ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
در پاسخ به سؤال برنامه ، واقعیتش اینه که اگر به صورت ناگهانی و بدون اطلاع قبلی و بدون اینکه در جریان باشم ، خبر موفقیت کسی را بشنوم در اون لحظه نمیتونم ذهنم را کنترل کنم و حسادت میکنم . درسته که سعی میکنم در اون لحظه خودم را یعنی ذهنم را کنترل کنم و شروع به استفاده از قانون میکنم مثلا سپاسگزاری میکنم اما خودم میفهمم که شعله حسادت درونم روشن شده و من دارم آگاهانه خاموشش میکنم گاهی هم نمیتونم خاموشش کنم و شروع میکنم توی ذهنم به معایب اون کار یا اون موفقیتی که اون شخص بهش دست پیدا کرده مثلا پارسال بود که یکی از اقوام با خانواده به دانمارک رفتند خب من خیلی وقت بود که اونها را ندیده بودم اما در گذشته های دور باهم ارتباط داشتیم . من وقتی خبر مهاجرت اونها را شنیدم خیلی زورم اومد . از اینکه آدمهای خیلی عادی بودند ولی خیلی پز میدادند و حالا اونجا بچه هاش را مدرسه بهتری نسبت به ایران میفرسته ، از اینکه به کشوری با آب و هوای تمیز رفته ، از اینکه از لحاظ مالی جوری بوده که بتونه مهاجرت کنه و بستر بهتری برای پز دادن پیدا کرده . تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم دلتنگ مامانش اینا شده و اونجا بهشون خیلی سخت گذشته و پستی و بلندی های زیادی داشتند و اینکه بعد از بازنشستگی که توی ایران داشتند مجبور شدند زن و شوهر دوباره اونجا مشغول به کار در بیمارستان بشند و هزینه های زندگی بهشون فشار آورده و من وقتی اینا را شنیدم انگار دلم خنک شد و یاد پز دادن ها و فخر فروختن هاشون افتادم و از اینکه سرشون یه جورایی به سنگ خورده بود خوشحال بودم و البته این حس شیطانی خیلی کوتاه بود و کنترلش کردم ولی مهم اینه که این حسادت ها و خوشحال شدن های موذیانه ریشه در جاهای بدی داره و من باید درستش کنم .
در مورد همه آدم ها اینطور نیستم . صرفا در مورد افرادی دچار این قبیل احساسات میشم که فخرفروشی میکنند و خودشون را به رخ دیگران میکشند و وقتی سرشون به سنگ میخوره لذت میبرم .
یا مثلا وقتی من شغلم را کنار گذاشتم یکی دوتا از افراد نزدیک گفتند آره اون کار ، کار هرکسی نبود و حالا که خودش کارش را کنار گذاشته و شرکت زده و استرس آینده را داره بازهم احساس اینکه دلم خنک شده بهم دست داد ولی خب چون این فرد از اعضای خانواده م محسوب میشه راضی به شکست خوردنش نیستم ولی از اینکه در شرایط اون موقع من قرار گرفت لذت بردم .
و اینکه اگر در جریان روند کار کسی باشم و موفق بشه اصلا دچار اون احساس حسادته نمیشم ولی اگر بطور ناگهانی و یهویی بهم بگند شعلهه روشن میشه . یعنی احتمالا وقتی زمان داشته باشم آرام آرام اون حسادت و حسهای منفی را کنترلشون میکنم و نمیذارم روشن بشند ولی وقتی یهو میشنوم و غافلگیر میشم و فرصتی برای کنترل احساسم ندارم شعله حسادت و اون حسهای منفی روشن میشه و خب دیگه مجبورم آرام آرام خاموشش کنم
حالا در مورد اون موضوع اول که گفتم اگر بخوام از زاویه بهتری به مساله نگاه کنم که حالم بد نشه ، میتونم اینطور نگاه کنم که اولا مهاجرت به کشور دلخواه کار عجیبی نیست و خیلی راحت میشه کل اعضای خانواده باهم مهاجرت کنند و اینکه من میتونم با باورهای بهتر به شکل راحت تری در کشور جدید زندگی کنم به نحویکه انقدر سختی نکشم و میتونم با اینهمه آگاهی که از قانون و از دوره ها بدست آوردم ، دلتنگ وابستگی های قبلیم نشم و به جذابیت های کشور جدید توجه کنم و به دنبال کشف زیباییها برم
در مورد موضوع دوم من میتونم اینطور به خودم بگم که من اون الگویی بودم که شهامت داشت و از شغلش بیرون اومد و به دنبال علاقه ش رفت و باعث شد یکی از افراد نزدیک خانواده ش هم جرأت و جسارت پیدا کنه و از کار دولتی بیرون بیاد و شرکت تأسیس کنه پس من تونستم الگوی مثبت ایجاد کنم .
یعنی باید من نوع فکر و زاویه نگاهم را تغییر بدم به نحویکه اگر خبر ناگهانی موفقیت کسی را شنیدم بارها خوشحال بشم بخاطرش
لیست موفقیت های دوستان و آشنایان:
1.وقتی که دوستم عطیه یک گوشی آخرین مدل خرید:خوشحال شدم چون با خودم گفتم که من هم میتوانم_ممکن است(چون برای من خیلی خواسته ی بزرگی بود به صورت یه خواسته بدیهی درومد و اتفاقا کلیم به دوستم تبریک گفتم و باخودم گفتم اگر دوستم تونسته منم میتونم)
من خواستار این هستم که دیدگاهم رو تغییر بدم(بهبود بدم) و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
خواسته ها میتوانند به حقیقت بپیوندند/خواسته ها ظاهرا بزرگ هستن ولی حق طبیعی ما هستن/دوست من تونسته با پول و درآمدش بیشتر از من دوست باشه،با پول نگه داشتن(بقول استاد با پول دوست باشین) چون همون طور که خودش گفت اون پولاش رو جمع میکرده تا بتونه به مهم ترین خواسته هاش پاسخ بده اما من اصلا به فکرمم نرسید که میتونم با این درآمد به این مدل گوشی برسم(تاکید میکنم که درآمدمون تقریبا تویه یه سطح هست) و با خودم میگفتم اووووو من تا پنج سال دیگم به این نمیرسم چون خواسته ی بزرگیه (باور محدود کننده=خواسته ها دور از دسترسن)
درس اول:خواسته ها حق طبیعی و بدیهی ما هستن
درس دوم:من لایق بهترین ها هستم
درس سوم:با پول دوست باش
درس چهارم:اگر دوستم توانسته من هم میتوانم ممکن است اگر غیر ممکن بود برای همه غیرممکن میشد
درس پنجم:وقتی دوستم این گوشی رو خریده ینی من در مدار خواسته هام قرار گرفتم و باید ادامه بدم (باور تقویت کننده=اگر یک شخص تونسته به این م ل گوشی برسه منم میتونم)
2.وقتی داییم ماشین یک میلیاردی خرید:خوشحال شدم ازینکه میشود کلیم تحسین کردم/و ناراحت شدم ازینکه زمان خیلی خیلی زیادی باید طی بشه،تا من همچین ماشینی رو بخرم(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل) و عدم درک تصاعد بعد از تکامل
من خواستار این هستم که این دیدگاه منفی رو به دیدگاه مثبت تغییر بدم و ازین موفقیت درس تازه ای بگیرم چه درسی؟
درس اول:قانون تکامل رو بخاطر بسپار و به به یاد بیار که داییت هم از اول همچین ماشینی نداشته اول یه ماشین پراید داشته بعد کم کم حرکت کرده باور داشته و ادامه داده پس تکامل رو نمیتونی دور بزنی
درس دوم:این فرد تونست بتو کمک کنه تا تو باور کنی که میشود این یک نشانه از طرف جهانه که بمن بگه تو باید به ثروت توجه کنی تو باید به نعمت ها توجه کنی
درس سوم:اگر این شخص تونسته منم میتونم اگر میشه انقدر ثروت ساخت منم میتونم انقدر بسازم
درس چهارم:دایی من توی همین شهر بدنیا اومده توی یه خانواده بوده و بزرگ شده کسیم کمکش نکرده خودش حرکت کرده پس داشتن همچین ماشینی ربطی به موقعیت جغرافیایی و سن و خانواده نداره حتییی ربطی نداره که کسی پشتیبان تو باشه یا نه مهم خودتی!!!
3.وقتی که یکی از نزدیکان بعد از مدت ها به استقلال مالی رسید:بسیار بسیار خشمگین شدم و خیلی احساساتم جریحه دار شد و با خودم گفتم من تا برسم به همین حد از استقلال چه مسیر هایی رو رفتم چکارایی کردم چقدر تلاش کردم پس چرا بازم از لحاظ مالی اونا بالاترن و بعد هم احساس نفرت کردم که آخه چرا من نباید؟؟؟؟
من خواستار این هستم این دیدگاه منفی رو به یک دیدگاه مثبت تغییر دهم و درسهایی رو ازش بگیرم چه درسی؟
درس اول:امکان پذیر بودن برای رسیدن به استقلال مالی بسیار زیاد
درس دوم:تو از کجا میدونی که همین جوری و یهویی وضعشون خوب شد؟ یهویی مگ داریم؟ بیاد بیار که اونا از کجا شروع کردن و ناامید نشدن بیاد بیار اون زمانایی که داشتن تلاش میکردن و امیدشون به خدا بود و همیشه میگفتن خدا بزرگه خدا میسازه و چقدر ایمان داشتن؟؟؟ مگه تو از ذهن اونا خبر داری؟ مگه از تغییر افکار اونا خبر داری؟ چقدر بها دادن؟چقدر؟ آیدا تو چقدر بها دادی؟ آیا غیر ازین بود که به خودت سخت میگرفتی و آیا به غیر ازین بود که ترس ها برتو غلبه میکردن؟؟؟ آیا غیر ازین بود که گاها ناامید میشدی و میگفتی نخواستم اصلا آیا ندیدی که چن بار ایمانت رو از دست دادی و دست کشیدی؟ ولی اون ها همچنان داشتن ادامه میدادن
درس سوم:وقتی که خالت از ایمانشون توی لحظات سخت برات توضیح داد از صبرشون گفت آیدا تو تونستی انقدر صبور باشی؟؟؟ نه نتونستم پس باید روی صبرت کار کنی تو باگ هات با اونا فرق میکنه تو مقاومت ذهنت متفاوته تو باورهای متفاوته تو داری مقایسه میکنی و مقایسه کردن سمی ترین کاریه که میتونی با خودت کنی تو باید خودت رو با دیروز خودت مقایسه کنی موفقیت دیگران برای الهام گرفتنه برای الگو گرفتنه نه مقایسه کردن!!!(باور محدود کننده=مقایسه کردن خودت با دیگران بدون در نظر گرفتن افکار اوناا)
4.وقتی یکی از آشنایان که لاغر بود به یک بدن عضلانی رسید:من این همه ورزش کردم چرا نتونستم یه همچین بدنی بسازم منم تلاش کردم منم فلان کار رو کردم آخه چراااا؟!_الان کمی این دیدگاه بهبود یافته و احساس بهتری نسبت بهش دارم و میگم اگر اون تونسته منم میتونم اگر مثل اون باور و عمل کنم
بهبود دیدگاه نسبت به این موفقیت:
درس اول:بیا صادق باشیم تو وسط راه جا زدی (عدم صداقت با خود) و گفتی اصلا نخواستم و باشگاه رو رها کردی تو ایمان خودت رو از دست دادی فرد بدون باور و ایمان نمیتونه به خواستش برسه
درس دوم:تو نتایج کوچیکت رو ندیدی ولی اون میدید (دیدن نتایج کوچک و تحسین آنها) یادته که میومد و از تغییرات کوچکش برات میگفت با ذوق و شوق
درس سوم:اون خعلی لاغرتر از تو بود ولی تونست!! تا حالا ازین زاویه دیده بودی؟ تو راحت تر میتونی تو مسیرت کوتاه تره تو باید بهتر باور کنی که میشود میشود میشود (باور محدود کننده=عدم درک قانونِ تکامل)
درس چهارم:همش میگی نه پول زیاااااااد میخواد مگه اون خیلی پولدار بود؟ خیر نبود پس میشود با پول و درآمدی که الان داری هم به این خواسته برسی (باور محدود کننده=همچی با پول زیاد بدست میاد)
درس پنجم:تو میخوای همچی از اول عالی باشه و بی عیب و نقص اما اون از همونجایی که بود شروع کرد (باور محدود کننده=عدم کنترل کمالگرایی!)
5.برادرم دوستان خیلی زیادتری نسبت بمن داره و وقت زیادی رو با اونها میگذرونه دوستانش بیشتر میان طرفش:احساس سرخوردگی میکنم و میگم مگ من چه ایرادی دارم که نباید انقدر دوست داشته باشم من که دوست خوبی میشم و هستم و گاهی واقعا میگم خوشبحالش!
من خواستار تغییر این دیدگاه منفی به سمت دیدگاه مثبت تر هستم به شکلی که من رو به احساس بهتری برسونه:
درس اول:برادرت رو خوب میشناسی آیدا!! اون هم تویه خانواده بزرگ شده چرا انقدر اعتماد بنفس داره؟ غیر ازینه که تو حرفهایی رو پذیرفتی که نباید میپذیرفتی؟ و خودت رو دست کم گرفتی! خودتم خوب میدونی که چقدر آدم فوق العاده ای هستی ولی دونستن با باور کردن فرق داره( باور محدود کننده=ارزش های خود را ندیدن)
درس دوم:برادرت از دیگران بت نمیسازه و فکر نمیکنه اونا خاصن خودت بار ها توی رفتاراش دیدی (باور محدود کننده=بت ساختن دیگران)
6.وقتی یکی از آشنایان به خارج از کشور سفر کردن:خوشحال میشم ازینکه ممکن است و ناراحت ازینکه آخه من باید دقیقا چیکار کنم اوووو حالا کو تا به این خواسته برسم دیگ پیر میشمانقد باید راه های زیادی رو طی کنم که اصن ولش کن درسته میشه،ولی من صبر رسیدن رو ندارم اون حتما یه پول هنگفتی داشته کی میدونه؟؟!
من خواستار تغییرم و میخواهم درس های این موفقیت رو برای خودم استفاده کنم چه درسی؟
درس اول: و باااااز هم تکامل تکامل تکامل یادته داییم میگفت باید آدم از یه جا شروع کنه؟ یادته میگفت کارگری میکردم؟ یادته میگفت مهم شروع کردنه؟ وقتی تکامل رو فراموش میکنی موفقیت دیگران برات بد جلوه،داده میشه و فکر میکنی یهویی رسیدن(باور محدود کننده=عدم درک قانون تکامل بااااا اینکه میدونی اون فرد از کجا به کجا رسیده)
7.یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان یک ازدواج بسیاز موفق داشته:قیافه خاصی نداشت چطوریه که تونسته؟؟؟نکنه من قیافم خیلی خاص نیست و ازون خاصهنکنه من کمبودی دارم و هیچوقت هیچکس منو نخوادمن ریزه میزه ام اون قدش بلند بوود و هیکلی
/بیخیالش اون ی چیزیش بیشتر از من بود که من نمیدونم
خواستار تغییر این دیدگاه هستم به سمت مثبت چه درسی میتوانم ازین موفقیت بگیرم؟
درس اول:آیدا تو که قانونو میدونی داستان موفقیت توی ازدواجشم میدونی اون جسارت داشته که بره بگه آقای محترم من از شما خوشم اومده (همسر ایشون که همکلاسیم بودن یک وکیل ثروتمند بسیار موفق هستن) این رفتار چیزی به غیر از احساس لیاقت رو میرسونه؟؟؟ آیا تو هم همین طور باور کردی خودت رو؟ نه! پس توهم میتونی اگر مثلش باور کنی و عمل کنی عمل کردن نه به این معنا که دقیقا همین کار رو بکنی بلکه به این معنا که در شرایط متفاوت احساس کمبود نکنی (باور محدود کننده=احساس عدم لیاقت)
درس دوم:این موضوع باید به تو ثابت کنه که ازدواج های موفق هنوز هم هستن وجود دارن و اگر اون تونسته توهم میتونی یک ازدواج موفق داشته باشی جهان داره بهت نشون میده که ببین آیدا ببین میشه!!!(باور محدود کننده=کمبود روابط مناسب)
درس سوم:هیچکس از شما بهتر نیست شما فقط متفاوت هستید و شما هم از هیچکس بهتر نیستید بلکه باز هم فقط متفاوت هستید ما در اصل جودی باهم برابریم
8.یکی از همکلاسیام دانشگاه تهران رتبه 26 وکالت قبول شد:اون اراده قوی داشت ولی من ندارم من اصن روحیشم ندارمحتما زود یاد میگیره چون توی کلاسم بهترین نمرات رو داشتمخی که اون داشت من هرگز ندارم ،زود خسته میشم
من خواستار تغییر این دیدگاهم هستم:
درس اول:بهای موفقیتش رو پرداخت کرد ولی تو نه فراموش کرده بودی که موفقیت بها داره (باور محدود کننده1=موفقیت مفت مفت هم میشه بدست بیاد و باور محدود کننده 2=موفقیت سخت بدست میاد و من حوصله سختی کشیدن ندارم پس کلا حرکت نمیکنم)
درس دوم:اون دنبال علاقش رفت ولی آیدا تو علاقت نبود تو علاقت چیز دیگه ای هست (باور محدود کننده=عدم رفتن. در مسیر علایق)
*این نکته رو بگم یک سری ازین موفقیت ها مال قبل هست و مقداری بهبود در هرکدوم ازینا بوجود اومده اما چند تا ازین ها هنوز هم توی وجودم هستن ولی به شدت دارم با این تمرین به خودشناسی عمیقی میرسم و مغزم رو کندو کاو میکنم)
و حالا میفهمم که حتی در گذشته چرا به یک سری از موفقیت ها نمیرسیدم و یا حتی الان که به بعضیاشون هنوز هم نرسیدم!! این نوشتن ها و اینکه پیدا کنم اونها چطور عمل کردن یا فکر کردن وکاملا منطقی میشه که چرا رسیدن چطور رسیدن دیگه اون احساس خشم و نفرت و حسادت کمرنگ میشه…!
9.برادرم براحتی وبا تلاش کمتر من نمرات خوب میگیره:خوشحال میشم چون میگم راهش رو بلده و چه بهتر که راحت تر نمره خوب میگیره کلیم واسش خوشحال میشم و میگم چرا آدم وقتی میتونه راحت نمره بگیره سختی بکشه؟!
بهبود دیدگاه درین موفقیت:
درس اول: من احساس بدی نمیگیرم ازین موفقیت برادرم اما درس بزرگی که بمن داد اینه که لازم نیست با سختی ب چیزی برسی (چون برادرم راحت تر ب خواسته هاش میرسه) چون به خودش سخت نمیگیره و هر مسیر سختی یه مسیر غلطههه اون حتما راهش رو بلده که چطور مطالعه کنه (باور محدود کننده=سختی کشیدن راه رسیدن به خواستست)
درس دوم:به هر چیزی میخوای برسی دنبال راه راحت بگرد و از خودت بپرس چطور ازین راحت تر چطور ازین بهتر؟؟؟؟! ولی من با خودم میگفتم ای بابا بازم باید ی سختی رو تحمل کنم تابه فلان موفقیتیا فلان نمره برسم!!!
_یه نکته رو من این جا بگم:احساسات من اینجا چند حالت داره:
1.اگر اون موفقیت ازون دسته از موفقیت ها باشه که بار ها خودم خواستم تلاش کردم و نشده و بیخیالش شده باشم احساسم بد میشه احساسم از نوع خشم و نفرته…
2.اگر اون موفقیت جوری باشه که طرف بگه بابام کمکم کرد مادرم فلان کارو کرد برام فلانی انقد پول داد بهم و… احساس حسرت میکنم چون میگم نگاه کن اینا چقد زندگی خوب تری داشتن یکی حداقل اونارو آدم حساب کرده کمکشون کرده من اییییین همه تلاش کردم تاااازه اینجای کارم اونم خودم تکی و خدای خودم
3.اگر موفقیت موفقیتی باشه که جزو اهداف و خواسته های من باشه و در مسیرش باشم تحسین میکنم،
ذوق میکنم به اون فرد تبریک میگم و میگم من در مدار رسیدن به اون خواسته دارم قرار میگیرم و اون خواسته رو بسیار بدیهی و دست یافتنی میبینم…
ایده های الهامی من برای رفع هرکدوم ازین باورهای محدود کننده:
باور های محدود کننده
1.خواسته ها دور از دسترسن:پیدا کردن الگوها برای اینکه ببینی خواسته ها در دسترسن مثل موفقیت اول که گفتم دوستم عطیه آیفون آخرین مدل خریده و برام بدیهی شد
2.عدم درک قانون تکامل:باید قانون تکامل رو مداااااام به خودم یادآوری کنم پاشنه آشیل منه و اوردن مثال هایی از تکامل در کل دنیا یادآوری اینکه آقا جون خوده خدام یه شبه دنیارو خلق نکرد
3.مقایسه کردن خودم با دیگران:باید به درک این موضوع برسم که مسیر هرکس کاملا جداس و من خودم رو باید دیروز خودم مقایسه کنم باید بهتر از دیروز خودم باشم نه بهتر از بقیه!!
4.موفقیت گاهی اوقات ممکنه مفت مفت بدست بیاد:اینو من اعتراف میکنم بعد از انجام این تمرین و درآوردن دیدگاه و عملکرد خودم و دیگران کاملا منطقی شد که مفت مفت بدست نمیاد!
5.عدم دیدن نتایج و موفقیت های کوچک درطول مسیر:راه حل این باور هم مشخصه که بااااید بتوانم ببینم موفقیت های کوچک رو باید بتواااانم باید خودم رو آموزش بدم که تحسین کنم خودم رو بیشتر و بیشتر بیشتررررر!
6.عدم کنترل کمالگرایی گرایی:اینم که ماشالااااا پاشنه آشیل بندست که راه حلش در یکی از جلسات دوره شیوه حل مسائل گفته شده،کار کردم روش خیلی زیاد اما بنظرم باید بار ها و بار ها گوشش بدم پیشنهاد میکنم به بقیه دوستان چون واقعا فوق العادست!!!
7.همچی با پول زیاد بدست میاد: ایجاد باور اینکه از همین جایی که هستی شروع کن که فایل رایگانشم توی سایت هست بنظرم بهترین منطق هارو داره برای رفع این ترمز
8.ارزش های خود را ندیدن: هرروز ویژگی های مثبت خود را لیست کن و مرور کن تا بتوانی یاد بگیری ببینی که چقدر انسان فوق العاده ای هستی
9.بت ساختن از دیگران:گوش دادن به فایل توحید عملی 6 و ایجاد باور اینکه/هیچکس از شما بهتر نیست وشماهم از هیچکس بهتر نیستید بلکه شما متفاوتید!
10.قیافم به اندازه کافی خوشگل نیست:ایجاد ارزش درونی و پذیرفتن بیشتر خود عشق ورزیدن به خود از طریق تمرین آینه و یادآوری اینکه من بدون هیچ دستاوردی ارزشمندم من همین طور که هستم کافی هستم دوست داشتنی هستم و لایق عشق حقیقی و محبت و احترامم
11.احساس عدم لیاقت:بهبود عزت نفس از طریق عشق ورزیدن به خود بی قید و شرط و یادآوری نکات مثبت به طریقی که به احساس بهتری نسبت بخود برسم
12.تو زندگی باید زجر و بدبختی کشید:فایل رایگان کدام مسیر را انتخاب کرده ای سنگلاخی یا هموار؟ که در حال کار کردن روی باور هستم حدودا یکماهه دارم بهبودش میدم
13.عدم درک اینکه باید در مسیر علایقت حرکت کنی: چون میگفتم پول توش نیست و در دوران دبیرستان به شدت به این موضوع اعتقاد داشتم
14.دوست نبودن با پول: راه حلش اینه که مقداری پول رو در حسابم پس انداز کنم تا بتونم با پول دوست بشم فقط به همین نیت و نه به قصد و هدف که ثروتمند بشم که در حال انجامه…..
15.حتما باید یکی پشتیبانت باشه تا به یه جایی برسی:آوردن مثال هایی از افرادی که بدون پشتیبان به جایی رسیدن و همچنین فایلهای توحیدی رایگان
توی این تمرین 15 باور محدود کننده شایدم بیشتر وجود داشت و من در حیرتم !!!!
جای تعجبی نداره که به بعضی از خواسته هامون نمیرسیم ایراد کار از ذهن ماست بعد میاییم واسه توجیح خودمون به دیگران حسادت میکنیم یا نفرت میورزیم !! کاملا ذهن من ساکت شد،آخه دختر خووووبب با این همه باور محدود کننده به کجا چنین شتابان؟؟؟؟؟ صبر کن وایسا استپ کن تا همین جا
من دارم رو خودم کار میکنم و به خیلی موفقیت ها رسیدم خیلی خیلی زندگیم متحول شده ولی بازمممممممم راه دارم میلیون ها سال نوری با اون چیزی که قراره بشم
استاد عاشقتمونم بابت این فایل فوق العاده ترکوندین چهار ساعته دارم روی این فایل کار میکنم از 9 صبح که چشامو باز کردم تا همین الان که ساعت تقریبا 1 ظهره
سپاسگزارتم استاد عزیز حسابی ترکوندین
سلام به شما آیدا خانم عزیز، امیدوارم حالتون عالی باشه.
تحسینتون میکنم، واقعا عالی بود، چقدر عالی از داخل مثالها باورهای محدودکننده و راهکارها رو کشیدید بیرون، واقعا متنتون فوقالعاده بود، من که خیلی چیزها از متنتون یاد گرفتم.
تحسینتون میکنم که اینقدر عالی روی خودشناسی خودتون کار میکنید، این موفقیتتون رو تبریک میگم.
شاد و سلامت باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به دوست عزیزم آیدا جان
بی نهایت بار تحسینتون میکنم که اینقدر عالی و بادرک درست از قانون توضیحات کامل رو دادی
چقدر کامنتتون بادرک و بسیار جامع بود
آفرین به تو دختر هزاران باریک الله داری بااینهمه درک عالیی که نوشتی و چقدر تمرین این فایل رو درست وبجا ودقیق انجام دادی
این کامنتتون رو باید هزاران بار بخونم،چون واقعا چکیده ی تموم اون قانونی بود که استادعزیزمون تو کل فایلهاشون توصیح دادن
مطمئنم باهمین درک عالیی که ازقانون دارید و بامنطق های عالی احساس خودتون رو نسبت به موفقیتهای دیگران بهترمیکنید،صد درمیلیارد شماهم به تموم خواسته های به ظاهر بزرگتون خواهید رسید ان شالله
واقعا ذهن ما محدوده،برای جهان هیچ فرقی نمیکنه هراندازه خواسته ای که مامیخواییم بهمون بده
دوست عزیزم براتون بهترینِ بهترینهارو ازخداوند آرزومندم و ازتون بی نهایت بار سپاسگزارم که اینقدر جامع و دقیق همه چیز رو توضیح دادید
من به یهمچین دیدگاهی بسیار بسیار احتیاج داشتم…
خداوند یاروهدایتگرتون بسمت تجربه ی بهترینهاباشه
سرکارخانم آیدا درود بر شما
نمیشه کامنت زیبای شما رو خوند و کمتر از هزار بار تحسینتون کرد.
اکتفا کردن به پنج ستاره کم بود ، علاوه بر تحسین باید از شما بخاطر کامنت عالیتون تشکر کرد ، چرا که کامنت شما علاوه بر خلاصه ای از آموزشهای استاد ، خودش یک سبک عالی برای تمرینی خوب و قدر دانی کردن واقعی از استاد عباس منش بخاطر آموزش هاشون هست .
همیشه شاد و موفق باشید
سلااااام به دوستای عزیززززز
به به چه انرژی مثبتی آفرین بهتون
خیلی سپاسگزارتونم خیلی انرژی گرفتم خوشحالم که کامنتم تونست کمکی بهتون بکنه
این فایل فوق العاده استاد خیلی ماهارو توی تحسین کردن داره بهتر میکنه واقعا تمرین قدرتمندیه اگر مرور بشه و روی ترمز هاش کار بشه
خودم قشنگ احساس میکنم احساس نفرت ،حسادت و هر احساس منفی و واکنشی که نسبت به موفقیت دیگران داشتم کمتر شده و سعی میکنم تحسین کنم تشویق کنم تایید کنم…
تحسین میکنم تک تکتون رو که درین مسیر قشنگ قرار دارید و انقدر استقبال میکنید
آرزوی بهترین هارو براتون دارم
در پناه خدا باشید
سلام استاد جان وقتتون بخیر خسته نباشید و یه سلام هم به خانم شایسته عزیز میکنم که زحمت زیادی میکشن واقعا سپاسگذارم از شما بابت تمام فایلهای که بصورت رایگان میزارید .استاد جان من خیلی از محصولات شمارا دارم و اتفاقات بینظیری در زندگی من اتفاق افتاده و همش معجزه هستش .استاد جان من معمولا کامنت نمیزارم ولی گفتم این کامنت رو بزارم و تشکر کنم بابت این فایل رایگان سپاسگذارم از شما خدارو صدها هزار مرتبه شکر بابت وجود شما
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم
خدایا شکرت با یه فایل جدید چقدر ذهنیت و نگاه ما را نسبت به سوالهای خوب استاد که مطرح کردند درباره ذهن محدود کننده عالی و بینظیر بود برای تغییر زندگی میشود شرایط خوبی را برای خودمان داشته باشیم به شرطی که بخواهیم و عمل کنیم به آنچه که دوست داریم در زندگی برسیم
سوال اگر یکی از افراد نزدیک شما به موفقیت بزرگی برسد چه احساسی دارید
قطعاً من خیلی خوشحال میشوم و سعی میکنم به اون نزدیکتر شوم و ایدههایی که برای موفقیت داشته را کسب کنم تا برای خودم اجرا کنم موفقیت افراد نزدیک من را بیشتر به جلو حرکت و هدایت میکند چون انگیزه من رو به قدری بالا میبرد که اگر مثلاً مسیری که اونها رفته زمان بیشتری برده من با زمان کمتر میتوانم به آنچه که او دست یافته من هم موفق شوم این محدودیت ذهنم را در مورد موفقیت دیگران ندارم که با موفق شدن آنها اذیت بشم ناراحت بشم یا حسادت کنم و یا خودخوری سراغ من بیاید در این موارد نگاه من نسبت به این افراد احساس خوب من را بالا میبرد که اون با توانایی و عرضهای که داشته موفق شده پس من هم باید به همون اندازه جلو بروم تا به نتیجه خوبی برسم این ذهنیت کنجکاوی که از انها سوال کنم که چه کار کرده و به موفقیت رسیده در من وجود دارد که سعی کنم چه کاری انجام داده تا من هم انجام دهم
مثلاً پسر عمه من 15 سال ژاپن بود و کلی پیشرفت از نظر مالی داشته و الان در ساختمان سازی بساز به فروش است و موفقیت عالی در زندگی کسب کرده من با موفق شدن اون یک روز به پسر عمهام زنگ زدم و ازش خواستم من را راهنمایی کند و چه کار کرده موفق شده و چه راههایی را رفته و اون هم با رفتار خوب و عالی حدود نیم ساعت وقتش را برای من گذاشت و توضیح داد که چه راههای خوب است و چه راههایی را نباید رفت و این ایده را ازش دریافت کردم و با اعتماد به نفس بالا ازش تشکر کردم و اون هم کلی کیف کرد باورش نمیشد که من زنگ بزنم
اما موفقیتهای افراد نزدیک من
محمد پسر عمه جواد دوستم رضا دوستم
درمورد اینها من احساس خوب و عالی دارم چون اینها دوستان من با موفقیت توانستند در جایگاه خوبی قرار بگیرند و این امتیاز خوب به من هم داده میشود و برای من افتخار هست که به آنها دوست هستم وقتی میبینم بیشتر موفق شدن کلی ذوق و کیف میکنه سعی میکنم بیشتر از آنها سوال کنم از زاویه بهتر اگر به این فردها نگاه کنم میتوانم مسیر خوبی را برای پیشرفت خودم در زندگی داشته باشم مثلاً درسهای من از این افراد این است که
حواشی را کمتر کنم یعنی بیشتر به اصل آن چیزی که تمرکز دارم داشته باشم و یه سری از دوستانی را که باعث پیشرفته من نمیشوند را دوری کنم و بیشتر تمرکزم روی کار باشد به آنچه که دوست دارم برسم و ارتباط با مردم داشته باشم که این یکی از بهترین و تاثیرگذارترین چیزی بود که در این افراد نزدیک من شفاف بود و من هم باید ارتباطم با مردم خوب باشد تا به موفقیت برسم امروز از زندگی من این افراد نزدیک را بیشتر پیگیری میکنم که چه کار کردن و چه راههایی را دوباره رفتند و چه برنامهریزیهایی را برای سالیانه خودشون در پیش رو دارند چون برای من مهم است که چه مسیری آنها رفتند تا بهتر پیش ببرم روند موفقیت خودم را و در کل دورادور احوالات آنها و کارهای آنها را زیر ذره بین خودم قرار میدهم تا چیز بیشتری از آنها یاد بگیرم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
با سلام
استاد دوست داشتنی و عزیزم
– سوال اول : چه احساسی دارم ، وقتی می بینم یکی از اطرافیان نزدیک و دوستانم به موفقیت بزرگی دست پیدا کرده است ؟
+ خدای مهربان و سپاسگزارم که منو هدایت کرد این فایل عالی ببینم ، چقدر این فایل تلنگر عالی به آدم میزنه ، وقتی عمیق میام و این سوال و از خودم میپرسم ، میبینم در گذشته ریشه های حسادت و باور محدود کننده خیلی زیاد در من بوده ، خیلی خیلی زیاد ، انگار هر کسی یه موفقیتی میرسید ، ذهن من میخواست ربطش بده به اینکه یا اون شخص پول داشته یا پارتی داشته و یا شانس و فرصت ها داره کمتر میشه برای من ، اصن تا چند سال قبل نمیتونستم بپذیرم که کسی میتونه شرایط دلخواه خودش و خلق کنه و پاشنه آشیل بزرگی داشتم در مورد باور فراوانی , اوایل آشنایی خیلی زیاد فایل ها و گوش میکردم ، ولی فقط گوش میکردم ، عمل کردنی در کارم نبود و یا خیلی کم بود و به همون نسبت نتیجه هم کمتر بود ، تحسین کردن دیگران برام سخت بود ، انگار که ذهنم مثل یک سد بزرگ ، جلوی جریان آبی که میخواست راه خودشو پیدا کنه و میگرفت ، با طی کردن دوره تکامل خودم و اینکه از تحسین های خیلی کوچیک در مورد دیگران شروع کردم به عمل کردن ، مدت ها زمان برد ، انرژی گذاشتم ، با خودم خیلی زیاد خلوت کردم و العا در حال حاضر وقتی میبینم اطرافیان یا دوستان خودم به موفقیت بزرگی رسیده ، اول از همه تحسینش میکنم و خوشحال میشم و سعی میکنم تمرکز کنم رو این موضوع که ، ببین چقدر فراوانی زیاده ، چقدر فرصت ها زیاده و چقدر برکت و نعمت زیاده و چقدر راحت میشه شرایط دلخواه خودتو خلق کنی ، اصلا نمیتونم بگم العا تو این کار عالی هستم ، هنوز گاها ریشه هایی و تو خودم پیدا میکنم ، که حاصل حسرت و عدم تحسین و باور محدود کننده هست ، ولی واقعا اگه بخوام صادق باشم انقدر کم شده و داره کم میشه که باورم نمیشه انقدر تونستم روی خودم عالی کار کنم و بسیار زیاد پیشرفت کنم در این مورد و واقعا لذت میبرم از تغییر فکر خودم در این مورد .
اگه بخوام به عنوان مثال موردی و بگم : مدت ها قبل در یک دوره ای که شرایط کسب و کار من و تعدادی از همکارانم در یک شرکت به مشکل برخورده بود و شرکت بسته شد و مجبور به خروج از اونجا شدیم ، هر بار که می دیدم بعد از اونجا یکی از همکارانم به شرایط کاری ایده آل و عالی در شرکت هایی که دوست داشتن ، دست پیدا کردن و با وجود اینکه من هنوز بیکار بودم ، واقعا از صمیم قلبم خوشحال میشدم و مرتب به خودم میگفتم ، ببین چقدر فراوانی هست ، تحسین میکردم و میگفتم ببین چقدر فرصت ها زیاده ، چقدر شغل مناسب با شرایط عالی زیاده ، و گفتم و تحسین کردم تا در نهایت برای خودم شرایط عالی که باورم نمیشد پیش اومد ، بهترین سمت ، عالی ترین درآمد ، بهترین مکان ، و فهمیدم چقدر قانون داره دقیق عمل میکنه و استاد عزیزم که من سپاسگزار هستم از ایشون ، با بیان عالی ، آگاهی های ناب و بی نظیر و با تاثیر گذاری 100٪ به ما میگن ، ولی گاها چون در مدار نبودم ، زمان برد تا به اون فرکانس برسم و اینکه با تمام وجودم لمس کنم که قانون واقعا داره درست و با دقت کامل جواب میده و ایمانم واقعا به قانون و خداوند بخشنده و مهربانم بیشتر شد.
جمله کلیدی :
من اگه میخوام نتایج بزرگتر بگیرم ، باید بتونم باورهای خودمو تغییر بدم .
– تمرین : اسامی و موفقیت های اطرافیان نزدیک به خودمو بنویسم و در جلوی اون واضح توضیح بدم که چه احساسی از موفقیت اون ها دارم و همینطور چه درسی از اون نگرش دارم :
+ موفقیت خواهرم در بزرگتر کردن کسب و کار خودش و ورودش به یک پاساژ عالی در تهران و بهبود درآمد در کسب و کارش : واقعا خوشحال میشم وقتی میبینم فروش عالی به دست میاره ، بهترین گوشی موبایل میخره و واقعا به خودم میگم ببین چقدر فرصت ها برای راه اندازی کسب و کار شخصی زیاده ، چقدر راحت میشه به ثروت رسید ، چقدر فراوانی زیاده ، تو وقتی بخوای ( توضیح استاد در مورد ریشه کلمه یشاء الله و بررسی آن در سایت ) خدا هم همون رو برای تو میخواد و خیلی لذت میبرم وقتی با چند سوال مناسب ازش سعی میکنم ریشه باورهایش و تو این مورد میدونم و میبینم ، چقدر باورهای عالی داره در این مورد که نتیجه عالی براش رقم زده .
« درسی که گرفتم این بود که برای موفقیت از این شاخه به اون شاخه نپرم ، دنبال علاقه ام برم ، پشتکار داشته باشم ، وقتی ناامید میشم ، به خودم انگیزه بدم ، نترسم و جسارت به خرج بدم ، شجاع باشم ، اهرم رنج و لذت ایجاد کنم برای خودم و سعی کنم آگاهانه در همه لحظه ها زیبایی و فراوانی و ببینم ، اخبار و شبکه های اجتماعی کامل قطع کنم از زندگیم که خدارو شکر سال هاست اینکار و انجام دادم و به خدا ایمان داشته باشم ، حرکت کنم ، توکل و اعتماد کنم به خدا به عنوان تنها خالق قدرتمند جهان هستی »
+ موفقیت دوست و همکار قدیمم در ورود به شغل مناسب با شرایط عالی در شرکتی عالی با مزایای عالی تر : اول که شنیدم واقعا خوشحال شدم ، به خودم گفتم ببین تو شرایطی که همه میگن کار نیست و باید برای پیدا کردن شغل مناسب پارتی داشته باشی و انتهای سال نمیتونی جایی استخدام بشی ، دقیقا بر عکس همه اون ها برای دوستم اتفاق افتاد ، و واقعا بارها و بارها به خودم گفتم ببین فرصت ها چقدر زیاده ، نعمت ها چقدر زیاده و واقعا در همین کشور چقدر فرصت برای موفقیت هست ، چقدر کارهای راحت که به دلخواه افراد هست با درآمد عالی وجود دارن .
« درسی که گرفتم این بود که در سخت ترین روزها ایمان خودم و به خداوند از دست ندم و بپذیرم در هر چیز خیریتی هست ، الخیر و فی ما الوقع ( و چقدر فایل استاد در این مورد در قدم هشت جلسه پنج با بیان زیبا ، رسا ، و آگاهی بی نظیر در این مورد زیبا و نتیجه بخش هست ) »
+ ورود همکارم بعد از تغییر شغل به یک شرکت بین المللی با سمت مدیریت ارشد از همون ابتدا : من در سال ها قبل در اون شرکت کار می کردم و حدود 7 سال زمان برد تا به سمت دلخواهم و مدیر ارشد در اونجا برسم ، به خاطر باورهای مخربی داشتم در نهایت به هدفی که میخواستم اونجا رسیدم ، ولی واقعا پوستم کنده شده تا بهش رسیدم و این به این دلیل بود که قانون و نمیدونستم و چقدر العا خوشحالم و به خودم افتخار میکنم که خداوند لطف کرد و منو از طریق استاد عزیزم به این مسیر زیبا هدایت کرد و واقعا با شنیدن خبر ورود همکارم به این کمپانی از ته قلبم خوشحال شدم و به خودم گفتم ببین چقدر باورهای عالی داشته که بدون سختی و به راحتی مسیری که تو 7 سال برای من طول کشید بهش برسم و تو یک روز طی کرد و چقدر راحت میشه به خواسته ها رسید و اگه طبق قانون عمل کنی و مقاومت نکنی و راه و درست بری و سعی کنی آگاهانه هر روز تمرکز کنی روی رشد و پیشرفت و بهبود خودت ، دیدن زیبایی ها ، لاجرم جهان هستی همون رویی که مناسب با باورهای تو هست و نشونت میده و بارها به خودم گفتم ببین چقدر فرصت و نعمت زیاده ، چقدر راحت میشه به خواسته ها رسید ، هیچ چیز شانسی نیست و ایشون هیچ پارتی نداشتند و اتفاقا جالبه اضافه کنم که شخصی با ایشون در اون کمپانی مصاحبه کردند که ملیت فرانسوی داشتند و در سال ها قبل در دوره ای مدیر مستقیم من در اون کمپانی بودند و به بد اخلاقی معروف بودند ( سالها قبل وقتی با قانون آشنا نبودم ، اکثر مواقع روی نامناسب ایشون به من نشون داده میشد ) ولی چون دید این همکار من در مورد اون شخص عالی بود و فقط نقاط مثبت و در اون می دید ، طبق اصل برانگیختگی در روابط ( که استاد در دوره عشق و مودت در روابط فرمودند ، اون شخص فرانسوی ، روی خوش و مهربان خودش و به همکار من نشون داد و با چند دقیقه صحبت ، اپلای ایشون و برای کار در کمپانی تایید کردند و به راحتی استخدام شدند ) و چقدر ایمان من بیشتر شد که قانون دقیق و درست عمل میکنه .
« درسی که گرفتم این بود که هیچ وقت به خواسته ام نچسبم ، رها کنم ، کارهایی که مربوط به من هست و از سمت خودم انجام بدم و مطمئن باشم و ایمان داشته باشم که خداوند از سمت خودش به عالیترین و بهترین روش کار و انجام میده ، و درس بعدی این بود که ما توانایی کنترل رفتار همه افراد با خودمون و داریم اونم 100٪ و این قانون در اصل برانگیختگی در روابط برای من واضح تر شد و ایمان من بیشتر شد که وقتی زیبایی و ببینی ، لاجرم جهان و خداوند زیبایی بیشتری و از اون دست وارد زندگیت میکنه »
خدایا شکرت برای این مسیر و قانون بدون تغییر
استاد جان از شما سپاسگزارم برای این فایل بی نظیر
تمام سعی خودم و میکنم ، متعهدانه شاگرد خوبی باشم
دوستون دارم
سلام و عرض ادب
خیلی لذت بردم
خداوند بهتون خیر بده
دمتون گرم
عالی عالی عالی
این قانون برانگیختگی که نوشتید
پاشنه آشیل من بود
خیلی برام راهگشا بود در بهترین زمان
از استاد عزیز وخانم شایسته
وهمچنین خانواده ی بهشتی عباسمنش کمال تشکر رو دارم
سلام به استاد عزیزم سپاسگذارم برای این همه آگاهی که در اختیارمون میگذارید️
من وقتی یک فردی از خانوادم به موفقیت بزرگی میرسه به اندازه ای خوشحال میشم که واقعا انگار برای خودم اتفاق افتاده، و انگیزه میگیرم و من رو به حرکت میندازه مخصوصا اگر اون موفقیت چیزی باشه که خواسته منم بوده باشه مثل مهاجرت اصلا مهاجرتم که تبدیل شد به اقدام عملی دلیلش مهاجرت یکی از اعضای خانوادم بود، خیلی هیجان گرفتم خیلی امیدوار شدم وقتی عکسهاش رو میدیم میگفتم منم میخوام منم میرم. در مورد دوستام هم همینطور و خیلی زیاد الهام میگیرم، خیلی امیدوار میشم و اگر به من نزدیک باشن باهاشون حرف میزنم، میپرسم که چطور به اون موفقیت رسیدن، خیلی تحسینشون میکنم.مخصوصا اگر اون شخص از نظر من یا دیگران کمی بی استعداد هم باشه یا یه نقطه ضعفی داشته باشه که از نظر من عامل اون موفقیت بوده باشه بیشتر باور میکنم که اگر این تونست منم صد درصد میتونم و این بارها پیش اومده و به من انگیزه داده که بخوام توی اون زمینه موفق باشم، واقعا هیچ وقت فکر نکردم شانسی بوده چون اصلا اعتقاد ندارم به شانس ولی دنبال اینم ببینم چطور موفق شده، قبلا که قانون رو نمیدونستم دنبال عوامل بیرونی بودم که باعث موفقیت اون شخص شده، الان که دیگه قانون رو یاد گرفتم میفهمم که این شخص حتما یه سری باورهای خوب داشته، و در کل به شدت دیدن افراد موفق چه خانواده، دوست یا حتی غریبه به من خیلی انگیزه میده، حتی عاشق دیدن زندگی نامه افراد موفق هستم ،بعضی از خواسته ها اینجوری در من شکل گرفته که منم میخوام، خیلی احساس خوبی میگیرم از موفقیت افراد دیگه.
گاهی هم شده حسادت کردم در مورد موفقیت دیگران ولی توی سن کمتر الان اصلا حتی همکارام یا غریبه باشن. فقط شاید گاهی به دلایل باورهای اشتباه مثلا فکر کردم بخاطر یه سری عوامل بیرونی بوده، ولی پیگیرم و سعی میکنم اگر یه مسئله مورد علاقه ام بوده باور اشتباه رو پیدا کردم و درستش کردم.
دوستایی که داشتم و دارم و احساس کنم توی زمینه ای از من بهترن که خواسته منم هست مثل تغییر باورهام یا یه موفقیت مالی باشه ازشون سوال میپرسم بدون اینکه حسادت کنم گوش میکنم به حرفهاشون، الهام میگیرم، قانون رو توش پیدا میکنم.
یه دوستی داشتم که خیلی از نظر همه خنگ بود، دست و پا چلفتی بود، حتی یه کار ساده رو نمیتونست انجام بده، مثلا یه موبایل میخرید هول میشد، استرس میگرفت که چطور ستاپ کنم انگار بمب تو دستش بود اینقدر از همه کمک میخواست یا یه کامپیوتر جدید یا حتی باز کردن یه قفل باشه هیچی رو این خوب انجام نمیداد ولی همون دوستم خیلی خوش خیال بود، اصلا اینها باعث نمیشد خودش رو ببازه و حتی تلاشم نمیکرد خوب بشه، بعد که بزرگتر شدیم به شغل و توانایی شغلیش خیلی اعتماد داشت و بسیار موفقیت شغلی بدست آورد و درآمد بسیار خوبی داشت و داره و همین دوستم یک الگوی خوبی هست برای من که به من خیلی انگیزه میده برای موفق شدن و باور دارم که مهم نیست چقدر خنگه از نظر دیگران بلکه این دوستم بسیار باورهای خوبی، وقتی باهاش حرف میزنم خیلی امید هست توی حرفهاش وهمیشه میگه درست میشه، خدا بزرگه و موضوع صحبتمون همیشه اینکه که چقدر امسال مشتری داشته چقدر پول ساخته و برعکس خیلی از دوستها که فقط در مورد چیزهای الکی و بی اساس ساعتها وقت میزارن ما فقط در مورد چیزهای خوب حرف میزنیم و فهمیدم که این دوستم به این دلایل هست که اینقدر خوب از نظر مالی موفق شده و بسیار بسیار امیدوار میشم از اینکه هر آدمی میتونه موفق بشه.
و سعی میکنم از هر آدم موفقی که میشناسم درس یاد بگیرم و این خیلی به من کمک کرده که بتونم باور کنم میشه، همه چیز راحت اتفاق میفته و همین نتیجه رو دارم میگیرم از افکارم و زندگیم راحت داره عالی پیش میره بدون اینکه سختی بکشم و خداوند رو سپاسگذارم، ممنونم ازتون استاد عزیزم برای این همه باورهای قدرتمند کننده برای این سؤالهای خوبی که میپرسید و باعث میشه فکر کنیم چون خودمونم خیلی وقتها یادمون میره چجوری هستیم یا اصلا نمیدونیم افکارمون چجوریه.
همیشه شاد و سلامت باشید️
استاد عزیزم ،
هر روز تغییرات خودم میشم ،
و سپاسگذار تر از خدا وند ،
شاید باورش سخت باشه اما وقتی خودم رو با یک هفته قبلم هم مقایسه می کنم تغییرات ارزشمند و فوق العاده ای دارم،
امسال بهترین سال زندگیم بود ، و عید من پایان سال 1402 رو جشن میگیرم، نه شروع سال 1403 ، رو
سال 1403 را باید بسازم.
سپاس گذار خداوندم به خاطر قانون مندی جهان،
سپاسگذار خداوندم ، به خاطر آرامش فوق العاده ام
و حال خوبم،
یکی از آرزو هام خلق ارزش هست. و شما استاد عزیزم بهترین الگو برای من در زمینه هستین.
خدا رو سپاس گزارم برای وجود شما در مسیر زندگیم
بنام خدایی که همین نزدیکی ست
سلام به روی ماه استاد ارزشمند و توانمندم
سلام به بانوی پارادیس مریم بینظیر
سلام به روی ماه تک تک اعضای این بهشت رویایی
برم سراغ اصل و آگاهی های امروز ، الهی به امید خودت
وقتی من ذهنم و تربیت کنم که هر نوع موفقیتی و تحسین کنه در واقع دارم خودم به مدار اون موفقیت نزدیک میکنم
چون ذهن تربیت نشده ، شروع میکنه به برچسب زدن به آدم ها تا توجیه کنه احساس بی ارزشی که داره ، احساس کمبودی که سالها داشته
وظیفه من چیه ؟
اینکه در برابر هر موفقیتی ذهنم و تربیت کنم که فقط تحسین کنه و به دنبال دلیل های رسیدن به اون موفقیت نباشه
مثال ؛
ی دوستی و میبینم که یک خونه ی ویلایی نوساز با استخر و کلی تجهیزات داره و ذهن من میخواد شروع کنه که این شوهرش پولدار بوده براش خریده ، این آدم چون هلندی و اینجا کشورش به راحتی میتونه اینا رو داشته باشه ، چون موقعیت شغلی بالایی داره راحت میتونه داشته باشه ، خوش شانسه
تازه اینا توجیهات خوبه ، من در گذشته برچسب های خیلی افتتاحی به آدم ها میزدم برای موفقیت هایی که داشتن ، خدایا بینهایت شکرت که این همه زیاد تغییر کردم ( این برچسب ها همون ظلم به خود که خداوند در قرآن بارها گفته ) چون ما رو از مدار اون موفقیت ها دور میکنه
حالا ذهن تربیت شده چطوری عمل میکنه ؟
خدایا شکرت که دعوت شدم به این ویلای زیبا ، خدایا شکرت که دوستهای پولدار و مرفه دارم ، خدایا شکرت که شوهر دوستم مرد توانمند و ثروتمندیه ، خدایا شکرت که در یکی از زیباترین خونه های دنیا حضور دارم ،
خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی که هست
خدایا شکرت که دارم این همه زیبایی و فراوانی و تجربه میکنم و این فرکانس تحسین من و به مدار داشتن اون نعمت ها هدایت میکنه
( به قول خداوند ، پاداش برای مومنان است که تقوی دارن یعنی ذهنشون و تربیت کردن )
بازم می رسیم به اصل قانون که میگه
احساس خوب = اتفاقات خوب
مومن نه غمی داره و نه ترسی
نشانه مومن آرامش
معلومه وقتیکه تحسین گر موفقیت های بقیه هستیم حالمون و احساسمون عالیه
و این میشه آسان شدن برای آسانی ها
و این همون آزمون های الهی که با ذهنی تربیت شده اگه بتونی ازش عبور کنی ، رستگاری عظیم نصیبت میشه
وقتی در شرایط مختلف این کار و تکرار میکنی آگاهانه یهو به خودت میای میبینی شده جز شخصیتت و ناخودآگاه همه رو داری تحسین میکنی و اینجاست که نعمت ها ، موفقیت ها از آسمان و زمین در زندگی ات جاری میشه
الهی بینهایت شکرت که به این درک و آگاهی رسیدم
خدایا عاشقتم من
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
سلام به سارای عزیز ومتعهد به نوشتن کامنتهای تاثیر گذار
دوست خوبم با گوش کردن این فایل مسیر تکاملی ام برای تحسین کردن دیگران رو بهتر درک میکنم
دوستی دارم که بارها در ذهنم موفقیت کاری ومالی ورابطه عاطفی اش را با خودم مقایسه کردم
ولی از زمانی که آگاهانه در برابر سایر دوستان یا خودش تحسینش کردم ارتباط دوستانه بیشتری بین ما ایجاد شده ومسیرهایی برای پیشرفت من در زمینه های مختلف ایجاد شده وآرامش بیشتری دارم
واین موضوع کمکم کرد که هر زمانی حسادت در موفقیت دوستان ونزدیکانم دارم آگاهانه در گفتگوهایی که باهم داریم تحسینشون میکنم وبهتر از قبل ذهنم را کنترل میکنم وروان شدن خلق ارتباطات زیباتر را تجربه میکنم وکارهام راحت تر انجام میشه
زیبایی صداقت دوستم در بیان چالشهایی که با بچه هاش داره وبا رها کردنشون وپذیرش اتفاقاتی که در زندگی عاطفی اش رخ میده وطنز گونه مطرح میکنه وذهنش در گیر نمیشه به من کمک میکنه که چقدر زندگی میتونه با رهایی وپذیرش چالش ها لذت بخش باشه
بهم انگیزه میده که تغییر دیدگاهم در چالش ها با افراد بویژه فرزندم
چقدر آرامش بیشتری با تمرکزم روی تغییر شخصیتم بهم میده
سپاسگزارم از کامنت زیبای شما وسایر دوستان
موفق وسربلند وسلامت باشید
به نام خدای مهربان
درود به شما دوست عزیزم خانم مرادی
چقدر زیبا نوشتید شما …
چقدر خوب تفاوت بین ذهن تربیت شده و نشده رو با مثال ها بیان کردی
من هر زمانی دیدگاه های شما رو ، ببینم می خوانم ، چون شما با مثال هایی واضح به مخاطب کمک می کنی برای درک بهتر از محتوای اون فایل یا اون جلسهی آموزشی
سپاسگزارم و برای شما بهترین ها رو آرزومندم
به نام خداوند مهربان و توانا
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز همفرکانسی.
ساعت چهار و نیم صبح هست و من با صدای زیبای شرشر باران که میخورد به پنجره ی اتاقم از خواب بیدار شدم و چند لحظه بعد یه حسی گفت به سایت سر بزنم و وقتی اومدم توی سایت، دیدم فایل جدید اومده، توی این سکوت سحرگاهی ترجیح دادم با تمرکز بالا با دقت به فایل گوش بدم و مثال های خودم رو توی بخش های مختلف زندگیم جستجو کنم و با دقت خودم رو کنکاش کنم و البته با خودم روراست باشم و ببینم کدوم یک از این دو ذهنیت رو دارم.
در مورد سوال این فایل باید بگم قبل از درک قانون و آشنایی با این مباحث ذهنیت غالب من در برابر خبر موفقیت دیگران حسادت بود اما اگر بخوام دقیق و منصفانه بگم همیشه اینطور نبوده یعنی گاهی با شنیدن خبر موفقیت دیگران خصوصا موفقیت در درس و تحصیل خوشحال میشدم و بیشتر حسادت من در بُعد موفقیت مالی دیگران بود چون خودم در این مورد ضعف داشتم اما بعد از آشنا شدن با قانون یه تغییر خیلی محسوسی در این باره در وجودم ایجاد شد، یه باوری که در وجودم شکل گرفت و میتونم بگم واقعا تبدیل شده به باور، اینه که هر خبری از موفقیت دیگران میشنوم این یعنی من در مدار اون خواسته هستم و خداوند مِنو رو جلوی من قرار داده تا ببینه اگر میخوام من هم اون رو انتخاب کنم و درخواست بدم، مثلا چند روز پیش خبر مهاجرت یکی از آشنایان رو به آلمان شنیدم و البته آش پشتِ پاش رو هم نوش جان کردم اولین احساسی که بعد از شنیدن خبر بهم دست داد احساس خوشحالی و هیجان بود.
وقتی میشنوم یکی از اعضای خانواده یا فامیل ماشین جدید یا مدل بالا خریده خیلی خوشحال و اکسایدد میشم چون یکی از خواسته های خودم هست، چند وقت پیش یکی از اعضای فامیل شنیدم یه خونه ی بزرگتر گرفته، خونه ی ویلایی، چیزی که خواسته ی من بود اینقدر براش خوشحال شدم و خودش هم متوجه انرژی من شد که با انرژی من انرژی گرفت در صورتی که تا قبل از اون نزدیکترین افراد زندگیش بازخورد خوبی بهش نداده بودن و موفقیت اش رو بدیهی دونسته و نه خوشحالی کرده بودن و نه تاییدش کرده بودن و با رفتار اطرافیان نزدیک اش خیلی توی ذوق اش خورده بود اما وقتی رفتار منو دید خیلی حس اش خوب شد، نتیجه این شد که به فاصله ی چند هفته شرایطی فراهم شد که من هم نقل مکان کردم به خونه ای بزرگتر که در قیاس به خونه ی قبلیم خیلی بزرگتر بود و امکانات خیلی بیشتری داشت و دلیلش هم این بود که من واقعا از ته دلم خوشحال شدم برای موفقیت این فامیلمون.
همچنین شنیدن خبر موفقیت درآمد کسی هم خیلی باعث خوشحالی من میشه چون اینم یکی از خواسته های خودم هست.
اما چه جاهایی حسادت کردم و حس ام بد شده؟
اگر بشنوم کسی رفته کارمند شده و استخدام یه مجموعه ای شده با اینکه نسبت به حالت قبل فرد که بیکار یا خونه دار بوده یه لول بالاتری محسوب میشه اما من اصلا حس ام خوب نمیشه به شدت از دست فرد عصبانی و ناراحت میشم و قضاوتش میکنم و بهش برچسب میزنم، حالا دلیلش چیه؟چون خودم از شغل کارمندی استعفا دادم و اومدم توی مسیر کارآفرینی و انتظار دارم با این رفتار و تصمیمم تمام اطرافیانم بیدار و آگاه بشن و به هوشیاری و بیداری معنوی برسن و شغل کارمندی رو بزارن کنار، در صورتی که منطقی نیست که همه ی مردم دنیا بخوان کارآفرین بشن یا کسب و کار شخشی خودش رو داشته باشه، هر کس یه جوره و یه سبک زندگی رو میپسنده و یه سری چیزا براش اولویته بعضیا امنیت و حقوق سر ماه براشون خیلی مهمه و کارمندی رو دوست دارن، من نباید دیگران رو قضاوت کنم و تک بعدی و با تعصب نگاه کنم به جهان اطرافم.
و اما احساس حسادت، وقتی خوب فکر میکنم بیشتر کجاها جدیدا این حس رو داشتم میرسم به موفقیت همکاران و همرشته ای های خودم، وقتی میبینم کسایی که تخصص شون مثل منه اما درآمد بالاتر و مشتری های بیشتری دارن کمی البته خیلی کم احساس حسادت میاد سراغم مثلا چند روز پیش از یکی از دخترای فامیلمون شنیدم یکی از دوستاشون اومده خدمات آرایشی توی منزل برای چند نفر از اونا انجام داده و چندین میلیون پول گرفته رفته، من این دوست آرایشگرمون رو میشناسم و اولش یه کوچولو حس حسادت اومد سراغم درباره ی موفقیت اش اما خیلی زود وقتی از دیدگاه قانون بهش نگاه کردم خیلی خوشحال و هیجان زده شدم و گفتم احتمالا نفر بعدی منم که دارم اینو میشنوم و حتما قراره درآمدم افزایش پیدا کنه.
با گوش دادن به ادامه ی فایل متوجه شدم که اونجاهایی که احساس حسادت داشتم هم دلیلش باور کمبود بوده و هم دلیلش این بوده که ممکنه من ضعیف دیده بشم مثلا در مورد خواهرم چون دیرتر از من اومده توی شغل من اما زودتر به درآمد بالا رسیده همش این نگرانی و ذهنیت بود که حالا فامیل و آشنایان چی فکر میکنن میگن آبجیش چقدر بی عرضه اس، اینکه دیرتر شروع کرده موفق تره، گرچه با اینکه بسیار زیاد خودم رو باهاش مقایسه کردم اما یادم نمیاد حس حسادت بهش داشته باشم چون تک خواهر کوچیکترم هست از ته دلم بابت موفقیت اش خوشحالم و اگر کمی توی کارش مشکل ایجاد بشه من بیشتر از خودش نگران و ناراحت میشم و همیشه جلوی همه افتخار میکنم بهش و در مورد موفقیت اش همه جا حرف میزنم و کلا فیلینگ ام در اینباره خیلی خوبه انگار خودم موفق شدم، اما یه کوچولو هم نگرانی بوده که فامیل در مورد من چی فکر میکنن که البته از وقتی وارد دوره ی احساس لیاقت شدم و مقایسه رو گذاشتم کنار و حرف مردم رو کمرنگ تر کردم توی ذهنم خیلی این نجواها کمتر شده.
حالا از کجا متوجه میشم در این باره بیشتر درست عمل کردم؟از اونجایی که بارها و بارها و بارها پیش اومده که خبر موفقیت یکی رو شنیدم و مدت زمان کوتاهی بعد از اون خودم دقیقا همون موفقیت رو کسب کردم و همون خواسته برام محقق شده دلیلش هم این بوده که قبلش من قلبا تایید کردم اون موفقیت رو.
تمرین رو توی دفترم با جزئیات مینویسم، احساس میکنم خیلی تمرین مهمیه و خیلی کمک کننده اس.
با سلام و خداقوت خدمت استاد عزیزم و مریم جان مهربانم
جواب سوالات این فایل:
من معمولا از موفقیتهای اطرافیانم که می شنوم خوشحال می شوم و تحسینشون می کنم . و به خودم می گم ببین فراوانی رو و قانون رو توی موفقیتهای اونها پیدا می کنم.
ولی فقط نسبت به یکی از اقوام هست که کمی احساس ناراحتی از مقایسه شدن به خصوص توسط همسرم رو دارم.
چون که یه زمانی ایشون در شرایطی بود که حسرت من رو می خورد و حتی به زبون می زد . چون خانواده اش یه جورایی پشتکار و موفقیتهای من رو تحسین می کردن.من در سالهای فعالیت شغلی ام تا به حال در 3 جای مختلف مشغول به کار بودم که در هردسه مورد به نسبت همکارانم موفق بودم و دلیل تغییر شغلهایم هم تغییر خواسته هام در هر کدوم بوده .آخرین شغلم نماینده بیمه بودم ولی از یه جایی که با آموزه های استاد آشنا شدم و فهمیدم انرژی و رشد و ثروت بی انتها در مسیر علایق هر کس با باورهای درست وجود داره ، و هر چه بیشتر به فایلهای روانشناسی ثروت 1 گوش می دادم ، بیشتر می فهمیدم که درسته که در کاری که هستم موفق هستم و درآمد نسبتا خوبی دارم ولی انتخاب من برای این کار آزادی زمانی و مکانی اون بوده و لذت پولسازی اون و واقعا من از سر علاقه و لذت انجام اون کار مشغول به اون نیستم و تصمیم گرفتم برم علاقه ام رو پیدا کنم. هر چه روی خودم کار می کردم و سعی می کردم ترمزهای موجود در اون لحظه برای افزایش درآمد در همون کار رو رفع کنم، مثلا کارهای عقب افتاده مثل بایگانی ام رو به روز کردن، مثل نقدی کار کردن ، مثل تسویه بدهی هام به شعبه و دست نزدن و خرج نکردن پول مردم که دستم بود و بلافاصله پس از گرفتن پول از مشتری با اینکه می تونستم تا تاریخ سررسید بدهی توی حساب خودم نگه دارم، بلافاصله به حساب شعبه واریز می کردم. تمام حسابهام صاف و شفاف و به روز شدند و واقعا خودم لذت می بردم ولی درآمدم افزایش پیدا نمی کرد تا اینکه وقتی همه کارهام به روز و درست شد به گونه ای که در خودم می دیدم بتونم مشتری از سراسر ایران رو پاسخگو باشم و هیچ ترمزی از بایگانی، دفتر و کارمند و… نداشتم ، درونم در جواب اینکه حالا دیگه چه ترمزی هست و باید برای افزایش درآمدم چه کار کنم به من گفت حالا دیگه از کارت انصراف بده. یادمه وقتی شنیدم جا خوردم و گفتم اگر همینطور پیش برم دیگه تا 2 الی 3 ماه دیگه قراردادم تمام می شه و شعبه باهام قراردادنمی بنده ، بهم گفت ، پاداش با مهاجرین است.
و بعد که با ترس و لرز نامه انصراف رو زدم و به شعبه اعلام انصراف کردم و نشانه روز از سایت گرفتم ، اون قسمت سفر به دور آمریکا که استاد و مریم جون ،پیله های پروانه که تبدیل به پروانه شدند ، برام اومد و انگار خدادبه من گفت ، فاطمه جان پروانه شدنت مبارک ولی باید صبر کنی تا بالهات خشک بشه و عجله نداشته باشی . و الان که تقریبا هر روز دارم به ورزشی که هدایت شدم یوگا کار می کنم و روی باورهام هم سعی می کنم کار کنم ، در شرایطی هستم که هنوز در انجام این قدم و این دوره هدایتی هستم و تا امروز نیمه از دوره رو بعد از 5 ماه رفتم. و برای کامل شدن اون که تا سطح پیشرفته هست نیم دیگر باقی مونده.
و هنوز به پولسازی از این مسیر نرسیدم.
بعضی اوقات همسرم رشد و پیشرفت این دوست عزیز که ابتدای کامنت نوشتم رو به رخم می کشه که فلانی این قدر به درآمد رسیده و تو توی توهم هستی و همه چیز رو خراب کردی. و این من رو آزار می ده.
البته می دونم این حرفها از باورهای غلط خودم که مهم بودن تایید همسرم هست ، و اینکه ارزش کارها یا خودم رو به پولساز بودنم می دونم، رو به نشات می گیره و به خودم بارها و بارها می گم که من یکبار زندگی می کنم و دوست دارم به سبکی که دوست دارم زندگی کنم و این مسیر رو ادامه بدم و من به ذاته ارزشمندم چون بخشی از ربم هستم بخشی از انرژی مبدا ، پس به ذاته بی نهایت ارزشمندم و اگر چه همیشه دوست داشتم و دارم که از نظر مالی مستقل باشم ولی ارزش من بیش از این است که به دنبال پول باشم ، بلکه من ارزشمندم و به دنبال لذتها و علایق و خواسته های خودم حرکت می کنم و این پول است که باید به دنبال من بیاید یعنی من همان روزی بی حسابی که خودش به دنبالم می آید و خداوند وعده داده را می خواهم. من لایق رسیدن به هر چیزی که می خواهم هستم . من لایق بی نهایت ثروت ، نعمت ، سلامتی، آرامش ، عشق و عاشقی با خدا ، و روابط عاطفی عالی، موفقیتها و پیروزی های پی در پی در مسیر علایق و استعدادها و خودشکوفایی ، به گونه ای که هر چه پیش می روم ذوق و اشتیاق و لذتم بیشتر می شود و می توانم بهترین ورژن خودم رو تجربه کنم و بهترینهایی رو که سراغ دارم به جهان هستی ارایه کنم.
و مطمین هستم من که خودم رو به ربم سپردم و فقط اون رو هادی و راهنمای خودم می دونم و گوش به فرمانش هستم به موقع آنچنان بلندم می کنه که هر کس من رو بببینه ایمانش به خداوند یکتا و به وعده های اون به همه ما ،قوی تر بشه ، به خصوص همسرم. اون موقع هست که محکم نظر خودم رو در مورد تربیت فرزندانم و دلایل رفتارهای مطابق با قانون رو با مدرک محکمی که توی دستم دارم داد می زنم و می گم بله اینه نتیجه قدرت رو از غیر خدا گرفتن و به خود خدا دادن. اینه که مدرک تحصیلی و مورد تایید معلم بودن اصل و اساس موفقیت فرزند من نیست. اینه که مهمترین هدیه به فرزندم دادن احساس خودارزشی و تشویق اون در مسیر علاقه ش و دادن باورهای فراوانی و توکل به خدای یکتاست. و کار کمی نیست که بتونی فرزندانت رو به خدا بسپاری که شده جوک ما مسلمانهای به ظاهر امروزی. من می خوام الگوی عملی برای فرزندانم باشم . من می خوام نتیجه حرفهام و عقایدم ، با رسیدن به استقلال مالی ، مکانی و زمانی در مسیر علایق و استعدادهای درونی و خودشکوفایی ام ،در دستانم باشه. من می خوام این جمله الیس الله بکاف عبده رو با رسیدن به همه خواسته هام فریاد بزنم.
من برای این فامیل عزیزم آرزوی موفقیت روز افزون دارم و از خداوند برای حضورش در زندگی ام سپاسگزارم.
چون من با دیدن موفقیتهای اون و ویژگی های شخصیتی ش الگویی برای من شد برای تایید باورهای خود ارزشی و احساس لیاقت داشتن هر چیزی که دوست داره و لذت بردن از هر چیز به ظاهر کوچک در زندگی ش و حرکت در دل ترسها و به خود باوری رسیدن و حرکت در مسیر علاقه ش و بها دادن به خواسته ها و چیزهایی که بهش لذت می دهد.
استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر زمانی که برای ادامه این بخش الهام شده می گذارید و امیدوارم که رهرو خوبی در این مسیر الهی باشم.