خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد خوشتیپ و خوش قیافه خودم

    سلام به پردایس زیبا و با شکوه که هر روز داره زیباتر و باشکوه تر میشه اونم با عملکرد دو فرشته که صاحبان این ملک آسمانین و هر روز در حال بهبود این قطعه زیبا هستن

    استاد داشتم به زیبایهای پردایس و اندامتون نگا میکردم که نجواهای ذهنم صداش درآومد …همش میگفت کجای هیکل استاد خوب شده هنوز شکم داره که یا منو متوجه رنگ لعاب کلبه چوبی میکرد و همش میخواست بهم بگه که اصلا این کلبه خوشگل نیست ..

    خلاصه مچشو گرفتم و فهمیدم من تا الان فک میکردم که خیلی خوب دقتم روی زیبایهاست در حالی که واقعا ذهنم چموش و بیشتر از اینکه از دیدن زیبایها و بهبودها لذت ببره همش دنبال نقص گرفتن …

    به خودم تعهد دادم روی این موضوع کار کنم و بهبودش بدم ..

    خلاصه استاد عزیزم هیکل بی نظیرتونو عشق و سرو سینتون خیلی باحال شده و منو یاد قبلنا خودم انداخت یه جورای بهت حسودیم شد و هوس کردم حتما برم باشگاه مثل قبل هیکلم بشه مثل شما

    من به لطف خدا الان یکسال نیم که با شما آشنا شدم و توی اوج افکار منفی نامیدی با دیدن و گوش دادن فایلهای شما زندگیم هر روز داره بهتر میشه ..

    یادم میاد تا قبل آشنای با شما تا به یه تضاد برخورد میکردم میگفتم ای وای بازم گرفتاریا که هیچ وقت تمام نمیشه ..و گیر افتاده بودم توی این سیکل معیوب و تمامی نداشت خیلی به ندرت پیش میومد که حس حال خوبی داشته باشم ،ولی الان خده رو هزاران بار شکر قضیه برعکس شده و هر روز یه نعمت بزرگ از طرف خدای خودم میدونم سعی میکنم با مسائلم روبرو شم و هر بار با حل کوچکترین مسئلم قوی تر میشم و بزرگتر ..

    الان توی بیزینسم هر وقت به مسئله ای میخورم اولش خودمو آروم میکنم یه نفس میکشم سعی میکنم از طروق مختلف بهش نگا کنم حلش کنم ،لذت بعد حل شدنش اینقدر زیاد بعضی وقتا چند روز با مسئله روبرو نمیشم یه جورای دلم حل مسئله میخواد ..

    بارها توی بیزینسم به چالش خوردم و با آموزهای شما تونستم جوری حلش کنم که برام شد ثروت ..

    یادمه یه بار که بخاطر تغییر شغلم مهاجرت کرده بودم و از لحاظ مالی ورشکسته شده بودم تصمیم گرفتم برگردم روی شغل سابقم با این تفاوت که ایندفعه بجای اینکه خودم صاحب کسب کار باشم شدم شاگرد کس دیگه و تقریبا خیلی سخت بود برام و مسدونستم که من باید این مرحله رو رد کنم

    یه روز توی سالن آرایشگاه کسی که پیشش کار میکردم که از لحاظ سابقه کاری و حتی مهارتش حتی به من نزدیکم نبود ،یه مشتری اومد که پاخور ثابت اون سالن بود

    چون صاحب سالن سرش شلوغ بود نشست زیر دست من و موهاشو کوتاه کنم ،با اینکه خیلی روش کار کردم و حسابی بهش رسیدم پایان کار حسابی شاکی بود ازم ..

    اولش خیلی حالم گرفته شد و نجواها میومد و نامیدم میکرد ..خودمو آروم کردم و به خودم گفتم که باید از یه دید دیگه به این قضیه نگاه کنم و ببینم چه موهبتی برام داره

    خلاصه اون روز خیلی ذهنم درگیرش بود تا اینکه ایده اومد که چرا من خودمو محدود کنم به یه مشتری که بخواد کلی ور بری با موهاش و آخرشم بخواد هزارتا انگ بزنه موهامو خراب کردی ،بجاش آموزش بدم و با سابقه ای که من داشتم توی کارم میتون بیشتر پول بسازم و تازشم یه مدل میارم اون چیزی که میخوام روش کار میکنم کلی از هنرجو پول میگیرم ،نمیتونه نقصی هم از کارم بگیره ..

    اینجا بود که جرقه زده شد و من پیگیر آموزشگاه شدم و به طرز جادوی درا برام باز شد و من صاحب یه آموزشگا با کمارین هزینه شدم ..و بموند که الان دارم کارای بزرگتر استارت میزنم هر روز بهتر میشه ..

    این مثال من همیشه برای خودم تکرار میکنم شده برام الگو و دستاوردی از نگاه متفاوت به مسائل و موهبت پشتش ..

    سپاسگذارم از شما استاد عزیز که عاشقانه این همه آگاهای به ما انتقال میدین ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      Eli گفته:
      مدت عضویت: 1411 روز

      سلام اقا محمد گرامی

      لذت بردم از خوندن کامنتتون …مرسی که تحربتونو باهامون اشتراک گذاشتی…

      این جمله چقدقشنگ بود که گفتین:

      «لذت بعد حل شدنش اینقدر زیاد بعضی وقتا چند روز با مسئله روبرو نمیشم یه جورای دلم حل مسئله میخواد ..»

      واقعا عالی بود …تحسینتون میکنم که برای حل مسئله تون اقدام کردین والان بیزینس خودتونو دارید …

      بهترین لحظات وحس خوب رو براتون ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ابوالحسن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    با نام و یاد رب العالمین

    سلام به استاد عزیزم ، مریم بانوی مهربون و همه بچه های خوبه این دانشگاه ارزشمند

    دقیقا استاد این همون نکته و پایه اساسیه که تو دوره عزت نفس بهش اشاره کردین قربانی کردن خودمون در برابر شرایط و اتفاقا

    خدایا ممنونم که هدایتمون میکنی به بهترین راه ها

    و از زبون استاد ارزشمندمون به ما کلی اگاهی میدی و چراغ سبزارو روشن میکنی

    وقتی من دست و پای خودمو بسته ببینم و خودمو قربانی شرایط کنم و یک سره نق بزنم ، خودمو ضعیف کنم ینی من همیشه منتظرم که دیگران برام تصمیم بگیرن ، دیگران برام اتفاقاتو رغم بزنن

    ومطمعنن توی این باوره اشتباه همیشه احساس گناه و فقرو پشیمانی هست و انسان و به قهقرا میبره و به پایبن ترین سطح فرکانسی میرسونه

    پس منی که اشرف مخلوقاتم نباید باور کنم که چیزی دست من نیس ، بلکه باید با باور سازی درست و عمل کردن و انتخابایی که به من الهام میشه خالق شرایط زندگیم باشم ، تا اعتماد به نفسم بره بالا مدارم بره بالا و ظرفم بزرگ تر بشه برای دریافت نعمتای بیشتر

    وگرنه اگه بشینم کنج خونه زانوی غم بغل بگیرم و بگم من کاری ازم برنمیاد اون موقع خدا گوشمو میپیچونه و کارایی بع دستم میده که تنبیه بشم و یادبگیرم به خدای احد و واحد ایمان بیارم

    استاد من میزبان رستورانم وارد این هتل جدید که پارسال شدم . سرعت و سبک چیدمان همکارای قبلیم یجوری بود که دست کم دوساعتی زمان میبرد تا سالن چیده بشه ، ولی منکه تازه کاره اونجا بودم

    هروز با روش های جدید سعی میکردم با سرعت بیشتری سالن رستوران و تکمیل کنم

    یکروز چنان سریع چیدم سالن رو که سرپرستمون لذت برد و بهم تبریک گفت بابت سرعت عملم

    چقد من اونجا از خودم لذت بردم و احساس سرخوشی کردم ، الانم توی محل کارم همیشه دنبال کوتاه ترین زمان برای انجام کارام هستم تا کارامون عقب نمونه

    االانم دارم سعی میکنم اول با باور سازی های درست که باعث وسعت دادن به من میشن نه محدود کردن ، بعدش عمل کردن و پله پله پیش رفتن به خودم بقبولونم که من خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودم هستم و خودم میتونم مساعلمو حل کنم و خدای من برای من کافیه

    من رب العالمین و دارم پس هیچ غمی ندارم

    فقط باید شجاع باشم ، دست از تنبلی بردار ، عمل کنم اعتماد به نفسم بره بالا برای رسیدن به قدم های بعدی

    الان شیفت شب رستورانم ، توی تایم استراحتم اومدم سایت و دارم استفاده میکنم کلی ذوق و انرژی دارم برای ادامه مسیر زندگیم

    همگی شاد، ثروتمند و سعادتمند باشین درپناه الله یکتا فعلا بدرود ..‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 653 روز

    سلام سلام سلام ،،

    براوو بر این همه زیبایی و فراوانی ، این استاد خوشتیپ عزیزم که فوق العاده زیبا بیان میکنن مسائل برای ما ،، چقدر مسئله جالبی رو بیان کردن استاد خدارو صد هزار مرتبه شکر که خودم خالق زندگی خودم هستم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که قدرت انتخاب دارم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که قدرت حل مسائل زندگی خودم رو خداوند به من به خودم عطا فرمودن ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که این سایت بی نظیر دارم و هر روز هزاران اطلاعات جدید از استاد عزیزم و کامنت های بی نظیر دوستام یاد میگیرم،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تک تک کارهایی که در زندگیم تک تک مسائلی که حل کردم دونه دونه اومدن جلوی چشمام و چقدر لذت چند برابر بردم وقتی یادم اومد که آرههههه آرههههه خودم حلشون کردم خودم خواستم و انجامشون دادم خودم توی ذهنم فکر میکردم که اونا خیلی بزرگن و حل نشدنین ولی اینطور نبودن ،،

    یاد ی دیالوگ فوق العاده از ی فیلم آمریکایی افتادم که طرف میگفت چرا هیچ کس به من نگفت !!! ازش پرسید چیو ؟؟ جواب داد ؛ این که اینقدر آسون بود !!!!

    همین وقتی بخوای وقتی واقعاً متعهدانه تصمیم بگیری و جدیت داشته باشی دیگه بهونه های مغذت برات مفهومی نداره فقط نتیجه رو میبینی باید بشه من تکاملم و طی میکنم و میشه باید بشه تک تک مسائل سر راهمم حل میکنم یکی یکی ،، اگر دنیا و کائنات جدیت میخواد از من اوکی بهش نشون میدم ،، هزار الله اکبر ،، خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم ثروت فراوان زندگی خودم را خلق کنم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم سلامتی و موفقیت را خلق کنم ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که توانستم این حرف های زیبای استاد عزیزم رو بشنوم ،،

    بی نهایت سپاسگزارم از استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که ثروتمند و سلامت هستیم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مهدى هاشمى گفته:
    مدت عضویت: 1630 روز

    استاد من و همسرم از تضاد مالی بزرگی که برامون پیش اومد اتفاقی که اگر هرکس دیگه ای بود شاید له می‌شد اما خداروشکر ما باشما آشنا شدیم و دقیقا ازروزیکه از شما یادگرفتیم خدارو بشناسیم خودمون رو بشناسیم و بدونیم این مسائل اومدن که ما رو رشد بدن و هر اتفاقی که تا به الان به وجود اومده رو خودمون خلق کردیم پس از این به بعدش هم میتونیم خودمون خلقش کنیم قدم به قدم مسائل رو حل کردیم با لذت ،نه با رنج و ناله و‌شکایت کردن ما هربار که مسئله ای پیش اومد گفتیم خدا باماست و خیر هست برای ما هرچقدر ظاهر مسئله پیچیده بود و بد اما ما با باور به اینکه حلش میکنیم حل شد و ما رشدکردیم

    استاد یه مسئله مالی برای ما پیش اومد و‌ماکفتیم ببین اگر این موضوع رو حلش کنیم بعدش که تمام حسابهارو پرداخت کنیم چه اتفاقاتی میفته ؟ما تبدیل شدیم به یه کارخونه پولسازی که همینطور داره پول میسازه و همین به ما انگیزه ادامه دادن میداد چون ما دیگه راهه ساختن رو یاد گرفتیم و این حس خالق بودن بنظرم بزرگ‌ترین انگیزه آدم برای ادامه دادن و لذت بردن از زندگیه

    استاد چقدر دوس دارم از نزدیک شمارو ببینیم و براتون کل ماجرا رو تعریف کنیم مطمئنم ما یکی از شاگردهای خوب شما هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مرضیه رحیم زاده گفته:
    مدت عضویت: 409 روز

    سلام استاد عزیز

    ببخشید من بینایی م ضعیفه بعضی کلمات درست تا شننم هنوز بلد نیست ویراش کنم فقط تایپ میکنم بعد برگشتن و خوندن مطلب خیلی برام سخته بخاطر اینکه دوست دارم دیدگاه و نظرم بنویسم مینویسم هم برای مشارکت و بیان دیدگاه و هم برای اعتماد بنفسم و هم براس سپاسگزاری از شما

    بازم عذرخواهی میکنم جاهای که بد تایپ شد ممنونم ازتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    الهی در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره یی از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی.

    خواجه عبدالله انصاری

    سلام خوبان

    یادم می آید روزی هایی را که همه را مقصر میدونستم ، چند روز پیش هم عقبه ی مذهبی ام باعث شد دوباره فکر کنم راهی که قبلا میرفتم درست بود یا راهی که الان دارم ، هر چی گشتم تو اون گذشته چیزی نبود که بخواد منو به سمتش جذب کند در عوض الان یک حس خیلی خوبی دارم وقتی موفقیت و عشق و مال و پیشرفت بقیه را می بینم حس توصیف نشدنی دارم نمیدونم کلمه متضاد حسرت و حسادت توی فرهنگ لغت داریم یا نه! اما میدونم دقیقا حس متضاد حسادت و حسرت چه آرامشی دارد! . حس دوست داشتن از ته دل، آرزوی خوشحالی برای بقیه، حس احترام به خواسته هات و درخواست های محترمانه ، حس اینکه بهم برنمی خورد از هر حرفی زود جوش نمی اورم و نمی خواهم جوابش را بدهم ، حس الارم دادن ذهن وقت غیبت کردن ، حس بیخیالی از اینکه بقیه چکار کردن و می کنن ، حس بیتفاوتی به ستاره های کامنت هام،حس زندگی تو دنیای خوش و دعای خیر برای بقیه، حس اینکه من مهم ام . حس خوب شکرگزاری اول صبح اصلا هم صحبتی با خدا بدون ناله و زجه و گریه . حس رفاقت . اما این حس ها کِی اومدن ؟ وقتی باور کردم حرف های استاد را وقتی باور کردم من خالق شرایطم هستم ، وقتی باور کردم هر گُلی یا گِلی زدم خودم به سر خودم زدم . وقتی باور کردم خدا خوشبختی منو دوست دارد . وقتی یواش یواش کوچک کوچک جلو رفتم، ادامه دادم.

    خوبان همه حس های خوبه تو دنیا ( ها ) را تجربه کنیم همگی مون، به امید خدا .613

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مهدی حیدری اله آباد گفته:
    مدت عضویت: 1099 روز

    سلام به دوستای عزیزم در وب سایت عباس منش دات کام

    پیرو صحبت های استاد و موضوع فایل امروز

    من تولید کننده لباس فرم کافی شاپ و رستوران هستم

      و تو زمانی که اینترنت محدود شد و شبکه های اجتماعی فیلتر شد طبق باور های غلطی که داشتم یه موقع هایی بود که سفارش نداشتیم مشتری نداشتیم و میومدیم تولیدی سفارش نداشتیم و کاری نمی کردیم تا رسید به جایی که ما خداوند یه ایده‌عالی رو به ما الهام کرد که بیایم چند تا از محصولات پر فروش رو انتخاب کنیم (ما بیش از 100 مدل محصول داریم ) چند تا از محصول هارو انتخاب کنیم و اونا رو با رنگ های مختلف به جای اینکه تنوع محصول داشته باشیم 4 مدل انتخاب کنیم با رنگ های مختلف و بیاین روی چهار تا محصول تمرکز کنیم که هم آزمون خطاهای طی بشه و هم کیفیت بیشتری روی محصولات گذاشته بشه و هر موقع که سفارش نداشتیم اون 4 محصول رو  با رنگ های مختلف تولید کنیم و این چالش بزرگ ما و بود که با نبود مشتری و کلی احساس بد رفع شد من با حل این مسئله با ایده الهامی خداوند تونستم این مسئله را حل کنیم و از زمانی که این تصمیم را گرفتیم حتی دیگه وقت نکردیم که این ایده را به صورت کاملا عملی کنیم یعنی روزها داره میگذره که ما لطف الله انقدر مشتری و سفارش داشتیم سفارش های تعداد بالا نمی رسیم که اون ایده یکپارچه‌سازی و چهار محصول تولیدی رو عملی کنیم و انشالله به لطف الله روزهای آینده هفته‌های آینده عملی میکنیم

    با حل این مسئله واقعا اتماد به نفس بالایی در من ایجاد شد که من میتوانم من شرایط رو خلق میکنم و باور کردم که هیچ بازار خرابی وجود نداره همیشه بازار خوبه همیشه مشتری هست و ثرمت در جهان فراوان است

    سپاسگزارم از استاد خوب و مهربان و خانم شایسته عزیز که زحمت کشیدن در این طبیعت زیبا و هوای عالی این فایل را برای ما ضبط کردن و روی وب سایت قرار دادند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 980 روز

    به نام الله

    سلام استاد و مریم جان شایسته

    خداروشکر که با استاد و این سایت اشنام کردی انقد بهم ارامش دادی

    خداروشکر انقد بهم جرات دادی بیام و این نظر معنوی و فقط شایسته خودمه بنویسم

    خداروشکر روز به روز راه حل ها برام راحت تر میشه اجرا میکنم دو روزه قشنگ قدم های توی زندگیمو میبینم توحید عملی مو میبینم و بابتشون ممنون و خوشحالم خداجوووون شکررررررت

    من خالق شرایطم من روز به روز لحظه به لحظه میخام شرایط زندگیمو بسازم هر اتفاقی وارد میشه اگاهانه یا نا اگانه وارد میکنم و قدرتشو دارم و مسله مو حل میکنم و چون خودم خلق میکنم حلشونم پس خدا راحت جلوی چشمم قرار دادع شکرررت شکرررت بابت این اگاهی بابت این نوررخدایی نوری به رنگ زیبایی نور به رنگ راحتی شکرررت

    چقد روابطم راحت تر و بهتر خلق میکنم شکرت

    چقر هر چی میخام راحت تر جور میکنم چون خدا برام خاسته بهم قدرتشو داده روحشو بهم دمیده و بی نهایتم پس لحظه به لحظه زندگیم میتونم و بهتر بهتر میکنم و چقد از این مسیر از این حرکت رو به نور لذت میبرم و سرشار از ارامش و روحانیت میشم وقتی یه مسله کوچیک تا بزرگ حل میشه به اسانی البته من فقط مسله های راحتو حا میکنم و خدام منو بزرگتر میکنه حلشوندگیم بیشتر و بیشتر میشه خداجووون شکرررت من با این فایل متعهد تر میشم میتونم چیزایی بهتر برا خودم بخام حل کنم ایده هامو اجرا کنم وبلاگمو بچرخونم نقاشیمو بکشم و حرکت کنم و خونمو به این زیبایی روز به روز برام بیشتر شبیه بهشت میششه و من دیگه دارم مطمن میشم و این حرکت رو به رشدم تو این 4 ساله رو میبینم و این رو که فهمیدم خودم خوووودم میتونم برا خودم خوشبختی بیشترو بیشتر بخام و احساس لذت بیشتر بیشتر ببرم و هرم زندگیم قشنگیای بیشتری برا خودم میخام و میدونم بزرگ تر لایق تر شدم و در هر لحظه شادو شادترم ومیخام مسله به صورت ریشه ای حل بشه و بنویسم ولذت بیشتر ببرم

    امروز کابینتم بهم ریختم و کیوت شد

    دارم باور هارو با فرمول سپاسگزاری بسازم و لذت ببرم

    من میدونم باور مسافرت اوکی کنم و راحت برم

    و الان اینجا که هستم اوکی خیلی راضی ام اما بزرگتر و بازم بیشتر کنم مسله های بیشتر حل کنم حرکتم بیشتر شه من روابطمو خیلی بهتر کردم ارامشمو بیشتر کردم و بازم بیشتر میدم

    این ردپای زیبای من

    برای تک تک مون زیبایی ثروت شادی سلامتی رفاه و راحتی میخام و کلی حرکت زیبا….شکررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    به نام خالق زیبایی ها سلام به تمام اعضای خانواده صمیمیم :

    مسائلی که حل کردم در سال جدید

    اشپز خانه : غذام گاهی وقت ها شور میشد یا بینمک این بار به جای این که بگم این نمکا دیگه نمک نیست یعنی شوری لازم نداره با این که خیلی نمکش زدم یا کم زدم نمیدونم چرا انقدر شور شد و…. بیام با قاشق اندازه بزنم و بریزم داخل غذا تا اندازش دستم بیاد نه که نمکدون بردارم و بپاشم برای استفاده از روغن و چیز های دیگه همین کار کردم .

    برنج جدید گرفتیم هر سری اون جور که باید درنمی اومد یعنی دون دون بشه نمیشد بعد یه دفعه برخلاف همیشه اومدم برنج به جای این که از یک ساعت قبل خیس کنم از یک ربع قبل از این که بریزم داخل اب جوش خیس کردم برنج درست همون طور که میخواستم دراومد . وقتی راه حل این دوتا کار پیدا کردم کلی ذوق داشتم و به خودم افتخار میکردم چرا که قبلش از این که فکر میکردم شرایط از دست من خارج احساس بدی داشتم .

    کار : می خواستم یه ویدئو ضبط کنم اما پایه نداشتم که گوشیم بزارم . در اون تایم کسی هم نبود که بیاد از من فیلم بگیره بعد امتحان کردن راه های مختلف درست وقتی که از ربم هدایت خواستم بهم الهام شد صندلی کامپیوتر بیارم جلو کیف سامسونت بزارم روش و گوشیم بزارم روی سامسونت و بعدش کادر و دوری و نزدیکی و با گوشیم تنظیم کنیم به شدت ذوق کرده بودم که توانستم این کار انجام بدم

    نور هم برام مسئله شده بود بازم هدایت خواستم و رفتم داخل گوگل گشتن که به یه مقاله درباره تاثیر نور در زمان های مختلف در فیلم برداری برخوردم که با مطالعه اون اومدم در ساعت مختلف امتحان کردم و دیدم ظهر بهترین تایم هست برای ضبط ویدئو ام .

    استاد من با کار کردن روی این باور که تو برو شروع کن بهت گفته میشه خداوند هدایتت میکنه به سمت مسائل م حرکت کردم . یادگرفتم اگه هدایت رب نمیبینم یعنی در مدار دیدن و دریافتش نیستم وگرنه در هر لحظه هدایت ها گفته میشه پس در قدم اول احساسم خوب میکنم و به جای این که مدام فکر کنم چی کار کنم و بچسبم به مسئله که احساس بدی بهم میده میگم من از الانم لذت میبرم راه حلش بهم گفته میشه . نمونش بازم در کارم همین دیروز که به پیاده روی رفته بودم و فایل قبلی همین فایل گوش می‌کردم و تصمیم گرفته م با هدایت ربم بیام به طور اصولی روی صدام برای گویندگی کارکنم و از تمرین برای تنفس دیافراگمی هم شروع کنم .

    داشتم فکر میکردم من چه جوری میتوانم در این مدت کسب درآمد کنم یعنی اصلا نباید کار کنم فقط بیام روی تمرینات مختلف تمرکز کنم ؟ یا در کنار ش کار کنم ؟ جواب نمی دونستم از طرفی ذهنم میگفت اگه کار نکنی و بخوای تمرین کنی تا به خوبی یادبگیری کمال گرایی این تصمیم و از طرفی دیگه میگفت برای این که تمرکز داشته باشی و خدمت با کیفیت تری داشته باشی باید این کار برای یه مدت بزاری کنار اصلا هیچ کاری نکنی . اون لحظه گفتم خدا هدایتم میکنه الان که دارم پیاده روی کنم تا بعد پس ذهنم معطوف لحظه ای که بودم کردم تا امروز با دیدن این فایل که هدایت ربم بود جوابم گرفتم قبلش این بگم که داشتم فکر میکردم برای درآمدم حالا در کنار گویندگی بیام برگردن برای پدرم دوباره کار کنم و یه جورایی احساس می‌کردم هیچ کاری از دست من در زمینه گویندگی و درآمد مستقل از این راه داشتن برنمی آمد احساس قربانی شدن داشتم و اما جواب درسته که الان خیلی کارها مثل تولید کتاب صوتی و دوبله و ….. باید اول مهارت لازم کسب کنم و بعد اقدام کنم اما کارهای دیگه پیشنهادات دیگه که نیاز به این حجم از تخصص نداشته باشه و با توان مندی های من در همین زمینه گویندگی همین لحظه هم خوانی داشته باشه هست و ربم به من اون کارها رو نشان داد استاد بی نهایت خوش حالم از این که میدونم هست میدونم میتوانم به مسیرم ادامه بدهم . این که رب العالمین بهم یادآوری میکنه الان زندگی کن و نگران نباش هرچی بخوای من برات فراهم میکنم بهم قوت قلب میده آرامش میده .

    مورد بعدی همین موضوع رسالتم بود که ربم من هدایت کرد به سمت مقاله رسالت شما در سایت و هربار که می‌خوانم یک گره از گره هام باز میکنه خداجونم یادگرفتم رسالتم تک تک کارهایی که با عشق در هر لحظه انجام می‌دهم و رسالت من لذت بردن از زندگی کردن از حل کردن مسائل مختلف زندگیم تا ظرف وجودم بزرگ و بزرگ تر کنم و این نوع نگاه به من به شدت ارامش و احساس خوبی میده و ترس های زیادی کم رنگ و کم رنگ تر کرده و میکنه .

    استاد یادگرفتم مسئله میتوانه یک باور اشتباه باشه یک نگاه اشتباه باشه که با تغییر زاویه دید بشه به آرامش رسید مثلا میخواستم بدون یادگرفتن مهارت پول دربیارم بعد فهمیدم که این یک جواب موقت و دائمی نیست پس تصمیم گرفتم یادبگیرم و هر روز یک قدم بردارم .

    روابط : چند وقت پیش برخوردی از خانوادم دیدم که انتظار نداشتم چدن خیلی وقت بود که راجب خیلی از مسائل به توافق رسیده بودیم اما دوباره شروع شده بود بحث اختلاف نظر اولش ناراحت شدم بعد که رفتار خودم حرف ها ی خودم در طول روز بررسی کزدم دیدم بازخورد رفتارخودم بوده که باعث این واکنش شده باعث این صحبت ها شده درواقع دخالت های بی جای من نظر دادن های بی موقع و دفاع کردن های الکی من از خودم بهتر بگم جبه گرفتن باعث اون رفتار و برخورد بود و به خودم قول دادم که بیشتر دقت کنم در برخوردم نتیجه شد که رابطه ام با خانوادم بهتر شد احساس بهتری دارم و خوش حالم .

    یادگرفتم باید به عقاید افراد مختلف احترام بزارم به خصوص نزدیکانم و لازم نیست راجب عقایدشون نظر بدم و قضاوت کنم و این نه تنها در کلام بلکه در رفتارم هم نشان دهم .

    نمونه ساده اش من سجاده و مهره داخل کشو های مختلف در هر اتاق میزاشتم و این رفتار از اونجا که من مثل خانواده‌ام نماز نمی‌خوانم سو تفاهم ایجاد کرده بود پس هدایت شدم که با کارتون حوله جای مهر و سجاده درست کنم روی میز بزارم تا هم خونه تمیز باشه هم این که این سو تفاهم ها برداشته بشه هم افراد راحت تر به جانماز و مهر دست رسی داشته باشند شکر خدا کلی هم استقبال شد از این ایده خیلی احساس خوبی پیدا کردم وقتی اجراش کردم این که با تمام اختلاف نظرها راه حلی گفته شد بهم که زیباتر در کنار هم زندگی کنیم بهم احساس عالی داده خدایا شکرت شکر .

    استاد من میگفتم چرا مادرم شکاک چرا شک میکنه بعد که نگاه کردم دیدم خودم با لجبازی و پنهان کاری های بی مورد و الکی با نگرانی و ترس از ایشون باعث این رفتارشدم و شکر خدا توانستم این مسئله رو هم اصلاح کنم حل کنم اونم با دوست داشتن مادرم با دیدن زیبایی ها و خوبی هاش با حضور در لحظه و کمتر تفسیر کردن رفتارهاش برای خودم رابطه ام بت مادرم به شدن بهتر از قبل شده . و بهتر هم میتوانه بشه .

    هر جا هستید در پناه الله رحمن شاد و پیروز و سعادتمند باشید . یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    Eli گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    سلام خدمت استاد ارجمندم خانم شایسته عزیز ودوستای نازنینم

    من خالقم یا قربانی؟؟؟؟

    ازین به بعد این سوالیه که درمواجهه باهر مسئله ای ازخودم میپرسم.

    پارسال همین موقعها بود که میرفتم پیش روانشناس برای حل مسائلم ویادمه جلسه هفتم مشاوره م بود که روانشناس برام توضیح داد سیستم سمپاتیک ما درمواجهه با احساس خطر واسترس زا سه نوع واکنش نشون میده

    (تسلیم ،فرار،حمله ) یاهمون جنگ وگریز ،نوع واکنش ادمها خودش بحث مفصلی داره که نمیخوام بازش کنم ولی من نمبدونستم اصلا نمبدونستم ازحل مسائل فرار میکنم و جالبتراینکه من فرار کردن رو با حس قدرتمندی یکی میدونستم ..(اینارو مینویسم شاید برای کسایی که کامنتمو میخونن راهگشا باشه ) خلاصه من بدلایلی ازجمله روش غلط مشاور دیگه ادامه ندادم …

    اینکه من قدرت تغییر سرنوشتمو دارم و خداوند مقدر کرده و صلاح دونسته که من میتونم انتخاب کنم که خالق شرایط خودم باشم یا قربانی ،خیلی حس قدرت بیشتری بمن میده تااینکه بدونم مکانیسم دفاعیم چیه

    ما اونقدرقدرت داریم که حتی میتونیم تو همین سیستم عصبی تغییر ایجاد کنیم وشفا ومعجزه رقم بزنیم

    این کجا وآن کجا

    واستادجان مورد دیگه ای که میخواستم تعریف کنم

    بعداز گوش دادن به فایلهای شما متوجه شدم که باید کانون توجهم رو بسمت زیباییها و داشته ها ببرم خلاصه بعدازمدتی متوجه شدم دچار کج فهمی بزرگی هستم تویه سری جنبه های درونی پیشرفت داشتم ولی بعضی جنبه ها تغییری احساس نمیکردم(البته میدونم اول راهم وخیلی روی باورام باید کارکنم وتغییرایجادکنم) ،،،مثلا وقتی دچار تضادخاصی میشدم وبهم حس بدی میداد نگاهمو از روی اون قضیه برمیداشتم و باوجود حس بد درونی سعی میکردم احساسمو خوب نگه دارم ولی اون مسئله به قوت خود باقی بود ودفعه بعد دوباره باشدت وتنوع بیشتر سرراهم قرار میگرفت ..این قضیه باعث ناامیدی من میشد وحتی حس گناه وخودسرزنشی درونم ایجاد میکرد چون میگفتم ازون جایی که من خالق شرایط خودمم پس ببین چقدر بد پیش رفتم که باوجود تلاشم برای تغییر کانون توجه واحساسم،هنوز شرایطم بهتر نشده …

    وتاهمین اواخراصلا متوجه نبودم که هنوزم دارم از حل مسائلم فرار میکنم…(ازونجایی که انسان فراموشکاره دونستن دلیل بر تونستن وبودن نیست نیاز به تکرار وتمرین ومراقبت دائمی داره)

    و خودم معنای خوبی به اون تضادها نمیدادم چون همونطور که شما فرمودید مسائل همیشه هستن نگرش ومعنای من تعیین میکنه که چطور بهش نگاه کنم ونتیجه متفاوت بگیرم..

    و بعدازتوضیحات شما ومطالعه تجربیات دوستانی که دوره شیوه حل مسائل رو تهیه کردن بیشتر متوجه این موضوع درخودم شدم که دنبال حل شدن مسائلم به حالت اضطراروعجله بودم وحتی فکر میکردم فقط حس خوب داشتن ودنبال نشونه ها بودن کافیه ،غافل ازینکه هرچی بیشتر به صحبتهای شما گوش میدم ببشتر میفهمم من سمت خودمو به درستی انجام نمیدم وخیلی جاها اشتباه برداشت میکردم بخصوص فایل امروز بیشتر متوجهم کرد که از حل مسائلم فرار میکنم و از مواجهه باهاشون دچار ترس واسترس میشم وفکر میکردم فقط حسمو هرجور شده خوب نگه دارم کافیه …..ونشونه امروزمم عالی بود وکامنت مونای عزیز خیلی زیبا بود وبیشتر به درکم کمک کرد که لینکشو براتون میذارم .

    abasmanesh.com

    وهمچنین بپذیرم تضادها همیشه هستن وبجای اینکه بهشون بگم مشکلات،بهشون بگم مسائل وچالش،، که قراره منو بزرگ کنه وبطور کاملا ملموس حلشون کنم ونتیجه شو ببینم …

    واینکه از خودم بپرسم من خالق شرایطم هستم یا قربانی!؟ اینکه چه باوری خیلی حس قدرت بیشتری بهم میده

    به درک من فایل قبل باعنوان (اتفافات مشابه اما نتایج متفاوت) به شیوه نگرش وزاویه دید من به مسائل اشاره داره و فایل امروز به نوع عملکرد واقدام من برای حل مسائل …..خیلی خیلی سپاسگزارم

    ودراخربخشی از شعرمولانا از زبان خدا

    «آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت

    بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت

    آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل

    تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت

    آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا

    همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت

    آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای

    بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت

    گل چه بود که کُل تویی ناطق امر قل تویی

    گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت

    جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی

    فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت

    زخم پذیر و پیش رو چون سپر شجاعتی

    گوش به غیر زه مده تا چو کمان خمانمت

    از حد خاک تا بشر چند هزار منزلست

    شهر به شهر بردمت بر سر ره نمانمت

    هیچ مگو و کف مکن سر مگشای دیگ را

    نیک بجوش و صبر کن زانک همی‌پرانمت

    نی که تو شیرزاده‌ای در تن آهوی نهان

    من ز حجاب آهوی یک رهه بگذرانمت»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: