معضلی ویرانگر به نام "جلب توجه" - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-35.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-07-27 12:00:102024-06-08 22:20:45معضلی ویرانگر به نام “جلب توجه”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز و دوستان همراه
من محصول عزت نفس از جلسه اول رو دوباره شروع کردم که تمرکزی گوش بدم و انجام بدم .
اینبار همه رو یدفعه گوش نمیدم چون همین 1جلسه خودش به اندازه چندجلسه اموزش هست و دارم با جزئیات گوش میدم و مینویسم و هرچی استاد میگه به خودم میگم که من چه باوری به خودم دارم ؟ من چقدر ارزش برای خودم قائلم .و تو این فایل باید بپرسم من چقدر برای خودم دارم زندگی میکنم ؟ ؟ چقدر دیگران برام مهم هستن و چقدر نظرات دیگران روی من میتونه تاثیر داشته باشه .
من خودمو خیلی نمیشناسم و گاهی این سوالات خیلی ساده هم میپرسم دقیق و سریع نمیتونم جواب بدم .
ولی تو این فایل من متوجه شدم خودم برای خودم مهم بودم مثلا من تو خانواده مذهبی بودم و از سن تکلیف من نماز خوندم و حجاب داشتم . حجاب رو چادر میدونستن ولی من اصلا دوست نداشتم . یموقعها سرم میکردم ولی همش معذب بودم و از همون سن کم روی خواسته م وایستادم و چادر سر نکردم ولی خب تو خانواده هامون همیشه حجاب باید داشتم .
من حتی آرایش کم و لاک هم میزدم همیشه بهم عذاب وجدان میدادن یا پدرم خیلی بدش میومد که من لاک دارم یا موهام بیرون هست ولی من کار خودمو میکردم . من حتی با پسرها دوست میشدم و میدونستم اگر پدرم بفهمه خیلی بد میشه و اینکارا با ترس هم همراه بود ولی انجام میدادم چون خواسته من بود.
من الان 2سال هست نماز نمیخونم و این خواسته من بودم و دیگه نمیخواستم بخاطر خانواده یا ترس ازشون کاری بکنم .
من حتی پدرم نمیزاشت ابروهامو بردارم جوری که خواهرم سال اول دانشگاه به حرف پدرم گوش داد ولی من بخاطر خواسته خودم روزی که دیدم میخوام اینکارو انجام بدم رفتم و انجامش دادم .
من با اینکه 2خواهر دیگه هم داشتم ولی من اصلا مطیع خانواده نبودم . شاید بعضی کارارو بازم بخاطر خانواده انجام میدادم مثلا عیددیدنی جاهایی که دوست نداشتم بزور میرفتم ولی موقعهایی هم بوده که روی حرفم وایستادم و نرفتم .
ولی بعضی وقتا هم بوده که حرف مردم برام مهم بوده مثلا از خواهرم میپرسم من لباسم چیجوریه یا الان من لاغر شدم خیلی بد شده بقیه فکر میکنی چه نظری دارن راجب من که خواهرم یدفعه گفت اصلا چرا هی میپرسی هرجوری که هستی مگه مهمه بقیه هرچی بخوان بگن .
که دیدم راست میگه ولی بازم دوباره از دوستم سوال پرسیدم که من خیلی لاغرم یا منم چاق شدم گفت من چه میدونم . یعنی کلا برای کسی مهم نیست اینچیزا اگر زمانی دیدیم کسی داره مارو مسخره میکنه بخاطر اینکه دارم تصور میکنیم فلانی منو ببینه چی میگه .
من فکرشو که میکنم میبینم هرکاری کردم خودم خیلی دوست دارم و نمیگم نظر دیگران اصلا مهم نیست . مثلا وقتی آرایش میکنم دوست دارم اراسته و زیبا باشم درحالیکه خیلی کم آرایشم هست و من دوست دارم اول برای خودم هست و حتی بعضیوقتا هم بوده که بدون آرایش رفتم و برام مهم نبوده .
البته در مورد لباس پوشیدن کمی سخت میگیرم مثلا دوست ندارم لباسای تکراری بپوشم و یا همش میگم کاش لباسم بهتر بود و اگر لباسم خیلی شیک نباشه و یا قدیمی باشه یجورایی اعتماد بنفسم پایینه . گاهیوقتا این اعتماد بنفسم به پوششم و لباسم خیلی گره خورده . با اینکه انجام میدم حالا مجبورم میپوشم ولی یجورایی از درون معذبم و چون خودم همیشه دوست دارم بهترین باشم و از پوشیدن لباسهای جدید و شیک لذت میبرم ولی نظر دیگران هم انگار اونموقع خیلی برام مهم میشه که بقیه چه نگاهی دارن که من تکراری پوشیدم و یا لباسام گرون نیستن مخصوصا که این چند سال اخیر بخاطر کارم تو جمع آدمهای ثروتمند هستم و قبل از اون من اصلا با کسانی که از نظر مالی از من بالاتر بودن خیلی صمیمی نبودم و همیشه با آدمهای هم سطح خودم دوستی داشتم و از بالاتر از خودم فرار میکردم .
ولی الان میگم من همینم و فرار نمیکنم و میگم ببین و ازشون یاد بگیره و باورهای درست رو ازشون یاد بگیر و اتفاقا خیلی هم خوبه چون خواسته هام بیشتر شده چون دارم یاد میگیرم باید از خدا درخواست کنم تا اجابت کنه .
من تقریبا 70درصد برای خودم زندگی کردم و موقعهایی که نظر خانواده و دیگران مهم بوده از روی ترس بوده و از روی قضاوت شدن …
به امید خدا با آموزشهای عزت نفس برای هممون ارزوی زندگی دلخواه و آرامش رو دارم .
به نام رب وهاب و هدایتگرم
سلام به دوستان عزیزم
روز 99 ام سفرنامه
خدایاشکرت برای یادآوری این آگاهی های فوق العاده به من
عاشقتونم استاد عزیزم برای اینکه در و گوهر میگین
– وقتی برای دیگران زندگی کنم، از خودم دور میشم و وقتی از خودم دور بشم دیگه یادم میره کی هستم و چی میخوام از زندگی، رویاهام یادم میره، رسالتم یادم میره، اهدافم یادم میره، و کم کم بی هویت میشم و میشم یک مقلد، کسی که تمام تلاشش می کنه که بقیه رو راضی نگه داره و وقتی بقیه رو راضی کنه حالش و احساسش خوب میشه و از اونجا که هیچکس توانایی راضی کردن همه و بقیه رو نداره، پس نمیتونه احساسش همیشه خوب باشه و انگار همیشه چیزی تو زندگیش کمه
– باید یاد بگیرم برای خودم زندگی کنم، من لیاقت اینکه به سبک خودم زندگی کنم رو دارم، من توانایی اینکه به طور مستقل و برای سبک و استایل خودم زندگی کنم رو دارم، من میتونم فقط خودم رو راضی کنم و وقتی جوری زندگی کنم که خودم رو راضی کنم، باعث احساس خوب و آرامش خودم بشم، اونموقع میتونم به بهترین شکل به خواسته هام از جهان، رویاهام و اونچه که واقعا من رو خوشحال می کنه رو پیدا کنم، بفهمم چی به چیه و در راستاش فارغ از اینکه بقیه چی میگن قدم بردارم، چی من رو خوشحال می کنه؟ اینکه در جهت خواسته هام قدم بردارم، خواسته های من چین؟ اینکه فارغ از اینکه بقیه چه فکری می کنن و فارغ از خانوادم و شرایطم بیام مشخص کنم چی رو میخوام تجربه کنم، و تجربه چه چیزهایی من رو خوشحال می کنه، چجوری میتونم احساس بهتری داشته باشم، چجوری میتونم شادتر باشم، چجوری میتونم آرامش داشته باشم، بعد وقتی نظر خودم فقط برام مهم باشه، جرئت می کنم در جهت خواسته هام قدم بردارم و جهان هم حمایتگر من هست، توجه کردن به نظر بقیه و یا جلب توجه دیگران حاشیست و باید حاشیه رو حذف کرد و به اصل که خودمم و حرکت کردن در مسیری که بم لذت میده هست، توجه کنم.
– هر موقع خواستم کاری انجام بدم که برای جلب توجه دیگران هست، بیام آگاهانه انجامش ندام و تا هر کجا که انجامش دادم قطعش کنم، یا اگر خواستم حرفی بزنم و یا رفتاری کنم که بقیه نظرشون جلب بشه و بم توجه کنن، دهنم رو ببندم
البته که یک ویژگی انسانی هست که بخوایم بقیه بمون توجه کنن و باید این ویژگی شخصیتی رو کنترل کرد و نزاریم ما به بیراهه و حاشیه ببره همونطور که استاد در فایل های پیش گفتن، بیایم ویژگی های انسانیمون رو کنترل کنیم.
– بیام برای خودم شخصیت قائم به ذات رو بسازم،شخصیتی که فارغ از اینکه بقیه چه نظری راجع بش دارن، نظر خودش راجع به خودش و خداش کاملا عالیه، حال خوبش وابسته به نظر دیگران نیست، حالش با خودش خوبه، با خودش در صلحه، خودش رو پذیرفته و در جهت بهتر کردن هر روزه خودش قدم برمیداره در جهت بهتر کردن خودش مهارت هاش رو افزایش میده و احساس لیاقت خودش رو پرورش می ده، هر روز در جهت اهدافش هر کاری از دستش برمیاد انجام میده، ذوق و شوق داره برای زندگی فارغ از اینکه شرایطش به چه شکله، ایمان و توکل داره و در کل احساس خوبش وابسته به هیچ چیزی جز خودش نیست.
– هر چقدر اعتماد به نفسم و عزت نفسم بیشتر باشه، کارهای فوق العاده تری رو تو زندگیم انجام میدم
تجربه های بیشتری از زندگی خواهم داشت
هی چی باورهای بهتری نسبت به خودم و خدای خودم داشته باشم کارهایی رو میتونم انجام بدم که واقعا باور نکردنی هستن و جهان رو متحول می کنم
عاشقتم خداجونم عاشقتم اسما جونم شما معرکه این
عاشقتونم دوستان فوق العاده من
در پناه الله یکتا باشید.
به نام ربّ
من وقتی رد پای 98 رو نوشتم که گفتم تو برنامه زندگی پس از زندگی یه پژوهشگر رفته بود کما در اثر بیماریش و بهش گفته بودن که سوال بپرس ؟
و سوال پرسیده بود
درمورد نماز که میگفت جایگاه نماز رو به این صورت دیده که کسی که نماز نتونه بخونه
عبادت خودش رو به صورت یک نماز یا یک چیزی نتونه نشون بده حالا ریاضتی ،نتونه اونو انجام بده
نمیتونه طی کنه ،طی طریق کنه ،نمیتونه بیشتر ببینه
و محدود برمکان خودشه
و جایگاه نماز رو اینچنین گفت بهش نشون دادن
و گفت جرات کردم این سوالو پرسیدم اینکه زمان چیه؟
و یک تصویری بهش نشون دادن که مثل یک صفحه بود ، مثل یک تیکه چوب که از یک سری نوار ها تشکیل شده بود
از یک سری خطوط
و از مجموعه اینا یه صفحه تشکیل شده بود
و مارو نشون میداد میگفت که شما دارین سیر میکنین در یکی از این خط ها و با شما یه سری کسانی هستن که دارن این خط هارو طی میکنن
و تمام شما در یک صفحه قرار دارید
و جالب اینجاست وقتی داشتن توضیح میدادن یک صفحه روی اون دوباره قرار گرفت ….
که برای موجودات دیگه بود حیوانات و …
و گفتن بهش که زمان برای شما اینچنین طی میشه
حرفاش جالب بود برام هر حرفی که میزد یاد فایلای استاد میفتادم که میگفت مدار هایی هست که ما با باور هامون و افکارمون و با تلاشمون در اونها قرار میگیریم
وقتی یکم فکر کردم گفتم پس یعنی زمان اینجوریه که میگه ،وقتی ما حرکت میکنیم و با تلاشمون مدارامون درحال تغییره اینجوری میشه که طی طریق میکنیم با حرکتمون
بعدش تجربه گر گفت که اونجا به اندازه چیزی که دیدم مقداری تونستم درک کنم ، نتونستم کامل درک کنم که واقعا چه اتفاقی افتاده
در مورد رزق و روزی هم که پرسیده بود گفته بودن بهش که
برای تمام انسان ها برای هر انسانی ساعت 4:30 صبح قبل از اذان صبح قبل از اینکه آفتابی زده بشه
دوتا ملک میومدن پی نفس اون شخص و میگفتن که رزقت رو آوردیم و نفسش به ملک میگفت که برو سه سال و هفت ماه و سه هفته و چند ساعت و چند دقیقه دیگه بیا من الان نمیخوامش
اونا گفتن چرا نمیخوای
و رزقمو نمیخوام به خاطر اینکه پاک نیستم
چون کینه در دلمه
و ثابت و مشخص و زیاد هر روز ساعت 4:30 صبح دو تا ملک با سبد رزق و روزی میاد
هر روز سعی کنید بیدار بشید
حتی درمورد اینکه خود شناسی و شخصیت رو تغییر دادن
تقریبا بیشتر حرفاش که تو کما دیده بود از فایلای استاد که شنیده بودم میگفت ولی یه جور دیگه با درک خودش و با کلمات متفاوت
ولی من هنوز به چند تا سوالم جوابشونو نگرفتم هنوز یا اینکه شاید در مدار درک و دریافتش نیستم
و وقتش که برسه درکش میکنم
امروز 6 فروردین که از صبح بارون میبارید ظهر رفتم بیرون قدم برداشتم انقدر همه جا تازه و درختا سبز تر از سبز بودن و قشنگ انقدر داشتم لذت میبردم که یه وقتایی از شگفتی نیگفتم خدای من چقدر تو بزرگی و با عظمت
وقتی به درختایی که هنوز جوانه نزده بودن فکر میکردم میگفتم هر چیزی به وقت خودش
حتی درختایی دیدم که هنوز برگای خشکشون روشون بود و اونجا یادم انداختم که هیچ چیز بدون اذن خدا حتی برگ درخت ،زمین نمیفته
و به خودم میگفتم طیبه صبر رو از درختا یاد بگیر که به نوبت داره برگاشون جوانه میزنه و وقتی وقتش برسه برگ درمیارن نه زودتر و نه دیر تر
و همه اینا به اذن خداست
خیلی دلم میخواد خداگونه باشه رفتارام و شخصیتمو تغییر بدم و هدف امسالم رو به خدا گفتم و نوشتم میدونم که خدا کمکم میکنه مثل همیشه
وقتی یادآوری میکنم پارسالمو که چقدر آروم شدم
چقدر بیشتر با خدا حرف میزنم
امید دارم
الان یهویی امید نوشتم یاد حرف تجربه گر افتادم که میگفت وقتی تو کما بوده فقط دو نفر رو نورانی دیده
و پدرش و خانمش بودن
میگفت وقتی برام دعا میکردن از ته دل باور داشتن که من خوب میشم
و نور از قلبشون به قدری زیاد بود که چهره شونو نمیدیده
ولی کسان دیگه که زبانی دعا میکردن ولی امید به خوب شدن تجربه گر نبودن قلب هاشون سیاه بود و دیده که قلباشون سیاهه
و به این اشاره کرد تو برنامه که وقتی از قلب به خدا اعتماد و باور داشته باشن دعاشون مستجاب میشه
همه حرفایی که میزد من دقیقا تک تک فایلایی که از سایت استاد عباسمنش گوش دادم رو یادآور میشدم به خودم
خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به این قسمت از روایت تجربه گر تو برنامه زندگی پس از زندگی
از خدا میخوام که هر لحظه بازم بیشتر کمکم کنه منم سعی میکنم بیشتر قدم هام رو برای تغییر بردارم
حتی میگفت محبت همه چیزه
خدا از محبت جهان رو خلق کرده
یاد امام حسین افتادم که حتی به قاتلش هم محبت داشت و دوستش داشت
امید دارم که با صبر و لذت بردن از مسیر تکاملم طی میکنم این مسیر رو
اگر دوست داشتین برنامه قسمت روز 6 فروردین زندگی پس از زندگی رو ببینین حرفای خیلی زیادی گفت که دقیقا تو این سایت هم بود
و برام جالب بود
درسته به جواب چند تا سوالم هنوز نرسیدم ولی میدونم وقتش برسه اونم درک میکنم
نمیخواستم بیام درمورد این قسمتی که دیدم بنویسم ولی یه اراده ای منو کشوند اینجا تا بنویسمش این مطالب رو
سلام استاد
باز هم مثل همیشه عالی و آموزنده بود
فکر می کنم دیده شدن یا متفاوت بودن در حدی که احساس کنی در حال رشد هستی مشکلی نداره
البته این رو تایید می کنم که ناخواسته ممکن هست به خاطر یه سری خلل ها یا نیاز ها در گذشته یا حال یا حتی آینده شخص دوست داشته باشه بیشتر از همیشه دیده بشه . که هم می تونه خوب باشه و هم بد
باز هم ممنون استاد
لا تحسبنَّ الذّین یفرحون بما اَتوا و یحبّون ان یحمدوا بما یفعلوا و فلا تحسبنَّهم بمفازهٍ من العذاب و لهم عذابٌ علیم ١٨٨ ولِلهِ ملک السمٰوات و الارض و الله علی کل شیءٍ قدیر ١٨٩ آل عمران
مپندار کسانی که به واسطه آنچه به آنها داده شده شادمانندو دوست دارن که مورد ستایش قرار گیرند برای آنچه انجام نداده اند ، از عذاب رهایی دارند ، و برای آنها عذابی دردناک است
دروداستاد عزیز:
عزت نفس یکی از عوامل مهم موفقیت هست که ازطرفی به قدرت باور و از طرف دیگر به ترس درون انسانها اثرگذار هست انسانی که عزت نفس نداره قطعا هیچ باوری رو درونش نمیتونه شکل بده یا تقویت کنه و همیشه به خاطر ترسی که درونش داره از عدم احتمالی تائید دیگران باعث تردید درونش میشه و موجب اقدام نکردن و گام بر نداشتن در مسیر خواسته هاش . من از شما بسیار آموختم و همیشه اونی که میدونم درسته و بهم الهام میشه انجام میدم اصلا برام مهم نیست بقیه چی فکر میکنند راجع بهش.
برقرار باشید
سلام استاد روزتون بخیر
استاد من ۳ ماهه حدودا فایلهای رایگان شما رو در تلگرام و سایتتون گوش میکنم
شما معرکه این استاد .من کل پولموروی ارز دیجیتال سرمایه گذاری کرده بودم و این ارز پایین اومده بود جوری که با فروشش من حتی پول خودمم رو هم نمیتونستم برگردونم ولی صبر کردم و نفروختم با گوش کردن به صحبتهاتون و نوشتن خواسته هام و تغییر باورم به صورت معجزه اسا این ارز تو یک ماه اخیر از ۷۰ به ۳۰۰۰ هزار افزایش پیدا کرده و من الان به لطف خدا و حرفهای شما یک میلیاردر شدم دوستت دارم استاد و همه جا به همه میگم این استاد همون پیام اور امیدیه که من منتظر اومدنش تو این دوران بودم خدا به شما ثروت و عمر طولانی بده که با حرفهات اینجوری زندگی منو تغییر دادی
به نام الله یکتا
خدایا شکرت که من و در مسیر رشد و آگاهی هدایت کردی خدایا شکرت که قبل اینکه بخوام فرزندی و به دنیا بیارم این آگاهی ها رو به من دادی البته هنوز راه زیادی در مسیر رشد و آگاهی دارم و تا آخر عمرم باید این مسیر و ادامه بدم اما خوشحالم که حداقل اگر روزی خواستم فرزندی داشته باشم میتونم به عنوان یک مادر الگوی بهتری باشم چون من هیچ وقت از فرزندم نخواهم خواست که برای رضایت من کارهایی رو انجام بده به خاطر رضایت من نمره خوبی بگیره یا در رشته ای تحصیل کنه که من ازش میخوام و براش صلاح میدونم به فرزندم یاد میدم که هر راهی که میره در جهت خوشحالی و رضایت خاطر خودش باشه دایم حواسش به این نباشه که از سمت دیگران و حتی من مورد تایید قرار بگیره نمیگم هیچ نظری در مورد زندگیش نمیدم اما این اختیار و بهش میدم که خودش انتخاب کنه چون الان این و هم میدونم که در هر صورت خودش زندگی خودش ومیسازه چه درست چه غلط
خود من هنوز هم با اینکه به این سن رسیدم اما گاهی وقت ها کارهایی رو انجام میدم که مورد تایید پدر مادرم یا همسرم باشه ویا اینکه اگه کاری در جهت خواسته خودم انجام میدم نمیگم به پدرمادرم برای اینکه هنوز عزت نفس کافی رو ندارم که اگه از سمتشون تایید نشدم شک و تردید به دلم نیفته کمااینکه شده وقتی موضوعی رو در رابطه با کارم به مادرم گفتم و انقد با حرفاش ترس و ناامیدی در دلم افتاده امیدوارم که بتونم حامی عاطفی خوبی در آینده برای فرزندم در جهت رسیدن به خواسته هاش باشم درعین اینکه به فرزندم گوشزد میکنم که مسئولیت اول و آخر زندگیش با خودشه
توکلت علی الحی الذی لایموت
باسپاس فروان از استاد عباس منش
سلااااااااامممممممممم بر استاد گلم
خیلیییییی خفن شد خیلی . اگه بگم چیشد
امروز صبح که از خواب بیدار شدم بخاطر اینکه دیشب پست های اینستای دوستمو دیده بودم که کلی فتوشاپ کرده بود و شبیه خودش نبود حتی خندش
گفتم اصلا اینستا داشتن ما برای چیه؟ برای اینکه به بقیه نشون بدیم ارررره من خوشم و خوشبختم و خوشگلم و چقدر داره بهم خوش میگذره و دیدم من خودم کارم همینه فیلم میزارم از دوچرخه سواری که بگم اره من ورزشکارم یا عکسای کوهنوردیم که اره من کوهنوردم . جلب توجه و جلب تحسین که چی
و تصمیم گرفتم اینستامو پاک کنم و حالا که ساعت ده شبه اومدم سراغ روز شمارم و نوبت این فایلم بود و من تحسین و شکر و مهمتر همه ذوووق
خدایا ممنونم که بهم میگی چیکار کنم
استاد راستی عاشق کلمه ی سبک شخصی ای که میگید هستم
خیلی هپی ام
سپاسگزارم
شاد باشید و شاااد و حس خوب و شورو شوق
بنام خداوند بخشنده مهربان.
عرض سلام و ارادت خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی.
امروز نشانه و الهام زندگیم را گرفتم چون من تقریبا اعتماد به نفسم بالاست ولی خب با الهام و نشانه ایی که امروز دریافت کردم شکی که داشتم کاملا به یقین تبدیل شد. من آدمی هستم که بشدت خداباورم و از زمانی که با استاد عزیزم و آموزهای ایشان آشنا شدم و با گوش کردن و تمرین و ممارست هر روزه به نشانه هایی نه چندان بزرگ ولی دایم و پیوسته دست میابم و خیلی راضیم چونکه همین نشانه ها زمینه ساز نشانه ها و الهامات بزرگتر است و خیلی سپاسگزار خداوندم. الان به درستی احساس میکنم که در مسیر هدایت قرار گرفتم و واقعا با عوامل و رویدادهایی مواجه میشوم و در مسیر زندگیم قرار میگیرند که همفرکانس هستند و این باعث شده که مرتبا و با نیرو و تلاش بیشتری پیگیر این الهامات و تمرینها باشم و همه آنها را سر لوحه زندگی و اهداف قرار بدم. واقعا اگه آدم بدونه که چی میخواد از زندگی خب خیلی راحت تر میتونه پیش بره و برای اهداف تلاش کنه و اگر هم ندونه چیکار باید بکنه و چطور باید برسه که خداوند اونو در مسیر اهداف و هدایتش قرار میده. و این عزت نفسه که به آدم این قدرت رو میده که بتونه بدون ترس غلبه کنه به تضادها و مشکلاتش اگر خدای بزرگ را راس همه امور زندگیش قرار بده. و من با این باور و فقط با توکل به خدای بزرگ حرکت میکنم به سوی اهدافم و آرزوهایی که فقط با توکل و اعتماد به او محقق میشود.
آمین🙏🙏