مثل ابوموسی نباشیم - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-22 08:27:482024-03-08 07:09:13مثل ابوموسی نباشیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
دیشب اولین روز ورود رسمی من به سایت استاد بود در اثر یک الهام
چند سالی هست که با استاد کم و بیش آشنا هستم و فایلهاشون به دستم رسیده بود و گوش داده بودم.
حتی توی اینستا و تلگرام بعضی اوقات مطالبی به دستم میرسید که سخنرانی انگیزشی استاد عباس منش بود.
و همیشه این همه پیشرفتشون هم باعث حیرتم میشد هم باعث تحسین
چند ماهی میشه فایلهای استادو از اولین فایل که ساعها روی سایت گذاشته شروع کردم به گوش دادن
چون میخواستم متحول بشم.
از این وضعیت خسته شده بودم
میخواستم تغییر کنم
تغییرات و کم کم توی خودم میدیدم با توجه به دیدگاه دوستان که میخوندم میدیدم منم تونستم خودمو تا حدودی تغییر بدم.
مثل وقتی که دستبند طلام گم شد چند روز پیش
ولی اصلا ناراحت نشدم با خودم گفتم همون خدایی که اینو برام فرستاده و بهم داده بود بهترشو بهم میده.
یا مثل پریروز که تصادف کردم
همه گفتن آخ ماشینت داغون شد فلان شد بیسار شد
منم بلند گفتم حتما حکمتی در کار خدا بوده و بهترشو میخواد بهم بده
واای دوستان چی بگم براتون از تغییراتم
از اینکه همیشه سعی میکنم لبخند به لبم باشه و از ورودی منفی جلوگیری میکنم.
داستان عضو شدن به سایت استاد:
خدایا تو چقد خوب و مهربونی
چرا تو انقدر بنده هاتو دوست داری حتی بیشتر از یه پدر حتی بیشتر از یه مادر
کاش میتونستم ذره ای از دوست داشتنتو بهت برگردونم ولی بهت قول میدم تمام تلاشمو میکنم تو رو بهتر بشناسم و بیشتر دوست داشته باشم خدای مهربانی ها
چند وقت پیش وکالت یه زمین و دادن به من که بفروشم برای خودم ولی گیرو گور زیاد داشت.(که البته اونم بخاطر ذهن منفیم بود)
هر وقت میخواست کار پیش بره یه گیری میافتاد تو کارم
تازه فهمیدم چون هر وقت کار میخواست انجام بشه نجوتی شیطان شروع میشد که تو لایق همچین ثروتی نیستی
یا من میدونم نمیشه
من میدونم یه جا گیر میکنه
واای استاد چند روز پیش با پسرداییم که پیش یه وکیل کار میکنه صحبت میکردم گفت بیا بریم مشهد دنبال کار زمین همین طوری رهاش نکن تا کی میخوای بی خیال باشی یه کاری انجام بده
نجوای شیطان گفت نمیشه
به خودم گفتن باید نجوای شیطان و خاموش کنم
و همون روز باهاش تناس گرفتم گفتم بلیط هواپیما بگیر بریم مشهد کارارو انجام بدیم برگردیم
من رفتم تهران
راستی قبلش بگم چون پولی دستم نبود برای سند زدن و مخارج سفر مجبود شدم یه مقدار طلا با خودم بردارم که بفروشم و مخارج و تامین کنم.
رسیدم تهران به پسرداییم گفتم من نتونستم طلاهامو بفروشم گفت من میبرم میفروشم برات
چون به شدت بهش اطمینان داشتم
بعدش گفت با یه وکیل صحبت کردم گفته سندو بزن به نامه یکی دیگه ،بیا سندو بزن به نام من تا من برم دنبال کاراش این طوری هزینه هامون نصف میشه و دیگه احتیاج نیست تو هی بیای و بری.
و رفت از بنگاه یه قولنامه گرفت که خودمون پر کنیم
در ضمن وکیل بهش گفته بود نیازی نیست برید مشهد اینجا قولنامه کنید بقیه کارو از همینجا انجام بدید
رفت طلاهارو بفروشه زنگ زد گفت مریم طلاهات انقدر میشه!!تعجب کردم!!
گفتم من فکر میکردم بیشتر از این حرفها میشه(و شک کردم)
برای قولنامه هم گفت طرف گفته چقدر میخواید مبلغ زمین و بزنید من یه تحقیق کردم دیدم حداقل ۱۶ میلیارد زمین می ارزه
بهش گفتم مبلغ زمین و نزنیم ۱۶ تومن بزنیم ۵ میلیارد که هزینه ها کم بشه گفت باشه پرسیدم گفته ۵۰ میلیون باید بدید وای بخاطر من ۳۵ تومن میگیره!!!
از اونجا که خدا منو خیلی دوست داشت و راضی به ضرر من نبود و از همون اول میخواست طرفمو بهم بشناسونه و بهم بگه این آدم قابل اعتماد نیست همیه ی این اتفاقات افتاد
چرا نباید طلا رو خودم میفروختم ؟چون باید این اتفاق میافتاد من بفهمم پسردایی از همون اول فکر کلک و کلابرداریه
شب خوابم نبرد
هی با خودم زمزمه میکردم :
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
شاید بیش از صد بار زمزمه کرد
بعدش میگفتم خدا حالا چیکار کنم
یه دفعه به فکرم رسید خدا میتونه با من حرف بزنه و قرآن و باز کردم😭😭😭
ایه ای که اومد مو به تنم راست شد😭
آیه ۷۵ سوره ی بقره:
آیا [شما مردم مؤمن] امید دارید که [آن سخت دلان] به [دین] شما ایمان بیاورند؟! در حالی که گروهی از آنان کلام خدا را همواره می شنیدند، سپس بعد از آنکه [معنا و مفهومش را] درک می کردند، [به سبب دنیاطلبی و امور مادی] به دلخواه خود تغییرش می دادند، در صورتی که می دانستند [به کلام خدا و به مردم جویای حق خیانت می کنند]. (۷۵)
وااای خدا تو چقدر خوبی
چه به موقع با من حرف زدی
ممنونم که به ذهنم انداختی باهات حرف بزنم
ممنونم از استاد که ازش یاد گرفتم چطور با خدا صحبت کنم و نشونه ها رو ببینم
صبح اول وقت رفتم بالا سر پسر داییم گفتم زنگ بزنم بگو طلاهارو آب نکنه منصرف شدم
سرتونو درد نیارم که چقدر پسردایی خیانت کار ناراحت شد و ازم درخواست خسارت کرد
و اینم بگم وقتی با یه بنگاه تماس گرفتم گفتن اصلا نیاز به پرداخت خسارت نداره چون چیزی توی قولنامه نوشته نشده بود و قولنامه قرار بود پیش وکیل پر بشه
و ایشون میگفت باید خسارت بدیم به بنگاه
در صورتی که از همون اول شروع کرده بود به خیانت در امانت و خدا نشونم دادو اجازه ندا سرم کلاه بره و من بهش اعتماد کنم و زمینم و به نامش بزنم
خدایا دوستت دارم
و اینم بگم افتادم دنبال کارای زمین و خودم میخوام انجام بدم
از خدا کمک میخوام
و دعا میکنم نجواهای شیطان که باعث انرژی منفی و منفی نگری در من میشه خاموش بشه .
لبخندو هیچ وقت فراموش نمیکنم
چون بهم انرژی میده
دوستتون دارم
دارم میرم دنبال کارای زمین براتون میام تعریف میکنم
برام دعا کنید 😍
سلام استاد خوبم ،من مهدی هستم و در یکی در روستاهای کاشمر زندگی میکنم،
واقعا زندگیم با شما عوض شده
اینکه یک نکته هایی رو یاد گرفتم که هیچ کسی شاید تا آخر عمر به من نمیگفت
اینکه هر زمان که دیدم احساسم داره بد میشه بگم ایست، دیگه جلو نرو بشین به چیزهای خوب فکر کن ،سپاس گذاری کن به خاطر داشته هات ،و هر جور شده خودت رو به احساس خوب برسون
اینکه یاد گرفتم هر اتفاق بدی ،هر چقدر هم بد برام افتاد بگم حتما برام خوبه ،حتما برام خوبی داره که من العان متوجه نمیشم،و خودم رو به احساس خوب میرسونم
فقط العان همه زندگیم شده اینکه چجوری خودم رو به احساس خوب برسونم ،دارم توی این قانون بهتر و بهتر میشم
اینکه یاد گرفتم همه چیز باوره ،فقط روی باورهای ثروت ساز دارم کار میکنم ،مثل ثروت مند شدن با شکوه است،مثل هر چقدر ثروت مند تر شوم نزد خدا محبوب تر میشوم،وقتی یک آدم پولدار ،یا یک ماشین خوب رو میبینم ناخودآگاه خنده میاد تو لبم و میگم مهدی نگاه کن ثروت مند شدن چقدر با شکوه است
بعد واقعا میبینم چندین پله از پدر ،مادر ،دوست و هم روستایی و هم شهری خودم بالا ترم ،بخاطر اینکه دیگه نمیترسم ،همیشه به خودم میگم بدون اذن خدا برگی از روی درخت بر زمین نمیوفته،
من جلسه اول 12قدم رو تهیه کردم
بعد گوشیم رو چک کردم دیدم فراموش کردم برای جلسه دوم پول بریزم و محلتش تموم شده
و باید کل مبلغ رو بدم داشت احساسم بد میشد ،با خودم گفتم مهدی حتما برات خوب بوده ،نگران نباش برو اون فایل اول 12قدم و فایل های رایگان رو گوش بده ،اشکال نداره1000برابرش بر میگرده،واقعا چقدر عالیه همین آگاهی ها،چقدر عالیه همین فایل ،من یک ویزیتور هستم همیشه میترسیدم برم تو جاده، به خاطر گوش دادن به حرفهای استاد العان دارم کل کشور رو میرم تنهایی،همه میگن چجوری نمیترسی ،تو دلم میگم بدون اذن خدا برگی از روی درخت بر زمین نمیوفته،خدا محافظ من هست فقط کافیه بندگیشو بکنم ،اون محافظ منه،اونی که خالق آسمان و زمینه ،چجوری جون حضرت ابراهیم رو تو آتیش نجات داد و آتش تبدیل به گلستان کرد ،خدا همون خداست ،ممنون استاد خوبم
به نام خداوند ثروت و سلامتی آفرین
دوستان و یاران عزیز سلام
زندگی با کیفیت اول خب است همین زندگی با کیفیت رو به معناش پی ببریم واقعیتش معنی این واسه هر کدام از ما معانی مختلف و المان های مختلفی در نظر میگیریم
هر کدام از ما دوست داریم زندگی پر از برکت و شادی داشته باشیم
آیا فکر کردید چه کسانی یه زندگی سراسر از عشق الهی و… رو تجربه میکنند
یا اینکه چه کسانی اقدام به عمل میکنند
فکر کردن بهشون خیلی واسم مفید بود و از خودم پرسیدم آیا من دارم عمل میکنم یا نه آیا منم باور دارم اگه دارم پس فقط باید عمل کنم یکی از عزیزان دل میگفت که اگه میگی که میدونم ولی اقدام نمی کنی در واقع تو نمیدونی بهترین روش یاداشت کردن کارهای که در طول روز انجام میدم و بعد از مدتی ببینم که چی کار داریم میکنم این نکته ای اضافه کنم اون اینه بازه های زمانی پیدا کنید که بیشترین عملکرد رو دارید در واقع ما نمیتوانیم زمان رو مدیریت کنیم ولی میتوانیم اولیت های خودمون رو مدیریت کنیم
و تجربه کنیم چیزهای جدید راه های جدید هر موقع این کار رو می کنیم در واقع انرژی جدیدی تجربه میکنیم ما باید حرکت کنیم و گرنه مثل آبی میشم که تبدیل به مرداب میشه از امروز تصمیم بگیر حداقل از یه راه جدیدی بری به خونه و یا …..
از ایستایی در بیایم قانون اینرسی
تمایل اجسام به حفظ حالت قبلی را اینرسی گویند
قانون اول نیوتن میگوید هرگاه شی با سرعت ثابت در حال حرکت باشد مادامی که نیروی خارجی به آن وارد نشود به حرکت خود در همان مسیر ادامه خواهد داد
پس ما باید تجربه کنیم زندگی رو
استااااادددددددد
وای خدای من 🤩🤩من که محو تیپ و استایلتون شدم خدای من ماشالله استاد عالی شدین . وای من که از اول تا اخر این فایل یه لبخند ملیحی رو لبم اومد و خودمو اونجا تصور کردم ، خدای من چه صحنههه ایییییی ، پروردگااارااااااا😍😍😍😍😍 استاد خیلی تحسینتون کردم تو دلم بابت این همه تغییرتون ، عاشقتونم. خداروشکر
استاد این چند سالی که با شما همراه هستم از زمین تا زمان تغییر پیدا کردم ، کند بود ولی عمیقه . خودم رو تحسین میکنم با وجود شپا جرات و جسارت کردم و شغلمو شروع کردم . حرکت کردم و کم کم دارم پیش میرم . همیشه این حرفتون یادم هست که عجله نکنید و تکاملی پیش برید . من اصولا ادمِ موندن یه جا نیستم . خیلی کارای مختلف رو امتحان کردم تا بلاخره کار مورد علاقم رو پیدا کردم. و واقعا از اینکه شما وارد زندگیم شدین هزاران بار خداروشاکرم.
من مهاجرت هم کردم از شهر خودم به شیراز . و خیلی بابت تجربه های این سالها خوشحالم .
خوشحالم که ابوموسی وار زندگی نکردم بصورت ناخوداگاه و همیشه اگه به یه فکری هم رسیده باشم و شک داشته باشم شما همیشه منو از تصمیمات و در واقع الهامات خودم مطمئن میکنید .
خداروشکر
خداروشکر که میتونم از حوزه امنم خارج بشم و خداروشکر با حرفای شما روز به روز جسارت و جراتم بیشتر میشه .
همیشه تنها تونستم سفر کنم ، رفتم تو دل کارای مختلف ، به شهر دیگه رفتم برای یادگیری ، الهی شکرت .
به نظرم شجاعت و جسارت باهم تفاوت دارن
وقتی نمیترسی و انجامش میدی شجاعی
اما اگر میترسی و انجامش میدی تو جرات داری.
و خداروشکر که شما کمکم کردین جرات پیدا کنم با وجود ترسها و تنهایی ها ….
وای استاد خیلی از خودم خوشحالم که مثل حرفاتون دارم زندگی میکنم خیلی خوشحالم الهی فدای زبونتون بشم که منو از خودم مطمئن تر میکنین 🥺🥺🥺🥺🥺🥺 . باعث میشین به خودم بگم اسما ببینننننن داری راهو درست میری . خداروشکر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
منم ریسکهای به اندازه خودم کردم حتی اگر به ضررم هم اگه شده ولی یه درس بزرگی گرفتم از اون ماجرا .
واقعا منم از اول این بیماریه هرگز نترسیدم و کلی سفر رفتم و ماسک نزدم و خداروشکررررر تا حالام نگرفتم . اما نزدیکان خودم که خیلی رعایت میکردن چند بار گرفتن . استاد باورِ دیگه وقتی باورت درست باشه همینه دیگه 😍. قوانین بی تغییر خداوند بی نظیره . خداروشکرررر.
استاد 🥺 اینکارارو من کردم ، رانندگی جاهایی که ترسیدم انجام دادم . تنها جاهایی که بهم استرس داده رفتم . تصمیمهای تنهایی زیادی گرفتم . استاد زیرپوستی خیلی منو ساختی که دارم کم کم بهشون میرسم .
استاد جسارتم رو مدیون شمام.
خیلی ممنونم ازتون.
استاد به زودی میام و از نتایج عالیِ مالیم هم بهتون میگم . خداروشکر .
مرسییی🤍🤍🤍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام دوست شجاع و جسور خودم.
من به شما افتخار میکنم بخاطر این جسارت و مهاجرت و رفتن تو دل ناشناخته ها. هدفم از این کامنت علاوه بر تحسین شما اینه که منم شیراز زندگی میکنم و خیلی برام جذاب بود که شما به شیراز مهاجرت کردین. اگر هر کمکی از دست من برمیاد حتما بهم بگید البته نمیدونم چند وقته شیرازید ولی به هر حال برای من خیلی افتخار که به یکی از اعضای خونوادم بتونم کمکی کنم..من فاطمم ۱۹ سالمه…
عاشقتم❤️دوست شجاع
سلام استاد عزیزم چقدر خوشحالم که میبینم به تیپ دلخواه خودتون رسیدین.
ازشما سپاسگزارم که با عمل به آموزه هاتون درسهای زندگی رو یکی یکی آموزش می دید.
استاد عزیزم با دیدن این فایلتون من به خودم بالیدم که توی این زمینه تا اندازه ای موفق بودم
محل تولد من یکی از شهرهای شمال غرب هست وهمسرم اهل یکی از استان های جنوب شرق هستن،ما تونستم با همدیگه بهمدت ۱۴سال با موفقیت و خاطرات خوش زندگی کنیم البته توی همون محل زندگی همسرم،خوشحالم بگم که با وجود اختلاف فرهنگی بسیار زیادی که داریم به هیچ مشکل جدی بر نخوردیم و جالب تر اینکه مادر من و همسرم هرکدوم به یک زبان جدا گانه صحبت می کنند یکی ترکی و اون یکی فارسی .
از نظر مالی رشد خوبی داشتیم همسرم خیلی کمک کرد، که ازشون سپاسگزارم، من مهارت راننده گی یاد بگیرم دوره های آرایشگری یاد گرفتم، با وجود بچه های کوچک دانشگاه رفتم، وبعد از ۱۴ سال مهاجرت کردیم به یکی از استان های شمال کشور و الان اینجا زندگی می کنیم.
اینجا یک کاری رو شروع کردم که نیاز به ارتباط وجسارت وشجاعت داره، این کارم تا اینجا خیلی خوب پیش نرفته،با دیدن این فایل شما یاد اون انتخاب هایی که قبلا داشتم افتادم وباید دوباره همونه خودم رو قوی تر فعال کنم وبا جرات بیشتری پیش برم.
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم وهمینطور از مریم خانم عزیز ومهربان.
سلام ودرود به استاد عزیز مریم جان و هم دوره ای های عزیز
راستش رو بخواهید الان که می خوام این کامنت رو بنویسم ذهنم عجیب داره مقاومت می کنه که ابشخورش هم نیاز به تایید طلبی و مورد توجه واقع شدن هست ولی خب پا روی ذهنم می گذارم و می نویسم برای خودم تا یادم بمونه ما تجربیاتمون رو در قالب کامنت به اشتراک می گذاریم تا اولا خودمون ازخودمون شناخت بهتری پیدا کنیم دوما دوستان انگیزه بگیرند
روزی که این فایل رو دیدم همزمان بود دوره عزت نفس (البته هنوز هم هست)با خودم گفتم چه کاری هست که دلم می خواسته انجام بدهم و مدتها به تعویق انداختم به خاطر ترسهام و بهانه های ذهنم
دیدم سالهاست به همه و خودم گفتم که دوست دارم یک روز تنهای تنها به اهواز برم
وخاطراتم رو زنده کنم البته دو سه بار با خانواده به عنوان میهمان رفتیم ولی تنها نه
با دیدن فایل گفتم یا فردا یا هفته اینده می روم فرداش که چهارشنبه بود نتونستم وتصمیم گرفتم هفته اینده بروم روز شنبه که شد ذهنم گفت حالا بری که چی بشه مثلا می خواهی بری تنها اگر خونه دوستان بری که دیگه تنها نیستی اگر هتل بری که معلوم نیست چه اتفاقی می افته و کلی دلسردی
ولی با خودم گفتم سالها ارزوم بود تنها برم و خاطرات ۳۱ سال قبل رو زنده کنم(من سال ۶۹شروع کارتدریسم در اهواز بودم دور از خانواده به مدت ۳ سال همراه همسرم) وحالا بهترین فرصته تا هم تمرین عزت نفس رو انجام بدهم و هم ببینم چه اتفاقات خوبی قراره بیفته برای همین بدون اینکه با دوستانم هماهنگ کنم ابتدا رفتم راه اهن که بلیط نبود ورفتم ترمینال که ازگوشی نگاه کردم دیدم ساعت ۱۱شب جا هست باخودم گفتم خدا هیچ وقت دیر نمی کنه خدایا من را در بهترین مکان وبهترین زمان قرار بده از دومین دفتر که سوال کردم جا برای اهواز دارید گفت یک نفر همین الان حرکت وحتی فرصت نداشت بلیط رو صادر کنه من رو برد بهترین صندلی و به راننده گفت ۱۲ نفر من تکمیل شد حرکت
این از شروعش حالا بماند اقای راننده برای اولین بار خانم ودختر خانمش رو می برد ابادان ودر طول سفر خانواده کلی به من لطف داشتند و رانندگی اقای راننده بسیار عالی بود و من به راحتی به اهواز رسیدم انجا یک هتل بسیار خوب رزرو کردم که عالی بود هم امکانات هم تمیزی هم محل قرار گیری هتل در مرکز شهر بعد رفتم محله هایی که زندگی کردم مدرسه ای که اولین بار تدریس کردم دانش اموزی که سالها دلم می خواست از اینده اش با خبر بشم رو به طور اتفاقی پیدا کردم از خیلی از همکاران خبردار شدم و خلاصه یک سفر بسیار خاطره انگیز برام شد که در لحظه به لحظه اش دستان خدا رو دیدم ونکته جالبش این بود که خیلی از اوقات با خودم فکر می کردم اگر من انتقالی نمی گرفتم شاید بهتر بود ولی بااین سفر متوجه شدم چقدر تصمیم درستی درانزمان گرفتم که وقتی داشت اهوازحاشیه امن برام می شد من جسارت به خرج دادم و انتقالی گرفتم و بااین سفر چقدر درسهایی که از شما استاد یاد گرفتم یاداوری شد از شما برای درست کردن این فایل صمیمانه سپاسگزارم
سلام به استاد خوشتیپ و مریم جون و همه دوستان عزیز سایت و درود ویژه به شما فاطمه خانم عزیز و با اراده ،چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتتون و تحسینت میکنم که پا رو ترساتون گذاشتین و رفتین اهواز ، اونجا که گفتین متصدی ترمینال گفته ،یکجا خالی و همین حالا حرکت ( راستش من اگه بودم ،برمیگشتم🙈😆) احسنت به شما ولی خاطره شما منو یاد یک سفری انداخت که از قضا من هم در جوانی تنهایی رفتم اهواز ، اونموقع ها موبایل نبود ، و من از تهران با هواپیما میرفتم اهواز که به علت تاخیر زیاد پرواز و اطلاع ندادن به فرودگاه اهواز ،من قرار بود صبح برسم نزدیک ۱۱ شب رسیدم اهواز ،اولین بار ،هیج جا رو هم بلد نیستم و اونایی هم که اومده بودن دنبال من به هوای کنسل شدن پرواز ولکرده بودن و رفته بودن خونه، حالا من ی دختر جوون توی فرودگاه بدون ادرس😃 ولی دل به دریا زدم و البته به کمک یک همسفر که توی هواپیما بود رسیدم به مقصد ،ولی خواستم بگم همیشه از اون سفر به خوبی یاد میکنم و مرورش باعث میشه که خنده به لبم بیاد و البته که الان میفهمم اون آقا دستی بوده از طرف خداوند ، این فایل نشونه امروز من بود هم سپاسگزارم از خدای هادی ام ،هم از استاد بخاطر آموزه های عالی شون و همچنین از شما که باعث شدین باخوردن کامنت قشنگتون دوباره یاد اون خاطره زیبا که بهطور خلاصه برای شما گفتم بیوفتم و همچنین یادم بیاد که من چقدر اون زمانها تنهایی سفر میرفتم و باید دوباره شروع کنم و پا رو ترسهام بزارم و از منطقه امن ذهنم خارج شم ، بازم ممنونم و سپاسگزار ، امیدوارم که شما هم هرجا که هستین روز به روز موفق تر باشین دوست عزیز
خدایا شکرت بابت تمام لحظه های قشنگی که برامون رقم میزنی
خدایا شکرت بابت سایت که میتونم اینجا با دوستان زیادی هم صحبت شم و از نظراتشون لذت ببرم🙏🏻🙏🏻
سلام سحرجان خوبین
ممنونم از لطفت شما
و
خوشحالم که خوندن کامنتم باعث یاداوری خاطره خوب برای شما شده
راستش رو بخواهی همیشه اسم اهواز که می امد و هرکجا که من یک خوزستانی می دیدم خصوصا اگر اهوازی بود (البته الان هم همینطوره)قلبم لبریز از عشق میشد وخاطرات اوایل زندگیم مرور میشد وحالا متوجه میشم چقدر انزمان اهواز حاشیه امن شده بود برام و من وهمسرم باپاگذاشتن روی ترسمون و مهاجرت چقدر شجاعت به خرج دادیم و امسال متوجه شدم پاداش اون شجاعت رو خداوند بهمون عطا کرده و حقیقتش رو بخواهی الان هم دلم می خواد این شجاعت روبه خرج بدم و دوباره ازحاشیه امنم بیام بیرون
ولی خیلی عوامل بیرونی که من بهشون قدرت دادم اجازه نمیده که با خوندن ونوشتن کامنت شما انگیزه ای شد برم در دل این ترسم
ازت سپاسگزارم دوست قشنگم
روزت پراز خبرهای شگفت انگبز
سلام به روی ماه تک تکتون
تجربه من از اون جای شروع میشه که همیشه می شنیدم (دختر هم مگه تنهایی جای میره باید یکی همرات باشه حالایک مرد یا زن باید کنارت باشه).من بعد که ازدواج کردم شش سال پیش اونجا اولین باری بود که میدیم برای تعمیرات همسرم کسی رو میفرسته خونه زنگ میزنه میگه خونه ای خانم دارن می یان برای تعمیرات؟من گفتم مگه نمیای خودتم من تنها چیکار کنم با یک مرد تنها من میترسم یا تنها زشته یا اگه سوالی داشت چی بگم،همسرم تعجب کرد و گفت خانم من آدمم میشناسم میفرستم سالهای باهاش کار کردم بعد تو از چی میترسی تو رو هم میشناسم،اما من که یاد گرفتم زشته دختر تنها بره جای یا تعمیراتی میاد کسی خونه باشه و بلا سر آدم نیارن این داستانا،اوایل گفتم پسر مردم دلش به من اندازه پدرم نسوخته که،یا میگفتم که انگار اصلا براش ارزش نیست این چیزا،(خودتون ببینید که ذهنم رو اتفاقات جامعه یا حرفای اطرافیان چقدر نادرست کرده بود)تا اینکه رفتم تو دل این ترس بعد دیدم که چقدر اشتباه فکر می کردم ترسی نداره که خیلی همه چی عالی پیش میرفت هر بار،من تو این قضیه فکر کردم قویتر شدم،خیلی چیزا یاد گرفتم که میتونی دختر باشی تنها بدون هیچ ترسی تعمیراتی بیاد خودنت بسته به فرکانس خودت که چه پرسنل تعمیراتی میاد خونت، دیدم بنده خداها اگر مسن بودن منو دخترم اگه جوان بودن آجی صدا میزنن،من الکی میترسیدم و همچی باور محدود ذهنم بود،به لطف خدای مهربون و اعتماد همسر،و قدم های خودم تونستم این شرایط رو عادی کنم،الان که مدیر ساختمونمون هستم تعمیراتی میاد موتور خونه کلی میرم موتور خیلی عادی وایمستم دیگه ترسی ندارم و کلی درس هم از طرز کار موتور خونه یاد گرفتم همین چند روز پیش آقا برگشت بهم گفت من هربار میام اینجا تعمیرات میرم با خودم میگم ماشالله چه شیر زنی با این سن کم اش مثل یک مرد از همه موتور خونه سر در میاره و چه رفتار خوبی داره،خیلی جاهای دیگه مثل رانندگی تو اتوبان که قبلا تنها میترسیدم الان برام اون ترس خنده دارشده، خدا رو شکر که هدایتم کرد و قوی ترم کرد خدارو شکر که همسری داد بهم که بهم اعتماد داره و کنارش رشد میکنم تا اینکه همون طرز فکر سابق را نداشته باشم و تغییر کنم ممنونم استاد عزیز از فایل های عالیتون🙏🏻☘️
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و دوستان الهی من
مثل ابوموسی نباشیم …چقدر این فایل زیبا بود استاد جان ممنونم ازتون بابت این سخنان زیبا و آگاهی های ناب که در اختیارمون میزارید
امیدوارم من هم بتونم مثل ابوموسی نباشم واقعا وقتی که صحبت کردید من تمام اعضای خانودام و رفتارهای اطرافیانم رو دیدم که چقدرررر ماها همون ابوموسی هستیم و چقد از بچگی خانوادم به ماگفتن که ریسک نکنید خطر نکنید کنجکاو نباشید و یه جوری وحشتناک نشون دادن که کسی که زیادی کنجکاو باشه و بقول معروف ریسک کنه سرشو به باد میده ..و من شخصا توی همچین خانواده ای بزرگ شدم .که اتفاقا اونها هم بر اساس شرایطی که توش بزرگ شدن اینجوری بار اومدن و اینو دوسداشتن و دلسوزی و خیلی هم خوب میدونن
امیدوارم خدای بزرگم کمکم کنه بتونم از این پس پامو از دایره امن زندگیم فراتر بزارم و بتونم دنیای زیبایی که در انتظارمه رو کشف کنم و لذت ببرم
بسیار لذت بردم از این فایل زیبا و سپاسگزار استاد عزیزم هستم
امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشید
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام خدا جونم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان هم فرکانسم
خدایا شکرت برای آگاهی های ناب این فایل
خدای من این فایل برای من بود استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارتم
دقیقا من امروز صبح باخدا مهربانم تمام این حرفهای شما را گفته بودم و ازش خواستم منو از منطقه امنم خارج کنه و خودش منو در بهترین زمان و مکان مناسب و شرایط عالی قرارم بده
خیلی مهاجرت را میخواهم ولی خودم هیچ ایده ای ندارم سپردم به خودش تا در وقت عالی مرا هدایت کند حتی اگه شده یه کوچه یا یه خیابون یا به منطقه یا شهر دیگه میخواد باشه فرقی نداره با تمام وجودم مهاجرت را میخواهم کجا و چطور هم نمیدونم سپردم به خودش و ایمان دارم در بهترین زمان و بهترین مکان مرا هدایت میکند من بخدای خودم ایمان دارم
حتی امروز صبح بدون اینکه قبل از بیام تو سایت تصمیم گرفتم بای پسرم که کمی سرماخورده بود گفتم براش گوشت بندازم داخل بطری شیشه بزارم بپزه تا بخوره . قبلتر ها هر وقت خواستم درست کنم نخواستم از این محدوده بیرون برم و درست کنم ولی امروز انگار خدا هدایتش رو زرمن واضح تر کرد و من این کار را انجام دادم والان در حال پخت است و خداروشکر کردم که به مرحله رسیدم و یه تجربه از این کارم دارم
خدایا شکرت که امروز با عشق و آرامش از تو خواستم مرا از منطقه امنم جلوتر ببری به هر شکلی که تو میدانی و من در آن توانمندم حرکت بده
خدایا ازتو زندگی با کیفیت عالی را میخواهم دوست دارم تجربه کنم آنچه که لازمه رشد و پیشرفت من و جهان خداوند است
خدایا شکرت که مرا در ترسها و ناشناخته هایم هدایت کردی و اسانم کردی بر آسانی ها
خدایا شکرت که بهم یاد دادی تغییر اساسی کنم هر بار به پیاده روی یا کارگاه هنری میرم از یه مسیر جدید میرم و کلی زیبایی های بیشتری میزنم و فقط شکرگذاری میکنم
خدایا شکرت
یکی دیگه از دستاوردهای عالی من هر چه بیشتر تغییر میکنم به سمت خوبیها زیباییها وشکرگذاری جهان هم تمام اطرافم را بدون اینکه من کاری انجام بدهم تغییر داده
خیلی با زبان نرمتر و کلام محبت آمیز با افراد غریبه و آشنا صحبت میکنم کاملا با احترام حرف میزنم باهمه با عشق صحبت میکنم قبلا اصلا روم نمیشد اینجوری صحبت کنم اما الان به لطف خداوند و لطیف شدن روحیه من با عشق بدون هیچ خجالتی با کلام مثبت صحبت میکنم و این زیبایی خیلی درونی شده وقتی آرامم و از روی ترس یا خودنمایی نیست از درون بسیار آرامم و نیتم خیر ونیکی است جهان هم از همان جنس را بیشتر وارد زندگی ام میکند
هر چقدر من برای خودم ارزش قائل باشم جهان هم به همان اندازه برای من ارزش قائل است
خدایا شکرت که از باطن و اسرار درونم آگاهی و همه جوره خودمو بتو سپرده ام
خدا یا شکررررررت که با هر مهارت جدید که یاد میگیرم کلی ذوق میکنم همینکه میشینم به امید الله شروع میکنم کار کردن روی هنر مینا کاری و با خدا جونم تقسیم کار میکنم و خودش همه جوره برام طرح های عالی میکشه من بخودم افتخار می کنم که در معرض هدایت خدا هستم من دریافت کننده الهامات الهی هستم
خدایا شکرت که کیفیت زندگی ام بیشتر شده رفتار همسرم رفتار فرزندانم رفتار و صبر خودم یه عالمه عالی شده خداروشکر
خدایا شکرت که توکلم بتوست اعتماد دارم ایمان دارم باور دارم که همه کاره ام تویی
خودم را با تمام بارهایم روی دوش گرفته ای . من آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت برای این فضای روحانی که استاد در بهشت پرادایس به نمایش گذاشته تا چشمان زیبا بینم زیبایی های بیشتری ببینند و لذت ببرم
خدایا شکرت که من قبلا هم این فایل ابوموسی را شنیده بودم و باز هم خداروشکر که مدارم بالاتر رفته و راحتر این مطالب را درک میکنم خدایا شکرت اینم به دستاورد دیگه که از تو دارمش در مسیر زیبای و شنیدنی درست و حسابی این کلام حق هستم
خداوند خودش دیشب از خواب هم بهم تاکید کرد که توحید همه چیزه بهم گفت سوره توحید رو بخون و حرکت کن
وااای خدای من بهم چه جایگاهی دادی منم با عشق حرکت میکنم و میروم در دلشون و بقول استاد میخوام این حرفها رو ببلعم و چه زیبا ییهای در انتظارم هستند
خدایا شکرت که هر لحظه مرا بخدا پرستی هدایت کردی و من را لایق بندگی کردن دانسته ای و من آماده ام هر لحظه برای مرگ آنقدر تجربه های عالی بهم داده ای که من سیراب هستم و با عشق آماده زندگی جدید هستم
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا فقط روی تو حساب باز کرده ام
میخواهم هم خودم خوب زندگی کنم و هم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنم
خدایا کمکم کن ای بهترین یاری دهنده
از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم
خدایا طعم خوش زندگی را میخواهم بچشم
چون جهانش را بر پایه خیر ونیکی خلق کرده ای
جهان همه چی را طبیعی و همه جوره در اختیار ما قرار داده پس منم که باید دریافت کننده خوبی باشم
هم خدا را میخواهم وهم خرمارا من نمیدانم
طریقه درست زندگی کردن داشتن سلامتی و ثروت و نعمت و برکت و رزق بیحساب و خوشبختی و روابط عالی معنویت و سعادت در دنیا و آخرت است
خدایا من همه این پکیچ را با هم از تو میخواهم چون فقط تو زورت میرسه تو گردنت کلفته باید بهم بدی همه رو باهم من نمیدانم تو مرا در خلق بهترینها هدایت کن تو همواره در قلبم هستی مرا شنوای الهاماتت کن من از هر خیری از تو به من برسد من سخت نیازمند وفقیرم
خدایا شکرت روی نیازم فقط بتوست هرآنچه دارم مال توست
من با تو پادشاهی میکنم و بیتو هیچ
خدایا تنها قدرت کل کیهان تویی
تو تمام جهان را مسخر من کرده ای تو در هر ذره ای که خلق کرده ای وجود داری از روح پاکت در من دمیدی هروزم را با نور خودت منور گردان
خدایا شکرت که من در معرض هدایت تو هستم
خدایا شکرت که مرا از شجاعانت در زمین قرار دادی و تمام زندگیام را بتو سپردم کردیت تمام کارها را بتو داده ام تویی که همه جوره هوامو داری بینهایت سپاسگزارم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام استاد عزیزم این کامنتو زمانی دارم مینویسم که هیچ کامنتی از دوستان هنوز ثبت نشده و من بعد از سالها توفیق اینو دارم که جز اولین نفرات باشم که این فایل رو میبینم ازتون ، خدایا شکرت .
وااای استاد چقدر خوش تیییپ شدی ،کفشات چقدر قشنگ بود، شلوارت چقد اندازه و خوش پا بود ، تیشرتت که اصلا مشخصه جنسش واقعا خوبه از بس که رو تن شما خوب وایساده مبارکتون باشه لباسای قشنگتون خیلی بهتون میاد واقعا تحسینتون میکنم به خاطره اراده ، پشتکار و عملکردی که دارین که هر چیزی رو که میخواین تو زندگیتون خلق میکنید و واقعا نمونه یه انسان موفقید که کلی از محدودیتارو از بین برده و تو همه ابعاد زندگی عملکرد فوق العاده ای دارین واقعا بهتون تبریک میگم و امیدوارم همینجوری با سرعت بیشتر و بهتری پیش برید و خیلی بیشتر از زندگیتون لذت ببرید نوش جونتون استاده عزیزم بابا باریکلا.
عجب هیکلی ساختین ،خیییلی خوب شدین و چه قاب قشنگی برای فیلم برداری بسته بودین ، یه انسان موفق ثروتمند ، خوش تیپ ،خوش اخلاق و به قول خودتون عمل کننده به قوانین الهی جلومون وایساده و خیلی زیبا مطالب و آگاهی ها رو بهمون منتقل میکنه درود بر شما عزیزه دل.
واقعا درست میگین استاد که خیلی وقتا ما داریم تو ترسامون زندگی میکنیم و به زندگی محتاط و محافظه کارانه عادت کردیم ، شخصا ماجراجویی رو خیلی دوست دارم و خیلی دوست دارم که پامو از ترسام فراتر بزارم و به ترسام حمله کنم اما به بهانه های مختلف که وقت ندارم یا پول کافی ندارم یا فعلا سربازم و … هر دفعه به تاخیر انداختم این موضوع رو .
چند روز پیش داداشم رفت توچال و بانجی جامپینگ کرد و فیلم گرفته بود این در حالی بود که خیلی هم ترسیده بود و من زنگ زدم بهش انقدر بهش تبریک گفتم و تحسینش کردم که تو واقعا کار بزرگی کردی افرین و خودش میگفت که بارها مغزم گفت نپر حالا بزار یه وقت دیگه تو آماده نیستی و … ولی با این حال بازم پرید .
خودم تصمیم دارم زیپ لاین رو برم و از ترس از ارتفاعی که دارم برم تو دلش و چند وقت پیش اقدامم کردم اما قسمت زیپ لاینش بسته بود . یادمه یه سری با رفیقام رفته بودیم شمال تو جنگل بودیم یه جا کافه رستوران محلی وسط جنگل بود و یه طنابی از یه درخت آویزون بود و یه تیکه چوبم بهش وصل بود ،مثل حالت تاپ درستش کرده بودن ، آقا من به مسئول اونجا گفتم میشه من اینو سوار شم،حالا هیچ چیز محافظتی نداشتا هیچ کدوم از رفیقامم جرعت نکردن سوار شن ، بعد مسئولش قبول کرد و خودش اومد هولم داد باورتون نمیشه تاپش به قدری هیجان انگیز بود که هنوز یادمه چون مسیر زیادی میرفت و میومد و خیلی ارتفاع میگرفت و به من حس تارزان داده بود و چون تقریبا رو هوا بودم فقط با یه تیکه چوب و یه طناب خییلی حال میداد بااینکه میترسیدم ولی لذت میبردم .
تصمیم دارم که روی فن بیانم کار کنم و به زودی تو حوزه کاریم قراره یه سمینار برگزار کنم و منی که خیلی خجالتی بودم تصمیم گرفتم به هر نحوی شده اینکارو انجام بدم و اصلا نتیجه برام مهم نیست ،مهم اینه که چون ازینکار میترسم انجامش بدم ، از حرف زدن تو جمع میترسم که اینکارو بیشتر انجام میدم ، با غریبه ها ارتباطم خیلی بیشتر شده خداروشکر ،برای عید دوستدارم برای اولین بار برم چابهار با رفیقام که امیدوارم تجربه خوبی بشه ، من دوبار تجربه مسافرت تنهایی رو دارم به کیش و مشهد که واقعا تجربیات منحصر بفردی شده واسم ، و یکی از ایراداته اصلیم اینه که زندگی کردن رو به تاخیر میندازم تا موفق بشم تا پولدار بشم و بعد به عشقم عشق بدم بعد براش سنگ تموم بزارم یا بعد از اینکه پولدار شدم یا تو بیزینسم موفق شدم یه سری کارارو انجام بدم که از این به بعد سعی میکنم در حدی که میتونم و با همین مقیاس زندگی رو در تمام ابعادش تجربه کنم تا خدا خودش منو هدایت کنه ، عشق بیشتری به اطرافیانم بدم، بیشتر از زندگی لذت ببرم ، بیشتر حواسم به کانون توجهم و احساس خوبم باشه ، نگم خدمتم تموم شه بعد … نگم پولدار و ثروتمند شم بعد … نگم موفق بشم بعد … همین الان با همین شرایط موجود به نکات مثبت زندگیم و زیبایی های زندگیم توجه بیشتری بکنم و بیشتر تو احساس خوب قرار بدم خودمو و اینو به خودم یاداوری کنم که قانونه الهی اینه که احساس خوب = اتفاقات خوب …
انصافا چند روزه حسمیکنم حالم خیلی خوبه و هر شب قبل خواب اتفاقات خوب اونروزمو مینویسم تو دفترم و به قول شما به اتفاقات مثبت و زیبا دامن میزنم تا بیشتر رخ بدن و یجوری شدم حس میکنم هر روز انگار آخر هفته ست واسم باورتون نمیشه انگار هرروز چهار شنبه یا پنج شنبه س واسم ، الهی شکرت خدا جون ، خدایا شکرت بابت این احساس خوب ،ممنونم ازت استادجون، همین احساس میکنم کامنتمو میخونی خیلی حس خوبی بهم میده ، عشقی عشق ، دوستتدارم .
عاشقتم استاد شما فوق العاده اید بینظیرید.