گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1031 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    سپاس گزار خداوندم که در این فضا هستم و دارم قدم های تکاملی خودمو به سمت احساس خوب طی میکنم ،

    احساس خوب پایدار نیازمند پشتیبانی قوی به وسیله ی باورهای مناسب در هر زمینه ای هست ،ما به اندازه ای که روی خودمون کار میکنیم و به اندازه ای که باورهای قدرتمند کنندمون تقویت میشه به همون اندازه در برابر تضادی که ممکنه پیش بیاد ، درست تر عمل میکنیم ،چون خیلی آماده تریم و کلی روی ذهن خودمون کار کردیم ،

    همون مطالبی که در کتاب رویاها میخونیم اینکه ما هر چقدر دیدگاه ذهن خودمونو شبیه دیدگاه روح کنیم و به اتفاقات و شرایط از زاویه ای نگاه کنیم که احساس بهتری به ما بده و این احساس بهتر پایدار باشه ،به این معناست که ما در کار کردن روی باور هامون داریم درست عمل میکنیم ،چون احساس ما خوبه

    بارها و بارها به تجربه دیدم که همه چیز کنترل ذهنه و بس

    همه چیز به این برمیگرده که احساس خودمونو خوب نگه داریم مخصوصا در شرایط سخت و شرایطی که نشون میده انگار هیچی خوب پیش نمیره ،اگر همونجاها بتونیم ذهن خودمونو کنترل کنیم ورق صددرصد به نفع ما برمیگرده ،

    مثال خودمو میزنم که برمیگرده به پارسال و یک معامله ملکی که در شرف انجام بود و دقیقه ی 90کنسل شد و من پولی طی کرده بودم بابت کمیسیون که خیلی فراتر از باورهایی بود که ساخته بودم و باورهام آماده نبود در واقع برای دریافت اون پول و جهان هم اجازه نمیده در هیچ صورتی ،ولی من همونجا تونستم احساس خودمو بهتر کنم و با سپاس گزاری بابت داشته هام خودمو به احساس بهتری برسونم و همون مشتری که یه جا دیگه معامله کرده بود بهم زنگ زد و ازم شماره کارت خواست و یه مبلغ قابل توجهی زد به کارتم با اصرار و گفت که این برای زحمتی که بهت دادیم و حلالت باشه ،این در حالی بود که من ذهنم رو کنترل کردم و به آرامش رسوندم خودمو و ننشستم مثل عموم کسایی که تو این کارن مشتریو فش بدم یا مالک رو فش بدم یا همراه مشتری که اتفاقا برادر طرف به من گفت فلان مبلغ می‌خریم و من همون مبلغ با مالک به توافق رسیدم و دقیقا روز قرارداد همین برادرش منصرف کرد از خرید و من به جای اینکه ازش کینه به دل بگیرم براش آرزوی سلامتی و ثروت کردم و فقط و فقط خودمو مقصر دونستم و گفتم که خب باید یک تکاملی طی بشه و اصلا به این بنده خدا ربطی نداره یا به هر عامل بیرونی ،نه من باورهای آماده باشه ،دریافت میکنم و اگر قدرت رو به خداوند بدم هیچ کس نمیتونه تاثیری و خللی در مسیر من ایجاد کنه و اگر من ذهنم رو کنترل کنم همیشه عدو‌شود سبب خیر ، و بعد اون داستان من مسیرمو ادامه دادم و نجواهای ذهنی رو کنترل کردم و روی باورهای فراوانی و لیاقت و همه و همه کار کردم و رفته رفته کمیسیون های دریافتی من رفت بالا و البته یک شریکی داشتم که برای خودش و کارش ارزش قایل نبود و می‌گفت که بابا کوه نکندیم که این و به اون طرف معرفی کردیم و معامله شده و حالا هر چه کمیسیون و داشتن میدن و من یه شدت مخالف بودم و میگفتم من کارم ارزشمنده و باید طرف نقد در کمال عزت و احترام بهم کمیسیون درخواستیمو بده و روی این باور کار کردم و همه ی مشتری هام خدارو شکر افرادی بودن که حتی بهشون میگفتم عجله ای نیست حالا شبه فردا صبح میزنی ،خودشون اصرار میکردن که نه آقای زارعی شما لطف کن شماره کارتو و همون شب میزدن وبه این نتیجه رسیدم که من فقط باید تکامل خودمو طی کنم و هیچ دست دیگه ای در کار نیست ،صدها و صدها مثال دارم از زمانهایی که مخصوصا در کسب و کارم ذهنم رو کنترل کردم و ورق برگشته ، و حتی شیرین ترین معامله ملکی پارسالمو اینجوری انجام دادم که یک معامله ای در شرف انجام بود که یک تضادی پیش اومد و من قشنگ بدون اینکه احساسم بد بشه نشستم روی کاغذ نوشتم که خدایا من چه مشتری با چه ویژگی می‌خوام و دوس دارم مسیر معامله چجوری پیش بره و همون شبش که به تضاد خورده بودم ،خدا شاهده گوشیم زنگ خورد و دقیقا همون مشتری که من تعیین کرده بودم از همه لحاظ به آگهیم زنگ زده بود و بگم که این سرعتی که روند اتفاقات داشت هم بخاطر اون باورهایی بود که خودمو بسته بودم بهشون و احساسم خیلی خوب بود و پایدار حالم خوب بود و همش خودمو بسته بودم به سایت و همه ی این سرعت اتفاقات خوب بخاطر قدرت تمرکزی بود که روی کارم داشتم و تسلیم بودم و فقط یه حسی بهم می‌گفت که وظیفه کنترل نجواهاست و بقیش بامن و سره یه معامله ملکی من 7بار جلسه گذاشتم با چندین مشتری مختلف اونم تبریز که مثلا یه ساعت با شهر ما فاصله داره و همه ی کسایی که میشناختن ،مسخره میکردن و میگفتن خودتو معطل کردی ها ،بیخیال شو و همش منفی میدادن ولی من اصن تو یه مداری بودم که اصن کر بود ،گوش من نمیشنید واقعا هیچی و الان یادم میاد که استاد وقتی میگه هی که کار می‌کنی صدای اون قویتر میشه ،الان میفهمم که واقعا همینه ،من انقد مداوم روی باورهای کار میکردم و تمرکز داشتم که اصن منفی ها و نجواهای ذهنم اصن قدرتی نداشتن و فقط صدای هدایت بود و اصن میدونستم که با تمام وجودم دارم مسیر و درست میرم و اتفاقات در تمام موارد رقم میخورد ،در تمام مواردی که روی باورهام داشتم کار میکردم و از خداوند می‌خوام که هدایتم کنه تا مدارها رو طی کنم و با احساس خوب قدم بردارم و ثابت قدم باشم و کمک کنه تا حواسم جمع باشه تا عجله نکنم ،چون دفعه پیش شیطان فقط از این طریق تونست نفوذ کنه

    ،یعنی من همه ی کارام داشت خوب پیش می‌رفت و به وضوح نتایج درتمام ابعاد تو دستم بود و مهم تر اون احساس رضایت و خوشبختی که میکردم درونا و راضی بودم ،و‌درامدم هر ماه صعودی داشت بالا می‌رفت ،اما با این حال و با این همه نتایج ملموس من باز رقم های خیلی بالا برای ماه بعد و بعد و بعدتر تعیین کردم و اصن یادم رفت یه جورایی که بابا اولویت احساس خوبه و همین احساس خوب و کار کردن روی باورها این همه نتایج رقم زده و شیطان از این طریق راهشو پیدا کرد و این عجله همه چیز و ازم گرفت آرام آرام و نتایج محو شدن ،خدارو سپاس گزارم که انقدی روی خودم کار کرده بودم که سریع فهمیدم ولی متاسفانه سریع نتونستم برگردم و یه جورایی کنترل ورودی هارو شل گرفتم و این یک تجربه خیلی بزرگ برای من شد و الآنم خداوند هدایت کرد تا به این شکل بنویسم و تا حالا اینطوری بهش نگا نکرده بودم و الان میفهمم بیشتر و واضح تر که داستان چی بوده ،خدایت صدهزار مرتبه شکرت که اینطوری هدایت می‌کنی .

    خدایا هدایت کن به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که برآنان غضب نمودی و نه گمراهان

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم .

    در پناه الله یکتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    عمران نوری گفته:
    مدت عضویت: 1982 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز

    خداوند رو سپاسگزارم باز هم بمن فرصت داده تا بیام تمرکز کنم به نکات مثبت

    این فایل گفتگو استاد با دوستان مخصوصا با فرشید عزیز فوق العاده بود

    یعنی درهایی از اگاهی و الهامات بود که این فایل تند تند پشت سر هم گفته میشد

    این صحبتها اینقدر شیرین و دلچسب بود اگر تا دو روز هم نان‌استاپ ادامه داشت من بدون شک یکی از اون افرادی بودم که حتما تا انتها می‌نشستم پای گوش کردن گفتگو شما دوتا عزیز

    انشالله خداوند هدایتم کنه بارها بارها این فایل رو گوش بدم

    بقول فرشید عزیز این صحبتها هیچ کلمه‌اش از مغز نبود همه‌شون بلا‌استثناء از قلب می‌اومد اون هم مستقیم از موج فرکانسی خداوند

    خیلی لذت بردم خیلی از صحبت شما تو تا عزیز نکته برداری کردم و در موردش تو دفترم نوشتم

    و با همین گوش دادن و نکته برداری کردن این چند جلسه از صحبتهای شما

    کاملا واضح احساس کردم که من پیشرفت کردم و نسبت به دیروز خودم بهتر شدم و بهتر از گذشته دارم اگاهی‌ها رو درک میکنم

    مخصوصا اون جمله استاد که گفتن

    «« اصل ما هستیم »»

    اینکه هدایت و الهامات همیشه وجود دارند و ثابت‌اند مثل موج رادیویی

    درسته ما نمی‌بینیم اما اونها همیشه هستند و کسانی که رادیو خودشون رو تنظیم کنند و در اون مدار قرار بگیرند لاجرم به اون موج برخورد میکنند و الهامات و هدایت خداوند بهشون وحی میشه

    پس اصل ما هستیم اگر ما امادگی دریافت رو الهامات رو داشته باشیم خودمون رو تنظیم کنیم هدایت میشیم

    حالا چطور میشه به ما الهام بشه ؟

    وقتی که ارامش داشته باشیم

    این داشتن ارامش چی رو ثابت میکنه؟

    از اینکه نشون میده هدایت بدون شک دارای حس خوب خواهد بود

    پس از اونجایی که ما اصل هستیم اگر هدایت خداوند رو میخواهیم باید ابتدا ایمان و توکل خودمون رو نشون بدیم و ایمان تو اون لحظه چیزی جز ارامش نیست

    و بعد اگر ما تونستیم یه خورده ارامش خودمون حفظ کنیم بعد هم خداوند کمکمون میکند تا ارامش بیشتری داشته باشیم

    و این روند هی ادامه پیدا میکند تا ارام ارام وارد مداری میشیم حالمون بهتر شود و با حال خوب کاری میکنیم اتفاقات و شرایط خوب با سرعت بیشتری سمت ما هدایت شود

    خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه این اتفاقات و این شرایط بوجود اوردی و این دو عزیز رو هدایت کردی در مورد موضوع بسیار عالی گفتگو کنند و هم خودشون از این گفتگو لذت ببرند و هم من و دوستانی که گوش به این جواهراتی کردیم که از زبان این دو فرشته جاری شد

    انشالله که باز هم خداوند هدایت کند از این دست گفتگوها بیشتر بیشتر بشنویم

    به امید کامنت بعدی

    فعلا یا حق

    🙏🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام

    وقت همگی بخیر و شادی

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (3)

    (متّقین) کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.

    خداراشکر چقدر فایل قشنگ وزیبایی بود حال کردیم خدایی

    روش تشخیص الهام الله از نجوای شیطان، از مهم‌ترین موضوعات بحت موفقیت استاد عباسمنش هست و ایشان کل پیشرفت خودشان را وابسته به عمل به الهامات الله می دونند.

    اول اینکه باید باور کنیم نیروی در درون همه انسانها هست به نام نیروی هدایتگر الله

    دوم اینکه در برابر الهامات و ایده‌های این نیرو تسلیم باشیم و به آنها عمل کنیم هرچند که ظاهرش منطقی نباشه .

    مهم‌ترین مرحله دراین جریان، عمل به الهام الله هست و ممکن هست بعضی ها مقاومت‌ ذهنی داشته باشند و به تاخیر بیندازند.

    علتش اینکه اکثر انسانها موضوع الهام را با ذهن منطقی بررسی می کنند و ذهن انسان چون عملکرد ش منطقی هست و بر اساس ورودهای کار می کنه و براساس تجارب نفسانی تصمیم میگیره، نمی تونه این قضیه را حل و فصل کنه و سعی میکنه مانع اتصال انسان به قلب و عمل به الهام باشه .

    و برای اینکه ذهن را آرام کنیم باید الگوهای مناسب بهش معرفی کنیم ، مثل زندگی نیلسون ماندلا در آفریقا و زندگی خود استاد عباسمنش و زندگی حضرت موسی که تسلیم الله شد.

    دز هر شرایطی که هستیم باید خود را لایق صحبت کردن با الله بدونیم فارغ از اینکه ما چقدر خطا و اشتباه کردیم و احساس ارزشمندی و لیاقت کنیم و احساس ارزشمندی خود را وابسته به دستاوردها و موفقیت خود و عوامل بیرونی نکنیم و مدام به خودمان‌ بگیم که فقط بخاطر اینکه خداوند منو انتخاب کرده و حق زندگی کردن را داده من ارزشمند هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمدرضا بهبودی گفته:
      مدت عضویت: 2304 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه بی قید و شرط

      تشکر میکنم از شما بابت کامنت ارزشمندتون

      دوتا نکته توی کامنت شما نظرمو جلب کرد واقعاً

      1 . اونحا ک گفتید ما موضوع الهام رو با ذهن منطقی مون بررسی میکنیم و ذهن منطقی مون هم بر اساس ورودی هامون برنامه ریزی شده یا برنامه ریزی میشه

      این جمله برای من این معنی رو داره ک : اگه من بیام بارها و بارها این آگاهی ها رو برای خودم تکرار کنم و هی ب خودم یادآوری کنم و ب خودم بگم ک : انسان های موفق افرادی نیستند ک نمیترسن ، بلکه افرادی هستن ک باوجود ترس هاشون اقدام میکنن و می‌دونن ک باید وارد دل ترس هاشون بشن و این تنها راه مقابله با ترس هست

      من خودم از جلسه چهار دوره فوق العاده عزت نفس استفاده میکنم و خیلی مفید بوده و هست برام

      این منطق ها همون ورودی های قدرتمند کننده ای هستن ک ذهن منطقی ما رو برنامه ریزی میکنن برای اینکه بتونیم اقدام کنیم و همیشه باید خودمون رو ببندیم ب این آگاهی ها

      2. اینکه در هر شرایطی خودمون رو لایق هم صحبتی با خداوند بدونیم و بدونیم ک فارغ از هر خطا و اشتباهی ک داشتیم ما لایق و ارزشمند هستیم

      یعنی این احساس لیاقت و ارزشمندی ما ی موضوع کاملا درونی هست و اصلا اکتسابی نیست ک حالا با ی اشتباهی بخواد از بین بره

      ما ذاتأ لایق و ارزشمند بدنیا اومدیم

      مثل کتاب ارزشمندی ک فارغ از اینکه چ ظاهری داره ک جلد داره یا ن یا اینکه ته ی انبار پر از گرد و خاک افتاده یا توی بهترین موزه یا کتابخونه جهان نگهداری میشه

      احساس خودارزشمندی مثل جوهره وجودی ماست

      این دوتا نکته بنظرم خیلی کمک کنندست ک ما بتونیم با کار کردن روی ترس هامون و احساس خودارزشمندی مون میتونیم تصمیمات بزرگ تر و بهتری بگیریم و مسیر رشد و پیشرفت مون ساده تر و لذت بخش تر میشه

      بازهم از شما سپاسگزارم و براتون بهترین ها رو آرزو میکنم در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    امیر جباری گفته:
    مدت عضویت: 1430 روز

    سلام خدمتِ استادِ عزیز و همه همفرکانسی های محترم؛

    خداروشکر میکنم که باز هم فرصت شد که کامنت بگذارم،

    استاد، توی این فایلِ ارزشمند در موردِ کنترلِ ذهن که توی قرآن به نام تقوی ازش یاد شده صحبت کردین. یادِ یک فایلِ دیگه از شما افتادم که اشاره کرده بودین به آیه های اول سوره بقره: (((الم، ذلِک الکِتاب لا رَیبَ فیهِ هدیً للمتقین، الذین یومِنون بالغَیب و یقیمون الصَلاه و مِما رَزقناهم ینفِقون.)))

    توی این آیه متقی ها یا همون اهل تقوی یا همون کسانی که اهلِ کنترل ذهن هستند رو تعریف کرده: اونها کسانی هستند که اکثرِ مواقع به غیب ایمان دارند، اکثرِ مواقع به رَب توجه دارند و به سوی اون روی برمیگردونند و اکثرِ مواقع از آنچه روزیِ آنها کرده است انفاق میکنند.

    نکته جالبش ایمان داشتنِ به غیبه؛ که در راهِ کنترل ذهن ما باید به غیب ایمان داشته باشیم. اما غیب چیه؟

    غیب، خداست، رَب، تنها قدرتِ حاکم بر جهانیان که قابلِ رویت نمی باشد.

    (غیب منو یادِ یه چیزی شبیهِ به فکر میندازه، خودِ فکر که قابلِ رویت نیست. میخواستم بگم اکسیژن، ولی الان متوجه شدم که اکسیژن با چشم مسلح قابل رویته بالاخره.)

    بنابراین ما باید به غیب و نیروی غیب باور داشته باشیم (همون نگاهِ “هر چه پیش آید خوش آید”) و راهِ سعادت در دنیا و آخرتمون همینجاست.

    باید قبول بکنیم که رَب قابل رویت نیست ولی اگر میخوایم سعادتمند باشیم راهش اینه که به رَب ایمان داشته باشیم و تسلیمش باشیم و خودمونو بسپاریم بهش، بسپاریم به همونی که ما رو توی شکم مادرمون خلق کرد، به ما جان داد و همه چیز مالِ اونه. به نظرِ من تسلیمِ رب نشدن (و تسلیم رب نبودن) جهل هست و اگه عاقل باشم باید به رَب ایمان داشته باشم و تسلیمش باشم. از چی میخوایم بترسیم؟؟!… هر کجا باشیم خدا با ماست؛ و کی بهتر از خدا؟؟!… بمیریم اون هست، قیامت بشه اون هست، بریم قعرِ چاه اون هست، عروج کنیم به آسمانِ هفتم اون هست و … پس، هر فکری، هر باوری، هر نگرشی، هر طرز فکری که به من احساسِ نگرانی، احساسِ ترس، احساسِ حسادت، احساسِ اضطراب و در کل احساسِ بدی میده از جایگاهِ شیطانه که دشمنِ آشکارِ ماست و باید طرزِ فکرمون رو تغییر بدیم

    و برعکسش، هر فکری، هر باوری، هر نگرشی، هر طرز فکری که به من احساسِ آرامش، احساسِ اطمینان قلبی، احساسِ قدرت و در کل احساسِ خوبی میده از جایگاهِ الله هست.

    اصلاً اصلاً رَب اصرار نداره که وحیش رو عملی کنیم. ماییم که باید بخوایم و عمل کنیم. همونطوری که استاد توی فایل قبلی گفتند، اصل خودِ ما هستیم که انتخاب میکنیم که میخوایم به کدوم مسیر بریم و بقیه اش رو بسپاریم بهش و اونه که به ما کمک میکنه. یادمون باشه که رَب قادرِ مطلقه و چیزهای هر چه بزرگتر و ارزنده تر ازش بخوایم تا لذت ببریم، چه در دنیا و چه در آخرت:

    *ربنا آتنا فی الدنیا حسنه، و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار.

    سپاسگزارم از استادِ عزیز بابتِ این فایلِ ارزشمند.

    هر کجا هستید در پناهِ اللهِ یکتا، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    اولا باید احساست خوب باشه تا خدا باهات صحبت کنه

    دوما وقتی خدا باهات صحبت میکنه احساست به مراتب بهتر میشه

    اگر نتونستیم احساسمون رو کنترل کنیم اشکال نداره بجاش گیو آپ کنیم -وا بدیم تا خدا باهامون صحبت کنه

    استاد چقدر قشنگ با سکوت دارید گوش میکنید ماشالله به این همه دقت و احترام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    ندا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2288 روز

    سلام استاد.

    من این لایو رو قبلا دیده بودم.. ولی امروز دوباره اومدم صوتش رو گوش دادم.. چقدر دوباره بهم انرژی داد.. چقدر بهم کمک کرد اعتمادی که میخوام به خدا داشته باشم رو قوی تر کنم..

    حس قدرت کردم.. ممنون از صحبت ها.. پیام ها و مثال های خوب و ارزشمندتون..

    دوست دارم بازم لایو برگذار کنید و ببینیم تون استاد.

    شاد و سلامت و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    مائده سازگار گفته:
    مدت عضویت: 666 روز

    سلام به استاد مهربونم همه ی دوستان عزیزم

    الانی که دارم این کامنت رو مینویسم مثل زمانیم که استاد شرایط مالیشون خوب نبود و به حس درونشون «چشم» میگفتن تنها بااین تفاوت که استاد مشکل مالی داشتن ولی من مالی ندارم که بخوام مشکل مالی داشته باشم.!!

    یکسال پیش شغل نامناسبمو ازدست دادم وکلللللی هدایتی مسیروطی کردم و الان مهاجرت کردم به جایی ک اصلا شرایط معیشتیش خوب نیست امااااااااا

    یه امای خیلی قشنگ

    حس درونم

    قلبم

    بهم میگه

    بشین توخونه و رو خودت کارکن

    رو خودت متمرکزشو

    کمتربخواب وتمرکز کامل کن رو خودت چون نیازداری مدارت رو بالاتر ببری

    من بشدت ذهنم درگیر کار بود ومدااام میخواستم بزنم بیرون از خونه دنبال کار چون برداشتم همیشگیه من از جمله ی «ایمانی که عمل نیاره حرف مفته» این بوده ک حرکت فیزیکی کنم در کنار حرکت ذهنی

    ولی الان دوروزه ک اون حس داره بم میگه نمیخوات بری بیرون باید بشینی توخونه و رو خودت کارکنی

    واین درحالیه من تنها ورودیه مالیم 400 هزارتومن یارانه ی دولته

    و شرایط معیشیتی جایی ک درش هستم جوریه ک حتی غذای درست براخوردن دیر به دیر تهیه میشه

    ولی الان ک در جلسه ی دوم ثروت1 هستم نشتی هایی تو باورهام دارم پیدامیکنم برام مییییلیاردها دلار می ارزه

    یعنی بقول استاد این تایمی که برااینکار دارم میذارم منو چندیییین سال از دویدن دنبال پول جلو میندازه

    پس میگم چشم

    و نمیپرسم چرا

    وادامه میدم با تمرکز بیشتر

    تمام مسیری ک اومدم الهامی بوده و تجربه هامو نادیده نمیگیرم

    الذین یومنون بالغیب میشم

    خدا داره راه میانبرو بم نشون میده

    من این شرایط رو هم میگذرونم به بهترین شکل

    تقریبا سه ماه پیش در جایی زندگی میکردم که نمیتونستم یه ثانیه ازادی داشته باشم وهییییچ حس خوبی نبود

    وانقدر ذهنم قفل بود که به خدا گفتم اگر کاری واسم کنی ک مکان زندگیم عوض شه و شرایطم بهتر شه میفهمم ک کاری واسم خواهی کرد که اوضاع مالیم هم بهتر شه

    چرا حرف خودمو یادم رفته؟!

    خدایی ک داره بم میگه چیکار کنم تااوضاع مالیم بهتر شه همون خدایی ک قدم ب قدم همراهم اومد و بهم گفت چیکار کنم تا محیط زندگیم تغییرکنه

    شاید ازلحاظ تغذیه در مضیقه باشم اما من معضلم ازادی بود که صددرصددرست شده

    معضل تغذیه هم بارزقی ک خدا بواسطه ی تغییر باورهام بم میده انشالله حل خواهد شد

    و برای اطرافیانم شرایط رو بهتر خواهم کرد

    انشالله:))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1979 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام به استاد عزیزم🌼، استاد عرشیانفر عزیز🌷، خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی ✨ و سلام دارم به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس منش 🌟، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    خدایا شکرت. چه آگاهی‌های فوق‌العاده زیبایی🌷، معنای تسلیم بودن رو باید از این فایل و توضیحات اون یاد بگیریم.

    آخ که چه تسلیمی داشته حضرت محمد، هر الهام و هدایتی از طرف خدا میرسه میگه چشم. خدا به پیامبر میگه: بگو او خدایی یکتاست. پیامبر همون وحی رو بی کم و کاست اجرا کرده، اصلا من و منیتی این وسط نیست، مقاومتی وجود نداره، خدا میگوید، پیامبر میشنود و تکرار میکند: بگو او خدایی یگانه است. پیامبر نگفته: خدا این رو گفته، پس بگم: او خدایی یگانه است. من به این موضوع دارم فکر میکنم که پیامبر چقدر با خودش در صلح بوده، چقدر تسلیم داشته، چقدر سیم دلش به خدا وصل بوده، بقول استاد عرشیانفر پیامبر ما چهل روز توی تنهایی خودش توی غار چی کار میکرده؟ ایشون میخواست توی آرامش، توی سکوت، صدای قلبش رو بشنوه⁦❤️⁩.

    من لذت بردم از صحبت‌های استادم که گفتن: من باید به سمت خدا برم، اول من باید خودم رو آروم کنم تا صدای قلبم رو بشنوم. من باید یه آمادگی در خودم ایجاد کنم، همونطور که هرکسی این تکامل رو طی کرده و این آمادگی رو در خودش ایجاد کرده. این آمادگی چطور ایجاد میشه: با این باور که 🌹خدا هدایت می‌کنه من رو به سمت رویاهام، من قدرت و هدایت خدا رو باور میکنم. من خودم رو لایق هم‌صحبتی و دریافت وحی خدا می‌دونم🌹. چرا؟ چون این جهان یک پادشاه، یک مدیر و فقط یک فرمانده می‌تونه داشته باشه، چون جهان پر از قانون‌های مختلف در زمینه فیزیک هست، پس باید با یه جهان قانونمند روبرو باشم در تمام ابعاد. چون میبینم همه چیز دو وجه داره، مثلا به قول استاد در کتاب رویاها نور و روشنایی نیروست و تاریکی نبود روشنایی است، چون ثروت نیرو است و فقر یعنی نبود ثروت، چون سلامتی نیروست و بیماری یعنی نبود سلامتی، چون گرما نیروست و سرما یعنی نبود گرما. پس جهان باید یه نیرو و انرژی واحد داشته باشه که وقتی به سمتش حرکت کنی، از قطب کمبود و ضعف و ناتوانی دور میشی و اصلا ترسی نداری.

    احساس ما هدایتی هست از طرف خدا، یه جور نشانه و راهنما که داریم به کدوم سمت حرکت میکنیم، اگر آرامش داریم یعنی صدای خدا رو بیشتر میشنویم و عمل می‌کنیم و به این خاطر به سمت خواسته‌هامون حرکت میکنیم و اگر احساس بدی داریم یعنی بیشتر به نجواهای شیطان گوش دادیم تا وحی خدا و داریم به سمت ناخواسته‌هامون حرکت می‌کنیم.

    این کلمه `بیشتر` رو برای این نوشتم که ما وقتی داستان رو متوجه میشیم، آگاهانه سعی میکنیم آروم باشیم و گوش بدیم و باور کنیم قدرت و هدایت خدا رو و این نیازمند تمرین و تکرار و طی کردن تکامله، چون ما هرچقدر هم که پیشرفت میکنیم، نمی‌تونیم بگیم به صددرصد الهاماتمون عمل می‌کنیم که. پس میشه بیشتر هماهنگ شد، پس از هر جایگاه خوبی، خوبترش هم وجود داره.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت🙏

    استادم و استاد عرشیانفر عزیز رو تحسین میکنم که اینقدر به درک زیبایی رسیدن توی زندگی و هم خودشون دارن خوب زندگی میکنن و هم جهان رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنن.

    خدایا شکرت🌟. خدایا شکرت 🌟، خدایا شکرت 🌟

    به یاد جمله ما به خدا اعتماد داریم افتادم، وقتی برای ذهنم این موضوع رو منطقی کرده باشم، ورودی‌هایی به ذهنم داده باشم که به این جمع‌بندی برسه که تنها قدرت کیهان خداست و به قول قرآن هیچ برگی بی اذن خدا بر زمین نمی‌افته، پس حالا که باور کردم قدرت ایمان به خداوند رو، حالا که فهمیدم قانونمندی و دقت داستان رو، حالا که داستان زندگی هر انسان موفقی رو میخونم میبینم ایمان خودش رو نشون داده و نسبت به سختی‌ها و تضادها تسلیم نشده، وقتی اینها رو میبینم، میام توکل میکنم و به این نتیجه میرسم آقا من باید کار خودم رو انجام بدم، من باید روی خدا حساب کنم و پیش برم اصلا مهم نیست که الان شرایط چطوریه؟ اصلا مهم نیست که میگن روشت جواب نمی‌دهد.

    به یاد این آیه افتادم:

    یَکَادُ ٱلۡبَرۡقُ یَخۡطَفُ أَبۡصَٰرَهُمۡۖ کُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِیهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَیۡهِمۡ قَامُواْۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمۡعِهِمۡ وَأَبۡصَٰرِهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ

    (۲۰) بقره

    نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید؛ هرگاه که بر آنان روشن مى‌سازد، گامى در آن برمى‌دارند و چون تاریکى آنان را فراگیرد، بازمی‌ایستند؛ و اگر الله بخواهد، شنوایی و بینایی‌شان را از بین می‌برد؛ زیرا الله بر هر کاری تواناست.

    من از آیه بالا انگار این آگاهی رو دریافت کردم که انگار اون کسانی که هدایت شده هستن، برخلاف گمراهان، اگر هوا تاریک یا روشن بشه، همواره در حال حرکت‌اند، انگار اونها یه نوری دارن که براشون مسیر رو روشن می‌کنه و اونها چه توی شرایط خوب، چه شرایط به ظاهر سخت که خیلی‌ها یخ میزنن و متوقف میشن، دارن حرکت میکن، اعتماد دارن به خدا و با قدرت پیش میرن.

    ⁦❤️⁩In God we trust⁦❤️⁩

    امیدوارم همه شما دوستان گلم در پناه خداوند بزرگ، شاد🌷، سلامت🌼، ثروتمند✨ و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    سمیه زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم بانوی نازنین و دوستان دوست داشتنی این سایت خدایی.

    1800 روز از عضویتم می گذره… کاش می تونستم از همون اول این 1800 روز جدی و با پشتکار رو خودم کار کنم… ولی جهان جهان فرکانس هست و این زمان لازم بود بگذره تا من آماده ی این آگاهی ها باشم. خداجونم شکرت برای این نعمت بزرگ آشنایی با استاد و آموزشهاشون و قوانین بدون تغییر جهان هستی.

    استاد چقدر این موضوع خوب بود. خیلی لذت بردم از شنیدنش. این تشخیص الهام از نجوا سوال یکی دوماه پیش من بود و خیلی درگیرش بودم که چطور مطمئن باشم که این الهام خداونده یا نه فقط من دارم بش فکر می کنم و ذهنم نجوا می کرد که بابا خودتو گول نزن، الهام کجا بود خودت داری بهش فکر می کنی فقط. تو کامنتا خیلی دقت می کردم بچه هایی که از گپ و گفتگوهای با خدا می نوشتن چی می گن و یا تو گفتگو با دوستان که می گفتن از خدا می پرسم چی بپوشم چی بخورم چی بگم چی نگم و خدا تک تکشو جواب می ده. بعد با کمک همین دوستان از جمله سعیده جان که ازش مستقیم پرسیدم در این مورد، کم کم به این درک رسیدم که این کانورسیشن بین من و قلبم صورت می گیره و اینجوری نیست که من یه صدای جدایی بشنوم (حداقل در حال حاضر اینجوری نیست) بلکه اون چیزی هست که یهو تو ذهنم میاد و باهاش آرامش می گیرم و ممکنه اصلا هم منطقی نباشه. این صحبتای شما هم دقیقا تکمیل کننده ی این پروسه ی درک من بود و خیلی خوشحالم که این فایل رو شنیدم. سپاس فراوان از مریم جان شایسته که زحمت این فایلها رو می کشن. جالبه که من این سری فایل ها رو در زمان خودش گوش نکرده بودم و الان خیلی به موقع و پر از لذته برام.

    حال خوب که غالب اوقات داریم فکر می کنم یکی از اولین نتایجی هست که با کار کردن رو آموزشهای شما می گیریم که البته بصورت تکاملی هی بهتر و پایدارتر میشه به مرور زمان. اما اینکه حواسمون باشه مواظب حال خوبمون باشیم چون فقط در این صورت الهامات خداوند رو دریافت می کنیم نکته ایه که خیلی وقتا ازش غافل میشیم. الان چند روزه تو ستاره ی قطبیم از خدا می خوام کمکم کنه حواسم جمع باشه شاخکام تیز باشه و ندای خداوند رو بشنوم تو مسایل کوچیک و بزرگ. امیدوارم تکاملم رو تو این مساله خیلی سریع طی کنم و به درک بهتری برسم.

    سپاس فراوان از شما و مریم بانو و از کامنتای فوق العاده ی دوستان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1890 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    سپاسگزارم استادعزیز

    یک هفته ای هست که بعضی شبها میام و روی حیاط آتیش روشن میکنم وکتری رومیگزارم وشروع میکنم به فایل گوش دادن

    کامنت خوندن

    کامنت نوشتن

    امشب هم داشتم فایل روگوش میدادم که نم نم بارون هم شروع شد

    وبه اونجایی رسید که گفتید حضرت موسی خسته شد ازتوبیابان خوابیدن وترس ازکشته شدن

    ی لحظه یاد خودم افتادم زمانی که مواد مخدر مصرف میکردم وهمش درترس بودم و یجایی رسیده بود که تمام درها روقفل میکردم و ی چاقو همیشه کنارم بود

    ودیگه خسته شدم بودم واز خدا کمک خواستم و رها کردم وگفتم من دیگه نمیتونم خودت کمکم کن

    وخداجوابم رو داد

    و بعدکمکم تکاملم روطی کردم تاباشما آشنا شدم این هم رو ازخودش خواستم اون روز رودقیقا یادم هست وفردای اون روز جوابم رو داد و توسط یکی ازدستانش من تونستم وارد بشم وتابه امروز که کلی زندگی من تغیر کرده

    این روهم بگم همین جور که داشتم این مطالب رو مینوشتم نجواها هم میومد که یاد صحبتهای شما میافتادم که میگفتید شیطان همیشه داره کارش روانجام میده

    وباتوجه به این آموزشها ادامه دادم

    خدایاشکر به خاطر مسیری که درش هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      علیرضا نقدیان گفته:
      مدت عضویت: 1706 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی خوشحالم که شما با این قوانین تونستین از این بیماری نجات پیدا کنید و خیلی انسان با اراده ای هستید دیدم آدم هایی زو که چندین با میزن کمپ اما دوباره برمیگردند به همون راه قبلی اما من فرکانس شما رو حس کردم و خیلی خوشحالم از اینکه یک نفر با این قوانین تونسته سالم بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: