گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواسته - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-26 07:11:212024-04-29 10:10:21گفتگو با دوستان 50 | خروج از مدار ناخواستهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند وهاب من
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش.
درود به شناخت معرفتی اساتید عزیز عرشیانفر و عباسمنش عزیز….
قربون استاد خودم برم من که اینقدر استاد توضیح دادن تکامل هست و خیییییلی خوب میفهمه
اونجایی که سوال میشه چطور ابراهیم تعرض نمیکنه و ما آیا چنین امتحاناتی بشیم چی جوابی داریم….استاد خیلی راحت میگه تکامل…
خب معلومه خدا منو الان با قربانی کردن فرزندم امتحان نمیکنه که…میاد منو با اخراج از کارم امتحان میکنه… با کمبود موجودی حساب امتحانم میکنه…اما منی که میدونم خداوند وهابه پس نگرانی ندارم که…پس میسپارم به خودش…
بعد تو مراحل بعد اره میشه آدم امتحانش سخت تر بشه…کو حالا ما تا برسیم به ابراهیم خلیل الله…
استاد عاشق تکامل شمام…استاد عرشیانفر تو یه لایو دیگه گفت من عاشق شجاعت شمام که حرکت کردی رفتی تو دل ترس ها…تو دل ناشناخته ها…وقتی یه سری تکه های داستان شما رو میزارم کنار هم واقعا میرسم تهش به این جایی که هستین و تکاملی که طی شده…
اونجایی که گفتی من از دک کشتی پریدم من بگم…
بچه ها نمیدونم تجربه کردین یا نه اما ما یه جایی رفته بودیم آبی بود که از یه سکو میپریدی به ارتفاع ۳ متر…اول که ما رفته بودیم هیچ کس جرات نمیکرد…بعد کلی کلنجار رفتن وقتی پریدیم بازم برای دفعات بعدی ترس بود…حالا استاد داره در مورد ۲۰ متر صحبت میکنه…منی که پریدم قبلا میفهمم ۳ متر چه ترسی داشت و ۲۰ متر چه ترسی داره…اما یه آدم پا میزاره رو همین ترس و میگه من پریدم خدا…واقعا باید تجربه اش کنید تا بفهمید …اونم تازه تو دل شب ساعت ۲ همین یه تکه برا من درس ها داره استاد…
این حد از آزادی از نترسیدن از ول کردن از حمله کردن از جا نزدن از …. واقعا آفرین استاد..یا اون داستان قبرستون و چادر خوابیدن تون…الله اکبر…
خب معلومه پاداش رو کیا میبرن دیگه..
خدایا شکرت که یه همچین انسان هایی هستن که شجاعت میزارن و میرن تو دل ناشناخته ها…
چون همون ناشناخته ها ترس هستن دیگه…ترس چیه؟ ترس توهمه..ولی وقتی میری توش…وقتی ۲۰ متر میپری میری داخلش …میبینی هیچی نیست..
چقدددر خوبی شما استاد
چقدر جسارت و شجاعت دارید شما..
آفرین به شما
امیدوارم منم بتونم با روند تکاملی به خدای خودم ایمان بیشتری بیارم و حرکت کنم به سمت موحدتر شدن بیشتر.
خدایا صدهزار بار شکرت بابت این هدایت الهی که مسلما برکات بیشتری داخلش بود.
تشکر کنم از استاد عرشیانفر عزیز که خیلی خیلی ایشون رو هم دوست دارم و تحسین شون میکنم.
امیدوارم باز هم از این فایل ها داشته باشیم چون خیلی مطالب مفیدی داخلش گفته میشه.
خدایا شکرت
در مورد فعالیت بدنی واقعا حرفتون درسته استاد…
من وقتی دو میرم اصلا به چیزی فکر نمیکنم…و بعدش یه حس سبکی فوق العاده ای تجربه میکنم…شایدم تاثیر اندورفین بدن باشه نمیدونم ولی فوق العاده اس و حتما توصیه میکنم انجامش بدین
سلام محضر استاد عباس منش
من این فایلو چند بار گوش کردم یه سوالی برام پیش اومد
که چرا استاد در مورد هر چیزی توضیح میده انقدر من با گوشت و پوست و استخوان می توانم درک کنم و به راحتی برام منطقی میشه؟
اول بگم که من ذهن خودم واقعا یه جوریه که تا چیزی رو منطقی نکنم قبول نمیکنه یعنی به این نتیجه رسیدم که هر چیزی رو اول باید منطقیش کنم بعد راحت میتونم برم جلو
در جواب این سوالی که از خودم پرسیدم به این نتیجه رسیدم که دلایلش ایناست
اول اینکه استاد واقعا با این جزئیات رو خودشون کار کردن و قدم به قدم رفتن جلو تا به این مرحله رسیدن
یعنی یه جورایی هر چی میگن تجربه کردن تو ذهنشون منطقی کردن با دلایل کافی ذهنشونو مجاب کردن و بعد نتیجه گرفتن ایمانشون تقویت شده و میتونن همون مراحل و نتایج و تجربیات رو به ما بگن و ما میتونیم درک کنیم که این حرفها چقدر عمیقه
دوم اینکه واقعا استاد همیشه عملگرا هستن یعنی تقریبا بین فکر و عملشون فاصله نیست فوق العاده عملگرا هستن
سوم همه چیزو ساده میکنن و این خیلی باور عمیق و الهام بخشیه یعنی جایی که اقای عرشیانفر میگفتن چطور درک کنیم ابراهیم میخواست سر بچشو ببره من اصلا ذهنم مجاب نمیشد تا استاد اومد توضیح داد بحث تکامل رو ذهنم گفت اینه پس به راحتی قبول کردم اقا این ابراهیم کلی قبلش از عهده کارهای کوچیکتر از اون براومده نتیجش شده اون مثل استاد که الان یهو یکی ببین نتایجشو بگه اقا مگه میشه چطور تو چند سال این همه تجربه ولی کل زندگی استاد رو باهم ببینه تو اتفاقات زندگیش چه فکرهایی کرده چه تصمیماتی گرفته کجا ها چطور عمل کرده منطقی میشه براش فقط همینو ببینیم که استاد در جریان فوت پسرش چطور فکر کرد و چطور عمل کرد بسه میفهمیم یهو به این مرحله نرسیده پشتش کلی فکر درست کلی عمل درست بوده
این فکرها تو سرم بود گفتم بنویسم
ارزوی حال خوب برا همه 🌹🙏
بنام خدای هدایتگر و حامی
سلاام به استاد عزیز و همه دوستان.
این فایل نشونه امروز من بود! من چند روزه به خودم تعهد دادم هر طور شده فایل ها رو گوش بگیرم و نکته برداری کنم! تعهد دادم ک تمرکز بذارم و توجهمو کنترل کنم! اتفاقی که افتاد امروز یکم دیر بیدار شدم و ذهنم دنبال یه بهونه ایه که بهت بگه ای باباا تو چقدر بی مسئولیتی! تو به هدفات نمی رسی! با این کارا نمیتونی موفق بشی. اصلا فایده ای نداره و شروع کرد به سرزنش کردن! واقعا هیچ ایده ای نداشتم که چطور کنترلش کنم. شاید اگه این فایلو نمی دیدم تا شب همین سرزنش ها ادامه داشت… اما میخوام بگم خدایا شکرت، تو داری کمک میکنی! توهم داری قدم برمیداری واسم! به ازای هر قدمی که من برمیدارم تو 10 قدم برمیداری !!! خودت گفتی اگه کار خوبی انجام بدم ، ده برابرشو بهم برمیگردونی!!! و اگه کار بدی انجام دادم معادل همونو می بینم!!! اگه بخوام رحیم بودن خدا رو در یک جمله وصف کنم، همین آیه رو میگم.. چقدر این خدا مهربونه.. تو یک قدم برمیداری ، یه تایم میذاری برای ساختن باورهای خوب و اون ده قدم برمیداره، اجازه نمیده از مسیر خارج بشی. احساس گناه رو ازت دور می کنه. سرزنش ها رو ازت دور میکنه… و اینه ااون خدای عاشق و هدایتگر..
چقدررر این جمله ذهنمو خاموش کرد ؛ توی متن این جلسه نوشته بود ؛ موسی بخاطر قتلی که انجام داد خودشو سرزنش نکرد!!! اگه من بودم چی!؟ انقدر خودمو سرزنش میکردم که تمام زندگیم نابود میشد! اما اون تونست بپذیره که انسانه! و یه اشتباهی کرده، حالا باید برگرده به مسیر درست. بجای سرزنش خودش باید کار درست تری انجام بده. باید برگرده به مسیر درست. و اینه فرق موسی با من…
از طرفی قانون تکامل هم که دیگه چنان آرامشی به آدم میده و از مقایسه کردن در امان نگه میداره!! من امروز کمتر خودمو سرزنش میکنم، پس در مسیر پیشرفتم. شاید در مقایسه با بقیه که خودشونو سرزنش نمیکنن ، خیلی ضعیف باشم اما نسبت به دیروز خودم خیلی بهترم… من حودمو دوست دارم چون خدا منو دوست داره. من تمام اشتباهاتمو پذیرفتم چون خدا هم اونا رو پذیرفته.. من با تمام ضعف ها و نواقصم راحتم چون خدا هم همینطوری و با وجود ضعف ها منو دوست داره.. رسیدن به این حد از راحت بودن با خودم باعث میشه حرکت کنم. وقتی انرژی ذهنیم خرج اینطور مسائل نشه ، میتونم تمام تمرکزمو روی بهبود خودم بذارم…
اگر هج یه وقتی از مسیر خارج شدم ، بدونم خدا عاشقانه منتظر اینه من دوباره برگردم ، دوبازه شاد باشم ، دوباره از ثانیه به ثانیه لذت ببرم ، دوباره نتایج مالی خوبی بگیرم،، خدا عاشق اینه… و با این دیدگاه نذارم مدت زمان زیادی بگذره و با احساس گناه و سرزنش خودم هیی تو مسیر اشتباه بمونم
خدایا شکرت بابت این هدایت. تو بهترین هدایتگری! استاد عزیزم ممنون بابت این فایل که هر وقت گوش میگیری انگار اولین باره می شنوی! از استاد عرشیانفر هم ممنونم که انقدر سوالای خوبی می پرسه!
سلام استاد جان، سلام استاد عرشیانفر عزیز، سلام خانم شایسته مهربون و سلام به دوستای عزیزم، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
فایل فوقالعادهای بود. این فایل باعث شد اهمیت موضوع کنترل ذهن برام پررنگتر بشه.
خدایا شکرت، چقدر حضرت ابراهیم پیامبر بزرگی بوده و زیبایی قضیه اینجاست که خدا ابراهیم رو انتخاب نکرده، سیستم چیزی رو انتخاب نمیکنه، ابراهیم کسی بوده که خدا رو انتخاب کرده، چقدر صحبتهای استاد عرشیانفر قابل تامل بود که ابراهیم کسی بوده که حتی حق یه اعتراض کوچیک رو از خودش گرفته و تسلیمه، در هر شرایطی میگه چَشم و ابراهیمی که چقدر هماهنگ شده تا جاییکه صد سال بچهدار نمیشه و هزار حرف از مردم شنیده و اصلا براش مهم نیست، بعد توی صد سالگی بچهدار میشه، دوباره کلی حرف و طعنه و کنایه از مردم میشنوه، بعد بچه که ده سالش میشه، میره که امر الهی رو انجام بده، واقعا چه ایمان تحسینبرانگیزی داشته ابراهیم. بیخود نیست که خلیل الله لقب گرفته و پدر انبیا هست و خداوند هرجا خواسته الگو معرفی کنه، ابراهیم رو میاره وسط و میگه این فرد اون کسیه که بهتر از هر کسی تونسته طبق قانون عمل کنه.
حالا صحبت استاد عزیزم اینه که این مثالها که ابراهیم میاد بچهاش رو قربانی میکنه و مادر موسی بچهاش رو به رود نیل میندازه، خیلی مثالهای بزرگی هستن، ما میخوایم از این آگاهی به صورت عملی توی زندگیمون استفاده کنیم، میگیم ابراهیم هم در ابتدا شک کرد به خدا، گفت این خورشید خدای منه، بعد اعتماد کرده، کوچیک، کوچیک و نتیجه اومده و ایمان تقویت شده، زمانیکه زن و بچهاش رو توی بیابون رها میکنه، یه درخواست میکنه: خدایا، مردم رو دور اینها جمع کن، بعد میاد میبینه نه تنها این بچه توی بیابون نمرده، بلکه پاشو زده زمین چشمه زمزم راه افتاده، یه شهری شکل گرفته به اسم مکه، میگه ما اونموقع یه حرفی به خدا زدیم، بیا ببین خدا چجوری مردم رو دور اینها جمع کرده، اینجا ایمان تقویت میشه، یعنی اگر ما یه برنامهای داشته باشیم که یه سری اتفاقات که ناجالبه برامون میوفته و تهش به نفع ما میشه رو یادداشت کنیم، وقتی اینها رو بارها به خودمون بگیم اینجا ایمان تقویت میشه.
کنترل ذهن مهمترین توانایی ما انسانهاست، این وظیفه ماست که زمانیکه اتفاق ناجالب رخ میده، بتونیم احساس خودمونو به یه طریقی خوب کنیم، از زاویهای به موضوع یا مسئله نگاه کنیم که احساس خوبی به ما بده، استاد گفتن: مثلا خود استاد عرشیانفر مطمئنا توی کار خودش بارها اتفاق ناجالب افتاده، احساسش بد شده، اما تونسته ذهنش رو کنترل کنه، زمانیکه مجوز ندادن، یکی یه قولی داده، عمل نکرده و خیلی موارد دیگه، یا مثلا اینکه خدا به ابراهیم میگه بچهات رو قربانی کن مثل اینه که یه کیسه پول پیدا کنی، چند سال ازش استفاده کنی و عشق و حال کنی، بعد صاحبش بگه بقیه پول رو بهم پس بده، یا باقیمانده پول رو گم کنی، میگی ما که این پول رو از روز اول نداشتیم، پیداش کردیم، ازش هم استفاده کردیم، فکر میکنیم که نداشتیمش، بدیم صاحبش تا بره. یعنی با این دیدگاه منطقی میشه.
چه نکته مهمی گفتین استاد زمانیکه احساسمون بد میشه دو راهکار هست، اگر بتونیم با افکار مناسب ذهنمون رو کنترل کنیم، این خیلی عالیه، اما اگر نشد، هم میتونیم توی اون موقعیت از الهاماتمون استفاده کنیم، که الان چی کار کنم، هم اینکه یه راهکار اینه که وقتی یه عمل فیزیکی رو انجام میدی که بیشترین میزان ضربان قلب رو ایجاد میکنه، مغز دیگه این فیزیکی که ازش میخوای رو انجام میده و به چیز دیگهای فکر نمیکنه و این خودش یه وقفهای ایجاد میکنه از احساس بد به احساس آرامش و یه ذره بهتر، بعد کار کنترل ذهن آسونتر میشه.
از استاد عزیزم و استاد عرشیانفر عزیز ممنون و سپاسگزارم که این فایل و این آگاهیها رو با ما بچههای سایت به اشتراک گذاشتن.
شاد و سلامت باشید.
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام
وَمَن یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُرَاغَماً کَثِیراً وَسَعَهً وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِراً إِلَی اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلی اللّهِ وَکَانَ اللّهُ غَفُوراً رَّحِیماً (100) نسا
و هر که در راه خداوند هجرت کند، اقامتگاه هاى بسیار همراه با گشایش خواهد یافت و هر که از خانه اش هجرت کنان به سوى خدا و پیامبرش خارج شود، سپس مرگ، او را دریابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند آمرزنده ى مهربان است.
تسلیم الله بودن :
اگر قرار باشه از بین بندگان خدا یک نفر را مثال بزنیم که واقعا تسلیم 100٪ الله بود آن شخص فقط حضرت ابراهیم هست .
واقعا از همه امتحان های الهی سر بلند و پیروز درآمد، اینقدر پیشرفت کرد که به مقام خلیل الله رسید و الگوی تمام پیامبران شد و حتی خداوند به پیامبر اسلام ما دستور میده پیرو ابراهیم باش که او موحد بود و مشرک نبود.
داستان زندگی حضرت ابراهیم بسیار شگفت آور هست و بی نظیر .
این حجم از ایمان و تسلیم بودن و توحیدی عمل کردن واقعا ستودنی هست.
اما نکته اینجاست که چطور به این درجه رسیده؟
جواب اینکه ، ایشان دوره تکامل موفقیت را طی کرده ، چون موفقیت وپیشرفت بی انتها هست هرچقدر جلو بریم باز هم جا داره پیشرفت کنیم .
ابراهیم آرام آرام پیشرفت کرده ، از مسأله کوچک شروع کرده و ایمان خود را به الله نشان داده و از آنجا که خداوند تکلیف بالاتر از توانایی ما نمیده ، متناسب با ایمان ابراهیم امتحان می کرده .
پس اولا، در این مسیر الهی، بهتره تکامل را رعایت کنیم ، خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم و همیشه با کنترل ذهن در احساس خوب بمانیم.
خدایا شکرت
سلام به دواستاد عزیز استادان جااااااان. سلام به مریم بانووو
خدایا شکرت بابت این همه اگاهی. خیلی برام جالب بود من در حال گذروندن دوره عزت نفس، یکی از بی نظیرترین دوره های استاد هستم که خیلی به تضاد برخوردم و از این رو هم که خودم زودرنجم نمیتونستم خودم رو کنترل کنم ذهنم مقاومت زیادی داره، راه حلی نداشتم امروز که بیانات شیوای استاد جااان رو شنیدم گفتم خدای من چه خوب به دعام جواب دادی که اددد استاد بیاد در این مورد صحبت کنه تو دلم بالا و پایین میپریدم 💃💃و دوباره از اول تصمیم گرفتم دوره رو به جددیت پیگیری کنم، استاد عزیزم هزاران بار سپاسگزارم بابت وجودتون 🙏🙏🙏🙏
به نام انرژی معجزهگر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی عاشقانه و رویایی برای من بیشتر از خودم مشتاق است
به نام سیستمی قانونمند که قدرت خلقکنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به دست باورها و افکار خودم داده است، تا بتوانم با حفظ احساس خوب و ارسال فرکانس مناسب، از راههای لذتبخش و آسان به تمام آرزوها و شرایط دلخواهم برسم
به نام خدای قدرتمند و مهربانی که جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدمهای خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و من را نیز از بدو تولد، موجودی بسیار ارزشمند و لایق خلق کرده که لیاقت تجربه همه نعمتهای کوچک و بزرگش را دارد و برای گسترش جهان به این دنیا آمده است.
*
سلام
سلام به همه زیباییها
سلام به همه خوبیها
سلام به همه نعمتها
سلام به همه آدمهای خوب و باایمان
سلام به سلامتی و آرامش
سلام به آسایش و رفاه
سلام به عشق پاک، صداقت، وفاداری و اعتماد
سلام به ثروت بیانتها و ثروتمندی
سلام به آبرومندی و عزتمندی
سلام به لذتهای پاک و تجربههای شیرین
سلام به فرصتهای خوب و ایدههای ناب
سلام به موفقیت در تمام ابعاد زندگی
سلام به خوشبختی تمام و کمال
سلام به سعادتمندی در هر دو جهان
سلام به هر ذره و جریانی از خوبی که در جهان زیبا و غنی ما وجود داره.
*
در ابتدای فایل که تا حدودی به شخصیت و میزان تسلیم بودن حضرت ابراهیم اشاره شد، واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم. خیلی ممنون.
در ادامه فایل، مثل همیشه، حرفهای بسیار خوبی توسط استاد گفته شد که برداشت شخصی خودم رو به عنوان ردپایی در این مسیر زیبای تکاملی، اینجا مینویسم:
– من در هر حالتی سعی میکنم احساس خودم رو خوب نگه دارم. چراکه با این کار، نتیجه بازی عوض شده و دست آخر، همه چیز به نفع من پیش خواهد رفت.
– بهتره که همیشه همه چیز رو مکتوب کنم تا فراموش نکم که در روزهای به ظاهر سختی که بر من گذشت، با توجه نعمتها و زیباییهای زندگیم، حالم رو خوب نگه داشتم، بعد از یک دوره زمانی، به خوبی متوجخ میشوم که آن اتفاق به ظاهر بد شده جز بهترین اتفاقات زندگیم؛ اینطوری ایمانم قویتر میشه و در شرایط بعدی هم میتوانم بهتر ذهنم را کنترل کنم و پیش بروم.
– اگر احساست بد باشه اتفاقات بد رخ میده
و اگر احساست خوب باشه، قطعا و حتما اتفاقات خوب برات رخ میده.
پس به این قانون زیبا عمل کنم تا زندگیم اونقدر زیبا و قشنگ بشه که در پوست خودم نگنجم.
– برای این کار، باید آرام آرام تمرین کنیم و قانون رو جدی بگیرم. خواهم دید که کنترل احساساتم راحتتر میشه، مرتبا نتایج بزرگ برام پیش میاد، در ادامه ایمانم قویتر میشه، کارها برام راحتتر میشه و در نهایت، میرم تو تصاعد و اونوقت دیگه کارها پشت سر هم برام خوب پیش میره.
– بنابراین در مواجه با مشکلات ذهنم را کنترل میکنم، تمرکزم را از روی ناخواستهها برمیدارم؛ حالا شده با دوش گرفتن، با خوابیدن، با موزیک گوش دادن، با توجه به زیباییها و نعمتهای کوچیک و بزرگ زندگیم.
– وقتی فکر آدم خیلی درگیر چیزی شده باشه، یکی از راههایی که میتوان آن را کندتر یا آرامتر کرد، رفتن به سراغ تحرک جسمانی که بالاترین ضربان قلب را ایجاد میکند است، مثل دویدن، مثل شنا کردن؛ تو این فضا باشی دیگه مغز به چیزهای منفی فکر نمیکنه و یجورایی شاتدان میشه و تمام تمرکزش رو میزاره روی فعالیت فیزیکی که ازش میخوای تا از عهدهاش بربیاد. این باعث میشه یک توقفی بکنه و از اون احساس خیلی بد سوییچ کنه به احساس آرامش و بعد تو میتونی آرامآرام خودتو پیدا کنی و به احساس خوب برسی.
– اگر انسان بدونه که چقدر مهمه در شرایط مختلف احساس خودشو رو خوب نگه داره و آرامش خودشو حفظ کنه، و واقعا درک کنه که چقدر با احساس خوب داشتن، میتونه از در و دیوار براش اتفاقات خوشایند رخ بده، حتما راه و روش احساس خوب داشتن رو پیدا میکنه.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که خالقی قدرتمند، مهربان و بخشنده دارد و
در آن بینهایت نعمت و فرصت و ثروت و بیشمار خوبی و زیبایی و آدمهای خوب وجود دارد و
من موجودی بسیار ارزشمند و لایق هستم که قرار است سفری بسیار شیرین، لذتبخش و عاشقانه را در این جهان فوقالعاده زیبا تجربه کنم و
در کمال سلامتی، عزتمندی، ثروتمندی، خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
من با ایمان و اطمینان به سیستمی قانونمند، انرژی قدرتمند و خالقی هدایتگر و حامی، و غفور و رحیم
و باور به اینکه فارغ از گذشتهای که داشتم، باز هم خداوند برای من ارزش بسیار قائل است، چون آدم خوبی هستم و در تلاشم هر روز بهتر و بهتر از دیروز باشم،
من آنقدر ارزشمندم که لایق تمام نعمتهای خداوند هستم؛
و باور دارم که:
من به این جهان زیبا آمدهام تا
زندگی فوقالعاهای رو تجربه کنم،
آبرومند باشم،
عزتمند باشم،
ثروتمند باشم،
شاد و خوشحال باشم،
قوی و قدرتمند باشم،
سالم و سلامت باشم،
زیبا و دوستداشتنی باشم،
آرامش و آسایش داشته باشم،
در رفاه کامل باشم،
لذتهای پاک مختلف رو تجربه کنم،
در همه ابعاد زندگیم موفق و کامیاب باشم،
بسیار عاشق باشم،
بسیار عاشقم باشن،
تا خوشبخت و خوشبخت و خوشبخت زندگی کنم،
به دنیا آمدهام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،
تا اثر بسیار خوبی از خودم به جا بزارم،
تا برسم و داشته باشم و لذت ببرم و شکرگزار باشم.
خدای قدرتمند و مهربان من، برای اینکه امروز هم من را به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، ثروت، سلامتی، عشق، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
به نام خداوند بخشنده مهربان هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم
زبانم قاصره فقط از شعف و هیجان اشک میریزم ضربان قلبم زیاده احساس میکنم از سینه ام میزنه بیرون من شهادت میدم خداوند هدایتگره شهادت میدم اگر اجازه بدیم خداوند هدایتمون میکنه شهادت میدم خداوند همه من هست و من سالها غافل بودم خداوندا شکرت که با استاد آشنام کردی با دستی از دستانت شکرت که با این سایت آشنا شدم شکرت برای اینکه هر لحظه هدایتم میکنی مثل همیشه سوال پرسیدم از رب از خدایم که هدایتم کن من زود از کوره در میرم زود تحت تاثیر قرار میگیرم با وجود اینکه خیلی سعی میکنم خودمو کنترل کنم ولی باز هم عصبانی میشم و فرکانس پایین و مدار نامناسب با اینکه همون لحظه با خودم تکرار میکنم که حواست باشه ادامه بدی برات اتفاقات ناخواسته می افته ولی باز هم ذهن غلبه میکن امروز دیگه خسته شده بودم گفتم خدایا هدایتم کن چکار کنم تو این شرایط نشونم بده چطور میتونم غلبه کنم به احساس بد و خدا این فایل و نشونم داد گفت وقتی این حس بهت هجوم میاره ورزش سنگین کن واین بود جواب سوال من که خیلی وقته که منتظرشم شکرت خدای مهربونم شکرت بینهایت شکرت که با هدایتم کردی از شما استاد عزیزم و مریم جانم هم سپاسگزارم برای انتقال این آگاهیها در پناه الله یکتا باشید
درود استاد عزیزم و دوستان مهربان
من امروز این دو فایل رو دانلود کردم و الان که گوش کردم واقعا پریشان شدم. استاد عزیزم قبل از گوش دادن به فایل یک بحث کوچکی با بچه هام داشتم وقتی با هم دعوا می کردند و احساسم ناخوش شده بود نه خیلی بد ولی همین را هم دوست نداشتم. داشتم دنبال راهی می گشتم که حسم را دریابم و راهی پیدا کنم که این دو فایل را قسمت 49 و 50 را گوش کردم و اصلا نفهمیدم به خدا چطور زمان گذشت یعنی وقتی فایل تمام شد احساس کردم شاید یک ربع گذشته باشد.
با اینکه بارها و بارها در مورد احساس خوب = اتفاقات خوب خوانده و فایل های شما را گوش کرده بودم، اما امروز این فایل اصلا حالم را از این رو به آن رو کرد. وقتی گفتید طبیعت آتش سوزاندن است مهم نیست چقدر دلیل منطقی دارید وقتی دستت را در آتش می کنی می سوزی این قانون آتش است. قانون جهان همین جمله است که احساس بد= اتفاقات بد. و اینکه اتفاقات روی یک ریل نیستند و ما می تونیم یک ثانیه بعدمون را خودمون رقم بزنیم. اصلا حالم واقعا خیلی خوب شد و من سپاسگزارم که همیشه همه چی در سایت شما به موقع است. درست در زمان مناسب.
از صحبت هایی که در مورد ابراهیم کردید و این قسمت هم خیلی برام جالب بود که امروز صبح داشتم سوره هود را می خواندم همین قسمت را که فرشتگان برای عذاب قوم لوط می آیند و ابراهیم را ترسی می گیرد، من نفهمیدم چه می گوید و شما دقیقا در این باره توضیح دادید که ذهن ابراهیم او را ترساند. خیلی خوشحالم خیلی عالی بود واقعا خدا روشکر که این فایل عالی را امروز برایمان گذاشتید.
در مورد ابراهیم و مراتب ایمانش توضیح شما واقعا بسیار بسیار عالی بود وقتی گفتید که این مرتبه از ایمان با تکامل بوجود آمد و قدم به قدم با تصور اینکه خورشید و ستارگان خدا هستند و ایمانش در شکستن بت ها در رها کردن کودکش و در آخر در قربانی کردن فرزندش همه و همه نشان می دهد که این تکامل طی شده و برای ما درک آن منطقی می شود که هر جا الهامی به او شده عمل کرده و خداوند پاسخش را داده و همینطور پلکانی درجات ایمانش شکل گرفته و او از زمانی که به دنیا آمده که اینطور نبوده است. به راستی زیبایی داستان پیامبران الان که به آنها نگاه می کنم همین قسمت است که آنها هم انسانی مانند ما بوده اند و پله پله رشد کردند و به این مقام رسیدند. چقدر زیبا و درست. اصلا از زمانی که اینگونه همه پیامبران را می شناسم بسیار بسیار ارزش و اعتبار آنها برایم بیشتر شده و همینطور زیبایی جهان که می توان رسید وقتی دیگران رسیدند، چه پیامیر چه بقیه افراد موفق دنیا.
خدایا هزاران بار شکر
فقط می تونم بگم دست مریزاد.
سلام استادان عزیزم، استاد عباسمنش و استاد عرشیان فر.
چه قدر قشنگ راجع به تکامل حضرت ابراهیم به عنوان یک الگویی که خداوند لقب خلیل الله بهشون داده صحبت کردید و این نشون میده که همه انسانها با کنترل ذهنشون میتونن این مسیر طی کنن. من یه نمونه ش توی نزدیکان خودمون دارم عموی من یه دختر 38 ساله داره که توی یکی دو سالگی فلج اطفال گرفت و یه طرف بدنش فلج شد همون بچگی مننژیت هم گرفت که باعث شد عقب افتاده ذهنی بشه یه پسر 35 ساله هم داره که نابینا و عقب مانده ذهنیه 15 سال پیش یه پسر 17 ساله داشت که سالم بود بر اثر سرطان ریه فوت شد بیماریش 4 ماه بیشتر طول نکشید. عموم زمانی که پسرش فوت شد خدا رو شکر کرد که 17 سال این بچه شادی به زندگی اونا آورده بود و میگفت من از بچه هام(دختر و پس معلولش) خجالت میکشم ما همه ی حواسمون به داوود(پسر 17 ساله) بود و از بچهها غافل شده بودیم. البته به موقع داروهاشون بهشون میدادن غذا هایی که به اونا واکنش نشون میدادن از برنامه غذاییشون حذف کرده بودن مثلا یه دفعه دخترشون ساعت 12 شب بهانه کرده بود توپ میخوام
با ماشین رفته بودن تو شهر که بببنه مغزه ها الان بسته و راصی بشه که صبح برن توگ بخرن با این وجود عموم میگفت من از بچه هام خجالت میکشم. من هیچ وقت از عموم گله و شکایتی نشنیدم، زن عموم موقعی که پسرش فوت شد داشت خرما توی دهنش میذاشت فقط گفت خدایا من دیوونه بشم که دیگه هیچی نفهمم عموم گفت دیگه این حرف نزن… خلاصه خیلی شرایط سختی بود اما عموم و زن عموم خیلی خوب خودشون کنترل کردن عموم زن عموم رو میفرسته کلاس خیاطی. زن عموم بعصی جاها الگوها رو متوجه نمیشد و عموم خیلی باحوصله نینشست براش توضیح میداد از بچهها مراقبت میکرد تا خانمش بره کلاس و بشینه کارای خیاطیش انجام بده…
خلاصه اینکه عموم و زن عموم بهانشون جور بود که مشرک بشن افسرده بشن به زمین و زمان شکایت کنن اما با کنترل خودشون از اون شرایط سخت به سلامت گذشتن و حالا توی روستای اجدادیمون چند تا نخل خرما کاشته یه باغ کوچیک داره و خونه نزدیک باغش داره میسازه.
به امید روز های زیباتر و پر از امید برای همه کسانی که می خوان قشنگ زندگی کنن.
در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند باشید.