https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-24 08:07:502024-07-25 06:25:06گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت
296نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاس گزارخداوندم بابت بودن درمسیر هدایت به سمت خواسته هام
کامنت قبلی خودم رو خوندم زیر این فایل و لذت بردم از اگاهی هاش
استاد یه یه هفته ای میشه که تایم بیشتری پیدا کردم برای کار کردن روی سایت
و چند وقت پیش توی یه فایلی شنیدم که گفتین جهان وقتی تعهد شمارو میبینه که میخواید روی خودتون کار کنید براتون شرایط رو محیا میکنه و من طبق قانون لطف خدا شامل حالم شد و الان خیلی تایم بیشتری دارم تا روی خودم کار کنم و یه اگاهی دیگه استاد که شما گفتین و خیلی برام مرور شد و موقع شنیدن این فایلم مرور شد این بود که گفتین وقتی که دارید روی خودتون کار میکنید اوضاع فقط و فقط میتونه بهتر و بهتر بشه و قانونش همینه ، و میبینم که دقیقا همینه این کار کردن روی خود و نگران نبودن و رها بودن و ارامش داشتن واقعا داره همه کار میکنه ،مثال میزنم
یه مبلغی توی کارتم داشتم که هزینه ی خورد و خوراک باشگاه میکنم و خب این مبلغ منطقا باید تو یک هفته تموم میشد ولی الان همون مبلغ توی حسابمه و توی یک هفته شاید 200هزار تومن ازش کم شده و از جاهای مختلف برکت توی زندگیم اومده
به قول شما به اندازه ای که تغییر میکنیم ،جهان شرایط رو تغییر میده
بازم به قول شما درسته یک میلیارد نیومده به زندگیم اما دارم میبینم که به اندازه ای که دارم روی خودم کار میکنم اسان میشم برای اسانی ها و خیر و برکت به زندگیم جاریه ،روابطم عالی شده ، سلامت تر شدم ، احساس ارامش و این احساس که من خالق زندگیمم خیلی در من پررنگ تر شده و ارام ارام داره این فرکانس ها قدرت میگیره و به اندازه ای قدرتمند تر میشن نتایج بزرگتر و بزرگتر میشه
چنتا خواسته دارم از خداوند که نوشتم و مرور میکنم و دارم میبینم به اندازه ای که تغییر میکنم خدا داره نشونه هاشو میده و استاد وقتی توی این اگاهی ها عمیق میشم ،اصن ادم باورش نمیشه که واقعا تا این حد زندگیش دست خودشه ، تا این حد مو به مو میتونه زندگیش رو به دلخواه خلق کنه و لازمش فقط و فقط و فقط برداشتن مقاومت هاست
مقاومت ها چیه ؟؟؟همون باورهای محدود کننده که اونا دارن به من خط میدن
و من با کارکردن روی خودم و تغییر اون باورهای محدود کننده دارم فرمون رو میدم به باورهای قدرتمندکننده ای که اونا هدایتگر من باشن و به ایده های گفته شده عمل میکنم
و خداوند اگاهتر از من به قدم بعدیه و کنار گذاشتن ترسها هم یک فرایند تکاملیه ،اما این بستگی داره به انگیزه های انسان و این تایم میتونه متغیر باشه
یعنی هرچقدر انسان نقطه ی پایانی رو ببینه و اشتیاق سوزانی داشته باشه برای رسیدن بهش و هرچقدر که انسان خودش رو در نقطه ی پایانی یکی از ارزوهاش ببینه و حس کنه و استمرار داشته باشه در این کار یک ایمان و قدرتی داره برای حرکت کردن که همه ی ترس ها رو بی معنی میکنه
مثل کاری که استاد شما انجام دادین
انقد از درونتون این عشق شعله ور میشد که رفتین توی 30تا کلاس صحبت کردین ،دانشجو غریبه استاد غریبه هیچ تضمینی نیست که استادها شمارو تخریب نکنن یا حرفتونو قطع نکنن یا دانشجوها مسخرتون نکنن و یا خودتون اصن بتونید از پسش بربیاید و لکنت زبون نگیرید و و و…… ولی این قدرت رویا و اون اشتیاقه که اصن بی معنی میکنه ترس هارو
خدارو شکر بابت بودن در مسیر اسانی ها و هدایت الهی
که همیشه هدایت الهی از مسیرهای اسانه
حالا چرا ؟؟؟ چون که شخص وقتی تسلیمه هزاران قدم خداوند براش برمیداره و بعد قدم هایی که باید برداره بهش الهام میکنه
و چقدر این خدا پرستیدنیه که میگه تو لذت ببر تا من کارهاتو انجام بدم و به اندازه ای فاصله ی بین ذهن و روح کمتر میشه خداوند بیشتر و بیشتر وارد عمل میشه ،چون من دارم ذهنم رو تربیت میکنم که از زاویه دید خداوند ببینه
در درون من حضور داره وهر لحظه داره با من حرف میزنه
سلام ب دوست عزیزم آقا نویدگل نمیدونی چقددد انرژی گرفتم از نقطه ی آبی شما
میدونی چی شد!!!
دو سه دقیقه پیش ذهن نجواگرم بهم گفت زکیه تو ک روزشمار تمرکز بر نکات مثبتت و تو دفترت نوشتی
دیگه لازم نیست تو سایت کامنت بنویسی برای خودت بگیر بخواب
چرا این همه خودتو اذیت میکنی
تواین چن دقیقه چند بار چرت زدی خخخخخخ
حسم گفت فقط بیا از صفحه ی ک توش هستی بیا بیرون و منم اومدم
و چشمم ب جمال نقطه ی آبی پراز عشق و نور شما روشن شد
و دربهترین زمان ممکن ب دستم رسید و فهمیدم ک خدا چقددد دوستم داره ک سریع از طریق شما بهم یادآوری کرد ک دلیل نتابجم همین نوشتن و خوندن و مرور اتفاقات مثبت وآگاهی هاست
الهی صدهزار مرتبه شکرت عاشقتممم خدای قشنگم
میخوام کامنت روز33رو اینجا بنویسم
پس الهی ب امید تو
خدایا شکرت امروز صبح داداشم ک مرخصی گرفته بود تا بره مامان قشنگم و بیاره عازم خونه روستامون بود
و از اونجایی ک من سرکار هستم و آجیم امتحان داره همراهش نرفتیم
و موندیم خونه
داداشم قرار بود نون بگیره بیاره برای ماو بعد حرکت کنه
منم مشغول مرور آگاهی هایی بودم ک تو دفترم نوشته بودم
داداشم یک ساعت دیر کرد ک ما فک کردیم رفته و نون نگرفته برامون منم سختم بود برم بیرون چون دوسداشتم کارمو انجام بدم
دیشب بعد اینکه کامنتم و نوشتم یاد حرف آسیه جان صاحب کارم افتادم ک باز بهم گفت ی گوشی خوب بگیر ک عکس کارهاتو قبل و بعدش و بزاری استوری و اینستا تو نصب کن تا پیج های آموزشی پوست و برات بفرستم
گفتم خدایا من از خودت گوشی میخوام چطورش و نمیدونم و شروع کردم یک دقیقه تو خواب ووبیدار تجسم کردم
ک صبحش پدر عزیزم ک سالی یکبار باهام تماس میگیره زنگ زده بود رو گوشیم ک متوجه نشدم
بعد یک ساعت دوباره تماس گرفت و اولین حرفش این بود
ک دماغت چاقه خخخخخخ
خدایا شکرت بخاطر وجود نازنین پدر قشنگم وقتی ک خیییلی دلش برا کسی تنگ شده باشه و بخواد محبتشو ابراز کنه این سوالو میپرسه
الهی شکرت از کارم پرسید ک چطوره راضی هستم یا نه ک جریان گوشیو بهش گفتم ک گوشیم چون مدلش پایینه نمیتونم برنامه هارو نصب کنم روش
گفت گوشی چقده
و من قند تودلم آب شد گفتم ببین زکیه ببییییین ی دقیقه تجسم کردی چطوررر سریع داره پاسخ میده ببین و باور کن
گفتم 8تومن تا 12تومن ولی 12تومنی کارمو راه میندازه
گفت اشکال نداره پیش قسط شو من میدم قسطشو خودت بده خخخخخخ
گفتم حالا ببینیم چی میشه
بعد ک فک کردم با خودم گفتم من گوشی قسطی نمیخوام
و اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من ی گوشی میخوام ک نقد نقد بخرمش و حتی 1000تومنی هم هزینه نکنم درست مث چرخم ک 1000تومنی هم هزینه نکردم و راحت مال من شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت و دیگه تو ذهنم رو حرف بابام حساب نکردم گفتم خدایا من از خودت میخوام بقیه ش ب من مربوط نیست
درست مث کارم ک هدایتم کردی برای گوشی هم هدایتم کن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز خداروشکر خییبلی سریع تاکسی اومد یعنی من اگه اسنپ میگرفتم اینقد زود نمیرسبدم
حتی 5دقیقه زودتر ازتاییم سالن بودم خدایا شکرت
امروز خییلی اصولی و حرفه ای بحث اسیدها رو یاد گرفتم
PHAوAHAها
اسید های میوه هستن ک تو درمان پوست خییلی حرفه ای عمل میکنن اصن سوپراییز شدم
چقد خوبه ی چیزی و اصولی یاد بگیری هم ب مردم خدمت میکنی هم ثروت میسازی وهم لذت میبری
امروز برای پوست یکی از مشتری ها ژل بابل ماسک زدیم ماسک اکسیژن هم بهش میگن
بعد چند ثانیه یهو اومد بالا شروع کرد ب واکنش روی پوست
و بعد با مولتی کیور چن دقیقه ماساژ دادیم
اصن خییلی حیرت کردم ازاین پیشرفت علم از این دانش آسیه جان خیییلی تحسبنش کردم ب جای اینکه حسادت کنم
چون دوسال از من کوچیک تره و اصلا خودمو باهاش مقایسه نمیکنم خییلی هم براش احترام قائلم و تحسبنش میکنم و بهشم میگم
امروز بهم گفت زکیه میخوام خییلی حرفه ای یاد بگیری وقتایی ک نیستم خودت برای مشتری فیشیال انجام بدی
الهی صدهزار مرتبه شکرت امروز ی مشتری هم خودم داشتم ابرو و اصلاح
چقددد مشتری راضی بود خداروشکر
قبل اینکه کارو شروع کنم آسیه جان اومد عکس قبل و با گوشی خودش گرفت گفت میخوام استوری کنم کارتو
حین کارم مشتری بهم میگفت چقددد ارامش داری تو
دخترشم ک شاید5سالش بود ی حرف قشنگی زد
گفت من صدای خدارو میشنوم
و ی حرف خییلی قشنگ دیگه ک زد:
گفت مامان اگه درد داری
ب چیزای خوب فک کن
گفتم خدایا ببین این دختر کوچولو چ درک و آگاهی داره
قشنگ داشت میگفت تمرکزتو بزار رو زیبایی ها و احساستو خوب نگهدار
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک کارم و عالی برام انجام دادی
من ک از خودم توانی ندارم این تو بودی ک تو دست من جاری شدی و کارو انجام دادی
من هیچی از خودم ندارم
هیچی نمیدونم
هیچ قدرتی از خودم ندارم
تویی ک داری کارها رو برام انحام میدی
خدایا شکرت چقددد چشمای مشتری دوممون خوشگل و زیبا بود آبی روشن پوست سفید
موهای فر بور
لبهای خوشگلش
چقد زیبا این بنده تو نقاشی کردی فتبارک الله احسن الخالقین
خدایا شکرت موهای مشتری اولمون چقددد زیبا بود و بلند اصن سوپراییز شدیم ک آسیه جان اومد استوریش کرد وقتی ماسک روی صورت خوشگلش بود
و خداروشکر تونستم با کلامم هم تحسبنشون کنم و بهشون عشق بدم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
بخاطر استایل زیبایی ک بهم دادی
امروز متوجه شدم آسیه جان هم زیبایی هایی رو ک میبینه تحسین میکنه
و یاد حرف روز اولش افتادم ک گفت من اگه فقط10تومن تو کیفم باشه و برم بازار از ی چیزی خوشم بیاد ک قیمتش 10تومن باشه اونو میخرم
و فهمیدم ک چقداحساس خوبش براش مهمه
خییلی تودلم تحسبنش کردم و بهشم گفتم
خدایا شکرت بخاطر هدایت ب این مسیر زیبا
انسان های توحیدی دوسداشتنی و استاد توحیدی
امروز بعد از تماس پدر رفتم قرآنو باز کردم و ازش هدایت خواستم ک دیدم نوشته ما ب نیکوکاران پاداش میدیم و ب نوح پاداش دادیم
و قلبم باز شد ک بزودی پاداشم و دریافت میکنم
و تصمیم گرفتم واتساپ و روی همین گوشیم نصب کنم ک در کمال ناباوری دیدم نصب شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
مارو ب راه راست هدایت کن راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی ن کسایی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سپاسگزارم از شما دوست قشنگم نوید جان
سپاسگزارم ک برام نوشتی و باعث شدی این ردپای زیبارو برای زکیه ی آینده بزارم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان همفرکانسی گلم
چقدر این گفتگو عالی بود ک ی تلنگری بزنه ک حواسمونو خوب جمع کنیم تا وقتی که هر روز روی خودمون کار میکنیم و این قوانین رو بخودمون یادآوری میکنیم نتیجه میگیریم چون در هر لحظه داریم زندگیمون خلق میکنیم و چقدر داریم میشنویم که استاد عزیز میگن ک دارین با فرکانسهایی ک در هر لحظه میفرسین داره زندگیتون خلق میشه و جهان هم به خوب و بدش کاری نداره همون چیزی رو ما در لحظه میفرسیم و جهان پاسخ میده
و مثال اینه هم خیلی بموقع بود که استاد عزیز زدن ک جلوی آینه هر کاری انجام بدین بلافاصله اینه همون حرکت رو ب تو نشون میده بخندی بهت خنده رو نشون میده در همون لحظه اخمو باشی اخم کردن نشون میده
و این مثال اینه رو همیشه بزنیم بخودمون ک تو داری در هر لحظه اتفاقات زندگیت رو خلق میکنی
چون تا وقتی داریم روی خودمون و باورهامون کار کنیم نتیجه میگیریم و تمرینی ک خود استاد عزیز همیشه دارن انجام میدن شب از قبل خواب میگن من کامنت دوستان رو میخوام و صبح از خواب بیدار میشم کامنت میخونم و با سپاسگزاری کردن و توجه ب زیبایها و نکات مثبت زندگیشون در هر لحظه خلق میکنن
و اگه من بخوام نتیجه بگیرم باید تعهد جدی داشته باشم و توی این مسیر باید فقط حرکت کنم و استمرار باشه تا نتایج شکل بگیره
در غیر اینصورت اگه استمرار نباشه مثل این میمونه
و این مثال بهم الهام شد ک اینجا بنویسم
اکثرا توی منزلمون ی تردمیل داریم ک با خریدش شوق داشتیم که شروع کنیم به وزن کم کردن روزای اول انگیزه بالا داشتیم که انجام میدم و اینکار هم انجام دادیم و شروع کردیم به کار کردن ۲ماه کار کردن ی نتایج میومد که از پهلو و شکم اب شده و خوشحال بودیم بعد کم کم با این نتیجه کوچک دیگه کمتر میرفتیم روی تردمیل بعد نگاه کردیم دیدیم که اصلا دیگه نمیریم انجام بدیم و ی گوشه از خونه افتاده و این هم با کار کردن روی باورهام هم همینطور هست اگه استمرار نباشه بر میگرده به همون روز اول هر روز باید انجام بدیم این مثال تردمیل خیلی بما کمک میکنه
اگه نگاه کنیم توی همه چیز صدق میکنه توی بدنسازی هم همینطور این مثال زدنها بخودمون خیلی کمکمون میکنه ک بهتر بتونیم کار کنیم روی خودمون و باورهامون و مهمتر از همه عمل کردن به این اگاهیها
سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بابت این گفتگوی ک انجام شد وسپاسگزارم از دوستان گلم ک میان از نتایج خودشون صحبت میکنن ک گامی برداریم برای عمل بیشتر و باور کنیم ک میشود هر انچه رو که بخوایم رو خلق کنیم
سلام استاد جان و مریم نازنینم و بچه های عزیز سایت❤️😘❤️😘
گفتم بهتون این سایت بهترین و زیباترین دفتری بود که من می تونستم تهیه کنم
و امروز تک تک کلمات استاد رو باید یادداشت میکردم . باید می نوشتم تا با پوست و گوشت و استخوانم درکش کنم
و نوشتم …
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
اونجایی که آدم به یک سری خواسته ها می رسد و بی خیال می شود نقطه مهمی برای بچه هایی است که وسط مسیر هستن. یک سری از بچه ها هستن که ابتدای مسیر هستن و با قوانین آشنایی ندارند و شروع می کنند و یک سری نتایج می گیرند. بعد که نتیجه می گیرند یک اتفاقی می افتد (برای منم افتاده، برای همه می افته)؛ ناخودآگاه آدم دچار یه حالتی میشه که مثلا به قول شکیبا غرور یا شاید روزمرگی که دیگه اون انگیزه رو نداره به خاطر اینکه تضادها گذشته . یعنی مثلا شکیبا که می گوید در اعتماد به نفس یا روابط با مسائل مالی و مسائل کاری مشکلاتی داشته، بعد کم کم روابط خوب میشه و اعتماد به نفس بیشتر میشه و مسائل کاری و مالی بهتر میشه و چون اون تضادها برطرف میشه یواش یواش آدم میرسه به اینکه من دیگه راه رو بلدم و دیگه لازم نیست روی خودم کار کنم.
اینجا تفاوت زین الدین زیدان ها و آدم های دیگه … نه؛ تفاوت آدم های موفق با و آدم های سوپر موفق، مشخص میشه. که من خودم دوست دارم اینو برای خودم بگم چون یک تله ایه که برای همه ما هست. آدم اینطور مواقع باید یک قانون کلی رو بارها و بارها و بارها به یاد بیاره:
🎯 در هر لحظه با فرکانس های این لحظه من داره لحظه بعد من خلق میشه
🎯 در هر لحظه جهان اطراف من (یعنی آدمهای اطراف من، شرایط اطراف من، ایده های اطراف من، موقعیت های اطراف من، آنچه در حول و حوش من اتفاق می افته) داره با فرکانس های الان من خلق میشه
بنابراین خیلی مهمه که در هرلحظه آگاه باشم که در چه مسیری حرکت میکنم و این اگر همیشگی باشد ما در مسیر درست می مونیم. من همیشه خودم رو در مسیر درست نگه داشتم، یه موقع هایی خیلی انگیزه داشتم، یه موقع هایی کمتر ولی تقریبا همیشه در مسیر بودم و یادم نمیاد که مسیرم برعکس شده باشه یا نتایج صفر شده باشه. از زمانی که شروع کردم به خاطر همین ویژگی که همیشه سعی میکنم بهتر بشم و سعی میکنم قبل از اینکه جهان چک و لقد بزنه خودم رو بهتر کنم (بازم تاکید می کنم سعی میکنم) اوضاع همیشه بهتر شده . یعنی من از زمانی که شرایط من به سمت مثبت شدن تغییر کردن من فقط به سمت مثبت تغییر کردم، یعنی یاد ندارم در هیچ قسمتی از زندگیم من عقبگرد داشته باشم یا شرایطم بد شده باشد. شرایط مالی یا عاطفی یا سلامت جسمانی یا آرامش و معنویت باشه. همیشه یا عالی بوده یا خیلی عالی و وقتی عالی هست من می فهمم که باید عالی تر بشه. به خاطر همین همیشه دارم به خودم میگم که باید حرکت کنم و باید حرکت کنم و باید افکار بهتر داشته باشم.
همین تلویزیون که الان تو کادر هم دیده نمیشه چندماهه که اصلا روشن نشده حتی برای بازی کامپیوتری، یعنی سه ماهه ما اینقدر دنبال کارهای خودمون سایت بودیم و من و عزیزدلم اینقدر برای خودمون برنامه داشتیم که وقت نکردیم سه ماه تلویزیون رو روشن کنیم. وقت نکردیم اصلا. گفتم که ببین، زندگی ما اینقدر پربار و هدفمند هست و اینقدر وقت نداریم که سه ماه تلویزیون به هیچ دلیلی روشن نشده و این شانسی نیست و دلیلش اینه که ما هرروز یک کاری داریم. همین فایل های سریال زندگی در بهشت، فایل های کلاب هاوس، فایل های قانون آفرینش، تدوین جدید قانون آفرینش و بعد تدوین جدید محصولات دیگه مثل ثروت 2 که در برنامه داریم و همینطور تولید و آپدیت فایل ها ادامه دارد.
یعنی در این حد سعی میکنیم همیشه در حوزه کاری خودمون ، در حوزه روابطمون، در حوزه کار کردن روی باورهای خودمون اینقدر کار کنیم که وقت نداشته باشیم کار دیگه ای انجام بدیم، این چیزیه که داره نتایج رو بزرگ و بزرگتر میکنه و وقتی که نتایج پیش میاد به جای اینکه مغرور بشیم به قول شکیبا یا دچار روزمرگی بشیم به خودمون بگیم ایول، ایول، قانون داره جواب میده پس حالا من با تعهد بیشتر از این قانون استفاده میکنم. و اگر سپاسگزاری داره جواب میده پس با تعهد بیشتر از سپاسگزاری استفاده کنم.
و نکته مهم:
❌❌❌من قبلا هم گفتم و تو هم الان گفتی که خداوند سریع الحساب است. این نیست که صبر به این معنا باشه که ما یک سری تغییرات در خودمون بوجود می آوریم و نتایج بوجود نمیاد و ما باید صبر کنیم!! اصلا جهان اینطوری عمل نمیکند.❌❌❌
✅✅✅به محض اینکه ما تغییر می کنیم سرایط تغییر می کند اما ممکن است تغییرات به اندازه ای که ما آرزو داریم نباشه ولی به اندازه ای که ما تغییر می کنیم جهان تغییر میکنه!!! ✅✅✅
بچه ها، این یه مورد رو فراموش نکنید، وقتی میرید جلوی آینه و دستت رو میبری بالا، آینه کی دستش رو میبره بالا؟ همون لحظه میبره بالا یا نه با دو ساعت تاخیر می بره بالا؟!! اگر پلک بزنی آینه کی پلک میزنه؟ اگر سرتو تکان بدی آینه کی ؟؟؟؟ جهان دقیقا همینطوری عمل میکنه. تو هرچقدر تغییر کنی جهان همونقدر تغییرات رو به تو نشون میده. کی؟؟؟؟ همون لحظه! همون لحظه!! منتها مشکل چیه؟ مشکل اینه که آدم ها اینقدر (——-) تغییر می کنند می خوان جهان اینقدر (———————————-) تغییر کنه . !!!! بعد چون به اون اندازه تغییر نمی کنه فکر میکنن جهان تغییر نمیکنه . اما جهان تغییر میکنه، همون لحظه به اندازه ای که تو فرکانس ها و باورهایت تغییر میکند. که البته تغییرات وقتی بزرگتر میشود در عملکرد تو و در شخصیت تو و در رفتار تو خودش رو بروز میدهد به همون اندازه و در لحظه جهان تغییراتش رو بهت نشون میده . جهان تو ، جهان اطراف تو … همون لحظه به همون اندازه
و صبـــــــــــــــــر …
منم رفتم و صبر پیشه کردم، هی صبر، هی صبر بازم صبر، تا تو قلب سنگت ریشه کردم … با اون قد و بالا …💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻.. نه!!!
من میام تغییر میدم خودم رو و همون موقع نتیجه میبینم.
✅چرا من برخلاف بقیه بچه ها گول اینو نخوردم که آقا من تغییر کردم چرا جهان تغییر نکرده؟!
✅چون من از همون اول فهمیدم که من توانایی تغییر به یک مدار خیلی بالاتر از مدار فعلی ام رو ندارم. همون موقع همون موقع که من راننده تاکسی بودم و این فایل ها رو گوش میدادم مسافر بعدی از مسافر قبلی یه درجه بهتر بود. و من اینو میدیدم .
حالا بله، اون مسافر یک میلیارد تومن پول رو تو زندگی من نیاورد ، منم به اندازه یک میلیارد تومن تغییر نکرده بودم!! ولی همونقدر که تغییر کرده بودم مسافرها دونه دونه بهتر میشدن و بله میدیدم که ماشین من نسبت به ماه گذشته خرج کمتری رو دستم گذاشته. درآمدم چقدر بوده الان یه ذره بهتر شده . تو روابط چقدر خوب بوده الان چقدر بهتر شده. به همون اندازه که من تغییر کردم. به خاطر همین من هیچوقت درگیر این داستان نشدم . من بعید می دونم که از وقتی که با قانون آشنا شدم یکبار به این شکلی که بقیه میگن فکر کرده باشم.
من در مسائل مالی فقط تعجب کردم که اونم موقعی فهمیدم که اشتباه کردم که تعجب کردم که اومدم از دید مسائل مالی فرکانس ها رو بررسی کردم، و دیدم که آقا من از اساس و پایه در مورد مسائل مالی باورهای نادرستی دارم. من باورهام رو در مورد عزت نفس بهتر کردم نتایج عزت نفس رو دیدم من باورهام رو در مورد روابط بهتر کردم نتایج در روابط عاطفی بهتر شد. در مورد سلامتی بهتر کردم در مورد سلامتی نتایج بهتر شد . من در مورد مسائل مالی بصورت بنیادین همون باور قبلی رو دارم مثل باور کمبود و اینکه ثروتمندان میرن جهنم و فقرا میرن بهشت و نزد خدا محبوب نیستی و موضوعات دیگه ای که در دوره های روانشناسی ثروت گفتم .
و اونجا انگار یک درچه ای در ذهن من در مورد مسائل مالی باز شد. تازه مسائل مالی من هم بهتر شده بود نه اینکه نشده باشه منتها با انتظارات من فاصله داشت ولی چون یکسری باورهای نادرست داشتم، این درآمد بالاتری که خیلی هم بالاتر از قبل بود هزینه های بیشتری رو هم داشت که البته بحث شراکت بود، بحث باورهای نادرست هم بود و وَوَوَ … یک لیست طولانی داره از مسائل اشتباهی که من داشتم. بعد با همون ایمان و اعتماد به نفسی که در مسائل دیگه ام و نتایج در بحث عزت نفس و روابط و سلامتی داشتم، گفتم قضیه رو گرفتم و از الان که میام روی باورهای مالیم کار میکنم نتایج بهتر میشه. از همون موقع یعنی از فردای اونروز که من اومدم رو باورهای مالیم کار کردم نتایج بهتر شد.
در مورد مسائل مالی همیشه توقع ما خیلی بیشتر از اندازه ایست که کار میکنیم ! یعنی در مورد مسائل مالی همه ما یک توهمی داریم، مثل این که یه بیل میزنیم انتظار داریم یه ساختمون درست بشه . منم توقعم بیشتر بود اما واقعیت این بود که به اندازه ای که باورها داشت تغییر میکرد نتایج هم تغییر میکرد و بیشتر میشد. من چون بدهکار بودم می خواستم خیلی بیشتر بشه تا اون فشار بدهی هم از روی من برداشته بشه ولی واقعیت این بود که اگرچه چاه بدهکاری پر نمی شد اما درآمد داشت هرماه بالا میرفت.
اینا رو هرروز به خودم میگفتم ، هی ذهنم چرت و پرت می گفت هی من درستش می کردم و یه جنگ و جدال همیشگی بین من و ذهنم بود و هست و خواهد بود که من همیشه باید درستش کنم.
✅✅واقعیت اینه که نتایج بهتر میشد اما من انتظار داشتم خیلیییی بهتر بشه اما نمیشد چون باورهای منم نمی تونست یکدفعه تغییر کنه . باورهام و عملکردم ! عملکردم رو هم نمی تونستم یکدفعه تغییر بدم.✅✅
بعد باورهام درست شد و عملکردم این بود که شراکت رو گذاشتم کنار و کاملا مسئولیت کل کسب و کارم رو به عهده گرفتم که از همه مهمتر بود. چیزی که همیشه ازش فرار می کردم مثلا مسائلی که فکر میکردم برام دردسر داره . بعد گفتم نه آقا، همه رو با آغوش باز می گیرم و می پذیرم و حلشان میکنم. من باید بتوانم مسائلم رو حل کنم نباید ازشون فرار کنم. نباید آشغالم رو بزارم زیر مبل .
و بعد همینطور نتایج بهتر و بهتر شد …
بنابراین اونجا که بچه ها فکر میکنن من تغییر کردم و نتایج تغییر نکرد و منم رفتم و صبر پیشه کردم … و اینا … من باهاش مخالفم.
✅🎯✅به همان اندازه که تغییر می کنید در همان لحظه جهان دارد تغییرات را به شما نشان می دهد. در همان لحظه … اما چون تو نمی تونی یکدفعه تغییر کنی جهان هم یکدفعه نتایج را به تو نشان نمی دهد✅🎯✅
_
سپاسگزارم استاد عزیزم
من تعهد می دم که هر روز و هر لحظه تلاش کنم خودم رو بهتر کنم و در مسیر باقی بمونم
خدایا هزاران بارشکرت که امروز بهم فرصت دادی بیام این مکتب مقدس و وصل بشم به رشته های الهی
خدایا هزاران بار شکرت
اینجا
دقیقا جایی که استاد از لغزش حرف میزنه
جایی که ماها فکر میکنیم حال دلمون به بیرون وصله و جایی که از نظر خودمون شرایط اوکی شده بی انگیزه میشیم
و گاها دقیقا همین موضوع برام سواله؟
ایا سیری هم در کار هست؟
مگر انسان رو به طمع محکوم نمیکنن؟
چرا جایی سیر میشن؟
چرا جایی دست میکشن از دریافت؟
چرا جایی استپ میکنن تو مسیر دریافت؟
به نظر من شایدم اشتباه باشه اما ادما هیچوقت سیر نمیشن و این طمع همیشگی هست
اما ی جایی که میزنن جاده خاکی از ی روش اشتباه استفاده میکنن برای دریافت
و دنیایی از مسیرهای غلط رو قاطی خواسته هاشون میکنن
و ی آن به خودشون میان که ی عمره دارن درجا میزنن اونم تو ماسه ها
فقط رد پا جا گذاشتن
اونم ردپای مسیر غلط
که گاها همین ردپا بسیار براشون گرون تموم شده
که برای برگشت باید کلی زمان و وقت هزینه کنن که اول این ردپا از بین بره
و این زخمی بود که تقریبا دوسال پیش من خوردم
چند ماهی بود عضو سایت شده بودم و کلی نتایج عالی گرفته بودم
و شده بودم علامه دهر
به قول خودم تو همه جنبه ها استاد شده بودم
ی عالمه خواسته و درخواست و آرزو و رویا داشتم و قشنگ هم پیش میرفتم
اما به روش خودم
و انتظار داشتم جهان و قانونش طبق خواسته من عمل کنه
نکه من طبق جهان و قانونش عمل کنم
و دقیقا جایی متوجه شدم که عملا ته باتلاق داشتم دست و پا میزدم و شاید حدود حداقل 6 ماه زمان برد تا من فقط بتونم ردپامو پاک کنم و تازه برگردم به مسیر اصلی
و خدا میداند چه زجری من کشیدم و همیشه از خدا شاکرم که زنده موندم و این توان رو بهم داد
و انصافا هر کسی جای من بود قطعا همون روزای اول میمرد
خدایا هزاران بار شکرت
و با شنیدن این فایل متوجه شدم که کجا باید مراقبت کنم و کجا باید حواسم به مسیرم باشه
و به لطف الله تو این یکسال اخیر خیلی خیلی به ندرت شاید در حد یک روز یا شاید در حد چند ساعت از مسیر خارج شدم و محکم برگشتم و با دو دستم طناب این مکتب رو محکم گرفتم و با خودم عهد کردم که تا ی ذره توان در بدن دارم بمونم تو این سایت
و من یکی انصافا حتی اندازه ی روز هم وقت ندارم که هدر بدم و صرف جاده خاکی بشه و خدایا هزاران بار شکرت
و مثال خیلی قشنگ استاد
جهان طبق اینه عمل میکنه
دقیقا همون لحظه
و من دقیقا هزاران بار با تمام وجودم این موضوع رو تجربه کردم
حتی دقیقا همین امروز
و از صبح گفتم خدایا تو تنها محافظ منی و من فقط از تو میخوام که محافظ آبرو و اعتبار من باشی
و خدا خیلی خیلی زود با ی معجزه مقدس گفت خیالت راحت که من محافظ آبرو توام
من تمام جهان و نظامش رو کنار هم میچینم که آب از آب تکون نخوره
استاد جان شما گفتید که به محض تغییر ما جهان هم تغییر میکنه و تاخیر نداره
من به شخصه به وضوح این مورد رو در روابط دیدم
من تا چند ماه پیش با اینکه با شما آشنا شده بودم و فایل های عالی تون رو گوش می کردم اما عمل نمی کردم و عزت به نفس واقعا پایینی داشتم
توی مدرسه از کلاس اول تا الان همیشه توی هر کلاس و هر مدرسه ای بلااستسنا افرادی بودن که با من انگار دشمنی داشتن و منو مسخره می کردن
هیچوقت رفیقی به اون صورت نداشتم و توی زنگهای تفریح اکثرا تنها بودم
ولی اومدم و روی خودم کار کردم و بوممممممم…
روابط من ترکید . رفتار همه ی بچه های کلاس و مدرسه با من تغییر کرد از همون روز اولی که من تغییر کردم
دیگه کسی منو مسخره نمی کرد به هیچ عنوان
همه منو دوست داشتن ، دیگه زنگهای تفریح تنها نبودم و حداقل یکی دو نفر کنارم بودن
همه با من خوب حرف میزدن ، ازم تعریف می کردن
هر روز با آدم های بیشتری آشنا می شدم و دوستای زیادی پیدا کردم
من چند سالی هست که نقاشی می کنم و حدود دو ماه پیش گالری برگزار کردم و شهامت و اعتماد به نفس به خرج دادم و رفتم با هماهنگی معلم عربی توی زنگ عربی هر سه تا کلاس نهم کلاس به کلاس خودم رو معرفی کردم و گفتم فلان موقع گالری داریم و اتفاق عجیبی افتاد
17 نفر از بچه ها اومدن گالری حتی یک نفر رو هم اصلا نمیشناختم ولی اومده بود
بعضیا پدر یا مادرشون رو هم آورده بودن
همون هایی که قبل از تغییر من بنظرم بدترین آدم های کره زمین بودن و منو مسخره می کردن اومدن و لقب استاد رو به من دادن
چقدر از کارام تعریف کردن
دو تا از معلم ها هم اومدن یکی شون یه گل و گلدان خیلی بزرگ و خوشگل اورد
یکی از بچه ها هم یه شاخه گل تو شیشه آورد که من اصلا تا قبل این به گل آوردن فکر نکرده بودم
حتی دو تا از بچه های دوبار اومدن گالری ( چون یک هفته گالری برقرار بود )
دو تا از عمه هام و مادر بزرگم هم اومدن و یه جعبه شکلات آوردن .
و چقدر توی مدرسه هم عزت و احترام پیدا کردم
بقیه هم که نیومدن چقدر عذر خواهی کردن درصورتی که من اصلا توقعی نداشتم ازشون
حتی از بچه های کوچکتر توی هفتم و هشتم هم دیگه منو میشناختن
حدود چهار تا از بچه ها برام توی اینستا استوری گذاشتن
و اصلا با خودم گفتن خدایا مگه میشه؟ اینا همونان که تا چند وقت پیش انقدر منو مسخره میکردن و عذاب میکشیدم؟ بعد الان میان گالری و استوری میزارن و استاد استاد میکنن و ازم امضا میگیرن؟
واقعا خدارا شکر خدارا صد هزار مرتبه شکر
که قوانینی قرار داد که به محض تغییر ما جهان هم تغییر کنه خدا جونم شکرت️️
سلام دوستان در مورد تغییر کردن انقدر این مسیر قشنگ و ما میتونیم خیلی راحت اون رو ببینیم تو همه چی حالا من بیشتر چون دوره اعتماد به نفس رو کار کردم و مدت زیادی هست که دارم کار می کنم. انقدر مثال های باحال از خودم دارم که دارم میترکونم که نگو و یا یه کسایی تو دوستان یا اشنایان هستن تو ذهن ما که بابا این چقدر اعتماد به نفسش بالاست ولی من بعد این مدت وقتی کنارشون قرار میگیرم واقعا خودم رو میبینم که چقدر عالی دارم کار میکنم و این همون نکته ای که استاد توی دوره به صلح رسیدن با خود میگه و همیشه توی گوش من زنگ میزنه اینکه کسی که اگاهانه داره روی مثلا اعتماد به نفسش کار میکنه با کسی که خانوادتا اعتماد به نفس خوبی داره هزاران برابر بیشتر پیشرفت میکنه چون داره اگاهانه این کار رو انجام میده. و یه چیز دیگه از تغییر ها بگم که برا خودمم جالب بود اینکه بعد یه مدت شروع میشه خانواده واطرافیان در مورد تغییر اعتناد به نفست صحبت کردن که فلان کار رو خوب انجام دادی اونحا هم خوب عمل مردی و کلا نتیجه بارون میشی
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
قسمت 20 مجموعه فایل های گفتگو با دوستان رو من مدت ها قبل گوش داده بودم. اما فقط گوش داده بودم! درکی که لازم بود ازش بگیرم رو اصلا نداشتم!
اما از اون جایی که ما آدم ها به میزان تغییراتی که توی زندگیمون می کنیم، مدارمون هم تغییر می کنه و دریافت های مختلفی رو نسبت به اتفاقات داریم، دیروز این فایل رو من گوش دادم و جواب استاد به صحبت های خانوم کیانی فر به قدری برای من آموزنده و فوق العاده بود که این بخش صحبت های استاد رو جدا کردم و در فایل های روزانه خودم گذاشتم. از دیروز هم شاید بالغ بر 10 بار گوشش کرده باشم.
میخوام تجربه خودم رو از این صحبت های استاد بنویسم.
پاشنه آشیل من توی زندگیم مسائل مالیه. الحمدلله از لحاظ تحصیلی، شغلی، آزادی زمانی و مکانی، روابط عاطفی، خونوادگی و مخصوصا معنوی و ارتباط با خدا پیشرفت های خیلی خوبی داشتم. البته از نظر مالی هم این پیشرفت هارو داشتم، ولی به اون اندازه ای که مثلا از لحاظ روابط عاطفی پیشرفت کردم در بحث مالی پیشرفتام ادامه دار نبوده.
9 ماه گذشته بود که بخاطر تضاد مالی ای که بهش برخورده بودم، با همه وجود تصمیم گرفتم روی فایل های استاد، دوره 12 قدم و مباحث مربوط به کنترل ذهن کار کنم و ذهنم رو تربیت کنم تا در مسیر درست قرار بگیره. به لطف اون تضاد، وضعیت مالی من در مدت محدودی پیشرفت فوق العاده ای کرد و من توی کمتر از 2 ماه، درامد 4-5 برابری رو تجربه کردم.
اما از اون جایی که استاد هم توی ابتدایی سخنانشون فرمودن، انسان بعد از برطرف شدن تضادش، یادش میره که چی باعث موفقیتش شد و فکر می کنه الان دیگه از پس همه چی برمیاد، آروم آروم و حتی به صورت ناخودآگاه میزان کارکردنم روی افکارم کمتر و کمتر شد. به شکلی که نشونه هایی از اون تضاد مالی باز خودشو نشون داد.
این بار به لطف خداوند، زودتر فهمیدم که دارم در مسیر اشتباه حرکت می کنم و قبل از این که اوضاع خیلی خراب بشه تصمیم گرفتم دوباره به مسیر برگردم و روی خودم کار کنم.
اما تجربه این 9 ماه گذشته برای من دو تا اتفاق خیلی خوب رو داشت: یکی این که باور موفقیت مالی رو برای من ایجاد کرد که باور کردم اگه من هم بتونم روی ذهنم به خوبی کار کنم، توانایی این رو دارم که از لحاظ مالی درامد های 4-5 برابری رو در مدت کوتاه تجربه کنم و دومی هم این که باید یادم باشه اشتیاق و عطش برای حرکت کردن در مسیر کار روی ذهن، نباید وابسته به نتایجی که دارم باشه.
این تضاد ها دیر یا زود تموم میشن! (البته اگه روی خودت کار کنی!) و جاشون رو با تضاد های دیگری عوض می کنن که وقتی روی خودت کار کرده باشی تضاد های جدید درد کمتری دارن، اما اون اشتیاق و عطش و علاقه به پیشرفت و حرکت در مسیر درست هرگز نباید در وجود تو کم بشه. حتی اگه مولتی میلیاردر باشی! بازم فرقی نمی کنه.
تو یا باید روی خودت کار کنی و بهتر بشی، یا این کارو نمی کنی و داری افت می کنی! این که کدوم اتفاق برات بیفته مستقیما به تصمیماتی که خودت میگیری برمیگرده.
در مورد اون بخشی که استاد فرمودن به محض این که ما تصمیم به تغییر می گیریم جهان هم نتایجش رو به ما نشون میده، فقط نتایجی که در شروع کار می گیریم خیلی بزرگ نیست به این دلیل که تغییرات ما بزرگ نیست، واقعا این جملشون من رو تکون داد.
من انتظارم این بود که سریعا نتایج تغییر کنه در حالی که من سریع تغییر نمی کنم.
چقدر این جمله استاد که وقتی من شروع به تغییر کردم، دنبال تغییرات ریز و کوچیک گشتم و هر کدومشونو که دیدم خدارو به خاطر سپاسگزاری کردم و این اتفاقات رو به تغییرات ذهنیم ربط دادم، برای من درس داشت. این که استاد فرمودن همین که مسافر بهتری سوار ماشین من میشد یا اینکه در مجموع ماهیانه ماشین من خرج کمتری نسبت به ماه پیش میگذاشت، من با خودم می گفتم که در مسیر درست قرار دارم!
شنیدن این مثال ها از زبون استاد برای من درس بزرگی بود که من هم این نتایجی که دارم می گیرم رو ببینم! بشناسم! و ربطشون بدم به باورهای خودم و اتفاقاتی که دارم توی ذهنم میسازم.
خیلی این قسمت از مجموعه گفتگو با دوستان برای من درس داشت و دلم میخواست که بیام و تجربه خودم رو برای ثبت یادگار از خودم به جا بذارم.
سپاسگزارم از استاد عباس منش بزرگوارم بخاطر این آموزه های فوق العاده…
و سپاس از خانوم کیانی فر عزیز بخاطر طرح این موضوع…
و سپاس از خانوم شایسته عزیز که هر بار می بینمشون اصلا نمی تونم تحسینشون نکنم…
و سپاس از شما دوست عزیزم که وقت گذاشتی و کامنت من رو خوندی…
برای همه شما عزیزانم از درگاه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، آرزوی موفقیت و سربلندی و سعادت دارم.
اینها مشکلاتی است که من در ذهن خودم دارم و سبب می شود که من نتوانم هیچ وقت پیشرفت کنم
هر زمان که من به دنبال دیگران هستم این سبب می شود که من قدرت را به دیگران بدهم و آنوقت من دیگر نتوانم آرامش داشته باشم
وقتی که ارامش نداشته باشم درگیر نجواهای ذهنی می شوم
آن زمان من دیگر به جلو نمی روم و همیشه نگاه من به دستهای دیگران است
این صحبت ها برای من این درس را دارد که باید حرکت کنم
باید تغییر کنم
باید بتوانم به بهترین نتایج دست پیدا کنم و آن هم با وجود ساختن باورهای خوبی است که در ذهن خودم می سازم
چقدر قشنگ است که وقتی که من تغییر می کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد و شرایط و موقعیت هایی را برای من مهیا می کند که به آسانی بتوانم تغییر کنم و در این راه موفق و پیروز بشوم
همه چیز برای من زمانی رخ می دهد که از خدای خودم کمک بگیرم و از او بخواهم که در این راه به من کمک کند
نکته عالی که در این فایل یاد گرفتم برای من این بود که وقتی که تغییر می کنم اتفاقات زندگی من هم خیلی آرام آرام رخ می دهد
این بدان معنی است که باید متوجه تغییرات اطراف خودم باشم چرا که همه چیز در پیرامون من در حال بهتر شدن است و این من هستم که باید به آن توجه کنم
سلام دوست عزیزوقتی به احساس لیاقت برسی میفهمی خودت و خودت و خودت برای خودت کافی هستی و دیگران دیگه برات نثل گلهای توی باغچه میشن بودن به به نبودن مهم باغچه دلت هست که میشه باز گلی توش بکاری
دوست عزیز وقتی نگات از دیگران به خدا برسه دستاش برات میفرسته و باید مراقب باشی خدا رو ببینی نه اینکه باز به اونا وابسته بشی.
چقدر وقتی با خودمون به صلح برسیم رابطه مون با خدا و دیگران که آنان هم روح خدا در اونا دمیده شده باز خدا رو میبینی و بدون وابستگی و احساس بد ادامه میدی.
وقتی به خودمون ارزش بدیم و بگیم تو میتونی اینبار خودی نشون میده و رابطه مون با خودمون خوب میشه.
چقدر استاد قشنگ گفتن وقتی تغییر کنی اطرافت هم تغییر میکنه و درست همون اندازه اگه 10تغییر کنیم جهان اطراف مون هم 10 تغییر میکنند
فقط باید هواسمون باشه و توقعمون رو مراقبت کنیم برای دوست یا همسرمون که عددش 5بوده تغییرش 15میشه ولی خودمون که عدد مون 25 بوده میشه 35 هر دو 10تغییر کردیم ولی چون عدد مون فرق داشته جلوه کمتر یا بیشتری داره ولی یک اندازه بوده.
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزارخداوندم بابت بودن درمسیر هدایت به سمت خواسته هام
کامنت قبلی خودم رو خوندم زیر این فایل و لذت بردم از اگاهی هاش
استاد یه یه هفته ای میشه که تایم بیشتری پیدا کردم برای کار کردن روی سایت
و چند وقت پیش توی یه فایلی شنیدم که گفتین جهان وقتی تعهد شمارو میبینه که میخواید روی خودتون کار کنید براتون شرایط رو محیا میکنه و من طبق قانون لطف خدا شامل حالم شد و الان خیلی تایم بیشتری دارم تا روی خودم کار کنم و یه اگاهی دیگه استاد که شما گفتین و خیلی برام مرور شد و موقع شنیدن این فایلم مرور شد این بود که گفتین وقتی که دارید روی خودتون کار میکنید اوضاع فقط و فقط میتونه بهتر و بهتر بشه و قانونش همینه ، و میبینم که دقیقا همینه این کار کردن روی خود و نگران نبودن و رها بودن و ارامش داشتن واقعا داره همه کار میکنه ،مثال میزنم
یه مبلغی توی کارتم داشتم که هزینه ی خورد و خوراک باشگاه میکنم و خب این مبلغ منطقا باید تو یک هفته تموم میشد ولی الان همون مبلغ توی حسابمه و توی یک هفته شاید 200هزار تومن ازش کم شده و از جاهای مختلف برکت توی زندگیم اومده
به قول شما به اندازه ای که تغییر میکنیم ،جهان شرایط رو تغییر میده
بازم به قول شما درسته یک میلیارد نیومده به زندگیم اما دارم میبینم که به اندازه ای که دارم روی خودم کار میکنم اسان میشم برای اسانی ها و خیر و برکت به زندگیم جاریه ،روابطم عالی شده ، سلامت تر شدم ، احساس ارامش و این احساس که من خالق زندگیمم خیلی در من پررنگ تر شده و ارام ارام داره این فرکانس ها قدرت میگیره و به اندازه ای قدرتمند تر میشن نتایج بزرگتر و بزرگتر میشه
چنتا خواسته دارم از خداوند که نوشتم و مرور میکنم و دارم میبینم به اندازه ای که تغییر میکنم خدا داره نشونه هاشو میده و استاد وقتی توی این اگاهی ها عمیق میشم ،اصن ادم باورش نمیشه که واقعا تا این حد زندگیش دست خودشه ، تا این حد مو به مو میتونه زندگیش رو به دلخواه خلق کنه و لازمش فقط و فقط و فقط برداشتن مقاومت هاست
مقاومت ها چیه ؟؟؟همون باورهای محدود کننده که اونا دارن به من خط میدن
و من با کارکردن روی خودم و تغییر اون باورهای محدود کننده دارم فرمون رو میدم به باورهای قدرتمندکننده ای که اونا هدایتگر من باشن و به ایده های گفته شده عمل میکنم
و خداوند اگاهتر از من به قدم بعدیه و کنار گذاشتن ترسها هم یک فرایند تکاملیه ،اما این بستگی داره به انگیزه های انسان و این تایم میتونه متغیر باشه
یعنی هرچقدر انسان نقطه ی پایانی رو ببینه و اشتیاق سوزانی داشته باشه برای رسیدن بهش و هرچقدر که انسان خودش رو در نقطه ی پایانی یکی از ارزوهاش ببینه و حس کنه و استمرار داشته باشه در این کار یک ایمان و قدرتی داره برای حرکت کردن که همه ی ترس ها رو بی معنی میکنه
مثل کاری که استاد شما انجام دادین
انقد از درونتون این عشق شعله ور میشد که رفتین توی 30تا کلاس صحبت کردین ،دانشجو غریبه استاد غریبه هیچ تضمینی نیست که استادها شمارو تخریب نکنن یا حرفتونو قطع نکنن یا دانشجوها مسخرتون نکنن و یا خودتون اصن بتونید از پسش بربیاید و لکنت زبون نگیرید و و و…… ولی این قدرت رویا و اون اشتیاقه که اصن بی معنی میکنه ترس هارو
خدارو شکر بابت بودن در مسیر اسانی ها و هدایت الهی
که همیشه هدایت الهی از مسیرهای اسانه
حالا چرا ؟؟؟ چون که شخص وقتی تسلیمه هزاران قدم خداوند براش برمیداره و بعد قدم هایی که باید برداره بهش الهام میکنه
و چقدر این خدا پرستیدنیه که میگه تو لذت ببر تا من کارهاتو انجام بدم و به اندازه ای فاصله ی بین ذهن و روح کمتر میشه خداوند بیشتر و بیشتر وارد عمل میشه ،چون من دارم ذهنم رو تربیت میکنم که از زاویه دید خداوند ببینه
الهی شکرت
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
بنام خدای بخشنده ی مهربان
سلام ب همگی عزیزانم
روز31
الهی صدهزار مرتبه شکر ک تونستم 31روز ادامه بدم و ب قولم عمل کنم
فرایند تکاملی تغییر شخصیت
امروز روز فوق العاده عالی بود برای من خداروشکر خیییلی حس عالی داشتم
و خیلی قشنگ تغییر مدارم و حس کردم
ب خودم افتخار کردم لذت بردم از وجود خودم از توانایی هام
تحسین شدم
آموزش 13میلیونی برای من رایگان بود
مشتری داشتم
عشق دریافت کردم
بااحترام بامن رفتار شد
تاکسی ب موقع اومد در بهترین زمان ممکن اصلا خدا خییلی داره بهم حال میده همه ش سوپراییزم میکنه
موقع برگشت از سرکار
ساعت 8و 37دقیقه ک هوا تاریک شده بود خودم تنها تو خیابون اصلی رفتم و پا روی ترسم گذاشتم منتظر تاکسی شدم
و بعد 3،4دقیقه ی تاکسی کولر دار
اومد و نصف کرایه رو هم ازم گرفت(:
منی ک نهایت تا 7ک هوا روشن بود ب خودم اجازه میدادم ک بیرون باشم
و من میدونم داره از کجا آب میخوره این تغییرات زیبا
امروز خواهرم زنگ زد گفت زکیه این همکارم ک داری پیشش کار میکنی همچین شخصیتی داره
باهمه دعوا میکنه و دیروز کلی دست گل آب داده تو اتاق عمل و فلان و بهمان
حواست باشه حق وحقوقت و بهت بده تو نمیشناسیش من میشناسمش و…
گفتم والا من ب جز خوبی چیزی ازش ندیدم
تایم کارم و 6،7ساعت کرده 4ساعت
داره ی آموزش تخصصی ک هزینه ش 13میلیونه رو ب من رایگان آموزش میده
دیشب ک کارمون طول کشید بنده خدا خودش باشوهرش با احترام منو آوردن در خونه وکلی ازم تشکر کرد
تازه بهم گفت پول اسنپ تو خودم میدم
خیلی باحترام باهام رفتار میکنه
و دیروز با همین آموزشی ک بهم داد دوتا مشتری و کمکش هندل کردم
گفت با اینکه داری فعلا آموزش میبینی
ولی من بابت هرکدوم 50تومن بهت میدم
و آدم ب این خوبی کجاش بده
آجیم اصلا بهم اجازه نمیداد حرف بزنم
گفت هرچی ک من بهت میگم فقط گوش بده نمیخوام منو توجیح کنی :|
باخودم گفتم خدایا شکرت ک هدایتم کردی ب این مسیر زیبا اینکه هرکی فقط نتیجه افکار و باورهای خودشو میگیره
هیچ کس هیچ قدرتی تو زندگی من نداره
واینکه هیچ برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افته
هراتفاقی ب نفع منه
امروز یکی از بچه ها ک کارش کراتین و صافی موهست
از 11صبح اومده بود سالن همراه مشتریش و وقتی ک من ساعت 4رفتم اونجا بود تا ساعت 7ونیم هی رو موهای مشتریش کار انجام میداد
ک صدام زد منم رفتم کنارش گفت زکیه ی کم سرشونه هامو فشار بده قفل شده
گفتم ی روغنی چیزی داری ک ماساژ بدم
گفت شاید تو اتاق ماساژ باشه
خلاصه رفتیم وچیزی پیدا نکردیم ک صاحب سالن برام کرم آورد
منم در اتاقو بستم چون دستگیره نداشت
در جفت شد و ما اونجا گیر افتادیم
شادی گفت زکیه الان چیکار کنیم
اونسری در بسته شد صاحب ملک اومد در و باز کرد گیر افتادیم
گفتم فعلا بریم ماساژت بدم بعد فکری میکنیم براش
و کاملا خونسرد بودم
چون میدونستم خدا هست و خودش در و باز میکنه برامون
و منم شروع کردم آروم از کنار گردنش دو طرف و ماساژ دادن بعد سرشونه ها و چن دقیقه سمت راست گردن و چن دقیقه سمت چپش
و بعد ستون فقراتش و بعد دست ها
گفت زکیییه چقدد خوب ماساژ میدی تا حالا هیچکی اینجوری ماساژم نداده
گفتم تاحالا ماساژ گرفتی گفت اره
ولی مال تو ی چیز دیگه س
گفت ماساژورمون میخواد بره چرا نمیایی آموزش ببینی ک خودت ماساژو انجام بدی
خلاصه ماساژ تموم شد
و گفتیم الان چیکار کنیم
رفتم سمت در گفتم خدایا خودت درو باز کن برام ک صاحب سالن آسیه جان
ی موچین بزرگ از زیر در فرستاد
منم خندیدم گفتم مگه میخوام عمل کنم
خم شدم و برداشتم و بردم سمت اون زبانه ی در حسم گفت بزن رو گوشه بالایی در و منم زدم
و دیدم در ب راحتی بازشد ک اصلا خودم حیرت کردم. خدایا عاشقتممممم من
همه گفتن زکیه چطور درو باز کردی؟؟؟
و ی اتفاق قشنگ دیگه
داشتم صورت مشتری و با حوصله وباعشق از تیکه های جامونده ماسک صورتش پاک میکردم
ک با ی دستم صورت مشتری و ب آرومی گرفته بودم و دست دیگه م با حوله خیس کارمو انجام میدادم
ک مشتری گفت چ آرامشی داره دستت دوسدارم بخوابم
گفتم خدایا شکرت بخاطر آرامشی ک در وجودم جاری کردی
سپاسگزارم بخاطر اتفاق های قشنگ زندگیم
سپاسگزارم بابت تغییر مدارم
سپاسگزارم بخاطر محل کار جدیدم.
آدم های سالم دوسداشتنی
ثروتمند
توحیدی
و شاد
عاشقتممم بخاطر هدایتم ب این مسبر زیبا
تنها تورا بندگی میکنم وتنها از تو باری میخوام
من روب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ن کسانی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سلام زکیه عزیز
خدا رو شکر بابت بودن در این مدار
مداری که دوستانی دارم که در کنترل ذهن انقدر خوب و عالی هستن
مدتیه کامنتهای شما رو دنبال میکنم و این حد از تعهد و این حد از کنترل ذهن شما رو تحسین میکنم
چقدر خوب میتونی ذهنت رو کنترل کنی
چقدر خوب میتونی گفتگوهای درونیتو به سمتی ببری که هم احساست خوب میشه هم اتفاقای خوب برات رخ میده
چقدر خوب خدا داره تو زندگیت کار میکنه
عالی
لذت میبرم از کامنتهات
هر جا هستی آرامش و آسایش و رفاه برات آرزو میکنم
بنام خدای بخشنده ی مهربان
خدایی ک هرلحظه مراقب منه و حواسش ب من هست
خدایی ک هیچ وقت فراموشم نمیکنه
هیچ وقت خوابش نمیگیره
خدایی ک باعشق داره منو هدایت میکنه
مرحله ب مرحله داره مسیرو بهم میگه
خدای نوح
خدای ابراهیم
خدای موسی
خدای عیسی
خدای محمد
در درون من حضور داره وهر لحظه داره با من حرف میزنه
سلام ب دوست عزیزم آقا نویدگل نمیدونی چقددد انرژی گرفتم از نقطه ی آبی شما
میدونی چی شد!!!
دو سه دقیقه پیش ذهن نجواگرم بهم گفت زکیه تو ک روزشمار تمرکز بر نکات مثبتت و تو دفترت نوشتی
دیگه لازم نیست تو سایت کامنت بنویسی برای خودت بگیر بخواب
چرا این همه خودتو اذیت میکنی
تواین چن دقیقه چند بار چرت زدی خخخخخخ
حسم گفت فقط بیا از صفحه ی ک توش هستی بیا بیرون و منم اومدم
و چشمم ب جمال نقطه ی آبی پراز عشق و نور شما روشن شد
و دربهترین زمان ممکن ب دستم رسید و فهمیدم ک خدا چقددد دوستم داره ک سریع از طریق شما بهم یادآوری کرد ک دلیل نتابجم همین نوشتن و خوندن و مرور اتفاقات مثبت وآگاهی هاست
الهی صدهزار مرتبه شکرت عاشقتممم خدای قشنگم
میخوام کامنت روز33رو اینجا بنویسم
پس الهی ب امید تو
خدایا شکرت امروز صبح داداشم ک مرخصی گرفته بود تا بره مامان قشنگم و بیاره عازم خونه روستامون بود
و از اونجایی ک من سرکار هستم و آجیم امتحان داره همراهش نرفتیم
و موندیم خونه
داداشم قرار بود نون بگیره بیاره برای ماو بعد حرکت کنه
منم مشغول مرور آگاهی هایی بودم ک تو دفترم نوشته بودم
داداشم یک ساعت دیر کرد ک ما فک کردیم رفته و نون نگرفته برامون منم سختم بود برم بیرون چون دوسداشتم کارمو انجام بدم
آجیم گفت زکیه فک کنم سعید رفته دیگه پاشو برو نون بگیر
منم گفتم خدایا میشع من
نرم بیرون و بمونم رو باورهام کار کنم خودت ی کاریش بکن و رهاش کردم
گفتم ی کم دیگه میرم
ک بعد یک ساعت و نیم داداشم 20تا نون گرفته بود برامون
گفتم خدایااا عاشقتممم من خخخخ چقد خوبه ک مجبور نشدم تواین گرما برم بیرون خییلی خوشحال شدم
دیشب بعد اینکه کامنتم و نوشتم یاد حرف آسیه جان صاحب کارم افتادم ک باز بهم گفت ی گوشی خوب بگیر ک عکس کارهاتو قبل و بعدش و بزاری استوری و اینستا تو نصب کن تا پیج های آموزشی پوست و برات بفرستم
گفتم خدایا من از خودت گوشی میخوام چطورش و نمیدونم و شروع کردم یک دقیقه تو خواب ووبیدار تجسم کردم
ک صبحش پدر عزیزم ک سالی یکبار باهام تماس میگیره زنگ زده بود رو گوشیم ک متوجه نشدم
بعد یک ساعت دوباره تماس گرفت و اولین حرفش این بود
ک دماغت چاقه خخخخخخ
خدایا شکرت بخاطر وجود نازنین پدر قشنگم وقتی ک خیییلی دلش برا کسی تنگ شده باشه و بخواد محبتشو ابراز کنه این سوالو میپرسه
الهی شکرت از کارم پرسید ک چطوره راضی هستم یا نه ک جریان گوشیو بهش گفتم ک گوشیم چون مدلش پایینه نمیتونم برنامه هارو نصب کنم روش
گفت گوشی چقده
و من قند تودلم آب شد گفتم ببین زکیه ببییییین ی دقیقه تجسم کردی چطوررر سریع داره پاسخ میده ببین و باور کن
گفتم 8تومن تا 12تومن ولی 12تومنی کارمو راه میندازه
گفت اشکال نداره پیش قسط شو من میدم قسطشو خودت بده خخخخخخ
گفتم حالا ببینیم چی میشه
بعد ک فک کردم با خودم گفتم من گوشی قسطی نمیخوام
و اومدم تو دفترم نوشتم خدایا من ی گوشی میخوام ک نقد نقد بخرمش و حتی 1000تومنی هم هزینه نکنم درست مث چرخم ک 1000تومنی هم هزینه نکردم و راحت مال من شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت و دیگه تو ذهنم رو حرف بابام حساب نکردم گفتم خدایا من از خودت میخوام بقیه ش ب من مربوط نیست
درست مث کارم ک هدایتم کردی برای گوشی هم هدایتم کن
الهی صدهزار مرتبه شکرت
امروز خداروشکر خییبلی سریع تاکسی اومد یعنی من اگه اسنپ میگرفتم اینقد زود نمیرسبدم
حتی 5دقیقه زودتر ازتاییم سالن بودم خدایا شکرت
امروز خییلی اصولی و حرفه ای بحث اسیدها رو یاد گرفتم
PHAوAHAها
اسید های میوه هستن ک تو درمان پوست خییلی حرفه ای عمل میکنن اصن سوپراییز شدم
چقد خوبه ی چیزی و اصولی یاد بگیری هم ب مردم خدمت میکنی هم ثروت میسازی وهم لذت میبری
امروز برای پوست یکی از مشتری ها ژل بابل ماسک زدیم ماسک اکسیژن هم بهش میگن
بعد چند ثانیه یهو اومد بالا شروع کرد ب واکنش روی پوست
و بعد با مولتی کیور چن دقیقه ماساژ دادیم
اصن خییلی حیرت کردم ازاین پیشرفت علم از این دانش آسیه جان خیییلی تحسبنش کردم ب جای اینکه حسادت کنم
چون دوسال از من کوچیک تره و اصلا خودمو باهاش مقایسه نمیکنم خییلی هم براش احترام قائلم و تحسبنش میکنم و بهشم میگم
امروز بهم گفت زکیه میخوام خییلی حرفه ای یاد بگیری وقتایی ک نیستم خودت برای مشتری فیشیال انجام بدی
الهی صدهزار مرتبه شکرت امروز ی مشتری هم خودم داشتم ابرو و اصلاح
چقددد مشتری راضی بود خداروشکر
قبل اینکه کارو شروع کنم آسیه جان اومد عکس قبل و با گوشی خودش گرفت گفت میخوام استوری کنم کارتو
حین کارم مشتری بهم میگفت چقددد ارامش داری تو
دخترشم ک شاید5سالش بود ی حرف قشنگی زد
گفت من صدای خدارو میشنوم
و ی حرف خییلی قشنگ دیگه ک زد:
گفت مامان اگه درد داری
ب چیزای خوب فک کن
گفتم خدایا ببین این دختر کوچولو چ درک و آگاهی داره
قشنگ داشت میگفت تمرکزتو بزار رو زیبایی ها و احساستو خوب نگهدار
الهی صدهزار مرتبه شکرت ک کارم و عالی برام انجام دادی
من ک از خودم توانی ندارم این تو بودی ک تو دست من جاری شدی و کارو انجام دادی
من هیچی از خودم ندارم
هیچی نمیدونم
هیچ قدرتی از خودم ندارم
تویی ک داری کارها رو برام انحام میدی
خدایا شکرت چقددد چشمای مشتری دوممون خوشگل و زیبا بود آبی روشن پوست سفید
موهای فر بور
لبهای خوشگلش
چقد زیبا این بنده تو نقاشی کردی فتبارک الله احسن الخالقین
خدایا شکرت موهای مشتری اولمون چقددد زیبا بود و بلند اصن سوپراییز شدیم ک آسیه جان اومد استوریش کرد وقتی ماسک روی صورت خوشگلش بود
و خداروشکر تونستم با کلامم هم تحسبنشون کنم و بهشون عشق بدم
الهی صدهزار مرتبه شکرت
بخاطر استایل زیبایی ک بهم دادی
امروز متوجه شدم آسیه جان هم زیبایی هایی رو ک میبینه تحسین میکنه
و یاد حرف روز اولش افتادم ک گفت من اگه فقط10تومن تو کیفم باشه و برم بازار از ی چیزی خوشم بیاد ک قیمتش 10تومن باشه اونو میخرم
و فهمیدم ک چقداحساس خوبش براش مهمه
خییلی تودلم تحسبنش کردم و بهشم گفتم
خدایا شکرت بخاطر هدایت ب این مسیر زیبا
انسان های توحیدی دوسداشتنی و استاد توحیدی
امروز بعد از تماس پدر رفتم قرآنو باز کردم و ازش هدایت خواستم ک دیدم نوشته ما ب نیکوکاران پاداش میدیم و ب نوح پاداش دادیم
و قلبم باز شد ک بزودی پاداشم و دریافت میکنم
و تصمیم گرفتم واتساپ و روی همین گوشیم نصب کنم ک در کمال ناباوری دیدم نصب شد
الهی صدهزار مرتبه شکرت
خدایا تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
مارو ب راه راست هدایت کن راه کسایی ک ب اونها نعمت دادی ن کسایی ک براونها غضب کردی و ن گمراهان
سپاسگزارم از شما دوست قشنگم نوید جان
سپاسگزارم ک برام نوشتی و باعث شدی این ردپای زیبارو برای زکیه ی آینده بزارم
مرررسی ازت
شاد و موفق باشی
ب خدای بزرگ میسپارمت:)
واینکه عاشقتممم
سلام زکیه عزیز
الحمدلله
همون اللهی که منو از تاریکیهای جامعه هدایتم کرد به این مدار و این فضای فرکانسی که دوستان خوب و عالی پیدا کردم
چقدر قلم خوبی داری
چقدر خوب میتونی ذهنت رو کنترل کنی
چقدر خوب میتونی گفتگوهای ذهنیتو به سمت خواستههات ببری
چقدر خوب به نکات مثبت و زیباییهای اطراف و افراد توجه میکنی
چقدر چرخ زندگی روان و راحت میچرخه وقتی ذهنت رو میتونی کنترل کنی
چقدر راحت و طبیعی و لذتبخش نعمتها رو دریافت میکنی
و چقدر لذت بردم از اینکه تمرینت رو اینجا نوشتی
با این شدت و تعهدی که داری رو ذهنت کار میکنی مطمئنم ی گوشی بهتر از چیزی که تو ذهنت هست رو دریافت میکنی
از مسیر الهی و کاملا راحت و آسان و لذتبخش
برات مسیری پر از آرامش و لذت آرزو میکنم
آسایش و رفاه تو زندگیت جاری باشه دوست عزیزم
در پناه الله باشی
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان همفرکانسی گلم
چقدر این گفتگو عالی بود ک ی تلنگری بزنه ک حواسمونو خوب جمع کنیم تا وقتی که هر روز روی خودمون کار میکنیم و این قوانین رو بخودمون یادآوری میکنیم نتیجه میگیریم چون در هر لحظه داریم زندگیمون خلق میکنیم و چقدر داریم میشنویم که استاد عزیز میگن ک دارین با فرکانسهایی ک در هر لحظه میفرسین داره زندگیتون خلق میشه و جهان هم به خوب و بدش کاری نداره همون چیزی رو ما در لحظه میفرسیم و جهان پاسخ میده
و مثال اینه هم خیلی بموقع بود که استاد عزیز زدن ک جلوی آینه هر کاری انجام بدین بلافاصله اینه همون حرکت رو ب تو نشون میده بخندی بهت خنده رو نشون میده در همون لحظه اخمو باشی اخم کردن نشون میده
و این مثال اینه رو همیشه بزنیم بخودمون ک تو داری در هر لحظه اتفاقات زندگیت رو خلق میکنی
چون تا وقتی داریم روی خودمون و باورهامون کار کنیم نتیجه میگیریم و تمرینی ک خود استاد عزیز همیشه دارن انجام میدن شب از قبل خواب میگن من کامنت دوستان رو میخوام و صبح از خواب بیدار میشم کامنت میخونم و با سپاسگزاری کردن و توجه ب زیبایها و نکات مثبت زندگیشون در هر لحظه خلق میکنن
و اگه من بخوام نتیجه بگیرم باید تعهد جدی داشته باشم و توی این مسیر باید فقط حرکت کنم و استمرار باشه تا نتایج شکل بگیره
در غیر اینصورت اگه استمرار نباشه مثل این میمونه
و این مثال بهم الهام شد ک اینجا بنویسم
اکثرا توی منزلمون ی تردمیل داریم ک با خریدش شوق داشتیم که شروع کنیم به وزن کم کردن روزای اول انگیزه بالا داشتیم که انجام میدم و اینکار هم انجام دادیم و شروع کردیم به کار کردن ۲ماه کار کردن ی نتایج میومد که از پهلو و شکم اب شده و خوشحال بودیم بعد کم کم با این نتیجه کوچک دیگه کمتر میرفتیم روی تردمیل بعد نگاه کردیم دیدیم که اصلا دیگه نمیریم انجام بدیم و ی گوشه از خونه افتاده و این هم با کار کردن روی باورهام هم همینطور هست اگه استمرار نباشه بر میگرده به همون روز اول هر روز باید انجام بدیم این مثال تردمیل خیلی بما کمک میکنه
اگه نگاه کنیم توی همه چیز صدق میکنه توی بدنسازی هم همینطور این مثال زدنها بخودمون خیلی کمکمون میکنه ک بهتر بتونیم کار کنیم روی خودمون و باورهامون و مهمتر از همه عمل کردن به این اگاهیها
سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بابت این گفتگوی ک انجام شد وسپاسگزارم از دوستان گلم ک میان از نتایج خودشون صحبت میکنن ک گامی برداریم برای عمل بیشتر و باور کنیم ک میشود هر انچه رو که بخوایم رو خلق کنیم
سلام استاد جان و مریم نازنینم و بچه های عزیز سایت❤️😘❤️😘
گفتم بهتون این سایت بهترین و زیباترین دفتری بود که من می تونستم تهیه کنم
و امروز تک تک کلمات استاد رو باید یادداشت میکردم . باید می نوشتم تا با پوست و گوشت و استخوانم درکش کنم
و نوشتم …
☘️☘️☘️☘️☘️☘️
اونجایی که آدم به یک سری خواسته ها می رسد و بی خیال می شود نقطه مهمی برای بچه هایی است که وسط مسیر هستن. یک سری از بچه ها هستن که ابتدای مسیر هستن و با قوانین آشنایی ندارند و شروع می کنند و یک سری نتایج می گیرند. بعد که نتیجه می گیرند یک اتفاقی می افتد (برای منم افتاده، برای همه می افته)؛ ناخودآگاه آدم دچار یه حالتی میشه که مثلا به قول شکیبا غرور یا شاید روزمرگی که دیگه اون انگیزه رو نداره به خاطر اینکه تضادها گذشته . یعنی مثلا شکیبا که می گوید در اعتماد به نفس یا روابط با مسائل مالی و مسائل کاری مشکلاتی داشته، بعد کم کم روابط خوب میشه و اعتماد به نفس بیشتر میشه و مسائل کاری و مالی بهتر میشه و چون اون تضادها برطرف میشه یواش یواش آدم میرسه به اینکه من دیگه راه رو بلدم و دیگه لازم نیست روی خودم کار کنم.
اینجا تفاوت زین الدین زیدان ها و آدم های دیگه … نه؛ تفاوت آدم های موفق با و آدم های سوپر موفق، مشخص میشه. که من خودم دوست دارم اینو برای خودم بگم چون یک تله ایه که برای همه ما هست. آدم اینطور مواقع باید یک قانون کلی رو بارها و بارها و بارها به یاد بیاره:
🎯 در هر لحظه با فرکانس های این لحظه من داره لحظه بعد من خلق میشه
🎯 در هر لحظه جهان اطراف من (یعنی آدمهای اطراف من، شرایط اطراف من، ایده های اطراف من، موقعیت های اطراف من، آنچه در حول و حوش من اتفاق می افته) داره با فرکانس های الان من خلق میشه
بنابراین خیلی مهمه که در هرلحظه آگاه باشم که در چه مسیری حرکت میکنم و این اگر همیشگی باشد ما در مسیر درست می مونیم. من همیشه خودم رو در مسیر درست نگه داشتم، یه موقع هایی خیلی انگیزه داشتم، یه موقع هایی کمتر ولی تقریبا همیشه در مسیر بودم و یادم نمیاد که مسیرم برعکس شده باشه یا نتایج صفر شده باشه. از زمانی که شروع کردم به خاطر همین ویژگی که همیشه سعی میکنم بهتر بشم و سعی میکنم قبل از اینکه جهان چک و لقد بزنه خودم رو بهتر کنم (بازم تاکید می کنم سعی میکنم) اوضاع همیشه بهتر شده . یعنی من از زمانی که شرایط من به سمت مثبت شدن تغییر کردن من فقط به سمت مثبت تغییر کردم، یعنی یاد ندارم در هیچ قسمتی از زندگیم من عقبگرد داشته باشم یا شرایطم بد شده باشد. شرایط مالی یا عاطفی یا سلامت جسمانی یا آرامش و معنویت باشه. همیشه یا عالی بوده یا خیلی عالی و وقتی عالی هست من می فهمم که باید عالی تر بشه. به خاطر همین همیشه دارم به خودم میگم که باید حرکت کنم و باید حرکت کنم و باید افکار بهتر داشته باشم.
همین تلویزیون که الان تو کادر هم دیده نمیشه چندماهه که اصلا روشن نشده حتی برای بازی کامپیوتری، یعنی سه ماهه ما اینقدر دنبال کارهای خودمون سایت بودیم و من و عزیزدلم اینقدر برای خودمون برنامه داشتیم که وقت نکردیم سه ماه تلویزیون رو روشن کنیم. وقت نکردیم اصلا. گفتم که ببین، زندگی ما اینقدر پربار و هدفمند هست و اینقدر وقت نداریم که سه ماه تلویزیون به هیچ دلیلی روشن نشده و این شانسی نیست و دلیلش اینه که ما هرروز یک کاری داریم. همین فایل های سریال زندگی در بهشت، فایل های کلاب هاوس، فایل های قانون آفرینش، تدوین جدید قانون آفرینش و بعد تدوین جدید محصولات دیگه مثل ثروت 2 که در برنامه داریم و همینطور تولید و آپدیت فایل ها ادامه دارد.
یعنی در این حد سعی میکنیم همیشه در حوزه کاری خودمون ، در حوزه روابطمون، در حوزه کار کردن روی باورهای خودمون اینقدر کار کنیم که وقت نداشته باشیم کار دیگه ای انجام بدیم، این چیزیه که داره نتایج رو بزرگ و بزرگتر میکنه و وقتی که نتایج پیش میاد به جای اینکه مغرور بشیم به قول شکیبا یا دچار روزمرگی بشیم به خودمون بگیم ایول، ایول، قانون داره جواب میده پس حالا من با تعهد بیشتر از این قانون استفاده میکنم. و اگر سپاسگزاری داره جواب میده پس با تعهد بیشتر از سپاسگزاری استفاده کنم.
و نکته مهم:
❌❌❌من قبلا هم گفتم و تو هم الان گفتی که خداوند سریع الحساب است. این نیست که صبر به این معنا باشه که ما یک سری تغییرات در خودمون بوجود می آوریم و نتایج بوجود نمیاد و ما باید صبر کنیم!! اصلا جهان اینطوری عمل نمیکند.❌❌❌
✅✅✅به محض اینکه ما تغییر می کنیم سرایط تغییر می کند اما ممکن است تغییرات به اندازه ای که ما آرزو داریم نباشه ولی به اندازه ای که ما تغییر می کنیم جهان تغییر میکنه!!! ✅✅✅
بچه ها، این یه مورد رو فراموش نکنید، وقتی میرید جلوی آینه و دستت رو میبری بالا، آینه کی دستش رو میبره بالا؟ همون لحظه میبره بالا یا نه با دو ساعت تاخیر می بره بالا؟!! اگر پلک بزنی آینه کی پلک میزنه؟ اگر سرتو تکان بدی آینه کی ؟؟؟؟ جهان دقیقا همینطوری عمل میکنه. تو هرچقدر تغییر کنی جهان همونقدر تغییرات رو به تو نشون میده. کی؟؟؟؟ همون لحظه! همون لحظه!! منتها مشکل چیه؟ مشکل اینه که آدم ها اینقدر (——-) تغییر می کنند می خوان جهان اینقدر (———————————-) تغییر کنه . !!!! بعد چون به اون اندازه تغییر نمی کنه فکر میکنن جهان تغییر نمیکنه . اما جهان تغییر میکنه، همون لحظه به اندازه ای که تو فرکانس ها و باورهایت تغییر میکند. که البته تغییرات وقتی بزرگتر میشود در عملکرد تو و در شخصیت تو و در رفتار تو خودش رو بروز میدهد به همون اندازه و در لحظه جهان تغییراتش رو بهت نشون میده . جهان تو ، جهان اطراف تو … همون لحظه به همون اندازه
و صبـــــــــــــــــر …
منم رفتم و صبر پیشه کردم، هی صبر، هی صبر بازم صبر، تا تو قلب سنگت ریشه کردم … با اون قد و بالا …💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻.. نه!!!
من میام تغییر میدم خودم رو و همون موقع نتیجه میبینم.
✅چرا من برخلاف بقیه بچه ها گول اینو نخوردم که آقا من تغییر کردم چرا جهان تغییر نکرده؟!
✅چون من از همون اول فهمیدم که من توانایی تغییر به یک مدار خیلی بالاتر از مدار فعلی ام رو ندارم. همون موقع همون موقع که من راننده تاکسی بودم و این فایل ها رو گوش میدادم مسافر بعدی از مسافر قبلی یه درجه بهتر بود. و من اینو میدیدم .
حالا بله، اون مسافر یک میلیارد تومن پول رو تو زندگی من نیاورد ، منم به اندازه یک میلیارد تومن تغییر نکرده بودم!! ولی همونقدر که تغییر کرده بودم مسافرها دونه دونه بهتر میشدن و بله میدیدم که ماشین من نسبت به ماه گذشته خرج کمتری رو دستم گذاشته. درآمدم چقدر بوده الان یه ذره بهتر شده . تو روابط چقدر خوب بوده الان چقدر بهتر شده. به همون اندازه که من تغییر کردم. به خاطر همین من هیچوقت درگیر این داستان نشدم . من بعید می دونم که از وقتی که با قانون آشنا شدم یکبار به این شکلی که بقیه میگن فکر کرده باشم.
من در مسائل مالی فقط تعجب کردم که اونم موقعی فهمیدم که اشتباه کردم که تعجب کردم که اومدم از دید مسائل مالی فرکانس ها رو بررسی کردم، و دیدم که آقا من از اساس و پایه در مورد مسائل مالی باورهای نادرستی دارم. من باورهام رو در مورد عزت نفس بهتر کردم نتایج عزت نفس رو دیدم من باورهام رو در مورد روابط بهتر کردم نتایج در روابط عاطفی بهتر شد. در مورد سلامتی بهتر کردم در مورد سلامتی نتایج بهتر شد . من در مورد مسائل مالی بصورت بنیادین همون باور قبلی رو دارم مثل باور کمبود و اینکه ثروتمندان میرن جهنم و فقرا میرن بهشت و نزد خدا محبوب نیستی و موضوعات دیگه ای که در دوره های روانشناسی ثروت گفتم .
و اونجا انگار یک درچه ای در ذهن من در مورد مسائل مالی باز شد. تازه مسائل مالی من هم بهتر شده بود نه اینکه نشده باشه منتها با انتظارات من فاصله داشت ولی چون یکسری باورهای نادرست داشتم، این درآمد بالاتری که خیلی هم بالاتر از قبل بود هزینه های بیشتری رو هم داشت که البته بحث شراکت بود، بحث باورهای نادرست هم بود و وَوَوَ … یک لیست طولانی داره از مسائل اشتباهی که من داشتم. بعد با همون ایمان و اعتماد به نفسی که در مسائل دیگه ام و نتایج در بحث عزت نفس و روابط و سلامتی داشتم، گفتم قضیه رو گرفتم و از الان که میام روی باورهای مالیم کار میکنم نتایج بهتر میشه. از همون موقع یعنی از فردای اونروز که من اومدم رو باورهای مالیم کار کردم نتایج بهتر شد.
در مورد مسائل مالی همیشه توقع ما خیلی بیشتر از اندازه ایست که کار میکنیم ! یعنی در مورد مسائل مالی همه ما یک توهمی داریم، مثل این که یه بیل میزنیم انتظار داریم یه ساختمون درست بشه . منم توقعم بیشتر بود اما واقعیت این بود که به اندازه ای که باورها داشت تغییر میکرد نتایج هم تغییر میکرد و بیشتر میشد. من چون بدهکار بودم می خواستم خیلی بیشتر بشه تا اون فشار بدهی هم از روی من برداشته بشه ولی واقعیت این بود که اگرچه چاه بدهکاری پر نمی شد اما درآمد داشت هرماه بالا میرفت.
اینا رو هرروز به خودم میگفتم ، هی ذهنم چرت و پرت می گفت هی من درستش می کردم و یه جنگ و جدال همیشگی بین من و ذهنم بود و هست و خواهد بود که من همیشه باید درستش کنم.
✅✅واقعیت اینه که نتایج بهتر میشد اما من انتظار داشتم خیلیییی بهتر بشه اما نمیشد چون باورهای منم نمی تونست یکدفعه تغییر کنه . باورهام و عملکردم ! عملکردم رو هم نمی تونستم یکدفعه تغییر بدم.✅✅
بعد باورهام درست شد و عملکردم این بود که شراکت رو گذاشتم کنار و کاملا مسئولیت کل کسب و کارم رو به عهده گرفتم که از همه مهمتر بود. چیزی که همیشه ازش فرار می کردم مثلا مسائلی که فکر میکردم برام دردسر داره . بعد گفتم نه آقا، همه رو با آغوش باز می گیرم و می پذیرم و حلشان میکنم. من باید بتوانم مسائلم رو حل کنم نباید ازشون فرار کنم. نباید آشغالم رو بزارم زیر مبل .
و بعد همینطور نتایج بهتر و بهتر شد …
بنابراین اونجا که بچه ها فکر میکنن من تغییر کردم و نتایج تغییر نکرد و منم رفتم و صبر پیشه کردم … و اینا … من باهاش مخالفم.
✅🎯✅به همان اندازه که تغییر می کنید در همان لحظه جهان دارد تغییرات را به شما نشان می دهد. در همان لحظه … اما چون تو نمی تونی یکدفعه تغییر کنی جهان هم یکدفعه نتایج را به تو نشان نمی دهد✅🎯✅
_
سپاسگزارم استاد عزیزم
من تعهد می دم که هر روز و هر لحظه تلاش کنم خودم رو بهتر کنم و در مسیر باقی بمونم
به نام خدای معجزه ها
یادگار 172
سلام استاد عزیزم و سلام مریم ناز
و سلام به همه همراهان این مسیر الهی
خدایا هزاران بارشکرت که امروز بهم فرصت دادی بیام این مکتب مقدس و وصل بشم به رشته های الهی
خدایا هزاران بار شکرت
اینجا
دقیقا جایی که استاد از لغزش حرف میزنه
جایی که ماها فکر میکنیم حال دلمون به بیرون وصله و جایی که از نظر خودمون شرایط اوکی شده بی انگیزه میشیم
و گاها دقیقا همین موضوع برام سواله؟
ایا سیری هم در کار هست؟
مگر انسان رو به طمع محکوم نمیکنن؟
چرا جایی سیر میشن؟
چرا جایی دست میکشن از دریافت؟
چرا جایی استپ میکنن تو مسیر دریافت؟
به نظر من شایدم اشتباه باشه اما ادما هیچوقت سیر نمیشن و این طمع همیشگی هست
اما ی جایی که میزنن جاده خاکی از ی روش اشتباه استفاده میکنن برای دریافت
و دنیایی از مسیرهای غلط رو قاطی خواسته هاشون میکنن
و ی آن به خودشون میان که ی عمره دارن درجا میزنن اونم تو ماسه ها
فقط رد پا جا گذاشتن
اونم ردپای مسیر غلط
که گاها همین ردپا بسیار براشون گرون تموم شده
که برای برگشت باید کلی زمان و وقت هزینه کنن که اول این ردپا از بین بره
و این زخمی بود که تقریبا دوسال پیش من خوردم
چند ماهی بود عضو سایت شده بودم و کلی نتایج عالی گرفته بودم
و شده بودم علامه دهر
به قول خودم تو همه جنبه ها استاد شده بودم
ی عالمه خواسته و درخواست و آرزو و رویا داشتم و قشنگ هم پیش میرفتم
اما به روش خودم
و انتظار داشتم جهان و قانونش طبق خواسته من عمل کنه
نکه من طبق جهان و قانونش عمل کنم
و دقیقا جایی متوجه شدم که عملا ته باتلاق داشتم دست و پا میزدم و شاید حدود حداقل 6 ماه زمان برد تا من فقط بتونم ردپامو پاک کنم و تازه برگردم به مسیر اصلی
و خدا میداند چه زجری من کشیدم و همیشه از خدا شاکرم که زنده موندم و این توان رو بهم داد
و انصافا هر کسی جای من بود قطعا همون روزای اول میمرد
خدایا هزاران بار شکرت
و با شنیدن این فایل متوجه شدم که کجا باید مراقبت کنم و کجا باید حواسم به مسیرم باشه
و به لطف الله تو این یکسال اخیر خیلی خیلی به ندرت شاید در حد یک روز یا شاید در حد چند ساعت از مسیر خارج شدم و محکم برگشتم و با دو دستم طناب این مکتب رو محکم گرفتم و با خودم عهد کردم که تا ی ذره توان در بدن دارم بمونم تو این سایت
و من یکی انصافا حتی اندازه ی روز هم وقت ندارم که هدر بدم و صرف جاده خاکی بشه و خدایا هزاران بار شکرت
و مثال خیلی قشنگ استاد
جهان طبق اینه عمل میکنه
دقیقا همون لحظه
و من دقیقا هزاران بار با تمام وجودم این موضوع رو تجربه کردم
حتی دقیقا همین امروز
و از صبح گفتم خدایا تو تنها محافظ منی و من فقط از تو میخوام که محافظ آبرو و اعتبار من باشی
و خدا خیلی خیلی زود با ی معجزه مقدس گفت خیالت راحت که من محافظ آبرو توام
من تمام جهان و نظامش رو کنار هم میچینم که آب از آب تکون نخوره
وقتی تو طبق قانون عمل کردی من وظیفمه پاسخ بدم
و خدایا هزاران بار شکرت
و عاشقانه تر از همیشه
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
بنام الله یکتا بخشنده مهربان
سلام به استاد بینظیرم و مریم بانوی عزیز
و همه ی عزیزان در این سایت توحیدی
استاد جان شما گفتید که به محض تغییر ما جهان هم تغییر میکنه و تاخیر نداره
من به شخصه به وضوح این مورد رو در روابط دیدم
من تا چند ماه پیش با اینکه با شما آشنا شده بودم و فایل های عالی تون رو گوش می کردم اما عمل نمی کردم و عزت به نفس واقعا پایینی داشتم
توی مدرسه از کلاس اول تا الان همیشه توی هر کلاس و هر مدرسه ای بلااستسنا افرادی بودن که با من انگار دشمنی داشتن و منو مسخره می کردن
هیچوقت رفیقی به اون صورت نداشتم و توی زنگهای تفریح اکثرا تنها بودم
ولی اومدم و روی خودم کار کردم و بوممممممم…
روابط من ترکید . رفتار همه ی بچه های کلاس و مدرسه با من تغییر کرد از همون روز اولی که من تغییر کردم
دیگه کسی منو مسخره نمی کرد به هیچ عنوان
همه منو دوست داشتن ، دیگه زنگهای تفریح تنها نبودم و حداقل یکی دو نفر کنارم بودن
همه با من خوب حرف میزدن ، ازم تعریف می کردن
هر روز با آدم های بیشتری آشنا می شدم و دوستای زیادی پیدا کردم
من چند سالی هست که نقاشی می کنم و حدود دو ماه پیش گالری برگزار کردم و شهامت و اعتماد به نفس به خرج دادم و رفتم با هماهنگی معلم عربی توی زنگ عربی هر سه تا کلاس نهم کلاس به کلاس خودم رو معرفی کردم و گفتم فلان موقع گالری داریم و اتفاق عجیبی افتاد
17 نفر از بچه ها اومدن گالری حتی یک نفر رو هم اصلا نمیشناختم ولی اومده بود
بعضیا پدر یا مادرشون رو هم آورده بودن
همون هایی که قبل از تغییر من بنظرم بدترین آدم های کره زمین بودن و منو مسخره می کردن اومدن و لقب استاد رو به من دادن
چقدر از کارام تعریف کردن
دو تا از معلم ها هم اومدن یکی شون یه گل و گلدان خیلی بزرگ و خوشگل اورد
یکی از بچه ها هم یه شاخه گل تو شیشه آورد که من اصلا تا قبل این به گل آوردن فکر نکرده بودم
حتی دو تا از بچه های دوبار اومدن گالری ( چون یک هفته گالری برقرار بود )
دو تا از عمه هام و مادر بزرگم هم اومدن و یه جعبه شکلات آوردن .
و چقدر توی مدرسه هم عزت و احترام پیدا کردم
بقیه هم که نیومدن چقدر عذر خواهی کردن درصورتی که من اصلا توقعی نداشتم ازشون
حتی از بچه های کوچکتر توی هفتم و هشتم هم دیگه منو میشناختن
حدود چهار تا از بچه ها برام توی اینستا استوری گذاشتن
و اصلا با خودم گفتن خدایا مگه میشه؟ اینا همونان که تا چند وقت پیش انقدر منو مسخره میکردن و عذاب میکشیدم؟ بعد الان میان گالری و استوری میزارن و استاد استاد میکنن و ازم امضا میگیرن؟
واقعا خدارا شکر خدارا صد هزار مرتبه شکر
که قوانینی قرار داد که به محض تغییر ما جهان هم تغییر کنه خدا جونم شکرت️️
بنام الله مهربان خالق شیرین دلبرم
سلام ب همگی عزیزانم
روز35
الهی صدهزار مرتبه شکر یکبار دیگه هدایت شدم ب این صفحه برای کامنت نوشتن و الحق والانصاف چقد خوب هدایت شدم
چون دارم میبینم شخصیم داره تغییر میکنه و چون شخصیتم داره تغییر میکنه دنیای بیرونم هم داره تغییر میکنه
چطوووررر؟؟
الان میگم خیلی هم مفصل تا برام مرور بشه و باورم هم قوی تر ک فرکانس منه ک داره اتفاقات و رقم میزنه
امروز شادی جان همون ک باهم تو اتاق ماساژ گیر افتادیم
گفت دیروز یعنی جمعه
ک قرار بود آسیه جان ادامه کلاس آموزشی وبرگزار کنه، هیچ مطلب جدیدی آموزش نداده
گفته چون زکیه نیست درس جدید و نمیدم و فقط مشتری ها رو هندل کرده با هنرجوی دیگه
اونوقت زکیه هیچ بهایی پرداخت نکرده ها، و اینکه اون هنرجو 13میلیون بها پرداخته
صبحش آسیه عزیز بهم پیام داد زکیه کلاس هست ها ولی اگه نمیتونی بیایی اشکال نداره
وقتی پیامشو دیدم ذهنم گفت نخواد نری
اون داره بهت رایگان آموزش میده
باید بیشتر وقت بزاری
باید حتما بری اگه نری از درس جا میمونی و مطالب جدید و از دست میدی
وقت کمه
اشکال نداره اگه هم اذیت بشی
اگه نری آسیه ناراحت میشه
مخصوصا وقتی ب خواهرم گفتم
اونم بهم گفت حتما برو ضرر میکنی اگه نری
و این فرصتو ازدست میدی
منم داشتم باورهای قدرتمند کننده احساس لیاقتو باخودم تکرار میکردم و بعد رفتم ویژگی های مثبت خودمو ک نوشته بودم خوندم
ک بالاش چنتا سوال خوب نوشته بودم ک خیییلی حس خوب بهم میده
کی از خودم مهمتره؟؟؟
کی از خودم واجب تره؟؟؟ *
کی از خودم ارزشمندتره؟؟
دیدم احساس خودم و راحتی خودم برام واجب تره من نیاز دارم ب استراحت روز جمعه
من نیاز دارم امروز و برای خودم باشم
من نیاز دارم رو خودم کار کنم
و کارهای شخصیم و انجام بدم
همیشه فرصت هست
همیشه میتونم یادبگیرم
هیچ عجله ای در کار نیست
هیچی از دست نمیره
و بعد دوساعت پیام دادم بهش ک
سلام عزیزم من خونه کار دارم ان شالله فردا میبینمت
و حس فوق العاده ای گرفتم ازاین تصمیم قشنگم چون من لایق و ارزشمندم
الهی صدهزاز مرتبه شکرت
امروز تونستم با موزر موهای شادی رو فلت کنم
من تو عمرم دوبار انجام دادم
یکبار سال98 یکبارم تقریبا یکسال پیش بوده
اول موهاشو سشوار کشیدم بعد اتو کردم
و بعد موزر و آوردم و همه موهاش و آوردم پشت شونه کردم و چنتا حرکت اول موزرو تا انتها نبرم ک باعث شد ی کم از زیر بمونه
بعد گفتم خدایا چطور درستش کنم ک براحتی ایده ش بهم گفته شد الهی صدهزار مرتبه شکرت و راحت تونستم صاف دربیام
الهی صدهزار مرنبه شکرت
بابت روز عالی ک داشتم
ساعت 7مامانم زنگ زد گفت زکیه میخوام امشب سفره ی داداشتو بندازم خودتو زود برسون
خدایا شکرت امروز تونستم اعراض کنم
ب خودم افتخار میکنم
الهی شکرت دارم بزرگ میشم
دارم رشد میکنم از درون
ذره ذره مرررسی ازت عاشقتمممم
الهی شکرت ک امروز آسانم کردی برای آسانی ها و بعد کارم وقتی رسبدم خونه دیدم مادرم همه کارها ی سفره رو آماده کرده ب کمک داداش و آجیم
سپاسگزارم بخاطر حس ارزشمندی ک درمن جوانه زده عاشقتم
سلام دوستان در مورد تغییر کردن انقدر این مسیر قشنگ و ما میتونیم خیلی راحت اون رو ببینیم تو همه چی حالا من بیشتر چون دوره اعتماد به نفس رو کار کردم و مدت زیادی هست که دارم کار می کنم. انقدر مثال های باحال از خودم دارم که دارم میترکونم که نگو و یا یه کسایی تو دوستان یا اشنایان هستن تو ذهن ما که بابا این چقدر اعتماد به نفسش بالاست ولی من بعد این مدت وقتی کنارشون قرار میگیرم واقعا خودم رو میبینم که چقدر عالی دارم کار میکنم و این همون نکته ای که استاد توی دوره به صلح رسیدن با خود میگه و همیشه توی گوش من زنگ میزنه اینکه کسی که اگاهانه داره روی مثلا اعتماد به نفسش کار میکنه با کسی که خانوادتا اعتماد به نفس خوبی داره هزاران برابر بیشتر پیشرفت میکنه چون داره اگاهانه این کار رو انجام میده. و یه چیز دیگه از تغییر ها بگم که برا خودمم جالب بود اینکه بعد یه مدت شروع میشه خانواده واطرافیان در مورد تغییر اعتناد به نفست صحبت کردن که فلان کار رو خوب انجام دادی اونحا هم خوب عمل مردی و کلا نتیجه بارون میشی
و خدایی که در این نزدیکی است…
عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عباس منش عزیز، بانو شایسته همراه و همدل و همه عزیزان حاضر در این مکان مقدس…
قسمت 20 مجموعه فایل های گفتگو با دوستان رو من مدت ها قبل گوش داده بودم. اما فقط گوش داده بودم! درکی که لازم بود ازش بگیرم رو اصلا نداشتم!
اما از اون جایی که ما آدم ها به میزان تغییراتی که توی زندگیمون می کنیم، مدارمون هم تغییر می کنه و دریافت های مختلفی رو نسبت به اتفاقات داریم، دیروز این فایل رو من گوش دادم و جواب استاد به صحبت های خانوم کیانی فر به قدری برای من آموزنده و فوق العاده بود که این بخش صحبت های استاد رو جدا کردم و در فایل های روزانه خودم گذاشتم. از دیروز هم شاید بالغ بر 10 بار گوشش کرده باشم.
میخوام تجربه خودم رو از این صحبت های استاد بنویسم.
پاشنه آشیل من توی زندگیم مسائل مالیه. الحمدلله از لحاظ تحصیلی، شغلی، آزادی زمانی و مکانی، روابط عاطفی، خونوادگی و مخصوصا معنوی و ارتباط با خدا پیشرفت های خیلی خوبی داشتم. البته از نظر مالی هم این پیشرفت هارو داشتم، ولی به اون اندازه ای که مثلا از لحاظ روابط عاطفی پیشرفت کردم در بحث مالی پیشرفتام ادامه دار نبوده.
9 ماه گذشته بود که بخاطر تضاد مالی ای که بهش برخورده بودم، با همه وجود تصمیم گرفتم روی فایل های استاد، دوره 12 قدم و مباحث مربوط به کنترل ذهن کار کنم و ذهنم رو تربیت کنم تا در مسیر درست قرار بگیره. به لطف اون تضاد، وضعیت مالی من در مدت محدودی پیشرفت فوق العاده ای کرد و من توی کمتر از 2 ماه، درامد 4-5 برابری رو تجربه کردم.
اما از اون جایی که استاد هم توی ابتدایی سخنانشون فرمودن، انسان بعد از برطرف شدن تضادش، یادش میره که چی باعث موفقیتش شد و فکر می کنه الان دیگه از پس همه چی برمیاد، آروم آروم و حتی به صورت ناخودآگاه میزان کارکردنم روی افکارم کمتر و کمتر شد. به شکلی که نشونه هایی از اون تضاد مالی باز خودشو نشون داد.
این بار به لطف خداوند، زودتر فهمیدم که دارم در مسیر اشتباه حرکت می کنم و قبل از این که اوضاع خیلی خراب بشه تصمیم گرفتم دوباره به مسیر برگردم و روی خودم کار کنم.
اما تجربه این 9 ماه گذشته برای من دو تا اتفاق خیلی خوب رو داشت: یکی این که باور موفقیت مالی رو برای من ایجاد کرد که باور کردم اگه من هم بتونم روی ذهنم به خوبی کار کنم، توانایی این رو دارم که از لحاظ مالی درامد های 4-5 برابری رو در مدت کوتاه تجربه کنم و دومی هم این که باید یادم باشه اشتیاق و عطش برای حرکت کردن در مسیر کار روی ذهن، نباید وابسته به نتایجی که دارم باشه.
این تضاد ها دیر یا زود تموم میشن! (البته اگه روی خودت کار کنی!) و جاشون رو با تضاد های دیگری عوض می کنن که وقتی روی خودت کار کرده باشی تضاد های جدید درد کمتری دارن، اما اون اشتیاق و عطش و علاقه به پیشرفت و حرکت در مسیر درست هرگز نباید در وجود تو کم بشه. حتی اگه مولتی میلیاردر باشی! بازم فرقی نمی کنه.
تو یا باید روی خودت کار کنی و بهتر بشی، یا این کارو نمی کنی و داری افت می کنی! این که کدوم اتفاق برات بیفته مستقیما به تصمیماتی که خودت میگیری برمیگرده.
در مورد اون بخشی که استاد فرمودن به محض این که ما تصمیم به تغییر می گیریم جهان هم نتایجش رو به ما نشون میده، فقط نتایجی که در شروع کار می گیریم خیلی بزرگ نیست به این دلیل که تغییرات ما بزرگ نیست، واقعا این جملشون من رو تکون داد.
من انتظارم این بود که سریعا نتایج تغییر کنه در حالی که من سریع تغییر نمی کنم.
چقدر این جمله استاد که وقتی من شروع به تغییر کردم، دنبال تغییرات ریز و کوچیک گشتم و هر کدومشونو که دیدم خدارو به خاطر سپاسگزاری کردم و این اتفاقات رو به تغییرات ذهنیم ربط دادم، برای من درس داشت. این که استاد فرمودن همین که مسافر بهتری سوار ماشین من میشد یا اینکه در مجموع ماهیانه ماشین من خرج کمتری نسبت به ماه پیش میگذاشت، من با خودم می گفتم که در مسیر درست قرار دارم!
شنیدن این مثال ها از زبون استاد برای من درس بزرگی بود که من هم این نتایجی که دارم می گیرم رو ببینم! بشناسم! و ربطشون بدم به باورهای خودم و اتفاقاتی که دارم توی ذهنم میسازم.
خیلی این قسمت از مجموعه گفتگو با دوستان برای من درس داشت و دلم میخواست که بیام و تجربه خودم رو برای ثبت یادگار از خودم به جا بذارم.
سپاسگزارم از استاد عباس منش بزرگوارم بخاطر این آموزه های فوق العاده…
و سپاس از خانوم کیانی فر عزیز بخاطر طرح این موضوع…
و سپاس از خانوم شایسته عزیز که هر بار می بینمشون اصلا نمی تونم تحسینشون نکنم…
و سپاس از شما دوست عزیزم که وقت گذاشتی و کامنت من رو خوندی…
برای همه شما عزیزانم از درگاه الله یکتا، تنها، و تنها، و تنها قدرت حاکم بر جهان هستی، آرزوی موفقیت و سربلندی و سعادت دارم.
خدانگهدار
1402/11/28
21:50
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
تمرکز کردن من روی دیگران
دنبال دیگران بودن
چشم به دست دیگران داشتن
اینها مشکلاتی است که من در ذهن خودم دارم و سبب می شود که من نتوانم هیچ وقت پیشرفت کنم
هر زمان که من به دنبال دیگران هستم این سبب می شود که من قدرت را به دیگران بدهم و آنوقت من دیگر نتوانم آرامش داشته باشم
وقتی که ارامش نداشته باشم درگیر نجواهای ذهنی می شوم
آن زمان من دیگر به جلو نمی روم و همیشه نگاه من به دستهای دیگران است
این صحبت ها برای من این درس را دارد که باید حرکت کنم
باید تغییر کنم
باید بتوانم به بهترین نتایج دست پیدا کنم و آن هم با وجود ساختن باورهای خوبی است که در ذهن خودم می سازم
چقدر قشنگ است که وقتی که من تغییر می کنم جهان هم به این تغییر پاسخ می دهد و شرایط و موقعیت هایی را برای من مهیا می کند که به آسانی بتوانم تغییر کنم و در این راه موفق و پیروز بشوم
همه چیز برای من زمانی رخ می دهد که از خدای خودم کمک بگیرم و از او بخواهم که در این راه به من کمک کند
نکته عالی که در این فایل یاد گرفتم برای من این بود که وقتی که تغییر می کنم اتفاقات زندگی من هم خیلی آرام آرام رخ می دهد
این بدان معنی است که باید متوجه تغییرات اطراف خودم باشم چرا که همه چیز در پیرامون من در حال بهتر شدن است و این من هستم که باید به آن توجه کنم
این صحبت های استاد واقعا برای من درس دارد
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام دوست عزیزوقتی به احساس لیاقت برسی میفهمی خودت و خودت و خودت برای خودت کافی هستی و دیگران دیگه برات نثل گلهای توی باغچه میشن بودن به به نبودن مهم باغچه دلت هست که میشه باز گلی توش بکاری
دوست عزیز وقتی نگات از دیگران به خدا برسه دستاش برات میفرسته و باید مراقب باشی خدا رو ببینی نه اینکه باز به اونا وابسته بشی.
چقدر وقتی با خودمون به صلح برسیم رابطه مون با خدا و دیگران که آنان هم روح خدا در اونا دمیده شده باز خدا رو میبینی و بدون وابستگی و احساس بد ادامه میدی.
وقتی به خودمون ارزش بدیم و بگیم تو میتونی اینبار خودی نشون میده و رابطه مون با خودمون خوب میشه.
چقدر استاد قشنگ گفتن وقتی تغییر کنی اطرافت هم تغییر میکنه و درست همون اندازه اگه 10تغییر کنیم جهان اطراف مون هم 10 تغییر میکنند
فقط باید هواسمون باشه و توقعمون رو مراقبت کنیم برای دوست یا همسرمون که عددش 5بوده تغییرش 15میشه ولی خودمون که عدد مون 25 بوده میشه 35 هر دو 10تغییر کردیم ولی چون عدد مون فرق داشته جلوه کمتر یا بیشتری داره ولی یک اندازه بوده.
در پناه حق خوشحال و ثروتمند باشین.