد ،باید دل رو به دریا داد…
جمله زیبای رها جان هم این بود که : خدا خیلی راحت داره هدایتدمیکنه و راه رو هموار میکنه.الهی شکر ولی این بخاطر کار روی باورهات هست رهای عزیز این راه برای خیلیها میتونه خیلی هم سخت باشه اگر که قانون رو بلد نباشن یا اصلا ندونن نقش باور توزندگی و دنیا وآخرت چی هست وندونستن اینها از نظر من فقر به معنای واقعی محسوب میشه.
استاد نازنین این بار در مورد تمرکز و ارزش تمرکز صحبت میکنه که مصادف شده با جلسه ۱۷ روانشناسی ثروت یک که الان من دارم روش کار میکنم و مثال عینی فوق العاده ای در این مورد.
این یک درس بزرگه که استاد تمام تمرکزش روی سایت هست و اگر جاهایی توی شبکه های اجتماعی هم پستهایی میگذاره تماما در راستای اهداف سایت هست .خیلی جالبه که خود استاد و مریم جان بارها گفتن که استاد به محض اینکه صبحها چشمش رو باز میکنه میره سراغ سایت و بازخورد فایلها و کامنتهای بچها، این یعنی اینکه سایت مهمترین اولویت استاد هست اما همین رو چقدررر تونسته توسعه بده و پر شاخ وبرگ وپر خیر وبرکت کنه که شاید کسی نباشه که این سایت الهی رو تحسین نکنه و خدا رو قلبا بخاطرش شکر گذار نباشه.
“نشانه امروز من “ظاهرا بر اساس رندوم هست اما چون هیچ چیز شانسی و اتفاقی در دنیا وجود نداره ،بارها وبارها وبارها اثبات شده که دقیقا فایلی برای من میاد که نیازم هستدو تو فرکانسش هستم همین دیروز بعد از مدتها رفتم سراغ نشانه امروز من و یک فایلی برام آورد که برق از کله ام پرید ، اولا من فکر میکردم که کل فایلهای دانلودی رو دیدم و براش کامنت نوشتم ولی این یکی رو تا حالا ندیده ونشنیده بودم، شایدم ماجرای تغییر فرکانسه که اصلا توی یک فرکانس جدید دقیقا یک کلمات و جملات دیگه ای رو میشنویم ودرک میکنیم واقعا نمیدونم که قضیه چیه ولی فایل برای من جدید بود.ومورد دیگه اینکه من انقدر با این فایل مچ و هماهنگ بودم که کلمه به کلمه اش بر قلب و وجودم مینشست و چقدرررر توی این برهه به دردم خورد و منو آروم کرد چون مامان هم تو وضعیتت مشابه بود به دلم اومد که برای اونم فرستادم اونم چقدرر ذوق کرد و ازم تشکر کرد.مطمئنم که خود این بخش از فایل هدایت الهی بوده و هربار این هدایت تکرار میشه، الهی بینهایت شکر.
فرهاد عزیز ۳ سال هست که با سایت آشنایی داره واز مسیرهای هدایتهاش میگه و چقدر از بازخورد کارروی باورهاش راضی هست و از وضعیت درآمدیش واینکه به کار طراحی سایت هدایت میشه سال ۹۹ رو علی رغم نظر خیلیها بهترین سال زندگیش میدونه واقعا احسنت.
چقدر خوبه که دوستان سایت توی ایران شناخته شده هستن.
استاد عزیز چقدر زیبا بچه ها رو تحسین و تشویق میکنه، لذت میبرم که بچها میرن دنبال علایقشون و ازش لذت میبرن.یکی از خوشبختیهام اینه که دوستانی چون شما دارم.
خانم فرهادی عزیز بهتون تسلیت میگم و صبر و آرامش برای شما و خانوادتون مسئلت دارم.
خدای بزرگ استاد دوباره در مورد ماجراهای ریز و کاربردی هدایت صحبت میکنه ، در مورد زبان هدایت و چگونگی درک اون و اعتماد بهش و حفظ این اعتماد تا آخر.
اینکه یک فایل یا یک شهر توی نقشه بولد میشه و چشمک میزنه و من میفهممش و بهش عمل میکنم.
خدایا من نمیدونم، من نمیدونم تو میدونی ،خدایا منو هدایت کن به چیزی که برای من بهتره، خدایا تو به من بگو.
یک آدم یا شهر یا فایل یا بیزینس یا رشته برات بولد میشه، قشنگ توی اون لحظه یکیش روشن میشه ومیرم توش حتی اگر ظاهرا توش چیزی نداشته باشه اینجاست که باید ذهن رو کنترل کرد تا با اما واگر مارو دچار تردید نکنه ، میگم اون لحظه خدا اینو بهم گفته حتما توش خیریتی هست، حتی رفتم توش اون چیزی که انتظار داشتم نبود باید به خودم بگم این همون چیزیه که برای من خوب و لازمه من باید این مسیر رو برم….
” این زندگی منه”
ممنونم استاد نازنینم روشنتر و واضحتر از این نمیشد ماجرای هدایت رو توضیح بدین، امیدوارم منم بتونم به همون خوبی که شما درک میکنین و عمل میکنین ،درک کنم و عمل کنم.🤩🤩🤩
سلام به آسو جان که از زمان سفر به دور آمریکا از پارسال کامنت هاشو میبینم و گاهی میخوانم و البته همیشه لذت میبرم .. سلام عزیز جان مهربان جان
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت
چقدر تحسینت میکنم که ادامه میدهی و دادی .. و مینویسی درکت را احساس خوبت را اینجوری گسترش میدی و خب طبق قانون هم اتفاقات خوب تری را رقم میزنی .. و میشه همون عمل به فرمانی که بهمون داده شده قولی که قبل از تولد ازمون گرفته شده .. یعنی منظورم مولد بودنِ .. مولد بودن خلق کردن .. هر روز نعمت های بیشتری را دریافت کردن .. هر روز ثروت بیشتری را ایجاد کردن ..
هیچ وقتی تا حالا به این شکل به این جمله ای که هدایت شدی و نوشتی بهش نگاه نکرده بودم ..
اونم اینکه من دارم روی باورهام کار میکنم، چرا؟ چون میدونم جریان طبیعی، این دنیا رو به جلو بودنِ خیر بودن برکت بودن .. طبیعی ترین شکل زندگی توی این دنیا در سلامتی کامل بودن، یک رابطه ی بینظیر و بدون وابستگی و دل بستگی با تمام آدما داشتن معنویت عالی داشتنِ آزادی مالی و زمانی و مکانی داشتن .. بایددد غیر از این طبیعی باشه اما خب انقدرر این سال هاا هر کسی دیده که اون غیر طبیعی شده طبیعی ترین و طبیعی ترین حالت زندگی هم شد متاسفانه غیرطبیعی ترین . و حالا داستان اینجاست که این خدا یک انرژی خلاق که همیشه دعای تو درخواست را پاسخ میده و داستان بعدش در تحقق خواسته ها اینکه که تو باید خودتو برسونی تووو برسونی به مدار دریافت خواسته ات .. و خب همه ی ما خداروشکر درخواست کردیم که زندگی اون چیزی نبود که میدیدیم .. چیزی فراتر بوده خدا یک چیز دیگه بوده اینی نبوده که همه میگفتن .. و هدایتتت شدیمم به جای درست مکان درست در زمان درست ..
هر کسی از مسیر خاص خودش ..
و میبینی چقدر چقدر چقدر این جریان ها قشنگن و میبینی که خدا چطوری یک نفر را هدایت میکنه و با هدایت او نتیجه هاش ایمانش باورهااشششششش درخواست هاش .. بی نهایت آدم دیگه خودشششش را هدایت میکنه به بی نهایت شکل و طرق به همون کسی که میخواست و هدایت شد و بسیار الهام بخش و تاثیر گذار ..
خدایا شکرت
آره اسو جان ِ جانان عزیزمم
سپاس گزارم به خاطر وجود ارزشمندت
سپاس گزارم که روی خودت کار میکنی که اینجوری داری هم شاد زندگی میکنی و هم دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنی ..
سپاس گزارم که نوشتی
من توی این فایل متوجه شدم که من با کارر کردن روی باورهام دارم فقط این مقاومت هاا را کنار میزنم که این خداااا این خدایییی که عاشق من و منو همینی که هست دوستم داره قضاوتم نمیکنه بیشتر از من میخواد ثروتمند باشم چرا که تنها راه نزدیکی به خودش با همین ثروتمند بودنم هست و نه هیچ چیز دیگه ..
بینهایت سپاسگزارم بابت کامنت زیبای شما دوست عزیز و خیلی خوشحالم که از زمان سفر به دور آمریکا کامنتهای من رو گاه گاهی دنبال میکنی و ازشون لذت میبری. خدا رو شکر میکنم که میتونم کامنت بنویسم، خدا رو شکر میکنم که دوستان و مشوقانی چون شما دارم.
بله همینطوره سلامتی و شادی و ثروت و سعادت و روابط عالی و فراوانی بدیهی ترین و طبیعی ترین و بهتره بگیم که تنها روال و جریان جهلن هستی هست که اغلب ناآگاهانه خودمون رو ازش محروم میکنیم.با آرزوی آگاهی و وضوح و شفافیت و درک قوانین زیبای الهی برای همه نوع بشر و تمام دوستان الهی این سایت و شما بزرگوار
سلام به استاد عزیزم و دوستان قشنگم اول از همه میخوام از استاد سپاس گزاری کنم بخاطر این فایل من از،طریق نشانه ای امروزم وارد این صفحه شدم و دقیقا همون چیزی بود که باید میبود و دوباره ودوباره به من یادآوری کرد اصل واساس جهانی که خداوند بر پایه یک قانون ثابت و غیر قابل تغییر آفریده و خدارو هزاران مرتبه شکر بخاطر این قوانین.
میخوام یکی از داستان های خودم رو که برام اتفاق افتاده که چطور خداوند پاداش ایمان و رها بودن و مقاومت نداشتن رو برای انسانی که تنها توکلی به خداونده و به غیر خداوند تکیه نمی کنه وتنها خداوند بزرگ رو باور داره و اونو یاور خودش قرار میده و اگر جایی دیگران به او جواب نه میدهند ناراحت و دلخور نمیشود و به بی نهایت دستان خداوند باور دارد به مسیرش ادامه میدهد.
نوروز 1400 به پایان رسید و بعد کلی اتفاق عااالی و بعد از آن که پنج ماه درخانه بودم و درحال تعمیر خانه بودیم تصمیم گرفتم که راهی پیدا کنم تا کاری داشته باشم وبیکار نباشم هنوز عید بود در یک جمع اقوام نشسته بودیم کلی حرف زدیم و من از آنها درخواست کردم آیا امکان هستش کاری پاره وقت در تهران برای هماهنگ کنید ،گفتن چرا پاره وقت من گفتم چون بعد یک ساعتی من دنبال یک علاقه میرم که دوست دارم خلاصه بعد این که این را گفتم همه کنجکاو شدن و پرسیدن این علاقه چیه برای ما همبگو من هم که آن چنان علاقه نداشتم گفتم امکان نداره این یک مسئله شخصی است خلاصه از من انکار از دوستان اصرار به هر حال من دوست نداشتم بگویم در آخر گفتم آیا کار رو برایم ردیف میکنید گفتن ،غیر مستقیم که خیر امکان ندارد ما کسی رو نمیشناسیم به هر حال من گفتم باشه فراموش کنید گروه اول از دوستان که جواب نه دادن ومن هم خیلی راحت از کنار این موضوع گذشتم .
تقریبا 10 روز بعد دوباره به یکی از نزدیکان دیگر که عمویم بود گفتم امکان هست درخواست کنم جایی در تهران برایم کاری هماهنگ کنی گفت اوکی برات اوکی میکنم با جدیت کامل گفت خیالت راحت اوکی میشه خلاصه 10 روز صبر کردم و اتفاقی به من زنگ زد و من هم گفتم کارم آیا هماهنگ شد عمو گفت واقعا شرمنده ام تهران کار نیست ،ومن برای دومین بار جواب نه شنیدم و این بار هم آنچنان اصرار نکردم و از کنار آن گذشتم .
چند روز گذشت…
یک روز درخانه نشسته بودمگفتمخدایا داستان چیه؟چرا اوکی نمیشه ،نشسته بودم توی خونه ،بجه ها باورتان شود باورتان شود ،یک آن چیزی در درونم گفتم چرا فقط تهران؟! برو ی جا دیگه گفتم کجا ؟
فقط چند ثانیه فقط چند ثانیه یک چیزی در درونم به من گفت کیش. باورتان نمیشود گفتم آره کیش من میرم جزیره کیش ، برام خیلی دشوار بود داشتم میرفتم به جایی که کاملا برام ناشناخته بود ،من که پام ی تهران بود یا شمال حالا داشتم تغییری ایجاد میکردم که برم جایی که اصلا برام کاملا ناشناخته بود درآن زمان واقعا ناشناخته…
درآن موقع یادمه دو تا احساس کل وجودمو فرا گرفته بود یک احساس که میگفت دیوانه ای میخوای بری کجا اصلا میدونی کیش چقدر از شمال دوره میدونی تازه تو کی رو داری کی رو و یک احساس دیگر که به من میگفت تو برو تو حرکت کن من ،من هدایتت میکنم تو به من ایمان داشته باش. من بین این دو احساس گیر کرده بودم تو حسابم کلا درآن زمان 1 میلیون پول داشتم و بلیط هواپیمای رشت به کیش 820 تومن بود این یعنی اگر من میرفتم راه برگشتی نداشتم چون اصلا پولی نداشتم برآی برگشت ،خیلی میترسیدم ..خیلی …
یادمه زمانی که میخواستم بلیط هواپیما کیش رو بخرم بالغ بر 6 تا 7 بار میرفتم تا کلید خرید رو بزنم اما نمیتونستم چون بین ترس و آن سمت ترسها که یک دنیایی ناشناخته بود گیر افتاده بودم یادمه یاد جمله ای افتادم که در گذشته خونده بودم واین جمله در بهترین زمان به یادم اومد که به من گفت شجاعت یعنی این که بتونی از ترسهات بگذری چون اونور ترسهات یک دنیایی ناشناخته وزیبا درانتظارته، همین که این جمله درذهنم مرور شد بلیط رو خریدم هنوز باورم نمیشد اما رفتم بیرون به مادرم گفتم مامان من دارم میرم کیش کار اوکی کردم گفت چه کسی برات اوکی کرده ،گفتم یک رفیق دارم که برام اوکی کرده ،گفت کی ؟ گفتم یک رفیق دیگه …
دو روز فرصت داشتم کلی تو دیوار کیش گشتم هر جا زنگ زدم یا خاموش بودن یا کارمند نیاز نداشتن ،خلاصه بعد کلی کلنجار ی گوشه نشستم ودر مسیر جنگل پشت خونه مون گفتم من دیگه به کسی زنگ نمیزنم برای کار خدایا تو هدایتم کن فقط تو ،همین رو گفتم و تمام.
روز دوشنبه رسید ومن سوار تاکسی بودم تاکسی به من گفت داری کجا میری تاکسی رفیقم بود گفتم دارم میرم کیش ،گفت اونجا کار اوکی کردی گفتم آره ی رفیق دار برام اوکی کرده(دوستان رفیقی درکار نبود منظورم از رفیق خداوند بود خداوند) …
خلاصه رسیدم فرودگاه توفروردگاه نشسته بود نزدیک 20 دقیقه گذشت ،خیلی خوشحال بودم خیلی ،انگار داشتم وارد ی دنیای جدید میشدم،سر از پا نمیشناختم،با گرفتن این تصمیم برای اولین بار هواپیما رو دیدم برای اولین بار احساس کردم یک درجه بزرگ تر شدم دیگه شاید احمدرضا سابق نبودم دیگه اون پسری که فقط ی مسیر رو بلد بود حالا اون تغییر مسیر داده…
نشسته بودم همان طور که میدونید حداقل وزن رایگان برای مسافران 20 کیلو گرم هستش ،و هر مسافر فقط 20 کیلو میتونه باخودش حمل کنه خداوند شاهد درکنار من ده نفر دیگر نشسته بود دیدم از اون آخر یک مرد وزن دارن میان به طرف من نزدیک من شدن سلام کردن و گفتن ببخشید میتونیم ازتون کمک بخوایم گفتم چه کمکی ،گفتن وزن وسایل و خرت وپرت ما بالای بیست کیلو هستش دنبال کسی هستیم که کمکمون کنه میتونید کمکون کنید من مونده بودم چی بگم گفتم باشه خلاصه رفتیم که من گفتم جسارتا خودتون میان کیش گفتن نه پسرمون اونجاست برای اونه ،همین که اینو گفت احساس خوبی در وجودم ایجاد شد ،فقط همین به من گفتن داری میری کیش چیکار کنی گفتم نمیدونم حالا برم فعلا نمیدونم خلاصه شماره پسرشون رو دادن به من تا وقتی رسیدم کیش بهش زنگ بزنم تا بیاد تحویل بگیره ، وقتی رسیدم کیش زنگ زدم پسرش ،پسرش اومد وسایلش رو بهش تحویل دادم ،خدا شاهد الان که دارم میگم مو تو بدنم داره سیغ میشه من داشتم ازش جدا میشدم خودش منو صدا زد گفت ببین آلام داری کجا میری گفتم نمیدونم دارم میرم دنبال کار گفت نگران نباش اگه بخوای من دو جا برات سراغ دارم یکی شرکته و یکی غذای بیرون بر ،دومی جای خوابم داره (این چیزی بود که من در داخل هواپیما زمانی که داشتم ابرها روومیدم از خداوند درخواست کردم که جایی باشه خوب و جای خواب داشته باشه) گفتم باشه بریم باورتان نمیشود پول کرایه ماشین رو حساب کرد جالب بدونید رسیدم سرکارم همین که رسیدم برام غذا آوردن غدا ر خوردم کیفمو گذاشتم همون جا ورفتم بیرون گشتم هوای اونجا هم خیلی گرم بود خیلی آما من حتی 1 دقیقه برای کار در کیش نگشتم حتی یک دقیقه ؛اونجا بود که واقعا باورم به این هدایت بیشتر شد و فهمیدم که نشانه ؛منظور از نشانه هایی که خداوند در قرآن میگفت یعنی چی منظورماینه درکم نسبت به خداوند خیلی بیشتر شد خیلی وفهمیدم که تنها وتنها فقط وفقط بلید اول از همه از خداوند درخواست کرد چیزی که برای من همون اول رخ نداد و بعد از چند نه شنیدن این درخواست از خداوند انجام شد .
امیدوارماین تجربه من که واقعا برای خود من سرتاسر از هدایت الله بود بماند که خیلی جزئیات دیگر داشت گه دراین جا جانداشت بگم برایتان الهام بخش بوده باشه.
بازم بی نهایت از خداوند و استاد عزیزم ودوستان قشنگم ممنونم که این هدایت الله رو که برای من رخ داد با عشق خوندن امیدوارم کمکی باشه برای همه. سپاس گزارم
دوست عزیزم سلام خیلی لذت بردم از کامنت فوق العاده ات واقعا اشک از چشمانم جاری شد به خودم یاد آوری شد که هدایت همیشه هست از طرف خداوند و من باید از خدا بخواهم و نجواهای ذهنم رو خاموش کنم و قلبم را باز کنم برای هدایت االله
دوست خوبم گریه کردم من هم تجربه ای دارم مث شما زیاد میدونی گریه میکنم چون خیلی تنها هستیم مث ما کمه باور همه هدایت میشویم کافیه رها باشیم
سپاسگذارم ازمکتوبات شما تشکر
دوست خوبم ممنون ….
سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم و دوستان قشنگم اول از همه میخوام از استاد سپاس گزاری کنم بخاطر این فایل من از،طریق نشانه ای امروزم وارد این صفحه شدم و دقیقا همون چیزی بود که باید میبود و دوباره ودوباره به من یادآوری کرد اصل واساس جهانی که خداوند بر پایه یک قانون ثابت و غیر قابل تغییر آفریده و خدارو هزاران مرتبه شکر بخاطر این قوانین.
میخوام یکی از داستان های خودم رو که برام اتفاق افتاده که چطور خداوند پاداش ایمان و رها بودن و مقاومت نداشتن رو برای انسانی که تنها توکلی به خداونده و به غیر خداوند تکیه نمی کنه وتنها خداوند بزرگ رو باور داره و اونو یاور خودش قرار میده و اگر جایی دیگران به او جواب نه میدهند ناراحت و دلخور نمیشود و به بی نهایت دستان خداوند باور دارد به مسیرش ادامه میدهد.
نوروز 1400 به پایان رسید و بعد کلی اتفاق عااالی و بعد از آن که پنج ماه درخانه بودم و درحال تعمیر خانه بودیم تصمیم گرفتم که راهی پیدا کنم تا کاری داشته باشم وبیکار نباشم هنوز عید بود در یک جمع اقوام نشسته بودیم کلی حرف زدیم و من از آنها درخواست کردم آیا امکان هستش کاری پاره وقت در تهران برای هماهنگ کنید ،گفتن چرا پاره وقت من گفتم چون بعد یک ساعتی من دنبال یک علاقه میرم که دوست دارم خلاصه بعد این که این را گفتم همه کنجکاو شدن و پرسیدن این علاقه چیه برای ما همبگو من هم که آن چنان علاقه نداشتم گفتم امکان نداره این یک مسئله شخصی است خلاصه از من انکار از دوستان اصرار به هر حال من دوست نداشتم بگویم در آخر گفتم آیا کار رو برایم ردیف میکنید گفتن ،غیر مستقیم که خیر امکان ندارد ما کسی رو نمیشناسیم به هر حال من گفتم باشه فراموش کنید گروه اول از دوستان که جواب نه دادن ومن هم خیلی راحت از کنار این موضوع گذشتم .
تقریبا 10 روز بعد دوباره به یکی از نزدیکان دیگر که عمویم بود گفتم امکان هست درخواست کنم جایی در تهران برایم کاری هماهنگ کنی گفت اوکی برات اوکی میکنم با جدیت کامل گفت خیالت راحت اوکی میشه خلاصه 10 روز صبر کردم و اتفاقی به من زنگ زد و من هم گفتم کارم آیا هماهنگ شد عمو گفت واقعا شرمنده ام تهران کار نیست ،ومن برای دومین بار جواب نه شنیدم و این بار هم آنچنان اصرار نکردم و از کنار آن گذشتم .
چند روز گذشت…
یک روز درخانه نشسته بودمگفتمخدایا داستان چیه؟چرا اوکی نمیشه ،نشسته بودم توی خونه ،بجه ها باورتان شود باورتان شود ،یک آن چیزی در درونم گفتم چرا فقط تهران؟! برو ی جا دیگه گفتم کجا ؟
فقط چند ثانیه فقط چند ثانیه یک چیزی در درونم به من گفت کیش. باورتان نمیشود گفتم آره کیش من میرم جزیره کیش ، برام خیلی دشوار بود داشتم میرفتم به جایی که کاملا برام ناشناخته بود ،من که پام ی تهران بود یا شمال حالا داشتم تغییری ایجاد میکردم که برم جایی که اصلا برام کاملا ناشناخته بود درآن زمان واقعا ناشناخته…
درآن موقع یادمه دو تا احساس کل وجودمو فرا گرفته بود یک احساس که میگفت دیوانه ای میخوای بری کجا اصلا میدونی کیش چقدر از شمال دوره میدونی تازه تو کی رو داری کی رو و یک احساس دیگر که به من میگفت تو برو تو حرکت کن من ،من هدایتت میکنم تو به من ایمان داشته باش. من بین این دو احساس گیر کرده بودم تو حسابم کلا درآن زمان 1 میلیون پول داشتم و بلیط هواپیمای رشت به کیش 820 تومن بود این یعنی اگر من میرفتم راه برگشتی نداشتم چون اصلا پولی نداشتم برآی برگشت ،خیلی میترسیدم ..خیلی …
یادمه زمانی که میخواستم بلیط هواپیما کیش رو بخرم بالغ بر 6 تا 7 بار میرفتم تا کلید خرید رو بزنم اما نمیتونستم چون بین ترس و آن سمت ترسها که یک دنیایی ناشناخته بود گیر افتاده بودم یادمه یاد جمله ای افتادم که در گذشته خونده بودم واین جمله در بهترین زمان به یادم اومد که به من گفت شجاعت یعنی این که بتونی از ترسهات بگذری چون اونور ترسهات یک دنیایی ناشناخته وزیبا درانتظارته، همین که این جمله درذهنم مرور شد بلیط رو خریدم هنوز باورم نمیشد اما رفتم بیرون به مادرم گفتم مامان من دارم میرم کیش کار اوکی کردم گفت چه کسی برات اوکی کرده ،گفتم یک رفیق دارم که برام اوکی کرده ،گفت کی ؟ گفتم یک رفیق دیگه …
دو روز فرصت داشتم کلی تو دیوار کیش گشتم هر جا زنگ زدم یا خاموش بودن یا کارمند نیاز نداشتن ،خلاصه بعد کلی کلنجار ی گوشه نشستم ودر مسیر جنگل پشت خونه مون گفتم من دیگه به کسی زنگ نمیزنم برای کار خدایا تو هدایتم کن فقط تو ،همین رو گفتم و تمام.
روز دوشنبه رسید ومن سوار تاکسی بودم تاکسی به من گفت داری کجا میری تاکسی رفیقم بود گفتم دارم میرم کیش ،گفت اونجا کار اوکی کردی گفتم آره ی رفیق دار برام اوکی کرده(دوستان رفیقی درکار نبود منظورم از رفیق خداوند بود خداوند) …
خلاصه رسیدم فرودگاه توفروردگاه نشسته بود نزدیک 20 دقیقه گذشت ،خیلی خوشحال بودم خیلی ،انگار داشتم وارد ی دنیای جدید میشدم،سر از پا نمیشناختم،با گرفتن این تصمیم برای اولین بار هواپیما رو دیدم برای اولین بار احساس کردم یک درجه بزرگ تر شدم دیگه شاید احمدرضا سابق نبودم دیگه اون پسری که فقط ی مسیر رو بلد بود حالا اون تغییر مسیر داده…
نشسته بودم همان طور که میدونید حداقل وزن رایگان برای مسافران 20 کیلو گرم هستش ،و هر مسافر فقط 20 کیلو میتونه باخودش حمل کنه خداوند شاهد درکنار من ده نفر دیگر نشسته بود دیدم از اون آخر یک مرد وزن دارن میان به طرف من نزدیک من شدن سلام کردن و گفتن ببخشید میتونیم ازتون کمک بخوایم گفتم چه کمکی ،گفتن وزن وسایل و خرت وپرت ما بالای بیست کیلو هستش دنبال کسی هستیم که کمکمون کنه میتونید کمکون کنید من مونده بودم چی بگم گفتم باشه خلاصه رفتیم که من گفتم جسارتا خودتون میان کیش گفتن نه پسرمون اونجاست برای اونه ،همین که اینو گفت احساس خوبی در وجودم ایجاد شد ،فقط همین به من گفتن داری میری کیش چیکار کنی گفتم نمیدونم حالا برم فعلا نمیدونم خلاصه شماره پسرشون رو دادن به من تا وقتی رسیدم کیش بهش زنگ بزنم تا بیاد تحویل بگیره ، وقتی رسیدم کیش زنگ زدم پسرش ،پسرش اومد وسایلش رو بهش تحویل دادم ،خدا شاهد الان که دارم میگم مو تو بدنم داره سیغ میشه من داشتم ازش جدا میشدم خودش منو صدا زد گفت ببین آلام داری کجا میری گفتم نمیدونم دارم میرم دنبال کار گفت نگران نباش اگه بخوای من دو جا برات سراغ دارم یکی شرکته و یکی غذای بیرون بر ،دومی جای خوابم داره (این چیزی بود که من در داخل هواپیما زمانی که داشتم ابرها روومیدم از خداوند درخواست کردم که جایی باشه خوب و جای خواب داشته باشه) گفتم باشه بریم باورتان نمیشود پول کرایه ماشین رو حساب کرد جالب بدونید رسیدم سرکارم همین که رسیدم برام غذا آوردن غدا ر خوردم کیفمو گذاشتم همون جا ورفتم بیرون گشتم هوای اونجا هم خیلی گرم بود خیلی آما من حتی 1 دقیقه برای کار در کیش نگشتم حتی یک دقیقه ؛اونجا بود که واقعا باورم به این هدایت بیشتر شد و فهمیدم که نشانه ؛منظور از نشانه هایی که خداوند در قرآن میگفت یعنی چی منظورماینه درکم نسبت به خداوند خیلی بیشتر شد خیلی وفهمیدم که تنها وتنها فقط وفقط بلید اول از همه از خداوند درخواست کرد چیزی که برای من همون اول رخ نداد و بعد از چند نه شنیدن این درخواست از خداوند انجام شد .
امیدوارماین تجربه من که واقعا برای خود من سرتاسر از هدایت الله بود بماند که خیلی جزئیات دیگر داشت گه دراین جا جانداشت بگم برایتان الهام بخش بوده باشه.
بازم بی نهایت از خداوند و استاد عزیزم ودوستان قشنگم ممنونم که این هدایت الله رو که برای من رخ داد با عشق خوندن امیدوارم کمکی باشه برای همه. سپاس گزارم
با درود و سلام به دو استادان عزیزم استاد عباسمنش خانم شایسته جانم
و دوستان همراه سایت عزیزمون
نگین عزیز
وقتی بر میگردیم به گذشته ها و قدیم میبینیم که یک چیزی تهه قلبمون وجود داشت که میخواستیمش و هدایت شدیم به یک سری آدما که در جهت رسیدن به اون خواسته امون بوده…
اینکه. دوران دانشگاهی در اصفهان رو با خاطره تلخی گذرنده بودند و همیشه دوست داشتن که چنین دوره ای رو با شادی و خوبی و در زمینه ارتباط با استادان و همچنین نمرات خوب میگذروند… و بنظر میاد که یک حسرتی از گذشته رو دوست داشتن بنوعی براشون جبران بشه
و بخاطر این خواسته هدایت شدند به دوباره درس خوندن در یک تغییر رشته با شرایط متفاوت که تا مقطع ارشد با نمرات خوب و همچنین احساس خوب که جای تبریک و تحسین داره
در همین شرایط بقول ایشون قطب نما مسیر هدایتی دیگری رو براشون نشونه گذاری کرد
اینکه اگر تند خوانی بلد بودند میتونستند سریعتر کتاب های مربوطه رو بخوننند و این موضوع و تضاد سبب خیر شد که بمسیر تند خوانی استاد عباسمنش توسط همکلاسیشون ( آقا مهدی دستی از دستان خداوند ) هدایت شوند
و به همین ترتیب هدایت به محصولات و سایت استاد عباسمنش و تفسیرها و توضیحات قرآن هدایت شدند
ای جانم استاد بگ گراند پشت سر شما نمیدونید چی بود یهو حواسم رفت به اون مرغ آبی که توی دریاچه داشت از این سر به اون سر شنا میکرد و چه موج زیبایی رو توی دریاچه زینت داده بود . خدایا شکرت برای این زیبایی که پشت سر استادمون نقش بسته بود ( استاد جان همه چی زیباست چه پشت سرتون چه جلوی روتون 🕊🦆🦆 )
جواب استاد…
خدا هول داد… هر خیری به آدم میرسه از طرف خداست و هر شری که به آدم میرسه توسط خوده اون آدمع است
در جهان هستی فقط جریان نعمت خیر و خوبی مطلق هستش
چه نعمت سلامتی و نعمت
خوشبختی و نعمت پول و ثروت واین جریان طبیعی و بدیهی جهان هستی هست
( استاد جان جمله کلیدی 🔍🔎🔑🗝 )
یعنی همه چیز در این جهان هستی که وجود داره خیر مطلق هستش و بصورت طبیعی باید در زندگیمون وجود داشته باشه ولی اگر این جریان خیر بصورت عادی در زندگیمون وجود نداشت و ما داریم برای بدست آوردنش زور میزنیم ایراد از افکار و شری هستش که با باورامون جلوی این خوان نعمت و خیر وخوبی رو گرفتیم
باید پارو نزد و وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر کجا دلش خواست
به هر جا برد بدان ساحل همانجاست
پذیرفتن هدایت و یا
قانون پذیرش و نداشتن مقاومت برای باورهای نادرست و افکار منفی و نادرست نداشته باشیم خداوند همه رو براحتی و ساده به مسیر درست و مناسب هدایت میکنه
استاد جان دقیقا درست گفتید.. اگر قرار باشه هدایت بشیم مانند قایقی که وقتی بندازیمش توی آب و رودخونه با جریان آب خودش به سمت دریا حرکت میکنه 👌👌🚣♀️🚣♂️⛵ یعنی همه چیز براحتی و آسونی انجام میشه
نتیجه..👇👇👇💥
بمحض اینکه ما آماده تر میشیم و
رها تر میشیم و
خداوند رو باور میکنیم و
هدایتش رو دریافت میکنیم
و عملگرا میشیم
و مقاومت هامونو کمتر میکنیم
و خوشبین تر میشیم
و تمرکز میکنیم به زیبایی ها
و روی باورهای درستمون کار میکنیم همون جریان هدایت ما رو بسمت خوبی ها و زیبایی های بیشتر و بیشتر و قشنگتر هدایت میکنه و این روند رو باید بطور مداوم و مستعمر تا بینهایت ادامه بدیم
خدارو شکر
خدا رو بینهایت شاکرم که در این مسیر هدایت شدم و از جهان هستی درخواست میکنم که در این مسیر ثابت قدم و پایدار باشم تا به سمت نتایج پایداری هم هدایت شویم خدا رو بینهایت مممنون و سپاسگذارم
استاد جان در رابطه با توضیحاتی که برای فضاهای مجازی دادید که تمرکز بر سایت خودمون گذاشتید باید تشکر و قدردانی کنم برای هزاران فایل رایگانی که در سایت موجود هست و نظم و دسته بندی های
منظم و مرتبی که در این سایت وجود داره در همه زمینه ها و همچنین سریال زندگی در بهشت اولین قسمتش در
تاریخ دوم اردیبشت نود و نه ۹۹/۲/۲ بوده که تا الان ۱۶۴
قسمت آنرا دیدیم و بیشتر از یکسال هستش که خدارو شکر میبینیم و همچنین کامنت دوستانی که دیدگاه های زیبا و پرمحتوایی از درک آگاهی ها و تجربیات و موفقیت هاشون مینویسند فرصت و مجالی برای رفتن به صفحات مجازی دیگری پیدا
نمیشه .. با توجه به اینکه من خودم هر وقت یک فایلی از شما رو میبینم و بخوام دیدگاه و کامنت بنویسم حدودا چهار پنج ساعت زمان میذارم و چندین ساعت هم برای خواندن کامنت دوستان و کامنت گذاشتن میذارم برای این کتاب و گنجینه گرانبها
و عملا فرصتی برای فضای مجازی ندارم هر چند هرزگاهی میام توی اینستا ولی بیشتر برای پیج عباسمنش میام که از هیچ فایل و دستاوردی عقب نمونم مثلا دیشب امدم توی پیجتون که واکسن نوبت دومتون رو تزریق کرده بودید و یک مقداری حال ندار بودید و تب داشتید خداروشکر اعلام کردید که حالتون خوب شده و چقدر از این قسمت لذت بردم و خدارو هزاران بار تشکر کردم برای سلامتی شما و خانم شایسته جان که چقدر هوای شمارو داره استاد جان 🤩🤩🤗 که آب پرتغال و آب هویج و آب میوه درست میکردند دستشون درد نکنه و خدارو هزاران بار شکرگذارم که درسلامتی کامل هستید 🙏🙏🙏 و همچنین برای تغییراتی که در گارگاه چوببری پرادایس و لوازمی جدیدی که خریداری کردید تبریک میگم و همچنین خریدن تنور چوبی برای پخت و پز نان و پیتزا 🍪🍪 هر چند در زیر پیجتون هم کامنت گذاشتم و تبریک گفتم و توضیحاتی که در مورد این بیماری داده بودید و اینکه تسلیت میگم برای فوت دختر عموتون و همچنین تسلیت برای فوت پدر و مادر عزیز خانم فرهادی عزیز 🖤🖤🖤 و همچنین سالگرد دوست عزیز و صمیمیتون .. جاشون در بهشت..
استاد عزیزم مممنون و سپاسگذارم برای این توضیحاتی که در مورد سایت دادید و همچنین در مورد قسمت نشانهه من را هدایت کن
استاد جان یک چیزی در مورد این نشانه هدایتی بگم براتون
چند روز پیش تصمیم گرفتم که یک درخواست و هدفی رو
بصورت توصیفی بنویسم و پیش خودم گفتم که بمدت بیست و یک روز بطور مداوم تمرکز کنم روی این مطلب و با کنترل ذهن و تمرکز روی این هدف و درخواستم با نوشتن تمرکز کنم بدون اینکه جهان بخواد منو با چک و لقد تغییر بده برای این تغییر و تحول درخواستی در مدار هدفم نوشتم و بقول معروف دانه ها رو کاشتم.. بعد از چند روز پیشع خودم گفتم خوب برم توی قسمت نشانه های من.. استاد جان با کمال ناباوری اگه گفتید چی برام اومد ؟؟؟🤔🤔🤔🙄🙄
قسمت ۷۳ از سریال زندگی در بهشت که استاد دو تا جوجه در دستانشان داشتن و کلی مطلب برای دوره تکاملی جوجه ها در بیست و یک روز ( که خانم شایسته جان نوشته بودند ) .. بوجود میاد تا این تخم مرغ هایی که داخل دستگاه جوجه کشی بودند سر از تخم بیرون بیارند .. خدایا اااا اگر بدونید که چقدر این قسمت بصورت خیلی هدایتی به من گفت که . دقیقا همون بیست و یک روزی که به خودم تعهد داده بودم برای نوشتن و به ثمر رسیدن خواسته ام .. استاد جان نمیدونید چقدر از این جواب خوشحال شدم و انگیزه ی خیلی مضاعفی نسبت به این خواسته ام در دلم روشن شد .. خدایا شکرت خدایا ممنون و سپاسگذارم برای این سایت بینظیر عزیزمون
خدایا شکرت برای تمام این نعمت ها و برکت ها ی الهی
خدایا ممنون و سپاسگذارم
فرهاد عزیز هم با توضیحاتی که
در مورد تغییراتشون دادند مهر تایید گذاشت بر روی این هدف و خواسته ام
خدارو شکر برای تمام این نعمت ها و برکت هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه های زندگیمون هست
خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این درک آگاهی که از این فایل ها و خوندن کامنت دوستان دریافت میکنم
خانم شایسته جان عاشقتم میبوسمت و مممنونم برای تدوین و تنظیم تمام فایل های عزیزمون
امروز صبح با عشقم در مورد شما حرف میزدیم(ما ساعتها در مورد قانون وفایل استاد وکامنت بچه ها باهم حرف میزنم و درس ها ونکته ها رو بهم یادآوری میکنیم).در یک فایلی کامنتتون خونده بودم که نوشته بودی که بعداز مرگ همسرم رفته بودم هامبورگ وبعد به صورت معجزه دعوت شدی به کنسرت گوگوش و….
عشقم گف رویا سفرهای خارجه داشته..
در مدار ثروت بوده..الان تنها هدایت خدا بوده که به بهانه این تضاد بیاد به این مسیر چرا چون رسالت متفاوتی داره..
دوما اینکه اون رویا تونسته این همه نتایج کسب کنه بازم میتونه.
این صبحتا بین منو وعشقم رد وبدل شد که من اومدم سایت نشانه روزانه زدم و شروع کردم به کامنت خوندن که باز رسیدم به کامنت شما؟؟؟؟؟
گفتم حتما نشونه س که باید برای رویا بنویسم ..اولا خیلی شادی در کامنتت حس میکنم..
دوما پیام خدا به رویا جان
باید پارو نزد و وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر کجا دلش خواست
به هر جا برد بدان ساحل همانجاست
چیزی از خدا خواستی شک نکن عمل کن و درسته….
این شک باعث تعویق افتادن رسیدن به خواسته هامون میشه..
درود و سلام و وقت بخیر خدمت شما دوست عزیزم الهام جان و آقا ابراهیم گرانقدر ممنون و سپاسگذارم برای اینکه چراغ آبی رنگ سایت رو برام روشن کردید خدا رو شکر برای داشتن دوستان خوبی مثل شما عزیزان که نور چشمی خداوند هستید ..
از اینکه با همسرتون در مدار مشترکی هستید که تمام صحبت هاتون راجب قوانین و سایت و فایل ها و کامنت های دوستان هست چقدر لذت بردم و تحسین تون کردم خدا رو شکر
و از اینکه کامنت های منو خواندید و نظرتون رو نوشتید و اینکه نشونه های خوبی رو از کامنت زیباتون دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم .. واقعا منو بردید به خاطرات قشنگ آنروزها و این یادآوری خاطرات خوب برایم معنی و مفهوم قشنگی داشت..
چون استاد عزیزمون همیشه میگه با به یاد آوردن خاطرات زیبا یعنی به مدار نتایج و زیبایی های بیشتری هدایت میشید … وقتی کنسرت خانم گوگوش رو بهم یادآوری کردید خیلی خوشحال شدم و لبخند قشنگی بر چهره ام نشسته .. دقیقا در سال 2012 بود که تبلیغات کنسرت خانم گوگوش رو از ماهواره میدیدم و همش پیش خودم میگفتم یعنی میشه ی روز ی برم کنسرت ایشون !!!! آخه خیلی دوست شون داشتم
زمانی بود که هنوز اتفاقات ورشکستگی هام برام پیش نیومده بود و هنوز در مدار آشنایی با استاد عزیزمون نبودم .
وقتی این آرزو در قلبم شکل گرفت یهویی ویزای شینگن من جور شد در صورتی که زمانی بود که به هیچ کس ویزا نمیدادند حتی آن شخصی که برام دعوتنامه فرستاده بود و در ایرانر شرکت هواپیمایی هامبورگ کار می کرد به پسر خواهرش جواب رد میدادند و دو بار ریپت شده بود وقتی با چند تا سوال ساده دقیقا مثل استاد عزیزم به همون راحتی مثل آب خوردن و مثل برق و باد گفتند برو اون قسمت پول ویزاتو واریز کن و همه ی کارهای من جور شد و رفتم آلمان هامبورگ خدا رو شکر. وقتی فایل های استاد رو در مورد ویزای آمریکا در فرانسه رو میدیدم کاملا باور داشتم که استاد و خانم شایسته و مایک عزیزمون به همون سادگی و راحتی ویزای آمریکا را دریافت کردن و از این نظر باور قدرتمندی دارم چون قبلاً به همین راحتی به خواسته ام رسیده بودم خدا رو شکر ..
چند روز بعد دیدم دوستانم آنجا بهم گفتند یک سورپرایز برات داریم!!! من اصلا فکر نمی کردیم چیزی میتونه خوشحالم کنه که سورپرایز بشم .. یهویی دیدم بلیط کنسرت خانم گوگوش رو آوردن روی میز گذاشتند .. اصلا باورم نمی شد.. خیلی خوشحال شدم که عکس بزرگ خانم گوگوش رو روی بلیط دیدم و فوری ازش عکس گرفتم .. الان هم توی لب تاپ ام دارمش ..
الان میفهمم که چقدر در همزمانی های جادویی قرار گرفته بودم این که اینقدر قشنگ چنین هدیه ای بهم داده شده بود بدون هیچ زحمت و تلاش به آسونی و سهولت و به زیبایی عزتمندانه .. واقعا یکی از خاطرات بسیار شیرین و قشنگم بود که بلطف شما عزیزانم بهم یادآوری کردید و بقول شما عزیزان گفتید اینکه اون رویا تونسته این همه نتایج کسب کنه بازم میتونه
بله درسته با به یاد آوردن چنین خاطرات قشنگی صد درصد در مدار کسب موفقیت های بیشتری هدایت خواهم شد واقعاااا ممنون و سپاسگذار برای وجودتون خدارو صد هزار مرتبه شکرگذارم
براتون بهترین ها رو آرزومندم در کنار شما دوستان عزیزم خیلی خیلی خوشحالم ..!!!!!
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه
به امید و توکل به خداوند برداشتم رو از این گفتگو می نویسم
سلام استاد جانم و مریم جانم عاشقتونم وروز معلم رو به شما استادم که بهترین معلم زندگیم بودید از صمیم قلبم تبریک میگم بهتون که بهتریند و تکرار نشدنی و میگم خیلی خیلی خیلی دوستون دارم میبوسمتون از راه دور و بازم میگم عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم ❤❤❤❤💋💋💋💋💋💋💘💘💘💘💘💘
دوست خوبمون نگین جان: از داستان هدایتشون گفتند که خدایا چقدررررررر این هدایت عجیبه و از جایی که اصلا فکرش رو نمیکنی خداوند خیلی ساده وراحت هدایت میکنه و تو فقط مبهوت میشی که چقدر راحت چقدر طبیعی و بدیهی هدایت شدی وقتی در مقابل سوالهای ذهنت به جوابی نمیرسی و این خواسته تو ذهن تو هست ودرخواست پاسخ داری برای سوالهای خودت خداوند تو رو ارام ارام در مداری قرار میده که تو با افرادی برخورد کنی که هدایتت کنند به این مسیر الهی و این ارتعاش خواسته همیشه اگر در مدار درستی باشی به جواب می رسه نگین از تضادی که تو دانشگاه اصفهان داشت یه مقاومتهایی تو ذهنش از دانشگاه ایجاد شده بود که دیگه نمی تونست باور کنه که یه عده هستند که اتفاقا خیلی دوران خوبی رو تو دانشگاه سپری کردند و خاطرات خوبی هم دارند وقتی دیدن این افراد رو خواسته در وجودشون شکل گرفت که به دانشگاه برند و تجربه خوبی رو اینبار داشته باشه این خواسته همون طور که گفتند با مقاومتهایی که از تجربه قبلی داشتند همراه بود که خیلی خوب تونستند ایمان رو در عمل نشون بدند و رو ترسهاشون پا بزارند و مقاومتها رو کم کنند و وارد این مسیر شدند و تو رشته فناوری اطلاعات شروع کردند و اتفاقا خیلی اینبار تجربه خوبی داشتند وبا نمرات خوب این مراحل طی میشد و دوستان خوبی در این مسیر داشتند وخیلی هم بهشون خوش گذشت این نتیجه ی نشون دادن ایمان هست و قدرت ندادن به نجواهای ذهن و ترسها و دلشوره ها هست خداوند راه ها رو برات هموار میکنه و تو فقط مبهوت میشی که چقدر این مسیر راحت و لذت بخش بود خوب گفتند که با فایلهای معرفی دوره تند خوانی این مسیر رو شروع کردند و الان با دوره های۱۲ قدم و ثروت ۱ و ۲و ۳ و کشف قوانین چقدررررر رشد کردند و با دوره ۱۲ قدم اون مسیری که برای فهم قرآن رفته بودند با این دوره براشون به وضوح رسیده و الان خیلی درک بهتری از قرآن دارند و با بالا رفتن مدارشون افرادی که کنارشون بودند هم تغییر کردند و اگر هم فرکانس نبودند به راحتی رفتند استاد جان تجربه خودم من هم اینه که واقعا با شما توحید رو درک کردم و معنی ایات قرآن رو با درک خیلی بهتری میفهمم و خیلی لذت بخش شده این مسیر وقتی که با قران و درک بهتر از آیاتش همراه شدم .و این واقعا جای سپاسگزاری داره از شما استاد عزیزم که اینقدر به رشد و پیشرفت ما کمک کردید تا با خودشناسی به خدا شناسی هم برسیم وبا خودمون به صلح برسیم خدایا شکرت که تو این مسیر هستیم استاد جان انقدر این رشد وپیشرفت همونطور که نگین عزیز گفتند آرام و طبیعی تو زندگیمون، اتفاق افتاده مسیری که واقعا وقتی به گذشته نه چندان دور خودمون نگاه میکنیم باور نمیکنیم که این حد از تغییرات در زندگیمون و شخصیتمون رخ داده به این سادگی وزیبایی فقط به خودم این تغییرات رو هر روز یاد آوری میکنم و خدا رو سپاسگزارم . نگین عزیزم از اهرم رنج ولذت برای تغییر محل زندگیشون دارند استفاده میکنند که نشونه های این تغییر رو جهان داره بهشون گوشزد میکنه و استاد این اهرم و رنج ولذت رو تو ثروت یک عالی و کامل توضیح دادید و کامنتهای که زیر اون فایل هست از قرار گرفتن درست این اهرم تو ذهن بچه ها و دستاوردهایی که تونستند با این جای درست اهرم تو ذهن بسازندفوق العاده عالیهههه👌👌👌
استاد عاشقتمممممم که باز هم در مورد هدایت صحبت کردید این موضوع هدایت چقدررررررر زیباست فقط کافیه مقاومتها رو برداری و تسلیم تسلیم باشی با باورهای خوب ودرست خیلی ساده هدایت میشیم به سمت خواسته قانون اینه میخواهی و میشود اگر نمیشود ویا دیر میشود من من من مقاومت دارم ،باورهای محدود کننده دارم، من کنترل ذهن ندارم ،ورودیهای ذهنم رو کنترل نکردم ،من خوش بین نیستم ،من تمرکزم رو نکات مثبت ندارم ،من تسلیم نیستم وگرنه همون طور که گفتید استاد مثل قایقی که در مسیر یه رود جاری میندازی تو رو به راحتی میبره به دریا میرسونه خدایاااااااا هدایتم کن مقاومتهام رو بشناسم و بردارم تا جلوی این روند طبیعی جهان که روند خیر مطلقه روند خوشبختی و سلامتی و ثروت و روابط عالی هست رو اجازه بدم که وارد زندگیم بشه و این روند میتونه تا ابددددددد ادامه داشته باشه
(اى انسان!) آنچه از نیکى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست. و (اى پیامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستادیم و گواهى خدا در اینباره کافى است.
دوست خوبمون رها که گفتند مثل استاد عزیزم خیلی راحت و خیلی آسون وبدون هیچ زحمتی در مسیر درست هستند و همه چی خیلی عالی داره براشون رخ میده رهای عزیزم مثل اسمت کاملا تسلیم و رها بدون مقاومتی تونستی در مسیر خواستت باشی خیلی عالیه خداوند الگوی دیگه ای به من به من به من نشون داد و گفت که اجازه بده، تسلیمممم باش ،صبور باش، من به آسانی تو رو هدایت میکنم آسان میکنم تو رو برای آسانی ها خدایااااااا شکرت شکرت شکرت
استاد جان یه نکته طلایی گفتید که شما دارید از یک اصل صحبت میکنید و این اصل رو در تمام فایلها و محصولات و مستندها تکرار میکنید حالا ما باید با حرکت خارپشتی آرام آرام در مدار دریافت و عمل به این اصل قرار بگیریم فقط باید ادامه بدیم و تمرکزمون روی اصل باشه و بدونیم که تمرکز ما ارزشمنده و باید رو خودمون و خواسته هامون متمرکز باشیم و ادامه بدیم مثل قرآن که اصل رو گفته و بعد از گذشته ۱۴۰۰ سال هیچ تغییری نکرده و اگر هربار با درک بالایی در مدار بالاتر بخونیم آگاهی جدیدی رو دریافت میکنیم تو سایت هم تو قسمتهای مختلف از جمله نشانه امروز من ،عقل کل و ووووو هر کدوم جواب سوالهای بی جواب من رو به سادگی با دقت هزار درصد میده و این سایت یه گنج یه الماسه که تا پایان عمرم از خدا میخوام که تو این سایت الهی باشم و عملگرا به قوانین بدون تغییر خداوند باشم الهی امین یا رب العالمین
فرهاد عزیز که چقدررررر زندگیشون تغییرات مثبتی داشته و درکشون از قرآن بهتر شده و این روند رو به رشد رو ادامه دادند و از محصولات خانوادگی حتی دو فرزند کوچیکشون استفاده میکنند با هم تو این مسیر هستند و ۳ ساله که تو این مسیر هستند در بهترین زمان تغییر کردند زمانی که همه چیز ایده آل بود با دیدن کوچکترین نشونه ها تغییر کردند حتی با این که درآمد خیلی خوبی هم داشتند و دو تا خونه تو تهران خریده بودند برای خودشون ومادرشون ولی با ایمان در بهترین زمان تغییر کردند و پنیر خودشون رو جابجا کردند و رفتند تو مسیر مورد علاقشون طراحی سایت و خیلی خیلی موفق شدند و درامد خوبی دارند این که استاد شما همیشه میگید برید تو مسیر مورد علاقتون به خاطر اینه که با لذت و عشق کار میکنی و نتایج پایدار با باورهای درست وقدرتمند ایجاد میشه و واقعا باعث رشد و گسترش جهان میشی و ارزش خلق میکنی و چالشهایی رو که برات پیش میاد حل میکنی و خودتو رشد میدی و نتایج بزرگی رو کسب میکنی ایشون هم الگویی میشند برای من که تو مسیر علاقه همه چی هست هم لذت و عشق هم ثروت که به صورت طبیعی وارد زندگیم میشه خدایا هدایتگرم باش به مسیر درست مسیر علاقم که نه خستگی بفهمم نه زمان رو بفهمم نه تشنگی بفهمم نه گشنگی بفهمم فقط لذت ببرم و ثروت به صورت طبیعی وارد زندگیم بشه الهی امین یا رب العالمین
استاد در مورد این سوال فرهاد عزیز که گفتند نمیدونند از کدوم دوره هایی که دارند استفاده کنند ۱۲ قدم یا ثروت هایی که گرفتند خیلی نکته عالی گفتید که به نشونه ها دقت کنیم و از خداوند بپرسیم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن به چیزی که الان به من کمک میکنه ممکنه این هدایت به یه فردی باشه به یه محصول باشه به مشتری باشه به یه پیشنهادکاری باشه واون موضوع برات بولد میشه بهت چشمک میزنه اون لحظه کاری که من باید بکنم( اینه تسلیم باشم شک نکنم نگم شاید بهتر چیز دیگه باشه حتی اگر رفتم و اون نتیجه ای که میخواستم نداد شک نکنم حتما تجربه ای که به دست میارم چیزیه که بعدم به مسیرم کمک میکنه اینطوری میتونه مسیرم راحت و ساده پیش بره و نباید اون لحظه به چیزی که هدایت شدم شک کنم و به شکهام اهمیت ندم این بهترین کاری که میتونم بکنم )
به خانم فرهادی عزیزم در گذشت پدر و مادر عزیزشون رو تسلیت میگم و براشون آرزوی صبر میکنم و این آیه قرآن رو برای ایشون می نویسم تا تسلی خاطری باشه برای خودشون و خانواده عزیزشون
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند
استاد جان و مریم جان عاشقتونم که با عشق این گفتگو رو برای ما تو سایت میزارید تا الگو بدید به ذهنمون که فقط ادامه بدیم این مسیر رو نتایج صددرصد میاد عاشقتونممممممم😘😘😘😘
کامنتتون برای مسیله امروز من خیلی راهگشا بود من قسمت هایی که دوست داشتم کپی کزدم و نگهش داشتم.
استاد عاشقتمممممم که باز هم در مورد هدایت صحبت کردید این موضوع هدایت چقدررررررر زیباست فقط کافیه مقاومتها رو برداری و تسلیم تسلیم باشی با باورهای خوب ودرست خیلی ساده هدایت میشیم به سمت خواسته قانون اینه میخواهی و میشود اگر نمیشود ویا دیر میشود من من من مقاومت دارم ،باورهای محدود کننده دارم، من کنترل ذهن ندارم ،ورودیهای ذهنم رو کنترل نکردم ،من خوش بین نیستم ،من تمرکزم رو نکات مثبت ندارم ،من تسلیم نیستم وگرنه همون طور که گفتید استاد مثل قایقی که در مسیر یه رود جاری میندازی تو رو به راحتی میبره به دریا میرسونه خدایاااااااا هدایتم کن مقاومتهام رو بشناسم و بردارم تا جلوی این روند طبیعی جهان که روند خیر مطلقه روند خوشبختی و سلامتی و ثروت و روابط عالی هست رو اجازه بدم که وارد زندگیم بشه و این روند میتونه تا ابددددددد ادامه داشته باشه
وقتی که هدایت اومد نباید تسلیم باشم شک نکنم نگم شاید بهتر چیز دیگه باشه حتی اگر رفتم و اون نتیجه ای که میخواستم نداد شک نکنم حتما تجربه ای که به دست میارم چیزیه که بعدم به مسیرم کمک میکنه اینطوری میتونه مسیرم راحت و ساده پیش بره و نباید اون لحظه به چیزی که هدایت شدم شک کنم و به شکهام اهمیت ندم این بهترین کاری که میتونم بکنم
این فایل برای نشونه امروز من اومد مشکلی داشتم که اتفاقات بیرونی به خاطر ترس نگرانی و دلشوره من مقاومتی سر راه مسیله بود. چند ساعت پیش باخدا صحبت کردم و گفتم همه مسیرها رو رفتم نمیدونم باید چه کار کنم اگر مسیله استراحت و نگرانی من بهم بگو اگرم نیست راهکار نشون داد. که یکدفعه این فایل باز شد و گفت باید پارو نزد وا داد.
فهمیدم من دیگه نیاز نیست کاری کنم اروم باشم رها کنم تا خدا خودش مسیرو بهم نشون بده.
سلام به روی ماه استاد جان عزیزم و مریم جان و بچه های بهشتمون💖
با این فایل های محشر منم حسابی زندگیمو زیرو رو کردم و یادم به تغییرات خودم افتاد..
شاید اصل ماجرا برمیگرده به ۴-۵ سال پیش
اما بذارید از قبلش شروع کنم.
من همیشه یه آدم بینهایت ریلکس و بیخیال بودم! یا درواقع بذارید بگم برگی در باد! که هرجا باد میوزید منم به همون سمت میرفتم!
اما کاملا ریلکس و خوش😄 انقد که بابام همیشه میخندید و میگفت ساناز هیچوقت به خودش ریاضت نمیده😄😄😄😄
از مدرسه رفتنم تا دانشگاه و شغل و هر چیز دیگه!
اما یه چیزی درونم بود که فرق داشت! و اونم این بود که وارد هر کاری هم که میشدم بهترین خودمو نشون میدادم،
همزمان با دوره ارشدم تدریس هم میکردم اما خیلی دوسِش نداشتم!
دوره ارشد شاید متفاوت ترین دوران تحصیلم بود!
خیلی لذت میبردم از درس خوندن، و با این وجود که سطح دروس خیلی بالاتر و سنگین تر بود من با نمرات عالی پاس میشدم، حتی ۲۰ میگرفتم که اصن خودمم باورم نمیشد😂 البته طبیعی بود چون خیلی درسها برام لذتبخش و آسون شده بود.
همونجا بود که یکی از بهترین اساتیدم که خودشون آموزشگاه زبان داشتن منو به مدیر آموزشگاه معرفی کردن و من به عنوان مدرس جدید وارد اون آموزشگاه شدم..
زمانی که من وارد آموزشگاه شدم وضع آموزشگاه واقعا ناجالب بود، مشکلی براشون پیش اومده بود که در مرز تعطیلی بودن! اکثر کلاسهاشون کنسل شده بود و چندتایی هم که بود نهایت ۵-۶ نفر زبان آموز داشت!
من کارمو شروع کردم. هرچقدر بیشتر آشنا شدم بیشتر فهمیدم چه خبره!
همون اولین ترم بود که یه روز متوجه شدم بحثِ دو نفر از شاگردای عالی و قدیمی آموزشگاه که کلاسشون کنسل شده بود بین مسئولای آموزشگاه بود. متوجه شدم که میگفتن ارزش نداره کلاس برای ۲نفر! بفرستینشون توی یه کلاس دیگه!
من اجازه صحبت گرفتم ازشون. جلو رفتم و گفتم من حاضرم این کلاس دونفره رو حتی بدون دستمزد قبول کنم. فقط بذارید بچه ها ادامه بدن. من خوشحال میشم این کلاس ۲نفره رو تجربه کنم…
و اون کلاس ۲نفره بعد از تقریبا یک سال تبدیل شد به پر جمعیت ترین و درجه یک ترین کلاس آموزشگاه، و اون ۲تا دختر شدن دخترای من و چه خاطره هایی که با هم رقم زدیم💖💖💖
من حدود ۵سال توی اون آموزشگاه تدریس کردم و کلاس های اینشکلی زیاد داشتم، از اطراف و شهرای کوچیک دور و بر میومدن و میپرسیدن خانم فرزانه توی این آموزشگاهه؟! و بعد میگفتن اگر معلم بچه ما میشه ثبت نام کنیم وگرنه بریم یه جای نزدیکتر😄😍💖
همون روزا که کلاس های دونفره رو قبول میکردم و با دستمزد واقعا ناچیز با عشق بهشون درس میدادم، کلی ایده های دیگه به ذهنم میومد و با مدیرمون در میون میذاشتم و اونام که صداقت و پشتکار و عشق منو دیده بودن بی درنگ میپذیرفتن و عملیش میکردن،
یکی از اون ایده ها که ترکووووند، ایده چند زبانه شدن آموزشگاه بود!
من توی همون کلاسای دونفره با دخترام درباره زبان فرانسه حرف میزدم و گاهی یه چیزایی هم بهشون یاد میدادم و همین شد جرقه که استارتشو خودم بزنم،
چون زبان فرانسه رو تاحدی میدونستم سریع پیشنهادشو دادم و گفتم من خودم زبان فرانسه و اگر بتونم همزمان کلاس آلمانی هم برم هر دو رو خودم تدریس میکنم.
و شروع کردم به ادامه دادن دوره های فشرده فرانسه و بعد هم آلمانی.
کلاس های فرانسه خیلی زود تشکیل شد و بعد ایده زبان چینی که بشدت توی شهرستان ما بخاطر مشتری های چینی لازم بود اومد و دیگه واقعا ترکوووند!
حتی قبل از همه اینها من ایده دادم که وقتشه تابلو آموزشگاه عوض بشه و تغییر کنه به: اولین آموزشگاه چند زبانه….
خدایا شکرت چه روزای فوق العاده و لذتبخشی بود….
راستش من هیچوقت نتونستم بپذیرم ثابت بمونم! فرق من با بقیه معلمای آموزشگاه های کل شهرستانمون این بود که من به داشته هام اکتفا نمیکردم! با وجودی که ارشد میخوندم کلاس های مختلف زبان و روش تدریس و چت پیشرفته و کلی چیزای لازم دیگه شرکت میکردم، خودم شبانه روز فیلم و فایل های زبان اصلی میدیدم، و سعی میکردم خودمو رشد بدم،
اما بقیه به همون ۴کلمه که توی ۴سال دانشگاه خونده بودن اکتفا کرده بودن و بَهونشونم این بود که زندگی نمیذاره، تو مجردی راحتی! اختیارت دست خودته! ما اختیارمون دست خودمون نیست شوهر داریم بچه داریم!!!!! همینم به زور میایم محض یه آب باریکه! و من میدیدم چقدر کلاساشون بی روح بود و شاگرداشون بی انگیزه!
حتی بچه ها میومدن میگفتن خانم تو روخدا معلم ما بشید کلاسای شما خیلی عالیه😄 به شاگردام میگفتن خوشبحالتون شاگردای خانم فرزانه هستین 😄😄😄😄
و حتی علناً به منشی آموزشگاه میگفتن معلم ما رو عوض کنید ما میخواییم بریم با خانم فرزانه 😄😄😄👍👍👍
عاششششقشون بودم بخدا😄😍👍
هیچوقت نمیتونستم بقیه معلما رو بفهممشون چون پذیرفتنی نبود بهانه هاشون! چون متضادش رو زیاد دیده بودم! نمونه اش مامان خودم که ۳۰ سال بقدری قدرتمندانه و عاشقانه و فوووق العاده هم معلمی کرد هم برای ما مادری و همیشه هم به عنوان بهترین معلم انتخاب میشد، و البته پا به پای بابام که هر دوشون همکار هم بودن و همیشه ممتاز و محبوب بودن و مدام دنبال بهتر شدن بودن و چقــــــدر بهشون افتخار میکنم💖
من دختر این مامان و بابای پر افتخار و قدرتمند بودم که هیچوقت بهانه نپذیرفتم! الگو های زندگیم شاهکار بودن و من حسابی ازشون یاد گرفتم💖💖💖
درسته اون زمان انتخاب هام انتخاب خودم نبودن اما با تمام تلاشم انجامش میدادم و بهانه براش نمی آووردم.
خلاصه این چند سالی که تدریس میکردم آموزشگاه هم زیر و رو شد و تبدیل شد به بهترین آموزشگاه شهرستانمون.
و اما اصل قصه از اینجا شروع میشه…
همه چیز عالی بود، تا اینکه من دیدم دیگه همه چیز بشدت یکنواخت شده! دیگه داره تکراری میشه! و من که همیشه با یکنواختی سر ناسازگاری داشتم بی قرار شده بودم!
همه چیز عالی بود، من بهترین و تاپ ترین مدرس آموزشگاه که نه، شهرستانمون بودم و کلی پیشنهاد تدریس میگرفتم، تمام کلاس های پیشرفته مال من بود، کلی کلاس خصوصی داشتم که واقعا معرکه بودن، و البته در آمدم که توی اون ۴ سال ۱۰ برابر شده بود! و تا جایی حتی پیش رفته بودم که مدیرمون میگفت میخوام کلا آموزشگاهو بدم دست خودت و خیالم راحت بشه!!!
اما ته دلم دیگه داشت یه نوای دیگه سر میداد…
چند ماهی تعلل کردم! میخواستم مطمئن بشم! به منشی آموزشگاه گفتم من دیگه از ترم آینده نمیام! خندید گفت جرأت داری! مگه تو دلت میاد اینجا رو بذاری و بری؟! بخوای هم بری ما نمیذاریم! دیگه از این شوخیا نکن برو سر کلاست!!!!
یه لبخند زدم و رفتم!
همون ترم به یه تضاد عجیبی توی آموزشگاه برخوردم که کامل مطمئن شدم که باید برم! هیچ ایده ای نداشتم که چیکار باید بکنم!! فقط دلم به طرز عجیبی میگفت وقت رفتنه! آماده باش…
آخر ترم رفتم پیش مدیرمون و بهش گفتم اومدم خدافظی! یهو همه خیره موندن و هنگ کردن! گفت چی؟! گفتم اومدم خدافظی! دارم میرم!
گفت خیره ایشالا کجا بسلامتی؟؟ سفر در پیشه؟
دوستانه خندیدم و گفتم آره سفر بی بازگشت!
گفت چی میگی چرا اذیت میکنی؟!
گفتم نه جدی میگم، قبلا هم گفته بودم کسی باور نکرد! دارم میرم از اینجا کلا!
خلاصه اش کنم که با کلی اصرار و انکار و اشک و بقول شاگردام دل شکستن ها و بغل ها و هدایا و باور نکردن ها از طرف مسئولین آموزشگاه و شاگردام، من بالاخره تو اوج لذتبخش ترین دوران تدریسم پا در مسیر جدید گذاشتم. مسیری که فقط میشنیدم داره صدام میکنه… و جالب اینجا بود که ذره ای دلبستگی به هیچکدومش نداشتم وجالبتر اینکه بقدری اون کشش وندای درونم قوی بود که حتی به دلبستگی فکر هم نمیکردم و تمام تمرکز و احساسم به طرز عجیبی به سمت رها کردن و رفتن کشیده میشد. و این در حالی بود که هیچ چیز از این داستان هدایت و تغییر نمیدونستم! اما یه چیزی رو خوب یاد گرفته بودم و اون گوش دادن به صدای قلبم بود که هیچوقت در برابرش مقاومت نمیکردم، و شاید یه دلیلش این بود که تجربه بشدت سختِ انجام دادن کاری که دوسش نداشتم رو داشتم و یه جورایی برام مثل اهرم رنجی شدید عمل میکرد و دیگه قبل از اینکه به ذره ای رنج تبدیل بشه سریع رها میکردم و به سمت لذت میرفتم!
و اما حالا خوب میفهمم داستان چی بود…
چند ماه بعد درواقع مهاجرت کردم و اومدم شیراز و هر چی توی گذشته بود همونجا گذاشتم و آماده یه زندگی جدید شدم…
تقریبا یک سال بی هدف دنبال راه میگشتم! کلاسای آیلتس رو کامل رفتم، آلمانی خوندم، کلاسای مختلف روش تدریس و…. خلاصه هر چی فک کردم دیدم نه این اونی نیست که میخوام و باز همه رو رها کردم!
یه روز نشستم با خودم فک کردم! گفتم ساناز!!!!! چیو میخوای؟؟؟ رؤیات چیه؟؟؟ چیه که همه عمرت منتظرش بودی و خوابشو میدیدی و همه جا ازش حرف میزدی و حتی توی تمام کلاس زبانهات ازش مینوشتی و حرف میزدی و دلت براش پر میزد؟؟؟
اولین جواب دوچرخه بود و سفر به دور دنیا …
دلم به تپش افتاد، چشمام پر از اشک شد و گوشیمو برداشتم و شروع کردم به سرچ کردن باشگاه های دوچرخه سواری و …..
امروز بعد از ۳ سال از اون روز من یه دوچرخه سوارم که هر روز دارم حرفه ای تر میشم،
دارم کتابای فوق تخصصی دوچرخه سواری ترجمه میکنم که از بهترین و درجه یک ترین کتابهای این رشته در کل دنیاست…
دارم با حرفه ای ترینهای دوچرخه سواری کار میکنم،
عضو بهترین باشگاه دوچرخه سواری شهرمونم و به عنوان مسئول روابط بین المللشون هم فعالیت میکنم،
دارم تمرین میکنم که یه مربی عالی درجه یک بین المللی بشم و باز هم جهانم شگفت زده بشه از حضور من…
و کلّــی اهداف و رؤیاهای فوووووق العاده دارم که خدام داره بینهایت زیبا در مسیرم هدایتم میکنه…
داستان من از یک مهاجرت شروع شد که یه ندایی بی امان میگفت باید حرکت کنی، مگه رویاهاتو نمیخوای؟؟؟
الله اکبر… 😭😭😭😭😭
و اون حرکت چه چیزها که به من نداد!!!!
دوچرخم و رویای جهانگردیم،
آشنایی با این بهشت و عباسمنشی شدن،
و یا بذارید اینجوری بگم:
رها شدن….
بازگشتن به اصل…
😭😭😭😭😭
الله اکبر…
چند روزی بود که یکم سر در گم بودم و از خدام هدایت میخواستم که چیکار کنم؟؟ که تنها امید و پناه و یار و یاورم تویی خدا جانم بهم بگو چیکار باید بکنم؟؟؟
و چقدر قشنگ با این فایل ها بهم گفت برگرد نگاه کن ببین چقدر قدرتمندانه و عاشقانه و با لذت تا حالا هر کاری که اراده کردی انجامش دادی، اینم مثل همونا، با قدرت و عشق و لذت بیشتر همینم انجامش بده و بدون که این بار شاهکارتر خواهی بود چون قدرتمندتری، چون اینبار آگاهی…
خدای من….
دنیا خیلی منو دوست داشت که با اینهمه عشق و لذت منو به تغییر ترغیب کرد، یا بهتره بگم این خدای جانم عاشقم بود و هست و تا ابد خواهد بود که انقدر عاشقانه و در اوج منو حرکت داد و هدایت کرد و هر لحظه بیشتر و بیشتر منو به زیباتر شدن و قدرتمندتر شدن و خدایی تر شدن میرسونه….
این تغییر، تغییر شغل و محل زندگی و تغییر راه نبود! این شروع داستانِ اصلیِ زندگیِ دختریه که عوض نشد، متولد شد!
من یه آدمِ دیگه شدم، در یک دنیای دیگه…
دنیایی که حتی ذره ای قابل مقایسه با دنیا دنیا زندگیِ قبلیم نیست!
اگر اسمش تغییره، این تولد باشکوهترین تغییر زندگیِ من بود….
الهی بینهایت شکرت نفس جانم که وا دادن در دریای تو چه لذتی داره….
هزاران بار باید به خودم یادآوری کنم این مسیر هدایت باشکوه الهی رو، تا هر جا سست شدم یادم بیاد چه خدایی دارم و چه قدرتی به من داده،
تا یادم بیاد که بقول بچه ها خدام چه خوشگل برام میچینه….
استاد جانم…
این فوق العاده ترین، باشکوه ترین، ارزشمندترین، اصن همه چی ترین تغییر زندگی من بود که رها شدم و رنگ خدا شدم…
رنگی که هر روز پر رنگ تر و درخشان تر میشه…
رنگی که بینهایت رنگه و هیچ رنگی نیست….
عاشششششششقتونم من که بهترینید و انقـــــــدر جانانه بهمون درس توحید و عشق میدید و الحق که از بهترین بندگان خدایید که درس توحید و یکتاپرستی بهمون میدید 💖💖💖💖
عاشششقانه با همه وجودم که پر از عشق به شما و مریم جانه روز معلم رو بهتون تبریک میگم و همچنان عاشقانه تر و مشتاقانه تر منتظر دیدار روی ماهتونم💖💖💖💖💖
انقدر تک به تکِ فایل ها همیشه به موقع میاد و دقیقا جوابِ لحظه ای به درخواست های منه که من فقط در سکوت محوِ این نظم و دقت و قدرت میشم و سریع دست به عمل میشم و درونم تکرار میکنم « این خدا بشدت برای من کافیست»….
این خدا بشدت ستودنیست….
جان و جهانم، چه خوشبختم من که دل در گروِ تو دارم 💖
رها رها رهای نازنین خداوندمم عشق زیبای مممن الهی من قربون ابجی خوشگلم بشمم نمیدونی نمیدونییی چقدر چقدررر هدایتت خداوندم برایم بوودد چقدرررر پراز نشانه بودد چقدرر پراز کلامم خداوندم بود چقدررر خود خدادند بکد خدای منن خدای مننن چقدررررعاشقمونههه چقدرعاشقققمونه چقدر عاشققمونهه هرلحظه هرلحظه هدایتمون میکنهه چقدرزیبا هرلحظه هدایتمون میکنههه چقدرعاشققق این هدایت های نتبشم عاشققنمم الهی من قربون این ایمانتت ایم شجاعت این توکلت بشمم چقدررر پرازز ایمانیی چقدر پراز عشقیییی چقدررر متصل ترینیی چقدربینهایت بینهایتت یکهایت این ایماننن نابت رو چقدربینهایت تحسینتتت میکنمم عشق قلبمم چقدرربینهایتت بینهایتت تحسسنتتت میکنمم چقدرر بینهایت بهت افتخار میکنمم چقدربینهایتتت بینهاین این شجاعتت این قدم برداشتننت این هرلحظه دریافت صدایی خداوند را چقدربینهایتت با تمام وجودمم با تمام قلبمم چقدربینهایتتتت تحسینتت میکنمم عشق خواهری چقدربرام درس واشتتت از گجا بگم کجاش بمونهه چقدرزیبا ترین گفتی که مهم تریننننن. و زیبا تریننن هدیه اش این بود که به اصلل برگشتم چقدرزیبا گفتی اخ اخ تموم شدممم برای این عشقق این عشق. چقدرعاشقققتممم نازنین قلبم چقدرعاشقق این عشق نابتممم چقدرعاشققق این اتصالل بینظیرتمم چقدرر ستایش میکنمم این عشق نابت را چقدربینهایت بینهایت تحسسنت نیکننمم عشق دلم چقدربینهایتت بینهایت تحسسنتتتت میکنمم اینن درکک عمیق ونابت را چقدربینهایت تحسینتتت میکنمم چقدر زیبا گفتییی که چقدرزیباا هرلحظه هرلحظه هدایتتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه بهموم الهام میکنهه انچه که باید ببینیم و بشنویم را بهمون الهام میکنه
چقدرر زیبا گفتی این جمله چقدرزیبا بود چقدر هدایتتت ناب من بود
“”
چقدر قشنگ با این فایل ها بهم گفت برگرد نگاه کن ببین چقدر قدرتمندانه و عاشقانه و با لذت تا حالا هر کاری که اراده کردی انجامش دادی، اینم مثل همونا، با قدرت و عشق و لذت بیشتر همینم انجامش بده و بدون که این بار شاهکارتر خواهی بود چون قدرتمندتری، چون اینبار آگاهی…”” خدای من شکرت شکرتتت هزاران بارشکرت که چقدر زیباااا هدایتمم میکنییی چقدرزیبا عاشققانه عاشقققق منی عاشقق ترینییی به من عاشققق اینکه قدرتمند تررر عالی ترر با عشقق ترررر و تنهاااا تنهااااا با نگاه به توو که همه تویییی همه توییی تنهاا قدرت تویییی همه تویی تنها با توکل به تو رشد تر کنمم غرق ترین بشم در توو خدای من شکرت چقدرربینظیربود خدای من چه لذتی داره وا دادن در دریای تو چقدرزببا گفتی جان منن چقدرر چقدرعشقق کردم چقدر لذت بردمم چقدربینهایت بینهایتتت تحسسنتتتت میگنممم نازنین رهای منننن عشق منننن این ادامه دادن بینظیرتت این عشق نایتت این توحیددد نابت جقدرررربینهایت بینهایت تحسسنتتت میکنم زیبای من چقدرربینهاست تحسسنتت میکنمم
جقدرزیبا گفتی که هرلحظه به خودم میگمم که خداییی منن به شددت برایم کافیستت😭😭 اخ که همه اوستتت تنها او کافی ترین کافی ترین استت تنها قدرت اوست تنها اوست که تمام کارارو انجام میده خدای من برای من تماممم کارارو انجام میدههه خدای من شکرت شکرت عاشقققتمم عاشققتممم الهیی که خداوندم قلبتت را تا اوج اسمان ها پرواز دهد
الهی که هرانچه در دل دارییی به بینهایتتت بینهایت فراتررر و بینطیرترش بینهایت ترش برسیی الهی که جریانی از بینهایتتت نعمت هااا ثروت ها لذت هااا عشق ها ارامش زیبایی ها سلامتی جاری ترین باشه برلحظه لحظه ات جان دلممم عشق مننن قلب منن عاشقققتممم بهترینن های بهترینن هاروو برایتت می خواهم بهترینن هارووو ازیگانه قدرتت جهانن که تنهها اوو کافیستت تنها او کافی ترین است تنهههها دل برای اوست تنهاا او عاشققتمم عاشقتم چقدربینطیربودد جقدر فوق العاده بودد خدای من شکرت
آخخخخ الا اگه بدونی این چیزی که از کامنتم انتخاب کردی و باز برام تکرارش کردی چه جوابی برام بود!!!
خدای من شکرت!
دقیقا دیروز به یه ابهامی برخوردم که نمیفهمیدمش و درنهایت گفتم ولش کن چرا داری زور میزنی؟! تو حتی نمیخواد فک کنی! تو فقط بخواه هدایت بشی و تمام! فقط تیز باش برای دریافت هدایت ها تا سریع انتخاب کنی! چیو داری با منطقت میسنجی اصن؟!!!!! میگه بهت تو فقط بگو چشم!!! و چجور میگه؟؟؟ از دید عقاب نه مورچه!
الله اکبر….
و دقیق بهم گفت نکته کجاس💖
الهی بینهایت شکرت 💖💖💖
بازم ممنونم عزیز قشنگم💖
عاشششقتم و بینهایت عشق و لذت و زیبایی و نعمت عاشقانه خداوند رو برات آرزو میکنم💖😘💖😘💖😘💖
کامنتت عالی عالی بود خانم موفق و ثروتمند و قدرتمند
اینقدر برام قابل تحسینی که هر بار اسمتو می بینم چشم و گوشم تیز میشه و با اشتیاق کامنتهاتو میخونم و فقط تحسینت می کنم و ذوق می کنم. بیشترش بخاطر اینکه منم عاشق دوچرخه سواریم و آرزوم اینه که با یک گروه دوچرخه سواری حرفه ای کار کنم و یاد بگیرم. و مطمئنم به زودی بهش میرسم.
بخاطر تمام موفقیتهات و این حد از رهایی و شجاعتت بهت آفرین میگم. و منتظر میمونم تا خبرهای موفقیتهای بزرگتری ازت بشنوم.
واقعا سپاسگزارم از عشق و محبتی که هر بار برام میفرستین و واقعا حسش میکنم
خداروشکر برای این مسیر الهی که خود خدا برامون همه چیز و همه کس میشه و هر چه داریم از خودشه
خداروشکر برای دوستان فوق العاده ای مثل شما که انقدر قلبهامون به هم نزدیکه
قطعا وقتی در مسیر درست باشیم و شجاعانه قدم برداریم و حقیقتا خودمونو به خدا بسپاریم هر چیزی که بخواییم براحتی داریمش
همه این خواسته ها طبیعیه و ما در واقع همه رو داریم، نکته لذت بردن از لحظه و حقیقتا رها بودنه. که وقتی اتفاق میوفته که ایمان حقیقی و اطمینان حقیقی به مسیر داریم. که احساس بی نیازی داریم. ما خالقیم و خالق بی نیازه و آرام…
سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که ما در حال رشدیم چون هر بار با بزرگتر شدنمون درکمون بزرگتر و زیباتر میشه
حتی خود من هم متفاوت تر میفهمم داستان خودم رو
خدا روشکر که هر لحظه خدا درونمون پر رنگ تر میشه و عشق و شجاعت بیشتر میشه و هر چقدر عشق و شجاعت درونمون پر رنگ تر میشه دنیا برانگیخته تر میشه تا عشق و شجاعت بیشتری بهمون بده و چقدر این برانگیختگی ها زیباست…
دختر عزیز و نازنین رهاجانم سلام ، سلامی پر از عشق پر از تبریک پر از تحسین و تقدیر تقدیم به تو که اینقدر جانانه به دل دریا زدی و بر شرایطت تازیدی چقدر شکوهمنده اینهمه شجاعت و جسارتت قلبن احساس میکردم که یک داستان حماسی از زنی قهرمان میخونم بارها در قلبم تحسینت کردم اینکه هرکجا که رفتی بهترین بودی و از بس در صلح با خودت و جهانت هستی همیشه به زیبایی هدایت میشدی ، چقدر زیبا مهاجرت کردی چقدر زیبا عشق زندگیت رو پیدا کردی و اینقدر رشد کردی اینهمه آزادی و رهایی که انگار قبل از تولدت انتخاب کرده ای درست مثل من 😍 این مسافرت به همه جای جهان از زمانی که خودمو شناختم در این دنیا از کودکی از وقتی که ون های خارجی کوچک رو میدیم با من هست و من که عاشق موتورسواریم … خدای من انگار تمام رویاهای منو نوشتی چقدر احساس کردم که خودم هستم …
با تمام قلبم در آغوش گرفتن اهداف و خواسته هات رو از خدای مهربون آرزومندم ، خداروشکر که به یادم آوردی که هیچ مانع بیرونی نمیتونه بین من و خواسته هام و اهدافم فاصله بندازه از خدا میخوام هممون رو به زیباترین و راحتترین شکل به علاقه مندیهامون هدایت کنه . آمینننننننن 😍😍😍😍😍😍 😍
سپاسگزارم از محبت قشنگت از توصیف زیبات واقعا از ته قلبم سپاسگزارم❤️❤️❤️
با همه وجودم امیدوارم توی لحظه های لذتبخش سفرهای رویاییت بیای و برامون بنویسی از حال عالیه قدم به قدم مسیرت❤️
آخ گفتی و دلم باز پرواز کرد و رفت دنبال رویاهای رویایم که چقدر خوشگل دارن تجربه های بینهایت لذتبخش زندگیم میشن❤️😍🚴
من دیوانهٔ ونلایفم و لحظه لحظه تصور میکنم با ون و دوچرخه هامون دوتایی با عشقم میزنیم به دل ماجراجویی ها و میریم تا این جهانِ باشکوه لذت چشیدنِ طعم قدمهای قدرتمنده ما رو بچشه در وجب به وجبش…❤️❤️❤️
خیلی زود میاد اینروزا مثل خیلی هاش که الان دارمشون.
اما هر لحظه یادم می مونه که این رسیدن به رویا نیست که حالمو عالی میکنه. بلکه این حالِ عالیه که منو به رویاهام میرسونه. این لذت بردن از مسیر و آرامش و اطمینان به تنها فرمانروای هستیه که برام همه چیز میشه❤️❤️
عاشقانه برات عشق و آرامش و ثروت و سلامتِ بینهایتِ خداوندم رو آرزو میکنم❤️
بینهایت تحسینتون میکنم برای این شجاعت بینظیرتون که فقط به جلو حرکت کردید،و چشم بستید بروی موفقیت های قبلی تون و شجاعانه رفتید به سمت عشقتون،کار مورد علاقتون و قطعا هم در این مسیر موفقیت های بینظیری به دست خواهید آورد
واقعا جای تحسین و تمجید دارد
اینهمه موفقیت
اینهمه شجاعت
اینهمه توکل
انصافا قلم زیبایی دارید که هر وقت نوشته های شما را میخوانم درونم دگرگون میشود واقعا تحسینتون میکنم بینهایتت
الهی که به اوج موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت برسید دوست عزیز من
چقدر ممنونم ازت که از شجاعت گفتی، چیزی که خیلی خیلی اینروزا لازمش دارم، چیزی که هرچقدر شجاع باشم باز هم احساس میکنم هنوز اول راهشم و خیلی باید شجاع تر و قدرتمندتر باشم..
که البته شجاعت وقتی حقیقی میاد که اساس عزت نفس و ایمانم محکم باشه.
یه دنیا ممنونم ازت که برام نوشتی
امیدوارم هممون حقیقتا با اقتدار و ایمان در مسیر خدامون قدم برداریم تا خدا بهمون افتخار کنه💖
چقققققققققققققققققققققققد لذت بردم از خوندن کامنت تون و تغییراتی که داشتین چقد برای من لذت بخش بود تموم بدنم انگار میفهمید و هر جمله ای که نوشتی رو انگار منم کنارت بودم و داشتم پابه پات میومدم اینقد ک تجربت برام قابل لمس و واضح بود عزیزم
خوشحالم که تغییر کردی و تجربه نابت رو در اینجا به اشتراک گذاشتی. این فایل نشانه روز من بود و هدایت به کامنت بینظیر شما هم کلی بهم انرژی داد که اره باید حرکت کنم و دست نکشم و هرجا که برام سخت بود و احساس لذتی نکردم رها کنم چون هر تغییری ما رو و مسیر زندگیمونو به سمت بهتر شدن به سمت رویاهایی که میخواهیم تجربه کنیم هدایت میکنه فقط باید رها باشیم عین برگی در باد🍃🍃🍃🍃🍃 تا خدا ما رو ببره
عاااشقتم دوست خوبم دوست قوی و خوشبختم امیدوارم هرجا که هستی سالم و شااد و پر انرژی و موفق و سربلند و ثروتمند در پناه خدا باشید😘💚💚💚💚
سلامی گرم و بهاری از شمال زیبای کره زمین ب بهترین معلم توحیدی روی زمین در حال حاضر و شاگردان باوفایش
خوشحالم و سپاسگذار ازین ک یک روز زیبای دیگه در اختیارم قرار گرفته و توان نوشتنی دوباره دارم و میتونم عشق و پیام تبریک خودمو به یگانه استاد زندگیم ابراز کنم. ❤️🌹😍
چند روزی بود ک بواسطه ایده ای که ب ذهنم رسیده بود بر آن شدم تا ایده مو که تهیه یه ویدیوی تصویری با محتوای پیام تبریک روز معلم بود رو بعنوان هدیه ای کوچک و ابراز قدردانی خدمت شما استاد عزیزم تقدیم کنم که خداوندم دست مهربان و خلاقش رو پرنسس الای عزیز سایت الهام نازنینم رو برام فرستاد و ایشون هم عاشقانه و مشتاقانه استقبال کرد ازین ایده و دیشب که شب احیا بود تا صبح مشغول تهیه و ادیت این فایل بود ک من از همین تریبون ازش تشکر و قدردانی میکنم و تا ساعاتی دیگر ب دایرکت اینستاتون و ایمیل گروه تحقیقاتی مون send خواهد شد خدمتتون استاد و معلم عزیزم 😍😁❤️🌹🙏🏻
خلاصه اینکه دلمون فقط ب تبریک خشک و خالی تو کامنت رضایت نداد 😄
بگذریم …
بریم سراغ این فایل ارزشمند ک امروز رو سایت قرار گرفت
اول از همه اینکه من تحسین میکنم دوستانی رو ک انقدر با استاد هم مدار و همفرکانس و هم ارتعاش شدن ک در یک روم در زمانی خاص قرار گرفتن و افتخار هم صحبتی با استاد رو داشتن و تجربیاتشون رو با ما ب اشتراک گذاشتن که من از همینجا از تک تک شون تشکر میکنم 🌹
بک گراند استاد هم تو این فایلها مثل همیشه رویایی و پرادایسیه و قابل توجه و تحسین 😍🌊
تیپ استاد هم مثل همیشه کاملا مرتب و آراسته و تر و تمیز
نظافت و نظم و تمیزی داخل کلبه هم ک نشان از خانه داری حرفه ای مری جون داره ک کدبانو بودنش زبانزد هست در این خانواده و سایت …
استاد خیلی خوشحالم ازینکه دوباره سلامتی کامل خودتون رو بدست آوردین دیروز که لایوتون رو تو اینستا دیدم واقعا لذت بردم و خدا رو شکر کردم ک همواره مراقبته و شما رو برامون حفظ میکنه در هر لحظه 🙏🏻
امیدوارم دوباره بزودی تو کلاب هاوس ببینمتون و خلاصه بگم که کلی حرف دارم باهاتون بزنم از اون تریبون کوچک استیج روم باشکوه شما استاد و معلم عزیزم ❤️ بی صبرانه منتظر اون لحظه هستم و بازم دوستانم رو ک allrady موفق به برقراری این تماس و مکالمه شدن رو بی نهایت تحسین شون میکنم و دست تک تک شونو میفشارم ب گرمی و بهشون تبریک میگم بابت این ارتباط صمیمی ک تونستن با سید برقرار کنن واقعا خدایا شکرت 🙏🏻
و اینکه نکته ی دیگری ک توجهم رو بخودش جلب کرد این هست که چقدر شما اعتماد بنفس میدین ب دوستانی ک بعضی هاشون از شدت هیجان و ذوق نمیدونن چجوری شروع کنن چقدر شما خوب سر صحبت رو باز میکنین چقدر عالی روم رو مدیریت میکنین با لبخند همیشگی تا بناگوش 😄
بنازمتون استادیییی که هیچوقت به هیچ عنوان از بالا ب پایین ب شاگرداتون نگاه نکردین
هیچوقت خودتون رو بالاتر از بقیه ندیدین
هیچوقت کلام کسی رو قطع نکردین
اره اینا همه تمرکز بر نکات مثبت و صدق بالحسنی هست که اگر من بخوام رو نکات مثبت شما استاد عزیزم متمرکز بشم ساعتها باید بنویسم فقط
الحق ک مریم خانم خوشبخت ترین زن دنیاست
الهی ک بمونین برامون تا ابد …
الهی ک بمونیم براتون تا ابد…
الهی که تا ابد عضو این خانواده صمیمی باشم که رابطه ای عاشقانه بین استاد و شاگرد برقراره
صمیمیتی مطلق
بیخود نیست ک اسم این خانواده خانواده صمیمی عباسمنش هست …
چقدر خوشحالم و بخودم می بالم که عضو کوچکی ازین خانواده بزرگم
شاگرد همیشگی شما هلنا از نروژ
راستی …
میخوام کامنتم رو با چند بیت شعری که امروز صبح بصورت کاملا اتفاقی ب سمتش هدایت شدم و اشک شوق رو بر گونه های زیبام جاری کرد بنویسم :
…
نه تو میمانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه نپوشان هرگز !
تو به آیینه ، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید …
و اگر بغض کنی
آه ازین آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد …
گنجه ی دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف …
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش !
ظرف «این لحظه » و لیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود ؟
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن !
تا خدا یک رگ گردن باقیست !
تا خدا مانده به غم وعده ی این خانه مده !
❤️
سپاسگذارم ازینکه از کامنتم لذت بردین 🙏🏻
خدایا سپاسگذارم 🙏🏻
حسم میگه این چند بیت شعر عصاره و چکیده تمام اموزشهای سید حسین هست در این کهکشان شگفت انگیز سایت عباسمنش دات کام
همتونو به افریدگار عشق و زیباییها میسپارم
روزی پر از شادی پر از حس خوب و آرامش داشته باشین ❤️
ماشاالللللههه که انقدر لایک میگیری ادم حسودیش میشه (شوخی) و خیلی از نوع دیدگاهات خوشم میاد و منم دوست دارم سفر بکنم به اروپا و….
و چون دوره های بیشتر و ماشاالله افتخاراتت بیشتره از من یکم ازت سوال داشتم
ببین من یک چیز مهم برام پیش اومده و اینکه مثلا ببین من خودم سرگرمی اصلیم یادگیری انگلیسی و بعدشم فرانسه انشاالله و شاید اسپانیایی است چون در حال حاضر خیلی دوست دارم فرهنگ و کشور های جهان و با مردم جهان صحبت بکنم و ۱۸ساله و راستی اسمم پارساسست و ۲ ماه دیگه کنکور دارم ولی من خودم دوست دارم این موارد فقط در حد یک تفریح باشن برام و نه شغل اصلی زندگیم به ۲ دلیل.
۱.انچنان برام ارزشمند نیستم و اگر موضوع اصلی زندگیم باشن راضی نیستم و دوست دارم پزشک بشم و از این راه خدمت و ثروت کسب بکنم.
۲.الهام اومده و مثل رگبار نشانه میفرسته که در این راه نرو و مثلا چندتا فایل اخیر که دیدم همه درباره چه کسی پنیرم را دزدیه و یا کلوپ استاد که جمعش کرد بود و مثلا دیشب تو خواب انگار ۲ راه بودم نمیدونم چی ولی انگار ۲ مسیر دانشگاه پزشکی و یکیش مثلا میرفتی اروپا و من مشکل مالی نداشتم و ذوق داشتم برم اروپا و…. ولی یک نفر که فقط میدونم پزشک بود و دستم رو گرفت و میگفت پزشکی راه خوشبختیته و نرو اونور و چون خودم میدونم قانون جذب رو بسیار اشتباه فهمیدم و کارای احمقانه زیادی کردم این رو هم میدونستم ولی یاد عکس های مناطق زیبای اروپا و… افتادم و گفتم نه من میخوام اونجا برم و زبان های جدید یاد بگیرم و…. ولی انگار یک چیزی دستش بود که تصاویر اونجا رو به من نشون میداد چیزی دز حدود تبلت و تقریبا تمام بچه های فامیل مثلا ۵ یا ۶ ساله یا ۴ ساله که داریم اونجا بودن و در اصطلا ح اون دانشگاه بودن و در اون محیط زیبا بودن و بازی میکردن و همه هم انگلیسی و یا فرانسه صحبت میکردن و…. (والله دیشب شب قدر بود گفتم خدا راهنماییم بکن). و اینو از قبل میدونستم که همه ی بچه های فامیل انگلیسز بلدن و میدونی که جدیدا رسم شده برای بچه ها کارتون انگلیسی میزارن و…. و من از چند غریبه قبلا پرسیده بودم و همه تایید کردن اینو و یکی از پسرخاله هام که ۴ سالشه چینی بلده حتی مثل بلبل و اینکه نمی دونم اونجا که هستی هم اینطور هست یا خیر؟؟ ببین این سوال رو کسی جواب نداد و تازه وقتی یکی گفت نه این یک باوره محدود کننده هست و هیچوقت قدیمی نمیشه و اینگه یکی گفت مثلا تو ی شرکت میتونی کار بکنی و یا…. ببین الان من ۲ تا چیزن که نفهمیدم و ممنون میشم شما بگی.۱.آقا این باوره یا حقیقته ،؟؟ مثلا من با دونستن زبان انگلیسی در ایران میتونم ماهی ۵۰۰ ملیون در بیارم؟؟ من ندیدم و حتی شهاب اناری یا دکتر کیاسالاری هم انقدرحقوق نیگیرن که تازه تو نخ کنکورن.۲خیر این یک حقیقته و شما باید قابلیت هات رو بیشتر بکنی مثل یک گوشی جدید مثلا زبان المانی یاد بگیری که در شرکتی که هستی و یا مثلا مکانیکی یاد بگیری و محصول تولید بکنی به ۲ زبان و خوب اسکیل مشتری بیشتر و اینکه نه کلا مثل کار کلوپ انچنان دیگه جواب نمیده و باید عوض کنی کم کم راه رو کدون درسته اینجا؟؟؟
مثلا میشه گفت من که کلوپ دارم با تکامل ماهی ۷۰۰ ملیون در بیارم ولی الان ۲۰ملیون در امدمه؟ یا نه پول بیشتر میخوام باید شغلم رو عوض بکنم؟؟ چون الان واقعا مثل مثلا ۱۰ سال پیش نیست و خیلی خلوت ترن نسبت به قدیم و شاید بهترینش در اینجا قم ماهی ۵۰ ملیون در بیاره ولی واقعا دیگه ظرفیت نداره و حالا این حقیقته یا باور!؟؟
و یک سوال دیگه هم داشتم و این بود که ببین من از بچگی میگفتن برو پزشکی و…. و منم انرژی میگرفتم و درس میخوندم و… ۲ بار مقام المپیاد و دعوت از سازمان بسیج و تیزهوشان و…. و هدفم این بود که بتونم یک پزشک خوب باشم و اینکه در اون مقام بزرگ پزشک بودن باشم و هربار که پول در اوردن رو تجربه میکنم و میدیدم مثلا این ۲ روز مثلا ۱۰ ملیون در اوردیم و… خیلی خوشحال میشدم و لذت میبردم و خودشناسی عالی هم از خودم دارم و اینکه ببین من الان یکم سست شدم در کارم به ۱ دلیل و اینم حساس شدن به حرف استاد و مثلا میگن اقا برو فقط چیزی که حاضری مثلا رایگان و بدون خستگی کار بکنی برو توش و اینکه من مثلا رقابت رو دوست دارم در درس ولی فقط در حد درس های مدرسه شور و شوق دارم ولی مثلا عمل جراحی دکتر سمیعی که خدا بگم چکارش بکنه یکی از بچه های سایت گفت رو ببین دیدم خیلی پیچسده و…. یکم اولش ترسیدم و .. بود و انگار مثل کرمی بودم از پیله در وردنم و…. و اینکه من واقعا مثلا به اندازه دکتر سمیعی شور و شوق ندارم به پزشکی و عذاب وجدان شده برام واقعا و روز ها داره میگذره و… و اینم بگم قبل از اینکه وارد قانون جذب بشم اینطور شدم چون حرفای استاد رو قبول دارم و مثلا گفته بود درخواست بکنید و مثلا یکی داره کباب میخوره بگید یکم به منم میدی و… و من رفتم کلاس زبان و ۶ تا شیرینس خوردم و ابروم رفت و از این جور کارا و…..و مشکلم اینجاست که فکر میکنم همه چیز میشه مثلا توی اروپا برای ورود برای خوندن پزشکی عمومی بورسیه نمسدن و تازه شهریه میخوان و یا حدقل تمکن مالی میخوان مثلا و ۱۲۰۰۰هزار یورو هستش و اینکه ببین من گفتم خدا جور میکنه و…. سرم به سنگ خورد و یکی از بچ ها گفت که نه نمیشه و باید کاری که داری در مدار و راحت باشه برات و من هنوز فکر میکنم با باور و مثلا من فقط درس بخونم و خدا جور بکنه آیا میشه؟ یا نه من باید برای ایران بخونم چون پول نمیخواد؟؟ و این فکر ها خیلیییلیی به من ظربه زد و واقعا دیگه مثل قدیم علاقه به درس و پزشکی ندارم و دیگه به اونا فکر میکنم انچنان مثل قدیم به ذوق نمیام و مثلا هردوهفته لذت میبردم که ازمون قلمچی بدم چون عاشق رقابت هستم ولی بچه ها میگن نه نشانه ضعفه رقابت و…..🤔🤔و آیا اشتباه متوجه شدم؟؟ و مثلا آیا برای شغل که شما ثروت خوندی فقط علاقه رو باید در نظر بگیریم یا شرایط دیگه ای هم هست؟ مثلا کسی که قدش ۱۶۰ سانت است آیا میتونه بگه باور بکنم و بهترین بازیکن بسکتبال امریکا بشم و جایی که نصفشون بالا ۲ متر اند؟؟؟ یا نه مثلا توانایی های دیگه ای داره و از اونا باید استفاده بکنه چون استاد میگه همه چیز باوره من اینا رو هم در نظر گرفتم وو داشتم میگفتم آیا فقط علاقه تنها و یا خیر علاقه و اهداف مهم هستند؟؟؟ مثلا من به ۲ درس علاقه دارم ولی یکیش مثلا کارمندیه و امنیت و یکیش ازاده و مثلا یکیش کمک به دیگران مثل پزشکی و یکیش اموزشه و یکیش کمتر علمیه و در امدش محدوده مثلا و آیا این شرایط رو باید کنار هم گزاشت یا یکیش پرستیج داره و اون نه (البته من هیچوقت نمیگم دکتر فلانی هستم و فقط اسم خودم). و اینکه من مثلا خودم دوست دارم تو یک علم(منظور علومی مثل شیمی و زیست و ریاضی و..! نه مثلا ادبیات و فلسفه و…) پیشرفت بکنم و نه مثلا زبان و دوست دارم راسش اون باشه و مثلا دوست دارم کارم هم ازادی و هم امنیت نسبی داشته باشه که در حد پزشکیش برام بهترینه و اینکه باور های پولساز و همیشه پا برجا باشه مثل پزشکی و پا ورجا باشه و بشه هم دنیا و هم اخرتت رو آباد کرد مثل پزشکی و اینکه فرد مهم و فروتنی باشی و بهترین حس رو داشته باشم و یک الگو برای بقیه و حتی بچه های ایندم باشم و ولی واقعا ننیشه با یک دبیر انگلیسی الگو ی خاص و یا بگیم ووواااااووووو به خدا این باور نیست قبول داری؟
حالا عذاب وجدانم اینه که مثلا ذهنم دکتر سمیعی رو مقابلم میاره و میگه ببین فقط علاقه مهمه و اینکه مثلا این نشونه های علاقه که هیچوقت خسته ننیشی رو من در زبان میبینم و آیا نه استا گفتن علاوه بر علایه شرایطم مهمه کدوم؟( چون اینجور ذهنم قانع میشه چون حساس شده با قانون جذب) ممنون میشم کمکک بکنی واقعا مرسی و من دوست ندارم در حد دکتر سمیعی باشموو و ازاد تر باسم و برا خودمم زندگی بکنم و آیا عیبی داره؟؟❤❤❤❤❤مرسی که هستی
قبل از شروع می خواستم روز استاد و معلم رو به شما و خانم شایسته گرامی تبریک عرض کنم.
بی شک اثرگذار ترین استاد من تا به این لحظه شما بودین و براتون آرزوی سلامتی تندرستی از خدای زیبایی ها آرزومندم.
می خوام حرفام رو با جمله کوتاه “Just Do It” به معنی “فقط انجامش بده” شروع کنم
خیلی حرفای دوستان تو این فایل منو یاد داستان زندگی خودم انداخت.
حدود ۴ سال پیش از خودم همیشه میپرسیدم چرا این همه زمان گذاشتم و ادبیات رو یاد گرفتم.
ریاضی رو یاد گرفتم.
این همه مباحث علمی رو یاد گرفتم، به چه دردم خورد؟!
و حتی شاید خوندن جدی قرآن رو با اینکه خیلی مذهبی بودم برام واقعا یه چیز گنگ بود اما نه به اندازه مباحث بالا.
به مرور که هر روز بیشتر و بیشتر در مسیر رشدم قدم گذاشتم به این رسیدم که تمام مسیر هایی که ما توی زندگیمون طی میکنیم. همه در کنار همدیگه ما را به موقعیتی که در حال حاضر هستیم میرسونه.
اگر بخوام به یک شکل دیگه بیان کنم الهاماتی که خداوند به من داد پیش نیازش تمام این آگاهی هایی بود که به مرور یاد گرفتم . یعنی اگر اون نکته خاص از ریاضی یاد نداشتم یا اون مطالعات خاص را در زمینه ادبیات نداشتم به هیچ وجه نمی تونستم این ایده و الهامی که خدا به من داده بود را عملی کنم.
این به معنای اینه که زمانی که الهامی از خدا دریافت می کنیم تنها و تنها وظیفه ما صرفاً عمل کردن به اون هست چرا که ما به مسیری که قراره برای ما چیده بشه آگاه نیستیم و این مسیر صرفاً و صرفاً توسط خدا طراحی میشه.
به قول استاد باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد.
این به این معنی هستش که اگر از موقعیتی که شروع می کنی آگاهی نداری و حتی شاید برات گاها پیچیده باشه صرفاً باید به سمتش حرکت کنی و تلاش بکنی که به سمت جلو حرکت کنی
چرا که تنها وظیفه تو اینکه حرکت بکنی و همه چیز طی مسیر به تو گفته میشه.
به قول قرآن علینا للهدی : هدایت به عهده ماست
ایمان یعنی حرکت و بس.
حاله لازمه حرکت چیه؟ داشتن حال خوب توئم با لذت و هیجان.
زمانی که تو حالت را خوب نگهداری شرایط اگر نیاز باشه به شکلی تغییر میکنه که تو به سمت بهتر شدن حرکت کنی.
اینو باید یادمون بمونه : تنها دلیلی که ما زنده هستیم و به عنوان انسان روی این کره خاکی داریم حیاتمونو ادامه میدیم اینکه صرفاً شاد باشیم و از خوب بودن و حال خوب داشتن لذت ببریم و نکات بیشتر و بیشتری رو کشف کنیم.
خلق ثروت،
رسیدن به کمال،
رشد و تعالی،
همه و همه با تجربه به دست آوردن به وجود میاد و با یکجا نشینی نتیجه ای حاصل نمیشه.
به قول استاد وقتی که به تو چیزی گفته میشه باید انجامش بدی و اینکه تو انتظار داشته باشی که الهامات بهتری بیان برات بی معنیه! چون همیشه بهترین برای حالتی که توش هستی ساخته میشه و اگر رشد بکنی قطعا الهامات بعدی شفاف تر و دقیق تر میشه.
داستان الهامات داستان رادیویی هست که باید تنظیمش کرد تا امواجش رو شفاف تر بشنوی و درک کنی ، اما پیش نیاز این شفاف تر شدن صرفا حرکت کردن و پیچوندن اون پیچ رادیو هست.
و وقتی که تو یک آدم با ذهن دو میلیونی هستی و ذهنت رو با ابن عدد بشتی تهش الهامات دریافت می کنی که ۲ میلیون تورو بکنه ۴ میلیون پس انتظار ۱ میلیارد رو نباید داشته باشییی! و هرچیزی که متضاد با این باشه مخالف مسیر تکامل هست و تورو قطعا شکست میده!!!!!
تثبیت درآمد مهم تر از بزرگ بودن درآمده و این تثبیت با تکاملو تلاش به وجود میاد ولی غیر.
پس همین حالا به هر ایده ای که با الانت سازگاره دل و بده راه بیفت
توکلت به خدا باشه که قطعا مسیر رشد مثل توان هست
اول ۲ هست
بعد میشه ۴
بعد ۸ و ۱۶ و ۳۲ و …..
در نهایت میشه عددی که نمیشه حسابش کرد ولی قطعا این عدد بدون شروع شدن از عدد ناچیز ۲ به وجود نمیومد
پس سر دنیا و خودتون کلاه نزارین و دل بسپارین به مسیر هدایت الهی
صحبت هات خیلی کمکم کرد . دقیقا پیرو صحبت های تلفنی اون روزت باهام بود .
خیلی استفاده کردم . و بهت بگم که خیلی اتفاقات خوبی در راهه .
هدف اصلی ام مشخص شد . و قدم های جدید برداشتم . رفتم تو دل ترس هام و جرات کردم تا اون شراکت رو تمومش کنم و با هدف جدید راه خودم رو پیش برم . حسم میگه که انشاالله خیلی زود میخوام بیام پیشتون . خیلی دوستت دارم .به امید دیدار .
من الان مدتهاست اگه با هیچی نتونم ارتعاشم رو بالا ببرم و حالم رو خوب کنم میام که کامنتهای سید علی خوشدل رو بخونم، به این فکر کن که شاید تو هم انتخاب شدی تا مثل استاد مسیر توحید رو ترویج بدی؛ وگرنه این حجم از تأثیرگذاری با کلماتی که گاها غلط هم بیان میشود، در حد معمول نیست، دقیقا مثل استاد که نه از فن سخنوری استفاده میکنه و نه از روش خاصی ولی اینقدر کلامش اثرگذاره.
جسارت من رو ببخش؛ اما این یه پیشنهاد خواهرانه است؛ تمام مسیر توحیدیت رو شروع به نوشتن کن و در قالب کتاب ارائه بده.
سلام آقای خوشدل عزیز خیلی ممنون از نظر خوب شما و من فایل رو دیدم و من ۳تا فایل اخری که دیدم همشون توشون ذکر شد که چه کسی پنیرم را برداشت و من دلم همش ربطش میده به علاقم و اینکه یاد گیری زبان های انگلیسی و فرانسه ولی واقعا نشانه واضح میاد و حتی الان مثلا دختر داییم که ۷ سالشه میتونه هردو رو عین بلبل صحبت بکنه و… و واقا یکم گیج شدم مگر ما نمیگیم فقط باوره؟ یا نه اینا حقیقت محصوب میشن!؟ که مثلا باید ول کرد و اینکه من خودم هدفم کمک به انسان ها و لذت بردن و یادگیری یک علم هستش و پول در اوردن ازش و ۱۸سالمه و میخوام پزشک بشم ولی عذاب و جدان دارم چون هرموقع این جمله دکتر سمیعی که میگه برو دنبال چیزی که عاشقشی رو یادم میاد دیگه نجوا های شیطان میاد یراغم چون حساس شدم به قانون جذب و اینکه من چکار بکنم؟ و اینکه اولش والله به زبان تنفر داشتم ولی چون با اهداف اون موقعم جور بود اوکیه ولی آیا حتما باید از این رشته پول در بیارم یا نه؟ چون الهامات داره میگه این دوام نمیاره و اینکه اگه الهامه پس چرا انقدر ساده و واضحه؟
و خودم پزشکی رو بیستر دلمه چون جای پیشرفتش بالاست و اینکه من کار ازاد اصلا دوست ندارم و اینکه فقط عذاب وجدان دارم از حرف دکتر سمسعی که میگه من عاشق جراحی هستم ولی واقعا میخوام درس بخونم ذهنم میگه مگه تو عاشقش هستی پس لیاقتش رو نداری و اذیتم میکنه و میدونم ترمزم اینه که گیر داده به قانون جذب و خیلی به استاد حساس شده و میگه استاد گفته الا و بلا فقط کاری که عاشقشی و… و اینکه شما دوره ثروت ۱ و کسب و کار رو گذروندی و یک سوال ازت داشتم که کمکم بکنی اولیش دربازه الهامه و دومی آیا من که میخوام برای پول برم پزشکی و کمک به بقیه ولی مثل دکتر سمیعی مثلا شیفته بدن انسان نیست ولی جالبه برام و میتونم خودم رو علاقه مند بکنم آیا عیب داره بزم تو این مسیر و ؟؟
سلام و درود به وسعت بیکران عشق …به گرمای هستی بخش خورشید ..و درود بی نهایت به مریم بانوی عزیز و مهربان ..🌺🌺🌺🌺🌺
استاد جان من از طریق کلاب هوس هنوز موفق نشدم با شما صحبت کنم اما یه هدایتی درونم گفت که اینجا حرفهامو بگم و همین هدایت هم گفت که حتما شما میخونی.❤❤❤❤
بحث تغییر در من ریشه ای چند ساله داشته و ، وقتی که به این آگاهی رسیدم یه نگاهی به گذشته خودم انداختم و دیدم اکثر تغییراتی که داشتم همراه با چک و لقد و چکش سنگین همراه بوده …به این واقعییت پی بردم که اینننننقدر مقاومت داشتم که با وجود نشانه های بسیار زیاد و پی در پی باز هم حاظر نبودم که از لاک محدودیتهام بیرون بیام و تغییر کنم …اینقدر چکش خوردم تا مجبور شدم تعییر کنم .اما از ۳ سال پیش که از لاکم اومدم بیرون و در واقع اون همه چکش منو مجبور کرد ،به سمت شما هدایت شدم و داستان زندگیم کاملا متفاوت شد ..
استاد اینقدر قلبم بازه و خوشحالم که بقض خوشحالی گلومو فشار میده و گاهی هم اشک شوغ روان میشه .
داستان رو ازجایی شروع میکنم که من به مواد مخدر اعتیاد پیدا کردم و با اینکه از کودکی تحصیل رو رها کردم و به همراه پدرم شروع به کار کردم تا چند سالی شاگرد بودم و بعد خودم کار شخصی رو شروع کردم اما باز هم برای پدرم و برادر بزرگترم پیمانکاری کار میکردم و تمام درآمدی که داشتم از راه هنر خوانندگی و موسیقی بود چون وقتی که پیمانکار هم شدم بدون هیچ مزد و مواجهی کار میکردم تا جایی که کاملا افسرده و خسته شدم و پا در راه مواد مخدر گذاشتم .
و به مدت ۱۵ سال مواد مصرف کردم و در سالیان اعتیاد آننننننننننننننننننقدررررررر چک و لقد خوردم که به نهایت رسیدم .
در میان راه اعتیاد ازدواج کردم و صاحب فرزند پسر شدم که الان ۱۱ ساله هست و بزرگترین معجزه در زندگیم هست …چون وقتی که ۳ ساله بود مواد مخدر خورد و ۶ روز در کما بود و در اون لحظات قدرت رو فقط در خداوند رحمان دیدم و از خداوند خواستم که فرزندم را به من برگرداند با اینکه دکترها در بیمارستان خصوصی قطع امید کردند و گفتند که کارش تمومه و خودتو آماده کن …😭😭😭😭😭😭😭😭😭اما من به قدرت خداوند ایمان داشتم اما گهگداری بهش مراجعه میکردم چون فک میکردم نمیشه از خداوند زیادی خواست ؛یه وقتی مبیبنی اعصاب نداره میزنه آسفالتم میکنه .استاد دارم در حال اشک ریختن مینویسم .حالا میفهمم که چرا تو کلاب هوس نشد که بیام چون نمیتونستم حرف بزنم از بقض و گریه .
در هر صورت خداوند به من رحم کرد و فرزندم رو صبح روز هفتم به هوش آورد و دوباره زنده شد که این واقعه تمامیه پرسنل بیمارستان اعم از دکتر ، پرستار ،خدمه و هر کس که فرزندم رو دیده بود به گریه انداخت …اما من باز هم به خودم نیامدم و مواد مصرف کردم تا جایی که فقط همسر و فرزندم برام باقی موندن و من همه چیزم را از دست دادم .البته رابطه با همسرم هم که داغون بود و اینقدر چکش سنگین خوردم که یه روزی و یک جایی از همون خداوند خواستم که من رو نجات بده و چند روز بعد دستی از دستان خداوند من رو به کمپ فرستاد و پاک شدم و به خاطر این پاکی و فرزندم زبانم از تشکر و سپاسگزاری به درگاه خداوند عاجزه و اما در میان راه چندین شغل عوض کردم تا خداوند من را هدایت کرد به یک بیزینس عالی که مخزن سازی هست برای انواع تریلر ها …که به قول خودمون باک گازوئیل تولید میکنیم .و در این بیزینس من برای یک فردی کار میکردم که بعد از اینکه تکامل کاری و حرفه ایمو گذروندم به تضاد های بسیار فراوان برخوردم که دوباره چکش کاری شدم تا جایی که ۳ سال پیش بعد از کلی چک و لقد فهمیدم که باید تغییر کنم و درخواست دادم به خداوند که کمکم کنه تا برای خودم این بیزینس رو راه اندازی کنم و خداوند به طریق بسیار ساده واقعا بسیار ساده من رو هدایت کرد که در عرض کمتر از یک ماه من یک بیزینس شخصی در زمینه تولید مخزن گازوئیل راه اندازی کردم و اصلا متوجه نشدم که چجوری ردیف شد ، به قول شما با یه بشکن 👏🏻.
از وقتی که به سمت خانواده عباس منش و به سمت شما هدایت شدم داستان تغییر در من بسیار تغییر کرد.
و اینبار فهمیدم که تضاد ها به من مسیرم رو نشون میدن .
اما من یه تضاد دیگه هم داشتم که اون هم مسکن بود که چند سالی در خانه پدر خانمم زندگی میکردم در یک اتاق سقف گرد قدیمی که طبقه پایین بود و حیاط مشترک و حمام و دستشویی و آشپزخانه مشترک داشتیم و بسیار برایم آزار دهنده بود که وقتی تصمیم به تغییر گرفتم …یک زمین در یک منطقه عالی خریدم ،استاد ببخشید این رو هم بگم که من متولد قم هستم اما ساکن یزد ؛ یعنی از بچگی به استان یزد محاجرت کردیم .و شروع به ساخت کردم و یک ساختمان مسکونیه بسیار زیبا بنا کردم و از طریق بیزنسی که دارم به لطف خداوند صاحب یک خانه بسیار زیبا و روئیایی شدم و الان کمتر از شش ماه هست که در خانه خودم زندگی میکنم و بسیار لذت میبرم .
اما در این راستا به یک هدف اشاره بردم قبل از اینکه چکش بخورم و این در حالی هست که از لحاظ درآمد که به بیش از سی میلیون در ماه کسب میکنم ؛ خانه بسیار زیبا ساختم….و لوازم رفاهیات کامل برای خودم و زندگی ام فراهم کردم ، که هنر خوانندگی و موسیقی که داشتم نگذاشتم در من بمیرد و در خواست به خداوند دادم که من رو به بهترین مکان و بهترین زمان در این زمینه هدایت کند تا با صدای جادویی و گرمی که دارم عشق رو به خودم و انسانهای دیگر هدیه کنم و قدم در راهی که عاششششششششق آن هستم بگذارم …..
در کل تغییرات ژرف و شگفت آوری در زندگیه من اتفاق افتاد که به لطف الله زمانی که دیدمتون باهم در گوشه ای از پرادایس زیبا و بینظیرتون مینشینیم و صحبت میکنیم …که این هم یکی از خواسته های قلبیم هست ..
استاد جانم من با وجود گرمت عجیم شدم و غذای ذهنم فایلهای بی نظیر شماست و به خودم افتخار میکنم که در این مسیر هستم و هنوز بسیار جای پیشرفت دارم ….
خیلی دوستتون دارم ؛ عاشقتون هستم و در ساییه الطاف ربّ یکتا باشید …به امید دیدارتون 💖💖💖💖💖💖💖
سلام استاد عزیزم بهترین استاد و معلم من
روزتون مبارک باشه مهربان ترین استاد
چی بگم و چجوری بگم که حق این تبریک رو ادا کرده باشم…آخه کدوم استاد و معلمی اینهمه آگاهی رو که خودش به تک تک شون عمل کرده و نتایجش گواه ِ همه چیه، میاد میشینه ۴ساعت اونم بدون دریافت هیچ هزینه ای فقط و فقط بخاطر اون بزرگی ِ روحش بخاطر اون احساس عشق و رسالتی که در خودش یافته،اینهمه آگاهی ناب رو در اختیار شاگردانش قرار میده. استاد واقعا نمیدونم چطور از شما سپاس گزاری کنم ولی از اونجایی که میدونم ارزشمند ترین هدیه برای شما،نتایج ِ شاگردان تون هست ،مخصوصا اونجاهایی که خدای خودتونو در زندگی های ما.در کسب و کار ما،در روابط و سلامتی ما ،بصورت های مختلف،مشاهده میکنین و اشک در چشمان تون حلقه میزنه و به گوشه ای خیره میشین و به قول دوستان، اون دُر گرانبهایی که مهمان چشماتون شده رو زیر لبه ی کلاه تون،پنهان میکنین، من اومدم تا باز هم گوشه ای از نمودِ این خدای دوست داشتنی که توی زندگیم هویدا کردین رو،براتون هدیه بیارم.میدونم که هنوز بسیااااار بسیاااااار راه دارم تا برسم به اونجاهایی که باید، به اونجایی که شما هستین، اما از شما یاد گرفتم که باید برای هر موفقیت و پیشرفتی توی این مسیر، سپاس گزار باشم،از خدا. از شما مهربان ترین استاد…و از خودم .و از شما یاد گرفتم که بااااااید نتایجم رو به شیوه های مختلف برای خودم یادآوری کنم. بنویسم،نقاشی کنم،بگم،تایپ کنم تا ثابت قدم تر بمونم توی این مسیر. من می نویسم تا رد پا بذارم
می نویسم تا اون لبخند ِ آغشته به اشک، دوباره مهمون ِ صورت پر مهرتون بشه استاد عزیزم….
استاد جان،من از شما توحید رو یاد گرفتم، اونجایی که گفتین بجای حرف زدن و ایراد گرفتن از دیگران و انگ مشرک زدن بهشون، رفتین سر وقت ترس هاتون و ایمان تون رو نشون دادین .استاد ،منم توی این مسیر،خیللللییی ترس ها داشتم و دارم
همون جایی که از شغل کارمندی که به قول شما،رویای خیلیاست، اومدم بیرون
سه بار استعفا نوشتم تا بالاخره موافقت کردن.چون نیروی بی حاشیه و بی درد سری بودم براشون. سرم به کار خودم بود. اجازه ی توسری زدن به هیچ کی نمیدادم،حتی بعضی پزشکایی که درون شون لبریز از خشم و حقارت بود.
اما حاشیه و درد سری نداشتم برا هیچکی.
استاد جان.من اونجا هنوز با شما آشنا نبودم و حدود دو سال بعد این سعادت نصیبم شد ولی فقط بخاطر اینکه فهمیدم برای این کار آفریده نشدم و روحیاتم با این محیط و این افراد و این کار و اون همه استرس که روی تمام زندگیم و فرزند و همسرم اثر گذاشته بود،ساز گاز نیست و یک بار بخاطر بی عدالتی و تبعیضی که مسئول اتاق عمل مون،توی برنامه ی شیفت ها و مرخصی ها بین ِ پرسنل میذاشت و خیلی دلی برنامه ریزی میکرد برا شیفت ها و مرخصی ها،ایستادم و حرفم رو زدم و گفتم چرا به من که ۴ماهه درخواست مرخصی میدم برا اینکه یه تولد کوچیک بتونم بگیرم برا پسر کوچولوم،مرخصی نمیدین.ولی به فلانی توی این ۴ماه هررررررماه مرخصی دادین؟و اونجا اون مسئول فکر نمیکرد که من بایستم و نذارم بهم ظلم بشه و برا همین خیلی بهم ریخت و بدتر،اصلا فکر نمی کرد که برم پیش مترون و درخواست استعفامو بنویسم و بگم دیگه نمیام.
استاد جان، اونجا همه خواستن رای منو بزنن یا دلسوزی بود یا هرچی، نمیدونم
مثلا میگفتن اینکارو نکن استعفا نده،بازار کار اشباعه بیکار میمونی باید بشینی خونه بچه داری و شوهر داری کنی و …..ولی استاد، من اصلا این چیزا برام مهم نبود اصلا نمیتونستم بمونم توی محیط کاری که ظلم رو تحمل کنم که کارش با روحیه م با لطافتم ناسازگار بود.من حتی بعد از اون ماجرا اصلا حتی یه بیمارستانم نرفتم فرم درخداست کار پر کنم.فقط یه جا رفته بودم و در این دو سالی که گذشت دو سه بااار از همونجا بهم زنگ زدن که برم کار کنم اما بهشون گفتم که اون فرم منو معدوم کنن و دیگه بهم زنگ نزنن.
استاد عزیزم
کاری که شب شیفت بودم و صبح میرسیدم خونه ولی انققققدددررر عاشق ِ دوخت و دوز و کارهای هنری بودم که نمیومدم مث همکاران، خونه بخوابم تا ظهر (چون کاری که علاقه ت باشه،ازش خسته نمیشی که برسی خونه بری بیفتی از خستگی و به زمین و زمان غر بزنی) من میرسیدم خونه با عشق کار هنری میکردم دوخت و دوز میکردم به خونه میرسیدم و غرق لذتی میشدم که با دنیا دنیا پولی که از اون شغل کارمندی میگرفتم، برام برابری نمیکرد…
استادجان
من اونجا استعفا دادم، با وجود همه ی حرفهایی که بهم میزدن که نباید اینکارو بکنم،
با وجود اینکه همسرم شغل آزاد دارن و همه یه جورایی میگفتن لااقل تو برو کارمندی و جاپاتو محکم کن برا پیری کوری تون….😑😑و من یک احساس محکمی درونم بود یه صدای مهربون و بلندی که میگفت تو نباید اینجا باشی ،من پشتت هستم،من از رحم مادر،کنارت بودم،همه چیزو برات مهیا کردم تا به امروز،غصه ی چی رو میخوری،کاری که فکر میکنی درسته رو انحام بده.
باید پار و نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هررررجا دلش خواست
به هرجا برو بدون ساحل همونجاست.. .
و استاد جان،من ایمانم رو نشون دادم (یه ذره،فقط یه ذره)و حدود ۲سال بعد این بیماری شروع شد و کلی از همون همکارایی که به من میگفتن داری اشتباه میکنی، آرزو میکردن کاش زودتر استعفا داده بودن و توی اون محیط آلوده و پر استرس،نبودن.چون وقتی این بیماری اومد، نیاز به کادر درمان چنننننندین برابر شد و دیگه با استعفای کسی موافقت نمیشد.استاد عزیزم
من هم وقتی به عقب بر میگردم و نگاه میکنم، میبینم خدایی که شما بهم شناسوندین که الان تا اسمش میاد،قند توی دلم آب میشه بجای ترس و وحشت، حتی اون روزایی که مثل الان نمیشناختمش، هوامو داشته و دستمو محکم گرفته.این خدا رو کدوم روضه و مجلسی به ما شناسوندن؟ این خدایی که هدایتت میکنه،وقتی حتی هنوز اونجوری که حقشه، نشناختی ش…😢استاد جان چطور از شما سپاس گزاری کنم که این خدا رو برام رو نمایی کردین
من خیلی وقته با اون خدای غضب ناک ِ پر از عقده و فقر، غریبه ام
از همون وقتی که شما گفتی این خدا یک سیستمه
از همون وقتی که گفتی اون هیچ ظلمی بهم نمیکنه
این منم که گاهی با افکار و باورهای خرابم، جریان نعمت و زیبایی رو در زندگیم متوقف کردم
و گاهی که یک قدم به سمتش برداشتم او به سمتم دوید و منو روی شونه هاش نشوند و گفت :تو به حرفای مردم کاری ت نباشه، گوشت به هدایت من باشه و الهامی که بهت میکنم و عمل کن و عمل کن و عمل کن و دیگه نه ترسی از آینده و پیری کوری داشته باش و نه غمی از گذشته.
استاد عزیزم
من از حدود یک سال قبل که با شما آشنا شدم، کسب و کار ِ مورد علاقه ی خودم رو از اتاق پسر کوچولوم اونم با یک چرخ سیاه قدیمی و پر سر و صدا و داغون که ۷۰هشتاد سالشه🙈شروع کردم،اتاق ِ اون وروجک و کارگاه ِ کوچک ِ من، مشترکه چون هنوز اتاق مجزا برای خودم ندارم اما اجازه ندادم محدودیت های حال حاضرم، فریزم کنه.
از زمانی که از شما شنیدم هر کاری که بهش علاقه داشته باشم، پتانسیل بی نهایتی برای ثروت ساختن داره، شروع کردم ،بیزنس خودمو ران کردم و کوچولو کوچولو،با همین بیزنس کوچیک، سرمایه ساختم و لوازم و ابزار اولیه کارم رو تهیه کردم و به لطف الله و آموزه های دانلودی و پر ارزش ِ شما ،درآمد ساختم اونم از کاری که فقط و فقط و فقط علاقه داشتم بهش
در شروع،هیچ تخصصی هیچ کلاسی هیچ مربی هییییچ دوره آموزشی نرفتم ولی هر روز با تمرین و تکرار و عشق و علاقه. خودمو به چالش کشیدم و مهارتهامو گسترش دادم و خدا رو هزاران مرتبه شکر الان هنوز به سال نرسیده، از پیج خودم بدون هیچگونه تبلیغی به درآمدهای میلیونی رسیدم. منی که هیچ آموزشی ندیده بودم منی که رشته دانشگاهم کارم کارشناسی بیهوشی بود، نه هنر!!!
اما احساس کردم هنر. اون چیزیه که حالم باهاش بهتره و رفتم سراغش و باهاش کلی پول ساختم.
استاد جان خیلی دوست تون داریم الهی که سالهای سال بمونین برامون.ازتون سپاس گزارم مهربان و سخاوتمند ترین استادم❤
سلام نغمه جان
تحسینت میکنم برای شجاعتت
کاملا درکت میکنم چون منم اوایل سال1400 از شغلم کناره گیری کردم.
و خدا همیشه با شجاعان است .
چندوقتیه حس میکنم به خیاطی علاقه دارم با اینکه مامانم خیاطه و حرفه ای ولی من اصلا کنارش نبودم تا خیاطی یاد بگیرم.
ایده ها و الهامات خداوند همیشه راحتترین و در دسترسترینه
بهم الهام شده از مامانم آروم آروم خیاطی رو یاد بگیرم چون شیوه خیاطی مامانم خیلی خیلی جالبه
خوندن کامنتت و اشاره به خیاطی کردن ی نشونه خوبی بود برام.
امیدوارم موفق و سعادتمند باشی.
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار وهاب من
سلام
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
خدا رو هزاران مرتبه شکر برای این سایت مقدس ، این عبادتکده توحیدی مون.
استاد جانم سپاسگزارم ازتون برای اینکه به الهام خدا عمل کردین و تمرکزی روی این سایت کار کردین و هر قسمت این سایت دریایی از آگاهی های ناب خداونده.
سپاسگزارم برای تک تک این فایلهای دانلودی که هر کدامشون بی نهایت ارزشمندن و فقط و فقط از عشق و سخاوت شماست که بدون پرداخت بهای مالی از طرف ما سخاوتمندانه در اختیار ما قرار گذاشتین و ما می تونیم با پرداخت انرژی و زمان و تعهد و تمرکز با درک این فایل ها و عمل به اونها از شما سپاسگزاری کنیم.
استاد جانم سپاسگزارم برای عمل به ایده ی تشکیل روم و ضبط این مصاحبه ، که هر کدوم از این فایلها دنیایی آگاهی و درس داره برای ما. و هم نعمت وجود تک تک این عزیزان که اینقدر آگاهند اینقدر عالی قانون رو درک کردن و اینقدر عالی عمل کردن تک تک شون رو تحسین می کنم.
استاد جانم و مریم سپاسگزارم برای بخش راهکارها و پاسخ به مسایل شما که هر کدام به اندازه یک محصول با ارزش هستن و هر بار خواندنشان درهایی از آگاهی رو برای من باز می کنه.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک محصولات تون که هر کدام هزاران برابر قیمت شون ارزش دارن و می تونیم با درک و عمل به اونا زندگی دلخواه خودمون رو خلق کنیم.
استاد جانم سپاسگزارم برای قسمت« مرا به نشانه امروزم هدایت کن» که هر بار که در جایی در دوراهی قرار می گیرم و واقعاً به مرحلهای می رسم که با تمام وجودم میگم خدایا من نمی دانم ، تو می دانی، تو بگو ، تو هدایتم کن که چیکار کنم، برام میشه تجلی معجزه خدا و وحی خدا ، اینقدر که عالی ، دقیق و واضح هدایتم می کنه.
استاد جانم سپاسگزارم برای بخش داستان هدایت من به خانواده که در پروفایل اعضا قابل خوندنه، و هر کدام برام درس هدایت خداست و اینکه قدرت رو از همه عوامل بیرونی بگیرم و فقط بدم به خدا
استاد جانم و آقا ابراهیم عزیز سپاسگزارم برای بهبود دایمی سایت و راحتر استفاده کردن ازش و این همه خلاقیت و دسترسی راحت به تمام قسمت های سایت
استاد جانم و مریم جانم سپاسگزارم برای به روز رسانی فایل های دانلودی و محصولات و دسته بندی عالی فایل های دانلودی
استاد جانم و مریم سپاسگزارم برای تک تک قسمت های سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا که مثل کارگاه عملی دوره ها و فایل ها می مونه برام.
استاد جانم و خانم فرهادی عزیزم سپاسگزارم برای بخش عقل کل و انتشار روزانه سوال ها و پاسخ های عالی که هزاران بار راهگشای من شده.
خانم فرهادی عزیزم تسلیت می گم عزیزدلم با تمام وجود از خدا براتون صبر و سلامتی و آرامش از تنها فرمانروای جهانیان خواستارم.
استاد جان سپاسگزارم ازتون فایل امروز و صحبت های نگین عزیزم و رهای عزیزم و آقا فرهاد عزیز و توضیحات بی نظیر شما به یادم آورد که چه نعمت بزرگیه این سایت ، آموزه های شما و چقدر کامل و بی نظیره و جالب هم اینجاست که روز به روز بهتر و عالی تر میشه.
استاد جانم و دوستان عزیزم سپاسگزارم برای قسمت کامنت ها و تک تک کامنت های بی نظیرتون که کلی برام درس داره.
استاد جانم، مریم جانم، خانم فرهادی مهربانم و آقا ابراهیم عزیز برای تمام عشقی که نثار ما می کنیدو بهبود دایمی سایت و تمام قابلیت های بی نظیر سایت سپاسگزارم
خدا جونم رب من ، فرمانروای من برای اینکه بودن در این سایت . بودن در مدار این آموزههای ناب رو از فضل وسیع خودت روزیم کردی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
و در آخر استاد عشق، تبریک می گم روزتون رو ، در حالی که با اختلاف بسیار زیاد تاثیر گذارترین معلم و استاد زندگیم هستین، بهم قوانین جهان مون رو یاد دادین و یادم آوردین که من قدرت خلق کنندگی زندگیم رو دارم و با تک تک صحبت هاتون، اعمال تون بهم درس درست زندگی کردن رو دادین.
یاد حرف اون روز استاد تون افتادم که گفته بود، بچه ها به صحبت های عباس منش گوش کنید که هم به درد دنیاتون می خوره و هم به درد آخرت تون .
استاد جان سپاسگزارم از تمام عشقی که نثارمون کردین و یادمون دادن هم دنیامون رو بسازیم هم آخرت مون .
هر جای زندگیم رو نگاه می کنم ، هر موفقیت و رشدی که توی تمام جوانب زندگیم می بینم قبلش ردپای شما رو می بینم، صمیمانه می ایستم و تا کمر براتون خم میشم و در قلبم دستان پر مهرتون رو می بوسم. سپاسگزارم ازتون برای تمام تاثیرات بی نظیری که توی زندگی گذاشتین ، می ذارین و ان شاالله تا وقتی که زنده ام تاثیر گذار خواهید بود توی زندگیم.
استاد جان سپاسگزارم که با درک و عمل کردم به قانون به راحتی و آسودگی به خواسته هاتون رسیدین و به من هم یاد دادین که طبیعی ترین راه راحترین راهه.
استاد جان سپاسگزارم که مفهوم هدایت رو درک کردین و به من هم یاد دادین که بپذیرم کن لایق هدایت خدام و خدا هر لحظه داره همه جهان رو هدایت کنه این منم که با تمرین و تکرار و تسلیم خدا بودن می تونم دریافت کنم هدایت های خدا رو که برام همون روی دوش خدا سوار شدنه ، انگار خدا همه کارهاش رو رها کرده و فقط داره کارهای من رو انجام میده.
استاد جانم سپاسگزارم که این همه توحیدی شدین و رسالت زندگی تون رو اشاعه توحید گذاشتین و تعهد و استمرار داشتین در انجامش و باعث شدین تا من کم کم خدای جدیدی رو پیدا کنم و هر روز خدای من برای من جدید تر و بی نظیر تر میشه و رابطه ام با او صمیمانه تر و دایمی تر میشه.
استاد جانم سپاسگزارم که از خدا خواستین تا بهترین ها و افرادی که آماده دریافت این آموزه ها هستن بیان توی سایت و توی مدار این آموزه ها ، که حالا از بودن هر کدومشون من این همه درس می گیرم.
استاد جانممممممممم سپاسگزارم که بدون پیش داوری و تعصب شروع به خواندن قرآن کردین و تشخیص اصل از فرع و انگار تازه قرآن با شما برای من نازل شد.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک قوانینی که آموزش دادین و تک تک نتایجی که من از عمل به اونا گرفتم.
استاد جانم سپاسگزارم برای تک تک روابط عالی تون ، که دیدنش و درک کردنش باعث شده تا من روز به روز روابط عالی تری رو تجربه کنم.
استاد جانم سپاسگزارم که عالی تضادها رو به فرصت تبدیل کردن و اونا رو توی باور من ارزشمند کردین.
استاد جانم سپاسگزارم که بهم یاد دادین آنچه در جهان هست و از طرف خدا ست پر از خیر و نیکی و برکته، و هر بدی که به من می رسم از طرف خودمه.
استاد جانم سپاسگزارم که اینقدر تسلیمی خدا هستین و یادم دادین تا روز به روز تسلیم تر باشم و عامل تر باشیم و رها تر در جریان هدایت خدااااا
استاد جانم سپاسگزارم که همه چی رو با عینک قانون می بینید و تمام عقاید و باورهای گذشته رو پاک کردین و به من یاد دادین که وقتی همه چی رو با قانون می سنجم یعنی دارم درست عمل می کنم.
استاد جانم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای نعمت وجود بی نظیرتون روزتون هزاران هزاران هزاران بار مبارک باشه ، ان شاالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشید. خدا برامون حفظ تون کنه.
در پناه خدا در تمام جوانب زندگی موفق باشید 🌹🌹🌹
خدای من خدای من الهی من قربون این عشقق بینهایتت بشم قلب خاهری اشکامم ریهت از این همه عشقق و بینهایتتتتتت اتصال نابت جان دلم چقدر چقدر زیبا نوشتیییی چقدر پراز هشقققی نازنینت من چقدر برایمم حضور خداییی چقدر برایم بوی خداوند را میدییی عشق خواهری چقدربا تمام وجودممم این عشق بینهایتت این اتصال نابت رو چقدررر چقدرررررر عاشقانه ی عاشقانه چقدربینهایتتت بینهایت تحسیینتتت میکنمم جقدربینهایتتت تحسیینت میکنم این عشقق نابت رو چقدرررر عاشق این اتصال بینظیرتممم عاشقتممم عاشقتممم تو چقدر پراز خدایی نور منن قلب من خدای من تموم شدمم چقدر غرق ترینن این عشق نابت شدم چقدر با تمام عشققق بینهایت چقدر زیباا سپاسگذاری کردی زیبای من چقدر زیبا تحسین میکنی چقدرعاشقتمممم چقدربا تمام وجودممم با تمام عشقممم چقدراین عشقق بینهایتت روو این اتصالل نابتتت رو اینن عالی عملگرایی ت رو چقدرررر هرلحظه ازت درس میگیرم چقدر بینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم عشق خواهری چقدربینهایت بینهایتتت بینهایت تحسیینتتت میکنم عشق دلم قلبم پرواز کرددد برای این همه عشق نابت خداروهزاران بارشکر میکنمم برای وجود نازنین استاد توحیدد و یگانه الکوی توحید و عمللل در زندگیمون خدارهزاران بارشکر میکنم برای وجود مریم نازنینم عشق زیبای من خداروهزاران بارشکر میکنم برای وجودد نازنینتتتت عشق عشق عشقق زیبای مننن قلب منن عاشقتمم عاشتممم خداروهزاران بارشکر که چقدر زیباا چقدرزیبا عاشقانه ی عاشقانه هرلحظه هدایتمون میکنههه عاشقمونهه عاشقمونه هرلحظه هدایتمون میکنهه هرلحظه بهمون الهام میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنههه خدای من شکرت هزاران بارشکرتت عاشقتمم عاشقتممم عاشق صدای نابت که صدای خداست برای من عاشقتم چقدر چقدربینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم عشق دلم قدر بینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم جقدربینهایت بینهایت تحسییینت میکنم عشق دلم بینظریی بینظیریی الهی که هرلحظه غرق بینهایت نعمت ها و فراوانی هاو غشق ثروت هاو بینهایت زیبایی های خداوندم باشی الهی که هرنچه در دل داری به بینهایت فراتررر و بینهایتتتتت بینهایت ترش برسی جان مننن عاشقتممم عاشقتمم بهترینن های بهتریننن های بهترین هارووو برایتت میخواهمم بینهایت بهترین هارو از یگانه قدرتت جهان که تنها قدرتت اوست همه چیزز اوستت او همه چیز میشودد تنها او کافی ترین کافی ترین است تنها اوو کافی ترینه هرلحظه هایتمون میکنهه هرلحظه هدایتمون میکنه به سمت درک بهتر بهتر خودش هرلحظه هدایتمون میکنه خدای من شکرت عاشقتممم عاشقتم
استاد نازنینمممم عاشقتونممم بینهایتت بینهایت کاش کلمه ای بالاتر از عشققق بود من انو میگفتمم چقدرعاشقتونمم و چقدررر با تمام روح و قلبمم سپاسگذارتونم عاشقتونم عاشقتونم عاشقتمم عشق دلم چقدربینهایت بینهایت تحسیینتت میکنم چقدربینهایت تحسیینتت میکنم جقدر قوق العاده بود چقدر بینظیر بود چقدر عاشقتممم چقدر عاشقتمم عشق خواهری
سلااااااامممم مرضیه خانم عزیز پیامت امروز به دستم رسید و واقعا ممنونم ازت واقعا خیلییییلییی الکی گیج شده بودم راستش و اینکه من مثلا خیلی این بچه ها میگن باور و باور و باور اصلا از این اسم بدم میاد و دوست دارم یکی بگه کار و واقعا من ندیدم کسی بدون تلاش موفق بشه و هر کسی رو دیدم ساعت ها حتی خیلی وقتا مثل استاد کارای سخت مثل کارگری و یا …. و همه باید اشتباهم بکنن و… و اینکه من خودم یک بار دستم رو بریدم و یک بار در خونه رو نبستم و دزد زد و…. کلی کارای احمقانه دیگه و فقط میگفتن باوره و…. ولی متاسفانه یکم دیز ۲ هزاریم افتاد ولی باصمیم قلب از شما تشکر میکنم و از خدا میخوام همون جور که گره از کارم گشودی کره از مشکلاتت وا بکنه و خدا پدر و مادرت رو بیامرزه واقعا و البته بزرگ ترین لذت من از درس لقابت بود که بچه های عقل کل ازم حس خوبش رو که گفتن اعتماد به نفس نداری گرفتن😐😉😅😥
سلام به دوستان خوب و همراه و استاد راهنمای ثروت و سعادت و سلامتی و توحید
نگین عزیز از ماجرای جالب آشناییش با استاد عزیز میگه مثل خیلی از ماها این داستان جالب و شنیدنی هست.فکر میکنم تند خوانی پله ای بود که در برهه ای از زمان قرار بود از طرفی برای استاد درآمدزایی کنه و از طرفی دیگه زمینه آشنایی خیلی از دوستان رو با استاد عزیز فراهم کنه.
ماجرای دوره تند خوانی استاد خیلی برای من درس داشت اینکه ممکنه خداوند در راه رسیدن به هدفت تو رو از جاهایی ببره که هرگز به ذهنت نمیرسه و اینها مثل پل میمونن پلهایی که مارو به هدفمون متصل میکنن.ولی امتیاز استاد این بوده که اغلب به هدایتهاش لبیک میگفته اغلب یعنی خیلی بیشتر از بقیه، اونم بخاطر این هست که خیلی بیشتر از بقیه رو باورهاش کار کرده ، والان این نتایج تو دستشون هست که الهی هزاران برابر برکت و سعادت تو زندگیش بیاد.
این جمله نگین عزیز رو خیلی تحسین میکنم که گفت: خدا رو شکر که قوانین وجود دارن و خدا رو شکر که ثابتن و تغییر هم نمیکنن.
واما استاد عزیز ، چقدرررر آرام و بی دغدغه و بدون عجله به حرفهای نگین عزیز گوش میده و اصلا کلام نگین جان رو قطع نکرد که مثلا عجله داریم یا زودتر حرفتو بزن یا یه صف طولانی وایسادن که صحبت کنن و…در حدی که خود نگین جان فکر کرد که تماس قطع شده. ولی استاد نازنین ساراپا گوش داره به حرفای دوستان سایت گوش میده و صبر و حوصله اش واقعا قابل تقدیره.
یادآوری این باور که تنها جریان در جهان هستی جریان خیر وسعادت و رحمت و فراوانی و خوبی هست وغیر از اینها غیر عادی هست وفقط وفقط باورهای محدود ما میتونه جلوی این سیل خردشان نعمت و سعادت و ثروت رو بگیره وما با کار روی باورهامون در واقع داریم خودمون رو با روال جهان هستی و کائنات عادی میکنیم و با خودمون، منبع، یا جهان هستی هماهنگتر میشیم. یعنی ما با کار روی خودمون وباورهامون داریم کم کم شکل و فرم و حالت طبیعی پیدا میکنیم، هر چه بیشتر کار کنیم طبیعی تر و نرمالتر خواهیم شد از نظر جهان هستی عادی تر خواهیم شد.
هر خیری که به شما برسه از خداست و هر شری از جانب خودتون هست یعنی هر کاری رو که درست انجام دادیم در خالت هماهنگی بوده و بقیه کارها در حالت عدم هماهنگی با خودمون و منشا و کائنات.
ما با کار روی باورهامون یک فعل رو انجام نمیدیم بلکه بیشتر یک عدم فعل رو انجام میدیم یعنی دست کشیدن از مقاومتها. که این خودش نیاز به یک سری اقدامات اولیه اساسی داره تا بهداین مرحله برسیم مثل تخریب یک سدّ قطور و محکم و ریشه دار. باید پارو نزد واداد ،باید دل رو به دریا داد…
جمله زیبای رها جان هم این بود که : خدا خیلی راحت داره هدایتدمیکنه و راه رو هموار میکنه.الهی شکر ولی این بخاطر کار روی باورهات هست رهای عزیز این راه برای خیلیها میتونه خیلی هم سخت باشه اگر که قانون رو بلد نباشن یا اصلا ندونن نقش باور توزندگی و دنیا وآخرت چی هست وندونستن اینها از نظر من فقر به معنای واقعی محسوب میشه.
استاد نازنین این بار در مورد تمرکز و ارزش تمرکز صحبت میکنه که مصادف شده با جلسه ۱۷ روانشناسی ثروت یک که الان من دارم روش کار میکنم و مثال عینی فوق العاده ای در این مورد.
این یک درس بزرگه که استاد تمام تمرکزش روی سایت هست و اگر جاهایی توی شبکه های اجتماعی هم پستهایی میگذاره تماما در راستای اهداف سایت هست .خیلی جالبه که خود استاد و مریم جان بارها گفتن که استاد به محض اینکه صبحها چشمش رو باز میکنه میره سراغ سایت و بازخورد فایلها و کامنتهای بچها، این یعنی اینکه سایت مهمترین اولویت استاد هست اما همین رو چقدررر تونسته توسعه بده و پر شاخ وبرگ وپر خیر وبرکت کنه که شاید کسی نباشه که این سایت الهی رو تحسین نکنه و خدا رو قلبا بخاطرش شکر گذار نباشه.
“نشانه امروز من “ظاهرا بر اساس رندوم هست اما چون هیچ چیز شانسی و اتفاقی در دنیا وجود نداره ،بارها وبارها وبارها اثبات شده که دقیقا فایلی برای من میاد که نیازم هستدو تو فرکانسش هستم همین دیروز بعد از مدتها رفتم سراغ نشانه امروز من و یک فایلی برام آورد که برق از کله ام پرید ، اولا من فکر میکردم که کل فایلهای دانلودی رو دیدم و براش کامنت نوشتم ولی این یکی رو تا حالا ندیده ونشنیده بودم، شایدم ماجرای تغییر فرکانسه که اصلا توی یک فرکانس جدید دقیقا یک کلمات و جملات دیگه ای رو میشنویم ودرک میکنیم واقعا نمیدونم که قضیه چیه ولی فایل برای من جدید بود.ومورد دیگه اینکه من انقدر با این فایل مچ و هماهنگ بودم که کلمه به کلمه اش بر قلب و وجودم مینشست و چقدرررر توی این برهه به دردم خورد و منو آروم کرد چون مامان هم تو وضعیتت مشابه بود به دلم اومد که برای اونم فرستادم اونم چقدرر ذوق کرد و ازم تشکر کرد.مطمئنم که خود این بخش از فایل هدایت الهی بوده و هربار این هدایت تکرار میشه، الهی بینهایت شکر.
فرهاد عزیز ۳ سال هست که با سایت آشنایی داره واز مسیرهای هدایتهاش میگه و چقدر از بازخورد کارروی باورهاش راضی هست و از وضعیت درآمدیش واینکه به کار طراحی سایت هدایت میشه سال ۹۹ رو علی رغم نظر خیلیها بهترین سال زندگیش میدونه واقعا احسنت.
چقدر خوبه که دوستان سایت توی ایران شناخته شده هستن.
استاد عزیز چقدر زیبا بچه ها رو تحسین و تشویق میکنه، لذت میبرم که بچها میرن دنبال علایقشون و ازش لذت میبرن.یکی از خوشبختیهام اینه که دوستانی چون شما دارم.
خانم فرهادی عزیز بهتون تسلیت میگم و صبر و آرامش برای شما و خانوادتون مسئلت دارم.
خدای بزرگ استاد دوباره در مورد ماجراهای ریز و کاربردی هدایت صحبت میکنه ، در مورد زبان هدایت و چگونگی درک اون و اعتماد بهش و حفظ این اعتماد تا آخر.
اینکه یک فایل یا یک شهر توی نقشه بولد میشه و چشمک میزنه و من میفهممش و بهش عمل میکنم.
خدایا من نمیدونم، من نمیدونم تو میدونی ،خدایا منو هدایت کن به چیزی که برای من بهتره، خدایا تو به من بگو.
یک آدم یا شهر یا فایل یا بیزینس یا رشته برات بولد میشه، قشنگ توی اون لحظه یکیش روشن میشه ومیرم توش حتی اگر ظاهرا توش چیزی نداشته باشه اینجاست که باید ذهن رو کنترل کرد تا با اما واگر مارو دچار تردید نکنه ، میگم اون لحظه خدا اینو بهم گفته حتما توش خیریتی هست، حتی رفتم توش اون چیزی که انتظار داشتم نبود باید به خودم بگم این همون چیزیه که برای من خوب و لازمه من باید این مسیر رو برم….
” این زندگی منه”
ممنونم استاد نازنینم روشنتر و واضحتر از این نمیشد ماجرای هدایت رو توضیح بدین، امیدوارم منم بتونم به همون خوبی که شما درک میکنین و عمل میکنین ،درک کنم و عمل کنم.🤩🤩🤩
سلام به آسو جان که از زمان سفر به دور آمریکا از پارسال کامنت هاشو میبینم و گاهی میخوانم و البته همیشه لذت میبرم .. سلام عزیز جان مهربان جان
خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندت
چقدر تحسینت میکنم که ادامه میدهی و دادی .. و مینویسی درکت را احساس خوبت را اینجوری گسترش میدی و خب طبق قانون هم اتفاقات خوب تری را رقم میزنی .. و میشه همون عمل به فرمانی که بهمون داده شده قولی که قبل از تولد ازمون گرفته شده .. یعنی منظورم مولد بودنِ .. مولد بودن خلق کردن .. هر روز نعمت های بیشتری را دریافت کردن .. هر روز ثروت بیشتری را ایجاد کردن ..
هیچ وقتی تا حالا به این شکل به این جمله ای که هدایت شدی و نوشتی بهش نگاه نکرده بودم ..
اونم اینکه من دارم روی باورهام کار میکنم، چرا؟ چون میدونم جریان طبیعی، این دنیا رو به جلو بودنِ خیر بودن برکت بودن .. طبیعی ترین شکل زندگی توی این دنیا در سلامتی کامل بودن، یک رابطه ی بینظیر و بدون وابستگی و دل بستگی با تمام آدما داشتن معنویت عالی داشتنِ آزادی مالی و زمانی و مکانی داشتن .. بایددد غیر از این طبیعی باشه اما خب انقدرر این سال هاا هر کسی دیده که اون غیر طبیعی شده طبیعی ترین و طبیعی ترین حالت زندگی هم شد متاسفانه غیرطبیعی ترین . و حالا داستان اینجاست که این خدا یک انرژی خلاق که همیشه دعای تو درخواست را پاسخ میده و داستان بعدش در تحقق خواسته ها اینکه که تو باید خودتو برسونی تووو برسونی به مدار دریافت خواسته ات .. و خب همه ی ما خداروشکر درخواست کردیم که زندگی اون چیزی نبود که میدیدیم .. چیزی فراتر بوده خدا یک چیز دیگه بوده اینی نبوده که همه میگفتن .. و هدایتتت شدیمم به جای درست مکان درست در زمان درست ..
هر کسی از مسیر خاص خودش ..
و میبینی چقدر چقدر چقدر این جریان ها قشنگن و میبینی که خدا چطوری یک نفر را هدایت میکنه و با هدایت او نتیجه هاش ایمانش باورهااشششششش درخواست هاش .. بی نهایت آدم دیگه خودشششش را هدایت میکنه به بی نهایت شکل و طرق به همون کسی که میخواست و هدایت شد و بسیار الهام بخش و تاثیر گذار ..
خدایا شکرت
آره اسو جان ِ جانان عزیزمم
سپاس گزارم به خاطر وجود ارزشمندت
سپاس گزارم که روی خودت کار میکنی که اینجوری داری هم شاد زندگی میکنی و هم دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنی ..
سپاس گزارم که نوشتی
من توی این فایل متوجه شدم که من با کارر کردن روی باورهام دارم فقط این مقاومت هاا را کنار میزنم که این خداااا این خدایییی که عاشق من و منو همینی که هست دوستم داره قضاوتم نمیکنه بیشتر از من میخواد ثروتمند باشم چرا که تنها راه نزدیکی به خودش با همین ثروتمند بودنم هست و نه هیچ چیز دیگه ..
ممنونم ممنونم ممنونم.
سلام محمد عزیز دوست خوب و هم فرکانسی
بینهایت سپاسگزارم بابت کامنت زیبای شما دوست عزیز و خیلی خوشحالم که از زمان سفر به دور آمریکا کامنتهای من رو گاه گاهی دنبال میکنی و ازشون لذت میبری. خدا رو شکر میکنم که میتونم کامنت بنویسم، خدا رو شکر میکنم که دوستان و مشوقانی چون شما دارم.
بله همینطوره سلامتی و شادی و ثروت و سعادت و روابط عالی و فراوانی بدیهی ترین و طبیعی ترین و بهتره بگیم که تنها روال و جریان جهلن هستی هست که اغلب ناآگاهانه خودمون رو ازش محروم میکنیم.با آرزوی آگاهی و وضوح و شفافیت و درک قوانین زیبای الهی برای همه نوع بشر و تمام دوستان الهی این سایت و شما بزرگوار
پاینده باشی محمد جان
سلام به استاد عزیزم و دوستان قشنگم اول از همه میخوام از استاد سپاس گزاری کنم بخاطر این فایل من از،طریق نشانه ای امروزم وارد این صفحه شدم و دقیقا همون چیزی بود که باید میبود و دوباره ودوباره به من یادآوری کرد اصل واساس جهانی که خداوند بر پایه یک قانون ثابت و غیر قابل تغییر آفریده و خدارو هزاران مرتبه شکر بخاطر این قوانین.
میخوام یکی از داستان های خودم رو که برام اتفاق افتاده که چطور خداوند پاداش ایمان و رها بودن و مقاومت نداشتن رو برای انسانی که تنها توکلی به خداونده و به غیر خداوند تکیه نمی کنه وتنها خداوند بزرگ رو باور داره و اونو یاور خودش قرار میده و اگر جایی دیگران به او جواب نه میدهند ناراحت و دلخور نمیشود و به بی نهایت دستان خداوند باور دارد به مسیرش ادامه میدهد.
نوروز 1400 به پایان رسید و بعد کلی اتفاق عااالی و بعد از آن که پنج ماه درخانه بودم و درحال تعمیر خانه بودیم تصمیم گرفتم که راهی پیدا کنم تا کاری داشته باشم وبیکار نباشم هنوز عید بود در یک جمع اقوام نشسته بودیم کلی حرف زدیم و من از آنها درخواست کردم آیا امکان هستش کاری پاره وقت در تهران برای هماهنگ کنید ،گفتن چرا پاره وقت من گفتم چون بعد یک ساعتی من دنبال یک علاقه میرم که دوست دارم خلاصه بعد این که این را گفتم همه کنجکاو شدن و پرسیدن این علاقه چیه برای ما همبگو من هم که آن چنان علاقه نداشتم گفتم امکان نداره این یک مسئله شخصی است خلاصه از من انکار از دوستان اصرار به هر حال من دوست نداشتم بگویم در آخر گفتم آیا کار رو برایم ردیف میکنید گفتن ،غیر مستقیم که خیر امکان ندارد ما کسی رو نمیشناسیم به هر حال من گفتم باشه فراموش کنید گروه اول از دوستان که جواب نه دادن ومن هم خیلی راحت از کنار این موضوع گذشتم .
تقریبا 10 روز بعد دوباره به یکی از نزدیکان دیگر که عمویم بود گفتم امکان هست درخواست کنم جایی در تهران برایم کاری هماهنگ کنی گفت اوکی برات اوکی میکنم با جدیت کامل گفت خیالت راحت اوکی میشه خلاصه 10 روز صبر کردم و اتفاقی به من زنگ زد و من هم گفتم کارم آیا هماهنگ شد عمو گفت واقعا شرمنده ام تهران کار نیست ،ومن برای دومین بار جواب نه شنیدم و این بار هم آنچنان اصرار نکردم و از کنار آن گذشتم .
چند روز گذشت…
یک روز درخانه نشسته بودمگفتمخدایا داستان چیه؟چرا اوکی نمیشه ،نشسته بودم توی خونه ،بجه ها باورتان شود باورتان شود ،یک آن چیزی در درونم گفتم چرا فقط تهران؟! برو ی جا دیگه گفتم کجا ؟
فقط چند ثانیه فقط چند ثانیه یک چیزی در درونم به من گفت کیش. باورتان نمیشود گفتم آره کیش من میرم جزیره کیش ، برام خیلی دشوار بود داشتم میرفتم به جایی که کاملا برام ناشناخته بود ،من که پام ی تهران بود یا شمال حالا داشتم تغییری ایجاد میکردم که برم جایی که اصلا برام کاملا ناشناخته بود درآن زمان واقعا ناشناخته…
درآن موقع یادمه دو تا احساس کل وجودمو فرا گرفته بود یک احساس که میگفت دیوانه ای میخوای بری کجا اصلا میدونی کیش چقدر از شمال دوره میدونی تازه تو کی رو داری کی رو و یک احساس دیگر که به من میگفت تو برو تو حرکت کن من ،من هدایتت میکنم تو به من ایمان داشته باش. من بین این دو احساس گیر کرده بودم تو حسابم کلا درآن زمان 1 میلیون پول داشتم و بلیط هواپیمای رشت به کیش 820 تومن بود این یعنی اگر من میرفتم راه برگشتی نداشتم چون اصلا پولی نداشتم برآی برگشت ،خیلی میترسیدم ..خیلی …
یادمه زمانی که میخواستم بلیط هواپیما کیش رو بخرم بالغ بر 6 تا 7 بار میرفتم تا کلید خرید رو بزنم اما نمیتونستم چون بین ترس و آن سمت ترسها که یک دنیایی ناشناخته بود گیر افتاده بودم یادمه یاد جمله ای افتادم که در گذشته خونده بودم واین جمله در بهترین زمان به یادم اومد که به من گفت شجاعت یعنی این که بتونی از ترسهات بگذری چون اونور ترسهات یک دنیایی ناشناخته وزیبا درانتظارته، همین که این جمله درذهنم مرور شد بلیط رو خریدم هنوز باورم نمیشد اما رفتم بیرون به مادرم گفتم مامان من دارم میرم کیش کار اوکی کردم گفت چه کسی برات اوکی کرده ،گفتم یک رفیق دارم که برام اوکی کرده ،گفت کی ؟ گفتم یک رفیق دیگه …
دو روز فرصت داشتم کلی تو دیوار کیش گشتم هر جا زنگ زدم یا خاموش بودن یا کارمند نیاز نداشتن ،خلاصه بعد کلی کلنجار ی گوشه نشستم ودر مسیر جنگل پشت خونه مون گفتم من دیگه به کسی زنگ نمیزنم برای کار خدایا تو هدایتم کن فقط تو ،همین رو گفتم و تمام.
روز دوشنبه رسید ومن سوار تاکسی بودم تاکسی به من گفت داری کجا میری تاکسی رفیقم بود گفتم دارم میرم کیش ،گفت اونجا کار اوکی کردی گفتم آره ی رفیق دار برام اوکی کرده(دوستان رفیقی درکار نبود منظورم از رفیق خداوند بود خداوند) …
خلاصه رسیدم فرودگاه توفروردگاه نشسته بود نزدیک 20 دقیقه گذشت ،خیلی خوشحال بودم خیلی ،انگار داشتم وارد ی دنیای جدید میشدم،سر از پا نمیشناختم،با گرفتن این تصمیم برای اولین بار هواپیما رو دیدم برای اولین بار احساس کردم یک درجه بزرگ تر شدم دیگه شاید احمدرضا سابق نبودم دیگه اون پسری که فقط ی مسیر رو بلد بود حالا اون تغییر مسیر داده…
نشسته بودم همان طور که میدونید حداقل وزن رایگان برای مسافران 20 کیلو گرم هستش ،و هر مسافر فقط 20 کیلو میتونه باخودش حمل کنه خداوند شاهد درکنار من ده نفر دیگر نشسته بود دیدم از اون آخر یک مرد وزن دارن میان به طرف من نزدیک من شدن سلام کردن و گفتن ببخشید میتونیم ازتون کمک بخوایم گفتم چه کمکی ،گفتن وزن وسایل و خرت وپرت ما بالای بیست کیلو هستش دنبال کسی هستیم که کمکمون کنه میتونید کمکون کنید من مونده بودم چی بگم گفتم باشه خلاصه رفتیم که من گفتم جسارتا خودتون میان کیش گفتن نه پسرمون اونجاست برای اونه ،همین که اینو گفت احساس خوبی در وجودم ایجاد شد ،فقط همین به من گفتن داری میری کیش چیکار کنی گفتم نمیدونم حالا برم فعلا نمیدونم خلاصه شماره پسرشون رو دادن به من تا وقتی رسیدم کیش بهش زنگ بزنم تا بیاد تحویل بگیره ، وقتی رسیدم کیش زنگ زدم پسرش ،پسرش اومد وسایلش رو بهش تحویل دادم ،خدا شاهد الان که دارم میگم مو تو بدنم داره سیغ میشه من داشتم ازش جدا میشدم خودش منو صدا زد گفت ببین آلام داری کجا میری گفتم نمیدونم دارم میرم دنبال کار گفت نگران نباش اگه بخوای من دو جا برات سراغ دارم یکی شرکته و یکی غذای بیرون بر ،دومی جای خوابم داره (این چیزی بود که من در داخل هواپیما زمانی که داشتم ابرها روومیدم از خداوند درخواست کردم که جایی باشه خوب و جای خواب داشته باشه) گفتم باشه بریم باورتان نمیشود پول کرایه ماشین رو حساب کرد جالب بدونید رسیدم سرکارم همین که رسیدم برام غذا آوردن غدا ر خوردم کیفمو گذاشتم همون جا ورفتم بیرون گشتم هوای اونجا هم خیلی گرم بود خیلی آما من حتی 1 دقیقه برای کار در کیش نگشتم حتی یک دقیقه ؛اونجا بود که واقعا باورم به این هدایت بیشتر شد و فهمیدم که نشانه ؛منظور از نشانه هایی که خداوند در قرآن میگفت یعنی چی منظورماینه درکم نسبت به خداوند خیلی بیشتر شد خیلی وفهمیدم که تنها وتنها فقط وفقط بلید اول از همه از خداوند درخواست کرد چیزی که برای من همون اول رخ نداد و بعد از چند نه شنیدن این درخواست از خداوند انجام شد .
امیدوارماین تجربه من که واقعا برای خود من سرتاسر از هدایت الله بود بماند که خیلی جزئیات دیگر داشت گه دراین جا جانداشت بگم برایتان الهام بخش بوده باشه.
بازم بی نهایت از خداوند و استاد عزیزم ودوستان قشنگم ممنونم که این هدایت الله رو که برای من رخ داد با عشق خوندن امیدوارم کمکی باشه برای همه. سپاس گزارم
دوست عزیزم سلام خیلی لذت بردم از کامنت فوق العاده ات واقعا اشک از چشمانم جاری شد به خودم یاد آوری شد که هدایت همیشه هست از طرف خداوند و من باید از خدا بخواهم و نجواهای ذهنم رو خاموش کنم و قلبم را باز کنم برای هدایت االله
خیلی ممنون بابت این کامنت فوق العاده ات
در پناه خدا ️️
چقققققدر عالی بود،چقددددر الان لازم داشتم شنیدن این داستانو .چون منم دنبال کارم چند جا رفتم و گفتن ن ،منم اصلا ناراحت نشدم،مهارت خاصی ندارم، الان با خوندن پیامتون منم از خدا درخواست کردم ک خدایا منم دیگه سراغ کار نمیرم خودت بگو کار بیا سراغم،ی کاری ک از پسش بر بیام، توش رشد کنم، و ابرومند باشه، دستم تو جیب خدا باشه، ب شرایطم کاملا بخوره، چقدر خوشحال هستم ک بلافاصله بعداز بیدار شدن اومدم سایت و رسیدم ب کامنت شما
سلام وصد سلام
دوست خوبم گریه کردم من هم تجربه ای دارم مث شما زیاد میدونی گریه میکنم چون خیلی تنها هستیم مث ما کمه باور همه هدایت میشویم کافیه رها باشیم
سپاسگذارم ازمکتوبات شما تشکر
دوست خوبم ممنون ….
سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم و دوستان قشنگم اول از همه میخوام از استاد سپاس گزاری کنم بخاطر این فایل من از،طریق نشانه ای امروزم وارد این صفحه شدم و دقیقا همون چیزی بود که باید میبود و دوباره ودوباره به من یادآوری کرد اصل واساس جهانی که خداوند بر پایه یک قانون ثابت و غیر قابل تغییر آفریده و خدارو هزاران مرتبه شکر بخاطر این قوانین.
میخوام یکی از داستان های خودم رو که برام اتفاق افتاده که چطور خداوند پاداش ایمان و رها بودن و مقاومت نداشتن رو برای انسانی که تنها توکلی به خداونده و به غیر خداوند تکیه نمی کنه وتنها خداوند بزرگ رو باور داره و اونو یاور خودش قرار میده و اگر جایی دیگران به او جواب نه میدهند ناراحت و دلخور نمیشود و به بی نهایت دستان خداوند باور دارد به مسیرش ادامه میدهد.
نوروز 1400 به پایان رسید و بعد کلی اتفاق عااالی و بعد از آن که پنج ماه درخانه بودم و درحال تعمیر خانه بودیم تصمیم گرفتم که راهی پیدا کنم تا کاری داشته باشم وبیکار نباشم هنوز عید بود در یک جمع اقوام نشسته بودیم کلی حرف زدیم و من از آنها درخواست کردم آیا امکان هستش کاری پاره وقت در تهران برای هماهنگ کنید ،گفتن چرا پاره وقت من گفتم چون بعد یک ساعتی من دنبال یک علاقه میرم که دوست دارم خلاصه بعد این که این را گفتم همه کنجکاو شدن و پرسیدن این علاقه چیه برای ما همبگو من هم که آن چنان علاقه نداشتم گفتم امکان نداره این یک مسئله شخصی است خلاصه از من انکار از دوستان اصرار به هر حال من دوست نداشتم بگویم در آخر گفتم آیا کار رو برایم ردیف میکنید گفتن ،غیر مستقیم که خیر امکان ندارد ما کسی رو نمیشناسیم به هر حال من گفتم باشه فراموش کنید گروه اول از دوستان که جواب نه دادن ومن هم خیلی راحت از کنار این موضوع گذشتم .
تقریبا 10 روز بعد دوباره به یکی از نزدیکان دیگر که عمویم بود گفتم امکان هست درخواست کنم جایی در تهران برایم کاری هماهنگ کنی گفت اوکی برات اوکی میکنم با جدیت کامل گفت خیالت راحت اوکی میشه خلاصه 10 روز صبر کردم و اتفاقی به من زنگ زد و من هم گفتم کارم آیا هماهنگ شد عمو گفت واقعا شرمنده ام تهران کار نیست ،ومن برای دومین بار جواب نه شنیدم و این بار هم آنچنان اصرار نکردم و از کنار آن گذشتم .
چند روز گذشت…
یک روز درخانه نشسته بودمگفتمخدایا داستان چیه؟چرا اوکی نمیشه ،نشسته بودم توی خونه ،بجه ها باورتان شود باورتان شود ،یک آن چیزی در درونم گفتم چرا فقط تهران؟! برو ی جا دیگه گفتم کجا ؟
فقط چند ثانیه فقط چند ثانیه یک چیزی در درونم به من گفت کیش. باورتان نمیشود گفتم آره کیش من میرم جزیره کیش ، برام خیلی دشوار بود داشتم میرفتم به جایی که کاملا برام ناشناخته بود ،من که پام ی تهران بود یا شمال حالا داشتم تغییری ایجاد میکردم که برم جایی که اصلا برام کاملا ناشناخته بود درآن زمان واقعا ناشناخته…
درآن موقع یادمه دو تا احساس کل وجودمو فرا گرفته بود یک احساس که میگفت دیوانه ای میخوای بری کجا اصلا میدونی کیش چقدر از شمال دوره میدونی تازه تو کی رو داری کی رو و یک احساس دیگر که به من میگفت تو برو تو حرکت کن من ،من هدایتت میکنم تو به من ایمان داشته باش. من بین این دو احساس گیر کرده بودم تو حسابم کلا درآن زمان 1 میلیون پول داشتم و بلیط هواپیمای رشت به کیش 820 تومن بود این یعنی اگر من میرفتم راه برگشتی نداشتم چون اصلا پولی نداشتم برآی برگشت ،خیلی میترسیدم ..خیلی …
یادمه زمانی که میخواستم بلیط هواپیما کیش رو بخرم بالغ بر 6 تا 7 بار میرفتم تا کلید خرید رو بزنم اما نمیتونستم چون بین ترس و آن سمت ترسها که یک دنیایی ناشناخته بود گیر افتاده بودم یادمه یاد جمله ای افتادم که در گذشته خونده بودم واین جمله در بهترین زمان به یادم اومد که به من گفت شجاعت یعنی این که بتونی از ترسهات بگذری چون اونور ترسهات یک دنیایی ناشناخته وزیبا درانتظارته، همین که این جمله درذهنم مرور شد بلیط رو خریدم هنوز باورم نمیشد اما رفتم بیرون به مادرم گفتم مامان من دارم میرم کیش کار اوکی کردم گفت چه کسی برات اوکی کرده ،گفتم یک رفیق دارم که برام اوکی کرده ،گفت کی ؟ گفتم یک رفیق دیگه …
دو روز فرصت داشتم کلی تو دیوار کیش گشتم هر جا زنگ زدم یا خاموش بودن یا کارمند نیاز نداشتن ،خلاصه بعد کلی کلنجار ی گوشه نشستم ودر مسیر جنگل پشت خونه مون گفتم من دیگه به کسی زنگ نمیزنم برای کار خدایا تو هدایتم کن فقط تو ،همین رو گفتم و تمام.
روز دوشنبه رسید ومن سوار تاکسی بودم تاکسی به من گفت داری کجا میری تاکسی رفیقم بود گفتم دارم میرم کیش ،گفت اونجا کار اوکی کردی گفتم آره ی رفیق دار برام اوکی کرده(دوستان رفیقی درکار نبود منظورم از رفیق خداوند بود خداوند) …
خلاصه رسیدم فرودگاه توفروردگاه نشسته بود نزدیک 20 دقیقه گذشت ،خیلی خوشحال بودم خیلی ،انگار داشتم وارد ی دنیای جدید میشدم،سر از پا نمیشناختم،با گرفتن این تصمیم برای اولین بار هواپیما رو دیدم برای اولین بار احساس کردم یک درجه بزرگ تر شدم دیگه شاید احمدرضا سابق نبودم دیگه اون پسری که فقط ی مسیر رو بلد بود حالا اون تغییر مسیر داده…
نشسته بودم همان طور که میدونید حداقل وزن رایگان برای مسافران 20 کیلو گرم هستش ،و هر مسافر فقط 20 کیلو میتونه باخودش حمل کنه خداوند شاهد درکنار من ده نفر دیگر نشسته بود دیدم از اون آخر یک مرد وزن دارن میان به طرف من نزدیک من شدن سلام کردن و گفتن ببخشید میتونیم ازتون کمک بخوایم گفتم چه کمکی ،گفتن وزن وسایل و خرت وپرت ما بالای بیست کیلو هستش دنبال کسی هستیم که کمکمون کنه میتونید کمکون کنید من مونده بودم چی بگم گفتم باشه خلاصه رفتیم که من گفتم جسارتا خودتون میان کیش گفتن نه پسرمون اونجاست برای اونه ،همین که اینو گفت احساس خوبی در وجودم ایجاد شد ،فقط همین به من گفتن داری میری کیش چیکار کنی گفتم نمیدونم حالا برم فعلا نمیدونم خلاصه شماره پسرشون رو دادن به من تا وقتی رسیدم کیش بهش زنگ بزنم تا بیاد تحویل بگیره ، وقتی رسیدم کیش زنگ زدم پسرش ،پسرش اومد وسایلش رو بهش تحویل دادم ،خدا شاهد الان که دارم میگم مو تو بدنم داره سیغ میشه من داشتم ازش جدا میشدم خودش منو صدا زد گفت ببین آلام داری کجا میری گفتم نمیدونم دارم میرم دنبال کار گفت نگران نباش اگه بخوای من دو جا برات سراغ دارم یکی شرکته و یکی غذای بیرون بر ،دومی جای خوابم داره (این چیزی بود که من در داخل هواپیما زمانی که داشتم ابرها روومیدم از خداوند درخواست کردم که جایی باشه خوب و جای خواب داشته باشه) گفتم باشه بریم باورتان نمیشود پول کرایه ماشین رو حساب کرد جالب بدونید رسیدم سرکارم همین که رسیدم برام غذا آوردن غدا ر خوردم کیفمو گذاشتم همون جا ورفتم بیرون گشتم هوای اونجا هم خیلی گرم بود خیلی آما من حتی 1 دقیقه برای کار در کیش نگشتم حتی یک دقیقه ؛اونجا بود که واقعا باورم به این هدایت بیشتر شد و فهمیدم که نشانه ؛منظور از نشانه هایی که خداوند در قرآن میگفت یعنی چی منظورماینه درکم نسبت به خداوند خیلی بیشتر شد خیلی وفهمیدم که تنها وتنها فقط وفقط بلید اول از همه از خداوند درخواست کرد چیزی که برای من همون اول رخ نداد و بعد از چند نه شنیدن این درخواست از خداوند انجام شد .
امیدوارماین تجربه من که واقعا برای خود من سرتاسر از هدایت الله بود بماند که خیلی جزئیات دیگر داشت گه دراین جا جانداشت بگم برایتان الهام بخش بوده باشه.
بازم بی نهایت از خداوند و استاد عزیزم ودوستان قشنگم ممنونم که این هدایت الله رو که برای من رخ داد با عشق خوندن امیدوارم کمکی باشه برای همه. سپاس گزارم
قسمت چهاردم ۱۴
گفتگوی استاد با دوستان
☎️📞
با درود و سلام به دو استادان عزیزم استاد عباسمنش خانم شایسته جانم
و دوستان همراه سایت عزیزمون
نگین عزیز
وقتی بر میگردیم به گذشته ها و قدیم میبینیم که یک چیزی تهه قلبمون وجود داشت که میخواستیمش و هدایت شدیم به یک سری آدما که در جهت رسیدن به اون خواسته امون بوده…
اینکه. دوران دانشگاهی در اصفهان رو با خاطره تلخی گذرنده بودند و همیشه دوست داشتن که چنین دوره ای رو با شادی و خوبی و در زمینه ارتباط با استادان و همچنین نمرات خوب میگذروند… و بنظر میاد که یک حسرتی از گذشته رو دوست داشتن بنوعی براشون جبران بشه
و بخاطر این خواسته هدایت شدند به دوباره درس خوندن در یک تغییر رشته با شرایط متفاوت که تا مقطع ارشد با نمرات خوب و همچنین احساس خوب که جای تبریک و تحسین داره
در همین شرایط بقول ایشون قطب نما مسیر هدایتی دیگری رو براشون نشونه گذاری کرد
اینکه اگر تند خوانی بلد بودند میتونستند سریعتر کتاب های مربوطه رو بخوننند و این موضوع و تضاد سبب خیر شد که بمسیر تند خوانی استاد عباسمنش توسط همکلاسیشون ( آقا مهدی دستی از دستان خداوند ) هدایت شوند
و به همین ترتیب هدایت به محصولات و سایت استاد عباسمنش و تفسیرها و توضیحات قرآن هدایت شدند
ای جانم استاد بگ گراند پشت سر شما نمیدونید چی بود یهو حواسم رفت به اون مرغ آبی که توی دریاچه داشت از این سر به اون سر شنا میکرد و چه موج زیبایی رو توی دریاچه زینت داده بود . خدایا شکرت برای این زیبایی که پشت سر استادمون نقش بسته بود ( استاد جان همه چی زیباست چه پشت سرتون چه جلوی روتون 🕊🦆🦆 )
جواب استاد…
خدا هول داد… هر خیری به آدم میرسه از طرف خداست و هر شری که به آدم میرسه توسط خوده اون آدمع است
در جهان هستی فقط جریان نعمت خیر و خوبی مطلق هستش
چه نعمت سلامتی و نعمت
خوشبختی و نعمت پول و ثروت واین جریان طبیعی و بدیهی جهان هستی هست
( استاد جان جمله کلیدی 🔍🔎🔑🗝 )
یعنی همه چیز در این جهان هستی که وجود داره خیر مطلق هستش و بصورت طبیعی باید در زندگیمون وجود داشته باشه ولی اگر این جریان خیر بصورت عادی در زندگیمون وجود نداشت و ما داریم برای بدست آوردنش زور میزنیم ایراد از افکار و شری هستش که با باورامون جلوی این خوان نعمت و خیر وخوبی رو گرفتیم
باید پارو نزد و وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر کجا دلش خواست
به هر جا برد بدان ساحل همانجاست
پذیرفتن هدایت و یا
قانون پذیرش و نداشتن مقاومت برای باورهای نادرست و افکار منفی و نادرست نداشته باشیم خداوند همه رو براحتی و ساده به مسیر درست و مناسب هدایت میکنه
استاد جان دقیقا درست گفتید.. اگر قرار باشه هدایت بشیم مانند قایقی که وقتی بندازیمش توی آب و رودخونه با جریان آب خودش به سمت دریا حرکت میکنه 👌👌🚣♀️🚣♂️⛵ یعنی همه چیز براحتی و آسونی انجام میشه
نتیجه..👇👇👇💥
بمحض اینکه ما آماده تر میشیم و
رها تر میشیم و
خداوند رو باور میکنیم و
هدایتش رو دریافت میکنیم
و عملگرا میشیم
و مقاومت هامونو کمتر میکنیم
و خوشبین تر میشیم
و تمرکز میکنیم به زیبایی ها
و روی باورهای درستمون کار میکنیم همون جریان هدایت ما رو بسمت خوبی ها و زیبایی های بیشتر و بیشتر و قشنگتر هدایت میکنه و این روند رو باید بطور مداوم و مستعمر تا بینهایت ادامه بدیم
خدارو شکر
خدا رو بینهایت شاکرم که در این مسیر هدایت شدم و از جهان هستی درخواست میکنم که در این مسیر ثابت قدم و پایدار باشم تا به سمت نتایج پایداری هم هدایت شویم خدا رو بینهایت مممنون و سپاسگذارم
استاد جان در رابطه با توضیحاتی که برای فضاهای مجازی دادید که تمرکز بر سایت خودمون گذاشتید باید تشکر و قدردانی کنم برای هزاران فایل رایگانی که در سایت موجود هست و نظم و دسته بندی های
منظم و مرتبی که در این سایت وجود داره در همه زمینه ها و همچنین سریال زندگی در بهشت اولین قسمتش در
تاریخ دوم اردیبشت نود و نه ۹۹/۲/۲ بوده که تا الان ۱۶۴
قسمت آنرا دیدیم و بیشتر از یکسال هستش که خدارو شکر میبینیم و همچنین کامنت دوستانی که دیدگاه های زیبا و پرمحتوایی از درک آگاهی ها و تجربیات و موفقیت هاشون مینویسند فرصت و مجالی برای رفتن به صفحات مجازی دیگری پیدا
نمیشه .. با توجه به اینکه من خودم هر وقت یک فایلی از شما رو میبینم و بخوام دیدگاه و کامنت بنویسم حدودا چهار پنج ساعت زمان میذارم و چندین ساعت هم برای خواندن کامنت دوستان و کامنت گذاشتن میذارم برای این کتاب و گنجینه گرانبها
و عملا فرصتی برای فضای مجازی ندارم هر چند هرزگاهی میام توی اینستا ولی بیشتر برای پیج عباسمنش میام که از هیچ فایل و دستاوردی عقب نمونم مثلا دیشب امدم توی پیجتون که واکسن نوبت دومتون رو تزریق کرده بودید و یک مقداری حال ندار بودید و تب داشتید خداروشکر اعلام کردید که حالتون خوب شده و چقدر از این قسمت لذت بردم و خدارو هزاران بار تشکر کردم برای سلامتی شما و خانم شایسته جان که چقدر هوای شمارو داره استاد جان 🤩🤩🤗 که آب پرتغال و آب هویج و آب میوه درست میکردند دستشون درد نکنه و خدارو هزاران بار شکرگذارم که درسلامتی کامل هستید 🙏🙏🙏 و همچنین برای تغییراتی که در گارگاه چوببری پرادایس و لوازمی جدیدی که خریداری کردید تبریک میگم و همچنین خریدن تنور چوبی برای پخت و پز نان و پیتزا 🍪🍪 هر چند در زیر پیجتون هم کامنت گذاشتم و تبریک گفتم و توضیحاتی که در مورد این بیماری داده بودید و اینکه تسلیت میگم برای فوت دختر عموتون و همچنین تسلیت برای فوت پدر و مادر عزیز خانم فرهادی عزیز 🖤🖤🖤 و همچنین سالگرد دوست عزیز و صمیمیتون .. جاشون در بهشت..
استاد عزیزم مممنون و سپاسگذارم برای این توضیحاتی که در مورد سایت دادید و همچنین در مورد قسمت نشانهه من را هدایت کن
استاد جان یک چیزی در مورد این نشانه هدایتی بگم براتون
چند روز پیش تصمیم گرفتم که یک درخواست و هدفی رو
بصورت توصیفی بنویسم و پیش خودم گفتم که بمدت بیست و یک روز بطور مداوم تمرکز کنم روی این مطلب و با کنترل ذهن و تمرکز روی این هدف و درخواستم با نوشتن تمرکز کنم بدون اینکه جهان بخواد منو با چک و لقد تغییر بده برای این تغییر و تحول درخواستی در مدار هدفم نوشتم و بقول معروف دانه ها رو کاشتم.. بعد از چند روز پیشع خودم گفتم خوب برم توی قسمت نشانه های من.. استاد جان با کمال ناباوری اگه گفتید چی برام اومد ؟؟؟🤔🤔🤔🙄🙄
قسمت ۷۳ از سریال زندگی در بهشت که استاد دو تا جوجه در دستانشان داشتن و کلی مطلب برای دوره تکاملی جوجه ها در بیست و یک روز ( که خانم شایسته جان نوشته بودند ) .. بوجود میاد تا این تخم مرغ هایی که داخل دستگاه جوجه کشی بودند سر از تخم بیرون بیارند .. خدایا اااا اگر بدونید که چقدر این قسمت بصورت خیلی هدایتی به من گفت که . دقیقا همون بیست و یک روزی که به خودم تعهد داده بودم برای نوشتن و به ثمر رسیدن خواسته ام .. استاد جان نمیدونید چقدر از این جواب خوشحال شدم و انگیزه ی خیلی مضاعفی نسبت به این خواسته ام در دلم روشن شد .. خدایا شکرت خدایا ممنون و سپاسگذارم برای این سایت بینظیر عزیزمون
خدایا شکرت برای تمام این نعمت ها و برکت ها ی الهی
خدایا ممنون و سپاسگذارم
فرهاد عزیز هم با توضیحاتی که
در مورد تغییراتشون دادند مهر تایید گذاشت بر روی این هدف و خواسته ام
خدارو شکر برای تمام این نعمت ها و برکت هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه های زندگیمون هست
خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این درک آگاهی که از این فایل ها و خوندن کامنت دوستان دریافت میکنم
خانم شایسته جان عاشقتم میبوسمت و مممنونم برای تدوین و تنظیم تمام فایل های عزیزمون
خدا نگهدار همه باشع
ممنون و سپاس
🙏🙏🙏🙏🙏🌹🥀🌺🌳🌲🌲🌱🌲🌳🌳🙏🙏🙏🙏
سلام رویا جاااانم
امروز صبح با عشقم در مورد شما حرف میزدیم(ما ساعتها در مورد قانون وفایل استاد وکامنت بچه ها باهم حرف میزنم و درس ها ونکته ها رو بهم یادآوری میکنیم).در یک فایلی کامنتتون خونده بودم که نوشته بودی که بعداز مرگ همسرم رفته بودم هامبورگ وبعد به صورت معجزه دعوت شدی به کنسرت گوگوش و….
عشقم گف رویا سفرهای خارجه داشته..
در مدار ثروت بوده..الان تنها هدایت خدا بوده که به بهانه این تضاد بیاد به این مسیر چرا چون رسالت متفاوتی داره..
دوما اینکه اون رویا تونسته این همه نتایج کسب کنه بازم میتونه.
این صبحتا بین منو وعشقم رد وبدل شد که من اومدم سایت نشانه روزانه زدم و شروع کردم به کامنت خوندن که باز رسیدم به کامنت شما؟؟؟؟؟
گفتم حتما نشونه س که باید برای رویا بنویسم ..اولا خیلی شادی در کامنتت حس میکنم..
دوما پیام خدا به رویا جان
باید پارو نزد و وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبردت هر کجا دلش خواست
به هر جا برد بدان ساحل همانجاست
چیزی از خدا خواستی شک نکن عمل کن و درسته….
این شک باعث تعویق افتادن رسیدن به خواسته هامون میشه..
خیلی دوستت دارم میبوسمت.
درود و سلام و وقت بخیر خدمت شما دوست عزیزم الهام جان و آقا ابراهیم گرانقدر ممنون و سپاسگذارم برای اینکه چراغ آبی رنگ سایت رو برام روشن کردید خدا رو شکر برای داشتن دوستان خوبی مثل شما عزیزان که نور چشمی خداوند هستید ..
از اینکه با همسرتون در مدار مشترکی هستید که تمام صحبت هاتون راجب قوانین و سایت و فایل ها و کامنت های دوستان هست چقدر لذت بردم و تحسین تون کردم خدا رو شکر
و از اینکه کامنت های منو خواندید و نظرتون رو نوشتید و اینکه نشونه های خوبی رو از کامنت زیباتون دریافت کردم ممنون و سپاسگذارم .. واقعا منو بردید به خاطرات قشنگ آنروزها و این یادآوری خاطرات خوب برایم معنی و مفهوم قشنگی داشت..
چون استاد عزیزمون همیشه میگه با به یاد آوردن خاطرات زیبا یعنی به مدار نتایج و زیبایی های بیشتری هدایت میشید … وقتی کنسرت خانم گوگوش رو بهم یادآوری کردید خیلی خوشحال شدم و لبخند قشنگی بر چهره ام نشسته .. دقیقا در سال 2012 بود که تبلیغات کنسرت خانم گوگوش رو از ماهواره میدیدم و همش پیش خودم میگفتم یعنی میشه ی روز ی برم کنسرت ایشون !!!! آخه خیلی دوست شون داشتم
زمانی بود که هنوز اتفاقات ورشکستگی هام برام پیش نیومده بود و هنوز در مدار آشنایی با استاد عزیزمون نبودم .
وقتی این آرزو در قلبم شکل گرفت یهویی ویزای شینگن من جور شد در صورتی که زمانی بود که به هیچ کس ویزا نمیدادند حتی آن شخصی که برام دعوتنامه فرستاده بود و در ایرانر شرکت هواپیمایی هامبورگ کار می کرد به پسر خواهرش جواب رد میدادند و دو بار ریپت شده بود وقتی با چند تا سوال ساده دقیقا مثل استاد عزیزم به همون راحتی مثل آب خوردن و مثل برق و باد گفتند برو اون قسمت پول ویزاتو واریز کن و همه ی کارهای من جور شد و رفتم آلمان هامبورگ خدا رو شکر. وقتی فایل های استاد رو در مورد ویزای آمریکا در فرانسه رو میدیدم کاملا باور داشتم که استاد و خانم شایسته و مایک عزیزمون به همون سادگی و راحتی ویزای آمریکا را دریافت کردن و از این نظر باور قدرتمندی دارم چون قبلاً به همین راحتی به خواسته ام رسیده بودم خدا رو شکر ..
چند روز بعد دیدم دوستانم آنجا بهم گفتند یک سورپرایز برات داریم!!! من اصلا فکر نمی کردیم چیزی میتونه خوشحالم کنه که سورپرایز بشم .. یهویی دیدم بلیط کنسرت خانم گوگوش رو آوردن روی میز گذاشتند .. اصلا باورم نمی شد.. خیلی خوشحال شدم که عکس بزرگ خانم گوگوش رو روی بلیط دیدم و فوری ازش عکس گرفتم .. الان هم توی لب تاپ ام دارمش ..
الان میفهمم که چقدر در همزمانی های جادویی قرار گرفته بودم این که اینقدر قشنگ چنین هدیه ای بهم داده شده بود بدون هیچ زحمت و تلاش به آسونی و سهولت و به زیبایی عزتمندانه .. واقعا یکی از خاطرات بسیار شیرین و قشنگم بود که بلطف شما عزیزانم بهم یادآوری کردید و بقول شما عزیزان گفتید اینکه اون رویا تونسته این همه نتایج کسب کنه بازم میتونه
بله درسته با به یاد آوردن چنین خاطرات قشنگی صد درصد در مدار کسب موفقیت های بیشتری هدایت خواهم شد واقعاااا ممنون و سپاسگذار برای وجودتون خدارو صد هزار مرتبه شکرگذارم
براتون بهترین ها رو آرزومندم در کنار شما دوستان عزیزم خیلی خیلی خوشحالم ..!!!!!
شاد و موفق و سلامت و پایدار و ثروتمند باشید
ممنون و سپاس سپاس سپاس
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه
به امید و توکل به خداوند برداشتم رو از این گفتگو می نویسم
سلام استاد جانم و مریم جانم عاشقتونم وروز معلم رو به شما استادم که بهترین معلم زندگیم بودید از صمیم قلبم تبریک میگم بهتون که بهتریند و تکرار نشدنی و میگم خیلی خیلی خیلی دوستون دارم میبوسمتون از راه دور و بازم میگم عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم ❤❤❤❤💋💋💋💋💋💋💘💘💘💘💘💘
دوست خوبمون نگین جان: از داستان هدایتشون گفتند که خدایا چقدررررررر این هدایت عجیبه و از جایی که اصلا فکرش رو نمیکنی خداوند خیلی ساده وراحت هدایت میکنه و تو فقط مبهوت میشی که چقدر راحت چقدر طبیعی و بدیهی هدایت شدی وقتی در مقابل سوالهای ذهنت به جوابی نمیرسی و این خواسته تو ذهن تو هست ودرخواست پاسخ داری برای سوالهای خودت خداوند تو رو ارام ارام در مداری قرار میده که تو با افرادی برخورد کنی که هدایتت کنند به این مسیر الهی و این ارتعاش خواسته همیشه اگر در مدار درستی باشی به جواب می رسه نگین از تضادی که تو دانشگاه اصفهان داشت یه مقاومتهایی تو ذهنش از دانشگاه ایجاد شده بود که دیگه نمی تونست باور کنه که یه عده هستند که اتفاقا خیلی دوران خوبی رو تو دانشگاه سپری کردند و خاطرات خوبی هم دارند وقتی دیدن این افراد رو خواسته در وجودشون شکل گرفت که به دانشگاه برند و تجربه خوبی رو اینبار داشته باشه این خواسته همون طور که گفتند با مقاومتهایی که از تجربه قبلی داشتند همراه بود که خیلی خوب تونستند ایمان رو در عمل نشون بدند و رو ترسهاشون پا بزارند و مقاومتها رو کم کنند و وارد این مسیر شدند و تو رشته فناوری اطلاعات شروع کردند و اتفاقا خیلی اینبار تجربه خوبی داشتند وبا نمرات خوب این مراحل طی میشد و دوستان خوبی در این مسیر داشتند وخیلی هم بهشون خوش گذشت این نتیجه ی نشون دادن ایمان هست و قدرت ندادن به نجواهای ذهن و ترسها و دلشوره ها هست خداوند راه ها رو برات هموار میکنه و تو فقط مبهوت میشی که چقدر این مسیر راحت و لذت بخش بود خوب گفتند که با فایلهای معرفی دوره تند خوانی این مسیر رو شروع کردند و الان با دوره های۱۲ قدم و ثروت ۱ و ۲و ۳ و کشف قوانین چقدررررر رشد کردند و با دوره ۱۲ قدم اون مسیری که برای فهم قرآن رفته بودند با این دوره براشون به وضوح رسیده و الان خیلی درک بهتری از قرآن دارند و با بالا رفتن مدارشون افرادی که کنارشون بودند هم تغییر کردند و اگر هم فرکانس نبودند به راحتی رفتند استاد جان تجربه خودم من هم اینه که واقعا با شما توحید رو درک کردم و معنی ایات قرآن رو با درک خیلی بهتری میفهمم و خیلی لذت بخش شده این مسیر وقتی که با قران و درک بهتر از آیاتش همراه شدم .و این واقعا جای سپاسگزاری داره از شما استاد عزیزم که اینقدر به رشد و پیشرفت ما کمک کردید تا با خودشناسی به خدا شناسی هم برسیم وبا خودمون به صلح برسیم خدایا شکرت که تو این مسیر هستیم استاد جان انقدر این رشد وپیشرفت همونطور که نگین عزیز گفتند آرام و طبیعی تو زندگیمون، اتفاق افتاده مسیری که واقعا وقتی به گذشته نه چندان دور خودمون نگاه میکنیم باور نمیکنیم که این حد از تغییرات در زندگیمون و شخصیتمون رخ داده به این سادگی وزیبایی فقط به خودم این تغییرات رو هر روز یاد آوری میکنم و خدا رو سپاسگزارم . نگین عزیزم از اهرم رنج ولذت برای تغییر محل زندگیشون دارند استفاده میکنند که نشونه های این تغییر رو جهان داره بهشون گوشزد میکنه و استاد این اهرم و رنج ولذت رو تو ثروت یک عالی و کامل توضیح دادید و کامنتهای که زیر اون فایل هست از قرار گرفتن درست این اهرم تو ذهن بچه ها و دستاوردهایی که تونستند با این جای درست اهرم تو ذهن بسازندفوق العاده عالیهههه👌👌👌
استاد عاشقتمممممم که باز هم در مورد هدایت صحبت کردید این موضوع هدایت چقدررررررر زیباست فقط کافیه مقاومتها رو برداری و تسلیم تسلیم باشی با باورهای خوب ودرست خیلی ساده هدایت میشیم به سمت خواسته قانون اینه میخواهی و میشود اگر نمیشود ویا دیر میشود من من من مقاومت دارم ،باورهای محدود کننده دارم، من کنترل ذهن ندارم ،ورودیهای ذهنم رو کنترل نکردم ،من خوش بین نیستم ،من تمرکزم رو نکات مثبت ندارم ،من تسلیم نیستم وگرنه همون طور که گفتید استاد مثل قایقی که در مسیر یه رود جاری میندازی تو رو به راحتی میبره به دریا میرسونه خدایاااااااا هدایتم کن مقاومتهام رو بشناسم و بردارم تا جلوی این روند طبیعی جهان که روند خیر مطلقه روند خوشبختی و سلامتی و ثروت و روابط عالی هست رو اجازه بدم که وارد زندگیم بشه و این روند میتونه تا ابددددددد ادامه داشته باشه
ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ أَرْسَلْناکَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ کَفى بِاللَّهِ شَهِیداً
(اى انسان!) آنچه از نیکى به تو رسد از خداست و آنچه از بدى به تو برسد از نفس توست. و (اى پیامبر) ما تو را به رسالت براى مردم فرستادیم و گواهى خدا در اینباره کافى است.
دوست خوبمون رها که گفتند مثل استاد عزیزم خیلی راحت و خیلی آسون وبدون هیچ زحمتی در مسیر درست هستند و همه چی خیلی عالی داره براشون رخ میده رهای عزیزم مثل اسمت کاملا تسلیم و رها بدون مقاومتی تونستی در مسیر خواستت باشی خیلی عالیه خداوند الگوی دیگه ای به من به من به من نشون داد و گفت که اجازه بده، تسلیمممم باش ،صبور باش، من به آسانی تو رو هدایت میکنم آسان میکنم تو رو برای آسانی ها خدایااااااا شکرت شکرت شکرت
استاد جان یه نکته طلایی گفتید که شما دارید از یک اصل صحبت میکنید و این اصل رو در تمام فایلها و محصولات و مستندها تکرار میکنید حالا ما باید با حرکت خارپشتی آرام آرام در مدار دریافت و عمل به این اصل قرار بگیریم فقط باید ادامه بدیم و تمرکزمون روی اصل باشه و بدونیم که تمرکز ما ارزشمنده و باید رو خودمون و خواسته هامون متمرکز باشیم و ادامه بدیم مثل قرآن که اصل رو گفته و بعد از گذشته ۱۴۰۰ سال هیچ تغییری نکرده و اگر هربار با درک بالایی در مدار بالاتر بخونیم آگاهی جدیدی رو دریافت میکنیم تو سایت هم تو قسمتهای مختلف از جمله نشانه امروز من ،عقل کل و ووووو هر کدوم جواب سوالهای بی جواب من رو به سادگی با دقت هزار درصد میده و این سایت یه گنج یه الماسه که تا پایان عمرم از خدا میخوام که تو این سایت الهی باشم و عملگرا به قوانین بدون تغییر خداوند باشم الهی امین یا رب العالمین
فرهاد عزیز که چقدررررر زندگیشون تغییرات مثبتی داشته و درکشون از قرآن بهتر شده و این روند رو به رشد رو ادامه دادند و از محصولات خانوادگی حتی دو فرزند کوچیکشون استفاده میکنند با هم تو این مسیر هستند و ۳ ساله که تو این مسیر هستند در بهترین زمان تغییر کردند زمانی که همه چیز ایده آل بود با دیدن کوچکترین نشونه ها تغییر کردند حتی با این که درآمد خیلی خوبی هم داشتند و دو تا خونه تو تهران خریده بودند برای خودشون ومادرشون ولی با ایمان در بهترین زمان تغییر کردند و پنیر خودشون رو جابجا کردند و رفتند تو مسیر مورد علاقشون طراحی سایت و خیلی خیلی موفق شدند و درامد خوبی دارند این که استاد شما همیشه میگید برید تو مسیر مورد علاقتون به خاطر اینه که با لذت و عشق کار میکنی و نتایج پایدار با باورهای درست وقدرتمند ایجاد میشه و واقعا باعث رشد و گسترش جهان میشی و ارزش خلق میکنی و چالشهایی رو که برات پیش میاد حل میکنی و خودتو رشد میدی و نتایج بزرگی رو کسب میکنی ایشون هم الگویی میشند برای من که تو مسیر علاقه همه چی هست هم لذت و عشق هم ثروت که به صورت طبیعی وارد زندگیم میشه خدایا هدایتگرم باش به مسیر درست مسیر علاقم که نه خستگی بفهمم نه زمان رو بفهمم نه تشنگی بفهمم نه گشنگی بفهمم فقط لذت ببرم و ثروت به صورت طبیعی وارد زندگیم بشه الهی امین یا رب العالمین
استاد در مورد این سوال فرهاد عزیز که گفتند نمیدونند از کدوم دوره هایی که دارند استفاده کنند ۱۲ قدم یا ثروت هایی که گرفتند خیلی نکته عالی گفتید که به نشونه ها دقت کنیم و از خداوند بپرسیم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو منو هدایت کن به چیزی که الان به من کمک میکنه ممکنه این هدایت به یه فردی باشه به یه محصول باشه به مشتری باشه به یه پیشنهادکاری باشه واون موضوع برات بولد میشه بهت چشمک میزنه اون لحظه کاری که من باید بکنم( اینه تسلیم باشم شک نکنم نگم شاید بهتر چیز دیگه باشه حتی اگر رفتم و اون نتیجه ای که میخواستم نداد شک نکنم حتما تجربه ای که به دست میارم چیزیه که بعدم به مسیرم کمک میکنه اینطوری میتونه مسیرم راحت و ساده پیش بره و نباید اون لحظه به چیزی که هدایت شدم شک کنم و به شکهام اهمیت ندم این بهترین کاری که میتونم بکنم )
به خانم فرهادی عزیزم در گذشت پدر و مادر عزیزشون رو تسلیت میگم و براشون آرزوی صبر میکنم و این آیه قرآن رو برای ایشون می نویسم تا تسلی خاطری باشه برای خودشون و خانواده عزیزشون
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و کاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شکیبایان را
الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
[همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم
أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند
استاد جان و مریم جان عاشقتونم که با عشق این گفتگو رو برای ما تو سایت میزارید تا الگو بدید به ذهنمون که فقط ادامه بدیم این مسیر رو نتایج صددرصد میاد عاشقتونممممممم😘😘😘😘
خدایا عاشقتم که عاشقمی 😍😍😍سِودا❤❤❤
سلام دوست عزیزم
کامنتتون برای مسیله امروز من خیلی راهگشا بود من قسمت هایی که دوست داشتم کپی کزدم و نگهش داشتم.
استاد عاشقتمممممم که باز هم در مورد هدایت صحبت کردید این موضوع هدایت چقدررررررر زیباست فقط کافیه مقاومتها رو برداری و تسلیم تسلیم باشی با باورهای خوب ودرست خیلی ساده هدایت میشیم به سمت خواسته قانون اینه میخواهی و میشود اگر نمیشود ویا دیر میشود من من من مقاومت دارم ،باورهای محدود کننده دارم، من کنترل ذهن ندارم ،ورودیهای ذهنم رو کنترل نکردم ،من خوش بین نیستم ،من تمرکزم رو نکات مثبت ندارم ،من تسلیم نیستم وگرنه همون طور که گفتید استاد مثل قایقی که در مسیر یه رود جاری میندازی تو رو به راحتی میبره به دریا میرسونه خدایاااااااا هدایتم کن مقاومتهام رو بشناسم و بردارم تا جلوی این روند طبیعی جهان که روند خیر مطلقه روند خوشبختی و سلامتی و ثروت و روابط عالی هست رو اجازه بدم که وارد زندگیم بشه و این روند میتونه تا ابددددددد ادامه داشته باشه
وقتی که هدایت اومد نباید تسلیم باشم شک نکنم نگم شاید بهتر چیز دیگه باشه حتی اگر رفتم و اون نتیجه ای که میخواستم نداد شک نکنم حتما تجربه ای که به دست میارم چیزیه که بعدم به مسیرم کمک میکنه اینطوری میتونه مسیرم راحت و ساده پیش بره و نباید اون لحظه به چیزی که هدایت شدم شک کنم و به شکهام اهمیت ندم این بهترین کاری که میتونم بکنم
این فایل برای نشونه امروز من اومد مشکلی داشتم که اتفاقات بیرونی به خاطر ترس نگرانی و دلشوره من مقاومتی سر راه مسیله بود. چند ساعت پیش باخدا صحبت کردم و گفتم همه مسیرها رو رفتم نمیدونم باید چه کار کنم اگر مسیله استراحت و نگرانی من بهم بگو اگرم نیست راهکار نشون داد. که یکدفعه این فایل باز شد و گفت باید پارو نزد وا داد.
فهمیدم من دیگه نیاز نیست کاری کنم اروم باشم رها کنم تا خدا خودش مسیرو بهم نشون بده.
این الهام امروزم بود که بدون شک بهش عمل میکنم.
به امید حضور الله مهربان در تک تک لحظات زندگیمون
سلام به روی ماه استاد جان عزیزم و مریم جان و بچه های بهشتمون💖
با این فایل های محشر منم حسابی زندگیمو زیرو رو کردم و یادم به تغییرات خودم افتاد..
شاید اصل ماجرا برمیگرده به ۴-۵ سال پیش
اما بذارید از قبلش شروع کنم.
من همیشه یه آدم بینهایت ریلکس و بیخیال بودم! یا درواقع بذارید بگم برگی در باد! که هرجا باد میوزید منم به همون سمت میرفتم!
اما کاملا ریلکس و خوش😄 انقد که بابام همیشه میخندید و میگفت ساناز هیچوقت به خودش ریاضت نمیده😄😄😄😄
از مدرسه رفتنم تا دانشگاه و شغل و هر چیز دیگه!
اما یه چیزی درونم بود که فرق داشت! و اونم این بود که وارد هر کاری هم که میشدم بهترین خودمو نشون میدادم،
همزمان با دوره ارشدم تدریس هم میکردم اما خیلی دوسِش نداشتم!
دوره ارشد شاید متفاوت ترین دوران تحصیلم بود!
خیلی لذت میبردم از درس خوندن، و با این وجود که سطح دروس خیلی بالاتر و سنگین تر بود من با نمرات عالی پاس میشدم، حتی ۲۰ میگرفتم که اصن خودمم باورم نمیشد😂 البته طبیعی بود چون خیلی درسها برام لذتبخش و آسون شده بود.
همونجا بود که یکی از بهترین اساتیدم که خودشون آموزشگاه زبان داشتن منو به مدیر آموزشگاه معرفی کردن و من به عنوان مدرس جدید وارد اون آموزشگاه شدم..
زمانی که من وارد آموزشگاه شدم وضع آموزشگاه واقعا ناجالب بود، مشکلی براشون پیش اومده بود که در مرز تعطیلی بودن! اکثر کلاسهاشون کنسل شده بود و چندتایی هم که بود نهایت ۵-۶ نفر زبان آموز داشت!
من کارمو شروع کردم. هرچقدر بیشتر آشنا شدم بیشتر فهمیدم چه خبره!
همون اولین ترم بود که یه روز متوجه شدم بحثِ دو نفر از شاگردای عالی و قدیمی آموزشگاه که کلاسشون کنسل شده بود بین مسئولای آموزشگاه بود. متوجه شدم که میگفتن ارزش نداره کلاس برای ۲نفر! بفرستینشون توی یه کلاس دیگه!
من اجازه صحبت گرفتم ازشون. جلو رفتم و گفتم من حاضرم این کلاس دونفره رو حتی بدون دستمزد قبول کنم. فقط بذارید بچه ها ادامه بدن. من خوشحال میشم این کلاس ۲نفره رو تجربه کنم…
و اون کلاس ۲نفره بعد از تقریبا یک سال تبدیل شد به پر جمعیت ترین و درجه یک ترین کلاس آموزشگاه، و اون ۲تا دختر شدن دخترای من و چه خاطره هایی که با هم رقم زدیم💖💖💖
من حدود ۵سال توی اون آموزشگاه تدریس کردم و کلاس های اینشکلی زیاد داشتم، از اطراف و شهرای کوچیک دور و بر میومدن و میپرسیدن خانم فرزانه توی این آموزشگاهه؟! و بعد میگفتن اگر معلم بچه ما میشه ثبت نام کنیم وگرنه بریم یه جای نزدیکتر😄😍💖
همون روزا که کلاس های دونفره رو قبول میکردم و با دستمزد واقعا ناچیز با عشق بهشون درس میدادم، کلی ایده های دیگه به ذهنم میومد و با مدیرمون در میون میذاشتم و اونام که صداقت و پشتکار و عشق منو دیده بودن بی درنگ میپذیرفتن و عملیش میکردن،
یکی از اون ایده ها که ترکووووند، ایده چند زبانه شدن آموزشگاه بود!
من توی همون کلاسای دونفره با دخترام درباره زبان فرانسه حرف میزدم و گاهی یه چیزایی هم بهشون یاد میدادم و همین شد جرقه که استارتشو خودم بزنم،
چون زبان فرانسه رو تاحدی میدونستم سریع پیشنهادشو دادم و گفتم من خودم زبان فرانسه و اگر بتونم همزمان کلاس آلمانی هم برم هر دو رو خودم تدریس میکنم.
و شروع کردم به ادامه دادن دوره های فشرده فرانسه و بعد هم آلمانی.
کلاس های فرانسه خیلی زود تشکیل شد و بعد ایده زبان چینی که بشدت توی شهرستان ما بخاطر مشتری های چینی لازم بود اومد و دیگه واقعا ترکوووند!
حتی قبل از همه اینها من ایده دادم که وقتشه تابلو آموزشگاه عوض بشه و تغییر کنه به: اولین آموزشگاه چند زبانه….
خدایا شکرت چه روزای فوق العاده و لذتبخشی بود….
راستش من هیچوقت نتونستم بپذیرم ثابت بمونم! فرق من با بقیه معلمای آموزشگاه های کل شهرستانمون این بود که من به داشته هام اکتفا نمیکردم! با وجودی که ارشد میخوندم کلاس های مختلف زبان و روش تدریس و چت پیشرفته و کلی چیزای لازم دیگه شرکت میکردم، خودم شبانه روز فیلم و فایل های زبان اصلی میدیدم، و سعی میکردم خودمو رشد بدم،
اما بقیه به همون ۴کلمه که توی ۴سال دانشگاه خونده بودن اکتفا کرده بودن و بَهونشونم این بود که زندگی نمیذاره، تو مجردی راحتی! اختیارت دست خودته! ما اختیارمون دست خودمون نیست شوهر داریم بچه داریم!!!!! همینم به زور میایم محض یه آب باریکه! و من میدیدم چقدر کلاساشون بی روح بود و شاگرداشون بی انگیزه!
حتی بچه ها میومدن میگفتن خانم تو روخدا معلم ما بشید کلاسای شما خیلی عالیه😄 به شاگردام میگفتن خوشبحالتون شاگردای خانم فرزانه هستین 😄😄😄😄
و حتی علناً به منشی آموزشگاه میگفتن معلم ما رو عوض کنید ما میخواییم بریم با خانم فرزانه 😄😄😄👍👍👍
عاششششقشون بودم بخدا😄😍👍
هیچوقت نمیتونستم بقیه معلما رو بفهممشون چون پذیرفتنی نبود بهانه هاشون! چون متضادش رو زیاد دیده بودم! نمونه اش مامان خودم که ۳۰ سال بقدری قدرتمندانه و عاشقانه و فوووق العاده هم معلمی کرد هم برای ما مادری و همیشه هم به عنوان بهترین معلم انتخاب میشد، و البته پا به پای بابام که هر دوشون همکار هم بودن و همیشه ممتاز و محبوب بودن و مدام دنبال بهتر شدن بودن و چقــــــدر بهشون افتخار میکنم💖
من دختر این مامان و بابای پر افتخار و قدرتمند بودم که هیچوقت بهانه نپذیرفتم! الگو های زندگیم شاهکار بودن و من حسابی ازشون یاد گرفتم💖💖💖
درسته اون زمان انتخاب هام انتخاب خودم نبودن اما با تمام تلاشم انجامش میدادم و بهانه براش نمی آووردم.
خلاصه این چند سالی که تدریس میکردم آموزشگاه هم زیر و رو شد و تبدیل شد به بهترین آموزشگاه شهرستانمون.
و اما اصل قصه از اینجا شروع میشه…
همه چیز عالی بود، تا اینکه من دیدم دیگه همه چیز بشدت یکنواخت شده! دیگه داره تکراری میشه! و من که همیشه با یکنواختی سر ناسازگاری داشتم بی قرار شده بودم!
همه چیز عالی بود، من بهترین و تاپ ترین مدرس آموزشگاه که نه، شهرستانمون بودم و کلی پیشنهاد تدریس میگرفتم، تمام کلاس های پیشرفته مال من بود، کلی کلاس خصوصی داشتم که واقعا معرکه بودن، و البته در آمدم که توی اون ۴ سال ۱۰ برابر شده بود! و تا جایی حتی پیش رفته بودم که مدیرمون میگفت میخوام کلا آموزشگاهو بدم دست خودت و خیالم راحت بشه!!!
اما ته دلم دیگه داشت یه نوای دیگه سر میداد…
چند ماهی تعلل کردم! میخواستم مطمئن بشم! به منشی آموزشگاه گفتم من دیگه از ترم آینده نمیام! خندید گفت جرأت داری! مگه تو دلت میاد اینجا رو بذاری و بری؟! بخوای هم بری ما نمیذاریم! دیگه از این شوخیا نکن برو سر کلاست!!!!
یه لبخند زدم و رفتم!
همون ترم به یه تضاد عجیبی توی آموزشگاه برخوردم که کامل مطمئن شدم که باید برم! هیچ ایده ای نداشتم که چیکار باید بکنم!! فقط دلم به طرز عجیبی میگفت وقت رفتنه! آماده باش…
آخر ترم رفتم پیش مدیرمون و بهش گفتم اومدم خدافظی! یهو همه خیره موندن و هنگ کردن! گفت چی؟! گفتم اومدم خدافظی! دارم میرم!
گفت خیره ایشالا کجا بسلامتی؟؟ سفر در پیشه؟
دوستانه خندیدم و گفتم آره سفر بی بازگشت!
گفت چی میگی چرا اذیت میکنی؟!
گفتم نه جدی میگم، قبلا هم گفته بودم کسی باور نکرد! دارم میرم از اینجا کلا!
خلاصه اش کنم که با کلی اصرار و انکار و اشک و بقول شاگردام دل شکستن ها و بغل ها و هدایا و باور نکردن ها از طرف مسئولین آموزشگاه و شاگردام، من بالاخره تو اوج لذتبخش ترین دوران تدریسم پا در مسیر جدید گذاشتم. مسیری که فقط میشنیدم داره صدام میکنه… و جالب اینجا بود که ذره ای دلبستگی به هیچکدومش نداشتم وجالبتر اینکه بقدری اون کشش وندای درونم قوی بود که حتی به دلبستگی فکر هم نمیکردم و تمام تمرکز و احساسم به طرز عجیبی به سمت رها کردن و رفتن کشیده میشد. و این در حالی بود که هیچ چیز از این داستان هدایت و تغییر نمیدونستم! اما یه چیزی رو خوب یاد گرفته بودم و اون گوش دادن به صدای قلبم بود که هیچوقت در برابرش مقاومت نمیکردم، و شاید یه دلیلش این بود که تجربه بشدت سختِ انجام دادن کاری که دوسش نداشتم رو داشتم و یه جورایی برام مثل اهرم رنجی شدید عمل میکرد و دیگه قبل از اینکه به ذره ای رنج تبدیل بشه سریع رها میکردم و به سمت لذت میرفتم!
و اما حالا خوب میفهمم داستان چی بود…
چند ماه بعد درواقع مهاجرت کردم و اومدم شیراز و هر چی توی گذشته بود همونجا گذاشتم و آماده یه زندگی جدید شدم…
تقریبا یک سال بی هدف دنبال راه میگشتم! کلاسای آیلتس رو کامل رفتم، آلمانی خوندم، کلاسای مختلف روش تدریس و…. خلاصه هر چی فک کردم دیدم نه این اونی نیست که میخوام و باز همه رو رها کردم!
یه روز نشستم با خودم فک کردم! گفتم ساناز!!!!! چیو میخوای؟؟؟ رؤیات چیه؟؟؟ چیه که همه عمرت منتظرش بودی و خوابشو میدیدی و همه جا ازش حرف میزدی و حتی توی تمام کلاس زبانهات ازش مینوشتی و حرف میزدی و دلت براش پر میزد؟؟؟
اولین جواب دوچرخه بود و سفر به دور دنیا …
دلم به تپش افتاد، چشمام پر از اشک شد و گوشیمو برداشتم و شروع کردم به سرچ کردن باشگاه های دوچرخه سواری و …..
امروز بعد از ۳ سال از اون روز من یه دوچرخه سوارم که هر روز دارم حرفه ای تر میشم،
دارم کتابای فوق تخصصی دوچرخه سواری ترجمه میکنم که از بهترین و درجه یک ترین کتابهای این رشته در کل دنیاست…
دارم با حرفه ای ترینهای دوچرخه سواری کار میکنم،
عضو بهترین باشگاه دوچرخه سواری شهرمونم و به عنوان مسئول روابط بین المللشون هم فعالیت میکنم،
دارم تمرین میکنم که یه مربی عالی درجه یک بین المللی بشم و باز هم جهانم شگفت زده بشه از حضور من…
و کلّــی اهداف و رؤیاهای فوووووق العاده دارم که خدام داره بینهایت زیبا در مسیرم هدایتم میکنه…
داستان من از یک مهاجرت شروع شد که یه ندایی بی امان میگفت باید حرکت کنی، مگه رویاهاتو نمیخوای؟؟؟
الله اکبر… 😭😭😭😭😭
و اون حرکت چه چیزها که به من نداد!!!!
دوچرخم و رویای جهانگردیم،
آشنایی با این بهشت و عباسمنشی شدن،
و یا بذارید اینجوری بگم:
رها شدن….
بازگشتن به اصل…
😭😭😭😭😭
الله اکبر…
چند روزی بود که یکم سر در گم بودم و از خدام هدایت میخواستم که چیکار کنم؟؟ که تنها امید و پناه و یار و یاورم تویی خدا جانم بهم بگو چیکار باید بکنم؟؟؟
و چقدر قشنگ با این فایل ها بهم گفت برگرد نگاه کن ببین چقدر قدرتمندانه و عاشقانه و با لذت تا حالا هر کاری که اراده کردی انجامش دادی، اینم مثل همونا، با قدرت و عشق و لذت بیشتر همینم انجامش بده و بدون که این بار شاهکارتر خواهی بود چون قدرتمندتری، چون اینبار آگاهی…
خدای من….
دنیا خیلی منو دوست داشت که با اینهمه عشق و لذت منو به تغییر ترغیب کرد، یا بهتره بگم این خدای جانم عاشقم بود و هست و تا ابد خواهد بود که انقدر عاشقانه و در اوج منو حرکت داد و هدایت کرد و هر لحظه بیشتر و بیشتر منو به زیباتر شدن و قدرتمندتر شدن و خدایی تر شدن میرسونه….
این تغییر، تغییر شغل و محل زندگی و تغییر راه نبود! این شروع داستانِ اصلیِ زندگیِ دختریه که عوض نشد، متولد شد!
من یه آدمِ دیگه شدم، در یک دنیای دیگه…
دنیایی که حتی ذره ای قابل مقایسه با دنیا دنیا زندگیِ قبلیم نیست!
اگر اسمش تغییره، این تولد باشکوهترین تغییر زندگیِ من بود….
الهی بینهایت شکرت نفس جانم که وا دادن در دریای تو چه لذتی داره….
هزاران بار باید به خودم یادآوری کنم این مسیر هدایت باشکوه الهی رو، تا هر جا سست شدم یادم بیاد چه خدایی دارم و چه قدرتی به من داده،
تا یادم بیاد که بقول بچه ها خدام چه خوشگل برام میچینه….
استاد جانم…
این فوق العاده ترین، باشکوه ترین، ارزشمندترین، اصن همه چی ترین تغییر زندگی من بود که رها شدم و رنگ خدا شدم…
رنگی که هر روز پر رنگ تر و درخشان تر میشه…
رنگی که بینهایت رنگه و هیچ رنگی نیست….
عاشششششششقتونم من که بهترینید و انقـــــــدر جانانه بهمون درس توحید و عشق میدید و الحق که از بهترین بندگان خدایید که درس توحید و یکتاپرستی بهمون میدید 💖💖💖💖
عاشششقانه با همه وجودم که پر از عشق به شما و مریم جانه روز معلم رو بهتون تبریک میگم و همچنان عاشقانه تر و مشتاقانه تر منتظر دیدار روی ماهتونم💖💖💖💖💖
انقدر تک به تکِ فایل ها همیشه به موقع میاد و دقیقا جوابِ لحظه ای به درخواست های منه که من فقط در سکوت محوِ این نظم و دقت و قدرت میشم و سریع دست به عمل میشم و درونم تکرار میکنم « این خدا بشدت برای من کافیست»….
این خدا بشدت ستودنیست….
جان و جهانم، چه خوشبختم من که دل در گروِ تو دارم 💖
رها رها رهای نازنین خداوندمم عشق زیبای مممن الهی من قربون ابجی خوشگلم بشمم نمیدونی نمیدونییی چقدر چقدررر هدایتت خداوندم برایم بوودد چقدرررر پراز نشانه بودد چقدرر پراز کلامم خداوندم بود چقدررر خود خدادند بکد خدای منن خدای مننن چقدررررعاشقمونههه چقدرعاشقققمونه چقدر عاشققمونهه هرلحظه هرلحظه هدایتمون میکنهه چقدرزیبا هرلحظه هدایتمون میکنههه چقدرعاشققق این هدایت های نتبشم عاشققنمم الهی من قربون این ایمانتت ایم شجاعت این توکلت بشمم چقدررر پرازز ایمانیی چقدر پراز عشقیییی چقدررر متصل ترینیی چقدربینهایت بینهایتت یکهایت این ایماننن نابت رو چقدربینهایت تحسینتتت میکنمم عشق قلبمم چقدرربینهایتت بینهایتت تحسسنتتت میکنمم چقدرر بینهایت بهت افتخار میکنمم چقدربینهایتتت بینهاین این شجاعتت این قدم برداشتننت این هرلحظه دریافت صدایی خداوند را چقدربینهایتت با تمام وجودمم با تمام قلبمم چقدربینهایتتتت تحسینتت میکنمم عشق خواهری چقدربرام درس واشتتت از گجا بگم کجاش بمونهه چقدرزیبا ترین گفتی که مهم تریننننن. و زیبا تریننن هدیه اش این بود که به اصلل برگشتم چقدرزیبا گفتی اخ اخ تموم شدممم برای این عشقق این عشق. چقدرعاشقققتممم نازنین قلبم چقدرعاشقق این عشق نابتممم چقدرعاشققق این اتصالل بینظیرتمم چقدرر ستایش میکنمم این عشق نابت را چقدربینهایت بینهایت تحسسنت نیکننمم عشق دلم چقدربینهایتت بینهایت تحسسنتتتت میکنمم اینن درکک عمیق ونابت را چقدربینهایت تحسینتتت میکنمم چقدر زیبا گفتییی که چقدرزیباا هرلحظه هرلحظه هدایتتمون میکنه هرلحظه هدایتمون میکنه بهموم الهام میکنهه انچه که باید ببینیم و بشنویم را بهمون الهام میکنه
چقدرر زیبا گفتی این جمله چقدرزیبا بود چقدر هدایتتت ناب من بود
“”
چقدر قشنگ با این فایل ها بهم گفت برگرد نگاه کن ببین چقدر قدرتمندانه و عاشقانه و با لذت تا حالا هر کاری که اراده کردی انجامش دادی، اینم مثل همونا، با قدرت و عشق و لذت بیشتر همینم انجامش بده و بدون که این بار شاهکارتر خواهی بود چون قدرتمندتری، چون اینبار آگاهی…”” خدای من شکرت شکرتتت هزاران بارشکرت که چقدر زیباااا هدایتمم میکنییی چقدرزیبا عاشققانه عاشقققق منی عاشقق ترینییی به من عاشققق اینکه قدرتمند تررر عالی ترر با عشقق ترررر و تنهاااا تنهااااا با نگاه به توو که همه تویییی همه توییی تنهاا قدرت تویییی همه تویی تنها با توکل به تو رشد تر کنمم غرق ترین بشم در توو خدای من شکرت چقدرربینظیربود خدای من چه لذتی داره وا دادن در دریای تو چقدرزببا گفتی جان منن چقدرر چقدرعشقق کردم چقدر لذت بردمم چقدربینهایت بینهایتتت تحسسنتتتت میگنممم نازنین رهای منننن عشق منننن این ادامه دادن بینظیرتت این عشق نایتت این توحیددد نابت جقدرررربینهایت بینهایت تحسسنتتت میکنم زیبای من چقدرربینهاست تحسسنتت میکنمم
جقدرزیبا گفتی که هرلحظه به خودم میگمم که خداییی منن به شددت برایم کافیستت😭😭 اخ که همه اوستتت تنها او کافی ترین کافی ترین استت تنها قدرت اوست تنها اوست که تمام کارارو انجام میده خدای من برای من تماممم کارارو انجام میدههه خدای من شکرت شکرت عاشقققتمم عاشققتممم الهیی که خداوندم قلبتت را تا اوج اسمان ها پرواز دهد
الهی که هرانچه در دل دارییی به بینهایتتت بینهایت فراتررر و بینطیرترش بینهایت ترش برسیی الهی که جریانی از بینهایتتت نعمت هااا ثروت ها لذت هااا عشق ها ارامش زیبایی ها سلامتی جاری ترین باشه برلحظه لحظه ات جان دلممم عشق مننن قلب منن عاشقققتممم بهترینن های بهترینن هاروو برایتت می خواهم بهترینن هارووو ازیگانه قدرتت جهانن که تنهها اوو کافیستت تنها او کافی ترین است تنهههها دل برای اوست تنهاا او عاشققتمم عاشقتم چقدربینطیربودد جقدر فوق العاده بودد خدای من شکرت
قربون الای خوشگلم برم که عشقه منی تو💖😘😘😘
یه دنیا ممنونم ازت عزیز دلم مهربونم😘💖
آخخخخ الا اگه بدونی این چیزی که از کامنتم انتخاب کردی و باز برام تکرارش کردی چه جوابی برام بود!!!
خدای من شکرت!
دقیقا دیروز به یه ابهامی برخوردم که نمیفهمیدمش و درنهایت گفتم ولش کن چرا داری زور میزنی؟! تو حتی نمیخواد فک کنی! تو فقط بخواه هدایت بشی و تمام! فقط تیز باش برای دریافت هدایت ها تا سریع انتخاب کنی! چیو داری با منطقت میسنجی اصن؟!!!!! میگه بهت تو فقط بگو چشم!!! و چجور میگه؟؟؟ از دید عقاب نه مورچه!
الله اکبر….
و دقیق بهم گفت نکته کجاس💖
الهی بینهایت شکرت 💖💖💖
بازم ممنونم عزیز قشنگم💖
عاشششقتم و بینهایت عشق و لذت و زیبایی و نعمت عاشقانه خداوند رو برات آرزو میکنم💖😘💖😘💖😘💖
سلام ساناز عزیزم
کامنتت عالی عالی بود خانم موفق و ثروتمند و قدرتمند
اینقدر برام قابل تحسینی که هر بار اسمتو می بینم چشم و گوشم تیز میشه و با اشتیاق کامنتهاتو میخونم و فقط تحسینت می کنم و ذوق می کنم. بیشترش بخاطر اینکه منم عاشق دوچرخه سواریم و آرزوم اینه که با یک گروه دوچرخه سواری حرفه ای کار کنم و یاد بگیرم. و مطمئنم به زودی بهش میرسم.
بخاطر تمام موفقیتهات و این حد از رهایی و شجاعتت بهت آفرین میگم. و منتظر میمونم تا خبرهای موفقیتهای بزرگتری ازت بشنوم.
عاشقتم دوست نازنینم♥️♥️♥️
سلام به روی ماهتون
یه دنیا ممنونم
واقعا سپاسگزارم از عشق و محبتی که هر بار برام میفرستین و واقعا حسش میکنم
خداروشکر برای این مسیر الهی که خود خدا برامون همه چیز و همه کس میشه و هر چه داریم از خودشه
خداروشکر برای دوستان فوق العاده ای مثل شما که انقدر قلبهامون به هم نزدیکه
قطعا وقتی در مسیر درست باشیم و شجاعانه قدم برداریم و حقیقتا خودمونو به خدا بسپاریم هر چیزی که بخواییم براحتی داریمش
همه این خواسته ها طبیعیه و ما در واقع همه رو داریم، نکته لذت بردن از لحظه و حقیقتا رها بودنه. که وقتی اتفاق میوفته که ایمان حقیقی و اطمینان حقیقی به مسیر داریم. که احساس بی نیازی داریم. ما خالقیم و خالق بی نیازه و آرام…
الهی این حس حقیقی بی نیازی ابدی باشه درونمون…
سلام ساناز عزیزم
من قبلا این دیدگاهتو خونده بودم
اما الان که دوباره هدایت شدم و دوباره این داستان شجاعت و هدایتت رو خوندم
بـــاور کن انگار خیلی هاشو جدید نوشته بودی و دوباره برام جدید و جذاب بود
چقد خوشم اومد که کارتو انقد خوب تو آموزشگاه انجام دادی افرین افرین افرین
و چقد خوب که علاقتو فهمیدی و رفتی دنبالش و به خاطرش شجاعت به خرج دادی
دنیا با آدمای عاشق و شجاع خیلی قشنگ تره
موفق باشی شاد باشی و ثروتمند دختر
سلام عزیزم
سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که ما در حال رشدیم چون هر بار با بزرگتر شدنمون درکمون بزرگتر و زیباتر میشه
حتی خود من هم متفاوت تر میفهمم داستان خودم رو
خدا روشکر که هر لحظه خدا درونمون پر رنگ تر میشه و عشق و شجاعت بیشتر میشه و هر چقدر عشق و شجاعت درونمون پر رنگ تر میشه دنیا برانگیخته تر میشه تا عشق و شجاعت بیشتری بهمون بده و چقدر این برانگیختگی ها زیباست…
ممنونم که انقد مختصر و مفید و لذتبخش برام نوشتی
دنیات پر از خدا تا ابد…
دختر عزیز و نازنین رهاجانم سلام ، سلامی پر از عشق پر از تبریک پر از تحسین و تقدیر تقدیم به تو که اینقدر جانانه به دل دریا زدی و بر شرایطت تازیدی چقدر شکوهمنده اینهمه شجاعت و جسارتت قلبن احساس میکردم که یک داستان حماسی از زنی قهرمان میخونم بارها در قلبم تحسینت کردم اینکه هرکجا که رفتی بهترین بودی و از بس در صلح با خودت و جهانت هستی همیشه به زیبایی هدایت میشدی ، چقدر زیبا مهاجرت کردی چقدر زیبا عشق زندگیت رو پیدا کردی و اینقدر رشد کردی اینهمه آزادی و رهایی که انگار قبل از تولدت انتخاب کرده ای درست مثل من 😍 این مسافرت به همه جای جهان از زمانی که خودمو شناختم در این دنیا از کودکی از وقتی که ون های خارجی کوچک رو میدیم با من هست و من که عاشق موتورسواریم … خدای من انگار تمام رویاهای منو نوشتی چقدر احساس کردم که خودم هستم …
با تمام قلبم در آغوش گرفتن اهداف و خواسته هات رو از خدای مهربون آرزومندم ، خداروشکر که به یادم آوردی که هیچ مانع بیرونی نمیتونه بین من و خواسته هام و اهدافم فاصله بندازه از خدا میخوام هممون رو به زیباترین و راحتترین شکل به علاقه مندیهامون هدایت کنه . آمینننننننن 😍😍😍😍😍😍 😍
سلام عزیز فوق العاده من🌹❤️
سپاسگزارم از محبت قشنگت از توصیف زیبات واقعا از ته قلبم سپاسگزارم❤️❤️❤️
با همه وجودم امیدوارم توی لحظه های لذتبخش سفرهای رویاییت بیای و برامون بنویسی از حال عالیه قدم به قدم مسیرت❤️
آخ گفتی و دلم باز پرواز کرد و رفت دنبال رویاهای رویایم که چقدر خوشگل دارن تجربه های بینهایت لذتبخش زندگیم میشن❤️😍🚴
من دیوانهٔ ونلایفم و لحظه لحظه تصور میکنم با ون و دوچرخه هامون دوتایی با عشقم میزنیم به دل ماجراجویی ها و میریم تا این جهانِ باشکوه لذت چشیدنِ طعم قدمهای قدرتمنده ما رو بچشه در وجب به وجبش…❤️❤️❤️
خیلی زود میاد اینروزا مثل خیلی هاش که الان دارمشون.
اما هر لحظه یادم می مونه که این رسیدن به رویا نیست که حالمو عالی میکنه. بلکه این حالِ عالیه که منو به رویاهام میرسونه. این لذت بردن از مسیر و آرامش و اطمینان به تنها فرمانروای هستیه که برام همه چیز میشه❤️❤️
عاشقانه برات عشق و آرامش و ثروت و سلامتِ بینهایتِ خداوندم رو آرزو میکنم❤️
ممنونم که برام نوشتی❤️❤️❤️
سلام رها جانم
بینهایت تحسینتون میکنم
برای این همه موفقیت
برای اینهمه پشتکار
برای اینهمه هدفمند زندگی کردن
بینهایت تحسینتون میکنم برای این شجاعت بینظیرتون که فقط به جلو حرکت کردید،و چشم بستید بروی موفقیت های قبلی تون و شجاعانه رفتید به سمت عشقتون،کار مورد علاقتون و قطعا هم در این مسیر موفقیت های بینظیری به دست خواهید آورد
واقعا جای تحسین و تمجید دارد
اینهمه موفقیت
اینهمه شجاعت
اینهمه توکل
انصافا قلم زیبایی دارید که هر وقت نوشته های شما را میخوانم درونم دگرگون میشود واقعا تحسینتون میکنم بینهایتت
الهی که به اوج موفقیت و سعادتمندی در دنیا و آخرت برسید دوست عزیز من
👏👏💐
سلام عزیز مهربونم💖🌹
ممنونم از اینهمه مهر و محبتت عزیزم،
ممنونم از نگاه زیبات💖
چقدر ممنونم ازت که از شجاعت گفتی، چیزی که خیلی خیلی اینروزا لازمش دارم، چیزی که هرچقدر شجاع باشم باز هم احساس میکنم هنوز اول راهشم و خیلی باید شجاع تر و قدرتمندتر باشم..
که البته شجاعت وقتی حقیقی میاد که اساس عزت نفس و ایمانم محکم باشه.
یه دنیا ممنونم ازت که برام نوشتی
امیدوارم هممون حقیقتا با اقتدار و ایمان در مسیر خدامون قدم برداریم تا خدا بهمون افتخار کنه💖
سلام دوست عزیزم سلام تکه ای از وجود خدا
چقققققققققققققققققققققققد لذت بردم از خوندن کامنت تون و تغییراتی که داشتین چقد برای من لذت بخش بود تموم بدنم انگار میفهمید و هر جمله ای که نوشتی رو انگار منم کنارت بودم و داشتم پابه پات میومدم اینقد ک تجربت برام قابل لمس و واضح بود عزیزم
خوشحالم که تغییر کردی و تجربه نابت رو در اینجا به اشتراک گذاشتی. این فایل نشانه روز من بود و هدایت به کامنت بینظیر شما هم کلی بهم انرژی داد که اره باید حرکت کنم و دست نکشم و هرجا که برام سخت بود و احساس لذتی نکردم رها کنم چون هر تغییری ما رو و مسیر زندگیمونو به سمت بهتر شدن به سمت رویاهایی که میخواهیم تجربه کنیم هدایت میکنه فقط باید رها باشیم عین برگی در باد🍃🍃🍃🍃🍃 تا خدا ما رو ببره
عاااشقتم دوست خوبم دوست قوی و خوشبختم امیدوارم هرجا که هستی سالم و شااد و پر انرژی و موفق و سربلند و ثروتمند در پناه خدا باشید😘💚💚💚💚
سلامی گرم و بهاری از شمال زیبای کره زمین ب بهترین معلم توحیدی روی زمین در حال حاضر و شاگردان باوفایش
خوشحالم و سپاسگذار ازین ک یک روز زیبای دیگه در اختیارم قرار گرفته و توان نوشتنی دوباره دارم و میتونم عشق و پیام تبریک خودمو به یگانه استاد زندگیم ابراز کنم. ❤️🌹😍
چند روزی بود ک بواسطه ایده ای که ب ذهنم رسیده بود بر آن شدم تا ایده مو که تهیه یه ویدیوی تصویری با محتوای پیام تبریک روز معلم بود رو بعنوان هدیه ای کوچک و ابراز قدردانی خدمت شما استاد عزیزم تقدیم کنم که خداوندم دست مهربان و خلاقش رو پرنسس الای عزیز سایت الهام نازنینم رو برام فرستاد و ایشون هم عاشقانه و مشتاقانه استقبال کرد ازین ایده و دیشب که شب احیا بود تا صبح مشغول تهیه و ادیت این فایل بود ک من از همین تریبون ازش تشکر و قدردانی میکنم و تا ساعاتی دیگر ب دایرکت اینستاتون و ایمیل گروه تحقیقاتی مون send خواهد شد خدمتتون استاد و معلم عزیزم 😍😁❤️🌹🙏🏻
خلاصه اینکه دلمون فقط ب تبریک خشک و خالی تو کامنت رضایت نداد 😄
بگذریم …
بریم سراغ این فایل ارزشمند ک امروز رو سایت قرار گرفت
اول از همه اینکه من تحسین میکنم دوستانی رو ک انقدر با استاد هم مدار و همفرکانس و هم ارتعاش شدن ک در یک روم در زمانی خاص قرار گرفتن و افتخار هم صحبتی با استاد رو داشتن و تجربیاتشون رو با ما ب اشتراک گذاشتن که من از همینجا از تک تک شون تشکر میکنم 🌹
بک گراند استاد هم تو این فایلها مثل همیشه رویایی و پرادایسیه و قابل توجه و تحسین 😍🌊
تیپ استاد هم مثل همیشه کاملا مرتب و آراسته و تر و تمیز
نظافت و نظم و تمیزی داخل کلبه هم ک نشان از خانه داری حرفه ای مری جون داره ک کدبانو بودنش زبانزد هست در این خانواده و سایت …
استاد خیلی خوشحالم ازینکه دوباره سلامتی کامل خودتون رو بدست آوردین دیروز که لایوتون رو تو اینستا دیدم واقعا لذت بردم و خدا رو شکر کردم ک همواره مراقبته و شما رو برامون حفظ میکنه در هر لحظه 🙏🏻
امیدوارم دوباره بزودی تو کلاب هاوس ببینمتون و خلاصه بگم که کلی حرف دارم باهاتون بزنم از اون تریبون کوچک استیج روم باشکوه شما استاد و معلم عزیزم ❤️ بی صبرانه منتظر اون لحظه هستم و بازم دوستانم رو ک allrady موفق به برقراری این تماس و مکالمه شدن رو بی نهایت تحسین شون میکنم و دست تک تک شونو میفشارم ب گرمی و بهشون تبریک میگم بابت این ارتباط صمیمی ک تونستن با سید برقرار کنن واقعا خدایا شکرت 🙏🏻
و اینکه نکته ی دیگری ک توجهم رو بخودش جلب کرد این هست که چقدر شما اعتماد بنفس میدین ب دوستانی ک بعضی هاشون از شدت هیجان و ذوق نمیدونن چجوری شروع کنن چقدر شما خوب سر صحبت رو باز میکنین چقدر عالی روم رو مدیریت میکنین با لبخند همیشگی تا بناگوش 😄
بنازمتون استادیییی که هیچوقت به هیچ عنوان از بالا ب پایین ب شاگرداتون نگاه نکردین
هیچوقت خودتون رو بالاتر از بقیه ندیدین
هیچوقت کلام کسی رو قطع نکردین
اره اینا همه تمرکز بر نکات مثبت و صدق بالحسنی هست که اگر من بخوام رو نکات مثبت شما استاد عزیزم متمرکز بشم ساعتها باید بنویسم فقط
الحق ک مریم خانم خوشبخت ترین زن دنیاست
الهی ک بمونین برامون تا ابد …
الهی ک بمونیم براتون تا ابد…
الهی که تا ابد عضو این خانواده صمیمی باشم که رابطه ای عاشقانه بین استاد و شاگرد برقراره
صمیمیتی مطلق
بیخود نیست ک اسم این خانواده خانواده صمیمی عباسمنش هست …
چقدر خوشحالم و بخودم می بالم که عضو کوچکی ازین خانواده بزرگم
شاگرد همیشگی شما هلنا از نروژ
راستی …
میخوام کامنتم رو با چند بیت شعری که امروز صبح بصورت کاملا اتفاقی ب سمتش هدایت شدم و اشک شوق رو بر گونه های زیبام جاری کرد بنویسم :
…
نه تو میمانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه نپوشان هرگز !
تو به آیینه ، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید …
و اگر بغض کنی
آه ازین آیینه ی دنیا که چه ها خواهد کرد …
گنجه ی دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف …
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش !
ظرف «این لحظه » و لیکن خالیست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود ؟
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن !
تا خدا یک رگ گردن باقیست !
تا خدا مانده به غم وعده ی این خانه مده !
❤️
سپاسگذارم ازینکه از کامنتم لذت بردین 🙏🏻
خدایا سپاسگذارم 🙏🏻
حسم میگه این چند بیت شعر عصاره و چکیده تمام اموزشهای سید حسین هست در این کهکشان شگفت انگیز سایت عباسمنش دات کام
همتونو به افریدگار عشق و زیباییها میسپارم
روزی پر از شادی پر از حس خوب و آرامش داشته باشین ❤️
به امید دیدار 🙏🏻
حکایت همچنان باقیست …
سلام هلنای عزیز
سلام بنده توحیدی خداوند
سلام گرم و پر از احساس خوب شما بر من
جهان از بندرعباس نشست😉🌴🌴🌴🌴🌴🌴
هم آنقدر که صدای استاد دلنشین است کامنت شاگرد محبوب استاد دلچسب هست امیدوارم که همیشه شاد ثروتمند سالم و سرحال باشید
ممنونم بخاطر کامنت فوقالعاده ات
سلام هلنا خانم عزیزم.
ماشاالللللههه که انقدر لایک میگیری ادم حسودیش میشه (شوخی) و خیلی از نوع دیدگاهات خوشم میاد و منم دوست دارم سفر بکنم به اروپا و….
و چون دوره های بیشتر و ماشاالله افتخاراتت بیشتره از من یکم ازت سوال داشتم
ببین من یک چیز مهم برام پیش اومده و اینکه مثلا ببین من خودم سرگرمی اصلیم یادگیری انگلیسی و بعدشم فرانسه انشاالله و شاید اسپانیایی است چون در حال حاضر خیلی دوست دارم فرهنگ و کشور های جهان و با مردم جهان صحبت بکنم و ۱۸ساله و راستی اسمم پارساسست و ۲ ماه دیگه کنکور دارم ولی من خودم دوست دارم این موارد فقط در حد یک تفریح باشن برام و نه شغل اصلی زندگیم به ۲ دلیل.
۱.انچنان برام ارزشمند نیستم و اگر موضوع اصلی زندگیم باشن راضی نیستم و دوست دارم پزشک بشم و از این راه خدمت و ثروت کسب بکنم.
۲.الهام اومده و مثل رگبار نشانه میفرسته که در این راه نرو و مثلا چندتا فایل اخیر که دیدم همه درباره چه کسی پنیرم را دزدیه و یا کلوپ استاد که جمعش کرد بود و مثلا دیشب تو خواب انگار ۲ راه بودم نمیدونم چی ولی انگار ۲ مسیر دانشگاه پزشکی و یکیش مثلا میرفتی اروپا و من مشکل مالی نداشتم و ذوق داشتم برم اروپا و…. ولی یک نفر که فقط میدونم پزشک بود و دستم رو گرفت و میگفت پزشکی راه خوشبختیته و نرو اونور و چون خودم میدونم قانون جذب رو بسیار اشتباه فهمیدم و کارای احمقانه زیادی کردم این رو هم میدونستم ولی یاد عکس های مناطق زیبای اروپا و… افتادم و گفتم نه من میخوام اونجا برم و زبان های جدید یاد بگیرم و…. ولی انگار یک چیزی دستش بود که تصاویر اونجا رو به من نشون میداد چیزی دز حدود تبلت و تقریبا تمام بچه های فامیل مثلا ۵ یا ۶ ساله یا ۴ ساله که داریم اونجا بودن و در اصطلا ح اون دانشگاه بودن و در اون محیط زیبا بودن و بازی میکردن و همه هم انگلیسی و یا فرانسه صحبت میکردن و…. (والله دیشب شب قدر بود گفتم خدا راهنماییم بکن). و اینو از قبل میدونستم که همه ی بچه های فامیل انگلیسز بلدن و میدونی که جدیدا رسم شده برای بچه ها کارتون انگلیسی میزارن و…. و من از چند غریبه قبلا پرسیده بودم و همه تایید کردن اینو و یکی از پسرخاله هام که ۴ سالشه چینی بلده حتی مثل بلبل و اینکه نمی دونم اونجا که هستی هم اینطور هست یا خیر؟؟ ببین این سوال رو کسی جواب نداد و تازه وقتی یکی گفت نه این یک باوره محدود کننده هست و هیچوقت قدیمی نمیشه و اینگه یکی گفت مثلا تو ی شرکت میتونی کار بکنی و یا…. ببین الان من ۲ تا چیزن که نفهمیدم و ممنون میشم شما بگی.۱.آقا این باوره یا حقیقته ،؟؟ مثلا من با دونستن زبان انگلیسی در ایران میتونم ماهی ۵۰۰ ملیون در بیارم؟؟ من ندیدم و حتی شهاب اناری یا دکتر کیاسالاری هم انقدرحقوق نیگیرن که تازه تو نخ کنکورن.۲خیر این یک حقیقته و شما باید قابلیت هات رو بیشتر بکنی مثل یک گوشی جدید مثلا زبان المانی یاد بگیری که در شرکتی که هستی و یا مثلا مکانیکی یاد بگیری و محصول تولید بکنی به ۲ زبان و خوب اسکیل مشتری بیشتر و اینکه نه کلا مثل کار کلوپ انچنان دیگه جواب نمیده و باید عوض کنی کم کم راه رو کدون درسته اینجا؟؟؟
مثلا میشه گفت من که کلوپ دارم با تکامل ماهی ۷۰۰ ملیون در بیارم ولی الان ۲۰ملیون در امدمه؟ یا نه پول بیشتر میخوام باید شغلم رو عوض بکنم؟؟ چون الان واقعا مثل مثلا ۱۰ سال پیش نیست و خیلی خلوت ترن نسبت به قدیم و شاید بهترینش در اینجا قم ماهی ۵۰ ملیون در بیاره ولی واقعا دیگه ظرفیت نداره و حالا این حقیقته یا باور!؟؟
و یک سوال دیگه هم داشتم و این بود که ببین من از بچگی میگفتن برو پزشکی و…. و منم انرژی میگرفتم و درس میخوندم و… ۲ بار مقام المپیاد و دعوت از سازمان بسیج و تیزهوشان و…. و هدفم این بود که بتونم یک پزشک خوب باشم و اینکه در اون مقام بزرگ پزشک بودن باشم و هربار که پول در اوردن رو تجربه میکنم و میدیدم مثلا این ۲ روز مثلا ۱۰ ملیون در اوردیم و… خیلی خوشحال میشدم و لذت میبردم و خودشناسی عالی هم از خودم دارم و اینکه ببین من الان یکم سست شدم در کارم به ۱ دلیل و اینم حساس شدن به حرف استاد و مثلا میگن اقا برو فقط چیزی که حاضری مثلا رایگان و بدون خستگی کار بکنی برو توش و اینکه من مثلا رقابت رو دوست دارم در درس ولی فقط در حد درس های مدرسه شور و شوق دارم ولی مثلا عمل جراحی دکتر سمیعی که خدا بگم چکارش بکنه یکی از بچه های سایت گفت رو ببین دیدم خیلی پیچسده و…. یکم اولش ترسیدم و .. بود و انگار مثل کرمی بودم از پیله در وردنم و…. و اینکه من واقعا مثلا به اندازه دکتر سمیعی شور و شوق ندارم به پزشکی و عذاب وجدان شده برام واقعا و روز ها داره میگذره و… و اینم بگم قبل از اینکه وارد قانون جذب بشم اینطور شدم چون حرفای استاد رو قبول دارم و مثلا گفته بود درخواست بکنید و مثلا یکی داره کباب میخوره بگید یکم به منم میدی و… و من رفتم کلاس زبان و ۶ تا شیرینس خوردم و ابروم رفت و از این جور کارا و…..و مشکلم اینجاست که فکر میکنم همه چیز میشه مثلا توی اروپا برای ورود برای خوندن پزشکی عمومی بورسیه نمسدن و تازه شهریه میخوان و یا حدقل تمکن مالی میخوان مثلا و ۱۲۰۰۰هزار یورو هستش و اینکه ببین من گفتم خدا جور میکنه و…. سرم به سنگ خورد و یکی از بچ ها گفت که نه نمیشه و باید کاری که داری در مدار و راحت باشه برات و من هنوز فکر میکنم با باور و مثلا من فقط درس بخونم و خدا جور بکنه آیا میشه؟ یا نه من باید برای ایران بخونم چون پول نمیخواد؟؟ و این فکر ها خیلیییلیی به من ظربه زد و واقعا دیگه مثل قدیم علاقه به درس و پزشکی ندارم و دیگه به اونا فکر میکنم انچنان مثل قدیم به ذوق نمیام و مثلا هردوهفته لذت میبردم که ازمون قلمچی بدم چون عاشق رقابت هستم ولی بچه ها میگن نه نشانه ضعفه رقابت و…..🤔🤔و آیا اشتباه متوجه شدم؟؟ و مثلا آیا برای شغل که شما ثروت خوندی فقط علاقه رو باید در نظر بگیریم یا شرایط دیگه ای هم هست؟ مثلا کسی که قدش ۱۶۰ سانت است آیا میتونه بگه باور بکنم و بهترین بازیکن بسکتبال امریکا بشم و جایی که نصفشون بالا ۲ متر اند؟؟؟ یا نه مثلا توانایی های دیگه ای داره و از اونا باید استفاده بکنه چون استاد میگه همه چیز باوره من اینا رو هم در نظر گرفتم وو داشتم میگفتم آیا فقط علاقه تنها و یا خیر علاقه و اهداف مهم هستند؟؟؟ مثلا من به ۲ درس علاقه دارم ولی یکیش مثلا کارمندیه و امنیت و یکیش ازاده و مثلا یکیش کمک به دیگران مثل پزشکی و یکیش اموزشه و یکیش کمتر علمیه و در امدش محدوده مثلا و آیا این شرایط رو باید کنار هم گزاشت یا یکیش پرستیج داره و اون نه (البته من هیچوقت نمیگم دکتر فلانی هستم و فقط اسم خودم). و اینکه من مثلا خودم دوست دارم تو یک علم(منظور علومی مثل شیمی و زیست و ریاضی و..! نه مثلا ادبیات و فلسفه و…) پیشرفت بکنم و نه مثلا زبان و دوست دارم راسش اون باشه و مثلا دوست دارم کارم هم ازادی و هم امنیت نسبی داشته باشه که در حد پزشکیش برام بهترینه و اینکه باور های پولساز و همیشه پا برجا باشه مثل پزشکی و پا ورجا باشه و بشه هم دنیا و هم اخرتت رو آباد کرد مثل پزشکی و اینکه فرد مهم و فروتنی باشی و بهترین حس رو داشته باشم و یک الگو برای بقیه و حتی بچه های ایندم باشم و ولی واقعا ننیشه با یک دبیر انگلیسی الگو ی خاص و یا بگیم ووواااااووووو به خدا این باور نیست قبول داری؟
حالا عذاب وجدانم اینه که مثلا ذهنم دکتر سمیعی رو مقابلم میاره و میگه ببین فقط علاقه مهمه و اینکه مثلا این نشونه های علاقه که هیچوقت خسته ننیشی رو من در زبان میبینم و آیا نه استا گفتن علاوه بر علایه شرایطم مهمه کدوم؟( چون اینجور ذهنم قانع میشه چون حساس شده با قانون جذب) ممنون میشم کمکک بکنی واقعا مرسی و من دوست ندارم در حد دکتر سمیعی باشموو و ازاد تر باسم و برا خودمم زندگی بکنم و آیا عیبی داره؟؟❤❤❤❤❤مرسی که هستی
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم
سلام به خانم شایسته عزیز
و سلام به همه دوستان گلم
قبل از شروع می خواستم روز استاد و معلم رو به شما و خانم شایسته گرامی تبریک عرض کنم.
بی شک اثرگذار ترین استاد من تا به این لحظه شما بودین و براتون آرزوی سلامتی تندرستی از خدای زیبایی ها آرزومندم.
می خوام حرفام رو با جمله کوتاه “Just Do It” به معنی “فقط انجامش بده” شروع کنم
خیلی حرفای دوستان تو این فایل منو یاد داستان زندگی خودم انداخت.
حدود ۴ سال پیش از خودم همیشه میپرسیدم چرا این همه زمان گذاشتم و ادبیات رو یاد گرفتم.
ریاضی رو یاد گرفتم.
این همه مباحث علمی رو یاد گرفتم، به چه دردم خورد؟!
و حتی شاید خوندن جدی قرآن رو با اینکه خیلی مذهبی بودم برام واقعا یه چیز گنگ بود اما نه به اندازه مباحث بالا.
به مرور که هر روز بیشتر و بیشتر در مسیر رشدم قدم گذاشتم به این رسیدم که تمام مسیر هایی که ما توی زندگیمون طی میکنیم. همه در کنار همدیگه ما را به موقعیتی که در حال حاضر هستیم میرسونه.
اگر بخوام به یک شکل دیگه بیان کنم الهاماتی که خداوند به من داد پیش نیازش تمام این آگاهی هایی بود که به مرور یاد گرفتم . یعنی اگر اون نکته خاص از ریاضی یاد نداشتم یا اون مطالعات خاص را در زمینه ادبیات نداشتم به هیچ وجه نمی تونستم این ایده و الهامی که خدا به من داده بود را عملی کنم.
این به معنای اینه که زمانی که الهامی از خدا دریافت می کنیم تنها و تنها وظیفه ما صرفاً عمل کردن به اون هست چرا که ما به مسیری که قراره برای ما چیده بشه آگاه نیستیم و این مسیر صرفاً و صرفاً توسط خدا طراحی میشه.
به قول استاد باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد.
این به این معنی هستش که اگر از موقعیتی که شروع می کنی آگاهی نداری و حتی شاید برات گاها پیچیده باشه صرفاً باید به سمتش حرکت کنی و تلاش بکنی که به سمت جلو حرکت کنی
چرا که تنها وظیفه تو اینکه حرکت بکنی و همه چیز طی مسیر به تو گفته میشه.
به قول قرآن علینا للهدی : هدایت به عهده ماست
ایمان یعنی حرکت و بس.
حاله لازمه حرکت چیه؟ داشتن حال خوب توئم با لذت و هیجان.
زمانی که تو حالت را خوب نگهداری شرایط اگر نیاز باشه به شکلی تغییر میکنه که تو به سمت بهتر شدن حرکت کنی.
اینو باید یادمون بمونه : تنها دلیلی که ما زنده هستیم و به عنوان انسان روی این کره خاکی داریم حیاتمونو ادامه میدیم اینکه صرفاً شاد باشیم و از خوب بودن و حال خوب داشتن لذت ببریم و نکات بیشتر و بیشتری رو کشف کنیم.
خلق ثروت،
رسیدن به کمال،
رشد و تعالی،
همه و همه با تجربه به دست آوردن به وجود میاد و با یکجا نشینی نتیجه ای حاصل نمیشه.
به قول استاد وقتی که به تو چیزی گفته میشه باید انجامش بدی و اینکه تو انتظار داشته باشی که الهامات بهتری بیان برات بی معنیه! چون همیشه بهترین برای حالتی که توش هستی ساخته میشه و اگر رشد بکنی قطعا الهامات بعدی شفاف تر و دقیق تر میشه.
داستان الهامات داستان رادیویی هست که باید تنظیمش کرد تا امواجش رو شفاف تر بشنوی و درک کنی ، اما پیش نیاز این شفاف تر شدن صرفا حرکت کردن و پیچوندن اون پیچ رادیو هست.
و وقتی که تو یک آدم با ذهن دو میلیونی هستی و ذهنت رو با ابن عدد بشتی تهش الهامات دریافت می کنی که ۲ میلیون تورو بکنه ۴ میلیون پس انتظار ۱ میلیارد رو نباید داشته باشییی! و هرچیزی که متضاد با این باشه مخالف مسیر تکامل هست و تورو قطعا شکست میده!!!!!
تثبیت درآمد مهم تر از بزرگ بودن درآمده و این تثبیت با تکاملو تلاش به وجود میاد ولی غیر.
پس همین حالا به هر ایده ای که با الانت سازگاره دل و بده راه بیفت
توکلت به خدا باشه که قطعا مسیر رشد مثل توان هست
اول ۲ هست
بعد میشه ۴
بعد ۸ و ۱۶ و ۳۲ و …..
در نهایت میشه عددی که نمیشه حسابش کرد ولی قطعا این عدد بدون شروع شدن از عدد ناچیز ۲ به وجود نمیومد
پس سر دنیا و خودتون کلاه نزارین و دل بسپارین به مسیر هدایت الهی
عاشقتونم❤
چقدر خوشحالم ک دوباره تو سایت کامنتای خفن تو میبینم بچه محله امام رضا
بازم بهت تبریک میگم بابت نتایج مالی فوق العاده ای ک گرفتی
رابطه ی «استاد وار » ی ک ساختین
چقدر تحسین تون میکنم
الهی ک حال دلتون همیشه عالی باشه
الهی که رزق بغیر حساب بهتون بده حضرت وهاب
الهی ک بهترین ها نصیب تون بشه
ب امید دیدار دوباره
رفتی حرم هم التماس دعا یره 😁
سلام علی عزیزم .
صحبت هات خیلی کمکم کرد . دقیقا پیرو صحبت های تلفنی اون روزت باهام بود .
خیلی استفاده کردم . و بهت بگم که خیلی اتفاقات خوبی در راهه .
هدف اصلی ام مشخص شد . و قدم های جدید برداشتم . رفتم تو دل ترس هام و جرات کردم تا اون شراکت رو تمومش کنم و با هدف جدید راه خودم رو پیش برم . حسم میگه که انشاالله خیلی زود میخوام بیام پیشتون . خیلی دوستت دارم .به امید دیدار .
پسر تو خیلی خوبی!
من الان مدتهاست اگه با هیچی نتونم ارتعاشم رو بالا ببرم و حالم رو خوب کنم میام که کامنتهای سید علی خوشدل رو بخونم، به این فکر کن که شاید تو هم انتخاب شدی تا مثل استاد مسیر توحید رو ترویج بدی؛ وگرنه این حجم از تأثیرگذاری با کلماتی که گاها غلط هم بیان میشود، در حد معمول نیست، دقیقا مثل استاد که نه از فن سخنوری استفاده میکنه و نه از روش خاصی ولی اینقدر کلامش اثرگذاره.
جسارت من رو ببخش؛ اما این یه پیشنهاد خواهرانه است؛ تمام مسیر توحیدیت رو شروع به نوشتن کن و در قالب کتاب ارائه بده.
سلام آقای خوشدل عزیز خیلی ممنون از نظر خوب شما و من فایل رو دیدم و من ۳تا فایل اخری که دیدم همشون توشون ذکر شد که چه کسی پنیرم را برداشت و من دلم همش ربطش میده به علاقم و اینکه یاد گیری زبان های انگلیسی و فرانسه ولی واقعا نشانه واضح میاد و حتی الان مثلا دختر داییم که ۷ سالشه میتونه هردو رو عین بلبل صحبت بکنه و… و واقا یکم گیج شدم مگر ما نمیگیم فقط باوره؟ یا نه اینا حقیقت محصوب میشن!؟ که مثلا باید ول کرد و اینکه من خودم هدفم کمک به انسان ها و لذت بردن و یادگیری یک علم هستش و پول در اوردن ازش و ۱۸سالمه و میخوام پزشک بشم ولی عذاب و جدان دارم چون هرموقع این جمله دکتر سمیعی که میگه برو دنبال چیزی که عاشقشی رو یادم میاد دیگه نجوا های شیطان میاد یراغم چون حساس شدم به قانون جذب و اینکه من چکار بکنم؟ و اینکه اولش والله به زبان تنفر داشتم ولی چون با اهداف اون موقعم جور بود اوکیه ولی آیا حتما باید از این رشته پول در بیارم یا نه؟ چون الهامات داره میگه این دوام نمیاره و اینکه اگه الهامه پس چرا انقدر ساده و واضحه؟
و خودم پزشکی رو بیستر دلمه چون جای پیشرفتش بالاست و اینکه من کار ازاد اصلا دوست ندارم و اینکه فقط عذاب وجدان دارم از حرف دکتر سمسعی که میگه من عاشق جراحی هستم ولی واقعا میخوام درس بخونم ذهنم میگه مگه تو عاشقش هستی پس لیاقتش رو نداری و اذیتم میکنه و میدونم ترمزم اینه که گیر داده به قانون جذب و خیلی به استاد حساس شده و میگه استاد گفته الا و بلا فقط کاری که عاشقشی و… و اینکه شما دوره ثروت ۱ و کسب و کار رو گذروندی و یک سوال ازت داشتم که کمکم بکنی اولیش دربازه الهامه و دومی آیا من که میخوام برای پول برم پزشکی و کمک به بقیه ولی مثل دکتر سمیعی مثلا شیفته بدن انسان نیست ولی جالبه برام و میتونم خودم رو علاقه مند بکنم آیا عیب داره بزم تو این مسیر و ؟؟
مرسی ازت