سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2143 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه همسفران عزیزم

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دیدن این زیبایی ها و دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم

    چقدر زندگی کردن به سبک قانون سلامتی سفر رو برامون لذت بخش تر و آسان تر کرده

    وقتی از خدا درخواست کنیم خدایا ما رو آسان کن برای آسانی ها

    هدایت میشی به راههایی که زندگی برات راحت تر و آسان تر میشه

    استاد قبلا شما وقتی میرفتین فروشگاه چندین و چند تا سبد پر میکردین از مواد غذایی

    حالا این همه خرید خودش چقدر تایم میبرد که یکی یکی اونا رو تو سیستم وارد کنی و حساب کنی

    چقدر تایم و انرژی باید میزاشتین که وسایل و ببرین تو ماشین بزارین و کلی از فضای ماشین رو همین خریدها اشغال میکرد

    حالا پختن این مواد غذایی هم که بماند چقدر زمان آدم رو میگیره

    ولی با خوردن یه غذای ساده میتونی از تایمی که داری برای لذت بردن بیشتر استفاده کنی

    تازه سرحال و پر انرژی تر از گذشته

    و به نظر من زندگی به سبک قانون سلامتی خیلی هزینه ها رو میاره پایین چون خیلی چیزا از سبد غذایی حذف میشه و دیگه نیازی نداریم که اونا رو بخریم

    و هزینه های دارو و درمان از زندگی آدم حذف میشه

    استاد جان یه نکته ای که این فایل برام داشت و خودتون هم قبلا بهش اشاره کرده بودین این بود که

    وقتی آدم حق انتخاب داشته باشه و همونطور که خودش دوست داره زندگی میکنه این یعنی خوشبختی

    مثلا الان اگه شما بخواین میتونین کل فروشگاه رو بخرین

    هرچند تا باکس نوشابه بخواین هر چقدر میوه بخواین هر چی هر چیزی که دلتون بخواد میتونین بخرین یعنی پولش و دارین

    ولی

    شما انتخاب میکنید که چه چیزی رو میخواین

    یه موقع هست آدم میره تو فروشگاه و دلش میخواد یه عالمه خوراکی های رنگارنگ بخره ولی پولش و نداره و احساس بدبختی میکنه

    یه موقع هم یه نفر مثل شما میره تو فروشگاه و هرچی دلش بخواد و میتونه بخره یعنی مشکل پول نیست ولی خودش داره انتخاب میکنه که چی و میخواد نه اینکه از سر اجبار و ناچاری خرید نکنه

    مثلا تو دوره سلامتی آدم چند روز غذا نمیخوره و خوشحاله و از این غذا نخوردن احساس رضایت داره

    این احساس خیلی فرق میکنه با زمانی که پول نداشته باشی و مجبوری که غذا نخوری

    و این حق انتخاب به آدم احساس رضایت و خوشبختی میده

    و راجب این موضوع که استاد گفتن هر چیزی رو و حر حرفی رو کورکورانه نپذیریم

    من چقدر تو زندگیم ضرر کردم از اینکه در مورد سبک تغذیه ام حرفهای دیگران رو کورکورانه پذیرفتم

    بدون اینکه از پزشک تغذیه بخوام که برام دلیل و مدرک بیاره که چرا باید این مواد غذایی رو بخورم

    هرچی گفت رو انجام دادم و نتیجه برعکس میشد

    من کلا خیلی لاغر بودم و خیلی دوست داشتم بدنم عضلانی بشه وزنم نرمال بشه کلی پزشک تغذیه رفتم باشگاه بدنسازی میرفتم و از مربی برنامه تغذیه ای میگرفتم

    ولی نتیجه برعکس میشد یعنی عضله که نمیساختم هیچ بلکه لاغرتر هم میشدم

    دقیقا همون غذاهایی که تو قانون سلامتی نباید بخوریم و من میخوردم زیادم میخوردم

    بعد تعجب میکردم با این حجم از غذایی که من میخورم چرا نتیجه برعکس میشه

    چرا هرروز ضعیف تر و بی حال تر و بی انرژی تر میشم

    و نفهمیدم که وقتی مسیر اشتباه باشه نتیجه هم اشتباه در میاد

    همسرم قانون سلامتی رو خرید به خاطر اضافه وزنی که داشت و با اینکه استاد گفته بودن لاغرها نیان تو دوره ولی من گفتم دیگه اصلا اندام برام مهم نیست مهم سلامتیم هست

    برام مهمه که انرژیم بیشتر بشه

    بدنم سالم بشه

    و خانوم شایسته هم شرایط من و دارن ولی تو دوره هستن و نتیجه گرفتن

    و اینکه خوب وقتی با همسرم دوتایی یه مدل غذا میخوردیم خیلی زندگی راحت تر میشد تا اینکه هرکدوم بخوایم غذای جدا بخوریم

    بعد از دوره سلامتی فهمیدم بابا بدن قانون داره

    بدن ما هوشمنده

    و الان هرروز دارم میبینم که عضلاتم دارن رشد میکنن و بدنم هرروز سالم تر میشه

    چند وقت پیش یکی از نزدیکانم بهم گفت من ده ساله دارم میرم باشگاه بدنسازی ولی اصلا عضله نمیسازم

    ولی تو کاملا مشخصه از وقتی سبک تغذیه ات رو عوض کردی عضلاتت رشد کردن با اینکه باشگاه هم نمیری

    من که تا ظهر میخوابیدم و اگه یه روز مجبور بودم صبح زود بیدار شم با گریه بیدار میشدم و بعدش هم بداخلاق بودم

    الان خودکار 6 و نیم صبح اصلا بدون اینکه گوشیم زنگ بخوره بیدار میشم

    این صبح زود بیدار شدن آرزوم بود و هرکاری میکردم نمیشد که نمیشد

    و همیشه از اینکه در طول روز علاوه بر اینکه خسته و بی انرژی هستم تایم هم کم میاوردم عصبی بودم

    ولی الان انقدر حالم خوبه انقدر احساس سبکی و آرامش دارم انقدر انرژیم زیاد شده

    انقدر زندگی برام آسان تر و لذت بخش تر شده

    که همیشه به خدا میگم خدایا شکرت من خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم

    استاد شما هر مطلبی که تو آموزش هاتون گفتین براش منطق آوردین به خاطر همین من حرف هاتون و وحی منزل میدونم

    چون پشت حرف هاتون منطق هست

    چون نتیجه تو دستتون هست

    و ازتون یاد گرفتم هر حرفی رو کورکورانه نپذیرم

    اگه کسی بهم حرفی زد ببینم طرف نتیجه گرفته یا نه فقط داره حرف میزنه

    خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی

    استاد و خانوم شایسته عزیز

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1941 روز

      سلام به مونای عزیز

      ممنون از کامنت زیبای شما واقعا متشکرم که بازم لطف خدا شامل حالم شد و هدایت شدم، این بار از طریق کامنت زیبای شما.

      مدت هاست این فکر و این سوال توی ذهنم میچرخه من که لاغرم و گاهی اوقات برای وزن اضافه کردن یه کارایی کردم ولی نشد، میتونم وارد دوره سلامتی بشم. که امروز کامنت شما واضح گفت. من خداروشکر مشکل جسمی خاصی ندارم ولی هست مواردی که کمی اذیت میکنه.منم دقیقا دوس دارم صب زود بلند شم و اینقد تایم برا پخت غذا نزارم و انرژی بیشتری داشه باشم.

      عکس زیبای پروفایلتون رو دیدم اندامتون مشابه منه.بعد خوندن کامنت عادله کیانی فر عزیز به خودم گفت ببین میشه پس 2وعده فقط گوشت و سبزی جات مجاز بخوری. چون ترس از لاغر شدن بیشتر دارم برا ورود به دوره.

      یکی دیگه از ترمزام 2تا دخترم هست که 3و 6ساله اند. اونا که نمیتونن تو دوره بیان و اصلا زیاد اهل گوشت نیستن مگر کباب یا جوجه باشه. پس غذای جدا برا بچه ها باید درست کنم. خداروشکر که فهمیدم یک نفرمث من دوره سلامتی رو شروع کرده و راضی هست.

      و لاغر تر از قبل نشده.حالا طرز فکرم عوض شد.

      واقعا خداوند پاسخ میده به سوال های ما و هدایتمون میکنه این روزا ازاین هدایت ها زیاد میبینم و وقتی ذوق میکنم و تایید میکنم انگار بیشتر میشه.

      متشکرم که کامنت نوشتید دوست عزیز راستی تحسین میکنم رابطه زیبا وعاشقانه شما و همسرتون و همراه بودنتون رو چون قبلا داستان هدایتتون رو خوندم.

      همیشه موفق و سلامت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مونا ترحمی گفته:
        مدت عضویت: 2143 روز

        به نام خداوند هدایتگر

        سلام دوست خوبم خدیجه عزیز

        ازت سپاسگزارم که وقت گذاشتی و برام نوشتی و خدارو شکر میکنم که همیشه از طریق نشانه هایی که بهمون میده مسیر درست رو بهمون نشون میده

        خدیجه جان برای ورود به دوره سلامتی تردید نکن

        با یه سری مسائل که افراد لاغر داشتن استاد توضیح میدن که اونایی که لاغر هستن باید چی کار کنن

        و اصلا به نظر من انقدر اون انرژی و سلامتی که برات داره ارزشمند و لذت بخش هست که دیگه داشتن وزن و اندام نرمال تو ذهن آدم خیلی کم رنگ میشه

        تو کامنتم هم نوشتم خانوم شایسته الگو هستن دیگه

        و وقتی استاد قانون بدن رو توضیح میدن میبینیم که این طرز غذا خوردن ما اصلا منطقی نیست

        درباره بچه ها هم نگران نباش خداوند همواره در حال هدایت کردن ما به مسیر درست هست

        هیچ کسی نگفته شیرینی و شکلات و بیسکوئیت و نوشابه و فست فود و انواع و اقسام خوراکی های رنگارنگ برای بچه ها فایده داره

        همه مون میدونیم اینا خوب نیستن ولی بازم میخوریم و به بچه ها هم میدیم

        من خودم بچه ندارم ولی به نظرم اگه از الان بچه هامون رو عادت بدیم که غذای سالم بخورن خیلی به رشدشون کمک میکنه تا اینکه عادت کنن چیزی رو بخورن که براشون ضرر داره

        مثلا اینکه بچه هامون روغن سالم بخورن که خیلی بهتره کجاش ایراد داره

        بخدا خیلی دوره سلامتی منطقیه ولی تا حالا کسی نبوده که بهمون بگه

        انشالا که خدا به مسیر درست هدایتت کنه عزیزم و ازت خبرهای خوب بشنوم

        در پناه خدای مهربون در کنار عزیزانت شاد و سلامت باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و بانو شایسته و همه دوستان توحیدیِ من…

    چقدر فایل زیبایی بود…

    اول از همه فراوانی موجود در فروشگاه والمارت را تحسین میکنم ، فروشگاهی زنجیره ای که بسیار بسیار بزرگ است و تنوع بی نظیری در مواد غذایی دارد

    و نکته زیبا اینجاست که وقتی تفکر میکنیم ، میبینیم همه این موادغذایی و میوه ها و… از دل این کره خاکی ای بوجود آمده اند که در روزگاری یک گوی آتشین معلق در فضا بوده ولی در یک فرآیند تکاملی اینهمه پیشرفت کرده و شده این کره خاکی سر سبز الانِ ما که این همه نعمت از سمت خدا برای “مَّتَـٰعࣰا لَّکُمۡ وَلِأَنۡعَـٰمِکُمۡ”ِ ما دارد

    و اینجاست که با تفکر در دل این سوال به عظمت آن وجودی که همه ما به برکت وجودش ، به وجود می آییم پی میبریم؟

    “آخه چطوری از دل یک گوی آتشین درخت بلوبری بوجود می آید؟”

    آخه چطوری از دل یک گوی آتشین………….. بوجود می آید؟(هر وقت ذهن نجواگرمان خواست از چگونگی بپرسد جای خالی خالی را با آن چه که مناسب است ، پُر کنیم تا بفهمد که هیچ وقت به چگونگی و چطوری و از کجا میخواد بیاد فکر نکنه)

    و اما این مزرعه های دایره ای شکلِ خوشگل

    اصلا گیریم که کار آدم فضایی ها بوده ولی انصافا دمشون گرم که یک زحمتی را از روی دوش کشاورز برداشتند و اینقدر مزارع دایره ای شکل خوشکل بوجود آوردند.(ایموجی خنده ریز)

    ××××××××

    اگر از این زاویه بنگریم

    واقعیت اینه که ما خودمونم آدم فضایی هستیم ، ما از فضایی دیگر به حکم دستور خدا مبنی بر “قُلۡنَا ٱهۡبِطُوا۟ مِنۡهَا جَمِیعࣰا” ؛ آمدیم به این دنیا و در خاک این دنیا ساکن شدیم و بعد در قالب یک انرژی موجود در یک موادغذایی مصرفی پدرمان  که از دل همین خاک بوجود آمده ،  منتقل شدیم به “بَیۡنِ ٱلصُّلۡبِ وَٱلتَّرَاۤئِب” پدرمان و بعد به رحم مادر منتقل شدیم و بعد به دنیا آمدیم و دوباره میمیریم و وارد فضای بعد از مرگ میشویم تا ملاقات کنیم آن چیزهایی را که از پیش برای آن فضا فرستادیم همان هایی را که قرآن میگوید

    یَوۡمَ تَجِدُ کُلُّ نَفۡسࣲ مَّا عَمِلَتۡ مِنۡ خَیۡرࣲ مُّحۡضَرࣰا وَمَا عَمِلَتۡ مِن سُوۤءࣲ

    [سوره آل عمران ٣٠]

    ××××××××

    واقعیت اینه که ما خودمونم “جن” می باشیم

    وقتی در معنای “جن” تفکر میکنیم ، میبینیم که معنای پوشانندگی را در خود دارد ، یعنی وقتی چیزی یا شخصی نسبت یه چیزی دیگر یا شخصی دیگر ناشناس باشد حکم جن را دارد ، مثلا الان آن دوستانی که در این سایت عکس پروفایلی از خود ندارند برای من حکم جن را دارند ، چون از من پوشیده هستند و همینطور با عکس پروفایل فعلی ام ، من جن می باشم برای دوستانم ولی یک جن مهربان که سُم و چهره سیاه ندارم و هیچ علاقه ای هم به ترساندن شما و آمدن به خواب زیبای شما ندارم(ایموجی خنده ریز)

    دیگه منطق از این بهتر که خودِ خودِ خدا در قرآن به همه ما میگه

    إِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّهࣱ فِی بُطُونِ أُمَّهَـٰتِکُمۡ

    [سوره النجم ٣٢]

    داره میگه وقتی در شکم مادرانتان بودید أجنّه که جمع واژه جن است ، بودید ؛ یعنی پوشیده بودید از دید همه تا اینکه به دنیا آمدید و قابل شناسایی شدید برای آن افرادی که در مدار دیدن و آشنایی با شما بودند…

    یا مثلا واژه جنّه  در زبان عربی (به معنای بهشت) که از ریشه جن است را از این جهت ، اینگونه میگویند که در اثر کثرت درختان و سرسبزی موجود در آن ، زمین و خاک آن پوشیده شده و قابل دیدن نیست…

    حالا اینکه الان ما دیدترسناکی نسبت به جن داریم بخاطر خرافات و رسانه هایی است که میاییند یک تصویر خیالی وحشتناک را به خورد ذهن ما میدهند و ما باور میکنیم که هست در حالیکه در واقعیت نیست…

    ××××××××

    واقعیت اینه که در برخی مواقع ما چنان شیطانی میشیم که شیطان دهنش باز میمیونه و با تعجب میگه

    بابا شماها دیگه کی هستین؟؟؟  بگذارین من بر شما سجده کنم ، بگذارین من دفترمو بیارم و این تکنیک های شما را بنویسم تا استفاده کنم .(ایموجی خنده با اشک)

    شیطان از ریشه “ش ط ن” میباشد و به معنای هر شخص یا چیزِ متجاوزی است که از حریم خود خارج شده ، برای همین به او(ابلیس) که در حقیقت نامش عزازیل بود و جزو بندگان مقرب خدا بود شیطان میگوییم ، زیرا که او از دستور خدا سرپیجی کرد و بر آدم سجده نکرد و از حریم خدا خارج شد…

    یا مثلا قرآن به سنگ های سرگردانی که از مدار خود خارج شده اند و در فضا در حال حرکت هستند شیطان میگوید که به لطف الله مهربان به خاطر لایه حفاظتی آسمان های هفتگانه ، این سنگ های سرگردان پودر میشوند و به زمین برخورد نمیکنند تا آسیبی به ما بزنند

    (وَلَقَدۡ جَعَلۡنَا فِی ٱلسَّمَاۤءِ بُرُوجࣰا وَزَیَّنَّـٰهَا لِلنَّـٰظِرِینَ)

    (وَحَفِظۡنَـٰهَا مِن کُلِّ شَیۡطَـٰنࣲ رَّجِیمٍ)

    [سوره الحجر 16-17]

    یا مثلا در قرآن داریم که حضرت سلیمان از شیاطین در کار بنایی و غواصی استفاده میکرده ، این به این معناست که انسان های متجاوزی که بواسطه تجاوزهایی که داشتند و از حریم انسانی خارج شده بودند ، زندانی حضرت سلیمان شده بودند و حضرت سلیمان اینگونه از آنها استفاده میکرد

    (وَمِنَ ٱلشَّیَـٰطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُۥ وَیَعۡمَلُونَ عَمَلࣰا دُونَ ذَ ٰ⁠لِکَۖ وَکُنَّا لَهُمۡ حَـٰفِظِینَ)

    [سوره اﻷنبیاء 82]

    یا مثلا در قرآن کریم داریم که خدا به میکروب هم لفظ شیطان اطلاق کرده ، مثلا ایوب نبی که مریض شده بود در دعای خود به خدا میگه

    (وَٱذۡکُرۡ عَبۡدَنَاۤ أَیُّوبَ إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥۤ أَنِّی مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَـٰنُ بِنُصۡبࣲ وَعَذَابٍ)

    [سوره ص 41]

    “مَسَّنِیَ ٱلشَّیۡطَـٰنُ” یعنی میکروب وارد بدنم شده و مریض شدم

    (یادمه که وقتی بچه بودم به من میگفتند ناخن هایت را کوتاه کن تا زیرش شیطان نرود ، یعنی منظورشان این بود که میکروب در زیر آن جمع نشود…)

    حالا با این آگاهی اگر به آن اتفاقی که استاد از فرانسه تعریف کردند در مورد آن آب آلوده و نسبت آن با شیطان در مُردن مردم  ، میبینیم آنهایی که چنین حرفی را زدند که شیطان باعث مُردن  مردم شده حرف بیراهی نزدند ، زیرا که یکی از مصادیق شیطان طبق قرآن میکروب است…

    پس با این توضیحات ما هم میتوانیم شیطان باشیم

    گاهی شیطان در قالب یک انسان زیبارو به اسم زلیخا میشود برای یوسف نبی با ندای وَقَالَتۡ هَیۡتَ لَکَ

    گاهی شیطان در قالب یک دوست خوش تیپ میشود برای من که حالا یک پیک مشروبات الکی بزن توی رگ ، چیزی نمیشه بابا

    گاهی شیطان در قالب همسر انسان میشود با این ندا که بابا این مثبت اندیشیا و قانون جذب و اینا همش الکیه…

    ××××××××

    پس مراقب “جهل و نادانی” باشیم ، جهل یکی از ابزارهایی است برای جریان تاریکی تا بر آنها حکومت کنند…

    برای همین است که برای ما “تفکر” سفارش شده تا از مدار جهل خارج شویم و وارد مدار إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُو۟لُوا۟ ٱلۡأَلۡبَـٰبِ شویم

    مراقب این تصاویری که در قالب رسانه در مورد آدم فضایی و جن و شیطان به خورد ذهن ما میدهند باشیم ،یک چهره های ترسناک و وحشتناک که موجب برنامه ریزی ذهن ما میشود که الان میان خفه ات میکنند و…

    گاهی اوقات اگر چیزی ندانیم خیلی بهتر است ، به قول قرآن

    یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ لَا تَسۡـَٔلُوا۟ عَنۡ أَشۡیَاۤءَ إِن تُبۡدَ لَکُمۡ تَسُؤۡکُمۡ

    [سوره المائده ١٠١]

    یادمه در دروان آموزشی سربازی در همان شب اول به من و دوستم پست پاسبانی از ساعت 12 شب تا 3 نیمه شب افتاد

    خلاصه ما رفتیم و نشستیم و صحبت میکردیم تا متوجه گذر زمان نشویم

    صبح روز بعدش مسوول پادگان آمد و این جمله را به ما گفت که بچه ها مراقب این قسمت باشین که عقرب و رُتِیل داره(دقیقا همون قسمتی که من و دوستم در شب قبلش آنجا بودیم)

    دیگه هر کار کردیم اون آدم سابق نشدیم که نشدیم ، باورمان نمیشد که در آن شب ما در بین این موجودات نشسته بودیم ولی چون نمیدانستیم ، خیالمان راحت بود و ذهن نجواگرمان خاموش و به برکت همین آرامشِ ما ، هیج اتفاقی هم برایمان نیفتاد ، اما امان از آن لحظه ای که فمهیدیم…

    امیدوارم که همیشه در پناه پادشاه جهانیان باشیم ، همان پادشاهی که به ما دستور میدهد تا فقط با خودش باشیم و فقط به خودش نگاه کنیم نه به این خرافات و مسخره بازیایی که آمده اند تا ما را را غافل کنند از این دیدار عاشقانه عبد و معبود…

    به قول مولانا

    یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم

    زیرا   که  تویی   کارم  زیرا  که  تویی   بارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1094 روز

      سلام آقا رضای عزیز.

      خیلی هدایتی به خواندن کامنت شما دعوت شدن خدا را کرور کرور شکر .

      ممنون از طرز نگاه و زاویه دیدتان به موضوع جن و شیاطین.

      آیات جن برایم خیلی آشنا بود و همچنین آیات شیاطین اما در مورد شیاطین در سوره ص در مورد حضرت سلیمان من واقعا فکر می‌کردم از گروه جنیان باشند و اصلاً فکر نمی‌کردم ممکن است از افراد هنجاررشکن جامعه باشند مثل کار اجباری برای زندانیان در سال‌های قبل.

      و اینکه شیطان هر چیزی می‌تواند باشه که آدم را از یاد خدا غافل کند.

      چقدر راجع به این بحث که موسیقی آدم را از یاد خدا غافل می‌کنه مشکل داشتم و اون موقع یه سخنرانی از دکتر بهشتی خواندم که فرقی نمی‌کند ممکنه در حال خواندن کتاب باشی و از یاد خدا غافل باشی پس چرا انقدر با موسیقی مشکل دارید.

      این هم از جمله خرافاتی بود که در قشر مذهبی آن زمان بچگی‌های ما وارد شده بود

      از خاطره سربازیتان گفتید ، اینکه برخی ناآگاهی‌ها به نفع ما است و افکار غلط که وارد ذهن شود دیگر به سختی می‌توان پاک کرد سفت و سیمانی می‌شود و برگرداندن آرامش به روح و روان بسیار مشکل می‌شود و دلیل قرانی اش را هم گفتید متشکرم.

      تحسینتان می‌کنم به خاطر تسلط بر آیات قرآن که همراه نوشته‌تان حجت می‌آورید.

      قلبتان صیقلی ، نور اگاهی ها به قلبتان مستدام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1293 روز

      سلام دوست عزیز

      اولین بار است که این جملات و کلمات را اینجوری میشنوم.

      تعابیر و معانی قشنگ از جن

      تعابیر و معانی قشنگ و پر از مفهوم از شیطان.

      انگار یه در دیگری به روی من باز شد. که معنی جن در قرآن به چه معنی آمده. تا حالا نمیدانستم از نوزاد داخل رحم به معنای جن یعنی پوشیده برما استفاده شده.

      تا حالا نمیدانستم از میکروب بمعنای شیطان استفاده شده.

      واقعا واقعا ازتون ممنونم که دری را برویم باز کردید تا برم تحقیق کنم. البته که شما بر عربی کاملا مسلط هستید و درس خوانده قرآن .

      ولی به قول استاد و توی همین فایل بر من واجبه که خودم هم مطالعه کنم.

      ولی خواستم ازتون تشکر کنم بخاطر این کامنت بسیار زیبا و پر از مفاهیم قرآنی.

      امیدوارم که هرکجا هستید موفق باشید و باز هم کامنت های عالی بزارید تا امثالی مثل من استفاده کنند.

      متشکرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رضا احمدی گفته:
        مدت عضویت: 1777 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام بر شما دوست عزیزم

        سپاسگزارم بابت این کامنت زیبای شما که مایه خوشحالی من است که توانستم تاثیرگزار باشم و دستی از دستان خدا باشم تا انگیزه ای شوم برای دعوت یکی از بندگانش به تحقیق و مطالعه در قرآن…

        من تحسین میکنم این عبارت موجود در کامنت شما را که ” واجبه که خودم هم مطالعه کنم” ، این نشان دهنده این است که شما اهل تقلید نیستید بلکه خود اهل تفکر و تحقیق هستید و این خیلی خیلی خیلی زیباست…

        حقیقت اینه که وقتی آدم بدنبال یک آگاهی در قرآن باشه و کشفش کنه خیلی احساس خوبی پیدا میکنه ، فقط یک نکته را در مورد قرآن مورد توجه قرار دهید اونم اینکه

        برای یادگیری قرآن نیاز به هیچ معلم و مفسری جز خودِ خودِ خدا ندارید ، قرآن کتابی است بسیار ساده ولی داری عمق بسیار زیاد که هر چه ظرف یادگیری شما در این امر بیشتر شود دریچه هایِ جدیدِ بیشتری از این دریای عظیم برای شما باز میشود…

        گاهی اوقات یک آیه را میخوانیم و معنای درست آن را نمیفهمیم اما هیچ اشکالی ندارد ، این بدان معنی است که بزودی زود پرده از جلوی این آیه قرآن برای من کنار میرود و من در مدار فهم آن قرار میگیرم و وظیفه فعلی من این است که به دستورات و تعالیمی از قرآن عمل کنم که معانی آنها را درک کرده ام تا طبق این فرمایش حضرت باقر علیه السلام که میفرمایند

        “من عمل بما علم علّمه الله ما لم یعلم

        هر کس که به آنچه که میداند عمل کند خدا آن چیزهایی را که نمیداند به او می آموزد”

        خدا آن قسمت هایی را از قرآن که درک نکرده ام به من  بیاموزد…

        الان سوالی ممکن است ذهن من و شما در درگیر کند که چگونه خدا به من می آموزد؟

        جواب این است که خودِ خودِ خودش بهتر میداند و چگونگی اش به ما مربوط نمیشود ، دقیقا همان خدایی که با نشانه کلاغ به قابیل یاد داد که چگونه برادرش را خاک کند با ما هم از طریق بی نهایت نشانه هایش صحبت میکند

        مثالی از خودم بزنم تا بهتر این اصل را درک کنید…

        من خودم به شخصه در هنگام مطالعه قرآن ، معنای این دو آیه را نمیفمیدم

        (فَلَاۤ أُقۡسِمُ بِٱلۡخُنَّسِ)

        (ٱلۡجَوَارِ ٱلۡکُنَّسِ)

        [سوره التکویر ١5_16]

        البته نه تنها من بلکه اکثریت عرب های زبان پیغمبر و اکثریت مردم عصر حاضر هم درک‌ نمیکنند یعنی چه؟ اصلا منظور خدا یعنی چه؟و…

        حالا درسته من معنی این دو آیه را نمیفهمیدم ولی این دلیل نمیشه که من قرآن را رها کنم و….

        در اینجا من آمدم بجایش تمرکز کردم بر آیاتی که معنای ساده تری دارد برایم و تصمیم گرفتم در حد خودم عمل کنم به آن آیات ، آیاتی مثل

        یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمࣱ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰۤ أَن یَکُونُوا۟ خَیۡرࣰا مِّنۡهُمۡ

        [سوره الحجرات 11]

        این آیه میگه  همدیگر را مسخره نکنید ، شاید آن کسی را که دارید مسخره میکنید از شما بهتر باشه…

        خب معنای این آیه برای من واضحه و فقط میمونه عمل به این آیه که مسخره کردن ، خط قرمز من باشد

        حالا به برکت عمل به این آیه خدا خودش من را هدایت کرد به یک کلیپی که در آن به برکت پیشرفت علمِ فیزیکِ کوانتوم پدیده ای به اسم سیاهچاله را کشف کردند و آن شخص با اشاره به این آیه ای که من نمیفهمیدم ، قشنگ به من و هر کس که مخاطب این کلیپ بود توضیح داد که خنّس چیه ، الجوار اشاره به چی داره و الکنّس یعنی چه و اشاره قرآن را به این پدیده برایم ثابت کرد

        به همین سادگی و زیبایی و در آن لحظه من از عظمت خدایی که خودِ خودِ خودش معلم و مفسر قرآن میشود برای من مات و مبهوت ماندم و به عظمت و حقانیت این قرآن که در 1400 سال پیش از پدیده ای صحبت کرده که اکنون به برکت علم فیزیک کشف شده بیشتر و بیشتر ایمان آوردم…

        ایمان آوردم که این کتابی که بر پیامبر نازل شده کلمات یک انسان عادی نیست بلکه از جانب ملکوت است…

        در پناه پادشاه جهانیان باشین مینا خانم عزیز ، همان پادشاهی که تنها پناه و یارِ غار ماست ، به قول مولانای عزیز

        این سینه را چون غار دان خلوتگهِ آن یار دان

        گر  یارِ غاری  هین  بیا  در غار شو در غار شو

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          مینا کاشی گفته:
          مدت عضویت: 1293 روز

          واقعا ممنونم از پاسخ شما. باز هم پاسخی بی نظیر .

          باز هم آیه های قرآن

          باز هم توضیحی برای کشف آیات.

          بله من واقعا نیاز به هدایت خود خدا دارم در مورد آیات. چون تازه اول راهم.

          امیدوارم که خودش راهنمای من باشه و من هم هدایتش را بفهمم. چون مهم فهمیدن اون هدایته.

          چون خودش گفته که همیشه هدایتمون میکنه. اینمنمکه هدایت را بفهمم .

          بازهم از راهنمایی شما دوست عزیز متشکرم.

          در پناه خدا سلامت و شاد باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2529 روز

      سلام آقا رضا

      چقدر خوبه که جواب دوستان رو میدهید

      دو دلیل خوب آن دوباره برگشتم کامنت رو خوندم

      و جواب شما برای دوست دیگر و با لینک عالی که گذاشتید مجدد هدایت شدم به این کامنت و این جواب عالی

      خدایا بابت هدایت تو سپاسگزارم

      در مورد کامنت

      اینکه جن چگونه هست من همیشه می گفتم یه موجود هست ولی خیلی بهش فکر نکردم ولی توضیحات شما عالی بود

      ممنون از شما

      و درمورد تفسیر قرآن چقدر خوب گفتید بشینیم و از خداوند بخواهیم تا هدایت و درکش رو بهمون بده

      من از بچگی چون می گفتند هر آیه 7تا70 معنی داره و در هر زمان تفسیر فرق داره می گفتم من چی میفهمم و تا همین سال گذشته فقط عربی میخوندم و سوره های کوچیک رو با حس خوب چون فهمیده بودم یه باور تو این آیات است مثل آیت الکرسی

      ولی معنی آن را زیاد درک نکردم

      دلم میخواست و الان با توجه به صحبت شما وقتی می خونم سعی میکنم هدایت بطلبم و درک کنم اون آیات رو

      خیلی عالی بود ممنون دوست عباس منشی من

      در مورد شیطان هم توضیح جالبی دادید هر زمان خواستیم در مورد کسی حرف بزنیم بهتر میفهمیم که غیبت بد است و گناه داره چیه

      چون توجه بر نکات منفی شخص میشه از اون نکات بیشتر وارد زندگیمان میشود و باعث دور شدن ما از مسیر پیشرفت و کمال میشود

      چقدر عالی

      دیشب با همسرم صحبتی بود به انگور های درشت و عالی که سال گذشته از باغ دایی چیده بود اشاره کرد و گفت چقدر خوب بوده

      و از زیبایی و طعم آن گفت باور کنید به ربع ساعت نکشید که از همون انگور رسید بهمون

      بهش گفتم درس داشت و اینکه تو تحسین کردی و بهش رسیدی

      خیلی عالی بود

      و گفتم این نکته از درس زندگی است(این رو بگم همسرم خیلی تو این مسیر نیست ولی مخالف هم نیست )

      و گفتم نمیدونم ولی هر چی خدا در قرآن گفته حتما دلیلی داره هر چند ندونیم

      و الان دو تا مطلب رو از کامنت شما در مورد من و شیطان یاد گرفتم

      ممنون از شما

      ممنون از استاد بابت این سایت و این فضا

      ممنون از خداوند بابت این هدایت

      خدایا شکرت

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نسرین تیموریان گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    الحمدلله رب العالمین حمداًکثیراً مِن کُل احوال

    سلاااااام پر انرژی به استاد عزیزم،مریم مهربان و رفقای خوش فرکانسم

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم 5 روز هست که پدرم فوت کردن،در مورد باور داشتن به خرافات میخوام صحبت کنم

    اینکه ما تو مراسم پدرم عزاداری تظاهری نداشتیم الکی شلوغش نکردیم،

    پدرم از رنگ مشکی متنفر بودن من و خواهرام و مادرم هیچوقت لباس مشکی نداشتیم ،پدرم اعتقاد داشتن با مشکی پوشیدن و ریش نگه داشتن کسی برنمی گرده ،همیشه تو تمام مراسم های ختمی که میرفتیم بابا خوش سر و زبون بودن همه رو میخندوندن ،انقدری که واقعا صدای قهقه ی خنده ی صاحب عزا کل خونه رو برمیداشت

    برای مراسم خودشون هم ما بچه ها پیروی کردیم،هرکس اومد سرسلامتی با روی باز ازشون استقبال کردیم، خاطرات خوش پدر رو مرور کردیم و خندیدیم،

    حتی من و خانوادم لباس رنگی پوشیدیم که نماد این باشیم با لباس مشکی و قیافه ی غم زده فقط باعث جذب اتفاقات بد میشیم

    خدارو شکر مراسم ها آبرومندانه گذشت،خیلی از دوستان و آشنایان تعجب کردن،حتی بعضی ها گفتن شما چقدر خوبین و مراسماتتون خوش انرژی بود بهمون انرژی مثبت داد(من از اون آدم هایی هستم که همیشه از مراسم تدفین و ختم فراری ام)

    این باور اشتباه که صاحب عزا با ورود هر کس باید بزنه زیر گریه ک خودش رو هلاک کنه و تا چهل روز مشکی بپوشه هر هفته بره سر خاک اونجا غش کنه بره زیر سرم و … تا مردم نگن خدایی نکرده متوفی رو دوست نداشتیم

    هر چی بیشتر خود زنی کنی بیشتر دوسش داشتی و…

    از همون اول برای من و خانوادم بی ارزش بود و با برگزاری این مراسم باعث شد خیلی ها به این فکر بیوفتن که میشه جور دیگه عزاداری کرد

    پدرم 5 سال تو تخت افتاده بودن و نمیتونستن خودشون کارهای شخصی شونم انجام بدن،در مراسم تدفین کسانی که تو این 5 سال حتی سر نزده بودن به بابا،عزادار های اصلی بودن و اشک تمساح میریختن و غش میکردن

    برای من با ارزش تر از گریه بعد از فوت ،به داد هم رسیدن در زمانِ حیاتِ

    پس قدر هم رو بدونیم نزاریم دیر بشه و با مرده پرستی و اشک و آه الکی باعث جذب اتفاقات غیر مثبت بشیم

    خواهش میکنم یکم بیشتر این قوانین رو در زندگیمون پیاده کنیم،

    ما حتی اجازه ندادیم کسی بنر برامون بزنه و چهره ی خیابونمون رو با پارچه سیاه غم زده کنیم،

    خیلی ممنونم از استاد عزیزم به خاطر اینکه یادآور این شدن که ما خیلی وقتها ندونسته با پذیرفتن باور های اشتباه بیشتر پسرفت میکنیم ،

    از وقتی در دوره 12 قدم همراه شدم بیشتر از قبل روی خودم کار کردم،نعمت هام بیشتر و بیشتر شد،راهم باز شد،آدم های خوش فرکانس اومدن سر راهم

    باور های اشتباه رو یکی یکی پیدا میکنم و جایگزین میکنم

    خدایا هزارن مرتبه شکر که همراه هستیم در این سفر و در این مسیر

    خداروشکر آگاهی و رشد داریم هر لحظه کنار شما عزیزان

    دوستتون دارم سفرتون در پناه الله یکتا عالی و پر بار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      مرضیه ایزدی گفته:
      مدت عضویت: 1544 روز

      نسرین عزیزم

      واقعا تحسینتون کردم روح پدر عزیزتون حتما حتما شاد شاد است

      چقدر زیبا توصیف کردید مراسم پدرتون را

      من وقتی پدرم فوت کرد هنوز دیدگاهم در مورد مرگ از دست دادن بود و من هم مثل همه اشک ریختم و حالم بد بود حتی تا شش ماه تو افسردگی رفتم ولی بعدش شروع کردم به خودسازی و وقتی مادرم از دنیا رفت همه به من می گفتند چقدر متفاوت رفتار کردی اصلا گریه نکردم و آرام بودم وجود مادرم را انگار کنار خودم احساس می کردم و واقعا تحسینت می کنم که رفتار متناسب با باورهای خودت انجام دادی

      چقدر تحسین برانگیز است که حتی بنر هم نزاشتید بزنند این واقعا منو شوکه کرد

      من همیشه سوالم این است که چرا در کشورهای دیگر این جور اعلانات نیست یا من می شه ندیده باشم اصلا ندیدم روی دیواری بابت مراسم ختم بنر یا اعلامیه ای باشد

      ولی چرا اینجا در هر خیابان که می روی همچنین چیزی است

      استاد در دوره قانون آفرینش این را ورودی های غلط جامعه نامیدند که باعث عذاب وجدان می شود و اگر فردی که عزیزش سفر کرده است گریه نکند می گن انگار نه انگارشون بود

      یک داستان مولانا دارد که یک نفر سه فرزندش را از دست داده بود و گریه نمی کرد همسایه ها گفتند ما که همسایه هستیم ناراحت هستیم تو چرا برای فرزندانت گریه نمی کنی گفت: وقتی آنها در کنارم بودند فقط زمانی که پیش من بودم وجود آنها را حس می کردم ولی الان هر لحظه در کنار من هستند بنابراین لازم نیست ناراحت باشم

      منم وقتی دیدگاهم نسبت به مرگ عوض شد دیگر از مرگ عزیزانم ناراحت نشدم و دقیقا شما را درک می کنم

      واقعا از کامنتتون لذت بردم مطمئنم پدرتون بهتون افتخار می کند روحشون شاد

      همیشه شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      یگانه بانو گفته:
      مدت عضویت: 801 روز

      نسرین عزیزم سلام

      روح پدر عزیزتون شاد و بهشت برین جایگاهشون

      دختر قوی و توحیدی، واقعا تحسینت میکنم که تو اون شرایط سخت متعهدانه به آگاهی هات عمل کردی و محکم و استوار بودی.

      تحسینت میکنم چون می‌دونم چه شرایط سختیه و آدم قوی می طلبه که آنقدر قشنگ پایبند آگاهی هاش باشه.

      لذت بردم و کیف کردم از کاری که کردین، به خودت و خانواده ت افتخار میکنم عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نجمه رضائی گفته:
      مدت عضویت: 1944 روز

      سلام نسرین عزیز

      چقدررررر خوشحالم که کامنتت رو خوندم چه باورهای عالی برام داره

      تحسینت میکنم همچین نگاهی داری و تونستی عملگرا باشی

      تو حرف آسونه مهم عملگراییه که شما خیلی خوب انجامش دادی و موحد بودنت رو نشون دادی مخصوصا برای فوت پدر عزیزت

      دیشب ی لحظه سریال بوعلی سینا رو دیدم و جمله ای که پسر بچه فیلم که گویا بوعلی سینا بود بر زبان آورد همین نگاه توحیدی به قضیه فوت و مرگ داشت و چقدر حال و احساسم رو عالی کرد مثل کامنت شما.

      ممنونم ازت و بار دیگه تحسینت میکنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1477 روز

      سلام به نسرین جان عزیز و توحیدی

      اول از تسلیت مبگم فوت پدر عزبزو مهربونتون

      دوم افرین به تو دختر قوی منم مثل شما کلا از این مراسامات عزا خوشم نمیاد و برعکس خانواده ام هستم در این مورد

      ولی مثل شما توحیدی عمل نکردم هرچند دختر قوی هستم و همیشه میخندم و بیخبالم اما من کجا شما کجا واقعا تحسینت میکنم

      یادمه 7سال پیش که مادرم فوت کردند چون ایشون مریض بودند من پرستاریشو مبکردم اون چند ماهی ک مریض بود همیشه به همه روحیه میدادم و نمیزاشتم نزد مادرم ناراحتی کنند یا گریه همه اهل فامیلم منو میشناسند و اخلاق منو میدونند و همه ام تحسینم‌میکردند حتی من لباس مشکی نپوشیدم برعکس بقیه اما خب سختم بود فوت مادرم چون من الکویی نداشتم که برای عزای عزیزترین کس هم میشه عزاداری نکرد و فقط از خوبیهای اون فرد بگه ولی من مثلا بعد از تمام شدن مراسم یهو چیزی خنده داری میدیدم هی میخندیدم همه ام میگفتنند نخنند میگفتم خب فلان چیز یادم افتاده خندم گرفته

      یادمه هنوز چهلم مادرم نیومده بود یه پنج شنبه ای که همه اومده بودند برای مراسم سرخاک خب رسمه به قول معروف بعد از پایان مراسم صاحب عزا میسته صف عزا و همه تسلیت میگن من وایساده بودم دخترعمومم پیشم بود یهو چشم افتاد به یه نفر یه خاطره ای ازش یادم اومد حالا من کجا خنده کجا مگه خنده من تموم میشد دخترعمومم زده بود زیر خنده هرجی میگفت ازاده مردم دارن تسلیت میگن من نمیتونستم خودمو کنترل کنم یکی از فامیلها رسید که تسلیت بکه دخترعموم عذرخواهی کرد ازاده یه جیر خنده دار گفته دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم اونم گفت اشکالی ندارع ولی همه یه جوری نگاه میکردند اما مهم نبود دیگع چون جلوی خنده رو نمیشه گرفت ولی خب باوجود این ما باز هم رسم ورسومات داریم ولی شما خیلی توحیدی عمل کردید

      و خیلی قوی تر بودید چون الگویی مثل پدر بهشتیتون داشتید

      حالا من چقد این وسط خاطره یادم میاد پارسال پدر دوستم فوت کرده بود ایشون شیرازی بود ما کوردا خیلی تعصبی هستیم برای مراسمات عزا تا بقیه جاها

      یکی از دوستای مشترکمون گفت پدر فلانی فوت کرده منم گفتم باشه و به دوستم تماس گرفتم اقا من اولش که تسلیت گفتم بعد خجالت میکشیدم چیزی بگم بخنده میگفتم نکنه ناراحت بشه الان اما دیدم دوستم خودش کلی خاطره از خودمون تعریف کرد و هی خندیدیم بعد انقدر این حال و هواشونو تحسین کردم گفتم شماها خیلی خوبید واقعا

      بازم تسلیت میکم عزبزم جایگاهش بهشت برین خیلی دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمیرا بانو گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      به نام خدای هدایتگر

      سلام نسرین جون دوست هم فرکانسی من ‌

      تسلیت میگم فوت پدرتون رو

      چقدر خوشحال شدم از کامنتت دوست داشتم الان کنارم بودی ویک بوس آبدار میکردم

      یعنی عشق کردم با این باورهای که ساختی

      کاش همه مثله شما فکر میکردن ودنیا گلستان میشد

      انقدر من با این صحنه ها روبرو شدم

      که به قول شما فراری هستم از مراسم های عزاداری

      ازخداوند میخوام همیشه در فرکانس اتفاق های عالی باشی

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سمیرا بانو گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      یه نام خدای هدایتگر

      سلام نسرین جون دوست هم فرکانسی من ‌

      تسلیت میگم فوت پدرتون رو

      چقدر خوشحال شدم از کامنتت دوست داشتم الان کنارم بودی ویک بوس آبدار میکردم

      یعنی عشق کردم با این باورهای که ساختی

      کاش همه مثله شما فکر میکردن ودنیا گلستان میشد

      انقدر من با این صحنه ها روبرو شدم

      که به قول شما فراری هستم از مراسم های عزاداری

      ازخداوند میخوام همیشه در فرکانس اتفاق هلی عالی باشی

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    بنام تنها فرمانروای آســـمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم، سلام به مریم شایسته عزیز و مهربانم

    سلام به دوستان همسفر و همسیر با ارزش و بانگرشم

    خـــــــــدایـــا شـــــــکرت

    چقدر خوشحالم، چقدر ذوق زده ام. اصلا دست خودم نیست. ذوق زده ام برای تمام این همسفر بودنا، برای تمام نتایج و صحبت های دوستان همسفرم.خوشحالم انگار تازه دارم میفهمم تو چه مسیری پا گذاشتم بعد چندسال تازه دارم یواش یواش درک میکنم چه جای درستی در زندگی ام هستم.اینقدر خوشحالم که انگار سفر منو فریاد میزنه…میگه اینـجا رو، این لحظه ها رو خودت خواستی بیا دریافتش کن.باورتون میشه من اولین فایل ها رو از استاد در قالب همین سفر به دور آمریکا دیدم اونم کجا و با چه شرایطی و الان کجام و در چه شرایطی…اصلا فکر کردن به همین لحظه منو به وجد میاره. از اینکه میام به سایت سر بزنم و میبینم بـــنـر سایت تغییر کرده و عکس جدید، خبر جدید از یک فایل بینظیر و جدید میده، ذوق زده میشم.

    شخصی رو میبینم که خیلی با اطمینان رفته خرید، در حالی که در سفره.

    شخصی رو میبینم که متعهد شده ماه ها پیش با درک قانون سلامتی سبک زندگی و تغذیه اش رو تغییر بده و هنوزم پای تعهدش هست و در سفر هم رو اصول خودش پا نمیذاره. این یعنی تعهد واقعی، این یعنی ارزشمندی، این یعنی ماندن در مسیر درست که خودش بیشتر از درک و پیدا کردن مسیر درست تلاش و انگیزه میخواد. میدونید مثل نفر اول شدن در المپیک میمونه. آره در جهان اول شدن خیلی تلاش و ممارست میخواد خیلی انگیزه و باور قوی میخواد. خیلی عزت نفس میخواد اما اونی که بازهم سال های بعد پی در پی در جایگاه اول باقی میمونه به مراتب بنظرم کارش سخت تره، اسطوره تره، قوی تره،ارزشمندتره،….من تو این عکس به یاد این موضوع افتادم ماندن در مسیر درست و اول بودن پی در پی….

    خدایا شــکــــرت در این لحظه میتونم با لپ تاپ نازنینم و هنذفری ام فایل دانلود شده و تازه از تنور در اومده این قسمت رو داع داغ ببینم و بنویسم چه لذتی داره همزمان دست به قلم بشی و شگفت زده بشی و با تمام احساس و فکرایی که تو ذهنت رژه میرن بنویسی.

    آهنگ زیبای سفر به دور آمریکا بهمون میگه

    یک ماجراجویی دیگه

    یک تجربه دیگه

    یک ثبت لحظات زیبای دیگه

    یک جاده و نعمت های دیگه

    خدایـــا شکــرت

    چه جاده زیبایی، چقدر گل آفتاب گردان های زیبایی….(چه جالب منم زرد پوشم امروز و فردا هم قراره لباس آفتاب گردانی بپوشم)

    به به میریم فروشگاه عالی و ثروتمند وال مارت برای خرید گوشت و شامپو و بلوبری و فویل و …. چند قلم ساده برای مایحتاج روزانه مون…خــدایــا شکــرت

    امروز داشتم فکر میکردم استاد اون دستگاه گریل خفن رو برامون رونمایی نکردین تو سفر. نچشیدیم چطور شد گوشت ومزه گوشت، راضی هستین آیا؟ جالبه امروز ما هم ماهی تابه جدیدی که خریدیم رو افتتاح کردیم و همسر عزیزم برامون گوشت استیکی حوشمزه درست کرد و من چنان سیر شدم که دلم میخواد فقط فعالیت کنم. چنان انرژی گرفتم که اصلا واقعا قابل قیاس با سیر شدن با زمانی نیست که من چربی سوز نبودم و زندگی به سبک قانون سلامتی نداشتم.واقعا خداروشکر یک وعده در روز اونم فول انرژی، و چقدر زمان داریم برای کارهای مفید دیگه… خدایا شکرت من بیشتر باید قدردران داشتن این دوره ارزشمند باشم این سبک زندگی باشم. جالبه امروز “معرفی دوره قانون سلامتی قسمت2” به عنوان نشانه روزم اومد و چقدر لازم داشتم به این یادآوری ها….واقعا چقدر عالی و راحت خدایا شکرت که میشود اینقدر آزادی ها رو چه از جنبه زمانی و چه مالی ومکانی نجربه کرد و علاوه بر اون حتی در جنبه ی سلامتی و انرژی داشتن هم میشه آزادی رو احساس کرد.

    استاد سپاسگزارم برای این دوره فوق العاده ایی که آماده کردین که بقول خودتون سخت ترین دوره ایی بوده که تا حالا آماده کردین اما ارزشش رو داشت. نمیدونید چقدر این دوره خیر به خودتون و ما رسونده.واقعا سپاسگزارم.

    خدایا شکرت برای دوره قانون سلامتی

    خدایا شکرت برای زندگی به سبک قانون سلامتی

    خدایا شکرت برای داشتن اندام زیبا و در مسیر سلامتی

    چه جاده جالبی، چه مزارع دایره ایی باحالی…

    چقدر راحت ما آدم ها وقتی چیزی رو که بلد نیستیم یا نمیتونیم درک کنیم و نمیتونیم باور کنیم ربط میدیم به یک چیزی که با اطلاعات غلط ربط میدیم وباعث کلی برداشت های اشتباه و غلط میشه.

    چقدر خنده داره که این مدل زمین های کشاورزی رو با تکنولوژی آبیاری قطره ایی رو ربط دادن به آدم های فضایی. البته الان که ما میدونیم برامون خنده داره اما اون آدم ها چون نمیدونستن، چون اطلاعات درست نداشتن، چون باور نمیکردن و تا حالا ندیده بودن که همچین مدل و سیستم کشاورزی وجود داره یا اینکه اصلا تا حالا همچین چیزی رو ندیدن کــه نما و دید زمین های کشاورزی از سطح بالاتر به این شکله باعثــه همچین دیدگاه ها و برداشت های غلط شده و یک عده هم خیلی ساده لوحانه و با سطح نگری قبول کردن. و یک عده هم از این ساده لوحی و فکر نکردن مردم میان سواستفاده میکنن و حتی بیزنس راه میندازن.

    نکــته هایی که استاد عزیز گفتـــن:

    اولا هـــر چیــزی رو نپذیریم.

    دوما بدونیم اگر اطلاعات مون کافی نباشه، چقدر راحـت میتونیم نتیجه گیری های غلط داشته باشیم. و چقدر این میتونه به ما ضربه بزنه. چقدر میتونه باورهای اشتباهی در ما ایجاد کنه.

    دم اون آدمی گرم که توی اون چاه عمیق رفته تا ببینه قضیه چیه که مردمش اعتقاد داشتن اونجا شیطانه و …واقعا برخلاف اعتقاد و باورهای گذشتگان و عموم عمل کردن بنظرم شجاعت میخواد، جسارت و ایمان کافی میخواد.

    یادمون باشه تا وقتی در مورد چیزی اطلاعات کافی نداریم، برداشت سطحی نداشته باشم.

    من الان مثالی به ذهنم نمیاد که مثلا مردم با یکسری شایعه پراکنی و شاخ و برگ های اضافی (که مثل همون ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ میشه) و اطلاعات غلط یک رفتار یا باور غلط و ترویج دادن یا باعث برداشت غلط شده. منم تو همین موضوع روح و بشقاب پرنده ها یک چیزای چرتی شنیده بودم که الان درست یادم نیست.

    از شما استاد عزیز یاد گرفتم هر حرفی رو باور نکنم و باورهاو حرف هایی که به من کمک نمیکنه اصلا نشنوم. باورهایی رو قبول کنم که به من احساس قدرت میده به من کمک میکنه.و اگر کسی کاری کرده که من بلدش نیستم یا درکش نمیکنم نگم دروغه یا خالی بندیه. بلکه بگــم حتما یک راهی داره که من بلدش نیستم. اگر لازمش دارم برم دنبال راهش بگردم و اون راه رو یاد بکیرم و بلد بشم نه اینکه از اساس منکرش بشم و یگم دروغه، خال بندیه…این نوع نگاه منو از موفقیت و رشد و پیشرفت دور میکنه.

    خـــدایــا شــکــرت برای همه چیــز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  5. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1643 روز

    سلام و صد سلام به قافله سالار این قافله ی سفر توحیدی به دور آمریکا و خانم مربی عزیز خوشگلمون و همه همسفران عزیز و خوش سفر

    خوش سفر به معنی واقعی و توحیدی… که خوندن کامنتاشون کم از دیدن خود فایلا نداره

    امشب داشتم کامنت سعیده جان عزیز شهریاری رو میخوندم که چققققدر زیبا نوشته بود، بازم و مثل همیشه، هر دفه زیباتر از قبل، دلی، توحیدی، که لاجرم به دل میشینه…

    و خدا از طریق کامنت سعیده جون با من حرف زد، اونجا که گفت

    کما اینکه بارها و بارها سوال هایی داشتم که خداوند از طریق کامنت های قبلیم،جوابم رو داد

    گفتم راست میگه، چه حس جالبی باید باشه بعد از مدتها، ماه ها یا سالها کامنتتو بخونی، ببینی اون موقع ها تو چه فرکانسی بودی، چی میخواستی، به چیا رسیدی، کجا پیشرفت کردی، کجا درجا زدی…

    خلاصه همون موقع رفتم تو پروفایلم و کامنتای خودمو آوردم دیدم اولین کامنتی که کلا تو سایت گذاشتم 15 بهمن 99 بوده، و ظاهرا فردای روزی که عضو سایت شدم و نکته جالبش اینجاست که اولین کامنتم در جواب به کامنت آقا رضا عطار روشن عزیز بوده:) که اونموقع ها من هیچ شناختی ازشون نداشتم…

    abasmanesh.com

    رفتم کامنت ایشون رو دوباره خوندم و خدای من!!! عجب کامنتی بود، چقدر دوباره لذت بردم چقدر زیبا و پرمغز و دلنشین نوشته بود و واقعا چه شاگرد ممتازی، که خودشون یه پا استادن الان، حتما برین دوباره اون کامنت رو بخونین

    و اون قسمت 131 سریال زندگی در بهشت رو دوباره ببینین با اون آهنگای عشق و تصاویر بی نظیر، دقیقا دو تا آهنگی که من عاشقشونم:)

    من یه خواسته ای که مدتهاست دارم یا در واقع همیشه داشتم سفر کردنه، خدا رو شکر هر از گاهی شده و تونستم و رفتم ولی تعداد دفه هایی که رفتم از تعداد دفه هایی که خواستم و بهش فکر کردم خیلی کمتر بوده، الانم دوباره چند وقتیه تو فکرشم، گاهی هم چک میکنم ولی خب نمیشه جور درنمیاد، یا وقتش یا هزینه ش یا خلاصه یکی از شرایط جور درنمیاد، امروز همینجوری که داشتم کامنتا رو میخوندم فکر میکردم خب من گیر ندم که برم مثلا فلان جا، فلان شهر، یا کلا چجوری و کجا و کِی رو بهش فکر نکنم، فقط بیام به سفر فکر کنم و تجسم کنم و بخوام از خدا که هدایتم کنه، تو کامنتای چندتا از دوستان هم میخوندم که همین روزا یه سفری رو شروع کردن یا میخوان شروع کنن و هدایتی و بدون برنامه ریزی هم براشون پیش اومده… خلاصه تو همین فکرا و تو یه حالت سرگشتگی بودم که کامنت سعیده جان رو خوندم و خدا اینجوری هدایتم کرد به این فایل زیبا:)

    خدایا عاشقتم من که انقدر قشنگ حرف میزنی با بنده هات و هدایتشون میکنی

    من اینو کاملا نشونه و هدایت خدا دیدم و سرمست شدم و اصلا حالم از این رو به اون رو شد

    و دوست داشتم بیام حس و حالم رو اینجا بنویسم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1314 روز

      دووورت بگرررردم

      دوووورت بگرررررردم

      دووووووورررررت بگرررررردم

      همون خدااایی که شمارو هدایت کرد ،الان دست منو گرفت و‌گفت بیا ،این کامنت رو‌بخون و غرق عشق و لذت شو

      نسیییم جااانم ،ازت سپاسگزارم،ازت سپاسگزارم‌که سخاوتمندانه از من اسم بردی و منو رو غرق نور و عشق خدا کردی…

      برات بهترینِ بهترینارو‌میخوام … برای شما …برای خانواده ی قشنگ و‌دلنشینتون

      نسیم جانم ،من دیشب هدایت شدم به جلسه 7 دوره شیوه حل مسئله

      یسر بهش بزن

      مطمئنم خیلی کمکت میکنه

      دوووستتت دارم بی نهاااایت

      به امید دیدار روی ماه همتوووون

      قلللب زیاد و فراوان و‌رنگی رنگی از زیر آسمون شماااااال تاااا هرجا که بندگان خوب خدا هستند.

      خدااایااا شکرت

      ============

      نسیم …نسیم جانم

      کامنتم رو نوشتم و بعد احساسم گفت لینک سریالی که گذاشتی رو بازش کنم …

      حالا کامنتمو ویرایش میکنم و باعشق و اشک چشم هام برات مینویسم…

      نسیم جانم…زیر اون قسمت سریال،من 3تا کامنت گذاشتم و‌هرکدومش نوووری شد به قلبم،نمیدونی نمیدونی ….

      نمیدونی چه هدایتی بود…

      نسیم دلم میخواد برات بنویسم …خدا عشقه …خدا نوره …خدا اوله…خدا آخره…خدا ظاهره…خدا باطنه …

      خدا همه چییییزه نسیم …همه چیز ….

      دوستت دارم رفیق غار حرای من دوستت دارم نور خدا

      بهترین ها رو برات میخوام…از نورِ آسمون ها و‌زمین….

      اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1643 روز

        ای جانم سعیده ی عزیزم!

        چه جوابی برام نوشتی فرشته ی خوب خدا، همسفر توحیدی و فرکانس بالا، عاشقتم من عزیزم، عاشق این حس قشنگت که به زیبایی تو قلمت جاری میشه و واقعا دوست دارم و امیدوارم روزی، به زودی ببینمت، همه ی ما (من و خواهرام و مامانم) واقعا دوسِت داریم و از نوشته هات لذت میبریم و استفاده میکنیم دوست قشنگم

        یه دنیا ممنون از پیشنهادی که دادی، حتما میرم اون جلسه رو گوش میکنم و کار میکنم، این الهام و هدایت خداست از طریق یکی از دستان سخاوتمندش:)

        ———-

        اما در مورد قسمت دوم کامنتت

        دقیقا حالتو درک میکنم وقتی رفتی اون فایل رو و کامنتای خودت رو دیدی:)

        کردیتش هم به خودت برمیگرده عزیزم که اشاره کرده بودی که بریم کامنتای قبلیمون رو بخونیم:)

        چقدر ما خوشبخت و هدایت شده و برگزیده هستیم که اینجاییم و این نعمتها و این حال خوب نصیبمون میشه

        خدایا هزار مرتبه شکرت

        و از تو سعیده ی عزیز و خیلی از دوستان دیگه که کامنتاشون واقعا نور علی نور میکنه فایلها رو، اسم نمیبرم چون زیادن این دوستانِ جان و میترسم یکی رو از قلم بندازم، از شماها هم واقعا سپاسگزارم، و از خدا توفیق هدایت بیشتر و روز افزون و مخصوصا توفیق عمل به آگاهی ها برای همه مون میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      صحرا دختر طبیعت گفته:
      مدت عضویت: 2704 روز

      سلام نسیم عزیز ، دوست و همسفر خوش فرکانسی خوبم

      ممنون برای این کامنت زیبا و خوش انرژیت

      چقدر زیبا اشاره کرده به ردپای خودت و این رسد و آگاهی که به دست آوردی

      دختر قشنگ انرژی خوبت رو دریافت کردم و منم مثل خودت دلم خیلی خیلی برای سفر تنگ شده ، من همیشه عاشق سفر و طبیعت بودم و خواهم بود.

      جالبه که بهت بگم از سال 1400 تصمیم گرفتم که مدل استاد سفر کنم توحیدیِ توحیدی و چقدر باعث رشد آدم میشه و چقدر بهتر و بهتر متوجه دستان بی نهایت خدا میشیم و چقدر رفتن به دل ترسا و دوراهی ایمان و ترس وجودت رو فرا میگیره ولی بی نهایت زیبا و توحیدیه.

      چقدر زیبا گفتی که می‌خوام دست خدا رو باز بذارم و خودش ببره منو به جای مناسب و زیبا و خوش انرژی

      الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1643 روز

        سلام به صحرای عزیزم، با این عکس پروفایل زیبا و گویات:)

        عزیزم ممنونم از پاسخ زیبایی که به کامنتم دادی

        من خیلی وقتا کامنتاتو میخونم و لذت میبرم ولی پروفایلت رو نخونده بودم تا الان، الان رفتم خوندم و چقققدر تحسینت میکنم دختر، چقدر انرژی و انگیزه گرفتم از نوشته هات

        واقعا همینه که میگی، رفتن تو دل ترسا واقعا زیباست و توحیدی

        چقدر دلم خواست باهات همسفر بشم تو یه سفر زیبای طبیعتی و توحیدی:)

        عاشقتم دوست قشنگم و بهترین ها رو برات آرزو میکنم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          صحرا دختر طبیعت گفته:
          مدت عضویت: 2704 روز

          راستی نسیم جان ممنون برای معرفی قسمت 131 سریال زندگی در بهشت

          چقدر به موقع و در زمان درست به آن هدایت شدم و دقیقا چند تا از آهنگ هایش رو منم دوست دارم ، اون ساحل زیبا و رویایی که پر از مرجان های سفیده مثل برف و نرمی آرد میمونه و تا کیلومتر ها ادامه داره….

          اون خونه های سفید با سقف شیروانی چند طبقه که دلم من ضعف رفت رویایی و رویایی بودند ، یاد اون خونه های رویایی کنار جاده در ایالت آلاباما افتادم ، تا چشم کار می‌کنه فقط زیبایی و آرامش

          چه جالب که کنار ساحل seaside ،دریای شیرین هم قرار داره ، اون انبوهی از درختان سربه فلک کشیده و جاده های پیچ در پیچ منو برد در دل طبیعتی بکر که نسیم هم همراهم بود…

          خدایا شکرت شکرت شکرت برای این جهان زیبایت که من دوست دارم تجربه کنم ، من دوست دارم شادی و لذت و آرامش رو در همه قسمت‌های زندگیم تجربه کنم.

          بازهم ممنون نسیم عزیزم برای این ردپای زیبا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          صحرا دختر طبیعت گفته:
          مدت عضویت: 2704 روز

          سلام نسیم عزیزم ، دوست توحیدی و خوش انرژی خوبم

          ممنون که برایم وقت گذاشتی

          ممنونم برای حضور ارزشمندت در این جهان زیبای هستی و این سایت توحیدی

          چقدر تجربه ی خوبی از سفر توحیدی و طبیعتی در ذهنم با شما شکل گرفت ، خیلی بهمون خوش میگذره ( صحرا با چشمان قلبی و ستاره ای فراوان)

          نسیم جانم اتفاقا منم پروفایل شما رو‌خواندم و چقدر تحسینت کردم ، دوست شجاع و جسور من که با توکل به الله مهربانی ها از وابستگی هایت رها شدی و اقدام کردی…

          من نمی‌دونستم شما کانادا هستی

          حالا بگو‌ چی شد ؟؟

          همون کنفرانس بین المللی که در 2021 بهش دعوت شده بودم امسال در ونکوور کانادا در آوریل 2024 دور هم جمع می‌شوند…

          همزمانی اش با چند اتفاق باعث شد خودم رو آنجا تصور کردم ( صحرا به همراه اشک شوق)

          آیا این نشانه نیست ؟؟؟

          و اینکه دوست دارم که یک اتفاق زیبا رو برایت تعریف کنم که برای ذهن فراموش کارم یادآوری شود و البته مشت محکمی بر دهان نجواها هم گردد.

          پایان کنفرانس 2021 ، به ما گفتند 2022 در ونکورر کانادا می باشد ، ما آنقدر این رویداد جهانی رو تحسین تحسین و تحسین کردیم و همزمان هم فایل های استاد رو میدیم…

          و بعد یک اتفاق بی سابقه افتاد ، اون کنفرانس جهانی بعد از 20 سال کار جهانی برای اولین بار لوکیشن ش تغییر کرد ، به کجا ؟

          حدس بزن….

          فلوریدای آمریکا ، اُرلندو

          و 2023 ‌پاناماسیتی

          وقتی ایمیل تغییر لوکیشن رو دریافت کردیم نمیدونی چه حالی داشتم ، ضربان قلبم تند و تند میزد و اشک شوق و رقص و پایکوبی….

          وای خدای من فرکانس ها چقدر دقیق کار می‌کنند….

          کاشت بذر خواسته ی جدید در وجودم که میشود ، خواسته ی مهاجرت … برای صحرایی که اصلا جرات نمی‌کرد بهش فکر کنه به هزار و یک دلیل باور محدود کننده…

          اما الان آگاه به مسیر خواسته ام هستم ، حتما در زمان مناسبش اتفاق می افتاد…

          در این مسیر خودم و خدای درونم رو بهتر شناختم ، به همین خاطر از 1400 جنس سفرهام توحیدی شد…

          چه سفری ازین زیباتر که خداوند 0 تا 100 کارهایش رو برایت انجام می‌دهد ، 2021 من هیچ کاری نکردم ، فقط یک فرم پر کردم ، حتی یک دلار هم پرداخت نکردم ، همه رو مهمان دستان خداوند بودم…

          می‌دونی آگاهی های فایل توحیدی 6 رو دارم بهتر متوجه میشم ، که اگر توحیدی بودمون درست شود هر خواسته به طور طبیعی وارد زندگیمان میشود…

          خدایا شکرت شکرت شکرت برای داشتن این دوستان ارزشمند

          خدایا شکرت شکرت شکرت برای داشتن این سایت توحیدی و استاد و مریم عزیزم

          دوست خوبم الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            نسیم زمانی گفته:
            مدت عضویت: 1643 روز

            سلام به روی ماهت صحرا جان

            چقدر جالب بود چیزایی که تعریف کردی!

            چه جالب که سال آینده اون برنامه کانادا برگزار میشه… و اینم بهت بگم که اگر دوست داری و میخوای اقدام کنی برای این سفر و این برنامه تو ونکوور اگر دوست داشتی من میتونم راهنماییت کنم کمکت کنم:) تو اینستا فکر کنم راحت بتونی پیدام کنی با فامیلیم

            راستی اون برنامه سال 2021 کجا بود تو کدوم کشور بود، فکر کنم ننوشتی تو پروفایلت.. یا من متوجه نشدم، کلا داستانت خیلی برام جالب شد:) انشالا بهترینها برات اتفاق بیفته دوست عزیز و توحیدی و خوش فرکانسم (بوس و قلب)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              صحرا دختر طبیعت گفته:
              مدت عضویت: 2704 روز

              سلام نسیم جانم ، دوست توحیدی زیبا اندیشم

              الهی که حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه

              که با عکس پروفایل زیبای طبیعتت و البته راهنمایی ات تونستم بشناسمت و در اینستا بهت درخواست بدم….

              جالبه که بگم دیشب از خدا هدایت و نشانه خواستم و بعد رهایش کردم…

              و در طی روز به شکل های مختلف وجود خداوند رو بهتر از قبل حس کردم ، از همان هدایت صبحگاهی اش برای دیدن طلوع خورشید و نوشتن کامنت قسمت 199 تا هدایتم برای ایده های کاری ام ، تا دستان و شانه های زنی مهربان در مسیرم که در اتوبوس مرا همراهی کرد تا راحت تر بخوابم…

              نامبرده خواب برایش یکی از لذت بخش ترین کارها می‌باشد..

              ممنونم برای وجود ارزشمند و مهربانت ( ی عالمه قلب سبز فراوان )

              نسیم جانم دستان بی نظیر خوش فرکانس کنفرانس در کشور زیبا و ثروتمند آمریکا هستند ، سال 2021 ، به صورت آنلاین بود به خاطر پندمیک و ایران اولین سال حضورش بود ، سال 2022 فلوریدا ، 2023 پاناماسیتی و امسال هم کانادا

              نمی‌دونم حال و احساسم رو چطور با کلمات

              توصیف کنم…. همزمانی اتفاق ها با سریال سفر به دور امریکا برای من پر از آگاهی و آگاهی و…. ست…

              الهی که بتونم با توجه به ظرفم دریافت های خوبی داشته باشم.

              باز به خاطر حس خوب همراهی و راهنمایی ات خیلی خیلی سپاسگذارم.

              الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

              بوس به قلب مهربانت

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      درود و سلام به دوست نازنین نسیم زمان بهاری ؟ بهاری رو خودم بهت چسبوندم عزیزم!!!! واقعا کامنتت مثل یک نسیم بهاری به سمتم وزید و دلم روشن شد … خدایاااا ممنونم نسیم عزیزم که لینک قسمت 131 سریال سفر به دور آمریکا رو گذاشتی و منو بردی به کامنت انتخابی آقای عطار روشن عزیز .. واقعا ممنونم همچنین برای پاسخگویی فوق العاده آت که سرشار از انرژی و فرکانس بالاست .. خدایاااا شکرت که اینجا هستم

      خدایاااا شکرت که چنین دوستان نابغه ای در این خانواده دارم

      خدایاااا شکرت برای حضورت نسیم جان عزیزم

      خدایا شکرت که نه تنها خودت اینجا هستی بلکه خواهرهای عزیزت و مادر گرامی بینظیرت هم اینجا حضور دارند واقعا چقدر نعمت بزرگیه عزیزم .. همینطور دارم اشک شوق میریزم آنقدر کامنت آقای رضا عطار روشن شگفت انگیز بود که انگار خودم اونو نوشتم … انگار ایشون از طرف همه ی بروبچه های سایت این دلنوشته رو نوشته بودند .. وووواااااای نسیم عزیزم چطوری ازت تشکر و قدردانی کنم که تونسته باشم ازت تشکر شایسته ای کرده باشم ….

      عاشقتم عاشقتم عاشقتتتتتتتتممممم

      ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1643 روز

        رویای عزیزم یه دنیا ممنون از جواب قشنگ و پر مهرت دوست قشنگم

        چقدر زیبا نوشتی، و چقدر انرژی و حس خوبی داره تک تک کلماتت، یه دنیا ممنون از ابراز لطفت، منم ممنونم از شما و از تمام دوستانی که کامنت میذارن و قشنگی این سایت بهشتیمون رو چند برابر میکنن:)

        ولی واقعا اون قسمت سریال زندگی در بهشت و اون کامنت آقای عطار روشن عزیز بی نظیر بود، خودمم خیلی لذت بردم و خداروشکر کردم از اینکه هدایت شدم به اون فایل و اون کامنت

        الهی که زندگی همه مون همیشه و هر لحظه پر باشه از هدایت و نشانه های الهی

        زندگیت زیبا و رویایی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدیه گازرانی گفته:
      مدت عضویت: 1327 روز

      سلام نسیم جان خیلی خوشحالم ک هدایت شدم ب این کامنت شما

      در صورتی ک میخواستم برم کامنت های عزت نفس و بخونم و اونجا کامنت بزارم ک خداوند هدایتم کرد ک بیام کامنت های این فایل و بخونم و ب کامنت زیبای شما برخورد کردم و دیدم ک لینک سریال زندگی در بهشت و گذاشتین

      عجب فایلی بود و چقدر کامنت شما و آقای عطار روشن عالی بود و لذت بردم ازشون

      من هر شب دارم ی قسمت از این سریال و سریال سفر ب دور آمریکا رو میبینم خداروشکر و چقدر درس ازشون میگیرم و چقدر فایل های محصولات و بیشتر تو این سریال یاد میگیرم ک استاد چجوری در عمل دارن تو زندگیشون از این قوانین استفاده میکنن

      خداروشکر ک من و شما تو این سایت بی‌نظیر هستیم و بنده های هدایت شده ی خداوند هستیم

      دمتون گرم ک اون لینک گذاشتین باعث هدایت من شدین و ب این جمله ک باید پارو نزد وا داد باید دل رو ب دریا داد احتیاج داشتم

      ممنون ک دستی از دستان خداوند شدین برای هدایت من

      خداروشکر خدا روشکر خدایا توانایی سپاس گزاری رو در ما بیشتر کن ک این همه نعمت ب ما دادی و واقعا ناتوانیم ک شکر گزاری کنیم ازت

      بازم ممنون نسیم جان در کنار خانواده ی عزیزت شاد و سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2416 روز

    به نام خدا

    سلام به استادان عزیز زندگیم

    سلام به اعضای خانواده ام

    جاده ای زیبا با گندم زاری طلایی وگلهای آفتابگردان با موسیقی دلنوازی دلم را برد!

    وارد فروشگاهی که تجلی ثروت وخیرو برکت خداوند وهمچنین تجلی گسترش جهان هست می‌شویم.

    این همه فراوانی

    این همه تنوع

    این همه پیشرفت وگسترش

    این همه آسانی وراه حل مسئله

    این همه صلح با خود وبا جهان

    این همه زیبایی

    این همه تمیزی

    این همه احساس خوب فقط برای بودن در یک فروشگاه از این زمین پهناوره که خداوند در اختیار ما انسانها قرار داده، الله اکبر!

    گوشت وشامپو!

    خلاصه ومفید

    سبک وراحت

    ساده واسان زندگی کردن

    این شیوه ی طبیعی برای زندگیست .

    باید ساده زیست. باید به اصل پرداخت .

    باید از حاشیه ها پرهیز کرد.

    بجای حاشیه ها، نگاه زیبابین را تقویت نمود.

    نگاه تحسین کننده بجای نگاه منتقد را تقویت نمود.

    به جای سرگرم شدن به ورودیهای نامناسب برای جسم وروحمان روی ورودیهای مناسب تمرکز کنیم.

    قطعا این فروشگاه این همه مشتری داره که این همه محصولات غذایی رو در خودش جا داده.

    خدای من شکررررررت برای فراوانی پول وفراوانی مشتری وفراوانی محصول.

    خدای من شکررررررت برای این همه تازگی.

    خدای من شکررررررت برای پیشرفت انسانها وبرای اعتماد بیشتر بین انسانها که قطعا همگی ثروتمند ودارای روح بزرگی هستند .

    خودت انتخاب کن .خودت بردار .خودت حمل کن براحتی با چرخ وخودت حساب کن بدون حضور هیچ کس دیگه .

    چقدر من این کشور رو به مدینه ی فاضله شناختم .

    سرزمینی که در آن پاکی وصداقت ودرستکاری موج می‌زند.

    سرزمینی که درآن بسته های ارزشمند روزها پشت درب خانه ها در امان خدا هستند بدون اینکه کسی با گوشه ی چشمی نگاهی کنه.

    کلسیم:

    استاد جان اعتراف میکنم که من مدت زمان زیادی هست که هیچ گونه مکمل دارویی را در زندگی به سبک قانون سلامتی مصرف نمیکنم.

    غذای من دو وعده شده .

    درآن گوشت ودنبه وجگر ودل وقلوه وخوشگوشت وبال وجوجه همه کبابی هست به همراه سبزی ریحان .

    از آنجایی که جگر سرشار از کلسیم است تا بحال مشکلی بابت ریزش مو ویا استخوان نداشتم .

    فقط صورتم بسیار لاغر وکمی افتاده شده که البته برایم خیلی مهم نیست ولی قلبا دوست دارم صورتم کمی پر تر شود .

    خدارو بخاطر نعمت داشتن رستوران جگرکی وکبابی زغال پز بسیار شکر میکنم که براحتی می‌توانم غذاهای قانون سلامتی را در دسترس بدون حتی زحمت آماده سازی، نوش جان کنم.

    چقدر میشه ؟!!!

    خیلیییییییییییییی وقته هیچ چیزی رو قیمت نگرفتم .به لطف خدا همیشه انقده پول توی حسابم بوده که بدون قیمت گرفتن چیزی خرید مایحتاج روزانه رو انجام میدم .

    البته برای خریدهایی مثل مبل وفرش هنوز اقدامی نکردم که ببینم چه طور رفتار میکنم.قیمت میگیرم یانه؟

    اصلا شاید هنوز در مدار دریافت این گونه وسایل بدون نگرانی برای قیمتش نیستم که اقدامی برای خریدش انجام ندادم .زمانی میرم سمت خریدش که اصلا نپرسم چند وفقط سفارش بدم انشالله.

    وواقعا این مشیت خداست .این قانونه .بدون نگرانی زندگی کنیم.با خیالی آسوده وراحت.

    بخاطر همین قانون استاد میگن بچه ها ایده هایی رو انجام بدین که با شرایط فعلیتون قابل انجام باشه .

    قرض ووام نگیرید.

    قسطی نخرید.

    فقط بخاطر اینه که قانون جهان قانون اسانیست .

    قانون جهان قانون زندگی با خیال راحت وبدون نگرانی واسترسه. بدون غم واندوهه. بدون یاس وناامیدیست.

    خدای من بی نهایت سپاسگزارم که در مدار فراوانی هستم که دیگر نگران قیمت هیچ چیز نیستم براحتی خرید میکنم چون با درک قانون بخاطر بودن با استادم به منبع به غیر حساب خداوند متصلم.

    حسابم رو شارژ می‌کند.

    حتی حسابم را هم هیچ وقت چک نمیکنم .

    چون زندگیم بر پایه ی توکل پیش می‌رود.بر پایه ی توحید است. توحید یعنی رزق خودرا از خدا طلب کنی .توحید یعنی خداوند را وهاب وبخشنده وثروتمند بدانی.واینگونه طلب کنی که به بزرگترین خزانه ی ثروت جهان دسترسی داری.

    خداوند زمین واسمانهارا به تسخیر ما درآورده والبته هرآنچه در زمین واسمانهاست پس گنجشک روزی نباشیم .به اندازه ی وسعت این همه نعمت، طلب کنیم وانتظار دریافت داشته باشیم.

    واما موضوع این فایل:

    اتفاقا منو خواهرم ندا طلایی چندروز پیش در این مورد باهم حرف میزدیم .

    استاد جان اعتراف میکنم قبلا اینگونه اطلاعات واخبار رو دنبال می‌کردم.اولا انقده بی هدف وبیکار بودم که دنبال این چرت وپرتها میگشتم.دوما من خیلی ساده لوح وزود باور بودم که هر چه را میشنیدم باور میکردم وتحت تاثیر قرار میگرفتم .

    چه شب‌هایی که بخاطر ترس از جن نخوابیدم.

    چه شب وروزهایی که بخاطر ترس از زلزله های احتمالی نخوابیدم ونگاهم به سقف بود.

    چه شب هایی که نگاهم به قرص ماه بود که اگه کامل باشه منتظر بد بیاریها بودم چون شنیده بودم با قرص کامل ماه زمین در فرکانس بدی قرار می‌گیرد.واتفاقات ناگواری رخ می‌دهد.

    مثلا یه جا خوندم که آتشفشان‌های کوه‌های اطراف تهران بزودی فعال می‌شوند وهر لحظه استرس داشتم .

    مثلا شنیدم داخل موز یه کرم کشنده هست. دیگه لب به موز نزدم چند سال.

    مثلا شنیده بودم با پای راست اگه وارد سرویس بهداشتی بشم گناهه هروقت می‌رفتم داخل 200دفه مرور میکردم با کدوم پا اومدم وکلی حال بدی داشت برام.

    خلاصه که قبلا خودم خودمو در مدار دریافت چنین ورودیهای مزخرفی قرار می‌دادم ولی حالا خداروشکر اصلا کاری به این حرفا ندارم .

    تازه اگرم چیزی بشنوم اول به این فکر میکنم که دونستن این موضوع چه کمکی به من میکنه؟

    آیا اصلا کمک میکنه یا فقط حال منو خراب میکنه؟

    مثلا اینکه بدونم فلان جا جن داره یا نه چه سودی برای زندگیم داره؟

    اینکه بدونم ادم فضایی‌ها کجا اومدن وچطور اومدن زمین واصلا چه شکلی هستن وچی میخورن وچطور میان ومیرن ، چه کمکی به پیشرفت من وزندگی من میکنه ؟

    به قول قدیمی ها اینا برا آدم نون واب نمیشه .

    بجای چسبیدن به این چرندیات دارم هرروز از خدا واسه قدم بعدیم توی رشد شخصیتم وتوی رشد کسب وکارم وتوی رشد روابطم ودر کل پیشرفت زندگیم هدایت میخوام وقدم به قدم ایده هارو انجام میدم ونتایج هم همینو نشون میده که من در مسیر رشد وترقی هستم.

    راستی اینم بگم که خیلی از این داستان پردازها برای بازدید بیشتر از توهماتشون ، اون داستان رو خیلی مرموز میکنند وتهش هم معلوم میشه اصلا حقیقت نداشته .

    ولی توصیه من به خودم اینه که انقده غرق کار مورد علاقم باشم که فرصتی برای این جنگولک بازیا نداشته باشم .

    استاد جان من ازشما بی نهایت سپاسگزارم که صراط مستقیم رو بهم نشون دادین.

    یه اصلی رو بهم آموزش دادین که کمک میکنه کمتر توی درودیوار برم واز حاشیه وچیزهای پوچ وبی مصرف بدور باشم.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1279 روز

      به نام خداوند مهربان

      خانم بشارتی مهربون و ثروتمند سلام

      خدا رو شکر بابت همه نعمت ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده،

      از کامنت خوبتون بسیار ممنون هستم ، از وقتی که گذاشتین برای نوشتن موضوعات مربوطه سپاسگزارم،

      به درستی که ما خالق جهان خودمون هستیم ، و خداوند ، قوانینی داره که هر کس رعایت کنه ، به سعادت در دو دنیا نائل میشه ،

      و قانون اصلی خداوند که ، احساس خوب مساوی است با اتفاقات خوب رو باید همیشه با خودمون تکرار کنیم تا به باور محکمی تبدیل بشه.

      در پناه آلله یکتا شاد، سالم، خوشبخت، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشیم. آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به اساتید عزیزم و همه دوستان و همسفران خودم در این سفر معنوی و الهی

    خدارو سپاس‌گزارم که این سفر چقدر برای من خیر و برکت داشته و حقیقتاً فصل جدیدی از زندگی رو برام آغاز کرده. تو همین چند روزه شروع سفر انقدر چیزهای جدید و عالی یاد گرفتم انقدر هدایت‌های فوق‌العاده‌ای برام اتفاق افتاده، انقدر حضور خداوند رو بیشتر تو زندگیم حس کردم، انقدر سپاس‌گزاری‌هام از خدا عمیق‌تر شده، انقدر کارهام روبه‌راه‌تر شده، انقدر عشق بیشتری رو دارم تو روابطم با طبیعت و سایر موجودات حس میکنم که اصلاً خیلی حالم عجیبه و غریبه.

    همین دیشب با چند تا از دوستان رفتیم یه کافه‌ای نشستیم محدوده اکباتان که همیشه پر از گربه است یعنی اینجوریه که وقتی میشینی غذا بخوری گربه‌ها بوی گوشت رو احساس میکنن و قشنگ میان رو میزت و یه جورایی ول کنت نیستن و آرامشت رو بهم میزنن، بعد ما از استخر اومده بودیم و اغلب آدم گرسنش میشه بعد ساعت هم دیروقت بود تنهای جایی که به ذهنم رسید همونجا بود که چند تا کافه رستوران کنار هم هستن و فضای خیلی خوبی داره و من هم این تو ذهنم بود که گربه‌ها هستن اما همون موقع به خودم گفتم که خدایا خودت من رو هدایت کن من می‌خوام برم یه جای خوب یه غذا و فضای خوب و آروم داشته باشه و در آرامش کامل غذام رو بخورم و بعد سعی کردم به گربه‌ها توجه نکنم چون میدونستم اگر توجه کنم 100% دوباره همون اتفاق‌ها میفته و گفتم خدایا سپردم به خودت و ته قلبم هم میگفت که آقا اصلاً برو همونجا.

    خلاصه ما رفتیم همونجا و با یه صحنه خیلی جالب برخورد کردیم که فقط گفتم سبحان‌الله. دیدم چند تا سگ حدود بیش از 10 تا سگ، جدای از اهالی همونجا که همیشه برای پیاده‌روی با سگ‌هاشون میان، که جسه خیلی بزرگی هم داشتن اطراف کافه‌ها نشستن و هیچ خبری از گربه‌ها نیست، البته نه اینکه نباشه رفته بودن همه یه گوشه و جرات نداشتن بیان تو اون محوطه. من گفتم ببین خدا از قبل فضا رو برامون آماده کرده بود تا ما بیایم خیلی راحت غذا بخوریم، حالا من خودم اصلاً از گربه ها بدم نمیاد اما اینکه موقع غذا میان آذاردهنده بود که این بار سعی کردم آگاهانه بهش توجهی نکنم و از خدا کمک خواستم و خدا هم نگهبانان الهی خودش رو از قبل اونجا قرار داده بود تا من مثل یک پادشاه بیام و در کمال آرامش غذام رو بخورم، بعد که غذامون حاضر شد دیدم یک گربه مادر سفید و بسیار زیبا به همراه فرزند تازه متولد شدش اومدن و رفتن پشت صندلی من، من هم گرم صحبت با دوستان بودم و دیدم یه دفعه مدیر رستوران که یه خانم بسیار زیبایی بود اومد پیشم و گفت که آقا میتونم یه خواهشی بکنم، گفتم بفرمایید، گفت اگر میشه لطفاً از جای خودتون تکون نخورید این گربه دقیقاً رفته زیر صندلی شما نشسته داره به بچش شیر میده و اصلاً همیشه میومد پیش خودم و نمیدونم چرا این بار بین این همه جا اومده دقیقاً زیر صندلی شما نشسته منم گفتم خب من جذاب و آرومم خدا هدایتش کرده به اینجا. انقدر از دیدن این صحنه لذت بردم که اصلاً حس میکردم قشنگ‌ترین لحظه زندگیمه. گفتم خدایا شکرت وقتی با خودت در صلحی و همه چیز رو به دست خدا میسپاری همه طبیعت با تو هماهنگ میشه.

    یکی از دوستام که خیلی از گربه بدش میومد و دقیقاً کنار من نشسته بود میگفت نمیدونم چرا از این گربه بدم نمیاد و جالب بود براش که اومده دقیقاً پیش من نشسته بود.

    استاد دقیقاً یکی از اون چیزهایی که از بچگی به اشتباه میگفتن همین گربه ها بود. میگفتن که گربه ها به خصوص گربه سیاه ها شیطانن، تو چشاشون زل بزن و بسم‌الله بگو اگر رفتن دیگه مطمئن باش شیطان رو دور کردی از خودت بعد ما چشمون میخورد به یه گربه سیاه با یه ترسی زل میزدیم تو چشاش و خیره میشدیم و بعد بسم‌الله میگفتیم گربه هه میرفت بعد از یه طرف قلبمون میریخت که شیطان رو دیدیم و از یه طرف خوشحال بودیم که شیطان رو از خودمون دوره کردیم و وارد یه بازی خیلی مریضی شده بودیم، البته خیلی‌وقت‌ها هم نگاه میکردیم دو دقیقه‌ چشم تو چشم بعد ول نمیکرد بعد میگفتم عجب شیطان پر رویی ها انقدر ادامه داشت که آخر خودمون خسته میشدیم میرفتیم بعد احساس گناه میکردیم که آره پس من از خدا دور شدم که نتونستم شیطان رو از خودم دور کنم و حسابی حالمون گرفته میشد.

    یا مورد دیگه اینکه میگفتن اگر رو گربه آب بپاشی یا دست به گربه خیس بزنی زیگیل میزنی و این خودش کلی ذهمن ما رو درگیر میکرد.

    اما همون زمان هم من نمیپذیرفتم، یه چیزی تو قلبم میگفت که این درست نیست مگه میشه موجودی که خدا آفریده شیطان بتونه تسخیرش کنه، مگه اصلاً شیطان میتونه صاحب چیزی باشه، پس با اینکه میگن خدا صاحب همه چیزه منافات داره.

    بعد که آشنا شدم با قوانین دیگه خیلی بهتر درک کردم که همه اینا از دم اراجیفی بیش نیست و خیلی بهتر شدم با موجودات، با سوسک با گربه با مار با همه چیز.

    اتفاقاً دقت کردم که گربه ها نگاه خیلی معصومانه‌تری دارن نسبت به خیلی از موجودات حتی سگ‌ها که میگن سگ ها خیلی باوفا و معصوم هستن.

    یادمه نزدیک خونه مادربزرگم یه خونه‌ای وجود داشت، یه عمارت خیلی بزرگ و قشنگ، بهش میگفتن خونه جنی، پسرخالم که همسایه مادربزرگم بود اون موقع میگفت آره اینجوریه و چند نفر تا حالا رفتن و ناپدید شدن، بعد اینا هم یه بار با دوستاشون رفته بودن تو و گشته بودن دیده بودن نه بابا هیچ خبری نیست، دیگه این پیچید و دیگه هر کی راهش میخورد اون طرف وارد این خونه میشد و اصلاً شده بود پاتوق یه سری ها، بعد اومدن فنس کشیدن و کانکس نگهبان و پرژکتورهای قوی گذاشتن و گفتن اینجا برای دولت کویت بودن گویا سفیر کویت اگر اشتباه نکنم اونجا زندگی میکرده و الان چند ساله که بدون سکونت شده و خبری از جن و این حرفا هم نیست.

    دیروز داشتم در مورد یه خانمی صحبت میکردم که تو حوزه آرایش هستند و بسیار موفق هستند و جدیداً هم بزرگ‌ترین سالن تهران رو افتتاح کردن و من سالن رو دیدم فکر کردم یه تالاره خیلی مجلله و ازونجایی که کارم مرتبط با این موضوع بود خیلی برام جالب شد که اتفاقاً همسن خودم هم هستن یه چندتا نکتش خیلی برام جالب بود و خیلی ایشون رو تحسین میکنم همیشه خیلی زیاد.

    اول اینکه من یه تارگتی تا پایان سال برای خودم گذاشتم و گفتم آقا من تا پایان سال باید این کار رو انجام داده باشم و نشستم کلی از مزایای رسیدن به این هدف رو نوشتم و قدم‌ها رو تا جایی که میشد کوچک کردم و البته همیشه دارم آپدیتش میکنم، بعد فرداش که ویدئوی این خانم رو دیدم، دیدم که بزرگ‌ترین شو عروس ایران رو برگزار کرده و فقط تو یه یک روز بیش از اون تارگتی که من برای خودم تو بازه زمانی 6 ماه رو تعیین کرده بودم رو فقط تو یه روز زده و گفتم خدایا ببین، این نشونست، این سر راه من اومد تا بهم بگه می‌شود، فقط باید باور کنی و قدم‌ها رو با ایمان برداری و از لحظه به لحظه زندگی لذت ببری، از کوچک‌ترین پیشرفتی که داری، خودت رو تحسین کنی و موفقیت‌هات رو، خداوند رو دائماً به خودت یادآور بشی و به خودت آسون بگیری و توقع بی جا از خودت نداشته باشی.

    نکته جالب دیگش من از قصد و آگاهانه این ویدئو رو به چند نفر دیگه نشون دادم تا ببینم چقدر بازخوردهاشون متفاوته تا باورهای خودم قوی‌تر بشه، حالا من تا حدودی در جریان رشد این خانم بودم. بعد دیدم همه میگن آره این باباش، باباش بهش پول داده، معلوم نیست از کجا آورده این پولو، حالا صبر کن فردا که دارایی و مالیات اومد پدرش رو درآورد حساب کار دستش میاد. بعد من همون موقع به خودم گفتم ببین، همینه، همینه که تفاوت ایجاد میکنه، اگر قرار بود همه شهامت داشته باشن الان همه تو زندگیشون موفق بودن، موفق بودن شهامت می‌خواد، ایمان می‌خواد، ایمان اصلاً یعنی چی؟ یعنی موقعی که هنوز اون تصویر نهایی تو زندکیت نیمده بتونی ببینیش حسش کنی و احساست رو خوب نگه داری، توکل کنی به خدا، باور داشته باشی که الان من خودم رو باید به جهان و خودم ثابت کنم و من قطعاً به چیزی که می‌خوام میرسم.

    واقعاً خدارو سپاس‌گزارم برای این همه زیبایی و نعمتی که در زندگیمون هست، این کامنت نوشتن عین صلاه، عین سپاس‌گزاری، توجه بر نکات مثبت، کشف خودت، پیدا کردن ترمزها و ایجاد باورهای قدرتمند

    واقعاً سپاس‌گزارم که هدایت شدم به این سفر زیبا و معنوی الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      به نام خداوند مهربونم.

      سلام به همه ی اعضای خانواده ی صمیمی ام در سایت.

      سلام آقا احسان.

      از آخر کامنت تون میخوام تأییدها و تحسینهارو شروع کنم:

      این کامنت نوشتن عین صلاه، عین سپاس‌گزاری، توجه بر نکات مثبت، کشف خودت، پیدا کردن ترمزها و ایجاد باورهای قدرتمند

      دقیقا چه فراوان هستن کشف و شهودهایی که من خودم اینجا تو این فضا و بین کامنت خوندن و نوشتن تجربه کردم.

      همینطور از طریقِ تمامِ لحظاتی که قبل از آشنایی ام با سایت، از طریقِ نوشتن تو دفترهام خلق شدن.

      خدا رو شاکرم برای تک تک لحظاتِ اگاهی، هم از طریقِ نوشتن، هم خوندن، هم شنیدن، هم دیدن، هم تجربه کردن، هم حس و درک کردن…

      چقدر قلبم گشوده شد وقتی داستانِ کافه و غذا خوردنِ راحت و گربه ی مادر رو گفتین که داشت به توله اش شیر میداد…

      من شگفت زده میشم هر باری که یه حیوان با آرامش از کنارم رد میشه و نمیترسه و فرار نمیکنه…

      دقیقا فرکانسِ آرامش و مهربانیِ شما رو حس کرده اون مامان پیشی …

      جالبه وقتی ما میترسیم، یا انزجار داریم از چیزی یا عصبانی میشیم از چیزی، مادامی که تو فکرمون همین باشه، موقعی که مواجه میشیم با اون چیز همون حس رو تجربه میکنیم.

      و دقیقا وقتی که حس نازیبا رو رها میکنیم، میگیم خیره، خدایا خودت درستش کن، بعد خبری از موردِ نازیبا نیست…

      انگار اصلا وجود نداشته…

      چقدر تاثیرِ تغییرِ باورها پررنگه.

      من دارم به چشم میبینم چی بودم چطور فکر میکردم، حالا چی شدم با چه افکاری…

      داستانِ آب پاشیدن به گربه و زگیل رو منم یادمه، چقدر این موارد الکی بهمون استرس میداد…

      اساسی نداشتن ولی چون ما دنبال دلیل نبودیم و فقط می‌پذیرفتیم فارغ از هر کنجکاوی ی مقدسی، پس هر روز یه چیزی به این خرافات اضافه میشد.

      اینکه از روی قبر رد نشین خوب نیست.

      نوشته های روی قبر رو نخونین خوب نیست.

      و خیلی های دیگه…

      الان یادم نمیاد ولی چقدر مخ و ذهن ما الکی مشغول شده، حتی الان هم هست تا لحظه ای که متوجه بشیم وارد تله ی پذیرش بدون منطق شدیم.

      یاد داستانی افتادم که جایی خوندم یا شنیدم:

      خانمی سوسیس رو که میذاشت تو تابه تا سرخ کنه و همیشه سر و تهش رو میزد، کسی ازش میپرسه چرا اینکار رو میکنی میگه چون مامانم اینکار رو میکنه، میره از مادر خانم میپرسه دلیل کارشو، اونم میگه مادرم اینکار رو میکرده، حتما درست بوده دیگه…

      تا چند نسل این سوال پرسیده میشه تا تهش معلوم میشه اون خانم اولیه (مادربزرگ یا جد) به دلیل اینکه تابه اش کوچک بوده اون زمان سر و ته سوسیس هاشو میزده تا جا بشن تو تابه.

      کاملا منطقی و درست…

      برای اون زمان و شرایط…

      اما وقتی الگو برداری بدونِ تفکر باشه و فقط چشم (همون تقلید)، نتیجه میشه انجامِ کاری که نمیدونی چرا ولی مدتهاست انجامش میدی…

      که گاهی زندگی رو سخت و سخت تر میکنه برات.

      یاد یه سخن زیبا افتادم اگه اشتباه نکنم از امام علی ع که فحوای زیبایی داره:

      فرزندتون رو با زمانه ی خودش تربیت کنین

      یا یه همچین فحوایی…

      طبیعتا نمیشه الگوی رفتاری و تربیتیِ دهه شصتی ها رو پیاده کرد روی دهه نودی و بعدی ها…

      ما چشم می‌گفتیم بی پرسش گری…

      بچه های نسل جدید پرسش گری یکی از تحسین برانگیزترین ویژگی هاشونه که من کیف میکنم.

      البته دیگه خود ما هم وارد پرسش گری شدیم ریز ریز .

      جالبه چیزهایی بوده تو مدرسه تو خانواده که میگفتن انجام بدین، می‌گفتیم چرا؟

      میگفتن چون فلانی گفته، چون دین گفته، چون خوبه، چون ثواب داره و …

      و من به شخصه دیگه ادامه نمیدادم…

      بعدها تازه از عادل جان فردوسی پور یاد گرفتم که میتونم قانع نشم:

      وقتی تو برنامه نود جوابی رو میشنید که به نظرش منطقی نبود یا توجیه بود و می‌گفت اجازه بدین قانع نشم…

      تازه اونجا بود که سمانه متوجه شد میتونه قانع نشه، هر حرفی هر توضیحی لزوماً صحیح نیست، فرق نمیکنی کی اون حرف رو میزنه باید پشتش یه منطقی باشه…

      اونم نه اینکه باز دربست آدم بپذیره…

      از استاد کم کم یاد گرفتم بپرس کشف کن دلیل ها رو از آدم ها، اما باز رجوع کن به خودت و درونت و احساست و قلبت.

      جواب درست خودت رو از قلب خودت بگیر، قلب خودته که وصله به خدا و انرژیِ منبع…

      تقلید کورکورانه، کار خیلی بدیه

      (با لحنِ مصرفِ بی رویه کار خیلی بدیه خونده شه :))))))

      حالا چرا من سریع میپذیرفتم حرف ها رو؟

      الان میگم بهت سمانه جون.

      چون تو الگوی رفتاری تربیتی، حس کردی و فکر کردی اگه آروم تر باشی، کمتر بپرسی، بیشتر چشم بگی، بدون دونستنِ دلیل چشم بگی، اگه کمتر نظر بدی یا درخواستهاتو با شجاعت مطرح کنی حتما دخترِ مقبول تری هستی، دوست داشتنی تری، البته که تاییدهایی که میگرفتم روی این امر صحّه میذاشت…

      آفرین سمانه

      چه دختر خوبی

      چه حرف گوش کن

      چه بی توقع

      چه ساکت…

      اشکالی نداره ها، من به نیکی یاد میکنم از گذشته ام، چون همون مسیر و تجربه ها منو الان رسوندن به اینجا، که بهتر درک کنم چه رفتارهایی چه نتایجی داره.

      حتما که تو زندگیم هم بهم خوش گذشته هم اذیت شدم.

      اما الان میفهمم که اون چک و لقدهای جهان لازم بوده و هست تا بهتر بفهمم، برگردم تو مسیر درست.

      این الگوی سال‌های متمادی تا نوجوانیِ من بود تا زمان دانشگاه که یهو ورق برگشت از یه دختر کم حرف و خجالتی که حتی تو سلام دادن هاش هم خجالت می‌کشید چه برسه به نظر دادن و ارائه ی سلیقه ی شخصی اش، یهو جهش پیدا کردم تو 17 سالگی به دختری که یهو عاصی شد، هنوز تِمِ خجالت رو داشتم اما تمِ خشونتِ کلامی، رُک گویی بهم اضافه شد، انگار که بخوام ناآگاهانه انتقام تمام سال‌های خجالتی بودنم رو از خودم و بیرون بگیرم…

      اونم سالها بود تا سال‌های اخیر که متوجه شدم، نه سمانه جون، این سیستم که برو تو دلِ ملت و حمله کن بهشون تا کسی بهت حمله نکنه هم پاسخ نیست، توش آرامش نیست…

      دقیقا مسیر آرامش ماندگارتر برام با استاد و سایت آغاز شد.

      چرا ؟

      چون استاد اولین کسی بود که منو وصل کرد به اصل، به توحید و انقدر صادق و شفاف بود و هست که سریع نشست به قلبم، من پیشینه ی خانواده مذهبی داشتم و دارم، هنوزم بعضی از اعضای خانواده پایبندن به الگوها اما من به لطف خدا افتادم تو مسیری که بفهمم خدا چیه؟

      خدا کیه؟

      چقدر توانمنده؟

      چه ویژگی هایی داره؟

      اگه میگین اینکار رو باید انجام داد چرا باید انجام داد؟

      الهی بی نهایت شکر برای توحیدی که خدا از دست های استاد عباس منشِ نازنینم، به من هدیه داد. من این هدیه رو روی قلبم میذارم.

      خلاصه که متوجه شدم همین فرمولِ هیچی نپرس فقط چشم بگو روی من جواب داد و من پذیدفتمش و انجامش دادم سالها.

      الان خیلی خوشحالم که تونستم کمی درک کنم پرسش گری و تفکر باعثِ بهبودم میشه و دارم کم کم پیاده اش میکنم تو زندگیم.

      خدا به همه مون کمک کنه بچسبیم به اصل و دور شیم از فرع.

      خودش هدایتمون کنه که در تشخیصِ اصل از فرع آگاهانه و هوشمندانه عمل کنیم.

      هدایتمون کنه به راه راست، راه کسانیکه به اونها نعمت داده نه مغضوبین و نه گمراهان.

      الهی آمین.

      ممنونم از کامنتِ زیبا و سرشار از آگاهی تون آقا احسان.

      مثل هر بار، لذت بردم از خوندنش.

      احسنت به شما که روی باورهاتون مخصوصا فراوانی کار میکنین، دنبالِ الگوهای موفق هستین.

      سمانه تو دنیای جدیدی که خلق داره میکنه به لطف خدا برای خودش، با نگاهی روبه رو شده با حیوانات مخصوصا سگ، گربه، پرنده، مورچه ها که فقط عشق میبینم توشون، چون در لحظه وقتی میان پیشِ چشمم یادم میوفته مخلوقِ خداوندن، نه تنها نمیترسم، چندشم هم نمیشه، تازه کلی هم با هم سلام احوالپرسی میکنیم:)))

      خدا رو شکر برای این تغییرِ نگاه که از مخلوقاتِ خدا نمی‌ترسم.

      همه اش فضلِ اللهِ یکتاست، وگرنه سمانه هیچی.

      شما، من و خیلی هامون آسان میشیم بر آسونی ها، چون از خدا خواستیم و خدا برامون فراهمش کرده.

      چقدر زیبا و شجاعانه است که من هر چیزی رو مستقیم و فقط از خدا بخوام ولاغیر…

      گاهی موفق تو این اصلِ توحیدی، گاهی نجواها شیطنت میکنن.

      خوشحالم که بهبودهارو دارم میبینم و حس میکنم.

      در ادامه هم عالی جلو میره چون موتورِ قدرت بخشِ هر کدوم مون خداست، یعنی تا وقتی از خودش بخوایم قوی و قوی تر میشیم.

      خدایا شکرت که زیباترین و بزرگترین هدیه رو به من دادی، هدیه ی ارزشمندِ توحید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1958 روز

        درود بر شما سمانه جان

        خدارو با تمام وجودم سپاس‌گزارم برای تک تک عزیزانی که در این مسیر همراه من کرده تا هر لحظش بیشتر و بیشتر یاد بگیرم

        واقعاً سپاس‌گزار شما هستم که همیشه به من محبت داری و نکات فوق‌العاده‌ای را گوشزد میکنی و با قلم قلب پاک الهیت مینویسی و خوشحالم برات که انقدر به شناخت خوبی از خودت رسیدی و خوب روی خودت کار میکنی آفرین بر شما

        توحید برای من حکم یه جاده صاف و سرسبز و پر نور رو داره که وقتی توش هستی فقط لذت میبری و هر وقت که از مسیر خارج میشی انقدر این نورش قشنگ بهت چشمک میزنه و تو رو به سمت خودش میکشونه

        واقعاً دارم به این نتیجه بیشتر پی میبرم که امکان نداره قلبی که با نور خداوند روشن بشه رو کسی یا چیزی بتونه خاموش کنه شاید یه وقتایی کم بشه اما خاموش نمیشه هرگز

        خداوند دوستاش رو ول نمیکنه

        بنده‌هاش رو رها نمیکنه

        هربارعشقش رو قوی‌تر به ما ثابت میکنه

        نمیدونم چرا هر چی جلوتر میرم بیشتر عاشقش میشم با اینکه بعضی اوقات اتفاق‌هایی میفته که اصلاً ساده نیست اما من حسم اینجوریه که میگم ای جانم پس قراره بازم بیشتر عشق بازی کنیم باهم برو که بریم

        درباره باورها خیلی این روزها دارم بیشتر رو خودم کار میکنم که ما باید سعی کنیم همیشه یه جور خاص فکر کنیم و یا بهتره بگم بیشتر مواقع یه جور خاص فکر کنیم و برای خودمون منطقی کنیم که می‌شود تا برامون کار کنه، همین باور فراوانی، تئوری ظرف آب و باران خیلی برای من جای تأمل داره، گاهی به خودم میگم چقدر دقیق و هوشمندانه و منطقی خداوند استاد رو‌هدایت کرد به این تمثیل، هربار که بهش فکر میکنم بیشتر میفهمم که چقدر ذهنم برعکس برنامه‌ریزی شده و کدها داره اجرا میشه تو ذهنم یعنی خیلی مثال دارم ازش. یعنی وقتی منطقی نیست برات اصلاً کار نمیکنه تو زندگیت و هدایت اتفاق نمیفته، هرچند که همون کار نکردنش هم هدایته چون داره بهت میگه یه جای کار ایراد داره و تو باید ایراد رو پیدا کنی.

        همین باور توحید به این معنا نیست که هیچ خطایی نکنیم و چقدر کمک میکنه که خودمون رو از زیر بار شرمساری‌ها و احساس گناه‌های زیادی خارج کنیم از ترس اشتباه کردن و خیلی چیزهای دیگه که بدترین فرکانس‌ها هستند که همه اینا ناشی میشه از نگاه انسان‌گونه و خشمگیر نسبت به خدا

        دعای هر روز من اینه خدایا هر لحظه خودت رو بیشتر به من بشناسون

        تفاوت از زمین تا آسمونه قلبی که روی خدا حساب کنه و ازش انتظار داشته باشه با قلبی که غیرخدا رو باور کنه و ازش انتظار داشته باشه

        دوست عزیزم در پناه خداوند شاد باشی و پر روزی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        سینا عارفی گفته:
        مدت عضویت: 1291 روز

        سلام و درود به احسان و سمانه عزیز

        چقدر لذت بردم از توضیحات شما دو جوان اهل تفکر دمتون گرم واقعا

        منم مثل شما و خیلی از جوون های نسل 60 -70 همین تجربه ها رو داشتم و از ی جایی دیگه به قول معروف دستی رو کشیدم ، سرم رو چرخوندم ببینم اصلا تو کدوم جاده هستم ؟! همراهام کیا هستن ؟! کجای مسیرم ؟! اصلا مقصد کجاست ؟! سرعتم چندتاست ؟! و کلی سوال دیگه …

        از شدت خرافات براتون بگم که من توی دهه هشتاد خیاطی رو شروع کردم و کلی مسخره شدم برای اینکه اصلا چرا یک پسر باید به خیاطی علاقه مند باشه !!!!!!

        البته زبون من از اول ی ذره تند بود و هر کسی جراتشو نداشت روبروم بگه ولی میشنیدم که گوشه و کنار دارن چی میگن راجع به من و تصمیماتم .

        داستان کار من ادامه داشت تا بعد دیپلم که کلا ترک تحصیل کردم اونم در رشته تجربی :)

        خرافات و چرت و پرت ها و نصیحت ها و باورهای افراد از خانواده تا دوست و آشنا بقدری سمی بود که میگفتن طراحی و دوخت پوشاک بانوان به دلایل مذهبی و … کلا حرومه و تو کلا داری حروم میخوری مراقب خودت و آخرتت باش :)

        ولی واقعا لطف خدا شامل حالم شده بود همین که به قول معروف یک دنده بودم و دوست نداشتم کسی نصیحتم کنه باعث شد تاثیر زیادی روم نذاره و بتونم به نتایج خوبی برسم توی کارم و راضی باشم .

        بعد از آشنایی با استاد عباسمنش که واقعا گاهی اوقات به راه رفتن یک مورچه روی میز کارم بیشتر توجه میکنم تا اینکه بخوام به حرف کسی فکر کنم .

        این حق رو هم به بقیه انسان ها میدم که طبیعیه این رفتارشون چون نتیجه گرا هستن و طرز تفکر و اهدافی که یک فرد برای زندگیش داره براشون مهم نیست ، فقط میگن نتیجه چی داری ؟؟؟ برای خود استاد عباسمنش هم بوده ، با کوله باری از نتایج میگفتن آقا اینااییی که میگی درست ، پووووول چقدر داری ؟؟؟؟؟؟!!!!

        با احترام به همه انسان های کره خاکی ( دوست ، فامیل ، آشنا ، همکار و …. ) من به الهامات قلبی خودم عمل میکنم چون نتیجه اون ها زندگی من رو میسازه و آرامش و عشق رو وارد زندگیم میکنه .

        این باور توی ذهن و قلب من روز خاکسپاری پدرم بیشتر تقویت شد ، چون مردم نهایتا براشون مثل یک خبر که توی فضای مجازی پخش میشه تعجب آوره و تمام ، باور دارم برای بالا رفتن دلار بیشتر فکرشون درگیر میشه تا اینکه مرگ یک انسان و به همین خاطر وقتی این مدلی تصمیم میگیرم و به الهاماتم عمل میکنم ، نتایج عجیبی میگیرم .

        من به شاگردام یک مثالی رو همیشه میزنم ، میگم الان تو میخوای با ماشین بری تافلان جا … آیا وقتی ماشین هست ، خودت هم نشستی توش ، روشنش هم کردی ، و شوق و اشتیاقی زیادی هم داری برای رسیدن به مقصدی که میخوای بری …. آیاااااا واقعا برای تو دنده یک زدن ماشین و حرکتش نظر کسی رو میپرسی ؟؟؟!!!!

        نه آقااااااا بیخیال همه باورکنید ایناا همش فقط توی ذهن ما اتفاق میفته ، بزن تو دنده یک و حرکت کن ….

        فوقش آدم میمیره دیگه :) امروز نمیره فردا میمیره ….

        خبر خوبم اینه که 99/9 درصد تصمیماتی که ما توی زندگی انجامشون نمیدیم بین مرگ و زندگی نیست .

        فقط ترس های توهمی هست .

        بزنید دنده یک رفقا حرکت کنید ، جای پارک قبلی شما مقصد نفر بعدیه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا وثوقی گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      یه نام خداوند هدایتگر

      سلام احسان عزیز امیدوارم هرجا هستی حال دلت حال ترین باشه

      چقدر کامنتت فوق‌العاده بود چقدر آگاهی بهم داد

      یعنی همیشه وقتی کامنت های تورو میخونم دری از آگاهی به روم باز میشه

      چقدر اون خانم آرایشگری که مثال زدی فوق‌العاده بود

      برای من یه الگوی بی نظیر بود مخصوصا که توی حوضه ی کاری خودمه

      واقعا احسان جان میبینی تا مردم یه نفر رو میبینن که یه موفقیتی به دست آورده میگن

      باباش براش خریده فلانه

      یعنی تحسین که نمیکنن هیچ ، انکارم میکنن و این به خودشون ضرر میزنه

      خداوندم رو شکرگزارم که درجمع این دوستان الهی هستم و انقدر حالمون خوبه و متفاوتیم

      احسان عزیزززز مرسی که هستی و مرسی که مینویسی تا آگاهی هام بیشترو بیشتر بشه مرسی برای وجودت

      شکرت خداجونم شکرت برای وجود این دوستان الهی

      شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

      عاشقتممممممممممممممممممممممممممم که عاشقمییییییی خداجونممممممم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

      راستی احسان عزیزم وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم از روی خوشحالی و ذوق اشک ریختم این حالیه که من موقع خوندن کامنت بچه ها دارم و عاشقانه این حال رو دوس دارم

      شکرت خدای من شکرت که دارمت شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2254 روز

    به نام خدای مهربانی ها

    سلام به ساده زیست ترین، خوشتیپ ترین، سالم ترین، توحیدی ترین استاد دنیا

    سلام به بانوی عشق و توحید مریم مهربان و زیبا

    سلام به هم‌سفرای، سفر به حقیقت و راستی و درستی

    .

    مگه داریم مایحتاج چند روز، یک سبد خرید باشه که فقط سه قلم کالا توش باشه!!!!!!

    چقدر این سبک زندگی راحتی و آسایش و لذت به همراه داره.

    دیشب مهمانی بود، بنده خدا میزبان دیگه نای حرف زدن نداشت، از بس چی آماده کرده بود و میذاشت و جمع می کرد( البته که همه همکاری می کردند، ولی جمع کردن و رهبری کلی با صاحب خونه بود)

    اگه به سبک قانون سلامتی بود، یقینا در کمترین زمان با کمترین ظرف شام سرو میشد(راستی اصلا شام سرو نمی کردیم یه میوه و چای و قهوه بود)

    خدایا شکررررررررت بخاطر قانون راحتی و سلامتی و خوشی، سلامتی .

    .

    و اما موضوعی که استاد در این جاده فوق العاده زیبا و بی‌نظیر برامون سر صحبتش رو باز کردند.

    موضوعی که الحق آدم ها به نحو احسنت از قدیم الایام تا به الان با عناوین مختلف و روش های متفاوت از آن نهایت استفاده به نفع خودشان را کرده اند.

    (دقیقا همین بحث دیروز بین پسرم و همسرم بود، و من وسط این دو نشسته بودم و سکوت کرده فقط گوش میدادم، هر کدام حرف خودشان رو می‌زدند، پسرم میگفت هر چیزی رو همینطوری نباید قبول کرد و باید علتش رو بدونی.

    همسرم می گفت که ما باید از کسانی که مسیر رو رفتند،(منظور امامان و پیامبران) به حرف اونه گوش بدیم، اونها روی خودشون کار کردند و به درجاتی رسیدند.

    صحبت خدا، نیروی واحد، قدرت برتر، کائنات،امامان، عاشورا، محرم و…

    هر کدام با منطق خودشان این مباحث رو عنوان می کردند.

    پسرم گفت قبول داری آدم فضایی زیر زمین وجود داره؟(حالا آدم فضایی چرا بره زیر زمین)

    من(بعد از یک ساعت)گفتم شاید، میتونه همان جنیانی باشه که در قرآن نام برده شده.

    پسرم گفت اصلا چنین چیزی وجود نداره و اونایی که این ها را میگن میخوان بگن ما فلانیم و بهمانیم.و…

    خلاصه این صحبت و بحث اونقدر طول کشید که سرم درد گرفت من بلند شدم رفتم.

    ولی بحث تأمل برانگیزی بود و الان دقیقا استاد همین موضوع را مطرح کرد، که چیزی رو بر اساس ظاهر و داستان قبول نکنیم.)

    یادمه چند سال پیش همسرم گفت که شنیدم میگن تو یه مراسم عزاداری پرچم خون گریه کرده.!!! ما اتفاقی بعد از چند روز از پیش اون خونه داشتم رد می‌شدیم، به همسرم گفتم میشه بریم ببینم، خلاصه ما رفتیم تو خونه داخل اون اتاق چیزی نبود، گفتند پلیس همه را برای آزمایش برده‌. ولی فیلمش رو روی کامپیوتر داشتند هر کی می‌ آمد نشونش می‌دادند. یه پرچم کوچک قرمز رنگ بود که از گوشه اش یه آب قرمز رنگی سرازیر شده‌ بود.

    خلاصه به ما یه روغنی دادند بسیار خوشبو، بعنوان تبرک.

    دست آخر کاشف به عمل آمد که وقتی اون ها گلاب می پاشیدند(موقعی که آخر روضه میشه گلاب می پاشند روی زن ها) روی پرچم ریخته و رنگ پس داده و بصورت رنگ قرمز سرازیر شده.

    خدا پدر آزمایشگاه رو بیامرزه، و گرنه یه امام زاده دیگه ای به امام زاده های ایران اضافه میشد.

    تاریخ ثابت کرده هر کسی بخواد یه جور دیگه ای از عقاید اکثریت جامعه فکر کنه، همانند منصور حلاج سر به دار است و یا مانند گالیله حرفش رو انکار کنه و یا مثل استاد ما باورهای درستِ توحیدی داشته باشه.

    گرچند که الان به ظاهر جوان های و نوجوان های ما به استقلال فکری رسیدند، اما در باطن چیز دیگری است اونها ناخواسته پیرو افکار یوتبرها مختلف هستند.

    خیلی خوبه بعضی وقتها یه توقف کوتاه و یه پرسش به جا داشته باشیم.

    چرااااااااااااااااا

    و من الله التوفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1867 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      سلام به رضوان خانوم عزیز..

      چند وقتی هست شهر ما در مسیر پیاده روی اربعین.(بندر ماهشهر)

      ما هر روز صب که مخوایم بریم سرکار با یه ترافیک سنگین روبرو میشیم.

      بخاطر ادمهایی که پیاده دارن میرن سمت کربلا.

      اتفاق بحث همه ادمها البته اکثر ادمها که دللیل اینکه تویه این هوای شرجی 100 درصد با این پرچمهای بزرگ روی کمرشون هست دارن پیاده میرن….چیه؟

      من یه جواب دادم البته بحثی نکردم گفتم همه اصل رو ول کردن چسبیدن به فرع..

      من هم قبل از اینکه با سایت و اموزشهای استاد اشنا بشم مکب دار بودم همه هر سال قبل از محرم میومدن پیشم میگفتن برناممه ایستگاه چجوریه و برنامه میرختیم ده شبانه روز …..

      ولی وقتی با اموزهای استاد اشنا شدم و خدارو شناختم فهمیدم اصل چیزه دیگست ادم بره دنبالش به اصل میرسه و نباید بدون تحقیق تن به چیزی داد ولی خب همه ماها تربیت شده پد و مادرمون هستیم و تربیت شده جامع و اموزش رو داریم از همون جغرافیایی که هستیم میگیرم…

      پس باید اگاهان رفتار کنیم و جوری که بتونیم برای خودم و فرزندانمون و خانوادمون الگویی باشیم

      مایی که استاد رو داریم و خداروشکر میکنم بینهایت خدارو سپاس گزارم که هدایت شدم به اینجاااا و به درک بهتر قانون زندگی و جهان هستی الهی شکرت رب من

      الهی صد هزار بار شکر

      استاد ممنونم ازت برای همچیززززززززز

      رضوان خانوم در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2254 روز

        به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

        سلام آقا حسین عزیز و مومن و موحد و خداجوی

        اتفاقا ما روز پنجشنبه و جمعه بندر ماهشهر مهمان بودیم. تو مسیر امیدیه ماهشهر دو نفر رو دیدم که پرچم به دست داشتند می‌رفتند، اعضا خانواده با تعجب می پرسیدند، این ها تا کجا میخوان پیاده برن!!! تو این گرما.

        واقعا ماهشهر هم گرمه هم شرجی، حساب کن امیدیه که گرم ترین نقطه جهان است، پیشم بهتر از ماهشهر بود.

        البته که ماهشهر،کنار دریای(ساحل) زیبا،کلی ساختمان های قشنگ، مراکز خرید فوق العاده، و پالایشگاه و مردمان خونگرم و باحال و… داره.

        حسین عزیز سپاس گذارم در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1889 روز

      سلام دوست عزیز

      الان در چهارمین روز از چالش نصیحت نکردن چهل روزه هستم که شما پیشنهادش را دادی.

      این رفتار، بهترین رفتاری است که میشود در برابر این نسل جدید اتخاذ کرد.

      من، از نقش دانای کل در برابر بچه هایم همیشه بدم می‌آمد و الان با این چالش، بیشتر به آنها مجال فکر کردن و کشف حقیقت از طریق بسط ایده ها و خوانده هایشان میدهم.

      دیشب پسرم یک آخوندک گرفته بود و داشت یک شب پره را بهش میداد تا بخورد!

      گفتم : بابا، مگه این، حشره میخورد؟

      گفت : آره! توی کتاب خوانده ام که گوشتخوار است!

      میخواستم دخالت کنم، ولی چالش باعث شد چفت دهنم را ببندم و بیشتر دقت کنم! آخوندکه واقعاً داشت حشره بیچاره را میجوید و مکنونات ذهنی من نمیتوانست این حقیقت را تغییر بدهد….بنابراین از سکوتم بیشتر لذت بردم. پسر ده ساله ام می‌دانست دارد چکار میکند!

      این روش، در برابر این نسل، جواب میدهد. خیلی بهتر از درست کردن چارچوبهای فکری الکی بر پایه ی احساسات ایده آل گرایانه برای آنهاست. اینطوری بهتر میتوانیم با هم کنار بیاییم.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رضوان یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2254 روز

        به نام خدای هدایتگر عالم

        سلام علی آقای عزیز و مومن و موحد و متعهد و خداجو

        چه قدر خوبه که به تعهدتون عمل می کنید. چه خوبه که ما بذاریم بچه هامون رشد طبیعی خودشان را بکنند.

        یه حدیث منقول از امام علی علیه السلام که می‌فرمایند.

        فرزندان خود را به رعایت آداب [و رسوم روزگارِ] خودتان مجبور نسازید؛ چون آنان براى روزگارى غیر از روزگار شما آفریده شده‌اند.

        سپاس گذارم بخاطر اشتراک گذاری این خاطره فرزند دلبندتان که کلی درس داشت برایم.

        (خدا را شکر از موقعه ای که بچه‌هام کوچیک بودند تا الان دوست داشتم بچه‌ها خودشان به درک زندگی برسند و آنچه لازم باشد از رفتار من و پدرشون دریافت کنند. ولی متاسفانه پدرشون اینطوری نبود و الان هم خود بچه‌هاش بهش میگن بابا ما بلدیم، باز ول کن نیست و میخواد معلومات 40 سال پیش رو به خورد اونه بده. و وقتی با اعتراض من روبرو میشه، میگه تو چه مادری هستی، مگه میشه بچه ها رو همینطوری ول کنیم باید باهاشون صحبت کنیم)

        و بهتر راه حل سکوت است.

        مررررسی علی آقای عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2425 روز

      سلام به رضوانِ عزیز!

      این کامنت سفارشی از طرف خداس، چرا؟ چون من دیروز از صبح به دلم افتاده بود که کامنت رضوان رو بخونم و براش جواب بنویسم…کامنتت رو خوندم، ولی کاری پیش اومد و اون موقع نتونستم برات بنویسم…دیگه شب شد و خیلی خوابم میومد، بعد از نماز که داشتم قرآن میخوندم رسیدم به این آیه ای که اسم شما توش بود!!!

      أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ کَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۚ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ

      آیا کسی که در راه رضای خدا قدم بردارد مانند کسی است که راه غضب خدا پیماید؟ که منزلگاه او جهنم است و بسیار بد جایگاهی است.

      عاشق وقتایی هستم که خدا اینجوری واضح با آدم حرف میزنه!!

      دیشب واقعاً چشمام باز نمیشد و باز نتونستم برات بنویسم…امروز هی ذهنم میگفت ولش کن دیگه، اون موقع که باید می نوشتی ننوشتی، دیگه گذشت…ولی منم مثل بچه های دیگه که این چند روز چندیییییین بار این جمله رو ازشون خوندم، یاد گرفتم که “وقتی ذهنم میگه یه چیزی رو ولش کن و بیخیال و اینا، این یعنی من حتماً باید اون کارو بکنم!”

      عاشق عکس پروفایلت هستم که نشون میده شما به زودی میری تکزاس :)))

      خیلی تحسینت میکنم که روی خودت کار کردی تا بتونی سکوت کنی توی موقعیت هایی که اگر قبلاً بود بحث میکردی و سعی میکردی طرف رو متقاعد کنی که اشتباه میکنه…میدونم کار راحتی نیست، مخصوصاً اگر اون طرف از عزیزان نزدیکت باشه (ایموجی دست زدن، یعنی تشویق کردن)!

      رضوان جان برات در پناه خدا رسیدن به تمام خواسته هات به راحتی و آسونی آرزو می کنم! قلب قلب قلب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا وثوقی گفته:
      مدت عضویت: 1269 روز

      به نام خداوند هدایتگر

      سلام رضوان عزیز و خلاق

      امیدوارم که حال دلت عالی ترین باشه

      کامنتت فوق‌العاده بود

      اینکه گفتی به ظاهر خیلی از جوان ها و نوجوان ها به استقلال فکری رسیدن واقعا فقط ظاهرا اینجوری هست

      وگرنه خیلی هاشون چشماشونو بستن و از یه مشت انسان های جاهل پیروی میکنن

      و خداوندم توصیف نشدنییی شکرگزارم که متفاوتم و واقعا استقلال فکری دارم و با چشمای بسته از چیزی یا کسی اطلاعات نمیکنم

      درمورد هرچیزی به یقین می‌رسیم و ، وقتی که به یقین رسیدم بهش عمل میکنم

      واقعا خیلی خوبه که مردم یزره بشینن فکر کنن که آیا این چیزی که من بهش باور دارم به من کمکی میکنه؟؟؟

      آیا اصلا واقعیت داره؟؟؟

      رضوان عزیز مرسی که هستی و مرسی که مینویسی عاشقتم

      اینکه گفتم خلاق به خاطر پروفایل های فوق‌العاده هست:))

      و همچین اون نکته مهمونی هم که بهش اشاره کردی خیلی فوق‌العاده بود

      واقعا ما برای مهمونی دادن باید به روش استاد بریم

      من اسمش رو

      گذاشتم روش مهمونی استاد و مریم جونم

      چون به خودت نه تنها سخت نمیگیری بلکه لذتم میبری

      خداجونم شکرت برای وجود این دوستان الهی که عاشقانه دوسشون دارم شکرت

      عاشقتم که عاشقمییییییی خداجونممممممم شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    به نام خداوند خالق زیبایی ها، خالق فراوانی ها

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جان عزیزم

    استاد در ژن های من باور عدم فراوانی هست. مثل اینکه گفتند در فلان خانه جن ها هستند و باور کردیم منم باور کردم، مشتری کم است، پول کم است.

    هر بار ایده ی بیزنسی در ذهنم شکل میگرفت، اولین سوالم این بود مشتری از کجا؟؟؟

    اگر یکی از دوستانم می‌گفت فلان بیزنس را آغاز کردم دو حالت بود در ذهن من، اول اینکه میگفتم مشتری نیست که، نمی‌داند ، شکست میخورد.

    دومین حالت این بود که اگر طرف موفق میشد، میگفتم خب یه راه خاصی بلد است، سیاستی میداند، سر مردم را شیره می مالد و ….

    خلاصه که این باور عدم فراوانی فلج ذهنی برایم به ارمغان آورده بود.

    تا اینکه با شما آشنا شدم. اولین بار بود می‌شنیدم که تو شروع کن و برای خودت باورهای متناسب را بساز و بدان شدنی است. تو شروع کن و بدان خدا حمایتت میکند، تو شروع کن به تولید ثروت مشتری را خدا می آورد. حتی می‌گفتید به زندگی تان رجوع کنید و نمودهای این باورها را در زندگی خودتان یا بقیه پیدا کنید.

    استاد جان بتن های ذهنی عدم فراوانی ترک خورد.

    ریشه های عزت نفس در من شروع به روییدن کرد و حمایت خدا وضوح و معنا پیدا کرد.

    خدا برایم مشتری آورد که با یک تلفن من شش هزار لیر درآمد داشتم در حالی که درآمد یک ماهم چهار هزار لیر بود.

    استاد ماجرا از این قرار بود که مشتری از من چیزی را خواست و من با استفاده از ترکیب توانایی مذاکره و دانش زبان ترکی ام شروع به سرچ کردم. محصول مورد نظر مشتری را پیدا نکردم، شاید به ده یا یازده شرکت زنگ زدم، نداشتند.

    داشتم فکر میکردم که به مشتری بگویم که پیدا نکردم که یهو یکی از شرکت هایی که تماس گرفته بودم به من شماره ی شرکتی را داد که محصول مورد نظر من را داشت. و استاد من هزاران هزار لیر از این معامله که بارها انجام شد درآمد داشتم.

    استاد مشتری را خدا آورد ، مبلغ قرارداد را خدا الهام کرد و گفت که کوتاه نیا ، شرکت مورد نظر را هم خدا آورد.

    استاد میدانی این ماجرا نقطه عطف زندگی ام شد و هر جا نجوا آمد که تمام شد، نیست، این ماجرا را به خودم یادآوری کردم.

    اما استاد من که امروز با یک مشتری صحبت کردم (که خود این مشتری را هم یکی از مشتریانم معرفی کرده بود) که این مشتری به تنهایی سه مهد کودک دارد،( یعنی به جای سر و کله زدن با سه تا مشتری با یکی طرف هستم و سه برابر درآمد خواهم داشت.) باز هم با دیدن والمارت دیدم باور عدم کمبود زد بالا.

    ساکتش کردم، تایید کردم فراوانی ثروت، فراوانی مشتری، فراوانی محصول، تنوع سلیقه را.

    استاد یکی از دعاهایم این است.

    خدایا تو شفا دهنده ی مریضان هستی، مرا شفا بده.

    یا من اسمه دوا و ذکره شفا

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      صحرا دختر طبیعت گفته:
      مدت عضویت: 2704 روز

      سلام بهار عزیزم

      بهادر توحیدی و خوش انرژی من

      بهار مستقل و خودساخته دوست داشتنی

      امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه

      مثل همیشه زیبا و دقیق نوشتی و به چه نکات خوبی اشاره کردی.

      اول بگم که بهار قشنگم ، یادته در کامنت قبلی گفتی ، چاره کار فقط و فقط رفتن به دل ترسا هست و من آگاهانه با قدم های کوچیک مورچه ای دارم اقدام میکنم و اون نگاه کمال گرایانه رو مدیریت میکنم و چقدر زیبا خدا هدایتم می‌کنه

      امروز یک جلسه خوب کاری با ی مدیر مهد مشارکتی که انسان دوست داشتنی و آگاه و خوش انرژیِ دارم ، یکی از بی نهایت فرصت های کاری که بغل گوشم بود و خداوند در یکی از ظهرهای تابستان مرا به آنجا هدایت کرد و من با احساس لیاقت و ارزشمندی و باور به توانایی هایم خودم رو عالیِ عالی پرزنت کردم.

      چشم هایم ، گوش هایم رو تیز کردم برای درک بهتر نشونه ها (صحرا با ی عالمه چشم قلبی و ستاره ای)

      بهار قشنگ باور عدم فراوانی در همه ما عجب ریشه ی عمیقی دارد ، ولی به محض آگاه شدن به این موضوع و کار کردن روی خودمان ترک میخورد باورهای بتونی سیمانی محدود کننده مون.

      چقدر زیبا و دقیق گفتی دوست خوبم :

      تو شروع کن و برای خودت باورهای متناسب را بساز و بدان شدنی است.

      تو شروع کن و بدان خدا حمایتت میکند.

      تو شروع کن به تولید ثروت ، مشتری را خدا می آورد.

      و با آوردن نمودهای این باورها را در زندگی خودتان یا بقیه پیدا کنید.

      چقدر زیبا دلم را آرام کردی و شدی زبان خداوند

      إلاّ بِذِکْرِلله تَطْمَئِنُ القُلوبْ

      یا من اسمه دوا و ذکره شفا

      خدایا تو شفا دهنده ی مریضان هستی، مرا شفا بده.

      الهی آمین

      الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        بهار بختیاری گفته:
        مدت عضویت: 1701 روز

        سلام به صحرا

        عروسک قشنگ این خانواده

        صحرا جانم تحسینت میکنم برای شجاعتت، برای اینکه شنیدی حرکت کن و حرکت کردی، ولو مورچه ای.

        احسنت بهت برای اینکه احساس لیاقتت را به کار گرفتی که حرکت کنی که پرزنت کنی.

        چقدر دوست دارم که تو کامنت های تو هم حرف از بچه ها و مهد کودک هست.

        صحرای عزیز و نکته سنج من، برایت بهترین مشتری ها، دست به نقدترین آنها، محترم ترین آنها، متعهد ترین آنها ، فراوان ترین آنها را از رب العالمینم خواستار.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محیا گفته:
      مدت عضویت: 1411 روز

      بهار عزیز

      کامنت بسیار فوق العاده ای بود و تو ذهنم زنگ زد …

      من هم نیاز دارم که باورهای فراوانی رو بارها و بارها تکرار کنم تا سیمان های ذهنم بشکنه

      خدا رو شکر که به کامنت فوق العاده ات هدایت شدم

      باورهای خوبی رو که در کامنتت بود سرفصل دفترم کردم و شروع به ساختنش میکنم

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سجاد محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 908 روز

      بهار جان..خوبی جانم،،؟!!!

      چقدر باور فراوانی لذت بخشه .. چقدر عشق کردم وقتی تونستی با تماس و پیدا کردن و جستجوی محصولی برای مشتری ،اونهم یک نفر که با همین یک بار ،دریافتی ای بیشتر از یک ماه گذشته بدست آوردی..نوش جانت ..خیلی حال کردم و لذت بردم..خدایا شکرت ..

      ممنونم از تو بهار ؛بخاطر به اشتراک گذاشتن وجه دریافتی از طریق دستان پر برکت الله..

      سپاسگذار خداوند هستم بابت حال خوبی که به بندگانت می بخشی..

      خدایا از تو میخوام که به عمرم ، برکت حضورت در تک تک لحظه هام جاری باشه و من رو از عاملان به قوانین بدون تغییرت(خدایا شکرت ) قرار بدی..

      دعای من برای تو اینچنین است بهار عزیز :

      خدایا آنقدر دریافتی نعمت به بهار عطا بفرما ، تا وجودش به رنگ سبز بهار ،جاودان و خندان باشد..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      عبداله نوروزی خرقانی گفته:
      مدت عضویت: 1131 روز

      باسلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی اعضای سایت و شما خانم بختیاری عزیز.

      ایمان وباوری که نسبت به خداوند دارید قابل تحسینه.وممنونم از کامنت زیبای شما که ایجاد انگیزه کرد در وجودم وبه من یادآوری کرد که با ایمان به خدا که مشتریهارو میرسونه و اینکه کافیه بهش اعتمادکنیم وقدم هارو برداریم و درهای بعدی رو خدا به رومون باز میکنه وهدایتمون میکنه به راه وسمتی که ما میخوایم.

      تحسینتون میکنم بخاطر باورهای سالم و قشنگتون .و ذهن سالم و قدرتمندی دارید.آرزو میکنم همواره مسیرهای موفقیت رو یکی پس از دیگری برای خودتون هموار کنیدو بسازید وهمواره سربلند وپیروز باشید.ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    سمیرا علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 945 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و مریم جانم

    و سلام دیگر به دوستان عزیز

    سپاسگزار پروردگارم هستم برای این همه زیبایی

    من یکی از ترس هام سفر کردن هستش من اندازه انگشت های دستم با ماشین سفر کردم همیشه بخاطر باور اشتباهم ک الان متوجهش شدم با هواپیما سفر میرفتم ک یک وقت مریض نشم یا حالم بد نشه

    جوری ک جلو جلو میشستم میگفتم الان دلم درد میگیره باید دارو بخورم

    ولی وقتی شمار‌و میبینم ک به راحتی میرین سفر

    مشتاق شدم و از خدا درخواست دارم ک شهریور بتونم یک سفر با ماشین برم تا بتونم تجربه کنم و با یک باور درست یک سفر جذاب آغاز کنم

    یک مورد دیگه ک من از خودم متوجه شدم این بود ک

    من همیشه بخاطر این ک توی سفر مثلا خوراکی های مورد نظرم با اون مارک پیدا نکنم چمدونم سنگین میکنم و از خونه کلی وسیله بر میدارم ولی شما رو دیدم ک رفتین به راحتی خرید کردین

    استاد هربار ک یکی از فایل های شما رو میبینم بیشتر لذت میبرم از این همه آگاهی و زندگی زیبا

    این ک سفر سخت نمی‌کنید

    این ک فقط شروع میکنید و بعدش به هدایت های الله اعتماد دارین

    من همیشه سفر هام یک مسیر مشخص با بلیط رفت و برگشت بوده و به نظرم دست خدارو می‌بستم برای هدایتم

    امان از الگو های تکرار شونده …..

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز ‌ و مریم جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 66 رای: