ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)

1433 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن نکو گفته:
    مدت عضویت: 2461 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    من می خوام در مورد موفقیت دوست نزدیکم صحبت کنم،کسی که از دبیرستان با هم هستیم و لحظه لحظه زندگیش رو دیدم

    5 سال پیش که من تازه شروع کرده بودم به کار کردن، دوستم هم خونه خریده بود و هم ماشین خارجی داشت و هم به تمام خانواده اش کمک می کرد و یک خانه هم جداگانه اجاره کرده بود، هر ماه اندازه یه ماشین پراید درامد داشت و خیلی هم با هم رفیق هستیم حتی الان.و الان هم کارهای مهاجرتش رو کرده و سال دیگه به امید خدا ایران نیست. یادمه اون‌موقع من رو به خرج خودش کافه های مختلف می برد و در زمینه های مختلف بهم کمک می کرد.

    احساس من: من واقعا از اینکه موفق شد. و از فقر به اینجا رسید خیلی خوشحالم ولی توأمان احساس غمی نیز دارم، اینکه خودم هنوز به این موفقیت ها نرسیدم.

    دلیلش گاهی از دست دادن امیدم به وصول نتیجه است و اینکه بعضی اوقات نمی دونم چه کاری باید انجام بدم که ضامن‌موفقیت من باشه.

    اما درس هایی که از دوستم میگیرم همیشه جلوی چشمانم هست:

    دوستم همیشه امیدوارانه تلاش فراوان میکرد و وقتی مطمئن میشد که راه حل کاری رو پیدا کرده با تعهد غیر قابل مذاکره به مدت مستمر اون رو انجام میداد.یادمه با یکی دیگه از رفقامون کارش رو شروع کرد و اون‌دوستمون بهتر از رفیقم نتیجه میگرفت . هر دو یک کار انجام میدادن ولی اون درامد بیشتری داشت. اما چیزی که باشد دوست من به نتایج بزرگتر و ماناتری برسه این بود که استمرار داشت و راهش رو ادامه داد و همین طور بهتر و بهتر شد. اون یکی رفیقمون الان وضعش از من هم ضعیف تره. حالا بگذریم…

    اوایل کارش که می خواست دنبال مشتری بگرده، هیچ راهکاری نداشت جز اینکه شب ها خودش تراکت پخش کنه و روز ها به تماس ها پاسخ بده، وکسی نمی فهمید که اون متخصصی که پشت تلفن داره به سوال های اونا جواب میده و قراره ازش خدمت دریافت کنند، همون تراکت پخش شب ساعت 12 شبه.

    دوستم، پژمان ، برای من یک الگوی الهام بخشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 2876 روز

    سلام استاد از شما بسیار سپاسگزارم بابت فایل ارزشمندی که در اختیار ما قرار دادید

    توضیحات امروز شما آبی بود بر روی آتشی که بر ذهن بی قرارم که در این چند روز با دیدن موفقیت اطرافیانم حس عقب افتادگی می‌کردم با ذهنیت محدود خودم را نابود می‌کردم

    و وقتی تمرینات این فایل رو انجام دادم به یک نگرش جدیدی دست پیدا کردم من نمی گویم من از موفقیت بزرگ افراد دچار حس رنج و ناراحتی می شدم بلکه موفقیت کوچک اطرافیان حس مرا بد می‌کرد.

    آنجا که شما فرمودید چه احساسی نسبت به موفقیت افرادی که یک موفقیت بزرگ بدست آوردند دارید بنویسید

    من یک مثال از خودم می زنم برای چند سال پیش بود یکی از دختران فامیل یک نوع چای خوشمزه ای درست می کنه

    بعد من هم تصمیم گرفتم امتحان کنم و همون مدل چای تو خونه درست کنم اما چای که من درست کردم خوب در نیومد این باعث شد که اعضای خانواده از چای اون شخص تعریف کنند من حس بدی پیدا کردم و ته ذهنم موند و وقتی امروز داشتم همین موضوع را باز می کردم حس مقایسه کردن و مقایسه شدن نسبت به دستاوردهای بقیه بیشتر مرا ناراحت و آزرده خاطر می کرد تا اینکه خود موفقیت آن شخص.

    در واقع نسبت به آن موفقیت حس خاصی نداشتم اما تعریف و تمجید شنیدن از موفقیت بقیه باعث می شد بصورت ناخوداگاه خودم رو مقایسه کنم و خودم را ناتوان می دیدم و حس نفرت پیدا می کردم

    باور بهتری که با تحلیل خودم پیدا کردم این بود که اگر یک نفر حتی به قصد اینکه بخواهد به من بفهماند که دستاوردم بده و عمدا قصد مقایسه کردن من با شخصی که موفقیتی بدست آورده داشته باشه دلیل بر این نیست که من بد هستم بلکه معیار ذهنیت او این چنین است

    شکست من تجربه من است و من از آن می توانم چیزهای جدیدی یاد بگیرم و مسیر جدیدی تجربه کنم.

    بسیار سپاسگزارم امیدوارم این سلسله فایل ادامه بدهید تمام تلاشم انجام می دهم تمریناتم در دفتر انجام بدهم و نکته‌ای جدیدی که درک کردم ان شاالله همین جا به اشتراک می‌گذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    فرزاد امان اله زاده گفته:
    مدت عضویت: 1635 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته زیبا

    سلام ب همه دوستان عزیزم

    راهکار بسیار مهم و کلیدی که مارو به مسیر متعهد میکنه همین نوشتن کامنت و انجام تمرینات هستش

    خیلی وقتا ذهن نجواگر من شروع میکنه که وقتی کامنت مینویسی لایک نمیگیری یعنی اینکه تظاهر به خوب بودن میکنم ولی نشده من کامنت بنویسم ک تموم بشم و احساس من عالی نباشه همیشه بدون استثنا حالم خوب شده ولی نجواها کار خودشونو میکنن و مارو منصرف میکنن از نوشتن

    همین تمرین که استاد گفتن اگر زیاد خصوصی نباشه اینجا تو کامنتها بنویسیم و اگر هم نه باید به نحوی انجام بدیم چون نوشتن معجزه میکنه راه ها بهت گفته میشه من و شما ها بارها اینو تجربه کردیم

    من چند وقته تعهد دادم به خودم که تمریناتو انجام بدم کامنت بنویسم و این باعث شده که خیلی نتیجه های خوبی بگیرم و باید بتونم ادامه بدم چون تداوم نتایج بزرگ میاره

    بریم که تمرین به شکل عالی انجام بدیم مطمئنم که راهکارها بهمون الهم میشه

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2064 روز

    به نام خدای مهربونم .سلام براستادگرامی وهمه دوستان خوبم.برخودم واجب دونستم بنابرتوصیه استادعزیز کامنت این قسمت روبنویسیم .خوب موفقیت افرادخونواده ام هرچی باشه خیلی خوشحال میشم .این مورد درهردونسخه ازخودم (نسخه اولیم قبل اشنایی با استاد نسخه فعلیم بعداشنایی با استاد)صدق میکنه.دربعضی موارد مثل خونه خریدن هرکسی باشه همکارها ،خانواده همسر،غریبه ها)خیلی خوشحال میشم حتی به طرف زنگ میزنم تبریک میگم هی سئوال میکنم چه حسی دارین چطوریه اثاث کشی،از روند کارمیپرسم این درصورتی بود که خودم درارزوی خریدخونه ومستقل شدن بودم چونکه سالیان طولانی کنارمادرشوهر زندگی میکردم.که خدایا شکر اون خوشحالیها جواب داد وخودم خونه خریدم واثاث کشی کردم وخوشحالی رو تجربه کردم.

    قبل از اشنایی با استاد تو مواردخاصی نسبت به نزدیکان به جزخونواده ام احساس حسرت داشتم میگفتم خوش به حالش کاش مثل اون منم این خواسته رو تجربه میکردم یا اصلاکاش جای او بودم ولی بعد از اشنایی با استاد عزیزم هرکسی هرموفقیتی کسب میکنه فقط تحسینش میکنم وخوشحال میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    آگاهی ناب از جنس خدا گفته:
    مدت عضویت: 3963 روز

    سلام به استاد عزیز و همه ی دوستانم در سایت عباسمنش در پاسخ به این سوال که اگر یکی از نزدیکان شما به موفقیت دست پیدا کند شما چه احساسی پیدا میکنید من خودم به شخصه همیشه سعی می کنم افسار ذهنم رو به دست بگیرم و نزارم که مثل یک اسب افسار گسیخته به هرجا که دلش می خواد بره مثلا وقتی برادر و زن برادرم هر کدوم برای خودشون جداگونه ماشین دو سه میلیاردی خریدن اولش خوشحال شدم و کلی بهشون تبریک گفتم ولی بعد یه کم ناراحت شدم که چرا اونا تونستن و من با اینکه این همه قانون رو میدونم نتونستم و بعد از فکر کردن فهمیدم که اونها تکاملشون رو طی کردن و زندگیشون رو با یه موتور معمولی شروع کرده بودن و البته که برای خودم هم این موفقیت به دست اومده که تا همین چند سال پیش من هیچ وسیله ای نداشتم برای رفت و آمد و از خدا خواستم که بهم یه ماشین خوب بده و با کنترل کانون توجهم تونستم صاحب یه ماشین خوب بشم و جهان بهم یاد داد که احساس خوب =اتفاقات خوب هست و وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم میبینم که خیلی چیزها رو تونستم بدست بیارم و خلقشون کنم و با خودم میگم نسیم تو همون کسی هستی که کلی کار رو که از نظر خیلیها غیر ممکن بوده انجام دادی حالا چطور شده که با یک موفقیت ساده نزدیکانت بهم میریزی و احساس حسادت میکنی اگر اون تونسته تو هم میتونی فقط باید تعهدت رو نسبت به خودت و احساست بیشتر کنی و دائم به چیزی که می خوای توجه کنی نه چیزی که نمی خوای و یادت باشه باید تکاملت رو طی کنی که اگر این کار رو بکنی خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو میکنی به خواسته هات میرسی

    با تشکر از شما استاد عزیز که راه رستگاری رو بهمون نشون میدید و به قول استاد به اندازه ظرفش از این آگاهی ها بهره مند میشه و اونها رو درک می کنه به قول حضرت مولانا که میفرمایند

    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

    امیدوارم خداوند این توفیق رو بهم بده تا به گوش جان به حرفهای استاد عزیزم گوش کنم درک کنم و بهشون عمل کنم که عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل هست ادامه تمرینات رو هم در کامنت بعدی مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به استادان عزیزم

    سلام به همه دوستان هم مسیر

    اول تشکر ویژه دارم از استاد بابت وقت گذاشتن و طرح این سوالات و توضیحاتی که خودشان یک دوره بی نظیر هستند.

    من وقتی موفقیت یکی از نزدیکان را میبینم

    خداییش کمی حسادت هم میکنم البته کم

    ولی خوب دیگه …..

    واما بیشتر از اینا همش چیزی که تو لحظات در ذهن من مدام تکرار میشه اینه که

    برای اینا میشه و برای من نه

    فکر غالبم اینه که حتما تو سمت خودت رو درست انجام ندادی .

    ولی افکاری مثل این که اونا خوش شانس تر هستند و یا تو هنوز احساس لیاقت رو در خودت نهادینه نکردی و …..

    هم هستند. حالا اگه اون شخص فردی باشه که ظاهرا تو این مسیر خودشناسی هم نباشه دیگه بدتر .ذهن من اینجاها دیگه چموش تر عمل میکنه و میگه بابا اینا شاید ده صفحه هم تو کل زندگی شون سپاسگذاری نکردن ولی تو سر رسیدها پر کردی

    اصلا بابت همین سپاسگذاری ها هم که باشه باید الان تو نتایجت خیلی بیشتر از اینا باشه

    دیگه اون فایلها و دوره ها و ….. که هیچ

    البته تو این مواقع من تمام تلاشم رو میکنم که از زاویه بهتری به موفقیت اون شخص نگاه کنم

    اما واقعیت هنوز نتونستم تواون شرایط ذهنمو کنترل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    در حال تکامل گفته:
    مدت عضویت: 694 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی

    این فایل هدایت من به یکی از بزرگ ترین پاشنه آشیل هام بود

    خدا جونم ممنون

    امیدوارم نتایجم استادم رو مجاب کنه و منو به پارادایس دعوت کنه

    تمرین این قسمت

    ا.ح.ر: جوون فوق العاده ای که از همون اول زندگیش از هیچی شروع کرد و حالا خداروشکر کسب و کار خودش رو داره و داره پیشرفت می‌کنه

    یکی از نقاط قوتش اینه که از لحظه لحظه زندگیش داره لذت میبره

    خداروشکر

    ر.باقر: ی جوون که اول زندگیش هیچی نداشت، یتیم بود ولی خیلی تلاش کرد و بزرگترین اخلاق خوبش این بود که به فراوانی ایمان داشت و از تغییر ترسی نداشت

    ج.د: ی جوون که به خاطر احساس لیاقت و خود ارزشی که داشت خداروشکر زندگی مرفحی داره

    س. :ی جوون پر تلاش که رفت دنبال علایقش که از تغییر ترسی نداره و حالا کسب و کارشو راه انداخته

    س.ع: ی آدمی که از تغییر عبایی نداشت و وقتی شغلش رو تغییر داد همه میگفتن اشتباه کرده ولی جدای از اینکه خیلی بیشتر از زندگی لذت میبره، رشد خوبی کرده

    مهندس: ی جوون فوق العاده خوش قلب، زرنگ و فعال که داره برای آینده خودش و اطرافیانش تلاش می‌کنه و از هیچ به ی زندگی خوب و مرفه رسیده

    حس من:

    پررنگ ترین حس من و همچنین شاید بزرگترین پاشنه آشیل من اینه که دلم میخواد من توی اطرافیانم از همه موفق تر باشم

    من وقتی از اطرافیانم کسی به موفقیتی میرسه به خودم میگم چرا من نتونستم، احساس بی عرضه دیده شدن میکنم و احساس میکنم ناتوانی منو نشون میده..

    نگاه از زاویه مثبت

    من با موفقیت افراد بالا چندتا نتیجه میتونم بگیرم

    1-اینکه موفقیت ربطی به خانواده و لوکیشن زندگی کردن نداره

    2-اینکه ثروت فوق العاده فراوان وجود داره، کافیه خودت بخوای

    3-اینکه از تغییر ترسی نداشته باشم و همیشه به الهاماتم عمل کنم

    4-اینکه در همین لحظه و همین جایی که هستم باید از زندگیم لذت ببرم

    5-من لایق بهترین ها هستم و خداوند بهترین هارو برای من رقم میزنه

    6-من برای اطرافیانم بهترین هارو می‌خوام

    7-نعمت های خدا انقدر زیاده که میشه تموم مردم دنیا پول دار باشن و مرفح زندگی کنند

    8-من باید از مسیر رسیدن به خواسته هام لذت ببرم

    9-خدا اگه همه اطرافیان من رو موفق کنه، منم میتونم یکی از اونا باشم

    10-نتایج من باعث میشه همیشه به خودم افتخار کنم و بالاترین لذت هارو از زندگیم ببرم

    ممنون میشم دوستان با کامنت هاشون منو راهنمایی کنن

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    محمود رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1108 روز

    به نام الله یکتا ..سلام دود خدمت استاد عزیز وخانم شایسته وبرای دوست گلم اجی ها وداداش ها روزی پربرکت شادی ارزو مندم ………اما در مورد سوالات استاد عزیزم.که واقعا خداوند بزرگ مارو هدایت میکنه .قبل جواب دادن به سوال ها بگم امروز صبح باز بزرگی وعظمت خداوند دیدم حس کردم …چند روز پیش همین سوالاتو از خودم وخدای خودم پرسیدم که چرا دوست های من موفقیت شون خیلی بیشتر از منه حتی دوست های هستن که از من مشورت میگیرن از من احساس خوب میگیرن موفقیتشون 10 برابر من شده دلیلش چیه ..جواب های رو بخودم دادم ….تا که امروز که وارد سایت شدم واین فایل دیدم گفتم وای خدای من تو چقدر کریمی بزرگ این همون چیزیه که من بهش داشتم فکر میکردم سردر گم بودم خدایا ممنون سپاسگزارم

    1موفقیت افراد نزدیک به خودمونو بنویسیم …

    1بهزاد تو صافکاری فوق العاده شده.وهر زمان برای صحبت کردن پیش من میاد وصحبت میکنه من فقط میگم افرین چون واقعا زیبا وباحال صحبت میکنه وپیشرفت نجومی داشته وبیشتر مواقع از من مشورت والهام میگیره وقتی چند روز پیش با بهزاد دوستم صحبت میکردم وپیشرفت زیبا وخوشمزه که داشت میدیدم از خودم پرسیدم بابا تو توی چی ضعیفی که پیشرفتت در مقابل این دوستات کمه و هی فاصله ات زیاد میشه .

    2محمد علی دایم توی نجاری فوق العاده هست

    3محمد علی دوستم توی کار برق اتومبیل فوق العاده هست

    4محمد رضا دوستم توی میکانیکی فوق العاده هست

    5محمود رشیدی توی کار تعمییر کولر بخاری فوق العاده بوده هست ولی

    2 من چه احساسی داشتم وقتی خبر موفقیت این دوستامو میبینم میشنوم …

    من واقعا قلبا افراد موفق که نزدیک من هستن میشناسم وافرادی که نمیشناسم فردی در مورد موفقیت شون برام تعریف میکنه چه به خوب وچه به بعد وقتی میفهمم این فرد موفق هست فقط یک کلمه میگم که جز عادت منه از بچگی گفتن افرینه

    والان بعد گفتن افرین اینو از شما یاد گرفتم که توی درونم بعد افرین بگم پس میشه اگه اون موفق شده پس منم میتوانم

    3من اگه بخوام ذهنمو تغییر بدم چه ایده های الهام بخشی و باوری میتواند توی این فرد در من ایجاد کنه…..

    وقتی که بهزاد رفت به حرف هاش باورش فکر کردم وحتی به دوست های دیگه ام که چه چیز هست اون ها قویتر هستن .که به دو مورد رسیدم اول ومهم ترین ارامش که در کار کلامشون هست خیلی خیلی ریلکس بودنشونه و مهارت در کنترل مشتری حتی اگه حق صد در صد با مشتری باشه اوضاع کنترل میکنن . …

    اما من نه من بر این باورم باید کارمو درست با دقت و تمرکزی جدی انجام بدم که به این مرحله کنترل مشتری نرسم..

    2بی خیالی و در لحظه زندگی کردن مهم نبودن هیچ چیز…

    نفر پنجم لیست خودمم ولی هرچه فکر کردم من باور ورفتارم همیشه توجه میکنم تنها چیزهای که ضعیفم این دو مورد حالا نمیدونم واقعا نمیدونم منم ادم ارامی هستم و هر روز بیشتر کار میکنم وقوانینو اویزه گوشم کردم

    از خداوند سپاسگزارم بابت این هدایت و ارزی بهبود باور ها ورفتارمو دارم تا جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 725 روز

    سلام واحترام تقدیم میکنم خدمت استادی بزرگوارم خانم شایسته مهربان ودوستان نهایت عزیزم

    اول ازهمه سپاسگزاری خدای بزرگم هستم که به من این توان را داده که عضوی این سایت بینظر بیشم واین فایل زیبا را بیبینم و این تمرین را انجام بیدم خداجانم سپاسگزارتم

    در موردی دوستام:

    دوستم که اسمش وحیدالله است تو کشوری سوئیس زنده گی میکنه خیلی بیزنس خوبی داره خودش خیلی از کارش راضی است

    دیشب برام گفت: دیروز پرژه که دوسال قبل شروع کرده بوده را تکمیل کرده و این موفقیت روی بیزنسش خیلی تاثیری مثبت داشت که باید یک دفتری دیگری را باز کند و ان را به خواهرش واگذار میکنه وخودشان خیلی خوشحال بود و من از شیندن این حرفاهاش خیلی خیلی خوشحال شدم و برایش از صمیم قلب تبریک گفتم و آرزو موفقیت بیشتر کردم و من تاحدی که ازش شناختی دارم فهمیدم که این موفقیت هایش از توحیدی بودنش است که خیلی توحیدی هست والگوی خود قرآن را انتخاب کرده و همیشه حالش خوبه وآرامش داره و باکاری خود استمرار دارد ومن این نقاط را متواجه شدم که دلیل موفقیتش این شخصت عالی ایشان است ومن خیلی دوستش دارم

    موفقیت بعدی که دیدم مهاجرت خاله ام با بچه هایش به استرلیا بود! خاله ام با سه تا بچه اش بسیار به راحتی از طریق سازمان ملل مهاجرت کرد ومن از این موفقیت آنها خیلی خوشحال شدم دلیل آن را طی نمودن تکاملش میدونم که آنها ده سال قبل به این کار اقدام کرده بود و بعدآنها در ایران هم به نقطه آرامش و آسایش رسیده بود وبمن این باور را دادکه میشود ومنم میتوانم مهاجرت کنم که خداراشکر منم اقدام کردم والان به امیدی خدا نشانه اش را دیدم که کارای منم انجام میشه ومیتوانم مهاجرت کنم

    و من تو بیزنس خودم که هر همکارم که موفق میشه و یک رتبه را میگیره من خیلی خوشحال میشم واین انگیزه را میگیرم که منم میتوانم انجامش بیدم و منم میتوانم آنجای که آنها رسیده بیرسم چون دارم از تجربه های آنها استفاده میکنم

    خدایا سپاسگزارتم که زنده گی من اینقدر زیباست

    خدایا سپاسگزارتم که من بهترین شرایط را دارم تجربه میکنم

    خدایا سپاسگزارتم که من لایق همه اینا هستم

    وسپاسگزاری استادم هستم که باین فایل زیباش باعث شد من بیفهمم که من چی ذهنیت را دارم و جایگاه خودم را بیفهمم

    خدایاجانم سپاسگذارتم دوستت دارم وعاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    زهرا قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    سلام به استاد بینظیرم و همراه بینظیرشون مریم جان و همه هم کلاسی

    سوال اول :

    دقیقا مرتبط به خبر خوشی که از عشقم بابت خرید ملکی شنیدم و بینهایت خوشحال شدم این که خوشحالیم واسه موفقیتش واقعی و از عمق وجودمه اینو مطمئنم و شکی بهش ندارم

    ولی چرا ذهنم یه لحظه شروع کرد تو خودش down شدن و البته الان دیگه میدونم داره خودش مقایسه میکنه این شیوشه که با مقایسه منو سرکوب کنه

    انگار تلاش من واسه پرت کردن حواس ذهنم تا یه جایی تاثیر داره ولی میفهمم که عمقی نشده

    میام بهش میگم از learning curve میگم از دستاوردای خودم براش میگم ولی همچنان اون ته ذهن دوست داره مقایسه رو نگه داره

    فقط هم راجع به این عزیز حساس میشه واسه موفقیت بقیه خیلی خوشحال میشم مقایسه هم اصلا نمیکنه یه جورایی مهم نیست تو ذهنم چون به روند رشد خودم ایمان دارم

    ولی تو این مورد خیلی ذهنم مشتاقه بازی در بیاره

    فکر کنم الان یهو فهمیدم چرا

    چون ذهن همیشه دوست داره به شیوه ای که بزرگ شده برگرده الان که همه درها به روش بسته و تنها روزنه همین مورده اروم از این نقطه بازی رو شروع میکنه

    خیلی بعد دوره ارزشمندی حواسم بهش هست سعی میکنم ارومش کنم و نسبت به قبل عالیتر شده ولی میفهممش که جای کار داره

    وقتی دوبار اول فایل گوش دادم یهو احساس کردم این نوع مقایسه من از کمالگرایی میاد و چسبوندن ارزشمندیم به دستاوردهای مادی

    Wow

    چقدر فکر میکردم ارزشمندی رو درستش کردم و چه جایی مچ ذهنم گرفتم

    فکر میکنم هرچقدر سند بیشتری به اسمم باشه هم برنده ترم تو این مسابقه ای که ذهم راه انداخت هم ارزشمندم

    چقدر نوشتن عالی هدایتم کرد یکی یکی دریچه مغزم باز بشه و خودشون نشون بدن

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: