خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2662 روز

    سلام خدمت استاد و مریم‌جان

    خالق شرایط یا قربانی شرایط

    شرایط رو ما تعریف میکنیم با در خاستهامون و با داشتن باورهای مناسب در اون زمینه و داشتن عزت نفس بالا

    من خودم تجربه اش رو‌دارم از کودکی بهم گفتن در این‌مورد ‌رشدی‌ نداری‌و ‌باید‌ بپذیری شرایط و

    اما‌ من میگفتم‌که‌نه باید‌بشود اصلا نشود من چه جوابی دارم که بدهم وقتی حق‌ انتخاب ندارم در انتخاب علاقه ی شخصی ام

    البته که احساس قربانی بودن‌از عدم احساس لیاقت و کم‌ارزشی میاد و من ب خودم اومدم و دیدم احساس قربانی بودن و احساس ترحم دادن ب هر کسی شده جزو‌علایقه شخصی ام که از درون‌ باهام جور نبود اما داره میشه جزوی از من و من دارم کم کم ازش لذت میبرم

    که خودم چند سال پیش توش بودم و عادی شده بود برام

    این احساس قربانی بودن حتی تو تنهایی ها هم باهام بود و داشت سناریویی از بدبختی و قربانی بودن برام درست میکرد

    قربانی بودن در رابطه عاطفی

    قربانی شرایط کاری ،که از اعتماد نداشتن ب توانایی خوده ،همین ی کار با همین کارفرما

    قربانی بودن در بیماری

    قربانی نظر و تایید همسر

    قربانی بدرفتاری همسر یا خانواده نزدیک

    که ببین این ج رفتاری بوده که کرده باهام تو جمع

    انفاقات میوفتندنیا دنیای دو قطبی هست این ما هستیم که ب اتفاقات برچسب خوب و بد میزنیم

    قربانی‌ اتفاقات بیرونی یا خانواده

    خالق بودن از این تضادها میاد تا من و رشد‌ بده تا درخاستهام و واضح کنه

    و من میتوانم با درخاست و ایمان به‌توانایی خودم هم در اجابت درخاست و استمرار و بودن در مسیر درست

    «احساس خوب=انفاقات خوب»

    کمتر کسایی هستن که‌فکر‌میکنن که میتونن خلق کنن حداقل 98٪

    ب نظر من همه تو همونجایی ک هستن راضی أن و ب همه میخان‌باج بدن

    و هیچ وقت‌ از خودشون سوالی نمیپرسن هیچ سوالی

    چ راجب خودشون ،چ راجب خداوند ،

    نمونه ای از خودم استاد من افسردگی کامل داشتم‌5 سال پیش و اون تضاد شده اشنایی با شما و خداوند پس من با صرف خاستن که میخام حالم‌خوب‌باشه و زندکی و زندکی‌کنم ب‌این بهشت رسیدم

    این‌بزرگترین ‌خلق منه

    بعضی از جاهها هم‌ خودم ،خودم و انداختم تو چاه

    همونجا رو هم خودم خلق کردم مثل بیماری هورمونی زنانه با استرس زیاد به بدن

    اما باز هم‌با صرف خاستن خلق کردم دوره سلامتی‌رو‌ و اجرا اون در زندگی ام ،سپاسگذارم استاد مهربان

    پس میشود خلق کرد‌ هر اتفاقی و با برچسب زدن ب انفاقات میشود اون و‌ به نفع خودمون در بیاریم

    استاد سپاسگذارم ب خاطر اگاهی های عالیتون و از بانو مریم‌شایسته ب خاطر قلب بزرگی که دارن

    و شما دوستان‌عزیزم‌ب خاطر پخش‌کردن اگاهی هاتون

    در حال حاضر شهر زیبای من زمینش داره از نعمت بیشمار الله بهره مند میشه و‌من میخام خداوند از این خزاین‌بیشمارش برای من بیشتر در نظر بگیره تا من رو سپاسگذارتر ببینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 2376 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم .

    سپاس گذار خداوندم که هر روز یک فرصت تازه ای به ما میده تا بتونیم اونجوری که دوست داریم زندگیمونو خلق کنیم .

    استاد واقعا چه قدر شما در مورد بیان مسائل اصل عالی هستید . میخوام بگم همین یک مسئله که ما خودمونو قربانی شرایط میدونیم همینو بتونیم روش کار کنیم و بهتر بشیم و کم کم تبدیل به یک آدمی بشیم که خالق شرایط واقعا میتونه زندگی مارو دگرگون کنه .

    منم بسیار این احساس قربانی شدن و دارم و هر کی تو اطراف زندگیم هست و باهاش ارتباط دارم هم داره این مسئله قربانی شدن و حالا چیزی که خیلی مرسومه تو گفته ها اینکه ما قربانی خانواده و سیاست های کشور هستیم و در مرتبه بعدی قربانی رابطه و شرایط سلامتی و …

    یعنی این بحث قربانی شدن در 99٪ آدما وجود داره و به نظرم هر کس تونسته در این مورد بهتر بشه تونسته زندگیشو بهتر کنه در جنبه های مختلف .

    خود شما اگه خودتون و قربانی شرایط میدونستید اصلا حرکت نمیکردید ، از قم‌ مهاجرت نمیکردید مطمئنا میگفتید من کجا برم؟

    شهر قریب ! هیچکیو نمیشناسم ، هیچ کاری ندارم ، هیچ جایی واسه موندن ندارم و… با وجود همه این حقایق شما حرکت کردید این یعنی در اعماق وجودتون باور به خالق بودن شرایط زندگیتون داشتید ، حالا در قدم های بعدیتون بهتر و بهتر شدید .

    من آدمیم که زندگی قبل از آشنایی با شما و بعد از آشنایی با شما و بعد از دوباره دور شدن از فضای شمارو تجربه کردم ، استاد همه آدمایی که باهاشون هستم صحبت میکنم همه خودشونو قربانی شرایط تا حدود زیادی میبینن و همه به شکل درستی زندگی خوبی ندارن!!!

    اسم نمیارم یه فرد نزدیک به من خودشو قربانی شوهرش میدونه که به من ظلم میکنه ، زور میگه و تحقیر میکنه و من مظلوم واقع شدم . من آدم خوبیم ولی شوهرم ستم‌کاره ، بعد حالا نه تنها شوهرش بلکه فرزندشم داره همون بلایی که شوهرش سرش میاره و اونم داره همین کارو باهاش میکنه ، و باهاش صحبت میکنم که تو باید تغییر کنی ، تو باید بهتر بشی ، تو باید قوی باشی تا شرایطتت عوض بشه ولی سخته واسش قبول کنه که تقصیر از خودشه.

    استاد من با دست خالی ،تنها ، مهاجرت کردم به یک شهر بزرگ و درن دشت .

    از هیچ شروع کردم و کلی تجربه های خوب و فوقوالعاده کسب کردم که بهم در ادامه زندگی کمک میکنه . این تغییر منو سالها تنها کرد اما قوی شدم ، یادگرفتم که چه طور درشرایط سخت دووم بیارم و چه رفتارایی داشته باشم ، یادگرفتم‌کسی نیست دیگه اون بیرون به من کمک کنه ، خانواده و دوستا نیستن اونا تو یه شهر دیگن اینجا دیگه خودتی و خودت و چه قدر من تلاش کردم از کار پیدا کردن تا رفتن سراغ حرفه ای که عاشقش بودم تا بیشتر کردن درآمدم تا حل کردن مسائل مختلف و اینا همش از این باور شروع شد که من میتوانم شرایط را برای خودم خلق کنم که البته منم کامل نیستم و بعضی جاها واقعا نتونستم حریف شرایط موجود بشم‌ و یا درجا میزدم‌یا مسیر و تغییر میدادم .

    قربانی شرایط شدن اولین قدم برای نابودی زندگیمونه اگه بتونیم رو این مورد کار کنیم‌واقعا میتونیم شرایط و در همه جنبه های زندگی یهتر کنیم البته که ما نمیخوایم بعضی حقایق و کتمان کنیم و نبینیم ، مثلا بحث سلامتی من خودم‌ ورزشکارم و تا حدودی با سیستم بدن آشنایی دارم آدمایی و میشناسم که ژنیتیکن هر چی میخورن چاق نمیشن و آدمایی و میشناسم که واقعا حتی غذا نمیخورن و چاق هستند ، خب این یک حقیقته اما در کنار این حقیقت دوتا راه وجود داره _ 1- میتونیم‌بپذیریم ژنیتیک حرف اول و آخر و میزنه و ما هر چه قدر تلاش کنیم بی فایدست و باید حقیقت تلخ و بپذیریم که ما ناتوانیم در تغییر شرایط بدنیمون

    2-هزاران انسان تونستند با همین به قول معروف ژنیتیک نامناسب با تغییر رژیم غذایی با تغییر سبک زندگی به یک بدن و سلامتی ایده آل برسن اینم یک حقیقت شیرینه ، این ما هستیم که انتخاب میکنیم

    استاد واقعا باورهای سمی که از گذشته ها بهمون رسیده اگه روش کار نکنیم دوباره میان بیرون من الان دارم‌میبینم ، من یه مدت با شما نبودم ، با هر کسی حرف میزدم ، هر فیلم و آهنگی گوش میدادم ، هر ورودی نامناسب و به خورد خودم‌میدادم و قشنگ دیدم که چه قدر زندگیم داره مثل قبل از آشنایی با شما میشه و اولین نشونش قربانی بودن شرایط خودشو در من نشون داد .

    خدایا کمکم کن بتونم برگردم به این مسیر توحیدی و زیبا و بهتر از قبل باشم ، که قوی باشم‌ و هیپوقت شرک نورزم .

    استاد بابت این فایل رایگان که میلیون ها دلار ارزش داره در زندگی ما سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    فاطمه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    به نام الله یکتا و بی همتا..

    خدایی که قوانین همیشه ثابتی برای هر لحظه در این جهان مادی قرار داده و هیچ تخلفی در اون صورت نمیگیره..

    سلام به همه ی اعضای خانواده عزیز عباسمنش

    واقعا هر روز خداروشکر میکنم که تو این مدار هستم و میتونم از آموزش‌های سایت و کامنتها استفاده کنم و مهم تر از اون درکشون کنم و اجرا کنم..

    به لطف خداوند، دیشب و امروز تونستم به قانون عمل کنم تا حدی و واقعا از یک شرایط به ظاهر بد و منفی، نتیجه ی معجزه وار برامون رقم خورد دیدن این فایل هم دیشب خیلی کمکم کرد

    جریان اینه که حدود یک هفته ای میشه که پولی که از طریق فروش زمین بدست آورده بودیم( البته برای پدرم) دنبال این بودیم که یه خونه بتونیم بخریم.. از لحاظ شرایط بازار و عقل و منطق، نظر همه اطرافیان این بود، که با یک میلیارد تومان امکان نداشت بتونیم که خونه مناسب بخریم..

    ولی من احساسم خوب بود و به مامان و بابام و خواهرم میگفتم که مطمئنم میتونیم یه خونه خوب بخریم و به لطف خدا با اینکه هنوز تو مسیر آموزش دیدن قانون نیستن، ولی اونام احساس خوبی داشتن..

    در طول این هفته گشتیم و خودم با احساس فوق العاده جلوی ترس هام ایستادم و تنهایی رفتم به کلی املاکی سر زدم و خیلی حس خوبی داشتم..

    تا اینکه دیروز صبح من و پدرم رفتیم و یه خونه رو دیدیم و با قیمت نه یک میلیارد بلکه، هشتصد و چهل میلیون تومان قرار دادشو نوشتیم.. که خداروشکر تو یه جای خیلی آروم و زیباست و موقعیت مکانی خوبی هم داره.. و خیلی خوشحال بودیم چون با باقی پول، پدرم میتونه برای اولین بار ماشین هم بخره

    اما اصل قضیه اینجا شروع میشه که بخاطر همین اومدم تا کامنت بزارم و به دوستام امید و ایمان بیشتری بدم..

    دیشب آقایی که صاحب خونه بودن، رفتن به همون املاکی و گفتن که پشیمون شدم و خونه رو به قیمت کمی فروختن و ضرر کردن..

    املاک بهشون گفتن نمیشه که الکی پشیمون شی، امروز که راضی بودی..

    بعد اون آقا، خانمش رو آورد و کلی گریه و زاری کردن که ما پشیمون شدیم و شما رو به خدا به خریدار بگین که بیان معامله رو فسق کنه، ما نتونستیم خونه پیدا کنیم و دیگه نمیتونیم خونه بخریم و بدبخت میشیم ..

    اونام به ما زنگ زدن، پدرم اولش خیلی جا خورد و ترسید که حالا چی میشه.. تنها کاری که فکر کردیم درسته این بود که گفتیم امروز صبح میریم املاک و صحبت میکنیم..

    به لطف خدا، به پدرم گفتم : بابا فقط همین یدونه کاری که من میگم رو اگه انجام بدی، مطمئن باش هر چی بشه، خیر ما توشه..

    فقط احساس خوبی داشته باش.. با خدا حرف بزن، بگو خدایا من به امید خودت رفتم پای معامله و خودتم میدونی اجباری از طرف من نبوده و قصدم برای همون صاحب خونه هم خیر هست.. خودت یه جور ختم به خیر کن..

    گفتم حتی اگه هم صبح رفتیم و فسق شد، بازم مطمئنم به نفع ماست و قراره خونه بهتر از اون پیدا کنیم.. نترس.. خدا کمکون میکنه..

    از طرفی دیشب خودمم کلی با ذهنم کلنجار رفتم تا احساس خوبم رو حفظ کنم و به لطف خدا تا حد زیادی موفق شدم..

    امروز صبح قرار بود، پدرم زنگ بزنه و اگه لازم شد منم برم.. ولی خب زنگ نزد و منم از صبح اومدم تو سایت و کامنت خوندم و فایل های دانلودی جدید دانلود کردم و خداروشکر خیلی احساس خوبی داشتم و تمرکزم کلا رو اموزشا بود..

    صبح، قلبم که همون ندای درونمه، بهم گفته بود، زنگ نزن، به امید خدا شاید صاحب خونه، خونه ای که مدنظرشه رو پیدا کنه و دیگه معامله ما فسق نشه..

    چند ساعت بعد مامانم زنگ زد و گفت، اگه فسق بشه چی.. اگه دیگه نتونیم با این قیمت گیر بیاریم چی .. اگه باباتو گول بزنن چی..

    ولی من مطمئن بودم و با حس خوب گفتم، نترس مامان، چیزی نمیشه( فسق) ، اگه هم شد، مطمئنم که خدا یه خونه بهتر برامون در نظر داره و حالم خوب بود، علارقم حرفای منفی ذهنم..

    تا اینکه حدود ساعت یک ظهر پدرم زنگ زد و گفت حدس میزنی چی شده؟ حدس تو چیه؟

    گفتم همون صبح حس کردم، اوکی میشه و معامله فسق نمیشه..

    گفت آره دقیقا همینجوری شده ولی خیلی بهتر از دیروز..

    نه تنها معامله فسق نشد.. بلکه کلی هم به نفع ما شد و

    واقعا معجزه شده..

    اول اینکه قرار شد که تو مدتی که تو خونه هستن تا برن خونه جدیدشون که امروز خریدن،هر ماه بهمون اجاره بدن ..چون خونه ای که خریدن مستاجر داره و از پول اجاره پونصد رو خودشون میگیرن و یک و نیم میلیون رو هر ماه به ما بابت اجاره خونه میدن)

    ( در حالی که دیروز اصلا همچین قراری نداشتیم )

    علاوه بر اون قرار شد به جای یه تاریخ نامعلوم،صاحب خونه همین هفته بره و تموم کارهای انتقال سند و کنتورهای برق و گاز و آب رو به نام ما انجام بده

    و بازم هست و علاوه بر اون قرار شد به جای گرفتن کل پول خونه به صورت نقد،

    توی سه مرحله پول رو بگیرن ازمون( به خواست خودشون)

    پس بازم به نفع ما شده این مورد، چون تو این مدت از پولی که مدت بیشتر دستمون هست، سود هم میکنیم

    هنوزم ذهنم باور نمیکنه که انقدر 180 درجه ماجرا بچرخه و همه چیز از ضرر به نفع خیلی عالی برامون تغییر کنه..

    اصلا ذهن منطقی یه درصد هم احتمال این اتفاق رو نمی‌داد..

    که نه تنها اتفاق بدی نمی‌افته بلکه با داشتن ایمان به خداوند و درستی قوانین و عمل بهشون.. به طرز معجزه آسایی به نفع ما تموم بشه… اونم نه با اجبار و اصرار ما.. بلکه با رضایت کامل خود صاحب خونه..

    چون تونسته بود خونه ی دلخواهش پیدا کنه.. و خواست رفتار دیشب رو جبران کنه

    بچه ها قوانین درسته.. جواب میده و اینو همیشه جلوی آینه به خودتون یادآوری کنین.. حتی تو سخت ترین شرایط هم خدا هست و قانون داره عمل میکنه..

    راستی کامنت‌هایی که تو این چند روز خوندم همش هدایت خدا بوده و دیشب خیلی کمکم کرده بودن..

    امیدوارم این اتفاق بزرگ هم برای خودم و هم شما دوستانم، تلنگری باشه و بتونیم از طریق‌ش ایمان و عملمون به قانون رو بیشتر و بیشتر کنیم..

    خیلی دوستتون دارم و ممنونم که تا انتها خوندین️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    ژینا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    (به نام خداوند یکتای هدایتگر)

    سلام خدمت استاد عزیزم ، مریم جونم و همه ی دوستای هم فرکانسی گلم

    خداروشکر میکنم بخاطر یه فایل توحیدی دیگه که روزی امروز من شد

    به نظر من این فایل یکی از توحیدی ترین فایلای روی سایته که اگر بخوام تو یه جمله خلاصه ش کنم میشه این جمله :

    تمام اتفاقات زندگی من -بدون استثنا- توسط باور ها و افکار خودم رقم میخوره

    اگر من دارم شخص دیگه ای رو مسئول و مقصر اتفاقات زندگی خودم میدونم ، به این معنیه که من جمله ی بالا رو باور ندارم.

    خداوند قدرت خلق اتفاقات زندگیم رو به دست خودم سپرده یعنی هیچ عامل بیرونی دیگه ای کوچکترین نقشی در زندگی من نداره و این یعنی توحید

    اگر دارم خودم رو قربانی شرایط میدونم به این معنیه که من هنوز شرک های مخفی تو وجودم دارم

    یه مثال از همین امروز خودم میزنم :

    من تازه گواهینامه گرفتم و وقتایی که دیر به دیر پشت ماشین میشینم ، مهارتم توی رانندگی کمتر میشه و یه ترسی از‌ رانندگی و خیابونای شلوغ و عابرای پیاده تو دلم میره و استرس میگیرم

    و دقیقا همین یک ساعت پیش داشتم تو یکی از خیابونای شلوغ و کاملا سربالایی رانندگی میکردم که تسمه ی ماشین پاره شد و شروع کرد به خش خش کردن!!

    منم شدیدا استرس گرفتم ولی در عین حال سعی کردم آرامش خودم رو حفظ کنم و برم گوشه ی خیابون وایسم و مشکلشو حل کنم.

    اگر ژینای قبل از دونستن این آموزه ها بود ، خودش رو تبدیل میکرد به قربانی مظلوم و بی گناه شرایط که چرا این خیابون ؟؟ چرا این ساعت ؟؟ چرا تو این شلوغی ؟؟ چرا رانندگیم حرفه ای نمیشه ؟؟ چرا استرس میگیرم ؟؟ چرا مردم انقدر بی رحمن و این همه بوق زدن ؟؟ و هزار تا چرای دیگه که به ظاهر خیلی منطقی و درست میاد ولی فقط از من یه آدم ترسو و بی اعتماد به نفس میسازه که جرات حل هیچ مسئله ای رو نداره

    ولی ولی ولی….

    ژینای بعد از این آموزه ها ، ژینایی که جهاد اکبر واسه تغییر شخصیتش راه انداخته ، تونست ذهنش رو کنترل کنه و عزت نفس خودش رو حفظ کنه

    من تونستم خودم رو خالق شرایط بدونم و بگم اگر‌ این اتفاق توی یکی از ترسناکترین خیابونای شهر (واسه رانندگی) و شلوغ ترین ساعت روز افتاد ، فقط و فقط پاسخ به درخواست خودم بوده که از خدا توی اهداف سال جدیدم خواستم من رو توی رانندگی حرفه ای کنه

    خب بفرما !!! خواسته ت برآورده شد حالا تو چند مرده هلاجی که توی راه خواستت قدم برداری؟؟؟

    چقدر میتونی ذهنت رو کنترل کنی و از زاویه ای به این موضوع نگاه کنی که بهت احساس بهتری بده و در جهت حل مسئله ت باشه؟؟

    پس حالا که این آگاهیا رو میدونم ، الان میتونم درک کنم که امروز این اتفاق افتاد تا من سختترین شرایط رو به عنوان یه راننده تجربه کرده باشم و دیگه هیچ ترسی از رانندگی نداشته باشم و روز به روز حرفه ای تر و شجاع تر بشم:)))

    بله !! خدا من رو خالق زندگیم قرار داد و دارم مسائل زندگیم رو حل میکنم و به جای اینکه احساس قربانی شدن داشته باشم ، باور دارم که من با حل هر مسئله قوی تر و توحیدی تر و شکست ناپذیر تر میشم

    الهی شکر بخاطر این آگاهی هایی که اگه در عمل اجرا بشه ، نتایج بزرگ رو توی زندگی من رقم میزنه…

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که به خواسته های ما پاسخ داده میشه و مسائلمون حل میشه

    خداروشکررررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    اعظم قلی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    به نام خداوند توانا که قدرت در وجودم گذاشت تا خلق کنم آنچه را که می خواهم

    سلام به استاد ارزشمندم که هربار شما را می بینم هزاران بار تحسین میکنم اراده شما را برای این زندگی رویایی .چقدر زیباست پارادایس و تلاقی آبی آسمان و سبزی درختان و موجهای ریز این دریاچه زیبا.. فوق العادست

    رانندگی از اهداف سال پیش من بود و اول هیچ ایده ای براش نداشتم .بخاطر ترس سالها از گواهینامه من و می‌گذشت و حسرت میخوردم که چرا نمیتونم از این وسیله دوست داشتنی استفاده کنم .

    تصمیم گرفتم که هر جور شده قدم وردارم و حرکت کنم .جرات نزدیک شدن به ماشین رو نداشتم. اومدم اطلاعاتم رو در مورد ماشین بیشتر کردم در مورد قطعات ماشین توی اینترنت سرچ میکردم و بعد یک سری فیلم دانلود کردم و آموزش های رانندگی رو فقط میدیدم و اینکار رو هر روز انجام می‌دادم. میرفتم نزدیک ماشین خوش وبش میکردم مثل یه دوست و بهش میگفتم بزودی خودم میشینم پشت فرمون .

    هر روز یه کاری حتی کوچیک برای بیشتر یاد گرفتن انجام می‌دادم چون می دونستم هر چی بیشتر یاد بگیرم جسارتم بیشتر میشه .

    تمرین اهرم رنج و لذت 12 قدم رو برای رانندگی نوشتم .تمام خفت و سرافکندگی که کشیده بودم رو خیلی ریز نوشتم. نتونسته بودم از وسیله ای که دم خونه پارک بود برای راحتی خودم استفاده کنم .نعمتی که خودم رو لایقش نکرده بودم .و از اون طرف تمام آسایش و سربلندی که می تونستم بعد از غلبه بر این ترس بهش برسم و چقدر حس خوبی داشتم وقتی تجسم میکردم دنده عقب میرم و بعد دنده یک و حرکت…

    این شور وشوق من باعث شد همسرم با جدیت بیشتر بخاد بهم آموزش بده و منم با تمایل بیشتر میرفتم تمرین .یکماه یه خیابون خلوت تمرین کردم. و کم‌کم حس کردم میتونم خودم به تنهایی ماشین وردارم .یه روز توی تمرین ستاره قطبی این رو از خداوند خواستم که رانندگی کنم و اون روز رفتم سمت ماشین و گفتم خدایا من می تونم و فرمون با تو کمکم کن باخدا حرف میزدم.روشن کردم و دنده عقب و یک و حرکت خدای من چه لذتی داشت وقتی اون مسیر رو تا خونه مادرم رفتم ..بارها توی فکرم این مسیر رو رفته بودم وقتی رسیدم با ذوق زنگ زدم همسرم. صدای من غرق خوشحالی بود.وقتی که برگشتم کلی فرق کردم چقدر احساس توانمندی داشتم

    و این کار رو بازهم تکرار کردم .

    ماه مبارک رمضان که خودم برای پدرم سوپ درست کردم و بدون اینکه از همسرم بخام و در حین خستگی ببره .خودم با عزت نفس و سربلندی از صمیم قلبم اینکار رو کردم و چقدر لذت بخش بود برام و این روزها که دخترم رو میبرم کلاس زبان هزاران بار بخاطر این حس ارزشمند خدارو شکر میکنم.

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    این مساله کوچیک برای من بزرگ بود با حلش چقدر مشکلات ریز و درشتم حل شد .

    هر مهارتی باعث اعتماد بنفس ما میشه و قدرت خداوند در ما بیشتر جلوه میکنه و روی دیگران کمتر حساب می‌کنیم و احساس ارزشمندی بیشتر می‌کنیم و لیاقتمون برای دریافت نعمت ها بیشتر میشه

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    توحید خادمی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام خدایی که تمام قدرت زندگی ام در دستان اوست…

    من باید از کجا شروع کنم بگم رو نمیدونم،میدونی استا چیه،من خیلی انسان قوی هستم،یا بهتر بگم که شاگرد حرف شنوی خوبی هستم،سه سالی هست روی خودم کار میکنم،بعداز سه سال تازه از یکم فروردین امسال با دیدن اون کلیپ که گفتید پلن یک سال خودتون رو بنویسید و یه نامی واسه اون تغییری که میخوایید روش کارکنید بذارید،من شروع کردم به کار روی خودم،من دوره رو نخریدم،ولی اینقدر موارد رایگان سایتتون پر مغزه که هرکس اراده کنه برای تغییر پراز منابع عالی هستش…

    من توی این 36 روز شروع سال حدود 10تا از مسائل مهم زندگیم رو حل کردم،صورت مسئله رو پاک نکردما،کامل حلش کردم،

    بزرگترین مسئله زندگی و بزرگترین آفت تغییر من کمال گرا بودن من بود،اونقدر که حتی گاهی کمالگرایی من توی رابطه ی زناشویی من و خواسته های من مشکل ایجاد میکرد،

    یا چیزی رو نمیخواستم یا اگر میخواستم به بهترین شکل میخواستمش،همیشه دوست داشتم مسائل ام به صورت کامل حل بشه،بعد فهمیدم که هر سری باید یک مرحله،یه مقدارش رو حل کنم،و این روش باعث حل شدن کلی از مسائلی شد که 30 سال باهاشون جنگ داشتم،و خدارو شکر میکنم که تمام مسائل و اتفاقاتی رو تا این لحظه برام افتاده صدرصد مسئولیتش رو پذیرفتم،

    و اینم بگم من کارمند هستم و دارم استعفا میدم،وبا وجود اینکه هم پول و هم شرایط راه اندازی شغل مورد علاقه ام رو دارم،ولی استار کار از طریق شاگردی رو زدم و نیت دارم از شاگردی شروع کنم،و مطمنم که بهترین هارو رقم میزنم،اگر از شاگردی پول ساختم مسلما خودم میتونم دفتر قدرتمند تری رو ران کنم ایشالا،

    در پناه خداوند باشیم هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    مقداد تحريری گفته:
    مدت عضویت: 2083 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    من با اموزش های شما و از سبک زندگی شما یاد گرفتم که موج سواری یاد بگیرم نه اینکه ترس از اومدن موج داشته باشم و یا برم تو حاشیه امن، من یاد گرفتم برم تو دل چالش ها چون همین حل مسائل از من انسان متفاوت تری ساخته و به خودم و به خدای خودم افتخار میکنم که تو مسیری قرار دارم که دارم پالایش میشم

    هیچ اتفاقی تو این دنیا اتفاقی، اتفاق نمیفته هر چیزی که من میبینم بازتابی از درون منه و زندگی من به هیچ عوامل بیرونی ربطی نداره این منم که دارم به این عوامل قدرت میدم و اصطلاحا شرک میکنم

    تو کتاب فکر خدا و فایل های دانلودی اجرای توحید در عمل خیلی قدرتمندانه شما این موضوع سیستم بودن جهان باز کردید و من آزادانه انتخاب می کنم که به کدام مسیر توسط خدای بزرگ هدایت بشم

    فرار از حل مسائل باعث میشه اون مسئله با حالت های مختلف اینقدر سر راه من قرار بگیره چون من دارم فرار میکنم ازش و تا حلش نکنم هست چرا هست چون وقتی دارم از موضوعی فرار میکنم یعنی توجهم درگیر اون مسئله هست پس میبینمش و زندگی افراد موفق وقتی مطالعه میکنیم متوجه میشیم موفقیتشان به خاطر حل مسائل زندگیشان هست

    وقتی تصمیم به تغییر بگیرم خدا همه چی برام مهیا می‌کنه تو اون تغییر در اون من صورت بگیره و هر اتفاقی و هر چالشی برای ایجاد اون تغییره فقط کافیه من باور کنم میتونم چالش ها حل کنم پس برای ایجاد این باور، باید تکاملی از چالش های پایین تر شروع کنم حل کنم باور کنم که تونستم و این باور به من جسارت حرکت کمی بزرگتر میده البته خیلی از مواقع ما تکامل دقت نمی‌کنیم و دو تا چالش که حل میکنیم میایم مسائلی ایجاد می کنیم که فاصله فرکانسی داریم و چون اذیت میشیم و اون وزنه مال نیست و خیلی سنگین تر از توان منه اون موقع دیگه ادامه نمیدیم و خودمون قربانی میبینم و میگم بابا تا یک حدی میشه رشد کرد در صورتیکه من هنوز امادگی اون مسئله نداشتم و یادم میاد که خدای منم با تکامل جهان بزرگ کرده.

    در رابطه با این که کجا مسأله حل کردم خیلی مثال هست من با اجازتون مثال بیزینس که خیلی برامون مهمه میزنم

    من برای برند کردن محصولاتم و فروش اونها به چالشی خوردم که مشتری براش نبود و نمی‌تونستم بفروشم اومدم چندین کار انجام دادم اول اینکه دیدم خیلی افراد دارن به راحتی بازاریابی اون محصول انجام میدن و خیلی راحت فروش بالا دارن و این الگو ها باعث شکست مقاومت ذهنی من شد و بعد من اومدم دیدگاه های این افراد که فروش خوبی داشته بررسی کردم به یک مخرج مشترکی بین همشون رسیدم که اطلاعات مناسب در اون زمینه دارن و باور فروش دارن و بدون هیچ ترسی قدم برمیدارن

    در مرحله دوم اومدم کتاب فکر خدا و فایل های توحید در عمل مطالعه کردم دیدم بابا همه چی به احساس من موقع بازاریابی برمیگرده اومدم روی احساسم کار کردم و باور اینو تا حدودی ایجاد کردم که قدرت از آن خداست

    در مرحله سوم اومدم دوره کسب و کار خریدم و با تکاملی بودن جهان اشنا تر شدم و فهمیدم این تکامل تو بیزینسم باید پیاده کنم نخوام رقابت کنم دیدم فروشم جون دوباره گرفت و شروع کرد به رشد خوب

    مرحله بعد با مطالعه شش فصل کتاب رویا تمام تمرکزم روی نکات مثبت زندگیم از همه جهات گذاشتم و رفتم تو دل چالش ها بدون ترس و وقتی با چالشی روبرو میشدم تو بیزینس، میدونستم دو دو تا میشه چهارتا اگه می‌خوام بشه هزارتا باید ورودی هام عوض کنم پس ذهنم بمباران افکار مثبت کردم و قدم برداشتم و درامد ده برابر کردم

    استاد جان تو هر مرحله از این اتفاقات احساس خوبی داشتم که انگار فرمول اصلی پیدا کردم بقیه حاشیه بوده و بعد قدم دوباره سه باره برداشتم من فوق العاده ذهن منطقی دارم و با مثال و دلیل اوردن براش و اینکه نتایج مثبت زندگیمو از صبح تا شب برای خودم تکرار کردم تا ذهنم فالو بمونه تو مسیر

    فقط اینکه من نپذیرفتم اتفاقی تو بیرون باید بیفته منم که باید تغییر کنم چون خیلی ها بودن همین محصول با همین قیمت به راحتی می‌فروختن اگه من نمیفروختم به مشتری ربط نداشت به فرکانس من برای جذب اون مشتری که نمی‌خرید ربط داشت و همین حل مسأله با این روند باعث شده که درک کردم که تمام سوالات جواب داره اونم درون منه با چهار تا حرکت و اموزش و اقدام میتونم مسائل دیگری عین همین حل کنم

    عاشقتم استاد بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    وحید ولاشجردی گفته:
    مدت عضویت: 1338 روز

    به نام خدا

    سلام به شما استاد گل و همه دوستان

    استاد قبول اینکه من خالق شرایط هستم هر چی که الان هست خودم خلق کردم و نه هیچ عامل بیرونی تقریبا نصف راه را رفتی ولی نمیشه یه شیه این باور رو داشت نیاز به تکامل داره

    مسائل همیشه هست تو زندگی‌ و کسب و کار و این باور که همین مسائل باعث رشد میشن به ادم قوت قلب میده که ادامه بده و دنبال حل اون باشه وقتی ما عوامل بیرونی رو عامل شرایط بدونیم اونوقت دیگه راهی جز تسلیم بودن نداریم و نمیتونیم قدم برداریم

    من الان از شرایط مالی خدارو شکر خیلی خیلی خیلی بهتر از قبل شدم و کسب و کار خودم دارم و…سپاسگذار خداوندم بابت چیزهایی که دارم

    ولی همچنان اون استقلال مالی نرسیده برای خرید هرچیزی باید حساب کتاب کنم حتی هزیته های جاری کارم رو یه وقتایی نمیتونم تامین کنم

    گاها میشه که حتی اشکم در میاد و میگم پس چرا نمیشه

    بعد میام با خودم‌میگم هرچی هست به خاطر افکار و باوهای خودمه خودم خلق کردم پس خودم بهترش میکنم

    ترس و استرس بابت اینکه مشتری ها میرن خرید نمیکنن و …یه وقتایی خواب رو ازم میگیره ولی میام میگم خب پسر تو خودت خواستی فروش نقد داشته باشی خودت خواستی که مشتریا مستقیم از تو خرید کنن نه از مشتری های تو

    پس اونا باید برن ترس از چی داری؟ خب ایمان نداری باور کمبود داری که میترسی

    توحیدی نشدی که میترسی هرچقدر این موضوع ها رو ریشه ای حل کنم میدونم که بهتر میشم

    تا خدودی که تونستم اوکی کنم اقدام هم کردم سایت زدم و پیج جدید کاری برای فروش و تمرکز بیشتر برای خلاقیت تو پیج و فروش

    پس باید بپذیرم که من میتونم شرایطم رو بهتر کنم و از این شرایط که الان راضی نیستم دور بشم من میتونم هرچیزی رو حل کنم چون خدا بهم راه حل رو میگه و من باید فقط ظرف خودم رو بزگتر کنم تا بیشتر دریافت کنم

    ممنون استاد بابت این فایل قشنگ و خدارو شکر که یه بار دیگه یه فایل عالی به موقع به گوشم رسید

    🫡️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1585 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    استاد جانم مریم جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم که این چند فایل اخیر رو تو فضای پرادایس ضبط کردید، اگر بدونید دیدن اون محیط واونهمه فراوانی وبرکت چقدر قدرت خداوند رو به رخ میکشه، چقدر از بزرگی وعظمت خداوند حرف داره…

    دوتا انسان توحیدی توی محیطی به اون زیبایی وپهناوری که نشان از بهشت داره وبس…

    الهی هزاران بار شکر لطف الله مهربان رو، وگوارای وجودتون بهشتی که از یکتاپرستی نسیبتون شده..

    استاد جان من از وقتی باورهام توسط فایلهای شما خصوصا فایلهای قرآنی وتوحیدی ودرک قوانین افرینش جهان هستی تغییر کرد، از وقتی فهمیدم خداوند بهم ازادی کامل داده توی زندگیم که خالق شرایط باشم و هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده ای برام وجود نداره، انگاری از زندان آزاد شدم، از زندان باورهای پوچ واشتباه و گمراه کننده….

    افسوس برگذشته وخطاها واشتباهاتی که از سر نا اگاهی مرتکبش شدم دیگه بی فایدست…

    این فرصت، این نعمت، که خداوند از روی لطف ورحمتش نسیبم کرده تا به خودشناسی وخداشناسی وجهان شناسی برسم خودش تمام اون سالهای در غفلت از دست رفته رو داره جبران میکنه برام…

    من از وقتی دست از اینکه دیگران در مورد من چه فکر میکنند برداشتم، از وقتی خودم رو پذیرفتم با تمام نقص های شخصیتیم، درهای بهشت یکی یکی برام باز شدن، اوایل توی ذهنم وباخودم هی کلنجار میرفتم که نه نمیشه که همه چیز دست خود آدم باشه خیلی چیزها جبرهست، ودست من که نبوده ونیست، ولی هرچقدر تو این مسیر رشدبیشتر بهم ثابت شد که فقط خود خود خود من هستم که خالق زندگیم هستم، حتی اون موقعه ها که فکر میکنم خداوند اون پلن رو برای من چیده بازم این من بودم که با باورهام اونهارو خلق کردم و توی زندگیم رقمش زدم…

    درک اینکه جهان داره با فرکانسهای ما کارمیکنه برای ما، خیلی خیلی بهم کمک کرد تا مراقب افکارم واحساساتم باشم، مراقب باشم که به چی دارم فکر میکنم وچه احساسی دارم…

    یک عمر به صورت روتین یه سری فکر و احساس توی وجود ما بوده که خب بازتابشم فرکانسهای مشابه وتکراری بوده و اتفاقات تکراری، مشکلات تکراری….

    ولی وقتی ادم تغییر میکنه به سمت وسوی مثبت ها، به سمت درستکاری، به سمت صداقت، به سمت پاکی، به سمت توکل و ایمان، خب معلومه توی فرکانس خیر قرار میگیره، واتفاقات بد وشر از زندگیش میرن بیرون، واگه هم به ظاهر اتفاق بدی بیفته مطمعنه که درس بزرگی قراره ازش بگیره وباهاش رشد کنه نه اینکه پس رفت کنه وهرچی رشته پنبه بشه….

    خدارو صدهزار مرتبه شکر، هنوز اول این مسیر بهشتی هستم ولی شکر الله بازتابش برام خیلی خوب بوده، طوریکه هر روز میگم خدایا چطور توحیدی تر بشم، چطور پاکتر بشم، چطور بیشتر مورد پسندت باشم؟ چیکار کنم بهتر از این باشم…

    تو گذشته ها اگه کسی میگفت حرف مردم رو ولش کار خودتو بکن، من میگفتم مگه میشه، بلاخره داریم باهمین مردم زندگی می کنیم نمیشه که نادیدشون گرفت، اون موقعه ها نمی دونستم یعنی درک نمیکردم که قرار نیست ادم هرکاری بکنه بعد بگه گور بابای حرف مردم!!!!

    هرکاری هر حرفی وهرعملی بازتابی داره و آدم باید منتظر نتایج یا عواقب افکار وگفتار واعمالش باشه…

    بعد اینکه توی این مسیر قرار گرفتم، یاد گرفتم درک کردم که اگه خودمراقب باشی حواست به خودت باشه درست زندگی کنی، 90 درصد بازتاب عالی وبی نقص میگیری، از هر نظر عالی میشی و جایی برای اینکه بشینی خودت رو قضاوت کنی یا دیگران قضاوتت کنن نداری، حالا اون 10 درصد اگه بخوان قضاوتت کنن حتی وقتی توی مسیر درست خودت هستی بذار قضاوتت کنن، تو باید فقط وفقط تمرکزت روی رابطه ی خودت وخداوند باشه که مهمترین رابطه ی زندگیته باقیشو خدا جور میکنه درستش میکنه سروسامونش میده….

    استاد جانم گفتید مثال بزنیم که چه کارهایی کردیم که موفق بوده یا باعث شده اعتماد به نفسمون بالا بره، خالق شرایطمون شدیم نه قربانی شرایط تو دیدگاههای زیادی از خودم نوشتم جریانهای این دوسال اندی از زندگیمو که توی سایت بودم‌…

    اینکه چطور با کار کردن روی خودم تونستم روابطم باخودم وبا اطرافیانم رو به لطف الله تا حد عالی ترمیم کنم والان حداقل با استفاده از قانون برانگیختی تو روابط حتی اونا که من فکر میکردم تغییر نمی کنند رفتارشون با من حداقل به طرز خوبی تغییر کرده…

    واینکه دیگه من سعی نمی کنم دیگران رو متقاعد کنم ، از اینکه دیگه وقت نمیذارم که برای دیگران خودم وشرایطم رو توضیح بدم، اینکه واقعا برام مهم نیست که دیگران چقدر منو دوست دارن چقدر تاییدم میکنن ویا ردم میکنن وباهام توافق ندارند،حداقر به جرات می تونم بگم 80 درصد تمرکزم رو گذاشتم روی خودم، واین باعث شده سریع وراحتر توی مسائل سلامتی وروابط و معنوییت وثروت وارامش و…پیشرفت کنم طوریکه نتایج انقدری بزرگ هستند که دیده بشن وباعث انگیزه برای اینکه خیلی خیلی سعی کنم هر روز بهتر بشم…

    پاشنه آشیل من قضاوت مردم بود، وهمیشه هم توی این مسئله بازنده بودم هرچقدر بیشتر سعی میکردم دیگران رو راضی نگهدارم بیشتر مورد قضاوت ویا ترد شدن قرار میگرفتم…

    ولی از وقتی تمرکزم اومده روی خودم و سعی میکنم ببینم چه فکر بکنم چه حرفی بزنم چه کاری انجام بدم چه روشی رو استفاده کنم که هم برای این دنیا وهم سرای اخرتم خیر داشته باشه، خیلی حال دلم خوبه…

    واین برای من یعنی برد وپیروزی، جای خاله زنک بازی، جای حس قربانی بودن، جای اویزون بودن، جای وابستگی، جای گله وشکایت، جای متوقع بودن، جای گدایی محبت وعشق، جای شرک ورزیدن……

    من با تمرینهای مکرر ذهنی(کنترل ذهنم) دارم سعی میکنم روی باورهام کار کنم همونایی که شما میگید اصله، و واقعا اصله و نتایجشم توی زندگی هرکسی که بهش عمل کرده واضح و روشنه….

    یه باور خیلی خیلی مهم که در من شکل گرفته وباعث شده خیلی از مسائل ومشکلاتم حل بشه، باور این هست که انقدر باید خوب زندگی کنم که وقتی خدا گفت وقت رفتنه بگم چشمممم من آماده ام، هم این دنیام عالی بوده وخوب زندگی کردم وهم میدونم اونجا کنارت بهترینها برام مهیاست….

    اینکه هر روز به خودم میگم مینا، تو اومدی تو این دنیا که خوشبختی رو تجربه کنی حسش کنی لمسش کنی، تا بهخوشبختی ابدی برسی، پس اروم باش، اینجا هیچ چیز انقدر واقعی و با ارزش نیست که تو بخوای اصل رو نادیده بگیری، اصلی که میگه فقط برای یک روز سعی کن تمام تلاشت رو انجام بدی که انسان مفیدی باشی ودر مسیر درست…

    همین باعث میشه خیلی وقتها ارامش دارم شکرخدا….

    من باور دارم که خالق تک تک شرایط زندگیم هستم، حالا خوبه یا بد، کار خودمه، مسئولییتش باخودم، خراب هم اگه شده باشه باید درستش کنم، باید بسازمش، چون توی این دنیا همه چیز مسخر منه ودر اختیار من تا لذت ببرم و خوشبخت باشم، حالا هرجا نشد، اتفاق نیفتاد مقصرش خودم هستم واون باورها وافکاری که توی ذهنم چزخیده و تبدیل شده به عملکرد….

    خدارو هزاران بارشکر الله مهربان رو که با پذیرش صد درصد مسئولییت زندگی خودم، خالق شرایط زندگیم هستم وچقدر خوشبختم که قوانین خداوند بدون تغییر وجاودانست….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1415 روز

    سلام دوستان

    تشنه نوشتن این کامنت هستم .وای که دارم دیوانه میشم از این همزمانی ها.

    میخام خالق شرایط یا قربانی شرایط رو چیزی که یک ربع قبل از اینکه فایل رو ببینم داشتم راجبش فکر میکردم رو بگم وبعد که آمد دیدم فایل هم دقیقا همین موضوع ومن دارم دیوانه میشم از این همه هدایت.موضوع از این قرار که دیشب با موتور خوردم زمین و دسته گاز موتورم شکست.خیلی سر حوصله ظهر رفتم تعمیرگاه که درستش کنم .موقعی رسیدم تعمیرکار یه آدم ناامید و همیشه آهنگ غمگین می‌گذاشت و یکی از فامیل هامون رو دیدم اونجا که سرگردون و داغون بودنش ومن یادم در گذشته که میرفتم اونجا خصوصا که هوا هم ابری بود،یادم ناامید بودم و سیر از دنیا و کلا دپرس و مینالیدم از اوضاع بدم و هم مدار میشدم با آدم های بدبخت و بی چاره ولی تفاوت این دفعه ام این بود که هم زمان که اونجا بودم فایل جلسه دو عشق و مودت رو داشتم گوش می کردم در مورد دیده ها و شنیده ها که چطور پیش فرض های داغون ما رو به مسیرهای بد هدایت کردند،خلاصه این دفعه واقعا خودم رو خالق شرایط می دیدم و به انتخاب خودم افتخار میکنم که من حال خوبم دست خودم و من قربانی شرایط نیستم و اون اعتماد به نفس که بابا من مهم ترین مسائل زندگی ام که تو رویا فکر نمی کردم جواب داشته باشن و مثل سرنوشت نامعلوم پذیرفته بودم رو حل کردم این که دیگه یه خرابی موتور.کسایی که دوره حل مسائل رو کار میکنم می‌دونن چی میگم.

    لپ کلام من مسیر اصلی حرکتم در این دنیا رو یاد گرفتم و با درک العانم از مدارها که استاد آب پاکی رو ریخت روی دستمون.فقط دنبال نتایج خودمم و نقش هدایت دیگران هم دست من نیست.اون ها توی مدارش باشن.در زمان مناسب در مکان مناسب هدایت ها به سمتشون میاد و آگاه میشن.

    وسلام فقط لذت ببریم از این مسیر زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: