گفتگو با دوستان 55 | احساس لیاقت بی قید و شرط - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

196 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    توکّلم به خدایی ست

    که به مصلحت اوست برگی اگر می ریزد

    هرچقدر آرام بی‌صدا در کنج یک دیوار

    سلام به استادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستانم در این محفل لبریز از عشق و معرفت خداوندمان

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت این لحظه ام که سرشار از انرژی مثبت،حال عالی و احساسی بی نظیر هستم که هرروز صبح به خودم تزریق می کنم با سلامی گرم محضر خداوندم وبا شروع حمد وستایش او بابت سلول به سلول داشته هایم واین فوق‌العاده اثربخش است ویتامینی قوی که با روح وروانم چه ها کرده ،خدایاشکرت.

    به لطف خداوند امروز هم ساعت چهار صبح بیداروبا مصطفی ،جاتون سبز رفتیم کنار دریای دلوار ،وااای تاریکی هوا،باریکی قرص قمر،آسمانی لبریز از نگین های زیبایش وجاده خلوت ومسیری عالی وخداوندی که چه زیبا هدایت می کند وقتی تمام وجودت را لبریز از او می کنی، انگار خوشبخت ترین انسان روی زمین هستی یک جور ساکن بودنش در قلب وذهنم وحسی که با خودت داری وزمزمه می کنی خدایا به تو عشق می ورزم تا شکوفه های معطر وزیبای عبودیتت در قلبم شکفته شوند ….

    خلاصه به سلامتی زیر سایه حمایت های بی دریغ خداوند رفتیم و دیدن دریا وبعد طلوع زیبا وجادویی خورشید با اون رنگ نارنجی زیبا الله اکبر،

    شناکردن واشک شوق جاری شدن از این همه شکوه وقدرتمندی خداوند که تکراری نمی شود هرگز…..

    وبعد خود را لایق بندگی چنین معبودی دیدن وبا تمام وجودت لمس کردن واین خود صلح درون است خودشناسی که آرام آرام کنار استادی که تمام عیار است و آموختن وهرروز با ایشان ادامه دادن وبعد بازتاب ارزشمندی خودت به دنیا وپاسخ دنیا به این ارزشمند بودنت وقتی تعهد داده وپای تعهداتت سعی می کنی بمانی وعمل کنی تا ارزش این مسیر خدایی و درک بهبودی که ثمره اش ابتدا حال واحساس عالیست را با تمام وجودت احساس کرده وبعد شاهد معجزات خداوند باشی که لاجرم می فرستد، هرآنچه تو درخواست می کنی وآنجاست که درصد ارزشمندیت معنا پیدا می کند ،درصد روی خود سرمایه گذاری کردنت ،از همه چیز وهمه کَس بریدن و یک تنهایی لذت بخش را تجربه کردن ودیگر فقط خداوند بشود دوست،رفیق ویارویاورت واقعا نه ترسی می ماند ونه غمی ،بلکه امیدوارانه وبا قدرت ایمان وتوکل چشم انداز جلو را دیدن وهرروز شخصیتی عالی تر ساختن وتمرکز فقط وفقط روی خودم وخودم ونوشتن هایی که چه زود ستاره هایش می درخشند وقلبت را نورانی می کنند وارزشمندیت را چندین برابر وعزت نفسی که حاصل آن می شود ،

    و بعد دنیا بسان سلف سرویسی برایم می شود که هر چقدر لیاقتم را نشان دهم وتغییراتم را ،نعمت ها را در یافت می کنم ،همه چیز در همه جا موجود است چون خداوند یکتایمان فراوانی هایش در تمام جهان وجود دارد کافیست در راه راستش گام برداشته ،باورهایم مثبت شود وحالم عالی تا کن فیکون کند به یکباره همه چیز را …..

    امروز صبح که مغازه با نام عشق، خداوند رزاق باز شد،مصطفی چون داشت حمام می کرد ،تلفنش زنگ خورد وبعد قطع شد و متوجه شد یکی از مشتریان محترم است وبه مشتری زنگ زد وبا اینکه مشتری مسافت طولانی رفته بود وجالبه ایشان سوپری شبانه روزی دارند واز غروب تا فردا صبح خودشان هستند اما با این وجودبا دوستش برگشتند وصبحانه سفارش دادند و نوش جان کرده ورفتند و

    خداوندی که عجیب روزی رسان بی حساب است واین به لطف خداوند، همان با کیفیت کار را ارائه دادن ولذت بردن از کارمان است که نتیجه های عالی دارد ، چون هم مشتری لذت می برد از تمیزی،آرامش مکان ،احترام،طعم ومزه عالی وبا کیفیت و……هم خودمان واین لذت دو طرفه نورعلی نور می شود ویکی از کلیدهای موفقیت مان است وصدردرصد اهمیت دانستن و عمل به رعایت قوانین الهی که از دیدگاه من رعایت همین نکات است ،

    حالا در هرچیزی رفتاری،کسب وکارو… که روزانه رعایت می شود ،بعد شاهدروند صعودی در رشدوپیشرفت مان وبعد زندگی مان که با توجه به تجربیات مان در این دوسال وعمل به رهنمودهای ناب استادمان ثابت شده و خداوند تضمین می کند…..

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فاطمه باصبر گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    سلام

    این فایل رو هنوزتموم‌ نشده دلم میخواست بنویسم

    ما آدم های هستیم با ویژگی های متفاوت فارغ از هیچ دستاوردی تکه ای از خداوند هستیم پس ارزشمندم پس زیباهستم پس لیاقت تجربه زندگی رودرهمه ابعاد دارم من کی هستم من چرا اومدم من یک تکه از خداوندم با ویژگی منحصر بفرد خودم خود خود خودم و برای این خودم ارزش قایلم وقتی اینو قبول کنم دیگه با خودم درصلح خواهم بود و وصل خواهم شد به منبع درونیم و به خدای درونم

    خدایا شوکرت هدایتم کردی به سمت راه درست

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    الیسا شهابی گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    سلام به همگی

    من بعد از مدت 3 ماه برگشتم چون به خودم قول داده بودم دیگه تا زمانی که به آموزه هام از فایلا عمل نکردم برنگردم به سایت و فایل دیگه ای رو گوش نکنم. یه جورایی خسته شده بودم ازینکه یه عالمه چیز یاد گرفتم ولی فقط در حد حرف باقی مونده و به هیچ کودوم عمل نکردم. هر چند که همون گوش دادن ها هم توی من بی تاثیر نبود و من رو توی خیلی چیزا تغییر داد. همون گوش دادن های خالی به فایل های استاد هم باعث یه سری عملای کوچیک ذهنی توی من شد. اما من نیاز به یه تغییرات بزرگ داشتم. نمی خوام فقط حرف بزنم و عمل نکنم.

    امروز یه حرکتی که زدم این بود که به خودم قول بدم از این به بعد برای بهبود خودم هر فایلی که گوش میدم راجبش بیام کامنت بنویسم و تا زمانی که چیزایی که از اون فایله یاد گرفتم ملکه ذهنم نشده و تبدیل به یه باور در من نشده به سراغ فایل بعدی نرم.

    چیزایی که به نظرم توی من نیاز به تغییر داره و از درون این فایل پیداشون کردم رو اول برای خودم بعد برای شما مینویسم تا هر روز خودم مرورشون کنم:

    + درآمدم هیچ ربطی به ساعت کاریم نداره، می تونم یه شغلی بسازم که بدون اینکه صبح تا شب کار کنم ثروت به سمت من بیاد و تایم ازاد داشته باشم.

    + تو فارق ازینکه چی بلدی و چه مهارت هایی داری ارزشمندی.

    + انسان ها فارق از اینکه چه مهارت هایی دارند ارزشمندند.

    + تو قرار نیست همیشه و همه جا تو هر کاری بهترین باشی، تو قراره فقط خودت باشی و بری دنبال چیزی که بهش علاقه مندی و توانایی انجامشو داری.

    + تو با بقیه متفاوتی، این تفاوت رو بپذیر و خودت رو دوست داشته باش.

    + قرار نیست باهمه رابطه قوی داشته باشی، ممکنه یه سریا اصلا از تو خوششون نیاد. که اصلا مهم نیست، تو نمی تونی همه رو راضی نگهداری.

    + آدمی شو که الگوی بقیه بشی

    آدمی که نتایجت گویای همه چیز باشن نه حرفات.

    + و اینکه اگر استاد تونسته منم خواهم توانست.

    قبلا این ترسو داشتم که نکنه کامنت بزارم و نوشته هام خوب نباشن و بقیه منو قضاوت کنن ولی الان دیگه این ترسو ندارم اتفاقا به نظرم خیلی هم زیبا می نویسم و همین نوشته هام خیلی به من کمک میکنن، اولش نمی دونم چی بنویسم ولی وقتی شروع میکنم میبینم چقدر حرف برای گفتن داشتم چه تجربه های خوبی که دوست دارم با دوستانم به اشتراک بزارم هست.

    ممنونم استاد عزیزم شما الگوی من هستین🫶

    از خدا می خوام که بتونم اول هر چیزی که راجب شغل موردعلاقم هست رو با جزئیات و چرایی یاد بگیرم و دوم بتونم از این شغل درآمد داشته باشم و یه روزی بیام راجب درآمدم و چقدر عاشق کارم هستم براتون بنویسم.

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    سید اصغر باغبان گفته:
    مدت عضویت: 2115 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    این فایل،فایل مرا به سمت نشانه ام هدایت کن بود از یکی از کامنتهای همین فایل یاد گرفتم فقط حرف نزنم و هر فایلی رو که گوش میکنم حداقل کاری که میکنم بیام کامنت بنویسم دیروز به محض گوش دادن این فایل رفتم تمرین اگهی تبلیغاتی رو انجام دادم که اولش خیلی سخت بود نفر اول که گفت وقت ندارم ولی رفتم سراغ نفرات بعدی و انجامش دادم و دیدم بابا اونایی که من سخت بود برم پیششون از نکات مثبت خودم بگم خودشون نمیتونستن حتی یه نکته مثبت از خودشون بگن و‌لی قبلش من خودم رو پایین تر میدیدم خوشحالم که این کار رو انجام دادم چون حس خوبی بهم داد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    به نام رب

    سلام بر مرد خدا

    من دوست داشتم از زندگی که دارم که دوستش ندارم به زندگی که دوستش دارم بروم و در اونجا باشم . همیشه یه حسی بهم میگفت که برای تو ، هم هست . خیلی دوست داشتم متفاوت از دیگران باشم و از وقتی وارد برنامه های استاد شدم واقعا همین هم شد البته قبلا هم می خواسستم ولی روشم ، روشی نادرست بود و جواب نمیگرفتم . مثلا امروز در مطب دکتر بودم و دیدم هیچ کسی از من نمی پرسه واسه ی چی اومدی دکتر البته ایم بگم که دکتر گیاهی رفته بودم که این باور از همون کنجکاوی و همش در زندگی دیگران بود که تموم شده خدا راشکر بعد دیدم یه خانمی به بغلیش می گفت من که میام دکتر همه ی بیماری هام خوب میشه و دیدم منم همین طوری هستم و هر موقع میام دکتر خوب می شوم و همچین که میرم بیرون دوباره درد هام شروع می شود و گفتم چقدر باورها ریشه دارن در ما .. چون این خانم باور شاین هسش که اومدم دکتر که بلده ته ذهنش خوب شده و وقتی میره بیرون یادش میره دوباره بیماری میاد سراغش ……. من خودم دارو گیاهی را دوست دارم و عرقیات گیاهی رو و ته ذهنم این هست که ببینم با دارو گیاهی جوابشو میگیره یا نه و همینم شد و میشود و اینکه یه دکتر گیاهی در شهر ما هست که تشخیص خوبی داره و من چند بار رفتم پیش ایشون همون آنی که بهش میگی می فهمه نسخه بهت میده مصرف میکنی و الحمدلله خوب میشی و این رفته بود توی ذهن ومغز من که هر موقع بیماری داشته باشم این دکتر هسش که بروم پیش ایشون و نسخه ام میده و خوب می شوم در صورتیکه این هم خودش شده یه باور مخرب . یه ترمزه .. من نباید به بیماری توجه کنم که بخواهم مریض شوم و برم پیش ایشون یعنی می خواهم بگم یه خاطر جمعی شده بود برای من ؟؟؟!!!! حالا دیگه نباید بهش فکرکنم و توجه کنم باید فراموش کنم و روی باور سلامتی زوم کنم و توجه کنم

    وقتی من همیشه سالم و سرحال هستم می تونم از سلامتی خودم مثال بزنم و برای دیگران الگو باشم نه اینکه خودم همیشه بیمار یدارم و درگیر هستم پس اگر می خواهم الگوی خوبی باشم باری دیگران باید و باید خودم از هر نظر خوب و سالم باشم حالا این مثال برای سلامتیه میشه برای تمام جنبه های زندگی مثال زد مثلا برای بحث ثروت تا من خودم ثروتمند نباشم چه الگویی می تونم باشم برای دیگران پس باید خودمو ثروتمند کنم و غنی شوم و برای خودم جواب بدهد و جواب بگیرم تا بتونم برای دیگران سخنرانی کنم

    خدایا سپاسگزارم

    من که زندگیم شده باور . باور .باور …. دیروز با دخترم پیاده روی می کردیم همش به خودم میگفتم که چه باوری؟؟؟ چه باوری؟؟؟؟ ………

    خدا راشکر

    یکی دیگه از باورهایی که فهمیدم من دوست دارم همش مریض باشم این هستت که من برای اینکه سرم خلوت بود و کسب و کار خودمو نداشتم و برای اینکه برم داخل مطب دکتر ببینم این چطوری و اون چه جوریه …..حالا ببین باور تا کجا؟؟؟؟ الله اکبر؟؟؟؟؟…..همش مریض میشدم واقعا خودم خنده ام میگیره و از یه طرف هم خدا را شکر میکنم که بهش رسیدم مثلا همسرم در این برنامه ها نیست و می خواستم بهش بگم گفت یه لحظه من کار دارم و یادش رفت و فهمیدم اصلا اون باور است که میگه من کار دارم و میره … واقعا هر چی میگذره بهتر میتونم خود واقعی و خود خدا بودنم را پیدا کنم

    خدا را شکر میکنم که در این فضا هستم

    من وقتی با برنامه آشنا شدم و دوره ها را شروع کردم راستش اینکه خودمو به اون راه زدم و فقط حرف های استاد را گوش میکردم و حالمو خوب میکردم خوب نتیجه هم می گرفتم ولی وقتی از جایی که بودم ارتقا پیدا کردم حالا رفتم به قول استاد جان رفتم سراغ آشغال ها و دیدم واو واو واو چقدر من خواب بودم وتازه از خواب هر لحظه دارم بیدار می شوم

    خدا را شکر

    خدا را شکر

    خدا را شکر

    در دوره میگن استاد جان که احساس قربانی شدن در ما ریشه داره و من فقط می شنیدم امروز می خواستم از ماشین پیاده شوم همسرم گفت پیاده شو یه حسی بهم گفت که خدتو به مریضی بزن // به خدا خودم خنده ام میگیره /// بعد با بی حالی گفتم نه نمی تونم ؟؟؟!!!! گفت باشه پس بعدا برو با حالت آرامش و غصه اش شد برای حال من و اینجا بود که من فهمیدم این احساس قربانی شدن که استاد جان میگن کجاها ریشه داره بعد به خودم اومدم و خودمو جمع و جور کردم حالمو خوب کردم پیاده روی رفتم و تمومش کردم خدا راشکر

    خدا که آدمو دوست داره و روی خودت داری کار میکنی زود به خودت میای و می فهمی که این رهی که میروی به ترکستان است

    خدا را شکر میکنم که هر لحظه زندگیم شده پیدا کردن خود واقعیم

    استاد اونقدر زندگیم عوض شده که همه دهنشون باز می مونه و نمی دونن چی بگن

    ممنون مرد خدا

    سپاس خدای مهربونم که اونجوری که می خواستم و می خواهم داری زندگی منو مدیریت می کنی

    خدا را شکر

    یا ته ذهنم از زن جماعت متنفر بودم در صورتیکه خودم زن هستم ها ولی از جماعتشون بدم میومد و زن ها را همه را بدجنس می دونستم و این باور را هم رفعش کردم و همیشه از خوبیها میگم و اگر هم کسی از بدی خانم ها بگه من حواسمو میبرم یه جایی که دوست دارم و اونم حرف رو قطع میکنه و میونم با خانم ها هم بهتر شده خدا راشکر حالا اینم بگم که از مردها خوشم میومد و مردها هم اکثرا دوستم داشتن و تا منو میدیدن یه لبخندی که رضایت از من دارن روی لبانشون نقش می بست و اینو فهمیدم بار این باورست که اینجور بازخورد میدهد پس مرد و زن نداره همه خوبن همه خوبن همه دوست داشتنی هستن خدا را شکر

    وقتی مدام فایل ها را گوش میکنی . وقتی خداوند هدایت میکنه و ازش می خواهی ، خود خدا کمکت میکنه و همه چی درست میشه

    خدا را شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    از وقتی توی این مسیر خودشناسی ،خداشناسی وجهان شناسی قرار گرفتم شکر الله، همیشه اون جمله ی شما توی گوشم زنگ میزنه که میگید مهمترین رابطه ی هر شخصی باید رابطه ی خودش و خداوند باشه!!!!

    چقدر این جمله نیاز به تفکر داره واقعا…

    یعنی چی که مهمترین رابطه ی من باید رابطه با خالقم باشه؟؟؟

    اونکه دیده نمیشه، نمی تونه بیاد بشینه با من رو در رو حرف بزنه باهام معاشقه کنه قربون صدقه من بره ازم تعریف کنه باهام بیاد خرید و مسافرت و ….

    اخه چطوری پس خدا می تونه بهترین رفیق من باشه که باید رابطم رو باهاش حفظ کنم وبرام مهم باشه؟؟؟؟.

    اما وقتی میای توی این مسیر وبا این اگاهیهای ناب که اشنا میشی، وقتی متوجه میشی فقط وفقط متوجه میشی نه اینکه درکش کنی، که جهان چطور داره کار میکنه وقوانینش به چه صورت هست واینکه خالقت بر اساس چی جهانش رو بنا کرده وپیش میبره، تازه می تونی سرسوزن بشناسیش، اما به نظر من همون سر سوزن شناخت هم می تونه چشم دل آدم رو باز کنه…

    به اینکه باور کنه خداوند فقط وفقط براش خیر وخوشی میخواد وتنها رفیق شفیق وبی کلکی هست که همیشه باهاشه، همیشه هواشو داره، دیدنی تر از هر دیدنی توی این دنیاست وقتی بتونی ببینیش در تک تک موجودات هستی وشنیدنی تر از هرصدایی هست که تا به عمرت تجربه شنیدنش رو داشتی….

    اینو زمانی آدم متوجه میشه که یه جایی توی زندگیش از تمام آدمها ناامید میشه واز تکیه کردن به آدمها وضربه خوردنهای بی حد وحساب دیگه کم میاره…

    بعد با خودش تنها میشه خداشو صدا میزنه دنبال دلیل اتفاقات بد زندگیش میگرده، شروع میکنه به گریه وزاری و ناله و شکایت…

    بعد می بینه جواب نمیده باز صداش میزنه میگه کجایی چطوری ببینمت چطوری پیدات کنم پس کی به دادم میرسی؟

    مگه نگفتی که هر کسی صدات کنه وازت در خواست کنه اجابت کننده ای پس چرا جواب در خواست های منو نمیدی؟

    همه ی ما که اینجا هستیم تجربش کردیم بعد از یه جایی وقتی هنوز یه نور امیدی داشتیم از همونجا هدایت هاش رسیده ودستمون رو گرفته وآورده تو مسیر صراط مستقیم..

    درست همونجایی که سرسوزن بهش اعتماد کردیم بهش ایمان اوردیم وباورش کردیم …

    وقتی باهاش رفاقت کردی انقدر برات سنگ تموم میذاره که نگو ونپرس…

    میاد میشه معشوقت، میشه غذای سر سفرت، میشه لباس توی تنت، میشه مال واموالت، میشه نام نیکت، میشه کسب وکارت، میشه زیبایی ظاهری وباطنیت و همه ی اینها رو جوری بهت میده که میدونی خودش داده، همه ی اینها خودشه…

    حالا از کجا میفهمی از خودشه؟ کار خودشه؟

    چون برات ارامش میاره اون کسی که اومده معشوقت شده، اونکه اومده همکار وهمسایه و رفیقت شده…

    اون خوراک وپوشاک ومال واموال شهرت ونام نیک و کسب کارت ، مایه ی روشنی دل ودیده ات هست وبرای داشتن وبدست اوردنشون اذییت نشدی ، از اونجایی که زندگیت روون پیش میره، توی جاده ی صاف وزیبا و دیدنی..

    برای همینه که مهمترین رابطه ی من باید رابطه ی خودم با خدام باشه…

    هروقت رابطه ام رو باهاش سرسری گرفتم ازش دور شدم دوباره غم واندوه ودرد اومد سراغم تاریکی اومد سراغم ادمها دلمو شکستن، برکت از زندگیم رفت، همه چیز به سختی بدست اومد ویا اصلا نشد که به خواسته هام برسم وآب خوش از گلوم پایین نرفت..

    چون در نبودش هیچ چیز خوبی وجود نداره، وهمه ی چیزهای خوب فقط در خودش واز خودش هست، که پایدار وهمیشگی هست..

    کاش می تونستم مثل خودش که بهم اطمینان داده همیشه باهام هست و رهام نمیکنه، بهش اطمینان میدادم که ازش دور وجدا نمیشم…

    اما متاسفانه گاهی انقدر درگیر دنیا میشم که قشنگ دوریش رو حس میکنم..

    چون قشنگ شروع می کنم به خودم ظلم کردن…

    استاد قشنگم، چقدر باید خدارو شاکر باشم که از طریق شما انقدر شیوا وشیرین ودلچسب خودش رو بهم شناسوند…

    شاید خیلی ها فکر کنند شما دارید از بعد روانشناسی راه وروش درست زندگی کردن رو به افراد می اموزید اما من میگم تمام فایلهایی که با ما به اشتراک میذارید توحیدی هستند…

    یعنی مستقیم یا غیرمستقیم مارو وصل مبدا می کنند…

    مارو به خالقمون نزدیکتر میکنند، چون قشنگ میشه از جملات شما اینو درک کرد همه چیز خودشه وباید انقدر بهش نزدیک بشیم وانقدر دل بهش بدیم وانقدر شبیهش بشیم که بتونیم خوشبختی رو با تمام وجودمون حس کنیم…

    چون داشتن اون سلامتی وتندرستی، ساختن یه رابطه ی عاطفی وعاشقانه ی عالی، ثروت و مال واموال، نام نیک و ارامش وشادی، همه وهمه فقط در بارگاه ملکوتی خودش و از درگاه خودش که منبع همه ی خیر وخوشی هاست به ما میرسه وهیچ راه میانبر دیگه ای برای خوشبخت وسعادتمند بودن وجود نداره…

    ازتون سپاسگزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    به نام مهربان پروردگار باسخاوتم

    چند روز بودنت ایران قطع بود دلم براتون تنگ شده بود اما خداروشکر بسته روانشناسی ثروت رو داشتم و اونارو گوش کردم ولذت بردم

    با آگاهی های این سایت من کم کم دارم درک میکنم که هم من ارزشمندهستم هم دیگران ،این باعث میشه بتونم بیشتر دیگران رو دوست داشته باشم ،من پذیرفتم که در خیلی چیزا قوی هستم و در خیلی موارد هم ضعیف ،باهمه این موارد خودموبسیار دوست دارم

    من دختر مهربون،خنده رو،شادومثبت نگری هستم

    درپی رشد و بهبود دائمی هستم،هرروز رو اعتمادبنفسم کارمیکنم

    سعی میکنم باخودم درصلح باشم

    خوش اندام وشیک پوش هستم

    دردیگران به دنبال زیبایی هستم و بهشون حس خوب میدم

    آدم مسئولیت پذیری هستم

    سعی میکنم منشأعشق باشم وآرامش

    دستپخت بسیار خوبی دارم ،خوش سفر هستم

    به دنبال دیدن فراوانی هستم،درسلامتی کامل بسرمیبرم

    دارم یاد میگیرم که دیگران رو هم همینطور که هستند دوست بدارم

    نمیخوام که از هر جهت خودمو استاندارد جهانی کنم چون این کمال گرایی منو اذیت می‌کنه

    من در تلاشم که نقطه ضعف هامو به قوت تبدیل کنم ودراین مسیر لذت میبرم و باخودم راحتم …..

    باتوجه به مباحث روانشناسی ثروت یک ،دارم رو باورهای فراوانیم کارمیکنم وبه دنبال دیدن فراوانی در جهان هستی هستم

    وبسیار بهش علاقمندم،خیلی نتیجه ها گرفتم و خداروشکر تابی نهایت جا برای گرفتن نتیجه دارم

    ومهربان پروردگار باسخاوتم رو سپاسگزارم که هدایتم کرد به این سایت توحیدی

    واستاد عزیزم رو سپاسگزارم که بهم فهموند جهان داره باقوانین ثابتش هدایت میشه واگرمن اونا رو درک کنم باجهان هماهنگ میشم و به خواسته هام میرسم

    اونم به راحتی و بالذت

    من باور کردم که امکان پذیر هست و میتونم خالق عامدانه ی خواسته هام باشم

    دوستتون دارم عشق برای همه بچه های سرزمین عباسمنش ❤️❤️💚💚❤️❤️💚💚❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ

    کسی که عزت می خواهد، پس [باید آن را از خدا بخواهد، زیرا] همه عزت ویژه خداست. حقایق پاک [چون عقاید و اندیشه های صحیح] به سوی او بالا می رود و عمل شایسته آن را بالا می برد. و کسانی که حیله های زشت به کار می گیرند، برای آنان عذابی سخت خواهد بود، و بی تردید حیله آنان نابود می شود

    با نام و یاد خدای مهربانم و سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته و دوستان گرامی

    الله اکبر از این همزمانی!!

    داشتم فایل تکمیلی بخش 4 دوره احساس لیاقت رو گوش میدادم چون واقعا پاشنه آشیلمه و امروز رسیدم به این فایل ارزشمند.. واقعا احساس لیاقت چیه که استاد میگن با ما هست و اکتسابی نیست…

    اینکه یه نوزاد به طور طبیعی این احساس رو با خودش داره و بازخوردش رو میشه در رفتار انسان ها با نوزادان دید…

    میخوام ریشه ای این موضوع رو اینجا برای خودم توضیح بدم تا هر وقت پرده غفلت بر دلم نشست دوباره احیاش کنم…

    احساس لیقات برمیگرده به نوع نگاه ما به خودمون.. و نوع نگاه ما به خودمون نشات گرفته از جهانبینی ماست…

    اگه نگاه ما یه نگاه مادی گرایانه صرف باشه هیچ وقت نمیتونیم این نگاه ارزشمندی بدون دلیل رو در خودمون نهادینه کنیم

    و اصلا نمیتونیم منطقیش کنیم…چرا؟ چون در این صورت ارزش ما با صفر و یک هایی اندازه گیری میشه که باید کسب بشه

    مثل زندگی حیوانات و گیاهان ما باید مدام رقابت کنیم…مدام در جنگ و ستیز باشیم…منابع محدود رو در سیطره خودمون بگیریم… در نبرد ها پیروز بشیم تا نسل بعدی از ما باشه… و هیچوقت روی آرامش را نخواهیم دید…

    حالا اگه بخوایم همین ها رو تو زندگی انسانی ببینیم نتیجش میشه جنگ های پی در پی … نتیجش میشه تلاش برای زیر پا گذاشتن بقیه…نتیجش میشه عدم رضایت همیشگی و احساس بی لیاقتی… نتیجش میشه همرنگ جماعت شدن…نتیجش میشه تبعیت بی چون و چرا و بی منطق از یه عده…نتیجش میشه تلاش برای سوپرمن شدن..برای بهترین بودن در ظاهر و هیچوقت انسان با تمام تلاش هاش اون احساس آرامش و اطمینان رو بدست نمیاره و همیشه با این نگاه نا کافیه…

    در بهترین حالت اگر موفقیتی رو هم بدست بیاریم ما رو دچار استغنا نمیکنن و خوشحال نمیشیم مگه برای لحظاتی و دستاوردهامون ثبات نداره و هر آن با از دست دادنشون ارزش های ما هم از بین میره… و تهش هیچی نیست!! چون در نهایت مرگ به تمام اون موفقیت های ظاهری پایان میده و اثری ازشون نمیمونه…

    خوب این یه نگاه بود… نگاه دوم نگاه توحیدیه…

    در نگاه توحیدی هم باز یه پاشنه آشیل دیگه هست و اون احساس گناهه…این که ما احساس ارزشمندیمونو گره بزنیم به پاک زیستن و خطا نکردن… میخوام در مورد این قسمت کمی بیشتر توضیح بدم…

    خوب اگه نگاه ماتریالیستی رو کنار بزاریم طبق تعاریفی که از قرآن و داده های روانشناسی به دست میاد:

    انسان میشه تلفیقی از روح و روان و جسم…

    روان ما که در قرآن بهش نفس گفته میشه که هواهای نفسانی هم از اون متولد میشه در خودش مجموعه عظیمی از ویژگی های شخصیتی رو ذخیره کرده که هویت ما رو ساخته…حسود بودن..خجالتی بودن… مهربان بودن.. و هزاران ویژگی شخصیتی دیگه… روان بعد متافیزیکی ماست که خیلی ها اشتباها اونو روح قلمداد میکنن…مثلا موقع مرگ این روانه که به قول قران توفی میشه و منظور از فوت شدن یعنی ملائکه این بخش رو که متافیزیکیه ارتباطشو با ماده قطع میکنن و دیگه نمیتونه در ماده دخل و تصرف کنه… این شد روان..که موقع هیپنوتیزم روش کار میشه… و جالبه که زمانی که داستان هیپنوتیزم کشف شد به قول استاد کابوک استاد فقید روانشناسی انسان ها تونستن احضار روح کنن…یعنی تونستن احضار روان کنن…همونطور که در هیپنوتیزم روان شخص از پرده پنهان بیرون میاد و مستقیما توسط شخص هیپنوتیزم گر باهاش ارتباط گرفته میشه میشه روان افراد متوفی یا همون نفسشونو احضار کرد و این یه موضوع علمیه (خیلیا فکر میکنن احضار روح یه مووضع دینیه در حالی که این کار با فعالیت های روانشناسی کشف و بسط داده شد)…

    خوب پس فهمیدیم که ما روانی داریم که خیلی بحسش جالبه و از حوصله خارجه که بخوام در موردش بیشتر توضیح بدم همین اندازه بدونیم که نفس انسان متافیزیکیه..از طریق جسم با دنیا ارتباط میگیره و خودشو توسعه میده…

    یه نکته دیگه هم بگم که ویژگی هایی مثل حسود بودن خلاق بودن مهربان بودن و … اینها همه درک مادی ما هستن از ویژگی های متافیزیکی که در نفس ذخیره شدن…یکم توضیحش سخته… بزارید با کامپیوتر توضیح بدم…مثلا تصویری که ما در مانیتور میبینیم ترجمه ای هست و صورتی هست از یکسری صفر ویک که ما از طریق دیدن منطق اون صفر و یک ها در قالب تصویر چیزی رو میبینیم که بهش میگیم تصویر مثلا گربه..یا هر چیز دیگری.. این تصویری که در مانیتور میبینیم صورت و تمثیلی هست از یه موضوع دیگری که برای ما قابل درک نیست و اون جریانی عظیمی از دیتا هست که در بکگراند و در سیستم در حال پردازشه…

    خوب برگردیم به بحث نفس.. نفس ما در عوالم مختلف ارتباطات مختلفی ایجاد کرده و خودشو و در واقع درکشو از خداوند توسعه داده تا رسیده به این عالم مادی که این ارتباطو از طریق جسم توسعه داده و این موضوع الی الابد ادامه داره…

    این رو خداوند بهش میگه تمثیل… یعنی در هر نشئه و عالمی ما نفسمونو به شکلی ادراک میکنیم که بهش میگیم تمثیل..حتی بهشت هم تمثیله. نمیخوام خیلی طولانی بشه ..مثل للذین آمنوا…جنات تجری من تحتها الانهار…

    بریم سر اصل داستان… خوب این نفس شد و اون هم جسم… میمونه روح… روح همون تجلی ذات خداونده که در وجود ماست و از طریق نفس ما داره خودشو شهود میکنه و توسعه میده…بی جهت و بی عیب و مطلقه… فردیت نداره…یعنی در مرتبه روح دیگه من و تو و ما و شما معنی نداره…کسرت درش راه نداره و بی نهایته… ذات الهی در وجود ما همون روحه که کامل و بی نقصه… حالا این روح تنزل میکنه از طریق نفس خودشو در عوالم مختلف نه برای اینکه کامل بشه… برای اینکه بیشتر خودشو بشناسه و دلیل این شناخت هم نقص یا نیاز نیست…

    دلیلش عشقه…همونی که تمام عالم رو داره بسط میده…

    پس حقیقت وجودی ما نه جسممونه (نگاه ماتریالیستی) و نه نفسمونه

    و اینا فقط یه سری دیتا نیست که برای مطالعه بزارم..یادمه وقتی خداوند این آگاهی ها رو بهم داد برای چند دقیقه یه احساس لطیف و عجیب داشتم…مثل همون چیزی که اکهارت توله میگه..انگار مورفین تزریق کرده باشی..زمان برات متوقف میشه…و یه احساس شعف بی نظیر داشتم..اما بعد یه مدت یواش یواش ذهن شرطی شده خودشو بر من غالب کرد و اون احساس عشق بی نظیر از من زایل شد و طبیعی هم هست…

    خوب چرا این همه صحبت کردم…

    که برسم به این نقطه…

    نفس ما کامل نیست…نفس ما پر از ویژگی های مثبت و منفیه… احساس گناه و احساس عدم ارزشمندی در نگاه یه انسان موحد به این دلیل بوجود میاد که خودشو نفسش میبینه…خودشو حسود یا خجالتی میبینه و از این نگاه احساس عدم ارزشمندی یا ناکافی بودن میکنه… در صورتی که نفس ابزار دست ماست برای توسعه درک و آگاهی ما از حقیقت وجودیمون و تمام دردها و آلام بشر از اونجاییه که یا با نگاه ماتریالیستی خودشو جسم و ذهن خودآگاه میبینه یا خودشو نفس و ذهن نیمه هوشیار میبینه و هر دو عامل درد و رنج بشر میشه و برای رهایی از این رنج به منطق ساخته شده از این دو بخش وجودمون تکیه میکنیم و آرام نمیشیم..

    درحالی که ما کامل هستیم.. در ذات خودمون..خدا وجود و ذات ماست…

    با این نگاه اگر خطایی کردیم

    یا محصول ویژگی های شخصیتی نفس ماست که با کار کردن روشون آرام آرام بهتر میشن

    یا خطاهایی که همیشه گی نیستن که با گرفتن درسشون ازشون عبور میکنیم

    اما دیگه ما نفس هم نیستیم تا خودمونو ناکافی و کم ارزش ببینیم…نفس ما مثل محصولیه که داریم روش کار میکنیم و هیچوقت بخاطر اینکه ما خودمونو نفسمون ببینیم احساس ناکافی بودن یا گناه کار بودن نمیکنیم…بلکه مثل کسی که ماشینش خراب میشه بهش نگاه میکنیم که روش کار میکنیم و درستش میکنیم و خراب شدن ماشین رو به خودمون وصل نمیکنیم…

    خوب با این نگاه هر قدم مثبتی که برمیداریم

    هر موفقیتی که بدست میاریم

    هر گناهی که ترک میکنیم

    پرده هایی از غفلت رو از نفسمون بر میداره

    و باعث میشه این احساس ارزشمندی رو که خود انگاری با نفس و ذهن روش سایه انداخته، بیشتر بهش آگاه بشیم

    این احساس ارزشمندی شهودی و ادراکیه نه کسبی..یعنی کسب نمیشه..بلکه کشف میشه..یعنی همیشه هست مثل همون کتابی که به قول استاد حتی اگه زیر خاک هم باشه از ارزشش چیزی کم نمیشه

    پس اگر ایرادات اخلاقی هست اولا بدونیم اون ایرادات در نفس ماست نه ما و قدم اول پذیرش اون ایراده (در حالی که خیلیا بخاطر این که میترسن اون ایراد رو قبول کنن چون در این صورت خودشونو ناقص میبینن درحالی که این نقص از نفس ماست) و این که مقاومت و در پذیرشش کنار بزاریم.

    قدم دوم اینه که اون ایراد رو بدون عذاب وجدان (که باز هم محصول یکی دونستن خودمون با نفسه) آرام آرام و تکاملی کنار بزاریم

    و در نهایت بدونیم وقتی ایرادات نفس برطرف میشه اصطلاحا نفس در اون زمینه تسویه میشه و به اندازه ای که نفس تسویه میشه بی صدا میشه و به اندازه ای که نفس به سکوت و اصطلاحا فنا نزدیک میشه صدای خدای درونمون رو یا همون روح الهی رو واضح تر میشنویم و بهتر شهودش میکنیم و اون ارزشمندی بی قید و شرط رو عمیقتر میشناسیم و عاشق تر میشیم..

    فقط باید خاک ها رو کنار بزنیم…

    و خدایا تو شاهد باش که این جملات از من نبود…باشد که آگاهی بخش من باشد و هر آنکه به دنبال نور توست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ژیلا موسوی گفته:
      مدت عضویت: 1202 روز

      به نام خدا

      سلام به دوست خوبم

      چند وقتی ست کامنتای پر از آگاهی شما روزی من شده

      خدارو شکر

      امشب یه تضاد یا هرچی داشتم

      میخواستم کمکم کنید اینکه من چون از سطح زندگی پایینی برخوردارم و اینو طبق آموزه های استاد ربط میدم به احساس عدم لیاقت ، ولی باز دقیقا متوجه نمیشم که چه فکر های غلط و باورهای اشتباهی دارم و چی رو باید جایگزین کنم

      تا این حد

      اگر راهنمایی کنید و سرنخی بدید سپاسگزار شما خواهم بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1809 روز

        سلام خدمت خواهر گلم و تشکر از نقطه آبی و خدا را سپاسگذارم بخاطر این توفیق…بنظرم باید دوره احساس لیاقتو تهیه کنید یا در صورت نبود شرایط مناسب فایلهای رایگان استاد در این حوزه بسیار راهگشاست..باز اگر نیاز هست توضیح بیشتری بدین تا ان شاالله اگر توفیق داشتم پاسخ بدم…با تشکر

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ژیلا موسوی گفته:
          مدت عضویت: 1202 روز

          سپاسگزار شما هستم

          خدا کمکم کنه بتونم خلاصه توضیح بدم

          همسر من خودش که خونه والدینش نمیره و با رفتن من بخونه پدرو مادرم هم مخالفت میکنه دلایل خیلی مزخرف و گاها خنده دار داره اهل معاشرت نیست از عید نوروز فقط یکبار خانواده من و یکبار هم خواهر کوچک ایشون مهمان ما شدند،باوحود داشتن 5 خواهر و برادر هم برای من هم برای ایشون،

          من خودم با دخترم میریم خونه بعضی از اقوام ولی ایشون خودش که نمیره تازگیا هم میگه میری اونجا میایی غرررر میزنی،من اصلا همچین منظوری نداشتم فقط گفتم برادرم داره خونه چهارمش رو هم میخره ولی ایشون چون تمکن مالی زیادی ندارند فکر کرد من مقایسه میکنم … من و همسرم اولین فرزند خانواده هامون بودیم که ازدواج کردیم الان بعد از 22 سال زندگی هنوز مستاجریم بقیه خواهر برادران اوضاعشون خیلی بهتر از ماست

          من فکر میکنم عدم تمکن مالی روی اعتماد بنفسش تاثیر منفی گذاشته و بهانه گیر شده

          از خداوند خیلی کمک می‌خوام بیشتر وقتها می‌دونم دارم فرکانس احساس قربانی بودن می‌فرستم دلم بحال خودم میسوزه و … ولی سعی میکنم تو این احساسها نمونم

          می‌دونم که باید روی جنبه های مثبت ایشون تمرکز کنم ولی باز بحث پیش میاد مخصوصا وقتی پای پول وسط باشه

          می‌دونم که هردو باورهای مالی خیلی ضعیفی داریم،شغلشون هم بعد از ورشکستگی در ایام پاندمیک ،4 تا شغل عوض کرد در حال حاضر هم تو خونه ترید می‌کنه

          واقعا مستأصل میشم که کدوم قسمتو درست کنم رو کدوم جنبه تمرکز کنم، ممنون که خوندید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            حسین و نرگس گفته:
            مدت عضویت: 1809 روز

            سلام خدمت خواهر گلم…از خدا کمک میخوام که کامنتهام مفید باشه براتون و از آموزه های استاد استفاده میکنم تا ان شاالله مفید فایده واقع بشه…ببینید اولین موضوع که باید بپذیرید اینه که شما فقط تعیین کننده زندگی خودتون هستین و به میزان تغییر خودتون رفتارهای اطرافیان و حتی آدم هایی که باهاشون معاشرت دارید تغییر میکنن…اگر بخوایم تغییر کنیم و همزمان بخوایم همسر یا فرزندان تغییر کنن این طبق قانون امکانپذیر نیست…اما اگر فقط روی خودمون کار کنیم این امکان وجود داره که به طور ناخودآگاه اونها هم همراهیمون کنن…پس به قول استاد باید لیزر فوکوس روی خودمون کار کنیم…من سالها مدام شغل عوض کردم بخاطر اینکه با آدم های نامناسبی برخورد داشتم و تکرار…تا اینکه فهمیدم مشکل از نگاه خودمه که مدام دنبال نصیحت و اصلاح دیگرانم و خودمو مبرا میدونم…نمیگم الان خیلی خوب شدم ولی از شکل روابطم میفهمم که به لطف خدا خیلی تغییر کردم…اول اینکه دست از اصلاح دیگران تا حدی برداشتم و پذیرفتم که دنیای بیرون انعکاس دنیای درونمه و من با رفتار فیزیکی نمیتونم محیط یا اطرافیانو تغییر بدم…دوم اینکه پذیرفتم جهان و دنیای بیرون از من هیچ ایرادی نداره و اگه من درست بشم روی خوششو بهم نشون میده…و خدا هدایتم کرد به شغلی که به فضل خدا سالهاست که حتی با یک نفر مشکل نداشتم…

            یادمه مسئول پشتیبانی بخشمون شخصی بود به اسم آقای مولایی…همه ازش مینالیدن و به شدت روی هزینه ها ریزبین بود و گیر میداد و هیچ کس این آدمو دوست نداشت اما من همینطوری پذیرفته بودمش و نقاط مثبتشو پیدا کرده بودم و روش تمرکز داشتم…تو اون مجموعه فقط با من خوب بود و حتی حرفهای خیلی خصوصیشو در موارد اداری به من میزد…همین آدم که به شدت روی هزینه کرد اداره حساس بود و کلمه بیت المال از دهانش هیچوقت نمی افتاد خودش آستین بالا زد و سه سال پیش فقط برای من نزدیک 150 میلیون فاکتور زد! چون کارم گرافیکی بود سیستم قوی نیاز داشتم و چیزهای دیگه..اینو منی میگم که در روابطم مشکل داشتم و دنبال اصلاح دیگران بودم و حالا فقط روی خودم تمرکز داشتم و خدا دنیا رو برام تغییر داد…از وقتی به جای جدید هدایت شدم بارها اتفاقاتی افتاد که از شدت حال خوب بارها اشک ریختم…اینو منی میگم که زمانی بود که حتی پول پوشک بچم برام مسئله بود و اگه حمایت خانواده نبود نمیتونستم زندگی خودمم تامین کنم…و خدا شاهده خواهر خوبم که اگه درونتون، باورهاتون و در یک کلام رابطه شما با خدا که محصول این باورهاست تغییر کنه زندگیتون آرام آرام تغییر میکنه و از همون روز اول نتایج کوچک آرام آرام میاد…

            بحث مالی رو فرمودید… ببینید همونطور که گفتم خیلی مشکلات مالی شدیدی داشتیم، مستاجر بودیم و مجبور بودیم در هفته چند روز خونه پدرم به عنوان میهمانی بریم تا بتونیم هزینه هامون و هندل کنیم! ولی از وقتی که متعهدانه و صادقانه (نه اینکه الکی فایل بزارم تو گوشم بگم دارم روی خودم کار میکنم) روی خودم کار کردم زندگیم شروع به تغییر کرد…فایلهای رایگان استاد درباره باورهای ثروتساز، اجرای توحید در عمل و … خیلی روی من اثر گذاشت.. این اعتقاد که خدا برای من نمیخواد یا خدا دوستم نداره یا اگه پولدار شم آدم بدی میشم یا اینکه باید فلان آموزشو ببینم تا پولدار بشم یا باید وام بگیرم تا پول بسازم و … اینا به مرور شکسته شد…و بعد از سه ماه متعهدانه کار کردن اولین اتفاق هدایت من به شغلی بود که در موردش گفتم…منی که در ادارات خشک و آدم های خشک با چندغاز حقوق کار میکردم هدایت شدم به جایی که روابط عالی، درآمد عالی و اتفاقات بینظیری رو تجربه کردم… جایی که استخر داره، باشگاه داره، و هزاران آیتم دیگه…میهمانان خارجی میان و خیلی در اینجا شخصیتم رشد کرد…اینا رو مینویسم که ایمان بیارید که میتونیم زندگیمونو فارغ از آنچه که بوده بسازیم…در اینجا خداوند معجزات بعدیش رو رو کرد…خرید خانه که به الله قسم حتی تا دو ماه قبل از تاریخ خرید خونه نه من و نه همسرم تصور نمی‌کردیم در تهران صاحب خونه بشیم و خدا در محله ای بینظیر و پر از عجایب که هیچ جای تهران ندیدم ساکنمون کرد..در مورد عجایبش بعدا اگر فرصت شد ان شاالله براتون مینویسم… در همین مسیر تغییر خداوند بارها به دلهامون الهام کرد که اینجا این کار رو بکن اونجا اون کار رو بکن و ما انجام دادیم و نتیجه گرفتیم ( در حالی که قبلا حتی صدای خدا رو تو زندگیمون نمیشنیدیم) …صحبت زیاده…فقط خواستم از زندگی خودم مثال بزنم تا ایمان بیارید که میشه…خواهر خوبم فقط روی اصلاح رابطتون با خدا از طریق تغییر باورها تمرکز کنید بخدا نتیجه میاد فقط به خودتون و صداقتتون در تصمیم برای تغییر بستگی داره…و از یه جایی به بعد اینقدر حالتون خوبه که تلاش برای موفقیت بیشتر جنبه فان پیدا میکنه..نمیگم به اونجا رسیدم ولی دارم احساسش میکنم و تکاملمو طی میکنم…و موضوع آخر اینکه در بحث مالی دنبال کسب درآمد از علایقتون و توانمندیهاتون باشید که خدا در وجودتون به ودیعه گذاشته و هیچ کس و هیچ چیز مانع نیست مگر ما بهش قدرت بدیم…هرجایی دردمون میگیره یه باور شرک آلود و نتیجشه که حالمونو بد کرده و باید روش کار کرد…ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم…این وعده خداونده…و من اصدق من الله قیلا

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    معصومه گفته:
    مدت عضویت: 1044 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و بینظیرم و استادی که هرچقدر تشکر کنم کمه

    از خدای مهربانم بسیار سپاسگزاری میکنم که هرچه سپاسگزاری کنم کمه

    خدا بینهایت مهربان و دانا و توانا ،قادر و هدایتگر است خدا رو هر روز بیشتر بیشتر در زندگی ، در ذهنم و در روحم احساس میکنم و این لحظه زیبا و این احساس خوب رو اول از هدایت خدا دارم و دوم از آموزشهای بینظیر استاد عباس منش عزیزم دارم

    همچنین از مریم خانم نازنین سپاسگزارم که خیلی ازش یاد میگیرم و از خواندن مطالبش و دیدن او در سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت ازش بسیار یاد میگیرم

    استاد گرامی سایت شما جای تفریح و لذت بردن از زندگی من شده ،سایت شما دانشگاه زندگی من شده،سایت شما محل آرامش و کسب آگاهی و رشد شخصیت من شده از شما و تیمتون بسیار سپاسگزارم که این امکان را فراهم کردین که امثال من بتونن با حضور تو این فضای دلنشین به خودشناسی و خداشناسی بیشتر برسیم

    خدایا شکرت

    استاد به لطف خدا و آموزش های شما و صحبت‌ها و لحن زیبا و روان شما و گوش دادن به صحبت های شما ،هر روز بیشتر هدایت خدا را احساس میکنم

    و هر روز بیشتر در زمان مناسب ،در مکان مناسب و در موقعیت مناسب قرار میگیرم

    خدا شاهده همین الان که به این فایل هدایت شدم و وقتی صدای آرام و لحن مهربان و صحبتهای زیبای نگار جان رو شنیدم احساس کردم که نگار جان هر چی تعریف می‌کنه منم همینطور بودم ،با وجود تمام موفقیت‌های که داشتم و اقداماتی که برای رشد و ثروت انجام میدادم و با وجود اینکه سعی میکردم همسر و مادر مهربان باشم متوجه شدم که خودم رو عمیقا دوست ندارم …..

    و الان همان احساس زیبایی که نگار جان تجربه می‌کنه منم در حال تجربه این احساسات هستم

    منی که سالها دنبال آرامش درونی بودم ولی هر کار میکردم بهش نمی رسیدم

    تا اینکه با گوش دادن آموزشهای شما الان مدتهاست که آرامش رو درک کردم و کنترل ذهن برام راحتر از قبل شده خدایا شکرت

    استاد دوست داشتن خودم رو یاد گرفتم با خودم راحتر شدم

    منم مثل نگار جان همیشه این احساس را داشتم و این بازخورد را از بقیه می‌گرفتم که آدم جدی هستم و به قول نگار جان گاهی بخاطر این ویژگی از خودم بدم میومد و خودم رو با بقیه مقایسه میکردم

    اما دقیقا وقتی که به این آگاهی رسیدم که هر کسی اخلاق و رفتار و شخصیت مختص خودش رو داره ،و با خودم به صلح رسیدم و سعی کردم خودم رو بیشتر واکاوی کنم و نکات مثبت خودم رو پر رنگ کنم و کارهایی که برای جلب توجه یا اثبات خودم به دیگران ،یا انجام کارهایی که بیان کننده ارزشمندی من بود و فقط بخاطر اثبات خودم و کسب درآمد انجام میدادم رو کنار گذاشتم و آرامش درونی خودم و محبت و عشق ورزیدن به خانوادم رو اولویت زندگیم قرار دادم ورق زندگی من عوض شد

    کارم شده بود گوش دادن به فایلهای شما ،دیدن فایلهای شما ،استاد حتی فکر کردن آگاهانه رو از شما یاد گرفتم

    فکر کردن به رفتارم ،واکنشهام به مسایل ،فکر کردن به شنیده ها ،فکر کردن آگاهانه ،

    نه اینکه قبلاً اصلا فکر کردن نمیکردم اتفاقا از وقتی یادم میاد من همیشه و هر ثانیه از زندگیم در حال فکر کردن بودم اما به چی فکر میکردم……

    چه افکاری تو ذهن من میچرخید؟

    به اشتباهاتی که کرده بودم ،به کمبود توجهی که احساس میکردم ،به کمبودهایی که احساس میکردم،به قضاوت‌های دیگران،به رفتار دیگران با خودم، به نحوه رفتار خودم با دیگران ،به گذشته پر از چالشی که داشتم فکر میکردم

    به جای اینکه به داشته هام فکر کنم و سپاسگزار باشم به کمبودها و خواسته هام فکر میکردم و غصه و حسرت وجودم رو پر میکرد و شما بهتر میدونین که نتیجه این احساسات چی بوده

    استاد کمبود عزت نفس و اعتماد بنفس در من ،علت اصلی تمام نوشخوارهای ذهنم بود ،حتی قضاوت کردن و نظر دادن درباره دیگران ،و نگران قضاوت و نظر دیگران بودن درباره خودم همش بخاطر کمبود عزت نفس و نبود احساس لیاقت در من بود

    استاد اصلا آرزو کردن بلد نبودم و اگر آرزویی به ذهنم می‌رسید خودم رو لایقش نمی‌دونستم وووووووو…..

    استاد هنوز خیلی باید روی خودم کار کنم بسیار زیاد اما همین الآنم از خودم راضی هستم و خوشحالم چون در حال یادگیری هستم

    استاد جسارتم در عمل به هدایتهای خدا بیشتر شده،و چقدر خوب و بجا هدایت میشم خداروشکر

    استاد عزیز منی که قبلاً نمی‌تونستم با بقیه خوب ارتباط برقرار کنم ،از غریبه‌ها ها خجالت می‌کشیدم ونمیتونستم خوب صحبت کنم ،با آشنایان و نزدیک جدی برخورد میکردم( در صورتی که خودم عقیده داشتم چون منطقی هستم اینقدر جدی هستم اما در واقع بخاطر کمبود عزت نفسم بود )،لحنم جدی بود، لبخند زدن برام سخت بود،بیش از حد رک بودم و همیشه میخواستم بقیه رو نصیحت کنم، الان لحنم مهربان‌تر شده طوری که همه متوجه تغییر من شدن ،حتی صدام جوان تر از قبل شده ،اکثر اوقات سعی میکنم لبخند آگاهانه و با کمال میل به لب داشته باشم ،عشقم به اطرافم و اطرافیانم بیشتر شده،سرعت عملم بیشتر شده سعی میکنمحتی با کسانی که هم نظر من نیستن با احترام برخورد کنم و بهشون حق بدم که نظری متفاوت از من داشته باشند

    به لطف خدای مهربانم ،دوره دوازده قدم ،دوره احساس لیاقت چنان جهشی در ذهن و روح و جسم و اوضاع مالی من داشته که خودم باورم نمیشه ،باور کنین بیاد آوردن گذشته برام سخت شده، اگر به دو سه سال گذشته برگزدم متوجه میشم که معصومه الآنم هیچ ربطی به معصومه قبل نداره….

    خداروشکر،خدایا سپاسگزارم

    خدایا درخواست میکنم همچنان من رو یاری کن و من رو به راه راست هدایت کن

    استاد از شما و مریم جون و دوستان نازنینی که با گذاشتن تجربیاتشان باعث شناخت بهتر من میشن تشکر میکنم،

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    یاسر ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1418 روز

    سلام به استادعزیزم وخانم شایسته

    خیلی نگارخانم خوب بودن خیلی قشنگ مباحث توضیح میدادندواقعا تحسینشون میکنم به خاطرکنترول احساسشو وقدرت بیانشون واینکه اینقدرقشنگ روی خودشون کارمیکنن که میتونن همه چی روراحت وعاای توضیح بدن وخودشون رولایق بدونن

    خیلی این فایل عالی بود چون من داشتم روی ارزشمندی خودم وسبک شخصی کارمیکردم واین قدرت کلام نگارخانم وتوضیحاتی که استاد درمورد دوست داشتن خودمون دادند من کل قضیه روگرفتم وباید بیشتر روش کارکنم

    اینکه من هرجوری هستم خودم روبپزیرم وباخودم دوست باشم ازاینی که هستم لذت ببرم وروی خودم کارکنم اینکه خداروباورکن تسلیم باش خودت روبسپاربه جریان بزارراه الهامات بازباشه وتوراهنمایت روپیداکنی وباکمک اونه تومیتونی زندگیه لذت بخشی روتجربه کنی استادتوستاره قطبی هم دارن این روتوضیح میدن توبایدرهاباشی یاسر زندگیت روبدی دست خدا وخودت اززیبایی هالذت ببری وباورکن اون میتونه توروهدایت کنه اگه استادتونسته من هم میتونم دنبال هیچی بیرون ازخودت نگرد همه چی خودت هستی اول آخراونه

    خیلی دوستون دارم

    درپناه خدا شادثروتمندوسلامت باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: