گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآن - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-19 08:25:342024-04-21 06:48:24گفتگو با دوستان 18 | حُزن در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند هدایتگر وهاب
سلام به استاد نازنینم و مریم بانوی خوشگلم و سلام به همه دوستان الهی سایت
خدا رو شکر می کنم که باز هم شنیدن آگاهیهای ناب این فایل الهی رو نصیب و روزی من کرد.استاد وقتی دوستانم میان و با شما صحبت می کنن و بغض می کنن همش با خودم میگم واقعا حق دارن. منم اگه اونجا بودم اینقدر خوشحال میشدم که فکر کنم از اول تا آخر با اشک حرف میزدم اینقدر که این فایلها حسش خوبه، اینقدر که بچه ها با احساسات پاکشون از مرشد و استادشون تشکر می کنن، و اینقدر که شما عاشقانه با بچه ها صحبت می کنین واقعا نمیشه اونجا بود و بغض نکرد، اینقدر که شما زندگیا رو متحول کردی استاد جونم، اینقدر که من و بچه های سایت با درسهای شما تغییر کردیم،😭
استاد عزیزم اینروزا هر بار که دارم یه فایل ازتون گوش می کنم مدام تحسینتون می کنم بخاطر این نوع نگاهتون به دنیا و مسایلش، به اینکه همش دنبال چرا بودین،
چرا اون فلافلی درآمدش بیشتر از بقیه س؟
چرا بعضیا پولدارن و بعضیا فقیر؟
چرا آدمهایی که به ظاهر نشانه های ایمانو دارن حالشون خوب نیست و هزاران چرای دیگه که شما از خودتون پرسیدین و دنبال جواب بودین و خدا هم هدایتتون کرد به بهترین و زیباترین و جامعترین و کاملترین جوابها و کتاب قرآن. قرآنی که برای ما دکوری خونه هامون بود و روشنی هر خونه و نشانه مسلمونی، اما شما ازش قوانینی رو پیدا کردین که هیچ کسی تا قبل شما نفهمیده بودشون.
استاد منم مثل آقا حمید خیلی دوست داشتم خداشناس باشم، البته فکر کنم بیشتر دوست داشتم تو اون با خداییه بیشتر مورد تایید و مورد توجه باشم تا دنبال اصل خدا بودن، دوره قرآن هفتگی داشتیم و همش سعی می کردم به بهتربن و صحیحترین شکل قرآنو بخونم، خیلی هم تلاش میکردم با لحن عرب بخونم تا ثوابش چند برابر بشه😁 حرم میرفتم و فکر میکردم مثلا اگه چند ماه بگذره و حرم نرم امام رضا و خدا قهرشون میاد و همین یه ذره نعمتی که تو زندگیمون هست رو ازمون میگیره🤐 چادر میپوشیدم که مثلا چادریا باایمانترن و هر کی یه لاخ موهاش دیده بشه از همون یه لاخ تو جهنم آویزونش می کنن، و کلا پر بودم از قضاوت و حرص و احساس گناه و شرک و یه خدای عوضی داشتم که فقط ترازو دستش گرفته و صبح تا شب مشغول حساب کتاب عمل من بود تا ببینه به کدوم نمازم نعمت بده و به کدوم ختم قرآنم برکت بده به زندگیم، ولی هیچوقت هیچ نتیجه ای ندیدم که ندیدم، و جالبه فکر میکردم حتما از ته دل گریه نمی کنم یا حتما کم شیون وزاری می کنم یا چون فلان جا تو فلان مراسم عزا خندیدم مورد خشم و غضب خدا بودم،
واااای استاد چه زندگی سیاهی داشتم😭😭 و شما با من چه کردی استاد جونم، خدا دید دارم اشتباهی دنبالش میگردم، دست منو گرفت و گذاشت تو دست شما و گفت برو دنبال همین سید حسین،😭
آره هر چی رو شنیدم اولش مغزم هنگ میکرد و باهاش می جنگید اما قلبم با تمام وجود می بلعیدش، چون به قول خودتون از. جایی اومده بودم که همه این آگاهیها هست و شما فقط داری بیادمون میاری، و همین یادآوریها بود که باعث شد با تمام تمام وجودم قبولت کنم استاد جونم و شما بشین الگوی زندگیم، یه الگوی تمام عیار دوست داشتنی که توحید رو برام معنی کرد و تازه نمیگه من دیگه آخرشم و هنوزم میگه من خیلی جای کار دارم. تو خیلی جاها خوب عمل کردم و به اندازه ای که عمل میکنم نتیجه گرفتم…
استاد فایل حزن در قرآن و چه کسی مالک توست و توحید عملی ۵ فایلهایی بود که اوایلی که اومده بودم تو سایت وقتی شنیدمشون منو دگرگون کرد، واقعا هر چی از این سه تا فایل بگم کمه، البته اون موقع اندازه الان نمیفهمیدم ولی بهمون اندازه بهم ریختم، انگاری یکی با پتک زده بود وسط سیمان بتونی مغزم، هر چی این ذهنه تلاش میکرد ترکها رو پر کنه باز قلبم بیشتر میرفت دنبال همون یه ذره نوری که از لابلای اون ترکها میتابید. و هی با گوش کردن به فایلهای شما اون نوره قویتر و قویتر شد تا دیگه من شدم مرید استاد عباسمنش و به قول آقا امین شما شدین شمس ما و ما هم تشنه لبان به دنبال شما، و فقط و فقط میتونم بگم استاد عاشقتم و از خدا میخوام هر روز و هر روز تو این مسیر توحید قدرتمندتر بشین چون همونجوری که گفتین و تابحال من یه ذره شو درک کردم توحید همه چیه.. و نمیدونم چجوری بابت این سایت و این استاد و این دوستان الهی شکر خدا رو بجا بیارم😭
استادجونم بابت تک به تک لحظه هایی که فایل درست کردین، سریال زندگی در بهشتو فیلم گرفتین و چشمهای ما رو به روی نعمتها و ثروتهایی که میشه داشت باز کردین سپاسگزارم ازتون و دستهای مریم مهربونم رو از همینجا میبوسم، من سفر به دور آمریکا رو نبودم و هنوز نتونستم کامل ببینمشون ولی خدا رو شکر از اول سریال زندگی در بهشت بودم و میدونم این سریال با من و نحوه نگاهم به دنیا چه کرده، چه بی لیاقتیهایی رو ازم گرفته و بجاش چه خواسته هایی رو درونم بوجود آورده، دقیقا همونجوری که شما گفتین و همونجوری که شما خواستین، استاد جونم منم تقریبا همسن شمام متولد ۵۹ ، و عاشق همون سریال دکتر ارنست و بچه های کوه آلپ و هایدی بودم و تو دوران بچگیم آرزو میکردم یه کلبه داشته باشم، اما اون باور نمیشه، اون عدم احساس لیاقت و اون بزرگ شدن با افکار و باورهای بزرگترامون باعث شد اون رویاها تو همون دوران بچگی مدفون بشه و حتی بهش فکر هم نکنم و بپذیرم زندگی همین بدبختی و سختیه، همینیه که دارم و خیلی باید جون بکنم تا یکم بهتر از این بشه، اما با سریال زندگی در بهشت بود که دیدم نه،میشه یه جور دیگه زندگی کرد، میشه با همین آدمی که تو زندگیمه روابط عاشقانه داشت، میشه با همین شغلی که دارم ثروت ساخت، میشه یه نفر مثل من هم چند تا خونه داشته باشه هم چند تا ماشین ، هم آزادانه سفر کنه و هم خیلی راحت پول دربیاره، میشه همه خوشیهای دنیا رو با هم تجربه کرد، اگه باورهامو درست کنم، و دارم نتیجه این میشه ها رو یواش یواش تو زندگیم خلق می کنم، و این فقط از برکات وجود استاد نازنینمه که بهم گفت هدایتهای خدا رو دنبال کنم، گوشهامو تیز کنم برای شنیدن صدای قلبم، چشمهامو باز کنم برای دیدن نشونه ها و دنبال کردنشون و مطمئنم هر روز بهتر و بهتر خواهم شد. به امید الله بی همتا🙏🙏😍😍😍
خداوندا هدایتم کن چون من به ذره ذره هدایتهای تو محتاجم♥️♥️♥️
سلام خدمت دوستان وقتتون بخیر
چ جاهایی خودم تغییر کردم و چ جاهایی دنیا با چک و لگد منو تغییر داد؟
من ادامه تحصیل رو دوست داشتم همیشه حس درونیم از بچگی گفت ک تحصیلات منو ب ثروت میرسونه چ مادی چ معنوی ن اینکه کسی ک تحصیلات نداره ثروتمند نیس، ن . راجع ب خودم چنین حسی تو وجودم همیشه ب من میگفت. درس خوندم و بعد دوران لیسانس بنا ب شرایط و پیدا نشدن کار پدرم اجازه ادامه تحصیل نداد من فک میکردم ک اون مانع رشد و پیشرفت منه ولی الان ک فک میکنم میبینم ن خودم پافشاری روخواستم نداشتم من ۳ سال کنکور شرکت کردم و شب کنکور پدرم نمیذاشت برم سرجلسه و میدونم ک همه اینا الان میفهمم ک من هنوز آماده نبودم برا رسیدن ب این خواستم سال چهارم پدرم خودش گفت ک شرکت کن و برو سر جلسه من بنا ب منطق الکی ک داشتم گفتم خو من شرکت کنم و نذاره برم چی؟ ب دلیل علاقم شرکت کردم ولی کتاب نخوندم و روز امتحان من تمام چیزایی ک مطمئن بودم درسته رو زدم و تعداد سوالات جواب داده من خیلی کم بود ولی بهش فک نمیکردم و جواب اومد من دانشگاه سراسری قبول شدم با رتبه خوب این یعنی حالا من آمادگی دریافت داشتم پدرم خودش برا ثبت نامم اومد برعکس دوران لیسانس ک اصن یکبار هم نیومد و….. من دانشجوی موفقی بودم و تونستم ی پایان نامه خوب رو دفاع کنم ب دنبال کار بودم و ب همه رو مینداختم جز خدا ی روزی ب خودم اومدم گفتم بسه این همه اعتماد ب غیر خدا و از خدا خواستم ک راه مهاجرت من ب ی شهر بزرگتر رو باز کنه من مهاجرت کردم ب تهران ن برای کار برای یادگیری زبان انگلیسی جالب بود زبان اولویت اول من نبود ولی انگار راه حل همون بود اینجاست ک خدا بهتر میداند من خواستم چون با تمام وجودم خواستم شد ۲ ماه بعد ی شغل پیدا کردم ک فقط خواستم ثبات من باشه برای موندن در تهران و همین شد و حالا با تمام وجودم میخوام ک بتونم اینجا رشد کنم و پیشرفت کنم و شغل دلخواهمو پیدا کنم میدونم میشه و زمانش وقتیه ک من آمادگی پذیراییشو داشته باشم من کمی آدم عجولی هستم
من تو روابط آدمی هستم ک چک محکم از دنیا خورده خیلی محکم
آدمای بد سر راه من نبودن اصن من باورم اینکه دنیا پر از آدمای عالی با روابط عالیه
بد چک خوردم بخاطر باورهای بدم تو روابط عاشقانه
تو روابط دوستی و خونوادگی عالیم ولی وقتی پای احساسات وسط میاد من میبازم
بخاطر حس عدم لیاقت
و الانم دوست دارم تو این زمینه رشد کنم
الان خیلی بهتر از قبل شدم ولی بازم راه داره
سلام استاد نازنین
من دارم این گفتگوها رو دوره میکنم و چقدر آگاهی دهنده چقدر مفید و مثمرثمر هستند وای استاد هر بخشی که شما به این منظومه اضافه میکنید چقدر خیر و برکت چقدر فایده و چقدر باعث نتیجه میشود
وقتی فکرش رو بکنی
کاری که طرح آن پیشنهاد خداوند باشه خیر و برکتش بیش از این حرفهاست
استاد من اینجوری فهمیدم که خداوند نمیخاد شما رو بی کار ببینه (البته خداوند دوست نداره هیچ کس بیکار باشه) واز آنجایی که شما آماده و در مسیر درست هستید بهتر هدایت میشوید و دوست داره مرتب با ایده هایی این آگاهی ها و علمی که به شما داده رو به گوش سایر مخلوقین برسونه و چون شما در علم خود بخیل نیستید این الهامات رو دریافت میکنید.
خلاصه استاد با هز کدوم از این فایلها کلی چیز یاد میگیریم ممنون وسپاسگزارم
راستی استاد اوایلی که سریال زندگی در بهشت رو روی سایت گذاشتید من رو به یاد دکتر ارنست انداخت ودر کامنت هم نوشتم که شما مثل دکتر ارنست هستید
و این مثالی که زدید در مورد شمع ساختن به خدا قبل از اینکه بگید داشتید میگفتید مثل روز روشن یادم هست که ،،،،،،،
من با خودم گفتم استاد میخاد اون قسمت شمع ساختن رو بگه که همینطور هم شد و کلی ذوق کردم از این همفرکانسی
خلاصه استاد هر کجا هستی سالم و تندرست باشی با عزیز دلت و از هر دوی شما بسیار تا بسیار سپاسگزارم
بینهایت عشق بینهایت سپاس نثارتان باد
سلام به استاد عزیزم دیدن این فایل برام خیلی لذت بخش بود چون با تمام وجودم حمیدو شرایتشو درک کردم و انقدر گریه کردم بخاطر حال خوبم و خدارو شکر کردم بخاطر وجود شما و دقیقا منم خیلی اتفاقی با شما آشنا شدم یه شخصیت بسیار وابسته و ضعیفی داشتم که تو این ۴ ماه کاملا تغییر کردم و هر لحظه سپاس گزار خداوندم بخاطر وجود همچین بنده ای که سراسر خیر و برکت و آرامش
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به بهترین استاد دنیا.
کلید:شجاعت در اخذ تصمیمات اساسی.
فایل:گفتگوی استاد با دوستان قسمت 18.
استاد همیشه حرفهایی که می زنید اگر هم شنیده باشم باز هم برام تازگی داره.
اما چیزی که توی این فایل بیشتر دوست داشتم نگاهتون به قران در جواب آوان بود هر وقت قانون رو از قران می گید حس قشنگتری پیدا می کنم چون مطمین می شم که خدا هم همین قانون رو گفته با اینکه بهتون ایمان دارم وحرفهاتون رو قبول دارم ولی وقتی آیه از قران می یارید ایمانم بیشتر می شه از تون متشکرم.
من فایل حزن در قران رو هم چند بار گوش دادم البته می دونم خیلی مطالب رو هنوز نگرفتم چون توی مدارش نبودم وگاهی چون به فکر فرو می رم یه لحظه که به خودم می یام می بینم فایل داره تموم می شه .
واینجا شما از اصل اساسی گفتید ازاحساس خوب مساوی هست با اتفاقات خوب واحساس بد مساوی هست با اتفاقات بد شما این رو فهمیدید ودر زندگی خودتون ودیگران دیدید وبعد در قران دنبالش گشتید واینکه حزن همون غم واندوه هست و30 وچند بار در قران اومده وهر بار با لای نفی یعنی منع کرده ما رو از غمگین بودن گفته شده در حالت غم واندوه نمونید فقط یکبار با لام اومده واونم در مورد شیطان که می خواد ما رو در غم واندوه نگه داره.
خداوند در قرآن هم تاکید می کنه که غم غم می یاره وشادی شادی به مادر موسی می گه غمگین مباش .
خداوند در قرآن می گه خود رو گرفتار بیم وحزن نکنید بیم یعنی ترس که ناشی از فکر کردن به آینده هست وحزن که همون غم هست از فکر به گذشته .
پس باید در زمان حال زندگی کرد نه ترسید برای آینده ای که هنوز نیومده واون رو باید به خدا سپرد ونه برای گذشته غم خورد وخود رو دچار احساس گناه کرد.
مهمترین چیزی که فرکانسها رو دچار مشکل می کنه احساس گناه هست موندن در احساس گناه وخود سرزنشی هست.
انچه اتفاق افتاده باید رها کرد وخود رو بخشید وکاری که انجام ندادیم ونتیجه اش هم معلوم نبوده پس خودمون رو سرزنش نکنیم وبگیم خیر در آنچه هست که پیش می یاد .
خدایا کمکم کن از حزن واندوه وبیم وترس رها شده وبا امید به تو در زمان حال زندگی کنم.
خدایا شکرت شکرت شکرت.
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
توی مغز همه ما کردن که شادی خوب نیس ، انسان با خدا شادی نمیکنه چون این کارا و خندیدن زیاد مال شیطونه ( حالا منبعش کجاس بماند) .. ینی یه وضعی بود که هم میخواستم شاد باشم هم پس ذهنم بود چه اتلاف وقتی ، دنیا دو روزه چرا باید شاد بود وقتی بزرگان تاریخ همه در سختی و مشقت بودن یا بقول این شعر:
هر که در این بزم مقرب تر است / جام بلا بیشترش می دهند
اما بعد که وارد این فضا شدم راحت شدم واقعا .. یعنی یه نفس راحت کشیدم چون قبلا خوداگاهم یه چیزی میخواس ولی ناخوداگاهم پسش میزد .. الان دو تاش همراستا شده و کلی مشکل خوددرگیری درونی حل شد
چقدر نکته خوبی بود که وقتی از اتفاقی در آینده خبر نداریم ، برداشت به بدی نکنیم، جوری بهش نگاه کنیم که بهمون حس بهتری بده چون باید تلاش کنیم حس خوبی داشته باشیم
من بنظرم همه دوستان سایت خدا رو با شما شناختن ..
خدایی که من داشتم که واقعا سودی به حالم نداشت انگار ،چون از روی عشق نبود، فقط ترس از عذاب و جهنم بود .. پرستشی در کار نبود، حسش نمیکردم ، حتی همون آیاتی مث اینکه از رگ گردن به ما نزدیکتره هم درک نمیکردم چه برسه به دریافت هدایت .. یه رابطه تعارفی انگار ! که باید در مواقع خاص و زمان های خاص و با ادبیات خاص باش حرف زد ..اعتراف میکنم اصلا اون خدا رو دوست نداشتم
اما الان حسش میکنم و همیشه هس.. قطعا گاهی ازش غافل میشم ولی مدت زمان بیشتری حسش هست و حس خوبی هم داره امید و اطمینان و حال خوب .. و مهم تر از همه اون جنس خدایی نیس که در ذهنم راه ارتباط گیری باهاش محدود باشه به زمان و مکان خاصی، هر موقع دلم بخواد شده در حد چند ثانیه باهاش میتونم ارتباط برقرار کنم و خودمو شارژ کنم اما قبلا فک میکردم ارتباط با خدا آداب داره و همینطوری نمیشه و بی احترامیه! خلاصه الان خیلی خوبه همه چیز .. خداروشکر
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام
از همون اول که صحبتهای آقا علی که یک نکته خیلی مهم رو گفتند اینکه همیشه از خودمون بپرسیم چجور میشه از این هم بهتر از این هم راحت تر ،در واقع در شرایطی که اوضاع خوبه بتونیم تغیر بدیم خودمونو قبل از اینکه جهان ما رو مجبور کنه که تغییر کنیم و در واقع ایشون با این سوال از خودشون باعث شدند در زمانی که حس کردند همه چیز در کارشون داره عادی میشه تصمیم به تغییر گرفتند و در عرض چند ماه درآمدشون رو چند برابر کردند،
و صحبت ها آوان عزیز که استاد شما فرمودید که در بحث عزت نفس هستش اینکه هیچ وقت احساس گناه نداشته باشیم و خودمونو سرزنش نکنم در هیچ شرایطی ، و این قانون اصلی رو یادمون باشه که احساس خوب =اتفاقات خوب و احساس بد =اتفاقات بد، و این موضوعی که ایشون فرمودند که نتونستند مهاجرت کنند به خاطر شرایط این بیماری، و این توضیحاتی که شما دادید که همیشه در هر شرایطی بتونیم جوری به اتفاقات نگاه کنیم که به ما احساس خوبی بدهد،و اینکه در قرآن هم در همه ی آیات ریشه حزن با لای نفی اومده که غمگین نباشید و فقط در یک آیه در قرآن اومده که برای غمگین شدن هستش که اون هم اینه که شیطان آمده که شما را با نجواهایش غمگین کند برای اینکه مومنان را غمگین کند وهر کسی به خداوند ایمان داشته باشد غمگین نمیشود، و در واقع ما بتونیم در هر شرایطی به خاطر هر خطایی هم که داشتیم بتونیم خودمون رو ببخشیم و درس بگیریم از اون موضوع برای قدم بعدی،
و صحبتهای آقا حمید که در شرایطی قرار گرفتند و نشونه هارو دیدند و در واقع جهان با تضادهاش بهشون فهموند که باید تغییر کنند و خداوند هدایتشون کرد به سمت شما و کار کردن روی دوره ی عزت نفس و اینکه ایشون تونستند با شما خدای واقعی رو بشناسند و در واقع استاد چقدر خوب خداوند ما رو هدایت میکنه اگر ما آمادگی داشته باشیم هر کدوم به یک طریقی و چقدر نکته ی خوبی گفتید استاد که ما با کار کردن روی باورهامون به اون هدایت ها و ایده هایی که بهمون گفته میشه عمل کنیم و نتیجه خواهیم گرفت
استاد عزیزم سلام
مریم نازنینم سلام
استاد نمی دونید چقدر من مشتاق شنیدن این گفتگو ها هستم . این گفتگوها مسیر زندگی من رو تغییر داد و مطمئنم اون روز میرسه که خودم با صدای خودم براتون تعریف میکنم که همین گفتگوها نقطه عطف من شد . و چطور شنیدن این مجموعه فایل شجاعت و ایمان من رو هر لحظه بیشتر کرد.
ازتون ممنونم استاد که این فرصت رو برای هممون فراهم کردید. ممنونم از تک تک بچه هایی که اومدن و حس و حالشون و تغییراتشون رو گفتن .
من یه لحظه هایی از این فایل ها با شنیدن موفقیت های بچه ها به وجد میام، اندازه خودشون لذت میبرم. با هر اشکی که بچه ها ریختن قلبم دگرگون شد . با کلام شما به خودم میومدم .
من در کلام هرکدوم از بچه ها بعدی از وجود خودم رو دیدم. پاشنه های آشیلم رو پیدا کردم و آرزوهام رو پیدا کردم و استاد از همه مهمتر امــــید … امیـــد اون بزرگترین دستاوردی بود که من بدست آوردم . امید به اینکه فرصت برای تغییر خودم هست . برای رفع مشکلاتم و برای رسیدن به خواسته هام .
استاد عزیزم قشنگترین لحظات رو برامون رقم میزنید . بی نهایت ازتون ممنونم.
سلام.
این سری فایلها واقعا خیلی خوبن و آدم چقدر یاد میگیره از تجربیات بچه ها مخصوصا وقتی توضیحات استادم میاد روشون خیلی مسائل روشنتر و با جهت دهی درست تری تبیین میشن که این خودش یه اتفاق عالیه واقعا.
من تو کلاب هاووس نیستم اما یه تجربه ای از تغییر کردن داشتم و دوست داشتم با شما در میون بزارم.
تجربه من برمیگرده به یه رابطه عاطفی ناموفق که باعث شد برم تو وادی افسردگی که دلیلشم برمیگشت به وابستگی شدیدی که داشتم توی اون رابطه و فکر میکردم عشقه.
من وقتی یواش یواش اوایل که افسردگیم شروع شده بود ریه هام افتادن به خش خش و گاهی موقع نفس کشیدن صدای خش خش میدادن هرچند که نفسه راحت میومد و میرفت. بعد از مدتی که من با اراده ی فولادی😉 افسردگیو ادامه دادم این خش خش های گاه به گاه تبدیل شدن به تنگی نفس های گاه به گاه و بعد هم بیشتر شد تعدادشون، بعد با ادامه عزتمندانه در همون مسیر قبلی وارد حوزه سیگار و مشروبات کم کیفیت الکلی هم گردیدم و احاطه شدم با افرادی مثل خودم، خب تدریجا دندونهام داغون شدن، جوری که خجالت میکشیدم بخندم چون اوضاع سلامت دندونامم به هم ریخته بود، اعتماد بنفسم زیر صفر اومده بود و از اون اسپری هایی که افراد مبتلا به تنگی نفس استفاده میکنن دیگه باید تو جیبم حتما میداشتم، اوضاع رابطم با خانواده و دوستان روز به روز بدتر میشد، هرجایی میرفتم کار گیرم نمیومد و خب دلیل همه این بدبختی ها و جهنم خودساخته، اون احساسات منفی، احساسات عدم لیاقت، عزت نفس داغون در حدی که من اغلب خودمو کمترین میدونستم در مقایسه با هرکسی و هر جایگاهی. در حالی که قبل از وارد شدنم به وادی افسردگی اصلا اینطور نبودم و اعتماد بنفس خوبی داشتم. و یواش بواش رسیده بودم به راه حل خودکشی و واقعا بصورت جدی داشتم بهش فکر میکردم و یواش یواش داشتم وارد مدارش میشدم، چرا که یکبارم قرص برداشتم که بخورم و تا لب دهنم آوردم و بعد ترسیدم و منصرف شدم، میخام بگم اگه ادامه میدادم الان با موفقیت خودکوشی ام کرده بودم احتمالا😅.
خب آدمی رو تجسم کنین با این ویژگی ها که روزی ۲ پاکت سیگار میکشه، خیلی از اوقات دوست داره مست کنه، اونم با مشروبات بی کیفیت و واقعا خطرناک و تو همه حوزه ها همه چیزش داغونه. و این پروسه از شروع تا نقطه اوجش ۱/۵ سال طول کشیده بود.
یه روز که خیلی سیگار کشیده بودم نمیدونم شاید ۳ پاکت کشیده بودم، سر درد شدیدی داشتم، و نفسم بیرون نمیومد، طوری که تمام عضلات بدنمو باید بکار مینداختم تا اون اکسیژنو وارد ریه هام بکنم و خارجش کنم، توی رختخوابم دراز کشیدم و واقعا داشتم میمردم از شدت درد و سختی تنفس که اونجا بخودم گفتم دیگه بسه، من داشتم با سرعت بالایی توی یه چاه به سمت قعر چاهی که خودم میکندم سقوط میکردم و نشانه های جهان رو نگرفته بودم که اولش با یه صدای خش خش ساده بهم آلارم میداد که داداش اشتب میزنی، و رسیده بودم به جایی که منو انداخته بود رو زمین و داشت خفم میکرد که بابا داری اشتباه میری بیدارررر شووووو. و من بلاخره بیدار شدم، شاید در یک قدمی خودکشی من بیدار شدم. و همونجا با خودم گفتم من باید تغییر کنم، باید سیگارو ترک کنم و یه اراده ای در من شکل گرفت هرچند کم رنگ اما مثل آتیش زیر خاکستر که میخواست شعله ور شه و تبدیل بشه به یه آتیش بزرگ فقط خوراک لازم داشت.
وقتی من تصمیم به تغییر گرفتم بعدش با شما آشنا شدم و البته تغییرات من تدریجی و بمرور رخ دادن، چن بار سیگار رو ترک کردم اما دوباره برگشتم و هی کم تر شد مصرفش و یروز دیگه کلا قطع کردم، مشروبو دیگه اصلا احساس نیاز نکردم بهش و جوری ام که الان اگه فقط بوی مشروب بخوره به دماغم حالم بد میشه، چه برسه که بخام بخورم. الان فکر میکنم ۲ یا ۳ سال هست که بطور قطع سیگار و مشروب رو ترک کردم. و اصلا ربطی به اون آدم قبلی ندارم. دندونامو درست کردم، عشقمو و مسیری که دوسش دارم رو پیدا کردم، دوستان فوق العاده ای دارم که همشون افراد آگاهی هستن و بقول معروف هم فرکانس و هم فازیم، ترس خاصی ندارم، خط قرمزم نا امیدیه، و عاشق خودم، خدا و زندگیمم. از جهات سلامتی، عزت نفس، روابط خیلی نتایج عالی گرفتم و هر روز هم روی خودم کار میکنم تا بهتر بشم غز نظر مالی هم هنوز تکاملم طی نشده و با اینکه بی پول نبودم هیچوقت ولی هنوز اون نتایج عالی ای که بچه ها گرفتن رو صادقانه من نگرفتم خب دلیلشم شاید برمیگرده به اینکه ۸ ماهه وارد حیطه ی مورد علاقم شدم و خیلی مهارتها باید کسب میکردم و خیلی هم هزینه مالی و زمانی کردم براشون که هزینه نبودن سرمایه گذاری و عشق و حال بوده.
خلاصه تجربه من تغییر کردن داشت اما شاید خیلی دیر که البته میتونست خیلی بدترم باشه که خدا رو شکر نشد، مثلا اعتیاد و کارتن خوابی هم میتونست رخ بده ولی من دیگه تا اون حد نرفتم.
خدا رو شکر که تونستم تجربمو با شما دوستاب عزیزم در میون بزارم و واقعا بچه ها آدم هیچوقت نباید نا امید بشه از لطف خدا، خیلی ها از قعر چاههای عمیق فلاکت و بدبختی بلند شدن و الان بر فراز قله ها هستن. من که با خودم عهد کردم نا امیدی هرگز و خط قرمززززم نا امیدیه، هر اتفاقی هم بیفته من باید امیدوار باشم چووون خداوند هست، و خداوند برای بنده اش کافیست، واقعا خداوند برای بنده اش کافیست. دوباره ممنون از استاد و مریم خانم عزیز و بچهای گلی که میان تحربیاتشونو میگن و من کلی یاد میگیرم و انگیزه میگیرم. امیدوارم همیشه امیدوار زندگی کنین.
دوستون دارم فعلا👋🌹
سلام و درود به شما استاد گرامی و خانم شایسته ی مهربان
و دوستان هم فرکانسی
چقدر قشنگ استاد قانون رو میگین و چقدر ما در اشتباه بودیم همیشه نماز میخوندم ولی به دلم نمیچسبید همش احساس گناه چرا نمازم قضا شدو…و چقدر جایی که غمگین نیستم در مراسماتی که مجبور بودیم حالت غمگین خودمون رو بگیرم این اشکالات مربوط به چند سال پیشه البته هنوز خیلی جای کار دارم تکاملی دارم طی میکنم انگار عجله ندارم و اینکه با چک و لقت نخواستم تغییر بکنم همیشه در حال رابطه بهتر با خداوند و آرامش بهتر و بدست آوردن نعمت در حد عزت و احترام اشرف مخلوقات برای خودم پیگیر این موضوعات هستم و به بهترین استاد هدایت شدم امیدوارم به بهترین نعمات خداوند معنوی و دنیوی هدایت شوم از خداوند میخواهم که مارا به راه کسانیکه به ایشان نعمت داده هدایت کند که بدون هدایت خداوند هیچم
عاشقتم خدای مهربانم