ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 91 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به دوستان خوبم
اتفاقا این موضوع چند روز بود که توی ذهن من جنجال راه انداخته بود به خاطر اینکه چند هفته پیش با همکارم برای یک آزمونی شرکت کرده بودیم که وردیش هفت خوان رستم بود و باید وقت خیلی زیادی صرفش می کردیم که من ناامید شدم و ولش کردم و فکر وردم چند تا از دوستان اشنا و پارتی دار قبول میشن که بعد از اینکه نتیجه قبولی همکارمو دیدم ابتدا یه حس عجیب عبطه و بعد سرزنش خودمو داشتم این موضوع چند روزی بود ذهنمو مشغول کرده بود که ایا حسادته یا سرزنش خودم جهت کم کاری
انچه که استاد فرمودند برای من اینجوریه که اگه برتدر و خواهرام باشن که مثلا دکترا قبول شدن یا خرید یه ماشین خوب یا درامد بالا باشه به شدت خوشحال میشم و شاید اصلا کنجکار هم نشم چطوری بوده و فقط برام احساس رضایت و خوشحالی داره اما اگه دوست یا همکارم باشه بیشتر مواقع سرزنش خودم هست که من هم می توانستم ولی به کارهای متفرقه بیشتر تمرکز کردم تا در جهت اهداف بالایم در نتیجه 80 درصد سرزنش خودمو دارم و 20 درصد حسادت و همین باعث میشه بیشتر تمرکزمو جهت پر کردن اوقاتم در جهت اهدافم بشه و به برنامه ریزی جهت پیشبرد اهدافم بپردازم اینو که می نویسم یادم اومد اتفاقا یه بار یکی از همکارانم که تازه اولین سال تجربه کاریش بود همون سال یه کارمند نمونه شد که من خودمو مستحق تر از اون می دونستم جهت کارهایی که انجام داده بودم و نه تنها نتوست انگیزه من و بیشتر کنه که یه حسادت و ناراحتی برام ایجاد کرد علتشو در پارتی بازی و یا هیز بازی رده بالاها در این امر دونستم این خاطره یکی از اون موارد نادری بود که حس رقابت و در من نیانگیخت بلکه باعث ناراحتی و حس حسادت من شد
به نام خدای رزاق
سلام خدمت استاد عزیزم و خداروشکر به خاطر وجود شما
در رابطه با سوال اول
من قبلا نسبت به کسی که ی موفقیتی به دست میآورد راستش یکم احساس حسادت میکردم و احساسم بد میشد یادمه زمانی که پسر عموم که همسن خودم هست ی ماشین ثبت نامی خرید و بعد از چند مدت فروختش
و ی ماشین صفر خرید من هنوز ماشین نداشتم
یکم احسام بد شدو ولی خداروشکر هر چه با این قوانین آشنا شدم خیلی نوع نگام به افراد موفق عوض شده و تا جایی که امکان داشته باشه تحسینشو ن میکنم
یعنی در حدی که اگه ی غریبه تو خیابون ببینم که ی ماشین خوب زیر پاشه یا کسی چهر خوبی داره لباس قشنگی میپوشه دوس دارم همون لحظه برم پیشش ازش تعریف تمجید کنم
چون طبق قانون هیچ چیزی شانسی به دست نمیاد و کسی که به ی جایگاهی رسیده لیاقتشو داشته و ما باید سعی کنیم از این موضوع بتونیم بهترین بهر رو بگیریم
خدایا شکرت از اینکه در این مسیر درست هدایت شدیم و هر روز داریم بهتر از دیروز میشیم سپاس گزار عاشقانه استاد عزیزم هستم
لیست افراد و موفقیت انها
دومادمون از کارگری نقاشی شروع کرد و روز به روز پیشرفت کرد و الان داره ساخت ساز میکنه و من خیلی از مسیری که اومده کنجکاوم و البته خوشهالم که به این موفقیت رسیده و وقتی به این موضوع نگاه میکنم میبینم چقد تکاملی اومده بالا تا به این حد از موفقیت برسه
خواستار تغیر دیدگاهم هستم تا از این موفقیت درسی بگیرم
اگر دومادمون تونسته از کارگری شروع کنه و به این موفقیت برسه 100 درصد امکان پذیر هست برای من تا بتونم تو ایده های خودم منم به موفقیت برسم و شدنی هست
درس اول. قانون تکامل باید رعایت شود
درس دوم باید در مسیر حرکت کنی و ثابت نباشی یک جا
درس سوم. نترسیدن از تضاد های که وارد زندگیت میشه چون صد درصد راحل دارن
درس چهارم. اگر کسی تونسته از صفر به همچین موفقیتی برسه 100 درصد تو هم میتونی و حتی شاید با راحل ساده تری به موفقیت های بیشتری برسی
2 موفقیت رضا دوستم
رضا دوستم تو حوضه ای کار میکنه که منم حوصه مورد علاقم هست و کلی رابطه های دوستانه و کاری خوبی داره ولی من نسبت به دوستم تو این حوضه خیلی عقب موندم و اون کلی پیشرفت کرده و رابطه عاطفی خیلی فوق العاده داره و من نسبت به ش هم حسادت داشتم و هم هم یکم احساس ناتوانی و اعتماد به نفس پایین داشتم
خواستار تغییر این نوع نگرش هستم به سمت دیدگاه مثبت
اون موقع که رضا تو اون مقطع صبر کرد و ادامه داد و به خدا توکل کرد و سختی مسیر و مشکلات رو رفت تو دلشون تا حلشون کنه علی تو جا زدی و ایمان و توکلت به خداوند و نداشتن صبرت باعث شد عقب بمونی اگه رضا تو این حوضه روابط خوبی داره به خاطر اینکه آدما رو خاص جلوه نداد برا خودش ولی تو اعتماد به نفس نداشتی برای برخورد با اون دوستات تو حوضه کاریت و احساس کم ارزشی میکردی
چه درس هایی میتونم از این موضوع بگیرم
درس اول. توکل به خداوند و صبور بودن در مسیر
درس دوم. حرکت کردن وادامه دادن در مسیر و نترسیدن در مقابل حل مشکلات
درس سوم. خاص و ویژه و بت نکردن انسان ها برای خودت
درس چهارم. رابطه های عاطفی فوق العاده زیادی وجود داره که فقط باید به باور فروانی ایمان داشته باشی
درس پنجم= همه انسان ها باید تکامل رو رعایت کنن در غیر این صورت چک لقد های جهان هستی رو میخورن و نمیتونی سر جهان کلاه بزاری
3. برادر بزرگم ی ماشین داره که باهاش میره سر کار و جدیدا هم تونسته ی ماشین شاسی بلند بخره و من از این بابت کلی خوشهال شدم و بهش افتخار کردم
چه ایدهای میتونم بگیرم از این موضوع
باید به بادر فروانی ایمان داشته باشم که حتی ی انسان میتونه چنتا ماشین داشته باشه
و اینکه اگه داداشم تونسته به این سطح از خودباوری برسه که دوتا ماشین داشته باشه قطعا راهی هست که منم بتونم به این سطح و فرکانس برسم
درس اول. به باور فراوانی ایمان داشته باشیم
درس دوم. هیچ محدودیتی در این دنیا وجود نداره
درس سوم. از موفقیت افراد میتونیم الگو بگیریم برای اینکارا خودمون راحت تر به موفقیت برسیم
باور هایی که میتونم از این فایل از خودم بیرون بکشم
1. هیچ محدودیتی در این دنبا وجود نداره
2.باید قانون تکامل بیشتر درک کنم
3.توکل به خداوند و حرکت کردن در مسیر
4 کمال گرا نبودن و از همون جایی که هستم شروع کنم با هر امکاناتی که دارم
5.احساس خود ارزشمندی نسبت به خودم و اینکه لازم نیست حتما موفقیت بزرگی به دست بیارم تا احساس خود ارزشمندی بکنم من همینجوری هم ارزشمندم
5.باید از مساعل نترسم و برای حل کردن اونها قدم بردارم و برم با ترسهام روبرو بشم
6.من فقط باید از خود ی ماه پیشم ی هفته پیشم و ی روز پیشم بهتر باشم نه مقایسه با کس دیگه ایی
7. بیشتر به خدا توکل کنم و من فقط تو مسیر باشم و ادامه بدم
سپاس گزار استاد هستم با این فایل بینظیرش که ذهنیتمو کامل عوض کرد برا بهتر دیدن موفقیت های دیگران هنوز باید بیشتر روی خودم کار کنم چون باور های محدود کننده زیادی داریم که مخفین باید ریشه ای اینارو حذف کنیم
سلام به استاد عزیزم و مریم جون .استاد عاشقتم واقعا وقتی میبینم چقدر شما تو زندگی قدرتمند بودید و چطور زندگیتون رو تغییر دادید چقدر شما رو تحسین میکنم .شمایی که هم به ثروت رسیدید و هم به خدای درونتون آگاه هستید و خودتون رو شناختید و میدونید که من و خدا یکی هستیم .من و شما یکی هستیم .همه چیز و همه .اون تکه سنگ اون حشره یا درخت و همه و همه خودش هستیم …..
استاد من حدودا از یک سال گذشته تا الان خیلی در کارم افت کردم .در مورد درآمدم .نمیدونم خودم سر در گم هستم .
استاد حدودا یک سال هست که با استاد عرفانمون آشنا شدم و عرفان حلقه نه خودشناسی خدا شناسی هست .
نمیدونم از کجا بگم براتون .قبلا خیلی حرص میزدم .و کلا تو فکر پیشرفت زیاد بودم و کلی خواسته های جدید داشتم . اره خرید یک خانه ویلایی 500 متری و یک باغ بزرگ ویلایی و….ولی با استاد عرفانمون یاد گرفتم که زندگی رو هر طور که هست بپذیرم و خودم رو با دیگران مقایسه نکنم .من برای یک چیزی اومدم دنیا و اون برای چیز دیگه ای .الان تسلیم هستم و عقیدم این شده خدایا دادی شکرت ندادی هم شکرت .چون وقتی چیزی به زور بخوام خیلی روزگار سیاه میشه برام . من که قبلا اصلا اینقدر به خدا فکر نمیکردم زیاد و فقط نمازم رو میخوندم و گاهی قرآن. (ولی همیشه خدا رو عاشقانه دوست داشتم. گاهی وقتی به خونه میاومدم با وجود درآمد عالی احساس خلاء داشتم. و چیزی در درونم کم بود. )چقدر رزق و روزی میومد تو زندگیم .من آرایشگر هستم و هر روز مشتری داشتم .اما الان هفته ای یکبار هم نمیرم آرایشگاه برای خدمات رسوندن .قبلا چون همش دنبال درآمد و پیشرفت بودم خیلی عصبی بودم و پرخاشگر و کنترول نداشتم زیاد روی اعصابم خودخواه و مغرور و خیلی صفتهای بد دیگه داشتم که دارم الان روب خودم کار میکنم که من های درونم رو از بین ببرم . (.اما الان که دیدگاهم عوض شده و خیلی دلم میخواد خودم رو بشناسم و به خدای درونم برسم و دیگه این ماتریکس تمام بشه و به آگاهی برسم و بمیرم .میدونم که من تنها نیومدم که نقشم رو تو زندگی بازی کنم و برم و دوباره تناسخ بعدی و برگردم به زندگی و دوباره و دوباره تکرار. )الان آروم تر هستم آرامش بیشتری دارم و به همه چیز و همه کس عشق میورزم حشرات گیاهان و همه چیز یه جور دیگه نگاهشون میکنم و میدونم با همه یکی هستم .ولی اینجا یک مشکل هست ما برای گذران زندگی واقعا نیاز به پول داریم .نمیشه یه گوشه بشینم و بگم فقط میخوام به آگاهی برسم .خلاصه استاد من عقیده و باورهام عوض شده .نمیدونم چیکار کنم .این مسیر رو دوست دارم عرفان و خود شناسی رو .اما شما رو هم که میبینم میگم چه اشکالی داره آدم تو این دنیا هم عالی و ثروتمند زندگی کنه و به خودشناسی هم برسه مثل شما .من خیلی دلم میخواد بازم مثل قبل مشتری هام زیاد بشن .واقعیتش داره بهم سخت میگذره من دوتا بچه دارم و شوهرم که عالیه و مهربون اما شغل ساده ای داره و کفاف زندگی رو نمیده درآمدش. قبلا روی درآمد من خیلی حساب میشد .اما الان حسابی افت کردم بخاطر تغییر دیدگاهم.استاد خودم هم نمیدونم قبلا چطور بود باورهام که اینقدر فراوانی بود برام .الان احساس آرامش بیشتری دارم اما دلم میخواد زندگی مرفهی هم داشته باشم نمیدونم چه باوری بسازم در خودم که هم به خدا شناسی و خودشناسی برسم و ادامه بدم و هم زندگی راحتی داشته باشیم از لحاظ رفاه . استاد عزیزم اگر میدونید راهنماییم کنید .خیلی دوستتون دارم و مریم جون رو همینطور .عاشقتونم تا بینهایت …..
سلام دوست عزیز
بخاطر همینه استاد میگه فقط با من کار کنید و سراغ هیچاستاد و هیچ مسلک دیگه ای نرین
وقتی استاد هست چرا رفتی دنباله رو دیگران شدی
باور کن من اسم یه استادی رو تو عقل کل شنیدم از دوستان رفتم سرچ کردم سایت داشت دیدم پانویس سایت از مدارک معتبر دانشگاهیش نوشته تو خارج از کشور که ربطی هم به حوزه اش نداشت بعد پایینش عکس هاش با سخنران های معروف مثل برایان تریسی و امثالهم بود و بعد گفتم ببین اینا ارزش خودشونو وصل کردن به عکس گرفتن با چهارنفر و اونارو بت کردن برای خودشون یا به مدارک تحصیلیشون مینازن اون وقت استاد من از ارزشمندی ذاتی میگه از توحید میگه از این میگه کسی رو واسه خودتون بت نکنید همه به یه اندازه ارزشمندیم خودتونو بهترین بدونین
خب من بازم مطمعن شدم هیچکس به پای استاد خودمون نمیرسه
الان در شما یه احساس بی لیاقتی اومده
قبلا همش حرص میزدی و باورهای اشتباه داشتی الان بجای درست کردن باورهات اومدی کلا اشغالارو گذاشتی زیر مبل که حالا که من حسم بد میشه از خواستن پس کلا هیچی نمیخوام و رسیدی به احساس بی لیاقتی
الان باید باورهای مخربتو پیدا کنی و روشون کار کنی و از حوزه ی عرفان و اینا بیای بیرون
اگر میخوای مثل درویشها زندگی کنی و تو زندگیت چیزی بدست نیاری برو تو اون راه ها
سلام به دوست عزیزم
امیدوارم خوب و خوش باشی
من قبلا این تجربه رو داشتم
یک دوره ثروت مشتری فراوان ولی با همون حس های درونی نا مناسب و بعد تو وادی معنویت افتادم و انقد حال درونیم خوب شد انقد لطیف شدم تا یه مدت اصلا نیازی به مادیات احساس نمی کردم
تا اینکه فشار ها از بیرون ودرونم شروع شد
و ازطرفی مقاومت سختی هم به خاطر گذشته داشتم
یه طورایی فکر میکردم یا دول ساختن وبدو و بدو و حس های بد و …
یا حال خوب و نبود ثروت
خیلی واضح هست که باور ثروت من و از راه خدا دور میکنه رو داری
اول بساز که ثروت میتونه در کنارمعنویت آرامش وحس خوب باشه
می تونی هم از نظر مادیات ثروتمند باشی هم از نظر معنویات
یعنی باید اینطوری باشی
و مطمئن باش اگه بخوای بازم تمرکز بزاری روی شغل ودرامد دیگه اون حس های بد قبلی رو تجربه نمی کنی
چون من این کار و تونستم بکنم تو هم می تونی
سلام به استاد عزیزم و مریم جان و همه ی اعضای خانواده ی سایت استاد عباسمنش
امروز به لطف خدا هدایت شدم به دیدن این سری فایل های استاد که باور قدرتمند کننده رو در مقابل باورهای محدود کننده توضیح داده
بعد از دیدن این قسمت تعداد زیادی از کامنت های دوستانم رو مطالعه کردم و در موردشون فکر کردم و مثل همیشه یاد
گرفتم .
من هم پاسخ هایی که به ذهنم میرسه رو مینویسم تا برای خودم آگاهی های این قسمت تثبیت بشه :
پاسخ به سوال اول : موفقیت افراد نزدیک به خودمون رو بنویسیم ؟
– خواهرم مدرک بین المللی آشپزی ش رو گرفته
– صمیمی ترین دوستم وارد یه رابطه عاطفی خیلی خوب و امن شده
– چند تا از همکارام که سابقه ی کاری مشابه و نزدیکی داریم ارتقا شغلی گرفتن
– یکی از همکارام ماشینش رو ارتقا داده
– یکی از دوستان نزدیکم با یه فرد فوق العاده عالی ازدواج کرده و مهاجرت کرده
سوال دوم : من چه احساسی در مورد موفقیت آدمها دارم ؟
شاید قبل تر سریع وارد مقایسه میشدم و حس میکردم یه رقابتی که من ازش جا موندم و آدما از من رد شدن و جلو زدن و حس خیلی بدی بهم دست میداد و گفتگوهای ذهنی م این بود که من چرا نتونستم ولی اون فرد تونسته مگه من چی کم دارم ؟ چرا برای من نشده ؟ خدا بده شانس و ….
اما الان آگاهانه سعی میکنم از دام مقایسه خودم رو بیرون بکشم و تحسین کنم موفقیت افراد رو چون من نمیدونم مسیری که افراد طی کردن چی بوده فقط میدونم طبق قانون صد در صد بدون تغییر جهان هرکسی در جای درست خودشه و هرکسی به هرجایی رسیده نتیجه ی باورها و فرکانس های خودش رو دریافت کرده و از اونجایی که از آموزه های استاد یاد گرفتم که سیستم ذهنی همه ی آدما شبیه به هم کار میکنه ، پس برام منطقی میشه که منم میتونم با کار رو باورهام و حفظ احساس خوب خودم از طریق تحسین کردن دستاوردهای دیگران به موفقیت هایی که میخوام برسم .
اعتراف میکنم که هنوز در این مسیر انقدر مسلط نشدم که ناآگاهانه و اتوپایلوت این احساس رو داشته باشم اما در تمرین کنترل ذهنم هستم و آگاهانه ذهنم رو وارد این مسیر میکنم .
سوال سوم : چه ایده های الهام بخشی میتونه موفقیت این فرد در من ایجاد کنه ؟
اینکه قانون جهان ثابته و از عدل خداست که در مورد همه ی افراد یکسان کار میکنه . اینکه همه ی ما مجهز به یک ابزار یکسان هستیم پس من هم اگر رو زندگی خودم متمرکز باشم و ترمزها رو شناسایی کنم و رفعشون کنم نتایجی که میخوام وارد زندگیم میشن .
و اینکه نتایج بقیه ی آدما ، برای ذهنم ، باور پذیر میکنه این نتایج رو و یه منطق و الگوی قوی براش میسازه .
سوال چهارم : چه درسهایی میتونم بگیرم از موفقیت این افراد ؟
اگر قانون برای این افراد جواب داده برای من هم جواب میده و فقط کافیه به مسائل خودم با رویکرد حل مساله و رشد خودم نگاه کنم و در مسیر احساسم رو خوب نگه دارم تا نتایج از راه برسن .
در پناه خدا :)
سلام.میخام جواب تمرینم و اینجا بنویسم. 🟢سحر خواهر شوهرم که من شاهد هستم که با پشتکار بی نظیر سالیان سال حتی یک روز هم بیکار نبود و نعریف میکرد که خیلی از روزها بدون مشتری توی آرایشگاه بوده ولی عشق به کارش اونو ناامید نکر و الان یک آرایشگر حرفه ای شده که مسافرت های خارج از کشور زیادی رفته و مدال گرفته
🟢الیاس پسر خواهرم که در یک خانواده با پدر تزریقی گوشه اتاق همیشه خواب توی 2 تا اتاق کوچک توی خونه مادربزرگش با گذران زندگی از طریق کمک دیگران چون درآمدی وجود نداشت و بیشتر وقتها گرسنه بودند بدون کیف و لباس که یادمه با پلاستیک مدرسه میرفت و اوضاع وخیمی که توش بزرگ شد متعهدانه زندگیشو خودش ساخت حتی برای پدر و مادرش هم خونه خرید و برادرش و کمک کرد و از دستمال کشیدن توی مغازه ها شروع کرد و الان در کار فروش مبلمان خیلی خیلی ثروتمند شده.
️چه احساسی داری راجب موفقیت سحر؟
بسیار کنجکاوم که بدونم مسیری که رفته چجوری بوده و ازشم پرسیدم و چند جلسه ای مفصل باهم حرف زدیم و من واقعا تحسینش کردم چون بدون اینکه شاگرد استاد باشه تمام مواردی که استاد اشاره میکنند و رعایت کرده.مثل امید ایمان پشتکار رفتن تو دل ترس هاش، نموندن در شرایط امن،اعتماد به نفس بالا و واقعا الگو قرار دادمش که بیخود نیست که اینهمه موفقیت کسب کرده
️احساسم راجب موفقیت الیاس؟
خودباوری خودباوری و این حس و در من زنده میکنه این فرد که اگر شرایطی بدی که ما توش بدنیا میایم و فراموش کنیم و این قدرت و در خودمون ببینیم که من میتونم زندگیمو بسازم،اینها رو یاد من میاره پسر خواهرم.چون در خانواده اعتیاد و فقر بزرگ شد.
️چه ایده های الهام بخشی سحر و الیاس میتونند در من ایجاد کنند؟
️از چه زاویه مثبتی میتونم نگاهشون کنم برای پیشرفت خودم؟
اینکه خودمو باور کنم تمام عمرم دست کم گرفتم خودمو الکی الکی خودمو قربانی شرایط کردم معلول شدم و از حرکت ایستادم.من فهمیدم با دیدن اینها که خودباوری همه چیزه حتی اگر همون اول هیچی هم بلد نباشی.تازه منی که چهره طراحی میکنم که هر کس میبینه بخدا خندش میگیره از بس با عکس مو نمیزنه و به من میگه دروغ میگی اینو تو کشیدی!!!
اینطوری مهارت دارم و خودم و باور ندارم
️چه درس هایی میگیری از موفقیت این 2 نفر؟
سن و سال مهم نیست.خانواده ای که توش بدنیا اومدی مهم نیست.از کجا و از صفر شروع کنی هم میشه از دستمال کشیدن روی مبل و میزها.درس خودباوری احساس لیاقت داشتن نعمت ها.درس غرور نداشتن.درس پله پله جلو رفتن.استقامت داشتن حتی اگر مشتری نداری باز هم ادامه بدی بری بشینی تو آرایشگاهی که مشتری نیست.مهم تر از همه یقین به بهتر شدن اوضاع
سلام استاد عزیز
خداوند رو هزاران بار شکر گزارم که من رو در مسیر هدایت قرار داد
منوهر روز وهر روز ازش خواستم که من رو هدایت کنه ومن تسلیم هستم واز زمانی که این تعهد رو به خودم دادم همه چیز به طور خارق العاده ای تغییر کرد
ومسیر بهم نشون داده شد
استاد شما دست خداوند شدین برای تغییر زندگی میلیونها انسان .چون خودتون خواستین
در مورد تمرین این جلسه
برادر زاده من تونست یه دختر دانشجو در رشته مورد علاقش به آلمان مهاجرت کنه ومن اولش یکم حسادت کردم البته اون 12 سال از من کوچیکتره
ولی این حس رو داشتم که ببین اون تو نوجوانی تونسته ولی تو دیگه دیره ونمیشه تو بچه داری وهمسر وزندگی اون مجرده واز این باورهای محدود کننده
ولی از زمانی که وارد دوازده قدم شدم وقدم به قدم این سیمان باورهای محدود کنندم رو شکستم باور کردم فارغ از اینکه من چه سنی دارم متأهل هستم یا مجرد من هم میتونم در مسیر کار مورد علاقم پیشرفت کنم و مهاجرت کنم اگر اون تونسته منم میتونم
اگر اون تونسته تمرکزش رو بزاره روی خواستش وخودش را دور کنه از حواشی پس منم میتونم
ویه الگوی موفق دیگه یکی از فامیلهای دورمون تونست
به واسطه گلخونه خیلی میشرفت کنه وتوی شهرمون
همه شناختنش وبعد برای کارافرینی مهاجرت کرد به آمریکا در این مورد هم دقیقا ایشون متاهل بود از من دوسال بزرگتره ولی با تمام اینها اون تونست
اولش بازم یکم احساس حسادت داشتم ولی الان
تصمیم گرفتم هر روز برم تو پیجش و تحسینش کنم
وبه خودم بگم اگه اون تونسته منم میتونم
اون ایمانش رو نشون داده وحرکت کرده ورفته تو دل ترسهاش
استاد واقعا ازتون ممنونم
شما معجزه تک تک اعضای سایت عباسمنش هستید
پرتوان وپر روزی باشید
بنام الله
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم،
پسرخاله من هنرپیشه معروف سینما و تلویزیون هست (سامان صفاری)،هم سال هستیم و از بچه گی باهم بودیم …
من الان در موردش احساس غرور میکنم و از تمام وجودم براش آرزوی موفقیت و سرافرازی رو دارم،
اولین قسمت از سریالهایی که بازی میکنه وقتی میبینم ، یا وقتی سینما میرم فیلمش و ببینم،زنگش میزنم و کللللی تعریفش میکنم..
من برای تمام اطرافیانم آرزوی خوبی و موفقیت میکنم از تمام وجودم،
چون میدونم همین احساسهای ناب به خودم برمیگرده ..
بعضی وقتا که حالم خرابه یا یه مشکلی برام پیش میاد این احساس خیلی کم رنگ میشه و من سریع میفهمم که شرک هستش و شیطان دست بکار شده که من به پایین بکشه..
و این احساسهای بد مثل وزنه های سنگینی هست که وقتی داری اوج میگیری تو رو به پایین میکشه و نمیزاره به خوشبختی و سعادت برسی،
من یاد گرفتم با کوچکترین احساس بد یا حسادت یا خشم..
یه قانونی دارم به اسم قانون تبدیل،
احساسمو تبدیل میکنم به احساس مثبت در اون زمینه ای که حالمو خراب کرده ..
مثلا دوستم مربی بدنساز خیلی خوبی هست و باشگاه داره،
که همه مسابقه هاشو شرکت کردم و طرفدارش بودم همیشه و تشویقش کردم…
بعضی وقتایی فکرم درگیره و کارهام اوکی نمیشه شیطان میاد میگه نگاه به احسان کن چه طور داره روز به روز موفق میشه و تو هنوز..
تبدیلش میکنم میگم ، خیلی هم خوبه احسان دوست منه اگه موفق بشه و پیشرفت کنه لذت میبرم و میرم از تجربه هاش درس میگیرم و میتونه وقتی باشگاهش تمرین میکنم بهترین برنامه رو برای من بنویسه و من از اندامم و در کنارش بودن لذت میبرم.
همیشه احساساتم رو تبدیل میکنم و مینویسم در گوشیم یا دفترچه ای که دارم.
خداروشکر میکنم به خاطر قانون بدون تغییر خدای مهربان.
استاد عزیزم عشق الهی را با شما شناختم .
و بسیار سپاسگزارم از خداوند برای این سایت بی نظیر و بودنتون.
1من یکی از هم باشگاهیم توانست یک حرکتی که من ماه ها دارم تمرین میکنم خیلی خوب انجام داد و من اولش هیچ احساس خاصی نداشتم ولی بعدش به خودم گفتم ببین اون کمتر تو کار کرده توانسته پس منم 100 درصد میتوانم اون حرکت را انجام بدهم و پس از چند جلسه که اینو با خودم گفتم توانستم اون حرکت را بزنم
این موفقیت دوست من برای من الهام بخش بود
و درسی که گرفتم این بود اون توانسته منم میتوانم
2 یکی از هم کلاسی هایم تو درس علوم خیلی پیشرفت داشت من اولش خودم را سرزنش کردم گفتم چرا اون که هم سن من بوده توانسته و من نمیتونم
بعد رفتم ازش پرسیدم که چیکار میکنی که انقدر موفق هستی در درس علوم گفت من همه ی نکات علوم را چند بار مینویسم و میخونم منم به خودم گفتم پس منم میتوانم همین کار را بکنم و به موفقیت برسم
واین کار به من ایده داد
ودرس گرفتم با چند ایده جالب و خوب میتوان به موفقیت رسید
یه موردی که در من هست اینه که کلا من وقتی موفقیتها و شکستهای اطرافیانم رو فراموش میکنم و تمرکز میکنم روی خودم هم خیلی موفق تر عمل میکنم و هم حالم خیلی خیلی خوبه
کلا وقتی هیچ کسی تو ذهنم نیست خیلی اوکی هستم خیلی انرژی و تمرکزم میره بالا و خدا رو بیشتر یاد میکنم
موفقیتهای کوچک و مستمر برام حاصل میشه یادآوریشون میکنم و خودمو تحسین و تشویق میکنم
از یه طرف به نتایج کوچکی که تا اون لحظه تونستم کسب کنم نگاه میکنم روحیه میگیرم و از طرفی به نوک قله هدفی که دارم نگاه میکنم و ذهنم نا خودآگاه میگه آفرین ای ول دیگه چززی نمونده موفقیتهای بعدیت در راه هستن خلاصه خودمو تشویق میکنه
کلا کسی تو ذهنم نباشه خیلی برام بهتره تا اینکه بیام موفقیتهاشو بررسی کنم و ….
بنا بر این ترجیح من اینه که اصلا کسی تو ذهنم نباشه و در مورد موفقیت کسی فکر نکنم چون به دردم نمیخوره و نیاز نمیبینم بررسی کنم
در پناه الله یکتا شاد پیروز موفق و ثروتمند باشید