ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم جان
سلام به تمام خانواده بزرگم در سایت
سوال =وقتی با یک چالشی برخورد میکنید چه واکنشی دارید؟
جواب= قبلا از چالشها فرار میکردم و یا از دیگران میخواستم آن را حل کنند چون فشار ذهنی زیادی بر من وارد میکرد و اعصابم رو بهم میریخت
اما از وقتی روی خودم کار میکنم متوجه شدم که دیگه فرار نمیکنم اعصابم بهم نمیریزه بلکه دلم میخواد حلش کنم تا راحت بشم تا آرامش داشته باشم
تازه متوجه شدم که این چالشها باعث میشه که من چه خواسته ای دارم و در بعضی مواردباعث میشه شفاف سازی بشه که دقیقا چه چیزی میخواهم مثلا من خانه میخواستم اجاره کنم اما پول خیلی کمی داشتم و خداوند کمکم کرد در خانه یکی از بستگان دامادمون سکونت کنم این یک خانه دربست قدیمی بود که پله زیاد داره اوایل خیلی راضی بودم اما با مشکل زانو دردم متوجه شدم که این مشکل باید حل بشه و بدون اینکه ناراحت بشم و بگم این چه خونه ای برعکس تحسین میکنم و به خودم میگم این خونه فوقالعاده خوب و زیبا هست اما باید بتوانم پول بسازم و خانه جدیدی بگیرم که پله نداشته باشه و مشکل زانو دردم خوب بشه پس تلاش میکنم تا این مسئله را حل کنم
تمرین این جلسه =
سوال : چه چالشی دارم که دارم ازش فرار میکنم ؟
جواب مرحله اول = بدهی های مالیم که مبلغش زیاده (بخاطر ورشکستگی در کارم )
جواب مرحله دوم = من متوجه شدم که تنها خودم هستم که باید بشینم و این مشکل رو حل کنم (البته بعداز یکسال که دارم روی خودم کار میکنم چون قبلا حتی نمیخواستم این چالش رو ببینم و یا بشنوم در کل فرار میکردم ) و باید برای آن راهکار پیدا کنم و باید بتونم از همین شغلی که درآن مشغول هستم (بنگاه املاک) پول بسازم (که خود این شغل کلی باورهای غلط هم توش داره مثلا بازار خرابه مشتری نیست ) بجای نگاه کردن به نیتجه نهایی به این توجه کنم
1= چه نعماتی برایم دارد : آشنا شدن با افراد موفق و ثروتمند و بسیار عالی که براحتی وقتی سوالی در زمینه کاریم دارم با آغوش باز توضیح میدن و اطلاعات منو بالا میبرن ، و اینکه میبینم چقدر ثروت وجود داره
2= مهارت ارتباط گرفتن را یاد میگیرم که چگونه با مشتری ارتباط برقرار کنم و چه صحبتهایی بکنم و مشاوره و آگاهی های لازم در امور ملکی بدهم
3= قبلا با اضطراب با مشتری حرف میزدم که نکنه قبول نکنه نکنه اشتباهی یه حرفی بزنم همش افکار منفی اما با تلاش الان نمیترسم و با قدرت صحبت میکنم و توضیحات میدم اگر هم چیزی ندونم میگم اینو اطلاع ندارم برای شما میپرسم تا آگاهی درستی به شما بدهم و تا حد زیادی بر ترسهام غلبه پیدا کردم
4= توکلم به خدا زیاد شده و به خودم میگم انجام میدم خدا هم کمکم میکنه و راه رو بهم نشون میده پس نگران نباش و آرام باش و حرکت کن
5= مهارت ارتباط برقرار کردن با دیگران الان براحتی میتونم هرکجا باشم درمورد خودم و کارم صحبت کنم هر جایی هم ضعیف عمل بکنم بخودم میگم اشکال نداره همه که از اول ماهر بدنیا نیومدن کم کم مهارت بیشتر میشه مطالعه میکنی از دیگران میپرسی و جواب رو پیدا میکنی
6= من متوجه شدم که به کار ملک و اطلاعات ملکی علاقه دارم و دیگه دنبال این نیستم فقط پول دربیارم و بدهی بدم و راحت بشم الان دلم میخواد تو اینکار پیشرفت بکنم و با علاقه کارمو انجام بدم پول بقول استاد خود بخود وارد زندگیت میشه پس از کارم لذت ببرم و با عشق کارمو انجام بدم وقتی کارم ، عشق و توجه منو ببینه اونم جواب میده و پول و ثروت بطور طبیعی وارد زندگیم میشه
7= این علاقه من به کارم و یک چالشی که تازگی در کارم باهاش روبرو شدم باعث این خواسته شد که دفتر کار خودمو داشته باشم تا بتونم حرکتهای بیشتری در این زمینه داشته باشم و ارتباطم را با مشتریها بیشتر کنم تا موفقیت های زیادی بدست بیارم
من مطمئنم که خداوند بهم کمک میکنه تا موفق بشم
مرحله سوم تمرین :
برای حل این چالشی که دارم ( پرداخت بدهی ها)
باید پول بسازم /پس :
قدم اول= بتونم یک واحد را اجاره بدم و یا بفروشم
که به لطف خداوند اینکارو انجام دادم و تونستم قرارداد ببندم
قدم دوم= بالا بردن آگاهی و اطلاعات مربوط به ملک که به لطف خداوند با تلاش تونستم اطلاعات خوبی کسب کردم حتی نسبت به کسانی که بیش از 20 ساله در این شغل هستن در حالیکه من 5 ساله در این شغلم
قدم سوم= با خراب شدن یک قرارداد که قبلا ناراحت میشدم الان به خودم میگم اشکالی نداره باید ببینم چه درسی میتونم از این چالش و مسئله بگیرم
قدم چهارم =با افراد موفق و ثروتمند زیادی آشنا شدم که از هرکدام یک درس و آگاهی بگیرم کلی به تواناییها و آگاهی من اضافه میشه
قدم پنجم= جهان سرشار از فراوانیه و ثروت
پس فقط من باید باورم را روی فراوانی بزارم و کانون توجه م روی نکات مثبت مسیرم باشه و با توکل به خدا حرکت کنم
خداوند را سپاسگذارم که در این مدت یکسال که با استاد و این سایت بی نظیر آشنا شدم و روی خودم کار کردم خیلی بر ترسهام غلبه کردم و بقول استاد تو دل ترسهام رفتم و آرامش بسیار عالی بدست آوردم و قبلا با ناامیدی سرکار میرفتم اما الان با احساس خوب میرم و با آرامش کارمو انجام میدم و باور دارم خدا کمکم میکنه
من وقتی از این چالش بیرون بیام انسان بسیار قویتر و بزرگتری نسبت به قبل از ورشکستگی م میشم
چیزی که دلم میخواد بگم اینه که همه این راه ، توکل به خدا و باور اینکه خودمان خالق زندگیمان هستیم و جهان سرشار از فراوانی و ثروت .
من از صبح تا شب در مسیر رفت و آمدم فایلهای استاد رو گوش میدم و هر دفعه یک نکته رو متوجه میشم که قبلا نشنیده بودم که این نشان دهنده تغییر باورها و مداری که درآن هستم را نشان میدهد.
استاد برای این فایلهای جدید بسیار سپاسگذارم .
هر فایلی که میزاری سعی میکنم کامنتی بنویسم که به تمریناتش عمل کرده باشم و نتیجه هرچند کوچک هم باشد را ببینم بعد کامنت بزارم چون نمیخواهم الکی چیزی بنویسم و یا بخواهم بیام جملات قشنگی بنویسم که خودم بهش عمل نکردم .
من خیلی تغییرات داشتم به کمک شما و لطف خداوند
خدایا شکرت
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیزم همگی در پناه الله یکتا شادو سالم و ثروتمند باشید
با آرزوی موفقیت برای همگی
سلام به استاد عباس منش عزیز و همین طور خانم شایسته عزیز و همه بچه های سایت عالی عباس منش
این دومین کامنت من در سایت هستش در حالی که تقریبا تمام محصولات رو خریداری کردم و فایلهای دانلودی رو هم استفاده کردم ولی نمیدونم چرا این قدر کامنت کم نوشتم ولی خوب تصمیم گرفتم که سال جدید میلادی رو متفاوت تر از قبل عمل کنم. من کسب و کارم اینترنتی هست و هم از طریق سایتمون و هم از طریق پلتفرم های فروش مثل آمازون فعالیت دارم. میخوام چند تا از چالشهامون رو بگم که یکی رو سال قبل حل کردیم و از نتایجم بگم و دیگری که تازه شروع کردیم.
چالش اول این بود که وقتی شما در پلت فرم های فروش مثلا آمازون فعالیت میکنی یه سری قوانین سفت سخت حاکم هست که تو باید طبق قوانین اونها پیش بری و به جورابی برات تعیین و تکلیف میکنن و به عنوان مثال سال قبل به خاطر یه اشتباه محاسباتی اونها در فاکتورهایی که آخر هر ماه به ما میدادند ما مجبور شدیم یه مبلغ قابل توجهی رو به اونها بدیم و مثالهایی از دست. وقتی این اتفاق افتاد من به خانمم که هم همسرم هست و هم همکارم گفتم به نظر من این یه نشانه از طرف خداست که ما بیشتر روی سایت شخصی خودمون کار کنیم و فروش اصلی ما از طریق وبسایت شخصی مون باشه. تا اون موقع حقیقتا فروش خاصی از سایتمون نداشتیم و یه جورایی باورمون هم نمیشد که میشه از طریق سایتمون هم به فروش خوبی دست یافت. اولین کاری که همیشه پشت گوش مینداختیم و ازش فرار میکردیم این بود که مدیر فنی سایتمون رو عوض کنیم خیلی هم نشانه آمده بود ولی ما به نشانه ها یه جورایی بی توجهی میکردیم تا اینکه تصمیم جدی گرفتم و گفتم خدایا منم یه شخصی رو میخوام مثل آقا ابراهیم که مدیر فنی سایتمون باشه و هرروز برای خودم و خدای خودم مینوشتم . اتفاقی که افتاد طبق روال عادی که همیشه خداوند درهای بسته رو برامون باز کرده و باز میکند با شخصی آشنا شدم که برنامه نویسه و با اینکه سن کمی داره یه شرکت بزرگ با کلی کارمندداره و کارش رو خوب و تخصصی انجام میده. و چیزی که منو بیشتر شگفت زده کرد این بود از بس من اسم آقا ابراهیم رو نوشته بودم اسم این دوستمون هم اتفاقا ابراهیمه. با ورود ایشون کلا سایتمون رو زیر و رو کردم و از ریشه تغییرات اساسی در سایتمون ایجاد شد در مدت زمان خیلی کم و خدا رو شکر در حال حاضر که حدود تقریبا یه سال از اون تغیییرات میگذره بعضی از محصولاتمان که کم هم نیستند در صفحه اول گوگل هست در حالی که شرکتهای بزرگی در این زمینه فعالیت دارن و هزینه تبلیغاتشون هم از طریق گوگل کم نیست خدا رو صد هزار بار شکر فروش مون نسبت به قبل چندین برابر شده و کلی هم باورهامون سر این قضیه تغییر کرد نسبت به فروش از طریق سایت شخصی خودمون.
و اما چالش دوم که تازه من و خانمم استارتش رو زدیم بحث محصولاتی هست که مشتری ها مرجوع میکنند و خوب این قضیه قطعا چالش همه کسانی که کسب و کار اینترنتی دارند هست به خصوص اینجا در اروپا که مشتری ها میتونن چندین ماه بعد از خرید و استفاده کردن از یه محصول اون رو مرجوع کنند و پولشون رو پس بگیرن به خاطر همین موضوع ما تصمیم گرفتیم که محتوای محصولاتمان رو بهتر کنیم این رو هم بگم که همه کارهای محتوا از عکس گرفتن و ادیت اونها تا نوشتن توضیحات برای محصولات رو خودمون دو نفر انجام میدیم و چون برای بعضی از محصولات خیلی وقت پیش محتوا درست کردیم و در حال حاضر تجربه ما از محتوا درست کردن خیلی متفاوت تر و حرفه ای تر شده مصمم شدیم تا محتوای محصولات قدیمی تر رو تغییر بدیم تا مشتری هم دید بهتری نسبت به خرید یه محصول داشته باشه مثل سایز دقیق محصول رنگ محصول و …
در همین حین ایده فیلمبرداری از محصولات هم به الهاماتمون اضافه شد و توی دستور کارمون برای سال جدید میلادی نوشته بودم که یه لپ تاپ جدید MacBook Pro میخوام داشته باشم که خدا رو شکر اونم معجزه وار جور شد و ما الان حدود یه هفته ای هست که مشغول چالش جدیدمون هستیم و مطمئنم و ایمان دارم که اتفاقات خوبی رو دوباره رقم خواهیم زد به لطف الله.
از شما استاد عزیز هم واقعا سپاسگزارم به خاطر انتشار این آگاهی های ناب
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود خدمت استاد گرامی مریم شایسته عزیز و تمامی اعضای سایت گروه تحقیقاتی عباس منش دات کام
میخواهم تجربه امروزم را از عمل به آگاهیهای فایل دوم باورهای قدرتمند کننده و محدود کننده
را اینجا بنویسم دوستان عزیز من یک آموزشگاه در بخشهای آموزش زبانهای خارجی و کامپیوتر دارم امروز صبح استادی که در بخش کامپیوتر آموزشگاه من کار میکرد بدون اطلاع قبلی به وظیفه خود حاضر نشد از کار کردن با ما انصراف داد
اینجا بود که مسئله جدید و حساس برایم پیش شد از یک طرف استاد کامپیوتر نداشتم از طرف دیگر از صبح ساعت 7:30 الا بعد از ظهر ساعت 5:30 صنف درسی داشتم در بخش کامپیوتر و من بودم این مسئله
اینجا بود که نجواهای شیطان شروع شد و شروع کرد به ترساندن من که دیگه استاد کامپیوتر پیدا نمیشود تاوقتیکه استاد کامپیوتر پیدا کنی شاگردای خود را از دست میدهی و این خود یک ضربه مالی هست و زمان هم قید است و از این حرف ها
اینجا بود که وقت عمل کردن من به آموختههام از فایلهای استاد بود و من گفتم با خود که این زمان مناسب است تا من ایمانم را نشان دهم عمل به آگاهیهایم را برای خودم ثابت کنم و نترسم شروع کردم به کنترل ذهن و همان شیوهای که استاد عزیز در فایلهای خود مراتب تاکید میکند من هم به قدری که درک کرده بودم شروع کردم به عمل لحظهای نشستم گفتگو را شروع کردم با خودم گفتم این استادی که از وظیفه انصراف داد چگونه با ما همکار شده بود و متوجه شدم که خداوند این فرد را دقیقاً در زمان مناسب بشکل معجزه آسایی به سمت من هدایت کرده بود که من شدیداً به استاد کامپیوتر ضرورت داشتم و من برای استخدام این استاد هیچ کار خاصی انجام نداده بودم فقط باورم این بود که فرد مناسب را خداوند در زمان مناسب به سمت من هدایت میکند
و حالا که این فرد از ما جدا شده به این معنا هست که خداوند استاد بهتری را برای من در نظر گرفته در زمان مناسب جذب آموزشگاه من میشود و به این شکل ذهنم را کنترل کردم و به کار عادی ام شروع کردم طوری که کاملاً فراموش کردم که من شدیداً به استاد کامپیوتر نیاز دارم
این اتفاق ساعت 7:30 صبح رخداد و من بعد از ساعت 9 صبح فراموش کرده بودم که مسئلهای دارم و باید آن را حل کنم البته از ساعت هفت و نیم الا 9 صبح به خاطر حل مسئله راه حلهایی را طرح کرده بودم تا اینکه ساعت 3 بعد از ظهر خداوند برای من استادی کامپیوتر که به مراتب از استاد قبلی بهتر بود هدایت کرد و جذب آموزشگاه من شد و من وقتی این استاد آمد به دفتر و پیشنهاد داد که من استاد کامپیوتر هستم و میخواهم با شما همکاری کنم و از فاصله دوری آمدم آنجا بود که گوشهایم به صدا آمد که دستان خداوند همیشه و در همه جا هستند و برای کمک رساندن ما میرسند خدایا شکرت خدایا شکرت
خدایا شکرت خدایا شکرت
این مسئله وکنترول ذهن من در بر خورد با این مسئله ونتیجه اش باعث شد ایمانم به خدا و نزدیک بودن خدا بامن شد
این مسئله برای من فهماند که باید صبور باشم از خودم ایمان نشان دهم و نترسم
تمام این داستان در فاصله زمانی 6 ساعت شروع و ختم شد
خواستم این داستان را بنویسم تا برای خودم یاد آوری کرده باشم کرده باشم
به نام خداوند یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته
من به این فایل گوش کردم و تمریناتش رو در دفترم انجام دادم با تمرکز بالا و حقیقتا این فایل اصلا رایگان نیست و استاد شما شاهکار کردی در مورد اصول حل چالش های زندگی و وقتی این تمرینات رو انجام دادم احساس میکنم الان میتونم از پس تمام چالشهایی که در ذهنم مونده بود بر بیام اگر همین شیوه و روشی که شما گفتید رو در عمل اجرا کنم. واقعا ازتون سپاسگزارم که این سری فایلها رو آماده سازی میکنید تا ما هر چه بیشتر پیشرفت کنیم. با این آگاهی ها پیشرفت نکنیم جای سوال داره.
بریم سراغ تمرین در بخش کامنتها
مرحله اول
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
حقیقتا وقتی به چالشی برخورد میکنم بسته به نوع چالش واکنشهای متفاوت نشون میدم. یک سری چالش ها که رخ میده با قدرت میرم و حلشون میکنم و یک سری چالش ها رو هم سعی میکنم نبینم و ازشون فرار میکنم. مثلا چند وقت پیش به چالش سلامتی برخورد کردم و بلعم مشکل پیدا کرده بود چون با فایلهای سلامتی سایت آشنا بودم تمام اهداف دیگرم رو به تعویق انداختم و گفتم الان هدف من سلامتی هست و تمام فایلهای سلامتی سایت رو برداشتم و شروع کردم به گوش دادن اونها و باورسازی انجام دادن و الان که دارم با شما صحبت میکنم 95٪ سلامت هستم و الان خیلی بلع خوبی دارم و خدارو بی نهایت سپاسگزارم بابت اینکه با این آگاهی ها آشنام کرده و میتونم ریشهای مسائل رو حل کنم. اما چه چالش هایی بوده که من ازشون فرار کردم؟ من چالش مالی دارم و حاضر نشدم آشغال ها رو بگذارم زیر مبل و برم کارمندی کنم برای افراد دیگه و گفتم اگر من میخواهم زندگی مثل استاد عباس منش داشته باشم و آزادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشم باید بتونم همانند نوجوانیم که کسب و کار خودم رو داشتم و ازش درآمد خوبی داشتم باید دوباره کسب و کار خودم رو داشته باشم و ازش پول خوب بسازم و بر روی بستر اینترنت هم باشه تا هر جای دنیا بتونم انجامش بدم و همچنین پول خوبی هم برای من ایجاد کنه و به آزادی مالی برسم و استقلال مالی رو تجربه کنم. از اونجایی که مهارت بالایی در علوم رایانهای دارم تصمیم گرفتم شروع به آموزش مهارتهام به دیگران بکنم و این مهارت که همیشه حلال مسائل رایانه ای دیگران بودم رو تصمیم گرفتم ازش استفاده کنم برای جمعیت بزرگ در اینترنت. تا الان صدها آموزش با کیفیت و نتیجه بخش ایجاد کردم اما مسئله این هست که مخاطبین من افزایش پیدا نمیکنه و چالش من این هست که کسی محصولاتم رو نمیخره در صورتی که کیفیت آموزشهام بالا هست و اغلب واکنش هایی که به آموزش هام داشتم افراد رضایت داشتن و من خوب آموزش دادم. این چالش رو مدت هاست که دارم و اغلب ایده هام رو دارم اجرا میکنم ولی مسئله حل نشده و هنوز اون بازدهی که باید داشته باشم رو ندارم و من تا مدتی خودم رو گول زدم و مرتب فایل ایجاد کردم و گفتم درست میشه اما نشده و از این چالش یکجورایی دارم فرار میکنم که باید بشینم ببینم چه باورهایی دارم که باعث میشه اون اتفاق خوب مالی رخ نده. دقیقا مانند زمانی که شما دوره برگزار میکردید و کسی حتی برای معارفه رایگان شما نمی اومد این اتفاق رو من هم تجربه کردم اما شما وارد دل این چالش شدید و حلش کردید اما من دارم ازش فرار میکنم. ایدهای که به ذهنم اومده و الان با استفاده از همین فایل میخوام حلش کنم این هست که وارد حوزه هایی بشم که مخاطبین بالایی داره و مسئله خیلی از افراد هست. مثلا من لینوکس آموزش میدم الان تصمیم گرفتم که زبان برنامه نویسی پایتون رو آموزش بدم چرا که هوش مصنوعی بحث داغ این روزهاست و کسانی که میخوان در این حوزه فعالیت کنن باید زبان برنامه نویسی پایتون رو بلد باشن، اما برای این کار مهارت بالایی نیاز هست و من مهارت اولیه اش رو دارم اما اگر بخوام کیفیت آموزش هام بالا باشه باید مهارتم رو افزایش بدم و وارد چالش یادگیری بیشتر پایتون بشم و بتونم با سبک آموزشی خودم یک محصول با کیفیت و عالی تولید کنم. خداروشکر مقاومتم با این فایل برداشته شده و من قصد دارم قدم کوچک روزانه برای بهبود این چالش رو بردارم. یعنی به جای اینکه فرار کنم از مسئله مالی میخوام واردش بشم و حلش کنم به امید الله مهربان.
بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟
در دفترم حدود 27 چالش رو نوشتم که باید با اونها رو به رو بشم و حلشون کنم، اگر بخوام بخشی از این چالش ها رو بگم، اولین چالش که در حال فرار از اون هستم بحثی هست که استاد در یکی از فایلهاشون گفته بود که باید باورهای مالی خوب بسازی تا ایده هات پولساز بشن و من از این کار فرار میکنم و روزانه وقت نمیگذارم برای ایجاد باورهای ثروت سازی که میدونم، یعنی بشینم در دفترم بنویسم باورهای قدرتمند کننده رو براشون مثال پیدا کنم، مثل باورهایی که از چند برابر کردن درآمد در یکسال نوشتم. چالش دیگه که فرار میکنم ازش اینکه استاد در یکی دیگه از فایلهاشون گفتن که اگر میخواهی در اینترنت پیشرفت کنی باید هر روز ویدیو تولید کنی و برای یکسال 365 تا فایل ویدیویی ایجاد کنی و منتشر کنی در بستر اینترنت و من مدتی این کار رو انجام دادم اما نتونستم فشار این حد از کار رو تحمل کنم و الان هر 10 روز یکبار فایل هدیه از من منتشر میشه در بستر سایت و یوتیوب و البته چندین فایل آموزشی هم برای محصولات آماده سازی میکنم و به اونها اضافه میشه آموزش یعنی شاید من هفته ای 3-5 ویدیو تولید میکنم و قرار میدم روی سایت و یوتیوب و الان مدتی هست که در اینستگرام هم فایل تولید میکنم و پست های اسلایدی و ریلز قرار میدم و دارم سعی میکنم که در این بستر هم فعال باشم، حقیقتا من از تولید 365 فایل در سال فرار میکنم و به خودم میگم که من تواناییش رو ندارم، ایده اش رو ندارم و البته این بهانه هم دارم که سیستم من زمان میبره تا یک فایل رو رندر کنه و عملا نمیشه این میزان فایل رو تولید کرد. چالش دیگه ای که ازش فرار میکنم ویدیو آماده کردن برای حوزه اوبونتو هست چرا که میشه فایلهای آموزشی زیادی رو در این زمینه تولید کرد و من ازش فرار میکنم به دلیل اینکه میگم انرژی لازم اش رو ندارم یا تو ذهنم سخت هست برام افزایش مهارت و آموزش. چالش دیگه ای که ازش فرار میکنم پست و استوری گذاشتن مرتب و روزانه در ایسنتگرام هست و ازش فرار میکنم، و خیلی ویدیو هایی رو دیدم که ایده و الهام بخش بوده برای تولید استوری و پست در این شبکه اما خود باوری اش رو ندارم که منم میتونم چنین سبک هایی از ویدیو تولید کنم که یونیک خودم باشه و انجامش نمیدم. چالش دیگه ای که ازش فرار میکنم وارد شدن به حوزهی لینوکسهای دیگه مثل کوبونتو، کالی لینوکس، منجرو، مینت و ارچ لینوکس، راکی لینوکس، آلما لینوکس، فدورا و .. هست که من توانایی این رو دارم که در این حوزه ها هم آموزش بدم اما این کار رو انجام نمیدم و ازش فرار میکنم. چالش دیگه ای که ازش فرار میکنم این هست که تابنیلهای مناسب و جذاب برای ویدیو های یوتیوب و سایتم تولید نمیکنم که اصل ایجاد نیاز در افراد هست که به این آموزش نیاز دارن و من خیلی نیاز رو در کاربر ایجاد نمیکنم و ازش فرار میکنم و میگم استاد عباس منش این کارها رو انجام نمیده و مخاطب داره چون کیفیت کارش بالا هست و لازم به تولید این عکس ها نداره اما خب من هم کیفیت کارم بالا هست ولی مخاطب ندارم اما افرادی که بررسی کردم در این حوزه رشد کردن همشون از تابنیل های جذاب استفاده میکنن و احساس نیاز در کاربر ایجاد میکنن که کلیک کنه و ویدیو آموزشیشون رو ببینه و من از انجام این کار فرار میکنم، چالش دیگه ای که ازش فرار میکنم بحث افزایش مهارت در حوزه lpic1, lpic 2 , lpic 3 هست که خیلی از لینوکسکارها دوست دارن این دوره رو بگذرونن و من آموزشی در این زمینه تولید نکردم و البته مهارتهای لازم هم نرفتم سراغش، منظورم از مهارت این هست که کتاب های ال پیک رو کامل مطالعه کنم و مهارت هام رو افزایش بدم این کار رو ازش فرار میکنم چون میگم سخته یا میگم چه کاری هست وقتی مطالب خودم کیفیت داره چرا برم تو این حوزه هم فعالیت کنم در صورتی که خیلی از افراد دنبال یادگیری مباحث الپیک هستند و من از انجام این موضوع فرار میکنم. دیگه بیشتر از این نمیخوام در مورد چالش ها بنویسم بریم سراغ سوال بعدی
مرحله دوم:
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که:
” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “
ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم، فقط صرف ورود به این چالش:
چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛
بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛
توکل من چقدر بیشتر می شود؛
چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛
چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛
چه نعمت هایی به من داده می شود؛
چه پیشرفت هایی می کنم؛
یعنی، نگاه خود را از نتیجه آن چالش بردار و بر مسیری بگذار که می توانی تجربه کنی.
اگر من در زمینه پایتون حرکت کنم و مهارت هام رو بروز و با بالاترین کیفیت ارتقاء بدم و آموزش در موردش تولید کنم اعتماد به نفس بسیار بالایی پیدا میکنم، بازدید های فراوان دریافت میکنم چون نیاز اساسی جهان هست این زبان برنامه نویسی، ثروت بیشتری سراغم میاد، ایمانم به خداوند بیشتر میشه، مهارت برنامه نویسیم رشد میکنه و میتونم پروژه های مختلف در این حوزه انجام بدم، توانایی های بالقوه ای که دارم مثل سبک آموزشی ساده که شسته رفته به کاربر مطالب رو یاد میده در من بیدار میشه چون من کاملا متفاوت توضیح میدم و عملی توضیح میدم اینطور نیست که تئوری باشه، از انجام این کار انقدر اعتماد به نفس میگیرم که زبان های مختلف برنامه نویسی دیگر رو هم یادبگیرم و آموزش بدم، اتفاقات خیلی خوبی می افته.
اگر من در زمینه ی ایجاد باورهای ثروت ساز هر روز وقت بگذارم، نتایج مالیم بهتر میشه، ایده های بهتر بهم گفته میشه، توکل من به خداوند بیشتر میشه و قانونش رو بیشتر درک میکنم، آسان میشوم برای آسانی ها
اگر من در زمینه ی تولید آموزش هر روزه فعالیت کنم، بیشتر خودم رو باور میکنم، بیشتر پی به توانایی هام میبرم، زندگیم عمیق تر و با هدف پیش میره و لذت بیشتری رو تجربه میکنم، افراد بیشتری رو به سمت علم و دانش هدایت میکنم، زندگی افراد بهتر میشه بواسطه آموزش های من، مخاطبینم افزایش پیدا میکنه، مهارت آموزش دادنم بهبود پیدا میکنه، انسان بزرگ تری میشم، مهارت هام بیشتر میشه چون تحقیق بیشتری رو انجام میدم،
اگر من تابلیل های مناسبی رو برای ویدیو هام تولید کنم و در ویدیو آموزش های عملی تری رو ارائه کنم و ارزش ایجاد کنم، بازدید هام بیشتر میشه، واچ تایم آموزش هام بیشتر میشه، درآمد دلاری بیشتری کسب میکنم، افراد بیشتری با من آشنا میشوند،
اگر من پست و استوری روزانه بگذارم، تعداد فالورها بیشتر میشه، تعداد مخاطبین بیشتر میشه، تعداد لایک ها و نرخ تعامل بالا تر میشه و بیشتر پیشنهاد میشم به افرادی که خواهان آموزش هستند، درآمدم بیشتر میشه، فروش بهتری رو میتونم ایجاد کنم، ارزش بیشتری به جهان ارائه میکنم
اگر من دورههای الپیک رو به صورت آپدیت شده بگذرونم و مطالبش رو یاد بگیرم، شخصیتم رشد میکنه، مهارت هام بیشتر میشه، اعتماد به نفسم بیشتر میشه، میتونم به کسانی که دنبال یادگیری الپیک هستند کمک کنم، میتونم دوره های آموزشی الپیک رو برگزار کنم،
مرحله سوم:
کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن. یعنی آن هیولایی که این چالش در ذهن شما ترسیم کرده است را به اجزای کوچک و قدم های قابل اجرا تقسیم کن تا ترس شما از کلیت ماجرا بریزد و جرأت ورود به روند را پیدا کنی. سپس تمام تمرکز خود را فقط بر برداشتن قدم اول بگذار.
سپس هر بهبود و پیشرفتی که در مسیر تکمیل این قدم ایجاد می کنی را برای خود یادداشت کن.
با مرور این لیست، پیشرفت خود را ببین؛ خود را تشویق کن و به این شکل انگیزه خود را برای شروع قدم بعدی تغذیه کن.
طبیعتا نمیشه همه این مواردی که نوشتم رو یک دفعه انجام بدم و باید قانون تکامل رو رعایت کنم. کارهایی که باید انجام بدم از این قرار هست که باید در مورد پایتون آموزش ببینم و چندین دوره آموزشی دارم که باید همه ی اینها رو از اول مرور کنم و تمرین کنم تا مهارتم بالا بره و تو ذهنم حک بشه، ولی باید به قسمت های کوچک تر تقسیم اش کنم بنابراین اولین چالشی که انتخاب میکنم انجام بدم افزایش مهارت هام در حوزه پایتون هست و تقسیم اش کردم به قدم های کوچک که روزانه 30 دقیقه آموزش ببینم و تمرین انجام بدم که لقمه بزرگی نیست و کار سختی نیست و میتونم روزانه انجامش بدم.
همین الان بعد از انجام تمرین تمرکز بر نکات مثبت میخوام برم و قدم اول رو برای مهارت آموزی پایتون بردارم و 30 دقیقه وقتم رو بهش اختصاص بدم و مهارتم رو افزایش بدم.
عاشقتونم.
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم مریم بانوی نازنینم وشمادوستان عزیز
به قول اسداله عزیز بعد ازمدتی استراحت کوتاه (بعد از دوره ی ناب احساس لیاقت ) که به خودم دادم،البته که هرروز به سایت سرمیزنم چون جزئی از واجبات زندگیم شده مثل همون ده دقیقه حداقل در روز تمرین کردن زبان که استاد تواین فایل اشاره کردن،میخوام کامنت جدید بنویسم ..
اگه با چالش مواجه بشی چطور برخورد میکنی؟
واقعا تمام این جوابها رو باید تقسیم کرد به دوره ی قبل از آشنایی با این سایت وبعد ازون
قطعا زمین تا آسمون فرق میکنه،وهر بار هم که محصول جدیدی رو خریداری میکنم وشروع به یادگیری میکنم باتمام وجودم حس میکنم چقدر راحت تر پله های ترقی رو طی میکنم
هر دوره به نظرم ،به نوبه ی خودش ارزشمند وقطعا تو هر مداری که بودیم هدایت شدیم وخریدیم به همین دلیل، دونه به دونه ی اونها خودشون الماس گرانبهایی هستن وهر بار که من برمیگردم واز اول گوش میدم متوجه میشم که چه در های گرانبهایی رو من دارم ومن چقدررررر ثروتمند هستم..
خدایا هزاران با سپاسگزارم
تو چالشهای زندگیم (الخیر فی ماوقع )شده سرلوحه تمام زندگیم وچقدررررر بهم آرامش میده
به نظرم همین نکته که اگه در لحظه زندگی کنیم چقدر میتونه کمک کنه به ما که برای آینده ای که هنوز نیومده وگذشته ای که تمام شده ورفته ،خودمون
رو عذاب ندیم ودم رو غنیمت بشمریم. ،مطمئنا چالش هم اگه بوجود بیاد خیلی راحت باهمین منطق میتونیم باهاش کنار بیایم.
من تو این موقعیت به خودم میگم شهلا تا حالا هر اتفاقی افتاده بالاخره دیر یازود. کم یازیاد تموم شده پس حوصله کن و با خودت در صلح وآرامش باش…
یعنی استاد عزیزم، وقتی این کلمه ها تو ذهنم میان ومیرن، تمام مطالب دوره ها از یه گوشه ی ذهنم به یادم میان:قانون آفرینش،دوره عشق ومودت،دوازده قدم،قانون سلامتی،احساس لیاقت،سفر به دور آمریکا،زندگی در بهشت،کامنت های بچه ها،صحبتهای شما در فایلهای به ظاهر رایگان و…..
مگه میشه این همه درس رو پاس کنی اونم با دقت تمام ،ونتونی با چالشها کنار بیای
البته که تکامل رو طی کردم،سختیهای خاص خودش هم بود،ولی الان رسیدم به اون مرحله که یه جاهایی بدم هم نمیاد خودم رو وارد چالش جدیدی کنم بببنم چقدر شاگرد زرنگ تری شدم؟!
آخ استاد جان ،هر چه بنویسم کم نوشتم از برکت این سایت :داشتن استاد راهنمایی مثل شما،عزیز دلتون که رفیق ناب خودم شدن،ودوستان عزیزی که تو سایت پیدا کردم….
دوستون دارم
در پناه حق باشیم
سلام و درود خداوند بر شهلای عزیزم
با این که چند روزی از تولد دو سالگی تون در این سایت الهی گذشته است اما مطمئن بودم برای این فایل کامنت خواهی نوشت و آنوقت میتونم بهتون تبریک بگم تولد دو سالگی تون رو.
تو کامنتت از دوره هایی که گذراندید نام بردید که هر کدامشان یادآور فصلی از زندگیم بوده است. از دوره قانون آفرینش که اولین دوره ای بوده که هر دویمان تهیه کردیم تا دوره احساس لیاقت که آخرین دوره مشترک هر دویمان بوده و این نشان از استمرار و حرکت و تلاش برای بهبود شخصیت و زندگیمان بوده است که ستودنی و قابل تحسین است. شاید دو سال مدت زمان زیادی نباشد اما تغییرات و بهبود زندگی و نگرش هایمان قطعآ بزرگ ستودنی است. بودن در دوره احساس لیاقت و همداری و همفرکانسی با این دوره خودش گواهی بر صحت و تائید این ادعاست.
امیدوارم سال جدید برایتان دستاوردها و نتایج عالی تر و بزرگتری را رقم بزند و در این مسیر زیبا و بهشتی غرق لذت و شادی سعادت و نعمت و ثروت باشید دوست عزیز.یا حق
سلام به اسداله عزیزم
دوروز هست که کامنت پر از مهر ومحبتت رو خوندم وهزاران بار خدار وشکر کردم که تنها کسی که تولد واقعیم رو بهم تبریک گفت شما بودی وخیلی به دلم نشست،من آخر هفته ها برعکس اکثر مردم،از لحاظ کاری سرم شلوغ تر میشه ودلم میخواست جواب کامنتت رو زمانی بدم که با ذهنی آرام دلنوشته هام رو بنویسم..
ازین بابت عذر خواهی میکنم که یه کم دیر جواب دادم.
اسداله عزیزم ،همسفر من در این دوسال ،خودم میدونم که شخصیت متفاوتی تو این دوسال از من ساخته شد،شهلا زیر بنای زندگیش، شخصیتش، ،جسمش،روحش از نو بنیان گذاشته شد ،اسداله جان این رو باتمام وجودم مینویسم وبهش باقدرت اعتقاد پیدا کردم که شهلا واقعا دوسال هستش که متولد شده واصلا این شخصیت ،رنگ وبویی از گذشته نداره
از همه قشنگتر این موضوع هست که متولد شدنم همزمان شده با کوله باری از تجربه،که خیلی از اونها دیگه قرار نیست که اصلا تکرار بشه،خیلی از راه های اشتباهی که دیگه قرار نیست رفته بشه،خیلی از رفاقتها که دیگه قرار نیست ادامه پیدا کنه،خیلی از روابط که دیگه تمام شده،وخیلی مسائل که زمان زیادی برای نوشتن اونها نیاز ….
اسداله جان یه وقتهایی در تمرین ستاره قطبی مینوشتم ،خدای مهربانن ازت یک عشق ناب ورابطه ی عالی وخدایی میخوام،ابعد از دوره ی احساس لیاقت متوجه شدم که خدا این عشق رو به من هدیه داده،عشق به خودم ،عشق به شهلا،اسداله عزیزم نمیدونی چقدر عاشق خودم شدم وخودم رو بیشتر دوست دارم نسبت به خودم خالص تر شدم وبرای خودم ارزش بیشتری قائل هستم،یه وقتایی از سر انسان بودن به خودم میگفتم ای کاش الان یه کسی بود بهم علاقه داشت و…ولی الان متوجه شدم که عاشق خودم شدم ،عشقی که فکر میکردم با وجود کسی دیگه ای کامل میشه روبا وجود نازنین خودم پیدا کردم واین یعنی ثروت واقعی.
در خلوت خودم باخودم لذت میبرم از کارم لذت میبرم از بودن کنار فرزندانم زمانهایی که باهم هستیم لذت میرم،به خودم کادو میدم،برای خودم زندگی میکنم،اصلا کاری به بقیه ندارم که چیکار میکنن،واین یعنی تولدی دوباره،شاید از لحاظ مالی نسبت به قبلا هنوز به اون جایگاه نرسیدم وخیلی زمان نیاز باشه،ولی آرام آرام داره حرکت چرخ زندگیم رو به جلو میره،چیزایی رو که از دست دادم باسرعت آرام بدست میاد ولی با یک تفاوت بزرگ که قدر داشته هام رو بیشتر میدونم ،ازشون لذت میبرم ولی وابسته نیستم
به خودم میگم شهلا تو دوسالگیت چقدر ثروت داری وچقدر ثروتمندی
چقدر جلو هستی،ودیگه خیلی نمیخوای عجله داشته باشی
چهل وسه وچهارسال از عمرم گذشته ومن چقدر خوشبختم که الان به این مرحله رسیدم که باخودم ودنیای خودم ودر هر لحظه از زندگیم در صلح باخودم هستم،عجله ای ندارم،زور نمیزنم که جلو بیفتم،آرامش دارم واز همه مهمتر چقدررررر خودم رو دوست دارم
اسداله جان ببخش که کامننم داره طولانی میشه ،ولی عجیب دلم میخواست این همه حال خوبم رو برای کسی عنوان کنم،چه کسی بهتر از یک هم دانشگاهی،هم کلاسی،دوست رفیق…هر چیزی که میشه توصیفش کرد…
شک ندارم که خودت هم این تغییرات رو با سلول به سلول بدنت حس کردی ومیدونی من از چی میگم
مطمئن هستم که زندگی جدید برای هر کسی که تواین سایت خدارو با تمام وجودش پیدا کرده ،قطعا بهشت وبهشتی تر هم خواهد شد
سپاسگزارم از جملات آخر کامنتت برای من،من هم برات از خدای نازنینم میخوام سال جدید بهترین ها برات رقم بخوره وبرسی به مرحله ای که توی قسمت آخر نوشته های پروفایلت که تو ذهنت بوده هست،وماهم سهیم بشیم تو خوشحالی رسیدن به اهدافت….
آمین
در پناه حق رفیق نازنینم
به نام خدای مهربان
سلام
استفاده امروز من از قانون
امروز من تونستم که ذهنم رو با استفاده از قانون کنترل کنم ، خیلی برام جالب و خوب بود ، مشابه این در گذشته که اتفاق می افتا من خیلی عصبی میشدم و اینجا میخوام خودم رو تحسین کنم که تونستم با باور درست وعمل به قانون مسئله رو حل کنم .
من با خانوادم نشسته بودیم و داشتیم بازی ایران و قطر رو نگاه میکردیم که همسرم وسط بازی گفت که مجتبی من زندگی نامه این بازیکن ها رو خوندم اینها همشون از دهات ها و زندگی های داغون به اینجا رسیدن ،خب من تا اینجای صحبت داشتم به خودم میگفتم که ببین ، مکان زندگی عامل موفقیت یا عدم موفقیت آدم نیست ، و حسم خوب بود تا اینکه یه جمله ای گفت ، گفت که این بازیکن رو میبینی این ها دو تا داداش هستن و وقتی که با پدرش مصاحبه میکردن میگفت جفتشون به فوتبال علاقه داشتن این یکی رفت ازدواج کرد و ادامه نداد ، و اون یکی رفت دنبال فوتبال و علاقش و الان کلی ثروت ساخته ،این رو که میگی من رو آتیش زد ،دیدم بهم ریختم و بشدت احساسم بد شد، چون نگاه کردم به بدبختی خودم ، دیدم که من هم بی پولم ، هم ازدواج کردم هم بچه دارم ،گفتم مجتبی عامل بدبختی تو پیدا شد ، ازدواج کردن، بعد طبق قانون هی با خودم حرف زدم ، گفتم که من نباید احساسم بد بشه ، چرا احساسم بد شد ، ریشه اش چیه ،از کجا آب خورد، دیدم که ذهنم میگه که چون تو ازدواج کردی بیچاره شدی، فک کردم و گفتم نه ، باید ببینم قانون چی میگه ، و سعی کردم قانون رو بیاد خودم بیارم ،گفتم خب الان ذهن من داره چی میگه ؟ داره میگه که ازدواج عامل اصلی بدبختی است و ازدواج نکردن عامل اصلی خوشبخت شدن، گفتم خب اگر این درسته پس چرا محسن و مسعود که الان ازدواج نکردن و الان حدود 40 سالشون هم هست و کلی دوست و آشنا و رفیق دارن و دقیقا توی کار مورد علاقشون یعنی یکیش موزیک و یکیش مسئول خرید هست هستن و در فقر بسر میبرن . اگر عامل ازدواج نکردن هست پس این دوتا که کلا من میشناسمشون و تازه چقد هم بروز هستن ، موفق نشدن .
یهو دیدم ذهنم آروم شدو احساسم بهتر شد و الان که مینویسم کلا خاموش شده ، و این رو تحسین میکنم و به خودم تبریک میگم
چون در گذشته وقتی این موضوع پیش می امد من از خانوادم بدم می امد و یا دعوا میکردم باهاشون و اونها رو عامل بدبختی خودم میدونستم و کلی باهمسرم بد رفتاری میکردم و کلی هم بهش فحش و دریوری میگفتم
ولی الان نتنها هیچی به اونها نگفتم بلکه با قانون و و یادآوری قانون و عمل به قانون تونستم که ذهنم رو کنترل کنم و باور درست رو بسازم و بگم که عامل اصلی ثروتمند شدن ازدواج کردن یا نکردن نیست ، باورها هست که همین الان با نوشتن این کامنت و تفکراتم و خودشناسیم دارم روی باورهام کار میکنم پس من در مسیر ثروت هستم پس مسیر درسته چون احساسم خوب و باید همین رو ادامه بدم
سپاسگزارم
سلام به آقای محجوب عزیز
امیدوارم که همیشه در مدار آرامش و زیبایی ها قرار بگیرید
صدها آفرین به شما که موقع عمل، دست به کار شدید و بهترین واکنش رو نسبت به ذهنتون انجام دادید، مچش رو گفتید و نزاشتید طغیان کنه
منم قبلا همین طور بودم تا کسی چیزی میگفت سعی میکردم ربطش بدم به عوامل بیرونی، اما به لطف الله کم کم دارم متوجه میشم که هر کس هر جایی هست دقیقا جایگاه درستشه و اینکه عوامل بیرونی وجود نداره، تماما عوامل درونی هستن
به خودم نگاه میکنم و میفهمم که یا به خاطر شرک
ناسپاسی
مقایسه
ووو
در این جایگاه قرار دارم
انشاالله که در پناه الله شاد، سالم و ثروتمند باشید.
سلام به سیمای عزیز
خیلی سپاسگزارم
در این باره مثالی یادم اومد ،من پیش دائیم بودم و داشتیم صحبت میکردیم ، خیلی هم همدیگه رو نمیبینم ، میگفت که مجتبی من سعی کردم که تمام برادر خواهر هارو جمع کنم دور هم ، و هدفم این بود که همه پیشرفت کنیم ، هدفم این بود که نام نیکی از مابمونه ،ولی به محض اینکه این ها رو جمع کردم دور هم ، سر ارث زمین چها که نکردن، چه دعواهایی که نکردن، میگفت من متوجه شدم که خدا الکی اینهارو جدا نکرده، این درسته که اون یه شهره، اون یکی یه شهر دیگه و اون یکیها هم شهرهای دیگه ، اونا سر جای درستشون بودن و این من بودم که داشتم کار اشتباه رو انجام میدادم که تو کار خدا دخالت کنم و اونها رو یکی کنم ، میدونی ، داشت از قانون حرف میزد، کسی که اصلا یه کلمه کتاب موفقیت نخونده کسی که یه دقیقه فایل گوش نداده ، این نشون میده که قانون ثابت هست و داره کار میکنه ،با دقت ریاضی وار
میگفت مجتبی من که تک فرزندم رو از دست دادم یک سال رفتم سر خاک، جمکران و این چیزها ولی آخرش دیدم که هیچ خبری نیست ، فهمیدم که من یا باید خودم رو نابود کنم و ببازم یا باید بلند بشم ، و من بلند شدن رو بعدش انتخاب کردم،
چقد قانون رو در عمل نشون داده و عمل کرده ، بدون اینکه خودش آگاهانه خبر داشته باشه که قانونی هست، این نشون میده که قانون چقد دقیق و ثابت داره کار میکنه
اون تونست در عمل با کنترل افکارش و اینکه هیچ عامل بیرونی دیگر وجود نداره و همه چیز درون خودش هست ، به موفقیت و آزادی زمانی و مکانی و مالی برسه ، من چقد از حرفهاش به قانون رسیدم و برام باور پذیر تر شد که میشه ، باور پذیر تر شد که بخدا استاد راست میگه مجتبی چرا باور نمیکنی ، بخدا قانون داره در این جهان کار میکنه ،و بخدا رابطه بین ما با خداوند همین باورهای ماهست،
من در این روزها به یه باوری رسیدم که خدارو بینهایت بابتش سپاسگزارم و اونم اینه که خداوند داره از طریق باورها برای من کار انجام میده ، آخه قبلا من تا میخواستم که نسبت بدم کار رو به خودم یا باورهام این نجوا و نگرانی می اومد که خدا پس چی ، و اگر هم به خدا نسبت میدادم میگفتم پس نقش من چیه ، و میگفتم اصلا ولش کن برم همون روال قبل رو ادامه بدم ، و نمیتونستم که این دو تا یعنی اتفاق خلق شده رو هم به خودم ربط بدم همه به خدای خودم ، تا اینکه در فایل عزت نفس از استاد شنیدم که خدا با باورهای ما کار انجام میده ،گفتم پسر همینه ، و انگار این پازل در جای خودش قرار گرفت
من میخوام ، باورهام رو درست میکنم ، عامل بیرونی رو حذف میکنم ، بجای خدا کار انجام میده ، و این رو در چند مثال برام اثبات شد و هر روز هم داره بیشتر میشه ،،چون سعی میکنم که آگاهانه بهش توجه کنم هنوز اول راهم
خیلی سپاسگزارم که قانون رو به یاد من آوردی و تکرار کردی
منتظر شنیدن موفقیت های بیشتر شما دوست عزیز هستم
سپاسگزارم
سلام وقت بخیر جناب آقای محجبوب من هم دقیقاً همین حس شمارو بارها بارها تجربه کردم من از بچگی وقتی میدیدم بقیه راه میرن من نمیتونم نمی توانم با اونا بازی کنم یا و……
الانم وقتی روزا از کار درمانی میام
میبینم بچهها میرن مدرسه اما من مجبورم توی خونه خودم بخوانم یا ب بقیه دوستام بابا هاشون این قدر پول کلاس کنکور میدن ولی من حتی پول کتاب و مشاوره تحصیلی و شارژ اینترنت خودم باید بدم که شاید درآمد من در ماه به 600 هزار تومن به زور میرسه
ولی بقیه دوستام بابا هاشون بهشون پول میدن ولی من همه خرجم به خودمه با اینکه وضعیت مالی پدر خیلی خوبه اما به من اهمیت نمیده
سر همین موضوع مشاوره تحصیلی ام میخواد منو از سر خودش باز کنه اصلأ دیگه بهم مشاوره نمیده
ولی من همیشه صدا استاد عباس منش توی گوشم می پیچد
در هر مشکلی و چالشی خیری هست
و آروم میشم که الان بااین سنم وبا همه مشکلات برای هدفم میجنگم
و امید به خدا ست اما بعضی وقتا کنترل ذهنم از دست میدم و اعصابم بهم ریخته اما با این کامنت شما کلی انرژی گرفتم منمونم از شما بابت این کامنت قشنگ زیبا
امید دوباره گرفتم مرسی
امید وارم که به آرزوهای قشنگ تون برسید جناب محجبوب
سلام به فائزه عزیز
خیلی سپاسگزارم
چقد تحسین میکنم شمارو که دارید خودتون برای خودتون پول میسازید ، من رو یاد حرف استاد انداختین که میگفت نگاه کن ببین که قبلا چقد پول میساختی ، الان همون که قبلا نبوده ولی الان هست، این یعنی پیشرفت، این یعنی عمل به قانون، به نظر من بزرگترین کاری که کسی میتونه در حق خودش بکنه اینه که از کسی پول نگیره و این خط قرمزش باشه ، این از نگاه قانون یعنی ایمان، یعنی روی توانایی های خودت سرمایه گذاری کردن ، من خب بخاطر باورهای محدود کننده ای که دارم ، بخاطر پاشنه آشیل بزرگم که حرف مردم هست دارم کار میکنم روی خودم که بتونم برای خودم پول بسازم تا ایمانم رو به خداوند نشون بدم.
شما چقد جلو هستین که دوستای شما دارن از شخص دیگه پول میگیرن ولی شما دارین تو این سن خودتون میسازید
چقد تحسینتون میکنم بابت اینکه دارید اتفاقات به ظاهر بد و تضادهارو به عنوان یه خیر میبینید و چقد دارید با این کار به قانون عمل میکنید، و خود دونستن این یعنی عمل به آگاهی ها یعنی قدم گذاشتن در مسیر
سپاسگزارم که قانون رو به من یادآوری کردین
منتظر نتایج بیشتر شما در این سایت عزیز هستم
سپاسگزارم
چه قشنگ الان که همه جا تا امید بودم شما منو امیدوارم کردید
من الان خیلی حالم بده بود با این پیام شما باعث شد ادامه بدم جالبه دقیقا الان که کل دنیا روی سرم آور شد که داشتم با خودم می جنگیدم ذهنم کنترل کنم پیام شمارو دیدم
خدایا به ما کمک کنم تا بتونیم ذهن مون کنترل کنید و اتفاقات خوبی رو رقم بزنیم
خدایا شکرت روز خوبی برام فراهم کردید
سلام به فائزه عزیز
خیلی ممنونم
وقتی که صبح فایل توحید عملی 10 رو گوش دادم و بعدش که پیام شما رو خوندم ، چقد قانون هدایت خداوند برام روشن تر شد و منطقی تر شد، که واقعا خداوند در هر لحظه دارم ما رو هدایت میکنه از طریق هایی که اصلا فکرشم نمیکنیم/ و چقد خوبه که بتونیم ایمانمون رو قوی تر کنیم که فقط روی خداوند حساب کنیم ، تا همیشه بتونیم به احساس بهتر برسیم
درسی که گرفتم این بودکه هیچ وقت کسی رو قضاوت نکنم که بگم این شخص رونگاه چقد مثلا الان خوبه و دیگه هیچ مشکلی نداره و بعدش بجای اینکه بیام بگم تو هم میتونی ، بیام خودم رو سرزنش کنم ، کاری که همیشه من با خودم میکنم ، ولی این درس رو گرفتم که هر کسی مشکلات خودش رو داره و اون نوع نگاهی که به مشکل خودش داره باعث موفقیت یا عدم موفقیتش میشه ، پس من بجای سرزنش خودم که کار خطرناکی هست بیام ازش استفاده کنم ایمانم رو قوی تر کنم، عمل کنم .
خیلی سپاسگزارم از شما که قانون رو به یاد من آوردین و مثال شما خیلی این رو برام منطقی کرد
سپاسگزارم
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم
استاد به لطف خدا بعد از دوره لیاقت وقتی به هر چالشی بر میخورم ناخوداگاه انگار یه شعفی تو من شکل میگیره البته اولش بسته به اون چالش داره ممکن یکمی بزنم تو در و دیوار اما خیلی مدت کوتاهی ناخوداگاه میبینم دارم با خودم حرف میزنم به خودم انگیزه میدم قربون صدقه خودم میرم اوایل که این کار رو شروع کرده بودم ذهنم خیلی مقاومت داشت تبعیت نمیکرد اما به مراتب که رو خودم کردم اینجور گفتگوهای عاشقانه خیلی زود خودم رو تحت تاثیر قرار میده حتی گاها پیش میاد از شدت انگیزه ای که به خودم میدم بغضم میگیره با خودم محکم میگم هیچی نمی تونه تورو از من بگیره عشقم قربونتبرم انقدر درونم خوشحال میشم ناخوداگاه بغضم میگیره
این بخش اول ماجراست اما بعدش که خیلی اروم شدم حالا شب که بشه برم خونه یه دفتری دارم که تمام درسهام از چالش ها اشتباهات رو می نویسم بعضا مرور میکنم حتی ته اون برگه رو باز میذارم که تو روز های اینده باز از درس هاش میاد و می نویسم
میدونی استاد این کار باعث شده فرار نکنم از چالش ها باعث شده قوی تر شم عزت نفسم بالاتر بره
ناخوداگاه میگم به به یه چالش جدید خدا میدونه چقدر دیگه قراره رشد کنم
یا مثلا میگم ایول علی اگر بتونی درسهات رو بگیری رفتی یه لول بالاتر
چالش بهبود مهارت هام در کارم
اگرم برم تو دلش ؛ سرعتم توی انجام کارم بیشتر میشه تاثیر میگذاره روی ازاد بودن زمان بیشترم
باعث میشه زودتر به هدف برسم
باعث افرایش درامدم میشه
احساس قدرت و انگیزه در من بیشتر میشه
باعث میشه حوزه دیدم تقویت بشه
سرعت تایپم روی کیبورد بالاتر بره
جایگاهم در کسب و کارم بهبود داده میشه
در برخورد با با چالشها چه واکنشی نشون میدیم وقتی که چالش یا مشکلی پیش میاد دیدگاهی که به اون دارم یک ترکیبی از اولش ناتوانی ناامیدی که نمیتونم از پسش بر بیام و یه جورایی میخوام ازش فرار کنم یعنی بیشتر به این شکله و در نهایت با توجه به آموزشهای استاد تا الان سعی میکنم ذهنمو آروم کنم و با این باور که هرچی که پیش میاد خیره و قراره برای من اتفاقات خوبی رو بعد از این رقم بزنه سعی میکنم خودمو آروم بکنم و شاید به این قسمت که میتونه باعث پیشرفت من بشه خیلی فکر نکردم و این دیدگاهو در خودم نساختم و آره این خیر بودن اینکه باور کنم این مشکل قراره من رو رشد بده و باعث پیشرفت من بشه و این همون مسیر تکاملی که باید طی کنم.
و اما چالشی که باید حلش کنم.
من توی شرکت نرمافزاری کار میکنم که نرمافزارهای حسابداری رو ارائه میده و کار فروش رو انجام میدم. رشتم ریاضیه ولی در مورد حسابداری اطلاعاتی ندارم. چند بار هم تلاش کردم که مطالعه کنم و اطلاعاتمو بالا ببرم فهمش برام آسونه ولی همیشه به تعویق انداختمش.الان 3ساله در این کار هستم و از روز اول نیازش برام احساس شد ولی قدمی برنداشتم همون چالشی که ازش فرار کردم .
احساس میکنم از پسش برمیام ولی این شروع قدم عملی اول برام به وجود نمیاد. یا حتی این دلیل که شاید بخوام این کارو بذارم کنار شاید به یک راه دیگه من هدایت بشم. یک راه دیگهای که بتونم با عشق بیشتری کار کنم باعً شده قدم برندارم. یه جورایی شاید ازش فرار کردم. و یا اینکه احساس کردم اگه یاد بگیرم بعداً شاید مسیرمو بخوام عوض کنم و نیازی برام نباشه وقت بزارم. اما یه چالشه که اگه به سمتش برم و یاد بگیرم مسلماً باعث رشد من میشه این دیدگاهی که باید حتماً حتماً روش بیشتر کار کنم.
باید از این بابت که استاد میگه به نتیجه توجه نکنم به این توجه کنم که یک چالشی که میخوام حلش کنم که باعث رشد من میشه.
و اما اگر این چالشو حل کنم چه درسا چه پیشرفتها و چه مهارتها و چه تواناییهایی در من رشد پیدا میکنه ؟
میخوام برای خودم ردیف کنم.
اگر من حسابداری رو یاد بگیرم در اصل یه مهارت حسابداری خودش میشه یک توانایی جدید یه مهارت جدید که میتونه با توجه به مسیری که بهش هدایت میشم برای من مفید باشه.
اگر حسابداری رو یاد بگیرم و حرفهایتر رو کار خودم تمرکز کنم شرایط اوکیتری رو دارم برای پیشرفت تو کارم توی حقوقم و شرایط کاری.
میتونم مذاکرات تخصصیتری در مورد کارم داشته باشم. میتونم راحتتر مشتری رو مجاب بکنم برای خرید نرمافزار حسابداری.
در ضمن اینکه من شخصیام که همونطور که استاد توی فایلشون گفت من توی بحث ثروت، توانایی کسب ثروت رو ندارم. در نتیجه به چالشی برمیخورم که نمیتونم اون ثروت رو بسازم. دانش حسابداری میتونی تو این بخش به من کمک کنه
در ضمن اینکه در برخورد با این چالش وقتی موفق میشم به این ایمان میرسم که هر چالشی حل شدنیه فقط کافیه قدم بردارم و توکل من و ایمان من را قویتر میکنه.
قدمی رو که باید بردارم به این شکل برای خودم کوچیک میکنم.
بعد پرس و جویی که داشتم سه کتاب معرفی شد که اون حسابداری اولی و ابتدایی را آموزش میده. برنامه که برای خودم گذاشتم،بتونم در روز یک ساعت رو حسابداری مطالعه کنم.
خدایا ممنونم برای این فایل های بسیار عالی
استادعزیز و مریم مهربانم سپاس از شما برای این هدیه های ارزشمند تمام تلاشم رو میکنم که قدر بدونم .
بنام خدای عشق آفرین
بنام خدای ثروت آفرین
باسلام ودرود براساتید گرانقدراستادعباسمنش عزیز واستادشایسته نازنین وهمه همراهان توحیدی درسایت الهی عباسمنش وتشکرفراوان ازاستاد وکلیه عوامل سایت.
سوال این قسمت:
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟
زندگی من هم قطعا مثل بسیاری ازدوستان درسایت به دوبخش تقسیم میشود
زندگی قبل ازاشنایی باقانون واستادعباسمنش وزندگی بعدازاشنایی باقانون واستادعباسمنش دراینجا ملاک من زندگی بعدازاشنایی باقانون میباشد
ازسال98 که با لطف خدای مهربان به این مسیرالهی هدایت شدم زندگی من درتمام حوزهها قابل قیاس باقبل ازاشنایی باقانون نیست.
الف :
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
پاسخ:
سعی میکنم به اتفاقات ومسائل پیش آمده به دید مثبت نگاه کنم و اززاویه د یگری به ان اتفاقات وشرایط نگاه کنم
درواقع میرسم به جمله معروفی که بارها اززبان استاد شنیده ام” الخیرفی ماوقع”
خیرمن درهمان چیزی است که رخ داده است وبه هیچ وجه ازاتفاقات نادلخواه ونازیبا دلخور نمیشوم وذهنم راکنترل میکنم تاازان اتفاق وچالش که بوجودامده بیشترین درس راازش بگیرم
زیراواقعا به این درک رسیدم که تضادها وچالش ها برای رشد من تاثیرگذارمیباشند.
ب:
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
پاسخ:
قطعا همینطوراست من دراین مدت 4سالی که بااستاد وسایت ایشان زندگی میکنم درسهای فراوانی یادگرفتم ازجمله نحوه مواجه شدن باچالشها چونکه باقوع هرگونه چالش بلافاصله خودم رابا 4سال پیش خودم مقایسه میکنم ومتوجه میشم که چقدررشد شخصیتی داشتم وچقدردرمقابل چالشها مقاوم شده ام.
ج:
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟
پاسخ:
خوب طبیعی است که هرناخواسته وموضوع نازیبایی که درزندگی رخ میده دران لحظه آدم به هم می ریزه ومن هم ازاین قائده مستثنی نیستم اما مهم این است که بتونیم خیلی سریع به زعم خودمون ازدوران ابتدایی بحران به سلامت عبورکنیم واسیرنجواها نشویم که باافتخارمیگویم که من دراین چندسال ازجمله همین چندماه گذشته خیلی خوب تونستم به دوسه چالشی که برام پیش امد خوب عمل کنم ونتیجه عالی هم گرفتم.
مثال اول:
همانطور که درکامنتهای قبل به تفسیر توضیح دادم من بیش از35 سال دریک منطقه وخانه ای که خودم ساخته بودم زندگی میکردم
واین اواخرخیلی مشتاق بودم که محل زندگی ام راتقیر دهم بنا به چنددلیل اول اینکه خانه ای که زندگی میکردم برام حاشیه داشت دوم اینکه یک آپارتمان 4 سال ساخت داشتم که دخترگلم انجا زندگی میکرد ویک ملک بسیارباارزش هم دارم ولی مانده بودم که چراشرایطی پیش نمیادتامن ازدارایی هایم بهتراستفاده کنم هرچندماه یکبار این موضوع ازارم میداد ولی ازاستاد نازنین یادگرفته بودم که باید با چالشهاچطور روبروبشم ودرسشو بگیرم ودرسی که این چالش برام داشت این بود که همه چی روبسپارم دست خدا ومن این اواخر خواسته ام رابه خداسفارش دادم وصبرکردم تااینکه 2ماه قبل به طورحیرت انگیزی خانه ام که بیش از4سال بود برای فروش گذاشته بودم
باقیمت بسیارمناسب ونقدفروش رفت وشگفت اوراینکه همزمان دخترگلم آپارتمانم راتخلیه کرد ومن رفتم درخونه جدید ونوسازخودم مستقرشدم وطی 10روز هم باپول فروش خانه ام یک آپارتمان شیک وعالی درمرکز استان شهرکرمان خریدم همه این اتفاقات میمون ومبارک کمتراز2ماه بود خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
مثال دوم:
بازهم همانطورکه درکامنتهای قبل توضیح دادم ازحدود1ماه پیش بایکی ازاعضاخانوا ده ام به چالش برخوردم وسوتفاهمی بین ماپیش آمده بود اما من بجای اینکه بخوام باعجله واحساسی تصمیم بگیریم تاسریع مسله رو حل وفصل کنم (چون قبلا اینطوری عمل میکردم هراتفاقی که رخ میداد میخواستم درکمتراز24ساعت حل بشه وبه همین خاطره اوضاع بدتربدترمیشد) لذامن این چالش وناخواسته روسپردم به خدای خوبم واازش خواستم که خودش این چالش روبرام مدیریت کنه من فقط سکوت کردم وهیچ حرکتی انجام ندادم تااینکه روز به روز اوضاع بهترشد واین عضوعزیزخانواده به حالت عادی برگشت بطوریکه همین امروز که نهارمیهمان مابودند درست شدهمان آدم قبلی همان کسی که من دوست داشتم درنتیجه بدون اینکه من تلاش خاصی انجام بدم این چالش به همین راحتی حل شدخدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت.
مثال سوم:
نزدیک به 2سال است بادادشم دنبال اخذمجوز ودریافت زمین درمنطقه کوهستانی در اطراف شهرمون برای اجرای طرح دامپروری هستیم همه موانع اداری را برطرف کردم تا اینکه پرونده رسیده به سازمان منابع طبیعی استان برای تصمیم گیری نهایی
و واگذاری زمین اما تاکنون پرونده 2مرتبه درکمیسون مربوطه بامخالفت روبرو شده اما من بجای اینکه ناراحت وعصبانی بشم باخودم میگیم یه جای کارمن اشکال داره بایداول آن مشکل وباور مخرب راشناسایی کنم تا موضوع حل بشه.
درپایان لازم است بگویم من دراین 4سال بامسایل وناخواسته های زیادی برخورد کردم اما باعملکرد خوبم همشون همانطور که دوست داشتم حل وفصل شده واین سه موردی که اشاره کردم برام خیلی
” بولد” بود وتقریبا زمان بر.
عاشقتونم ودوستتون دارم خیلی زیاد
درپناه حق
به نام خدای وهاب و زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و دوستان خوبم
خدایا شکرت به خاطر این سلسله سوالات
سوال این قسمت :
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
استاد تا قبل از اینکه درکی از قانون خداوند رو داشته باشم ، همه رو مقصر می دونستم الی خودم .
اگر کسی رفتار نامناسبی با من می کرد، من هیچ موقع خودم رو عامل نمیدونستم و همیشه دیگران رو مقصر می دونستم . تا اینکه من سفر خودشناسی خودم رو شروع کردم و اوجش زمانی بود که با شما و قانون خداوند آشنا شدم .
آموزش های شما برای ذهن منطقی من بسیار دلیل قانع کننده بود و بهتر درک کردم که همه چیز از منه ، هیچی اون بیرون نیست .
این مثال رو میزنم که الان بهم گفته شد: چشمهای من مثل دوربین ویدئو پروژکتور عمل میکنه ، اون چیزی که الان دارم می بینم و تجربه میکنم همون چیز هایی که من در وجودم درونی کردم و باور کردم و من دارم میبینم ، یعنی من از قبل اون رو خلقش کردم به وسیله چیزهایی که دیدم و شنیدم و باور کردم . حالا چه چیزهایی رو غالبا می بینم این همون چیزی هست که در من شکل گرفته شده . حالا اگر میبینم دوستش ندارم با کانون توجه ام و کار کردن روی باورهام و احساس خوب و توکل به خداوند میتونم تغییرش بدم ،یعنی جایگاهم رو عوض میکنم میرم تو جایگاهی که همه چیز عالی و خوب در اون هست . جایگاهی که همه نعمت ها هست .
در حال حاضر استاد من در یک چالش خیلی سختی هستم اما خیلی آرام هستم . و واقعا این چالش رو موهبتی از طرف خداوند میدونم تا بیشتر بهش نزدیکتر بشم و توحیدی بشم ، چون این خواسته ی من بوده .
بعد از خریدن دوره های ی 12 قدم که تا قدم 10 اومدم و خریدن چند دوره ی دیگه ، من دیگه نتونستم دوره بخرم یعنی اوضاع مالی به یک باره تغییر کرد و این در زمانی بود که همه چیز خوب داشت پیش می رفت و حال من و خانواده ام عالی بود .
استاد این رو هم بگم ، من متوجه شدم که یه جورایی خوره ی دوره گرفتن پیدا کردم و به خودم اجازه نمیدادم این آگاهی ها تو وجودم نفوذ کنه و همین طوری تند تند گوش میدادم می رفت و انگار تو مسابقه دوره خریدن افتاده بودم .
و این اتفاق افتاد یک موهبت بود تا خودم رو بهتر بشناسم و به خودم بگم این همه آگاهی هایی که کسب کردی ببینم میتونی بهش عمل کنی یا نه ؟
استاد دقیقا مثل زمانی که شما میگفتید که بدهکار شده بودید و همکاراتون بهتون میگفتن چرا نگران نیستی ، پاشو یکه کار بکن ولی شما میگفتید که من باید آرام باشم ، زمانی که آرام باشم هدایت ها میرسه ، من هم الان اینگونه هستم . به خودم بارها میگم این چالشه داره من رو به خواسته ام می رسونه ، چطوری ؟ من نمیدونم ، من فقط باید آرام باشم و به قول خداوند در قرآن : به مومنان بشارت بده که به خدا توکل کنند و کسانی که توکل کنند ، خدا برای آنها کافیست .
از خداوند هدایت خواستم و خیلی واضح به من گفته شد که سوال های دوستان رو تو عقل کل جواب بده و من هم بدون هیچ مقاومتی گفتم : چشم و الان چند مدت کوتاهی شروع کردم این ماموریت الهی ام رو . به خدا میگم : خدایا من هیچی نمیدنم تو بهم الهام کن تا بهترین جواب رو از نظر قانون خودت بنویسم ، از علم و آگاهی خودت در وجودم قرار بده و این کار چقدر داره به من کمک میکنه و قانون رو هی مرور میکنم .
استاد نمیدونید چقدر من لذت میبرم از این کار و چقدر احساس خوبی دارم و فکر بالای 90درصد اون چیزهایی رو که می نویسم رو دارم خودم بهش عمل میکنم . مثلا میگم فلان فایل رو برید ببینید بهتون خیلی کمک میکنه و چون میدونم این رو خدا داره بهم میگه و من مینویسم بعد از جواب دادن اون سوالات خودم میرم همون فایل رو میبینم تا باز هم بهتر قانون رو درک کرده باشم و هم به آن چیزی که نوشتم عمل کرده باشم .
استاد یه چیزی رو که فهمیدم و این رو باور کردم که خدا عاشق منه و داره کارهای من رو انجام میده . همین فایل ، همین فایل کاملاخصوصی و به صورت رایگان ، شما به من مشاوره دادید ، شما به موضوعاتی اشاره کردید مثل یادگیری زبان انگلیسی و نویسندگی ، اون چیزی هست که به تازگی به من الهام شده ، به من گفته شد، در راستای نویسندگی قدم بردار و
از جواب دادن به عقل کل و نوشتن کامنت و خوندن کامنت بچه ها که صد تا کتاب های موفقیتی پر محتوا تر هست و مقالات زیبای مریم جان و خدایا من چقدر خوشبختم که عضو سایت تو هستم . و استاد چقدر شما راهکار عالی به من دادید و بی نهایت سپاسگزارم و من از همون شب شروع کردم و عمل کردم . اگر این نعمت نیست پس چیه ؟ خدایا بینهایت سپاسگزارم
خداوند به خاطر صبر و شکیبایی من و من هم عاشقانه بندگی اش رو میکنم و به او توکل میکنم ، این جوری داره پاداش میده. خدایا شکرت
استاد همین دیروز صبح تو دفترم نوشتم من هم میخوام امروز مثل حضرت مریم غذای بهشتی بخورم . خوب خداروشکر روش تغذییه من به روش قانون سلامتی هست و چه موهبت هایی نسیب من شد با استفاده از این روش، خدایا شکرت برای خودم نصف مرغ با کره محلی و آب قلم درست کردم و رفتم باشگاه و چقدر هوا عالی بود نه سرد بود نه گرم و تو مسیر همه اش سپاسگزاری میکردم و کلا تو احساس خوب بودم . وقتی که برگشتم بعد از یک ساعت شروع کردم به غذا خوردن ، همون لحظه گفتم خدایا ای کاش یه چیزی بود با این غذام میخوردم ، چیزی باشه که سازگار هم باشه با قانون سلامتی یهو گفته شد : مرغت رو با چند تا حبه سیر بخور ، بعد گفتم فکر نکنم داشته باشیم ، بهم گفت حالا تو برو نگاه کن ، رفتم دیدم تو در یخچال یه چند تا حبه سیر از قبل مونده بود وااااااااااااای خدای من، استاد اومدم با غذام خوردم مزه ی بهشت گرفته بود غذام و به خودم گفتم : بفرما خدا برات غذای بهشتی فرستاد ، همون چیزی که از خدا خواستی . استاد نمیدونید چه ترکیب جادویی شد و چقدر لذت بردم از غذایی که داشتم میخوردم . الان که دارم می نویسم دهنم آب افتاد و واقعا غذای بهشتی به من داده شد ، خدایا سپاسگزارم
استاد تو راستای این تضاد من چقدر الهامات و نشانه های خداوند رو بهتر می فهمم ، چند بار به خاطر آگاهی ها و پیدا کردن ترمزها اشک ها ریختم ، اشک ذوق ، اشک از سر آگاهی ، اشک از سر نزدیکه به خداوند به قول خودتون میگفتید لطیف شده بودم ، من هم چقدر لطیف شدم. خدایا سپاسگزارم
همه اینها تضادها و چالش ها لطف پروردگارمه و به زودی این مسائل حل میشه و باعث میشه من چقدر رشد کنم ، خدایا سپاسگزارم
استاد عزیزم سپاسگزارم از شما به خاطر همه چیز و مریم جان عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم ،از نظر من شما فردی هستید که شبیه ترین فرد به خداوند هستید و این رو هم استاد میگن که شما بهتر از من به قانون عمل میکنید ، من این رو واقعا درک کردم و ان شاءالله به زودی از نزدیک میبینمت، و راجب همین درکی که نسبت به شما پیدا کردم رو براتون تعریف خواهم کرد ، الهی آمین
دوستتون دارم عزیزای دلم