گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط - صفحه 11
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/55.jpg
720
1280
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-09 11:54:572024-04-30 04:10:25گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرطشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدا
سلام به استاد عزیزم
چقدر لذت بردم از لحن صحبت نگار خانم عزیز صدای قرایی دارند ومحکم صحبت می کنند
از صحبت کردن ایشون مشخص هست که انسان قوی وارزشمندی هستید
ما ارزشمند هستیم چون انسان هستیم وبه این دنیا آمده ایم ارزشمند هستیم چون خصلت های خوبی مثل راستگویی درستکاری داریم
من از وقتی روی عزت نفس خودم کار کردم نظرم نسبت به خودم مثبت شده وخودم رو دوست دارم وقتی به آئینه نگاه میکنم یک مرد دوست داشتنی میبینم خیلی وقتها از جلوی آئینه رد میشم واز دیدن خودم لذت میبرم
وقتی خودم عاشق خودم هستم دیگران هم عاشق من هستند یه تک کلام دارید استاد که اگر برای خودت نوشابه باز میکنیم دیگران هم همین کار رو برات انجام میدهند
یکی از تمرینات دوره عزت نفس تمرین آگهی بازرگانی هست که به لطف خدا من این تمرین رو با شجاعت انجام دادم باید بگم شخصیت ام قبل از انجام این تمرین کلی با بعد از انجام این تمرین فرق کرد و قابل تصور نیست وقتی کامنت دوستان رو میخونم که توانستند این تمرین روتوی اتوبوس و مترو انجام بدهند تحسینشون میکنم
در مورد باورهای ثروت ساز باید بگم خیلی خوب کار نکردم اما رشد داشتم خدارو شکر
یکی از ترمز های من در مورد ثروت این بود که نسبت به ثروتمندان احساس خوبی نداشتم وثروتمندان رو ظالم می دانستم فکر میکردم که ثروتمندان به زور اموال دیگران رو تصاحب کردند نمیدونم دقیقا این باور از کجا آمده باور اشتباهی که مرا از نعمت وخوشبختی دور کرده باید با این باور عوض بشه که دنیا پر از نعمت هست پر از ثروت هست و عدالت به این معنا نیست که همه باید به یک اندازه داشته باشند عدالت به این معناست که هر کس به اندازه لیاقتش میتونه داشته باشه وثروت فراوان هست
همه ثروتمندان انسانهای خوب ،عادل ودرستکاری هستند که از راههای درستی ثروتمند شده اند
به نام خداوند هدایتگر مهربان
خدایا من هرآنچه که دارم از آن توست و از تو به من رسیده است
سلام و درود و سپاس بر استاد عباسمنش عزیز و سرکار خانم شایسته گرامی
خداوند را بابت فرصت زندگی کردن و داشتن روزی جدید و بودن در این سایت الهی شاکر و سپاسگزارم
روز 185
درسهایی که از این فایل عالی یاد گرفتم و بایستی همواره مدنظر قرار داده و آویزه گوشم نمایم
اینکه من لایقم، باارزشم و صرف اینکه من بعنوان انسان به این دنیا پا گذاشتهام این احساس لیاقت و ارزشمندی همراه من بوده و حال که لایق و ارزشمندم، پس باید از تمام نعمتهایی که خداوند بخاطر من خلق کرده بهرهمند شوم
این لیاقت کسب کردنی نیست چون بمحض تولد در وجود من قرار داده شده ولی من بمرور زمان و براساس بازخوردهایی که از اطرافیان و جامعه گرفتهام، روی آن را با گرد غبار بیلیاقتی پوشاندهام و به من القا شده که اگر فلان موفقیت و یا این مقدار ثروت و یا مدرک تحصیلی و یا اعتبار شغلی داشته باشم آنوقت لایق و ارزشمندم، در صورتیکه همانگونه که استاد در دوره احساسلیاقت میفرمایند لیاقت و ارزشمندی من کسب شدنی نیست، من لایقم فارغ از اینکه مدرکم چیست، رنگ پوستم چیست، چقدر ثروت دارم، چه موفقیتهایی کسب کردهام و یا در چه خانوادهای متولد شده و بزرگ شدهام
این احساس لیاقت و ارزشمندی یک شبه درون من کمرنگ نشده و در طول زمان کمکم رنگ باخته و همانطور هم یک شبه احیا نمیشود و باید آرامآرام بیاد بیاورم این احساس لیاقت که خداوند در وجود من قرار داده است.
-تمام انسانها منحصربفرد هستند با ویژگیها و تواناییهای منحصربفرد و این زیبایی جهان است و همین تفاوتها باعث میشود که دنیا به این زیبایی و تنوع باشد،
چقدر زشت و بیروح میشد اگر همه انسانها مثلاً پزشک بودند و یا یک توانایی ثابت و یکسانی داشتند، یا همه تولید کننده بودند و یا همه مصرفکننده، همه فروشنده بودند یا همه خریدار، همه ریاضیدان بودند و یا همه هنرمند و نقاش و موسیقیدان
پس وقتی بیشتر دقت کرده متوجه میشوم که همین تنوع در ویژگی و توانایی و سلایق انسانهاست که باعث شده انقدر تنوع مشاغل و تولیدات و صنایع وجود داشته باشد.
پس با توجه به تفاوتهای بالا من باید همانگونه که هستم و با همان ویژگیها و علایق و سلایق و تواناییهای که دارم خودم را دوست داشته باشم و بپذیرم، باخودم در صلح باشم و سعی کنم همین تواناییهای که دارم را ارزشمند دانسته و بهبود ببخشم و از آن در جهت ساختن یک زندگی پربارتر استفاده کنم.
اگر من خودم را با تمام ویژگیهایی که دارم بپذیرم و قبول داشته باشم در نتیجه اطرافیان نیز من را با تمام خصوصیاتم میپذیرند، زیرا برخورد دیگران با من، بازتاب رفتار من با خودم است، اگر من خودم را قبول داشته باشم و باخودم در صلح بوده و خودم را دوست داشتهباشم مسلماً دیگران هم همینگونه با من رفتار خواهند کرد
باید سعی در خودشناسی داشته باشم و مرتب خودم را بررسی کنم و دلیل رفتارهایم را بدانم و ببینم که از چه باورهای من نشات میگیرد، مهمترین وظیفه من خودشناسی و شناخت بیشتر خودم میباشد، ببینم من کی هستم؟ چی هستم؟ چه باورهایی دارم؟ چرا این رفتار از من سرزد؟ چرا فلان جا این عمل از من سرزد؟
من همیشه باید پولساز باشم، میزان درآمد من هیچ ربطی نباید داشته باشد به میزان ساعت کاری من، اگر استاد توانسته است پس امکانپذیر است و میشود و وقتی که میدانم که شخصی توانسته است پس من هم شروع به فکر کردن میکنم و چون فکر میکنم آنرا باور میکنم و هدایت میشوم و راه آن را پیدا میکنم، من کمتر کارکردن و بیشتر نتیجه گرفتن و درآمد بیشتر داشتن را میخواهم.
تمامی اعتبار این کامنت صرفاً متعلق بخداوند است
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
به نام اوکه تنها او را می پرستم و تنها از او یاری می جویم
سلام عرض می کنم خدمت شما دو تا استاد عزیزم
امیدوارم حال هردوتون همیشه عالیه عالی باشه
با خودم میگم داری هر دوشون رو استاد صدا می زنی ولی چقدر به حرف های استادیشون ایمان داری و بهشون عمل می کنی..؟
یکی از چیزایی که فهمیدم این بود که من هنوز به این باور نرسیدم که من واقعا خالق زندگیمم
اینو از این جهت میگم که اگه واقعا باورش داشتم، باور به اینکه من از طریق ورودی های ذهنم دارم زندگیم رو خلق می کنم، جلوی هر ورودی نا مناسب رو می گرفتم و خودم رو بمباران می کردم با ورودی های مناسب، یا به قول اقا عرشیای عزیز در یکی از قسمت های گفت و گو با دوستان اگر باور می کردم واقعا من خالقم، مینشستم می ساختم هرچیزی که دوست داشتمو..
ولی خب این قسمت ماجرا برای من هنوز کار داره تا باورش کنم..
من این قسمت گفت و گو با دوستان رو تقریبا دو، سه ماه پیش گوش کردم و دوباره از طریق کامنت سعیده عزیز شهریاری بهش برخوردم
یادمه اون موقع زیاد روی باور های احساس لیاقت و ارزشمندیم کار می کردم و هدایتم به این فایل هم از طریق همون باور ها و در مدار لیاقت بیشتر قرار گرفتن بود.
دوباره که بهش گوش دادم فهمیدم من خیلی از چیز ها رو یادم رفته، مثل تفاوت ادم ها باهم، مثل اینکه لیاقت ما نباید به داشتن و کسب کردن چیزی وابسته باشه، مثل اینکه هیچ کس کامل نیست، همراه اول.. (خخخ)، مثل اینکه باید خودت رو دوست داشته باشی بدون شرط، مثل اینکه دنبال اثبات لیاقتت نباشی چون تو ثابت شده ای…
من دوباره این باور ها برام یاداوری شد
یادم اومد هیچکس توی زندگیه من تاثیر نداره از پدر و مادرم گرفته تا همسایمون..
یادم اومد منم توی زندگی هیچ کس تاثیر ندارم و نمی تونم حتی کمکی به کسی بکنم..
یادم اومد درسته خدا توی قران میگه و بالوالدین احسانا اما این دلیل نمیشه که تو ناراحتی و شادی تو گره بزنی به غم و شادی پدر و مادرت، چون هرکسی نتیجه باورهاشو می بینه، چون این جهان هیچ اشتباهی نمی کنه، چون تو مسول زندگیه بقیه نیستی، چون تو خالق زندگیه خودت هستی
استاد یه چیزی بگم، حرفات بدجوری روی من تاثیر داره، من شاید بابام نصیحتم کنه ها اما وقتی شما میگی واقعا بهش عمل می کنم اما اون میگه نه
می دونی استاد من شدم بچه ناخلف خانواده
از نظر اونا من به هیچ جایی نمی رسم چون پدر و مادرم از من راضی نیستن
استاد تاریکی رو دیدی، من جایی ام مرز بین تاریکی و روشنایی، میام توی روشنایی ولی باز دوباره بر می گردم توی تاریکی
اومدم بگم تسلیم نشدم، ولی سعی می کنم تسلیم بشم، اومدم بگم به الله قسم که من به هر خیری که از جانب اون برسه فقریم، اومدم بگم بابا من حتی نمی تونم رو خودم حساب کنم، بعد انتظار بیرون کشیدن خودم رو از این منجلاب دارم، اومدم بگم من نمی تونم، من نمی کشم، خودش باید برام یه کاری بکنه
خداجون، خدای خوب و مهربون و وهاب و بخشایشگر و رزاق و ثروتمند و آفریننده من، من کوثر به هر خیری که از جانب تو به من می رسه فقیرم
اره من روی خودم حساب کردم و حالا این شدم، به قول اقا ابراهیم تو که خدایی، تو که میگی من فلانم و فلانم تو برام درستش کن، من ضعیفم، من جنبه هیچ کدوم از امتحاناتتو ندارم، من ابراهیمت نیستم، من مثل ابراهیمت اونقدر قوی نیستم، ایمان من رو هم مثل ایمان ابراهیمت کن
بها می خواد، بگو چی بپردازم، من باید برای رسیدن به تو بها بپردازم
از چی بگذرم، لذت های زود گذر؟
از چی بگذرم، ادم های منفی؟
از چی بگذرم، پدر و مادرم؟
از چی بگذرم…؟
اتصال قطع شده استاد سعی کردم کامنتمو ادامه بدم اما نشد
امیداورم تا همینجا خوب باشه و یه کمکی به کوثر اینده بکنه
در پناه رب العالمین شاد، ثروتمند، سلامتو سعادتمند در دنیاو در اخرت باشید
خدانگهدار
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چقدر این فایل ارزشمند بود و چقدر جالب بود که این خانوم قبل از دوره احساس لیاقت تا این حد نسبت به احساس ارزشمندی اگاهی داشت که تحسین برانگیز بود
این صحبتها در مورد عدالت جالب بود
عدالت نه به معنی مساوی بودن، بلکه به معنی لیاقت افراده
چقدر منطقی … یکی که روی فرکانس هاش کنترل داره و باور داره که میشه و خدا بهش میده نعمت ها رو، قطعا با اونی که نه خودشو باور داره و نه فراوانی و بخشش خدا رو یکی نیستن
دقیقا همون مثال شما که جهان مثل یک سلف سرویسه که نعمت ها برای همه ما به یک اندازه تعبیه شده … اما یه نفر میره نون و پنیر برمیداره یکی میره سراغ انواع و اقسام گوشت و یکی هم دست خالی و گرسنه میمونه .. پس مشکل از جهان و نعمت ها نیس بستگی داره به ظرف باورهای افراد
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام عزیزم
شمادوره سلامت استاد عباس منش رو دارین
منم میخوام بخرمش
ممنون میشم منو راهنمایی کنید
کسی که چربی کبد و اینا داره، چطور ازین دوره استفاده میکنه؟
اخه توش میگن روغن حیوانی و روغن قلم و اینا استفاده میکنن
خب کسی که چربی کبد داره و با روغن حیوانی، روغن قلم، کوبیده، خامه و…. حالش بد میشه چکار باید بکنه؟
ز اولش ازینا استفاذه میکنه؟
یا شروعش برای این افراد بطور خاصی هست و وقتی ب مقداری سلامتی رسید و چربی کبد خوب شد یا کمتر. شد، میاد ازین چربیا و…. استفاده میکنه؟
اینم لطفا بگین
ممکنه بدن کسی به بعضی چیزایی که تو این دوره گفته میشه حساس باشه؟
مثلا من نمک صورتی استفاده کردم ولی بهم نساخت.
و سوال دوم
تو کامنتا دیدم که استاد میگن ویتامین بخورین
ایا برند خاصی هم معرفی شده؟
یا بچه ها اکثرا از چی استفاده میکنن؟
تا دوره رو بخرم، ویتامین رو مصرف کنم.
سلام دوست عزیز
نه اسمی از برند ویتامینها برده نمیشه
اتفاقا این دوره برای افرادی مثل شماس که بخاطر تغذیه اشتباه این وضعیت براشون پیش اومده
اون روغن ها عالیه برای هر فردی، اما حتما حتما حتما باید فعالیت ورزشی داشته باشی، بصورت پیاده روی روزانه و ورزش
نهایت میتونی از روغن زیتون اصل استفاده کنی ولی بازم در هر صورت فعالیت باید باشه
سلام عزیزم
ممنون از راهنمایی قشنگت
ممنون میشم بازم راهنمایییم کنی
تواین سبک تغذیه ، مواد غذایی خیلی محدود شده
من واقعا میمونم چه غذایی بپزم
میشه لیست غذاهایی که خودتون درست میکنید رو بهم بگید؟
برم سرچ بزنم طرز تهیهش رو یاد بگیرم.
من قبل از دوره سلامتی هم غذا زیاد بلد نیودم بپزم. الان بدتر شده
ممنون از لطفت
سلام دوست عزیز
بله محدوده
توی یکی از جلسات در قسمت دانلود عکسی گذاشته شده از لیست مواد غذایی مجاز
من کلا استیک یا مرغ گریل شده میخورم گاهی هم نیمرو و خیلی بندرت کوکو سبزی
کلا همینا رو دوست دارم و چیز دیگه ای نمیخورم
آجیل هم میخورم ، سالاد هم میخورم، گاهی هم اب قلم
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
روز185
گفت و گو با دوستان
احساس لیاقت بی قید و شرط
سوره اعلی
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى ﴿1﴾نام پروردگار والاى خود را به پاکى بستاى (1)
الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى ﴿2﴾همان که آفرید و هماهنگى بخشید (2)
وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى ﴿3﴾و آنکه اندازه گیرى کرد و راه نمود (3)
وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى ﴿4﴾و آنکه چمنزار را برآورد (4)
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى ﴿5﴾و پس [از چندى] آن را خاشاکى تیره گون گردانید (5)
سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَى ﴿6﴾ما بزودى [آیات خود را به وسیله سروش غیبى] بر تو خواهیم خواند تا فراموش نکنى (6)
إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا یَخْفَى ﴿7﴾جز آنچه خدا خواهد که او آشکار و آنچه را که نهان است مى داند (7)
وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى ﴿8﴾و براى تو آسانترین [راه] را فراهم مى گردانیم (8)
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرَى ﴿9﴾پس پند ده اگر پند سود بخشد (9)
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشَى ﴿10﴾آن کس که ترسد بزودى عبرت گیرد (10)
وَیَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿11﴾و نگونبخت خود را از آن دور مى دارد (11)
الَّذِی یَصْلَى النَّارَ الْکُبْرَى ﴿12﴾همان کس که در آتشى بزرگ در آید (12)
ثُمَّ لَا یَمُوتُ فِیهَا وَلَا یَحْیَى ﴿13﴾آنگاه نه در آن مى میرد و نه زندگانى مى یابد (13)
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى ﴿14﴾رستگار آن کس که خود را پاک گردانید (14)
وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى ﴿15﴾و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز گزارد (15)
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا ﴿16﴾لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مى گزینید (16)
وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ وَأَبْقَى ﴿17﴾با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است (17)
إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ﴿18﴾قطعا در صحیفه هاى گذشته این [معنى] هست (18)
صُحُفِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى ﴿19﴾صحیفه هاى ابراهیم و موسى (19)
استاد جانم فدای این همه سخاوت خدا برم که دستمو گذاشتم تو دست خودش
هدایتم کرد به بهترین دستانش
چون درونم میخواست و دنبال چراهای زیادی بودم قشنگ مستقیم هدایتم کرد
خدایا شکرت
بخدا که هر لحظه سجده کنان باشم بازم کمه
چندین و چند بار از دیروز دارم فایل رو گوش میدم و شاید بالای بیست صفحه پر کرده ام و اگه بازم بخوام ادامه بدم و درونم رو موشکافی کنم و هرچیزی در درونم هست رو برای همین یت فایل بریزم رو دفتر بازم بینهایت وجود داره ناگفتههای درونم هر چقدر بیشتر مینویسم که همه از لطف خداست بازم انگار من جا میمونم که اینقدر با سرعت بالایی کلمات گفته میشود و
گاهی وقتها فراموش میکنم و استپ میکنم ازش میپرسم یه چیزی بهم گفتی یادم رفت دوباره برام تکرارش کن تا بنویسم تا بتونم به درونم راه یابم به خودشناسی برسم
برای بیشتر صحبت های نگار جان و شما استاد عزیزم بارها گوش دادم و نوشتم و تحسین کردم با تمام وجودم شما عزیزان جان را
بخودم میگم وقتی این عزیزان توانستند قطعا با ابن الگوهای عالی منم میتونم
میتونم پامو جای پای این عزیزان بزارم
ردپاهارو دنبال کنم
بیستر درک کنم این عزیزان چه مسیری رو رفته اند
چطور توانستند با شرایطی که بوده اند با خودشون به صلح برسندو خودشون رو بشناسند و روی نقاط قوت شون تمرکز کرده اند
البته که روی نقاط ضعشون هم کار کرده اند
در مسیر چالش هایی هم بوده ولی با ایمان و توکل و اعتماد بخدا ادامه داده اند
تقوا داشته اند
کنترل ذهن بیشتری در مسیر تضاد ها و چالش ها داشته اند .
شده که خسته شده اندو کم آورده اند ولی خودشون رو متوقف نکرده اند
دنبال اثبات کردن خودشون هم به بقیه نبوده اند
پس من باید الگوهای مسیر توحیدی را سرلوحه زندگی ام کنم
وقتی میگم باید پا جای پای این الگوها بزارم باید اول خودمو بشناسم چون همه ما بی قید و شرط ارزشمندیم بدون هیچ دستاوردی
بعد اینکه هر کدام از ما توانایی های منحصر به فرد خودش را دارد
پس من باید در کاری که علاقه و اشتیاق من در آن است را درونن پیدا کنم
و تسلیم خداوند باشم در هر لحظه بر احساس خوب در مسیر باورهای درست و هم جهت با آن خواسته و علاقه ام باشم
ذهنم را در هر چالش و تضادی کنترل کنم
خودم را لایق نعمت و ثروت بدانم
ذهنم را آماده دریافت نعمتها کنم
استاد گفتن که ثروت یک موضوع ذهنی است
من امروز درکش کردم که باید ذعنم را آماده دریافت نعمتها کنم یعنی خودم را برای نعمتها و ثروتهاو فراوانی های جهان لایق بدانم
من اگر ماهی گیری را دوست دارم و میخواهم ماهی های بیشتری را صید کنم پس باید تور بزرگتری داشته باشم
وقتی شرایط همه جوره خوبه که بی معرفتیه بخوام گله و شکایت و ناسپاسی کنم
در شرایط سخته که باید بتونم ذهنم را کنترل کنم و تقوا پیشه کنم
باید هر بار بپرسم چطور از این راحتر و آسانتر و لذت بخش تر و ساده تر
باید ساعت کاری کمتر و بازدهی بیشتری را داشته باشم
خدایا شکرت
برای هدایتم به کارهای هنری
من وقتی در حال انجام دادن کارهای دستی هنری هستم واقعا ازشون لذت میبرم و گذر زمان رو متوجه نمیشم
ولی باورهای در مورد ثروت و کسب درآمد ایراد داره
باید مقاومت هام رو کمتر کنم
تا ذهنم خالی شود و آماده دریافت الهامات الهی شوم
خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن تکاملم را بدرستی طی کنم و از الگوهای عالی که در مسیرم قرار داده ای هر بار انرژی بگیرم و حرکت کنم به نور و ایمان و اعتماد و توکل برخدا
من امروز نشستم و سنکهامو با خودم واکندم
که ببینم چه چیزی در درونم هست
اومدم تو دفترم نوشتم که میخواهم بهبود شخصیتم را بهتر کنم از اونجایی که با آموزش های استاد امسالم رو سال بهبود شخصیتم گذاشتم
در هر لحظه لذت ببرم و این هم روند تکاملی دارد
اومدم نوشتم در ثروت و دریافت نعمت های خداوند باید احساس لیاقتم را بیشتر کنم چون جریان نعمت و ثروت همواره در حال بارس هست پس باید لایق شوم و با عدالتی که جهان اطرافم برایم تعریف کرده
کناره گیری کنم چون من و همه انسانها به اندازه لیاقتشون نعمت و ثروت کسب میکنند
پس بدون احساس گناه و عذاب وجدان پذیرای نعمت ها و ثروت های خداوند که به صورت طبیعی وارد زندگی ام میشود باشم
استاد چه همزمانی داشتم این روزها دارم درکنار دوره مقدس 12قدم به فایل های دوره بینظییییر احساس لیاقت هم دوباره گوش میدم که در جلسه یازدهم و جلسه تکمیلی درباره توانایی ها و تمرکز گذاشتن روی نقاط قوت توضیح کامل میدین و راهکارهای عالی رو آموزش میدم
من هم با حرف های نگار جان یه زنگی از درونم با صدای بلند تری بصدا در اومد که بااینکه با گوش دادن فایل ها تصمیم گرفته بودم باز تمرین آگهی تبلیغاتی خودم را انجام بدهم
ولی اینبار صدا قوی تر بود و به امید خدا که دوباره با قدرت انجامش بدم اینبار آگاهانه تر و با احساس ارزشمندی بیشتر هم برای خودم و هم دیگران برم تو دل ترسهام
منم انگار یه جورایی دارم میفهمم که خودمو همینجوری که هستم دوست ندارم
ارزشمندیم رو وصل کردم به عوامل بیرونی
هر بار فکر میکنم درست شده ولی از یه جایی دوباره سرباز میکنه
واقعا شما میگین احساس لیاقت و ارزشمندی انتهایی ندارد کاملا درسته و من هر بار با کمالگرایی مواجه میشم که ن من اینطور نیستم و همش میخوام فرار کنم
بقول استاد اشغال ها رو بزنم زیر مبل
ولی دیگه با خودم که نمیتونم دروغ بگم.
مثلاً من تو زمینه روابط همش فکر میکنم باید شاخ غول بشکنم
کارهایی که انجام میدم توانایی های که دارم رو اصلا ارزشمند انگار نمیدونم
بعد با خودم میگم اینا که فایده ای نداره
انگار همش دنبال راضی کردن همسر و بچه هام هستم
گاهی وقتها هم که کم میارم عصبانی میشم
و بخودم میگم مثلاً تو داری رو خودت کار میکنی
پس این همه کار کردن اینه نتایج
تو که میگی تغییر کردم پس کو با کوچکترین مسئله بهم میریزی
وقتی میام با خودم حرف میزنم خیلی آروم میشم و میگم مهم نیست برای چی الان احساس خوب نداری تو داری دستتو میکنی تو آتیش
دستت میسوزه
و سریع به مسیر درست الهی بر میگردم و سجده شکر میکنم و از خدا طلب بخشش میکنم و آرامتر میشوم.
باید مقاومت ها رو کمتر کنم
هر جایی سختی هست ایراد در وجود من است
عوامل بیرونی آینه ای از درون من هستند
عوامل بیرونی مسیری هستند که من انتخاب کرده ام که من با وجود این مسیر میتونم به توحید و خودشناسی و خداشناسی برسم
پس باید سعی کنم خودم را در هر شرایطی بتونم کنترل کنم خودم را با همین چیزی که هستم دوست داشته باشم و دیگران را هم با هر خصوصیاتی که هستند دوست داشته باشم
اگر با هم هم فرکانس باشیم که از با هم بودنمان لذت میبریم و اگر هم هم فرکانس نباشیم جهان ما رو از هم جدا میکند
به هر چیزی توجه کنم از همان جنس بیشتر وارد زندگی ام میشود
پس من خالق صد در صدی تمامی اتفاقات زندگی ام هستم با افکار تکرار شونده و باورها و فرکانس هایم به جهان هستی دستور میدهم که چه چیزی میخواهم
با احساس درونم فرکانسم را ارسال میکنم
با چه احساسی دارم فرکانس میفرستم
تو کتاب راز بود فکر کنم چندسال پیش خوندم
که به جمله داشت هر بار از خودتون بپرسید چه احساسی داری الان
داری به چه چیزی فکر میکنی
در طول روز بارها از خودتون بپرسید الان چه احساسی داری
به چه چیزی داری فکر می کنی
تا آگاه بشیم بر افکار و احساسات درونی مان
خدایا شکرت
من ارزشمندم بی قید و شرط بدود هیچ دستاوردی من ارزشمندم
خداوند در درون من توانایی های منحصر به فرد قرار داده
و در درون دیگران هم تک تک توانایی های منحصر به فرد قرار داده
پس هم برای خودم ارزش قائل باشم و هم برای دیگران
مقایسه نکنم
خودخوری و سرزنش و احساس گناه و عذاب وجدان و قضاوت نکنم
خودم را با همین ویژگی های شخصیتی دوست بدارم و طبیعتاً دیگران را
و الان تمرینی که برای خودم در نظر گرفتم برای بهبود شخصیتم
روی روابطم و ثروت کار کنم
تا هدایت شوم به مسیرهای درست و توحید ی
هربار بهبود را بنویسم تکاملم را طی کنم
با هر بهبود کوچکی خودم را تحسین کنم
هر لحظه تسلیم خداوند باشم و تمام اموراتم را به دستان قدرتمند خدا بسپارم
هر بهبودی کریدیتشو بخدا بدم
سپاسگزار داشته های الآنم باشم
هدف بزرگم را به هدفهای کوچک تقسیم کنم
صبور تر باشم
آرامتر باشم
الا بذکر الله تطمئن القلوب
دفترم مثله همیشه جلوی دستم باشد و هر موفقیت کوچکی را دران زمینه مورد نظر بنویسم
تا هر بار قانون را بخودم تکرار کنم
خدا یا شکرت با هر دریافت ایده و نعمت و الهامات الهی قدم بردارم و ایمانم را قوی تر کنم و شجاعت در عمل کردن داشته باشم
بخدا الهام شاخ غول شکستن نمیخواد
کوه جابجا کردن نمیخواد انجام بدی
همینکه روی نقاط قوت خودت تمرکز کنی و با خودت در صلح باشی و عاشق خودت باشی و درونت را هر بار پاکتر کنی
چون تو تکه ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستی تو انسان بینظییییر ی هستی تو اشرف مخلوقات خداوند هستی
تو یونیک هستی
از تو فقط یه دونه وجود دارد
لذت ببر از زندگی
زیبایی ها ی خودت و عزیزانم را ببین و تحسینشون کن
هر کسی هر جوری که هست بپذیر
اول خودت بعد دیگران
به نکات مثبت خودت و جهان اطرافت توجه کن و با کلام تحسین کن تا به احساس بهتر برسی
استاد وقتی از رک بودن افراد گفتی
دیدم که پدر شوهرم دقیقا این خصوصیت رپ داره و کاملا رک و پوست کنده حرفشو میزنه و انصافا چقدر در بین مردم محبوبیت داره
چون خودش با این ویژگیش اوکیه
خودش هم بارها تو جمعهای زیاد گفته من بدون رودربایستی حرفم رو میزنم و انصافا افراد هم قبولش دارن و هم پذیرفتنش و دوستش دارند با همین ویژگی
چقدر این مثال منو بخودم آورد
با هر ویژگی که دارم خودم اول بپذیرم و با خودم دوست و رفیق باشم
اونوقت جهان اطراف من با فرکانس من اینو میفهمه که من با خودم اوکی هستم و در مداری قرار میگیرم که افراد هم فرکانس با خودم وجود دارد.
خدا یا شکرت
من اومدم خودم رو وجهان خدا را تجربه کنم
من نمیتونم کسی را راضی نگه دارم
من باید با ویژگی های انسانی که ذاتا در وجودم هست جهان را گسترش دهم و رشد کنم
من هدیه های عالی خداوند در درونم قرار داده
راستگو بودن و درستکار و امانتدار و راز نگه دارو قابل اعتماد و با درک و شعور و مهربونم و فهمیده و پاکدامن و ساده و آسان و زیبا و راحت طلب و یکی بودن با خدا در وجودم قرار داده
پس باید روی این نقاط قوتم تمرکز کنم تا لاجرم خداوند مرا به مدارهای بالاتر و برتر و توحید ی تر هدایت کند
خدایا شکرت
پس باید بتوانم عمل کنم به آنچه که میگویم
تا نتایج من صحبت کنند.
خدایا من تسلیمم هیچی نمیدووووونم خودت کمکم کن بهم بگو هر لحظه چطور از این بهتر و زیباتر و آسانتر و لذت بخش تر برایم رقم بخورد
در لحظه زندگی کردن شرط انسان بودنم است
خدایا آدمم هر لحظه بیادت زندگی کنم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
ممنون استاد مهربان هستم که با قرار دادن این فایل ها در سایت برای ما الگوهایی را قرار می دهند که من با دیدن این موفقیت ها می توانم به بهترین دستاورد ها برسم
احساس لیاقت یکی از مهترین دوره هایی بود که من در آن شرکت کردم و واقعا این دوره نقطه عطفی در زندگی من بود
برای من خیلی درس داشت
قدم اول خودم را شناختم و به ارزش رسیدم که من خودم به تنهایی و به خودی خود لایق و شایسته هستم
من به این حال رسیدم که خودم را بی هیچ دلیلی دوست داشته باشم
احساس گناه در من واقعا از بین رفت
واقعا احساس آرامش همیشگی در من شکل گرفت
اکنون هر زمان که اشتباهی می کنم خیلی راحت اشتباه خودم را قبول می کنم و به راحتی و آسانی می توانم سریع خودم را رفع و رجوع کنم
همیشه به این درک رسیده ام که من خودم برای خودم کافی هستم
هیچ لزوم ندارد که من در همه چیز و همه کار خوب خوب باشم
بلکه می توانم در همان شاخه و همان رسته ای که خوب و عالی و موفق هستم ادامه بدهم و همان راه را بروم و در آن بی شک به موفقیت خواهم رسید
سپاس از استاد عزیز
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیز
استاد جان من دقیقا همین مشکل رو هم با خودم داشتم هم با اطرافیانم به خصوص ادم های جدید،
اینکه ادم ها متفاوتن،من با هر انچه هستم لاید خودمو بپذیرم و مردم رو همونجور که هستن باید دوست داشته باشم همیشه میگفتم اون جدی هست بد اخلاق ،نمیخوام باهاش باشم ،یا مثلا خودم،بارها به خودم گیر میدادم بازم دست پا چلفتی بودی،یا مثلا بازم موقع حساس پرخاشگر شدم،یا بازم زود اعتماد کردم،بازم خودمو سر پایین قرار دادم،بازم غرور خودمو حفظ نکردم،یا مثلا چرا فلانی اینقدر فهش میده اصلا درست نیست،در صورتی که صدتا ادم ازش خوشش میاد،
واقعا من به این فایل نیاز داشتم که من با هر انچه هشتم ارزشمندم،واقعا ادم شریفی هستم راستگو هستم،ترس ندارم راستشو بگم یا امانت دارم یا انصاف دارم خلاق هستم با شعور با ادب هستم و حالا اینکه زود اعصبانی میشم،هر چی هست با همه اینا خودمو دوست داشته باشم اینقدر به خودم غر نزنم یقه خودمو نگیرم،
الان با همه این اخلاق های بدم کلی دوست دارم که،همسرم که باهام خوبه مشکلی نداریم،یا اطرافیانم،چرا پس خودم با خودم قهرم بد حرف میزنم،
درس بزرگی گرفتم استاد مدت ها بود با خودم این جدال رو داشتم و خدارو شکر الان یه کوچولو احساس لیاقت در خودم کسب شد،و همین الان سیو کردم که بازم گوشش کنم
در مورد ثروت اینکه من حقمه پولدار بشم ربطی نداره به میزان عدل که همین سهم من بچده و هست،نه این چه حرفیه من لایق پول در اوردن بیشتر به کمک خداوند،حقمه میتونم بیشتر بخوام،به قول دوستمون غذا که خست ظرف بزرگتری پر میکنم یا زیاد بخوام چرا کم بخوام وقتی هست
میزان پولدر اوردن ربطی نداره به ساعات کاری،اینو استاد کلی مثال برامون زدی که چه افرادی 40سال کار کردن مثلا به عدد 800میلیارد رسیدن اکا از اون طرف میبینی یک پسر 24ساله 10برابر اون رقم رو فقط ارزش سایتش هست به جز درامد های که کسب کرده
اما در مورد خودمون گفتید که راه شروعش اینکه کنکاش کنیم ببینم چکار میتونیم بکنیم که از این راحت بشه پول ساخت با ساعت زمانی کمتر یکی از راه هاش همین اینترنت هست،یا بگردم چکار کنم
یه ایده امد به ذهنم همین الان تو کارم من هر روز خمیر درست میکنم،الان به ذهنم رسید که بیام میزان معیارمو بیشتر کنم که یک روز در میون خمیر بندازم،این خودش ثروت هست،یا همین کار رو یاد شاگردی بدم ،همین پول رو بسازه برام اما خودم نباشم،وقتم ازاد بشه برای ایده راحت نر پول در اوردن، شاید الان ایدشو نداشته باشم اما وقتی از احاظ فیزیکی و ذهنی آزاد بشم مسلما ایده شم میاد
به نام خداوند یکتا
سلام
خدایا سپاسگزارتم که همیشه و هر زمان من رو به سمت خودت هدایت میکنی
اشتباهاتم رو موهبت میکنی
بهم میگی از هر کی هر چی دریافت میکنی از خودم داری دریافت میکنی پس همیشه کنار خودم باش سپاسگزار خودم باش همه چی بهت میدم.چقدر این فایل برام نشانه بود چقدر اگاه تر شدم این فایل رو سیو داشتم اما انگار اولین بار بود میشنیدم انگار تازه رو سایت قرار گرفته بود کاملا برام جدید بود و لازم.
تا قبل از اشنایی با قوانین و تا همین شاید 7 .8 ماه گذشته ارزشمند بودن برای من با آدم خوب بودن هم معنی بود.از بچگی این باور در من از محیط و از خانواده مونده بود که باید ادم خوبه باشی. ادم خوبه یعنی یکی یه چیزی بهت میده کلس ازش تشکر کنی.یعنی محبت دیگران رو جبران کنی.یعنی پذیرای مهمان باشی.یعنی از خودت بزاری از وقتت وگرنه خودخواهی.عادت کرده بودم به حرفای مردم که میگفتند دخترای فلانی(پدرم)آفتاب مهتاب نمیبینن پس بهترین دخترای دنیان .چقدر تو ذهمنون ارزشمند بودن رو گره زدیم به ادم خوب بودن و معیار های دیگران از ادم خوب بودن .مدتیه خیلی جدیتر دارم خودم رو شناسایی میکنم که کدوم رفتارم از کجا نشات میگیره چجوری برطرف بشه چه رفتاری رو حفظ کنم چه باوری رو حفظ کنم کدوم رو بمباران کنم.من رو همه به مهربونی بیش از اندازه میشناسن دوستان چه اقوام چه روابط کاری .کلا دوستانم که زهرای مهربون صدام میزنن .نمیدونم چرا حتی وقتی قوانین رو نمیدونستم وقتی یکی میگفت زهرای مهربون یا تو چقدر مهربونی ته دلم ناراحت میشدم.انگار قلبم میدونست یه چیزایی رو اما هنوز تو مدارش نبودم.تو روابط کاریم بیش از اونچه که باید از خودم. سلامتیم. زمان و انرژی و ارزشمندیم مایه میزاشتم .خودم رو سرزنش نمیکنم چون خدا خودش داره هدایتم میکنه حمایتم میکنه که هر بار تغییرات جدیتری رو در خودم ایجاددکنم.مهربونی خیلی هم خصلت زیبا و پسندیده ای هست و انرژی خوبی داره اما در حد تعادل.چقدر هدیه های بی مناسبت و الکی به همه میدادم.چقدر مهمون دوست بودم .خیلی دارم رو این موارد تلاش میکنم یعنی دیگه خیلی کارا رو نکنم.الان چند ساله کلی مهمونهایی که قلبا احساس خوبی بهشون نداشتم اما انقدر خانواده محبت میکردن منم جز همون خانواده و همون محبتها دیگه سالی یک بار هم نمیان به لطف خدا.دیگه حواسم بیشتر هست که چرا هدیه بدم چرا ندم.یادمه سارای عزیز دوست بی نظیرم سالها پیش قبل از اشناییم با قوانین تو یه جشنواره کشوری ازم به عنوان مربی دعوت کردن باهاشون همکاری کنم میرفتم تو مدارس و هنرستانها ورکشاپ برگزار میکردم با مجموعه اونها که تعاونی هنرمندان جوان بود تو همون ورکشاپ ها چند تا هنرستان بهم پیشنهاد چند تا پروژه دادن و به غیر از قرارداد سارا اینا چند تا قرارداد دیگه با هنرستانها هم بستم و تو چند هفته کلی پول خدا بهم رزق داد انقدر این عدم احساس لیاقت و ارزشمندی در درونم کم بود و به ادم خوبه بودن گره خورده بود که وقتی پولها به حسابم واریز شد سریع رفتم یه وسیله گرون قیمت برای ساراجان خریدم .سارا دختر بسیار بسیار توحیدی بود خیلی عجیب قوانین رو عمل میکرد البته من اون موقه اصلا قوانین رو نمیدونستم و هنوز به گوشمم نخورده بود اما رفتارهای سارای عزیز رو الان وقتی فکر میکنم انگار این دختر قانون رواز بر بوده و عمل میکرد.چقدر ناراحت شده بود از اون هدیه حتی دعوام کرد اما من احساس خوبی داشتم چون فکر میکردم این کار و این همه برکت از ساراست باید جبران کنم وگرنه انسان بدی میشم و خودخواه.حتی دیروز تو یک مساله ای متوجه شدم این رو با اینکه واقعا خیلی روش کار کردم بهتر بشم هنوز هست تو وجودم هنوز از انسانها خیلی تشکر میکنم که این خودش یه جور شرکه.استادم که همیشه راهنماییم میکنند و حتی ویسهاشون راجب کارم حکم یه دوره رو برام داره خودشون گفتن نیازی نیست انقدر تشکر کنید گفتند من هر چی گفتم یا هر راهنمایی بوده یا هر موفقیتی تلاشتون بوده (از خدا البته)و من هم به خاطر حس معلم بودن در درونم گفتم چیزی رو که میدونستم اما من همیشه زیاد از حد تشکر میکردمو حتی یکبار حیلی رک گفتند نیازی به این همه تشکر نیست و تازه میفهمم هنوز باید خیلی کار کنم.خبه واقعیت هم هست خدا بود که به درخواستهای من و سوالاتم پاسخ میدادو بر زبان ایشون جاری میشد که من هدفمند پیش برم البته که باید از ایشون هم تشکر کرد اما نه انقدر که از اصل که خداست دور بشم. البته خدا رو بسیار شکر میکنم از اینکه فهمیدم و دارم در جهت بهبود خودم تلاش میکنم.از وقتی رو احساس لیاقتم در حد درکم از فایلهای دانلودی و کامنت های دوستان دارم کار میکنم نسبت به قبل خیلی بهتر شدم با خودم مهربان تر هستم و اشتاباهاتم رو به عنوان موهبت برای بهتر شدن میپذیرم.کمتر ذهنم دیگران رو قضاوت میکنه و کمتر نسبت به قبل درگیر درست و غلط بودن رفتارهاشون میشه .این همون چیزیه که کلید یک گشایش بزرگ هست برام.حتی خانواده من بعد از حدود 5 سال نمیدونن من دارم رو قوانین کار میکنم هیچی نمیدونن جز یه خواهرم که اون هم اتفاقی فهمید و خودش هم خیلی عالی داره با یه استاد دیگه کار میکنه.میخوام بگم سعی کردم قوانین رو جار نزنم و ارشاد نکنم دیگران رو اما ذهنم مدام داشت رفتارهای دیگران رو که ناظرش بود قضاوت میکرد همین یک نشتی بسیار بزرگ بود که با تمام توانم دادم روش کار میکنم و یه مقداری بهتر شدم .خدا رو شکر میکنم و بابت این فایل سپاسگزار خدا و استاد عزی و نگین جان هستم.
سلام به بهترین رول مادل جهان تو همه ی زمینه ها و خانم شایسته ی بینظیر و دوستان عزیزم
من تحسین میکنم نگار عزیز رو که انقدر مسلط، باصلابت،آرام با اعتمادبنفس و همچنین از نظر محتوا و آگاهی های بینظیری که بیان کردن.
استاد جان به چه موضوعات خوبی اشاره کردین.
استاد در مورد احساس لیاقت بی قید و شرط صحبت کردین، موضوع اصلیه دوره احساس لیاقت، چقدر این احساس لیاقت بی قید و شرط آدمو جسور میکنه، چقدر آرامش میده بهت.
من رو دوره ی احساس لیاقت و این باور کار میکردم، یه مدتی بودخونه بودم و بیرون و تو اجتماع نرفته بودم، چندهفته پیش رفتم یک مصاحبه خیلی مهم و اونجا خودم از رفتار خودم سوپرایز شدم،دیدم ک چقدر تغییر کردم
قبلا اگر بوذ در چنین مواقعی استرس میگرفت و حس کمبود و کم ارزشی و نگاه پایین ب بالا داشتم، ولی انقد ریلکس و آرام بودم و انقدر مسلط و صمیمانه برخورد کردم و یک نیم ساعت مسلط ب انگلیسی سوال جواب دادم و تازه منم چندتا سوال شخصی پرسیدم از طرف و طوری ک خواهرم ک با من بود تعجب کزد ک تو چ پررو شدی که تو چنین مصاحبه ی رسمی انقد صمیمی و ریلکس برخورد کردی و از کسی ک در جایگاه سوال کردن بود تو سوال شخصی پرسیدی.راستش اونجام داشتم تمرین میکردم و ب خودم گفتم این شخص ازت برتر نیست فقط متفاوتین و شروع کردن ب بروز دادن خودم، تازه فهمیدم اون کار کردن روی دوره ی احساس لیاقت یچیزایی رو تو ذهن من عوض کرده.
استاد مورد بعدی ک گفتین و چقد اجراش کمک میکنه ب ساختن این احساس لیاقت بی قید و شرط، اینه ک من بدونم این بازی دو طرفه ست.
همونطور ک من خودم رو بی قید و شرط ارزشمند میدونم، باید دیگران رو هم ب همین صورت بی قید و شرط ارزشمند بدونم
اینو ب خودم یادآوری میکنم که من بی قید و شرط ارزشمندم ولی در مورد دیگران ک میشه برچسب میزنم و قضاوت میکنم و ارزشمندی شون رو تو ذهنم بر اساس موفقیت مالی، چهره و چیزای دیگه شون میذارم
خب این تناقض هست،از طرفی ب خودم میگم،از طرفی تو ذهنم میگم فلانی بی ارزشه ب این دلیل یا با ارزشه ب اون دلیل
چه اتفاقی میفته واقعا تو ذهنم؟ ذهنم قبول میکنه ک من بی قید و شرط ارزشمندم. اگر هستم چرا دارم احساس ارزشمندی رو بر طبق این معیارات میسنجم؟
استاد سپاسگزارم که این نکته ی ارزشمند رو گفتین.
استاد این نکته ای ک گفتین ک خودتون رو نسنجین با یک لول خاصی که اگر ب اون رسیدین ارزشمندین.
این میشه همون مبحث مقایسه که گفتین تو جلسه ی اول، احساس لیاقت اگر بر این پایه استوار باشه واقعا یک چیز دست نیافتنی هست.
این دوست داشتن بی قید و شرط رو خیلی توش مشکل دارم، از بچگی کار خوب کردم پدر مادر گفتن دوست داریم،کار بد گفتن دوست نداریم ، من فکر میکردم خودم اینطور رفتار نمیکنم با خودم، ک تو دوره ی احساس لیاقت فهمیدم بله دقیقا همینطور رفتار میکنم. شاید جنس اتفاقات فرق کرده باشه و فقط اون صدای تشویق و سرزنش درونی شده ،در درون ذهن من،کسی از بیرون نمیگه دیگه،
برای این تازگی ها تا یادم بیاد،درست همون لحظه ی ک کار اشتباه میکنم، ب خودم بارها میگم ک درسته اینکاری ک کردی اشتباهه ولی من دقیقا همین لحظه دوست دارم و عاشقتم و بزای من تو بهترینی،، دوست داشتن من ربطی نداره ب اینکه تو چیکار کردی، و اون لحظه ی ک یک کار یا رفتار خیلی عالی داشتم رو ب یادم میارم و میگم ببین دوست داشتن من تو اون لحظه و این لخظه ک اشباه کردی یکی هست ها.
چقد هممون این رو تو روابط عاطفی مون ب طرف مقابل گفتیم، ک ببین من همه جوره دوست دارم ها،، ولی ب خودمون نگفتیم،همون بحث جلسه ی دوم احساس لیاقت.
استاد تازه دارم درک میکنم ک اینکه ریشه ی کاری ک میکنیم، رو نتیجه تاثیر داره،
فهمیدم ک من باید خودمو پذیرم برای اونچه ک هستم.
و من باید ضعفهایی ک منو اذیت میکنه،جلوی پیشرفت منو میگیره رو شناسایی کنم و برطرف کنم فقط ب این دلیل ک پیشرفت کنم،تجربه ی بهتری در این دنیا داشته باشم، نه بخاطر اینکه من اینا رو برطرف کنم تا ارزشمند بشم ،تا مورد تایید قرار بگیرم. من ارزشمند هستم و اینکار کردن ها برای تجربه ی بهتر من از جهان هست.
اگر ریشه ش ازشمند شدن باشه، میشه همون عروسک بقیه بودن، من اینطور رفتار میکنم تا شما خوشتون بیاد و من ب هر دلیلی نتونستم اونطور باشم،خودم این پیام رو میدم ک من مفید نیستم،ارزشمند نیستم.
استاد راست میگین سوای بحث درست یا غلط بودنش، چندسال پیش یک جمعی از دوستان داشتم و بین اونا یک دوستی داشتم که هر وقت نوبت این بود ک خونشون بریم. مستقیم میگفت ک نیاین من حوصله ندارم. و جالبه هیچکس هم ازش ناراحت نمیشد و تازه تو جمعا هی هم بهش زنگ و اصرار ک فلانی بیا، چون خودش واقعا راحت بود با رفتارش.
و استاد جان نکته ی بعدی ک گفتین ک واقعا منو نجات داد، چون از این ناحیه بارها شبطان ب من حمله کرده بود و احساس گناه و بی عرضگی داده بود، گفتین ک لازم نیست من با همه ارتباط خوبی داشته باشم، یکسری هام اصن شاید از من متنفر باشن.
تو ذهن من تعریف از روابط خوب و موفقیت این بود ک باید با همه رابطه ی خوبی داشته باشم و نمیدونستم آقا اصن این ممکن نیست، ممکن نیست ک همه ی آدما تاییدت کنن، تو اگر در یک خط فکری حرکت کنی و بهش وفادار باشی، خیلی طبیعیه ک یکسری ها موافقت نیستن.
من قبلا ک دوره عزت نفس رو میخاستم شروع کنم، فکر میکردم ک عزت نفسم میره بالا و این فرکانس رو ارسال میکنم و همه دیکه منو دوست دارن تاییدم میکنن، بعدا فهمیدم ن چنین داستانی نیست، همه قرار نیست موافق من باشن و منو تایید کنن، بلکه من عزت نفسم میره بالا و دیگه نیازی نمیبینم ب این تاییدها،، وچون کار کردم رو خودم جهان منو هم مدار میکنه با اون سری افراد ک منو دوست دارن و تایید میکنن،و ریشه ی این تایید و دوست داشتن از درون خودم میاد و از اون غربالی ک جهان لنجام داده و منو هم مدار کرده با آدمایی ک ارزشامون یکیه
من فکر میکردم اولین نشانه ی موفقیتم اینه ک رابطه م با همه اکی بشه، و با خواهر کوچکترم ک کلا 360 درجه با هم فرق داریم و ایشون در یک فضای فکری کاملا متفاوت با منه، من نمیتونستم رابطه ی خوبی برقرار کنم ، و کار میکرذم و حسم خوب و نتیجه ی تو بقیه موارد خوب میشد و نتیجه های خوب ولی شیطان میومد میگفت تو ب هیچی نرسیدی اگر واقعا موفق بودی رابطه ت با خواهرت خوب بود، و تو تو خونت هنوز مشکل داری. و این نجوا واقها منو ناامید میکرد
تا درکم بیشتز شد و گفتم موفقیت اصن ب معنای رابطه ی خوب داشتن با همه نیست، ما تو دوتا فضای فکری متفاوتیم ،معلومه نمیشه رابطه ی خوبی برقرار کرد. و مثال استاد رو زدم ک استاد وقتی با همسر سابقشون از لحاظ فکری جدا شدن، جهان از نظر فزیکی هم جدا کرد،حالا استاد میگفت اگر من موفق بوذم میتونستم رابطه مو حفظ کنم ، اینا همش از عدم درک درست قانون جهان میاد، خدا رو شکر اینو بهش رسبده بوذم و بازم شما اینجا یادآوری کردین و بازم مهر تاییدی شد.
و قسمت آخر ک گفتین بحث عدالت. وای این چقد پاشنه ی آشیل هست، چقدر تو جامعه بحث عدالت رو بد جا انداختن،
اینم یکی از مسایلی بود ک باهاش درگیر بودم، استاد این همون بحث احساس گناه تو دوره ی احساس لیاقت ک گفتین میشه، من رو خودم کار میکردم و سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت و احساس لیاقت، و خواهرم ک با همیم در یک فضای فکری دیگه و اتفاقات خوبی برای من میفتاد مثلا رفتارای بهتر پدر مادر با من، دریافت هدیه، و پول و اینا و خواهرم هیچکدوم اینا رو دریافت نمیکرد، من متوجه شدم ک من احساس عذاب وجدان و گناه میکنم و هی میخام نصف کنم همه چیروباایشون، بعد اومدم کار کردم،گفتم خب اینا نتیجه ی اون کار کردنات هست،اگر قراره باشه تویی ک کار میکنی و اونی ک کار نمیکنه نتیجه ی یکسان بگیرین،پس اینا مسخره بازیه؟؟ این عدالته؟؟؟
دیدم ن واقعا عدالت این نیست، عدالت دریافت جواب فرکانسهات هست
و این نوع نگرش خودش یک ترمز بزرگ هست ک نعمتای خدا رو دریافت نکنیم و داریم عدم لیاقتمون رو ب جهان اعلام میکنیم و تصمیم گرفتم دیگه اگر چیزی قراره بهش ببخشم از روی عشق و باور ب فراوانی باشه ن از اینکه احساس گناه و بی عدالتی کنی و ببخشی ک احساس گناهت از بین بره و حس کنی عدالت برقرار شده، ولی روی این باید کار کنم بیشتر ، اصن گفتم برای چند وقت برای اینکه این باور اشتباه از بین بره ،هر چی دستت اومد استفاده کن خودت فقط و شکر کن
استاد جان اونجایی ک گفتین حرف نزنین و بذارین نتایجتون حرف بزنه، اینو عمل کنم، باید کلا ساکت بشم،چون هر جایی بخام نصیحت کنم میبینم خودم چقد جای بهبود دارم و برم ب خودم برسم
استاد عزیزم بهترین ها رو براتون میخام با عشق
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
از وقتی توی این مسیر خودشناسی ،خداشناسی وجهان شناسی قرار گرفتم شکر الله، همیشه اون جمله ی شما توی گوشم زنگ میزنه که میگید مهمترین رابطه ی هر شخصی باید رابطه ی خودش و خداوند باشه!!!!
چقدر این جمله نیاز به تفکر داره واقعا…
یعنی چی که مهمترین رابطه ی من باید رابطه با خالقم باشه؟؟؟
اونکه دیده نمیشه، نمی تونه بیاد بشینه با من رو در رو حرف بزنه باهام معاشقه کنه قربون صدقه من بره ازم تعریف کنه باهام بیاد خرید و مسافرت و ….
اخه چطوری پس خدا می تونه بهترین رفیق من باشه که باید رابطم رو باهاش حفظ کنم وبرام مهم باشه؟؟؟؟.
اما وقتی میای توی این مسیر وبا این اگاهیهای ناب که اشنا میشی، وقتی متوجه میشی فقط وفقط متوجه میشی نه اینکه درکش کنی، که جهان چطور داره کار میکنه وقوانینش به چه صورت هست واینکه خالقت بر اساس چی جهانش رو بنا کرده وپیش میبره، تازه می تونی سرسوزن بشناسیش، اما به نظر من همون سر سوزن شناخت هم می تونه چشم دل آدم رو باز کنه…
به اینکه باور کنه خداوند فقط وفقط براش خیر وخوشی میخواد وتنها رفیق شفیق وبی کلکی هست که همیشه باهاشه، همیشه هواشو داره، دیدنی تر از هر دیدنی توی این دنیاست وقتی بتونی ببینیش در تک تک موجودات هستی وشنیدنی تر از هرصدایی هست که تا به عمرت تجربه شنیدنش رو داشتی….
اینو زمانی آدم متوجه میشه که یه جایی توی زندگیش از تمام آدمها ناامید میشه واز تکیه کردن به آدمها وضربه خوردنهای بی حد وحساب دیگه کم میاره…
بعد با خودش تنها میشه خداشو صدا میزنه دنبال دلیل اتفاقات بد زندگیش میگرده، شروع میکنه به گریه وزاری و ناله و شکایت…
بعد می بینه جواب نمیده باز صداش میزنه میگه کجایی چطوری ببینمت چطوری پیدات کنم پس کی به دادم میرسی؟
مگه نگفتی که هر کسی صدات کنه وازت در خواست کنه اجابت کننده ای پس چرا جواب در خواست های منو نمیدی؟
همه ی ما که اینجا هستیم تجربش کردیم بعد از یه جایی وقتی هنوز یه نور امیدی داشتیم از همونجا هدایت هاش رسیده ودستمون رو گرفته وآورده تو مسیر صراط مستقیم..
درست همونجایی که سرسوزن بهش اعتماد کردیم بهش ایمان اوردیم وباورش کردیم …
وقتی باهاش رفاقت کردی انقدر برات سنگ تموم میذاره که نگو ونپرس…
میاد میشه معشوقت، میشه غذای سر سفرت، میشه لباس توی تنت، میشه مال واموالت، میشه نام نیکت، میشه کسب وکارت، میشه زیبایی ظاهری وباطنیت و همه ی اینها رو جوری بهت میده که میدونی خودش داده، همه ی اینها خودشه…
حالا از کجا میفهمی از خودشه؟ کار خودشه؟
چون برات ارامش میاره اون کسی که اومده معشوقت شده، اونکه اومده همکار وهمسایه و رفیقت شده…
اون خوراک وپوشاک ومال واموال شهرت ونام نیک و کسب کارت ، مایه ی روشنی دل ودیده ات هست وبرای داشتن وبدست اوردنشون اذییت نشدی ، از اونجایی که زندگیت روون پیش میره، توی جاده ی صاف وزیبا و دیدنی..
برای همینه که مهمترین رابطه ی من باید رابطه ی خودم با خدام باشه…
هروقت رابطه ام رو باهاش سرسری گرفتم ازش دور شدم دوباره غم واندوه ودرد اومد سراغم تاریکی اومد سراغم ادمها دلمو شکستن، برکت از زندگیم رفت، همه چیز به سختی بدست اومد ویا اصلا نشد که به خواسته هام برسم وآب خوش از گلوم پایین نرفت..
چون در نبودش هیچ چیز خوبی وجود نداره، وهمه ی چیزهای خوب فقط در خودش واز خودش هست، که پایدار وهمیشگی هست..
کاش می تونستم مثل خودش که بهم اطمینان داده همیشه باهام هست و رهام نمیکنه، بهش اطمینان میدادم که ازش دور وجدا نمیشم…
اما متاسفانه گاهی انقدر درگیر دنیا میشم که قشنگ دوریش رو حس میکنم..
چون قشنگ شروع می کنم به خودم ظلم کردن…
استاد قشنگم، چقدر باید خدارو شاکر باشم که از طریق شما انقدر شیوا وشیرین ودلچسب خودش رو بهم شناسوند…
شاید خیلی ها فکر کنند شما دارید از بعد روانشناسی راه وروش درست زندگی کردن رو به افراد می اموزید اما من میگم تمام فایلهایی که با ما به اشتراک میذارید توحیدی هستند…
یعنی مستقیم یا غیرمستقیم مارو وصل مبدا می کنند…
مارو به خالقمون نزدیکتر میکنند، چون قشنگ میشه از جملات شما اینو درک کرد همه چیز خودشه وباید انقدر بهش نزدیک بشیم وانقدر دل بهش بدیم وانقدر شبیهش بشیم که بتونیم خوشبختی رو با تمام وجودمون حس کنیم…
چون داشتن اون سلامتی وتندرستی، ساختن یه رابطه ی عاطفی وعاشقانه ی عالی، ثروت و مال واموال، نام نیک و ارامش وشادی، همه وهمه فقط در بارگاه ملکوتی خودش و از درگاه خودش که منبع همه ی خیر وخوشی هاست به ما میرسه وهیچ راه میانبر دیگه ای برای خوشبخت وسعادتمند بودن وجود نداره…
ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم