ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

822 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن بیگ محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1467 روز

    با سلام

    تمرین جلسه دوم

    سوال چالش من سالهاست چی بوده؟

    و چه عواملی باعث شده من به سراغ حلش نرم و در صورتی که حل بشه چی میشه؟

    من سالها به خاطر اینکه ترس داشتم از قبولی از آزمون دکتری به سراغ آزمون نمی‌رفتم البته ترس من بیشتر به این دیدگاه برمی‌گشت که دوستان نزدیکم در ذهن من کاشته بودند که دانشگاه و تحصیل باید در دانشگاه‌های برتر باشه و علت این چالش کمال گرایی بوده درحالی که با نگاه به اطراف خودم و عقبه خودم الان متوجه شدم که چون ذهنیت محدود کننده ای داشتم نتوانستم قدم بردارم و به این خاطر ناخودآگاه من و خروجی اش عدم اعتماد به نفسی در من ایجاد کرده که به این گونه جلوه میکنه که چون از یک طرف دیدگاه کمال گرایی دارم و از طرف دیگر به آن مسیر حرکت نکردم به من گفته که تو نمی‌توانی در َشغلت موفق بشی و هزاران دلیل آورده که تو نمی‌توانی درحالی که من به گذشته خودم نگاه میکنم هروقت اراده کردم و کل توانم را صرف کاری کردم نتیجه گرفتم ازجمله آزمون ورودی شغلم که درآن زمان محدود کسانی موفق می‌شدند یا آزمون که اخیرا در ان موفق شدم که آزمونی است بسیار سخت، و کل داستان اینه که باورهای محدود کننده من باعث عدم حرکت من شدن مثلا باور کمال گرایی ،باور کمبود مشتری ، باور دوری از خانواده و چالش های آن، باور کمبود پول ،

    در مقابل اگر من در این مسیر حرکت کنم و بازهم تمام انرژی ام را بزارم و برام قبولی مهم باشه قطعا موفق خواهم شد و موفقیت من باز اسباب اعتماد به نفسم را فراهم میکنه و باز هم باعث میشه دامنه ارتباطات من بیشتر بشه و بیشتر تجربه کسب کنم و با ارتباط باورهام بهتر و بهتر میشن وبدون شک به سمت تخصصی شدن میرم و قطعا وقتی سواد و مهارت ها بیشتر بشه اعتماد به نفس و عزت نفسم بیشتر میشه و خودبه خود جذب مشتری و سپس پول میکنم.

    ضمن اینکه یک باور نهانی و شرک آلود وجود داره که تو نمی‌توانی در حالی که گذشته من عکس آن را احراز و اثبات نموده این نجوا فکر کنم همان ترس از شکست باشه که یک چالش بزرگ هستش که تا الان نگذاشته من حرکت کنم و این ترس باعث شده من به دنبال تخصص و مهارت نباشم و از این شاخه به آن شاخه بپرم .و از استاد عزیزم کمال تشکر را دارم چراکه با پیگیری برنامه های ایشان من شناختی هرچند جزئی پیدا کردم و با تکرار و تمرین و از بین بردن علف های حرز که همان باورهای محدود کننده هستند الان درحال حرکت به جلو هستم .و انشاالله موفقیتی دیگر کسب خواهم نمود .

    اما فعلا با توجه به اینکه نزدیک آزمون هستم کل تمرکزم روی مرور منابع قبلا خوانده شده است و راز موفقیتم اینه که به نتیجه و دانشگاه مد نظر توجه نکنم و در این مسیر کوتاه لذت ببرم و بعداز آن باید هرروز با برنامه های مکرر و کوتاه آماده بشم برای مرحله دوم و قطعا بعداز گذر نهایی وارد مراحل دیگری خواهم شد که اگر به آنها و چالش های پیش رو فکر کنم یقینا باورهای محدود کننده دوباره تقویت میشن و من را از حرکت بازخواهند داشت درنتیجه باید اهداف را کوچک کوچک و خرد نمود و برای بدست آوردن آنها کل توان را بکار بست .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مینا حسین نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1572 روز

    به نام خدا

    سلام به شما استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی

    من مینا هستم

    سوال: وقتی به چالشی بر میخورید و مسئله ای پیش میاد چه واکنشی نشون میدید نگاهت اینه که یک فرصت برای پیشرفته یا نا امید میشی؟

    در جواب به این سوال باید بگم خیلی در مورد خودم فکر کردم و با مثال های کوچولو در موقعیت های مختلف زندگیم ، تونستم به یه جمع بندی کلی برسم و متوجه شدم بسته به شرایط مختلف نگاهم متفاوته

    متوجه شدم در زمانهایی که چالش هام کار عملی و یَدی باشه و به توانایی های فیزیکی ربط داشته باشه (با اینکه اصلا جُسه بزرگی ندارم) با اطمینان کامل به خودم میگم کاری نداره که ، از پسش برمیام و صد در صد باعث پیشرفتم میشه

    و بلافاصله ذهنم پر از ایده میشه حالا اون ایده میتونه این باشه که از فلان راه اگه انجامش بدم آسونتره یا اگه به فلانی که تخصصش این کاره زنگ بزنم و راهنمایی بخوام یا اگه بخوام خیلی روزمرگی بگم، ممکنه چالش حتی گاهی برام باز کردن در یک قوطی باشه یهو ایده میرسه که اگه پارچه روش بذارم راحت تر باز میشه….

    ولی زمانی که چالش هام مربوط میشه به مسائل مالی، هنوز نجواها هست و گاهی میرسم به نا امیدی و بن بست که دیگه این خرج رو کردم پولم تموم شد، دیگه از کجا میخواد پول بیاد و … و این در حالیه که من کلی راه باز ،برای ورود پول به زندگیم دارم ولی نمیدونم که این نگاه محدود کننده چرا حاکم هست هنوز

    قبلا این سوال رو در دوره عزت نفس شنیده بودم و جواب داده بودم ولی، وقتی به جوابه اون موقع نگاه میکنم میبینم چقدر جوابها و زاویه نگاه ها متفاوت بود

    انگار هرچی میگذره حتی زاویه نگاه کردن به یک سوال و جواب هر شخص بسته به رشدش در اون دوران متفاوت میشه ، وقتی به این جواب در مورد خودم رسیدم در مورد نگاهم به این سوال شُکه شدم ،با اینکه هر روز روی خودم کار میکنم و متوجه کم کم بهتر شدن خودم و افکارم میشم ولی این نجوای کمبود رو هم هر روز در ذهنم مرور میکردم و مطمئنم کلی از این نجواها و نگاه های کوچک و مخفی دارم که به واسطه شما استاد بزرگوار یکی یکی داره برای خودم آشکار میشه

    از وقتی که متوجه این نجوا شدم خیلی بیشتر حواسم هست و خیلی مهربون برای خودم به یاد میارم که خدا چقدر مهربونه و چقدر تا الان از چه راه هایی بهم روزی رسونده ، چقدر ثروت زیاده، چقدر مشتری زیاده ،

    بی نهایت سپاسگذارم از همه زحماتتون و ممنون که انقدر استادانه میتونید افکار رو از اعماق وجودمون بکشید بیرون ، دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    ناهید گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام و درود و خداقوت

    سپاسگزارم استاد بزرگوارم بابت آگاهی هایی که در اختیارمون میگذارین

    و اما سوال این جلسه

    در مواجه شدن با مسائل یا چالش چه برخوردی دارم؟

    و چه نگاهی دارم؟

    بستگی به نوع مسئله داره

    مثلا در حوزه ی روابط با فرزندم چون بارها تمرین کردم ولی اون نتیجه ای که میخوام و اون آگاهی که منو کمک کنه ندارم و بلدش نیستم با هر مسئله نمیدونم چه راه حلی داره و چیکار باید کرد که حس ناامیدی و سردرگمی دارم .

    اما در حوزه ی کاریم که تازه ابتدای مسیر هستم به طور مثال با مشتری مواجه شدم که رضایت نداشت در نگاه اول ناراحت بودم اما برای مشتری بعدی درسش رو گرفتم و نتیجه رضایت بخش بود.

    _مرحله اول

    چالشی که در حال حاضر دوست دارم حل بشه و معمولا پشت گوش انداختم و ناامید شدم

    بهبود ارتباط با فرزندم هست

    _مرحله دوم

    فارغ از رسیدن به نتیجه در طول مسیر چه نعمتهایی به ارمغان می آورد.

    حس آرامش که من در حال بهبود دادن به روابطم هستم

    از خودم بیشتر رضایت دارم

    انرژی ذهنم آزاد میشه

    بر ترس اینکه نمیتونم رابطه ام بهبود بدم غلبه میکنم

    توکلم بیشتر میشه

    و مهارت صبوری، شنونده بودن، صلح با کودک درون،سخت نگرفتن و حس نصیحت نکردن رو بهتر یاد میگیرم

    و خلاقیتم برای خوش گذراندن وقتم با فرزندانم بیشتر میشه

    و بیشتر میتونم روی خودم تمرکز کنم

    _مرحله سوم

    کارهایی که فعلا میتونم درقدم های کوچک انجام بدم

    به فرزندم گیر ندم

    به رابطه ای بینشون هست تذکر ندم

    شنونده خوبی باشم

    زمانی رو برای بازی کردن اختصاص بدم

    و نتیجه این قدم ها رو در ادامه ثبت خواهم کرد به امید هدایت رب جهانیان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    شهریار گفته:
    مدت عضویت: 1451 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    سوال اول:

    -در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    1)شاید یکیش این باشه که راجع به کارم استمرار ندارم و زود منتظر نتیجه ام و وقتی یکم فعالیت میکنم(چه فیزیکی چه باورسازی) و نتیجه ای نمیاد باز شونه خالی میکنم.که خودمم میدونم اگه تا الان ادامه داده بودم خیلی جلو بودم تو بحث مالب.

    2)یکی دیگه اینکه احتمالا میترسم از قبول کردن مسیولیت یک رابطه ی جدی،چون فک میکنم از پسش برنمیام یا ته ذهنم باور عدم اعتماد رو میدونم دارم بخاطر تجربه ام.چون از طرف مقابل اشتباه دیدم هنوز سختمه بپذیرم بخاطر باور های خودم بوده که این تجربه رو داشتم و آدم شکاکی شدم درکل.اینو درستش نمیکنم.

    سوال دوم:

    1)من تو برخورد با این چالش بخاطر تمرین کردن و مطالعه کردن راجبش کلی مهارتم بالا تر میره و اعتماد بنفس و احساس لیاقتم بیشتر میشه.

    نعمت هایی مثل برخورد با آدم های جدید که خدا میدونه چه دست های خوبی بشن برام یا چه دوست های خوبی بشن برام،میرم تو دل چالش ها با آزمون و خطاها چه تجربه های بیشتری کسب میکنم.

    اونوقت خودم رییس خودمم کار خودم رو دارم میتونم به کلی از اطرافیانم کمک کنم و منم که عاشق هدیه دادنم پس خیلی از این بابت لذت میبرم.

    کیفیت زندگیم بالاتر میره و آزادی بیشتری بدست میارم.

    2)من تشکیل خانواده رو خیلی دوست دارم پس اگه برم تو دل این چالش اول خودم به یه آرامش میرسم به خودم و طرف مقابلم احترام بیشتری میذارم،تجربه های عالی ای مثل سفر های بهتر بدست میارم،احساس لیاقت بیشتری بدست میارم بجای نشونه های بد نشونه های خوب و آرامش دهنده میبینم و اینارو تایید میکنم.

    مرحله سوم:

    1) -روزی یک طرح رو کار کنم.

    – هفته ای 3 تا پست درست کنم بذارم.

    -روی باور های ثروت سازیم کار کنم روزی یک ربع.

    -اون فایلی که راجع به باورهای محدود کننده ام راجع به این موضوع درست کرده ام رو گوش بدم.

    -احساس لیاقت راجع به کاری که دارم انجام میدم ایجاد کنم.

    (من چون میدونم تایم انجام این کارهارو دارم قطعا بنظرم میتونم روزی 2-3 ساعت براشون وقت بذارم)

    و این قدم اولیه که برای این چالش به ذهنم رسیده.

    2)-به دنبال الگوهای درست و مثبت باشم،زوج هایی که عاشقانه همدیگه رو دوست دارن و رابطه ی پر از اعتماد دارن و آزاد در عین حال،افراد متعهد در رابطه.

    -ایجاد احساس لیاقت برای داشتن رابطه ی خوب و نوشتن خصوصیاتی که میخوام و تجربه ای که میخوام داشته باشم.

    از انجام قدم هام و نتیجه هاشون تو قسمت پاسخ به همین کامنت براتون مینویسم.مرسی از استاد عزیزم

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مسلم مرادی گفته:
    مدت عضویت: 889 روز

    سلام به نام خالق هستی

    سلام و درود به استاد عزیزن

    جواب سوال اول

    من وقتی با چالشی روبرو میشدن قبلا واقعا ناراحت میشدم و نا امید میشدم و همیشه ترس داشتم و میترسیدم کاری انجام بدم و خیلی منفی فکر میکردم

    و نجواهای ذهن همیشه اذیت میکرد و خیلی تا یه زمانی همش بهش،فکرمی کردم و احساس بدی داشتم و اتفاقات بدی برام پیش می اومد و واقعا ایمانم ضعیف بود ولی از زمانی که روی خودم کار میکنم ایمانم قوی تر شده و روی خدا حساب کردم و همش ازش میخواستم تا این که امساس یه چالش،مالی برام پیش اومد اولش،یکم ذهنم درگیر بود ولی زود خودم را جمع و ذهنم رامرتب کردم وقتی به خدا توکل میکنی و میگی ایمان دارم مگه الکیه باید امتحان پس بدی مگه ولت میکه که بگی ایمان آوردم به همین راحتی گفتم خدا هیچ وقت دیر نمیکنه و هر چالشی من را بزرگتر کرده و ایمانم چندین برابر قوی شده برای من که یه کارگر شرکت هستم واقعا مبلغ 700میلیون تومن که دست کسی سرمایه گذاری کردم خیلیه ولی حتما حکمت داره و من ایمان دارم و حالم خوبه باید چالش باشه تا ما حرکت کنیم و در جا نزنیم الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهره آرزومندی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    بنام خالق ثروت افرین

    سلام به یاداوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان خوبم دراین مسیرالهی

    خدایاشکرت

    سوال این قسمت:

    به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟

    آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!

    یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!

    تواون لحظه بیشتر به خودم میگم پیش اومد دیگه حلش میکنم درستش میکنم کاری نداره مشکلی نیس خدا کمکم میکنه باید ازش گذرکنم

    من توانایی حل مسائل خودمودارم براش راه حل پیدامیکنم درستش میکنم درنهایت اینکه درستش میکنم تو ذهن من پررنگه و اولین چیزیه که تکرارمیشه

    مرحله اول:

    بنویس در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی می کنی با آن روبرو نشوی یا از آن فرار می کنی با اینکه می دانی باید حل شود؟

    اموزش زبان

    شاید استاد باورت نشه من بااینکه میدونم باید یادبگیرم باید این مسیرو برم ولی نمیدونم چرا درش خوب عمل نمیکنم یعنی تنهاچیزیه ک من درش همیشه خوب عمل نکردم همینه همیشه کلی هزینه کردم ولی نصفه راه ول کردم

    این تنها چیزیه که من درش ضعیف بودم

    مرحله دوم:

    برای تغییر ذهنیت محدود کننده به قدرتمند کننده در برخورد با این چالش، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که برای حل این چالش، طی می کنی. یعنی به جای تمرکز بر این ذهنیت که: 

    ” اگر شکست بخورم؛ اگر این راهکار جواب ندهد؛ اگر نتوانم با وجود تلاش مسئله را حل کنم؛ و این شکل از اگر های ناامید کننده، “

    ذهنیت خود را به این سمت هدایت کن که: فارغ از اینکه من از عهده حل این چالش بر بیایم یا نه، اگر وارد این چالش شوم،  فقط صرف ورود به این چالش:

    * چه نعمت هایی برایم به ارمغان می آورد؛ چقدر راحتترمیتونم کارهاموانجام بدم و به راحتی با اعتمادبنفس بالا سفرکنم و از امکانات موجود استفاده کنم چقدر بیشترمیتونم ارتباط برقرارکنم و لذت بیشتری ببرم

    * بر چه ترس هایی غلبه می کنم؛ وبا چه اشتیاقی حرکت میکنم ارتباط میگیرم سفرمیکنم لذت میبرم

    * توکل من چقدر بیشتر می شود؛ خیلی خیلی زیاد میشه ایمانم قوی ترمیشه خیلی چیزهادیگه برامن اسانترمیشه سدها شکسته میشه و چ برکتی واردزندگی من میشه

    * چه مهارت هایی در برخورد با این چالش یاد خواهم گرفت؛

    * چه توانایی هایی در من بیدار می شود و فرصت بروز می یابد؛ توانایی خوب صحبت کردن اون حس خوب انتقال دادن

    * چه نعمت هایی به من داده می شود؛ مهاجرت بیزینس گسترده

    * چه پیشرفت هایی می کنم؛ چقدرهمه چیز قشنگترمیشه ارتباطاتم گسترش پیدا میکنه با افراد زیادی اشنامیشم بیزینسم عالی میشه خیلی گسترده ترکارمیکنم

    مرحله سوم:

    کارهایی که برای مدیریت و حل این چالش باید انجام شود را لیست کن و هر کار را به قسمت هایی کوچک، قابل مدیریت و قابل اجرا با امکانات این لحظه تقسیم کن.

    اموزش زبان

    کارهایی که باید انجام بشه

    اول اهرم رنج و لذت براش بنویسم

    وهرروز اونوبخونم

    دیدنه فیلم یا کارتون ( روزی ی دونه کوتاه )

    گوش دادن به موزیک یا پادکست ها ( ده دقیقه زمان بزارم روزانه حتی درحین انجام کارهام )

    صحبت کردن هرانچه که یادمیگیرمو ( دانلود اپلیکشن chat GPT ومکالمه کردن )‌

    یادگیری کلمات جدید (روزی 5تا با نوشتاری )

    تو هفته چک کردنه تمام کارهاو خودموتحسین کنم و بخودم جایزه بدم

    خدایاشکرت

    الهی به امیدتوکه هرانچه دارم ازان توس

    شادباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2179 روز

    من از قانون یاد گرفتم که واکنش به تضادهای زندگیم ندهم و درصد برای خودم گذاشتم

    الان که دارم کامنت می کنم داره یادم میاد

    اصلا من با استاد آشنا شدم چون نمی خواستم این همه چالش در زندگیم باشه و می خواستم همیشه و در همه حال راحت و آسوده باشم

    ولی استاد بهم یاد داد که این چالش اومده تا تو را بزرگترت کنه

    یاد گرفتم که واکنشی نباشم نسبت به تضادها و چالش ها

    و سعی می کنم هر لحظه بهترین خودم را به جهان اعلام کنم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    چه چالش های در طول مسیر باهاش برخورد می کنم که نه تنها من را رشد می دهد بلکه من را بزرگتر می کنه

    باید به مسیری توجه کنم . باید به مسیر جور دیگه ای نگاه کنم

    چه مهارت هایی را کسب خواهم کرد ؟ مثلا من در مورد زندگی کردن در خونه ی خودم با قدم برداشتن و حرکت کردن خیلی آگاه تر شدم

    و متوجه شدم چه چیزهایی را دوست دارم. از چه چیزهایی خوشم میاد

    مثلا از چه سنگ گرانیتی خوشم میاد

    دوست دارم محل زندگی ام در کجای شهرم باشه

    دوست دارم همسایه هام چه جوری باشند

    دوست دارم فقط خودم و همسرم و دخترم در خونه ی خودمون زندگی کنیم یعنی خونه ای کاملا مستقل تا آزاد تر بتونم در خونه ی خودم زندگی کنم چون مثلا در خونه ی آپارتمانی آزاد نیستم

    چقدر با کارگرها آشنا شدم که می توانند براحتی خونه ی من را با اینکه خیلی بزرگ است تمیز و مرتب و مثل دسته ی گل کنند

    من خونه ی نوساز را می خواهم یعنی خونه ی قدیمی را دوست ندارم . چی را دوست دارم ؟؟؟ خونه ی بزرگ و مجهز

    چقدر با وسایل جدید خونه آشنا شدم

    چقدر با چوبی های جدید

    چقدر با سرامیک های شیک

    یه روز به یه مغازه رفتن و گرانیت هایی که داشت را دیدم بعد گفت من یه برنامه دارم که می تونه در خونه ی شما را تکمیل گرانیت و سرامیک کار شده را به شما نشون بده با یک عینکی که به چشمت می زنی و این هم برام جالب بود

    ووو

    خدا را شکر

    من قبلا هیچ گونه اطلاعاتی در مورد خونه . ویلا . پنت هاوس نداشتم ولی برای اینکه این یک هدف حیاتی شد برام و گفتن باید من به این هدف برسم

    هر روز به لطف خداوند مهربان بهتر و بهتر شدم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    مثلا همسرم من اصلا دست به آچار نیست یعنی به این کار علاقه ای نداشت

    و جهان اونقدر وارد چالش کرد ایشون را که الان نسبت به قبلا خیلی بهتر آچار و ابزار های خودش را بر می دارد و انجام میدهد چون در خونه کارهای ساده و پیش پا افتاده بود و ایشون همیشه به برادرهایش که اونها بلد هستند و اونها حرفه ای به اونها می داد

    چند روز بود تا کلید کولر را می زدیم کنتوربالا می زد و برق خونه قطع میشد همون آنی ابزارها را برداشت و موتور را از کولر درآورد و پیش سیم پیچ برد و خودش نصب کرد خدا را شکر البته از خودم هم بگم که من خیلی ها بودم و کاملا آزاد و کنترل ذهن در حد 100 بود

    پس در این مثال هم من رشد کردم و هم شوهرم به این راحتی می تونیم مسایل را حل کنیم خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    پس ما در حد خودمون آماده ایم که در یک خونه ی بزرگتر و بهتر زندگی کنیم براحتی چون چالش اومده تا من و شما را بزرگتر کنه

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    حالا خودمون را آماده می کنیم برای زندگی کردن در خونه ی بزرگ و در خونه ی خودمون

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مهدا گفته:
    مدت عضویت: 2876 روز

    سلام ب استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم

    قبل از آشنایی با شما و این سایت گرانبها، پر از ترس و شرک و ناامیدی و ترس بودم

    ولی الان ک روزها و ساعت‌هایی ها با آگاهی هایی ک شما از قوانین الهی در فایلهاتون میگین

    خیلی خیلی بهتر شدم و هر روز در صدد بهتر شدن خودم از ثانیه قبل خودم هستم

    یادم میاد بچه ک بودم حتی از رفتن ب نانوایی اگر شلوغ بود می ترسیدم و بیرون وایمیستادم تا خلوت بشه ک شلوغتر میشد ک خلوت نمیشد

    اینو گفتم ک تغییراتی الان با کار کردن روی شخصیتم ایجاد شده را بگم

    الان ب راحتی و ب تنهایی هر جا ک بخوام میرم و خرید میکنم بدون یک ذره ترس و خجالت

    برای رویایی با چالش ها،قبلا نگران بودم ک چجوری باید حل کنم

    ولی الان با ذوق و شوق ب استقبال چالش ها میرم و خداراشکر با وجود آرامش بی نهایت وجودم،ایده ها و راه حل ها بهم گفته میشه و با برداشتن قدم ها ب جواب حل مساله میرسم و چالش را تبدیل ب فرصت میکنم و پیش میرم

    بعد از حل چالش ها ب خودم میگم مهدا افرین ک اینم تونستی حل کنی

    و الان ب جایی رسیدم ک از 90درصد چالش هایی ک میاد نمی‌ترسم و ی ندایی از درونم میگه ک اگر قبلی را تونستی پس چالش های بعدی را هم میتونی انجام بدی

    و با آرامش و صبوری حرکت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محدثه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    بنام خدای رزاق م

    سلام به استاد عزیز سید بزرگوار و بانو شایسته

    اول از همه سپاس خدای مهربان وبعد سپاااااااس و تشکر ویزه از شما بابت سخاوت و هدیه های ناب تون ک ارزششون بینهایته…یک دوره ی کامل برای امثال منی ک خیلی مسایل رو یا پیچیده ش کردیم و یا درحال فرار…….بینهایت ازتون ممنونم ومتعهدانه تا پایان این مسیر میمانم بلطف الهی……

    نمیدانم از کجا بگویم ….از دیروز ک دست ب قلم شدم و هردو فایل رو مجدد گوش داده وتمریناتش رو انجام دادم به این فکر بودم ک چقدر ترسو و کم ایمان شدم………

    استاد عزیز منی ک از مسیولیت ایجاد یک کسب وکار مستقل برای خودم بطور مجزا بشدت واهمه داشتم بلطف الهی

    انجامش دادم نمیگم خیلی گسترده و بزرگ ولی خدارو بینهایت سپاس ک مسیرو برام هموار کرد مجوز کارم زود اومد

    شروع فعالیتم با همون امکاناتی بود ک داشتم ودر حد توانم بدون قرض و وام….خدارو بینهایت سپاس..همه وهمه از زمان ورود اشنایی م با شما اتفاق افتاد ولطف خدایی ک تازه دارم میشناسمش…..اما مدتیست کسب وکارم راکد بود چنان انگیزه ای نداشتم دنبال بیراهه بودم همسرم پیشنهاد کاری را داد ک 2 سال است ان را به تعویق می اندازم بااینکه مورد علاقمه وبینهایت کار کردن در ان محیط را دوست دارم….حالا چرا حاضر نبودم برایش قدمی بردارم؟ ب یک دلیل ساده چون فقط یکبار شکست خوردم همین….ذهن من انچنان تلاشم را بیهوه خطاب کرد وانچنان سرزنشی ک دیگر حاضر نشدم واردش شوم…اماااااا خودم ک خوب میدانم میانه ی راه کج رفتم خدایم وتوکل بر تنهاااااا قدرت هستی را فراموش کردم دوسال پیش این مسیر را ندیده بودم وحتی شروع اشنایی من با شما هم از همان چالش بود وهمان تضاد………..این همان خیر کثیریست ک بعدها فهمیدم حاصل تلاشم چیز بارزش تری شد ایمان پیدا کردم…..

    ووقتی مسیر توحیدی استخدامی اقا ابراهیم را خواندم انچنان متاثر شدم ک گفتم ببین چطور چالش زندگیش را سپرد به خدایش و برایش حرکت کرد تسلیم نشد….واقعااا همینجامتشکرم از دیدگاهی ک گذاشتین.

    و اما فایل چالش برانگیز شما دوباره قوه ونیرویی شد برای حرکتم…واقعا ممنونم …همان چالشی ک ترس از شکست دوباره داشتم …واما اینبار با این نگاه واردش میشوم ک قرار است چقددددددددر بزرگتر شوم و چه نعمت هاییی ک وارد زندگیم میشود …

    پس بلطف الهی دست به کار شدم و تقسیم کردن کارهای کوچیک وخداوند بامن است وهرلحطه هدایت میکند….

    بی نهایت ممنونم بابت روشن کردن چراغی در ذهن و هرروز منتظر فایل های زیبای این مسیر هستم ….خداقوت تان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    طیبه حجت ابادی گفته:
    مدت عضویت: 495 روز

    به نام خدای مهربان باسلام و خدا قوت خدمت شما استاد گرامی خیلی فایل مهم و تاثیر گذاری بود من از گوش دادن به آن لذت بردم چندین بار آن را گوش دادم دیده گاه من نسبت به این فایل من اگه مشکل یا چالشی در زندگیم برخورد کنم تمام تلاشم رامیکنم که با هر روشی آن را حل کنم در اکثر مواقع حل آن برایم زمانبر بود وگاهی هم اصلا انجام نمیشد ومرا خسته وناامید میکرد لاجرم رهایش میکردم چون ذاتا دوست داشتم مسئله‌ای حل نشده در ذهنم نماند بعد از مدتی دوباره برمیگشتم روش کار میکردم که شاید بتوانم حلش کنم ولی راه حل مناسبی نداشتم که نتیجه بخش باشد برایم چندماهی که با این قانون جهان هستی آشنا شدم البته قبل از اینکه خدا مرا به سوی سایت استاد عباسمنش راهنمایی کند چالش در زندگیم بوجود امد که درصدد حل آن بر امدم و برای خودم قانون تعیین کردم وبرای حلش آن را به 5 قسمت تقسیم کردم که حل کردنش اسانتر شود همه را در دفترم یادداشت کردم هر دفعه روی یک قدم کار کردم ؛ الان قدم اول تقریبا رو به پایان هست و از این بابت خیلی خوشحالم که کم کم به خواسته ام نزدیک میشوم ان شالله به یاری خداوند قدمهای بعدی رو هم با موفقیت بر خواهم داشت ونتیجه آنها را در همین قسمت خواهم گفت وبی نهایت از استاد گرامی تشکر و سپاسگزارم که رد پایی از این چالش و موفقیت اینجا به یادگار میگذارم که بعدها خودم این متن را خواندم از موفقیت خودم لذت ببرم که من هم توانستم خالق خواسته های خود باشم از خدای بزرگ هم سپاسگزارم که مرا بسوی سایت شما هدایت کرد. در پناه خداوند مهربان پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: