گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجوا - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-15.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-30 06:27:092024-04-30 02:34:49گفتگو با دوستان 53 | تشخیص الهام از نجواشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام سلام استاد عزیزم 😙😙😙😙😙
استاد چقدددر از دیدن و شنییدن این فایل لذت بردم بعضی قسمتهاش فقط گریه می کردم بعضی قسمتهاش فقط فکر می کردم
استاد حالا که نگاه می کنم می بینم چقدر شنیدن صدای خداوند برام لذتبخشه و چقققدر انجام کارهایی که بهم گفته زندگی و برام لذتبخش تر کرده
استاد یادمه وقتی ما مدرسه می رفتیم بهمون می گفتن اگه می خوای با خدا حرف بزنی نماز بخوان و اگه می خوای خدا باهات حرف بزنه قرآن بخون حتی بهمون نمی گفتن معنی قرآن و بخون سعی کن درکش کنی و ببینی خدا بهت چی می گه و ما فکر می کردیم جز این دو مورد راهی برای ارتباط با خداوند وجود نداره و البته خودم هم به شاگردهام همین و گفتم بدون اینکه در موردش فکر کنم
راستی چرا فکر نمی کردم چرا این باور رو داشتم که هر آنچه به ما گفتن همین هست و دیگر هیچ 🤐🤐🤐🤐🤐
استاد بارها وقتی کلمه هدایت و از شما می شنوم می فهمم که دارین با تمام موجودتون با تمام باورتون با تمام نیرو و انرژی تون این و می گین خب البته بهش رسیدین که اینقدر بهش ایمان و اعتماد دارین و به قول خودتون از بچگی این باور در وجود شما شکل گرفته که البته در وجود همه هست ولی ما این باور و باور نکردیم و رشدش ندادیم
استاد خیییییلی خیییلی سپاسگزارم که اینقدر زیبا و بی نظیر برامون حرف می زنین 😗😗😗😗
هر روز صدای شما رو گوش می دم وقتایی که هم نمی تونم گوش بدم برا خودم اونا رو تکرار می کنم و واقعا از شنیدن صداتون لذت می برم اصلا یکی از تمرکز بر نکات مثبت زندگیم شما و بانو مریم هستید و خصوصا سریال زندگی در بهشت استاد دیگه شدین جز اعضای خانوادم چون همیشه وجوتون و در کنارم حس می کنم
گاهی وقتا می خوام کاری و بکنم می گم اگه استاد بود الان بهم می گفت چطوری انجامش بدم
یکی از بهترین سپاسگزاریهام از خداوند شمایید
دوستتون دارم سلام من و به بانو مریم برسونین و از خداوند بزرگ بهترین ها رو براتون آرزو می کنم 😍😍😍😍😗😗😗😗
بنام خداوند بخشنده مهربان….
سلام به همگی….
خداروشکر بخاطر شما استاد عزیز و گرانقدر برای این آگاهی های ناب….
من واقعا بیصبرانه منتظر این دوره جدید هستم که بخاطرش اومدین تمپا…..
با این فرکانس بالایی که شما دارین و با این آگاهی های عالی و با این مدار چه دوره عالی بشه….خداروشکررر
نکته بسیار عالی توی این چند فایل لایو همین بیان رسا و ساده بیان کردن کلمات و دادن آگاهی هایی بسیار باکیفیت اما با بیان ساده و قابل فهم بودن ….واقعا ازتون سپاسگزارم….
آگاهی ها واقعا نابن….اینکه وقتی ما به دنیا میاییم فقط قلب داریم….اینکه چطور صدای هدایت های خداوند رو بشنویم…..واقعا بینظیرن….ازتون ممنونم استاد عزیزم…🤗🤗🤗
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
دوست دارم ساعتها با خدای خودم خلوت کنم و در سکوت و آرامش، این مفاهیم رو مرور کنم و بی اختیار اشک بریزم.
من بخشی از خدا هستم 😭
و خداوند بهترین ها رو برای من میخواد.
جایی شنیدم صحبت های یه شخصی که میگفت «نوزاد هنوز به دنیا نیومده، سینه مادرش شیر براش فراهم شده»
این میشه قانون یرزقه من حیث لا یحتسب
مگه میشه این قانون برای نوزاد عمل کنه بعداً غیرفعال بشه و ادامه پیدا نکنه؟ این در حالیه که قوانین الهی همواره و همیشه ثابت و پایدار هستند. پس اینجا اول و آخر میرسیم به باورهای محدود کننده ذهن سرکش. که باید رام بشه.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که «رژیم غذای ذهنی استاد عباس منش» جوری ذهن رو رام میکنه که این ذهن یاد بگیره یاد بگیره باید رام باشه، باید ساکت باشه. اول و آخر هر چیز ، مبدأ و مقصد همه چیز خداست.
یه نکته جالب و شیرین استاد عباس منش جان گفت به جان و دلم نشست. اونم گفتگوی خداوند با قلب انسان. منم این رو بارها تجربه اش کردم، از همون زمان بچگی داشتمش ولی یه سری اتفاقات منو به جایی برد که ذهنم این گفتگو رو نادیده گرفت. و الان میدونم فارغ از اتفاقات گذشته از اینجا به بعد باید بیشتر و بیشتر روی ارتباطم با رب العالمین جان کار کنم
و این جمله استاد عرشیانفر که حدیث مولا علی (ع) بود اونقدر به دلم نشست که رفتم توی دفتر دوره دوازده قدم نوشتمش « ایمان انسان کامل نمیشود تا به چیزی که در دست خداست و آن را نمیبینی ، بیشتر از آنچه در دست خودت هست و میبینی اعتماد داشته باشی»
والعاقبه للمتقین.
IN GOD WE TRUST 💚💚
سلام استاد عزیزم
واقعا فایل بی نظیر و پراگاهیی بود
همونطور که خودتون فرمودین یادداشت کنیم تایادمون بمونه اون اتفاق بده نتونست حالمونو بد کنه و اتفاقا نقطه عطفی هم شد،اومدم و نوشتم تا ردپایی باشه برا بعدها
امروز که هدایت شدم به این فایل بی نظیر،حال خیلی بدی داشتم و ازناراحتی باوجوداینکه اول شب بود به خانومم گفتم میرم اتاق یکمی بخوابم. تا حسمو کنترل کنم..ولی چون اون حال بده نمیزاشت بخوابم سایتوبازکردم و نشونه روزمو زدم و بعدازاون فایل هدایت شدم به این قسمت گفتگو بادوستان…
که بعداز اگاهی های نابی که از زبون شماشنیدم تونستم حسمو کنترل کنم و اتفاقا برای سلسه اتفاقات بدی که افتاده بود ،تضادشونو پیداکنم و خیریتشونو ببینم
به عنوان ردپا امروز روزی بود که باوجوداینکه ماههاست کرایه مغازه رو به زور ودیرتر درمیارم و باوجوداینکه تقریبا صدمیلیون بدهی دارم ازاداره مالیات هم زنگ زدن وگفتن فردا اخرین مهلت برگ توافق مالیاتم هست و نزدیک به صدمیلیونی هم مالیاتش هست…
ولی باز شکرخدا تونستم حالمو کنترل کنم و به خداایمان داشته باشم و توکل کنم
به امید خدا
دوستتون دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
In god we trust
سلام خدمت استاد عزیزم واستاد عرشیانفر عزیز
چقدر گفتگوی شما بزرگواران به دلم نشست.
انگار دل یا قلب جایگاه آرامش و حال خوبه
دل مکان فرکانس درسته
ما همیشه حرف میشنویم،حالا اینکه خدا صحبت کنه یا شیطان باید متوجه باشیم.
در کودکی هم میشنیدیم فقط صدای خدا رو و گاهی با خودمون حرف میزدیم.
نتیجه گفتگو با خدا احساس خوب و آرامشه و به مراتب حالت بهتر و چرخهای زندگیت روغنکاری میشه
نتیجه گفتگو با شیطان کلا احساس بدِ،به مراتب بدتر و گاری بهت میبنده
قبل له شدن تسلیم شدن خیلی خوبه و بعد له شدن هم تسلیم شدن خوبه .در هر حال چک و لگد رو خوردیم باید حواسمون جمع بشه و تکرار نکنیم.
هر کس بندگی خدا رو بکنه وصلِ به ریسمان محکم و هرکس بندگی شیطان رو بکنه خدا تضاد براش پیش میاره تا هدایت بشه و اسرار بر گناه ،نتیجه ورود به منطقه سیاهی و سیاهی از پشت سیاهی…
حالتو یه ذره خوب کن و بعد ذره دیگه و کم کم تو جاده صاف می افتی
الهامات قلب رو محکم میکنه .به مرور متوجه میشیم هر چی میگه درسته و اگه عمل کنیم نور علی نور میشه
الگوی هدایت رو در خودتون پیدا کنید
عمل به هدایت ،خدا میگه میگیم چشم
هر دو استاد گفتند به هدایت ها عمل کردیم
اینجا هم متوجه شدم که هدایت ها در راستای خواسته هاست
جمله قشنگ استاد عرشیانفر
احسن الحال برای من شنیدن صدای خداست.
سپاسگزارم از هر دو استاد عزیز و خانم شایسته و تیم اساتید بزرگوار که چنین گفتگویی رو پشتیبانی کردند.
خدایا شکرررررت
یامقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربون
روز 153ام
هدایت از قلب میاد
بارها ، هدایت شدم ولی ذهن اونقدر سریع عمل کرده که منو دچار سوتفاهم کرده و نزاشته عمل کنم
و البته که این عمل ها هم تکامل میخواد
اونقدر ازمونو خطا انجام میدی،تا کم کم هدایتا و صدای قلبو واضح تر میشنوی
چند وقته پیش،به دلیل تقاضا برای کلاس یوگا،به دنبال مربی بودم
یه روزی وسط کلاس،یهو یاد یکی از دوستانم گفتم که قبلا در باشگاه اونها مربی بودم ولی به دلیل تضادها،جدا شدم و بعدها این دوست شریف،بمن زنگ زد ک در حال اموزش یوگاست و دوسال از اون تماس تلفنی گذشت(دوستایی بودیم که هروز ساعتها حرف میزدیم ،راجب کتاب هایی ک میخوندیم،کارو..انصافا همیشه صحبتامون مفید بود…)
خب ما بخاطر تضادهایی ک زمانه همکاری داشتیم،ارتباطمون قطع شده بود و فقط همون یبار باهم تلفنی حرف زدیم
وقتی وسط کلاس،یادش افتادم که یوگا کار میکرده و قلبم گفت زنگ بزن!
حس خوبی داشتم
اما ذهن شروع کرد..
ندا،حاشیه ها رو یادته،اون ادمها خیلی بهت بد کردن،پشت سرت حرف بی ربط زدن،شاگرداتو نربی کردنو همه جا گفتن ندا …
خلاصه دلایل منطقی برای زنگ نزدن
ولی قلبم داشت فریاد میزد زنگ بزن
گوشیو برداشتمو زنگ زدم
دوستم از خوشحالی،یبار هول شد سلام داد،گوشیو قطع کرد
یبار دیگم کلی ساکت بود
گفتم چی شده؟
گفت ندا باورمنمیشه زنگ زدی!!
گفت یماه قبل،به همسرم گفتم منو سوپرایزکن،اونم گفته چی برات بخرم؟؟
گفته نه!ی کاری کن ،من ندارو ببینم و باهاش حرف بزنم
خلاصه کلی حرف زدیمو بعد از یکساعت حرف زدن،گفت ندا چقد خدارو فراموش کرده بودم و چقد همین تماس،بمن ارامش قلب داد و چقد حرفامون مثل سابق،بهم انرژی داد
چقدر ازم تشکر کردکه دوباره جواب یکسری نگرانی ها رو،از حرفای من پیدا کرده بود(مثل سابق)
گفت ندا کمه،رستوران قرار بزاریم
خلاصه همون روز همسرشون بهم پیام داد کلی تشکر کرد ک این دوسته من چقدر شاد شده چقدر حسش تغییر کرده..
واقعا با یک تماس که صدای قلبم بود
این حجم از انرژی خوبو منتقل کردم
چند وقته بعد،رستوران ک بودیم،ازم خواست ک برم سر کلاساش (باشگاه قبل)
من سالها قبل با برادرشون ک صاحب باشگاست به شدت به مشکل خوردمو اومدم بیرون
ولی حالا همش میگفت ندا ماهمه متوجه شدیم که تو چقد متفاوت بودیو اشتباه از ما بود
ندا داداشم میدونه تو چقد زحمت کشیدیو اون درگیر سوتفاهمایی بود ک بقیه مربیا برای تو ساخته بودن
ما ی مجموعه بزرگتر داریم میزنیم،میشه رو تو حساب کنیم؟
ذهنم همش طبق تجربه های قبلی و حواشیه اون مجموعه،میگفت نه! بگو نه
مراقب خودت باش
این سیکل اشتباهه و دوباره برات اتفاق میفته
اون ادمها عوض نمیشن
یبار تجربه کردی دوباره برنگرد همون جا،برای خودت بده
شاگرداتو مردم چی میگن!
کلی حرافی کرد
یه جمله جوابشو دادم،گفتم من ندای قبل نیسم!! همه اون داستانها،برای اون ندا بوده
قرار نیست برای ندای جدید این اتفاقا بیفته
به ذهنم گفتم،اجازه بده خدا برامون تصمیم بگیره و با نشونه ها جلو بریم
خلاصه ک منتظر نشونه هام تا ببینم پلن برای من چیه
وقتی با بابام صحبت کردم،بابام گفت دخترم اگه بخاطر غرورت میخای نری،اشتباهه
اگه بخاطر حرف مردم بخای نری،اشتباهه
اگه باشگاتو جم کنی بری،اشتباهه
عشقه تو ورزشه،چه بهتر ک دستی از دستای خدا باشی برای بقیه،مخصوصا جایی ک قبلا کار کردی و دلتو صاف کنی برای ادمهایی ک اعتراف به اشتباه کردن!
باشگاتو داری،ی ساعتم برای بقیه وقت بزار
قلبم با حرفای بابام اروم بود ( پشت حرفای بابام عشق بی قیدو شرطو دوری از قضاوت کردنه بقیه و داشتن شجاعت در مقابل حرف مردم بود)
و هم چنان منتظر نشونه ها هستم
سلام به همه دوستان گلم وبا تشکر از استاد گلم.
این رامیخاستم بگم که هر جا ترس هست ایمان نیست هرجا ایمان هست ترس نیست هرجا ترس واحساس بد هست ایمان نیست وشرک هست وهرجااحساس خوب و ایمان هست ترس و شرک نیست مثل اینکه هرجا تاریک هست روشنایی نیست وهر جا روشنایی هست تاریکی نیست اصلا بهشت یعنی ایمان یعنی وقتی ایمان داری دقیقا داخل بهشتی و وقتی ترس واحساس بد داری دقیقا توجهنمی حالا تو جهنم چی هست زجر بد بختی اتفاق بد مریضی بد بختی بیچارگی حالا تو بهشت چی هست نعمت فراوانی حال خوب عشق و حال پس ما چیزی را که باید بدانیم اینکه ما باید ایمان داشته باشیم که می دونیم که همه کارا را خدا خودش درست میکنه و حواسمان باشه اینه که چیزی که بهمون الهام میشه واحساس خوبی به اون داریم باید اون را اجرا کنیم باید بریم توش از چیزی نترسیم اگه غیر ازین باشه یعنی ایمان نداری وتو بی ایمانی و ترس جز جهنم چیز دیگری در انتظارت نیست ولی وقتی ایمان خودت را نشون بدی بهشت در انتظارت هست ترس و ایمان متضاد همه چرا ما این کارا را میکنیم بخاطر تر س و کم ایمانی است و دیگه لازم نیست مثلا حسادت کنیم یا دروغ بگیم یا تهمت بزنیم در هر صورت با نشان دادن ایمانمون باید همه اتفاقات خوب را برای خودمون رقم بزنیم وبهشت را همینجا تجربه کنیم خدایا بینهایت شکر.
به نام تنها قدرت جهان رب العالمین
سلام بر استاد بزرگوار و استاد شایسته
این فایل نیاز این روزهای من است من عاشق صحبت های استاد تو این گفتگو با استاد عرشیانفر هستم الان با یک تضاد تو محل کار مواجه شدم که این فایل ها هدایت الله برای کنترل ذهنم بود
نشانه الهامات خداوند آرامش هست نشانه نجواهای ذهن احساس بد هست
من خیلی سریع در برابر قدرت خداوند میتوانم تسلیم شوم منتها من گول ذهن می خورم یعنی اصل از فرع فراموش می کنم و ذهنم همش سعی می کنه منطقی بررسی کنه با این که چند سال تو این مسیر هستم و هر روز فایل گوش می دهم انگار اصل تو ذهن من جا نشده است
همین که آگاه بشم دست از مقاومت برمی دارم
متاسفانه تو ذهن من قدرت احساس خوب انکار اولویت نشده مثل استاد که می گوید احساس بد انگار دست تو آتیش کردی
همین که یادم بیاد از قلبم پیروی می کنم یعنی یکسره با خودم صحبت می کنم
وقتی که به آرامش برسم هدایت گفته میشود
تو این چند سال همیشه به خودم گفتم اشکال از باورهای خودم هست یعنی خداوند میخواهد یک قسمت از شخصیت من بزرگ کنه وقتی هدایت خداوند آمد بدون چون چرا عمل می کنم
همواره یادم بماند گفتگوهای ذهن شیطان راه حل های ذهن و بررسی منطقی شیطان هست ولی قلب خداوند هست که احساس آرامش میدهد و بعد هدایت گفته می شود و باید عمل کنم
استاد جان و استاد شایسته از شما سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم مریم جانم وتمام دوستانم دراین سایت
خداجونم سپاسگزارم هدایتم کردی به این فایل بی نظیر،خداجونم حالاکه ازطریق این فایل باهام صحبت کردی وبهم فهموندی که نباید تسلیم نجواهای ذهنم باشم وباید گوش به ندای قلبم باشم خداجونم خودت کمکم کن با اعماق وجودم این موضوع رو درک کنم وبهش عمل کنم والهامتت رو دریافت کنم.
همینطور که استاد عزیزم گفتین وقتی به الهامات قلبمون گوش بدیم زندگی لذت بخش میشود وهمه چیز به راحت ترین شکل ممکن اتقاق می افتد ونشانه گوش دادن به الهامات قلب احساست خوبه نه حس حسادت،خشم،کینه،ناراحتی ونفرت وبرعکس حس آرامش،لذت وشادی داری واونوقت هستش که خداوند داره باهات صحبت میکنه وچه موقع این اتفاق می افته وقتی ما با خودمون در صلح باشیم وآرامش درونی داشته باشیم واون سکوت ومکان خلوت رو برای خودمون وارتباط با خداوند فراهم کنیم.
اما گوش دادن به نجواها ذهن وصحبتحای شیطانی تمام این حس های بد رو داره وراه دریافت الهامات از طرف خداوند رو می بنده.
خداجونم تنها تورو میپرستم وتنها از تویاری میجویم.
برای همه آرزوی بهترنهارو دارم.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 10 آبان رو باعشق مینویسم
صبح که بیدار شدم رفتم تا نون بخرم ، 8:50 داشتم تو خیابون میرفتم که خیلی خیلی شگفت زده شدم
و تو گوگل درایوم نوشتم که :
دارم میرم نون بخرم ، تو راه با عشق با خدا صحبت کردم و گفتم ، سپاسگزارم ازت خدای من که در این مکان بهشتی دارم قدم میزنم و میرم نون بخرم
سرمو که بالا بردم دیدم که یه ماشین شماره پلاکش 774 هست وای خدایا عشق کردم بی نهایت
بهشته بهشت
با این عدد به من داره تایید این بهشت زیباش رو میکنه
خیلی دوست دارم ربّ من
وای الان دوباره ط 874 خدا چقدر تو عشقی آخه
داری با این عدد منو بمباران میکنی با عشقت
الان دوباره 274 یه ماشین 206 رد شد
اینا همه نشونه عشق من و خداست هرچقدر بیشتر میبینم بیشتر تاییدش رو حس میکنم
وقتی برگشتم و شروع کردم به کار
ساعت 16:27
وای خدای من امروز فقط میگفتم وای خدای من
و شگفت زده میشدم
من داشتم نقاشی میکشیدم و تمرین کلاس رنگ روغنم رو انجام میدادم که نمیدونم چی شد از تو فایلای گوشیم ، لایو مشترک استاد رو باز کردم و موضوع در مورد حس خوب بود که زمان صحبتاشون دو ساعت بود
که یادمه اون اوایل که تازه با استاد عباس منش و سایتشون آشنا شده بودم ولی به سایت نمیومدم که فایلا رو گوش بدم و فقط این فایل رو میشنیدم ،اونموقع که از یوتیوب همکارشون دانلود کرده بودم
و من امروز هدایت شدم به این فایل که تو گوشیم مونده بود و انتقال نداده بودم به فلش
چون چند روز پیش خدا بهم گفت که فایلای رایگان رو به فلش انتقال بده تا متمرکز بشی روی دوره 12 قدم
منم گفتم چشم ولی بعضی از فایلا هنوز مونده
وقتی این فایل رو هی گوش دادم ،و تا آخر میرسید حس میکردم که باید برگردم عقب و چند باری برمیگشتم و به دقیقه های 1 ساعت و 40 دقیقه تا دو ساعتشو گوش میدادم
این کار رو 3 باری تکرار کردم و حس میکردم یه چیزی هست ولی درست گوش ندادم و متوجهش نشدم
و بار چهارم که گوش دادم و مشغول رنگ کردن کوزه سبز رنگی ،بودم که تمرین کلایس رنگ روغنم بود ، متوجه حرفای استاد شدم
تو سایتِ استاد عباس منش ، این گفتگو و لایو، تو قسمت گفتگو با دوستان قسمت 49 تا 53 گذاشته شده تو سایت استاد عباس منش
من چون اون فایل 2 ساعته رو دارم دقیقه هاشو از اون میگم
،تو دقیقه یک ساعت و 50 دقیقه شروع کرد به گفتن آگاهی ها
و چون شاخکامو تیز کرده بودم که بشنوم و حس میکردم یه حرفی هست برای من که 4 بار هی حسم بهم میگفت برگرد عقب و دوباره گوش بده ، و بیشتر دقت کردم
استاد عباس منش گفت که تو دقیقه 1 ساعت و 50 دقیقه
یواش یواش تو زندگیم به یه جایی رسیدم که وقتی چیزی بهم میگفت ، میگفتم چشم
من انجامش میدم در صورتی که منطقی نبودا
ولی چنان اعتمادی در قلب من ایجاد میکرد
وقتی شنیدم گفتم وای خدای من
من چند روزه دارم فکرمیکنم که چرا منم مثل استاد عباس منش از طریق یه چیز دیگه که بلد بودم قلاب بافی ببافم ، خدا بهم الهام کرد و ایده شو داد تا من انجامش بدم و توی دو ماه درآمد من از 1 میلیون یهویی به 23 میلیون در یک ماه و 25 میلیون در ماه دوم رسید
پس ارتباطش این بود که استاد این حرفارو گفت
استاد میگفت از لحاظ مالی مشکل داشتم و یا ایده ای بهم الهام شد گفت که برو دوره های تند خوانی برگزار کن ، باورم درمورد تند خوانی قوی بود که میتونم پول بسازم ولی در مورد کار اصلی خودم باورام درست نبود و به همین خاطر بهم ایده ای الهام شد که از طریق اون ثروت اومد
به خاطر همین من آماده نبودم تو مسیر آموزش توحید ثروت بسازم ، ولی خدا که میدونست من تو چه زمینه ای آماده هستم ، رو باورام کار کردم ،اومد دوره تند خوانی رو الهام کرد
چقدر عجیب دقیقا اتفاقاتی که برای استاد عباس منش افتاده که بهش الهام شده
دقیقا یادمه وقتی از خدا درخواست کردم گفتم خدایا من الان چند هفته شده که شروع کردم به ساخت باورای قوی و تکرارشون میکنم چرا نشونه ای نمیدی ؟ یه نشونه ای بده که من باید تا هفته بعد رنگ روغن بگیرم که 7 میلیون میشه پولشون و هبچی ندارم ،من نمیدونم تو گفتی که باوراتونو قوی کنین نشونه هاشو میدی
تا اینکه ایده فروش گل سر رو بهم داد و من گل سر بافتم و درآمدم از تقریبا یک میلیون و کمتر در عرض یک ماه رسید به 23 میلبون و ماه دومش 25 میلیون
الان که این حرفارو میشنوم متوجه میشم که منم مثل ایتاد آماده نبودم برای ثروت ساختن ار نقاشیام و دریته فروشم خوب بود در زمان مدارس ولی هنوز باورام قوی نبود که تو تابستون فروشم کم بود از نقاشی تا اینکه خدا مثل استاد عباس منش دید که من درمورد قلاب بافی آماده هستم ،بهم ایده شو داد تا ثروت بده بهم
به منم دوماه پیش گفته شد که میتونم از گل سر قلاب بافی که میفروشم درآمد داشته باشم
وقتی این حرفا رو شنیدم پیش خودم گفتم درسته ، ولی چرا برای استاد عباس منش ایده تند خوانی ثروت زیادی داشت و خدا بهش گفت سی دی کنه و بفروشه و یه مدت کار کرد و بعد بهش گفت نباید تند خوانی رو بفروشی
ولی به من دقیقا بعد یک ماه گفت دیگه نباید گل سر قلاب بافی بفروشی
چرا برای من یک ماه شد و ماه دوم رو فقط اجازه داد تا بفروشم؟؟؟
و کلا تو این ماه هرچی رنگ رنگ روغن و وسیله نقاشی نیاز داشتم خریدم و خدا همه چی رو بهم عطا کرد
با درآمد دو ماه که 50 میلیون میشد که من تو عمر 32 ساله ام انقدر پول در دو ماه ندیده بودم
که البته در دو ماه که 60 روز هست ، من فقط 8 تا جمعه رو رفتم جمعه باز و 50 میلیون فروش داشتم
وقتی اینارو مینویسم یه چراغی برام سبز میشه که طیبه ، باورات درمورد فروش قلاب بافی آماده و قوی بود که درآمدت بالا رفت به یکباره
اگر الان باوراتو درمورد نقاشی بالا ببری و قوی کنی و تکرار کنی ،صد در صد بیشتر از این 50 میلیون درآمد خواهی داشت و ثروتمندانی که درمدار دریافت نقاشی های تو هستن رو خدا به سمت تو روانه میکنه و ازت خرید میکنن و انقدر نقاشی هات پر فروش میشه که حتی حاضرن هزاران و بی نهایت برابر بیشتر از مبلغی که برای تابلوهات گذاشتی رو بهت پرداخت کنن
پس روی باورهات قوی کار کن و مطمئن باش که نشانه هاش رو به سرعت میبینی
و وقتی یکم دیگه گوش دادم ،خدا جوابمو تو حرف استاد گفت
تو دقیقه 1 ساعت و 58
استاد گفت که وقتی خدا گفت دیگه نباید دوره تند خوانی رو بفروشی بهم گفت که
اگر تو در اون فضا میرفتی اصلا به این فضا وارد نمیشدی
تو نمیتونستی ،هم توی اون فضا باشی هم توی این فضا
اگر میخواستی توی این فضا باشی باید اون فضا رو از بین میبردی ،برای اینکه تو این قسمت رشد کنی
وای وقتی اینارو گفت
وای خدایا شکرت ، به جواب سوالای این چند روزم رسوند منو دقیقا آخرین چراهای من برای فروش قلاب بافی جواب داده شد
و بهم فهموند که از نارضایتی های این چند روزت که داشتی یادآور میشم که وقتی گل سر قلاب بافی میبافتی ،درسته درآمد داشتی ولی حست خوب نبود و مدام به نقاشیات فکر میکردی که چرا نمیتونی نقاشی کار کنی و به کارای خودت برسی
و به همین دلیل ماه اول بهت گفتم دیگه نباید ادامه بدی فروش گل سر رو
از وقتی گفت دیگه نباید بری برای فروش گل سر و هیچ وقت نباید گل سر بفروشی و کار رو به مادرت بسپر ، مدام میپرسیدم چرا نذاشتی مثل استاد عباس منش یکم بیشتر ثروت بیاد به حسابم و یک ماه که شد گفتی فقط یک ماه دیگه فرصت دارم بفروشم تا مادرم از سفر برگرده و تحویل بدم کار رو به مادرم
انگار خدا میخواسته که من اون یکماه رو گل سر ببافم و تمام رنگایی که نمیتونستم بخرم رو بخرم و وقتی که خیالمو راحت کرد و فکرمو آزاد کرد اونموقع بگه که الان شروع کن از نقاشی پول در بیار و تمرکزتو بده به عشقت نقاشی و ساختن باورهای قدرتمند کننده در مورد نقاشی
و حالا زمانشه که بهم اعتماد کنی و بری مدارس ،بری برای نقاشی دیواری پرس و جو کنی ،نقاشیاتو بفروشی ،ایده ای که بهت دادم درمورد اینکه سایت باز کنی ،پیگیرش باشی و سایتتو راه اندازی کنی
و باز کردن سایت برای من چالش سختیه که از وقتی ایده شو دریافت کردم نمیدونم هاست و دامنه شو از چه شرکتی بگیرم که معتبر باشه و از خدا درخواست میکنم کمکم کنه و نشونه ای بهم بده که سایتم رو راه اندازی کنم
و این روزها بارها نجوای ذهنم گفته قلاب بافی رو بذاری کنار دیگه پولی نداری چیکار میکنی و خیلی حرفای دیگه که هر از گاهی میگه تا منو نگران کنه
ولی در جواب بهش میگم که خدایی که ایده قلاب بافی رو بهم داد ،اگر شروع کنم به ساخت باورهای قوی در مورد نقاشی ، صد درصد از نقاشی هم خیلی زود نشونه هاش میاد و ثروت خلق میکنم
و با این حرف ها نمیذارم نجوای ذهنم ادامه بده و من ارباب ذهنم هستم و کنترل افسارش در دست منه
پی من پر قدرت ادامه میدم
وای ببین خدا چقدر هوشمنده من این فایل رو بارها و بارها از یکسال پیش تا الان گوش دادم ، از این صحبتا چیز خاصی درک نمیکردم
ولی الان درک کردم و جواب یه سوالمو از این صحبتا دریافت کردم
وای خدایا هنوز متحیرم
استاد که میگه صد بارم به فایلا گوش بدین بار صد و یکمین بار صد در صد یه چیزی هست که برای شما روشن میشه و درک میکنین
وای خدای من سپاسگزارم ازت بی نهایت
امروز از صبح که داشتم به این فکر میکردم که اگر گل سر نبافم و دیگه متمرکز بشم روی نقاشی و فروشش ،چیکار باید بکنم
که گفتم چیکار باید بکنی ؟ این بار میری جمعه بازار ولی نقاشیاتو باخودت میبری به همین سادگی
بعدشم بهم گفته شد و حس کردم باید قیمت نقاشیامو بالا ببرم
و شروع کردم از پلاستیکاش درآوردم و دوباره قیمت جدید بذارم
چون که مثلا برای یه آینه دستی 5 ساعت زمان میذارم و قیمتشو 150 میگم که 50 هزار تمن پول آینه اش هست و فقط 100 هزار تمن دستمزد زحمتمه ،باوجود اینکه کلی ریزه کاری داره و رنگ آمیزیش سخته
ولی برای بافت یه گل سر قلاب بافی 15 دقیقه یا نهایت با چسبوندنش 30 دقیقه زمان نیاز بود و قیمت گل سر 70 بود و مردم به سرعت میخریدنش
و میگفتن کار دسته و ارزش داره که 70 بهش بدی
برام عجیب بود ،نقاشی هم کار دست بود ،چرا باید برای نقاشی این حرفارو کم میشنیدم و میگفتن چه خبره چرا انقد گرونه نقاشیات
در صورتی که با کیفیت و نقاشی که من انجام داده بودم قیمتش مفت بود ،ولی الان میفهمم که چون باورام درمورد نقاشی محدود بود
این حرفارو میشنیدم که گرونه و یا چیه مگه نقاشیه
و کمتر میگفتن کار دسته
و الان که این درس هارو گرفتم از این فایل پر از عشق و آگاهی ، تصمیم گرفتم ارزش نقاشیامو بیشتر بدونم و قیمتشونو بالا ببرم
خدایی که برای فروش گل سر برای من مشتری شد ، ص در صد برای فروش نقاشیامم مشتری میشه
مطمئنم و یقین دارم چون طبق تجربه های این چند ماهم آروم میشم که مسیر رو پر قدرت ادامه بدم
بعد با خودم گفتم ببین باید از این به بعد ارزش نقاشیاتو بدونی و طبق زمانی که براشون میذاری قیمتش رو هم بیشتر بذاری تا مثل گل سرا که همه میخرن ،از زمانی که ارزش نقاشیاتو بدونی و قیمت اصلیشو بذاری صد در صد هستن مشتری هایی که در مدار ثروت بی نهایت هستن و ارزش کارای نقاشی تو رو میدونن
و مطمئننا خدا به سمتت هدایتشون میکنه
پس با ایمان عمل کن به گفته خدا و فردا آخرین روز فروش گل سرات هست
و برگشتی خونه از اتاقت همه چیز رو میذاری تو کمد مادرت تا خودش برگرده و خودش کار رو شروع کنه
و خدا تاکیدی که بهم کرد این بود که طیبه ببین از تمرین رنگ روغنت عقب افتادی ،باید دیگه 11 آبان تموم کنی فروش رو و تمرکزت رو بدی به نقاشی
و اگر میخوای پیشرفت کنی فقط و فقط درمورد نقاشی اطلاعاتتو بالا ببر
و خدارو بی نهایت سپاسگزارم که این فایل پر از آگاهی رو ،آگاهی های جدیدش رو بهم عطا کرد و درک و فهم جدیدش رو بهم گفت
برای تک تک خانواده صمیمیم در این سایت بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت عظیم بی نهایت از خدا میخوام