ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1 - صفحه 93 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-02 01:26:012024-02-14 06:06:52ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز
من بعضی اوقات از پیشرفت دیگران خوشحال می شوم ولی حس ناتوانی و کاستی خودم هم در فکرم خطور می کند
مثلا اگر خواهر خودم پیشرفت کند خیلی خوشحال می شوم ولی در بعضی اوقات یکدفعه مقایسه و اینکه آن حقوقش کمتر از من هست یا من زودتر از همه کار کردن را شروع کردم ولی به این جای که آنها رسیدند من نرسیدم و شاید برای یک نفر دیگر هم بر زبان جاری کنم
یا اینکه مثلا دوستم که دو سال با من همکار شده و خودم آن را به این کار دعوت کردم و راه کار برای پیشرفت کارش را از روز اول بهش دادم و انگیزه برای بالاتر رفتن بهش می دهم و وقتی موفق می شود خوشحال می شوم ولی از درون حس اینکه این در دو سال به این همه موفقیت رسیده و من بعد از 11 سال هنوز موفقیت چندانی ندارم و در یک نقطه باقی ماندم و حتی زمان و وقتی که من میگذارم و پیشرفتی هم نداشتم ذهنم را آزار میدهد من 9 سال حداقل همه کار با هم انجام می دادم ولی الان یک سال هست که فقط کار حسابداری و تنخواه گردان را انجام می دهم و دوستم در قسمت فروش کار می کند که بصورت پورسانتی کار می کند حتی بعضی اوقات با خودم میگم اگر باهم همکاری نبودیم خیلی میتوانستم کمکش کنم ولی حالا یک مقدار از همکار بودن در کنار خودم حس خوبی ندارم و با هم نمیسازیم برای بعضی چی یهای کوچک از دست هم عصبانی می شویم
مثلا جایگاهش پیش مدیریت فراتر از من رفته و بعضی اوقات ناتوانی خودم را به رخ خودم می کشم حس حسادت نیست از این که من ناتوان بودم یک چیزی فراتر از من دارد که الان جای قبل من را گرفته حتی با تمام وجود حس می کنم اعتماد بنفس قبل خودم را از دست دادم از طرز صحبت کردنم با دیگران که قبل خیلی راحت رفتار می کردم و دیدگاه مدیریت برای ضعیف بودنم را بعضی اوقات میبینم
یا خواهرم الان راننده شده من از یک طرف دوست دارم رانندگی کنم که 12 سال پیش پیگیر گواهی نامه شدم ولی هنوز موفق نشدم بگیرم چون فقط ثبت نام میکنم و یک بار امتحان می دهم و می رود و سراغی از آن نمی گیرم و مزحکه دست دوستان و آشنایان شدم فکر می کنم زمان امتحان به دیگران نگاه میکنم که موفق نشدن با این همه خواندن و در آن لحظه نمیدونم مقایسه می کنم یا ناتوانی خودم را در مقابل دیگران میبینم که دیگه پیگیر تمام کردن و گرفتن گواهینامه خودم نمی شوم و دور بودن مسیر راه را بعنوان اینکه ادامه نمی دهم بیان میکنم
ووقتی کنار خواهرم مینشینم با حقوق پایینتر از من ماشین خریده و دیرتر از من به دنبال آموزش گواهی رفته الان موفق. شده خوشحالم ولی در درون اذیت می شوم نه اینکه حسادت کنم خودم را سرکوب میکنم و بعضی اوقات رفتارهای عصبی از خودم در همه موارد برایم ایجاد می شود که به بیرون بروز می کند
برای بعضی از عزیزانم خیلی خوشحال می شوم خواهر و برادر هایم که ازدواج کردند هرگونه پیشرفتشون انگار من پیشرفت کردم و شاداب هستم و بیشترین از خدا برای آنها طلب می کنم
مثلا در یک کلاس هستیم یا در یک خانه زندگی می کنیم یا در یک محیط کار ولی خودم حس می کنم بعضی اوقات از مقایسه یا ناتوانی خودم میدانم
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام خدمت دوستانی که همه در این سایت بزرگ که یک اتفاق بزرگه از نظر بنده، دور همیم و سعی میکنیم که خودمون رو اصلاح کنیم تا تکاملمون رو طی کنیم به امید الله.
این عکس العملی که من در مورد خودم به تصویر کشیدم در واقع اتفاقیه که من سعی و تلاشم هم برای اصلاحش دارم میکنم و به لطف فایلهای استاد عزیزم درصد عکس العملهای بد ذهنی ام رو کاهش میدم…امید به خداوند
سوال قسمت اول:
اگر یکی از دوستان یا نزدیکان شما به موفقیت قابل توجهی برسد، شما چه احساسی درباره موفقیت آن فرد داری؟
آیا خوشحال می شوی و انرژی و انگیزه می گیری؟!
آیا موفقیت او الهام بخش شما می شود؟!
یا شما را به احساس حسادت، ناتوانی می رساند؟!
بستگی داره به او شخص. اگر این شخص به من و وضعیت من نزدیک باشه و بطور نسبی شرایط یکسانی داشته باشیم و یهو ببینم که پیشرفتی کرد و زندگیش عوض شد خب من خیلی بهم میریزم واذیت میشم…هم به این دلیل که خودم رو با اون شخص در یک تراز میدیدم (البته ظاهرا-یعنی چون شرایط کلی مون رو در ظاهرمون میسنجیدم) و هم اینکه خودم رو شماتت و تخریب میکنم..احساس بی عرضگی و حماقت بهم دست میده..حس عقب موندگی و مورد قضاوت دیگران قرار گرفتن..اینکه همسرم اگر چیزی بهم نگه به هر حال میبینه که من دارم درجا میزنم…و از همه بدتر تو جمعهای مشترک که همه از شرایط میگن و از خریدهاشون و تغییرات خوب مالی شون…و من ساکت میشینم و در لاک تنهایی خودم فرو میرم…هر چند که سعی میکنم فرو بدم کمبود هام رو و بازیگری میکنم در نقش آدمی خوشحال و کسی که به معنویت بیشتر بها میده و پول رو با معنویت هم سنخ نمیدونه… این دروغها خیلی اذیت کنندست.. با همه ی تلاشی که در دیدن خوبیها و صحبت ازشون، باز هم نمیتونم حالم رو خوب کنم..نمیدون که چی تو ذهنمه که نمیشه درستش کنم…
همه ی این توصیفات باعث میشه که ادامه ندم…حس بی فایده بودن میکنم…
چون خودم میدونم که آدم باهوشی هستم و خیلی کارها از دستم بر میاد و خیلی کارها هم کردم که در نوع خودش خاص بوده..ولی در نهایت دوباره عدم نتیجه گیری خوب مالی حسم رو خراب میکنه و کلا فراموشوم میشه الطاف خداوند رو..چون خداوند دریایی از رحمت و نعمت بهم داده…خدا خیلی بهم لطف داشته…
موفقیت اون شخص به لحاظ فیزیکی اگر در حوزه کاری من باشه تا حدودی الهام بخش میشه ولی ادامه دار نیست و رهاش میکنم و اگر در حوزه کاره من نباشه تا حدودی دنبال این مساله هستم که چطوری تونسته به این موفقیت برسه…مثلا میفهمم که با یکسری آموزشها داشته هاش رو کامل تر کرده یا با رفت در یکسری جمعها تونسته به اطلاعاتی دست پیدا کنه یا هم فرکانس تر با اون ها بشه که کارش رو گسترش بده و بتونه نتیجه بگیره…اما نمیتونم به چشم “الهام بخش” بودن ازشون بهره ببرم..یعنی دچار رخوتی میشم که نمیتونم استفاده کنم. در واقع ناتوان میشم در مواجهه با این ماجرا..
اما اگر اون شخص به موفقیت رسیده از نزدیکانم نباشه، خودم رو هی توجیه میکنم..مثلا میگم ” من دارم خوشی هاشو میبینم..هزار تا مشکل داره…همه چی که پول نیست… احتمالا چند وقت دیگه مشکل براش پیش میاد و زمین میخوره و از این قبیل افکار توجیهی و تخریبی…
سلام و با نام الله
من در حال حاضر روی مهارت زبان انگلیسی خودم کار می کنم و خدا رو شکر ، دارم می بینم یک دلیل مهم پیشرفت های من از دنیای زبان، به خاطر مدل مواجهه ی من با افرادی بوده که پیشرفت کرده اند، و من اونها رو تحسین می کردم. من الان 35 سال دارم در حالی که حدود پنج سال پیش یک مدرس تقریبا 16 ساله داشتم ! دیدم ایشون خارج زندگی کرده و برای تقریبا 12 الی 16 جلسه ازش استفاده کردم. یعنی عملا از دانش زبانی او بهره مند شدم. همچنین افراد بسیار زیاد دیگه. مثلا الان دوستی دارم که رتبه ی دو ارشد کشوری در زبان داره ، ورودی سال 1400 دانشگاه تهران برای ارشد، که همون موقع که این رو فهمیدم سریعا رفتم و باهاش دوره برداشتم و با هم دوست شدیم. و طی یک دوره ی تقریبا 15 الی 20 جلسه ، چیزهایی از او یاد گرفتم بسیار ارزشمند.
اما الان با دیدن این دوره ی استادم دارم می فهمم که خیلی دقیق تر باید هم احساسات خودم رو و هم مدل و نوع مواجه ی خودم رو با افراد موفق دور و برم مدیریت و مَنِج بکنم. قشنگ باید بدونم و ببینم عمیقاً آیا چه حسی دارم. اگه رد پایی از احساس ناخوشایند هست ، بگردم و اون دلیل و اون باگ رو کشف کنم و با خودشناسی و کمک از خداوند و نیز با فکر نسبت به اینکه اگه این دیدگاه رو عوض کنم و برم جلو و از اون فرد بپرسم که به قول استاد با چه افکار و باورها و اقداماتی تونسته به اون پیشرفت ها برسه، من هم می تونم به نتایج خیره کننده برسم ، این طور خودم رو تشویق کنم و در جهت ریشه کنی اون افکار و باورهای محدود کننده قدم های بنیادین بردارم و من هم پیشرفت کنم ، یعنی الان با این دوره ی ارزشمند استاد فهمیده ام که لازمه قدم های بیشتری بردارم. مثلا الان یک دوستی دارم که امسال رفت در ترکیه و با فول اسکالرشیپ دندانپزشکی می خونه ، خودم دو سال پیش این بورس رو براش شرح دادم و بعد تابستون امسال پیام داد که آقای مظفری من بورس رو برنده شدم !! و واقعا اون لحظه از شوق می خواستم پرواز کنم ، حس بی نظیری داشتم ! و خدا رو شکر کردم و خیلی احساس نابی بود ! ایشون در سن تقریبا هفده و هجده سالگی آیلتس 8 گرفته ! کسایی که با آیلتس آشنا هستند می دونند آیلتس هشت توی سن تقریبا هفده سالگی یعنی چی! و این فرد به جز سطح مهارت های زبانی ، چه سطحی از دانش های گوناگون به انگلیسی(مثلا اطلاعات در مورد تکنولوژی، در مورد پزشکی، در مورد صنایع گوناگون، و همچنین مباحث عمومی و …) و نیز مدیریت احساس و بیان و … رو داشته که تونسته در این سن ، این نمره رو در جلسه بگیره. اون هم در حالیکه بند اسکور لسنینگ او ، 8.5 بوده ! یعنی تقریبا بدون خطا ! و من داشتم فکر می کردم این فایل های استاد منو بیدار کرد! البته الان سری دوم هست که شروع کردم به دیدن این ویدیوها. و سری اول همزمان نکته برداری کردم و الان دارم فقط می بینم و در ذهنم مرور می کنم و البته باید تمرینها رو انجام بدم نه فقط در ذهن ، بلکه به صورت مکتوب اون هم با دقت و تمامی تمرینات. به هر حال الان داره ایده ها میاد و تازه الان دارم بیدار میشم که محمد تو با وجود اینکه تا حالا چند ساعت با ایلای صحبت کردی طی تماس های گوناگون (همین دوستی که در ترکیه داره دندانپزشکی در آنکارا یونیورسیتی میخونه) چرا تا حالا از جزییات مهارت او در زبان و خصوصا آیلتس ازش نپرسیدی؟! و راه هایی که رفته و مدل تمرینات او و مایندست او درباره این مهارت و …
اینکه با حرف ها و آموزه های استاد بیدار می شیم و قدم بر میداریم و زندگی مون رو تغییر می دیدم خداوند می دونه که چه قدر ارزشمنده. بی نهایت.
خداوند حفظ کنه این استاد خوشتیپ و خوش فکرمون رو! ️
سلام به استاد و همه ی خانواده ی عزیزم
شاید سخت ترین شرایط رو اگه بخوام تصور کنم موفقیت دوستامه..چون دوستانم همگی تو مسیر موفقیت هستند و من وقتی با قانون آشنا شدم دوستانم روابط خوبی رو داشتند و من هم همیشه درحال انجام تمرینات بودم ک بتونم رابطه ی خوبی رو داشته باشم (قانون و به درستی درک نکرده بودم و سالهای سال با انجام تمرینات می خاستم شخص موردعلاقه مو ب خودم جذب کنم)برای همین ناخودآگاهم ک بود باشه من احساس کمبود و ترحم نسبت ب خودم دارم و سالهای سال تلاش کردم ب اون چیزی برسم ک اونا داشتن تجربه میکردن و هنوزم ک هنوزه نتونستم احساسمو خوب نگه دارم…من وقتی میبینم افراد غریبه موفق شدن خیلی خوشحال میشم اما برعکس من حتی نمیتونم موفقیت دوستانم رو ببینم وقتی اونا کوچکترین موفقیتی حالا در همه ابعاد بدست میارن من ناراحت تر میشم احساس ترحم نسبت ب خودم پیدا میکنم و این احساس بهم دست میده ک بقیه منو بی ارزش میدونن متاسفانه من بیشترین احساسی ک نسبت ب دوستانم و یه سری افراد دارم احساس حسادت و مقایسه کردنه احساس کمبود و ضعیف بودن دارم..احساس مقایسه کردنی دارم ک من اونقدر ضعیف هستم دوستانم یا اون افراد با ترحم به زندگی من نگاه میکنن که این بیچاره رو ببین هنوز نتونسته یک موفقیت برای خودش کسب کنه و احساس ترک شدگی و وقت نداشتن اون افراد برای خودم میکنم و احساس حسادت ک میگم چرا من نرسیدم،احساس گناه ک من هم میتونستم مثل اونا باشم و ناامید میشم و میگم خیییییلیی دیرررره و هربار ک بخام تغییر کردن و شروع کنم از بس ک در حال مقایسه کردن هستم میگم دیره تا من بخام شروع کنم و ب این جایگاه فلانی برسم اون فرد ب یک سیاره ی دیگه میره و همین منو نگه می داره از انجام تمرینات و دلسرد میشم..با اینحال من سالهای سال هر فیلمی ک میبینم و هر رمانی که قبلا ها میخوندم همیشه اون فردی ک شکست خورده بود ترک شده بود و خیانت دیده بود و درک میکردم و ساعتها و روزها برای اون شخص گریه میکردم من همین الانم ک فکر میکنم افکارم تغییر کرده وقتی فیلم سفر ب دور آمریکا یا زندگی در بهشت رو میبینم تو ذهنم میگم الان خانم قبلی شما خیلی ناراحت هستند ک جای خانم شایسته نیستند اینو گفتم ک عمق باورهای منو ک همیشه در حال حسرت خوردن و حسادت کردن و کمبوده رو درک کنین من خیلی عزت نفس پایینی دارم یکی از دوستانم تو زمینه ی روابط تونست با همین قانون جذب با کسیکه نامزد بود جدا بشه و الان سالهای ساله داره با کسیکه هردو عاشقانه همو دوست دارن زندگی کنه و بهم گفت همیشه وقتی فیلمهای عاشقانه میدیدم یا رمان میخونده احساس کسیکه موفق بوده و همه دوسش داشتن رو درک کرده و نوع نگاه متفاوتمون نتیجه های متفاوتی رو برای هردمون رقم زده با اینکه هردمون یک فیلم و دیدیم یا یک رمان و خوندیم اما من توجه ام رو فردی بود ک نادیده گرفته شده بود و دوستم رو فردی بود ک همه شیفته ی اون بودن…الانم ک دقت میکنم من همیشه در حال ادعا در آوردن هستم ک میگم همه چی ب باور بستگی داره اما کافیه دوستانم ب یک موفقیت بزرگ برسن اونوقت درجا بخدا میگم ببین چقدر خوب براشون خدایی میکنی تو از اولشم برا من خوبی نبودی و……یا میگم ببین چه شانسی دارن 2روزه دارن رو افکارشون کار میکنن ببین خدا چقدر هواشونو داشته یا تو چه خانواده ای بزرگ شدن ک افکار محدود کنندشون کمه. ..پس الان درک میکنم همین باورهای محدود کننده مه ک منو انقدر ازهمه بعدی فقیر کرده و بقول شما استاد باید باورهای جدیدی رو برای خودم بسازم که اگه الان اونا جایگاه مناسبی دارن من هم میتونم من هم با تغییر باورهام ب این جایگاه میرسم و اینا برای من نشانه های واضح خداست ک بخواه قدم بردار حرکت کن بقیه با من ..
خیلی جالبه که من الان باید این فایلو ببینم که درگیر همین موضوع هستم و احساسات متناقضی نسبت به پیشرفت یکی از نزدیکانم دارم تجربه میکنم؛از یک طرف به خودم خب این یه نشونس که وقتی اون تونسته یعنی میشه یعنی منم میتونم و ازین بابت هم براش خوشحالم هم برای خودم خوشحالم ک میشه
اما ازطرف دیگه من حسودیم میشه من احساس میکنم که عقب موندم احساس میکنم بمن فخر میفروشه احساس میکنم فرکانسش رفته بالاتر و من پایین موندم.والبته اینو دررفتار و گفتارش هم دیدم .سعی میکنم همش بخودم یادداوری کنم که حسادت حس مخربیه برای فرکانس من و یاداوری کنم که این یه نشونه بوده برای من وقطعا من به بالاترازاون دست پیدا میکنم اما منکر وجود اون احساسات مخرب نیستم؛امید وارم که عزت نفس و ارزشمندی و باور فراوانی در من انقدر قوی بشه که چنین احساساتی رو تجربه نکنم دیگه.
درود بر شما و همسر گرامیتون
خیلی متشکرم بابت این فایل عالی
فایل رو گوش کردم و به تمرینش عمل کردم.
به لطف خداوند با تمرینات این فایل یادگرفتم که چطور میتونم حس واقعیمو نسبت به موضوعات بفهمم
یاد گرفتم که چطور باور هایی که باعث این حس هست رو شناسایی کنم
مواردی از موفقیت های اطرافیانم بود که من بهش حس خوبی نداشتم، موفقیت های کوچیک و حتی نسبتا بزرگ. طوری که با فکر کردن بهشون و یا دیدنشون و یا شنیدن اسمشون بشدت حالم خراب میشد.
خیلی جالبه وقتی که حسم به موفقیت تمام اون افراد رو بررسی کردم دیدم به صورت مشترک پنج یا شش باور درونی مخرب دارم که باعث تمام اون حس های بد شده. باور هایی که برام مثل ترمز هستند.
نشستم، جملات تاکیدی برخلاف هر کدوم از اون باور محدود کننده رو نوشتم و مداوم با خودم تکرار میکنم تا اون باورهای درست در ناخودآگاهم جایگزین بشه.
همچنین اون باور های مثبت رو به صورت فایل صوتی ضبط کردم و شب ها با اون فایل صوتی که توی گوش چپ من هست به خواب میرم.
نکته جالب دیگه اینه که با انجام تمرین این جلسه و با فهمیدن منشا این حس بد، و جایگزین کردنش با دیدگاه مثبت، خیلی سریع حالم حسم به اون افراد موفق خوب شد.
استاد عزیز از شما و همسرتون بابت این فایل عالی متشکر هستم.
خداوند به خوبی های شما و همسرتون برکت بده.
برای عزیزانم که دوستشون دارم خیلی خیلی خوشحال میشم و شکرگزاری هم میکنم
مثلا برادرم 207 خریده بود وقتی فهمیدم طوری خوشحال بودم که همه فکر میکردم برا خودم هست.
ولی برای آشناهای دیگه یا همکارام حس بی عرضگی بهم دست میده
نه اینکه حسادت کنم ولی پیش خودم فکر میکنم باید بهتر از اون برا من باشه ولی بدلیل بی عرضگی و کم کاری خودم نشده
خودمو مقصر میدونم و سرکوفت میزنم
سلام به دوستان غار حرا خودم و استاد سخنور و تأثیرگذاری مریم بانو
سال جدید رو به همه دوستان تبریک میگم
خدارو هزاران بار شکر که همراه این سایت پر از عشق و تجربه و رشد هست
هر بار که وارد سایت میشم و فایلی رو میبینم ،متحیر میشم از این همه خلاقیت استاد عزیز و هزاران بار تحسین میکنم
نوشتن درباره این مطلب کمی برام سخت بود ، چون مثل فایل های دیگه نبود و باید تمرین انجام میدادیم
و طبق قولی که به خودم بعد از دیدن هدف گذاری سال 1403 به خودم دادم ،باید این تمرین رو انجام میدادم ،از پیروز مدام ذهنم درگیر این فایل هست و البته تمرین این فایل
از خودم می پرسم واقعا دربرابر موفقیت افراد خوشحالم یا ناراحت ؟
ولی به جواب نرسیدم و سعی کردم از تجربیات قبلی که درباره این موضوع داشتم استفاده کنم و نتیجه داد
و در کمال تعجب فهمیدم من در ته قلبم حس بدی پیدا می کنم ، و البته حسادت
تازگی متوجه شدم آدم فوق العاده حسودی هستم
خدایا شکرت که به این خود آگاهی رسیدم
افرادی هستن که در اطرافیان به موفقیت های خوبی رسیدن
شکوفه دوست خوبم :ازدواج موفق، شغل خوب، رشد مالی
این دوستم همیشه یادم میاد برای خودش ارزش زیادی قائل هست و البته برای همسرش و همیشه افراد را به خوبی باپسوند آقا و خانم صدا می کنه و اعتماد به نفس خوبی داشت و هیچ.وقت به خاطر بقیه خودش رو اذیت نمی کنه و خودش رو با شرایطی که داره قبول داره و از خونواده اش اصلا خجالتی نداره( چون خونواده همسرش سطح بالاتری دارند)
ازش یاد گرفتم که خودم رو دوست داشته باشم و برای بقیه خودم رو اذیت نکنم
نفر بعدی یکی از همکاران قبلی ام هست که با اینکه کار روبت هم شروع کردیم ولی ایشون خیلی موفق هستن و شرکت خیلی بزرگی دارن و البته درامد بالا ،جایگاه شغلی بالا و …
به این فرد هیچ وقت حسودی نکردم چون به نظرم لایق رسیدن به این جایگاه بود
اعتماد به نفس بالا
ذهن مثبت
انرژی زیاد
باهوش
خلاق
مرتب
لباس های شیک
اهل مطالعه
همیشه دوست داشت اول باشه
و روابط عمومی بالا
یاد میگیرم که این ویژگی ها رو در خودم پرورش بدم
منم می تونم به این موفقیت برسم
و به خودم قول میدم که نفر اول بیزینسم در ایران بشم
چه خوب شد که این تمرین رو انجام دادم
تو دفترم کامل تر نوشتم و اینجا چند تا مورد رو نوشتم تا ردپایی بذارم
که منم می تونم موفق بشم در هر زمینه ای که بخواهم
به نام خدا جون مهربون
سلام استاد عزیزم و مریم بانو جان
و سلام به همه دوستان هم فرکانسی
این فایل بینظیره استاد جان ممنونم از شما که با فایل های رایگان تون یه جورایی داری کار خیر انجام میدید
به نظرم فایل های غیر رایگان تعهد بیشتری در ما ایجاد میکنه .. و شما کاملا درست میفرمایید
ولی این فایل هارو هم وقتی گوش میدیم باید در مدار درک و فهمش باشیم … تا تاثیرگذار باشه برامون
من دوره 12 قدم رو خریدم اما هنوز که هنوزه با تعهد کامل اجرا نکردم
امروز که به این فایل بی نظیر هدایت شدم
و تمرین رو در دفترم انجام دادم… تازه متوجه شدم کجای کارم ایراد داره
من از موفقیت دیگران کاملا خوشحال میشم ولی
همیشه یه غمی از این موضوع دارم
چون همسری دارم به شدت کمال گرا و اینکه برای انجام هر کاری … حالا میخواد مسافرت باشه… یا خریدن چیزی… یا ایجاد تغییر در شغل .. یا خونه … یا هر چیزی که دنبالش به خواسته ای برسیم یا موفقیتی برامون رقم بخوره
براحتی رضایت نمیده و اکثرا در حال درجا زدن هستیم
متاسفانه من همه مشکلاتمو از چشم همسرم میدیدم … اما امروز با انجام این تمرین
تازه فهمیدم ای دل غافل… کجای کاری خانوم
بزرگترین ضعف من : نداشتن اعتماد به نفس کافی… متاسفانه احساس عدم لیاقت … و ترس هست
باید روی توحید عملی بیشتر کار کنم تا ترسم از بین بره
باید در کارم پشتکار داشته باشم و روی احساس لیاقتم کار کنم تا در شغل خودم به استقلال مالی برسم… تا ان شاءلله موفق بشم دوره احساس لیاقت رو بخرم…
باید با افزایش مهارتم در کارم اعتماد به نفسم رو تقویت کنم …
خیلی خیلی ممنونم استاد جانم شما دست خدا هستید که وارد زندگیم شدید
خدایا شکرت واسه هدایتم به این سایت و این آموزش ها
درپناه خدا جون مهربون باشید
ممنون
403/1/17