ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 102 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجتبی استکی گفته:
    مدت عضویت: 2121 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    این مبحث واقعا کاربردی هستش و جالب

    اگر مثال وارد این مبحث بشه واقعا اثرگذارتر میشه،مثلا در مورد یه خواسته ای که دیگری بهش رسیده به عنوان نمونه دوستم رابطه خوبی داره من احساس حقارت و ناتوانی میکنم نسبت به دوستم،خب الان چه چیزهایی رو میتونم بیارم تو آگاهیم تا این احساس عوض بشه و….

    سپاس از استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    A.Rasoli گفته:
    مدت عضویت: 2548 روز

    سلام استاد عزیزم

    اگر برادرم که وضعش خوبه پیشرفت منه خوشحال میشم ولی خواهرم که پیشرفت میکنه یا شوهرش براش کاری میکنه حسادت میکنم یا مثلا دوستم که رفت تو بنگاه مشغول به کار شد و پول دراورد کلی تو دلم ناراحت شدم و گفتم من بی عرضم ولی از این زاویه دید شما که دارم نگاه میکنم میگم دوستم تو هیچ کاری موفق نمیشد پس تمرکزشو گذاشت و اگر مشتری هم نبود کارشو ول نکرد کلی دنبال کار گشت ولی بلاخره با این نتیجه رسید یا خواهرم ازدواج خوب کرده پس مرد خوب هست. من باید از دیدگاه اونا نگاه کنم و ببینم چه باورهایی داشتن و بگم اونا تونستن منم میتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مریم السادات ابطحی گفته:
    مدت عضویت: 4015 روز

    سلام استاد امیدوارم حالتون عالی باشه

    اول بگم که چقدر این ویدئو خلاقانه با تصویر سازی موضوعی، جالب شروع میشه ، خیلی متنوع و خلاقانه بود، خیلی ممنون از شما

    این موضوع اول فایل که بهش اشاره کردین که ما توانایی تغییر نگرشمون رو داریم خیلی باور خوبی به من میده ، بهم قدرت میده

    چون عادت هایی در شخصیت و رفتارم دارم که خیلی دوست دارم بهبودشون بدم

    چون برعکس این باور همیشه این باور غلط رو می گفتند که : ترک عادت موجب مَرض هست

    و این باور قدرتمند کننده برای تغییر عادت های اشتباه کمک میکنه که بهشون حمله کنم، به قوله شما زیر سوال ببرمشون

    من در مورد این سوال دچار احساسات مختلف میشم

    یعنی نه کاملا ذهنیت محدود کننده دارم، نه کاملا ذهنیت قدرتمند کننده

    مثلا اگر شرایط خودم خوب باشه و رو به پیشرفت و پیگیری اهدافم باشم از موفقیت نزدیکانم احساس خوبی پیدا می کنم و تمرکزم دوباره برمیگرده روی خودم

    ولی با این گفتگوی درونی که:

    تو عقب نیستی مریم ، تو هم داری پیشرفت میکنی

    راستش من این گفتگوی درونی رو هم دوست ندارم چون باز هم در حال مقایسه کردن هستم و حواسم به منحصر به فرد بودن خودم نیست و چشمم افتاده به نعمتی که به اون فرد داده شده

    بعد از دوره احساس لیاقت این گفتگو ها رو بیشتر متوجه شدم و خواستم به سمت دلخواهم جهت دهی کنم

    ولی

    اگر مسیر رسیدن به اهدافم در مرحله ای باشه که باید مسائلی رو حل کنم که از نظرم داره کُند پیش میره، و ببینم یکی از اطرافیانم به موفقیتی رسیده، یه مقدار دچار حسادت میشم و فکرم مشغول میشه که چرا پس من هنوز به اون مواردی که می خواستم نرسیدم

    البته بعد از دوره احساس لیاقت و البته بعد از اینکه مدت های زیادی هست دارم با آموزش های سایت شما کار می کنم ، احساساتی که حالم رو بد کنه خییییییییییییلی در من کمتر شده

    حتی من که همیشه از کسب موفقیت افرادی که هم از نظر جنسیت ، هم موقعیت اجتماعی ، هم موقعیت شغلی با من اختلاف زیادی داشتن دچار حسادت شدید می شدم ، حالا به جایی رسیدم که از موفقیت اطرافیانم میتونم خوشحال بشم

    ولی یاد یه مثالی افتادم

    یکی از اقوام من به کشوری محاجرت کرد و من چون مدت ها در فکر ( فقط فکر ) محاجرت بودم و برنامه زندگیم رو طوری در نظر گرفته بودم که دوست دارم اول به استقلال مالی برسم بعد محاجرت کنم، از شنیدن محاجرت اون فرد از اقوام خییییییلی ناراحت شدم

    نه به این خاطر که چرا اون محاجرت کرده

    به این خاطر که چرا من محاجرت نکردم

    چرا من نباید اونی باشم که این خبرو به اطرافیان میده

    باز هم تله ی مقایسه

    باز هم تله ی در نظر دیگران ارزشمند بودن

    در صورتی که من پلن مشخصی دارم، اصلا شرایط زندگیم با همه ی آدما فرق میکنه و به نوبه ی خودم دائم در حال پیشرفت هستم و درسته که محاجرت نکردم ولی چند ماه پیش دوماه سفر اروپا بودم و درآمد بسیار عالی کسب کردم و اگه بخوام بگم از چه راهی ، واقعا حیرت انگیزه

    با اینکه دفعه اولم بود که درخواست ویزا اروپا میدادم، بهم ویزای سه ماهه مولتی اروپا برای بار اول دادن و یک اقامت بسیار عالی داشتم

    نمی خوام از سوال دور بشم

    من احساسات صد در صد خوبی از شنیدن موفقیت اطرافیانم کسب نمی کنم

    ولی داشتم لحظاتی که شنیدم مثلا یکی از اطرافیانم اتفاق عالی براش افتاده و واقعا خوشحال شدم و بهش بارها تبریک گفتم و با خودم گفتم اگه برای اون شده برای منم میشه….همین چند وقت پیش یکی از اعضای خانواده همسرم نمره آیلس عالی کسب کرد و من به یاد میارم که چقدر خوشحال شدم و چقدر از ته دل تبریک گفتم و با خودم گفتم اگه برای منم بشه عالیه

    مثال های مختلفی دارم استاد

    من تا اینجا ویدئو رو پاز کردم و به سوال جواب دادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمد ساربان گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    سلام استاد جان خیلی ممنون بابت این آموزش خوبتون اتفاقا من و پسر خاله ام در شغل بافندگی هستیم من با این که بزرگتر از او هستم ولی در کارم از او عقبتر هستم من به صورت کار مزدی کار میکنم و او شکر خدا خودش تولید می‌کنه و در بازار محصولش رو میفروشه و فکر کردن به این موضوع بعضی وقتها در من حسادت ایجاد می‌کنه و بعضی وقتها هم به خودم میگه اگر اون تونسته من هم میتونم اتفاقا چند باری هم تلاش کردم یه محصولی را تولید کردم ولی بعد از یه مدتی متوقف شد و نتونستم ادامه دار کار کنم نمی‌دونم چه مشکلی در من هست که نتونستم به موفقیت خوبی دست پیدا کنم ولی میدونم که ترس هم در وجودم هست ممنون میشم که با آموزش هاتون به من و امثال من کمک کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حامد آقازاده گفته:
    مدت عضویت: 1573 روز

    درود خدمت استاد عباسمنش عزیز و دوست داشتنی

    من واقعا سالهاست از دیدن افراد موفق فامیل و حتی غریبه قلبا خوشحال میشم چون احساس میکنم یه الگوی جدید پیدا کردم تا با کنکاش در طرز فکر و باورهاش و عملگرایی و عقایدش بتونم در واقع مسیرش رو تکرار کنم البته به طور ذاتی یادم نمیاد حتی قبل از اشنایی با فایلهای شما از موفقیتهای دیگران ناراحت شده باشم یا حسودی کرده باشم ، من با دیدن موفقیت یکی از اقوام فهمیدم که ترسهام که ناشی از گذشته تلخم در ورشکستگی بوده جلوی اقدامات جسورانه ام را گرفته و اجازه نمیده با ایمان و توکل در مسیری که حتی میدونم هشتاد درصد به سمت موفقیت میرود اولین قدم رابردارم و همیشه بسیار محتاط عمل کردم تا آنچه به لطف پروردگار بعد از گذشتن از گرفتاری های مالی و رسیدن به ارامش بعد از طوفان دارم از دست ندهم،من از موفقیت مسعود دریافتم که در ایجاد ارتباط با دیگران بسیار ضعیف عملکردم در واقع کلا از کودکی در ایجاد ارتباط اولیه همیشه تنبل بودم و علاقه ای به پیشقدم بودن برای ایجاد یک رابطه جدید را نداشتم که این کمرویی همیشه باعث عقب افتانم در خیلی از مواقع بوده و حالا تصمیم دارم یه چالش برای خودم و به منظور فرار از این گوشه گیری درست کنم،این هفته میخوام حتما با چند نفر ارتباط صمیمانه ایجاد کنم تا از پیله خودم بیرون بیام ،من از موفقیت مسعود فهمیدم که با وجود اینکه خیلی روی باور فراوانی کار میکنم اما ترس از کمبود همچنان در من ریشه دارد و اجازه اینکه با فراق خاطر ببخشم را نمیدهد در صورتی که مسعود خیلی راحت همیشه میبخشید و کمک میکرد ،قصد دارم روی باور فراوانی و اینکه حتما ده درصد از درامد روزانه ام را بدون چشمداشت و برای تنها کمک به خودم ببخشم ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1800 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز

    ابتدا باید بگم این فایل های رایگان بودند که مسیر رو‌‌ برای من هموار کردن تا به دوره هایی که خریدم برسم، مسیرو هموار کردن که درک بیشتری از قوانین خداوند داشته باشم الان که فکر میکنم نمیدونم با کدوم فایل شما من به این مسیر زیبا و الهی اومدم ولی میدونم تو اینستاگرام با یکی از فایل هاتون که روش تدوین انجام شده بود و با صدای دلنشین شما من به این مسیر وارد شدم ، اصلا یادم نمیاد ولی خوب به خاطر دارم که تو وضعی بودم و چقدر از خدا کمک میخواستم که منو به سمت شما هدایت کرد من آماده دریافت این آگاهی ها بودم و الان که دارم مینویسم اشک جلوی چشمامو گرفته و نمیتونم بیان کنم که چقدر از خدا ممنونم و سپاسگزارشم که منو به سمت شما و اون فایل های رایگان هدایت کرد ، همون فایل هایی که زندگی منو دگرگون کردن، پس استاد جان ازتون خواهش میکنم که نوار و ریسمان ساخت این فایل هارو قطع نکنین و مطمئن باشین دوستانی مثل من اگه آماده باشن قطعا این فایل ها بدستشون میرسه و اگه بخوان ازشون استفاده میکنن و زندگی شونو تغییر میدن

    همون فایل ها باعث شدن من دوره 12 قدم و قانون سلامتی رو تهیه کنم و ازشون نتایج عالی بگیرم و همزمان با اون دوره ها این فایل های رایگان مکمل عالی بودن برای من هنوز هم هستن

    درمورد این فایل باید بگم من قبل از آشنایی با شما حسادت میکردم به موفقیت افراد ، مثلا اگه داییم اینا خونه میخریدن یا میتونستن فلان وسیله خونه یا دوچرخه یا دستگاه بازی بخرن من هم دوست داشتم ما هم داشته باشیم و حسادت داشتم یا مثلا تو مدرسه اگه کسی نمرش‌ بالاتر از من بود دوست داشتم من اول باشم ؛ البته این حس رقابت تو مدرسه مخصوصا پسرها فکر کنم یکم طبیعیه و من هم این حس اول شدنو داشتم و هنوز هم دوست دارم اول باشم؛ اما آگاهی هایی که طی این مدت بدست آوردم نگاهم به این موضوعات عوض شده و بهتر شدم

    در مورد سوال اول :

    مثلا اگه کسی از نزدیکانم موفقیتی کسب کنن به نسبت قبل حسودی نمیکنم ولی دوست دارم من هم همون موفقیت رو داشته باشم، مثلا تو بحث مهاجرت اقوام همسرم تونستن مهاجرت کنن چند سال پیش و از اونجا من هم خیلی دوست دارم مهاجرت کنم ولی هنوز نشده یکم شاید حسادت داشته باشم ولی نسبت به قبل خیلی بهتر شدم، به خودم میگم هر کسی باورها و مسیر خودشو داره من نباید خودمو با دیگران مقایسه کنم و اون فرد با توجه به باورهاش و افکارش و فضایی که بوده به اون موفقیت رسیده و من هم اگه روی خودم کار کنم و باورهامو بهتر کنم قطعا از مسیر خودم بهش میرسم

    در کل احساس بهتری دارم و اگه کسی موفق میشه من براش آرزوی موفقیت بیشتر میکنم چون فهمیدم هر حسی بفرستی همون حس رو دریافت میکنی

    سوال دوم:

    ایده هایی که میتونم از موفقیت نزدیکانم بگیرم اینه که اگه اونا تونستن من هم میتونم مثلا تو بخث مهاجرت دیدم اگه اونا توستن برم من هم میتونم برم، نشونه هاشو دیدم که اگه قدم بذارم تو این مسیر و باورهای قدرتمند کننده داشته باشم من هم میتونم برم و هدایت میشم به شرایطش؛ یا مثلا تو بحث خرید خونه دیدم که اونا خونه خریدن گفتم اگه اونا تونستن من هم میتونم خونه بخرم جایی که دوست دارم با امکاناتی که علاقه دارم‌و یاد گرفتم که روی نکات مثبتشون تمرکز کنم و تمرکزمو بذارم روی اهدافم و خودمو با دیگران مقایسه نکنم

    سوال سوم:

    درس هایی که میتونم از مسیر این افراد بگیرم اینه که تمرکز کنم روی هدفم وقت بذارم برای هرچیزی که در مورد اون موفقیت میخوام و بدست بیارم مهارت یا اطلاعات لازمه رو و خودمو با دیگران مقایسه نکنم تمرکزم روی خودم باشه از کسی توقع نداشته باشم کاری برای من انجام بده و با انرژی و وایب خوب تو مسیر هدفم باشم

    در آخر ممنونم از شما استاد عزیز امیدوارم همیشه در مسیر اهدافمون بهتر و بهتر باشیم و دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    حسين عبدالله گفته:
    مدت عضویت: 3008 روز

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم

    استاد خداییش بی نظیری

    در جواب سوال اول

    وقتی خوب فکر میکنم می فهمم در مواجه با موفقیت های اطرافیانم یا خانواده ام و نزدیکانم بیشتری احساسی که در من بارزه حس حسادت است

    الان شاید نسبت به قبل آشنایی ام با قوانین بهتر شده باشم

    ولی هنوز هم حس حسادت در من هست

    وقتی می بینم یکی موفقیتی بدست آورده خیلی زود ذهنم شروع میکنه به حسادت کردن

    شروع میکنه به مقایسه کردن

    شروع میکنه به تخریب و سرزنش کردن من

    میگه تو اینهمه داری رو خودت کار میکنی پس کو نتایجت و میاد نتایجی که گرفتم و موفقیت هایی که داشتم رو بی ارزش جلوه میده

    میگه اینا که چیز نیست

    فلان نتیجه خوبه که فلانی گرفته

    الان خیلی بهتر از قبلم هستم و بیشتر میتونم کنترلش کنم ولی بازم هست

    الان با دیدن نتایج و موفقیت های اطرافیان و دوستانم سعی میکنم اونا رو تحسین کنم و بگم وقتی فلانی تونسته به فلان موفقیت برسه منم میتونم و موفقم میشم ولی باز گاهی ذهن میره سمت مقایسه کردن حسادت کردن و در نتیجه تخریب و سرزنش

    این موضوع مخصوصا در موفقیت های مالی خیلی خودش رو نشون میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مجتبی اکرمی گفته:
    مدت عضویت: 2464 روز

    سلام خدمت همه هم فرکانیسها وعرض ادب خدمت استاد و خانوم شایسته .

    استاد من خیلی روی خودم کار کردم و خیلی از باور های محدود کننده من کمرنگ شدند واز تمام موفقیت های آدمهای دور برم خیلی خوشحال میشم وپیگیر این میشم که چطور به این موفقیتها دست پیدا کردند که راهشون را ادامه بدم واز تجربیاتشان استفاده کنم .

    ولی تنها موردی که توی این آدمای دور و برم پیدا کردم با این که اصلا ایمان خاصی هم ندارند و خیلی خدا را اصل نمیدونند ولی خیلی نترس عمل میکنند وجلو می‌روند که وقتی با خودم مقایسه میکنم در برخی موارد اصلا حتی تکاملشون را حتی طی نکردند ولی بی دل یه کاری را شروع می‌کنند واغلب هم موفق می‌شوند ولی من هر چقدر میرم جلو کمال گرا تر میشم ویه ترسی برا شروع میاد توی دلم و بزرگترین باور محدود کننده بنظر من ترس است البته می‌دونم ترس خودش شرکه ولی چطور باید باهاش مبارزه کنم خوب نسبتا نسبت به چند سال پیش بهتر شدم ولی باید ترسم را به حد اقل برسونم با بالا بردن اعتماد به نفسم با بالا بردن آگاهی هایم نسبت به یه موضوع با بالا بردن مهارتم تو یه مسئله ولی وقتی میبینم بعضیها بدون تکامل وبانترسی کامل می‌روند جلو موفق می‌شوند تعجب میکنم اصلا در مواردی میبینم که طرف از کارمندی اومده بیرون ویکدفعه یه بیزینس راه انداخته موفق هم شده برام خیلی عجیبه واستاد خیلی ازت ممنونم که این آگاهی ها را برایمان رایگان میزارید با تشکر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    مینا ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1116 روز

    سلام استاد سپاسگزارم از این فایل که حس میکنم کشف قوانین جدیدی توی راهه

    من تو بررسی موفقیت های نزدیکانم به یه نقطه مشترک رسیدم اینکه اونها به اصطلاح آدم های علی‌بی غمی هستن،و‌ خیلی روان کارهاشون توسط دیگران انجام میشه بدون اینکه ذره‌ای معذب باشن و من اینجا هم یه درس گرفتم هم برام‌سوال پیش اومد

    درسی که گرفتم:این علی‌بی غم‌بودن طبق قوانین همون توکل میشه،اینکه رها باشی و به چرا و‌چگونگی کارها کار نداشته باشی و بسپری دست خداو برای من درس توحیدی داره

    اما سوالی که برام‌پیش اومده: نگاه عمومی و حتی خود من نسبت به این خصوصیت اخلاقی این نزدیکانم اصن قشنگ نیست،چون این افراد یه جورایی همیشه کلی ازمسولیت های زندگی‌شون روی دوش دیگرانه،و یه جاهایی از توقعات و رند بودنشونه که بقیه(مثلا خواهر برادر و‌دوستاشون) کمکشون میکنن و‌این با ارزش های اخلاقی من در تضاده ،حالا چطور میتونم ازین‌خصوصیت که هم باعث خوب پیش رفتن کارها میشه هم با ارزش های انسانی در تضاده درس بگیرم؟

    آیا این همون دستان خداونده؟یا نه از توقعشون ادمهای اطرافشون مجبور میشن که یه سری کارارو‌براشون‌انجام‌بدن؟

    چون من همیشه معذبم ازینکه بخاطر منافع خودم بقیه رو‌ اسیر خودمو کارهام بکنم و‌ یه جورایی از بقیه سواستفاده کنم(حالا یا از تخصص کاری خواهربرادرم به طور رایگان و طولانی یا از تونایی و‌عشق خواهر برادرم‌تو نگهداری بچه ،یا از وقت دوستانم برای تفریحی که صرفا خودم علاقه ‌مندشم و…)

    نمیدونم این از عدم اعتماد به نفس میاد یا نه خصوصیت نرمالیه؟

    از طرفی با اموزشهای استاد و تمرینات یاد گرفتم که کمک‌با روی باز و‌اشتیاق آدم‌هارو(دستان‌خداوند) رو‌بپذیرم و صمیمانه ازشون سپاسگزار باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ناصر لطفی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم

    استاد عزیزم خیلی ممنونم که این سلسله برنامه رو آماده میکنین مطمئناً خداوند هدایتمون میکنه و کمک میکنه بهتر خودمونو بشناسیم و اونجاهایی که ذهنیت محدودکننده داریم مچ ذهنمونو بگیریم و با تغییر دیدگاهمون جور دیگه ای به مسائل نگاه کنیم و بهتر از قبل عمل کنیم

    در مورد سوال اول من زندگی خودم به 3 بخش تقسیم میکنم اینکه در مورد موفقیت افراد نزدیک و دوستان چه احساسی داریم آیا خوشحال میشیم یا ناراحت؟ بخش اول پاسخم برمیگرده به خیلی سال پیش که اصلا هیچ شناختی نداشتم رو خودم و کلا تو درو دیوار بودم پس مطمئنا نجواها و حسادت هایی هم که بوده من آگاه نبودم درموردش بخش دوم اوایل آشنایی با استاد و کمی شناختم خودم رو و این مسائل مهم شد برام در واقع چیزایی برام مهم شد که قبلاً اصلا برام مهم نبود اینکه ببینم چه افکار و باور و احساساتی در درون من جریان داره بعد دیدم برخی از موارد من حسادت میورزم یا ناراحت میشم بخش سوم که شناختم بهتر شد از خودم آگاهانه رفتم تو دل حسادت ها و اتفاقا افرادی که در ظاهر با من دشمن هم بودن براشون آرزوی موفقیت کردم و تو دلم تحسینشون کردم چون با این کار به خودم کمک میکردم

    تمرین این قسمت :

    مرحله اول

    1دوستم که مغازه خرید

    2خواهرم که شغل جدید پیدا کرد

    3 پسرداییم که ماشین جدید خرید

    مرحله دوم

    خیلی احساس خوبی داشتم بهشون تبریک گفتم و مثلا برای دوستم هدیه گرفتم رفتم بهش تبریک گفتم

    مرحله سوم

    سوال اول:مثلا در مورد خواهرم این ذهنیت رو داشتم که چقدر شغل های جدید با ایده های جدید و فرصت های جدید ایجاد شده که قبلاً نبود یا مثلاً د مورد دوستم این ذهنیت میتونم داشته باشم که تمرکز تو کارم خیلی مهم انرژی مثبت داشتن و شاد بودن محل کار خیلی مهم چون ایشون خیلی شوخ طبع در مورد پسر داییم میتونم بگم ایشون باورهای خیلی خوبی در مورد مسائل مالی داره و نسبت به قبل خیلی پیشرفت کرده

    سوال دوم:درس امکان پذیر بودن اینکه هیچ وقت تسلیم نشم و همیشه خودم رو وصل به منبع بدونم همیشه به مسائل از زاویه ای نگاه کنم که به من و باورهام کمک کنه و به احساس خوب برسم

    خدارو شکر بخاطر این فایل آگاهی بخش مرسی از استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: