ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 109
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
ذهنیت پرقدرت «موفقیت»
من سارا اردوان متعهد میشم به انجام تمرینات ذهنیت قدرتمند کننده تا عادت بشه در جریان زندگیم و هر بار بهتر و بهتر انجامش میدم.
لیست افراد، موفقیت هاشون+احساس من+«زاویه نگاه مثبت،الهام بخش،خودباوری،ایده»+درس هایی که باعث موفقیت شون شده
آقای محمد جاسم پور،بیزنس موفق، خانواده دار ومتاهل،شخصیت صبور و مهربان
احساس آرامش از چهره مهربونشون، حس ساده گرفتن زندگی و شخصیت بی ریایی که دارن
زاویه نگاه مثبت:مرد ساده، بی ریا،خانواده دار، عاشق همسر و خانواده اش ، مهربون و ثروتمند وبخشنده هست،
صبوری ایشون و مهربونی ایشون خانواده داری شون الگوی من
خودباوری: وقتی بنده تو تونسته منم می تونمم
ایده:«»
درس هایی که باعث موفقیت شون شده:
تکامل و پیشرفت آرام آرام در بیزنس
مژگان:
ازدواج موفق با فرد ثروتمند و فرشته مهربونش،بسیار خوشحالم و آرزوی خوشبختی فراوان،دختر بسیار مهربان و در تایم مناسب جور شد خودبه خود خودش گف جوور شد،راحت بگیرم و تمرکزم روی خودم باشم همه چی در تایم خودش به راحتی در جریان
هدی و آقای حسینی
ارتباط زیبا، ساده و صمیمی بی توجه به زمان،
آرزوی خوشبختی،شادی و عشق بیشتر
هدی: دختری که خووب مدیریت میکنه، چند سال بوده و نسبت به هم شناخت و علاقه پیدا کردن، دختر ساده بی ریا و سرش توو کار خودشِ
رضوانه: مکالمه به کره،ژاپن و عربی و انگلیسی
تحسین کردم
من آروم آروم در مکالمه انگلیسی و عربی هر بار بهتر و بهتر میشم
دختر بی ریا و خاکی که ازش خواستم و نرم افزارهای خوب رومعرفی کرد حتی شماره شو داد برای ارتباط مون
من منحصر به فردم و یگانه ام در این جهان
من استعداد وتوانایی منحصر به فرد خودمو دارم
من بی قید و شرط ارزشمندممم، وجودم ارزشمنده، بی قید وشرط
سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز، امیدوارم سالم و سلامت باشید، من حسین سلطانیه، اهل استان زنجان هستم، 18 سالم هست و بنظرم جوان ترین کسی هستم که در مداری قرار گرفتم که آماده ی دریافت صحبت های شما شدم چراکه حدود 6 سالی هست که با شما توسط یکی از معلم های مدرسه ام آشناشدم و با صحبت های شما که اصل و اساس هستن دارم زندگی میکنم، و خیلی جالبه تو این 6 سال که با شما آشنا شدم و تو این مدت که داخل سایت زیبا و فوقالعاده شما عضو شدم، تابه حال کامنتی نفرستاده بودم، راستش وقتی که برای اولین بار معلم علوم سال کلاس هشتمم وارد کلاس شد و راجعب شما و قوانین توضیح داد، درواقع از همون لحظه باورهام و زندگیم شروع به تغییر کردن کرد و بسیار جالب بود که ایشون هم از محصولات شما استفاده میکردن و از اون جالب تر این بود که ایشون هم مثل شما قوانین رو به خوبی درک کرده بود و الان درک میکنم انگار خود شما بودید که داشتید تو کلاس ما صحبت میکردید، راستش ایشون همچون شما سعی میکرد که به تدریج و با رعایت قانون تکامل، قوانین رو به ما معرفی کنه و همیشه میگفت بچه ها حتما شما آماده ی شنیدن این صحبت ها بودید که من اومدم و دارم برای شما صحبت میکنم.
راستش ایشون در اون سال یعنی وقتی که من کلاس هشتم بودم، معلم کلاس دیگه ای بود و فقط یک بار اومد و در کلاس ما صحبت کرد، و خیلی جالب بود که سال دیگه به طور کاملا اتفاقی یعنی وقتی که من کلاس نهم شدم ایشون معلم دائمی ما شد و من توانستم حدود 1 سال تمام از صحبت های ایشون بهره مند بشم و الان میفهمم که این اتفاق اصلا شانسی نبوده، راستش از قضا اون یک سال یعنی کلاس نهم جزو بهترین دوران تحصیل من بود، و خیلی خیلی جالب بود که شما تازه در اون سال دوره ی دوازده قدم رو معرفی و شروع کردید و به طبع شما ایشون هم تمام باور های درستی که شما توی دوره بیان میکردید رو به من و کلاس توضیح میدادن و بسیار بسیار خدارو شاکرم که در اون سال آماده ی دریافت صحبت های فوقالعاده شما در دوره ی دوازده قدم توسط یکی از دستان خدا بودم، و الان درک میکنم که اصلا شانسی نبوده که هم زمان که ایشون معلم ما شد شما هم دوره ی دوازده قدم رو شروع کردید.
این صحبت های فوقالعاده ی شمارو بارها و بارها شنیدم و با تمام وجود باوردارم، امیدوارم که بتونم عالم بی عمل نباشم و بهشون عمل کنم و حس خوبی پیدا کنم و نتیجه بگیرم، خانواده و پدرو مادر من طبق تعریف های شما مقداری با پدرو مادر و خانواده ی شما شباهت دارن و به شدت باور های محدود کننده ای دارن به طرزی که وقتی باهاشون راجعب قوانین صحبت میکنم به طرز عجیبی کلا همچی میریزه بهم همون طور که خودتون هم میدونید.
اول ها که سنم کم بود خیلی سختم بود و همش مسیر رو اشتباه میرفتم و سعی میکردم که اونا رو تغییر بدم ولی الان که بیشتر قوانین رو درک کردم، هیچ مقاومتی باهاشون ندارم و خیلی جالبه که در اکثر اوقات اون وجه خوبشون با من رو به رو میشه، و افکار ناجالب اونها اصلا با من رو به رو نمیشه و همچی در اکثر اوقات به خوبی پیش میره البته زمان هایی که اوضاعم ناجالب میشه سعی میکنم که اون اتفاق رو باطنش رو زیبا ببینم و زود قضاوت نکنم، همیشه به خودم یادآوری میکنم که الخیر فی ما وقع و اینو باور دارم و سعی میکنم همیشه به خودم بگم چون که من دارم رو خودم کار میکنم باید همچی خوب و عالی باشه، مرسی که هستید، من رشتم تجربی هست درحال حاضر در حال مطالعه برای کنکور هستم برخلاف اطرافیانم که دارن با زجر و افکار ناجالب و به قول خودتون تقلا کردن، درس میخونن و در اکثر اوقات نگران آینده و وضع جامعه و… هستن من سعی میکنم که با لذت و شورو اشتیاق درس بخونم چراکه میدونم قانون همینه که احساس خوب مساوی هست با اتفاقات خوب، امیدوارم که درسالیان بعد با شما ملاقات نزدیک داشته باشم تا بتونم با منبع این گفته های الهی ارتباطی زیبا داشته باشم.
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استادان دوست داشتنی ام و سلام به همفرکانسی های عزیزم
این دومین بار هست ک این فایل ارزشمند رو گوش میدم و از اونجایی ک تک تک سلول های بدنم تمایل به تغییر رو فریاد میزنن و مصمم هستم از این منه قدیمی، با افکار و باور های پوسیده، خودم رو نجات بدم و تبدیل شوم به یک ورژن جدیده سبک و آگاه که آسان شده برا آسانی ها پس ،پس از طرح سوال فایل رو استپ کردم و چون میدونم چه تغییر عظیمی در انتظارم هست اومدم افکار منه فعلی رو ثبت کنم ک در آینده بکارم میاد بفهمم از کجا به کجا رسیدم و ایمانم تقویت بشه
خب بریم سراغ سوال و جواب
چه احساسی داری اگه یکی از نزدیکانت به یه موفقیتی برسه؟
خب درمورد این سوال سعی کردم فکر کنم و خودم رو کنکاش کنم و از خداوند خاستم ک هدایتم کنه که جواب رو پیدا کنم
راستش استاد اگه خواهر یا برادرم یا خواهر زاده هام و پدرو مادرم به یه موفقیتی برسن من از صمیم قلبم براشون خوشحال میشم انگار ک خودم اون موفقیت رو بدست آوردم
اما در مورد ی شخص خاص استاد من بشدت احساسم بد میشه
الان نشستم و در دفترم یادداشت کردم
اکه فلان شخص رو بعد مدت ها ببینم و ببینم که تو رانندگی مهارت کسب کرده و یه راننده توانا و ماهر شده و ماشین داره و مستقل شده برای خودش
یا متوجه بشم که محل زندگیشو به بهترین محله شهر تغییر داده
یا بفهمم که مسافرت خارج از کشور رفته
یا اتفاقی جایی ببینمش و ببینم طلاهای زیادی داره
یا رابطه عاطفی فوق العاده عالی با همسرش شکل داده
من به شدت حسادت میکنم و حسم به خودم بد میشه
اما چرا این احساس رو دارم؟
چون خودم اون موفقیت ها رو کسب نکردم
خودم هنو تو رانندگی خیلی اوکی نیستم
از محله ای که زندگی میکنم خوشم نمیاد
خودم چندین ساله ک سفر نرفتم
همیشه دوست داشتم طلا داشته باشم اما در حد معمولش رو هم هیچوقت نداشتم یا اگه هم داشتم ی مدت خیلی کوتاهی بوده و بعد ب دلیل مشکلات مالی مجبور به فروششون شدم
یا اینکه خودم بعد7 سال زندگی مشترک هنوز با همسرم خیلی صمیمی و رفیق نیستم رابطمون بد هم نیست ولی اون یکی بودنه و اون درک و تفاهم هنوز بینمون نیست
خب برا همینه ک اگه اون فرد این دستاورد ها رو داشته باشه من حسادت میکنم اما
سوال مهم تر شاید این باشه ک چرا اگه خواهرم این موفقیت ها رو بدست بیاره انقد خوشحال میشم و خداروشکر میکنم
چرا فقط رو این فرد این حس حسادت رو دارم؟!
چون دارم هرروز و هر لحظه خودم رو باهاش مقایسه میکنم ولی در مورد خواهرم یا فردی ک نسبت دور تری دارم هم اینجوری نیست ینی ی غریبه رو ببینم ک ی مدت خیلی موفق شده و همه چی براش عالی شده حس خاصی بهش ندارم
چون خودم رو باهاش هرگز مقایسع نکردم
حالا راهکار چیه؟
اول باید برای خودم اهرم رنج و لذت رو بنویسم تا برام منطقی بشه که موندن تو این احساس چقد برام مخربی و نابود کننده
بعدش سعی کنم از ذهنم بیرونش کنم و دیگ بهش فکر نکنم و درموردش کنجکاوی نکنم ک بفهمم الان در چ حالیه چ موفقیتی کسب کرده یا چقدر اوضاعش روبراهه یا….
و سعی کنم تمرکزم رو از اون شخص بردارم و همون تمرکز رو لیزری خرج خودم و رسیدن به خاسته هام بکنم
چون در هر حال چ من حالم رو خوب کنم چ در احساس حسادت باقی بمونم ذره ای در زندگی اون فرد تاثیری ندارم و فقط باعث میشه خودم از مسیرم عقب بمونم.
و با خودم تکرار کنم و بپذیرم ک هر کسی الان هر جایی ک هست جای درستشه و من کوچکترین توانایی در تغییر دیگران ندارم ولی در عوض قدرتمندترین فرد برای تغییر خودم هستم
و سعی کنم هر روز فقط یک درجه خودم رو و عملکردم رو بهبود بدم
و باز هم تکرار کنم و بپذیرم ک مقایسه خودم با هر کس دیگه اگه ای مقایسه بین سیب وپرتقاله ک هیچ ربطی بهم ندارن و من باید سعی کنم فقط از دیروز خودم بهتر باشم
در پناه خداوند شاد و سلامت باشید
سلام به استاد عزیز و دوستان خوبم ،
قسمت دوم تمرین این جلسه
لیست ادم های موفق
1_موفقیت مریم (معلمی)
2_موفقعیت بابک (مهندسی)
خوب فعلا فکر کنم همین دوتا هستن تو سن وسال و رده سنی من ؛
موفقعیت مریم : خوب معلم طراحی دوخت شده و خیلی خودشو میگیره و منم اصلا از همون اول که وارد فامیل ماشد اصلا ازش خوشم نمیومد و معلمم که شد بدتر حس حسادت و خودکم بینی من شدیدتر شد میگفتم همش یکسال ازم کوچیکتره و کلی کارا کرده و باهاش ارتباط نمیگرفتم دیگه یعنی خیلی هامون باهاش کنار نمیایم وازش دوری کردیم چون اخلاق های خیلی خاصی داره ولی جنبه مثبتش اینکه که دانشگاه رفت معلمی خوند وکلی تلاش کرد که نزدیک دوساله که معلم شده من اصلا باهاش کنار نمیام و دوستش ندارم ولی فکر که میکنم وجه های مثبتی هم داره اینکه کارای شیک و تمیزی رو واسه خودش میدوزه و میپوشه که منم هنوز نشده بعد دوسال خیاطی از کارای خودم واسه خودم بردارم کارم خیلی عالیه و همه میگن ولی خودم خیلی خودم رو باور نکردم الان کلی بهترشدم و امسال تصمیم گرفتم و مانتوشلوار عیدم رو خودم اماده کردم و دوختم .
جنبه ی دیگه مریم باینکه دختر کوچیک داشت خودش رو فدای اون نکرد و رفت سمت ارزو هاش نگفت بچم کوچیکه کی ازش مراقبت کنه و این حرفا در صورتیکه اگه من جای اون بودم میکردم و همه ی سعی و تلاشش رو کرد که بالاخره به خواسته اش رسید تو این مورد تحسینش میکنم دمش گرم و درسی که برام داره و میتونم با این دیدگاه بهش نگاه کنم این بود که چندسال زحمت کشید و از خیلی جاها و چیزا گذشت کرد تا اینکه به هدفش رسید و همیشه هم بهترین هارو برای خودش میزاره و این خیلی جای تحسین داره ..
موقعیت بابک : خوب درسش رو ادامه داد تا به مهندسی رسید با اینکه از نزدیکانمه خیلی ازش خبرندارم و نمیبینمش ولی موقعی که میگن مهندس شده جبهه میگیرم و میگم منم خودم علاقه نداشتم و نرفتم وگرنه منم الان یک چیزی شده بودم انقدر بزرگش میکنید مخصوصا موقعی که مادربزرگم ازش تعریف میکنه حالم خیلی بد میشه ،
ولی وجه مثبتش اینکه شایدم چون تک فرزند بود : بهش خیلی بها دادن و خودشم کلی تلاشش رو کرد و به هدفش رسید و مثل باباش کار دفتری داره ومهندس شده ولی نمیدونم مهندس چی دقیقا (:
و اینکه کلی زمان گذاشته درس خونده تا موفق شده و من تحسینش میکنم که بهای رسیدن به خواسته شو داده چیزی که من حاظر نشدم بدم به بهانه ی خوش گذرونی دوران عقد قید مدرسه و کامل کردن درس و مدرکم رو زدم و هربار تا زمانی که زنده ام درموردش حسرت میخورم و ای کاش میکنم شایدم موقعی که فرزندم بزرگتر بشه و مدرسه ای تو زمانی که تو درسش ازم کمک بخواد و من دانشش رو نداشته باشم این حس بدترم بشه ):
ولی امیدم به اینکه که این سایت و این مسیر الهی همه چیز رو درست و بهتر کنه اگه من بهاشو بدم ..
الهی شکرت خدایاشکرت …
سپاسگزارم ازت استاد عزیزم شرمنده که خیلی تعهدم قوی و ثابت نیست ولی سعی خودمو میکنم انشالله …
عاشقتم و دستای پرمهرت رو از راه دور میبوسم که نور امیدی شدی تو زندگیم (:
خدانگهدار .
به نام خدا
سلام عزیزم
واقعا از خوندن کامنتت که اینقدر صادقانه نوشتی لذت بردم
خواستم یه چیزی در مورد کامنتت که نوشتی رو بهت بگم
اول اینکه هیچ وقت و هیچ وقت حسرت گذشته رو نخور و با احساس بد بهش نگاه نکن چون باعث میشه که اینده رو از دست بدی
بجاش با امید به اینده نگاه کن و به پیشرفت هایی که قراره بکنی تا به احساس خوب برسی
تمام اتفاقات و تمام ادم های اطراف ما که تا به امروز تو زندگی مون اومدن و رفتن جزئی از زندگی ما هستند و همه شون اومدن که یک چیزی یاد ما بدن
فقط ما باید دیدگاهمون رو عوض کنیم و با دید بازتری به زندگی نگاه کنیم
دوم اینکه هیچ وقت و هیچ وقت خودت رو با دیگران مقایسه نکن
از پیشرفت های بقیه انگیزه بگیر ولی با حسرت بهشون نگاه نکن چرا که اونا هیچی از تو بیشتر ندارن و در بعضی موارد شاید اونا به تو حسادت کنند
پس یاد بگیر که فقط و فقط خودت رو با خودت مقایسه کنی
با دیروزت با یک ماه قبلت با یک سال قبلت و خودت رو به احساس خوب برسونی
چون این احساس خوبه که داره نتایج رو رقم میزنه
احساس خوب=اتفاقات خوب
این قانون رو ملکه ی ذهنت کن
و از احساس بد مثل شعله اتش دوری کن
بهترین ها رو برات ارزو دارم
دوست دارم
سلام به استاد و همه عزیزان این خانواده
استاد اول بگم دمت گرم برای این فایل و آگاهی هاش دقیقا یه موقعی اومد که من یه خورده فاصله گرفته بودم و خب نتیجشم کاملا مشهود بود شاید این فایلو نزدیک به ده بار گوش دادم و تونستم این باگ ذهنیو خیلی بهتر کنم بجای اینکه از بعضی موفقیت آدما حس بد بگیرم یه حس کاملا خوبو تجربه میکنم به لطف خدا، و خب نتیجشم همین الان کاملا مشخصه کاملا تو زندگیم مشخصه و خیلی حال بهتری دارم تمرین های این فایل هم در دفترم انجام شد
کامنت های دوستان هم واقعا کمک کرد باعث شد خیلی بهتر درک کنم و فک کنم
خدایا هزاران مرتبه شکرت که هر آن چه دارم از آن تو هست
سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و مریم خانم شایسته پر از انرژی و دوستان هم فرکانسیم انشالله که همیشه حالتون خوب و عالی ترین باشه
در مورد تمرین این فایل
مورد اول آقای دبیری رو مثال میزنم ساختمان ساز مطرح و به نام شیرازی که من میشناسمشون که واقعا از پیشرفت کردنشون علاوه بر احساس خوبی که دارم لذت میبریم چون باعث گسترش این شغل و باعث شدند چندین نفر شاغل بشن و احساس خوبی به آن ها بدهند
الهاماتی که به واسطه پیشرفت ایشون من میتونم دریافت کنم اینکه
کار همیشه در هر شرایطی از شرایط جامع میشه انجام داد
کار کردند آنقدر لذت بخش هست که به من احساس خوب و انرژی مضاعف میده
خدا همیشه هوای ثروتمند تا رو بیشتر داره چون باعث گسترش جهان میشن
کنار کارت نیت خیر داشته باشی پیشرفتت چندین برابر میشه
درس های که از پیشرفت ایشون میگیرم :
1.استمرار و تکرار و مداومت در کار تا برسی به اهداف
2.عشق و علاقه به کارت اولین شرط موفقیت
3. برنامه ریزی و نظم در کار از ستون های موفقیت در کار هست
4.شاد بودن در کارت هست که بهت احساس خوب میده
5.افتاده بودن و تواضح در کارت هست که تو رو بزرگتر میکنه
6.شجاعت و جسارت در کار تو رو ریسک پذیرتر میکنه
و…
مورد بعد آقای حسین صابری دوست
من واقعا با دیدن پیشرفت حسین آقا همیشه لذت بردم و احساسم همیشه خوب و عالی بوده و سعی کردم ازش بپرسم دلیلش پیشرفتش ولی غرورم شاید بهم اجازه نداده و به زودی همین کار رو انجام میدم
الهاماتی که من از پیشرفت حسین آقا میگیرم
همیشه یاد خدا اولویت کارام باشه
نیت خیر داشتن جزیی از پیشرفت کار هست
خوش اخلاقی و خوش برخوردی به آدم حس خوبی میده
درس های که از پیشرفت کردن میگیرم
1.موفقیت اصلا کاری به سن و سال ندارد
2. با پیشرفت کردن از زندگی هم لذت ببر
3.سحر خیزی یکی از عوامل موفقیت هست
4.متواضح بودن در برابر خدا و اینکه هر آنچه داری از آن خداست
5.بخشش در کار البته بعد از اکی شدن خودت یکی از رکن های موفقیت هست
نفر بعدی سعید حسینی خواهر زادم هست
که از موفقیتش حس خوبی میگیرم و خیلی از وقت ها در مورد عوامل موفقیت با هم صحبت میکنیم
الهاماتی که از موفقیت در کار ازش میگیرم
صبور بودن
علی بی غم بودن
توکل داشتن
ارتباطات خوب و عالی
ذهنیت ثروتمند داشتن و…
درس های که از موفق شدنش میگیرم
1.ریلکس باشم توی کارم اون اتفاقی که باید بیوفته میوفته
2.نفوذ کلامم عالی باشه
3.با جسارت و اطمینان صحبت کنم
4.استمرار و مداومت در کار
5. شجاعت در اولین بودن در کار
6.به روز بودن در کارم
7.هوشیار وزرنگ بودن در کار
به نام خدای مهربان | سلام به شما دوستان هم فرکانسی و استاد و مریم جان عزیزم
در ابتدا بسیار سپاس گزار خداوند هستم که من رو هدایت کرد به سمت شنیدن این فایل بی نظیر، همین که فایل رو گوش دادم و از صحبت های استاد متوجه شدم که دوره ای درحال آماده شدن هست برای خودشناسی ( البته فکر کنم مطمئن نیستم که درست متوجه شده باشم این قسمت رو ) کلی ذوق کردم و از همین الان که اصلا فقط در حد برداشت بوده برای من، آماده خریدن این دوره هستم و میدونم که چقدر قراره فوق العاده باشه این دوره، خب ما وقتی که بتونیم خودمون رو درست و کامل بشناسیم میتونیم راحت تر و روان تر ترمز های ذهنی و رفتاری و باور های محدود کنندمون رو بشناسیم و از طرفی راحت تر میتونیم روی احساس خود ارزشمندی و لیاقتمون کار بکنیم و بعد از اینکه روی این ها کار کردیم راحت تر میتونیم باور های قدرتمند کننده رو بسازیم در هر زمینه ای و اینطوری نتایجمون شکوفا میشه و وقتی به قول استاد نتایجمون شکوفا بشه ایمانمون قوی تر میشه و وقتی ایمانمون قوی تر بشه اعتماد به نفسمون میره بالاتر و وقتی اعتماد به نفسمون بره بالا تر اتفاقات بهتری رخ میده و همینطوری این سیکل موفقیت و رشد و تکامل یکی پس از دیگری پله های صعودش رو طی میکنه و زندگی خارق العاده میشه، واقعا همه ی این مطالب بهم متصل هستند و جدا از هم نیستن و واقعا باید همزمان روی همه ی بعد های زندگیمون کار بکنیم و لذت ببریم از این زندگی که فرصتش رو داریم که درونش باشیم.
قبلا خیلی مقاومت داشتم درباره اینکه بخوام روی فایل های رایگان کامنت بذارم ( اعتراف می کنم الانم یکم بهتر شدم و هنوزم مقاومته هست و باید خیلی روی این ترمز کار بکنم ) اونم بخاطر این بود که انگاری دوست نداشتم مثلا کسی بیاد و ببینه منم در این سایت عضوم و دارم روی خودم کار می کنم ولی بعد از تهیه دوره خودارزشمندی و احساس لیاقت و کشف قوانین زندگی و کار کردن روی مباحث این دو دوره فوق العاده ( من چون هر جلسه از هر دوره رو ممکنه بارها و بارها گوش بدم مثلا ممکنه یک جلسه رو 4 روز پشت سر هم گوش بدم بعد برم سراغ جلسه بعدی و اصلا عجله ای بابت سریع تموم شدن یه دوره از استاد رو ندارم و اعتراف می کنم واقعا هر بار که یک جلسه رو گوش میکنم کلی موضوعات جدید و مطالب جدید رو یاد میگیرم که دفعه قبلی موقع گوش دادن متوجهش نشدم، به همین دلیل دوره خودارزشمندی رو من تا جلسه توضیحات تکاملی قسمت ششم گوش کردم و کشف قوانین زندگی رو تا جلسه هفتم؛ منظورم از کارکردن روی این دو دوره تا این قسمت های دوره ها هستش ) انگار دیگه هیچ ترسی بابت خودافشایی ندارم و خب خیلی حالم خوب شده و خداروشکر می کنم از این بابت و از استاد هم بسیار سپاس گزارم.
بریم سراغ تمرین این فایل بسیار عالی.
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
پاسخ :
وقتی استاد توی فایل گفتن که استاپ کنید ویدیو رو و جواب بدین به این سوال اولین چیزایی که اومد توی ذهنم این بود که خب من که برادری ندارم یه خواهر دارم اونم خانه داره، مادرم که فرهنگی بوده و پدرمم که کاسب و مغازه دار بوده پس برم سراغ بقیه افراد فامیل ببینم کیو میتونم پیدا بکنم، بعد گفتم حالا فرض رو بر این بگیر مهدی که مثلا خواهرت بجای خانه داری یک کارآفرین موفق بود که یک بیزینسی داشت و مثلا صاحب یک شرکتی بود که خیلی درآمد بالا و خوبی بود اونوقت چی بعد از اینکه این فرضیه رو مطرح کردم سریعا ذهنم مقاومت کرد که نه بابا یعنی چی اصلا چرا باید اینطوری باشه؟؟!!!! و منی که از تعجب شاخ درآورده بودم از این پاسخ ذهنم یعنی تا الان همیشه فکر میکردم که من از موفقیت دیگران خیلی خوشحال میشم و ذوق می کنم ولی امشب متوجه شدم که این قضیه فقط برای افرادی هستش که به دور از شرایط زندگی من هستند، یعنی مثلا دوستانی که ممکنه هر چند وقت یکبار ببینمشون یا به طور کلی دوستان و آشنایان تا افراد نزدیک تر و فامیل ها یعنی من برای موفقیت دیگران که میشناسمشون یا خنثی هستم یا خوشحال میشم تابحال نشده که بخوام ناراحتی بدجوری داشته باشم از این بابت و بگم طرف دزدی کرده یا حرف هایی شبیه به این، خیلی شده که توی ذهنم اومده این شخص لایق این موفقیت نیست ولی سریع ذهنمو کنترل کردم و گفتم هرکسی خالق شرایط زندگی خودشه و هرکسی هرجایی که هست جایگاه درستی قرار داره و لایق اون جایگاهه یعنی من فکر میکنم قبل از اینکه با استاد و این مباحث آشنا بشم آدمی بودم که ذهنیتی این مدلی داشته که بیاد بگه بقیه الکی پولدارن بقیه الکی وضعشون خوبه اونم بخاطر باورهایی که از بچگی به خورد ما دادن و تا بوده گفتن فلانی رو میبینی پولداره بجاش زندگی نمیکنه که فلانی رو میبینی پولداره بجاش مرض قند داره فلانی رو میبین پولداره با پول نزول اونطوری شده زندگیش ولی از وقتی که با این مباحث آشنا شدم و دارم روی خودم کار میکنم نمیگم اصلا رخ نمیده ولی تقریبا اومده زیر 10 درصد این تفکرات و اگرم رخ بده سعی می کنم سریعا آگاهانه کنترل بکنم خودم رو و به ذهنم بگم که هرکسی هرجایی که هست دقیقا جایی هستش که لایقه و هرکسی که پولداره درست وسالم پولدار شده و مباحثی از این طریق.
ولی در کل نمیدونستم که نسبت به خواهرم ممکنه همچین تفکری رو داشته باشم.
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
شاید به ظاهر خیلی خوشحال بشم از اینکه مثلا خواهرم بخواد توی زندگیش رشد بکنه و پیشرفت بکنه ولی میدونم توی وقتایی که تنها میشم و ممکنه خلوت بکنم با خودم همینطوری مخولیات این رو داشته باشم که چرا من نتونستم چرا من موفق نشم چرا اصلا خواهرت باید موفق بشه و دقیقا میرسیم به جملاتی که استاد گفتن در این فایل که میایم حسادت میورزیم و خودمون رو مقایسه می کنیم و فکر می کنیم که موفقیت و رشد و نعمت و ثروت محدوده و تموم میشه بخاطر همین این افکار میاد توی ذهنمون ( باورم نمیشه که دارم این موضوعات رو از درونم میکشم بیرون )
مثلا چند روز پیش برادر همسرم رفته بود مرکز استان برای آزمون بانکداری من ناخودآگاه اولش که متوجه شدم گفتم خداکنه قبول نشه، نه بخاطر اینکه دوست ندارم اون شخص پیشرفت کنه، بخاطر اینکه همش احساس می کنم که اگر مثلا این شخص به یک موفقیتی برسه من قراره باهاش مقایسه بشم یا مباحث این چنینی ولی میگم طبق چیزی که گفتم سریع آگاهانه جلوی ذهن خودمو گرفتم و تجسم کردم که برادر خانمم آزمون رو قبول شده همگی شادیم و دور هم جمع شدیم داریم جشن میگیریم این موفقیت رو و خیلی هم همه چیز خوبه و من هم میتونم توی شرایط زندگی خودم موفق بشم باران رحمت الهی همواره در حال باریدن هستش اگر من نعمتی رو دریافت نمیکنم بخاطر اینه که ظرفم کوچیکه بخاطر اینه که ظرفم سوراخه بخاطر اینه که از درون ترمز دارم و باید حلشون بکنم، خدایی که این جهان رو داره کنترل میکنه خیلی راحت میتونه هرچیزی رو برای من فراهم بکنه فقط کافیه به خودش قدرت بدیم و فقط روی خودش حساب باز بکنیم و … خلاصه کلی از این صحبت هایی که حالم رو خوب میکنه، میگم همونطور که بالا گفتم اولش این افکار میاد توی ذهنم بعدی سریع کنترلش می کنم اینم بخاطر اینه که از بچگی تا الان همینطور این رفتارها جلوی ما انجام شده از طرف خانواده و ریشه بسیار قوی درونمون داره و باید بسیار بسیار مسمتر روشون کار بکنیم و ادامه بدیم تا کم کم رفتار و باورمون در این زمینه درست بشه و بجای اینکه در ابتدا نه فقط برای افراد غریبه بلکه برای درجه یک ترین افراد خانواده هم سریع افکار خوشحالی و انگیزشی بیاد توی ذهنمون.
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
بخوام این سوال رو پاسخ بدم باز برمیگرده به شرایط قبل و بعد آشنایی من با سایت و استاد و این مباحث اگر بخوام درباره مهدی نرجسی مرداد ماه 1402 به بعد رو بگم جواب “بله” هست و من دارم آگاهانه این قضیه رو درون خودم جا میگذارم که با موفقیت دیگران من هم میتونم در زمینه کاری خودم موفق بشم و هیچ فرقی نیست بین من و اون شخص در کار و بیزینس بخاطر اینکه به قول استاد گفتنی پتانسیل همه کارها در ساخت ثروت به یک اندازه هستش.
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
بازهم بستگی داره ممکنه من رو به حسادت بکشونه و ممکنه این اتفاق نیافته ولی این رو میدونم وقتی مثل سینوس و کسینوس بالا و پایین میشه این پاسخ یعنی هنوز مشکل دارم در این زمینه و باید روی خودم کار بکنم تا این احساس حسادت رو کور بکنم و فقط انگیزه بگیرم از موفقیت دیگران.
——————————————————————————
مرحله اول: موفقیت های کسب شده توسط نزدیکان و دوستان خود را به یاد بیاور و لیستی از آنها تهیه کن.
* ( پسر دایی من احمدرضا – خرید یک ماشین برای خودش )
* ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 2 شعبه موفق از شغل کافه در شهرمون )
* ( دوستم متین – موفقیت تحصیلی و شرایط شغلی خیلی خوب در تهران )
* ( دوستم ابوالفضل – راه اندازی 1 مجموعه فروشگاهی تجهیزات پزشکی موفق در شهرمون )
* ( دوستم سجاد – راه اندازی نمایشگاه ماشین موفق در شهرمون )
* ( دوستم محمد – راه اندازی 1 شعبه موفق از شغل رستوران در شهرمون )
* ( همسرم غزاله – موفقیت عالی در زمینه سالن زیبایی در شهرمون )
* ( پسر خاله همسرم محمد – موفقیت فردی در زمینه های مختلف از نظر ثروت )
——————————————————————————
مرحله دوم: در مقابل موفقیت هر فردی که لیست کرده ای، بنویس: چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
( وقتی متوجه شدم پسرداییم برای خودش ماشین خریده خیلی خوشحال شدم از این بابت بخاطر اینکه میدونستم روی پای خودش ایستاده و بدون تکیه کردن به کسی تونسته این ماشین رو تهیه بکنه، شاید خرید و تهیه ماشین برای افرادی که خیلی قوی هستند در این زمینه موفقیتی به حساب نیاد ولی از نظر من این میتونه جزو پله های موفقیت هرکسی در زندگی باشه و من از این بابت برای پسر داییم خوشحالم.)
——————————————————————————
( هنوزم داخل موبایلم عکس از شبی که رفتیم جلوی مغازه ای که ابوالفضل قرار بود بگیرتش برای کافه رو دارم، اون الان جزو افراد موفق این شهر حساب میشه و من برای اون خیلی خوشحالم و ذوق میکنم میبینم دوستم تونسته پله های تکامل رو طی بکنه و از یک شعبه به 2 شعبه ارتقاء بده خودش و مجموعه اش رو و من از این بابت خوشحالم.)
——————————————————————————
( متین از اولشم توی دبیرستان جزو افرادی بود که درسش خیلی خوب بود و همیشه نمرات بالای کلاس برای متین بود وقتی که دانشگاه قبول شدیم همگی متین مشخص بود که قراره رتبه اش خیلی عالی بشه اون مهاجرت کرد به تهران ما شهر خودمون موندیم و هرکسی رفت سمت علاقه خودش، الان در حال حاضر توی یک شرکت خیلی عالی در سطح کشور مشغول به کاره و من هرموقع که میاد ساوه کلی باهاش درباره کارش و موفقیت هاش صحبت می کنم و لذت میبرم صادقانه بخوام بگم شاید یکم ته دلم بهش حسودیم میشه اونم طبیعیه برای من ولی سریع باز تکرار می کنم که ” آگاهانه ” جلوی نجواهای ذهنم رو میگیرم و نمیذارم زیاد بشه و خفه اش می کنم در نطفه که تاکید می کنم همچنان نیاز به تمرین فراوان برای رفع این قضیه دارم ولی از خودم بابت پیشرفتی که در این زمینه داشتم راضیم. انشاءالله که متین همیشه موفق و موفق تر بشه در زندگیش و من خوشحال تر بشم برای اون.)
——————————————————————————
( ابولفضل از اولش جزو بچه هایی بود که شرایط خانوادگی خیلی خوبی داشت و هیچکس فکرشم نمیکرد که ابوالفضل بخواد یه روزی بره دم مغازه وایسه و کاسبی بکنه و وقتی که مغازه زد و بیزینس خودشو راه انداخت همه تعجب کرده بودیم ( 4 سال پیش ) که این با این وضع خانوادگی خوبش چرا باید کار بکنه ( اون موقع قانون رو نمیدونستم و این تفکرات بیهوده همیشه توی ذهنمون بود ) ولی خداروشکر الان ابوالفضل بسیار در شغلش موفقه و من کیف می کنم همیشه رد میشه از جلوی مغازه اش و میبینم که پر از مشتریه و میگم این شخص باور های خوبی رو درباره ثروت و نعمت داره و خدا براش بیشتر و بهتر بکنه شرایط رو انشاءالله.)
——————————————————————————
( آقا سجاد یکی دیگه از دوستانم هستش که در شهرمون نمایشگاه ماشین افتتاح کرده و واقعا مشخصه که از نظر باور های قدرتمند کننده درباره ثروت و موفقیت ذهن سالمی داره و خدارو شکر همیشه در این زمینه موفق بوده و من برای اون خوشحالم که داره در کارش لذت میبره و همزمان پول میسازه.)
——————————————————————————
( رشد و پیشرفت محمد رو از بچگی یادمه، وقتی که 14 سالمون بود محمد مشغول بود که کار کردن و کسب تجربه در زمینه ای که الان داره داخلش حرفه ای فعالیت میکنه، خب این برای من خیلی خوشحال کننده است که ببینم یکی از دوستان نزدیکم با استفاده از قانون تکامل رشد کرده و الان صاحب کار خودشه و داره در اون زمینه ای که دوست داره فعالیت میکنه به تازگی هم یک ماشین عالی خریده و من بازم کلی ذوق کردم بابت این اتفاق و آرزو می کنم همیشه موفق باشه.)
——————————————————————————
( همسرم رو هم که دیگه نگم براتون، لازم به ذکره که همچنان بعضی وقتا میبین که همسرم مثلا مشتری داره داخل سالن و مشغول به کاره و داره ثروت میسازه یکم ( خیلی کم) حسودیم میشه ولی بعدش سریع خندم میگیره و ” آگاهانه ” ذهنم رو کنترل میکنم و کلی کیس استادیه مناسبیه برای من در این زمینه که بتونم کلی ازش الگو بگیرم و مثال بزنمش در مواقعی که میخوام تمرین انجام بدم که برای من منطقی بشه که می شود شدنی هستش ساهت ثروت و نعمت در کل خیلی خوشحالم از اینکه همسر بنده یک انسان موفق در زمینه کاریه خودشه در شهرمون.)
——————————————————————————
( داخل خانواده همسرم این یک نفر خیلی از نظر مالی رشد و پیشرفت داشته و همیشه مثالی بوده برای من که میشه پولدار شد میشه ثروتمند شد، البته این رو بهتون بگم که روزای اول من خیلی نسبت به این شخص حسادت داشتم الان تازه یادم اومد اونم بخاطر اینکه تازه وارد خانواده همسرم شده بودم اینا هم هی این شخص رو مثال میزدن توی صحبتاشون و من خیلی مقاومت داشتم نسبت به شنیدن موفقیت های این شخص ولی بعد از اینکه به صحبت های استاد آشنا شدم و با قوانین آشنا شدم تقریبا الان خیلی کم پیش میاد که بخوام به این شخص حسادت بکنم و تازه کلی هم خوشحالم از اینکه این فرد هست که من بتونم ایمانم رو قوی تر بکنم نسبت به اینکه می شود و شده برای این شخص پس برای من هم می شود.)
——————————————————————————
مرحله سوم: این سوالات را از خود بپرس و به آن جواب بده.
سوال اول: از چه زاویه ی مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث شود:
به خودباوری برسم الهام بخش من باشد و برای اقدام در راستای تحقق خواسته هایم ایده بگیرم؟
اولا که در پاسخ به سوال اول مرحله سوم میتونم اینطوری بگم که به لطف آموزش های استاد عزیزمون مخصوصا در دوره کشف قوانین زندگی که تمرینات خارق العاده ای داره برای کشف ترمز های ذهنی من در کل خیلی خوب فهمیدم که بنا کردن باورهای جدید و قدرتمند کننده باید روی ریشه های منطقی باشه و یکی از فوق العاده ترین راه ها برای بنا کردن ریشه های منطقی پیدا کردن الگوهایی هستش که میتونیم نتایجشون رو ببینیم که ایمانمون رو به اون باور قوی تر بکنه و الگوها هم طبق گفته استاد باید قابل لمس باشن و خب این دوستان و افراد عزیزی که در بالا مثالشون زدم همگی برای من الگوهایی در زمینه های کاری مختلف هستند که به من ثابت می کنند می شود موفق بود بخاطر اینکه این رو میدونیم همه کارها به یک اندازه پتانسیل ساخت ثروت رو دارند پس اگر این افراد در زمینه های کاری مختلف تونستن موفق بشن پس من هم در زمینه کاری خودم میتونم و مشکلی نیست و خب این خیلی در زمینه خودباوری و الهام گرفتن به من کمک میکنه همونطور که من از منفی صفر درآمد با کار کردن روی فقط یک ترمز طبق تمرینات مختلف استاد تونستم نزدیک به 200 میلیون تومن در 3 ماه گذشته درآمد داشته باشم و اصلا غیر قابل باوره چیزی که من دارم میگم برای خودم و تازه متوجه میشم که چرخ زندگی روان شدن یعنی چی به همین دلیل من خیلی دنبال پیدا کردن الگو های مختلف در زمینه های کاری مختلف هستم اصلا در زندگیم و خیلی میتونه به من کمک بکنه در راستای تحقق خواسته هام بد نیست این تمرین رو هم بگم اینجا من یک قطعیتی رو رسیدم بهش و اومدم آموزش های استاد رو با هندسه ترکیب کردم برای خودم برای باور پذیری و درک بهتر و راحت تر :
طبق صحبت های استاد و تمرینات و نتایجی که گرفتم گفتم ؛ اگر مردم رو ( آ ) فرض بکنیم و کارهایی که افراد مختلف دارن انجام میدن و توی موفق شدن مثل همین کارهایی که از دوستانم در بالا مثال زدم و غیره رو ( ب ) فرض بکنیم و کار خودم رو که طراحی و اجرا پروژه های معماری هستش رو ( ث ) فرض کنیم ( شما میتونید کار خودتون رو فرض بگیرید )
و طبق صحبت ها و آموزش های استاد که گفتن همه کارها پتانسیل یکسان برای ساخت نعمت و ثروت رو دارن این رو ( * ) فرض کنیم.
حالا میرسیم به اثبات هندسه :
اگر مردم ( آ ) برای کارهای دیگه ( ب ) ارزش قائل باشند و بابت دریافت خدمات از اون کارها ( مثال هایی که بالا زدم در زمینه های کاری مختلف از افرادی که قابل لمس بودند برای من در زندگی ) پول پرداخت کنند میتونیم اینطوری بنویسیم :
( آ ) = ( ب )
و طبق قطعیتی که از آموزش های استاد فهمیدیم که اسمش رو گذاشتیم ( * ) اینو فهمیدیم که کارِ ما هم همونقدر توانایی داره که بقیه کارها داره پس میتونیم اینطوری بنویسیم :
( ث) = ( ب )
و در نهایت میتونیم اینطوری نتیجه بگیریم :
اگر ( آ ) مساوی باشد با ( ب ) و ( ب ) مساوی باشد با ( ث ) در نتیجه ( آ ) = ( ث )
پس ماهم توانایی ساخت ثروت رو داریم و هیچ تفاوتی بین ما و دیگر افرادی که دارن کار میکنن و ثروت میسازن نیست.
——————————————————————————
سوال دوم: چه درس هایی می توانم از مسیری بگیرم که منتهی به موفقیت این افراد شده است؟
درک یکسری از قوانین که این دوستان آگاهانه یا نا آگاهانه رعایتش کردن بسیار میتونه درس داشته باشه برای من که من تا اونجایی که متوجهش شدم اینجا می نویسم :
شماره 1 : توحید و توکل بر روی خداوند و هدایتش در مسیر موفقیت ( تقریبا همه افرادی که لیستشون کردم خیلی دیدگاه جالب و مطمئنی رو روی خداوند دارند که میدونم همین اصل خیلی تاثیر داشته در روانیه موفقیتشون )
شماره 2 : طی کردن تکامل و پله پله رشد کردن جزو اصل هایی هستش که توی همه ی مثال های بالا به چشم دیدم و میدونم که رعایتش کردن.
شماره 3 : تمرکز داشتن روی خودشون بجای اینکه روی حواشی و غیر اصلیات باشه و این موضوع هم بسیار بسیار کمک کننده است برای اینکه به موفقیت های خیلی عالی برسیم به نظر من.
شماره 4 : لذت بردن از کاری که دارن انجام میدن بازهم توی همه ی این مثال هایی که من زدم قابل لمسه برای من و میتونم این رو حس کنم که چقدر این افراد عاشق کارشون هستند و دارن کیف می کنن از اینکه دارن این کار رو انجام میدن و این اصل میتونه باشه.
شماره 5 : اگر اینها توانسته اند پس من هم می توانم.
——————————————————————————
خدارو سپاس گزاری می کنم برای اینکه به من قدرت داد تا بتونم این تمرین رو انجام بدم تقریبا 3 ساعت هست که من سر این فایل و تمرینش هستم امیدوارم که از خوندن این مطالبی که من نوشتم لذت ببرید.
از تمامی افرادی که هدایت شدند و این دیدگاه رو مطالعه کردند سپاس گزارم.
انشاءالله خداوند به من قدرت و فرصتی بده تا مجددا در سایت بی نظیر استاد دست به تمرین بشم و دیدگاه به ثبت برسونم تا اولا با تمرین کردن تکرار این مطالب معجزه آسا در ذهنم باشه دوما در مسیر زیبای اصلی بمونم و لذت ببرم.
انشاءالله خداوند مارو هدایت بکنه به راه راست، راه کسانی که بهشون نعمت داده نه کسانی که برشون غضب کرده و نه گمراهان.
امروز 30 / بهمن / 1402 هستش.
یادمون نره که برگی بدون اذن خداوند از درختان به زمین نمیافتد.
خدانگهدارتون.
بنام خدای مهربان
بعد از چندین و چند ماه امشب تصمیم گرفتم که تمرین این فایل رو کامنت بذارم
خدایا تو بگو من بنویسم
تمرین اول:
قدم اول: موفقیت افراد نزدیکم روبنویسم
فرد شماره یک: این خانوم زیبا تونست ماشینش رو که پراید بود رو به یک کوئیک تغییر بده و الان در حال تغییر اون به 206 هست
به تازگی به یک مسافرت خارجی رفت
کارمنده و حقوق بگیره
روابط عالی و عاشقانه باهمسرش داره و از نظر من بسیار خوشبخته
من چه احساسی نسبت به موفقیتش دارم؟!
احساس حسادت ندارم و یا خیلی خیلی کمه بیشتر احساس حسرت و خود کم بینی و ضعف دارم
اون از من بالاتره
قدرتمند تره
من از رانندگی میترسم و حاضر نیستم پشت فرمونش بشینم ولی این شجاعت داره
چه ایده های الهام بخشی از موفقیت این فرد میتونه در من ایجاد کنه؟!
اون خیلی به خودش اهمیت میده منم باید به خودم اهمیت بدم
خیلی رها و شاد و خوشحاله ولی من ادم استرسی و جوشی هستم
اون خیلی رو پولش و کارهاش برنامه ریزی داره ولی من هدف و برنامه ریزی مشخصی ندارم
اون خودش رو باکسی مقایسه نمیکنه
ولی من همش دنبال مقایسه خودم با دیگرانم
اون خودش رو بالا میبینه (لایق میدونه)
ولی من خودم رو لایق اینها نمیدونم
موفقیتش چه درسی برای من داره؟!
اگه اون تونسته منم میتونم
بشرط اینکه مثل اون عمل کنم
مثل اون باور کنم
فرد شماره دو : در حال مهاجرت به یک کشور فوق العادس
من چه احساسی دارم؟!
حسادت
خوش بحالش داره میره ازایران و اونجا حتما موفق میشه
(باوراینکه نمیشه تو ایران موفق شد)
دیگه نمیشه باهاش صحبت کرد چون قیافه میگیره و برخورد درستی بامن نداره
(قضاوت بی جا)
زمان داره میگذره و اصلا معلوم نیست که بشه ماهم ازایران بریم یا نه
(یاس و ناامیدی)
اون موفق شد و من دیگه موفق نمیشم
(باور اگه افراد زیادی موفق بشن دیگه فرصت برای موفق شدن من نیست )
چه درس هایی باید از موفقیت این افراد بگیرم؟!
باید بگم مهاجرت به کشور عالی حقشونه چون :
اینا خودش رو حبس کردن و از مهمونی ها و دورهمی های پوچ خارج شدن و فقط روی کار و اهدافشون تمرکز کردن
اینا هم کار کردن هم آموزش زبان دیدن
تلاش کردن برای خواسته هاشون
بها پرداختن
ولی من چی؟!
بجای آموزش دیدن رفتم تو مهمونی های بی فایده
وقتم رو الکی هدر دادم
بجای تمرکز روی خودم و کارم وارد حاشیه شدم
اینکه فلانی چیکار کرد چی گفت چی خورد و….
بجای تمرکز رو خواسته هام توجه کردم رو ناخواسته ها و…..
پس من هم میتونم مهاجرت کنم بشرط اینکه:
اول از همینجایی که هستم لذت ببرم
ثروت بسازم
حالم رو خوب کنم
به زیبایی های اطرافم بیشتر توجه کنم
بیشتر آموزش ببینم
کسب و کارم رو گسترشش بدم
و افراد سمی اطرافم رو حذف کنم
مهمونی ها و دورهمی هایی که هیچ سودی برام ندارن رو حذف کنم و فقط و فقط روی اهدافم رشد و موفقیتم تمرکز کنم
اهدافم رو کامل و واضح بنویسم و براشون قدم بردارم ……
استاد ممنونم بابت این فایل فوق العاده
که باعث شد نفوذ کنم به لایه های زیرین مغزم و احساساتم رو بشناسم و برای بهبودشون و تغییرشون قدم بردارم
سلام به استاد و خانم شایسته و همه دوستان وقتی یکی از نزدیکان ا دوستان من به موفقیت میرسن احساس ناتوانی میاد سراغم انگار که من از قافله عقب موندم وقتی یه نفر موفق میشه انگار که همه چراغ ها سمت منه به خودم میگم معصومه تو چی تو چه موفقیتی کسب کردی فلانی هم به فلان جا رسید ولی تو چی تو کجایی همینجا.یکسال پیش هم همینجا بودی ته دلم برای کسی که موفق شده خوشحالم تشویقش میکنم تبریک میگم ولی برای خودم ناراحتم چون خودسر زنشی میاد سراغم انگار که موفقیت های دنیا محدوده همه رفتن گرفتن بردن خوردن برای من چیزی نمونده و تا مدت ها هم من تلاشی برای خودم نمیکنم چون یچیزی تو ذهنم میگه زمان کمه اون چندسال پیش شروع کرده حالا اینجاست تو تازه میخوای حالا شروع کنی کی برسی
یکی از دوستام که خیلی راحت از شغلش انصراف داد و رفت سریه کار دیگه که براش خیلی بهتر شد فرصت شغلی مناسبتری هست براش
از ته دلم خوشحال شدم براش تحسینش کردم ولی بلافاصله احساس عقب موندن ازش اومد سراغم احساس ناتوانی که اون تونست یه تغییری در زندگیش ایجاد کنه ولی من هنوز همینجایی که بودم هستم
اگر اون تونسته من هم میتونم فقط فرق من و اوشون اینه که اون به ایمان و خودباوری داره ولی من کمتر از اون این ویژگی هارو درخودم تقویت کردم
درسی که برام داره اینه که اون حرکت کرد ترسشو با ایمانش مهار کرد و قدم برداشت
خودشو لایق زندگی بهتر دونست و مسولیت پیشرفت کردنشو پذیرفت و قدم به قدم پیشرفت کرد و باگ زمان کمه یا تو الان شروع کردی باید چندسال طول بکشه تا به موفقیت مدنظر برسی رو مهار کرد
سپاس
سلام خدمت استاد و دوستان عزیز.
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
پسر دایی مادرم که الان صاحب 2یا 3خونه 1ویلا و1کارخانه با چندین نیروی کار و 2یا 3ماشین است
سری اول که شنیدم فک کنم احساس حسادت بهم دست داد که چرا اون انقد پیشرفت کرده و خونه و ماشین و ویلا داره ولی من ندارم با خودم گفتم حتما شانس داره و از اینجور حرفا مگه میشه در عرض 2یا 3سال همه اینا رو داشت
سوال 1-از چه زاویه مثبتی به موفقیت های این افراد نگاه کنم که باعث بشه به خود باوری برسم والهام بخش من باشد ؟؟؟؟
در جواب این سوال باشکافتن و فکر کردن به این نتیجه رسیدم که پسر دایی از صفر شروع کرد و تکامل رو طی کرد و 20سال در حرفه خودش زحمت کشید تا به این جایی که الان هست رسید بدون اینکه ارث یا کمک مالی از جایی بهش برسه و گفتم که وقتی ایشان به اون مرحله رسیده چرا من نتونم وقتی جوونتر هستم وقتی با استاد و قانون جذب آشنا هستم وقتی که همین الان کسب و کاره خودم رو دارم .
سوال 2.چه درسهایی میتونیم از مسیری که منتهی به موفقیت این افراد شده است میتونیم بگیریم ؟؟؟؟
1-صبور بودن در زندگی و کار و تمرکز بر داشته های خود برای رسیدن به موفقیت
2-شادبودن یا همون حال خوب داشتن چون من هر بار که پسر دایی رو میدیدم حالش خوبه و اصلا از قرض و بدهی حرف نمیزنه
3-پشتکار و تسلیم نشدن ،مواقعی پیش میاد که ما تو کاری قدم میزاریم وبا اولین و کوچکترین مشکلی در کاره مورد نظر خودمون رو میبازیم وشروع به افکار منفی در ذهن خود میکنیم که مارو به عقب برمی گردونه و ناامید میشیم در چنین شرایطی با اراده بیشتر و کار روی افکار با فایل گوش کردن با تکرار جملات انگیزشی باید سعی کنیم تا دوباره به جلو قدم برداریم و ایمان داشته باشیم که ما هم متونیم اون خونه اون ویلا اون ماشین خوب یا اون سفرهای رویایی رو داشته باشیم فقط باید تکامل رو طی کنیم و الان که فک میکنم در موردش به خودم میگم که پسر تو هم داری تکامل رو طی میکنی و چرا پیشرفتهای خودتو نمیبینی ،چرا نمیبینی تو که خیلی زود تو همه مسائل زندگی جوش میآوردی و کم میآوردی و عصبی میشدی و همش به خدات گله میکردی الان خیلی بهتر شدی ،تویی که هیچ کنترلی روی افکارت نداشتی و الان خیلی پیشرفت کردی در کنترل افکار ،تویی که اصلا فکر نمیکردی که کسب و کاره خودتو داشته باشی ولی الان داری ،تویی که با قانون افکار و باور تونستی خودت همون عشقی که میخواستی رو جذب کنی ،تویی که زود به زود مریض میشدی ولی باتکامل و کار روی خودت ،الان یادت نیست که آخرین بار کی دکتر رفتی ،پس میشه نتیجه گرفت که تو در عین حال که باید از موفقیت دیگران تجربه کسب کنی و خوشحال باشی ،باید از موفقیتهای حتی کوچک خودت الهام بگیری تا بتونی ازشون موفقیتهای بزرگتری بسازی .در پناه حق دوستان .