فقط روی خدا حساب باز کن - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

2065 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهرزاد ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1802 روز

    سلام استاد عزیزم سلام مریم نازنین سلام دوستان همسفر

    فایل روز هفدهم سفرنامه

    این فایل رو بارها قبل گوش داده بودم اما مثل بقیه فایلها که تکراری نمیشن امروز هم از شنیدنش دچار شعف شدم.

    مشعوف شدم از اینکه میتونم رها و آزاد باشم از حساب کردن روی ادمها. از اینکه میشه کوچیک نشد بواسطه روو انداختن به ادمها و کارهات انجام بشه. چجورری؟؟؟؟

    از خدا بخوام. برای هر مساله ای فقط کافیه قدرت الله یکتا رو باور کنم. باور کنم که هدایتم میکنه از آسانترین و نیکوترین راهها. همه رو از ذهنم پاک کنم. راه حلهای خودم رو بهشون فکر نکنم. تسلیم باشم و باور کنم که راه حل خداوند بهتره. باور کنم دیگرانی که به کمکم میان دستان خداوندن. ازشون سپاسگزار باشم ولی توی دلم بدونم کارساز اصلی کی بود. تشکر قلبی و حقیقی رو از اون داشته باشم.

    استاد از وقتی توی این مسیر قرار گرفتم تمام شماره هایی که فکر میکردم کاره ای هستن و شاید یک روز بدردم بخورن رو با اطمینان پاک کردم😍😍

    استاد عزیزم شما غم رو از وجود من زدودین. من چند ناراحتی و مشکل بزرگ داشتم . همیشه برای خودم راه حل پیدا میکردم اونم از نوع صد در صد شرک الودش. ولی بعد میگفتم خدایا خیلی سخته به این آدمها روو بزنم و ازشون درخواست کمک کنم. خیلی قراره کوچیک بشم. نمیدونستم هم کمکم میکنن یا نه. یا برای کمک کردن بهم قراره چه شرط و شروطی بزارن برام. این بود که کلا بیخیال میشدم و میگفتم توی همین مشکلات اندوهبار میمونم تا ..‌‌‌…

    تا اینکه خدا منو هدایت کرد به این مسیر سراسر عشق و الهی. کم کم با اموزه های شما تونستم بخودم مسلط بشم و ایمانم رو بهتر کنم. باورتون نمیشه چقدر اوضاع بهتر شده. نمیگم کامل حل شدن ولی از اون حالت بحرانی دراومدن. خدایا شکرت که کمکم میکنی روی ایمانم به تو بمونم تا حل کاملشون.

    استاد خیلی جالب شد کامنت نوشتن این فایل با یه اتفاقی که یکم قبلش افتاد. الان براتون میگم.

    امروز جمعه هست و پسرم کلاس انلاین نداشت امروز. صبح یکم بازی کرد ولی از ظهر شروع کرد به بهانه گرفتن تا عصر. گفتم خب بیا به دوتا از دوستات که بیشتر باهاشون جوری زنگ میزنم بیان خونه با هم بازی کنین. گفت باشه. به یکی زنگ زدم جواب نداد اون یکی هم گفت مهمونی میخوان برن. گفتم خدایا دست من از چاره کوتاه هست و هیچ ایده دیگه ای ندارم. تو چاره ای بیاندیش.

    اینو هم بگم کل خانواده و فامیل من کیلومترها از من دورن.

    نیم ساعت بعد یکی از دوستای دیگمون زنگ زد و گفت فلان خانه بازی شروع به کار کرده. داره پسرش رو میبره ولی تنهاست و همبازی نداره. اگر پسر تو میاد بیام دنبالش😍😍

    گفتم خدایا شکرتتت که اینقدر سریع الجوابی.😍😍

    میدونم مثالم کوچیکه اما میخوام شکرگزار همین مثالهای کوچیک باشم تا خداوند ببینه من امادگی دریافت اجابتهای بزرگتر رو دارم.

    خدایا کمکم کن فقط روی خودت حساب کنم ، کمکم کن توحید رو درک کنم و در عمل اجراش کنم. خدایا هدایتم کن به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر انها غضب کرده ای و نه گمراهان.

    الهی امین❤❤

    بدونین که خیلی ممنونم ازتون❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    آرامش آبی گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    سلام عزیزان،سفرنامه روز هفدهم،وقتی این فایل رو گوش دادم دیدم چقدر تو زندگی شرک دارم،چقدر روی دیگران حساب کردم تا خدا،بدون اینکه بدانم ناآگاهانه خداهای زیادی توی زندگیم داشتم،از پدرشوهرم گرفته که همیشه چشمم به دستش بود که به ما پول بده،تا دوستی که قرارداد همکاری بستم و نتیجه برعکسی داد،و کسی که فکر میکنم کارهای منو روبه راه میکنه تا همسری که فکر میکنم اون باید نیازهامو براورده کنه و بهم محبت و توجه کنه تا خیلی های دیگه که هرکسی به طریقی من انتظار داشتم کاری توسط اونا برام انجام بشه،تا وقتی این فایل رو گوش دادم و متوجه شدم چقدر مشرک هستم،امروز که فایل رو گوش دادم گفتم خدایا محبت و عشق رو از تو میخام،کار و پول و درامد،هرآنچه هست تویی کسی غیرتو وجود نداره بقیه وسیله هستن،متاسفانه من انقدر واسطه ها رو پررنگ میدیدم که یادم میرفت منبع اصلی جای دیگه اییه،الانم که متوجه شدم باز جای شکرش باقیه،دیشب به همسرم گفتم اگه سری بعد پشمک خریدی وانیلی بخر،فردا خواهرم غروب مهمانم بود جالب توجه اینجاست که پشمک وانیلی هدیه اورده بود آخه چرا پشمک اونم وانیلی چون خدا اینطوری میخاد با من حرف بزنه بگه من انقدر به تو نزدیکم انقدر قشنگ کوچیکترین خواسته هاتو میشنوم و تشنه براورده کردنشم فقط یه شرط داره اونم فقط به خودش ایمان بیارم همه خداهای تو زندگیمو حذف کنم و ترسهامو بذارم کنار که همه خواسته هام مثل پشمکه براورده میشه اگر همینقدر راحت و بدون ترس بیانش کنم و بدانم خدایی هست که پراز عشقه و محبته و عاشقانه منو دوست داره.خدا جونم دوستت دارم عاشقتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    مجتبي نداف گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    درودبرهمه

    استادی تعریف میکرددرشهرقم همسایه ای داشت که بادستگاه فلزیاب مدام دربیابانها بدنبال گنج بودوچیزی نمی یافت.تااینکه خانه گلنگی پدرش رافروخت.مالک جدیددرزمان تخریب 5خمره بزرگ سکه طلای قدیمی یافت ومالک قدیمی بعدازشنیدن این مطلب سکته کرد.سالها دل طلب جام جم ازما میکرد وانچه خودداشت زبیگانه تمنامیکرد.ان فرد دربیرون بدنبال گنج بود وباورنداشت درون خودش ودران نزدیکی گنجی نهفته بود.مانیز از خدای درونمان که گنجی عظیم است غافلیم ودربیرون بدنبال غیرخداییم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    سهیل احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام استاد عزیز آقای عباس منش

    وقتی این فایلتون رو دیدم یاد خاطره ای افتادم که برام اتفاق افتاد که واقعا فهمیدم که کار رو باید به خدا سپرد نه به غیر

    من از خدمت خوشم نمیومد و یه چند سالی هم با رفتن به دانشگاه به تعویقش انداختم (البته نه اینکه دانشگاه برم به خاطر اینکه خدمت نرم) و خلاصه روزی رسید که دیگه باید میرفتم و کاریشم نمیشه کرد.

    دقترچه رو گرفتم و کاراش رو انجام دادم. همون اول به خاطر سنوات تحصیلی ای که داشتم 6 ماه اضافه خدمت بهم خورد که خوشبختانه همون اول گفتن از تاریخ فلان تا تاریخ فلان هر کی دفترچه بگیره و تو خدمت باشه بخشش بهش میخوره و همون اول هنوز خدمت نرفته بخشیده شد و این یکی از رد پاهایی از خدا بود توی این قضیه.

    من راه افتادم دنبال این و اون که یه جوری خدمته واسم آسون تر شه و تو شهر خودمون باشه و غیره

    به واسطه یکی از آشنایان رفتم با کسی در یه ارگان نظامی صحبت کردم که طرف گفت بسیج داشتی میشد ولی اینجوری نمیشه کاری کرد.

    مورد بعدی آشنایی بود که سرهنگ بازنشسته ای بود که رییس راهنمایی و رانندگی سابق شهرمون بود که این آشنامون میگفت من واسش خیلی کارا کردم و اونم قول داد که تا اواسط آموزشی بهش بگیم تا کاری واسمون بکنه.

    و بازم سراغ یکی دیگه رفتیم تو یه ارگان نظامی که اونم گفت باید قبل از انجام کارای دفترچه باید اقدام میکردی و دیگه نمیشه.

    خلاصه ما رفتیم آموزشی و قرار شد یک ماه مونده به پایان آموزشی به سرهنگه خبر بدیم که درستش کنه.

    وقتش که شد آشنامون هر چی زنگ زده بود جواب نداده بود. وقتی خبرش رو گرفتم نا امید از بنده ش شدم و مامانم گفت که بسپارش به خدا انشاالله درست میشه . همونجا پای کیوسک تلفن گفتم خداجون سپردم به خودت که ای کاش از همون اول میسپردمش.

    من هنوز اون موقع با استاد عباس منش عزیز آشنا نشده بودم و آشنایی با سایتشون نداشتم.

    خلاصه تقسیمات اومد و ما افتادیم پلیس دیپلماتیک تهران. البته دو سه ماه اول پست بودم که یه خورده سخت بود ولی بعدش تو همون پست دادنا و توی تایمای استراحتم رفتم گواهینامه موتورم رو گرفتم و رفتم توی گشت موتوریش.

    دیگه شده بودم 12 ساعت گشت 24 ساعت استراحت که اونم گشت تو شمال تهران توی مناطق خوب ماشینای قشنگ خونه های قشنگ مردم خوب و لطفی که داشتن و همه جوره بهمون میرسیدن.

    یه موتور شخصی هم گرفتم که توی تایم استراحتم بعضی وقتا میرفتم پیک موتوری کار میکردم.

    یه دوره اردو هم برامون گذاشته بودن که بردنمون مشهد و بازدید موزه و استخر موج های آبی و جای خوب و غذای خوب رفت و برگشت با قطار و بسته ای که محتوی 200 هزارتومن سوغات از مشهد بود و همه اینا رو من فقط با 50 هزارتومن رفتم و اومدم.

    فکر کنید ساعت 2 صبح واسمون سالاد پاستا و اسلایس میوه میاوردن همسایه ها. چیزایی رو من تو خدمتم خوردم که خونه خودمون خبری ازشون نبود.

    خلاصه خیلی بهمون بد میگذشت و سختی خدمتی که ما کشیدیم هیچ کی نکشیده .( من از اوناییم که قبل خدمت ازش بد میگن ولی میرن میان به اندازه صد سال خاطره دارن ازش).

    این نتیجه سپردن کارا به دست خدا بود که من نتیجه عالیش رو دیدم و واقعا من تو شهر خودمون نمیتونستم اینقدر راحت خدمت کنم.

    الان که این فایل رو دیدم یاد این خاطره افتادم و استاد عزیزم من رو یاد درسی انداخت که قبلا خدا به من از حضور نازنینش در زندگیم بهم داده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    پریای ره یافته گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    به نام خدایی که به شدت کافیست و در این نزدیکیست.

    و سلام خدمت توحیدی ترین استاد دنیا و سلام خدمت مریم جان عزیز و دوستان همسفرم در برگ هفدهم سفر نامه.

    خدا رو شکر بابت این فایل بینظیر که حتی اسمش اشکمو در میاره.😭😭

    این فایل یکی از اون فایلهایی که شاید پنجاه بار یا بیشتر دیدم و گوش کردم و به عنوان شارژ کننده ازش استفاده میکنم و الله اکبر از این فایل نایاب و بینظیر.

    خدای من استاد من چقد جوان بوده و این درک و نسبت به تو داشته و همچنین فایلی نشنیده بوده و اینجوری درکت کرده بوده.پس من که یک دو سال از استاد کوچیکترم و همچنین فایلی و دیدم چرا گاهی یادم میره و رو یه سری شرایط و اتفاقات حساب میکنم.

    خدای من آخه آگاهی های این فایل آنقدر حقیقته و واقعی که با برداشتن پرده از شرک خفی من اشکمو در میاره.

    خدایا اون مشرکینی که از بچگی بهمون فهمونده بودن و تو تاریخ و کتاب دینی میگفتن و مشرکین با پیامبر و اصحاب پیامبر چه ها کردن کجا و اینی که استاد میگه کجا.

    ما ها فکر میکردیم فقط دشمنان پیامبر و انسانهای ظالم و بدجنس و نهایتا بت پرست مشرکین هستند.

    خدای من شرک یعنی به هر شخصی غیر از خدا نیرو دادن😐

    یعنی وقتی ما میخواهیم حرف حقی بزنیم و نمیزنیم چون از قدرت و موقعیت و نسبت و ثروت یه شخصی میترسیم مشرک شدیم.دچار شرک شدیم.

    خدایا واقعا سپاسگزارم که بخاطر غرور بگم یا رک بودن بگم هرگز زیر بار حرف زور نرفتم و یا بخاطر موقعیت کسی یا پولش بهش احترام نذاشتم اما روی شرایط حساب کردم یا روی عوامل مثل شانس.مثل قرعه کشی .اما بسیار بسیار تو دور و اطرافم و نزدیکانم دیدم و وقتی مثل اسفند رو آتیش بالا پایین پریدم بخاطر این همه ….تملق یا چابلوسی یا ….نزدیکانم گوش کسی بدهکار نبوده یا در نهایت گفتن این به دردمون میخوره.یا در آینده به دردمون خواهد خورد فقط اشک ریختم .اما نمیدونستم اسمش شرکه.

    خدایا شکرت که هر وقت یاد اسم زیبای این فایل میوفتم یه ترمز میزنم تو حرفام تو افکارم تو رفتارم .ولی من کجا و توحید کجا.

    من کجا و بنده ی توحیدی کجا.

    اما تلاش میکنم.

    امروز بخاطر تولدم 🙃خیلی کار داشتم و سرم شلوغ بود😍 و یک ساعت پیش که اومدم سراغ روز شمار داشتم به همسرم میگفتم امیر جان نگران نباش .درسته که تا عید باید ۵۰ میلیون جور کنیم .ولی خدا بزرگه.انشالله قرعه کشی برنده میشیم و ۳۰ تومنش اینجوری جور میشه و گفتم یه چیزی بگم باورت میشه .مامان گفته اگه من زودتر شما برنده بشم میدم به شما و جا به جا میکنیم.

    داشتم اینو میگفتم و فایل روز هفدهم سفرنامه رو باز میکردم و به خیال خودم میدونستم فایل به رویاهایت باور داشته باش قسمت سوم باز میشه ولی

    وقتی چشمم به( فقط روی خدا حساب باز کن) خورد😭😭😭😭اشکم سرازیر شد.

    ای وای بر من که داشتم رو قرعه کشی حساب میکردم.

    ای وای که داشتم روی مادرم حساب باز میکردم.

    چی بگم .شوکه شدم.سکوت کردم.و بعد به همسرم گفتم ببین همین قضیه شرک بود.چرا من فکر میکنم اون پول فقط با قرعه کشی جور میشه.چرا فکر نمیکنم خدا از هر راهی بخواد جور میکنه.

    مگه خدا نگفته اگه به من سپردی از من پس نگیر😭😭

    خدایا واقعا که به حق اسم ما از نسیان و فراموشی شده انسان.

    من ادعام میشه دارم رو خودم کار میکنم.ولی شرک دارم اونم خفی.من وابسته ی عوامل بیرونی هستم شدید.

    خدایا میخوام تو زمینه ی توحید و خدا شناسی تکاملم عالی با پیشرفت و ترقی ناب طی بشه.خودم کلی شرک دارم ولی شرک اطرافیانمو میبینم.ما قرار گذاشتیم فقط زیبایی ببینیم.من تو اطرافیان باید زیبایی ببینم و در مورد خودمم همین طور بجز در زمینه ی توحید.باید بفهمم مشکلم یا ترمزم یا به قول استاد توحیدیم پاشنه ی آشیلم کجاست که بتونم برم پله ی بالاتر.

    بله ما مشرکیم و نمیدونیم.وقتی میخواهیم از یه حق بگیم و بخاطر قدرت و موقعیت و پول و نسبت یکی باهامون نمیگیم مشرکیم.من همیشه به خودم میگم حتی تو بندر عباس که استاد زیر بار حرف زور نرفت و استعفا داد و روی خدا و خودش حساب کرد توحیدشو نشون داد

    و خدا چه کرد.

    و خدا چه جوری بهش لایک داد.

    اونجا که تو تهران و مسافرخونه دنبال ظرف میگشت با آرامش و نوکل

    خدا چه کرد

    خدا چه جوری بهش لایک داد و اون خانومو سر راه استاد ظاهر کرد.

    و هزاران مثال دیگه ی استاد که میشه از دهها جنبه بررسی کرد.

    ما تو تابستون حدود دو هفته خودمونو فقط بسته بودیم به فایلهای توحیدی و با اصرار من بالاخره همسرم رفت و گفت زور شنیدن کافیه و استعفا داد.دقیقا همون ماهی که از همیشه بیشتر حقوق گرفته بود و اومد خونه و به خداوندی خدا 😭😭تو دو سه روز آنقدر پیشنهاد کاری بهش شد .اونم از جاهایی که فکرشو نمیکردیم و همه هم میگفتن بیا فقط سرپرست باش و نمیخواد بازاریاب باشی و …بیا همون مسیرهایی که میخوای و ….خلاصه کلی معجزه ….

    و مصداق آیه ی ۱۸۶ بقره رو به چشم دیدم و شوک شده بودم.

    تو یکسال چهار ماهی که با استاد آشنا شدم و از آموزه هاشون استفاده کردم بخصوص در مورد توحید آنقدر معجزه دیدم از خداوند بی همتام که خدا میدونه توانایی نوشتن ندارم .

    امیدوارم یه روز بتونم همه رو تعریف کنم یا تایپم سرعت بگیره که با کامپیوتر بنویسم.

    همانطور که بالا گفتم

    💥 امروز تولدمه و بهترین کادوی تولد من به خداوندی خدا فایل روی خدا حساب باز کن بود از طرف ربم از زبان سید حسین عباسمنش و اراده و عمل کردن به الهامات مریم شایسته و غاری برای خلوت با خودم و خدام به نام سایت عباسمنش💥.و من برای همیشه این هدیه و تاریخ ۷ دی ۱۴۰۰ تو قلب و روحم حک میشه و بهش افتخار میکنم.

    من آرزوم بوده و هست که تو بالا بردن موفقیت و ایمان انسانها نقشی داشته باشم و این فایل بهم امید داد‌.❤

    خدایا شکرت که امروز که چند بار از برادرم یاد کردم و گفتم سال گذشته تو این ساعت پیامک تبریکش اومد و امسال نیستش و ندارمش

    اما

    این فایل زیبا تو همون ساعت برام اومد😭😭😭.

    ما باید حواسمون به این حدیث باشه که شرک در دل مومن همانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب مخفی و پنهان هست.

    خدای من ما کی میخواهیم درک کنیم که تمام قدرت و ثروت و نعمت جهان فقط خداست.

    رب من فرمانروای کل کائناته.

    چقدر خوبه که همه رو دوست داشته باشیم و حواسمون باشه تنها منبع رزق و ثروت و خوشبختی و موفقیت فقط خداوند هست و بس.👌👌👌

    چقدر خوبه که اگر ما باور داشته باشیم به ربوبیت خداوند حتی اگر تمام مردم جهان تمام مردم جهان دست به دست هم بدن که ما رو ذلیل و خوار کنن ونمیتونن.👌👌👌حتی تجسمش هم روحیه میده.انرژی میده.

    خدایا وقتی استاد میگه رفتی واسه کاری یا وامی میگن نمیشه راحت بگیم اوکی.مگه فقط همینه .خداوند از دست دیگش کمکمون میکنه

    اصلا تجسمش آرامش میده.

    خدا میدونه اگه تا صبح بنویسم تمومی نداره.

    انگار استاد اومده تمام آموزه هاشو و جملات نابشو جمع کرده و از روش میخونه .

    باید خط خطشو بنویسم تو دفترم .بعد شبانه روز بخونم.بعد برای هر خط چند ساعت فکر کنم و تکلیفمو با خودم و خدام روشن کنم و تمام.

    بالاخره هدیه تولدمه .اونم از طرف خدا.

    آخه خدا میدونه چقدر این فایل تو این یک سال حالمو خوب کرده و دوسش دارم.

    میدونم تو نوشتن حق مطلب و ادا نکردم و خیلی کم گذاشتم .ولی میخوام تو عمل کردن تمام تلاشمو بکنم.🤚🤚قول میدم تمام تلاشمو بکنم.

    استاد عزیزم ممنونم که جای خالی برادرمو واسم پر کردین.🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    زهره مرتضایی گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    به اسم اللّه

    رحمن و رحیم

    سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز

    شرک الله اکبر از شرکی که در وجود من است

    الله اکبر پناه میبرم به خود خدا

    من نمیگم کاملا اما رابطم تا سالیان سال با خدای خودم کاملا رفاقتی بوده و هرآنچه میخواستم مدام از خودش طلب میکردم و شاه من هم به اندازه ی ظرف من به من میبخشید و هرجا که خواسته هامو نشنیده گرفته بود بعدها متوجه میشدم که شکرت که نشد

    اما وای وای از سالهای اخیر

    وای ازاینکه ورودیهایی گرفتم که شرک رو در من روز به روز بزرگتر کرد

    بت سازیهایی که انجام دادیم

    یه روز با یکی از همکارهام که هم دوستم بود و هم مدیرم صحبت میکردم و گفتم که چرا بت سازی

    آیا فلان کاری که داریم انجام میدیم بت سازی نیست

    احترام باید قلبی باشه نه به اجبار

    و یادمه که ایشون به من گفت که بت سازی

    توو شغلهایی که سازمانی هستن از ضروریات هست

    چرا که بخاطر اون بت اعضای سازمان قویتر کار میکنن

    خب من همون موقع هم این برام پذیرفتنی نبود

    کما اینکه بعد مدتی این بت سازی هم جواب نداد

    و حتی بت هایی که خود من ساخته بودم هم البته در کمال احترام شروع کردم به شکستن

    و وای بر من از دوران شرکم که هرروز اوضاعم بد و بدتر میشد

    احترامم کم و کمتر

    عزتم کم و کمتر

    الان خوشحالم که خودم رو از اون زنجیرها رها کردم

    اما شرک خفی قطعا هست و قطعا داره کار خرابی های خودشو انجام میده

    با کسب آگاهی و گوشزد کردن هر لحظه به خودمون میتونیم نجات پیدا کنیم

    خداوندا ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    متینا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 804 روز

    سلام استاد عزیزم

    خداوند در قران گفته که ممکنه همه ی گناه هارو ببخشه اما،شرک رو هرگز نمیبخشه.

    اما میبینیم که تمام مسائل و مشکلات ما بخاطر شرکمون هست. تمام گناهان ما بخاطر وجود شرک هست…

    وقتی میخوایم درخواستی از فردی داشته باشیم و بترسیم که اون دربارمون چی فکر میکنه و نکنه که به ما جواب منفی بده،یعنی مشکریم.

    وقتی میخوایم طلب مرخصی کنیم از رئیسمون،اما بترسیم و درخواستمون رو نگیم یعنی مشرکیم…

    وقتی کسی از ما درخواستی داره که ما دوست نداریم که اون کاررو به هردلیلی انجام بدیم اما به اون درخواست نه نمیگیم بخاطراینکه اون شخص ناراحت نشه و یا باما سرلج نیفته،این یعنی ما مشرکیم…

    بودن با فرد یا افرادی که به ظرر ما هستند اما ما به دلایل وابستگی ازهرنظر،اون افراد رو رها نمیکنیم یعنی مشرکیم…

    اینکه اگر فردی با ما بدرفتاری کنه و ما ناراحت و عصبانی بشیم،این یعنی مشرکیم چون انقدر قدرت رو به فرد دادیم تا احساسات مارو کنترل کنه…

    وقتی غصه ی گذشته رو میخوریم یا ترس از آینده داریم،یعنی مشرکیم…

    وقتی کسی(دستی از دستان خدا) برای ما کاری میکنه،خودمون رو مدیون اون شخص میدونیم و تا ابد سرمون جلوش پایینه،این یعنی مشرکیم…

    وقتی اخبارهارو دنبال میکنیم و احساس ترس و ضعف میکنیم یعنی مشرکیم…

    وقتی آزادیمون رو از افراد دیگه ای طلب میکنیم،مشرکیم…

    وقتی که بقیه ی پولمون رو از مغازه دار یا تاکسی طلب نمیکنیم چون برامون مهمه که نکنه اون دربارمون فکر دیگه ای بکنه،مشرکیم…

    وقتی توی رابطه ای هستیم که مارو آزار میده اما ازاون بیرون نمیایم،مشرکیم…

    وقتی توی خیابون سرمون پایینه و چشمامون رو از دیگران میدزدیم،مشرکیم…

    وقتی که کمکی از شخصی میخوایم اما درخواستمون رو نمیگیم،مشرکیم…

    وقتی که میترسیم از رئیسمون طلب حقوق بیشتر یا ترفیع کنیم،مشرکیم…

    وقتی که اون لباسی که دوست داریمو نمیپوشیم،مشرکیم…

    وقتی هزارجور آرایش و… میکنیم و این برخلاف میلمونه،مشرکیم…

    وقتی که فکر میکنیم،پدر و مادر،رئیس دولت و…مسؤول تغییر زندگیمونن،مشکریم…

    وقتی به دعا و سحرو جادو اعتقاد داریم،مشرکیم…

    وقتی احساسمون بده و افسرده ایم،مشرکیم…

    وقتی راحت نمیخندیم،راحت راه نمیریم،راحت غذا نمیخوریم،راحت حرف نمیزنیم،راحت درخواست نمیکنیم،راحت نمیپوشیم،راحت نمیخوابیم،غم داریم،ترس داریم،توقع داریم از غیرخدا و… و… یعنی مشرکیم…

    پس شرک در دل مومن،مانند مورچه ای سیاه بر روی تخته سنگ سیاه در دل تاریکیه شب پنهان است…

    سپاسگزارم استاد برای این فایل باارزش…

    سپاسگزارم مریم جون برای متن زیبایی که نوشتید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3868 روز

      درود و احسنت واقعاً آفرین خانم عباسی عزیز

      خیلی خوب و با دقت اینهمه مثالهای کاربردی و رایج شرک رو زدید واقعاً این چه مورچه ی شرک آلودیه که از دل و رفتارهای ما میزنه بیرون.

      چقدر حال کردم با این مثال هاتون

      چقدر مرور اینا هی به آدم یادآوری می‌کنه تا آدم بیاد به لحظه حال و حواسش بیاد سرجاش و مراقب رفتار و نیت هاش بیشتر باشه

      مدام می‌تونه به کنترل ذهن کنترل نفس و عزت نفس کمک کنه.

      مرسی واقعاً

      خوب باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
      • -
        متینا عباسی گفته:
        مدت عضویت: 804 روز

        سلام اقای رجبی

        سپاسگزارم بابت نظر محبت آمیز شما…

        خوشحالم که این متن مفید بوده برای شما.

        شما 16 تیر نظرتون رو دررابطه با کامت من ارسال کردید،اما امروز توسط استاد تایید شده و نشر پیدا کرده و این تایم دقیقا درست ترین موقع بود.چون نظر شما و دیدن مجدد کامنت خودم در این روز،برای من نشانه ای واضح بود برای ایده ای که در ذهنم داشتم و خداوند مهر تاییدش رو محکم کوبید…

        مجددا از شما سپاسگزارم بابت بازخوردی که ارسال کردید.

        مسلما مهم ترین و اصلی ترین راه رسیدن به سعادت در زندگی دنیا و آخرت،نداشتن شرک هست.

        هر راهکاری که استاد عزیز به ما میدن،درنهایت به این میرسیم که اول باید شرک نداشته باشیم تا بتونیم اون راهکاررو پیاده کنیم…

        میزان رسیدن ما به عزت نفس روابط،ثروت،سلامتی و… همگی بستگی به میزان مشرک نبودن ما داره.

        امیدوارم حالتون عالی باشه…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    معین کوه پیما گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    سلام درود به همه عزیزان انشالاه که حال دلتون عالی باشه

    روز 17 هم روتین روزانه روز 20 ام

    این فایل جزو اون فایل های بود که چندین بار گوش میکردم و میدم

    یادمه روز های بود که میترسیدم از کارفرمام

    وقتی یکم صداش رو بالا میبرد سریع کم میاوردم با اینکه من کار درست رو کرده بودم

    و موقعی که حقوق رو دیر میرخت به حسابم با دوتا خنده رفعش میکرد و منم هیچی نمی گفتم

    اون موقع ها فکر میکردم اون ادم عوضیه هستش

    تا اینکه یاد گرفتم همه انسان ها خوب هستن

    تا اینکه فهمیدم من خودم رو قربانی همیشه جلو میدادم برای دادن احساس گناه به دیگران که

    منو قضاوت کردن

    خودم رو بررسی کردم دیدم بیشتر جاها همین بوده

    و این یکی از مشکلات من بود که تا حدودی رفعش کردم

    صاحب کار جدیدم کاملا فرق داشت چون من تغییر کرده بودم

    جلوش پر قدرت حرف هام رو میزدم

    چون توانایی هام رو دیدم

    و عزت نفس بسیار بالا بدست اوردم

    خدایا شکرت

    درباره متن مریم خانم درباره امروز

    من از روز اول این فایل ها شروع کردم این سفر رو و الان فکر کنم روز 20 الی 24 ام باشم

    یک چند روز شمارش از دستم در رفت ولی 20 روز رو متما هستم

    و واقعا غوقا میکنه این کامنت ها

    امروز چند نفر ثبت نام کردن توی همایشم

    و روز بسیار عالی بود

    و با یک نفر صحبت کردم برای یک کار بسیار باحال و انشالاه قرار داد رو میبستیم

    و چقد این فایل به جا بود من هر فایلی که گوش کردم تا به الان بدون شک بهترین فایل در بهترین زمان بوده

    من داشتم قدرت میدادم به مردم

    تا اینکه این فایل رو شنیدم گفتم اونه که منو میتونه ببره بالا

    با قدرت اون شکست ناپذیر میشم و اینو یکبار دیگه به من یاد اوری کرد

    خیلی ممنونم از این فایل عالی

    تا درودی دیگر بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    سهیل مستی گفته:
    مدت عضویت: 3212 روز

    سلام و درود به همه

    چند ماهی بیشتر نیست که با این تفکر و سایت شما آشنا شدم،داستان آشنا شدنم هم اینطوری بود که من خیلی با دوستانم بحث مذهبی میکردیم و نگرش های دیگه،همش میگفتم اسلام واقعی اینه و …

    یه روز داشتم نامه سی و یک حضرت علی رو میخوندم،رسیدم به بحث رزق و روزی،هرچی فکر کردم اون موقع نتونستم درکش کنم،مشکل مالی داشتم شدید اما به خودم میگفتم که فقر زینت مومنه!

    یهو که دیگه توضیح منطقی نداشتم براش گفتم خدایا من تسلیم،تا الان فکر میکردم خیلی میفهمم انقدر که کتاب فلسفه اسلامی و .. خوندم الان تسلیمم.من هیچی نمیفهمم خودت راهنماییم کن،کتاب نهج البلاغه رو بستم

    رفتم تو کامپیوتر همینطوری.دوستم فایل های استاد رو ریخته بود،اولین فایلی که باز کردم نوشته بود تفسیر نامه 31 حضرت علی

    دیروز داشتم با دوستم صحبت میکردم راجع به این که چطور به مردم نگاه کنم که دچار شرک نشم

    امروز این فایل رو بعد از چند ماه گوش دادم،دیدم چه چیز هایی رو اون دفعه اول نشنیده بودم،امروز کلی حالم عوض شد و توبه کردم از این نگاهم،بخدا هنوزم فکر میکنم اشک تو چشم جمع میشه.نیم ساعت نشد باهام تماس گرفتن از جایی که فکر نمیکردم بهم یه پروژه پیشنهاد شد.

    چی میتونم بگم،چطور توضیح بدم با منطق اینو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    مهدی قویدل گفته:
    مدت عضویت: 2713 روز

    سلام به استادها آقای عباسمنش عزیز ودوست داشتنی وخانم شایسته مهربان وگرانقدر ، سلام به کل خانواده صمیمی عباسمنشی ، (فقط روی الله حساب کن ) خداقوت به همگی ممنونم که این ایده های ناب را با مادرمیان میزارین تا همگی باهم لذت خدایی بودن رو بچشیم وقتی باایمان روی خداحساب کردم منو هدایت کرد وبه بزرگترین آرزوم که سلامتی بودرسیدم چه چیزی بهتر و گواراتر ازین میتونه باش ووقتی از خداغافل میشم وشیطان ذهن ،افسار رو به دست میگیره دلسر دوناامید میشم یادم میره همین خدایی که سلامتی رو به من داد ،همین خدایی که ی عمر رزق وروزی به من میده واز دستان من برای ۳نفردیگه رزق میرسونه همین خدایی که در اوج سختی ها به من آرامش داد،بازهم هست که منو به جاهایی هدایت کنه که برام رویایی باش ،خدایا ما رو به راه آنان که نعمت داده ای هدایت کن ، خدایا شکرت که منو با استاد عزیزم واین خانواده دوست داشتنی آشنا کردی ،خانم شایسته الحق که شایسته بهترینها هستید ، خدایا شکرت خدایا شکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امین پلنگی گفته:
      مدت عضویت: 2116 روز

      سلام مهدی جان آفرین بر شما پاسخ شما بسیار زیبا و تاثیر گذار بود. خیلی درس گرفتم ازش. واقعا اگر ما خدا رو توی وجودمون باور کنیم و فقط بر او تکیه کنیم به هرآنچه که بخوایم میتونیم برسیم. ممنونم از شما که دارید آگاهی های بی‌نظیر تون رو با ما به اشتراک میزارید.

      انشاءالله که هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: