آیا خداوند مانند یک مادر مهربان عمل می کند؟ - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

402 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدامین سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2699 روز

    سلام استاد عزیزم و تمام بچه های دوست داشتنی خانواده م.

    این فایل دقیقا اتفاقات و مسیر یک ساله من رو داره بهم نشون میده از خداوند هدایت میخوام کمک کنه بنویسم تا هم ردپایی برای خودم بشه و هم اینکه به دوستانم کمک کرده باشم رشد کنند دقیقا نزدیک به 15 تا 16 ماه پیش افتادم توی یک روزمرگی و هرکاری کردم که به خودم انگیزه بدم برای پیشرفت نتونستم و کاملا میفهمیدم که اگر تغییر نکنم جهان با من شوخی نداره خداوند داشت با تمام توانش به من میفهموند ولی من گوش نکردم شرک ورزیدم گفت اینجوریه پس منتظر باش. تو بازار بودم بهم گفت از بازار برو بیرون دیگه کافیه اینجا باید بری مرحله بعد ولی من نتونستم و ادامه دادم بعدش شرک ورزیدم و به خودم و خدای درونم بی ایمان شدم و پول دادم بقیه تا برام کار کنند و خودم گول زدم که آره من دارم معامله میکنم با اینها و من زرنگم خب از اول مهر پارسال تا اول اسفند من درگیر این بودم که پولم پس بگیرم حتی از نفر اول گرفتم حجم خیلی زیادی از پولم رو و وقتی توی دور باطل باشی این روند دوباره تکرار میشه همون روز دریافت پول دادمش به یکی دیگه و خب دیگه اون پول برنگشت نمیتونستم خودم گول بزنم میدونستم که خودم اشتباه کردم درعین حال تا ابتدای برج 4 منتظر بودم پولهام برگرده و خب برنگشت همون اوایل عید بازار را دیگه تعطیل کردم و ترید شروع کردم ولی فهمیدم این کار نه ارزشی خلق میکنه نه اون کاریه که من بهش علاقه داشته باشم پس پرونده ش بستم.با همون پولی که داشتم خونه بودم کار خاصی نمیکردم ولی خب تمام توانم جمع کردم که کم نیارم به خودم انگیزه میدادم خداروشکر دوره احساس لیاقت توی پروفایلم بود و اون فایل که استاد برای عید گذاشتن که بیاید امسال روی بهبود احساس لیاقتتون کار کنید من با گوشت و پوست و استخون درک کردم و فهمیدم این فوندانسیون از ریشه مشکل داره که هرچی من دیوار روی این میچینم خراب میشه و باید این درستش کنم و مهمترین هدف امسالم این موضوع تعیین کردم که باید یک شخصیت مقتر و با احساس لیاقت بالا در خودم بسازم. من از دست خودم ناراحت بودم که چرا با این که به قوانین آشنا بودم باید همچین اشتباهی مرتکب بشم نمیتونستم خودم ببخشم بیشترین دلخوری م از خودم بود نه از بقیه چون نمیتونستم که سر خودم شیره بمالم گفتم من باید شخصیتی از خودم بسازم که با برخورد به یک تضاد یا چالش کم نیاره باید قوی باشم و خداوند هدایتم کرد که بیا و روی دوره احساس لیاقت کار کن حتی دوست نداشتم توی این مدت کار کنم دوست داشتم بشینم یک جا و فقط این ضعف های شخصیتی رو بهبود بدم و همزمان تمام تلاشم کردم که این سیستمی بودن خداوند درک کنم و هرروز روی فایل چرا خداوند از ما میخواهد ثروتمند شویم کار میکردم هرروز چون میدونستم این تکرار که میتونه این درک به من بده که این سیستمی بودن یعنی چه و اصلا بیام جوری باور ثروت بسازم که من به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین وظیفه م هست پول بسازم باید پول بسازم نه اینکه تا 300 میلیون بیاد توی حسابم بی انگیزه بشم آخه با این پول کمی که حتی نمیشه باهاش پراید خرید سقف آرزوهات همین بود و حسابی روی این موضوع کار کردم و خداروشکر حس میکنم تا حدودی تغییر کرده. خداوند هم این سماجت من دید اول گفت برو سفر یه حال اساسی به خودت بده تمام شرایط برای سفر برام فراهم کرد و واقعا لذت بخش بود و بعدش دوباره من برگردوند به شیراز. با اینکه من خونه م مجبور شدم تحویل بدم من هدایت کرد خونه دوستانم تا رسیدم خونه بچه ها دیدم اعضای خونه زیاد هستند با من میشه 4 نفر و گفتم خدایا فلانی از اینجا بره تا خونه خلوت بشه. مدتی گذشت پسرخالم ماموریت خورد به لار خدا گفت پسرخاله بره(چون همیشه با پسرخالم یه بحث های ریزی داشتیم و باعث میشد من تمرکزم گرفته بشه) بهتره اون یکی پسر خوبیه و واقعا بهترین پلن برام چید اتاق شد برای خودم یک اتاق شخصی و من از صبح کتابخونه بودم تا شب و فقط روی فایل ها کار میکردم هرچی بچه ها میگفتن خب همزمان ی کاری کن گفتم باور کنید من هیچ ایده ای ندارم نمیدونم باید چکار کنم مثلا دوستم گفت راکد نباش بهش گفتم من وقتی بی هدف باشم راکد باشم دوتا اتفاق میفته و اینکه مریض میشم یا اینکه آدم ها و کارهای بیخودی میریزن رو سرم دیدم اصلا اینطور نیست و من تنها و همه چیز برام فراهم هست گفتم و فهمیدم نتیجه فقط مالی نیست و این هر روز از نشانه من توی سایت متوجه میشدم مثلا برای این موضوع هدایت شدم به فایل «موفقیت»‌، مسیر رسیدن به خواسته است‌ نه مقصدِ آن و گفتم پس اوکیه. استاد گفته بود شما روی خودتون کار کنید در سطح فرکانسی و باوری جهان بقیه اتفاقات رقم میزنه منم همین جمله به وجودم نشسته بود و ادامه دادم باور کنید هرموقع توی سایت نشانه زدم خداوند در جواب گفت باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد خودش میبردت هرجا دلش خواست به هرجا برد بدون ساحل همونجاست میگفتم باشه و روی خودم کار میکردم چقدر این دوره احساس لیاقت فوق العاده بود دیگه تونستم با قرآن انس بگیرم یک روز دیگه مستاصل شده بودم وضو گرفتم قرآن باز کردم گفتم خدایا چکااار کنم خب گفت صبارشکورا فهمیدم داره میگه تکاملت طی کن گفتم چشم و دوباره ادامه دادم قشنگ الهامات میگرفتم چی میگه. چند روز گذشت دوباره حریف نجواهای ذهن نشدم دوباره قرآن باز کردم گفت داری عجله میکنی بازهم گفتم چشم دیگه اینبار حواسم شد و ادامه دادم تا رسیدیم به مبحث احساس گناه توی احساس لیاقت و تونستم خودم ببخشم بابت اشتباهاتم و کمی با خودم با صلح رسیدم و تیر اصلی رو جلسه 11 زد و با انجام دادن آگهی بازرگانی من به صلح رسیدم با خودم. انگار تو ابرها بودم 3 روز متوالی هرجا میرفتم فقط اشک میریختم سبک شده بودم از شوق شعفی که توی وجودم بود لبریز شده بودم آره الان یادم اومد یک بار دیگه پرسیدم خدایا چه کنم گفت برو جلوتر بهش میرسی. و من فقط باهاش عشق بازی میکردم الان سبک شدم حتی بهم گفت که یادم اول مهر بود و گفت یکماه دیگه تو کتابخونه هستی و من درک کردم این هدایت رو . باز هم اتفاقات دیگه ای رخ داده و قراره رخ بده بذارید تکمیل که شد در موردش صحبت میکنم. میخوام بگم هر روز هدایتم میکرد کاملا متوجه میشم این هدایت رو و درک میکنم اصلا ی رفیق خیلی خوبی پیدا کردم.

    درس هایی که گرفتم این بودند که خداوند داشت بهم میگفت محمدامین عزیزم وقت تغییر رسیده و من گوش نکردم تا با اردنگی حالی م کرد این بار دوم که داره با اردنگی حالی م میکنه و درسی که گرفتم این بود که قبل از اینکه به اینجا برسه گوشم رو تیز کنم برای دریافت الهامات خداوند تا به پیشواز تغییرات برم نه اینکه انقدر تغییر نکنم تا مجبور به تغییر بشم و متوجه شدم توی این مدتی که من توی بازار بودم من به این خاطر هدایت شده بودم به بازار به خاطر علاقه م که توانایی برقراری ارتباط با آدم ها بود و من واقعا اون موقع ها رو زندگی میکردم و این هم از زمانی که جلسه 13 تکمیلی احساس لیاقت گوش دادم متوجه شدم ولی در طی مدتی که بازار بودم به جای اینکه این توانایی م رو رشد بدم و توی اون قوی بشم تمرکزم رو گذاشتم روی بیزینس و این هم اشتباهی بود که بهش پی بردم و بهم کمک میکنه در مسیر بعدی بیشتر حواسم باشه. میخوام بگم با این که با اردنگی حالی م کرد ولی باز هم تمام این اتفاقات خیره مطلق برای من و فقط باعث رشد من شده و من الان تو ابرها هستم و دارم باهاش عشق بازی میکنم. توی جمع بندی بگم همه این اتفاقات باعث شدند من یک شخصیت قوی تر از خودم بسازم و به خودم بابت این تغییراتی که داشتم احسنت میگم دم خودم گررم که کم نیاوردم وایسادم و ادامه دادم و خداوند هم بهم کمک کرد ولی درس مهمتر اینکه همیشه گوش هات تیز کن خودت آماده تغییرات کن تغییر تو چه در زمینه کاری ت چه در زمینه بهبود شخصیتت در راستای قانون ابدی جهان رشد و گسترش جهان هستی ست.

    خدایا سپاسگزارم. سپاسگزارم به خاطر نعمت هدایت که اگر یک لحظه ما رو به حال خودمون بذاری خودمون نابود میکنیم . فقط همین نعمت هدایت رو من چجوری شکرش به جا بیارم نمیدونم .

    خدایا هزاران مرتبه سپاسگزارم برای این که روح خودت در درون من قرار دادی سپاسگزارم برای نعمت هدایت سپاسگزارم برای وجود بینظیرترین استاد جهان

    استاد سپاسگزارم به خاطر بودنت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  2. -
    هادي گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    …وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ-251

    …و اگر خدا بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمى‌کرد، زمین تباه مى شد، ولى خدا بر جهانیان صاحب فضل است.

    اصل بقای اصلح

    دلسوزی در کار نیست .

    همه فضا دارند برای رشد و پیشرفت و یا فرو رفتن در فلاکت و بدبختی…

    این تویی که انتخاب میکنی تو کدوم دسته قرار بگیری…

    کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا20-اسرا

    و ما به هر دو فرقه (از دنیا طلبان و آخرت طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ‌کس دریغ نخواهد شد.

    در هر صورت شما داری به رشد جهان کمک می‌کنی اگه رشد کنی خودت هم از موهبتش استفاده میبری …اگه ذلیل باشی و تو سری خور بازم به رشدش کمک می‌کنی چون سبب تجربه میشی و سبب میشی دیگران ازت عبرت بگیرند…

    اگه خودت رو قوی نکنی زیر چرخِ پیشرفت جهان له میشی…

    جهان جای قوی تر هاست…

    اگه بچه تو مدرسه نمره کم میگیره این یه نشونه هست که باید تلاشش رو بیشتر کنه نه اینکه فکر کنه من خنگم و چیزی حالیم نمیشه …

    اگه این نمره پایین رو بعنوان یه آژیر و نشونه ببینه از بازخورد کاری که داره در مسیرش می‌ره بجای تو سر خودش زدن و گریه کردن میاد تلاشش رو بیشتر می‌کنه تا بتونه اون درس رو یاد بگیره…

    یادم اومد به صحبت های استاد که در مورد بازیکن فوتبالی که نیمکت نشین بود می‌گفت که وقتی در کل فصل نیمکت نشین شد بجای این که گیر بده به تیم و یا مربی و باشگاه اومد رفت خودش رو قوی تر کرد بطوری که مربی انتخابی جز اون نداشته باشه…

    تو قرآن میبینیم که میگه اگر صابر باشید خداوند با شماست.

    عاقبت از آن متقین است.

    خداوند نصرت دهنده مومنین هست …

    نه به این معنا که پس من دیگه نمیتونم کاری کنم نه، بجای اون باید اون ضعف های ایمانمون رو تقویت کنیم تا در زمره مومنین قرار بگیریم.

    اگه دستت رو گذاشتی رو چیز داغ داره میسوزه و حس لامسه است این سیگنال رو به مغزت می‌فرسته میتونی از سوخته شده و جزغاله شدن جلو گیری کنی اما اگه این حس رو نداشتی اون وقت باید با یه دست کبابی مواجه می‌شدی…

    اگه آثار و عواقب رفتارت رو در همون اوایل مسیر نبینی بعد که افتادی تو چاه خب دیگه خرد و خاک شیر شدی و البته اگه بازم نخوای به مسیر برگردی نابود میشی…

    از این به بعد وقتی یه تضادی توی زندگیمون وارد شد بیام ببینیم که این یه نشونه هست که من باید در این زمینه نقاط ضعف خودم رو پیدا کنم و در ادامه روند دچار دردسر نشم…

    میخوای جزو کدوم دسته باشی …

    کسایی که با کوچکترین نشونه ای بیدار میشن و میان خودشون رو رشد میدن یا تا لگد کوب نشی درست بشو نیستی هان…

    اگه میبینی از پس مخارجت بر نمیای نیا به دولت گیر بده و به اوضاع اقتصادی و ریس جمهور و رهبر و دشمن بیا ببین چطور شده که تو این قیمت‌ها برات گرونه …ایراد تو کجاست و الا اگه نگاه کنیم با همین اوضاع مملکت خیلیا هستن به راحتی دارن از پس مخارج خودشون در میان و اوضاع براشون اوکی هست…

    اگه تو روابط هر روز بحثتون به دعوا و جنگ میرسه ببین تو چه نگاهی داری که باعث میشه با کوچکترین رفتار و گفته ای از هم بپاشی…

    اگه با کوچکترین حرفی داری از هم می‌پاشی اگه تا بهت گیر میدن و یا مسخره ات میکنن میزنی زیر گریه برو ببین چی باوری داری نسبت به به حرف و دیدگاه دیگران در مورد خودت که باعث شده از هماهنگی با خودت خارج بشی …برو ببین چه تفکر و باوریه که باعث شده تو از در صلح بودن با خودت بیای بیرون…

    باید همه چیز رو از خودمون بدونیم و بجای گیر دادن ها و بعضی وقتا بی خیال شدن ها از کارایی که تحت کنترل خودمونه بیایم ضعف هامون رو برطرف کنیم و قوی بشیم داخلش…

    این نمره پایین گرفتن ها یه نشونه هست برای این که بیایم خودمون رو قوی تر کنیم تا رفوزه نشیم نه این که بیایم بعنوان این که این یه ناخواسته هست باید ازش اعراض کنیم بهش نگاه کنیم…

    اگه درجه بنزین خودرو بهت نشون نده بنزینت در حال اتمامه چون ممکنه ناراحت بشی بعد که ماشینت ایستاد میخوای به خودت بیای …

    اگه تضادی اومد تو زندگیت اون رو بعنوان یه بازخورد از طرف جهان ببین که داره بهت میگه خودت رو با مسیر هماهنگ کن و الا این چاله تبدیل میشه به چاه …

    من دارم همه اش برای خودم یادآوری میکنم قانون تکامل رو و اینکه باید شخصیت پایدار برا خودم بسازم و نخوام یهو به خواسته که آماده ش نیستم برسم چون اگه تکاملی رو طی نکرده باشم ممکنه با کله بخوره زمین و له بشم …

    همش دارم به خودم میگم تو باید بتونی یه شخصیت قوی و مستقل و پولساز و خوشحال و شکر گزار و کسی که می‌تونه از لحظه لحظه زندگی لذت ببره بسازی و الا اگه به تموم خواسته هات هم مثلا یهویی هم برسی نمیتونی ازشون لذت ببری چون حال خوب تو گره خورده به اون چیزا …

    من دارم تمرین میکنم حال خوب داشتن رو و توجه به داشته هام و شکر گزاری کردن بابتشون رو دارم سعی میکنم که الانی که توش هستم رو یه موهبت و فرصت ببینم برای این که پایه های شخصیتی محکمی رو برای خودم بسازم….

    دارم سعی میکنم شخصیت راضی و خشنود رو در خودم پرورش بدم…

    دارم سعی میکنم مهم بودن حرف مردم رو در خودم کمتر کنم …

    دارم سعی میکنم احساس ارزشمندی بدون قید شرط داشتن رو در خودم ایجاد بکنم یا بهتره بگم پیداش بکنم…

    من دارم سعی میکنم یه خدای جدیدی رو برای خودم توی ذهنم ایجاد کنم خدایی که احساساتی نیست و بر اساس قوانین رفتار می‌کنه…

    دارم قرآن رو مطالعه میکنم تا بهم بیشتر ثابت بشه که این قوانین که استاد میگن همون اصل هست…

    از وقتی به مطالعه قرآن رو آوردم الان میبینم که اون نگاه سیستمی داشتن خداوند برام قابل درک تر شده و واقعا یادم نمیاد که این چند وقته خواسته رو به امامان ویا یه واسطه بین خودم و خدا بگم…

    الانا خیلی کم بوده که بیام و در مورد این که خدایا ظلم داری می‌کنی بهم فکر کنم بوده اما بعدش یاد آوری قوانین بوده برام و این که من باید بیام و باورام رو درستش کنم باید من هماهنگ بشم باهاش و خواسته من اجابت شده فقط من باید در مدارس قرار بگیرم…

    استاد وقتی به یکی از خواسته هام که بخاطر باورهای ناجالب گذشته خودم بود فکر میکنم میبینم که اون اتفاقی که برام پیش اومد نه بخاطر بی انصافی و ظلم خدا نسبت به من بلکه بخاطر افکار و باور های خودم بود و اتفاقات دست به دست هم دادند و اون اتفاق ناجالب برام رقم خورد…

    من فکر میکردم باید مثل موسی زجر بشم و تو سرم بخوره تا بعد لایق بشم و اون خواسته من محقق شد نه بخاطر ظلم خداوند بلکه بخاطر این که من خودم ایجادش کردن با توجه کردن بهش…

    الان برام نگاه سیستمی بودن خداوند برام قابل درک تر شده و این که اگه باورها ساخته بشه اتفاقات و شرایط از جایی که فکرش رو نمی‌کنیم با هم دیگه چفت میشن و اون اتفاق رو رقم میزنن…

    الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل

    خداوند به همگی ما برکت بدهد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      هادي گفته:
      مدت عضویت: 1970 روز

      زمان ویرایش داشت تموم میشد سریع فقط اوکی کردمش

      ادامه:…الان این موضوع که خواسته ها اجابت شده از قبل یکم برام قابل درک تر شده و سعیم بر اینه که الانا این موضوع رو به خودم همیشه در مورد خواسته هام یاد آوری کنم و بیاد بیارم که من فقط باید باورام رو بسازم و چگونگی اتفاق افتادنش سمت خداست که اون رو به بینهایت طریق که من فکرش رو نمیکنم می‌تونه رقم بزنه برام…

      سعی دارم میکنم به خودم هر روز این یادآوری رو داشته باشم که اگه احساسم رو خوب کنم و آرامش داشته باشم دارم اجازه میدم به خداوند که اتفاقات رو برام رقم بزنه و شرایط رو ایجاد بکنه…

      استاد یه موضوع دیگه که امروز بابتش بخودم تبریک گفتم همین بی خبری من از طوفانی بود که تو آمریکا اتفاق افتاده و من زمانی ازش شنیدم که این همه درس داشت برام و توجه به نکات مثبت…

      چند روز قبل داشتم زندگی در بهشت رو نگاه میکردم همون قسمت‌هایی که خانوم شایسته داشتن ازتون تو ماشین سوال میپرسیدن و شما داشتین می‌رفتیم سمت فروشگاه برای خرید

      و داشتین از قدرت طوفانی که پیش اومده بود می‌گفتیم و به اون توجه میکردین که ببین درخت ب این بزرگی رو کنده و من متعجب بودم که منظورتون چیه گفتم شاید منظورتون این بوده که این فایل رو گذاشتین تا بگین شما هم مثل ما یه جاهایی ممکنه توجهتون به نازیبایی باشه و مهم اینه که ما در کل و در اغلب مواقع توجهتون روی زیبایی باشه…

      و حتی امروز صبح هم بهش فکر میکردم که احتمالا برای همین گذاشتین…

      تا که این فایل رو که شنیدم منظورتون رو و نوع نگاهتون به این اتفاق مشابهی که تو اون فایل بود رو درک کردم و جهان پاسخ این سوال من رو داد …

      و همه چیز می‌تونه همینطور پاسخ داده بشه و به جوابش برسیم به شرط اینکه ما خودمون رو با قوانین جهان تطبیق بدیم…

      امروز صبح برای ورزش که رفته بودم این در لحظه و اکنون بودن رو تمرین کردم و سعیم بر این بود که فقط از همون لحظه لذت ببرم و توجهم بر همون لحظه باشه که خدا رو شکر دیدم یه احساس خنثی که از احساس بد خالی خالی بود بهم دست داد و فهمیدم که چون احساس بدی ندارم احساسم خوبه و به خودم تبریک گفتم بخاطر این که تونستم در لحظه باشم…

      خدایا شکرت…

      و واقعا بعد از اون دیگه حتی فکر کردن به این که چی می‌خوام رو هم سعی کردم نیازم تو ذهنم و به خودم یاد آوری کردم که همین که احساسم خوبه کافیه و همین که تونستم افکار منفی و توجه به ناخواسته نداشته باشم یعنی در مسیر درست افکارم و توجهم قرار داره…

      خداوند به همگی ما برکت بدهد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
      • -
        وجیهه عرفانی گفته:
        مدت عضویت: 1344 روز

        سلام و درود

        ممنون و هزاران بار افرین بر شما دوست عزیز بخاطر دقت و تشخیص اصل از فرع قوانین:))

        خیلی عالی به نکات با ذکر مثال توضیح داده بودید که خیلی به من کمک کرد واقعا سپاسگزارم،

        چقدر جالب به همزمانی جالبی اشاره کردید منهم خبر طوفان رو نشنیده بودم، از زبان استاد شنیدم با کلی نکته ی مثبت و خدارو شکر کردم که فرکانسم اونقدر تغییر کرده که اخبار به ظاهر منفی به گوشم نمیرسه:))

        در پناه خداوند بزرگ شاد و سالم و آگاه باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مصطفی ابوطالبی گفته:
      مدت عضویت: 534 روز

      سلام هادی عزیز امیدوارم حال دلت عالی باشه عزیزم

      من دوبار کامنتت رو خواندم و شما داشتی از طرف خداوند با من صحبت می‌کردید

      هادی جان من تا یه هفته پیش سر کار میرفتم و اتفاقاتی افتاد که دیگه نرفتم و اومدم خونه و گله و شکایت کردم اینکه فلانی باعث شده که من نرم سر کار و اینا

      هادی جان دیشب یه کاری رو پیدا کرده ام و زنگ زدم گفتند صبح ساعت 10بیا همرسیم گفتم باشه و چند ساعت بعدش رفتم خونه بابام و رفتم توالت که کارم رو انجام بدم یهو یادم اومد که من تو شغل قبلیم به خودم همیشه میگفتم من به مدت یه ماه و خورده ای میرم سر کار و دیگه به دلایلی نمی‌رم و اتفاقاتی میوفته که من دیگه نتونم برم یا منو اخراج میکنند یا خودم بیرون میام هادی جان داشتم برا این شغلم هم این کار فکر رو میکردم که من یه ماه میرم و دیگه نمی‌رم که سریع فکرمو قطع کردم

      امروز نشسته بودم داشتم با خودم صحبت میکردم خودمو کندوکاو کردم تا اونجایی که تونستم و خدا رو شکر تونستم در حد توان به خودم ثابت کنم که آقا اگر من نرفتم سر کار و اون اتفاقات افتاد من داشتم این فرکانسها رو به جهان ارسال میکردم که نتیجه شد این و هنوزم می‌خوام خودم رو کند و کاو کنم که ببینم خودم چه فکری رو ارسال کردم که باعث شد اونجا باهام اینطور برخورد بشه و من از کارم استعفا بدم

      اینکه استاد میگه شما خودتون مقصر صد در صد زندگیتون هستید واقعا خیلی برام پیچیدست و اینکه نمی‌خوام بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم نتیجه باورها و فکرای خودمه

      های جان من اونجایی که گفتین خدا با یه نشونه شما رو میخواد بیدار کنه یا بیدار میشی یا چک و لگد میخوری من هادی جان متاسفانه تا اونقدر چک و لگد نخورم بیدار نمیشم

      حتی همین کامنت نوشتن هم اونقدر چک و لگد خوردم که دیگه تسلیم شدم و دارم کم کم کامنت می‌نویسم و خودم رو کند و کاو میکنم

      ولی من خیلی خوشحالم که تو این مسیر موندم و الان اینجام با اینکه باید چک و لگد بخورم ولی خوشحالم اینکه تو این مسیر خداوند نگهم داشته من خودم به خدا گفتم خدایا هر موقع خواستم این سایت و استاد عباس منش رو بزارم کنار یه سیلی بزن تو گوشم که نتونم این مسیر رو ادامه ندم

      هادی جان امروز داشتم با خودم فرازهایی از دعای کمیل رو می‌خوندم اونجایی که میگه ظلمت نفسی من میخوندم و گریه میکردم باورت میشه منی که اینجور با خدا حرف نمی‌زنم اونم با درک و فهمی که الان یه خورده از قوانین دارم داشتم با خدا میگفتم خدایا من به خودم ظلم کردم و خودم باعث تمام بدبختیهای خودم هستم

      هادی جان احساس سبکی گرفتم حالم خوب شد

      یه جورایی هر روز یه حسی تو درونم بیدارم می‌کنه و بهم میگه مصطفی با خودت صحبت کن اولش خیلی برام سخته صحبت کردن با خودم ولی وقتی شروع میکنم با خودم حرف میزنم اونموقع راحت تر میشه با خودم حرف زدن و بعدش احساس سبکی میکنم

      بعد از اینکه با خودم صحبت کردم تا میتونم خودمو تحسین میکنم و به خودم عشق می ورزم

      هادی جان کامنتت برام خیلی آموزنده بود چون رک و راست خدا داشت باهام حرف میزد

      امیدوارم هر جا هستی در پناه رب تنها فرمانروای جهان ثروتمند سلامت موفق و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        هادي گفته:
        مدت عضویت: 1970 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام مصطفی عزیز ممنون از کامنتی که برام ارسال کردی…

        چقدر چکی شدنات و لگد خوردنات شبیه چک و لگدای من بود تو مسیر گذشته ام…

        من همیشه ب خودم میگفتم من باید برم سراغ زندگیم و اهدافم و ساختن زندگیم و این که تو این شغلا باشم با کارگری حالم رو خوب نمیکنه و همیشه برای همین از اون موقعیتی که درش قرار میگرفتم گله و شکایت و ایراد میگرفتم از همکار و رییس و همه و همه….

        و میگفتم من اینقدر با استانداردهای بالا و با کیفیت بالا کار میکنم تا بعد که از پیششون رفتم بدونن چه شخص ارزشمندی رو از دست دادن تا بعد بفهمند که قدر من رو ندونستن…

        من همیشه یه کارایی میکردم که باهاش احساس گناه به بقیه بدم و یا بعد رفتنم از اونجا بتونم احساس قربانی شدنم رو برای دیگران جار بزنم که ارزش من رو ندونستن و من ارزشش بیشتر از اونجاست…

        من همیشه خوشحالی و توجه به نکات مثبت کردنام رو برای زمانهایی که در موقعیت مناسب و دلخواه قرار بگیرم به تعویق مینداختم و این اصولاً با قانون جهان هستی هماهنگی اداره چون تا شما تمرکزت و توجهت بر زیبایی ها نباشه هیچ آسان شدنی برای شما برای مسیر آسانی ها اتفاق نمی افته….

        تو کذب بالحسنی نتیجه اش آسان شدن برای سختی هاست…

        من همیشه تو هر کاری رفتم با خودم فکر میکردم که اینجا برای من کوچیکه من خیلی تواناترم من برای این موقعیت حیفم و دارم حروم میشم و بجای این که از اون موقعیت بهره بگیرم برای این که توجه به نکات مثبت و اعراض کردن رو بیاموزم بر عکسش میرفتم توی تمرکز بر نازیبایی و توجه به نکات منفی…

        من کلا هر کاری رفتم توش عمدتا از این که دیگران من رو تو اون موقعیت ببینند مقاومت شدید داشتم و فکر میکردم به چشم یه حقیر بهم نگاه میکنن و دارن من رو تو دلشون مسخره میکنن…

        من ارزشمندیم رو به موقعیت و شغل و این که دیگران چی درموردم فکر میکنم گره زده بودم و همیشه با خودم در یه جنگ تمام عیار بودم با تمام تجهیزات و قوا….

        و چقدر نشونه اومد برای من که خارج بشم از دور باطل …

        یادمه قبل اون تضاد بزرگ زندگیم که لگد محکمه بود یه پشت کله ای سبک اری خوردم و وقتی از اون نجات پیدا کردم تا اومدم این صدا رو واضح شنیدم که می‌گفت هادی بسه برو سراغ زندگیت و ساختنش و اینقدر خودت تلف نکن با این دور زدنای الکی….

        اما من حاضر نشدم بیام بیرون بخاطر ترسام ،بخاطر شرکم ،بخاطر طمع ،بخاطر حرف دیگران…

        و بیشتر راحت بودم بیرونم کنند تا اینکه خودم بیام بیرون…

        و بعد از 37روز بعدش بوم اون توجه هات من ،من رو با بزرگترین تضادی که محکم کوبوندم زمین مواجه شدم و اینجا بود که تازه داشتم بخودم میومدم که بسه دیگه چقدر میخوای نابود کنی خودت رو و بعد از این که خودم رو مسول تمام اتفاقات زندگیم دونستم و پذیرفتم خودم بودم که اتفاقات رو برای خودم ایجاد کردم و هیچ کسی ظلمی بهم نکرده خداوند در ها رو برام باز کرد تا من از اون تضاد خارج بشم و فرصتی داد برای این که من آگاهانه زندگیم رو بسازم با توجه به درسایی که از گذشته گرفته بودم و گفت اگه دوباره بخوای همون رویه رو پیش بگیری دیگه کارت با لگد نیستا بلکه کارت با پرتابت از ارتفاع300متری هست اونم با مخ خوردن رو زمین…

        خدا انشاالله کمک کنه بتونیم همیشه تو مسیر بمونیم و قبل از چکی شدن خودمون با یه اشاره بیام تو مسیر درست …

        اگه تعهد داشته باشیم برای تغییر و این که کنترول کنیم افکارمون رو خدا خودش مسیر ها رو باز میکنم و این موقعیت که بتونیم بهتر رو خودمون کار کنیم رو برامون ایجاد می‌کنه …

        فآتاهم تقواهم….

        شما تمایل داشته باش به این که تقوا داشته باشی خدا اون توفیق داشتن تقوا رو بهت عطا می‌کنه…

        یاد یه جمله استاد از دوره قانون آفرینش جلسه اول میفتم که می‌گفت …

        دوستان از امروز شرایط زندگی شما تغییر می‌کنه چون فرکانس های شما داره تغییر می‌کنه برای همین اون چیزایی که در گذشته تجربه می‌کردین دیگه تجربه نمی‌کنیم چون شما تغییر کردین با گذشته تون …

        این جمله استاد برام یه نور امید بود چون تا قبل از اون من همش با ترس از این که آینده من مثل گذشته تکراری پر از رنج طی میشه از حرکت کردن و جسارت داشتن خودم رو معاف کرده بودم و میخواستم بپذیرم که من بختم گره خورده اما خدا رو شکر فهمیدم که این خودم بودم گذشته خودم رو خلق کردم حالا با ظرافت خاصی میام آینده دلخواه خودم رو می‌سازم…

        خدای من اگه بدونی که چقدر وقتی توجهت رو می‌ذاری روی نکات مثبت ها چقدر اتفاقات برات معجزه وار پیش می‌ره که واقعا بعدش میفهمی تو اشتباهی نبودی و بختت گره خورده نبود بلکه فقط داشتی برای دیدن طلوع خورشید به سمت غرب حرکت میکردی…

        مصطفی عزیز جهان به این تعهدات برای تغییر پاسخ میده از خدا سپاسگزاری کن که آگاهت کرد به این که مسیرت رو درست کنی…

        برو بگرد تو گذشته ات و ارتباط افکار و باورهایی که داشتی رو با اتفاقاتی که برات رقم خورده رو ببین تا یقینت به این که خودت زندگی و شرایطتت رو با افکارت ساختی رو در خودت بیشترش کنی و بعد به نتیجه برسی که آینده من هم پس داره با افکار و باور های الآنم رقم میخوره…

        نمیگم من به یقین رسیدم ولی به میزانی که تونستم اینطور فکر کنم حالم بهتره بوده و اشتیاقم برای تجربه زندگیم بیشتر بوده ….

        و البته جهان هم واکنش های متفاوت از گذشته رو برام رقم زد…

        از مسافرت‌هایی که با آدمای فوق العاده برخورد میکردم ،تا این که فردی بیاد توی مسافرتمون ما رو ببره تو خونشون و به رایگان اسکان داشته باشیم…

        اینا همه و همه باعث میشد که من بیشتر یقین کنم که واکنش جهان به افکار جدید من باعث این رویه شده…

        البته هنوز هم شک ها و ترس هوایی هست اما به این که خودم دارم خلق میکنم شرایطم رو بیشتر دارم یقین پیدا میکنم.

        مصطفی عزیزم کامنتت باعث شد یه بار دیگه این موضوع رو بخودم یادآوری کنم که این منم که دارم شرایط آینده خودم رو می‌سازم حالا با این وجود باید دقت کنم چی رو می‌خوام تجربه کنم ….

        مصطفی عزیزم اگه شرایطش رو داری دوره احساس لیاقت رو برای خودت هدیه بده برای تغییر کردن…

        اگه شرایطش رو فعلا نداری دوره عزت نفس و قانون آفرینش که خدا رو شکر تو پروفایلت بود ….

        فایلا رو مثل یه شنونده ای که میخواد فقط بشنوه و رد بشه نشنو بلکه هر جمله ای که استاد گفت رو وقتی شنیدی خودت رو مخاطب قرار بده و برو ببین چقدر طبق اون آگاهی هستی و شخصیتت کجاهاش نیاز به بهبود داره و بیا براش وقت بذار تا توش خوب بشی…

        من خودم یه شخصیت ایرادگیر که مو رو از ماست در میاره و از بهشت هم می‌تونه عیب پیدا کنه هستم و کلا با دیدگاه متفاوت از خودم و حرف دیگران در مورد خودم خیلی حساسم و همش می‌خوام دیگران رو هدایت کنم برای این که این شخصیت خودم رو تغییر بدم رفتم سراغ قرآن و آیات ریشه هزؤ رو آوردم برای خودم تا بهتر باور کنم که حرفشون تو زندگی من تاثیر ندارد و دارم با منطق های قرآنی روی خودم کار میکنم…

        که البته این آگاهی ها سبب شده من نسبت به دیدگاه های دیگران و رفتارشون خونسرد تر بشم و این نشونه ای خوبیه…

        این تازه مال همین دو روزه که دارم روش کار میکنم حالا اگه این تغییر رو بیشتر ادامه بدم و شخصیت آگاه رو برای خودم بسازم که این آگاهی درونم شکل بگیره چقدر این تغییر سبب برکت هایی در زندگیم میشه…

        البته گاهی وقتها از دستم در می‌ره اما خیلی زود آگاه میشم چون آگاهی ها بیادم میان و درمیابم که اون عوامل بیرونی نمیتونه تاثیر بذاره روی شرایطی که من می‌خوام تجربه کنم…

        خوشبختی یه انتخابه…

        خداوند به همگی ما برکت بدهد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179﴾و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند.

    سلام صبح پاییزی شما به خیر و نیکی امیدوارم روز و لحضاتی پر از برکت و شادی داشته باشید و اجرای قانون و عمل به آن که عین عدالت است را در نظر داشته باشید.

    هزاران گل ،تقدیم به خوبان عالم خصوصا عزیزان و گل‌های رنگارنگ این سایت زیبا و دلنشین و آموزنده و مفید و کاربردی و الهامی و دوست داشتنی.

    من یک میز دارم درست زیر بادگیر آخر خونه توی آشپزخونه و نورگیر چون کلا به اکسیژن تازه نور آب خیلی اهمیت می دم عاشق باغی هستم که آبیاری شده باشه هزاران هزار اکسیژن خالص داره یا باران بیاد و تو جنگل باشی دیگه دیوانه میشم خصوصا ترکیب دریا کوه جنگل باران که خلاقیت من فوران می کند و حسابی کودک درونم فعال و بازیگوش میشه ‌و کافیه اونجا یک قلم و کاغذی داشته باشم و اونوقت کلمات جادویی خودش در ذهنم ظاهر میشه واقعا همه ما انسانها در نهادمون ، عاشق زیبایی شادی قدرت توانمندی هنر اخلاق علم و کلا احساس خوب هستیم احساس لیاقت و قانون و سنت خداوند هم مدار با ماست و اگر غیر از این باشد زیر چرخ‌های قانون له می شویم و تاریخ گواه آن است مانند هیتلرها سرهنگ قذافی ها صدام ها …

    روی میزم چراغ مطالعه و چند تا دفترها و خودکار و روان نویس جور وا جور و یک کتاب حافظ و یک قرآن هست یک دفتر مخصوص لایوها دارم مثلا گام 18 در چه تاریخی و چه عنوانی و…. که کلی بابتش شکر گزار هستم و به نوعی دفتر کارم هم هست.

    وقتی داشتم مسواک می زدم گفتم امروز یک روز بی نظیر و بسیار با برکتی هست بعد رفتم سراغ میزم و نگاهم افتاد به قرآن انگار یکی گفت باز کن ببین چه پیامی برای تو دارد و آیه فوق آمد گفتم خدایا چه نشانه ای در این آیه هست که گفت برو سراغ سایت و این در حالی بود که ساعت کمی از 7 صبح گذشته بود و دیدم یک فایل بی نظیر یک ساعته از قانون هست و چقدر برکت و هدایت و رحمت در آن بود اینجا بود که معنی آیه فوق را بهتر درک کردم

    چقدر از ما خود را قربانی جلوه دادیم و این حالت توجه را به نوعی ناخودآگاه دوست داشتیم

    اکنون قدرتمند و در عین حال تسلیم خداوند هستیم و انتخاب او را بهترین انتخاب می دانیم و قانون او را به عنوان یک اصل و وحی منزل می پذیریم

    انیشتین می گوید اگر می خواهید در بازی برنده شوید

    اول قوانین آن را بیاموزید

    در این فایل آموختم خداوند مانند مادری مهربان عمل نمی کند بلکه خداوند قانون دارد و طبق خشیت و سنت و قانونی که به گسترش ما و جهان کمک می‌کند عمل می کند.

    خدایا شکرت به خاطر اینهمه آگاهی

    خدایا شکرت به خاطر بنده خوب و هدایتگرت استاد گرانقدر عباس منش و گروه تحقیقاتی عباسمنش و همگی عزیزان سایت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  4. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3816 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    پرانرژی ترین سلام دنیا به بهترین ها، استاد عزیزم مریم جان و اعضای گرم و صمیمی خانواده ام. عاشقتونم من

    خداروشکر میکنم که فرصت دوباره دیدن و نوشتن را پیدا کردم، چقدر نگاه متفاوت شما تحسین برانگیز استاد جان، از همین ابتدا از کسایی که حال شما را پرسیدند تو هر جایی که هستند سپاس گزاری کردید، و حرفتون از یک باور عمیق برآمد و گفت «الخیر فی ما الوقع» هر اتفاقی پیش بیاد به نفع منه.

    اینکه این نگاه متفاوت میگه این طوفان ها میاد و چیزهای ضعیف، ساختمون ها، درخت ها زمین ها از بیخ نابود میشه و جاشو به چیزهای قوی تر میده.

    خوبه که آدم این نگاه را تو کوچک ترین مسائلش بیار تا بیشتر ببینه نتیجه‌ی در صلح و آرامش بودن را.

    خداروشکر برای مکالمه با این خانم آمریکایی و این حقیقت که زمان سختی، مثل اومدن طوفان آدم ها مهربانی اشونو، ویژگی های مثبت دیگرشون را اون زمان میبینی و کیف میکنی. دیشب داشتم ویژگی های کشوری که دوست دارم مهاجرت کنم به اون جا با عزیز دلم مینوشتیم و میخواندیم و یکیش همین مورد بود که کشوری باشه که آدماش در صلح باشن و سرآمد باشن توی همه چیز، چنین در صلح و شادی و مهر و محبت. خداروشکر

    خداروشکر که خداوند قدرت خلق زندگیمون را بهمون اعطا کرده.

    خداروشکر برای قوانین ثابت الهی که میشه پیش بینی کنی که در آینده قراره چه اتفاقی بیافته، مثل همین اومدن طوفان و البته به لطف رشد روز افزون علم و دانش.

    دارم میبینم کشوری که آدماش بیشتر خودشونن و توحیدی ترن فارغ از تمام عوامل بیرونی که البته این توحید یک چیز کاملا درونیه، چقدر حتی امتحانات الهی که میشن میتونیم بگیم همین اتفاقات طبیعی طبیعت، بیشتر ازش استفاده میکنند بیشتر آماده اش هستند و در کل سرعت دریافت اون پیام های این اتفاقِ بیشتر و در نتیجه عملکرد هم قوی تر پس نتیجه ها بزرگتر و بیشتر خواهد بود. بیایم آمریکا را با ایران مقایسه کنم وای وای … خدا میدونه وقتی سیل و زلزله ای بیاد تو این کشور چی میشه! چی میشود!

    ماشاا… الله اکبر از قدرت خداوند … بادی با سرعت 360 کیلومتر بر ساعت … سپاس و ستایش تنها از آنِ خداست، خداوند تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    نه تنها با این اتفاقات به قدرت خداوند پی میبری استاد، بلکه به قدرتی که خدا به تو داده و اینکه کی هستی و اینجا چکار میکنی هم بیشتر پی میبری!

    « طبیعت چنین کار میکنه یا خودتو قوی میکنی و ادامه میدی یا ضعیف می مانی و کشته و نابود خواهی شد »».

    + «« یک شخصیت قوی توی طوفان ها، شکوفاتر میشه»».

    + چقدر جالبه و متضاد همِ رفتارِ داستان مادر یک انسان با مادر یک حیوانی و در حالت بچه، ضعیف باشه! مادر انسان به اون بچه ضعیفه بیشتر میرسه بیشتر توجه میکنه و ولی وقتی یک حیوانی بچه ای داشته باشه و ضعیف باشه ناقص باشه اصلا کاری باهاش ندارند.

    + چقدر این نگاه را دیدیم، این دو دیدگاه را که اگر یک شخصی ضعیفه میگه خب یک جایی خدا بهم لطف میکنه رشد میکنیم ولی عمره میره و میبینه که اینجور نبوده و کافر میشه! دومین گروه میاد و میگه خدایا کمکی کن و لطفی کن میبینه اینجور نیست میگه خب اون دنیاا اون دنیا بهم لطف میشه، در حالی اصلا اینجور نیست خداوند!!

    + اگر دری برات باز شده سر دل سوختنش نیست! بلکه تو تکیه‌ات را از غیر خدا بریدی، چون به خدا توکل کردی.

    + چقدر این نکته زیباست اشک آوره قشنگِ … خدای من … اینکه وقتی تو ضعیف داری عمل میکنی فکر میکنی داری به خودت ظلم میکنی داری از شیطان پیروی میکنی.

    + خداوند به همـــه کمک میکنه، تو در مسیر درست باشی بیشتر هدایت میشی در همین مسیر درستِ، در مسیر اشتباه باشی بازم هدایت میشی بیشتر و بیشتر در همین مسیر اشتباه.

    + سوال؛ آیا میشه همواره بهتر و بهتر شد در مسیر بدون ورشکستگی؟ پاسخ؛ بله، میشود … وقتی که قوانین را بدونی و متعهد باشی به مسیر و انجام قانون اون وقت چاره ای جز دیدن نتیجه های نخواهی داشت!

    + داستان هشدار خداوند برای تغییر منو یاد فایل قدیمی ولی در عین حال تازه! اینکه آدما چند دسته ان یک سری ها هنوز چیزی نشده تغییر میکنند (که جز بهترین دسته هان) یک سری ها یک چیزی میشه و تغییر میکنند و یک سری ها هم نه! چک و لگد میخورن اون تهِ ته تغییر میکنند و البته به قول شما استاد، یک سری ها میمیرن! زیر این فشارها، امیدوارم که همه امون تلاشمون بودن در دسته اول باشه.

    وقتی کامنت های سایت را میخوانم، زیر همین فایل نمیدونم چی شدم چطوری شدم اما وقتی یک دلی میبینم که پر شده از خدا و خالی از شرک اونم تو رگ زندگی آدما خود به خود اشک میریزم و احساس میکنم لطیف تر شدم و هر بار که این اتفاق میافته به خودم میگم … میبینی محمد؟ میبینی خدا را که هر جایی باشه زیبایست هر جا که تو با ایمان باشی چقدر قشنگ برات میچینه، 7 مهر ماه بود که برای تولدم همراه عزیز دلم به استانبول سفر کردیم و یک ماه قبلش به دوستی توی کانادا گفتم میخوام اون زمان استانبول برم پاشو بیا و ببینمت و گفت از کجا میدونی؟! گفتم چیزی نمیدونم فقط دلمه … گفت اتفاقا اون زمان مامان بابا دارند از ایران میان استانبول و آجی ها هم دارند میان اون به استانبول با شکوه، گذشت و روز دوم سوم سفرمون بود و بعد از یک خرید حسابی تو پاساژ جواهیر قدیمی و زیبا و پر از فراوانی لیرمون تمام شد و به عزیزم گفتم بیا بریم چنچ کنیم اون وقت سرچ کردم توی مپ و دیدم که یکی دوتا صرافی هست رفتیم اولی نرخش پایین بود دومی همینطور دیدم سومی هم هست که 200 متر پایین تر همینکه داشتیم میرفتیم پایین تر، یهو یک مادری دیدم از دور که دست بچه ای گرفته و داره به زبان شیرین پارسی تکلم میکنه، جلوتر رفتیم و یک مادری بود که داشت کالسکه را به جلو میکشوند، نزدیک و نزدیک تر شدیم یهو چشم تو چشم هم، گفت … محمد فتحی؟ … و منم گفتم اومم اووم سُ سُ سمیه زمانی؟ هه و باران همون لحظه نم نم کنان لحظه هامون را با شکوه تر کرد. اتفاقی درست در زمان و مکان مناسب بدون هیچگونه تماسی از قبل … فقط فرکانس … توی شهری که 16 میلیون جمعیت داره و مساحتش بیش از 7 برابر تهران بزرگ.

    خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمون را بهمون بخشیدی …

    خدایا شکرت که تو هستی و چنین باشکوه و با عظمت هستی …

    خدایا شکرت برای خودت خودِ خودِ خودت که همواره بودی هستی و خواهی بود.

    مارو هدایت کن به راه راست به راه راستی که به ان ها نعمت روز افزون اعطا میکنی و نه گمراهان. آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 67 رای:
    • -
      سمیه زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      سلام به محمد عزیزم… وای که چقدر هنوز ازون اتفاق ذوق زده م… دوتا انسان عزیز و نازنین رو بقول تو وسط 16 ملیون آدم ببینیم اونم با نه با هماهنگی… البته با هماهنگی با خدا :))) این امتحان کردن قوانین چقدر لذت داره… خدایا شکرت…

      جالب تر می دونی چیه اینکه من از قبل از اون سفر تا الان کامنت نذاشته بودم و دیشب روی این فایل اومدم کامنت نوشتم و دقیقا به سفر ترکیه و دیدن فرکانسی شما دو عزیز اشاره کردم بعد امروز عصر دیدم شما هم اومدی رو همین فایل کامنت نوشتی و به این داستان اشاره کردی :))) فک کنم خیلی تو یه مدار سیر می کنیم :))))

      امیدوارم به زودی زود خودت و عزیز دلت که عزیز دل ما هم هست رو این سر دنیا ببینیم و از هم صحبتی باهاتون لذت ببریم.

      سپاسگزاری های آخر کامنتت رو خیلی دوست داشتم (چشمای قلبی)

      در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2197 روز

        درودددد و وقت بخیر خدمت سمیه زمانی نازنین وووااای چقدر هیجان انگیزه. چقدر ذوق کردم !

        مگه میشه !!!!!؟؟؟

        مگه داریم!!!؟؟؟

        بخدا باورم نمیشه !!!

        یعنی چطوری شما ایشونو اینقدر قشنگ شناختی!!!؟؟

        بخدا این دیدار باشکوه برام یک نشانه ی بینظیری رو داشت

        اینکه آدمها به همین آسونی می‌توانند در مدار همدیگه قرار بگیرن بدون اینکه از قبل هماهنگی شده باشه

        بخدا توی شوکم!!!

        آخه آینقدر هماهنگی الهی!!

        آقای محمد فتحی گفتند پولشون تمام شده بود و میخواستند برن چنچ کنند !!! یعنی الخیر و فی ما وقع آدم در چنین لحظاتی پیش خودش میگه ! وای الان باید دنبال صراف بگردیم و پول چنچ کنیم غافل از اینکه خداوند برای آدم چنین پلن بینظیری رو چیدمان کرده که فراتر از حد تصورش هست !!!

        سمیه جون واقعا هم شما رو و هم آقا محمد فتحی و عزیز دلشون رو تحسین میکنم !!!

        نمیدونی چقدر ذوق کردم . اصلا نمی‌دونستم اول برای شما بنویسم و یا برای آقای فتحی!!؟؟

        ولی انگار باید اول برای شما می نوشتم چون کلا میخواستم خانواده ی زمانی ها و مادر عزیزتون خانم فاطمه سلیمی گرامی رو با هم یکجا تحسین کنم و آرزوی موفقیت روزافزون رو براتون میکنم و از قول من هم به کل خانواده نازنین تون سلام گرم منو برسونید بخدا احساس میکنم از نزدیکان و اقوام خودم هستید اینقدر که دوستون دارم!!! ..

        مرسی مرسی سمیه جون و آمدید زیر پست و کامنت آقای فتحی عزیز نوشتید

        واقعا وقتی این معجزات رو در مبحث روابط میبینم بیشتر از همیشه به قانون فرکانس ایمان و یقین میارم و کلی باورهام جابجا شده و دیگه هیچ شکی ندارم که آدم در هر کجای دنیا باشه می تونه آن شخص هم فرکانس شو در یک نقطه ی مشخص ببینه !!!! پس بقول استاد عزیزمون هر کسی در هر کجایی که هست دقیقا در جای درستش هست

        مرسی مرسی سمیه جان مرسی برای دخترای خوشکلت مرسی که هستی مرسی برای حضورت . مرسی که چنین زیبایی و خوش خبری و شادمانی و لذت رو با ما به اشتراک گذاشتی !!!

        بهترینع بهترین ها رو برای تو عزیز و نازنینم و برای همه مون آرزومندم

        عزیزم مرسی برای این عکس خانوادگی زیبایت که روی پروفایلت گذاشتی !!!

        بازم بیا برامون از این چیزهای خوشمزه بنویس

        الهی همیشه و همیشه در کنار عزیزانت و خانواده ی نازنینت موفق و پایدار و سلامت و ثروتمند باشید!!!

        روز و شبت بخیر و شادی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گوارا همراه با عشق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مسعود تربتی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1690 روز

      سلام به شما دوست عزیز چقدر لذت بردم از کامنت زیباتون چقدر ایمان و توکل ادم بالاتر میره که اگه محمد ایمان داشت که اگه برای محمد شد برای منم میشه که اگر توکلت فقط و فقط به خودش باشه و حرکت کنی به مسیر خاسته هات اون درها رو برات باز میکنه ولی یادتون باشه اون ارام ارام درها رو باز میکنه خیلی مهمه این که ما ارام باشیم و اون هم ارام ارام درها رو باز میکنه .ممنونم محمد جان از کامنت زیبات و تجربه ای که هدایت خداوند داشتی رو با ما به اشتراک گذاشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2197 روز

      با درود و وقت بخیر خدمت شما آقا محمد فتحی عزیز

      وقتی به کامنت شما هدایت شدم خیلی خوشحال شدم چون مدتها بود که شما را در فایل های دانلودی ندیده بودم تون !!!

      وقتی داشتم به انتهای کامنت تون نزدیک میشدم یهویی دیدم که بخاطر اینکه پول تون در ترکیه تمام شده بود و با عزیز دل تون دنبال صرافی بودید برای چنچ کردن پولتون که الخیر و فی ما وقع براتون شده بود و خانم سمیه زمانی نازنین را ملاقات کردید ..واقعا جای خوشحالی و ذوق و شوق داره بهتون تبریک میگم و تحسین تون میکنم اینکه آنقدر در مدار و فرکانس بالایی هستید که بدون اینکه قرار و مداری باشه و یا هماهنگی از پیش باشه خداوند بهترین پلن را برای این دیدار بینظیر چیده مان کرده بود !!!

      واقعا برام بهترین نشونه ای بود که می شود میشود در مبحث روابط آنقدر در مدار خوبی باشی که بدون هیچ هماهنگی هم فرکانسی خودت را در زمان درست و مناسب و در مکان درست و مناسب و در همزمانی های جادویی هدایت شوی برای اتفاقات فوق العاده بینظیر

      آقای فتحی عزیز ممنون و سپاسگذارم که آمدید و برامون نوشتید من همیشه کامنت های شما را دنبال می کردم و با عشق می خواندم .. بازم ممنون و سپاسگذارم برای حضورتون در این سایت الهی

      ممنون و سپاس که آمدید و برامون این باور غنی را در من و در دیگر دوستان عزیز این سایت ایجاد کردید خیلی ذوق کردم مرسی مرسی

      اینجاست که بازم باید از استاد عزیزم تشکر و قدردانی کنم که همیشه تاکید دارند کامنت ها رو بخونیم چون واقعا اینجا یک دایره المعارفی است که ایمان و اعتماد و یقین ما را بیشتر از همیشه عمیق تر و وسیعتر می‌کنه

      ممنون و سپاس

      موفق و پایدار و سلامت و ثروتمند باشید

      روز و شب تون بخیر و شادی و شادمانی و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق در کنار عزیز دلتون رو آرزمندم

      ممنون و سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1806 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    ماشاالله!! استاد واقعا به طرز جادویی تغییر کردید. نمیدونم خودتون متوجه شدید که چقدر خالص تر شدید؟ چقدر جذاب تر شدید و چقدر مطالبتون عمیق تر شده؟! واقعا بعد از دوره احساس لیاقت شما بی نهایت رشد کردید و واقعا حتی با اون استاد عباسمنش فوق العاده زمین تا آسمون فرق کردید.. بهتون تبریک میگم این حد از حال خوب، این حد از ایمان و رشد معنوی رو..

    اما در مورد سوال..یادمه چند وقت پیش یه شب یهو از خواب بیدار شدم در حالی که یه سوال توی ذهنم بود که کاملا معلوم بود این سوال مربوط به اتفاقاتی بود که در خواب مشاهده کرده بودم..خوابایی که دیده بودم یادمو نبود اما سوال رو خوب یادم مونده بود.. سوال این بود: مگه این خدا همون خدای زمان دایناسورها نیست؟ مگه این خدا همون خدای علمی نیست؟ پس چرا ما بهش نگاه انسانی داریم؟

    استاد زدید توی خال.. این نگاه انسانی به خدا در جنبه های مختلفی از زندگیم خودشو نشون داده و ضربه زده:

    احساس گناه: وقتی احساس گناه داریم و احساس شرمندگی دایمی داریم که خدا رو یه انسانی میبینیم که ازمون ناراحت شده و باید با کلی گریه کردن از دلش دربیاریم

    توسل: وقتی نگاه انسانی داریم به خدا بعد این نگاه پیش میاد که فلانی پیشش آبرومند تره و بهش التماس کنم شاید پادرمیونی کنه منو ببخشه!!

    مظلوم نمایی و التماس و هزاران مورد دیگه…

    یا حتی انتظار کشیدن برای تغییر زندگی در حالی که ما هنوز تغییر نکردیم با این نگاه که بلاخره خدا مزد زجر کشیدنمونو میده.. در حالی که اون زجرها که این الگوها رو در ذهنمون ایجاد کرده به قول استاد باعث بیداری فرد شده و فرد تغییر کرده نه این که خدا در ازای او زجرها پاداش داده و بی نهایت مثال دیگه…

    حتی امر به بخشش هم برای حمایت از فقرا نیست.. بلکه برای تثبیت باورهای توحیدی در بحث مالی هست.. همانطور که در قرآن هم داریم..

    وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

    ومثل کسانی که اموالشان را برای طلب خشنودی خدا و تثبیت [باورهای توحیدی] در نفسشان انفاق می کنند، مانند بوستانی است در جایی بلند که بارانی تند به آن برسد، در نتیجه میوه اش را دو چندان بدهد، و اگر باران تندی به آن نرسد باران ملایمی می رسد [و آن برای شادابی و محصول دادنش کافی است] و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست

    یا جاهای دیگه برای تزکیه اومده یا اینکه منابع مالی بین اغنیا نمونه و به گردش در بیاد و ایجاد ثروت کنه…

    و آیاتی که اشاره داره به فقرا و مساکین و یتیمان همه گی جهت بخشش رو نشون میده که به این دسته ها کمک بشه نه این که زندگی اونها تغییر کنه بلکه گروه های هدف رو در بحث بخشش نشون میده و هیچ جای قرآن نگفته کمک کنید که این کمک باعث نجات اون افراد بشه…

    اما این که خداوند کاملا طبق قوانین عمل میکند بحث عشق الهی رو نفی نمیکنه.. خداوند به هر کس که خدایی تر و توحیدی تر بشه بیشتر عشق میورزه (و در واقع فرد این عشق رو بیشتر لمس میکنه چون ظرفش بزرگتر میشه) و خداوند کاملا طبق سیستم و سنت های الهی عمل میکنه و نعمتها و برکاتش رو بیشتر میکنه و همینطور انسانی که هر لحظه توحیدی تر میشه عشق خداوند رو بیشتر لمس میکنه.. اصلا اساس آفرینش بر این استواره که موجودات و انسانها خدا رو بشناسند و خدایی بشن و خدایی زندگی کنن و این سیر بر محور عشق الهی استواره.. والا موفقیت های مالی و هزاران آیتم دیگه نمیتونه به انسان حس استغنا بده و انسان با حرکت در مسیر خداشناسی به جایی میرسه که خدا رو در همه جا و همه کس میبینه و عاشقانه از لحظه لحظه زندگیش لذت میبره. ان شااالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 864 روز

      به نام الله یکتا

      چقدر زیبا و ظریف اشاره کردی به بخشش،پرده ای از جلوی چشمام برداشته شد و قلبم درکش کرد…

      بخششی که این همه در قرآن اومده نه برای کمک کردن به دیگران بلکه فقط برای کمک و رشد خودمونه،الله اکبر

      چقدر این نگاه زیباست و دقیقا درسته،بخاطر همینم هست که الله در تمام سوره از انفاق صحبت میکنه

      پناه میبرم به الله یکتا و از خداوندم تمام نعمت های الهی رو طلب میکنم و محتاج هر خیری هستم که از رب العالمین به من برسه،ممنونم از شما بابت این کامنت فوق العاده و هزاران بار شکرت ای الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        سورنا گفته:
        مدت عضویت: 1636 روز

        سلام دوست ارزشمندم .

        واقعا خیلی عالی نوشتی یه جمع بندی کامل بود توی همه زمینها من خودم هنوز توی بخش احساس گناه هنوز نگاه انسانی به خدا دارم و سعی میکنم همیشه روش کار کنم . در مورد مخاطب بخشش هم بااینکه استاد توی محصولات گفته بودن و ولی با کامنت شما بهتر برام جا افتاد ممنون که برامون نوشتی

        سپاس از وجود ارزشمندتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    سلام به شما اسناد عزیزم

    عجب فایل بی‌نظیری بود استاد

    ممنونم از شما

    طوفان.

    چه پدیده اررشمندی ، اما به شرط اینکه درکش کنی

    این طوفان ها رو همه ما در ابعاد مختلف و در شرایط مختلف تجربه کردیم

    اما همونطور که شما گفتید نحوه برخورد ما با طوفان‌ها متفاوته ، و البته این تفاوت باعث خوشبختی یه عده و باعث بدبختی یه عده دیگه میشه

    از وقتی یادم میاد زندگی طوفانی و پر از تلاطمی داشتیم

    یه روزهایی مثل شاهزاده ها زندگی می‌کردیم یه روزهایی مثل گداها

    یه روز ده ها ماشین تو خونه پارک بود یه روز لنگ کرایه تاکسی

    ولی دقیقا با همون نگاه عوام

    طوفان هارو درک نمیکردم

    وقتی مستقل شدم هنوز همون نگاه قبلیش داشتم

    زندگیم پر از تلاطم و طوفان‌های هر روزه بود

    اما من ظاهرا کتک خورم خیلیییی ملس بود

    هر جی بیشتر میخوردم میگفتم خدایا بزن

    بزن که دارم جامو تو بهشت سفت تر میکنم

    بزن که هر چی بیشتر درد بکشم تو تون دنیا جام بهتره

    نمیدونم چی شد و چطوری شد که دیگه نای کتک خوردن هم نداشتم

    انقدر خورده بودم ، که بقول شما استخون سالم تو بدنم نبود

    تمام جسمم و روحم کبود بود

    دیکه جا واسه کتک خوردن نداشتم

    و ظاهرا اونجا نقطه عطفی در زندگی من بود

    واقعا یادم نمیاد که چرا من با اون نوع نگاه ، به فکر افتادم که خدایا دیگه نزن ،

    خدایا دیگه طاقت ندارم

    شاید دیگه کن آورده بودم

    و دقیقا وقتی به سطوح اومدم از شرایط خداوند دست منو گرفت

    قبلا فکر میکردم چون دیگه جا نداشتم واسه کتک خوردن ، خدا دلش به رحم اومده

    اما نه

    اینجوری نبود

    طوفان ، چه واژه پربرکتی ، چه موهبتی

    این طوفانها در زمانی که داشت توی زندگیم رخ می‌داد، درد داشت ، ولی الان که پنج سال گذشتم نگاه میکنم میبینم هر چی دارم ازون طوفانها دارم ، البته نه از خود طوفان بلکه از نحوه نگاه جدیدم نسیت به طوفان

    طوفانها همیشه بوده و هست

    ولی قبلا له تر و له ترم می‌کرد

    اما از یه روزی و یه جایی هی بزرگتر و قوی ترم کرد

    آنا اعتراف میکنم من جزو اون دسته بودم یا احتمالا هنوز هم هستم که خیلی زود عاقل نشدم

    خیلی کتک خوردم تا فهمیدم

    طوفان اول ،زندگی مو نابود کرد

    ولی اون نابودی سبب خیر شد

    اصلا یادمه از شدت بیپولی و بیچارگی دنبال راه چاره میگشتم

    اصلا حرفهای شمارو قبول نداشتم

    جسارتا شما رو مثل بقیه اساتید موفقیت میدونستم ، آدمهایی که برای پول دروغ تحویل مردم میدن

    ولی دیگه انقدر کتک خورده بودم ، گفتم بزار ببینم این آقای عباسمنش چی میگه

    این نحوه نگاه به زندگی که منو به اینجایی که هستم رسونده، دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم

    بزار اصلا یه بار به دروغهاش گوش بدم

    شاید یه دروغ جدید گفت

    و همسر سابقم فایل ” فقط روی خدا حساب کن ” رو برام ریخت روی گوشی

    و اونروز ، شد نقطه عطف تمام زندگی من

    خدایا شکرت به خاطر اون روز

    پشت فرمون ، وسط خیابون ، انقدر گریه کردم که جلومو نمیدیدم

    وایستادم کنار خیابون و دوباره گوش دادم

    و ساعت ها کنار خیابون گریه کردم

    بقول شما استاد ، falling love شده بودن

    عاشق ابراهیم شدم

    هفته ها اون فایل رو گوش میدادم و فقط اشک‌میریختم

    صبح تا شب میگفتم‌ خدایا میخام ابراهیمت بشم

    خدایا میخام ابراهیمت بشم

    و این شروع تحولات زندگی من بود

    چه طوفانی به پا شد

    اومدم تو سایت شما که پولدار بشم

    اومدم تا راز و رمز جذب ثروت رو یاد بگیرم

    ولی آروم آروم خدا رو فهمیدم

    خدارو درک‌کردم

    قرآن رو خوندم

    خدایا شکرت

    چه طوفان پر برکتی

    زندگیم نابود شد

    ولی چه نابودی شیرینی

    اگر ویران نمیشد احتمالا تا الان یا خودکشی کرده بودم یا زیر بار مشکلات سکته کرده بودم و مرده بودم

    وای که اگر خدارو نمی‌شناختم چه ظلمی به خودم کرده بودم

    استاد هنوز هم خیلی جاها نگاهم نسیت به خدا ایراد داره

    هنوز خدارو درست متوجه نشدم

    آخه انقدر پیش‌فرض های غلط تو ذهن ما هست

    استاد اونجا که گفتید چرا ما بخاطر ظلمهایی که خودمون به خودنون کردیم باید طلب بهشت کنیم ؟؟؟؟

    آره واقعا چرا ؟

    من همینجوری بودم ،

    شایدم هستم

    ولی هر جا که به جای احساس قربانی بودن در برابر این طوفان ها ، یاد گرفتم که از انرژی این طوفان به نفع خودم استفاده کنم دقیقا روی قدرت این طوفان سوار شدم و رشد کردم

    طوفان که همون طوفان بود

    اما من تغییر کرده بودم

    استاد خدا میگه صالحان وارثان زمینند

    درسته ، صالحان همون نسل قوی‌تر شده از قوی‌تر ها هستند

    چه حیوانات چه گیاهان چه انسانها

    دنیا جای آدم ضعیف ها نیست

    دقیقا همین نگاه انسان گونه به خدا باعث شده اغلب فکر کنیم هر چی ضعیف تر باشیم بیشتر مورد حمایت قرار می‌گیریم

    اما من یکی این تجربه رو ندارم

    هر چی بیشتر واسه خدا دلبری گردم از سر ضعف ، خدا له ترم کرد

    خدا نکرد ، سیستم لهم کرد

    خودم کردم

    نوش جونم

    تو جلسه چهار قدم سه که گفتید هر کسی هر جایی که هست جای درستشه

    آره حقمه که تو این شرایطم

    حقمه که تو این جایگاه هستم

    تا اینو نپزیرم رشد نمیکنم

    دنیا اصلا یه مادر دلرحم نیست

    خداروشکر که بالاخره اینو فهمیدم

    انقدر که این فایل آگاهی داشت من گیج شدم

    کلی حرف داشتم که بزنم

    هر جمله اش منو تو فکر می‌برد

    بیاد قبل میفتادم

    با الان مقایسه کردم گذشتم رو

    و باز از خدا طلب هدایت کردم

    خدایا به من عقل بده

    تا نخوام با کتک خوردن درس بگیرم

    خدایا هدایتم کن براه راست

    استاد بینهایت هاز شما سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  7. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جان سلام مریم جانم🫂

    الان اومدم تو سایت تا گام بعدی پروژه رو ببینم اما دیدم به به چه فایل پر و پیمونی تایم فایل رو که نگاه کردم گفتم بله تو این فایل قرار یه ساعت آگاهی های ناب گوش بدم اما درجا گفتم چه فایده فقط گوش بدی تا اومدم متن رو خوندم

    یه حسی بم گفت اول کامنت بزارم بعد فایل رو گوش کنم بازم کامنت بزارم

    همیشه عاشق متن فایل ها و نوشته های مریم جان هستم جون باعث میشه تمرکز بیشتری روی فایل بزارم و گوش هامو تیز کنم واسه شنیدن اصل تو فایل

    واقعا دلم میخواد با این متن زانو بزنم و گریه کنم

    آخه من چقدر تمام زندگیم پر از شرک بود و هست

    هر بار که یه طرف زندگیمو نگاه میکنم میبینم که یا خدا هنوز ریشه های سرک هست پس بگو چرا نتایج هنوز اونجور که میخوام نیست

    یه عمر که تا وقتی همسرم بود به قول بچها سیس زن های فداکار و قربانی رو گرفته بودم که بله خدا خواسته من تو این دنیا ناجی این آدم باشم با اسفناک ترین وضع اعتیاد و کلی داستان زندگی عین میدون جنگ داشته باشم تا اون دنیا خدا منو ببره وسط بهشت چون زن خوبی هستم و یه مادر فداکار که به خاطر بچهام دارم زندگی میکنم مبادا بچهام بی پدر یا توشرایط طلاق زندگی کنن ونتیجه روز به روی بدتر بود چه سلامتی چه روابط چه مالی که داغون

    خواست خدا براین شد که من هدایت شدم به این سایت یه ذره اوضاع بهتر شد و روی خودم کار کردم و اون حس قریانی بودن و نقاب زن فداکار رو سعی گردم بزارم کنار و خدا رو شکر هرروز شرایط بهتر شد

    کسب و کار خودمو راه انداختم و سعی کردم بیشتر رو خودم کار کنم اما نگاه انسانی و شرک آلود به خدا همچنان بود و هر بار از یه جایی سر در مباورد

    تا اینکه خدا رو شکر درک نسبتا بهتری از قانون پیدا کردم تمرکز برنکات مثبت رو توی سفر به دور آمریکا یاد گرفتم کم کم هدایت شدم به آدم ها و شرتیط بهتر تو زندگی در بهشت هم یاد گرفتم شاخه های اضافه تمرکز رو بزنم و آدم های دورم رو هرس کنم دیدم گه طور میشه از قانون تو زندگی رومزه استفاده کرد و باز یه پله اوضاع بهتر شد اما همچنان ریشه شرک تو جاهای مختلف بود و هنوز احساس قربانی بودن تو وجودم بود اما تلاش میکردم که اونم بهبود بدم تا اینکه شرایط بیماری همسرم شروع شد و اونجا دیدم که هنوز نگاه من به خدا نگاه ترحم طلبی هست من اونجا دیدم که هر جا توحید رو به کار بردم و واقعا چشمم به خود خدا بود واقعا معجزه شو دیدم و هر جا که چشمم به دست این و اون بود تمام کار ها چنان سخت پیش رفت که از پا در اومدم و تازه فهمیدم شرک بوده

    اما اینو میخوام بگم استاد من 26 سال جنگیدم که درون خودم و چه بیرون که این همسر رو از زندگیم حذف کنم اما فقط حال بد و شرایط بد تر بود اما وقتی شروع کردم تمرکز بیشتر گذاشتم به قول استاد بدون اینکه من کاری کنم جهان ما رو جدا کرد درسته سخت بود و برام خیلی درد ناک بود چون واقعا سوگ برام سنگین بود اما تو اون شرایط باز سعی میکردم تمام فایل ها رو مدام مرور کنم و این نگاه که تو هر اتفاقی برای من خیر است و هیچ کس نبوده که همیشه زنده باشه و خاصیت دنیا مادی این هست و حرف های استاد راجب مرگ و از دست دادن پسرشون تو نست خیلی کمکم کنه تا بتونم یه کم تو اون شرایط بهتر عمل کنم و شکر گزار داشته هام باشم و سعی کنم خدا رو باور کنم و خیر تو هر اتفاق رو ببینم و فقطخدا میدونه که تو این یک سال و خورده ای چقدر تو زندگیم تغییر ایجاد شده چون دیدم که فقط خودم هستم و خدا و باید تنها روی اون حساب کنم از اون حس قربانی بودن یه کم رهاتر شدم و سعی کردم درس هامو از زندگی با همسرم بگیرم الگو های تکرار شونده رو پیدا کنم و سعی کنم اون زنجیره رو قط کنم تو رفتار با بچهام میبینم که دقیقا الگو های قدیم پیدا تکرار میشه اما هر جا سعی میکنم به قول استاد فقط سعی میکنم طبق قانون عمل کنم میبینم که خدا رو شکر اون زنجیره قط شد و هر جا که هنوز مثل قبل دارم رفتار میکنم باز نتایج مثل قبل هست ولی درکل به لطف خدا از نظر مالی و روابط و سلامتیهیچ ربطی به سالهای گذشته ندارم حتی از پارسال این موقع خیلی خیلی تغییر ایجاد شده اما هنوز اقرار میکنم باید خیلی خیلی روی جنبه توحید و نگاه توحیدی به خدا و جهان کار کنم و به لطف خدا انشالله از نتایج عالی تر براتون میگم

    من برم فایل رو گوش کنم انشالله باز بیتم کامنت بزارم

    عاشقتونم استاد جونم عاشقتم مریم جونم و به زودی آمریکای زیبا میبینمتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
  8. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    و سپاسگذار استاد عزیزم که این آگاهی های ناب رو در اختیار ما قرار میدن

    راستش اولین بار این مفهوم قانون تضاد رو تو دوره شیوه حل مسائل شنیدم: تقریبا یک سالی بود که عضو سایت بودم: شرایطم نسبت به قبل خیلی بهتر شده: اما زمانی که تضادی تو زندگیم به وجود میومد من خیلی بهم میریختم و بیشترشم به این دلیل بوده که با خودم میگفتم من که دارم رو قوانینکار میکنم: پس چرا این مسائل برام به وجود میاد: تا اینکه به لطف الله مهربان من هدایت شدم به دوره شیوه مسائل و دیگه نگاهم به مسائل و مشکلات تغییر کرده و میدیدم تموم پیشرفت هایی که کسب کردم از چالش هایی بوده که عبور کردم.

    البته شاید این نگاه درست نباشه ها: ولی خوب همین که اینجام به خاطر تضاد هایی بوده که تو زندگیم ایجاد شده و با تموم وجودم از خداوند درخواست کمک کردم ولی خوب هر چی جلوتر میرم میگم آدم باید در شرایط عالی رشد کنه و عالی تر بشه: ولی در کل خوشحالم که نگاهم نسبت به مسائل و مشکلات زندگی تغییر کرده.

    و دارم میبینم که انصافا بعد تغییر این نوع نگاه: هم روحیم لطیف تر شده، هم خیلی کمتر گله و شکایت میکنم، هم بیشتر سپاسگذارترم: اگر چالشی به وجود بیاد: اول میگم من خودم با افکارم و باورهام جذبش کردم و سپس دنبال راه حلم که ازش عبور کنم و بعد اینکه ازش عبور میکنم: به اندازه شاید بگم 10 پله رشد میکنم

    همین الان من تو بهترین شرایط کاری خودم قرار دارم: 2 تا پروژه عالی دارم، با بهترین شرایط ممکن با بهترین ورودی مالی

    سال گذشته من یک پروژه فوق العاده داشتم: که بر سر مسائل مالی با چالش هایی مواجه شدم و تصمیم گرفتم فقط پروژه ایی رو بگیرم که کل هزینه پروژه رو پیش از شروع کار دریافت کنم: خب این قضیه شاید منطقی نباشه، وقتی با یکی از دوستام مطرحش کردم: گفت باید تا آخر عمرت بیکار باشی: مگه کسی وجود داره بیاد جلو جلو کل پول پروژه رو پرداخت کنه؟ گفتم من یا کار نمیکنم یا فقط با این شرایط کار میکنم و انصافا یه سری باور های خوب هم برای خودم ساختم و نتیجش چیشد؟ من الان 2 تا پروژه دارم که اول پول پروژه و اجرت خودم رو دریافت کردم و بعد استارت کار رو زدم و دارم میبینم که چقدر کار لذت بخشه: تو منطقه ما که این سبک کاری که من دارم انجام میدم قفله که پیمانکار بیاد پول پروژه و دستمزد خودشو جلو جلو بگیره

    واقعا الان در بهترین شرایط کاری خودم قرار دارم: وقتی دارم فکر میکنم به اولین ویلایی که ساختم: یادمه حتی از جیب خودم برای ساختمون مردم هزینه میکردم: میگفتم این قدرت پیمانکار رو نشون میده که از جیب خودش 100 میلیون 200 میلیون برای ویلای مردم هزینه کنه: اما الان چه قدر شرایط تغییر کرده، و چقدر کار برام لذت بخش شده

    و حالا یه سری چالش هایی که تو روند کار داشتم با افرادی که باهاشون کار میکردم و یه سری باورهایی که تو ذهن مردم هست که عادیه پروژه ساختمونی عقب بیوفته، عادیه استاد کار تورو قال بذاره و من گفتم اصلا عادی نیست: من باید زود تر از موعد مقرر : کارمو تحویل بدم.

    و چقدر اذیت میشدم از بعد عهدی ها: گفتم اولا من با فرکانس و باورهام این افراد رو جذب کردم و اومدم از خداوند درخواست کردم که من میخوام با چه افرادی کار کنم و اینکه در مرحله بعد ایمان خودمو به خداوند ثابت کردم

    تو همین پروژه ایی که مشغول کارم: با یک استاد کاری قرارداد کاری بستم: تاریخ معین شده، مبلغ قرارداد مشخص شده و قرار شد ظرف مدت 10 روز کارشو بهم تحویل بده: چهارم قرار بود استارت بزنه و چهاردهم کارشو بهم تحویل بده: ساعت هشت صبح من از محمودآباد( محل زندگیم) رفتم به شهر چمستان( شهری که پروژه داره اجرا میشه) فاصله بین این 2 شهر یک ساعته: وقتی باهاش تماس گرفتم جواب نداد تا 9 صبح صبر کردم جواب نداد، من اگر آدم سابق بودم منتظر میموندم: با بدقولی هاش کنار میومدم ولی اون روز من 9 حرکت کردم به سمت محمودآباد 10 با یک استاد کار دیگه قرار گذاشتم و کارو دادم بهش، تازه با 20 درصد قیمت کمتر: ساعت 11 اون استاد کار قبلی بهم پیام داد: مهندس ببخشید جواب تلفن رو ندادم، انشالله فردا سر ساختمون هستم: بهش پیام دادم انشالله تو پروژه بعدی باهم همکاری خواهیم داشت، من با شخص دیگه ایی قرار داد بستم: باورش نمیشد

    و الان دارم با بهترین، متعهدترین و خوش قول ترین و درست کار ترین افراد کار میکنم و کارام به بهترین شکل ممکن داره میره جلو: 2 تا پروژه تو 2 تو شهر: داره با سرعت میره جلو: در شرایطی که من نگاهم رو نسبت به چالش های زندگیم عوض کردم: دست از گله و شکایت برداشتم: تصمیم گرفتم برم تو دلشون حلشون کنم و از اون ور هم از خداوند طلب کمک کنم و اگر چالشی برام به وجود میاد: خواسته هایی مطابق با اون چالش برام ایجاد میشه و از خداوندمیخام برام حلشون کنه و اینجوری زندگی همیشه روی خوشش رو بهم نشون میده

    در خصوص نوع نگاه به خداوند: یادمه زمان هایی که با این قوانین آشنا نبودم: چقدر جلوی خدا زجه میزدم، چقدر گریه میکردم: واقعا فکر میکردم خدا مامانمه: گریه و زاری میکردم: من دیگه خسته شدم چرا به دادم نمیرسی و میتونید حدس بزنین که شرایط بدتر هم میشد: اما الان مدت هاست که نگاهم نسبت به خداوند تغییر کرده و درک کردم که باید قوی بود، باید جسارت داشت، باید با سینه سپر از خدا بخوای، نه با گردن کج، نه با گریه و زاری و دارم میبینم خدا چقدر با منی که با قدرت و با جسارت ازش درخواست میکنم دوستم داره و چه قدر قشنگ به درخواست هام پاسخ میده.

    من دقیقا فکر میکردم: خدا مادرمه، با اشک و زاری و گاهی ام باهاش قهر میکردم و هیچ اتفاقی نمی افتاد: تا اینکه خدارو شناختم تا اینکه یادگرفتم خدا چطور عمل میکنه و اونوقت درهای رحمت و ثروت به روی من باز شده و هر چی دارم از رفتار های توحیدیم دارم، اینکه به کسی باج ندم، اینکه تحمل نکنم یه سری رفتار هارو، اینکه کسی با هر جایگاهی دیگه تو ذهنم بت نباشه، اینکه از رفتن یا نبودن کسی نترسم، اینکه جز خدا نخام کسی حامی من باشه و من هر چقدر این ویژگی هارو بیشتر پرورش دادم: بزرگتر، نیرومند تر، قدرتمند تر و ثروت مند تر شدم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 84 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1673 روز

      به نام خداوند هادی

      سلام افلاطون جان

      سلام رفیق قدیمی

      چقدر برایم تحسین برانگیز هستید.

      کامنت های شما فقط مرا به تحسین وا میدارد.

      کامنت هایت پر است از نتیجه.

      هزار بار در هر کامنتت نوشتی، من تناسب اندام بدست آوردم چیزی که آرزوم بود ولی الان نعمت تو زندگی ام هست.

      و من هر بار خواندم بدون اینکه فکر کنم تکراری است، لذت بردم و شما را تحسین کردم.

      در این کامنت هم از کسب و کارت و تکامل در کسب و کارت و از خرق عادت کار کردنت نوشتی.

      پول پروژه را پیش و نقد گرفتی با تکیه بر توحید.

      پیمانکار جدید پیدا کردی و به کسی باج ندادی و توحید را در عمل اجرا کردی.

      شاید وقتی از محمودآباد به سمت چمستان می آمدی دلهره داشتی شایدم هم نداشتی ولی مهم این بود که باج ندادی و می‌دانستی فراوان هستند اوستاکارهایی که از خداشون هست الان بهشون کار داده بشه.

      تحسین میکنم شما را بابت کارت، عشق و علاقه ات به کارت، استمرار در کارت، کاربلدی ات، ایمان و توحیدت، ماشین شاسی بلندت ، استقلال فردی ات، هزاران بار نوشتی در خانه غذا درست کردم و ظرف ها را شستم احسنت به تو به شجاعت تو به توحید تو به درستکاری و تعهدت

      تحسین میکنم رابطه عاطفی بی نظیر و زیبایت را. تحسین میکنم خانه ای که درش زندگی می‌کنی که دقیقا طبق خواسته هایت بود و خلقش کردی با منظره وسیع شالیزارهای محمودآباد و ویلاهای ارزشمند و توحیدی چندین میلیاردی این منظره

      تحسین میکنم که استاد را هم به تحسین وا داشتی و هزاران بار استاد از تو و نتایج تو برای ما منتشر کرد.

      باید هم همین باشد، اینکه وارد این مسیر بشوی و ایمان داشته باشی که باید تمرکز صد در صدی ام روی این مسیر باشد و بعد تمام کارهایت را با خط کش این مسیر بسنجی، باید هم این روند صعودی رو به بالا و شیرین برایت رقم بخورد. نوش جانت و خدا را نه یک بار بلکه هزاران مرتبه شکر برای این همه دستاورد، فقط در زندگی شما.

      نوش جانت پسر خوش تیپ و خوش سیرت

      هزاران بار تحسین من از قلب من برای تو

      موفق باشی، بدرخشی و با توحیدت خالق خرق عادتهای بی نظیرت باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام و عرض ادب و احترام خدمت یکی از بهترین و عزیز ترین دوستای من در سایت استاد عباسمنش؛ هنوز یادمه منو شما چه کامنت های فوق العاده ایی بهم ردو بدل میکردیم و‌من چه احساس فوق العاده ایی دریافت میکردم از کامنت هاتون و از اینکه دوست فوق العاده ایی چون شما پیدا کردم؛ شما از اولین کاربران این سایت بودین که برای من کامنت مینوشتین؛ برای همین همیشه یک جایگاه ویژه ایی در قلب من دارین و من همیشه دوست داشتم شمارو از نزدیک زیارت کنم( قطعا در بهترین زمان و مکان این اتفاق خواهد افتاد)

        با تموم وجودم سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین و احساس فوق العاده ایی بهم هدیه دادین و از ابتدا تا انتهای کامنت لبخند گوشه لبم بود و سپاسگذار خداوند بخاطر داشتن دوستان نازنینی چون شما

        از خداوند وهابم میخام هزار برابر این انرژی مثبتی که به من هدیه دادین به زندگی خودتون برگرده و مطمعنم بعد خوندن کامنت من یه معجزه شگفت انگیز تو‌ زندگیتون رقم خواهد خورد

        از صمیم قلبم و با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که من به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده و من اینجام کنارشما بهترین و فوق العاده ترین و مهربان ترین و زلال ترین آدم های روی کره زمین

        منم با تموم وجودم شما رو تحسین میکنم؛ بابت تعهدتون و استمرارتون در آموختن قوانین خداوند و تک تک نتایجی که کسب کردین

        با تموم وجودم از خداوند وهابم میخام شمارو به تک تک خواسته هاتون که لایق تک تکشون هستین برسین

        آرامش روز افزون خدایی نصیب قلب مهربونت بهار خانم بختیاری

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»

    (ﭘﻬﻠﻮﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﻴﻢ ﻭ ﺍﻣﻴﺪ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﻢ ، ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰﻛﻨﻨﺪ)

    «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»

    (ﭘﺲ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ)

    «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لَّا یَسْتَوُونَ»

    (پس ﺁﻳﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺍﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﺍﻧﺪ ؟ ﻣﺴﺎﻭﻱ ﻭ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ)

    «أَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَىٰ نُزُلًا بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»

    (ﺍﻣﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﮔﺎﻩ ﺩﺍﺋﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﺍﺩﻧﺪ ، ﭘﻴﺸﻜﺶ ﻣﻰﺷﻮﺩ)

    (سوره سجده آیات 16 تا 19)

    —————————————————————————

    سلام خدای من ، ای یگانه وهاب و فرمانروای قدرتمند همه هستی. ای پروردگاری که بر همه ذرات عالم احاطه علمی داری. ای خدایی که که بر هر ذره قدرت اراده و کنترل داری ، یه حس قلبی منو ترغیب می‌کنه کامنت بنویسم ولی ذهنم یاری نمیکنه. خدایا من به ذهن و جسم و قلب خودم هم احاطه ندارم ولی تویی که قدرت و احاطه داری. قدرت فقط از آن توست و فقط تو شایسته پرستش هستی و تنها و تنها از تو کمک میخوام و از ذهن و توان خودم قطع امید میکنم. اگر هدایتم کنی میتونم از تو بنویسم و در مدار صلات و سپاسگزاری باشم. خدایا منم که محتاج سپاسگزاری و بندگی هستم، منم که محتاج احساس خوب و مثبت هستم، تو میلیاردها بنده بهتر از من داری که اونها برای گسترش جهان کافی هستند. خدایا من رو در مدار نور و رحمت و نعمت و توحید قرار بده.

    —————————————————————————

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار، از شما بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر این فایلهای توحیدی و هر ثانیه از تلاش هاتون در این مسیر.

    سلام به همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی. امیدوارم عالی عالی باشید و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشید.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و این آگاهی هایی که هنوز باید تکرار و تمرین بشن تا به عمق باورهای ما نفوذ کنن.

    —————————————————————————

    از دیروز به عناوین مختلف هر جا میرم عدد 415 جلوی چشمم سبز میشه ، از پلاک یه ماشین توی ترافیک گرفته تا قبض رسید فروشگاه ، تا SMSی که میاد روی گوشی و سایر موارد ؛ حالا ماجرای 415 چیه؟ هر وقت به یه چالش میخورم یا یه سوالی دارم یا کنترل ذهن برام سخت میشه و این عدد رو جایی ببینم یعنی باید برم سراغ صفحه 415 قرآن سوره سجده رو بخونم و روش تفکر و تأمل کنم.

    از صبح که این فایل اومده 3 بار رفتم سراغ سوره سجده. و یه حسی بهم گفت از همین آیات سوره سجده استفاده کنم برای هدایت قرآنی.

    این آیات برام درس هایی رو داشت که هر چی رو ازش فهمیدم رو سعی میکنم بنویسم تا باعث یادگیری و درک بیشتر خودم باشه. از خداوند میخوام از نور خودش به درک این کودک تازه کار عطا کنه.

    مثال جدا شدن از رختخواب به توصیف یه عده بیدار شدن در نیمه های شب برای راز و نیاز با خداونده ، هر چند رختخواب نماد حاشیه آرامش و امنیته. دریافت من این بود که باید از شرایط امن و استیبل و آروم خارج بشیم و حرکت کنیم و وارد دل چالشها بشیم تا رشد کنیم. از طرفی بلافاصله بعدش عبارت «خَوْفًا وَطَمَعًا» رو بیان کرده یعنی ترس و امید ، برداشت من اینه که همون اهرم رنج و لذت در مسیر حرکت مون. در ادامه انفاق گفته شده، انفاق از نظر بعضی از ما شاید همون صندوق های آبی حاشیه پیاده رو باشه که 70 تا بلا رو دفع میکرد. ولی فکر کنم هر آنچه از ویژگی های مثبت داشته باشیم اونها رزق هستن و اگر بتونیم ویژگیهای مثبتی رو که داریم با دیگران که در مدار مون هستند به اشتراک بذاریم این می‌تونه انفاق باشه (اینها نظر شخصی منه، و ممکنه دریافت بقیه دوستان متفاوت باشه، هر کسی به طریقی می‌تونه از آیات قرآن هدایت بگیره و یکی از ویژگی هدایت شخصی بودنشه) ؛ ویژگی های مثبت رو اگه با دیگران به اشتراک بذاریم بیشتر و بیشتر میشه ، اگر احساس خوب ، اگر سپاسگزاری و تمرکز بر زیبایی ها رو با اطرافیانی که هم مدارمون هستند به اشتراک بذاریم اون احساس خوب و مثبت بیشتر و بیشتر میشه. قلبمون نورانی تر میشه و ایمان و توکلمون بیشتر میشه. پس درس من از آیه 16 این بود که از حاشیه امنیتم خارج بشم و در مسیر خواسته هام حرکت کنم، با اهرم رنج و لذت مناسب ؛ تمرکزم روی خوبیها و زیبایی ها و سپاسگزاری و ویژگیهای مثبت باشه، جهان آدمهای مناسب رو سر راهم قرار میده. و موقعیت ها و شرایط و نعماتی که هنوز هیچی در موردش نمیدونیم. در آیه 17 میگه اگر این مسیر رو همواره ادامه بدیم پاداشها و نتایجی کسب خواهد شد که حتی ذهنمون نمیتونه تجسمش کنه، فقط وقتی نتایج پدیدار شدند موجب روشنی چشمها و قلب‌های ما میشه و ما رو به درگاه خداوند سپاسگزارتر می‌کنه.

    آیه 18: حقیقتاً اونهایی که اهل ایمان باشند و طبق قوانین حرکت کنند لایق دریافت نتایج هستند ، اونهایی که قوانین رو تکذیب میکنن و در مدار منفی ها و بدبختی ها هستن و به خودشون ظلم میکنن هم نتیجه باورهای غلط خودشون رو برداشت میکنن. هیچ ظلم بیرونی در کار نیست. همه اش از درون خود ماست.

    —————————————————————————

    چندبار این فایل صحبتهای استاد رو گوش دادم. وقتی به لحاظ ذهنی در محیط آروم و استیل باشیم ذهن هیچ مقاومتی نمیکنه و البته مثل بچه درسخون های سر کلاس دانشگاه، آروم یه سری هم تکون میده یعنی «آره آره، استاد عجب نکته ای رو گفتی کاملاً درسته ، کاملاً حق با شماست و چقدر این نکته به جا بود». ولی کافیه یه ذره اوضاع به هم ریخته بشه و یه ذره استرس و اضطراب بیاد سراغم، بازم همون ترسها و اضطراب ها میاد و بازم ذهنم برمیگرده به تنظیمات کارخانه. باز دوباره کفر و شرک و ترس و غم و حرص و طمع و حسادت و عجله و سایر موارد منفی میزنه بالا…

    آیات قرآن از زوایای مختلفی ویژگیهای قوانین الهی رو بیان کرده‌، هزاران مدار مختلف که به تعبیر قرآن «وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» هر کسی و هر چیزی در مدار مشخص خودش در حرکته. جا داره روزی هزار بار به این ذهن چموش بگم که هیچ احساساتی در کار نیست ، نه حس ترحم و دلسوزی و نه حس خشم و انتقام. همه چیز مداره. یعنی خداوند مثل ما نیست که تحت تأثیر هورمون سروتونین و آکسی توسین مهربونی و احساسات مثبتش بزنه بالا و بگه «بندهٔ من، هر غلطی کردی بیا من میخوام به زور هدایتت کنم به زور بهت نعمت بدم.بیا تا من رفتارم رو در قبال تو تغییر بدم». یا اینکه یه روز از خواب بیدار بشه ببینه کورتیزول خونش رفته بالا خشم و اضطراب و انتقام بگیره بخاطر رفتار اشتباه ما.

    ماییم که در هر لحظه انتخاب میکنیم وارد مدار «الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ» بودنش بشیم و یا مدار «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ» ، ما همیشه و هر لحظه و همواره و هر ثانیه حق انتخاب داریم. یه وقتایی دوستان و اطرافیان از قرآن سوال میپرسن و میگن تو که قرآن رو میخونی، چرا خدا تو قرآن گفته فلان ؟! میگم اولاً اینکه نمیدونم، از خدا خودش بپرسین، من وکیل مدافع خدا نیستم، ولی اینو میدونم که قرآن یه منطق و فکت رو نمیاره که دستت رو ببنده و حق انتخاب رو ازت بگیره. بهت اطلاعات میده، اجازه میده خودت تحلیل کنی، و خودت انتخاب کنی، میتونی بپذیری و میتونی ردش کنی.

    یه سری از مدارها هست بی‌نهایت نعمت و ثروت و رحمت و مغفرت و برکت و هدایت توش داره، هر چی بیشتر اوج بگیری ، بیشتر و بیشتر از امکانات اون مدار بهرمند میشیم. یه سری مدارها هم هست پر از پس گردنی و چک و لگد و بدبختی و نابودی، اینها به هیچ وجه اختلالات هورمونی پروردگار نیست و همه مون حق انتخاب داریم، و خداوند هیچکس رو از حق انتخابش محروم نمیکنه.

    همین منی که اینجوری میگم بازم توی شرایطی که یه کم اوضاع سخت میشه توقع دارم چون سالها پوستم کنده شده خدا رفتارش رو در قبال من عوض کنه، خدا تغییر کنه تا حال من خوب بشه، خدا راه راست رو به طرف من کج کنه.

    با لباس کثیف رفتم جلوی آینه ، ولی به آینه شیشه پاکن میزنم و تمیزش میکنم تا تصویر تمیزی بهم نشون بده. آینه عادلانه رفتار می‌کنه. تو برو لباستو عوض کن.

    —————————————————————————

    استاد بسیار مثالهای خوبی زدن. در مورد نحوه عملکرد قوانین، مخصوصاً قانون بقای اصلح ، من بارها دیدم چه در واقعیت و چه در مستندهای علمی تلویزیونی ، که مثلاً یه پرنده ای توی لونه اش چندتا جوجه داره یه ذره که بزرگتر شدن جوجه ها تلاش می‌کنن همدیگه رو بندازن بیرون. اون جوجه ای که توی لونه باقی بمونه اجازه داره به زندگیش ادامه بده و تغذیه بشه. نکته جالب اینکه پدر و مادر هم ایستادن این صحنه رو تماشا میکنن و اصلاً دلشون به حال جوجه مغلوب نمی‌سوزه. شاید یه وقتایی زیر درختان رد بشیم یه جوجه گنجشک رو ببینیم که بیرون لونه افتاده. این همون قانون طبیعته. شاید ما احساس دلسوزی کنیم. ولی این جوجه قراره برگرده به طبیعت و مثلاً غذای یه گربه بشه.

    یادمه سالها پیش توی خونه پدری یه بز داشتیم که دوتا بزغاله بدنیا آورد. زمانیکه این بزغاله ها بدنیا اومدن کسی پیش بزه نبود، و اینها به محض تولد خورده بودن زمین و کمرشون آسیب دیده بود. و دیگه نمیتونستن از جاشون پاشن، و همیشه در حالت خوابیده بودن و هر چقدر تقلا میکردن نمیتونستن بایستن. ما باید اینها رو بلند میکردیم تا بتونن شیر بخورن، و بعد از چند دقیقه بازم خود بخود می‌افتادن زمین. ما خیلی دلمون به حال اینها می‌سوخت و نمی‌دونستیم باید چیکار کنیم. اوایل بزه میومد کنار بزغاله ها با پاش میزد به زمین یه جورایی انگار میخواست تشویقشون کنه که پاشن. ولی بزغاله ها نمی‌تونستن. از یه جایی به بعد بزه رهاشون کرد. و ما باید چند نفری یکی بز رو نگه می‌داشت، یکی به زور بزغاله‌ها رو بلند میکرد تا شیر بخورن ولی بزه مقاومت میکرد، یه جورایی نمی‌خواست اینها رو نگه داره و نهایتاً با تموم تقلاهای ما هر دو بزغاله مردن. اون موقع من دوران ابتدایی بودم و از این اتفاق خیلی ناراحت شدم. و همیشه میگفتم چرا اینجوری شد.

    وقتی با قانون بقای اصلح آشنا شدم و اون فایل قانون بقای اصلح رو در سایت دیدم فکر میکردم خب این قانون فقط در خصوص حیواناته. و بارها نمودش رو توی مستندهای علمی میدیدم؛ ولی با این توضیحات استاد متوجه شدم این یه قانون کلیه که همواره در همه اجزای جهان هستی جریان داره. حتی در مورد درختان و حشرات و حتی سازه های دست بشر.

    این قانون حتی در مورد مسائل اقتصادی افراد و شرکتها و کارخانجات و کشورها هم حاکمه. در هر مقیاسی به درستی کار می‌کنه چون قوانین الهی همواره بدون تغییر جریان دارن.

    منم که باید از درون تغییرات رو شروع کنم و نمود بیرونی و نتایجش رو در زندگیم ببینم.

    اون بیرون هیچی تغییر نمیکنه که نتایجش به سراغ من بیاد. قوانین عوض نمیشه، خدا نظرش عوض نمیشه. خداوند دچار اختلالات هورمونی نمیشه.

    —————————————————————————

    استاد با اینکه من خیلی وقته پیگیری هیچ خبری نیستم ولی چند روز پیش بر حسب اتفاق یه کلیپ طوفان رو دیدم توی فلوریدا و کنجکاو شدم توی کامنت ها پیگیر احوالتون باشم ولی بعد یکی یکی فایلها توی ذهنم مرور شد، آیات قرآن توی ذهنم مرور شد. اونجایی که خداوند میگه «پیامبر به مردم بگو تا زمانی که تو بین مردم هستی عذاب نمیاد». و اهل ایمان همیشه از مدار سختی‌ها به دورند. طوفانهای قبلی یادم اومد. گفتم استاد عباس منش همیشه در آرامش و امنیته. و مطمئنم کیلومتر ها از کانون طوفان به دور بوده. و خلاصه اینکه زیپ دهنمو بسته نگه داشتم و امروز خودتون گفتین ماجرا چی بوده و واقعاً نگرانی من در هر زمینه ای هم بی فایده است، هم نگرانی خودش شرک محسوب میشه.

    الحمدلله که در آرامش و امنیت هستید. الهی صد هزار مرتبه شکر.

    کلی موضوع دیگه توی ذهنم بود که میخواستم بنویسم ولی خط سیر ماجرا یه سمت دیگه رفت. فقط یکیشو یادمه در مورد مسائل هوانوردی بود که خودم عمداً سانسورش کردم.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سلام سلطان

      آقا میگن یه کسی هست توی جنگل یا دشتی جایی زندگی میکنه که آدم ها بهش میگن سلطانِ جنگل

      والا من نمیدونم چه کسی به اون گفته سلطان!!!

      حمیدجان اون کسی که توی جنگل هست؟ بقیه بهش میگن سلطان؟؟

      اون داره ادای شمارو در میاره:))

      سلطان فقط خودتی حمیدآقااااااااااااااااا

      سلام بر تنها کسی که در کل کیهااااااااان برای یه تفریح هوایی نیم ساعته هلیکوپتر ترجیحیش هلیکوپتر سیکورسکی UH60 بلک هاوک هستش:))

      داداش من هنوز توی اون کامنتی که اینو نوشتی موندم:)))

      حمیدجان من جلسه سوم از قدم هشتم-دوره 12قدم رو تازه رسیده بودم بهش ، خب استاد عباسمنش خیلی عالی در مورد ثروت صحبت میکنه دیگه

      توی کامنت یکی از دوستان در اون جلسه خوندم که در مورد یک شرکت هواپیمایی خصوصی توی ایران نوشته بود که میگفت هواپیماهاش برای خانواده ها هستش!

      کنجکاو شدم برم ببینم که داستانش چیه ، بابت همین توی سطح اینترنت یک جستجویی کردم سایت خودش بالا امد

      دیدم چند فروند هواپیما خریده که در اصل جت هستش به اسم هاکر 400 ایکس پی

      این هواپیما حدوداً 8تا مسافر توش جا میشه

      حالا چیزی که میخواستم بگم که توش فراوانی ثروت موج میزنه این هستش که اون دوست عزیزمون توی کامنتش نوشته بود ساعتی 200میلیون تومن پول می گیرند برای هر جای کشور که میخوای بری البته کشورهای همسایه هم میبرند

      من خودم برای اولین بار بود میدیدم یه همچین چیزی رو که دراصل انگار دارند هواپیمای شخصی رو اجاره میدن

      یادمه چندماه پیش به یک دختر خانمی که خلبان هواپیمای دونفره هستش که نمیدونم اسم این مدل هواپیماها چیه

      ازش پرسیده بودم شرایط پرواز تفرحیش چه جوریه ، جواب داد گفت کلاً نیم ساعت با خودش میبرتت روی هوا :)) 7میلیون تومن هم بابتش پول میگیره!

      ببین باورم نمیشد که دیده بودم چندین و چند نفر تا حالا این پرواز تفریحی رو رفته بودند

      برای جزیره کیش هم یه جستجویی توی اینترنت کردم دیدم توی یک سایتی نوشته هر 10دقیقه پرواز تفریحی یک میلیون و 500هزار تومن پول می گیرند!

      هیجی ، براشون آرزوی موفقیت کردم امدم بیرون :)))

      ببین چقدر آدم های ثروتمند توی ایران هستند که برای پروازهاشون این هزینه هارو می کنند

      خلاصه دارم سعی میکنم شروع کنی به نوشتن توی سایت :))

      فکر کنم الان نزدیک یکماه شده…

      میخوای شروع کنی به نوشتن دادااااش؟

      خلاصه این سایت با نوشتن آیات قرآنی شما و تجربیات شیرینتون مثل خودت نورانی شده بود

      بابت همین در راستای افزایش نورهای خودتو و سایت و جلوگیری از کم شدنش شروع کن به نوشتن

      دمت هم گرم

      امیدوارم هرجایی هستی حالت دلت عاااااااالی باشه سلطااااااااان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    جواد بایرامی گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان

    سلام و درود خدمت شما استاد عزیزم

    خدای مهربان رو شکرگزارم برای سلامتی و حضور شما در برهه ای که من در این دنیا حضور دارم.

    چقدر به این فایل نیاز داشتم و دارم و خواهم داشت

    یکی از بزرگترین پاشنه آشیل های من از کودکی همین موضوع بوده

    نگاه احساسی به خداوند و دنیا

    یکی از مهم ترین باورهای من که باعث انحراف از مسیر اصلی شده بود ، جلب ترحم اطرافیان و خداوند بود.

    البته که مذهب و جلسات مذهبی و باورهای بسیار مخربی که در مسیر قبلی داشتم ، همین موضوع رو برام تایید می کرد.

    این فایل بی نظیر و فوق العاده که با سخاوت و منش بزرگ و شخصیت ستودنی شما به صورت رایگان روی سایت قرار گرفت ، جواب بسیاری از سوالات هر فردی که آماده درک و دریافت این آگاهی ها داشته باشه رو میده.

    نگاه زیبای شما به اتفاقات طبیعی جهان از سیل و طوفان گرفته تا واقعیت های جهان و حتی روش زندگی حیوانات و غذا دادن پرنده به جوجه ها ، بسیار ارزشمند و بی نظیر هست.

    به نوبه خودم از شما بی نهایت تشکر می کنم بابت این فایل بسیار بسیار ارزشمند و تاثیرگذار.

    حالا این من هستم که باید با تکرار کردن این اصول ، آگاهانه این قوانین رو در رفتارهای خودم اجرا کنم و مثل گذشته خودم به مانند آب کشی که در حوض آب فرو می ره وقتی بالا میاد هیچ آب زلالی در اون نیست ، نباشم.

    باید سوراخ های ظرفم خودم و ضعف های درونی خودم رو با تکرار کردن و عمل کردن به این اصول برطرف کنم.

    اعتراف می کنم من از کودکی شخصیت شجاع و جسوری نداشتم.

    همیشه ترس در وجودم وجود داشت . ترس از رانده شدن ، ترس از تمسخر شدن ، ترس از شکست ، ترس از تنهایی ، ترس از دوست داشته نشدن و کلی ترس های دیگه

    و این ترس ها از من شخصیتی متزلزل ساخته بود و همین نگاه باعث میشد من ترحم بقیه رو جلب کنم

    از قهر کردن و احساس ناتوانی و گوشه گیر بودن

    اعتراف می کنم این شخصیت تا سنین جوانی هم با من همراه بود و برعکس شما ، من جسور و شجاع نبودم .

    همیشه به دنبال مظلوم نمایی بودم چه در برابر خدا چه در برابر بقیه

    فکر می کردم به این نوع نگاه ، خدا دلش به رحم میاد و خواسته من رو اجابت می کنه.

    افکار و باورهای پدر و مادرم و خانواده و بستگانم به شدت این نگاه رو تایید می کرد. اصالت ما آذری هست و به شدت از دایی و عمه وخاله و عمو و بقیه فامیل این جملات رو از کودکی میلیاردها بار شنیده بودم :

    دنیا یالان دنیا یعنی دنیا ، دنیا دروغین است !!!

    تو موسیقی های آذری میلیون ها بار این جمله رو شنیده بودم و هر وقت بزرگان فامیل به بهانه عروسی و عزا دور هم جمع می شدند این جمله رو تکرار می کردند و تو مغز من این نوع نگاه که جهان ، جهانی دروغین و بی ارزش هست ، حک شده بود!!!

    یا

    دنیا ، هیچ دنیا یعنی دنیا پوچ و توخالی و بی ارزش هست

    یا

    روزگار ظالم هست

    خدا طرفدار ظالم هاست

    یا

    برای رسیدن به ثروت و خوشبختی باید ظالم و سنگ دل باشی

    الله اکبر

    چقدر ریشه این باورها در وجود من عمیق بوده و با این حجم از کار کردن روی خودم ، تعجب می کنم چرا سرعت بهبودهای من پایین هست و شرایط به ظاهر کند پیش میره!!

    نه عزیزم ، ریشه باورهای سمی و غلط من عمیق بوده.

    استاد ، از زمانی که با برنامه های شما و آموزشهای شما آشنا شدم ، کم کم جواب سوالات بدون پاسخ زیادی رو خداوند به من داد .

    سوالاتی که مذهب و هزاران مبلغ مذهبی هیچ جوابی براش نداشتند!

    خیلی از گره های ذهنی از مردم به ظاهر ستمدیده دنیا ، جوابش گفته شد.

    از مردم به ظاهر ستمدیده فلسطین و یمن و لبنان و سوریه و ….

    ستم و ظلم چیزی هست که انسان ها با نگرش و عقاید و باورهای خودشون خلق می کنند و تحمل می کنند

    ظلم و ستم و مسیر زجر آور ، نتیجه باور داشتن به سبک زندگی گذشتگان هست

    وگرنه ، به قول قرآن ، سرزمین خدا پهناور هست

    اینکه فقط یک منطقه یا یک جغرافیای خاص مقدس هست و باید برای حفظ اون جنگ کرد ، یعنی شرک

    تمام ملک و ملکوت خداوند مقدس و ارزشمند هست

    چسبیدن به یک نقطه ، به یک سرزمین ، به یک ایده ، به یک شخص و به هر عاملی جز توحید ، نتیجه اش زجر و بدبختی و بی ایمانی و زشتی میشه.

    شخص خودم که همیشه تنبلی و بی ایمانی و ترس و مظلوم بودن رو سرلوحه کار خودم داشتم

    به من یاد داده شده بود که فلان امام مظلوم بوده و ما هم پیرو همان امام مظلوم هستیم

    و زجر و کمبود و فقر و سختی ، عین عبادت و بندگی واقعی خداست!!!

    همان طور که امامان ما همیشه در زندان و سختی و جنگ بودند ، ما هم ادامه دهنده و پیرو همون مکتب هستیم!!!

    عوضش در اون جهان اجر و پاداش اون رو دریافت خواهیم کرد.

    خرافاتی که باعث عدم تجربه خوشبختی و لذت نسل ها و نسل ها شد…

    به جای تغییر خودم ، به جای بهبود خوم ، به جای کنار گذاشتن ترس و بی ایمانی ، به دنبال مظلوم نمایی و برانگیخته کردن احساسات خداوند بودم!

    به جای اینکه روی خدا حساب باز کنم ، روی پدر و مادر و ارثیه و تغییر حکومت و تغییر قوانین مملکتی حساب باز کرده بودم و همیشه بی ایمانی و ترس خودم رو پشت موضوعاتی مثل شرایط و تورم و اوضاع بد اقتصادی و سخت بودن زندگی ، مخفی می کردم.

    همیشه خوشبختی و ثروت و پول و زندگی راحت رو سهم یک عده خاصی می دونستم که در گذشته به این عده بسیار کم این ثروت ها داده شده و دیگه قرار نیست کسی ثروتمند بشه.!!

    با این حجم از باورهای غلط ، به هیچ عنوان هیچ درکی از قدرت های درونی خودم و توانایی های الهی خودم نداشتم .

    این آگاهی های الهی و ندای الهی درونم ، مجالی برای رشد کردن پیدا نکرد

    تا رسیدم به سال 99 و آشنایی با شما

    دقیقا در اون زمان در حال نوش جان کردن چک و لگدهای محکم بودم!

    و حتی بعد از آشنایی با شما و درک ناقص از آموزشهای شما باز هم این ضربات سنگین بر وجودم ادامه داشت

    تا رفته رفته با ادامه دادن مسیر و نفوذ اصل و اساس آموزشهای شما در وجودم ، شرایط کم کم تغییرکرد.

    مثل آبی که زمان می بره تا وارد چوب بشه

    دلیل این زمان بر بودن هم به عمیق و ریشه باورهای غلط من مربوط بود .

    و اینکه رفته رفته با بالاتر رفتن مدارم و درک صحیح تر متوجه شدم که ،

    خداوند همون خداوند زمان موسی و ابراهیم و محمد و سلیمان هست

    خداوند همون خداوند قبلیِ

    من هستم که دارم تغییر می کنم و به اندازه ای که من تغییر میکنم رفتار و تاثیر خداوند در زندگی من تغییر میکنه

    استاد خدا می دونه چقدر به این فایل نیاز داشتم و دارم

    هر روز باید تکرار کنم که روند کلی خداوند ، حمایت از شجاعان هست

    این جریان ، این خداوند حامی کسانی هست که فقط روی قدرت بی نهایت او حساب می کنند و به این شکل تمام رفتارها و حرکت ها و اعمال خودشون رو تنظیم می کنند.

    درک قدرتمند بودن ما و استفاده صحیح از قدرت ذهنی و هم جهت شدن با این جریان هست که می تونه ما رو به خواسته هامون برسونه

    و رسیدن به خواسته ها یعنی بهبود جهان

    و خداوند حامی کسانی است که در مسیر بهبود حرکت می کنند

    الهی شکرت

    مجددا از سخاوت و لطف شما استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم

    و از خدای مهربان برای حضورم در این عصر و این زمانه و حضور در مدار شما استاد عزیز و سیراب شدن با این اصول و قوانین مهم سپاسگزارم

    و از خداوند مهربان ، تعهد و ایمان و قدرت و جدیت و باور بیشتر روی برای درک و عمل کردن بهتر این اصول در زندگی رو ، هم برای خودم و برای همه دوستانم ، طلب می کنم.

    شاد و موفق و ثروتمند باشید

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 90 رای: