https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-06 06:13:332024-04-23 07:33:20گفتگو با دوستان 27 | خود ارزشمندی درونی
69نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
عزت نفس مهم ترین عامل پیشرفت و موفقیت است دیدن الگوها به ما کمک می کند که اعتماد به نفس ما افزایش یابد و خودمان را راحت تر بپذیریم. مردم در کشور آمریکا با ظاهر خود بسیار راحت هستند و چهره ی خود را همان گونه که هستند پذیرفته اند و نظر و دیدگاه دیگران یا حرف مردم برایشان اهمیت ندارد و اکثر خانمها آرایش نمی کنند.آن ها با خودشان و دیگران کاملا در صلح هستند خیلی راحت خودشان را ابراز می کنند و این باعث می شود که افراد دیگر هم کمتر نقاب زده و خود واقعی شان باشند.
بحث شهروند درجه اول و دوم که بسیاری از افراد در مکالمات خود بیان می کنند کاملا اشتباه است و به هیچ وجه در چنین کشوری قضاوت درباره ی افراد ندارند این باورهایی است که در ذهن ما شکل گرفته است چون اغلب آن ها مهاجر هستند
افرادی که زبان انگلیسی برای آن ها اهمیت دارد و زبان انگلیسی به مهاجرت گره خورده است مردم آمریکا به راحتی این دسته از افراد را پذیرفته و به انها کمک خواهند کرد. در این کشور افراد بر مبنای پول یا مقام خود مشمول مزیت بیشتری نمی شوند چون به قدری ثروت و فراوانی وجود دارد که کسی را حلوا حلوا نمی کنند اگر مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته باشیم به اندازه ای که اعتماد به نفس داریم می توانیم زندگی خود را به شکل دلخواه خود بسازیم.
(زمر37)-و کسی که خدا هدایتش کرده باشد او هم دیگر گمراه کنندهای برایش نخواهد بود آیا خدا عزیز و منتقم نیست ؟
============================
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
استاد عزیزم علت اینکه خیلی ها از مهاجرت به کشوری مانند آمریکا هراس دارند به قول مژگان عزیز بحث حلوا حلوا کردن هست
اکثریت ماها در محیطی بزرگ شدیم که نظر مردم، توجه مردم، کسب اعتبار و عزت از عوامل بیرونی واسمون نیاز هست و بهمون قوت و انگیزه میده
حالا در کشوری مانند آمریکا که سرشار از ثروت و علم و تکنولوژی هست، نشان از نبود عواملی که در بالا گفتم، هست.
واسه چنین افرادی، زندگی در چنین کشوری سخت هست، باعث سرخوردگیشون میشه
از نظر من اولین قدم واسهی مهاجرت و در کل موفق بودن، ساختن عزت نفس و احساس لیاقت هست،
زمانی که من برای خودم با هر مدرک تحصیلی، هر چهره ایی، ارزش قائل باشم میتونم در رشته ی مورد علاقه ام بهترین خودم رو ارائه بدم و بهترین ثروت رو در هر کجای دنیا بسازم
اونوقت دیگه چه نیازی هست که منو حلوا حلوا کنن، چون من از درون از وجود خودم راضی هستم و حال دلم خوب هست وبه تایید و توجه کسی نیاز ندارم.
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.
زمانی که با همان چهره هیکل ظاهر خود احساس راحتی داشته و نخواهیم ماسک بزنیم یا آرایش کنیم :
عزت نفس بالایی داریم مردم آمریکا به نسبت ایرانیان: عزت نفس بالایی دارند
در آمریکا شهروند درجه دوم بودن معنا ندارد : مردم آمریکا هیچ قضاوتی در مورد ما و سایر افراد ندارند و ما در ذهن خود اینگونه تصور می کنیم در مباحث مالی: ممکن است تفاوت های بسیار کمی بین افراد قائل باشند
مردم آمریکا: مهاجر هستند و وضعیت مالی بسیار خوبی دارند ثروت و فراوانی در کشور آمریکا به قدری زیاد است : که برخلاف ایران احترام بیشتری برای ثروتمندان قائل نیستند اگر:
مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته و بخواهیم پیشرفت کنیم: می توانیم زندگی عالی برای خود در کشور آمریکا خلق کنیم
فایل بی نهااایت ارزشمند و تاثیر گذاری بود. سپاسگزارم از استاد عزیزم و مژگان عزیز برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها با ما.
ابتدا میخوام راجع به اون قسمت صحبت دوست عزیزمون صحبت کنم که گفتن برای رسیدن به یه خواسته باید 3 مرحله رو انجام بدیم.
1) درخواست از خدا
2) انجام دادن قسمت مربوط به خودت به بهترین نحو ممکن
3) صبر کردن و اجازه دادن به خداوند که خودش بقیه کارا رو انجام بده.
قصد دارم که در سال تحصیلی جدید به صورت خصوصی دانش اموز بگیرم و آموزش شیمی رو انجام بدم و در کنارش بهشون کمک کنم که از سال کنکور لذت ببرن و اعتماد به نفسشون بالا باشه.
از اون جایی که دانشجو هم هستم نجواهای زیادی اومد مبنی بر کار نکردن و صرفا درس خوندن. که به لطف خدا دارم باورهای محدود کنده رو ریشه یابی میکنم و باور های قدرتمند کننده رو جایگزین کنم.
ایده ی اول بهم گفته شده و طی چند روز آینده قراره به کمک خدا عملیش کنم.
ایده طوری هست که باور بر ترسم غلبه کنم تا انجامش بدم و از این بابت خیلی خوشحالم . چون که قراره در مسیر رسیدن به این هدف خیلی بزرگتر و پخته تر بشم…
—————————————————————————
بریم سراغ احساس خود ارزشمندی:
1) هیچ کسی دنیست که تمام توانمندی ها رو داشته باشه.
آدم ها باید بپذیرند ک در یه حوضه هایی قوی و در بعضی ضعیف اند…
دقت کردم دیدم توی دانشگاه ، به دوست صمیمیم حسادت میکنم.
مثلا وقتی میبینم یه درسی رو جواب میده یا یه موضوعی رو بهتر از من بلده حسودی میکنم.
ریشه یابی کردم دلیلش و فهمیدم.
دوست من در دوره دبیرستان مدرسه تیزهوشان درس میخونده . و من چون خودم قبول نشدم این مدرسه ها رو به افرادی که تو این مدارس بودن حسادت میکنم و فکر میکنم اونا از من خیلی بهترن.
《درواقع ریشه ی حسادت من، این بود که من خودم و توانمندی هام و باارزش نمی دیدم و فکر میکردم که نمیتونم به موفقیت اون شخص برسم》
با خودم صحبت کردم گفتم فاطمه تو برای قبولی در این مدارس خاص هیچ تلاشی نکردی و صرفا با سوادی که در مدرسه داشتی رفتی آزمون دادی . درصورتی که میشنوی که بچه هایی که قبول شدن چقدر براش تلاش کردن. کلاس رفتن،تست زدن و…
اگر تو هم اون تلاش و میکردی صددرصد قبول میشدی و خودت میدونی که در یادگیری و هوش فوق العاده ای و چیزی از دوستات که تیزهوشان بودن کم نداری که هیچ تازه گاهی بیشتر هم داری.
اینکه کسی اونجا درس میخونده مبنی بر برتری اون نسبت به تو نیست….
دوست من و همه ی کسایی که تیزهوشان درس خوندن آدم های بسیار پر تلاش و ارزشمندی هستند.
من هم پر تلاش و باهوش و ارزشمندم.صرفا تو مدرسه خاص نبودم اونم چون تلاش خاصی نکردم براش.
جالب اینه که حتی رتبه کنکورم هم بهتر از دوستم شده و تو کلاس گاهی میشه بهتر از اونم توی یادگیری . اما از وقتی اومدم به این موضوع توجه کردم و خودم و کمتر دیدم افت کردم از لحاظ درسی و عزت نفسم پایین اومد.
….خیلی جالبه که یه سری کمبود ها در بچگی آدم، چطور در بزرگسالی اثرش و رو شخصیتت میذاره….
2) شخص با عزت نفس با ظاهر خودش راحته همونطوری که هست.
چقدر من لذت بردم وقتی میگفتین که توی آمریکا به ندرت کسی با آرایش غلیظ دیده میشه و آدم ها با هر اندامی که دارن یا ظاهرشون راحتن.
توی ایران( مخصوصا الان) جو متشنجی وجود داره در رابطه با ظاهر.
برعکس آمریکا خانم با آرایش غلیظ خیلی زیاد دیده میشه.
از هر 10 خانم 5 یا شیش نفر به لب ها ژل زدن یا بینی رو عمل کردن . بطوریکه قیافه ها شبیه به هم شده:)
بینی من قوز ذاره و هیچکدوم از فاکتور های یه بینی زیبای الان و نداره.
مدت زیادی بود احساس بدی بهش داشتم و اصلا باهاش راحت نبودم.
وقتی میخندیدم دستم و جلو صورتم میگرفتم تا دماغم معلوم نشه.
متنفر بودم از وقتایی که عینک نزدم و نیم رخ ایستادم و دماغم کاملا مشخصه. تا جایی که میونستم نیم رخ واینمیسادم.
چشام ضعیفه. اصلا تو فکر عمل کردنش نبودم چون میگفتم عینک نمیزنم دماغم خیلی بیشتر خودشو نشون میده
یه روز با خودم حرف زدم قربون صدقه خودم رفتم و نیمرخ از خودم فیلم گرفتم و خداروشکر کردم که بینی دارم.بینی سالم دارم..چه اهمیتی داره که مطابق با فاکتور های زیبایی الان هست یا نیست. من دوسش دارم و خداروشکر میکنم که خدا بهم یه دماغ سالم و زیبا داده.
آره زیبا…مگه زیبایی رو کی تعریف میکنه؟ رسانه.
من از نظر خودم میگم. بینی زیبایی دارم.
از اون روز به بعد خیلی با دماغم راحت تر شدم اما هنوز خیلی جا دارم و باید عشق ورزیدن به خودم و توجه به زیبایی دماغم و تمرین کنم چون تو جامعه و بین افرادی هستم(دانشگاه) که فشار زیاده و آمار عمل بینی و ژل و …خیلی زیاده.
3) تو به عنوان یه انسان ارزشمندی. فارغ از ظاهرت، فارغ از شخصیتت، فارغ از توانایی هات.
عاشق اون لبخندتونم وقتی از مردم آمریکا صحبت میکردین و میگفتین اینجا کسی به کسی کار نداره و فارغ از جنسیت،ملیت و رنگ پوستت بهت احترام میذارن.
به کشور خودمون فکر کردن که چقدر با افغانستانی ها بد برخورد میکنن .
طوری که انگار ایران زمین پدریشونه و افغانی ها انسان نیستن.
_
راجع به حلوا حلوا کردن آدما حرف زدین.
دقت کردم دیدم شخص من افراد زیادی رو حلوا حلوا کردم یا حتی میکنم .
یه دستیار استاد داشتیم که شخصیتش جوری بود انگار باید پاچه خواری و میکردی که نمره بده. یه جورایی خیلی بچگونه نمره میداد.مثلا از هر کی خوشش میومد.
من خیلی حلوا حلوا کردم این آدمو حتی الان که استادم نیست.
من رئیس آموزشگاهی که توش کار میکردم و خیلی حلوا حلوا کردم.
یکی از استادامون و خیلی بزرگ میبینم.
باید این و تمرین کنم که:
به همه ی آدما احترام بذارم فارغ از میزان موفقیتشون.
این فایل امروز سه شنبه 9خرداد 1403 به عنوان نشانه ی من برام باز شد و سعی کردم نکته و حرفی که باید برای این روزا و لحظات خودم لازم دارم رو برداشت کنم.همون ابتدا که عنوان اضافه شده به گفتگو با دوستان قسمت 27 رو دیدم چندتا چراغ در ذهنم روشن شد و گفته درسته اینه. من باید بیشتر روی این موضوع کار کنم. خود ارزشمندی درونی
واقعا چقدر کار دارم تا این “خود ارزشمندی درونی” خودمو بازسازی کنم و قبل از دوباره ساختنش باید درکش کنم.
بقول دوست عزیز مون مژگان جان واقعا من نیازمند افزایش عزت نفس خودم هستم.
چقدر قشنگ شما دوست عزیز از صحبت های جیکاب خوب الگوبرداری کردین. چقدر خوب باورسازی کردین. مثلا بخشی از صحبت های جیکاب که میگفت: اینکه اگر من در ریاضی قوی نیستم اما در هنر قوی هستم. هیچ ایرادی نداره چون همه ی افراد در همه ی موضوعات قوی نیستند.
واقعا دمت گرم که گفتی اینقدر این مکالم جیکاپ رو گوش دادی حفظ شدی.
یا چقدر قشنگ الگو پیدا کردی از پاسخ جوزف به مریم جان وقتی مریم عزیز بهش میگفتن تو در این موضوع قوی هستی و جوزف در پاسخ خیلی قشنگ و با اعتماد بنفس میگفت:yes i am یعنی بله من قوی هستم.
اینا یعنی چی یعنی چقدر در همین مکالمه ساده میشه الگوهای خوب برای تقویت کردن اعتماد بنفس دید.چقدر میشه درس گرفت. چقدر کلید داره که یک بچه موفق و شاد و مودب دیدگاهش در مورد خودش و توانایی هاش و نقاط ضعف و قوتش چیه.
من در حالی دارم برای این قسمت مینویسم و میبینم که دیروز نتایج اولیه کنکور ارشد اومد.اینجا مینویسم تا ردپام بمونه.
بله من بعد 12 سال که از زمان کارشناسی گرفتن در رشته زمین شناسی میگذره اسفند 1402 کنکور ارشد دادم. اونم در شرایط کم زمانی، در شرایطی که هیچ کتابی نداشتم هیچ کتابی و کمتر از سه ماه تا زمان ازمون وقت داشتم و هیچی یادم نبود و در اولین برخوردم وقتی دوسال تخصصی دیدم اصلا اصطلاحات رو یادم نبود اینقدر فضای ذهنم از ای موضوع دور بوده اما من انجامش دادم. استاد جان نتیجه دیروز اومد و من رتبه هام جوری هست که مجاز به انتخاب رشته شدم. این برای من یعنی موفقیت.
حالا منِ قدیم رو ببین. بابا این که چیزی نیست. خیلی درصدهات خوب نبوده. خدا کمک کرده که بقیه هم خوب نزدن احتمالا و سوال ها اینجوری بوده ولی منِ جدید به خوم این موفقیت و مجاز شدن رتبه ام بین هزاران نفر شرکت کننده رو به خودم تبریک میگم و این نتیجه شاید برای علم بالای من نبوده بلکه برای ادامه دادن و کنترل ذهن من بوده.
جالبش هم اینجاست که من در مسیر حرکت به سمت علاقمندی هام و در یک اردوی علمی دانشجویی قرار گرفتم که در دانشگاه زنجان بود و در بین این همه دانشجو و آدم با دختر اصفهانی آشنا شدم که دیشب متوجه شدم نخبه کنکور 1403 هست. رتبه هاش 1 و برای بعضی گرایش ها 2 هست. و من با همچین آدمی دوست هستم و خودش از من کمک میخواد و دارم بهش چیزایی که فکر میکنم بهش کمک میکنه رو هرزگاهی میگم.این یعنی چی. یعنی خدا اینجوری قشنگ منو در مدار همچین آدم های مناسبی قرار داده چون من فقط از اون خواستم وگرنه من از کجا بدونم همچین برنامه ایی و همچین دختری و همچین ادمی کجا هست. اینا کار کیه…اینا ثابت میکنه که وقتی من خودمو در مسیر درست قرارمیدم و هماهنگ میکنم با قوانین الهی همچین آدم هایی هم با من هم مدار میشن. اینا یعنی یک نیرویی هست که اون کارش درسته و میدونه چی کجا باشه و چه کسی رو با چه کسی مچ کنه.
فقط من وقتی خودم رو ارزشمند دونستم که لایق بهترین هام این بهترین رو سر راهم قرار داده.
پس اگر بازم بازسازی کنم ببین چه شود…
درسته در مسیر بازسازی عزت نفس و باور لیاقت و خودارزشمندی ام دچار یک تضادی هم شدم که منو خیلی بهم ریخت، خیلی بی احترامی بهم شد، خیلی روانم اذیت شدم اما من خودمو انتخاب کردم چون خودم مهمم. چون یادگرفتم الویت اول خودم هستم.چون هر اتفاقی بیفته برای من خیره. چون این تضادها اومدن منو قوی تر کنن. این مسائل پیش اومده رو ریشه ایی باید حل کنم. اگر کسی از زندگی من حذف میشه یا میخواد که نباشه یا جابزنه یا فرار کنه قطعا جای درستش همونجاست. اما من یادگرفتم جاهلانه عمل نکنم و اگر کار و حرفم درسته پاش وایستم و کار درست خودمو انجام بدم و تمام تلاشم رو بکنم تا سمت خودمو درست انجام بدم نه اینکه اعراض کنم در صورتی که مسئله های پیش اومده رو باید حل کرد.
استاد چقدر در دوره ی “شیوه حل مسائل زندگی” برام بیشتر جا افتاده کجا اعراض کنم کجا برم توی دلش و حلش کنم. چقدر فرق هست وقتی مسئله برات پیش میاد حتی ناخواسته وایستی و حلش کنی و فرار نکنی.
چقدر به خودم تبریک میگم شجاعت دارم در صادق بودن و این اصل رو بهش چسبیدم که در هر شرایطی راستی و درستی و صداقت خودمو زیرسوال نبرم از ترسم یا به اسم اعراض یا به اسم هر نقاب قشنگی که ذهن اینجور موقع ها گولم میزنه.آره دارم بازی ذهنم رو میفهمم که چقدر باهوشه حالا که یکسری قوانین و اصطلاحات رو فهمیده و شنیده میاد ترس ها، نگرانی ها و یکسری آشغال هایی که نمیخواد دیده بشه رو در غالب اینجور اصطلاحات رفتارم رو توجیه میکنه.
واقعا احساس “خودارزشمندی درونی” چیزی که از درون باید بهش برسی نه با اسم و القاب و ادا و احترامی که از بقیه کسب میکنی باشه یا انتظار داری باشه.
چقدر دیدم که احساس این دوست عزیز که رتبه 1 شده کمی گره خورده به قضاوت ها و عناوینی که کسب میکنه. درسته تلاش کرده، درسته درس خونده استعداد درخشان بهش میگن اما اگر رتبه اش و درصدهاش به هردلیلی بد میشد حالش هم خراب و بد بود.
چقدر ازشما مژگان 29 ساله یادگرفتم که چطور عزت نفس خودت رو با دیدن این سریال ها از صفر به 100 رسوندی وچقدر قشنگ صحبت کردی.
_ هر کسی در مدار آگاهی های این دوره باشه،در مرحله ی اول این آگاهی ها رو میشنوه و در مرحله بعدی که آگاهی بیشتر پیدا میکنه و روی خودش کار میکنه و مدارش تغییر میکنه. این آگاهی رو درک میکنه و به فهم اون ها میرسه ودر مرحله سوم که مرحله ی عمل کردن هست.
مرحله اول: دریافت آگاهی ها
مرحله دوم: درک و فهم آگاهی ها
مرحله سوم: عمل کردن به آگاهی ها
_چقدر قشنگ بعد از اون اتفاق از 16 سالگی و هجوم خانواده و پایین بودن عزت نفست کم کم رو خودت کار کردی و در سن 29 سالگی این عزت نفس درونی رو برای خودت ساختی.
_چقدر جالب درمورد تغییر دیدگاهت درموردمهاجرت و شهروند درجه یک و دو تغییر دادی.
_چقدر قشنگ این باور رو برای خودت با شنیدن این صحبت ها ایجاد کردی که تو فقط سهم و نقش خودت رو انجام بده.
_دوست عزیز چقدر قشنگ اشاره کردی که به پاسخ استاد به پسرشون. در جواب به این سوال که بهترین قسمت کجا هست که روی خودمون کار بکنیم؟! و استاد گفتن که عزت نفس. که بزرگترین پاشنه آشیل ما انسان ها عزت نفس هست.
_این شور و شوق در من ایجاد شدکه دوباره ادامه بدم و پرقدرت تر ادامه بدم.
_اشاره به داشتن چهره زیبا. بون آرایش و فارغ از نگاه و حرف های مردم و جامعه. من همینی که هستم زیبا و ارزشمندم بدون هیچ چیز اضافه ایی.
زیبایی یک چیز نسبی هست.هر کسی به اندازه ی خودش این زیبایی رو داره.
این باور رو باید بسازیم که: تو همینطوری که هستی زیبا هستی و فقط کافیه از زندگیت لذت ببری. و افرادی هم فرکانس که تو رو زیبا ببین به مرور در مسیر تو قرار میگیرن.
من همینطوری که هستم ارزشمندم حتی بدون توانایی.
وای چقدر اون آخری که تند تند شد و گفتی قول میدی روی خودت کار کنی تا عزت نفست رو از 70 به 100 برسونی و مقاله های بین المللی عالی بدی و برای مهاجرتت اقدام کنی عالی بود عزیزم.
_وااای باور نکردنیه من مدتی میشه که دارم روی احساس لیاقت و اعتماد به نفس کار میکنم و هرجا میرم میبینم مردم دارن راجب این دو موضوع صحبت میکنن و این قسمت از گفت و گو با دوستان هم بیشتر در مورد این موضوعات بود و چقدر لذت بردم که دیدم دوست عزیزمون داره در مورد عزت نفس و خودارزشی و پذیرش بهتر نفس صحبت میکنه و چقدر این جلسه مفید بود و هیچ صحبت خارج از موضوعی نداشت . دوست عزیزمون راجب دستاوردش درمورد عزت نفس صحبت میکرد که ایمانمون قوی تر شه که ما هم میتونیم . بنظرم این جلسه خیلی خیلی از جلسه های دیگ مفید تر بود چون درمورد عزت نفس صحبت میکرد ( پاشنه ی آشیل خیلیامون مثل خودم ) ، استاد بی نهایت ازتون ممنونم که انقدر فضا های عالی و برنامه های عالی دارین آماده میکنین که همه لذت ببریم و آگاهیمون بیشتر و خالص تر بشه ،سپاسگزارم⭕
مژگان عزیز روتحسین میکنم 👍👏👏👏👏 که انقدر با دقت فایلها رو نگاه میکنن و باورهای جدید هم جهت با خواسته می سازند و اون هارو تقویت می کنند و بعد در مسیر خواسته ها ،با ،باور های جدید حرکت می کندونتیجه خلق میکنند
چقدر زیبا از مسیر زندگیشون و اعتماد به نفس شان صحبت کردند سپاسگزارم از این دوست عزیز و استاد گرامی که فایل ها رو در اختیار ما قرار می دن.
من هم با شنیدن گفتگوهای دوستان، بسیار باورم قدرتمندتر می شد که وقتی دوستانم تونستن پس من هم میتونم و خیلی با عشق هر روز فایل های گفتگو با دوستان رو گوش می کنم
دوستتون دارم عشقم برای همه ی دوستانم در،سرزمین عباسمنش💚❤️💚❤️💚
یه دوستی داشتم که همیشه از رابطه ش با پارتنرش مینالید و اذیت بود اما ازون رابطه در نمیومد
مَرده چهارسال بود جدا از زنش زندگی میکرد و برای زجر دادن زنش طلاقش نمیداد تا زنه نتونه ازدواج مجدد کنه وووو
یه بچه هم داشت
دوست من با این آقا توی یک خونه زندگی میکرد
و از جمله مسائل پیچیده ای که باهاش برخورد میکرد این بود که مثلا میدیدی یه روز طرف خونین و مالین اومده خونه و میگه زنش و پدرش و فامیلاشون تو خیابون گیرش آوردن و با چوب گرفتن زدنش!
درگیریها، لج و لج بازیها و انتقامجوییهای وحشتناکی این بین وجود داشت
یه چیز دیگه این بود که دوستم میگفت منتظرم از من خواستگاری کنه
ولی از یک طرف هم میگفت من دوست دارم با مردی ازدواج کنم که بچه نداشته باشه
…. (یعنی مثل بسیاری از خانم ها که هم پاشون روی ترمز هست و هم روی گاز، طرف رو هم میخواست و هم نمیخواست)
…. خلاصه که خسته م کرده بود ازینکه هربار یکی از مسائل رو بازگو میکرد و من مجبور شدم رابطه م رو باهاش قطع کنم.
….
خودم چندسال پیش توی رابطه ای بودم و از رفتارهای طرف مقابلم رنجور،
به یک رواندرمانگر زنگ زدم گفتم به نظرت چرا پارتنر من این کارا رو میکنه؟ علتش چیه؟
….برگشت به من گفت
هرعلتی که میخواد داشته باشه،
تو بمن بگو که… تو توی چنین رابطهای چیکار میکنی و چرا موندی تو همچین رابطهای؟
انقدر احساس خود ارزشمندی و عزت نفس و اعتمادبه نفست پایینه که ترک نمیکنی این رابطه رو؟
…….
درمورد دوستم
اینو بگم که باورتون نمیشه اینا هردوشون افراد تحصیل کرده و بسیار متشخص از نظر اجتماعی و کاری بودند
ولی به خاطر زخمهای روحی و وابستگی و ترسهای مختلف، دوست من چسبیده بود به چنین رابطه ی بدی!
بهش میگفتم چرا نمیبینی؟
آدمیکه چهارساله اون رابطه قبلیش رو تموم نکرده و هنوز در پی انتقامگیری و جنگه! تو چرا موندی تو همچین رابطهای؟
من اگه بودم،
اصلا از روز اول با مردی که هنوز تکلیفش با رابطه قبلیش معلوم نیست
اصلا وارد رابطه نمیشدم!
من میگم
من دارم خودمو تمام و کمال تو رابطه میذارم ولی اون فرد داره نصفه و نیمکاره خودشو میذاره تو رابطه
چون نصفش درگیر بچه و رابطه قبلیشه (تازه اگه بیشتر ازین نباشه!)
و… حرف من اینه که
در بسیاری از مواقع
باید به خودمون بگیم
من از سر چی توی رابطه یا موقعیتی هستم که داره اذیتم میکنه ولی حاضر نمیشم ولش کنم؟
…..
من همیشه کفشهای بسیار بسیار گرون و مارک و راحت و خوبی میگیرم
اما کم و دیر میخرم
مثلا یه بار خرج میکنم و اون کفش رو سالها میپوشم
میدونم که کفش خوب روی کمردرد نگرفتنم تأثیر داره
روی خوش اخلاق بودنم تأثیر داره
روی اینکه مانعی نبینم و برای کارام مسیر طولانی رو باهاش طی کنم تأثیر داره
و خیلی چیزهای دیگه
و حاضر نیستم برای کفشی که خوشگله ولی راحت نیست و از قضا ارزونه پول بدم
ازون طرف
یه عزیزی هست که همیشه از کفشهاش میناله
هرموقع باهاش میرم بیرون دوقدم نرفته میگه بشینیم…
یا میگه ماشین بگیریم
نمیذاره از منظره و طبیعت و پیادهروی لذت ببریم
…. تو دلم بهش میگم خب عزیز من!
اگه اون فکرتو عوض کنی
و نترسی ازینکه برای کفش خوب خریدن، پول بذاری کنار و یه بار یه کفش خوب بخری
تمام مشکلاتت از زانو درد و غیره حل میشه که!
…. مثلا ممکنه فحش بده به سازنده کفشهای نامرغوب
و من هی باخودم میگم… اصلا اون سازنده لعنتی، بد…. درسته… ولی تو چرا تن دادی به خرید یک محصول بد؟
تو میتونستی اون محصول رو نادیده بگیری و بری از مغازه بعدی کفش بخری!
تو برای پاهات و بدنت و زندگیت ارزش قائل شو!
…….
.
آخ آخ… یادم میاد ازینکه یه روزی تصمیم گرفتم دیگه از وضعیت ایران ننالم
به خودم گفتم، اوکی اصلاً ایران بد، مدیرانش هم بد
تو چرا به بد پا میدی؟
برو آنجا که تو را منتظرند!
….
(شاهین نجفی هم یه آهنگ داشت اون قدیما بنام کجایی دادا، یادتونه؟…
یه نکته خیلی در این فایل بیشتر از بقیه نکته هاش در ذهنم داره مرور میشه اینکه با گفته های مژگان عزیز که میگه قبلا فکر میکردم در آمریکا دیگه همه آدمها خانم ها ورزشکار هستند و استیل های بسیار عالی و همه آرایش های غلیظ میکنند و دیگه اونجا همه پرفکت هستند
اما با دیدن این فایل های سریال و سفربه دور آمریکا دیدم نه یه عالمه افراد چاق،لاغر،قد کوتاه،سفید پوست،سیاه پوست و مانند هرجایی همه نوع افراد با قیافه های مختلف داره و استاد شما هم میگی وقتی ما همچین چیزهایی رو میبینیم باعث میشه چقدر بهتر و بیشتر خودمونو بپذیریم و بفهمیم که چقدرکج فهمی داریم در مورد چنین موضوعاتی،،
و من نوعی این الگو رو در هرجایی میتونم ازش استفاده کنم و خیلی هم باهاش آشنا هستم چونکه قبلا در شغل ها و مهارت هایی که بودم قبل ازاینکه وارد محیط های بزرگتر بشم فکر میکردم که چقدر اون افراد همکار من الان افراد پرفکت و بسیار قدرتمند و بی عیب و نقص هستند اما وقتی پا روی ترسهام میذاشتم و وارد ترس هام میشدم و میرفتم وارد میدان میدیدم نه بابا اونجور که ذهن من برام بزرگ نمایی میکرد و سخت نشون میداد بقیه رو اصلا وجود نداره و در چنین مواردی بهتر با کارکرد ذهن آشنا شدم و مچشو میگرفتم و بقول استاد چقدر باعث میشد خودمو بهتر بپذیرم و درکم بره بالاتر و برام ثابت بشه که اگر یسری عیب و ایراد ها رو دارم فقط خودم نیستم که اینچنینم بلکه یه عالمه افراد دیگه هم هستند که مسائل مشابه با منو دارن پس من تنها نیستم و مسائل من یه چیز عجیب و غریبی نیست که نشه حلش کرد و اینچنین میشه راحت تر و با قدرت بیشتر به راحت ادامه بدی و همیشه فقط رو به جلو حرکت کنی ،،
دوست عزیز مژگان خانم بهت تبریک میگم که با استاد صحبت کردی و اینکه داری اینطور خوب روی خودت کار میکنی،،
و درسته در آمریکا کسی رو حلوا حلوا نمیکنند اما یه عالمه فرصت هست برا رشد کردن و پیشرفت کردن،،
من از موقع ای که به صحبتهای این فایل گوش دادم به خودم میگم چقدر خوبه اگر من هنوز ذهنم اونقدر ظرفیت بزرگی رو نداره حداقل از هر فایل یه نکته هم بتونم برداشت کنم و به همون یکی فکر کنم و مرور کنم و عمل کنم چقدر باعث رشد و پیشرفت من میشه و باعث میشه که من آروم آروم نکات بیشتری رو در بقیه فایلها و محصولات درک کنم و استفاده کنم چونکه وقتی یه نکته وارد ذهن بشه دوتا هم میشه سه تا هم میشه
۱۰۰تا هم میشه ۱۰۰۰تا هم میشه و و و و
دیگه میشه مانند یه فردی که بجای فقط چندتا تکنیک ورزشی زدن بلکه بتونه هزاران تکنیک مختلف رو اجرا کنه و آموزش بده،،
اما اگر از روی نکته ها ساده گذر کنیم باعث میشه بقیه رو هم متوجه نشیم و نتونیم ازشون استفاده ی خوب کنیم چونکه من توی کارهام مخصوصا آخرین شغلی که درش فعالیت داشتم قبل از کار مورد علاقم وقتی چندتا تکنیک رو با همدیگه میرفتم روشون کار میکردم کارم بخوبی پیش نمیرفت اما وقتی اولی رو خوب کار میکردم و درک میکردم باعث میشد چقدر درک بهتری از کار داشته باشم و بتونم تکنیک های بعدی رو هم بهتر درک کنم و اجرا کنم و اون موقع ها هم خیلی این مورد منو رشد داد و باعث تغییر و اعتمادبنفس بیشترم میشد
خلاصه همین یه نکته کلی درس برام داره در این فایل امیدوارم چنین برداشت ها و استفاده های حتی بهتری برای شما هم باشه،،
استاد و بقیه دوستان و مریم بانوی عزیز فعلا خدانگهدار،،،….
خوب هستید؟ استاد تا جایی که یادم میاد شما در ایران کلاس زبان انگلیسی می رفتید تا جایی که سوپروایزر شرکت نفتی شدید ، یک سوال برای من پیش اومد : زبان انگلیسی که در ایران یاد گرفتید در آمریکا چقدر به کار شما اومد؟چقدر از دانش زبان انگلیسی که قبلاً بلد بودید استفاده کردید؟
واقعاً تافل و آیلتسی که در ایران گرفته میشه در آمریکا چقدر استفاده میشه؟
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
عزت نفس مهم ترین عامل پیشرفت و موفقیت است دیدن الگوها به ما کمک می کند که اعتماد به نفس ما افزایش یابد و خودمان را راحت تر بپذیریم. مردم در کشور آمریکا با ظاهر خود بسیار راحت هستند و چهره ی خود را همان گونه که هستند پذیرفته اند و نظر و دیدگاه دیگران یا حرف مردم برایشان اهمیت ندارد و اکثر خانمها آرایش نمی کنند.آن ها با خودشان و دیگران کاملا در صلح هستند خیلی راحت خودشان را ابراز می کنند و این باعث می شود که افراد دیگر هم کمتر نقاب زده و خود واقعی شان باشند.
بحث شهروند درجه اول و دوم که بسیاری از افراد در مکالمات خود بیان می کنند کاملا اشتباه است و به هیچ وجه در چنین کشوری قضاوت درباره ی افراد ندارند این باورهایی است که در ذهن ما شکل گرفته است چون اغلب آن ها مهاجر هستند
افرادی که زبان انگلیسی برای آن ها اهمیت دارد و زبان انگلیسی به مهاجرت گره خورده است مردم آمریکا به راحتی این دسته از افراد را پذیرفته و به انها کمک خواهند کرد. در این کشور افراد بر مبنای پول یا مقام خود مشمول مزیت بیشتری نمی شوند چون به قدری ثروت و فراوانی وجود دارد که کسی را حلوا حلوا نمی کنند اگر مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته باشیم به اندازه ای که اعتماد به نفس داریم می توانیم زندگی خود را به شکل دلخواه خود بسازیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
لِیکَفِّرَ ﭐللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ ﭐلَّذِی عَمِلُواْ وَیجْزِیهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ﭐلَّذِی کَانُواْ یعْمَلُونَ ﴿35﴾
(زمر35)-تا خدا بدترین گناهانشان را بریزد و اجرشان را بر طبق بهترین عملشان بدهد.
========================
أَلَیسَ ﭐللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیخَوِّفُونَکَ بِـﭑلَّذِینَ مِن دُونِهِ وَمَن یضْلِلِ ﭐللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿36﴾
(زمر36)-آیا خدا کافی برای امور بنده خود نیست ؟ و شما را از معبودهای دیگر میترساند و کسی که خدا گمراهش کرده باشد دیگر راهنمایی برایش نخواهد بود.
==========================
وَمَن یهْدِ ﭐللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍّ أَلَیسَ ﭐللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی ﭐنتِقَامٍ ﴿37﴾
(زمر37)-و کسی که خدا هدایتش کرده باشد او هم دیگر گمراه کنندهای برایش نخواهد بود آیا خدا عزیز و منتقم نیست ؟
============================
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
استاد عزیزم علت اینکه خیلی ها از مهاجرت به کشوری مانند آمریکا هراس دارند به قول مژگان عزیز بحث حلوا حلوا کردن هست
اکثریت ماها در محیطی بزرگ شدیم که نظر مردم، توجه مردم، کسب اعتبار و عزت از عوامل بیرونی واسمون نیاز هست و بهمون قوت و انگیزه میده
حالا در کشوری مانند آمریکا که سرشار از ثروت و علم و تکنولوژی هست، نشان از نبود عواملی که در بالا گفتم، هست.
واسه چنین افرادی، زندگی در چنین کشوری سخت هست، باعث سرخوردگیشون میشه
از نظر من اولین قدم واسهی مهاجرت و در کل موفق بودن، ساختن عزت نفس و احساس لیاقت هست،
زمانی که من برای خودم با هر مدرک تحصیلی، هر چهره ایی، ارزش قائل باشم میتونم در رشته ی مورد علاقه ام بهترین خودم رو ارائه بدم و بهترین ثروت رو در هر کجای دنیا بسازم
اونوقت دیگه چه نیازی هست که منو حلوا حلوا کنن، چون من از درون از وجود خودم راضی هستم و حال دلم خوب هست وبه تایید و توجه کسی نیاز ندارم.
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید.
دوستدار شما :سیما
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که با همان چهره هیکل ظاهر خود احساس راحتی داشته و نخواهیم ماسک بزنیم یا آرایش کنیم :
عزت نفس بالایی داریم مردم آمریکا به نسبت ایرانیان: عزت نفس بالایی دارند
در آمریکا شهروند درجه دوم بودن معنا ندارد : مردم آمریکا هیچ قضاوتی در مورد ما و سایر افراد ندارند و ما در ذهن خود اینگونه تصور می کنیم در مباحث مالی: ممکن است تفاوت های بسیار کمی بین افراد قائل باشند
مردم آمریکا: مهاجر هستند و وضعیت مالی بسیار خوبی دارند ثروت و فراوانی در کشور آمریکا به قدری زیاد است : که برخلاف ایران احترام بیشتری برای ثروتمندان قائل نیستند اگر:
مهارت توانایی و اعتماد به نفس داشته و بخواهیم پیشرفت کنیم: می توانیم زندگی عالی برای خود در کشور آمریکا خلق کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند روزی دهنده بی حساب
فایل بی نهااایت ارزشمند و تاثیر گذاری بود. سپاسگزارم از استاد عزیزم و مژگان عزیز برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها با ما.
ابتدا میخوام راجع به اون قسمت صحبت دوست عزیزمون صحبت کنم که گفتن برای رسیدن به یه خواسته باید 3 مرحله رو انجام بدیم.
1) درخواست از خدا
2) انجام دادن قسمت مربوط به خودت به بهترین نحو ممکن
3) صبر کردن و اجازه دادن به خداوند که خودش بقیه کارا رو انجام بده.
قصد دارم که در سال تحصیلی جدید به صورت خصوصی دانش اموز بگیرم و آموزش شیمی رو انجام بدم و در کنارش بهشون کمک کنم که از سال کنکور لذت ببرن و اعتماد به نفسشون بالا باشه.
از اون جایی که دانشجو هم هستم نجواهای زیادی اومد مبنی بر کار نکردن و صرفا درس خوندن. که به لطف خدا دارم باورهای محدود کنده رو ریشه یابی میکنم و باور های قدرتمند کننده رو جایگزین کنم.
ایده ی اول بهم گفته شده و طی چند روز آینده قراره به کمک خدا عملیش کنم.
ایده طوری هست که باور بر ترسم غلبه کنم تا انجامش بدم و از این بابت خیلی خوشحالم . چون که قراره در مسیر رسیدن به این هدف خیلی بزرگتر و پخته تر بشم…
—————————————————————————
بریم سراغ احساس خود ارزشمندی:
1) هیچ کسی دنیست که تمام توانمندی ها رو داشته باشه.
آدم ها باید بپذیرند ک در یه حوضه هایی قوی و در بعضی ضعیف اند…
دقت کردم دیدم توی دانشگاه ، به دوست صمیمیم حسادت میکنم.
مثلا وقتی میبینم یه درسی رو جواب میده یا یه موضوعی رو بهتر از من بلده حسودی میکنم.
ریشه یابی کردم دلیلش و فهمیدم.
دوست من در دوره دبیرستان مدرسه تیزهوشان درس میخونده . و من چون خودم قبول نشدم این مدرسه ها رو به افرادی که تو این مدارس بودن حسادت میکنم و فکر میکنم اونا از من خیلی بهترن.
《درواقع ریشه ی حسادت من، این بود که من خودم و توانمندی هام و باارزش نمی دیدم و فکر میکردم که نمیتونم به موفقیت اون شخص برسم》
با خودم صحبت کردم گفتم فاطمه تو برای قبولی در این مدارس خاص هیچ تلاشی نکردی و صرفا با سوادی که در مدرسه داشتی رفتی آزمون دادی . درصورتی که میشنوی که بچه هایی که قبول شدن چقدر براش تلاش کردن. کلاس رفتن،تست زدن و…
اگر تو هم اون تلاش و میکردی صددرصد قبول میشدی و خودت میدونی که در یادگیری و هوش فوق العاده ای و چیزی از دوستات که تیزهوشان بودن کم نداری که هیچ تازه گاهی بیشتر هم داری.
اینکه کسی اونجا درس میخونده مبنی بر برتری اون نسبت به تو نیست….
دوست من و همه ی کسایی که تیزهوشان درس خوندن آدم های بسیار پر تلاش و ارزشمندی هستند.
من هم پر تلاش و باهوش و ارزشمندم.صرفا تو مدرسه خاص نبودم اونم چون تلاش خاصی نکردم براش.
جالب اینه که حتی رتبه کنکورم هم بهتر از دوستم شده و تو کلاس گاهی میشه بهتر از اونم توی یادگیری . اما از وقتی اومدم به این موضوع توجه کردم و خودم و کمتر دیدم افت کردم از لحاظ درسی و عزت نفسم پایین اومد.
….خیلی جالبه که یه سری کمبود ها در بچگی آدم، چطور در بزرگسالی اثرش و رو شخصیتت میذاره….
2) شخص با عزت نفس با ظاهر خودش راحته همونطوری که هست.
چقدر من لذت بردم وقتی میگفتین که توی آمریکا به ندرت کسی با آرایش غلیظ دیده میشه و آدم ها با هر اندامی که دارن یا ظاهرشون راحتن.
توی ایران( مخصوصا الان) جو متشنجی وجود داره در رابطه با ظاهر.
برعکس آمریکا خانم با آرایش غلیظ خیلی زیاد دیده میشه.
از هر 10 خانم 5 یا شیش نفر به لب ها ژل زدن یا بینی رو عمل کردن . بطوریکه قیافه ها شبیه به هم شده:)
بینی من قوز ذاره و هیچکدوم از فاکتور های یه بینی زیبای الان و نداره.
مدت زیادی بود احساس بدی بهش داشتم و اصلا باهاش راحت نبودم.
وقتی میخندیدم دستم و جلو صورتم میگرفتم تا دماغم معلوم نشه.
متنفر بودم از وقتایی که عینک نزدم و نیم رخ ایستادم و دماغم کاملا مشخصه. تا جایی که میونستم نیم رخ واینمیسادم.
چشام ضعیفه. اصلا تو فکر عمل کردنش نبودم چون میگفتم عینک نمیزنم دماغم خیلی بیشتر خودشو نشون میده
یه روز با خودم حرف زدم قربون صدقه خودم رفتم و نیمرخ از خودم فیلم گرفتم و خداروشکر کردم که بینی دارم.بینی سالم دارم..چه اهمیتی داره که مطابق با فاکتور های زیبایی الان هست یا نیست. من دوسش دارم و خداروشکر میکنم که خدا بهم یه دماغ سالم و زیبا داده.
آره زیبا…مگه زیبایی رو کی تعریف میکنه؟ رسانه.
من از نظر خودم میگم. بینی زیبایی دارم.
از اون روز به بعد خیلی با دماغم راحت تر شدم اما هنوز خیلی جا دارم و باید عشق ورزیدن به خودم و توجه به زیبایی دماغم و تمرین کنم چون تو جامعه و بین افرادی هستم(دانشگاه) که فشار زیاده و آمار عمل بینی و ژل و …خیلی زیاده.
3) تو به عنوان یه انسان ارزشمندی. فارغ از ظاهرت، فارغ از شخصیتت، فارغ از توانایی هات.
عاشق اون لبخندتونم وقتی از مردم آمریکا صحبت میکردین و میگفتین اینجا کسی به کسی کار نداره و فارغ از جنسیت،ملیت و رنگ پوستت بهت احترام میذارن.
به کشور خودمون فکر کردن که چقدر با افغانستانی ها بد برخورد میکنن .
طوری که انگار ایران زمین پدریشونه و افغانی ها انسان نیستن.
_
راجع به حلوا حلوا کردن آدما حرف زدین.
دقت کردم دیدم شخص من افراد زیادی رو حلوا حلوا کردم یا حتی میکنم .
یه دستیار استاد داشتیم که شخصیتش جوری بود انگار باید پاچه خواری و میکردی که نمره بده. یه جورایی خیلی بچگونه نمره میداد.مثلا از هر کی خوشش میومد.
من خیلی حلوا حلوا کردم این آدمو حتی الان که استادم نیست.
من رئیس آموزشگاهی که توش کار میکردم و خیلی حلوا حلوا کردم.
یکی از استادامون و خیلی بزرگ میبینم.
باید این و تمرین کنم که:
به همه ی آدما احترام بذارم فارغ از میزان موفقیتشون.
ولی اونا رو بزرگ نکنم و احترام زیادی نذارم.
ممنونم عالی بود این فایل️️
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد گرانقدر و ارزشمندم
سلام به مریم شایسته عزیز و بزرگوارم
و سلام به تک تک دوستانی که ردپای منو میخونن…
این فایل امروز سه شنبه 9خرداد 1403 به عنوان نشانه ی من برام باز شد و سعی کردم نکته و حرفی که باید برای این روزا و لحظات خودم لازم دارم رو برداشت کنم.همون ابتدا که عنوان اضافه شده به گفتگو با دوستان قسمت 27 رو دیدم چندتا چراغ در ذهنم روشن شد و گفته درسته اینه. من باید بیشتر روی این موضوع کار کنم. خود ارزشمندی درونی
واقعا چقدر کار دارم تا این “خود ارزشمندی درونی” خودمو بازسازی کنم و قبل از دوباره ساختنش باید درکش کنم.
===================================================
یا این جمله: هماهنگ ترین رفتار این است که: “خودت باشی”
===================================================
بقول دوست عزیز مون مژگان جان واقعا من نیازمند افزایش عزت نفس خودم هستم.
چقدر قشنگ شما دوست عزیز از صحبت های جیکاب خوب الگوبرداری کردین. چقدر خوب باورسازی کردین. مثلا بخشی از صحبت های جیکاب که میگفت: اینکه اگر من در ریاضی قوی نیستم اما در هنر قوی هستم. هیچ ایرادی نداره چون همه ی افراد در همه ی موضوعات قوی نیستند.
واقعا دمت گرم که گفتی اینقدر این مکالم جیکاپ رو گوش دادی حفظ شدی.
یا چقدر قشنگ الگو پیدا کردی از پاسخ جوزف به مریم جان وقتی مریم عزیز بهش میگفتن تو در این موضوع قوی هستی و جوزف در پاسخ خیلی قشنگ و با اعتماد بنفس میگفت:yes i am یعنی بله من قوی هستم.
اینا یعنی چی یعنی چقدر در همین مکالمه ساده میشه الگوهای خوب برای تقویت کردن اعتماد بنفس دید.چقدر میشه درس گرفت. چقدر کلید داره که یک بچه موفق و شاد و مودب دیدگاهش در مورد خودش و توانایی هاش و نقاط ضعف و قوتش چیه.
من در حالی دارم برای این قسمت مینویسم و میبینم که دیروز نتایج اولیه کنکور ارشد اومد.اینجا مینویسم تا ردپام بمونه.
بله من بعد 12 سال که از زمان کارشناسی گرفتن در رشته زمین شناسی میگذره اسفند 1402 کنکور ارشد دادم. اونم در شرایط کم زمانی، در شرایطی که هیچ کتابی نداشتم هیچ کتابی و کمتر از سه ماه تا زمان ازمون وقت داشتم و هیچی یادم نبود و در اولین برخوردم وقتی دوسال تخصصی دیدم اصلا اصطلاحات رو یادم نبود اینقدر فضای ذهنم از ای موضوع دور بوده اما من انجامش دادم. استاد جان نتیجه دیروز اومد و من رتبه هام جوری هست که مجاز به انتخاب رشته شدم. این برای من یعنی موفقیت.
حالا منِ قدیم رو ببین. بابا این که چیزی نیست. خیلی درصدهات خوب نبوده. خدا کمک کرده که بقیه هم خوب نزدن احتمالا و سوال ها اینجوری بوده ولی منِ جدید به خوم این موفقیت و مجاز شدن رتبه ام بین هزاران نفر شرکت کننده رو به خودم تبریک میگم و این نتیجه شاید برای علم بالای من نبوده بلکه برای ادامه دادن و کنترل ذهن من بوده.
جالبش هم اینجاست که من در مسیر حرکت به سمت علاقمندی هام و در یک اردوی علمی دانشجویی قرار گرفتم که در دانشگاه زنجان بود و در بین این همه دانشجو و آدم با دختر اصفهانی آشنا شدم که دیشب متوجه شدم نخبه کنکور 1403 هست. رتبه هاش 1 و برای بعضی گرایش ها 2 هست. و من با همچین آدمی دوست هستم و خودش از من کمک میخواد و دارم بهش چیزایی که فکر میکنم بهش کمک میکنه رو هرزگاهی میگم.این یعنی چی. یعنی خدا اینجوری قشنگ منو در مدار همچین آدم های مناسبی قرار داده چون من فقط از اون خواستم وگرنه من از کجا بدونم همچین برنامه ایی و همچین دختری و همچین ادمی کجا هست. اینا کار کیه…اینا ثابت میکنه که وقتی من خودمو در مسیر درست قرارمیدم و هماهنگ میکنم با قوانین الهی همچین آدم هایی هم با من هم مدار میشن. اینا یعنی یک نیرویی هست که اون کارش درسته و میدونه چی کجا باشه و چه کسی رو با چه کسی مچ کنه.
فقط من وقتی خودم رو ارزشمند دونستم که لایق بهترین هام این بهترین رو سر راهم قرار داده.
پس اگر بازم بازسازی کنم ببین چه شود…
درسته در مسیر بازسازی عزت نفس و باور لیاقت و خودارزشمندی ام دچار یک تضادی هم شدم که منو خیلی بهم ریخت، خیلی بی احترامی بهم شد، خیلی روانم اذیت شدم اما من خودمو انتخاب کردم چون خودم مهمم. چون یادگرفتم الویت اول خودم هستم.چون هر اتفاقی بیفته برای من خیره. چون این تضادها اومدن منو قوی تر کنن. این مسائل پیش اومده رو ریشه ایی باید حل کنم. اگر کسی از زندگی من حذف میشه یا میخواد که نباشه یا جابزنه یا فرار کنه قطعا جای درستش همونجاست. اما من یادگرفتم جاهلانه عمل نکنم و اگر کار و حرفم درسته پاش وایستم و کار درست خودمو انجام بدم و تمام تلاشم رو بکنم تا سمت خودمو درست انجام بدم نه اینکه اعراض کنم در صورتی که مسئله های پیش اومده رو باید حل کرد.
استاد چقدر در دوره ی “شیوه حل مسائل زندگی” برام بیشتر جا افتاده کجا اعراض کنم کجا برم توی دلش و حلش کنم. چقدر فرق هست وقتی مسئله برات پیش میاد حتی ناخواسته وایستی و حلش کنی و فرار نکنی.
چقدر به خودم تبریک میگم شجاعت دارم در صادق بودن و این اصل رو بهش چسبیدم که در هر شرایطی راستی و درستی و صداقت خودمو زیرسوال نبرم از ترسم یا به اسم اعراض یا به اسم هر نقاب قشنگی که ذهن اینجور موقع ها گولم میزنه.آره دارم بازی ذهنم رو میفهمم که چقدر باهوشه حالا که یکسری قوانین و اصطلاحات رو فهمیده و شنیده میاد ترس ها، نگرانی ها و یکسری آشغال هایی که نمیخواد دیده بشه رو در غالب اینجور اصطلاحات رفتارم رو توجیه میکنه.
واقعا احساس “خودارزشمندی درونی” چیزی که از درون باید بهش برسی نه با اسم و القاب و ادا و احترامی که از بقیه کسب میکنی باشه یا انتظار داری باشه.
چقدر دیدم که احساس این دوست عزیز که رتبه 1 شده کمی گره خورده به قضاوت ها و عناوینی که کسب میکنه. درسته تلاش کرده، درسته درس خونده استعداد درخشان بهش میگن اما اگر رتبه اش و درصدهاش به هردلیلی بد میشد حالش هم خراب و بد بود.
چقدر ازشما مژگان 29 ساله یادگرفتم که چطور عزت نفس خودت رو با دیدن این سریال ها از صفر به 100 رسوندی وچقدر قشنگ صحبت کردی.
_ هر کسی در مدار آگاهی های این دوره باشه،در مرحله ی اول این آگاهی ها رو میشنوه و در مرحله بعدی که آگاهی بیشتر پیدا میکنه و روی خودش کار میکنه و مدارش تغییر میکنه. این آگاهی رو درک میکنه و به فهم اون ها میرسه ودر مرحله سوم که مرحله ی عمل کردن هست.
مرحله اول: دریافت آگاهی ها
مرحله دوم: درک و فهم آگاهی ها
مرحله سوم: عمل کردن به آگاهی ها
_چقدر قشنگ بعد از اون اتفاق از 16 سالگی و هجوم خانواده و پایین بودن عزت نفست کم کم رو خودت کار کردی و در سن 29 سالگی این عزت نفس درونی رو برای خودت ساختی.
_چقدر جالب درمورد تغییر دیدگاهت درموردمهاجرت و شهروند درجه یک و دو تغییر دادی.
_چقدر قشنگ این باور رو برای خودت با شنیدن این صحبت ها ایجاد کردی که تو فقط سهم و نقش خودت رو انجام بده.
_دوست عزیز چقدر قشنگ اشاره کردی که به پاسخ استاد به پسرشون. در جواب به این سوال که بهترین قسمت کجا هست که روی خودمون کار بکنیم؟! و استاد گفتن که عزت نفس. که بزرگترین پاشنه آشیل ما انسان ها عزت نفس هست.
_این شور و شوق در من ایجاد شدکه دوباره ادامه بدم و پرقدرت تر ادامه بدم.
_اشاره به داشتن چهره زیبا. بون آرایش و فارغ از نگاه و حرف های مردم و جامعه. من همینی که هستم زیبا و ارزشمندم بدون هیچ چیز اضافه ایی.
زیبایی یک چیز نسبی هست.هر کسی به اندازه ی خودش این زیبایی رو داره.
این باور رو باید بسازیم که: تو همینطوری که هستی زیبا هستی و فقط کافیه از زندگیت لذت ببری. و افرادی هم فرکانس که تو رو زیبا ببین به مرور در مسیر تو قرار میگیرن.
من همینطوری که هستم ارزشمندم حتی بدون توانایی.
وای چقدر اون آخری که تند تند شد و گفتی قول میدی روی خودت کار کنی تا عزت نفست رو از 70 به 100 برسونی و مقاله های بین المللی عالی بدی و برای مهاجرتت اقدام کنی عالی بود عزیزم.
واقعا تحسینت میکنم دوست ارزشمندم.
درود بر اونی که مارو از خودش آفرید⭕
درود بر استاد عزیزم و دوستان گلم⭕
_وااای باور نکردنیه من مدتی میشه که دارم روی احساس لیاقت و اعتماد به نفس کار میکنم و هرجا میرم میبینم مردم دارن راجب این دو موضوع صحبت میکنن و این قسمت از گفت و گو با دوستان هم بیشتر در مورد این موضوعات بود و چقدر لذت بردم که دیدم دوست عزیزمون داره در مورد عزت نفس و خودارزشی و پذیرش بهتر نفس صحبت میکنه و چقدر این جلسه مفید بود و هیچ صحبت خارج از موضوعی نداشت . دوست عزیزمون راجب دستاوردش درمورد عزت نفس صحبت میکرد که ایمانمون قوی تر شه که ما هم میتونیم . بنظرم این جلسه خیلی خیلی از جلسه های دیگ مفید تر بود چون درمورد عزت نفس صحبت میکرد ( پاشنه ی آشیل خیلیامون مثل خودم ) ، استاد بی نهایت ازتون ممنونم که انقدر فضا های عالی و برنامه های عالی دارین آماده میکنین که همه لذت ببریم و آگاهیمون بیشتر و خالص تر بشه ،سپاسگزارم⭕
نام مهربان پروردگار باسخاوتم
مژگان عزیز روتحسین میکنم 👍👏👏👏👏 که انقدر با دقت فایلها رو نگاه میکنن و باورهای جدید هم جهت با خواسته می سازند و اون هارو تقویت می کنند و بعد در مسیر خواسته ها ،با ،باور های جدید حرکت می کندونتیجه خلق میکنند
چقدر زیبا از مسیر زندگیشون و اعتماد به نفس شان صحبت کردند سپاسگزارم از این دوست عزیز و استاد گرامی که فایل ها رو در اختیار ما قرار می دن.
من هم با شنیدن گفتگوهای دوستان، بسیار باورم قدرتمندتر می شد که وقتی دوستانم تونستن پس من هم میتونم و خیلی با عشق هر روز فایل های گفتگو با دوستان رو گوش می کنم
دوستتون دارم عشقم برای همه ی دوستانم در،سرزمین عباسمنش💚❤️💚❤️💚
یه دوستی داشتم که همیشه از رابطه ش با پارتنرش مینالید و اذیت بود اما ازون رابطه در نمیومد
مَرده چهارسال بود جدا از زنش زندگی میکرد و برای زجر دادن زنش طلاقش نمیداد تا زنه نتونه ازدواج مجدد کنه وووو
یه بچه هم داشت
دوست من با این آقا توی یک خونه زندگی میکرد
و از جمله مسائل پیچیده ای که باهاش برخورد میکرد این بود که مثلا میدیدی یه روز طرف خونین و مالین اومده خونه و میگه زنش و پدرش و فامیلاشون تو خیابون گیرش آوردن و با چوب گرفتن زدنش!
درگیریها، لج و لج بازیها و انتقامجوییهای وحشتناکی این بین وجود داشت
یه چیز دیگه این بود که دوستم میگفت منتظرم از من خواستگاری کنه
ولی از یک طرف هم میگفت من دوست دارم با مردی ازدواج کنم که بچه نداشته باشه
…. (یعنی مثل بسیاری از خانم ها که هم پاشون روی ترمز هست و هم روی گاز، طرف رو هم میخواست و هم نمیخواست)
…. خلاصه که خسته م کرده بود ازینکه هربار یکی از مسائل رو بازگو میکرد و من مجبور شدم رابطه م رو باهاش قطع کنم.
….
خودم چندسال پیش توی رابطه ای بودم و از رفتارهای طرف مقابلم رنجور،
به یک رواندرمانگر زنگ زدم گفتم به نظرت چرا پارتنر من این کارا رو میکنه؟ علتش چیه؟
….برگشت به من گفت
هرعلتی که میخواد داشته باشه،
تو بمن بگو که… تو توی چنین رابطهای چیکار میکنی و چرا موندی تو همچین رابطهای؟
انقدر احساس خود ارزشمندی و عزت نفس و اعتمادبه نفست پایینه که ترک نمیکنی این رابطه رو؟
…….
درمورد دوستم
اینو بگم که باورتون نمیشه اینا هردوشون افراد تحصیل کرده و بسیار متشخص از نظر اجتماعی و کاری بودند
ولی به خاطر زخمهای روحی و وابستگی و ترسهای مختلف، دوست من چسبیده بود به چنین رابطه ی بدی!
بهش میگفتم چرا نمیبینی؟
آدمیکه چهارساله اون رابطه قبلیش رو تموم نکرده و هنوز در پی انتقامگیری و جنگه! تو چرا موندی تو همچین رابطهای؟
من اگه بودم،
اصلا از روز اول با مردی که هنوز تکلیفش با رابطه قبلیش معلوم نیست
اصلا وارد رابطه نمیشدم!
من میگم
من دارم خودمو تمام و کمال تو رابطه میذارم ولی اون فرد داره نصفه و نیمکاره خودشو میذاره تو رابطه
چون نصفش درگیر بچه و رابطه قبلیشه (تازه اگه بیشتر ازین نباشه!)
و… حرف من اینه که
در بسیاری از مواقع
باید به خودمون بگیم
من از سر چی توی رابطه یا موقعیتی هستم که داره اذیتم میکنه ولی حاضر نمیشم ولش کنم؟
…..
من همیشه کفشهای بسیار بسیار گرون و مارک و راحت و خوبی میگیرم
اما کم و دیر میخرم
مثلا یه بار خرج میکنم و اون کفش رو سالها میپوشم
میدونم که کفش خوب روی کمردرد نگرفتنم تأثیر داره
روی خوش اخلاق بودنم تأثیر داره
روی اینکه مانعی نبینم و برای کارام مسیر طولانی رو باهاش طی کنم تأثیر داره
و خیلی چیزهای دیگه
و حاضر نیستم برای کفشی که خوشگله ولی راحت نیست و از قضا ارزونه پول بدم
ازون طرف
یه عزیزی هست که همیشه از کفشهاش میناله
هرموقع باهاش میرم بیرون دوقدم نرفته میگه بشینیم…
یا میگه ماشین بگیریم
نمیذاره از منظره و طبیعت و پیادهروی لذت ببریم
…. تو دلم بهش میگم خب عزیز من!
اگه اون فکرتو عوض کنی
و نترسی ازینکه برای کفش خوب خریدن، پول بذاری کنار و یه بار یه کفش خوب بخری
تمام مشکلاتت از زانو درد و غیره حل میشه که!
…. مثلا ممکنه فحش بده به سازنده کفشهای نامرغوب
و من هی باخودم میگم… اصلا اون سازنده لعنتی، بد…. درسته… ولی تو چرا تن دادی به خرید یک محصول بد؟
تو میتونستی اون محصول رو نادیده بگیری و بری از مغازه بعدی کفش بخری!
تو برای پاهات و بدنت و زندگیت ارزش قائل شو!
…….
.
آخ آخ… یادم میاد ازینکه یه روزی تصمیم گرفتم دیگه از وضعیت ایران ننالم
به خودم گفتم، اوکی اصلاً ایران بد، مدیرانش هم بد
تو چرا به بد پا میدی؟
برو آنجا که تو را منتظرند!
….
(شاهین نجفی هم یه آهنگ داشت اون قدیما بنام کجایی دادا، یادتونه؟…
میگفت: اون بد، تو چرا به بد پا میدی دادا؟)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به دوستان بهترین
یه نکته خیلی در این فایل بیشتر از بقیه نکته هاش در ذهنم داره مرور میشه اینکه با گفته های مژگان عزیز که میگه قبلا فکر میکردم در آمریکا دیگه همه آدمها خانم ها ورزشکار هستند و استیل های بسیار عالی و همه آرایش های غلیظ میکنند و دیگه اونجا همه پرفکت هستند
اما با دیدن این فایل های سریال و سفربه دور آمریکا دیدم نه یه عالمه افراد چاق،لاغر،قد کوتاه،سفید پوست،سیاه پوست و مانند هرجایی همه نوع افراد با قیافه های مختلف داره و استاد شما هم میگی وقتی ما همچین چیزهایی رو میبینیم باعث میشه چقدر بهتر و بیشتر خودمونو بپذیریم و بفهمیم که چقدرکج فهمی داریم در مورد چنین موضوعاتی،،
و من نوعی این الگو رو در هرجایی میتونم ازش استفاده کنم و خیلی هم باهاش آشنا هستم چونکه قبلا در شغل ها و مهارت هایی که بودم قبل ازاینکه وارد محیط های بزرگتر بشم فکر میکردم که چقدر اون افراد همکار من الان افراد پرفکت و بسیار قدرتمند و بی عیب و نقص هستند اما وقتی پا روی ترسهام میذاشتم و وارد ترس هام میشدم و میرفتم وارد میدان میدیدم نه بابا اونجور که ذهن من برام بزرگ نمایی میکرد و سخت نشون میداد بقیه رو اصلا وجود نداره و در چنین مواردی بهتر با کارکرد ذهن آشنا شدم و مچشو میگرفتم و بقول استاد چقدر باعث میشد خودمو بهتر بپذیرم و درکم بره بالاتر و برام ثابت بشه که اگر یسری عیب و ایراد ها رو دارم فقط خودم نیستم که اینچنینم بلکه یه عالمه افراد دیگه هم هستند که مسائل مشابه با منو دارن پس من تنها نیستم و مسائل من یه چیز عجیب و غریبی نیست که نشه حلش کرد و اینچنین میشه راحت تر و با قدرت بیشتر به راحت ادامه بدی و همیشه فقط رو به جلو حرکت کنی ،،
دوست عزیز مژگان خانم بهت تبریک میگم که با استاد صحبت کردی و اینکه داری اینطور خوب روی خودت کار میکنی،،
و درسته در آمریکا کسی رو حلوا حلوا نمیکنند اما یه عالمه فرصت هست برا رشد کردن و پیشرفت کردن،،
من از موقع ای که به صحبتهای این فایل گوش دادم به خودم میگم چقدر خوبه اگر من هنوز ذهنم اونقدر ظرفیت بزرگی رو نداره حداقل از هر فایل یه نکته هم بتونم برداشت کنم و به همون یکی فکر کنم و مرور کنم و عمل کنم چقدر باعث رشد و پیشرفت من میشه و باعث میشه که من آروم آروم نکات بیشتری رو در بقیه فایلها و محصولات درک کنم و استفاده کنم چونکه وقتی یه نکته وارد ذهن بشه دوتا هم میشه سه تا هم میشه
۱۰۰تا هم میشه ۱۰۰۰تا هم میشه و و و و
دیگه میشه مانند یه فردی که بجای فقط چندتا تکنیک ورزشی زدن بلکه بتونه هزاران تکنیک مختلف رو اجرا کنه و آموزش بده،،
اما اگر از روی نکته ها ساده گذر کنیم باعث میشه بقیه رو هم متوجه نشیم و نتونیم ازشون استفاده ی خوب کنیم چونکه من توی کارهام مخصوصا آخرین شغلی که درش فعالیت داشتم قبل از کار مورد علاقم وقتی چندتا تکنیک رو با همدیگه میرفتم روشون کار میکردم کارم بخوبی پیش نمیرفت اما وقتی اولی رو خوب کار میکردم و درک میکردم باعث میشد چقدر درک بهتری از کار داشته باشم و بتونم تکنیک های بعدی رو هم بهتر درک کنم و اجرا کنم و اون موقع ها هم خیلی این مورد منو رشد داد و باعث تغییر و اعتمادبنفس بیشترم میشد
خلاصه همین یه نکته کلی درس برام داره در این فایل امیدوارم چنین برداشت ها و استفاده های حتی بهتری برای شما هم باشه،،
استاد و بقیه دوستان و مریم بانوی عزیز فعلا خدانگهدار،،،….
سلام استاد
خوب هستید؟ استاد تا جایی که یادم میاد شما در ایران کلاس زبان انگلیسی می رفتید تا جایی که سوپروایزر شرکت نفتی شدید ، یک سوال برای من پیش اومد : زبان انگلیسی که در ایران یاد گرفتید در آمریکا چقدر به کار شما اومد؟چقدر از دانش زبان انگلیسی که قبلاً بلد بودید استفاده کردید؟
واقعاً تافل و آیلتسی که در ایران گرفته میشه در آمریکا چقدر استفاده میشه؟