فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-19.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2015-07-06 00:00:002020-10-19 00:15:46فقط روی خدا حساب باز کنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام خدا جونم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان معنوی ام
سلام به همسفر بودن با خدا با توحید با یگانگی الله
خدایا شکرت
فایل روز هفدهم
فقط روی خدا حساب باز کن
یا الله
خدایا شکرت
استاد بینهایت سپاسگزارم
من از وقتی که به آگاهی های ناب رسیدم بخدا که نمیگم صد در صد ولی اکثراً در هر کاری در تمام اوضاع و شرایط و انسانها وقتی مارو راحتر پیش رفته کریدیتشو اومدم دادم بخدا و چقدر آرامش داشتم و کارها برام راحتر پیش رفته
فهمیدم که اگر از این دستش نشه از بی نهایت دست دیگه اش بهم میرسونه
خدایا شکرت که با این جمله تاکید ی مثبت حالم عالی میشه
خدایا شکرت که همه و اوضاع و شرایط و انسانها وسیله ای از طرف تو برای رساندن موهبت های الهی به من
خدایا شکرت
خدایا از وقتی با قانون بدون تغییر ت اشنام کردی هدایتم کردی
چرخ زندگی ام روانتر شده حال دلم عالی تر شده بیشتر با خودم در صلحم
خدایا مرا به شناخت بیشتر از خودم برسان تا به شناخت خداوند برسم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا کمکم کن که در راه توحید و یگانگی و ربوبیتت ثابت قدم ومتعهد تر باشم
خدایا شکرت بابت تمام نعمتها و ثروتهای جهان که در دستان قدرتمند توست
فقط روی تو حساب باز کرده ام
خدایا از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم
خدایا تو صاحب کل کیهان هستی
قدرت فقط در دستان توست
تو صاحب آسمانها و زمین و هرآنچه بین آنهاست هستی
قدرت اصلی تویی
خالص تویی
اصل تویی
تو علمت برتمام عالم محیط است
ای بهترین یاری دهنده پرا در این مسیر توحید هدایت و حمایت کن مرا شایسته بندگی کردن کن
تو مرا انسان افریدی و اشرف مخلوقات
پس من توانمندم من خلق زندگی خودم هستم من میتوانم که در همه چیز تو را ببینم
تو از بینهایت دستانت در زمین به من خیر و برکت رسانده ای سپاسسسسسگزارم
خدا یا شکررررررت خوشحااااالم که منشأ اصلی نعمتها و ثروتهای جهان توهستی
من روی نیازم به تنها فرمانروای کل کیهان است
خدایا از خزانه الهی ات به زندگی همچون سیلی بزرگ رزق بیحساب سلامتی و ثروت و فراوانی و نعمت و برکت و معنویت و روابط عالی و سعادت در دنیا و آخرت سرازیر کن
خدایا من هیچی نمیدانم من تسلیمم در برابر عظمت و بزرگی ات
تو میدانی همه چی را باید بهم کمک کنی باید یاری ام کنی
چون من با تو یکی هستند قلبم فقط با تو آرامش داره ای تمام وجودم ای تمام هستی من
ای انرژی بخش تمام جانم تمام سلولها ی بدنم را توداری جان میبخشی جان و روحم همه تویی ضربان قلبم تویی کارکرد اما اجزای بدنم تویی یا الله
من را راهنمایی کن چراغ راهم تویی هادی ام تویی
هدایت گرم فقط تویی
خدایا چندسال با مغز خودم هیچ بودم
الان به بعدم باید با تو باشم و پادشاهی کنم
خدا همه چی تویی ومن هییییچ
تو میدانی که من در مقابل تو عاجز وناتوانم من هیچی نمیدانم تو همه چی را میدانی ای دانای کل ای قادر توانا یاری ام کن تا در راه توحید بمانم تا لحظه مرگ
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام دوستان و همراهان گرامی. سلام به خانم شایسته عزیزم.
من هم همسفر شما بودم اما میخواهم پررنگ تر و جدی تر کار کنم.وبا خواندن متن امروز خانم شایسته عزیز تصمیم گرفتم که هیچ چیزی مانع ثبت سفرنامه ام نشود. امروز عروسی پسر خواهرمه اما من میخوام به جای دغدقه مجلس که چطور ظاهر شوم به مساله ای بپردازم که سعادت دنیا و اخرت رو برایم به ارمغان می آورد.
دوستان خوبم من خواستم این باور رو تکرار کنم که من ثروتمندم اما دیدم نجوای ذهنی تمام کمبودها و بدهکاری ها رو به رخم می کشه. گفتم خب باشه اشکالی نداره منم جوابشو میدم و این پاسخ به ذهنم رسید:
اگر خداوند ثروتمند است اگر خداوند غنی و بی نیاز هست، پس من هم میتوانم. ذهنم گفت دلیل بیاور، گفتم دلیلم این است که خداوند از روح خود در من دمیده پس خویشتن من که همان خداست ثروتمند است.پس با جرات می گویم با تکیه به قدرت الله من هم ثروتمندم.
پس من هم بی نیازم چون خداوند بی نیاز است.من سخاتمندم چون خداوند سخاوتمند است. من هم بخشنده ام چون خداوند بی نیاز است. تا زمانی که به یگانگی خداوند ایمان و باور قلبی داشته باشم به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارم. من فقط فقط فقط به خداوند ایمات دارم. اگر خدا می گوید زهراجان نگران نباش پس نباید نگران نباش. اگز خداوند می گوید فراوانی و نعمت هست ، پس هست.اگر خداوند می گوید اگر بنده من تقوا را رعایت کند من او را روزی بیحساب میدهم پس کافیه من تقوا داشته باشم. خداوند به من می گوید:
مواظب انچه می شنوی باش
مواظب آنچه میبینی باش
مواظب کلامت باش
مراقب افکارت باش
مراقب نیات قلبی خودت باش
مراقب احساست باش
انگاه من هم مراقبت هستم . آنقدر تو را ثروت و برکت بدهم که به ذهنت هم نرسد از کجا و چطور ثروتمتد شدی! به شرطی که فقط و فقط روی من حساب کنی
پس آرام باش چرا نگرانی؟
آیا تا به حال گرسنه مانده ای؟ ایا تا به حال بدون سرپناه مانده ای؟ آیا تا به حال بی لباس مانده ای؟چه کسی بود مادرت را مهربان نمود تا تورا مراقبت کند؟ چه کسی خرج تحصیل تو را داد؟ چه کسی وقتی بیمار بودی برایت پرستار فرستاد؟ چه کسی در اوج محتاجیت و بیماریت هزینه درمان تو را رساند؟ چه کسی فامیلت را مهربان کرد به ملاقاتت بیایند؟ چه کسی تو را از مرگ نجات داد؟ چه کسی تو را شفا داد؟چه کسی به تو پناه داد؟چه کسی وقتی احساس بیچارگی داشتی به تو احساس خوب داد؟چه کسی قلب های مردم را نسبت به تو مهربان نمود؟ چه کسی دردوران غربت و دانشجویی مراقبت بود؟ چه کسی قلب تو را به تپش وامیدارد؟ چه کسی ارگان های بدن تو را بطور خودکار به کار منطم وادار می کند تا تو سالم و تندرست باشی؟چه کسی هر روز صبح بعد از مرگ موقت شبانه روح را به بدنت باز می گرداند تا روزی دیگر را آغاز کنی و زندگیت را خلق کنی؟چه کسی پاهایت را نیرو میدهد تا از بستر برخیزی به سمت فرصتی دوباره؟چه کسی در اوج ناامیدی می گوید بنده من ، نگران نباش من هستم.
چه کسی به تو گوش سالم داد تا سخنان مثبت بشنوی؟ چه کسی به تو چشم بینا داد تا کتاب های خوب بخوانی؟چه کسی به تو قدرت کلام و قدرت تفکر داد؟؟؟ پس ای بنده من بامن باش چون من همه جا باتوهستم و مراقب توام. من عاشقت هستم چرا که تو را از روح خود دمیدم.چگونه میشود خالقی مخلوق خود را عاشق نباشد. دلیل عشق من به تو این است که تمام آسمانها و زمین را مسخرت نموده ام.من ثروتمند و بی نیازم پس تو هم می توانی باشی…. من ابدی هستم پس تو هم هستی…. من بخشنده ام پس تو هم هستی…. به شرطی که متصل به من باشی و از یادم غافل نشوی….
سلام به شما دوست گرامی، بسیار بسیار شاکر و سپاس گزار رب و فرمانروای مطلق جهان هستم که در هر لحظه با منه و منو به بهترین مسیر و صراط مستقیم هدایت میکنه و این که در این جمع و محیط عالی هستم. دوست گرامی مطالبی که نوشتید به نظرم آگاهی های نابی هست که خدا به شما الهام کرده و من با خوندن سطر به سطر اون اشک از چشمانم جاری می شد و احساس خیلی خوبی به من داد و احساس نزدیکی بیشتری با خدا کردم و این آگاهی ها باید مدام تکرار بشن. از شما خیلی ممنون و متشکرم که این آگاهی های بی نظیر رو با ما خانواده صمیمی عباس منش به اشتراک گذاشتید. در پناه الله یکتا شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام دوست عزیزم.چقدرپیامتون عالی بود،،پرازاحساس..پرازتوکل و درس زندگی..سپاس ازشما
سلام به دوست عزیزم خدا رو شکر میکنم به خاطر اگاهیهایی که دریافت کردی وبا ما به اشتراک میگذاری سرافراز سلامت شاد و ثروتمند باشی
سلام خدمت آقای عباسمنش، خانم شایسته و همه عزیزان🌸🌸🌸
رد پای هفدهم در این سفر بسیار زیبا
اینقدر این فایل پر از آگاهی بود که همه ی کلمات را باید بار ها گوش داد. آگاهی هایی رو که دریافت کردم نوشتم و یه نگاه به کل دفترم انداختم دیدم این دفترم خیلی گرانبهاس، و واقعا ممنونم که دست خدا شدید و این همه به ما کمک میکنید. نمیدونم چی بنویسم و از کجا بنویسم از نوشته های خانم شایسته بگم یا از این فایل های بی نظیر یا از بخش عقل کل بگم… نمیدونم ولی اینو میدونم که روز به روز که بیشتر روی افکار و رفتارم وقت میگذارم بیشتر میفهمم معنی تکامل رو ، بیشتر میفهمم قانون رو ، روز به روز شاهد بهتر شدن روابط اطرافم هستم و من هر چه بگم کم گفتم و من هر چه بخوام شکر خدا رو بگم کم گفتم.
همش لطف خدا هست و چقدر خوبه که اینجام.
واقعا هر جا که فقط روی خدا حساب کردم و فقط به او توکل کردم جوری همه چی به نفع من و حتی بهتر از آنچه که فکر میکردم رقم خورد که خودم متعجب می موندم. تنها منبع و تنها و تنهااااا قدرت جهان خداست.
از خدا میخوااام ایمانمون رو افزایش بده و مارا به راه راست هدایت کنه تا در فکر و در عمل توحیدی باشیم و زندگی و مرگمون برای خدا باشد.
و چقدر این جمله پیامبر جای تامل داره که شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب ظلمانی پنهان است.
و خدا بی نیاز تر از آن است که شریک داشته باشد.
چقدر زیبا داستان ربوبیت را گفتید تمام آنچه در جهان است برای خداست و من را به یاد آیه های ۲۱ و ۲۲ سوره بقره انداخت
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ٭ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنْزَلَ مِنَ الْسَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلاَ تَجْعَلُوا لِلّهِ أَنْدَاداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾)💖
خدایا بخاطر قرآن ، بخاطر بنده های با ایمانت ، بخاطر بودنت ، بخاطر اینکه همیشه هستی، بخاطر اینکه نعمت زنده بودن به ما دادی هزاران بار شکر و به راستى اگر ما بخواهیم نعمت هاى او را بشماریم، قادر نیستیم که ما سر تا پا غرق در نعمت های الهی هستیم.
🌼🌼🌼
عارف که ز سر معرفت آگاه است
بی خود زخودست و با خدا همراه است
نفی خود و اثبات وجود حق کن
این معنی لا اله الا الله است
در پناه رب باشید.🍃🌹
با درود فراوان به استاد عزیز و تیم خوبشان (دست های خوب خدا روی زمین)
واقعا این فایل آرامش عجیبی به من داد ، خدایا تو چقدر مهربان و خوبی ، همیشه جاهایی که از ته دلم صداش زدم خودش رو بهم نشون داد از طریق نشونه هاش ، یه جوری درهای رحمتش رو برویم باز کرد که شگفت زده شدم ، چقدر ناشکری اس که فقط امیدمون به آدما و دولتا باشه ، باید خدا رو با ذره ذره ی وجودمون باور داشته باشیم تا نشونه هاش بیاد تو زندگیمون ،
دوستان یه تجربه از این که خدا رو با تمام وجود صدا زدم و خودشو بهم نشون داد رو واستون میگم :
سالها پیش بود بعد نماز صبح عادت داشتم دعای معراج رو بخونم تو اتاقم نشسته بودم پای سجاده ، چراغ و پنکه هم روشن بود توی سالن کولر روشن بود چند تا چراغ دیگه ..
اون صبح گفتم بزار واقعا نماز رو با تمام وجود بخونم نه فقط رفع تکلیف باشه بعد نمازم شروع کردم به خوندن دعای معراج ، دعای معراج که همش اسامی خداست ولی وقتی که به یا الله یا الله رسیدم با تمام وجود صداش زدم یه دفعه واسه چند دقیقه هم زمان چراغ و پنکه اتاقم خاموش شد ، یه لحظه ترسیدم اخه بقیه چراغا روشن بود کولرم کار میکرد ، یه حس ترس و آرامش داشتم اینقدر گریه ام گرفت گفتم خدایا تو به من نشون دادی که هستم همون لحظه به دلم افتاد که حالا که خدا میگه بنده ی من ، من هستم بزار خواسته ام رو بگم ، دوستان هر چه از خدایی که اعلام وجود به من کرده بود خواستم تو کمتر از یه هفته شد ….
من یه باور عمیق دارم که خدایم هست و خیلی بزرگتر و قوی تر از قدرت های زمینی است……
با آرزوی بهترین ها
به نام الله مهربان
««اگر خداوند برایت کافی نیست، باید آن را از نو بشناسی و توحید و شرک را دوباره معنا کنی»»
همیشه دلم میخواست خداوند برام کافی باشه اما به هر طرف که نگاه میکردم میدیدم هر لحظه از زندگیم به عوامل بیرونی چون پدرم ، پول، کار ، گرونی، وام ، رئیس بانک و هزاران عامل به غیر از خداوند دخیل هستند که باید اونا درست بشن تا من آرامش بگیرم .
من مشرکم همونطور که قبلاً بودم بااین تفاوت که بعد از آشنایی با آگاهی های استاد عباس منش عزیزم ، کم کم و آهسته آهسته کلام الله رو از طریق استاد عزیزم شنیدم ، واقعا به قلبم نشست ، جویا شدم که استاد داره از چی حرف میزنه ؟!!
خوب اینجوری باشه که من موحدی نمیبینم ،إ وابستگی به پدر که خرج و مخارج مو تأمین کنه شرکه؟
إ تو خانواده کسی قول میده که ببرتم سرکار، من تمام امیدم به اونه اینم شرکه؟
إ میخوام رئیس بانک منو بشناسه زودتر بهم وام بده اینم شرکه؟
إ وابستگی شرکه، دل بستن شرکه، منتظر شاهزاده موندن که با اسب سفید بیاد همه ی خواسته هامو برآورده کنه شرکه؟
ای وای استاد راست میگه ها هرکسی منو بالا برد با همون شدت توان کوبیدنم به زمینو داشت، هرجا خوشحال بودم ذوق مرگ شدم که فلانی پارتیم شده دیگه کارم ردیف میشه ، درنطفه خفه شد و کارم موند روهوا
به هرکی دلبستم بدجوری تنهام گذاشت ، ای داد استاد راست میگه هزاران مثال دارم از توگوشی خوردن از طبیعت ، چون من همواره با شرک زندگی کردم و خودم اصلا نفهمیدم ، اسمشو گذاشتم بدشانسی اسمشو گذاشتم قسمت ، ای وای که منع اعرابی راهی که می رفتم به ترکستان بود (هرگز نرسی به کعبه ای اعرابی/ این ره که تو میروی به ترکستان است)
خدایا هزاران بار ازت سپاسگزارم که هدایتم کردی به مسیری که توحید رو بشناسم ،که درک کنم و بفهمم که مشرکم که تنها ترا بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
خدایا من هنوز اول راهم هنوز هزاران هزااااار پله تا استانداردم فاصله دارم
اما میخوام که خدایتم کنی میخوام که موحد باشم میخوام که مشرک نباشم
خدایا تو هدایتم رو برخودت واجب کردی لطفا گوش منو شنوا تر, دیدگانم رو بینا تر و درکمو بالاتر ببر تا هدایت هات رو دریافت کنم و توحید رو درعمل اجرا کنم که تمام چیزی که قلبنا ازت میخوام توحید هستوبس
عاشقتم مهربان پروردگارِ سخاوتمندم
عاشقتونم استاد عباس منش عزیزم
وسپاسگزارم که در این مسیر چراغ راهم هستید
سلام وصد سلام سپاسگذارم هستی سپاسگذارم بابت بودنت سپاسگذارم نوشتی ومینویسی مکتوب میکنی سپاسگذارم بابت این کامنت خوب والاهیت …..
صبح امروز روز چهار شنبه با پوست وخون واستخونم لذت بردم از این جهان از خداوند از این فایل از خودم از نماز وعبادتم از اکسیژن از هوا از باد از خاک از قالیچه تو اتاقم از درب ورودی خونه اجارهای در این نقطه شهر زیبای که هست واحساس زیبای بودن رو به نمایش میگذارد.
سپاسگذارم
سلام به دوست عزیزم آقا جمال خسروی
امروز جمعس و من تنهام،صبح که از دانشگاه برمیگشتم تصمیم گرفتم ازاین تنهاییم نهایت استفاده رو ببرم و بشینم یه عالمه توسایت وقت بگذرونم و بخونم و بنویسم و سیراب کنم خودمو …
اومدم یه غذای خوشمزه درست کردم کلی مرغ و گوشت داشتم اونا رو شستم و با بسته بندی های بسیار شکیل و بسیار منظم گذاشتم فریزر،
بعدشم،غذای لذیذی که درست کرده بودمو میل کردم و کمی استراحت کردم و الان غروب جمعس، کمی به دورو برم نگاه کردم حس کردم این تنهایی دراین لحظه برام لذت بخش نیست
پاشدم اومدم سراغ سایت تا ببینم امروز کدوم فایل ارزشمند و زندگی ساز رو باید گوش کنم و بنویسم
که دایره ی آبی کنار پروفایلم ذوق زدم کرد ، یه پیام دیگه از خانواده ی هم فرکانسیم،چی بهتر ازاین نوع گفتگو ؟!!
ممنونم که با حس خوب برام از خودت نوشتی و ممنونم که کلی سپاسگزاری کردی برای داشته هات ، تلنگری بود برای من تا چشامو باز کنم و موهبت هایی که مهربان پروردگار سخاوتمندم بهم عطا کرده رو ببینم و سپاسگزار لطفش باشم و اینجوری احساسمو بهتر کنم تا اتفاق بهتری رو تجربه کنم
سپاسگزارم بابت حضورتون و به قول استاد عباس منش عزیزم
شاد ،سلامت، ثروتمند و سعادتمند باشید هم در دنیا و هم در آخرت.
سلام، با شنیدن این فایل آرامشی در من ایجاد میشود که غیر قابل توصیف است، الان 5:21 بامداد است و با صدای سرفه ای پسرم بیدار شدم، قبل از خواب باصدای استاد با شنیدن همین فایل به خواب رفتم و الان که بدار شدم دیدم پسرم تب دارد رفتم وضو گرفتم و با نهایت خلوصم دورکعت نماز خواندم و بر بالین پسرم نشستم و تمام قدرت محبت و شفا را به خدا نسبت دادم و به پسرم که 5 سالشه گفتم خدا مالک همه ماست، خدا هم بازی ماست، خدا همراه ماست، خدا رفیق ماست، خدا مراقب ماست و گفتم خدا الان تو را خوب میکند و در عرض 15 دقیقه تب پسرم قطع شد و بچه نازنینم قبل از خواب بهم گفت بابایی من وقتی دوچرخه سواری می کنم با خداجون بازی می کنم و مسابقه می دهم، و باز از من پرسید گفت بابا خدا کجاست، گفتم خدا توی قلبته، گفت خدا کوچولوهه، گفتم خدا هم بزرگه هم کوچیک ومن تمام قدرت را به رب ام که قدرتمندترین فرمانروای جهان است می دهم، خیلی پیشرفت کرده ام خیلی جاها که میخواد شرک خودنمایی کنه یاد حرفای استاد میفتم و فرمون تفکرات ام را به مسیر توحید هدایت می کنم خدایا سپاسگزارم ما به هر خیری که از جانب تو رسد فقیریم، خدایا آنقدر نعمتان ده که دلیل و گواهی برای ارائه توحید باشد
سلام دوست عزیزم چقدر خالص و زیبا بیان کردین خدارو و با حرفاتون اشک بر چشمانم جاری کردین از خداوند بهتریانها رو برای شما و فرزند شیرینتون میخواهم
سلام دوست عزیزم دلنوشته زیبایی بود لذت بردم از خوندنش چقدر زیبا به دلم نشست امیدوارم همیشه در هر لحظه خداوند در زندگیتان جاری باشد و سلامتی وشادی وثروت را برای شما وخانواده تان از ایزد توانا خواستارم با سپاس دوستدارتان
باسلام خدمت تمام همراهان گرامی استاد عباس منش عزیزوخانم شایسته دوست داشتنی
???????
من در رابطه با موضوع( دیگران) قبلا نظری در سایت بر روی فایل (مسابقه رفع موانع ذهنی جهت ساخت ثروت) نوشتم
پیشنهاد میکنم اول, اون نظر رو بخونید بعد این نوشته رو
نوشته امروز من تکمیل کننده روزهای بعد از اون فایل است. وقتی خودم اون روزها رو میبینم با خودم میگم ؛ چطور تغییر اتفاق افتاد؟ چقدر وابستگی من به دیگران کم شده? اصلا متوجه این تغییر نشدم فقط نتیجه رو الان میبینم که فوق العادست. و به خاطر همین موضوع است که افکارم رو ثبت میکنم چون وقتی بر میگردم به عقب؛ میخونم و نتیجه رو میبینم یک احساس فوق العاده و انرژی زیادی به من داده میشود که همین موضوع برای ادامه راه من کافیست.
بله منم با اتفاقاتی که در زندگیم رخ داد و بسیار تلخ هم بود کلا از همه قطع امید کردم و فقط خودم رو تنها; و خالقم رو بی نهایت دیدم.
البته: اولش این جمله رو فقط قبول کردم نه درکی ازش داشتم نه چیزی دیده بودم.
ولی تنها راهه جلو روم بود که دلم رو آروم میکرد
چون همان طور که استاد میگن: هیچ چیز یه روزه تغییر نخواهد کرد” و برای من هم این دیدگاه توحیدی به اندازه ای که بهش ایمان دارم تغییر کرده و روز به روز هم با سرعت بالایی بهتر وبهتر میشه.
به نظر من اصلا نمیشه در مورد خداوند صحبتی کرد. راه کاری داد.
میشه گفت چگونه رابطه عاشقانه گذاشت میشه گفت چگونه ثروتمند شو میشه گفت چطور سلامت باش وو….. ولی جمع تموم اینا میشه( خداوند )
مثل اینه بگی بوی گل چه بوییه. بوی گل را تعریف کن.
فقط میشه گفت بوی خوبی میده
روزهایی بود: که هروقت من یک کار اداری داشتم هیچوقت اول نمیرفتم سراغ خود کار همیشه دنبال یک آشنا ؛پارتی میگشتم وبا خودم میگفتم آدم باید رابطه داشته باشه
برای کار کردن ؛خرید کردن و هر چیزدیگه همش دنبال آشنا و پارطی بودم .
الان که دارم مینویسم
یاد خاطره ای افتادم. من یک کار اداری داشتم همه چیز داشت خوب پیش میرفت؛ وسط خوبیها اتفاق بدی افتاد و به مشکلی بزرگ برخورد کردم.
بابت این مشکل من باید مبلغ زیادی پرداخت میکردم و از طرفی هم این مبلغ رو نداشتم. ترس های من فعال شدن؛من دنبال یک رابطه بودم که درستش کنم. یه مقدار که گشتم پارتی را پیدا کردم. و این فرد؛ رئیس کل اون اداره در سطح استانی بود. بسیار انسان متدین با احساسات فوق العاده مهربان و کار راه انداز و مسلط به کاری که مسئولیتش را داشت وقتی رفتم پیشش کلی منو تحویل گرفت شیرینی آورد چایی آورد؛ وقتی من مشکلم رو برای این آقا تعریف کردم با خیالی آسوده به من گفت برو حله خودم درستش میکنم، امضاش با منه دیگه؟ تائیدش میکنم برات. فقط یه مقدار کارهای اداریش طول میکشه تا بره تهران و بیاد.
من بعد از چند روز به این آقا زنگ زدم. گفتم چی شد؟ گفت: تائید شده کارت درست شده برو برای بقیه مراحل
من همونجا گفتم امیدم به شما بود دستت درد نکنه نا امیدم نکردی کلی هم ازش تشکر و قدردانی کردم
خلاصه پرونده از سازمان کشوری برای تائید نهایی به استان آمد. وقتی من رفتم دنبال کارهاش؛ گفتن پرونده ای اینجا نیومده کلی پیگیری کردم دیدم رفته اداره کل. بازم خیالم راحتر شد رفتم اداره کل پیش همون رئیس: دوباره کلی احترام. و من هم هی خیالم راحت تر میشد
زنگ زد پرونده منو آوردن نگاه کرد داخلش گفت: چرا باید اینجوری بشه؟ و یه مقدار فکر کرد و میگفت نمیدونم
خلاصه بگم داستان به این شکل شده بود که یک کارمند از یکی از شعبه های استان بر روی امضای رئیس اعتراض زده بود و پرونده کلا از سیستم خارج شده بود و اصلا هیچ کس هم نمیتوانست درستش کنه همونجا که بودم رئیس زنگ زد به اون کارمند و کلی بد و بیراه بش گفت که چرا تو این کار رو کردی مگه تائید اداره کل سازمان رو ندیدی چرا اعتراض زدی اونم میگفت قبل تائید شما من اعتراض زدم اصلا امضای رئیس اداره کل رو ندیده بود. منم نا امید امدم اصلا دیگه هیچ راهی برام باقی نمونده بود با اون حالت نا امیدی به خدا گفتم خدایا خودت درستش کن من دیگه راهی بلد نیستم.
کار من کلا کنسل شد فقط رفتم از همونجا که پروندم قطع شده بود دوباره به جریان انداختمش. واقعا اینبار گفتم خدایا هرچی تو میخوای منم میخوام خودت درستش کن من نمیدونم از کجا من بنده ام تو خدایی
۲ساله از این جریان میگذره من اصلا تو این ۲ سال ناراحت چیزی نبودم اصلا فکر هم نمیکردم بش فقط در خواست کردم و ولش کردم
دوستان پولی که ۲ سال پیش باید پرداخت میکردم الان مبلغش به ۳ برابر بیشتر تغییر کرده و الان این مبلغ رو کامل در اختیار دارم اصلا نفهمیدم این مبلغ چطور جور شده اصلا این پول برای جایی دیگه بود. که یدفه حل این موضوع به سرم زد و الان با دلی بسیار محکم دارم کارهاش رو انجام میدم و همه چیز جوره چون خدایش جوره. چون قدرتی بینهایت پشت من قرار داره خدایی که با دلت باهات حرف میزنه نه با مبلغ و پارتی و راه حل آشنایان و …. میگه به دلت میندازم به حرف دلت گوش کن کاری به بقیش نداشته باش
یه حرفی از استاد همیشه داخل گوشم صدا میکنه هر وقت به مشکلی میخورم هر وقت چالشی حل نشدنی سر راهم قرار میگیره به این صدا گوش میدم (تو فقط بخواه حرکت کن قدم اول رو محکم بردار از کجاش رو کاری نداشته باش )
اصلا این مثال رو نمیخواستم بنویسم وقتی شروع به نوشتن کردم یکدفعه یادم امد اصلا یادم رفته بود حتی دلیل این که ۲ سال پیش چرا جور نشد رو الان فهمیدم
خدایا شکرت
دعای هر روز من این شده
پروردگارا:
خود را تقدیم تو میدارم
بامن کن واز من ساز آنچه خود اراده کنی
از اسارت نفس رهایم کن،تا انجام اراده ات را بهتر توانم
مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها ، شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو، راه تو و عشق تو یاریشان خواهم داد
باشد که همیشه بر اراده تو گردن نهم
(آمین)
به نام خدای هدایتگر
چقدر عالی نوشتید آقای عظیمی عزیز.
عظمتی در درون شما میجوشد که زمین وزمان را مدهوش میکند .خدای جان وجهان بوسیله شما هادیست .
عالی بود کلی تجربیات ناب وبرامون نوشتی وکلی ذهنم باز تر که خداوند داره چجوری کار همه عالمیان رو درست میکنه باید تربیت بشه ذهنم که در لحظه ببینم بشنوم وعمل کنم وبکم خدایا شکرت چون خدا وند عاشق سرعته …
سپاسگزارم خیلی خیلی عالی بود برای نظر ارزشمندی که گذاشتید .
دعای اخرتان هم عالی وخدایی بود ?????
در پناه امن وامان الهی شااد وخوشبخت وثروتمندباشید
سلام به همه دوستای عزیزم سلام به استاد عزیزم ….استاد من امشب ازته دلم خداروشکر کردم که با شما آشنا شدم و یه لحظه مادرتون رو یاد کردم و براشون کردم بخاطر داشتن این فرزند..
من چند وقتی هست که دارم با برنامه های شما پیش میرم البته مدتی فقط با فایل های رایگان پیش رفتم ولی بعد تصمیم گرفتم کتاب های شما رو بخرم و کتاب چگونه فکرخدارابخوانیم رو از سایت خریدم و یادم نمی ره بعدازظهر توی دفترفایل رو دانلود کردم و تومسیرخونه رفتم یه صحافی چاپ کنم که بسته بود اینقدر شوق داشتم کتاب رو اون شب بخونم که با پای پیاده و در شب بارونی رفتم دوتاخیابون اونطرف تر و فایل رو چاپ کردم و اومدم خونه و مثل کسی که تشنه ی آب باشه شروع کردم به خوندن..خیلی بهم چسبید خیلی..همیشه کامنت هارو میخونم و دارم کم کپ با قوانین آشنا میشم…قبلا نشونه توی زندگی و کارم زیاد بوده ولی من نمیدونستم که نشونه هستن بابتشون خداروشکر نمی کردم.. من تنها زندگی میکنم بخاطر کار مجبورم ازخانواده دور باشم همیشه تنهایی منو عذاب میداد ولی از وقتی که با شما آشنا شدم عاشق تنهایی ام شدم از لحظه لحظه ی زندگیم لذت میبرم..خیلی اتفاقای خوب افتاده توی زندگیم..شغل من بیمه هست چندروز پیش تلفن من زنگ خورد جواب دادم یه نفر که پشت خط بود آقایی بود و خودش رو معرفی کرد و گفت از شرکت …هستم خیلی خوشحال شدم یادم افتاد این شرکت رو یکی از مشتری هام دوسال پیش بهم معرفی کرده بود و گفته بود که خیلی کارای بیمه ای دارن سعی کن باهاشون ارتباط بگیری و بتونی کارای بیمه ایشون رو انجام بدی…وقتی زنگ زدم به اون شرکت یعنی مستقیم به موبایل مهندس زنگ زدم وازایشون وقت ملاقات خواستم گفتن خانم من سرم شلوغه شما رزومتون رو فکس کنید من اگر پروژه ای داشتم باهاتون تماس میگیرم و منم همین کارو کردم…وقتی بعداز دوسال بمن زنگ زدن خب خیلی خداروشکر کردم و حالا دیگه من تقریبا با قوانین آشنا شدم منشی ایشون یه درخواست استعلام برای من فرستادن و قرارشد من به ایشون نرخ بدم ولی پیش خودم گفتم بزار بگم یه قرار حضوری داشته باشیم ومن قیمت رو حضوری اعلام کنم یه لحظه گفتم نه سرشان شلوغه و میگن نه ومن سبک میشم ولی استاد گفته بود بگو اون چیزی که توی دلت هست رو بگو و وقتی که من این تقاضا را کردم خیلی استقبال کردن..من امروز ۶بهمن ۹۷ مراجعه کردم به دفتر ایشون و خودمهندس بهشتی درب رو روی من بازکردن…من خیلی خوشحال شدم وقتی نشستیم صحبت کردیم گفتن من یادم نمیاد شماره شما رو کی گرفتم ولی چندروز پیش برگه های رزومه ی شمارو روی میزم دیدم …اینجا بود که من فهمیدم اتفاقی نبوده این قضیه …همین موقع که ایشون پروژه دارن بعد از دوسال برگه های من یهو روی میزشون از زیر خروارها کاغذبیاد بالا و ایشون بمن زنگ بزنن…خیلی خوشحال بودم..اصلا ایشون طوری بامن حرف میزدن که قرارداد رو بسته شده میدونستن…وقتی از جلسه اومدم بیرون خواستم به اون مشتریم که دوست آقای بهشتی بودودرواقع معرف من به ایشون بودن تماس بگیرم و بگم سفارش منو به مهندس بکنید ولی یه لحظه به خودم نهیب زدم که مریم توداری بخدا شرک میورزی اگر زنگ بزنی یعنی خداروقبول نداری که باعث شده بعداز دوسال این شخص به تو زنگ بزنه و میخوای از بنده ی خدابخوای که سفارشات بکنه…وخیلی خیلی خوشحال شدم که تونستم جلوی اشتباه رو بگیرم …وازته دلم خداروشکر کردم…خدایا شکرت…ممنونم از شما دوستای عزیزم که من با خوندن کامنت های شما و البته با آموزه های استاد عزیزم با قوانین آشنا بشم…
سلام و درود عشق به استاد نازنین و خانم شایسته خوش صدا
و همه خانواده ی صمیمی عباس منش
که این روزها خدا شاهد است از اعضای خانواده هم برای من نزدیک تر هستید.
بالاخره به قول خودم عمل کردم و اومدم کامنتم رو بنویسم ..
ان شاالله خداوند هدایتم کنه و بتونم همونجور که در قلبم هست برای شما عزیزان بنویسم.
استاد عزیز من چند تا از فایل های صوتی شما رو تقریبا سال ۹۷ که به تضاد بزرگی خورده بودم گوش دادم اون موقع برام مثل یک مسکن عمل میکرد حرف ها حرف های قشنگی بود و اینکه فقط در حد همون مسکن برای من کافی بود
(اون موقه در مدار این هدایت نبودم با اینکه همیشه از خداوند درخواست داشتم رازهای این عالم رو به من بگه .یک چیزی در قلبم همیشه میگفت اسراری جادویی هست که فقط تعداد اندکی اون رو می دونند به همین خاطر چندین با معانی و تفاسیر مختلفی از قرآن رو میخوندم اما هر چی بیشتر تلاش می کردم کمتر نتیجه میگرفتم)
اون تضاد همچنان بود تا اینکه در سال ۹۹ ما بایک برشکستگی مالی بزرگ مواجه شدیم و تمام سرمایه که از دست دادیم هیچ کلی هم بدهکار شدیم
(این تضاد و تصاد قبلی هر دو به خاطر شرک من و همسرم بود و داشتن شریک که اون برای ما کار کنه )
در این بین چند تا فایل صوتی که از استاد تو گروه تلگرام فرستاده بودم قدیما، دانلود شده بود و داخل گوشی همسرم سیو شده بود در اون شرایط خب خیلی تاثیر مثبتی داشت حد اقل از لحاظ روحی ..
در همین بین یک اتفاق معجزه گونه افتاد برای ما.با شخصی اسناد شدیم که گفت کار اداری که پروسه طولانی داشت رو براتون انجام میدم برای رضای خدا …
خلاصه ما از خوشحالی توی آسمونا و غافل از اینکه این آدم دست خداست و خدا داره کارای ما رو انجام میده و شرک و شرک و شرک
تا جایی که اوضاع روز به روز بدتر میشد از همه لحاظ (این رو هم بگم که الان ما فهمیدیم اون اتفاقات نتیجه ی شرک ما بوده )
ما با همین منوال ادامه میدادیم و البته یک سری کج فهمی هایی که از قانون داشتیم .به قول استاد ما میخواستیم قانون رو طبق باورهای خودمون تغییر بدیم و خیلی هم اعتقاد داشتیم که داریم روی خودمون کار میکنیم.
با وجود همه ی این موارد اما خداوند لطف و رحمتش رو از ما دریغ نمیکرد الان که به اون روزا فکر میکنم میبینم خداوند خیللللللی بیشتر از اون چیزی که ما ایمان داشتیم به ما نعمت عطا کرد .
با فروش زمین ارثیه پدری که سال ها به فروش نمیرفت که این اتفاق خودش معجزه ای بود برای ما تونستیم بیشتر اون بدهی ها رو بدیم و البته روانشناسی ثروت ۱ رو خریدیم به امید اینکه پولدار بشیم 😁
غافل از اینکه هنوز زمان استفاده ی اون فرا نرسیده بود …یعنی مدار ما اونقدر پایین بود که فاصله از عرش تا فرش بود …
ما باید تکامل مون رو طی میکردیم باید اون دیوار های بتنی رو کامل خراب میکردیم خیلی سخت بود خیلی در کنارش اون کج فهمی ها از قانون هم بود …
یه سری نعمت ها وارد زندگی مون میشد اما ما با شرک با اینکه امتیازش رو به بنده ش میدادیم همه اون نعمت هارو از خودمون دور میکردیم ..
استاد دقیقا مثل کسی که دستش رو دراز میکنه و تنها یه سانت با اون نعمت فاصله داره هر چه تقلا میکردیم جواب نمی داد که نمی داد …
(این رو هم بگم که ما به یه خونه با امکانات کم در محله های پایین تر نقل مکان کرده بودیم .در ظاهر خیلی بدتر از خونه ی قبلی بود اما سعی میکردم به نکات مثبتش توجه کنم)
تا اینکه خرداد ماه ۱۴۰۰فایل چهارم روانشناسی ثروت رو که گوش میدادم اون قسمتی که کامنت دوستی رو میخونین و بعدش میگین:اگر داری روی باورهات کار میکنی اما شخصیتت عوض نشده اگر همون رفتارای گذشته رو داری انجام میدی این یک توهم است .
اگر نتیجه ی ملموس مالی به شکل پول حساب بانکی بدست نیاوردی بدان که داری توهم میزنی (با اون لحن جدی و قاطع انگار از خواب پریدیم)
و این فایل تلنگر بسیار بزرگ به ما زد ..
روزها و روزها بهش گوش میدادیم و قبول کردیم که ما تابع قوانین نبودیم و الکی فکر میکردیم طبق قوانین داریم رفتار میکنیم
به محض اینکه این پاشنه آشیل رو پیدا کردیم در های نعمت و ثروت به روی ما باز شد درسته نتایج خیلی برای ما کوچیک بود اما باورهایی رو در ما ایجاد کرده بود که فقط خداوند میدونه چقدر بهش نیاز داشتیم .
اوضاع به صورت نسبی تقریبا خوب بود
(یاد حرف استاد افتادم که میگفتن بعضی ها با خودشون کاری کردن که دوست دارن الان برگردن به صفر و دقیقا توصیف حال ما بود.من میخاستم برگردیم به همون یه سال قبل که حداقل بدهی نداشتیم سوای اینکه سودای پولدارشدن رو داشتیم😁)
موعد خونمون رسیده بود و همسرم با یه ایمان و شجاعتی که تا حالا ندیده بودم گفت امسال از اینجا میریم به یه محله بهتر و خونه ای با امکانات بهتر …استاد وقتی میگم زیر صفر یعنی واقعا زیر صفر 😂
به همسرم گفتم مطمئنی میتونی ؟گفتن بله مگه قرار نیست این باور ها شخصیت ما رو تغییر بدن ایمان رو زیاد کنن و شجاع تر کنن
گفتم آره و رفتیم دنبال خونه. همه میگفتن تو این اوضاع کجا میخاین برین بمونید بابا
میرفتیم املاکی در صورتی که ما یه سوم اون رهن و اجاره رو هم نداشتیم اما با یه ایمان وصف نشدنی خواسته مون رو میگفتیم
(هنوزم استاد اون حرکت مون عجیبه برای ذهن منطقی من که واقعا اون آدما ما بودیم.اما میدونم که آره میشه آدما عوض بشن )
وقتی تو کامنتای دوستان میخوندم شرایطی که مثل شرایط خودمون بود رو اولش سخت بود اما با قانون تکامل منم تونستم پا روی اون نجواها بزارم .
استاد دوست دارم تک تک معجزه هایی که برامون افتاد با جرئیات براتون بگم چرا که هر کدومش برام یه نشونه س از خداوندی که قدرت مطلقه .اما فاکتور میگیرم
خلاصه با آسااااااااان ترین شکل ممکن به صورت انترنتی خونه ی رویایی مون رو پیدا کردیم و در نصفه روز قرار داد بستیم
خانه ای ۱۰۰ برابر از خونه ی قبلی بهتره با تماااام امکانات با همسایه های عالی و یه صاحب خونه ی فوق العاده که هر وقت میبینمش یه لبخند بزرگ رو لباشه …
مبلغ خونه همه کاراش به راحت ترین شکل ممکن درست شد با یاد آوری اون روزها دوست دارم جیبییییییغ بزنم و بگم شد
آره اگه ما باور کنیم همه چیز میشه ..
اون تضاد کار اداری اما همچنان پا برجا بود ما به خیال خودمان فکر میکردیم که داریم فقط روی خدا حساب باز میکنیم اما امان از اون شرک خفی که پنهانه پنهانه
(این رو هم بگم که یکی از نشانه ی هدایت من الگوهای موفق در خانواده ی صمیمی عباس منش بود .و من شروع کردم به خوندن کامنت های دوستان .استااااد نمیدونید چه غوغایی در من به پا کرد چه ایمانی رو در من زنده کرد ۸۷ صفحه بود و من با عشق در نهایت آرامش کامنت های دوستان رو میخوندم بیشتر از یک ماه طول کشید اما هر بار اشتیاق من بیشتر میشد و تازه این حرف شما رو درک کردم که همیشه تاکید داشتین کامنت بزارن بچه ها .همین جا از همه شون سپاس گزارم به خاطر اون شعله های ایمانی که در قلب من روشن کردن ..سپاس گزار تک تک دوستان هستم)
۴ مهر ماه بود که رفتم تو دل اون تضاد و ترسش و پاسخ منفی .واکنشم نسبت به سری های قبل بهتر بود و این نشون دهنده ی تغیر مدار من در طول این یکسال بود همسرم بهم گفت فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو گوش بده و من چون گوشیم رو تازه عوض کرده بودم
(خود این گوشی هدیه از طرف عزیزی بود که هر روز تو ستاره قطبیم مینوشتم😍)
این فایل رو نداشتم اومدم داخل سایت اما باز نمیشد هر کاری کردم .
گفتم خدایا چیکار کنم یهو گفتم داخل سایت های ایران سرچ میکنم و فایل صوتی رو دانلود کردم .
همه چی از این فایل شروع شد .در واقع امه چی از این انرژی خدا شروع میشه .
من مثل آدم کری بودم که انگار اولین باره با گوشهای خودش صدای به این قشنگی رو میشنوه نه تنها میشنوه بلکه داره درکش میکنه میفهمتش .
استاد الان که به اون لحظه ها فکر میکنم اشکام جاری میشه مثل همون موقع .من فایل رو گوش میدادم و های های گریه میکردم و میگفتم خدایا منو ببخش .من اون روز همون لحظه فهمیدم که این شرک خفی با من چه ها کرد
خیلی حرف ها هست که نمیدونم چطور براتون بگم اون روز آرزوم این بود که شما جلوم نشسته باشین و من براتون هزاران ساعت حرف بزنم ..
رفتم سراغ کامنت ۱۰۲ صفحه بود شروع کردم به خوندن و برای خودم میگفتم و مینوشتم
اونجایی که میگین تنها قدرت جهان ربه این شده بود ذکر شب و روز من باورتون نمیشه حتی در خواب هم با خودم تکرار میکردم .
به قدری حالم خوب بود که انگار روی ابرا بودم
توحید بزرگترین مسئله ی زندگی من شده بود و از این به بعد هم خواهد بود .
زمان میگذشت و تضاد من همینجور بود اما استاد من یه آدم دیگه بودم آرام آرام آنقدر راحت و آسوده که همسرم باورش نمیشد .با خدا حرف میزدم ازش هدایت میخاستم و اون جواب من رو میداد ..(قسمت نشانه ی سایت)
زیبایی هارا ببینیم ..تمرکز بر نکات مثبت ..رهایی ..سپاس گزاری ..
استاد من احساس میکردم که مدارم داره تغییر میکنه درکش میکردم قشنگ.
اینجا دستان خداوند به سراغ ما امدن اون کار اداری که باید انجام میشد از دو طریق دیگه هم هدایت شدیم که مشود انجامش داد
(واقعا هم هدایت خداوند بود دستان مهربان خداوند که دیگه نمیگم حوصله تون سر میره😂)
و اینجا دوباره نجواهای ذهن من شروع کردن و گفتن من همون مسیری رو میخام که از همه بهتره از همه راحت تره ..با این که قبلش گفته بودم خدایا خودت هدایت کن که انجام بشه من همه رو یپردم به تو ..قشنگ گره افتاد ..
جمعه شب بود آخر شب گفتم خدایا میدونم اخرای کاره هدایتم کن دیگه چیکار باید بکنم
هدایت من فایل ۳ گفت گوی استاد عباسمش با دوستان بود …فایلی که سپیده جان در مورد هدایت از استاد سوال میپرسن..
باور کنید موهای تنم سیخ شد وقتی گوش دادم
استاد گفتن که ما با توجه به مدارهای که قرار داریم هدایت میشیم ما نباید هدایت خداوند رو طبق خواسته ی خودمون تغییر بدیم ..
بیگگگگگگ بنگگگگگگ
هدایت این کلمه آنچنان چالشی رو در ذهن و قلب من بوجود آورد که از فکر کردن بهش خسته نمیشم .من پذیرفتم که با هدایت خداوند پیش برم و بزارم من رو از مسیری که خودش میدونه به مقصودم برسونه ..
استاد میتونید حدس،بزنید بعد این اتفاقات رو ؟؟
بعله دستان مهربان خداوند مثل فرسته هایی که فرستاده تا فقط کارمن رو انجام بدهند به سمت ما اومدن من خداوند رو در تک تک اون آدم ها دیدم در لبخندشون ..در دل های نرم شده شون
در کسی که قسم میخورد نمیشه اما اون بار که من روی خدا حساب باز کردم بهم گفتم باشه انجامش میدم ..
استاد حالم خیلی خوبه از شدت این خوبی میخام فریاد بزنم و به همه بگم که این خدا خدای غیر ممکن هاست که این خدا خدای نشدن هاست …
در مدت آشنایی باشما کلا تلویزیون و اخبار و فضای مجازی از زندگی من پاک شده البته به صورت تکاملی …و من الان فقط ۲۴ ساعت تو سایت شما هستم و این سبک زندگی جدیدم رو واقعا دوست دارم و سپاس گزار خداوندم که هر بار ایمان من رو قوی تر کرد
من ساعت ها میتونم بشینم و درباره ش حرف بزنم ..
استاد بی نهایت بی نهایت ازتون سپاس گزارم که به قول دوست عزیزمون المیرا شما به ما خدا رو شناسوندین که دغدغه ی تمام این روزهای من توحیدِ….
براتون یک دنیا عشق سلامتی حال خوب ثروت و نعمت از تنها قدرت این جهان (رب)آرزو میکنم …
از همه دوستان عزیز که با کامنتاشون توحید رو گسترش میدن سپاس گزارم …
الان یک ساعت و بیست دقیقه س که دارم کامنتم رو مینویسم …خیلی ببخشید اگر طولانی شد و سپاس گزارم که وقت گذاشتین و خوندین🙏🙏🙏
خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل
فقط باید باورش کرد
در پناه حق❤️
با سلام به شما خانم حسینی و خانواده محترم
با خوندن کامنتتون به وجد اومدم و اونحایی که قضیه دنبال خونه بودید رو میگفتید اشک در چشمانم جم شد و یاد اون مثل افتادم که میگه یک قدم تو بردار مابقی قدمها با خدا و همینحا متوجه شدم که منهم همین مشکل ایمان رو دارم و در اصل اون قدم اول در واقع ایمان بخداوندست که متاسفانه من هنوز اون ایمان رو ندارم ولی برای من جرقه ای بود
با ارزوی سلامتی
سلام به شما دوست عزیز
ان شاالله که در این مسیر ثابت قدم باشید
و از خداوند هدایت و ایمان رو طلب کنید
قطعا تکامل رو هم باید در نظر گرفت و همواره امید به خداوند داشته باشید
و فقط باید باور کرد و این قدم برداشتن کار واقعا سختی نبود
خیلی هم راحت تر از گذشته مثل گشتن توی سایت دیوار
اون چیزی که تغییر کرده بود اون امّید بود که به ما افزوده شده بود اون خیال راحت بود
اون رهایی پس از درخواست بود ..
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم
دوست عزیز
در پناه حق ❤️
سلام به استاد جان جانم و مریم جان مهربان و دوستان خوبم
ردپای روز هفدهم
الهی شکرت
استاد الان تقریبا یک هفته هست که تمرکزی رو سایت شما اومدم و دوره های روانشناسی که با استاد دیگه ایی رو داشتم کنار گذاشتم و به ندای قلبم گوش دادم .
استاد امروز ساعت 4 صبح به یک باره از خواب بیدار شدم و یک صدای واضح به من گفت که برو از سایت کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم رو بخر
من خارج از ایران هستم و دسترسی ریالی و ارزی این کشور الان با حساب همسرم هست و من دوست نداشتم از ایشون تقاضا کنم و شما هم گفته بودید بهتره با پولی که از درامد خودتون هست محصولات رو بخرید . اما اومدم سایت دیدم من دیدم در حساب کاربریم 100 تومن پول دارم ،من قبلا دیده بودم ولی به کلی از یادم رفته بود و قیمت کتاب 79 تومن بود و من به راحتی خریدم . و این اولین خریدم از سایت بود که از طرف خدا هدایت شدم و برای من یک معجزه بود. الهی شکر
و الان دیدن این فایل الله اکبر
خدایا من فهمیدم که شغل من فقط فقط بندگی تو هست بس و تمام
دوست دارم فقط از تو بگم ، با تو حرف بزنم
الهی متشکرم متشکرم و متشکرم
همسرم دیروز به من میگفت که تو محل کارم یک حس خوبی از طرف تو برام اومد و تو هر روز داری برام نو تر میشی
خواستم بگم همه چی از اوست ، همه چی تو هستی خدای من ، همه چی
وخیلی خوشحالم ذره ذره داره این ظرفم بزرگ بزرگ تر میشه و این مسیره خیلی شیرینه ، الان دیگه هیچ عجله ایی ندارم و میخوام فقط فقط لذت ببرم و خودش در بهترین زمان همه چی رو درست میکنه و هدایت میکنه،
استاد عزیزم بی نهایت باز هم از شما سپاسگزارم