گفتگو با دوستان 20 | فرایند تکاملی تغییر شخصیت - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

296 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ازاده نجفي گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بینظیررررررررررر

    استاد کاملا درست میگین

    کاملااااااااااا

    و صد در صد با این حرفتون موافقم که گفتین به محض تغییر نتایج میاد

    و منم مخالف این حرف دوست عزیزم شکیبا جان هستم که وقتی میوه میکاری باید صبر کنی تا درخت بشه

    این مثال درسته ولی نه در مورد تغییر خودمون و باورهام

    چرا اینو میگم؟!

    چون دقیقاااااا تو زندگیم داره اتفاق میفته

    من تو روابطم خیلی مشکل داشتم و همینجوری که تو کامنت های قبلم گفتم به صورت کاملا جدی تا پای طلاق رفتم و فقط میگفتم من مشکلی ندارم و همسرم باید تغییر کنه

    ولی حدود یکی دو ماهه که من بصورت واقعا جدی و روزانه گاهأ تا 6،7 ساعت دارم فایل های رایگان رو گوش میدم و مینویسم و رو خودم کار میکنم

    الان رابطه عاشقانه‌ای با همسرم دارم

    و واقعا روزانه چندین بار از خدا سپاسگزاری نوشتاری و گفتاری دارم و میگم شکرت و ممنونم

    عاشقانه همسرم رو دوست دارم و تغییرات همسرم واقعا باورنکردنیه

    در مورد مسائل مالی از در و دیوار واسم واریزی میااااااد

    من میدونم از دستان خداست و میگم شکرت

    جوری بهم کار میخوره(اگه یادتون باشه کار من تدوین فیلم بود)

    تو این ایام محرم واقعا تا ده روز آینده وقتم پر شده

    و امروزم یه مصاحبه کاری عالی دارم

    دریافتی این ماهه من باورنکردنیه و تیرماه من رکورد 15 سال کار و تلاش رو کردم و

    اومدم بگم ازاده بالاخره همه بدهی های چند سالشو

    تیرماه تسویه کرد

    و منی که الان خوشحال‌ترینم

    چون به هیچ کس مقروض نیستم

    استاد به محض تغییر کردنم و گوش دادن فایل ها و عمل به آموزه ها

    نتایج عالی عاطفی،مالی و از همه مهمتر

    حااااااااال خوب این روزهام

    قابل توصیف نیست

    با عشق بیدار میشم

    با عشق به همسرم نگاه میکنم

    با عشق میام سراغ گوشیم که استارت روزم با فایل های ارزشمند شما رقم بخوره و

    اومدم نوشتم که بگم همه خانواده عزیز عباسمنشی من

    به محض تغییر نتایج رو میبینین

    دیدم که میگم

    و بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    از شما استاد عزیزم که تو هر جنبه از زندگی با تغییر خودتون بهمون یاد دادین که ما هم میتونیم فقط باید بخوایم و تغییر کنیم

    راستی اینم از جنبه سلامتی بگم

    من بعد از 4 سال استارت باشگاه رو زدم و دوباره حال خوب بعد تمرین رو دارم تجربه میکنم و حال من عااااااااالیه و خدایا شکرت

    عاشقتونم استاد و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1146 روز

    سلام به استاد عزیز و نازنینم و مریم جون عزیزم تمامی دوستان گرامی.

    زمانی که شروع به تغییر می‌کنیم از همون ابتدا طبیعتاً نمی‌تونیم در عمل، تمام انرژی و قوای خودمونو برای آگاهی‌هایی که کسب کردیم بزاریم چون انقد عادت‌ها و افکار و باورهای سمی زیادی داشتیم که کنترل و تمرکز برای تغییر‌ هر کدوم ،نیاز به زمان وتکامل خودشو داشت.

    یادمه وقتی شروع به تغییر کردم ،توقعم از خودم خیلی بالا بود فک میکردم در عرض چند ماه می‌تونم تمام مشکلاتم رو تو زمینه‌های مختلف حل کنم و خیلی زود به خواسته‌هام برسم.

    منی که تو تمام زمینه‌ها مشکل داشتم نمی‌تونستم برای شروع تمرکزمو روی همه اون‌ها بزارم .به همین جهت مدتی میومدم تو یه زمینه‌ای خودمو درست می‌کردم می‌دیدم تو زمینه دیگه هنوز افکار و باورها و رفتارهای ناجالبی دارم مثلاً اگه تمرکزمو تو زمینه ثروت گذاشته بودم ناخودآگاه تو زمینه‌هایی مثل روابط با دیگران به خصوص با همسرم به مشکل برمی‌خوردم. اشتباهی که تو این دوران داشتم این بود که فک میکردم هر زمینه‌ای قاعده و قوانینهای خاص خودشو داره .نمی‌دونستم رعایت اصول قوانین شامل بدست اووردن تمام خواسته‌ها و هدف‌ها می‌تونه باشه مثلاً وقتی فاکتور اصلیمون داشتن احساس خوبه، خب این احساس خوب تو همه ی زمینه‌ها لازمه .

    تمرکز کردن به زیبایی‌ها وتوجه کردن به نقاط مثبت آدم‌ها، تو همه ی زمینه‌ها تاثیرگذاره . در کل که متوجه شدم اگه بتونم اصولی و دقیق، قوانین جهان رو جدی بگیرم و خودمو متعهد کنم به انجام و رعایتشون، حتماً نتایج خوبی دریافت خواهم کرد.

    دیگه مثل گذشته تمرکزمو روی یه موضوع نمیزارم سعی می‌کنم تا جایی که می‌تونم آگاهیهایی که نسبت به قوانین جهان هستی پیدا کردمو، در طول روز رعایت کنم.

    چون دوره‌های زیادی از استادعزیز رو کار کردم و واقعاً به طور جدی رو هر کدوم از دوره‌ها چندین بار تمرکز گذاشتم به نسبت آگاهی‌های زیادی کسب کردم و تجربه‌های زیادی از استاد شنیدم و در نهایت با تضادها و مشکلات زیادی مواجه شدم که خدا رو شکر الان تونستم در برابر هر کدوم واکنشهای مثبتی داشته باشم. در واقع تغییر افکار و باورها چیزی نبود که خیلی راحت بتونم تغییرشون بدم. برای تکامل وبدست اووردن هر کدوم از خواسته‌ها و اهدافی که داشتم واقعاً نیاز به صبر داشتم. منظور دوستمون از صبری که گفتن همین بود که در راستای گذروندن تکاملمون برای ایجاد تغییرات شگفت انگیز و بدست اووردن خواسته‌ها و رشد و موفقیتی که در راه رسیدن به اهدافمون داشتیم باید صبری با احساس خوب داشته باشیم .یعنی تمام سعیمون بر این باشه که با توجه به هر موقعیت و شرایطی که قرار داریم با احساس خوبی که داریم، سعی کنیم از زندگی لذت ببریم .که خب دوره ی احساس لیاقت روی این موضوع ،خیلی خوب کار کرده که خودمون رو همونطور که هستیم بپذیریمو و دوست داشته باشیم و در کنار این حس خوب ،نسبت به خودمون دنبال تغییر ضعف‌ها و نواقص اخلاقیمون هم باشیم.

    ما پذیرفتیم که تا ،زنده هستیم نیاز به تلاش برای تغییرات داریم .تا با وارد شدن به هر چالش و با دیدن هر تضادی جا نخوریم و بتونیم درست عمل کنیم اون موقع است که نتایج دیده میشه .

    نباید از خودمون توقع و انتظارمون بالا باشه طوری که برای هر تغییری به خودمون صدمه و آسیب بزنیم.

    آسه و پیوسته رفتن خیلی بهتر از عجله کردن و زود به اتمام رسوندن وبرگشت خوردن وزمین خوردنه!

    اگه از استاد عزیز،در تمام زمینه‌ها موفقیت‌های بزرگی می‌بینیم به خاطر اینه که همیشه و در همه حالی هنوزم که هنوزه با گرفتن این همه نتایج بزرگ و عالی بازم در خودشون نیاز به تغییراتی می‌بینن و هر بار خودشون رو وارد چالشهای زیادی می‌کنن.

    همین باید الگوی مناسبی باشه تا وقتی اگر نتیجه حاصل شد مغرور نشیم و فکر نکنیم دیگه کافیه! خیر! ما تا ابد و تا زنده هستیم به چنین دستاوردها وآگاهی ها نیاز داریم. که مدام باید یادآوری و تمرین بشه.

    که به میزان وقت گذاشتن و اهمیت دادن و تمرین کردن نتیجه می‌گیریم.

    یه موضوع دیگه‌ای که موقع تغییراتمون باید بش دقت داشته باشیم اینه که، از زدن این جمله پرهیز کنیم مثلاً من مدام به خودم می‌گفتم« از این به بعد میخوام دیگه فلان اخلاقو داشته باشم. فلان برخوردو داشته باشم » .و هر باری که این وعده وعیدها رو به خودم میدادم متأسفانه نمی‌تونستم درست عمل کنم .با هر اشتباهی، مرتکب اشتباهات بیشتری میشدم چون از خودم توقع میکردم که نباید اشتباهی کنم.

    به همین جهت به احساس بد می‌رفتم و با اون احساس بد نمی‌تونستم عملکردهای بهتری داشته باشم.

    یاد گرفتم هر صبحی که از خواب پا میشم تمام تمرکزم برای تغییرات، فقط برای همون روز باشه نه به دیروزی که گذشته، فکر کنم و نه به آینده ی نامعلوم !

    از وقتی که این تمرین رو جدی گرفتم در واقع خیلی اصولی تمرین ستاره قطبی رو تو دوره 12 قدم اجرا کردم ،رشد بیشتری کردم.

    ناگفته نمونه آموزه‌ها و تجربه‌های استاد عزیز در رابطه با جدی نگرفتن این دنیا هم ،بی تاثیر نبوده.

    اینکه یاد بگیریم تعلقات و وابستگی‌های دنیویمونو کم کنیم و باور داشته باشیم که ما هم مثل خیلیا موقتی تو این دنیای مادی زندگی می‌کنیم و قرار نیست تا ابد در این دنیا باشیم. پس بهتره سعی کنیم رهاتر زندگی کنیم .

    زمانی برای خودمون چارچوب و قانون بزاریم که شناخت کافی از خودمونو و این جهان داشته باشیم .

    خیلی وقتا تکلیف خودمون با خودمون معلوم نیس ونمیدونیم دقیقا چ‌خواسته یا هدفی داریم فقط الکی خوددرگیری داریم .

    با کارکرد دوره احساس لیاقت هم ، متوجه ی خیلی چیزا شدم . اینکه کسی که بیشتر از همه باعث آزار و اذیت و ظلم به خودم شده،کسی نبوده جز خودمم .

    منی که طبق افکار و باورها و فرکانسی که خودم به جهان می‌فرستم اتفاقات بیرون رو دریافت می‌کنم، مهم نیست تو چه زمینه‌ای؟! هرچی که هست و نیست ،بیشتر از کانون توجه خودم خلق میشه. پس خودم یکه و تنها عامل خلق زندگی و اتفاقات زندگیم هستم .اینم متوجه شدم که برای رشد و تغییرات، نیاز به برخورد با مشکلات و تضادها دارم. پس با تضادها جنگ و مقابله‌ای ندارم. اون‌ها رو می‌پذیرم. وقتی همه ی امورات زندگیمو به خداوند بزرگ سپردم مطمئناً برای نیازه من ،این تضادها بوجود میان .پس به جای جنگیدن سعی می‌کنم باهاشون کنار بیام و دنبال حل مسئله باشم و به اندازه ی سهم خودم، کاری که باید انجام بدم رو بدم و بقیشو به خود خدا بسپارم.

    پس اینجا متوجه شدیم که ایمان به خدا و شناخته هرچه بیشتر نسبت به خدا چه تاثیرات مثبتی توی روند زندگی و بدست اووردن آرامش و احساس خوشبختی داره.

    هرچی بیشتر پیش میرم بیشتر می‌فهمم نیاز به آگاهیهای بیشتری دارم و نیاز به تلاش بیشتر، برای تغییرات بهتر!

    نه تلاشی که باعث شکنجه و آزار خودم بشم تلاشی که بدونم هر روز نیاز به یادآوری آموخته‌های استاد عزیز دارم .

    به خودم سخت نمی‌گیرم تا روزا بهم سخت نگذره.

    نگه داشتن احساس خوب را لازمه تغییرات اساسی خودم می‌دونم .

    پذیرفتم که هیچ دلیل و منطقی برای بودن در احساس بد توجیه موجهی برای خداوند و قوانینش نیست. به همین دلیل در چنین مواقعی راهکارهای لازم با ابزارهای لازم رو تو ذهنم مرور می‌کنم.

    خواسته هامم با رشدی که کردم تغییر کردن .

    اهداف و خواسته هام رنگ و بوی دیگه ای گرفتن.

    با توجه به آرامشی که پیدا کردم ،فک میکنم خواسته های الآنم قشنگ تر و بهترن .به قول استاد چیزایی باشه که دو دنیا رو براتون داشته باشه .

    سعی میکنم در طول روز ،شادی وهیجان وانگیزه داشته باشم طوری که از زندگیم با داشته هام تو همه ی زمینه ها ،لذت ببرم.

    از اینکه بعد از گذشت این همه سال تا حدودی بالاخره تونستم غلبه بر افکار و باورهای اشتباه خودم داشته باشم خداوند را سپاسگزار و بی‌نهایت از استاد عزیزم ممنونم.

    خدا را به خاطر همه ی داشته‌هام سپاس میگم .از اینکه همیشه ،همه جوره حواسش به من هس، ازش ممنونم.

    امیدوارم خداوند عمری طولانی و پرعزت به همگی ما عطا کنه تا بتونیم از فرصتهامون به نحو احسن استفاده کنیم.

    استاد جونم عاشقتم بهترین معلم و بهترین الگوی زندگیمون بودی و هستی.

    الهی باشی همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      سلام خانوم رحیمی تبار عزیز

      واقعا لذت میبرم وقتی کامنت شما روی اینجا میبینم و با ولع تمام شروع میکنم به خوندن ،چون مطمئنم اینقدر موشکافانه به برسی و شناخت از قوانین میپردازین و خیلی روان این آگاهی ها رو مکتوب میکنید

      قبلا اگر کامنتی میخوندم از شما زیاد درکش نمیکردم ولی لذت میبردم ،اما الان که 12 قدم تا قدم چهارم پیش رفتم بیشتر میفهمم حرفهای شما رو

      وقتی از خودشناسی خودتون میگید و اینکه با رعایت این منطق که باید هر طور شده توی احساس خوب بمونید اینجا نوشتید تمام آگاهی های 12 قدم برام مرور شد و با تمام سلولهای بدنم به درک درست از قوانین ثابتی که استاد توضیح میدم میرسم

      سپاسگزارم از شما برای وجود ارزشمندتون در این سایت الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1146 روز

        سلام به شما دوست عزیز هم فرکانسی.

        دقیقاً همینطوره هر باری که دوره‌ها رو مرور می‌کنیم چون خدا را شکر به مدار بالاتری میریم، هر بار به درک بهتر و قشنگ‌تری از این دوره‌ها می‌رسیم. بخصوص دوره ی 12 قدم که دوره خیلی کامل و جامعی هستش.

        و در مورد تمام دوره‌ها صحبت شده . منم از کار کردن این دوره خیلی لذت می‌برم با وجود اینکه چن بار این دوره رو کار کردم همچنان مشتاقم در اسرع وقت دوباره از اول این دوره رو مرور کنم چون فک می‌کنم همیشه نیاز به تکرار و تمرین این دوره‌ها دارم.

        هدفمون از کارکرد دوره ها خیلی مهمه و همین ما رو مشتاق تر وبا انگیزه تر از قبل میکنه که ادامه بدیم.

        منم برای شما آرزوی موفقیت و سلامتی و خوشبختی و آرامش و ثروت رو خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      هدی قائمی گفته:
      مدت عضویت: 890 روز

      سلام ناهید عزیزم بسیار کامنت پرمحتوا و تأثیر گذاری رو بجاگذاشتی ازت سپاسگزارم هرانچه که نوشتی از دل و هدایت خدا بود که انقد ب دلم نشست انشالله موفق و ثروتمند و سرشار از آرامش باشی دوست خوبم

      از استاد عزیز و مریم بانوی مهربان هم سپاسگزارم برای خلق این سایت توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1146 روز

        سلام به شما دوست عزیزم.

        انشالله به کمک و یاری الله بتونیم تو این مسیر قدمهای محکم تری برداریم .

        زندگی پر از چالش وتضاده و ما اینجایم که بتونیم در برابر این چالش وتضادها درست مقابله کنیم .

        منم برای شما آرزوی موفقیت روز افزون وسلامتی و شادکامی ، از خداوند منان خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَهِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ ۚ هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ

    این ساعت که درش شک دارید با پیروی کردن رخ میده و این راه راست ِ

    سلام به روی ماهت استاد جونم

    چقدر من عاشق این آیاتم که در لحظه داره هدایتمون میکنه

    خدایا شکرت

    چه همزمانی داشت این فایل با ستاره قطبی صبح من و آیاتی که صبح خوندم

    چرا باید در تکرار شب و روز تفکر کنیم

    چون خدا میدونه انسان فراموشکار و باید هر روز تکرار کنه تا گمراه نشه

    واقعا آدم یادش میره از کجا به کجا رسیده

    منم به این ایمان رسیدم به محض تغییر فرکانسم در هر لحظه جهان اطرافم همون لحظه تغییر میکنه

    یه نمونه اش بگم که الان یادم اومد

    دخترم داشت با پدرش تصویری صحبت می‌کرد و ی سوالی از دخترم پرسید که ذهن من رفت تو خاطرات تلخ و من در صدم ثانیه مچ شو گرفتم و تو مغزم شروع کردم به تحسین شوهر سابقم و تمام خوبی هاشو به یاد آوردم خدا شاهدِ همون لحظه شوهرم مدل حرف زدنش تغییر کرد و شروع کرد از من قدردانی کردن و به دخترم از خوبی های من گفت ، همون لحظه و من دیوانه شدم از قدرت فرکانس و قانون آینه یی این جهان

    و زمانیکه ما با کنترل ذهن در لحظه حضور داریم ، هدایت و دریافت می‌کنیم

    هدایت هم جریانی که هر لحظه یا بهت میگه کاری و انجام بدی یا میگه انجام ندی

    اصلا هدایت و من اینجوری درک کردم که نیرویی که عامل عمل صالح میشه

    ما هر لحظه در حال انجام اعمالی هستیم هر لحظه هر لحظه

    این هدایت بهت مسیر و نشون میده برای هر حرکتی

    و زمانیکه در آرامشی هدایت و دریافت میکنی

    اگه در آرامش نباشی بجای هدایت ، ذهنت جهت حرکت و بهت نشون میده

    ذهن هم که حاصل شنیده ها و تجربیات گذشته اس

    پس اگه من هوشیار باشم در هر لحظه ، طبق هدایت عمل می‌کنم و البته نتیجه هم راضی ام میکنه

    واسه همینه که خداوند میگه کسانی که بندگان من هستن نه غمی دارن نه ترسی یعنی آرام هستن و هدایت و دریافت می‌کنن خب نتیجه اش هم میشه زندگی بهشتی

    آیات 61 تا 73 سوره زخرف که امروز خوندم دقیقا این پروسه رو توضیح میده

    حالا برای مهارت تغییر زندگی مون باید مهارت در کنترل ذهن و بالا ببریم

    به اندازه یی که کنترل ذهن داریم

    به اندازه یی که با کنترل ذهن آرام هستیم و در لحظه حضور داریم میتونیم جهان و تغییر بدیم به خواست خودمون

    داشتم مستند کشفیات داروین و چند روز پیش میدیدم

    داروین با حضور در لحظه و نگاه کردن به طریقه زندگی زنبورها و عمل تکثیر ارکیده توسط زنبورها به ی سری قوانین پی برده

    خب اگه داروین آرام نبود و در لحظه حضور نداشت اصلا متوجه این موضوعات می‌شد ؟؟؟

    این قوانین از اول در جهان بوده منتهی هر انسانی که حضور داره میتونه به این قوانین دسترسی داشته باشه

    خودم بارها امتحان کردم ، زمان‌هایی که حضور دارم خداوند درهایی از علم و آگاهی به روم باز میکنه و من به حالت متحیر انگار فقط گوش هستم

    ی حس خیلی باحاله که عاشقشم

    و دلم می‌خواد همیشگی باشه

    فقط باشی و دریافت کنی

    خدایا شکرت برای این لحظه باشکوه

    استاد سپاسگزارتم برای این فایل بینظیر

    مریم جونم سپاسگزارتم که آگاهی ها رو گسترش میدی عزیزم

    خدایا سپاسگزارتم که من را انسان خلق کردی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      سلام سارا خانوم عزیز

      بسیار ممنونم بابت نوشت این کامنت پر از آگاهی

      وقتی داشتین راجب هدایت صحبت میکردین و به زبان ساده توضیح میدادین چقدر درکم نسبت به هدایت بیشتر شد ،یعنی فهمیدم هدایت یعنی نیروی فراتر از ایدهای که مغز ما به ما میده و چقدر زیبا توضیح دارین که هدایت همیشه هست و زمانی در مسیرش قرار میگیرم که خودمون انتخابش کنیم اونم با احساس آرامش و چه زمانی احساس آرامش داریم زمانی که کانون توجه ما روی زیبای ها باشه و حاصل این کانون میشه احساس خوب و جهت در مسیر هدایت

      درک من الان این شد که در هر شرایطی ما در حال حرکت هستیم یعنی چه در شرایطی که احساس خوب نداریم و مغز ما بر حسب تجربیات ما در گذشته هدایتمون میکنه و نتیجش هم میشه چیزی که قبلا تجربه کردیم و چه زمانی که ما با کنترل توجهمون و احساس آرامش به نیروی فراتر از مغز اجازه میدیم مسیر به ما نشون بده و هدایت بشیم به چیزی متفاوت تر از تجربیات گذشتمون

      مثال بسیار زیبای زدین از مکالمه شوهرتون و فرزندتون که قشنگ باعث شد کد این آگاهی جا بندازم توی باورهام

      بسیار ممنونم ازتون و بسیار سپاساگزارم از حضور ارزشمندتون در این سایت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا جوهری گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام سارای عزیز

      سپاس از اینکه با ارتباط زیبایی که با قرآن برقرار کردی ودر عمل تو زندگیت مثالهاش رو عنوان میکنی

      چقدر مسیر هدایت رو هموارتر میکنی با نوشتن کامنتهات وتاثیر گذاری که داری

      اینکه تکرار شب وروز نشونه ای هست که انسان فراموش کاره وبا تکرار باید یادآوری کنه که چطوری نعمتها وهدایت خداوند رو هر لحظه دریافت میکنه رو باید یادآوری کنم

      ومسیر هدایت رو آگاهانه با آرامشم در لحظه پیدا کنم وفرکانس ارسالی ام من رو تو حال خوب نگهداره

      نه اینکه ذهن منطقیم به شنیده ها ودیده ها وگذشته، حتی اتفاقات طول روز رو برام بازگو کنه (از چند ساعت قبل که نا آگاهانه از احساس خوبم دور بودم) واین توجه ،استمرار

      وحرکت کردن رو به جلو رو از من بگیره

      خداوند اون لحظاتی که درهایی از علم وآگاهی رو براتون باز میکنه ولذت میبرین رو بیشتر کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    بنام خدایی که همواره در حال هدایت کردن ماست و راههارو هموار میکنه و قدرت تمام عالم در دستان اوست .

    سلام به همگی‌ . استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم به خاطر قسمت نشانه ی امروز و همه امکانات بینظیر سایت که باعث میشن هرروز آموزشهارو پیش بگیریم و از مسیر قانون دور نشیم .

    یکی از مهمترین موانع ذهنی که باعث ایجاد من ذهنی میشه اینه که ما تمرکز می‌کنیم روی دیگران و می‌گیم این‌ها باید تغییر کنند تا زندگی من بهتر بشه .

    الان من چی فکر میکنم که توهم و چرت و پرتهای ذهن منه ؟

    این که نمیشه من با این حد از تواناییها به ثروت برسم .‌ حالا تواناییهای من کمن ؟ اصلاااا

    من بینهااایت توانمدم. از هر انگشتم یه هنر میریزه. پر از اطلاعاتم ،مسئولیت پذیرم، واقعا واقعا توانمندم نه اینکه بخوام الکی بگم.

    من میتونم کسب و کار خودمو داشته باشم. میتونم رئیس خودم باشم. من آدمِ کار کردن واسه دیگران نیستم واقعا. به من میخوره که رهبر خودم باشم چون به شدت متعهد و قانونمندم.

    چی باید تغییر کنه که زندگی من درست شه ؟

    همه این تفکرات، مانع هستن و ذهن منو دارن میسازن. همه چیز توی دنیا تکاملیه اگر بخوایم به زمین نگاه کنیم متوجه میشیم که زمین یه سیاره مذاب وحشتناک بوده اما طی تکامل و طی تضادهایی که به وجود اومده، زمین امروزی رو که مناسب برای زندگی موجودات زنده است به وجود آورده.

    تضاد و تکامل با هم رابطه مستقیمی دارند وقتی که تضاد شکل می‌گیره در ذهن ما خواسته به وجود میاد و باعث میشه که ما به سمت خواسته‌مون حرکت کنیم خیلی از موارد رو یاد بگیریم پیش بریم و پیشرفت کنیم .

    یه نکته جالبی که همین الان به ذهنم رسید اینه که پیش رفتن مساوی با پیشرفته یعنی من وقتی می‌تونم بگم که من پیشرفت کردم که پیش برم که عمل کنم که اقدامات لازم رو در جهت یادگیری یا در جهت بهبود شرایط خودم انجام بدم اون وقت هست که من می‌تونم بگم پیشرفت کردم

    یه مدل پیشرفت دیگه هم داریم که در جهت عکسه یعنی اگر من یک سری کارها رو که مطابق با قوانین نیستند انجام بدم و عملی در جهت بهبود شرایط خودم انجام ندم از اونجایی که جهان همواره در حال گسترش پیدا کردن و بهبود پیدا کردنه من همون سر جای قبلی می‌مونم و از اونجایی که جهان در حال پیشرفته از من پیشی می‌گیره و من رو پشت سر خودش جا می‌ذاره.

    از اونجایی که همه چیز در جهان در حال تغییر این نشون میده که ذهن ما هم می‌تونه تغییر کنه و می‌تونه بهبود پیدا کنه و شرایطم می‌تونه تغییر پیدا کنه .

    یه نکته کلیدی اینه که اگر قانون تغییر برای همه این دنیا صادقه پس می‌تونه برای شرایط زندگی من هم صادق باشه اما این در صورتیه که من پیش برم و اقدام کنم و روتین مناسبی رو داشته باشم که هر روز بلا استثنا اون کارهای ویژه رو که برای خودم در نظر گرفتم رو انجام بدم.

    با وجود اینکه ما در مقابل عظمت این جهان مثل یک غبار هستیم اما از اونجایی که جهان هستی دارای قوانین ثابتیه ما می‌تونیم با ایجاد تغییرات در وجود خودمون اتفاقات بزرگی رو در زندگی خودمون رقم بزنیم.

    تغییر انتها نداره

    به ذهن خودت تکیه نکن . اگر روحتو تغذیه کنی و رو خودت کار کنی و تغییر کنی و اقدام کنی و بعد بعد صبور باشی ، همه چیز توی زندگی تو تغییر میکنه.

    اگر‌داری روی خودت کار میکنی همه چیز باید تغییر کنه. شاید اولش اتفاقا باب میل تو نباشه اما قطعاااا این اتفاقا به نفع تو هستن .

    فایلها رو فقط به خاطر این که خوابت ببره گوش نده . فقط به خاطر این که حالت خوب بشه گوش نده

    گوش بده که بعدش با خودت بگی من الان با توجه به این آگاهیها چطور میتونم اقدام کنم که خودمو تغییر داده باشم.

    عزت نفس. عزت نفس . عزت نفس خیلییی مهمه

    اگر مرفه‌ترین خانواده دنیا رو داشته باشی متشخص‌ترین و مهربون‌ترین و ساپورتیوترین خانواده دنیا رو داشته باشی اما تو عزت نفس نداشته باشی یعنی هیچی نداری.

    اگر توی بهترین دانشگاه دنیا درس خونده باشی بالاترین سطح مهارت‌ها و تخصص رو داشته باشی اما عزت نفس نداشته باشی یعنی هیچی نداری.

    اگر بهترین پارتنر دنیا رو داشته باش یا بهترین بچه‌ها رو داشته باشی اما تو عزت نفس نداشته باشی یعنی تو هیچی نداری و هیچی نمی‌تونه دست تو رو بگیره و زندگی تو تبدیل می‌شه به بدترین زندگی که یک شخص می‌تونه تجربه‌اش کنه.

    اگر تو زیباترین فردی باشی که عالم به خودش دیده اگر خوش هیکل باشی اگر خوش صحبت باشی اگر توانایی‌های خیلی زیادی داشته باشی اما عزت نفس نداشته باشی هیچ کدوم از این‌ها نمی‌تونه به تو کمک کنه تا زندگی جذابی تجربه کنی.

    اگر علایقت رو بدونی اگر اقدامات زیادی انجام بدی اگر با تمام وجودت پیش بری و هر کاری که از دستت بر میاد رو انجام بدی اما اگر عزت نفس نداشته باشی کارات به هیچ جا نمیرسه و هیچ نتیجه‌ای رو نمی‌تونی خلق کنی .

    وقتی آدم به یک سری خواسته ها میرسه و بعد بیخیال میشه … دوباره به عقب برمیگرده و همه رشته هاشو پنبه میکنه. وقتی دچار روزمرگی میشی ، چون تضادها کمتر شدن ،حتی اگر‌همه چیز خوب باشه با خودت که بگی خب من دیگه راهو بلدم … میفتی تو تله .

    یه قانون کلی و اصلی هست . جهان در هرلحظه داره با فرکانسهای الان من اتفاقهای بعدی زندگی منو خلق میکنه.

    خیلی مهمه که من در هرلحظه آگاه باشم که دارم چیکار میکنم و چه گلی میکارم و چه دسته گلی به آب میدم ؟؟

    این که این ویژگیو داشته باشی که همیشه بهتر بشی و اگر تلاش کنی همیشه به سمت مثبت حرکت کنی ، شرایط هیچوقت بد نمیشه مگر این که اونم در جهت رشد تو باشه .

    اگر زندگیت پربار و هدفمند باشه دیگه وارد فضای غیر نمیشی چون هرروز داری یه کاری انجام میدی  در جهت رشدت .

    سعی کن در هر حوزه ای که هستی انقدر کار کنی که وقت نکنی کار دیگه ای انجام بدی .

    اگر داری از قوانین استفاده میکنی  و داره جواب میده ، پس قویتر از اون قانون استفاده کن آقااا

    نه این که کمترش کنی و بشینی نتایجو نگاه کنی و بیخیال قوانین بشی. 

    چون همه چیزایی که الان داری تجربه میکنی به خاطر فرکانسهای قبلته .

    جهان همون لحظه به همون اندازه ای که فرکانسهات داره تعییر میکنه  بهت پاسخ میده . ما توانایی تغییر به مدارهای خیلی بالاترو نداریم اما توانایی تغییر قدم بعدیو داریم .

    همه مون در باره مسائل مالی این توهمو داریم که باید یه بیل میزنیم اندازه یه ساختمون ساخته شده نتیجه بگیریم .

    وقتی که روی خودت کار می‌کنی ذهن همواره داره چرت و پرت‌های خودشو میگه اما کار درست اینه که هر لحظه قانونو به یادش بیاریم و درباره قوانین و باورهای درست باهاش صحبت کنیم.

    تجربه‌ای که من داشتم این بود که اون موقع که روی روابط کار می‌کردم هر چقدر که ذهنم شروع می‌کرد به چرت و پرت گفتن همون موقع با وجود اینکه به ظاهر نتایج تغییری نکرده بود، با خودم گفته بودم تا وقتی که این اتفاقات ناخوشایند رو ببینم به همون میزانم باید روی قوانین کار بکنم یعنی اگر این این اتفاق‌های ناخوشایند هنوز داره می‌افته پس به این معناست که باور من هنوز تغییر نکرده و تا زمانی که همه چیز تغییر بکنه من باید پیش برم بنابراین هر اتفاقی که می افتاد من شروع میکردم به بازگویی قانون و برای خودم می‌نوشتم میخوندم و روش تاکید می‌کردم تا اینکه بعد از مدتی همه شرایط تغییر کرد و عشق و آرامش و کیفیت وارد زندگی من شد و من کلا از محیط قبلی کنده شدم و مهاجرت کردم به جای جدید.

    پس الانم باید به همون میزانی که اون موقع روی روابط کار می‌کردم و تکرار می‌کردم قوانین در حالی که فکر می‌کردم که هیچ تغییری اتفاق نیفتاده الانم باید همونطوری روی ثروت کار کنم با وجود اینکه فکر می‌کنم که تغییر خاصی اتفاق نیفتاده در حالی که داره تغییرات اون زیر زیرا اتفاق می‌افته باید قانون رو تکرار کنم برای خودم بازنویسی کنم بازگویی کنم تاکید کنم روی قوانین تا بعد از مدتی تغییرات بیشتر و بارزتر بشه و مدار من تغییر کنه و نتایج مستمر بشه.

    ما نمی‌تونیم باورهامونو یهو خیلی خیلی بهتر کنیم اما قدم به قدم این اتفاق می‌افته بنابراین باید هر روز به صورت مستمر این کارو انجام بدیم یعنی روتینی باشه که بلا استثنا هر روز باید انجام بشه و هر روز قوانین رو با خودمون تکرار کنیم. نباید توی این شرایط فکر کنیم که نه من همه چیز رو بلدم و توی ذهنم تکرار می‌کنم قوانین باید گفته بشه باید شنیده بشه و درباره‌اش صحبت بشه انقدر باید این اتفاق بیفته تا روی عملکرد ما تاثیر بذاره و اقدامات جدیدتری انجام بدیم.

    خیلی چیزها توی کسب و کار ما هست که معمولاً ازش فرار می‌کنیم و نمی‌خوایم که بریم تو دلش و خیلی چیزها رو یاد بگیریم فقط روی قوانین کار می‌کنیم و فکر می‌کنیم که کار کردن روی قوانین و انجام ندادن اون کارهایی که باید انجام بدیم موثره و بالاخره یکی از آسمون پیدا میشه که کارهای مخصوص ما رو انجام بده تا ما به نتیجه برسیم ما به قطع یقین باید وارد ترس‌هامون بشیم و کارهایی رو که لازمه پیشرفت در کسب و کارمون هست رو انجام بدیم پا رو ترس‌هامون بذاریم و یاد بگیریم و مستمراً ادامه بدیم تا نتایج تغییر کنه.

    همه مسئولیت‌ها و همه کارهایی رو که لازمه برای کسب و کارمون انجام بدیم رو باید با آغوش باز پذیرا باشیم هر کاری که بلد نیستیم رو باید یاد بگیریم و هر کاری که از انجام دادنش ترس داشتیم رو باید انجام بدیم باید بپذیریم که ما مسئول حل کردن مسائل کسب و کارمون هستیم و خدایی که همواره داره جهان رو مدیریت می‌کنه و همه موجودات رو هدایت می‌کنه همراه ماست و به ما کمک می‌کنه و راه‌ها رو برای ما آسان‌تر و هموارتر می‌کنه تنها در این صورته که نتایج تغییر می‌کنه اگر ما فقط قانون رو بدونیم و با خودمون بازگو کنیم اما عملیاتی رو که برای ما ترسناکه رو انجام ندیم هیچ وقت رشد نمی‌کنیم ما باید بتونیم بریم توی دل ترس‌هامون و کارهایی رو که لازمه رشد ما هست رو انجام بدیم یعنی اقدامات لازم رو داشته باشیم تا تغییرات به مرور وارد زندگی ما بشن.

    در غیر این صورت صبر هیچ معنایی نداره و هیچ نتیجه‌ای به همراه نخواهد داشت ما به اندازه که تغییرمیکنیم (از نظر باورهای درونی و اقدامات بیرونی )در همون لحظه نتایج رو می‌بینیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1299 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام دوست عزیزم غزل جان

      سپاس گزارم بابت کامنت زیبایی که گذاشتی

      خیلی خوشحالم که نتایج فوق العاده از روابط گرفتی و از اون جای قبلی کنده شدی و مهاجرت کردی

      منم خیلی اینو دوست دارم تجربه کنم

      فقط یه سوالی که ازت داشتم و خیلی کامنت های قبلیت بهم کمک کرده در حوزه ی روابط

      اینکه چه اقداماتی برای روابطت انجام دادی

      یا اینکه بری تو دل ترس هات این چیه برای روابط که من نتونستم رابطه ی دلخواهمو جذب کنم

      ممنون میشم اگه از اون پاسخ های عالیت بهم بدی

      بازم سپاس گزارم بابت این کامنت فوق العاده که بهم کمک کرد عزیزم

      میبوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        غزل عطائی گفته:
        مدت عضویت: 2399 روز

        سلام مهدیه جونم. امیدوارم عالی باشی.

        از خدا بپرس که چه چیزهاییو باید تغییر بدی عزیزم.

        قطعا بهت میگه . چون اقدامات باهم فرق میکنن عزیزم.

        باورها باهم متفاوتن چون تجربه ها و خانواده هامون متفاوتن .من اونموقع خیلی دقیق سعی میکردم قانونو اجرا کنم و روی هرباوری که میفهمیدمش کار میکردم و هر ایده ای ،(هرچند احمقانه )رو انجام میدادم.

        مقاومتم کم شده بود کلا . هرکیو میدیدم که ازدواج کرده یا شخصیتش مورد علاقه منه قلبم داغ میشد از عشق و تحسین.

        توی احساساتت بگرد ببین آیا مقاومتهات کمتر شدن ؟

        اگر داری متعهدانه پیش میری و رو خودت کار میکنی اما هنوز اتفاق دلخواهت نیفتاده ، فقط ادامه بده. همین!

        یکی از آشناهای نزدیک منم که به تازگی ازدواج کرده ، تجربه ش شبیه شما بود، فقط ادامه داد به تحسین و کار کردن رو باورهاش و یهو یه آدمی وارد زندگیش شد که واقعا معرکه ست. آدم دلش میخواد ساعتها بشینه نگاهش کنه انقدر که این آدم دوست داشتنیه.

        اگر داری خیلی دقیق پیش میری و ایمان داری به این موضوع ، پس قطعا به زودی خلق میکنی.

        ادامه بده .

        ادامه بده.

        خلقی که میخوای داشته باشی ارزششو داره .

        ناامید نشو.

        میشه واقعا اون چیزی که میخوای !

        فقط ادامه و ادامه و ادامه.

        اما نه با ناامیدی. با قدرررت و اقتدار پیش برو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2081 روز

    استاد گل کاشتی گل کاشتی

    مرسی

    استاد نمیدونی چقد خوشحال میشم وقتایی ک یه جمله ای رو بارها ازتون شنیدم و بد برداشت کردم و تو یه فایل جدید از یه زاویه جدید توضحیش میدید و بعد میگم عهههههه پس منظور این بوده پس من قبلا اشتباه متوجه شده بودم … اصا اون لحظه میگم وای وای چقد میتونم مسیرم و دوباره بهتر کنم😍😍😍

    … استاد من بارها از شما شنیده بودم ک اگ نتایج تغییر نمیکنه یعنی تو رو باورات کار نکردی

    و من خیلی میخورد تو برجکم اصا کل اون ایمان و امیدم محو میشد … میگفتم پس دیگ باید چکار کنم .. من نمیتونم .. من بلد نیستم ، لابد بقیه بلدن …

    ولی الان ک توضیح دادید دیدم ک منظورتون این بوده ک به اندازه ای ک رو باورات کار کردی نتیجه میگیری و باید اونارو ببینی و تحسین کنی تا باورات و تثبیت کنی و ادامه بدی برای رسیدن به ایمان بیشتر و به دنبالش نتایج بزرگتر… ( و اینم یه نکته ظریفی هست ک بهش رسیدم… دوستان وقتی هنوز تازه باوری ینی تازه کاری تو تغییر باورات… حتی نتایج کوچیک هم به سختی میبینی مثلا اگ یه پول جذب کنی خوشحال میشی ولی اگ مثلا مادرت یه لیوان چای برات بریزه اینو نمیبینی … یا اگ یه پرنده رو ببینی اصا بهش دقت نمیکنی ک این نتیجه تغییره باوراته … ولی هرچی جلو میری درکت بالاتر میره و میفهمی ک خدا داره باهات حرف میزنه با تک تک اتفاقات زندگیت … اگ ب اونجا رسیدی بدون خیلی پیشرفت کردی … اگ ریز شدی تو اتفاقات و هرچیز کوچیک و قد سرسوزنی رو دیدی و تحسین کردی بدون ک خیلی لطیف شدی … عارفای ما از یه نسیم سود میبردن از یه اواز پرنده دیوانه میشدن و میفهمیدن ک در مدار خوبی هستن ک اینارو تجربه میکنن بیخود نیست انقدر بزرگ هستن و محبوب شدن …اونا خیلی روح لطیفی داشتن خیلی خوب دقت میکردن ب نشانه ها)

    بعد متوجه شدم ک اتفاقا من کاملا تو مسیر بودم چون زندگیم پر از نتایج کوچولو هست ولی متأسفانه خیلی جدیشون نمیگرفتم ! فک میکردم یا من بلد نیستم رو باورام کار کنم و دارم اشتباه میزنم یا احتمال دوم اینه ک من دارم باورام و خوب عوض میکنم ولی چون دلیلِ اصلی باور نیست ، نتایجی هم در کار نیست …

    خلاصه کج فهمی کج فهمی 😁🤷🏻‍♀️… ک اونم میگم خداروشکر هر لحظه خدا بهتون میگه چی بیاید بگید جلوی دوربین …

    من خیلی خوشحالم ک اینجام

    امروز داشتم دوره عزت نفسم و ادیت میکردم یه معجونی ساختم از دوره … ک بیا و ببین

    تازه داره روم اثر میزاره تکونم میده … استاد شما میگید ک اگر تلاش میکنی ولی نتیجه نمیگیری مهم نیست … اعتماد بنفس یعنی بنازی به خودت ک تلاش کردی حتی اگر نتیجه نگرفته باشی بازم ب تلاشت افتخار کنی و ادامه بدی … اصا این جمله انقلابیه … بابا اگ آدما به تلاشی ک میکنن اعتبار بدن نه به نتیجه ک دیگ دنیا تو مشتشونه … چون من ادم نتیجه گرایی بودم … خودمو سرکوب میکردم نادانسته و مایوس میشدم از خودم… خب چمیدونستم ک تلاش مهم تر از نتیجه است… الان اصا دو سه ساعته ک دارم با خودم حال میکنم چون برای اولین بار واقعا بیخیالِ نتایج بدست نیومده و اومده زندگیم شدم و دارم فقط تحسین میکنم اراده و تلاشایی ک تو کل زندگیم کردم … بعضیاش نتیجه داده بعضیاش نتیجه اش کم بوده نبوده… ولی خب الان فهمیدم ک دیوانه وار عاشق خودمم … چون من واقعا انرژی میزارم برای هرچیزی ک میخوامش… من ب خودم افتخار میکنم ک اولین ساعتایی ک فایل میاد دانلودش میکنم ادیتش میکنم و چندبار گوشش میکنم و … من ب این تلاشم میبالم … من از اینک امروز با اومدن بابام یکم انرژی تو سلام کردنم بود خوشحالم اصا جلوی در قیافش دیدنی بود چقد ذوق کرد یهو تعجب کرد ک این مهساست ک انقد بلند و با اعتماد بنفس سلام میکنه بماند ک بعدش همش بهم محبت میکرد … نمیدونم باور میکنید یا نه ولی برای ساختن این عزت نفسی ک بتونه با انرژی سلام کنه و نترسه ک مسخره بشه من تلاش کردم … مهم نیست خیلیم پرفکت نبوده ولی هروز داره بهتر میشه چون دارم هروز آب و دون میدم به عزت نفسم… دوستان عزت نفس بهترین دوره ایه ک میتونی رو خودت کار کنی … هرچقدر میرم جلو بیشتر ازش خوشم میاد… بیخود نیست ک یکساله پیش یه شب ک دراز کشیده بودم به خدای خودم گفتم بهم بگه ایراد و پاشنه آشیلم تو چیه و یهو چشام خواب رفت و دیدم وسط فلوریدای سرسبزم و استاد عباسمنش جلوی درختای سبز وایساده بود و رو کرد بهم و گفت بیا این بدرد تو میخوره و تو دستش یه تابلوی بزرگ بود ک روش بزرگ و پر رنگ نوشته بود عزت نفس … و بعد پریدم از اون رویا و دیوانه شدم … خدا چقدر قشنگ میدونست چی بدردم میخوره چقدر خوبه بهش اعتماد کنیم ازش بپرسیم کجا بیشتر کار کنم؟ تو بگو تو امر بفرما و من گوش ب فرمانم… بنازم خدای ساده و بی شیله پیله رو … بنازم خدایی ک همه چیزش ساده اس… الهاماتش ساده است … زبونش ساده است… وصل شدن بهش ساده است… درخواست کردن ازش ساده است… ما ادما پیچیده تر از خداییم بخدا … انقد پیچیده و سخت کردیم همه چیزو ک فک میکنیم برای ب خدا رسیدن باید عالم باشیم سر ب کوه و بیابون بزاریم تا باهامون یکم حرف بزنه!!! خدایی ک با یه کلیک تو سایت میشه تو تک تک کامنت ها کلامش رو خوند … چقدر ساده و در دسترسه بخدا…دمش گرم دمتون گرم دم همه گرم

    این حرفا حالمو خیلی خوب میکنه بخدا

    یوقتایی خیلی تو سایت فعالم و یوقتایی میگم بابا بزار نتیجه بگیری بعد برو تو سایت … ولی الان دیگ خودمو لایق میدونم ک بیام کامنت بزارم و چیزایی ک تو ذهنم میگذره رو بگم …هروز ب هر اگاهی تازه ای ک میرسم بیام بنویسم… چون من دیگ نتیجه گرایی و میخوام کنار بزارم … چون کامنت من از کامنت بچهایی ک ازدواج خوب کردن ثروت خوب ساختن پایینتر یا بالاتر نیست … بابا این درک و اگاهی ک ادم بهش میرسه از خونه و ماشین و رابطه خوب بالاتره … چقد ادم ارامش میگیره چقد راحتر زندگی میکنه چقد سلامته چقد اصطکاکش با محیط بیرون کمتره چقد رها تره …اینا همش با ارزشه بخدا … ارزش واقعی تو این اگاهی هاست… اگر خونه و ماشین و همسر عالی رو همین امروز بهم بدن ولی من اگاهی و درک درست و خودباوری نداشته باشم بخدا لذتی ازشون نمیبرم…ماشینمو میگیرم برای فخرفروشی برای اینک بقیه فک کنن منم کسی هستم … ولی این خودباوری و درک ک باشه از اون ماشین برای رفاه و حس خوبم سود میبرم… بدونِ درک و اگاهی اون همسر و داشته باشم هروز میترسم ک ازم دور شه فلان شه … خب اصا لذتی از این چیزا نمیبرم… پس اگاهی خیلی خیلی مهمتره پس اگر کلی اگاهی داری کلی بهبود دادی شخصیتتو کلی ارامش داری خیلی ارزشمنده …من تلاش میکنم تلاش میکنم پس ارزشمندم پس کامنتم ارزشمنده پس انرژیم تو این سایت ارزشمنده … من نمیخوام برم تو غار و بعد ک نتیجه گرفتم بیام بیرون… من میخوام عاشق خودم باشم تو مسیر… تو هر ایستگاهی از اگاهی ک میرسم مینویسمش چون میدونم اینارو خدا میگه و اینا بدرد همه میخوره… فارغ از اینک خودم چه نتیجه ای گرفتم ک البته ایمان دارم نتیجه لاجرم میاد… عزت نفس عزت نفس عزت نفس والسلام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 68 رای:
    • -
      خدایا عاشقتم گفته:
      مدت عضویت: 1688 روز

      سلام و درود خدا بر شما و استاد عزیز و مریم بانو و همچنین دوستان گل عباسمنشی

      دوست عزیز واقعا از خوندن کامنت شما بسیار لذت بردم و بسیار انرژی گرفتم

      حرفاتون کاملا درسته و صحت داره.خدایا شکرت

      خداروشکر ک چقد خوب به این درک رسیدی و قانون رو درک کردی

      بیخود نیست که استاد انقد تاکید میکنن که برید کامنتا رو بخونید و آگاهی هایی که تو کامنتا هست تو هیچ کتاب و جاهای دیگه ای نیست از بس که دوستان به روشهای مختلف با خدا وصل شدن و قانون رو درک میکنن بصورت تکاملی

      من هم شما هم بقیه دوستان رو تحسین میکنم و برای هممون آرزوی سلامتی.موفقیت و آگاهی بیشتر و بیشتر میکنم و امیدوارم روز ب روز تعدادمون بیشتر شه.منم دارم شبانه روز فایلهای استاد رو با عشق گوش میدم و نگاه میکنم و رو خودم کار میکنم و مطمئنم بهترین نتایج رو میگیرم یقین دارم

      البته به قول شما مهم همین تلاش کردن و از مسیر لذت بردن هست بعدش دیگه نتایج تو زندگیمون سرازیر میشه و عادی میشه

      خدایا👑 بازم بینهایت سپاسگزارم

      خواهر گلم بازم از شما تشکر میکنم🙏🌹🙏و شما رو تحسین میکنم و براتون آرزوی بهترینا رو دارم

      خدا یار و نگهدار همگی شما دوستان🌹🙏🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد فتحی گفته:
      مدت عضویت: 3817 روز

      اعتماد بنفس یعنی بنازی به خودت که تلاش کردی حتی اگر نتیجه نگرفته باشی بازم به تلاشت افتخار کنی و ادامه بدی

      سلام عزیز دلم ..

      سه خرداد ۱۴۰۰ عجب روزی شد!

      با؟

      حضور شما

      با کامنت شما

      با تمام وجود ارزشمندت در این خانواده گرم و صمیمی خداروشکر ..

      چقدررر زیبا درک کردی

      وقدر زیبا نوشتی

      تحسین برانگیز وجود ارزشمندت

      نوشته ی پرانرژیت

      عشق بی قیدوشرطت

      چقدر خودتی اصلا

      این توحیدی فکر کردن و رفتار کردنت افرین افرین

      من سراسر لذت بردم واقعا ..

      خداروشکرررر

      دوست دارم عزیزدلم

      خداروشکر واسه وجود ارزشمند استاد جان

      شکر واسه قوانین ثابت الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سعیده سلطانی گفته:
      مدت عضویت: 1945 روز

      سلام مهسا جان

      عزیزم از بابت کامنت زیبات بی نهایت سپاسگزارم خدا با تک تک کلمات شما با من حرف زد از اینکه به نتیجه وابسته نباشم و مهم تلاش ما است و حتی نتایج کوچولویی که نوشته بودید دیدن و تحسین اشون کردن چقدر این موارد تو زندگی من بی نهایت است من صبح ها روزم را با صدای بلبل هایی که تو حیات امون آواز می خوانند شروع می کنم و در نهایت در مورد عزت نفس که گفتید تیر نهایی را زدید آنقدر کامنت آتون را دوست داشتم که به خودم گفتم چند بار دیگه باید بخوانمش بازم سپاسگزارم ازت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1790 روز

      سلام به مهسای عزیزم

      اول لطفا 1 عکس از صورت ماهت بزار ک ببینیمت

      دوم اینکه بینهااااااایت ازت سپاسگدارم بابت کامنت عااالی و زیبات

      و چقدررررررر عالی و درلحطه بود

      دقیقا چیزی ک من لازمش داشتم

      بینهااااااایت سپاسگدارم و تحسینت میکنم بابت درکی ک داری و برامون نوشتی ک ماهم بیشتر بفهمیم

      لدت بردم از اول کامنت ک نوشتی

      (((استاد من بارها از شما شنیده بودم ک اگ نتایج تغییر نمیکنه یعنی تو رو باورات کار نکردی

      و من خیلی میخورد تو برجکم اصا کل اون ایمان و امیدم محو میشد … میگفتم پس دیگ باید چکار کنم .. من نمیتونم .. من بلد نیستم ، لابد بقیه بلدن …

      ولی الان ک توضیح دادید دیدم ک منظورتون این بوده ک به اندازه ای ک رو باورات کار کردی نتیجه میگیری و باید اونارو ببینی و تحسین کنی تا باورات و تثبیت کنی و ادامه بدی برای رسیدن به ایمان بیشتر و به دنبالش نتایج بزرگتر…))

      دقیقا برا من بود

      و شنیدنش چقدر ارومم کرد

      واقعا کامنتت رو خوندم یادم افتاد ک چقدر بخودم افتخار میکنم تو مسیر موندم و ادامه میدم

      و مطمنم ک من باید درست بشم

      و چقدرررر سپاسگدار خداوندمم

      و چقدرررر سپاسگدار شماهستم ک با نوشتن این کامنت دلمو روشن کردی

      لطفا بیشتر برامون بنویس از اگاهی هات و درک کردنهات

      و مطمنم ک نتایجت هم دنبالش میان

      و ما بینهااااااایت خوشحال میشیم از خوندنشون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    روح اله عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 3979 روز

    صحبت های دوستان گاهی از مسیر درست خارج می شود و شروع به صحبت کردن در مورد مسائلی می کنند که جزو برنامه نیست. هدف استاد از انتخاب این تاپیک این است که افراد از شرایطی که قبل از آشنایی با استاد عباس منش داشتند و روند تغییرات خود از زمانی که با این سایت آشنا شدند صحبت کنند. اما بعضی از دوستان می آیند و در مورد قوانین جهان و نتایج افراد دیگر صحبت می کنند. یا درد دل می کنند و در مورد اتفاقات بدی که برایشان رخ داده صحبت می کنند تا دلسوزی جذب کنند. یا اصلا تغییری نکرده اند و همان شرایط قبلی را دارند و در مورد شرایط گذشته شان صحبت می کنند. یا در مورد نتایجی که از آموزش های استاد عباسمنش صحبت می کنند بدون اینکه بگویند این نتایج شامل چه چیزهایی بوده؟ از چه زمانی شروع شده؟ قبل از آشنایی با استاد بوده یا بعد از آن. قبل از اینکه تغییرات را شروع کنند چه شرایطی داشتند و چه تجربیاتی از باورهایی که داشتند گرفته اند و باورهای جدیدی که ساخته اند چه تغییرات جدیدی در زندگی شان ایجاد کرده است.

    به نظر من باید گروه تحقیقاتی یک فرمت و ساختار برای این گفتگوها مشخص کند. می شود این ساختار را با یک مثال مشخص کرد. مثلا فردی مثل من قبل از آشنایی با استاد عباسمنش و تا سال ها بعد از آن اعتماد به نفس خیلی پایینی داشتم. مدام از طرف دیگران سرزنش و تحقیر می شدم و مورد آزار و اذیت قرار می گرفتم. اما بعد از اینکه شروع به کار کردن روی عزت نفسم کردم دیگر کسی من را تحقیر نمی کند. حتی اگر اتفاق بیفتد که به دلیلی کسی من را مسخره کند تاثیری روی من نمی گذارد. دیگر کسی من را اذیت نمی کند و مزاحم من نمی شود. مشتری هایم کارم را تحسین می کنند و مبالغ بالایی که قبلا فکرش را هم نمی کردم را به من پرداخت می کنند.

    البته من نمی خواهم زیاد در مورد خودم صحبت کنم. به این دلیل که می خواهم موضوع برای دوستان مشخص شود. ما خیلی از مواقع صحبت های استاد عباسمنش را می شنویم. اما همان طور که ایشان می گویند برداشتی که خودمان دوست داریم و مطابق با باورهای قبلی مان است را می کنیم. استاد در طول این چند جلسه گفتگو کاملا توضیح داده که به چه شکل باید اتفاقاتی که برایمان رخ داده را توضیح دهیم. اما دوستان اغلب احساساتی می شوند و نمی توانند طبق ساختار مورد نظر صحبت کنند. سوال استاد این است که آیا قبل از اینکه شرایط تان بسیار سخت شود تغییر کردید یا در زمانی که شرایط تان خوب بود شروع به تغییر کردید؟ مفهوم این سوال این است که ما قبل از آشنایی با گروه یا بعد از آن تا زمانی که با جدیت و تعهد شروع به کار کردن روی باورهایمان کردیم چه شرایطی داشتیم و از وقتی شروع به کار کردن روی آموزش های استاد کردیم چه تغییراتی برایمان رخ داد.

    حتی دوستانی که فکر می کنند توانایی کنترل احساسات شان را ندارند صحبتی که می خواهند بکنند را بنویسند و کامل بررسی کنند تا موقع بیان آن دچار فراموشی و خارج شدن از مبحث نشوند. چون من خودم هم می دانم که صحبت کردن با استاد عباسمنش برای ما شاگردان این مکتب کار هیجان انگیزی است و کنترل احساسات مان سخت است. البته اینکه فرد تا چه حد بتواند کنترل احساسات اش را به دست بگیرد به عزت نفسش هم بر می گردد. اما وجود نوشته و داشتن یک کلیت و فرم ذهنی درباره صحبت هایی که می خواهیم بکنیم کمک می کند که مفید تر و موثر تر صحبت کنیم.

    راستش خودم هم برای روزی که نتایج بزرگی بگیرم و در کلاب هاوس در مورد آنها صحبت کنم لحظه شماری می کنم. امیدوارم چنین روزی نزدیک باشد ……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
    • -
      امین گفته:
      مدت عضویت: 1836 روز

      سلام بر برادر عزیزم آقا روح الله عزیز و نازنین

      روح الله جان من همیشه یه صداقت مثال زدنی تو کلام شما میبنم

      و همیشه تحسین میکنم شمارو و این یکرنگی و بی آلایشی و رک گویی و خلوص شما رو

      حتی یادمه یه جای هم دیدم خیلی محترمانه درباره تخفیف یکی از دوره ها نظرت رو بیان کردی

      و این نمیشه الا با کارکردن رو عزت نفس

      یعنی همونی که دلت میگه رو بگی

      یعنی دقیقا همون چیزی که استاد منظورشون از عزت نفسه

      یعنی خودت بودن

      فیلم بازی نکردن

      و من اینو در شما میبینم برادر عزیزم هر بار و تحسینش میکنم البته

      و ایمان دارم که یکی از بچه هایی هستی که میای تو کلاب هاوس

      و با گفتن از نتایجت

      اشک شوق رو از چشمای هممون جاری میکنی

      الهی آمین

      بهترین ها رو برات از الله یکتا آرزومند

      برادر نازنین و یک رنگم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      رستگارپناه گفته:
      مدت عضویت: 2409 روز

      بنام خداوند مهربان وبا سلام به استاد عزیزم

      خدمت دوست عزیزم اقای عبد

      ا لهی بخاطر این توصیه بسیار خوبی که دادند وبا تشکر از استاد بخاطر فراهم

      کردن این گفتگوهای بسیار عالی از خداوند سپاسگذارم که من ودوستان عزیز را دراین مسیر لذت بخش که پراز نعمت برکت فراوانی است هدایت کند که تا ابد ادامه بدهیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام

    وقتی آدم به یک سری خواسته هایش می رسد و بعد رهایش می کند این دقیقا همان قسمتی است که خیلی مهم است و انگیزه اش را حفظ کند مثل همان موقع که به آن تضادها برخورده است.

    همیشه باید روی خود کارکنیم و یک موفقیت باعث نشه که از ادامه راه منصرف بشویم و فکر کنیم که همیشه همه چیز درست شده است. جهان داره با فرکانس همین الان من داره خلق میشه پس خیلی مهم است که هر لحظه آگاه باشیم که دارم چه فرکانسی را ارسال می کنم.

    سعی کنیم که همیشه روی بهبودی مستمر خود کار کنیم و بخواهیم که این طوری اوضاع ما بهتر وبهتر شود.

    نخواهیم که به عقب بر گردیم یعنی همیشه طوری عمل کنیم و باورکنیم که روز به روز بهتر شویم یعنی عالی و عالی تر باشیم.

    زندگیمان پر بار و هدفمند باشد و کاری کنیم که همیشه این طور باشیم و یعنی هر روز یک کاری هدفمند داشته باشیم. این قدر روی پیشرفت خود کارکنیم که وقت نداشته باشیم برای کارهای بیهوده و دچار روزمرگی شویم.

    به محض تغییر ما؛ جهان هم تغییر میکند اگر از شرایط خود راضی نیستیم یعنی به اندازه کافی روی خود کار نکرده ایم یعنی به اندازه کافی تغییر نداشته ایم. به اندازه تغییر تو، جهان هم تغییرات دارد که موقعی است که تو باورها و فرکانسهای تو چقدر تغییر کرده باشد و اگر چیزی عوض نشده است یعنی تو به اندازه کافی تغییر نکرده ای و باورها و فرکانسهای تغییرات به اندازه ای نداشته است.

    به هر اندازه که تغییر کنی؛ جهان تو هم به همان اندازه تغییر می کند. یعنی همه چیز دست خودت است اگر از تغییرات راضی نیستی یعنی خود تو به اندازه کافی تغییر نکرده ای و باور و فکرت را به اندازه کافی تغییر نداده ای.

    به صورت بنیادین باید روی باورهایت کار کنی و آنها را همیشه بهبود دهی. به اندازه تغییرات تو جهانت هم تغییر میکند.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای:
    • -
      سیدمصطفی میردهقان گفته:
      مدت عضویت: 1892 روز

      سلام آیدا خانم

      چقدرلذت بردم کوتاه ولی پرمحتوا 2دفعه خوندم وبعد جواب دادم وبعد ازپاسخ بازهم میخوام کامنت زیباتون روبخونم منوبه فکرفروبرد میدونید گوش دادن به فایلها یک طرف کامنتهای شما یطرف به نظرم من اگه یکیش نباشه کار ناقصه وخداراشکر درمسیری که هستم هردوهست سپاس گزارم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    امین گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    به نام الله یکتا

    سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی نازنین و همه بچه های این گلستان الهی

    با یک حال عالی و احساس بسیار خوب به امید الله برای یک فایل نورانی دیگه میخوام بنویسم

    استاد عزیز و نازنینم من دوره ۱۲ قدم رو داشتم با سرعت نور گوش میدادم

    ولی وقتی تا قدم چهارم اومدم

    شروع کردم به دوره کردن و دوره کردن و دوره کردن این ۴ قدم و خدا میدونه چه الماس هایی کشف کردم

    یه چیزایی پیدا کردم تو صحبت های شما که اصلا میخوام برم فریاد بزنم تو کوه و دشت از لذت ناب حاصل از دریافت این آگاهی ها

    و خیلی خیلی حال خوبی دارم این روزها الحمدلله …

    و همزمانی دوره کردن عمیق این ۴ قدم با این فایل گفتگو با دوستان

    دیگه یه معجونی شده که فقط لذتش رو خودم میدونم و خدای خودم

    المنت الله که در میکده باز است

    زان رو که مرا بر در اون روی نیاز است …

    استاد نازنینم این تاپیک بی نظیر گفتگوی دوستان رو

    حاصل اون جوشش آگاهی ها در وجود بی نظیر و الهی شما میدونم

    که مثل یه آتشفشان از فرط انرژی میخواد منفجر باشه

    و این در و گوهرها رو حالا به هر شکلی برای ما به ارمغان میاره

    و دلیل دیگش رو اون احساس شوق و نیاز و اون حس غیر قابل تعریف ما به شما و آگاهی هاتون

    میدونم

    ممنونم از شکیبای عزیز و توضیحات بی نظیر شما برای این قسمت در باره تغییر و فراموشی …

    من سالها پیش یه فیلمی دیدم

    همیشه توی ذهنم این فیلم رو نگه داشته بودم بی اختیار

    از اون فیلم هایی که آدم میبینه و همیشه به یادشه

    و حالا احساس میکنم

    دیدن اون فیلم خیلی خیلی میتونه به من کمک کنه تو امروزی که دارم رو قانون و خودم کار میکنم و درک این داستان فراموشی قانون و لزوم تکرار هر لحظه اون با خودم

    خلاصه اون فیلم این بود :

    یه دختری بود که با یه پسر آشنا شدن و کلی از هم خوششون اومد و کلی باهم حرف زدن و قرارهای عاشقانه گذاشتن

    و فردا وقتی اون پسر رفت سر قرار دید که دختره نیومد

    و وقتی رفت دنبالش که ببینه چرا نیومده و دلیلش چی بوده

    دید که اون دختر اصلا انگار دیروز رو کاملا فراموش کرده و اونو اصلا یادش نمیاد

    خلاصه وقتی تحقیق کرد متوجه شد که این دختر اینطوریه که وقتی میخوابه و بیدار میشه همه اتفاقات زندگیشو فراموش میکنه

    و همیشه این سکانس پایانی طلایی تو یادمه

    که اون پسر و دختر بالاخره با هم با عشق ازدواج کردن و بچه دار شدن

    و راه حلی که پیدا کرده بودن این بود

    که یک ویدیو ضبط کرده بودن از خود دختره که به خودش میگفت که فلانی تو این داستان رو داری و تو این آدم هستی و اینم شوهرته و …

    و دختر داستان با دیدن اون ویدیو همه چی یادش میومد و روزش رو با عشق با خانوادش شروع میکرد …

    و حالا من امین هر بار که شما در باره فراموشی و لزوم تکرار هر روزه و هر لجظه قانون صحبت میکنید

    این فیلم و اون دختر فراموشکار رو رو به خودم یادآوری میکنم

    یعنی همیشه به خودم میگم

    امین مثل اون دختره تو هر بار چشماتو باز میکنی باید این آگاهی ها رو به خودت یادآوری کنی

    و من چند ماهه که یهو از رختخوابم بلند نشدم …

    و هر روز با خودم تکرار میکنم که من تو چه راهی هستم و چه هدفی دارم

    و وقتی هم که دیگه بیدار میشم به لطف الله یکتا و نور وجودی استاد

    اینقدر میشنوم و میشنوم و میشنوم شمارو

    که این قانون بشه شخصیت من

    و تو اون حال هم با دیدن الگویی مثل استاد

    که به نظره من شما معلم شماره یک قانون هستین تو تمام دنیا در عصر امروز ما

    وقتی میبینم استاد من میگن :

    بچه ها من از همه شماها بیشت تمرین میکنم و رو خودم کار میکنم

    وقتی میبینم استاد میگن بچه ها هر کی من رو از دور ببینه فکر میکنه من دیوانه ام اینقدر که دارم با خودم حرف میزنم

    وقتی استاد رو میبینم که میگن بچه ها من مدام دارم فایل های خودم رو میشنوم

    وقتی یه بانوی نازننین مثل مریم بانو رو میبینم با اینکه استاد میگن بچه ها ایشون از من بیشتر با خودش تو صلحه

    ولی وقتی تعهد مریم بانو رو میبینم که حتی استاد دارن با یک نفر تلفنی حرف میزنن ایشون دارن ازشون قانون رو یاد میگیرن

    دیگه هیچ توجهی به حرف اطرافیانم ندارم

    که میگن بابا تو چقدر شب و روزت شده عباس منش ….

    و با الگو قراد دادن استاد و مریم بانو و تشبیه خودم به دخترک داستان اون فیلم

    به خودم میگم امین حتی یک لحظه هم نباید غاقل شی

    البته که پیش میاد یه وقتایی از مسیر خارج میشم

    ولی به محض شنیدن آلارم وجودیم

    سریع انگار که نشسته باشم توی یه ماشین اتومات

    با دستم به صورت فیزیکی دندرو از حالت عقب میارم رو وسط و بعدش میزارم تو حال حرکت

    و میگم بسم الله …..

    به قول حضرت مولانا :

    یار دوست دارد این آشفتگی

    کوشش بیهوه به از خفتگی

    اندرین ره میتراش و میخراش

    تا دم آخر دمی غافل مباش…..

    استاد عزیزم

    چقدرررررررر

    لذت بردم و آموختم از مثال آینه

    استاد وقتی شما داشتید میگفتید من ۳ ماهه تلویزیون رو روشن نکردم

    یه لحظه فکر کردم و دیدم منم تو این مدت هیچ فیلم و سریال جدیدی ندیدم به جز زندگی در بهشت و دیدن مستند هایی در باره طبیعت

    هیچ سایت خبری رو ندیدم

    با اینکه قبلن فکر میکردم کارم در ارتباط با اخبار و قیمت دلار و اینها باشه

    ولی چند وقته که هیچ سایت خبری رو باز نکردم و یه جورایی اصلا نمیدونم چه خبره

    و به لطف الله چون یه کار عالی دارم که میتونم از تو خونم انجام بدم

    هیچ خبری از هیچ جا ندارم

    حالامن امینی بودم که به یگانگی خدا قسم

    هر چند دقیقه یکبار سایت های خبری مختلف رو تو روز رفرش میکردم

    و قبل از همه اطرافیان از اخبار مطع میشدم

    و جالبه تو بچگی همیشه با اخبار دیدن پدرم مشکل داشتم

    و به قول استاد از هر چیزی بیشتر بدتون میاد تو پدر و مادرتون خودتون بیشتر از اون ها تو زندگیتون انجامش میدید

    چون بهش توجه کردید و ازش تصویر گرفتید تو ذهنتون ..

    ولی به لطف الله یکتا

    استاد چند ماهه که از این داستان پاکم

    و البته که دیدم نتایجش رو تو زندگیم

    به قول حضرت سعدی :

    چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

    که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

    دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

    خلیل من همه بت‌های آزری بشکست…

    و از این بی خبری دارم لذتتتتتتتتتتتت میبرم

    ابراهیم من با آشنایی با شما یکی یکی داره بت های وجودیم شکسته میشه و به جاش گل های رنگارنگ زیبا بیرون میاد

    استاد من عاشق آرامش بودم تو زندگی و واقعا پر از استرس بودم به سبب اتفاقات زندگیم در گذشته

    و از زمانی که دارم رو حرف های شما کار میکنم و قبولشون کردم

    روز به روز دارم آرامتر میشم و زندگیم روانتر به لطف الله یکتا

    نمیگم تضاد نیست …

    اتفاقا شاید یه تضاد های جدی تر هم این مدت اومد تو زندگیم

    ولی …..

    من آرام ترم

    من تسلیم ترم

    من بنده ترم

    احساس میکنم از اون تضاد ها بزرگترم

    بازم به قول حضرت سعدی جان :

    در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست

    من از کمند تو تا زنده‌ام نخواهم جست

    غلام دولت آنم که پای بند یکیست

    به جانبی متعلق شد از هزار برست

    مطیع امر توام گر دلم بخواهی سوخت

    اسیر حکم توام گر تنم بخواهی خست

    استاد به لطف الله

    من از همون روزای اول که با شما آشنا شدم

    هیچ مقاومتی در برابر حرفاتون نداشتم

    اگرچه شخصیتم فرسنگ ها با اونی که شما میگفتید فاصله داشت

    ولی گفتم امین استاد داره درست میگه

    قلبم میگفت امین داره درست میگه

    و از لحظه ای که شروع کردم دارم لذت میبرم از این مسیر

    و دارم به شکل یه بازی بهش نگاه میکنم

    و وقتی یه تعهدی به خودم میدم که یه چیزی رو تو شخصیتم تغییر بدم

    و میبینم عه …

    یه تضادی اومد که منو میخواد مجبور کنه که اون رفتار غلط گذشته رو انجام بدم

    اون جمله طلایی که از شما شنیدم رو با خودم زمزمه میکنم

    in God We Trust

    میگم خدایا من نمیخوام برگردم به اون امین قبل

    تو خودت کمکم کن

    و به صورت معجزه آسایی تا همین لحظه

    حتی شده تو لحظه های آخر

    زمانی که من ایمانم رو نشون دادم

    که امکان نداره دیگه رفتار گذشترو انجام بدم

    با یکی از دستاش اومده سراغم

    و کارم رو به راحتی و آسونی انجام داده

    واسه همینه که دارم هر روز بیشتر عاشقش میشم

    واسه همینه که هر روز دارم بیشتر از خودم و کشف توانایی هام لذت میبرم

    واسه اینه که استاد عزیزم گرفتار شما و آگاهی های نابتون شدم

    و از شنید یه فایل تکراری حتی شده ۱۰ بار تو روز گوش بدم

    سیر نمیشم و همچنان لذت میرم

    در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست

    من از کمند تو تا زنده‌ام نخواهم جست

    نماز شام قیامت به هوش بازآید

    کسی که خورده بود می ز بامداد الست

    نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول

    معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست

    برادران و بزرگان نصیحتم مکنید

    که اختیار من از دست رفت و تیر از شست

    استاد من واقعا بی اختیارم در برابر این دریای بی کران آگاهی های شما

    که خودتون رو وصل کردید به اون چشمه لایزال آگاهی های الهی

    و ما رو هر بار به هر طریقی مست این آگاهی ها میکنید

    بسیار بسیار بسیار

    لذت بردم و آموختم از این فایل الهی و اون مثال بی نظیر آینه

    وصدای استاد شجریان و شعر مولانا تو گوشم طنین انداز میشه که

    آینه ای

    رنگ تو عکس کسیست

    تو ز همه رنگ جدا بوده ای

    بی‌تو مرا رنج و بلا بند کرد

    باش که تو بنده بلا بوده‌ای

    رنگ رخ خوب تو آخر گواست

    در حرم لطف خدا بوده‌ای

    استاد من ایمان دارم این آگاهی رو شما در حرم لطف خدا شنیدید و میشنوید

    و مارو دارید با این آگاهی ها

    هر روز مست تر

    هر روز شیداتر

    و هر روز آرامتر میکنید

    خدارو شکر میکنم

    برای بودن شما

    برای شنیدن شما

    برای شاگردی شما

    سپاسگزارم و سپاسگزارم و سپاسگزارم

    برای این فایل الهی و بی نظیر

    خدایا شکرت برای توفیق شنیدن و نوشتن برای این فایل الهی

    خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 197 رای:
    • -
      Princess Ela گفته:
      مدت عضویت: 2410 روز

      سلام به اقا امین ناب و پراز عشققق خانواده ی نازنینم

      یعنی وقتی دست به قلم میشین احساس میکنمم توی این دنیا نیستین احساس میکنممم اونقدر غرق خودش و عشق نابش میشین که تنها وتنهاااا اگاهی های نابش بهتون الهام میشه و شما بینهایت با تمام عشقققق فقط تایپ میکنین اونقدر که هربار پرواز میکنین وبا نوشتنتون تک تکمون رو به پرواز در میارین روزی نشده که کامنت ناب شما رو بخونم و اشکام جاری نشه و نترکه چقدر زیبا گفتین چقدر من عاشق این عشق نابتونمممم چقدر چقدر بینهایت بینهایت تحسینتتون میکنمم من عاشقق اینم که بگم چقدررتحسینتتون میگنم جقدر بینهایت این عشق نابتون این اتصال تون این درکک عمیقتون رو چقدر بینهایت بینهایت تحسینتتون میکنم چقدر تحسینتون میکنم چقدر زیبا بود اون قسمت آخر فیلمی که تعریف کردین چقدر زیبا گفتین که باهرلحظه کار کردن الان دیگه از تضادها بزرگتر دارم میشم منو یاد کامنت ناببب و بینهایتتتت شگفت انگیز رهای نازنینم انداخت که چقدر زیبا گفت اونجا که وقتی تضادی میاد هر چیزی تنها این بهم میگه بهم الهام میکنه که الله اکبرررر😭😭 که خداا بزرگترر است تنهااا قدرتت اوستتت تنهها اوووست که هرلحظه هدایتم میکند وبهم الهام میکند عاشقتونمم عاشققتونمم چقدر تحسینتون میکنمم چقدر بینهایتتت بینهایت این اتصال نابتون رو بینهایت تحسینتتوت میکنمم چقدر بینهاست تحسینتتون میگنمم عاشقتونم من

      الهی که هرلحظه غرق بینهایت نعمت ها غرق عشق وارامش و نعمت و برکت ثروت باشین الهی که جریانی ازبینهاستت نعمت و برگت و ثروت و سلامتی عشق ارامش جاری ترین جاری ترین باشه برلحظه لحظه اتتتون

      بهترین های بهترینننن هارو برایتان میخواهمم از یگانه قدرت جهانن که همه چیزاونه تنها قدرت اونهه همه اوستت تنها او کافی ترین کافی ترینن است هرلحظه هدایتمون میکنه به سمت درک بهتربهترش واقعا خداروهزاران بازشکر میکنم که هرلحظه هرلحظه هدایتمون میکنهه به سمت درک عمیق تررو رشد بیشتر حرکت بهتر مان هرلحظه هدایتمون میکنه

      عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1836 روز

        سلام بر پرنسس زیبا و مهربان این باغ الهی

        سلام بر یکی از مهربانترین و با احساس ترین گل های این باغ

        و بازهم سپاس از لطفا بیکران و بی نهایت شما که این مهربانی قطعا از وصل شدن به اون منبع اصلی و لایزال حضرت مهربانترین مهربانان سرچشمه میگیره

        من آرزوم اینه هر لحظتون شاد تر و ثروتمند تر و سلامت تر از لحظه قبل باشید

        بانو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علیرضا گفته:
      مدت عضویت: 2630 روز

      سلام امین عزیز و دوست همفرکانسی

      چقدر لذت بردم از کامنت شما و تحسین میکنم شما رو بخاطر درکی از قوانین دارین اون داستانی که مثال زدین دیدم درسته بعضی از موقعها در طول روز داریم داریم باورهامون کار میکنیم و فردا از خواب بیدار میشیم اگه فردا ب هر دلیل وقفه بیفته یا اینکه تنبیلی کنیم و این قانون رو در هر لحظه از زندگیم بکار نگیریم و یادآوری نکنیم بخودمون نتایج ضعیف تر میشه بخاطر همین باید تعهد جدی داشته باشیم ک این فایلها رو گوش کنیم و البته با تمرین و عمل و استمرار تا اخرین لحظه عمرمون

      سپاسگزارم دوست عزیز ک با هر بار خوندن کامنتت شما به احساس خوب میرسم

      انشاءالله موفق و شاد و سلامت وثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1836 روز

        سلام و درود بر علیرضای عزیز

        نعمت خوب خداوند در این گلستان الهی

        سپاسگزارم از لطف شما به نوشته من

        و خیلی خیلی خوشجالم اگر باعث ایجاد حالی خوب در شما شده

        خدایا شکر

        همه چیز همین حال خوش و احساس خوبه

        چون نشون میده تو مسیر و جاده درستیم

        علیرضا جان امیدوارم با مدد خداوند اینقدر آگاهی های استاد رو تکرار و تکرار کنیم

        تا به جانمون بشینه

        الهی آمین

        بهترین ها رو از الله یکتا برای شما خواستارم

        برادر عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3074 روز

      سلام آقا امین عزیز

      کامنتتون مثل همیشه عالى و زیباست .

      ممنون از اینکه آن فیلم رو تعریف کردید ، من هم آن فیلم رو دیده بودم و با توضیحات شما واسم یاد آورى شد.

      خیلى جالب گفتید “که همیشه به خودم میگم

      امین تو هم مثل آن دختره هر بار چشماتو باز میکنى باید این آگاهى ها رو به خودت یادآورى کنى

      و هر روز با خودم تکرار میکنم که تو چه راهى هستم و چه هدفى دارم”

      بعد خوندن این جمله منم تصمیم گرفتم که از روش شما استفاده کنم و هر روز یهو از رختخواب بلند نشم و این آگاهى ها رو به خودم یادآورى کنم و تکرار کنم.

      ممنونم از کامنت زیباتون.

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حمید گفته:
      مدت عضویت: 2316 روز

      سلام امین جان دوست هم فرکانسی عزیزم..

      خداوندروشاکرهستم که همه مایعنی بچهای این خانواده عزیز تومدارو فرکانسهای هستیم که اینوکه الان من بگم که چقدصحبتهای زیبای شما دقیقا حرف دل من هم هست وانگار زبان حال منو توضیح میدادید چیزعجیب وغریبی نباشه براتون ومن واقعا خداروشاکرم ازاینکه خاستم که منو درمسیرهدایت کنه واجابت کردو اول اینکه استادعزیزی که واقعا قلبم میگه که صحبتهاش کلام حقه وبعدش این بچهای نازنینی که همگی ازباغ بهشتی خداوند هستند رودرمسیرمن بندش قرار داد..

      ومن میبینم این هم فرکانسی هم نفس بودن این نعمتهای بهشت روکه حتی هنوز چهرهای همدیگروندید واینگونه معجزه وار فرکانسهاشو قلبهاشون وحتی حرفهاشو دقیقا عین همه..

      ب امیددیدار همه قلبهای مثل هم..

      وبازهم ازشما امین عزیز سپاسگزارم بابت این کلامهای زیبایت..

      عشقی عزیزم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        امین گفته:
        مدت عضویت: 1836 روز

        سلام بر حمید رضای عزیز و ارزشمند

        دقیقا این همدلی ما رو تو این باغ زیبا دور هم جمع کرده

        و میتوینم اون هم فرکانسی در بهشت رو از این باغ الهی دریبایم

        به قول حضرت مولانا

        جان گرگان و سگان هر یک جداست

        متحد جانهای شیران خداست

        دوست عزیز و خوش فرکانسم

        ممنونم برای لطف و محبت شما

        انشالله هممون روز به روز از بهتر و بهتر شدن وجود خودمون و همدیگه

        در این باغ الهی

        بیشتر و بیشتر و بیشتر

        لذت ببریم

        الهی آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَٰکِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚ وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿5٢﴾

    و همان گونه [که بر پیامبران پیشین وحی کردیم] روحی را [چون قرآن] از امر خود به تو وحی کردیم. تو [پیش از این] نمی دانستی کتاب و ایمان چیست؟ ولی آن [کتاب] را نوری قرار دادیم که هر کس از بندگانمان را بخواهیم به وسیله آن هدایت می کنیم؛ بی تردید تو [مردم را] به راهی راست هدایت می نمایی.

    صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ ﴿5٣﴾

    راه آن خدایی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست. آگاه باشید! که همه امور به سوی خدا بازمی گردد.

    =====================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به یاران توحیدی غارحرای من

    نامبرده با اینکه دیشب دیر خوابیده بود ولی از6/٧ صبح خدا بیدارش کرده،دیدی میخوای بخوابی انگار مغزت لجبازی کرده نمیزاره؟منم هی به خودم میگفتم بخواب بابا،کجا چه خبره؟ساعت ٢ خوابیدی ،6 پاشی چیکار؟ ولی قلبم می‌گفت خدا داره بیدارت می‌کنه برای چی مقاومت میکنی؟پاشو از برکت این وقت استفاده کن!

    این شد که روز من از ٧صبح شروع شد با قهوه و شیرینیِ صوت سوره ی حدید

    شکرگزاری و ستاره ی قطبی،خوندن نقطه‌ی های آبی قشنگم ودیدن نشانه ی روزانه،تموم کردن جلسه ٢ ثروت،و فایل الگوهای تکرار شونده ٧ که الان روی صفحه ی سایت هست و خوندن رد پای خودم در سال گذشته زیر همون فایل.

    و

    اینجا استپ خوردم!

    یهو به قلبم این درخواست اومد:

    خدایا من می‌خوام درآمد رو ٣برابر کنم،چیکار کنم بهم بگو!

    هدایتم کن!

    یک چرخی زدم توی سایت ودیدم منو برد سمت کامنت خانوم نورا که توی تاپ کامنت های محصولات امروز بود.

    یک سری گره ها توی مغزم باز شد!

    شروع کردم به حمله کردن به باورهای محدود کننده م.

    گوشی رو دستم و گرفتم و مثل برق و باد این جملات رو می‌نوشتم.

    تمرینم‌رو‌اینجا کپیش میکنم تا شاید به کار کسی بیاد!

    =====================================

    پول فقط توحید است.

    توحید فقط پول است.

    پول یک نیروی ماورایی از جنس توحید است.

    اگر توحید رو می‌خوام باید پول رو بخوام.

    اگر پول رو بخوام یعنی توحید رو می‌خوام.

    اگر توحید داشته باشی،یعنی پول ها دنبالت میان.

    چون توحید و پول هم فرکانس هستند همدیگرو جذب می‌کنند.

    توحید و پول یکی هستند،و جز جدایی ناپذیر همند.

    توحید بدون پول غیر ممکنه.

    پول بدون توحید غیر ممکنه.

    هرکس توحید رو میخواد یعنی پول رو میخواد .

    هرکس پول رو میخواد یعنی توحید رو میخواد .

    هرکسی بی پول تره،توحیدش کمتره،درنتیجه ایمانش کمتره،بخاطر ایمان کمش در مدار سختی هاست.

    هرکس پولش بیشتره،توحیدش بیشتره،در نتیجه ایمانش بیشتره،و بخاطر ایمان بیشتر در مدار آسونی هاست.

    رسیدن به توحید راحته،پس رسیدن به پول هم راحته.

    نمیشه توحید داشته باشی ولی پول نداشته باشی

    نمیشه پول نداشته باشی ولی توحید داشته باشی

    توحید =پول

    توحید=قدرت،نعمت،حال خوب،آسایش،آرامش،عزت،احترام،ایمان،روابط عالی،خوشبختی،یکتا پرستی،مدار آسانی ها،عبادت درست،احساس خوشبختی بی قیدو شرط،خلق زندگی دلخواه

    پس:

    پول=قدرت،نعمت،حال خوب،آسایش،آرامش،عزت،احترام،ایمان،روابط عالی،خوشبختی،یکتاپرستی،مدار آسانی ها،عبادت درست ،احساس خوشبختی بی قیدوشرط،خلق زندگی دلخواه

    خدا برای تموم بنده هاش توحید زیاد میخواد!

    توحید= پول

    خدا برای تموم بنده هاش پول زیاد میخواد !

    پول خواستن یعنی توحید رو خواستن

    هرکه پولش بیش،توحیدش بیشتر !

    هرکه پولش بیش،عشق و حالش بیشتر!

    هرکه پولش بیش!عبادتش مقبول تر!

    هرکه پولش بیش!به درگاه خدا مقربتر!

    هرکه پولش بیش!زندگی آسانتر!

    هرکه پولش بیش!عزت و احترامش بیشتر !

    هرکه پولش بیش!بندگی اش بیشتر !

    هرکه پولش بیش! آسانی اش بیشتر !

    توحید از پول جدا نیست،پول از توحید جدا نیست.

    اگر توحید رو میخوای باید پول رو بخوای !

    اگر پول رو میخوای یعنی توحید رو خواستی !

    خدا مشتاقه که بنده هاش توحیدی تر بشن!

    پس خدا مشتاقه که بنده هاش پولدار تر بشن!

    هرچقدر پولدارتر=معنوی تر

    هرچقدر پولدار تر=خداپسندانه تر

    هرچقدر پولدارتر=به خدا نزدیکتر!

    فقط ثروتمندان به بهشت می‌روند!

    فقط ثروتمندان به مقام رضای خدا میرسند!

    استاد میگه من فقط می‌خوام شاگردهایی رو ببینم که نتیجه مالی کسب کردن !

    خدا هم فقط بنده هایی رو میبینه که به ثروت رسیدند!

    خدارو میخوای باید خرما رو هم بخوای !

    خدارو میخوای باید ثروت رو هم بخوای!

    رضایت الله=داشتن ثروت و نعمت و خوشبختی !

    نارضایتی الله=فقر و کمبود و بدبختی !

    هرکسی که ثروتمندتر است،بهشتی تر است.

    توحید انرژیه پس پول هم انرژیه!

    با سختی پول در آوردن ،بی ارزشیست.

    پولی که به آسانی به دست بیاد ارزشمنده!

    پولی که آسون میاد موندگاره!

    پولی که سخت به دست میاد از دست می‌ره!

    =====================================

    بعد همون الهامم دوباره گفت برو فایل بنر سایت رو گوش کن،گفتم حاجی اینو ده بار گوش کردم!گفت برو!گفتم چشم!

    یکبار دیگه گوش کردن به صحبت های استاد،این گره های توی ذهن من رو باز تر کرد!

    اونجا که استاد از دیدن تغییرات زندگیش صحبت کرد که حتی سوار شدن یک مسافر خوش اخلاق تر یعنی نتیجه ای که جهان به تغییر باورهاش داده!

    گفتم همینه!من اصلا حواسم به تغییرات زندگی نیست،چون میگم تغییر نکرده و کانون توجهم روی کمبودهاست در نتیجه جهان نمیتونه تغییرات مثبت دیگه ای ایجاد کنه،و من فکر میکنم من هرچقدر دارم روی خودم کار میکنم،اون بیرون تغییر نمیکنه!نه این یک تله ست!نباید توش بیفتم !

    الان می‌خوام برای خودم یکم شرایط کاری قبل و بعدم رو مقایسه کنم و منطقی به ذهنم این تغییرات رو نشون بدم که به چه آسونی اتفاق افتاده !

    این منطق رو باید به ذهنم بدم:

    پس اگر انقدر آسووون این همه تغییر رخ داده،ازینجا به بعد به صورت تصاعدی آسونتر میشه،

    چون ذهن من به صورت پیش فرض پول بیشتر ساختن رو با تلاش بیشتر کردن مساوی میدونه،میگه پول بیشتر میخوای ؟بیشتر کار کن،و چون این یک اهرم رنج شده توی ذهن من،و میخواد ازش فرار کنه،پس نمیتونه به فرکانس ثروت دسترسی پیدا کنه.

    همه چیز ذهنیه!

    پول یک فرکانسه،ثروت فرکانسه،غیرمادیه.

    اینجوری نیست که ما توی ساحل باشیم و ماهی به سمتمون بیاد!

    ما باید بریم سمت دریا تا بتونیم ماهی بگیریم .

    ما باید این پیچ ذهنمون رو روی آهنگ ثروت تنظیم کنیم اونوقت آهنگ خود به خود پخش میشه!

    ما!

    ما باید فرکانسمون رو تنظیم کنیم!

    ثروت هست!

    بیش از نیاز کل مردم جهان!

    باران رحمت الهی همواره در حال بارشه!

    خودش میگه :

    وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ

    و اگر نعمت‌[هاى‌] خدا را شماره کنید، آن را نمى‌توانید بشمارید. قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.

    با چندتا تاکیید ؟

    وَإِنْاول آیه، إِنَّوسط آیه، لَ تاکید بیشتر در قبل ازصفت بخشنده بودن!

    بابا کجا دنبال چی میگردی؟

    ثروت داره بالای سرت داره می‌باره!

    مثل باران !

    تو ظرفت رو بزرگتر کن!

    تو دریافتش خواهی کرد!

    به تو عطا خواهد شد!

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ!

    و پروردگار تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی

    من دورت بگردم که اینجام با تاکیید داری ذهن منطقی منو آروم می‌کنی خدا!تو چقدر قشنگی !چقدر مهربونی!

    من عاشقتم باشه؟!

    برم برای نوشتن تمرین از تغییرات مثبت زندگیم :

    =====================================

    تغییرات محیط کار:

    سابق :

    من قبلاً توی محیط icu و اورژانس بیمارستان کار میکردم و کارم پرستاری از مریض های بدحال بود و توی بدترین شرایط آدم ها باهاشون سروکار داشتم،همه ش صدای جیغ و گریه بود،فضای قدیمی بیمارستان،بوی نامطبوع،همکاران نامناسب،آدم هایی با مشکلات مالی،همه ش درگیر قسط و وام و چک،همه ش شکایت از روزگار و بی پولی،آدم هایی که احساس قربانی شدن داشتن،زیرآب همو میزدن،چشمشون به دست رئیس بود،جلوی رو آدم ها یک چیزی میگفتن،پشت سرشون یک چیز دیگه،همه ش گلایه،همه ش نارضایتی،همه ش درگیری

    فعلی:

    مراکز تجاری و مال های بی نظیر کیش،فروشنده های بینهایت مهربون،خوش اخلاق ،ثروتمند و توحیدی،همه جا خنک و خوش بو،صدای خنده وشادی و آهنگ های شاد،ارتباط من با آدم ها در بهترین حالتشونه،اومدن خوش گذرونی و تفریح و عشق و حال،همه شون پولدارن،همه شون خالق زندگیشونن،پر از احترام ،پر از عشق،کلا یک دونه همکار دارم اونم بینهایت توحیدی و انسان شریفه

    =====================================

    تغییرات ساعت کاری :

    سابق:

    قبلا باید در ماه ١٧٠/٨٠ ساعت کار میکردم تا موظفیم پر میشد،اضافه کاری اجباری بود،شیفت هام در گردش بود،صبح،عصر،شب،صبح و عصر باهم،(شب شب)

    درخواست برنامه ی ماه بعد باید تا بیستم ماه قبل داده میشد،آیا با مرخصی موافقت میشد یا نمیشد!اگر کار فوری پیش میومد شانس میاوردی میتونستی شیفتت رو جا به جا کنی،وگرنه هیچ،حتی اگر مریض بودی باید میومدی سرکار!

    فعلی:

    الان هروقت دلم بخواد میرم سرکار،هروقت دلم بخواد برمی‌گردم ،کلا در روز دوسه ساعت هم کار نمیکنم،اینکه کدوم مرکز تجاری برم دست خودمه،چه ساعتی برم دست خودمه،چقدر توی یک فروشگاه بمونم دست خودمه،حتی اگر نخوام یک روز برم هیچ مشکلی نیست.

    =====================================

    تغییرات ماهیت شغل :

    سابق :

    پرستاری در بخش icu و اورژانس کودکان تزریقات،داروها،برقراری راه وریدی،cpr،ساکشن،راند مریض ها،تغییر پوزیشن،نوشتن گزارش های طولانی،عضو تیم کد cpr،همراه با ویزیت پزشک و اجرای دستورات،تحویل درست بیمار از گزارش ،پرونده،بالین به شیفت بعد!

    فعلی:

    کارشناس محصولات شرکت،آموزش به فروشنده های سطح جزیره برای فروش درست محصولات به فروشنده ها

    =====================================

    تغییرات صاحب کار :

    سابق :

    کارمند دولت

    رئیس های محل کار به ترتیب :

    مسئول شیفت،استف،هدنرس،سوپروایزر،سوپروایزر آموزشی،مترون،رئیس بیمارستان ،رئیس بخش،پزشک مقیم،سوپروایز کنترل عفونت،مدیر بیمارستان و …

    فعلی:

    یکی یک دونه! مدیر عامل توحیدی دارم شاه نداره :))))

    هیچ کاری هم باهام نداره،فقط آخر شب دوخط گزارش کار براش میفرستم من به فلان جا ها سر زدم!اونم بلااستثنا میگه خسته نباشید با شکلک تشکر!اگر ماهی یکی دوبار زنگ بزنه،اونم برای اینکه ارتباطش رو حفظ کنه یا میخواد یک خیری برسونه و یک دلگرمی بده،همین.

    =====================================

    تغییرات نگرش آدم های اطرافم :

    سابق :

    وقتی از فریدونکنار رفتم گرگان،چه همکارهای سابقم ،چه جدید همه میگفتن تو دیوونه ای،این چه کاریه،گند زدی به زندگیت،٨سال icu کار بودی،اومدی اورژانس کودکان،مغز خر خوردی؟برگرد سرجات،عقل نداری این چه کاریه،خونه رو ول کردی رفتی توی اتاق زندگی می‌کنی …

    فعلی:

    بارها و بارهاو بارها از همه تحسین شنیدم،از انسان های ثروتمند و متمول که هرچیزی که شاید الان آرزوی من باشه،الان امکانات معمولی زندگی اوناست.

    خانومی که فقط اجاره ی مغازه ش ١٢٠ میلیون در ماهه بهم میگه تو واقعا کار بزرگی کردی،تو بینظیر عمل کردی،واقعا تحسین برانگیزی

    یا خانوم ثروتمندی که فروشگاهش نصف خونه ی منه و صرفا یک فروشگاه باز کرده از روزمرگیش دربیاد،همین دیشب بهم گفت ما بچه بودیم بخاطر شغل پدرمون خیلی مهاجرت میکردیم ،توی ذهن من مهاجرت یک کارمردونه بود،داشتم به شما فکر میکردم که تنهایی مهاجرت کردی واقعا تحسینت کردم و ذهنیتم تغییر کرد،الان که فهمیدم از شغلی که توش مستر شده بودی هم اومدی بیرون دیگه اصلا نمی‌دونم چه جوری تحسینت کنم!

    =====================================

    محل زندگی:

    سابق :

    شمال ،گرگان،یک اتاق توی خونه ی مادربزرگم،یک شهر به نسبتا خوب با امکانات معمولی

    فعلی:

    خونه ی مستقل توحیدی خودم

    جزیره ی زیبای توحیدی کیش

    پر از ثروت و نعمت و فراوانی ،محیط شهری فوق العاده،سکوت و آرامش ،فرهنگ ترافیکی بالا،مردمان بی نظیر و مهربان،پر از تفریح و سرگرمی و لذت

    =====================================

    با اینکه من واقعا خیلی خلاصه و‌کلی از تغییرات نوشتم ولی واقعاالان وقت اینکه مثل استاد بشکن بزنم و بگم:

    ایول،ایول!

    قانون داره جواب میده

    من باید با تعهد بیشتری ازین قانون استفاده کنم.

    خدایاشکرت!برای تموم قوانین ثابت جهان شکرت!

    برای این همه نور هدایت شکرت !برای این همه انسان های شایسته ی زندگی شکرت!خدایا برای همین لحظه ،همین ساعت،برای همین باز شدن قلبم به سمتت …ازت ممنونم خداااااا

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾

    آیا سینه ات را [به نوری از سوی خود] گشاده نکردیم؟

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

    و بار گرانت را فرو ننهادیم؟

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

    همان بار گرانی که پشتت را شکست.

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس بی تردید با دشواری آسانی است.

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    [آری] بی تردید با دشواری آسانی است.

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾

    پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری بپرداز

    به وقت صلات در میانه روز

    وَأَقِمِ الصَّلَاهَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ ۚ ذَٰلِکَ ذِکْرَىٰ لِلذَّاکِرِینَ

    و صلات را در دو طرف روز و ساعات نخستین شب برپا دار، که یقیناً نیکی ها، بدی ها را از میان می برند، این برای یادکنندگان تذکّر و یاد آوری است.

    استاد های عزیزم ازتون ممنونم!

    دوستون دارم از روشنی قلبم!

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    از جنوب ایران به شمال فلوریدا

    جزیره ی زیبای توحیدی کیش

    سعیده در پی معرفت و خود شناسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 208 رای:
    • -
      شهرزاد گفته:
      مدت عضویت: 2174 روز

      سلام به استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و همه دوستان گرامی.

      سعیده جانم خیلی باورهای قدرتمندکننده ای برای افزایش درآمدت نوشتی که با نهادینه شدنشون سه برابر که سهله، درآمدت خیلی خیلی جهش بزرگی خواهد داشت به لطف الله.

      در کنارش با تقویت مهارتهات، این رشد خیلی سریعتر اتفاق میفته. من الان فعلا کارمندی ندارم و خودم کارهامو انجام میدم ولی توی شرکت قبلی که چند تا کارمند داشتم میدیدم یکی از دلایلی که درخواست افزایش حقوق کارمندها ریجکت میشه اینه که بدون افزایش مهارتشون، درخواست افزایش حقوق میدن که معمولا با مقاومت کارفرماها مواجه میشن. اینو همیشه به کارمندهای خودمم میگفتم که دو‌ نفرشون که گوش دادند و عمل کردند، در طی دو سال تونستند افزایش حقوقی داشته باشن طوریکه که دریافتیشون اصلا دیگه ربطی به حقوقی که باهاش استخدام شده بودند نداشت.

      مثلا کسی که برای یک سری کارهای اداری استخدام شده، و توی شرکتی کار میکنه که واردات یک سری محصولات رو‌ دارند، میتونه با تقویت زبان انگلیسیش و یادگیری یه سری اصول بازرگانی بره از کارفرماش بخواد که در کنار کارهای جاریش، توی انجام پروسه واردات کمک کنه. یا اگه کارشون فروشه، سعی کنه فروشهای بیشتر و بهتری انجام بده. در شروع حتی نیازی به درخواست افزایش حقوق نیست، کافیه فقط سعی کنه حفره های خالی شرکت رو که مثلا کارفرما خودش به تنهایی انجام میداده رو پر کنه یا کلا توی عملکرد شرکت تاثیر مثبتتری داشته باشه. شاید حتی بگه کار بیشتری به من بده و کاری بهش واگذار نشه ولی خودش با خلاقیتِ خودش میتونه کم کم ورود کنه به کارهایی که حتی بهش واگذار نشده. طوریکه بعد از چند ماه کارفرما احساس کنه این آدم داره یه باری رو از رو دوش من برمیداره. اونوقت اگه کارفرما خودش هم بدون درخواست حقوق اون شخص رو زیاد نکنه، حداقل وقتی که شخص درخواست افزایش میده، راحتتر موافقت میکنه.

      از خاطرات خیلی قدیمم اگه بخوام بگم، وقتی نوجوون بودم دخترخالم که از من چند سال بزرگتر بود و کارمند امور اداری یه شرکت بازرگانی بود، یه بار گفت کارمندهای بازرگانی شرکتها معمولا حقوقشون از بقیه بیشتره. از همون‌ موقع تصمیم گرفتم وارد کار بازرگانی بشم. هنوزم وقتی کسی شغلمو میپرسه خیلیها بلافاصله سوال بعدیشون اینه که تو دانشگاه بازرگانی خوندی؟ فکر میکنن کارِت باید ربط داشته باشه به اینکه دانشگاه چی خوندی! کار و بیزینس طبق تجربه من و میلیونها نفر دیگه هیچ ربطی به چیزی که خوندی نداره. اینم مخصوص ایران نیست، مربوط به کل جهانه. بیزینس کاملا ربط داره به خودباوریت در اینکه در خودت ببینی که یکی سری کارها رو‌ بدون هیچ آشنایی قبلی یاد بگیری و به میزان مهارتی که کسب میکنی.

      یادمه اولین جایی که شروع به کار کردم بعنوان منشی استخدام شدم. میدونستم اگه به خانواده م بگم قراره منشی باشم بهم اجازه نمیدن برم. برا همین بهشون گفتم بعنوان کارمند بازرگانی استخدام شدم. و شاید باورت نشه ولی دوران منشی گری من دو ماه بیشتر طول نکشید و بعدش مدیرعاملم گفت تو‌ پتانسیلت خیلی بیشتر از منشی گریه، یه منشی استخدام میکنم و تو برو بخش واردات. کار اون شرکت واردات تجهیزات نفتی بود. و با اینکه به بخش واردات منتقل شدم ولی خیلی کاری برای انجام نداشتم. مدیر اون بخش خوشش نمیومد از کارها سر در بیارم. از وقت آزادم استفاده کردم و کاتالوگهای شرکت رو واو به واو خوندم و توی گوگل مدام سرچ میکردم تا بتونم شرکتهای تولیدکننده اون محصولات رو‌ توی چین پیدا کنم و به مدیرعامل آفر بدم که اینا هم تولیدکننده هستند و‌ مجبور نیستی فقط از فلان شرکت بخری. اون موقع یوتیوب مثل الان پر از مسائل آموزشی نبود یا من آشنایی نداشتم. ولی پاشدم رفتم میدون انقلاب تهران و چند تا کتاب برای آموزش واردات و اسناد بازرگانی گرفتم و همه رو خوندم. دیدم وارداتمون از چینه و در کنار تقویت انگلسیم شروع به یادگیری زبان چینی کردم. شاید در شروع کارم خیلی تاثیر آنچنانی نتونستم روی اون شرکت بذارم ولی حداقلش این بود که با تقویت مهارتهام اعتماد بنفسم بیشتر شد و وقتی خواستم کارمو‌عوض کنم حقوق درخواستیم توی شرکت بعدی رو از همون اول دو‌ برابر آخرین حقوق جای قبلی زدم و موافقت شد.

      باز بعد یه مدت دیدم دوست دارم درآمدم بیشتر باشه، توی روزنامه همشهری گشتم دنبال شرکتهای کوچیکی که کارشون‌ واردات بود و نیاز داشتند یه نیرویی بصورت پارت تایم یا غیرحضوری یه سری کارهاشون رو انجام‌ بده. اینجوری بعد از ساعت کاری شرکتی که تمام وقت کار میکردم، با اتوبوس میرفتم شرکت بعدی که یه جوونی بود که تازه شرکتشو راه اندازی کرده بود و برای اینکه هزینه هاش کمتر بشه، به جای نیروی تمام وقت، یکی رو‌ میخواست که دو‌ساعت در روز بیاد توی کارها کمکش کنه. ازون نصف مبلغ حقوقی که برای کار تمام وقت دریافت میکردم رو میگرفتم. بعد یه شرکت دیگه پیدا کردم که تولیدی مبل چرمی بودن و برای تولیدی خودشون، چرم از چین وارد میکردند، باز ازونا هم کار گرفتم و پنجشنبه ها میرفتم اونجا.

      با اینکه اون موقعها با قانون آشنایی نداشتم ولی فقط با تقویت مهارتهام در عرض یکی دو سال انقدر کار یاد گرفته بودم و اعتماد بنفسم زیاد شده بود که بعضی کارمندها بعد از چند سال هم انقدر کار یاد نمیگیرن. اینجوری شد که من هر جا کار میکردم حقوقم از همه کارمندهای اونجا بیشتر میبود. و اینها همه پایه ای شد که بعدها اولا توی پوزیشنی قرار بگیرم که جای رشد خوبی داشته باشه و ثانیا تو اون موقعیت، تمام این عقبه برام دلگرمی باشه که هر کاری رو‌ میتونم انجام بدم.

      خیلی خوشم اومد کامنتت رو برای سه برابر کردن درآمدت خوندم . تو انقدر خفنی که از کار پرستاری توی یه شهر جدید به فاصله شمال تا جنوب کشور، وارد یه حوزه متفاوت شدی. و این باورهایی که نوشتی کمک میکنه که خداوند آسانترین و سریعترین راهها رو برات باز کنه انشالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        شهرزاد قصه ی گوی من سلام

        سلام و سلامتی و نور و عشق و‌رحمت الله رو از روشنی قلبم،کرووور کررررور برات میفرستم الهی که به قلب سلیمت بشینه!

        خداروشکر برای تک به تک تحسین های قلبی من،وقتی که روی روانشناسی ثروت کامنت میزاشتی و من میخوندم و لذت میبردم و نتنها توی قلبم تحسینت میکردم که با بقیه هم از مسیر پیشرفتت میگفتم و این انرژی رو مثبت ترش میکردم.

        قانون اینجوری کار میکنه،اون تحسین های قلبی من شده الان نقطه های پربرکت آبی تو،بیزنس وومن توحیدی سایت استاد.

        بینهایت ازت ممنونم و نمیدونی چقدر از ادوایس هات استفاده کردم.

        دعا میکنم این هم مداری کامنتی برسه به دیدارت در بهترین زمان و‌مکان ..

        شهرزاد جانم چندروز پیش یک کامنتی ازت خوندم درمورد عشق ومودت همون موقع قلبم گفت اینو به شهرزاد بگو و‌منو گذاشتم در بهترین زمان پیغام رو بهت برسونم.

        شهرزاد عزیزم کمترین فایده ی دوره ی عشق ومودت ایجاد یک رابطه ی عاطفیه درسته،کاری که دوره ی عشق ومودت باهات میکنه اینکه کل آدم هارو به خدمتت درمیاره،چنان صلح درونت رو با نور الله پر میکنه که به خودت میای میبینی نتنها همه بی دلیل عاشقتن که میخوان یکاری برات انجام بدن.

        راستی بعد این دوره دیگه ازون گور به گوری هام خبری نمیشه :))))

        عاششششششقتم من!

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان از محیامال کیش برای چرخیدن به دور سرت

        به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت

        در پناه نووور باشی همیشه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        محمدرضا محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1394 روز

        درودبیکران بر شما

        چقدر سبک کار کردنت منو یاد‌جوانی های خودم انداخت

        من توی شهرداری استخدام شده بودم

        و خیلی جویای نام بودم

        و تازه هم از دانشگاه شیراز تو رشته عمران ملی وشهرسازی فارغ التحصیل شده بودم

        شهردار مرکزی هر شب ساعت 11 گزارش از شهرداران‌کشیک‌مناطق میخواست و هیچ کس حاضر نبود تو‌منطقه شهردار کشیک بایستد

        منم هم به عنوان کاراموز در حال یادگیری بودم‌

        پیشنهاد دادم اجازه بدید‌من امشب شهردار کشیک باشم ، با سختی پذیر فتند البته من دنبال حق کشیک بودم

        شب ساعت 11 گزارش میدادیم به شهردار و‌می رفتیم

        صبح از مرکزی زنگ زده بودندمنطقه 4 که من بودم و‌پرسیده بودن شهردار کشیک منطقه دیشب کی بوده ؟

        و شهردار مرکزی خیلی از نحوه گزارش دهی ایشون روی بیسیم‌خوشش اومده .

        خلاصه از فردا من شیفت هم‌بچه ها را بر داشتم و سر تا سر ماه من خودم شهردار کشیک بودم

        منی که برای 6 ماه نوشته بودند کاراموزی انجام بده

        از روز 47 ام برای من ابلاغ زدند و از کار اموزی در امدم

        و صبح ها بک‌نفر میخواستن که ساعت 5 صبح هر روز پای دفتر خدمات شهری و فضای سبز دستور کار بده و کنترل و نظارت کنه

        و هیشکی حاضر نبود صبح ساعت 5 بیاد

        ‌ومن پیشنهاد دادم من انجام میدم

        خلاصه شب 11 شب گزارش شهردار کشیک را میدادم و‌همانجا رو میز کنفرانس شهرداری میخوابیدم‌ و صبح ساعت 5 پای دفتر بودم

        همه میگفتند تو کی میری کی می ایی

        همین علاقه به یادگیری و افزایش مهارت ها بود که قبل از 6 ماه پست‌کرفتم و با حق شیفت ها سه برابر بقیه کارمندها درامد داشتم

        بنابراین کاملا حرفت را تایید میکنم که باید روی افزایش مهارت هات کارکنی ، مدیران میبینن ‌‌ومیفهمن و‌خودشان درآمدت را میبرن بالا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        حسن گرامی گفته:
        مدت عضویت: 1342 روز

        سلام شهرزاد عزیزم

        چقدر نکات فوق العاده ای رو نوشتی ازت بی نهایت سپاسگزارم

        از اینکه گفتی کارمندهایی که داشتی درخواست اضافه حقوق می کردند در حالیکه به مهارت هاشون اضافه نمی‌کردند! اینا همه اش بر میگرده به همون عشق و علاقه ای که باید در کار داشت

        مثلاً شما گفتی اون موقع پاشدی رفتی انقلاب کتاب های مربوط به بازرگانی رو خریدی و شروع به افزایش مهارت هات کردی یا حتی حاضر شدی علاوه بر تقویت زبان انگلیسی بری زبان چینی رو هم یاد بگیری تا توی کارت استفاده کنی

        خب اینا از چی میاد شهرزاد جان؟

        جز اینکه عشق و علاقه ات باعث میشد این اقدامات عملی رو در راستای کارت انجام بدی

        اگر بخوام از خودم بهت بگم

        باید بگم دقیقاً من هم مثل شما همین کارو کردم

        یعنی وقتی خدا منو به مسیر کاری مورد علاقه ام هدایت کرد ، ببین باورت نمیشه من چطوری داشتم می‌بلعیدم اون آموزش ها و مطالب و داکیومنت هایی که مربوط به کار مورد علاقه ام بود

        الان توی کار من معمولاً میگن اونی که بالای 5 سال سابقه مفید کارِ برنامه نویسی سایت داره میتونه یک پروژه ای رو دست بگیره !! چون توی زمینه برنامه نویسی باید به درک کدها برسی نه حفظ کردنشون ، تازه همون کسی که حداقل باید 5 سال تجربه کار برنامه نویسی داشته باشه حتماً باید درسش رو در دانشگاه خونده باشه و بعد تازه بیوفته دنبال استخدام شدن در یک شرکتی مثل مثلاً دیجیکالا یا هر شرکت دیگه ای

        در حالیکه من در عرض 2 سال به چنان مهارتی در کارم رسیدم که همین الان دارم به لطف الله یکتا صفر تا صد یک سایت نسبتاً بزرگی رو درست میکنم این در حالیه که یادمه حدود 2 سال پیش رفته بودم داخل یک شرکت طراحی سایت کسانی که اونجا سابقه 3 سال به بالا رو داشتند میترسیدن تنهایی یک پروژه ای رو دست بگیرند

        باورت نمیشه همون موقع اش که تازه اول راه توی کارم بودم گفتم بابا اینا دیگه کی هستند

        جالبیش اینجاست من اصلاً نه درس این کارو خوندم و نه حتی جایی به عنوان برنامه نویس کار میکنم ، کاملاً خودم برای خودم با هدایت ها و یاری خدای وهابم کار میکنم و پول میسازم

        چون خیلی ها هستند که میخوان برنامه نویسی رو یاد بگیرند صرفاً برای اینکه توی شرکتی جایی مثل دیجیکالا استخدام بشن ، چیزی که سید علی خوشدل عزیزم هم در موردش گفته بود

        اینا بخاطر چی بود که باعث شد من یک همچین قدمی رو در کارم بردارم و ادامه اش بدم؟

        دقیقاً همون عشق و علاقه ای که در کارم داشتم ، مثل شما شهرزاد جان

        هر چند اولویت باز بر میگرده به توحید و باورهای درستی که توی ذهنم میسازم تا الان خداروشکر این کارو کردم و همین مسیر هم دارم با دوره مقدس 12 قدم ادامه میدم

        دوست داشتم در تکمیل این موضوعی که شما گفتی بگم تا درکمون نسبت به مسیر کاریمون بیشتر بشه

        شهرزاد عزیزم من بسیار بسیار بسیار بهتون افتخار میکنم و چقدر لذت میبرم از اینکه این شجاعت رو در درون خودت ایجاد کردی که بخواهی خودت برای خودت کار کنی و کاملاً مستقل پول بسازی ، چیزی که خودم آرزوش رو داشتم و خداروشکر الان در مسیرش هستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1272 روز

      بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

      «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا»

      (ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩم ﺭﺍ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ، ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺸﻜﻲ ﻭ ﺩﺭﻳﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﻢ ، ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺍﺩﻳﻢ.(٧٠ أسراء)

      —————————————————————————

      سلام و درووووووود فراووووووووون به سعیده جانم، انسان نورانی و توحیدی و ارزشمند. الهی که در پناه رب العالمین حال دلت عالی و مثبت و توحیدی باشه.

      الان ساعت 11:48 شبه که شروع کردم برات کامنت نوشتن ولی احتمالا فردا صبح کامنتمو بخونی ، این آهنگ محسن ابراهیم زاده رو دانلود کن حتماً و تنهایی گوش بده، (ببین دارم تاکید میکنم تنهایی گوش بده) این آهنگ که میگه : دوباره یه روز خوب ، لب دریای جنوب ، دوباره کنار بندر دوباره بزن و بکوب …

      کلا یادم رفت چی میخواستم بگم ، رفتم توی فضای آهنگ بندری …

      از اتاق فرمان اشاره میکنن فرزندم خاموشش کن، به جریان هدایت بپرداز… بریم تا منشوری نشدیم.

      —————————————————————————

      وقتی از قرآن هدایت خواستم آیه 35 سوره مطففین اومد: «عَلَى الْأَرَائِکِ یَنظُرُونَ» (ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻫﺎ [ ﻱ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﭘﺮﺍﺭﺯﺵ ﺗﻜﻴﻪ ﺯﺩﻩ ] ﻣﻰﻧﮕﺮﻧﺪ) ولی چون خیلی آیه کوتاهی بود دوباره هدایت گرفتم ؛ خلاصه اینکه عزیز دردونه خداوند متعال که باشی همینه دیگه. هدایتها اینجوری میاد. بعله دیگه خداوند داره وعده تخت سلطنت رو بهتون میده. فکر کنم بزودی کل جزیره رو‌ قلمرو امپراتوری خودتون کنید. پیشاپیش همه نتایج توحیدی و طلایی نوش جانت.

      بریم سراغ آیه 70 اسراء

      خیلی آیه لذت‌بخشیه و اولین بار من توی دوره ارزشمند احساس لیاقت این آیه رو از کامنت شما یاد گرفتم. که بابتش از شما خیلی ممنونم. و چقدر باورهای خوب و مثبتی در ذهن من به برکت این آیه شکل گرفت.

      ولی با یه نکته توی ترجمه آیه مسئله دارم. اونم اینکه مترجمان بزرگوار همه عبارت «وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا» رو ترجمه کردن «ﻭﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺗﺮﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺍﺩﻳﻢ» یعنی مثلاً از 100٪ مخلوقات خداوند ما انسانها بر 90٪ تا 95٪ مخلوقات برتری داریم و یه عده ای از مخلوقات دیگه هستن که از ما بهترون هستن. بنظرم اگه ترجمه میکردن (و آنان را بر انبوه مخلوقات خود برتری کامل دادیم) بهتر حق مطلب ادا میشد.

      تمام افعال این آیه با ضمیر متکلم مع الغیر «نا» آورده شده. و کلی حرف تاکیدی. یعنی عملکرد سیستمی قوانین بدون تغییر الهی. یعنی به صورت پیشفرض به انسان کرامت داده شده، صِرف خلقتش کرامت انسانی داره و کرامت موضوعی اکتسابی نیست.

      صِرف حضورمون در این سیاره خداوند انسان ها رو به صورت سیستمی در سیاره پراکنده و جابجا شون می‌کنه.

      صِرف خلقت انسان روی این سیاره سیستم به صورت طبیعی و بسادگی بهشون از نعمتهای پاکیزه رزق میده و چیزی نیست که به سختی و زحمت و مشقت باشه. (ولی ما با باورهای شرک آلود سختش کردیم برای خودمون)

      صرف قدم گذاشتن مون به این جهان لیاقت و فضیلت و برتری کاملی داریم به همه انبوه مخلوقات الهی. چیزی نیست که اکتسابی و قابل مذاکره باشه.

      چقدر جملات و باورهای توحیدی و مالی که توی کامنتت نوشته بودی برام لذت بخش بود. مخصوصاً این جمله که «هرکه پولش بیش، توحیدش بیشتر» خیلی به جانم نشست. واقعاً تحسینت میکنم سعیده جان.—————————————————————————

      سعیده جان یه جایی توی کامنتت نوشته بودی «خانومی که فقط اجاره ی مغازه ش ١٢٠ میلیون در ماهه بهم میگه تو واقعا کار بزرگی کردی،تو بینظیر عمل کردی،واقعا تحسین برانگیزی» ، این درحالیه که آدم های معمولی که توی عمرشون هیچوقت 120 میلیون یجا توی حسابشون رو تجربه نکردن و بزرگترین دستاوردشون آپدیت کردن اقساط بانکیه، دور از جون بهت میگن: شما چرا این اشتباه رو کردی، مگه مغز فلان خوردی …

      اصلاً اگه شجاعت و توحید و ایمان عملی و حرکت کردن مساویست با مغز خر خوردن ، من رسماً روزی یه پرس کله پاچه خر با دو تا مغز اضافه سفارش میدم…

      ببین همین قسمت که اون بندگان خدا شما رو تحسین کردن در حالیکه خودشون انسانهای تحسین برانگیزی هستن خودش کلی حرف داره. نجوای ذهن و نجوای بقیه کیلویی چند؟؟ شما با جریان هدایت اونجایی ، شما بابت هر تصمیم کوچیک و بزرگ از قرآن هدایت گرفتی. حالا من حمید امیری که هیچ دستاوردی توی زندگیم نداشتم بیام بگم تو اشتباه کردی، تو باید توی بیمارستان با فلان عنوان شغلی دهن پر کن توی حاشیه امنیت میموندی. این اصلا اسمش حاشیه امنیت نیست. اون حاکمیت و سایه ترس و وحشته.

      این کامنت شما چندتا ضربه محکم زد به بتن باورهای غلط گذشته. من واقعاً ازت متشکرم. من مطمئنم خبرهای خوبی در راهه. و چه کسی صادق تر از خداوند به وعده خویش؟

      (خداییش طرف سه برابر حقوق من فقط داره کرایه مغازه میده ، یا اکثریت امامزاده های جزایر قناری و حومه)

      بقول آمریکایی ها :

      The Bests is yet to come.

      —————————————————————————

      سعیده جان تعهد و تلاش و ایمان عملی شما رو تحسین میکنم. و. به وجود ارزشمند و گرانبهای شما افتخار میکنم. تحسین و تمجید و تبریک و افتخار فقط چند قطره از اقیانوس بیکران توحیده. شما به اصل توحید متصل شدین. به نجوای شیطانی توجه نکن، نجواهای شیاطین انس و جن…

      به این توجه کن که توی بهترین و پر بازدید ترین سایت موفقیت دنیا ، شما تاپ امتیازات کامنت ها هستین. یه نگاهی بنداز ببین توی هفته گذشته و یک ماه گذشته بالاترین امتیازات کامنت ها متعلق به کیه …؟ از پنج نفر 4 نفرش خودتی. هر کامنتی می‌نویسی با کامنت قبلی خودت وارد رقابت میشی.

      حواست هست …؟

      چی کامنت رو می‌بره بالا…؟

      آیا ما با عقل خودمون کامنت مینویسیم؟ یا با جریان هدایت ؟

      فرکانس مثبته که کامنت ها رو بالا می‌بره. مصداق آیه 10 سوره فاطر : «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»

      (کسی که خواهان عزّت است، تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می‌کند، و عمل صالح را بالا می‌برد)

      —————————————————————————

      سعیده جانم ، ببخشید که کامنتم کوتاه بود و چندان حس خوب و انرژی مثبت نداشت ، زیاد به جریان هدایت وصل نبودم.‌ اما لازم بود بنویسم و تحسینت کنم ، این کامنت ها باعث تغییر باورهای ما میشه.

      بیشتر و بیشتر برامون بنویس.

      منم سعی میکنم بیشتر مشق بنویسم. راستی یادته قبلاً توی کامنت برات مینوشتم یه کم بیشتر کامنت بنویس. ولی میگفتی بخاطر خستگی شیفت شب کاری وقت و تمرکز نداری کامنت بنویسی. خدا قوت پهلوان ، خسته نباشی دلاور، لابلای کامنت ها یه استراحتی به انگشتان مبارک هم بده. چه خبرتونه ، چه خبرتونه ….؟؟

      —————————————————————————

      امروز عصر رفته بودم ساحل پیاده روی، و میخواستم شکرگزاری بنویسم و از خداوند درخواست کردم که خدایا تو این لحظه من محتاج و فقیر و نیازمندم به فرکانس مثبت شکرگزاری و سپاسگزاری. خدایا کمکم کن ، تو به شکرگزاری من نیازی نداری، من اونی هستم که محتاج سپاسگزاری و شکرگزاری به درگاهت هستم. امروز یه حسی بهم گفت فایلهای توحید عملی رو گوش بده. و مشخصاً بهم الهام کرد از توحید 5 تا آخر رو گوش بده. عصر که رفتم پیاده روی فایل توحید عملی 11 رو گوش دادم. انگار لازمه هر هفته یه روز رو فقط اختصاص بدم به فایلهای توحید عملی. اینقدر که آگاهیهای خالص و ناب توی این فایلها هست.

      الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی.

      سعیده جان در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم و توحیدی باشی و قلبت از جریان هدایت نورانی باشه.

      این وعده الهیه که : ….

      «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»

      در پناه رب العالمین محفوظ باشی.

      «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 92 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        وَالْعَصْرِ ﴿١﴾

        سوگند به عصر

        إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾

        [که] بی تردید انسان در زیان کاری بزرگی است؛

        إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾

        مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و یکدیگر را به حق توصیه نموده و به شکیبایی سفارش کرده اند.

        =====================================

        حمید حنیف عزیزم سلام

        انرژی زیادی من رو هدایت کرد برای فرستادن یک موشک قرآنی در حد سطل پلاستیکی سعیده،بدون فوت وقت میرم سر وقت یک قطره از اقیانوس آگاهی های قرآن …

        هدایت قرآنیم،بعد نماز ظهر داستان صالح پیامبر و ناقه و نجاتش بود در سوره ی هود،باید اعتراف کنم هربار به این صفحه هدایت میشدم سرسری می‌گذشتم،این بار یک آیه توی صفحه بهم چشمک زد:

        فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنَّا وَمِنْ خِزْیِ یَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ

        چیزی که به چشم من اومد اون نجات خداوند از سمت رحمتش بود،فارغ از سیستم و عدالتش !

        ببین قانون مدار ها درسته،سیستم بی عیب و نقصه درسته،هرکسی نتیجه ی اعمال خودش رو میگیره درسته ،اما یک نکته ای هست به اسم رحمت خداوند که بر عدالتش پیشی گرفته!

        این امیدواری آدم رو صد هزار برابر می‌کنه ،چطور؟

        اینطور که نمیشی روی عقل خودت حساب کنی بگی من امروز ٢ ساعت روی باورهام کار کردم ،پس ٢ تا پله اوضاع بهتر میشه .این کار سیستمه!

        اما توحید ،ایمان به الله ،ایمان به غیب ،توکل و امیدواری باعث میشه شما به رحمت خداوند دسترسی پیدا کنی،رحمتی فراتر از عدالت و سیستم !

        بیا بریم بقیه ی آیه های نجات پیامبران توی سوره ی هود رو ببینیم:

        قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ ۚ وَحَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ(4٣ هود)

        پاسخ نوح به فرزندش(نجات از رحمت خداست)

        وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا هُودًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنَّا وَنَجَّیْنَاهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِیظٍ(5٨ هود)

        (نجات هود و اهل ایمان به سبب رحمت خدا)

        فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنَّا(66هود)

        (نجات صالح و اهل ایمان از رحمت خدا)

        وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَهٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیَارِهِمْ جَاثِمِینَ(٩4هود)

        (نجات شعیب و اهل ایمان از رحمت خدا)

        ببین داستان رحمت و عدالت اینجوری خیلی خوب میتونی برای ذهن تعریف کنی :

        رحمت خداوند یعنی:

        تو اندازه ی مشت خودت درخواست میکنی،اما اون اندازه ی مشت خودش میبخشه!

        دوسه تا تجربه ی بیگ بنگ دارم ازین داستان :

        وقتی انتقالیم استپ خورد و کنسل شد و من کلا دیگه ناامید شدم تا خرداد ١4٠٢ که هدایت ها اومد برام گفت این کارهای ذهنی رو انجام بده و دوباره بچه ها رو بفرست گرگان .

        بهش گفتم من انتقالیم کنسل شده،جایگزین ندارم.گفت:کاری که میگم رو بکن!

        وقتی من سمت خودم رو (خوب) انجام دادم .

        اون سمت خودش رو (عالی) انجام داد .

        بدون کوچکترین تقلا :

        ساعت ٧ونیم صبح از دفتر ریاست دانشگاه علوم پزشکی مازندران به من زنگ زدن و گفتن با انتقالی شما بدون جایگزین موافقت شد!حتی نمی‌خواد حضوری بیای.فردا از دفتر نقل و انتقالات پیگیر کارهای اداری شو!

        من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

        تجربه بعدی:

        وقتی بهم گفت انصراف بده از کارت،من هیچ ایده ای نداشتم برای شروع کار جدید،فقط مطمئنم بودم باید انصراف بدم تا قدم بعدی بهم گفته بشه،سخت بود ولی انجامش دادم.

        بعد وقتی من داشتم تو گرگان،فلکه ی شهرداری ،اگهی های استخدام رو میخوندم و دنبال این بودم که یک کاری رو از یک جایی شروع کنم!!!!چندتا عکس از چندتا شماره هم گرفتم که هرکدوم که قلبم گفت رو بهش زنگ بزنم و همزمان روی آموزش های استاد کار میکردم چه اتفاقی افتاد ؟

        من توی گرگان دنبال کار میگشتم

        ولی هدایت اومد : برو کیش ،برو کیش،برو کیش

        من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

        وقتی اومدم کیش،سه روز دنبال کار گشتم ،همه جا ،توی اینترنت ،توی بازار،فروشگاه ها،یک فروشگاه هست اینجا بهش میگن پاندا،شبیه والمارت،همه چیز داره،بهش گفتم من حاضرم برم اینجا از کارگری شروع کنم،ولی اگر تو بهم بگی،اون کاری رو انجام میدم که تو بگی،٣ روز طول کشید هیچ هدایتی نیومد،دیگه ناامید شدم،شب بلیط برگشت رو گرفتم وخوابیدم،صبح با sms فاطمه جان بیدار شدم :

        سعیده دستام داره می لرزه موقع تایپ کردن الانم .

        گفت تو خواب بهش یه عالمه باغ نشون دادن و گفتن این مال دوست فاطمه است که خونه ش کنار آبه

        یه قران سبز رنگ هم کنارشه

        بچه هاش هم با توپ زرد بازی میکردن یه پوشه هم دادن به آقا محمود که کارش را درست کنه

        من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

        برگشتم گرگان ،هیچی نمیدونستم ،محمود کیه،چه اتفاقی قراره بیفته ،اون کاری که قراره انجام بدم چیه،هیچی نمیدونستم ،هیچی !گفتم خدا گفته،پس منتظر میمونم.

        یک هفته نشد پسرداییم زنگ زد،دوستش آقای محمودیان!!!!! برام کار پیدا کرده بود ،گفت یک شرکتی یک نیرو میخواد،شرکتی که این محصولات رو وارد میکنه،پرسیدم کارم چیه؟چی کار باید بکنم،گفت نمیدونم،بیا خودت صحبت کن.

        بچه هارو برداشتم و دوباره اومدم کیش،هیچی نمیدونستم،شرکت چه جوریه،مدیرعامل کیه،داستان چیه،ولی به خودم میگفتم خدا گفته،باید انجامش بدم.

        شبی که میخواستم برم جلسه ی کاری،تموم وجودم پر از اضطراب و استرس بود،گفتم خدایا آرومم کن،قران رو باز کردم این آیه اومد :

        قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

        دوباره قلبم آروم شد،گفتم هرچی باشه من انجامش میدم،هرکاری،من فقط باید تسلیم هدایت باشم.

        با دوتا اسکورت مردونه ،رفتم توی یکی از بهترین کافه های کیش،اولین بار مدیرعاملم رو اونجا دیدم،فضای کافه،جلسه ی کاری ،آدم هایی که کنارم بودن یک بار دیگه رحمت خدا رو به رخم کشید.

        من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

        بازی به اینجا ختم نشد،بعد از احوال پرسی صحبت های مدیرعاملم که شروع شد و من هربار از این رحمت خداوند سرگشته تر میشدم ،اون حرف میزد ولی من فقط خودمو در آغوش خدا می‌دیدم،من روح استاد عباسمنش رو می‌دیدم که در این مرد حلول کرده:

        یک مرد با ایمان،توحیدی،ثروتمند،یک تاجر با لیاقت،یک انسان کار درست ،آگاه به قوانین هستی

        چندتا جمله های قشنگش رو اینجا بنویسم؟

        (هیچ وقت نگران پول نباش،نباید دنبال پول بدوئی ازت فرار می‌کنه ،نگرانش نباشی خودش میاد)

        (دنیا دنیای انرژی و فرکانسه،ادم های هم فرکانس هم دیگروجذب میکنند.)

        (این دنیا بی سروصاحاب نیست،قانون داره،باید قوانینش رو یاد بگیری و طبق اونا عمل کنی)

        (در ازای کاری که برای من میکنی،داری عمرت رو میزاری،یادت نره همیشه کفه ی عمرت سنگین تره،همیشه کارهای خودت مهم تره)

        (هرجا توی کار خسته شدی،کار رو ول کن برو،من انرژی مثبتت رو می‌خوام توی کار ،نه به هر قیمتی کار کنی)

        (ما حق نداریم از محصول شرکت دیگه ای بدگویی کنیم ما فقط باید محصول خودمون رو معرفی کنیم.)

        (هرجا رفتی پیش فروشنده ها،دیدی دارن حرف های منفی میزنن،یک لبخند بزن و بحث رو عوض کن،به حرفاشون توجه نکنن،نزار ذهنت رو منفی کنند.)

        (کارت دست خودته،نیازی نیست من بدونم کِی رفتی،کجا رفتی،فقط شب ها یک گزارش کار برام بفرست،اینم برای مچ گیری نیست،برای اینکه دستمون باشه چه کارهایی انجام دادیم)

        ببین سعیده ای که اومده بود کیش دنبال کار و حاضر بود از کارگری شروع کنه،رحمت خدا براش چیکار کرد ؟

        من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

        من یک چیزی می‌خوام بگم،ما داریم روی خودمون کار میکنیم،میدونیم قوانین جواب میده،و طبق عدالت خدا و قوانین ثابتش،ما ازین مسیر حرکت میکنم به خواسته هامون میرسیم خب ؟

        اما یک چیزی فراتر ازین ها وجود داره !

        اون رحمت خداونده!اون اراده ی کن فیکونه!

        اون وهاب بودنشه،اون لغفور و رحیم بودنشه!!!

        روزی صدبار باید به خودمون بگیم.

        کافیه که ما سمت خودمون رو خوب انجام بدیم!!!!!

        اون سمت خودش رو عاااااالی انجام میده !!!!

        عالی به چه معنا ؟

        تو همون قرآن عالی رو اینجوری تعریف کرده :

        فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

        پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که مایه شادمانی و خوشحالی آنان است به پاداش اعمالی که همواره انجام می داده اند، برای آنان پنهان داشته اند.

        پس!

        روی مغز منطقی خودت حساب نکن!

        روی رحمت خدا حساب کن!

        اون در هارو از جایی باز می‌کنه که به عقل جن هم نمی‌رسه!!!!

        «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْرا»

        بابا خودش گفته دیگه !میگه کنترل ذهن کنی،تقوا داشته باشی،درها از جایی باز میشه که تو الان نمیدونی اینا اصلا دره!فکر می‌کنی دیواره!

        چرا می‌تونه در هارو باز کنه خودش ؟؟؟چوووون خوووودشه،اون در هاااا هم خوووودشه،همه چیز خووودشه!!!!

        هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿٣﴾

        اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به همه چیز داناست.

        اینجا کلام بزرگوار رو منعقد کنم : کجا دنبال چی میگردی؟؟؟؟بابا همه چیز خووودشه!!!!از خودش بخواه!در مسیر درست حرکت کن،بیش از اندازه به تو عطا خواهد شد!!!

        وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

        و رب تو به زودی به تو چندان عطا کند که تو راضی شوی

        داریم درمورد رب حرف میزنیم!

        کل قدرت ها دست اووونه!!!

        ارباب اووونه!!!

        همه چیز تحت کنترل اووونه!!!

        خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۖ وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

        اوست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط شد. آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان نازل می شود، و آنچه در آن بالا می رود می داند. و او با شماست هرجا که باشید، و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.

        یک چیزی رو خوب میدونم،نور این کامنت تا مدت ها قلب من و شما و هر عزیزی که این رو میخونه روشن میکنه،اما باز ذهن منطقی کار خودش رو می‌کنه و خدا رو به اندازه ی عقل و توانایی های خودش میبینه ،نه قدرتی که از قرآن دریافت کرده !!!

        پس یکبار دیگه عظمت این قرآن رو از سوره ی واقعه به رخ ذهن منطقی خودم میکشم:

        فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧5﴾

        پس به جایگاه ستارگان سوگند می خورم،

        وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ ﴿٧6﴾

        و اگر بدانید بی تردید این سوگندی بس بزرگ است.

        إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ ﴿٧٧﴾

        که یقیناً این قرآن، قرآنی است ارجمند و باارزش؛

        فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ﴿٧٨﴾

        [که] در کتابی مصون از هر گونه تحریف و دگرگونی

        لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾

        جز پاک شدگان [از هر نوع آلودگی] به [حقایق و اسرار و لطایف] آن دسترسی ندارند.

        تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿٨٠﴾

        نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است.

        أَفَبِهَٰذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ﴿٨١﴾

        آیا شما نسبت به این گفتار سهل انگاری می کنید [و آن را قابل اعتنا نمی دانید؟!]

        حمید جان نمی‌دونم این کامنت رو از کجا شروع کردم و به کجا ختم شد،فقط یک چیزی رو می‌دونم که وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ

        کل نتیجه ای که من می‌خوام بگیرم اینه:

        روی عقل خودت حساب نکن!روی رحمت پروردگارت حساب کن.

        اعتماد کن به خدایی که داره این جهان رو مدیریت میکنه.

        اون داره کیهان رو میچرخونه،اجابت خواست های تو براش تیله بازی هم نیست.

        حتی اگر اندازه‌ی مشت خودت درخواست کنی و سمت خودت رو خوب انجام بدی،اون سمت خودش رو عالی انجام میده.

        حرکت کن،قدم های بعدی بهت گفته میشه.

        ایمان،ایمان،ایمان،ایمانی که عمل بیاورد،ایمان است.

        آنجا که همه ی راه ها بسته است،خداوند راه میگشاید.

        اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

        اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

        إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا

        =====================================

        ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ ۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ

        این است الله،رب شما، جز او معبودی نیست، آفریننده همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او کارساز هر چیز است.

        =====================================

        در پناه نور باشی همیشه حمیدِحنیف

        به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 129 رای:
        • -
          زهرا کاسه ساز گفته:
          مدت عضویت: 1487 روز

          سلام سعیده ی قشنگم

          سلام خدای سعیده که چقدر خوب بادستانش مینویسی

          سلام به توخدای وهاب وبخشنده همه مومنان

          اره درسته راست میگه راست میگه سعیده

          رحمتت برهرچیزی پیشی گرفته

          خدایاخیلی حالموخوب میکنه این اگاهی

          خوب مشته توکه خیلی بزرگه خدا

          من همه سعیمومیکنم که باتعهدپیش برم‌

          خیلی ایراد دارم خدا خیلی

          کمکم کن

          مرسی ازت سعیده ی قشنگم

          بوس به روی ماهت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          یاسر گفته:
          مدت عضویت: 3104 روز

          سلام به آبجی سعیده ی عزیز ممنونم ازت بخاطر این کامنت سراسر ارزش سراسر توحید سراسر منطق برای ذهن

          این حرف توی کامنت شما منو واداشت که یک داستانی رو تعریف کنم

          من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید

          این داستان برمیگرده به زمستون پارسال بارها الهام بهم شد بیام و بنویسم ولی شیطان ذهن گفت این اتفاق چیز خاصی نیست که بخوای بنویسی خلاصه تونست منو از نوشتن منصرف کنه ولی اینسری دیگه نتونست حتی الان که دارم مینویسم داره تلاش میکنه ولی تصمیم گرفتم دیگه به حرفش گوش نکنم خب دیگه کامنت و طولانی نمیکنم چون داستان خودش به اندازه ی کافی طولانی ( ^▽^)

          زمستون پارسال بعد از چند سال یه برف کمی بارید تو شهرمون صبح که بیدار شدم دیدم یکمقدار از برف هنوز هست الهام اومد که برو یکم کنار ساحل قدم بزن و از برف لذت ببر ولی ذهن گفت نه بابا چکاریه بشین به کارات برس ولی اصلا به حرفش نه گوش دادم نه جوابش و دادم به سرعت لباس پوشیدم رفتم بیرون اینسری از یک مسیر جدید رفتم که یک دوراهی بود گفتم میخوام از خدا هدایت بخوام از کدوم طرف برم گفتم خدایا از کدوم طرف برم تا لذت بیشتر ، حال خوب بهتر ، زیبایی های بیشتر و در کل بیشتر بهم خوش بگذره یه آن یه چنتا کبوتر در حال پرواز کردن بودن یکی از اون کبوتر ها رفت روی یک تیر چراغ برق توی مسیر فرعی نشست ولی یه حسی گفت نه اونور چیه اونجا که خاکی الان برف داره آب میشه لباسات کثیف میشه بعد کلی سگ هست بیان بهت حمله کنن چی من گفتم نه همین درسته ولی بخاطر اینکه مطمعن بشم گفتم خدایا بک نشانه ی واضح تر بهم نشون بده کدوم مسیر و برم یه ماشین اومد یه مردِ پیاده شد رفت توی همون جاده خاکی که کبوتر روی تیر چراغ نشسته بود گفتم همین درسته رفتم حالا ذهن که مدرک دکترای چموشی رو داره هی دست و پا نرو هر کاری کرد من گوشم نمیشنید موقع رفتن توی اون مسیر یه لحظه یه عطر خیلی خوشبویی توی هوا پیچید گفتم عجب عطر خوشبویی خدایا سپاسگزارم توی اون مسیر به غیر از من با اون مردِ هیچکس توی اون مسیر نبود گفتم پس این عطر و این مردِ زده بزار سریع برم بهش برسم اسم عطر و ازش بپرسم داشتم سریع میرفتم که الهام اومد عجله نکن آرام باش لذت ببر من خودم اسم عطر و بهت میگم منم گفتم چشم آروم رفتم تا اینکه اون مردِ یک جا وایستاد من گفتم برم ازش بپرسم اسم عطر و ولی از تعجب چشام پُر اشک شد مردِ اصلا هیچ عطری نزده بود یعنی خدا پاداش عمل به الهام و به من داد یعنی

          همه چیز میشود به شرط ایمان

          من اندازه ی مشت خودم درخواست کردم،اون اندازه ی مشت خودش بخشید.

          حالا ادامه ی داستان….

          من رفتم از برف کنار ساحل لذت بردم کلی سپاسگزاری کردم کلی اشک ریختم بابت بوی عطری که تو هوا پیچید اینقدر خوشحال بودم انگار رو ابرا بودم اونجا چنتا صیاد بودن گفتم برم یک خدا قووووت بهشون بگم یکم احساس خوب بدم خدا منو سوپرایز کرد منم یکی رو با خوشرویی خوشحال کنم

          البته همیشه خوشرو هستم ( ^▽^)

          وقتی نزدیک شدم مردِ صیاد برگشت بره تو قایق گفتم عه خدا میخواستم بهش خدا قووووت بگم که چرا داره میره یک لحظه مردِ صیاد برگشت با لبخند منو نگاه کرد گفتم خدا قووووت لبخند زد گفت مرسی یعنی موقعی که به خدا گفتم چرا داره میره وقتی برگشت لبخند زد ناخودآگاه چشام پر اشک شد رفتم و رفتم لذت بردم با خدا صحبت کردم

          “بخاطر اینکه کوتاه کنم میرم جلو”

          موقع برگشت گفتم خدایا میخوام برم خونه نشانه بده برم یا بمونم دیدم هیچکس نیست گفتم هیچکس نیست چطور نشونه بگیرم هیچکس که نبود هیچ هیچی نبود حتی یه پرنده فقط من بودم چطور نشانه رو بفهمم اینور اونور و نگاه کردم دیدم یک کلاغ هست گفتم برم از کلاغ بپرسم ( ^▽^)

          گفتم کلاغ خوشگل با اون پرهای مشکی خوشگلت که برق میزنه به قول خانم شایسته عزیز برخ برخی گفتم میخوام برم خونه بنظرت از کدوم طرف برم که بیشتر لذت ببرم

          حالا یکم برمیگردیم عقب تا دلیل هدایت خدا به اون مسیر و بگم

          اون مسیر که ذهن گفت برو اون میرفت سمت یک شهرک که از توی اون شهرک میرفت ساحل که اونجا یک درب داشت به ساحل موقع پرسیدن از کلاغ دیدم اون درب قفل یعنی اگه از اون مسیر ذهن میومدم به درب قفل میرسیدم عملا باید برمیگشتم به محض اینکه قفل درب رو دیدم کلی راه رفتم سپاسگزاری کردم و گریه کردم خدایا تو داری با من چیکار میکنی من چرا اینهمه وقت پیدات نکرده بودم آخه من الان هر چقدر سپاسگزاری کنم مگه کافیه نه نیست بخدا نیست خلاصه به کلاغ گفتم از کدوم طرف برم کلاغ بلند شد پَر زد رفت اونطرف گفتم خب از این طرف باید برم وقتی رفتم کلاغ دوباره پَر زد رفت یک طرف دیگه گفتم این کلاغ شیطون داره با من بازی میکنه من الان وقت ندارم دیگه باید برم موقع برگشتن به یک آدم نامناسبی برخورد کردم گفتم خدایا من اینقدر توی حال خوب و اینقدر معجزه و این اتفاقات ارزشمند بودم این آدم چرا باید سر راه من قرار بگیره که یک لحظه یه حسی تو وجودم اومد

          گفت: یادته کلاغ هی اینور اونور میکرد یه مسیر مشخص بهت نمیگفت

          گفتم: آره

          گفت: یعنی اون زمان که تو تصمیم گرفتی برگردی موقعی نبود که باید برمیگشتی تو با ذهن خودت تصمیم گرفتی

          یعنی من مات و مبهوت بودم خدایا بازم ازت سپاسگزارم خلاصه خداروشکر این دکتر چموش و شکست دادم این داستان و نوشتم خدایا سپاسگزارم

          هر وقت دکتر چموش حرف مفت میزنه میگم نگاه خدا چکارا میتونه بکنه پس ساکت فقط هر چیزی که خدا میگه رو میگیم چشم ادامه میدیم ، یعنی هر وقت این داستان و برای خودم مرور میکنم وجودم پر از آرامش و عشق خدا میشه احساس میکنم از این جهان جدا میشم یک لحظه

          امیدوارم تمام دوستان عزیز این سایت همیشه شاد و سلامت باشین و ثروتمند در تمام جنبه

          شما رو به خدای بزرگ میسپرم امیدوارم تو تک تک ثانیه های زندگی تون وجود خدا رو حس کنین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          یاسر گفته:
          مدت عضویت: 3104 روز

          سلام آبجی سعیده عزیز سپاسگزارم ازت بابت حرف های مدیرعامل شما که اینجا برای ما نوشتی

          (با اجازه متن و کپی کردم چون باید میلیارد ها بار خونده بشه تا دکتر چموش عزیز ساکت بشه)

          من چندبار که خوندم توی همون باورها تونستم یسری باورهای مثبت هماهنگ با کسب و کار خودم پیدا کنم و اینکه یسری باورهای مخرب کسب و کار خودم و پیدا کردم

          از خدای خودم هم سپاسگزارم یه سپاسگزاری خیلی بزرگ بزرگ از عمق وجودم که جواب درخواست منو توی کامنت فوق‌العاده ارزشمند شما داد همون درخواستی که گفت صبرکن و ادامه بده منم با حال خوب صبوری کردم و ادامه دادم خدا جواب داد آره خدا جواب داد ، خدا همیشه در حال پاسخ دادن به درخواست های ماعه فقط مقاومت ما باید برداشته بشه

          توی این چند هفته ی اخیر درک کردم هرجا هیچ مقاومتی وجود نداره و بدون شک بهش ایمان داریم خدا به سرعت جواب میده

          چند درخواست توی این هفته ی گذشته داشتم مطمعن بودم خدا جواب میده هیچ مقاومتی ذهنم نداشت بعد یکساعت جوابمو گرفتم

          خدایا هر چقدر بگم عاشقتم بخدا کمه

          در آخر بازم ازت سپاسگزارم آبجی سعیده عزیز

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1286 روز

            و ما رمیت اذ رمیت…ولکن الله رمی…

            سلام به دادش یاسر مهربان و‌توحیدی و ارزشمندم.

            هر دونقطه ی آبی پربرکتت در بهترین زمان و مکان به دستم رسید و هم برام کلی درس داشت و هم پر از هدایت …

            سپاسگزارم ازت که به ندای قلبت گوش کردی و‌برام نوشتی،چقدر خداوند همه چیز رو قشنگ چیدمان میکنه…حتی رسیدن زمانِ رسیدن نقطه ی آبی رو….ماچ به کله ی خدای قشنگم…

            ازت ممنونم بی نهایت،به امید دریافت نقطه های آبی پربرکت دیگه ای ازت،در پناه نور میسپارمت…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              یاسر گفته:
              مدت عضویت: 3104 روز

              سلام آبجی سعیده ی عزیز و توحیدی و ارزشمندم

              امیدوارم حال دلت همیشه عالی عالی باشه و ثانیه ثانیه زندگیت نور خداوند

              《 سلام علیک کردن و از خودت تقلید کردم چون اینقدر قشنگ نوشتی دیگه چیزی به مغزم نرسید ( ^▽^) نویسنده بودن هم این داستان ها رو داره دیگه 》

              آره آره دقیقا داشتم همین یکی دوماه اخیر به این فکر میکردم که چطور میشه من یسری متن ها رو تاریخ هاشون قدیمی ولی نخوندم بعد که داستان های خودمم برای قبل ولی تا حالا ننوشتم فکر کردم دیدم آره همه چیز تو زمان و مکان خودش بهم دیگه رسیدن

              عاشق خدام که اینقدر دقیق انجام میده همه چیزو باز ما با حرفای این دکتر چموش گاهی گمراه میشیم

              حالا چموش من که خیلی پر حرف ( ^▽^)

              گاهی بهش میگم بابا یکم نفس بکش بین حرف زدنات برو یک لیوان آب بخور ، یکم بخواب ، یکم برو گردش پارکی ، ساحلی جایی اینهمه جای قشنگ قشنگ هست اینجا همش نشستی ور دل من نان استاپ داری صحبت میکنی چه خبرته آخه :)

              عاشق اون گفت و گو کردنت با خدا هستم تو کامنت هات احساس میکنم خودم دارم با خدا حرف میزنم

              ازت بازم سپاس گزارم بابت این کامنت های سراسر ارزش و توحیدی که برامون مینویسی زیاد برامون بنویس خیلیییییی زیاااااااد خودت نمیدونی هر کامنتت کلی گره از ذهن باز میکنه

              به خدا میسپرمت برات بهترین ها رو از خدا میخوام چون لایق بهترین ها هستی

              راستی یه سپاسگزاری از استاد عباسمنش هم بکنم بابت این نقطه آبی من عاشق این رنگ آبی ام 🩷🩵

              عه قلبام بارسلونایی شد :))))))

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        عاطفه نوری گفته:
        مدت عضویت: 1957 روز

        درود بینهایت ب برادر توحیدی و پرتلاش و خداقوت بینهایت به شما و فرکانس های الهی شما و خداقوت ک آیات قرآنی رو منتشر میکنید و مرتبط میکنید بینهایت می اموزم بینهایت یاد میگیرم و جا داره تحسین کنم و سپاسگزاری و قدر دانی بابت هر تایپی ک میکنید و زمانی ک میگذارید.

        یک جایی از کامنت نوشته بودید آدم‌هایی ک انقدررر ثروتمند هستند و الان در بهترین حالت ممکن هستند شمارو سعیده جان بابت این تلاش و هجرت تحسین می‌کنند و اونهایی ک در پایین ترین حالت ممکن هستند شما رو نفی می‌کنند چ بسا تحقیر هم می‌کنند

        دقیقا مصداق بارز مدارها و فرکانسها و صدق بالحسنی هست

        چه کسی تحسین میکنه اونی ک در مدار تحسین ثروت زیبایی هست قطعا شجاعت ها هجرت ها تلاش کردنها و طی کردن مسیر موفقیت رو تحسین میکنه اصلا لاجرم این اتفاق می افتد چون اون آدم موفق شده رشد کرده بینیازه و به درک قانون و توحید رسیده و ناخودآگاه زبان به تحسین باز میکنه لذت میبره تشویق میکنه انگیزه میده…

        چه کسی تحقیر میکنه اونی ک هیچ غلطی نکرده حتی جرات نداشته از منطقه ی امن اون طرف تره بره در مدار فقر و بدبختی و کمبود هست هیچ موفقیتی بدست نیاورده حال دلش خوب نیست فرکانس خیلی پایینی داره احساس قربانی بودن داره و قطعا چنین شخصی اصلا و ابدا توان تحسین کردن رو نداره یعنی در مدارش نیست و اگر هم هجرت یا رشد یا موفقیت کسی رو ببینه لاجرم قضاوت میکنه تحقیر میکنه یا نهایتا غیبت میکنه و برچسب میزنه

        خیلی این قسمت کامنتتون برای من درس داشت و آگاهی دهنده بود گفتم ببین همه چیز طبق این قانون در حال حرکته حتی جمله ی تحسین کردن و تحقیر کردن…

        چقدر تحسین میکنم برای بودن این سایت آگاهی ها درک کردن قوانین و این قدرت و عنایتی ک پروردگار لطف کرده و ما در مدار تحسین ثروت ها و زیبایی ها هستیم و تسلیم امر پروردگار هستیم …

        بینهایت سپاسگزارم خیلی لذت بردم کامنت فوق العاده قوی آگاهی دهنده کاربردی بود و بیشتر آموختم ک عاطفه با تمام قوا تحسین کن و باورهای قوی بساز راجب تحسین کردن…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        سحر صدیقی گفته:
        مدت عضویت: 1466 روز

        و باز هم سلام به آقا حمید عزیز

        این روزا عجب همزمانی ها داره واسم رخ میده.

        آقا حسادت خوب نیست می‌دونم ولی یاد جمله استاد افتادم که میگه اگه باوری حتی به غلط باعث رشد شما بشه اشکال ندارد.

        به نظر منم حسادت مثبت که باعث بشه منم حرکت کنم تا رشد کنم خیلی هم خوبه.

        این روزا عجیب هر جای سایت هستم بحث هدایت و شهود و تسلیم هست و منم هم عجیب از درون نبود اینو در زندگیم حس میکنم یعنی باید بگم هست ولی خوب گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش.

        خدا این روزا،همه جوره جواب سوال هامو میده تا شک های من به یقین تبدیل بشه.

        چقدر این خدا بیشتر از من عاشق پیشرفت و رشد و خوشبختیه من هست.

        امروز منم برخوردم به همین آیه سوره اسرا و الآنم هدایت مجدد من به همین آیه در کامنت شما.

        وقتی منم ترجمه رو خوندم ی حسب ته قلبم می‌گفت این ترجمه ناقصه خدایی که که انسان رو اشرف آفریده چجوری اینجا نوشته بر بسیاری از مخلوقات برتری داریم.

        از طرفی هم من به هر آیه که برمی‌خورم از خودم میپرسم چه باور مثبتی میشه از این آیه بکشم بیرون که بتونه باعث تقویت ایمانم بشه.

        و در این آیه رسیدم به احساس ارزشمندی انسان که از ازل خداوند در روح ما قرار داده.

        احساسی که ما بواسطه ی بودن در این کالبد جسم محدود و ذهن محدود،اونو فراموش کردیم .

        باید هر لحظه از خداوند درخواست کنیم که اون احساس ارزشمندی درونی ما رو زنده کنه و هر لحظه به ما یادآوری کنه که ما ارزشمندیم

        تا بواسطه ی این یادآوری به احساس عالی و بینظیر برسیم و متصل بشیم به عشق الهی وجودیش

        و به قول مولانا:

        بحرِ علمی ، در نَمی پنهان شده

        در سه گَز تن عالَمی پنهان شده

        جانِ بی کیفی شده محبوسِ کیف

        آفتابی حبسِ عُقده ، اینت حَیف

        و کلام زیبای حضرت علی:(«ای انسان، پنداری که جسمی خُردی ،

        حال آنکه جهان بزرگ در تو منطوی شده است » )

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1120 روز

      به نام خداوند بخشنده و مهربانم

      الحدید

      یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم بُشْرَاکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

      [ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺩﺭ ] ﺭﻭﺯﻱ [ ﺍﺳﺖ ] ﻛﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﺭﺷﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺘﺸﺎﻥ ﺷﺘﺎﺑﺎﻥ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، [ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ : ]ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺎﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ] ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻳﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ .(١٢)

      سلااام به سعیده عزیز و نورانی و توحیدی

      با قلبی باز و نوری که به واسطه گوش دادن به قرآن و تامل در این آیه نورانی بهِش رسیدم و دوباره و دوباره نور بر قلبم بارید

      شروع به نوشتن میکنم هر آنچه که می‌گوید به رشته تحریر درمی‌آورم.

      مبحث اصلیه این سوره و ایه، توحید و انفاقه

      سوال پرسیدم و گفتم من میخوام انفاق کنم

      گفت ؛

      اول به خودت انفاق کن

      یعنی به خودت هدیه های که من دادم را بده

      گفتم چطور گفت بیا و ببین نعمتهات را

      بگو ،صحبت کن

      اگه بگم من الان میخوام برسم به بینهایت ثروت مادی

      میگه :برای چی میخوای اون ثروت بینهایت را

      مثل ماشین خوب ،خونه خوب و روابط خوب و …

      جز اینه که تو را به حالِ خوب میرسونه

      حالا تو ابعاد کوچیکتر توالان میتونی این مظاهر نعمت را ببینی مثلا؛ کرایه تاکسی تا تا هایپر استار و رفتن به سرِ کار را تو جیبِت داری ،آیا میتونی این را ثروت بدونی که من بِهِت دادم

      ذهنم میگه ؛این مگه ثروته

      میگم اصلا وِلِش کن ثروت را

      آیا این نعمت نیست

      الان ذهنم قبول کرد

      آره آره نعمته

      پس برای داشتن کرایه تاکسی میتونی خوشحال باشی

      آره واقعا اگر نداشتم باید یه ساعت پیاده میرفتم.

      به حال خوب رسیدم

      بِهِم گفت الان تو ثروتمندی چون این نعمت را دیدی و حس کردی و به حالِ خوب رسیدی

      رسیدم سوارِ تاکسی بِشم ،دیدم چقدر انسانِ شکرگزاریه و تاکسی خیلی تمیزه و خیلی با حسن خلق باهام برخورد کرد

      لبخند زدم و ازَش تشکر و قدردانی کردم برای این رفتار خوبِش

      و باز به حالِ بهتری رسیدم

      و غرقِ شادی و شور و شعف شدم

      گفتم همینه من وقتی دارم نعمتهام را می‌بینم

      داشته ها و ورودی هایی که هر لحظه به واسطه دیدن و این نعمت‌ها داره به زندگیم میاد و منو به حالِ خوب میرسونه یعنی من ثروتمندم

      یعنی ذهنم را دارم خوداگاه به سمتی میبرم که نعمت بیشتر و ثروت بیشتر الردی هست

      نمیخواد زور بزنم که نداشته هام را ببینم

      همین الان

      همین الان

      همین الان

      و بارش باران داره تند تر میشه به سمتِ ظرفِ من

      الهی شکرت

      در این میان من دارم در همین نقطه از زندگیم انفاق کردن را به خودم و به خانوادم درک میکنم و میتونم اینو بسط بدم به بقیه

      کسی که میتونه به خودش انفاق کنه

      میتونه به بقیه انفاق کنه

      کسی که میتونه نعمتهاش را ببینه

      میتونه به دیگران هم ببخشه

      کسی که میتونه به خودش لبخند بزنه ،میتونه به دیگران هم لبخند بزنه و لبخندش را به دیگران هدیه بده و انفاق کنه

      کسی که میتونه محاسن خودش را ببینه ،توانمندی‌هاش را ببینه میتونه توانمندی‌هاو محاسن دیگران را هم ببینه

      کسی که خداوند بِهِش حکمت بده میتونه موقع خرید برای خانوادَش

      اینطور فکر کنه که خداوند به من این نعمتِ پول را داده و من الان با گشاده رویی و بخشش میتونم این را انفاق کنم به خانواده خودم(یعنی مالک اصلی پول و ثروت توئی و الانم من فقط یه واسطه ام که اینو با حالِ خوب برای خانوادم خرج کنم)

      کسی که الان این شخصیت را در خودش ایجاد کرد که نعمتهاش را ببینه و شکرگزار باشه اگر به ثروت بیشتر هم رسید که به واسطه همین بزرگ شدن ظرف وجودیش هست اون وقت هم میتونه با اون نعمت و ثروت بیشتر که امکانات و رفاهیات بهتر و بیشتر را به همراه داره هم شکرگزار باشه و به حالِ خوب بیشتر برسه و بیشتر و عمیق تر شکرگزار باشه

      ما فقط و فقط یا در حال سپاسگزاری هستیم که نشونه اون حس و حالِ خوبه که با توجه به نعمتهایی که داریم بوجود میاد که خداوند به ما وعده فزونی میده.

      یا در حالِ کفران نعمتیم که اسیر نجواهای شیطان میشیم که بِهمون وعده فقر و کمبود میده .

      از دو حالت خارج نیست

      که هم در مورد روابط و هم در مورد ثروت و هم در مورد سلامتی و هر نعمتی که داریم صادقه.

      بسیار لذت بردن از کامنت ارزشمندتون که باورهای بسیار قوی را با منطق توحید به ما هدیه دادی

      و مقایسه خودمون فقط و فقط با قبلمون که درست ترین کاره

      چون ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که کاملا باید تنهایی را تجربه کنیم

      ما هستیم و خالق و دیگر هیچ

      همسرو فرزند و آشنا و دوست همه جلوه ای از جمالِ زیبای دوسته که داره بر ما میباره.

      و اگر تنها شدیم یعنی کل دنیا را به تسخیر خودمون دراووردیم چون به توحید رسیدیم.

      الهی صد هزار مرتبه شکرت.

      به قول حمید امیری عزیز

      وسط تایپ این کامنت نجواهای شیطان هم همراه من بود و می‌گفت آخه اینا چیه مینویسی

      ولی منم کارِ خودمو کردم به نجواها گوش نکردم و به صدای قلبم گوش دادم.

      سعیده عزیز و ارزشمند برات بهترین حالات و احوالات درونی و حس و حالِ سپاسگزاری را از خداوند خواستارم.

      حیفم اومد که پایان سخنم و حسن ختام صحبت‌هام با قرآن نباشه و این ایه نورانی روزیت شد را تقدیمت میکنم.

      آل عمران

      وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ

      ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺁﻣﺮﺯﺷﻲ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﭘﻬﻨﺎﻳﺶ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖِ ] ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﺘﺎﺑﻴﺪ ; ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ;(١٣٣)

      حق نگهدارِت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
      • -
        لی لی گفته:
        مدت عضویت: 2235 روز

        سلام آقا رسول

        حواستون هست رنگ و بوی کامنتهاتون عوض شده، قشنگ معلومه که دیگه وصل شدید به منبع و اون بالا بالاها باید پیداتون کنیم

        راستش خیال نداشتم پاسخی بهتون بدم ولی واقعا دلم نیومد تحسینتون نکنم

        واقعا خانواده بهشتی شما یکی از الگوها و برکتهای خوب این سایت هست علی الخصوص برای ما مجردها

        و چقدر من از شما و فاطمه خانوم دارم یاد میگیرم که به قول یکی از دوستان براده های انرژی مثبت رو از وجود آدمها بکشم بیرون

        و تازگی هم دارم سپاسگزاری کردن بیشتر و با کیفیت تر رو یاد میگیرم و نشونه اش این رقیق شدن قلبمه

        وقتی کامنت خوبتون رو خوندم که نوشته بودید اول از همه از انفاق به خانواده شروع کنید نتیجه اش این شد که فوری رفتم برای ناهار خانواده کباب سفارش دادم

        راستش وقتی میام توی سایت دیگه همه چی رو فراموش میکنم از بعد زمان و مکان و آدمها خارج میشم، ولی یهو یادم افتاد که مامانم دو روزه دوباره تصمیم گرفته حالش خوب نباشه و مریض باشه، این یه الگوی تکراری توی رفتار مامانم هست هر چند سعی میکنم به این رفتارش بها ندم ولی یهو گفتم مامان اینجور موقع ها خیلی دوست داره بهش توجه بشه و با اینکه برای ناهار سوپ درست کرده بودن ولی گفتم بی دلیل نیست این کامنت شما رو نزدیکای ناهار خوندم خلاصه که کامنت شما هم حظ معنوی برام داشت هم حظ مادی

        بازم ازتون سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          رسول خانکی گفته:
          مدت عضویت: 1120 روز

          به نام خداوند بخشنده و مهربانم

          سلااام و درود به بانو لی لی عزیز

          نمیدونم چطور میشه اون چیزی که تو قلبم هست را به رشته تحریر در بیارم

          که استاد هم بارها و بارها میگن باید معنی فرکانس سپاسگزاری را با دیچه قلب و احساسمون درک کنیم

          واقعا با کلمات نمیشه توضیحِش داد

          ولی خیلی حس خوبیه

          حس نو شدن و تازه شدن

          به آدم میده

          ما برای رسیدن به احساس خوشبختی و ثروتمندی به دو مورد احتیاج داریم

          1_خودباوری

          یعنی هر آنچه که الان داریم و میتونیم بِهِش توجه کنیم و به احساس سپاسگزاری برسیم

          هر نعمتی که داریم

          که وسعتِش خیلی زیاده

          همین بدن ،خونه ،ماشین و هر چیزی که داریم باید شروع به دیدنِش کنیم

          و دوم؛ خداباوری را در دلِمون زنده کنیم

          هر آنچه که داره به واسطه این حالِ خوب و سپاسگزاری در طولِ روز به زندگیمون وارد میشه از کوچیک و بزرگ

          لبخند مهربانانه همکارمون و همسایمون و یا ورودی مالی که ما کاری براش نکردیم

          فقط ذهنی به نعمت‌ها و پولی که داریم و خرج کردیم حالمون خوب بوده و به زندگیمون وارد شده

          اینهارا هم خیلی خیلی براش سپاسگزاری کنیم

          آیا یه بار کافیه

          نه تا شب به ذهنمون منطق بدیم که داره قانون جواب میده

          خدا داره با من صحبت میکنه با حس و حال خوبم ،با وارد کردن نعمتهای بیشتر به زندگیم.

          و در مرحله سوم به الگوهایی که نماد سپاسگزاری واقعی و ثروتمندی از هر لحاظ هستند را به ذهنمون نشون بدیم و بگیم اگر این راهی که کاملا ذهنی و فرکانسی را را ادامه بدی لایق چنین زندگی بهشتی در همین دنیا هستی ،به شرط ایمان ،به شرط توکل ،به شرط کنترل ذهن

          سپاسگزارم بابت پاسخ پر از مهرتون .

          براتون بهترینها را آرزو میکنم .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          فاطمه رفیعی گفته:
          مدت عضویت: 1360 روز

          سلام عزیزم امیدوارم در بهترین حالت خودتون باشین. من یک نکته ای رو داخل کامنتتون دیدم و خواستم بگم بهتون . چیزی که از جلسه دوم دوره عزت نفس یاد گرفتم و اون احساس قربانی بودنه. استاد میگن خیلی وقتها ما ناخواسته یکسری اتفاقات منفی رو به سمت خودمون جذب میکنیم چون باوری داریم به نام قربانی بودن. در حقیقت ما می‌خوایم از یک جهت منفی جلب توجه و جلب ترحم کنیم و این دقیقا الگوییه که مادر شما داره و دقیقا شما دارین به این الگو پاسخ مثبت میدین و مادرتون بیشتر باور می‌کنه که : من وقتی مریض باشم و حالم خوب نباشه بیشتر بهم توجه میشه. این در سطح ناخودآگاه عمل می‌کنه و وقتی مادرتون نیاز به توجه و محبت زیادتری پیدا می‌کنه، ناخودآگاهش دست به کار میشه و مریضش می‌کنه و حتی خودش هم ممکنه متوجهش نباشه پس وقتی شما واسش در این حالت کباب میگیرین مهر تاییدی بر این باوره. کاری که شما میتونین انجام بدین واسش اینه که وقتی که حالش خوبه بیشتر بهش توجه کنین. توانمندی هاش رو تحسین کنین . مدام از منظر قدرت، توانمندی و سالم بودنش بهش توجه کنین و جلوی دیگران هم از توانمندی هاش تعریف کنین تا اینطوری جلب توجه و تحسین بگیره. تشویقش کنین به انجام کارهایی که دوست داره و تحسینش کنین. و زمانهایی که حال خوشی نداره توجه بیش از اندازه نکنین بهش در حد خیلی معمول و حتی کمتر. میبینین که کم کم تغییر می‌کنه البته اگر خودش هم بخواد و خب ما کار عمیقی نمی‌تونیم برای کسی انجام بدیم فقط میتونیم رفتار خودمون و احساسی که در اون طرف ایجاد میکنیم رو بهبود بدیم. در پناه حق باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            لی لی گفته:
            مدت عضویت: 2235 روز

            سلام فاطمه عزیزم

            میدونی توی چه تایمی کامنتت رو خوندم؟ وقتی که داشتم کامنتهای جلسه پنجم دوره شیوه حل مسائل رو میخوندم که توی این دوره استاد خیلی جامع و کامل در مورد کمالگرایی صحبت کردن که یکی از پاشنه های آشیل منه، وقتی دیدم نقطه آبی روشن شده و کامنتت رو خوندم، یه لحظه خنده ام گرفت و با خودم گفتم این دختر پیشگوئه:))

            به خصوص که این چند وقته به خودم تعهد دادم که تمرکزی روی روابط کار کنم و داشتم با خودم فکر میکردم که چطور میتونم ردپای کمالگرایی رو توی بحث رابطه پیدا کنم؟ کامنتت یه بار دیگه بهم ثابت کرد که ما در یه دنیای فرکانسی داریم زندگی میکنیم و ما فارغ از زمان و مکانیم و بهم نشون داد که مسیر درستی رو دارم میرم

            ممنونم از محتوای پربار کامنتت که بازم انگشت اشاره رو داره سمت خودم میگیره، که همه چی خودمم و اول از همه باید با خودم مهربونتر و صمیمی تر بشم و با خودم به صلح برسم

            عزیزم چون دکمه پاسخ غیرفعال بود روی کامنت قبلیت کامنتم رو ارسال کرد

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              فاطمه رفیعی گفته:
              مدت عضویت: 1360 روز

              سلام لی لی عزیزم

              نقطه آبی‌ت رو دریافت کردم و خیلی حس باحالیه که با بچه های سایت تعامل داشته باشم :)) طول کشید تا یخ کامنت گذاشتنم باز بشه و شما اولین نفری هستی که بهش کانکت شدم و پاشنه آشیل‌مون هم عین همه آخه :) من که از این کمالگرایی خیلی خوردم. میدونستم که کمالگرایی‌ دارم اما شدت نفوذش رو نمی‌دونستم. من دوره حل مسائل رو ندارم اما جلسه یک عزت نفس رو چهار پنج باری فکر کنم گوش کردم و این ترمز برام روشن تر شد یه جوری که رد پای این غول بی شاخ و دم رو توی 14 موضوع تونستم پیدا کنم و دیدم همه خودسرزنشی ها، از این شاخه به اون شاخه پریدن‌ها، توقعات بیجا از خودم و بقیه، سخت بودن تمرکز روی نکات مثبت، نامهربونی ها و ندیدن این همه تلاشی که کردم، گره زدن احساس ارزشمندی به نتایج و…. همش بخاطر همین کمالگراییه و خیلی هم ریشه‌ای و عمیقه. من که خودم نمیتونم ریشه‌ کن کنم اینو و واقعا احساس عجز دارم. از خدا می‌خوام خودش ورود کنه و پاکمون کنه.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            لی لی گفته:
            مدت عضویت: 2235 روز

            سلام دوست عزیز

            ممنونم از راهنمایی های خوبت، راستش یه موضوعی که در مورد خودم بهش رسیدم اینه که من توی اعراض کردن به رفتارهای نادلخواه خوبم ولی توی تشویق و تحسین کردن دیگران نه، علی الخصوص اگه اون دیگران از نزدیکانم باشند، کامنت شما یکبار دیگه این موضوع رو بهم یادآوری کرد که باید تحسین کردن رو هم تمرین کنم، بازم از پاسخ خوبت ممنونم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            • -
              فاطمه رفیعی گفته:
              مدت عضویت: 1360 روز

              خواهش میکنم عزیزم دقیقا همینطوره که میگین . ما در توجه به نکات مثبت و تشویق و تحسین دیگران ضعیفیم علتشم اینه که ما با خودمون در صلح نیستیم یعنی نمی‌تونیم خودمون رو تحسین کنیم. به موفقیت های هرچند جزئی خودمون، به ویژگی های مثبت مون، به دستاوردهامون توجه نمی‌کنیم و اونها رو مهم نمی‌دونیم و یکی از ترمزهای مخفی که باعث این موضوعه کمالگراییه. آدم کمالگرا اصلا نمیتونه خودش رو تایید و تشویق بکنه و همش از خودش انتظارات گنده گنده داره و حتی اگر به اون خواسته ها هم برسه باز نمیتونه خودش رو تشویق بکنه. مثلا اگه داره روی کنترل خشمش کار می‌کنه و امروز به جای 10 بار 9 بار عصبانی شده این راضیش نمیکنه و خودش رو تایید نمیکنه و خب ما وقتی نتونیم خودمون رو بپذیریم و در صلح باشیم با خودمون یقینا نمی‌تونیم با بقیه هم همینطور باشیم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سحر صدیقی گفته:
        مدت عضویت: 1466 روز

        سلام به آقا رسول عزیز و فاطمه جانم

        زوج توحیدی دوست داشتنی

        من هر چی میخوام واسه باورها در دنیای بیرون دنبال الگو بگردم،میبینم من در مورد هر چی الگو بخوام همین جا توی همین سایت الهی بین همین دوستان توحیدی هست که الگوهای حاضر در صحنه هستند و به قول سعیده جانم به کجا دنبال چه بگردم

        چقدر تحسین میکنم هم مداری و هم فرکانسی شما و فاطمه جان عزیزم و

        چقدر خوبه که در کنار هم و باهم دارین تکامل فرکانسی و تکاملی و طی میکنید.

        چقدر وجود زوجینی مثل شماها می‌تونه اثربخش باشه در تربیت نسل جدید فرزندان که باعث میشه مستقل بودن و یاد بگیرن، و به دنیا از زاویه ی مثبت نگاه کنند.

        شما همین الآنم با تربیت فرزندانی صالح و شایسته به گسترش جهان و گسترش نیکی کمک میکنید

        و جهان رو جای بهتری هم واسه خودتون و هم فرزندانتان قرار میدید.

        وجود پدر و مادرهایی توحیدی در دنیای امروز بسیار ارزشمند و گرانقدر هست و خوشا به سعادت فرزندان شما از الان با وجود شما ساختن زندگی اصولی و توحیدی رو یاد میگیرند.

        و خوشا به سعادت شما که مفتخر به تربیت این فرزندان شده اید.

        و به قول مولانا:

        تاجِ کرَّمناست بر فرقِ سرت

        طوقِ اَعطَیناک آویزِ برت

        جوهرست انسان و ، چرخ او را عَرَض

        جمله فرع و پایه اند و او غرض

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          رسول خانکی گفته:
          مدت عضویت: 1120 روز

          سلام به بانو صدیقی عزیز و گرانقدر

          سپاسگزارم برای نقطه آبی پربرکت و لطف و محبتی که به بنده و خانواده من داشتید

          راستش واقعا بعضی اوقات در نقطه کنونی به یه جایگاهی رسیدم که هر روز این غار حرا برام قداست و احترامی ویژه داره

          چون بیشتر اوقاتم در سایت سپری میشه و الان فقط و فقط با دوستان در سایت تبادل انرژی میکنیم و واقعا با کسی ارتباط نداریم و کاملا روابطمان محدود شده

          بخشی از اون را ما انجام دادیم و بخش زیادیش را جهان برامون انجام داده و الان بهترین رفیق من فاطمه جان و دردونه هام هستن.

          و در کنارشون و حضور پررنگ خدای مهربانم،

          احساس بسیار خوشایندی دارم و

          و در آغوش خداوند بودن برام از هز چیزی لذت‌بخش تر هست

          و خدارا هزاران مرتبه شکرگزار هستم برای این جایگاهی که الان دارم و در مسیرم و در حال بهبود دائمی.

          راستش دو سه سال پیش خیلی رو تربیت فرزندان حساس بودیم ولی از یه جایی به بعد فقط و فقط روی خودمون کار کردیم و حتی روی تربیتشون هم ذوم نکردیم و خداوند خود به خود اونا را برامون رشد داد از هر لحاظ.

          برای شما بزرگوار بهترین ها را آرزومندم.

          شاد باشید و ثروتمند.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        یاسر گفته:
        مدت عضویت: 3104 روز

        سلام به جناب خانکی عزیز داداش عزیزم من همیشه از کامنت های خانواده ی توحیدی شما بینهایت لذت میبرم و درس میگیرم و اشک میریزم واقعا ممنونم ازتون

        چندروزی بود داشتم به این فکر میکردم که روی باور ثروت کار کنم تا توی کسب و کارم تغییرات ایجاد کنم این کامنت شما مثل نور بارید به قلب من نتونستم فقط به امتیاز دادن بسنده کنم باید سپاسگزاری رو توی نوشتن بجا میاوردم

        ازتون ممنونم که نوشتین داداش عزیزم احساس میکنم انگار برای من نوشتین

        امیدوارم هر روز نتایج بسیار زیبا و بسیار بزرگ توی زندگی تون بگیرین و برای ما بنویسین تا ما لذت ببریم

        امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشین و ثروتمند در تمام جنبه ها

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام به سعیده ی در پی معرفت با معرفت!

      دمت گرم که اینقدر گلی که ماها رو یادت نمیره و برامون از نتایجت و تمریناتت مینویسی و مینویسی… خدا میدونه این نوشته ها چقددددر گرانبهاست. از من که کارم نوشتن هست، این حرف رو بپذیر!

      دست خدایی برای تایید و صحه گذاری بر توحید. ممنونم ازت.

      خیلی خوشحالم به خاطر نتایج بی نظیرت… ببین..دارم میخندم به خدا !

      از پارسال که چند روز به خاطر پدرم توی بیمارستان رفت و آمد داشتم، همه ش فکر میکردم: این سعیده شهریاری چطور تو این جو وحشتناک زنده مونده؟!! عباسمنشی شدن، پیشکش!

      خیلی خوشحالم که از بیمارستان و فلورانس نایتینگل بودن در اومدی… چقدر قابل تحسین و شریف هستند کادر درمان. دم همه شون گرم. امیدوارم برای همه شون اتفاقات بهتر و بهتر بیفته.

      ورودت به بهشت زمینی، به خاطر دل و جیگر داشتن خودت بوده…صد بار تبریک!

      اون روزی رو میبینم که همچی پولدار بشی که نیکا و نیلا و پدر و مادرت رو بیاری تو قصر زندگی کنن و یه قصر هم تو گرگان واسه شون بسازی! امیدوارم دست به هرچی بزنی، واست طلا بشه!

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      بههههه نامممم خدااااااایییییی زیباییییی ها

      درود عرض می کنم خدمت سعیده خانم عزیز (به جهت فانی بودن اینجوری نوشتم)

      خدا رو شکر خدا رو شکر خدااااا رو شکرررر که هدایت شدم این دیدگاهت رو خواندم

      چقدرررر حس و حال الهی و پاکی در قلبم جاری کردی

      چقدر حس خوب سپاسگزاری در وجودم جاری کردی

      واقعاً فوق‌العاده ای دختر ، مثل خواهرم دوستت دارم

      این خودمونی بودنت، بی شیله پیله بودنت ، صداقت و درستیت که توی رفتار و کلامت موج میزنه

      این توحیدی بودنت

      اصلا بی نظیری .. بی نظیر

      دمت گرم ، دمت گرم که این روش سپاسگزاری مقایسه ای ، سابق و فعلی رو بهم یاد دادی

      دیگهههه از این بعد ازش توی سپاسگزاری هام استفاده می کنم

      به قول بلوچی های عزیز «مرسی یالا :))»

      سعیده جان نمی دونی چقدرررر از خواندن ابن دیدگاهت شگفت زده شدم

      آخه دقیقا چند روز دارم روی باورهای ثروت سازم و مخصوصا تئوری سطل کار می کنم

      و

      دقیقااااا اومدی از سطل آب نوشتی

      راستشو بگو دوربین گذاشتی روی دفتر و نوشته های من؟؟

      آخه ازززز کجا می دونستی تو؟؟

      کی می توانه همچین همزمانی هایی رو رقم بزنه ، ببین چطور پدیده‌ی همزمانی رخ میده که اشک آدم رو در میاره

      ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••

      خب دیگه یه کم می خواهم از دوتا باور خوب که از فالو کردن دیدگاهات یاد گرفتم بگم

      و فقط فقط هدفم از گفتن این دو مورد هدیه دادن احساس خوب الهی تأثیر گذار بودنت ، به شماست :)))

      1- من دارم باور می کنم که اصلاً جای من جزیره است ، من باید زودتر یه سفر بیام جزیره تا بیشتر لمسش کنم و درکش کنم

      اصلا شرایط آب و هوایی هم مهم نیست من فقطططط می خواهم بیام جزیره رو تجربه کنم

      آخه میدونی چیه؟؟ من قبلاً هم ویدیو های زیادی در یوتیوب دیده بودم از جزیره و یه همچین ذهنیت های خوبی از جزیره داشتم

      ولی حالاااااا … حالا که شما داری هر بار بااااا عشق از جزیره و ویژگی های مثبتش میگی … به الله‌ی که می پرستمش من ذووووق من شووووق … اصلا اشک توی چشمام جمع میشه به خداااا دمت گرممممم دمتتتتت گرم بازم بنویس

      نمی‌دونی چه باورهایی داره درونم شکل می‌گیره چقدرررر داری به گسترش جهان کمک می کنی و این خیری که داری به من میرسونی مطمئنا چندین برابرش وارد زندگیت میشه

      2- این توضیحاتی که در مورد کسب و کار جدیدت می‌دهی یعنی داره یکککککک بیگ بنگ درونم ایجاد می کنه که … بببببین می شود یه همچین شرایط جذاب و جادویی ای رو توی کسب و کارم تجربه کنم

      میشه یه همچین مدیرعامل باااااا عشق باااااا عشق و دوست داشتنی ای رو داشته باشم

      اینقدرررر این آدم موحد و مهربان با شخصیت و درستکار و با شرافت باشه

      می شود

      می شود از انجام کارم لذت ببرم و با آدم های شاد ثروتمند ، حال خوب کن رفت آمد داشته باشم

      می شود مشتری هایی داشته باشم که در بهتتتتتترین مود خودشون با من معاشرت داشته باشن و از کار کردن باهاشون قلبم باز بشه لبریز بشم از توحید و خوشحالی

      خدااااااایاااااا شکرت

      دختر خیلیییی دیدگاهات داره به من کمک می کنه

      مخصوصاً احساساتی و با ذوق و شوق این دیدگاهم رو نوشتم و خیلی رسمی برخورد نکردم

      چون می خواستم فرکانس حال خوبم رو دریافت کنی

      سعیده خانم خواهر عزیزم ، برایت بهترین و بهترین ها رو از خدای مهربانم می خواهم ، به امید دیدارت در جزیره‌ی توحیدی کیش

      تا درودی دیگر بدرود :))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      سلام گرم من به آبجی گلم

      آبجی سعیده عاشقتم ،کیش بمبارون کردی با نور توحیدیت ،حسابی استخونات محکم میشه تو این گرما ،ولی خدای دیگه لازم نیست بری پول بدی برنزه کنی (اینم خودش ثروت که مجانی در اختیارت گذاشته )خخخ

      آبجی عزیزم تو همیشه با عشق از روند تغیرت نوشتی و همیشه هم توی کامنتات تاکید کردی که مینویسی که رد پا بمونه برای روزهای مثل امروز که روند تغییراتت به وضوح مشخصه و منطق بشه برات

      الان به درک کامنت نوشتن رسیدم و سعی میکنم مثل شما حتما روند تغیراتمو بنویسم ،همین الان توی مسافرتم ،مسافرتی که با دو دوست عزیز و به پیشنهاد اونا اوکی شد و تا الانش لذت بود لذت و با خوندن کامنت شما لذتش ده برابر شده

      این مسافرت من پارسال توی خوابم نمیدیدم ،نه اینکه نتونم برم مسافرت بلکه اگر میخواستم مثل الان جای برم همش استرس کمبود داشتم و اینکه چطور با طلبکارام صحبت کنم که آرومشون کنم ،اما الان بدهی هام کمتر شده درآمدم 3 برابر گذشته شده ،دوستام با کیفیت تر شدن و بی نهایت نعمتی که هر روز بیشتر میشه ،آرامشی که در اکثر روز دارم توی 37 سال زندگیم تجربه نکرده بود و آسان شدم برای آسانی ها رو بهتر درک میکنم

      این همه نعمت فقط بخاطر یه ذره توحیدی هست که در دل من زنده شده و هر روز سعی میکنم بیشترش کنم ،اونم به لطف استاد عزیزمون و دوستان توحیدی مثل شما

      ازت بی نهایت سپاسگزارم سعیده عزیز ،ایشاله یه روز از نزدیک ببینمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ (آیه 148 انعام)

      کسانی که برای خدا شریک و همتا قرار دادند به زودی خواهند گفت: اگر خدا می خواست نه ما شرک می ورزیدیم و نه پدرانمان، و نه چیزی [از حلال خدا را خودسرانه] حرام می کردیم کسانی که پیش از اینان بودند تکذیب کردند تا عذاب و انتقام ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزد شما دانشی هست که آن را برای ما آشکار کنید؟ شما فقط از پندارهای واهی و پوچ پیروی می کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی زنید

      ===================================

      سلااااام به سعیده عزیز و نازنین و توحیدی

      امیدوارم در جزیره زیبای توحیدی کیش حالت روز به روز عالیِ عالیِ عالی باشه و غرق در نور خداوند همیشه شاد و سلامت و مطنعم از نعمت های بینهایت و فراوان رب العالمین باشی

      در مورد باورهای توحیدی مالی که نوشتی دقیقاً از بین همون فایل های هدایتی پایین سایت من فایل مصاحبه با استاد شماره 7 رو گوش دادم که استاد یک جمله ای رو میگه که دقیقاً همون چیزی هستش که به قلب شما الهام شدو اینارو نوشتی

      جمله ای که استاد گفتن این بود:

      ثروت تقوا میاره ، ثروت باعث تقوا می شود

      اگر خدا همیشه توی ذهنت باشه ، اون خدا همیشه با نعمت و ثروت و خوشبختی هست

      یعنی هر چقدر که خدارو در ذهنم بهش توجه کنم و در زندگیم باهاش زندگی کنم یعنی ازش درخواست کنم تا اون اجابت کنه و به اون چیزهایی که خدا به من میگه عمل کنم و تسلیم خدا برای هدایت شدنم به مسیرهای آسون باشم ، نعمت ها و ثروت و خوشبختی بیشتری وارد زندگیم میشه ، چرا؟

      چون که نعمت ها و ثروت ها و خوشبختی ، همه اینا با خدا یکی هستند ، یعنی همه نعمت ها و ثروت ها و خوشبختی ها از آنِ خداونده

      بابت همین تا زمانیکه من خدارو در زندگیم دارم یعنی باهاش در طول روز در ارتباطم حالا با درخواست کردنم سوال پرسیدنم و عمل کردنم به الهاماتی که به من میشه ، باعث میشه هر بار نعمت ها و ثروت ها و خوشبختی بیشتری وارد تجربه زندگیم بشه

      ولی اگر ایمان به خدا از دست بره ، ثروته هم از دست میره

      چون همه اینا با هم یکی هستند

      در مورد نتایجی هم که نوشتی چقدر جالب دقیقاً من هم مثل شما امروز امدم یک طوماااار از نتایجی که تا الان در این مسیر توحیدی گرفتم رو نوشتم چون امروز داشتم جلسه دوم قدم پنجم رو گوش میدادم که استاد داشت میگفت ما باید با منطق به ذهنمون ثابت کنیم که این مسیر ، مسیره درستیه و باید همین رو با قدرت بیشتری ادامه بدیم که منطقش هم دقیقاً همین نتایجی هستش که تا به امروز از این مسیر توحیدی توسط آموزش های استاد عباسمنش گرفتیم که خودِ استاد گفت اون سفارتشون رو هر روز باید به خودمون بگیم تا ایمانمون بیشتر بشه 

      بابت همین منم امدم تقریباً تمام نتایجی که گرفتم تا الان رو در همون جلسه نوشتم که ردپایی باشه برای من برای ادامه مسیرم مثلاً یکیش همین 8 سال کارمندی در شرکت های مختلف بود که من توی این مسیر توحیدی رسیدم به این آزادی که الان دارم تجربه اش میکنم ، چیزی که همیشه از خدا اینو میخواستم

      حالا خیلی مفصل توی همون کامنتم نوشتم

      جالبیش اینجاست این همه من نتیجه گرفتم بعد ذهنم میگفت اینا نتیجه شد آخه ، بهش گفت بابا تو دیگه کی هستی:)))

      مگه من قبلاً این تجربه هارو در زندگیم داشتم که اینجوری میگی

      بعدش هم دقیقاً این فکر توی ذهنم امد که منی که این نتایج رو توی این مدت گرفتم ، چیزهای دیگه هم از خدا بخوام رو هم به راحتی می گیرم ، چون تا الان چیزهایی که من در زندگیم دارم تجربه میکنم یک زمانی رویای من بوده الان شده تجربه زندگی من

      هر چقدر هم روی باورهام کار کنم خب به طبع طبق قانونی که خدا گذاشته علاوه بر اینکه مقاومتم نسبت به هدایت های خدا میاد پایین تر ، اتفاقات بهتری رو تجربه میکنم ، همانطوری که تا الان با تغییر باورهام تجربه کردم

      دمت گرم اینارو نوشتی ، بخاطر اینکه پشت لپتاپم نشسته بودم داشتم کارمو انجام میدادم به یک مسئله ای برخوردم بابت همین گفتم پاشم ذهنمو آزاد بذارم تا خدا هدایتم کنه به راه حل مسئله ای در کدهام باید بنویسم ، بعدش امدم توی سایت چشم هام به جمال کامنت شما روشن شد :)))

      انشالله همانطوری که این همه نتیجه گرفتی از عمل کردنت به الهاماتت قطعاً با همین فرمون پیش بری به آزادی مالی هم میرسی

      در پناه نور هدایتگر خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام به سعیده جانِ نازنینم.

      سلام به این صبح زیبای 9 مرداد، سه شنبه جان.

      صبحم رو شیرین تر کردی با کامنتت.

      * اونجا که از نسبتِ مستقیمِ پول و توحید نوشتی.

      * از تفاوت شرایط گذشته با الانت نوشتی و منطقی ذهنت رو اگاه کردی که ببینه الان کجاست.

      ممنونم که انقدر ساده و زیبا نوشتی، بی شک به دل میشینه چون از دل برآمده بود و میاد همیشه.

      توحید یعنی قدرت رو از خودم و بقیه و عوامل بیرونی بگیرم و بدم خدا.

      به تعداد بارهایی که این کار رو تمرین میکنم یعنی دارم نمره ی توحید رو داخلم بالا میبرم و برعکسش هم میشه شرک.

      من این اواخر تو تله افتادم، یعنی فکرشو هم نمیکردم بعد از بارداری و حتی قبلش که انقدر تمرکز گذاشته بودم روی حال خوب، سپاس گزاری، تحسین، توجه به زیبایی ها و نکات مثبت و … و همه جوره حس و حالم عالی بود، و منتظرِ ورودِ قند نباتمون به زندگی مون، وارد همچین گودالی بشم.

      شاید توقعم از خودم زیاده که انقدر شوکه شدم.

      الان الحمدالله مدتیه دارم برمیگردم به ساحل امنِ خدا…

      (کامنتم رو ارسال کردم و الان اومدم بخونمش و اگه نیاز به ویرایش داره انجامش بدم، قبل از ادامه ی ماجرا دلم میخواد اینو بگم که درس هایی گرفتم از این ایام:

      اینکه سخت نگیر.

      قرار نبوده و نیست تو همیشه واسه همه چیز اماده باشی، دانا باشی نسبت بهش، بلد باشی چیکار کنی، خطا نداشته باشی و …

      اونم مسیله مهمی به اسمِ ورود بچه به زندگی

      که به خودی خود هر لحظه اش تازه است و سرشار از شگفتی، و تو باید اماده شی که دایم خودتو اپدیت کنی.

      پس سرزنشی نیست که بلد نبودی و نیستی، یاد میگیری کم کم و تدریجی و تکاملی.

      سرزنشی نیست که چرا حالت بد بوده، بوده دیگه، مهم اینه یاد بگیری درک کنی گاهی حالت بده، تو هم آدمی، و یاد بگیری وقتی حالت بد شد به هر دلیلی چطور به خودت کمک کنی و نمونی تو حال بد.

      اینم تدریجی یاد میگیری شتاب نکن.

      چرا فکر میکنی حال بد وجود نداره.

      گاهی حال ادم به هر دلیلی، چالش، تضاد و … پریشون میشه، فقط تو نمیخوای قبول کنی و خودتو سرزنش میکنی چرا حالم بد شده، که سرزنش کمکت نمیکنه.

      اول بپذیر بعد تلاش کن کم کم خارج شی ازش، همین.

      خودتو مجازات نکن که حالت بد شده، کمک کن به خودت، همین.)

      برگردیم به ماجرا:

      وابسته ی نظر و حمایت دیگران شده بودم شدید چون هیچی از بچه و بچه داری نمیدونستم، صفر مطلق بودم و کمال گرایی ام میگفت نباید خطا کنی، نباید بلد نباشی، پس رفته رفته بیشتر گوش و چشمم افتاد که ببینم بقیه چی میگن؟

      میگن چیکار کن

      چیکار نکن

      تا یه جایی حقیقتا بریدم و خسته شدم از خودم که بسه، هر چی قراره بقیه بگن رو خودت تست کن، اشکال نداره، روی شهود و غریزه ات حساب کن، شهود از خودت نمیاد که بگم شرکه، شهود از منبع به تو وصله.

      هدایت و حمایت خدا از طریق شهودت بهت میرسه.

      بذار منطقت استراحت کنه.

      ادعا ندارم الان زمین تا اسمون با دو ماه اول فرق کردم، نه.

      اما اگه بخوام مثل شما مقایسه کنم خود فعلی مو با قبل میتونم بگم:

      2 الی 2/5 ماه اول پس از تولد حافظ جان:

      احساساتی نظیرِ ترس، اضطراب، وسواس، خشم، کینه، وابستگی زیاد داشتم.

      قضاوت و مقایسه زیاد داشتم تو ذهنم.

      صدای نجواهای ذهنیم خیلی بلند و زیاد بود.

      تو بچه داری منتظر بودم بقیه بگن من انجام بدم.

      لذت از زندگی نمی بردم.

      خسته و کلافه بودم به شدت.

      خوابم کم بود به شدت.

      ضعفِ جسمانی داشتم و چندین بار چپ کردم.

      فشار روحی و ذهنیِ بسیار بالایی روم بود به واسطه شرایط جدید، ورودِ بچه، بچه داری، ترس از مسیولیتهای جدیدم، شیر دادن های مکرر که بسیار خسته ام میکرد و …

      نمیتونستم هیچ کاری بکنم برای خونه و زندگیم، نه آشپزی، نه گردگیری و نظافت و …

      2/5 ماهگی حافظ جان تا الان:

      اضطراب و ترس هام کاهش پیدا کرده.

      کمی از قضاوت و مقایسه درون ذهنم کم شده، اروم تر شدم.

      صدای نجواهای ذهنیم کمی ولومش پایین اومده.

      خوابم خیلی بهتر شده، واقعا سپاس گزار خدا هستم.

      میزان خستگی و کلافگی ام خیلی خیلی کمتر شده، یه طوریه که دیگه شرایط برام عادی تر شده برای همین کمتر اذیت میشم.

      کم کم تونستم در کنار بچه داری، آشپزی کنم، به نظافت لباس ها و ظرف ها و گردگیری و جاروبرقی و ..‌. رسیدگی کنم.

      کارهایی که دلم میخواست واسه خونه ام انجام بدم رو ریز ریز انجام میدم.

      خیلی لذت بخش و ارامش بخشه خود ادم کارهای منزلش رو انجام بده.

      تا مدتی کمک گرفتن عالیه، اما از یه وقتی به بعد ادم نیاز داره برگرده به زندگیش و مدیریت زندگیش.

      یه صدای ریز و سمج و مزاحمی اون پشت ذهنم میگه

      خب که چی

      مثلا که چی

      حالا گیریم اینکار رو انجام دادی، هنوز فلان کار رو انجام ندادی.

      اینجا رو تمیز و مرتب کردی، فلان جا نامرتبه، خاک گرفته، کثیفه و …

      اینکار رو تو بچه داری یاد گرفتی بهتر انجام بدی، با فلان مرحله و چالش میخوای چیکار کنی؟

      الان تو کنترل این صدا بهتر از قبل شدم.

      قبلا سریع میترسیدم و مضطرب.

      الان سعی میکنم بگم خدا هست، کمکت میکنه، هدایتت میکنه، مراقب تو و حافظ هست، درست میشه، اشکالی نداره بلد نیستی، یاد میگیری.

      همونطور که این همه کار تو بچه داری رو بلد نبودی و تجربه نکرده بودی و کم کم یاد گرفتی.

      مگه بلد بودی بچه رو شیر بدی، بشوریش، پوشکشو عوض کنی، لباس تنش کنی، باهاش حرف بزنی، بخوابونیش، سرگرمش کنی و باهاش بازی کنی، بیرون ببریش، بغلش کنی، نوازشش کنی، بادگلوشو بگیری، ناخن هاشو کوتاه کنی، بینی شو تمیز کنی، ماساژش بدی با لوسیون و روغن، قطره هاشو بدی نوش جان کنه، قطره بریزی چشمهاش و …

      خب یادگرفتی کم کم، بقیه کارهای بچه و زندگی رو هم یاد میگیری، فقط نترس و شتاب نکن.

      صداهه میگه:

      اگه خطری پیش بیاد برای بچه چی؟

      تو هر مرحله از رشدش چالش های جدید میاد، اونارو چه میکنی؟

      تا حالا مگه خودت حفاظتش کردی از خطر و بزرگش کردی که نگران بعدشی؟

      مگه وقتی فقط یه سلول کوچولو بود تو بزرگش کردی و شد اقا حافظ قشنگ الان، که الان نگرانی نتونی؟

      حافظ، تحتِ حفاطتِ خداست، راحت باش و اسوده.

      میگه چیکار کنی، تو فقط چشم بگو و انجام بده همین.

      الان درک میکنم استاد تو فایل توحید عملی 8 یا 9 اگه اشتباه نکنم که در مورد وراثتی بودن صحبت میکردن منظور چی بوده.

      اینکه تو عامل بیرونی رو پررنگ کنی، عملا قدرت تغییر و بهبود رو از خودت گرفتی.

      مهم نیست اون عامل بیرونی چی هست، یا چه دلیلی داره، همینکه بهش قدرت بدی، قدرت رو از خودت و خدای خودت گرفتی و عملا ناتوان میشی…

      من تا مدتی که حالم بد بود قدرت رو دادم به دلیلی با عنوانِ افسردگی بعد از زایمان.

      خب بد و بدتر شدم اما سقوط نکردم، چرا؟

      چون همون موقع هم میفهمیدم یه جای کار میلنگه.

      من نباید انقدر غرق نازیبایی بشم با تمریناتی که قبلا داشتم و حالم خوب بود.

      پس چی حالمو بد کرده؟

      چرا فرکانسم انقدر پایین اومده؟

      تلاش کردم درمان کنم خودمو تو اون شرایط.

      توجه به زیبایی ها، سپاس گزاری، پیاده روی، مشاوره و …

      اگه حال بدم 100 بود زور زدنم برای بهبود، قدرتش 10 بود.

      ولی خدا رو شکر که همونم بود و رهاش نکردم.

      یعنی همونا نجاتم دادن که کم کم برگردم تو مسیر.

      با شخصیت و طرز فکر من حدود 2/5 ماه زمان نیاز داشتم تا برگردم.

      اشکالی که نداره هیچ، الان میگم افرین سمانه.

      شاید ورژنِ سمانه قبل از اشنایی با استاد، ماه های بیشتری زمان نیاز داشت تا برگرده به خودش و قدرت خدا.

      الان حکمت خوندنِ کامنتت رو متوجه شدم …

      با توحید تو کامنت تو شروع شد، تا خودم خودمو تحلیل کنم و توحید درون خودمو پیدا و بیدار کنم.

      الهی شکرت بی نهایت.

      ممنونم سعیده جانم.

      روز به روز نمره ی توحید و ثروتت بالا و بالاتر بره و شاد باشی همیشه.

      در پناه خدا.

      آقای رسول خانکیِ عزیز چقدر قشنگ در پاسخ به کامنتت توضیح دادن:

      هر کجا متوجه نعمتهای توی زندگی مون شدیم و سپاس گزارشون، پس ثروتمندیم.

      فرصت رو غنیمت میدونم و همینجا براتون مینویسم اقای خانکی:

      من وقتی کامنتهای خانواده ی شما رو میخونم (شما، فاطمه جان، محمد حسن جان) تحسینتون میکنم که چقدر زیبا تمرین میکنین حرکت در مسیرِ زندگی زیبا و توحیدی رو‌.

      این کامنتتون هم برام سرشار از نور بود.

      شاید ساده به نظر برسه و بدیهی که وقتی متوجه نعمتهات بشی یعنی ثروتمندی…

      اما من الان با قلبم معنی این جمله رو درک کردم.

      برای همین خیلی بهم چسبید.

      سپاس گزارم ازتون که به ندای قلبتون گوش کردین و نوشتینش.

      الان درک کردم زمان و آزادیِ زمانی، نعمت و ثروته.

      غذا خوردن در ارامش و راحتی، نعمت و ثروته.

      خوابِ خوب و امن و عمیق، نعمت و ثروته.

      اینکه بچه تو بغل کنی، شیر بخوره و تو بغلت بخوابه در ارامش و لبخند، نعمت و ثروته.

      اینکه صبحانه تو اماده کنی بیاری بغل بچه ات بخوری که خوابه، تا حضورت رو حس کنه و ارامش بگیره در خواب، نعمت و ثروته.

      اینکه بچه تو بغل کنی تا ارامش داشته باشه و خودتم در ارامش کامنت بخونی و بنویسی، در کنارش صبحانه تو هم بخوری، نعمت و ثروته.

      اینکه بلد نباشی و خدا یادت بده تو مسیر، نعمت و ثروته.

      اینکه صبح بلند شی شیر بدی به بچه ات بعد برسی به کامنتِ سعیده جان که از توحید میگه، نعمت و ثروته.

      و کلی نعمت و ثروت دیگه که سعی میکنم هر روز به یادم بیارم و تو صفحه زیبایی ها رو ببینیم بنویسم به عنوان تکلیف، یاداوری، بهبودگرایی، سپاس گزاری، توجه به زیبایی ها و نکات مثبت، تمرین حال خوب و …

      برای فاطمه جانم، هلیسا و محمد حسن جان و اقای خانکی سلامتی و شادی و ثروت رو ارزومندم.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی، الحمدالله رب العالمین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
        مدت عضویت: 654 روز

        باسلام خدمت شما سمانه جان

        عزیزم کامنتت رو خوندم

        چ همفرکانسی ای ک آدم مبهوت میمونه

        اول از همه خداروشکر میکنم بابت مادر شدنت ومادر شدنم

        و سلامتی پسرامون

        فکر میکنم پسر من وشما هم سن باشن امیرعباس من 3 ماه ونیمه شده

        پسری ک داستانش رو تو سایت گفتم با قانون جذب بدستش آوردم

        شرایطی ک شما گذروندی مثل من بوده اما تفاوتی ک بوده من فرزند دومم هست

        وشما فرزند اول

        حقیقتش من خیلی ترس نداشتم از بچه داری چون تجربه دومم هست و راحت همه کارهاشو میکردم

        واما

        هههه من دختری دارم 8 سالشه کلاس اول بود وب برادرش حسادت زیاد می‌کرد روزهای اول

        ک البته من جذبش کردم چون گوش میکردم ب حرفای اطرافیانم قبل از زایمانم ک دخترت ب برادرش حسادت میکنه واینجوری اونجوری میشه

        چقد سخت بود فضای خانه مان 180 درجه تغییر کرده بود

        اولا خاستم به شما بگم من چقد چالش داشتم ههه

        پسرم توی ماشین بدنیا آمد ب خاست واراده خداوند تا بیمارستان نرسیدم وبعد از زایمان من ب بیمارستان رسیدم ک فقط سرم برام گذاشتن فشار وقندم چک کردن

        بند ناف پسرمو بریدن وگفتن همه چیزتون عالی هست وشب خوابیدیم صبح مرخص شدیم وتمام … اصلا یک چیزی

        ک اتفاق افتاد حتی خانوادم تعجب کرده بودن وبا شوخی میگفتن تو مثل مادر بزرگهای زمان قدیم زایمان کردی بدون دکتر وبچت خودش بدنیا اومد ازبس عجله داشت

        یا اینکه نترسیدی چطور نگران بچت نشدی داشت بدنیا میومد ومن واقعا جوابی نداشتم براشون میگفتم کار خداست وخدا همه کاره بود برام

        مادرم دو هفته بعداز زایمانم رفت شیراز برگشت شهرشون ومن موندم ودوتا بچه

        ک بزرگه کلی ب کوچیکه حسادت می‌کرد و هردو نیاز ب مراقبت داشتن وبزرگه از لحاظ روحی بیشتر نیاز داشت ب مراقبت

        من ماندم ویک چالش بزرگ چقد خدا کمکم کرد

        خیلی مدارم افت کرد

        من قبل از زایمان دوره عزت نفس رو کار کرده بودم وچقدر رشد کرده بودم وتسهیل زایمان ب همین دلیل بود

        چطور دستان خدا همه کارهای زندگیمو انجام میدادن

        توی دوران بارداریم هرروز خیاطی میکردم وکلی لباس دوختم واسه خودمو بچه هام چقد اعتماد بنفس من بالارفت

        کل خانه ام رو قبل زایمان تمیز ومرتب کردم

        ب مادرم گفتم بیای من هیچی ندارم

        خلاصه بعد رفتن مادرم من بمدت 2 ماه بیخابی داشتم شب یا 2 ساعت میخابیدم یا نه

        وروز بعد با کمبود انرژی مواجه. بودم همش

        چقد من بزرگ شدم توی این چالش

        وچون دوست دارم رشد کنم عجیب هیچکس نیامد برای کمک ب من اگر هم میامدن فقط درحدی بود ک پسرم رو حموم بدن همین

        وبعدش من هم شروع کردم حموم دادن بچه من از خدا خاستم بیشتر رشد کنم

        اما اینقد پیش رفتم با بی خوابی و کارای خونه ودوتا بچه

        ب مرحله ای رسیدم ک

        کم آوردم!!!

        بخاطر ضعف جسمی روحم خسته شد ..

        من فقط از خدا کمک میخاستم وگریه میکردم خدایا خواهش میکنم حضورتو پررنگ کن توی قلبم منو آروم کن

        همسر خوب دارم

        بچه های سالم دادی بهم

        زندگی خوب

        آدمای سمی رو ازم دور کردی

        هرچی میخام راحت مهیا میکنی برام

        فقط قلب من رو آرام کن …

        تو بگو چیکار کنم

        من شدم مثل موسی

        من ب هرخیری ک ازسمت تو بهم برسه من فقیرم

        واشک میریختم

        وجالبه وقتی من کمال‌گرا هستم افراد کمال‌گرا بامن هم مدارن چون هی ذهنم میگف بابا تو دیگه چته

        تو که چقدر حالت خوب بود

        تو هرجا پا میذاشتی اونجا انرژیش مثبت میشد

        داعم خندون

        داعم صبور بودی

        ها کم آوردی

        ودقیقا شوهرم هم میگف تو اونهمه خوب بودی نباید اینجوری بشی

        وبدتر میشدم وقتی اینارو می‌شنیدم

        تا اینکه خدا هدایتم کن

        مثل همیشه منو ب حال خودم واگذار نکرد

        توی سخت ترین شرایط صدای من رو شنید

        ومدارمو باز بالا برد

        فعالیتم توی سایت بیشتر شد

        تفریحاتم بیشتر شد

        کارهام کمتر شد

        خابم راحتترشد

        دوباره هدایت شدم ب 12 قدم وشروع کردم

        دفتر جدیدی خریدم وشروع کردم عزت نفس ودوازده قدم هرروز فکر کردن ب اون حرفا

        هرروز گفتم یک قدم جدیدی بردارم

        تااینکه پریروز تصمیمم جدی شد

        کسب وکارمو تا 1ماه دیگه راه بندازم

        وچقدر خداوند نشانه بهم داد ک آفرین مسیرت درست شد

        وهدایت شدم ب خواندن کامنتای سعیده شهریاری

        فهمیدم مدارم بالا رفته

        سجده کردم برای خدا

        خدایا شکرت

        والان

        میخاهم خداوند یاریم کنه

        باز شرایط جدید دارم

        از خدا میخاهم هدایتم کنه توی کارهای بچه هام توی کسب وکارم وتو کل زندگیم ولحظه ای تنهام نذاره

        وخاستم یک چیز جالب بهت بگم

        من بدلیل دوران بارداریم دوره عزت نفس رو کار کرده بودم

        هرچی بقیه گفتن انجام ندادم

        نقض کردم همه باورهای قدیمی درمورد بچه نوزاد

        بچه من زردی اصلا نگرفت

        شیر خودمو بهش دادم الان 4 ماهش نشده 10 کیلو شده

        بقیه گفته بودن شیرخشک بده تا چاق بشه

        قطره های ویتامین بهش ندادم گفتم شیر من همه چی داره خدا همه چی از طریق شیرم ب بچم میرسونه

        هرروز میگفتن اینو بده اونو بده چقد بیخیالی

        من اهمیت ندادم

        پسرم جلوی باد کولر میذاشتم و کیف می‌کرد

        برعکس بچه اولم اینقد گفتن مراقب باش کوچکترین باد بهش نخوره خیلی مراعات کردم بچم دیگه تحمل نداشت سرمارو

        وچقدر خداروشکر میکنم ک دوباره دارم روی بهبود شخصیتم کار میکنم

        اگر دوره عزت نفس رو داری حتما کار کن اصلا متحول میشی بخدا اگر دوازده قدم داری هم عالیه هردو باعث قوی تر شدن میشه ک با هیچی دوست نداری عوضش کنی اون اعتماد بنفس رو

        سمانه جان شما وپسر گلت درپناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        شیما محسنی گفته:
        مدت عضویت: 3564 روز

        سلام به سمانه جان دلم ….

        بدون که خیلی خیلی زیاد با کامنت هایت کیف میکنم و درس میگیرم. الحق که این حرف ها که الان بعد از اون چالش میگی، همش از توحیدی عمل کردنت حتی قبل از به دنیا آمدن میاد و اینکه تلاش کردی خیلی زود بعد از به دنیا آمدن حافظ جان، تو سایت کامنت بنویسی….. و همینطور بهبود … بهبود …. بهبود …. و چه شود همینطوری با گذشت زمان ….

        مهم اینه که خودمون رو همینطوری بپذیریم و در آغوش بگیریم و بپذیریم که در تضادها پر از درس هست و اینکه بهم بریزیم عادی است و مهم اینه که با توحیدی عمل کردن ها …. زیاد تو اون حالت نمونیم…

        کیف کردم با این جمله که :

        اینکه تو عامل بیرونی رو پررنگ کنی، عملا قدرت تغییر و بهبود رو از خودت گرفتی. مهم نیست اون عامل بیرونی چی هست، یا چه دلیلی داره، همینکه بهش قدرت بدی، قدرت رو از خودت و خدای خودت گرفتی و عملا ناتوان میشی… اینکه تا مدتی حالت بد بود قدرت رو داده بودی به دلیلی با عنوانِ افسردگی بعد از زایمان.

        اما ……

        شما با یاد خدا، با تمرکز به زیبایی ها، مخصوصا در شرایط سختتون، حتی کمترین بهبودها رو دیدین….

        و همینطور رشد کردین ….

        و این هم بگم که بچه داری حداقل برای من که اینطوری بود، هر ثانیه اش رشد بود …. رشد لذت بخش …. خیلی خیلی خیلی زیاد …..

        در پناه پروردگار باشین خانواده سه تایی، تان

        شیما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1905 روز

          سلام شیما جانم.

          اتفاقا امروز به یادت بودم و دلم میخواست برات بنویسم که الحمدالله جاش اینجاست‌.

          ازت ممنونم برای همه ی پاسخ هات برام.

          خوشحالم میکنی شیما جان.

          ممنونم که تحسینم میکنی و بهم عشقِ درونت رو هدیه میدی.

          درسته تو چالش ها ذهنم درگیری های خودشو داره ولی قشنگه که صدای استاد و آموزش هاشون میپیچه توی سرم…

          دیگه فهمیدم قرار نبوده و نیست 100 درصد عمل کنم، چون در واقعیت زندگی نمیتونم فعلا اینطوری عمل کنم، اما میتونم چند درصد تمرین و عمل کنم.

          همون چند درصد بهبود هم واسه من زمین تا آسمون حالمو عوض میکنه.

          خیلی از استاد جان ممنونم که با درس هاشون یه چراغ گرفتن تو مسیرم تا جلوی پامو بهتر ببینم، و بهم یاد میدن چطوری میتونم کیفیت زندگیمو بالاتر ببرم.

          و بسیار ممنونم برای این سایت که کلاس درس منه با کلی دوست و رفیق ناب.

          شیما جانم

          در کنار عزیزانت غرق در آرامش، شادی، سلامت، ثروت باشی هر لحظه.

          پروفایلت هم خیلی باحاله.

          خدا پشت و پناه و حافظتون باشه.

          فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

          الهی شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1047 روز

      به نام خداوند رحمان

      سلام بر سعیده شهریاری عزیز

      این ی کامنت نبود ی کلاس آموزشی بود برای من

      از باورهایی که کامنت شد برای 3 برابر کردن درآمد مالی

      تا شرح حال گذشته و حال امروز شما

      از گرگان تا کیش

      تماما ی درس داره اونم متصل شدن به توحید و یگانگی خداوند

      تو به خدا وصل شو گنج آسمان ها و زمین رو بهت میده

      همه زمین و آسمان رو مسخر تو میکنه

      وقتی مسخر تو میکنه که متعهدانه روی خودت کار کنی

      همینطور که شکیبا عزیر تو صحبت هاش گفتن

      بواقع جای تحسین داره این همه تعهد داشتن و کار کردن روی خودت خانم شهریاری

      آفرین واقعا از هربار خوندن کامنت های شما که تماما توحید رو داره نشون میده لذت میبرم

      نوش جانت این همه آسانی و لذت که در پناه خداوند بدست آوردی

      یادمه وقتی رو که تو راه پلها آپارتمان‌ها داشتم فرشایی رو جابه جا میکردم که کمر آدم خورد میشد زیر این فرشها

      و اما الا پشت میز نشستم و دارم لذت میبرم از خودن کامنت زیبای شما

      بار گران رو خدا از روی دوشم برداشت و سینه من رو گشاده کرد تا این آگاهی هارو به من بده

      دفتر کاری دارم که غرق در آرامش

      شما برام تداعی کردی که از کجا به کجا اومدم رسیدم

      ممنونم ازت دست خدا شدی و کلام حق رو جاری کردی

      برای خودت و دختران زیبای شما آرزوی سلامتی سعادت و عشق و آرامش بیشتر و روز افزون میکنم

      ثروتمند باشی در پناه الله زیبا

      دختر توحیدی خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سحر براتی گفته:
      مدت عضویت: 1366 روز

      سلام سعیده دوست داشتنی و عزیزم

      شما بی نظیری دختر من خیلی وقته کامنت هات رو فعال کردم و میخونم و همیشه تو ذهنم تحسینت کردم اما پیامی برات ننوشتم اما اینبار قلبم گفت بنویسم و ازت سپاسگزاری کنم.

      دقیقا همین امروز بود که به خدا گفتم به من درک درستی از مفهوم پول و ثروت و باورهای مالی بده و اینکه اگه ازت پول بخوام آیا وابسته پول شدم و باید بجای اینکه بگم پول بده تا ماشین و خونه داشته باشم بگم قدرت خریدش رو بده و یکسری تناقض ها که تو ذهنم بود و با خوندن کامنت شما مستقیم جوابم داده شد ازت باز هم سپاسگزارم که به الهاماتت عمل میکنی و برای ما مینویسی و ما رو غرق نور میکنی.

      تمرین مقایسه زندگی قبل آشنایی با قانون و بعدش هم خیلی ایده عالیه میخوام انجامش بدم و بتونم تمرکزم رو ببرم روی داشته هام و خودم رو آسان کنم برای آسانی ها.

      سعیده جان خیلی دوست دارم و بی نهایت از خواندن کامنت هات لذت میبرم و وقتی اسمت رو داخل ایمیلم میبینم میگم اخ جون سعیده و باز کلی آگاهانه‌ی جدید و پربرکت.

      امیدوارم هرجا هستی در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و ثروت مند و سعادتمند باشی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2974 روز

      بنام الله

      سلامی با عشق به سعیده عزیز وبی نظیر

      احسنت دختر هزار آفرین بقول همان خانم چه جوری تحسینت کنم

      سعیده جانم نوش جانت این حال خوب ،شغل خوب ،خانه شیک وخوب

      عزیزدلم موفقیتهات را از صمیم قلبم بهت تبریک می گم چقدر خوشبختم ‌که در کنار شما خوبان وبرگزیدگان قرار گرفتم وهر روز از شما یاد میگیرم تا زندگی ای بسازم که باب میل خودم باشد هرروز ازت بیشتر وبیشتر یاد میگیرم که چه جوری با خدا صحبت کنم درخواست کنم وتسلیم امر او باشم

      خدارا هزاران هزار بار سپاسگزارم به خاطر وجود نازنینت

      خیلی دوست دارم زیبای مهربان

      منتظرم تا دوباره از موفقیتهات وعشق بازیت با معبود را بخوانم وتحسینت کنم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      وجیهه عرفانی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام سعیده ی عزیزم خوبی دختر موفق و توحیدی خدا

      خدا قوت عزیزم کولاک کردی با این کامنت زیبات گلم ممنونم.

      حق مطلبو ادا کردی ، امروز توی ستاره ی قطبیم از خدا خواستم که نشونه ای برای باور محدود کننده ی جذب ثروت بهم بده و کامنت تو بی نظیر بود ممنونم اونجا که گفتی همونطور که توحیدو میخوایم باید پولم خواست دیدم پاشنه ی اشیلم،

      و چقدر استاد درست و منطقی صحبت میکنن که دیگه ذهن نمیتونه اما و اگر بیاره وقتی تو رابطه کار میکنی، پس پیشرفتتم تو همونه ولی من فکر میکردم پس باید دریافت‌های مالیمم تغییر کنه،

      چقدر ساده و زیبا و قشنگ مقایسه کرده بودی زمان گذشتتو با الانت، با اجازت از آیات زیبات و جملات تاکیدی ثروتت اسکرین شات گرفتم که مدام نگاه کنم و منم انجامش بدم،

      اون مثال استاد عزیزم که در مورد مشتری بهتر و خوش اخلاقتر هم خیلی روی من تاثیر داشت و واقعا عالی بود که استاد چقدر ریز و نکته سنجانه به تغییراتشون نگاه میکردن و میکنن و منم تصمیم گرفتم که از این به بعد اینطوری باشم و الان وقتی فکر میکنم میبینم منم خیلی خیلی با وجیهه ی گذشته ام فرق کردم و تغییر مثبت داشتم که مدام همسرم میگه وجیهه تو چقدر فرق کردی،

      خدارو هزار مرتبه شکر که با دوست عزیز و دوست داشتنی دیگه ای آشنا شدم و بازهم از این کامنتای زیبات ببینم و باز هم از نتایج خوشگلت ‌‌وا سمون بنویس،

      خدارو شکر بخاطر استاد عزیزم و سلیس و راحت گفتن آگاهی‌ها به ما و خدارو شکر بخاطر دوستان فرکانس بالا و آگاهم ،

      باز هم ممنون موفق و شاد و ثروتمند و سالم باشی ان شاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محسن گفته:
      مدت عضویت: 1439 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام خانم شهریاری

      بنده تازه با شما اشنا شدم اونم بخاطر کامنتای زیباتون یا به قول خودتون صلاه ..

      اول از کامنتتون شکر میکنم که با اهنگ و ریتمی که داره،شده ساز ذهنی مغزم… برای هرچی این ریتمو بکار میبرم..اگر اینو میخای پس اینه اگر اینه پس اونم اینه :)))

      و خیلی بکارم اومد برای نوشتن باورهای شغلی بهتر و حالا پول هم بهش اضافه شد و توحیدی تر شدن..جالبه ..دیگه نمیگم خدا فلان مبلغو میخوام چون کارم املاکیه…از الان به خدا میگم خدایا منو به اندازه اون پول و نعمت و ثروتی که بهم پیشنهاد دادی،توحیدم رو به همون اندازه و بیشتر کن..من پولو ثروتو و فلان کالا رو میخوام که تورو بیشتر داشته باشم ..بیشتر باتو باشم..

      یعنی دوره های استاد و نوشته های دوستان و علی الخصوص شما واقعا بکار من یکی که اومده…طرف فایل میاره میگه اقا تضمینی بجز کمیسیون و اینا..چک تضمینی شیرینی هم گرفتیم برات..

      اینجوری که ادم پازلو بچسبونه،زندگی کردن کار کردن تفریح کردن بازی کردن کامنت نوشتن حتی پیاده روی کردن و رانندگی کردن میشه دنبال توحید بودن..

      امروز تو راه برگشت یکی میگفت ببین فلان مغازه چارکیلو میوه میخری 300 هزار تومن…بعد من ذهنمو میبردم سر اینکه چقدر میوه هست و پول هست و مشتری..بعد که رسیدم سر کامنت شما دیدم اون طرف اصن توحیدش بیشتره احساس لیاقتش بیشتره که داره جنسشو بیشتر از بقیه میفروشه..و اصن مشتری اونا بیشتره تا ارزوناا..

      آدم توحیدیِ ثروتمند که نمیره سر صف ..راحت میره خرید میکنه میاد…

      یعنی این توحید = پول

      خودش یه دوره توحیدی ثروت سازه..

      و خیلی ممنونم ازتون و همینطور استاد که چنین شاگردایی داره..

      بعد تو تصورم خودم رو اینطور دیدم مث فیلما هست که طرف داره نماز میخونه و ینفر داره نماز خوندنشو میبینه ..منم تا کامنت میاد تو ایمیل،شده ساعت دو باشه ..تا اخر میخونم و وجودم سراسر ارامش میشه…

      و چه جای خلوت و دنجی بهتر و زیباتر از سایت که توی سکوت با خدای خودت رازونیاز میکنی و برای هدایتش لبیک میگی و حمد و سپاس بجا میاری و خدا هم اجابت میکنه خیلی راحت و اسون..

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      دختر خدا گفته:
      مدت عضویت: 851 روز

      سلام به سعیده ی عزیزم امیدوارم عالی باشی

      من همیشه به قلبم گوش میکنم و امشب یه حس قوی گفت باید بری تو سایت کامنتی رو ببینی

      اشک تو چشمامه الان …خدای من…

      بین کامنتا انگار میگشتم تا برسم به کامنت شما عزیزم

      خدایا شکرت …ممنونم برای هدایت هات

      عزیزم سعیده ی زیبا و دوست داشتنی

      من با قلبم پاکی و زیبایی وجودتو حس کردم

      ازت ممنونم برای اینکه این کامنت الهی و پر از ثروت و زیبایی رو نوشتی

      پول فقط توحید است.

      توحید فقط پول است.

      پول یک نیروی ماورایی از جنس توحید است.

      اگر توحید رو می‌خوام باید پول رو بخوام.

      اگر پول رو بخوام یعنی توحید رو می‌خوام.

      اگر توحید داشته باشی،یعنی پول ها دنبالت میان.

      چون توحید و پول هم فرکانس هستند همدیگرو جذب می‌کنند.

      توحید و پول یکی هستند،و جز جدایی ناپذیر همند.

      توحید بدون پول غیر ممکنه.

      پول بدون توحید غیر ممکنه.

      هرکس توحید رو میخواد یعنی پول رو میخواد .

      هرکس پول رو میخواد یعنی توحید رو میخواد .

      هرکسی بی پول تره،توحیدش کمتره،درنتیجه ایمانش کمتره،بخاطر ایمان کمش در مدار سختی هاست.

      هرکس پولش بیشتره،توحیدش بیشتره،در نتیجه ایمانش بیشتره،و بخاطر ایمان بیشتر در مدار آسونی هاست.

      رسیدن به توحید راحته،پس رسیدن به پول هم راحته.

      نمیشه توحید داشته باشی ولی پول نداشته باشی

      نمیشه پول نداشته باشی ولی توحید داشته باشی

      توحید =پول

      توحید=قدرت،نعمت،حال خوب،آسایش،آرامش،عزت،احترام،ایمان،روابط عالی،خوشبختی،یکتا پرستی،مدار آسانی ها،عبادت درست،احساس خوشبختی بی قیدو شرط،خلق زندگی دلخواه

      پس:

      پول=قدرت،نعمت،حال خوب،آسایش،آرامش،عزت،احترام،ایمان،روابط عالی،خوشبختی،یکتاپرستی،مدار آسانی ها،عبادت درست ،احساس خوشبختی بی قیدوشرط،خلق زندگی دلخواه

      خدا برای تموم بنده هاش توحید زیاد میخواد!

      توحید= پول

      خدا برای تموم بنده هاش پول زیاد میخواد !

      پول خواستن یعنی توحید رو خواستن

      هرکه پولش بیش،توحیدش بیشتر !

      هرکه پولش بیش،عشق و حالش بیشتر!

      هرکه پولش بیش!عبادتش مقبول تر!

      هرکه پولش بیش!به درگاه خدا مقربتر!

      هرکه پولش بیش!زندگی آسانتر!

      هرکه پولش بیش!عزت و احترامش بیشتر !

      هرکه پولش بیش!بندگی اش بیشتر !

      هرکه پولش بیش! آسانی اش بیشتر !

      توحید از پول جدا نیست،پول از توحید جدا نیست.

      اگر توحید رو میخوای باید پول رو بخوای !

      اگر پول رو میخوای یعنی توحید رو خواستی !

      خدا مشتاقه که بنده هاش توحیدی تر بشن!

      پس خدا مشتاقه که بنده هاش پولدار تر بشن!

      هرچقدر پولدارتر=معنوی تر

      هرچقدر پولدار تر=خداپسندانه تر

      هرچقدر پولدارتر=به خدا نزدیکتر!

      فقط ثروتمندان به بهشت می‌روند!

      فقط ثروتمندان به مقام رضای خدا میرسند!

      استاد میگه من فقط می‌خوام شاگردهایی رو ببینم که نتیجه مالی کسب کردن !

      خدا هم فقط بنده هایی رو میبینه که به ثروت رسیدند!

      خدارو میخوای باید خرما رو هم بخوایی!

      رضایت الله=داشتن ثروت و نعمت و خوشبختی !

      نارضایتی الله=فقر و کمبود و بدبختی !

      هرکسی که ثروتمندتر است،بهشتی تر است.

      توحید انرژیه پس پول هم انرژیه!

      با سختی پول در آوردن ،بی ارزشیست.

      پولی که به آسانی به دست بیاد ارزشمنده!

      پولی که آسون میاد موندگاره!

      پولی که سخت به دست میاد از دست می‌ره!

      همه چیز ذهنیه!

      پول یک فرکانسه،ثروت فرکانسه،غیرمادیه.

      اینجوری نیست که ما توی ساحل باشیم و ماهی به سمتمون بیاد!

      ما باید بریم سمت دریا تا بتونیم ماهی بگیریم .

      ما باید این پیچ ذهنمون رو روی آهنگ ثروت تنظیم کنیم اونوقت آهنگ خود به خود پخش میشه!

      سعیده ی عزیزم،با تمام وجودم برای نتایجت برای باورهای قویت تحسینت میکنم و امیدوارم بهترینها نصیب قلبت باشه :)

      الله من تو آگاهی به قلبم که من

      تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اصغر کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 2368 روز

      سلام به شما خانم شهریاری

      سلام به تغییرات روز بروزت که ساختی یادت باشه که تو این تغییرات ساختی با توکل باعمل به اموزههای استاد عزیز واین برای همه شدنی است اگر که تو مسیر باشند ومداومت در ساخت باورها ولایق دونستن داشته باشه

      میخوام قسمتی از کامنتم در تاریخ 1402/2/14در جواب خوابت نوشتم بایت کپی کنم وببینید که شما به شهر یاررسیدی .

      واین دلنوشته امروزت منو خوشحال‌تر کرد که حدسم درست بود که شما وارد شهرت شدی واین شهرخدا قوانینی داره داره که تو این خواب خدا بهت گفت باید ثروتمند باشی که یکی از نشانه هاش همون خونه است جزو ثروت مادی حساب میشه که در شهر خدا ساختمان کهنه شهر رو نازیبا میکنه باید خراب کنی وقصر زیبایت را بنا کنی حالا چی میخوای برای ساختن این بنای زیبا از بزرگ شهر یعنی از خدا بخواه تا بهت الهام کنه و آنچه نیاز هست بهت بده وقصرت رو بسازی تا در زیبایی وگسترش جهانت کمک کنی

      واینکه از خانواده‌ات درخواست خارج شدن ازاین ساختمان در حال تخریب با فریاد میخواستی که از این مکان خارج بشن وآنها مقاومت میکردن احتمالا توذهنت دوست داری راه و مسیر زیبای که شناختی به آنها هم بگی همراهت بشن که در مدار نیستند بقول استاد ما باید روی خودمون کارکنیم ونتیجه بگیریم وهر که تو مدار باشه به سمت این راه سعادت بخش وارد میشه مثل برادرتان .

      وخوشحال شدم که شما روی خودت کار کردی به کیش رسیدی وپدر ومادرت چه راحت پذیرفتن که باتو همیاری کنن همان مطالبی که بعداز مرخصی از کیش به گرگان اومدی وتغییرات پدر ومادر رو نسبت به خودت را دیدی وبه چه آرامشی رسیدی واین نتیجه همون کارکردن روی خودت بوده است همانطور که استاد بارها در فایلها مختلف بیان کردن ما میتونیم فقط روی خودمون کار کنین ونمیتونیم روی دیگران کار کنیم وتغییر دلخواهمان رو بوجود بیاریم

      ومن درحال درس گرفتن از مسیر حرکت شما هستم همیشه کامنتهایت را می‌خوانم ولی یک ذره تنبل تشریف دارم وکامنت نمیزارم

      وهمیشه از انسان‌هایی که در راه پیشرفت قدم برمیدارن والگویی برای دیگران می‌شوند وفعل شدن را صرف میکنن تحسین میکنم وشما یکی از الگوهای برتر سایت ومن برای پیشرفت وترقی هستین

      ازخداوند لرزوی سلامت وآرامش وثروت برایت دارم

      سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیما کشاورز گفته:
      مدت عضویت: 1360 روز

      سلام به سعیده ی عزیزم

      دوست، رفیق، خواهر، شاگرد زرنگ کلاسمون هرچی بگم بازم کمه

      عاشقتم به مولااااا

      سلام و سلامتی ونور و عشق و پاکی و ثروت وووو همه ی اینا به قلب سلیمت

      دعایی که همیشه تو در حق ما میکنی من این سری در حق خودت کردم

      تو همسن خواهر زاده‌ی من هستی که 14 سال ندیدمش و بسیار دلتنگم اما دیدن پروفایل تو و خوندن کامنتهای توحیدیت این دلتنگی رو کم میکنه عزیز دلم

      هر وقت از زندگی گیوآپ میکنم، قشنگ صدای خدا رو می‌شنوم که بهم میگه بدو، بدو برو و کامنتای سعیده جان رو بخون و به خود الله قسم تا کامنتت رو میخونم انگار که دوباره از مادر متولد میشم، به همون پاکی روح و روان نوزادی

      ممنونم ازت عزیزم که مینویسی واسمون

      خیلی دوست دارم

      بی نهایت

      انشاالله در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید

      دوستدار شما :سیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ ۖ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ ۖ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَمَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ ﴿١٢﴾

    و باد را برای سلیمان [مسخّر و رام کردیم]، که رفتن صبح گاهش [به اندازه] یک ماه و رفتن شام گاهش [به اندازه] یک ماه بود؛ و چشمه مس را برای او روان ساختیم، و گروهی از جن به اذن پروردگارش نزد او کار می کردند، و هر کدام از آنان از فرمان ما سرپیچی می کرد از عذاب سوزان به او می چشاندیم.

    یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا ۚ وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ ﴿١٣﴾

    براى وى هر چه مى‌خواست از بناهاى بلند و تندیسها و کاسه‌هایى چون حوض و دیگهاى محکم بر جاى، مى‌ساختند. اى خاندان داود، براى سپاسگزارى کارى کنید و اندکى از بندگان من سپاسگزارند.

    =====================================

    سلاااام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به رفیق های نازنین غار حرای من

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب سلیم همتووون!

    پنجم مرداد ماه ١4٠٣

    خداروصد هزار مرتبه شکر،برای فرصت یک روز بندگی دیگه،خدایا ازت ممنونم که یکبار دیگه منو به راه راست منحرف کردی:))) دیدین ماشین میخواد بره جاده خاکی همون اولش خِر خِر صدا میده؟اگر هوشیار باشی همون موقع فرمون رو میچرخونی،مسیر قانون هم اینجوریه،اگر خوب روی خودت کار کنی،با اولین خِرخِری که شنیدی سرررریع به پای فرمون میشی که برگردی توی مسیر !

    میشه همون داستانی که استاد گفت،تا میفهمی اوضاع الان عالیه ولی عالی‌تر نیست،سریع میفتی به فکر چاره!

    وگرنه اگر حواست نباشه ،جاده خاکی چیه،میری تو دره،بعد اگر زنده بمونی باید منتظر امداد خودرو باشی تا بتونند بیارنت بیرون!

    خداروصد هزار مرتبه شکر تا اینجای کار که تونستم خوب این ماشین رو مهار کنم،نزارم کار به امداد خودرو برسه،بخشی ازین مدیریت کردن خوب فرکانس ها هم بخاطر این صلات های توی سایته،هرچقدر بیشتر اینجا فعال باشم اصلا انگار این ماشین می‌ره روی سیستم هندزفری درایوینگ.

    منم آهنگ میزارم و میزنم و می‌رقصم و از مسیر لذت میبرم و ماشین هم خودش راحت می‌ره به سمت مقصد!

    خداروشکر،خداروشکر که امروز رهاترم،تسلیم ترم،سپاسگزار ترم و دارم تلاش میکنم بیشتر تو جاده آسفالت بمونم.

    برای یک ماه تابستون،به خودم برنامه ی لیزر فوکس دادم تا الان خیلی هم خوب عمل کردم،و انشالله در ادامه هم با همین انرژی پیش میرم و سدها رو میشکونم.

    به قول اون آهنگه:

    من از دم شکستم هر سدی که جلوم بود

    یه جاهایی رفتم که قبل من پلمپ بود

    اصلا نذاشتم دلگیر شه روزگارم

    چون قصد نداشتم هیچ موقع کم بیارم

    این فایل بی نظیر رو دیروز چندبار گوش کردم و صحبت های استاد رو توی دفترم یاد داشت کردم و با هر تیکه ی این صحبت ها قلبم روشن و روشن و روشن تر شد !

    خیلی باحاله دیگه خداوکیلی ،اینطورنیست؟

    اینکه انقدر ایمان داشته باشی قوانین موی لای درزش نمیره،هیچ اشتباهی رخ نمیده،هرگز نمیشه که از مسیر قانون پیش بری و نتیجه نگیری.

    به قول استاد پات روی زمین سفت باشه و بدونی اگر این مسیر رو بری حتما به نتیجه میرسی،مثل اون خبرنگار که از فضانورد پرسید شما مطمئنید که با همین فرمون برید فضا،با همین فرمون برمیگردید زمین؟!

    اون فضانورد هم این پاسخ قشنگ رو بده:

    Physics doesn’t change

    من جای اون فضانورد بودم گلوم رو صاف میکردم و باااا صووووت میخوندم :)))

    ( در سبک صوت عبدالباسط خوانده شود لطفا!)

    أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا

    :))))))))))))))))))))))))

    خدایا شکرت که اون روی مسخره بازیم رو آوردی بالا:)همینو دوست دارم،ول کن بابا ،به من چه اون بیرون چه خبره،یا به قول استاد به من چه که توی زندگی بقیه داره چه اتفاقی میفته؟اونیکه مهمه اینکه من دوست دارم توی زندگی من چه اتفاقی بیفته!

    اوضاع از قبل بهتره؟خدااااروصدهزار مرتبه شکر!بهترم میشه!قانون داره جواب میده!من باید بیشتر روی عمل به قانون کار کنم!

    استاد ازت ممنونم بی نهایت برای این کلام وحی منزل شما،از استاد شایسته ی عزیزم ممنونم که با قلب سلیمش فایل هارو به موقع آپلود می‌کنه ،از خودمم سپاسگزارم :) که جام رو روی دوش خدا حفظ کردم و هم آهنگ با جریان هدایت دارم پیش میرم.

    امروز براش نوشتم پسر!

    من سه تا چیز ازت می‌خوام فقط!

    توی این سه تا مورد کمکم کن!

    بقیه ش با خودم :)

    یک!

    بهم قدرت سپاسگزاری بیشتر بده!

    دو!

    کمکم کن هر روز بیشتر از دیروز ،تسلیم تو باشم و جز چشم هیچ چیز دیگه به زبون نیارم.

    سه!

    بهم قدرت زندگی در لحظه رو عطا کن،که به فردا فکر نکنم و فقط این ٢4ساعت رو درست زندگی کنم.

    باتشکر از پاسخ‌گویی ٢4 ساعته شما با شماره ی تماس ادعونی استجب لکم :)

    آها یک چیز دیگه هم گفتم بهش،گفتم ببین تو بیرون از من که نیستی،خودت گفتی توی قلب منی وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

    دیگه خودت به ضعف و ناآگاهی و احساسات من آشنایی ،فرمون دست خودته،خلاصه هم منو ببخش و هم من رو با تموم اشتباهاتم بپذیر که جز تو هیچ پناهی ندارم .

    خداروشکر که همیشه در توبه و برگشت بهش بازه و کسی لای در نمیمونه:)

    ازینجا به بعد می‌خوام صحبت های استاد رو که توی دفترم نوشتم توی این کامنت مکتوب کنم ،هم برای تاثیر پذیری بیشتر ذهنم و هم بعدها بتونم راحت بهش دسترسی داشته باشم و ازش استفاده کنم .

    به امید الله مهربانم .

    ===================================

    تفاوت آدم های موفق و سوپر موفق:

    این قانون رو بارها و بارها به یاد بیار:

    جهان در هرلحظه،داره با فرکانس های من،با فرکانس های این لحظه ی من،لحظه ی بعد من رو خلق می‌کنه!

    جهان اطراف من یعنی:آدم های اطراف من،شرایط اطراف من،ایده های اطراف من،موقعیت های اطراف من،آنچه در حول و هوش من اتفاق میفته

    هرآنچه که اتفاقات آینده ی من هست و اطراف من هست====>داره با فرکانس های این لحظه ی من،درآینده خلق میشه!

    بنابراین خیلی مهمه که من در هر لحظه آگاه باشم که دارم توی چه مسیری حرکت میکنم.

    این موضوع باید در اولویت و همیشگی باشد!

    ===================================

    ویژگی مهمی که باید در خودمان ایجاد کنیم:

    سعی کنیم همیشه از قبلمون بهتر باشیم،سعی کنیم قبل ازینکه جهان چک و لگد هارو بزنه،خودمون را بهتر کنیم!سعی کنیم!

    در این صورت:اوضاع فقط میتواند بهتر شود!

    این دلیل اصلی عالی یا خیلی عالی پیش رفتن زندگی استاد در شرایط عاطفی،مالی،سلامتی آرامش ،معنویت و… است.

    ===================================

    در زمانی که نتایج عالی هست ولی خیلی عالی نیست:

    اینجا باید بفهمیم که باید شرایطمان را بهتر کنیم و عالی تر کنیم.

    بخاطر همین استاد همیشه میگه:

    من باید حرکت کنم،باید افکار درست داشته باشم.

    سعی کنیم همیشه در حوزه ی کاری،در حوزه ی روابط،حوزه ی کار کردن روی باورهامون،انقدر کار کنیم که واقعا وقت نداشته باشیم هیچ کار دیگه انجام بدیم!

    این چیزیه که داره نتایج رو بزرگ و بزرگتر می‌کنه و این اون مسیری که ما باید طی کنیم.

    و بعد وقتی نتایج پیش میاد

    به جای اینکه مغرور بشیم،یا بیفتیم توی روزمرگی:

    به خودمون بگیم ایول!ایول!

    قانون داره جواب میده!

    حالا من با تعهد بیشتری ازین قانون استفاده کنم

    اگر سپاسگزاری داره جواب میده،با تعهد بیشتری از سپاسگزاری استفاده کنم

    ===================================

    صبر به معنی این نیست که ما یکسری تغییرات رو روی خودمون انجام می‌دیدیم و هیچ نتیجه ای هم به وجود نمیاد وما باید صبر کنیم.

    اصلا جهان اینجوری عمل نمیکنه …

    به محض اینکه ما تغییر میکنیم=شرایط تغییر میکند!

    ممکنه تغییرات به اندازه ای که آرزوی ماست نباشه.

    اما به اندازه ای که ما تغییر میکنیم جهان تغییر می‌کنه.

    بچه ها این مورد رو فراموش نکنید:

    وقتی میری جلوی آینه و دستت رو میبری بالا!

    آینه کی دستشو می‌بره بالا ؟!

    همون لحظه دستشو می‌بره بالا ؟!یا با دوساعت تاخییر دستشو می‌بره بالا ؟!

    جهان اینجوری عمل می‌کنه!

    جهان دقیقا همینجوری عمل می‌کنه

    اگر تو! انقدر@@تغییر کنی!

    جهان هم انقدر @@تغییر میده نتایج زندگیتو!

    کِی؟!

    همون لحظه!همون لحظه!

    مشکل چیه ؟!

    مشکل اینکه افراد انقدر @@ تغییر میکنند.

    و بعد می‌خوان جهان انقدر@@@@@@@@@@براشون تغییر کنه!

    بعد چون انقدر تغییر نمیکنه،فکر میکنند جهان تغییری نمیکنه!

    جهان داره تغییر می‌کنه !

    کِی ؟!

    همون لحظه! به اندازه ای که تو فرکانس هات و باورهای داره تغییر می‌کنه!

    که البته تغییرات بزرگتر همیشه :

    در عملکرد تو!

    در شخصیت تو!

    در رفتار تو!

    خودش رو بروز میده.

    به همون اندازه،جهان همون لحظه،جهان تو،جهان اطراف تو تغییر می‌کند

    همون لحظه،به همون اندازه

    بنابر این نیست که بگم من روی خودم کار میکنم و بعد !صبرررررررررر میکنم!

    (اینجا همه دست بزنید لطفا)

    منم رفتمو صبر پیشه کردم

    هی صبر هی صبر بازم صبر

    تا تو قلب سنگت پیشه کردم

    نه !

    من میام تغییر میدم خودم رو!و همون موقع نتایج تغییر می‌کنه!

    =====================================

    چرا من برخلاف بقیه ی بچه ها،گول این صحبت رو نخوردم که چرا من تغییر کردم ولی جهان من تغییر نکرد؟!

    چون من از همون اول فهمیدم،من توانایی تغییر به یک مدار خیلی بالاتر از مدار فعلیم رو ندارم

    من میتونم یک ذره بهترش کنم!

    بعد یکذره روی خودم کار میکردم،همون موقع مسافر بعدی که سوار میشد،یک درجه از مسافر قبلی بهتر بود!

    بعد من می‌دیدم اینو!

    میگفتم این مسافر که همین الان من دارم این صحبت هارو میکنم سوار شد،مسافر خوش اخلاق تری از قبلی بود!

    بله! یک میلیارد تومان رو توی زندگیم نیاورد اون مسافر—–>منم اندازه یک میلیارد تومان تغییر نکرده بودم!

    =====================================

    درمورد مسائل مالی:

    بعد از بررسی فرکانس ها از نظر مالی فهمیدم من به صورتbase و پایه در مورد مسائل مالی،باورهای نادرستی دارم.

    من به صورت بنیادین همون باور های قبلی رو دارم.

    همون باور کمبود

    همون باور آدم های ثروتمند میرند جهنم و هرچقدر ثروتمند تر شوی،از خداوند دورتر میشوی

    و…

    از فردای همون روزی که من روی باور های مالیم کار کردم!

    نتایج بهتر شد!

    مسئله اینکه درمورد مسائل مالی:

    همیشه توقع ما خیلی بیشتر ازونی که داریم کار میکنیم

    درمورد مسائل مالی،همه ی ما یک توهمی داریم.

    مثل این میمونه که مثلا یک دونه بیل میزنیم،و انتظار داریم با همون یک دونه بیل،ساختمون درست بشه!

    منم توقعم بیشتر بود ولی واقعیتش این بود که به اندازه ای که تغییر کردم،نتایج داشت تغییر میکرد،درآمد داشت بیشتر میشد.

    ذهن منم هر روز چرت و پرت می‌گفت،منم هی آگاهانه بهش میگفتم و باز ذهن چرت و پرت می‌گفت و من باز …

    یک جنگ و جدال همیشگی بین من و ذهنم بوده و هست! و خواهد بود!

    ولی واقعیت اینکه،نتایج داشت بهتر میشد ولی من دوست داشتم خیلی بهتر بشه،درحالیکه نمیتونستم باورهام و عملکردم رو یکدفعه خیلی بهتر کنم

    بعد اومدم باورهام رو عوض کردم.

    درنتیجه:

    عملکردم عوض شد

    مسئولیت کل کسب و کارم رو برعهده گرفتم

    و گفتم :

    من باید حل کنم مسائل رو،نباید فرار کنم،نباید آشغال هارو بریزم زیر مبل!

    و بعد :

    نتایج بهتر و بهتر شد

    بنابراین اون تیکه ای که بچه ها دارند فکر میکنند که من دارم تغییر میکنم ولی نتایج تغییر نمیکرده،و منم رفتم صبر پیشه کردم رو باهاش مخالفم! نه!

    به اندازه ای که تغییر می‌کنی!

    در همان لحظه

    جهان دارد به شما تغییرات را نشان میدهد!

    در همان لحظه!

    اما به این دلیل که

    تو نمیتونی خیلی تغییر کنی!

    نتایج هم یکدفعه تغییر نمیکنه!

    =====================================

    آقاااااا،این همین آگاهی های ارزشمند رو بگیرو باور کن و به قول استاد برو صفااااا کن برای خودت !

    نوشتن این کامنت از صبح توی خونه شروع شد،بعدش که میخواستم برم سر کار ،قلبم گفت دفترت رو ببر همراه خودت اونجا وقت داری ادامه ش بدی،منم لبیک گفتم. و همینم شد خداروشکر

    خیلی دلم میخواست این کامنت رو ادامه بدم ازونجا که نشانه ی امروز من روانشناسی ثروت بود ،دلم میخواست چندتا الگوی آدم های ثروت که این چند روز دیدم رو بنویسم ولی دیگه جریان هدایت یاری نمیکنه،یکم خواب آلودگی داره تمرکز منو میگیره .خداروصدهزارمرتبه شکر برای قانون سلامتی و قدرت جسم و انرژی های آزاد شده،با اینکه من خیلی درست به قانون سلامتی عمل نمیکنم از نظر ورزش و حجم پروتئین دریافتی و مکمل ها …ولی کلا در ٢4ساعت 6/٧ ساعت می‌خوابم و زمان باقی مانده همه ش سوده وسوده و سوده

    استاد عزیزم ازت سپاسگزارم و دعا میکنم کامنت های بعدیم از نتایج بزرگتر و قشنگتر از قانون باشه…

    فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ

    پس صبر کن که وعده خدا حق است. مباد آنان که به مرحله یقین نرسیده‌اند، تو را بى‌ثبات و سبکسر گردانند.

    قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

    جزیره ی زیبای توحیدی کیش

    سعیده در پی معرفت و خودشناسی

    پ.ن: اگر دیگه کامنتی از من روی سایت نیومد احتمالا در اثر این گرما و شرجی جزیره ،یا ذوب شدم ،یا تصعید شدم رفتم هوا :)ازین دوحالت خارج نیست :)

    جنوبی های عزیییییز!

    چه خبرتوووووونه؟

    چه خبررتوووووووووونه؟!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 212 رای:
    • -
      سید مهدی جزایری گفته:
      مدت عضویت: 2087 روز

      سلام سعیده جان

      حال و احوال شما؟

      تلگراف بلند و بالای شما رو دیدم ، در جواب به کامنتی که برایت نوشته بودم

      چقدر طولانی بود و البته زیبا ، خواندنی ، توحیدی و طبق معمول آموزنده

      من چند بار خواندمش

      این که در جواب به متنی که من برای شما نوشتم، شما این طور بیایی و دیتیل وار پاسخ من رو بدهی، نشان از یک روح بزرگ و مهربان دارد

      واقعاً دست مریزاد خاخور !

      ======================================

      در کامنتت چقدر قشنگ دوره احساس لیاقت رو توصیف کردی

      خیلی برام جالب بود و وقتی داشتم می خوندم نیشم باز شده بود :)))

      حتی جای نشستن بچه ها رو هم تعیین کرده بودی

      عجب ذهن خلاقی داری

      تو یک نویسنده بالقوه ای به نظر من !

      بگذریم

      آره خواهر عزیزم

      واقعاً دم استاد گرم که چه محفل بهشتی برامون درست کرده

      من بعضی از بچه های سایت رو فالو دارم و وقتی کامنت می گذارند ، برایم ایمیل می‌شود

      یک حسی به من می گه اسم های قشنگ شون رو اینجا بنویسم

      البته این لیست خیلی بلند و بالاست ولی من تا آنجایی که یادم باشه اسم ها رو می نویسم

      من مسلسل وار اسم ها رو میارم ولی شما قبل از اسم آقایان، عبارت «جناب آقای» و قبل از اسم خانم ها، عبارت «سرکار خانم» رو اضافه کنید !

      ضمناً این اسم ها هیچ ترتیب خاصی ندارد و من همینجوری هردمبیل یعنی بدون ترتیب و قاعده خاصی می نویسم

      1. سعیده شهریاری

      2. ساناز جمشیدیان

      3. علیرضا یکتای مقدم

      4. مهشید

      5. صفاگنجی

      6. محمدرضا روحی

      7. جمال خسروی

      8. احمد فرهنگیان

      9. سعیده رضایی

      10. حسام

      11. رویا محمدیان

      12. محجوبه

      13. مرضیه ابراهیمی

      14. رضا عطارروشن

      15. سید علی خوشدل

      16. شکیبا و عادله

      17. سید علی موسوی ارشد

      18. رها

      19. سمیه زمانی

      20. باران

      21. آقای ظاهری

      22. ناهید رحیمی تبار

      23. ارمغان رضوی

      24. حسن کفاش دوست

      25. مهدی رجبی

      26. فاطمه و رسول

      27. محمدمهدی

      28. فرشته کوهستانی

      29. زکیه لرستانی

      30. مریم

      31. رضا دهنوی

      32. سیده مینا سیدپور

      33. غزل عطایی

      34. ماریا اکبری

      35. ثریا حشمتی

      36. فهیمه زارع

      37. حسن گرامی

      38. عمران نوری

      39. امیر رجب پور

      40. حسین رجب پور

      41. مهسا سالاروند

      42. سید حسن

      43. ناصر

      44. میثم رخشان

      45. زهرا نعیمی

      46. مهدی حوازاده

      47. یاسمن زمانی

      48. سمانه جان صوفی

      49. فرنگیس محمدی

      50. نگین

      51. آزاده

      52. Ehsan Moqadam

      53. استخر

      54. اعظم برزگری

      55. فاطمه کیخا

      56. امیرحسین روشنگر

      57. محمد حسین تجلی

      58. مجتبی کاظمی

      59. ابراهیم

      60. مهدیه وهبی

      61. رویا میانکاله

      62. سینا سبزواری

      63. ستاره بنی نجاریان

      64. سعید پاکدامن

      65. پاکیزه بارکیزی

      66. زلیخا جهانگیری

      67. هلنا

      68. حامد امیری

      69. سلما مصدق

      70. حوری باختری

      71. نسرین سلطانی

      72. یزدان نظری

      73. لیلا بشارتی

      74. گروه تحقیقاتی عباس منش (مریم جان)

      75. لیلا شب خیز

      76. آینا راداکبری

      77. شهرزاد

      78. اسداله زرگوشی

      79. افشین

      80. مهدی سابقی نژاد

      81. جواد بایرامی

      82. غزل عطایی

      83. Sorur Yaghubi

      84. مریم رنجبر

      85. مریم اشکی

      86. حمید امیری Maverick

      87. افلاطون نوروزی

      88. رضا زارعی

      89. مجتبی محجوب

      من مطمئن هستم با وضعیت پویا و زنده ای که سایت استاد دارد، به این لیست مرتباً اضافه می‌شود و در واقع دوستان من در این سایت بیشتر و بیشتر می‌شود

      ضمناً بعضی از این دوستانی که در بالا اسمشون رو آوردم مدت هاست که کامنتی روی سایت نگذاشته اند و یا خیلی کم کامنت می‌گذارند ، مخصوصاً اعضای قدیمی و پرستاره سایت

      من همین جا برای همه این عزیزان، نهایت ثروت و خوشی و شادی رو آرزو می‌کنم

      ======================================

      یک چیز دیگه:

      این که می آیی و صحبت‌های مهم استاد رو می نویسی و تازه، قسمت های مهم اون رو هم بولد می‌کنی، دیگه شاهکاره

      واقعاً دست مریزاد

      چقدر تمرکز و انرژی و زمان می‌خواهد که این کار رو با گوشی انجام بدهی

      ولی شما معلومه که با عشق این کار رو انجام می‌دهی

      لازم دیدم از شما تشکر کنم به خاطر این حجم از مهر و صفا

      ======================================

      یک چیزی خواستم بگم و آن این که چرا نگفتی آن را ؟!

      الان میگم منظورم چیه

      شما گفتی که می خواستی چندتا الگوی آدم های ثروت که این چند روز دیدم رو بنویسم ولی ظاهراً خسته و خواب آلود بودی و این کار رو انجام ندادی

      سعیده جان! خواهر خوش ذوق عزیزم! حتماً شما هم می دانی که باور کمبود چه بلایی بر سر انسان‌ها می آورد و از آن طرف باور فراوانی چقدر مهمه

      من تکه هایی از مطالب مهم در این مورد رو می نویسم اینجا

      اول برای خودم و بعد برای شما

      استاد عباس منش در دوره ثروت 1 و جلسات اولیه‌ی ثروت 3‌، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می‌گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می‌شود.

      ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند می‌شود و سپس‌ آن ذهن ثروتمند‌، ثروت را وارد زندگی شما می‌کند. ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و می‌داند که بی‌نهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد

      باور فراوانی که مهمترین باوری است که کل بشریت از باور نداشتن به فراوانی زجر می‌کشند و ضربه می‌خورند.. باور فراوانی اونقدر مهم است که باید همیشه روش کار کرد و نمونه آورد

      مهمترین باور برای خلق هرچیزی تو زندگیمون باور فراوانیه و کل بشریت داره از باور کمبود که متضاد باور فراوانیه داره ضربه میخوره.

      ======================================

      حالا اینها رو گفتم که چی؟

      هیچی دیگه

      اگر زحمتی نیست و وقت کردی، حتماً آن چند تا الگوی آدم های ثروتمند رو که در این چند روز دیدی برامون بنویس

      تا ما بیشتر و بیشتر از کامنت های قشنگت استفاده کنیم و این ذهنِ نجواگرِ فرصت طلبِ چموشِ رو رام کنیم

      و باز هم توصیه همیشگی: باز هم برامون کامنت بنویس

      دختر توحیدی سایت

      در پناه حق باشی

      …..

      در پناه حق، شاد باشی و ثروتمند و پر از احساس خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام به سعیده ی رابینسون

      عامو، امون بده بچه درسخون! البته خوبه که هی کامنت زیاد میذاری یا! من ته کلاسی، همه ش رو بعنوان جزوه و تقلب، ور میدارم! آدم شیرازی حال داره تقلب بنویسه؟ خدا بابات بیامرزه به خاطر ای تقلبا!

      این روزها هوای شیراز هم خیلی بی ریخته. صبحها همچی آتیش میباره که پیاده روی هم نمیشه کرد. اگه 5 صبح پاشم، که اوکی، اگه نه ، مثه امروز، کولر رو گذاشتم رو دور کند و نشستم اینجا، جلوش. خدا رو شکر…بهشته، بهشت!

      خیلی خوب و دیتیل وار مطالب رو مرور کردی، مرسی.

      خدا رو شکر که دوباره زدی شبکه نسیم . اصلا شبکه معارف صرف، بهت نمیاد! به منم نمیاد…من که کلا برنامه لحظه ها رو در دست پخش دارم:)))

      مثال آینه و حرکت دادن دست خیلی خوب بود…. این…@@@ اینا!

      در رابطه با تصعید و اینا شدنت هم عرض کنم قانون بقای سعیده میگه :سعیده از بین نمیرود، فقط از حال خوب به حالتی بهتر تغییر شکل میدهد، پس مظلوم نمایی نکن، هیچ چیت نمیشه عامو! برو زیر کولر گازی بیشین کامنت بنویس! الان خرما پزونه. درجه حرارت باید چقد باشه که خرما پخته بشه ،ها؟ تو شیراز هم انجیر پزونه… از درخت سرکوچه، آی انجیر کندم… آی انجیر کندم! جات سبز.

      عجب وضعی… چار خط کامنت راجع به خود شناسی و خود نشناسی نوشتم، چیشوم گرم شد…پایان تلگراف:))

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      سلام و درود به سعیده عزیز!

      سعیده جان اینجا هم اینقدر گرما شدیده.که درخت نخلمون رنگ رنگی شده..ولی خیلی زیباست..

      از موقعه ایی که سعیده تو مسبر الهی قرار گرفته ام.تابش نور افتاب اینم تو قسمت ما!،’…. برام شده نماد ثروت و بزرگی خداوند…

      وقتی نور خورشید رو لابه لای درخت نخلمون میبینم.یه حس خاصی تو درونم ایجاد میشه..

      و روبرویم کوه هست این دو زیبایی حیاطمون باعث شده..تا قدرت خداوتد رو بیشتر درک کنم..

      اصلا اون لحظه به تمام معنا بهشت را حس میکنم…

      نمیتونم این وصف را تو این پیامم جا بزارم..

      همه چیز برام زیبا شده.حتی نور افتابم برام دلنشین شده…

      چقدر سعیده ،’وقتی توحیدی میشی،زندگی برات زیباتر میشه..

      همونجایی که قبلا زندگی میکردی برات کمرنگ بوده،الان برات ،درخشانتره ..

      بعضی موقعها،’اینقدر این طبیعت حیاطمون زیبا میشه..انگار یه قطعه ایی از بهشت را همون لحظه بهم هدیه میده خداوند!

      من این نگاه رو بخاطر ماندن در توحید میبینم..و حتی گرما برام هوای خوب و عالی میشه..

      ….

      سعیده جان از حدودا اوایل فروردین ماه هدایت خداوند برای خلق،’چیزی که اصلا فکرشو نمیکردم که میشه از همین تکنیک پول بسازم،بصورت واضح و بصورت عملی.خداوند بهم الهام کرد..الان 5ماه میگذره..

      و این مدت ،’تمرکزش خیلی زیاد بوده..

      چه درهایی بروم باز شده..چه عزت نفسی گرفتم چه تمرینات الهی ،’نصیبم شد..

      چه ترسهایی رو انجام دادم..

      الان کارم بجایی رسیده که آماده وردی مالی هست…

      ولی خداوند داره بیشتر منو وادار میکنه که روی باورام کار کنم..

      همین امروز چقدر تونستم روی باورام کار کنم.چقدر قانون الهی درست و دقیقه..

      فقط یکم عجله.باعث میشه احساسات بد و نگرانی رو بوجود بیاره…..

      و نمیزاره تکاملتو طی کنی…

      سعیده جان پیامت دقیق و درست بود…

      الان که دارم میگم بدنم میلرزه..

      چقدر قانون خداوند درست و دقیقه به اندازه ایی که روی خودت کار میکنی بهمون اندازه نتیجه میاد..

      من یوقتایی کم میارم..ولی هر چقدر روی صحبتهای استاد خیره میشی.بیشتر میدونی باید بیشتر روی قانون کار کنی..

      و این وسط چه باگهایی تو درونت پیدا میشه…باوری که سد راهته و نمیزاشته تو به نتیجه برسی!….

      سعیده امروز صحبت استاد بازم داشت تاکید میکرد روی احساس خوب داشتن..

      و داشت تاکید میکرد که احساس بد اینقدر سم هست….بهیچ وجه انجامش نمیدیین..

      سعیده بازم دیروز خداوند هدایتم کرد وای …چی بگم!

      به سوره زمر ایه 7…..

      فنبئکم بما کنتم تعلمون…برو بخونش…همون لحظه نور الهی روش چند بار برام تکرار شد…

      و همین ایه رو با ایه 105مائده …با هم مقایسه کردم…

      خداوند بصورت واضح باهام صحبت کرد…

      که من از درونت اگاه هستم و تورا اگاه خاهم ساخت..منظورش همون هدایت ما بسوی خاسته هامون…

      چیزی که برداشت کردم و مقایسه کردم دیدم اره……همینه…

      کل ماجرای ما تو این مواقع..مخصوصا کنترل ذهن..یه نیاز اساسیه که باید خیلی روش کار بشه..

      فقط اینروزا دارم روی ماندن احساس خوب…و با صحبت شما این مورد برام بولد شد بیشتر سپاسگزاری کنم.بیشتر و بیشتر..تا نتایجی که میخام وارد حیطه کاری جدیدم بشه..

      دوستتدارم سعیده جان.که اینقدر تمرکزی داری روی خودت کار میکنی..

      بعضی موقعها خیلی نجوا میاد.بهم میگه کی میاد اینچیزی که تو تولید کردی ،’فروش بره.

      .مدام وعده فقر میده..همون صحبت از نجوا و شیطان باعث میشه من متاهدتر بشم روی باورای توحیدیم کار کنم.هر چقدر پیش میرم بیشتر تشنه تر میشم..که بتونم در این مسیر پابرجا بمانم.!

      خداوند را شاکرم که دوستان توحیدی دارم و روز و ساعتم در روز ،’فقط با این نورها میگذرانم!

      و میدانم و درک کردم کسی که نور نداره هیچی نداره..تاریکی درونشو گرفته و نمیزاره حالش خوب باشه!نمیزاره زندگی پر از آرامش رو داشته باشه..

      چقدر زندگی نورانی و عطر خداوند پر از خیرو برکت و سعادتمندی در دنیا و اخرته..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      میثم شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1770 روز

      به نام رب جهانیان

      سلام سعیده خانم

      خدایا سپاسگزارم که خوندن این کامنت زیبا رو تو این لحظه نصیبم کردی.

      سپاسگزارم از شما دوست عزیز

      بابت این دلنوشته زیبا

      واقعا لذت بردم مرحبا آفرین احسنت تبارک الله.

      بابا تو دیگه کی هستی

      چند جا از کامنت تون اسکرین گرفتم.

      و به خودم قول دادم که چند بار دیگه هم این کامنت زیبا و پر از آگاهی رو بخونم.

      بازهم از تون سپاسگزارم

      و آرزوی موفقیت،شادی ،سلامتی و ثروتمندی هر چه بیشتر براتون دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمدصادق امام بخش زاده گفته:
      مدت عضویت: 1537 روز

      سلام سعیده عزیز. امیدوارم حالت همیشه عالی و بهشتی باشه و نور خداوند در قلب و زندگی و احساست جاری باشه. سعیده جان همیشه از خواندن کامنت هات لذت میبرم و یاد میگیرم. شما فوق العاده هستی. سبک نوشتاریت رو خیلی دوست دارم مخصوصا وقتی آیات قران رو با اتفاقات زندگیت ترکیب میکنی واقعا تاثیرگذار هست و درک بالات از قرآن رو تحسین میکنم. بی نظیری بی نظیر. خواستم ازت تشکر کرده باشم بابت این همه انرژی و تغییرات عالی ای که تو زندگیت رقم زدی و این الگو ایمانی برای من شدی که چقدر میشه زندگی رو تغییر داد. امیدوارم که در زندگیت موفق باشی پیروز باشی جاری در هدایت های الله باشی و اتفاقات خود از در و دیوار و آسمون و زمین به زندگیت بباره. من هوای گرم رو خیلی دوست دارم، تو این هوا انرژی میگیرم، البته هر فصل از سال زیباست، و یک البته دیگه که در هوای گرم باید آب فراوان باید همیشه داشته باشم تا بتونم لحظاتم رو خوب سپری کنم. امیدوارم این هوا هم برای شما لذت بخش باشه. راستی خیلی تحسینت میکنم که به کیش زیبا مهاجرت کردی و درها رو خدا برات باز کرد، چقدر لذت میبرم از اینکه یک انسان توحیدی رو میبینم که از ترس هاش بزرگ تر شده و داره در یکی از بهترین مکان های کشور از همه لحاظ عشق میکنه و لذت میبره. لیاقتش رو داشتی و صد در صد اتفاقات بهتری برات در راهه. خدایا شکرت به خاطر این همه نعمتی که بهمون دادی. در پناه خداوند یکتا شاد و سلامت باشی دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: