ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2 - صفحه 61
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-04 20:39:222024-02-14 06:06:02ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز
اول میخوام ازتون تشکر کنم بابت اینکه من حس میکنم واقعا خودم رو نمی شناختم و نمیدونستم که چنین رفتار هایی دارم اصلا و واقعا متشکرم که کمک میکنید که ما به خودشناسی برسیم و با خودمون دیگه حداقل روراست باشیم .
در جواب سوال این جلسه که چه واکنشی در برابر چالش ها دارید من باید بگم که تو مسائل مختلف فرق میکنه .مثلا من همینطور که داشتم مینوشتم متوجه شدم تو بعضی از مسائل که مشابهش رو قبلا حل کرده بودم مخصوصا مسائل درسی و اینا خیلی خیلی دیدگاهم مثبت بودو راحت کنار میومدم و فرار نمیکردم ازشون ولی در عوض تو مسائل چه بسا ساده تر ولی ناآشنا خیلی خودم رو گم میکردم و احساس ناتوانی میکردم .
مثلا من همیشه عادت داشتم نفر اول کلاس باشم تو درس و اینها ولی امسال سر کلاس فیزیک چون مسائل جدید بود یکم افت کرده بودم و حالا خوب نبودم توش ولی این رو یه نقطه ضعف ندیدم براش تلاش کردم و برای خودم نوشتم که تو اگه اینو درست کنی از خودت که هیچی از بقیه هم جلو میفتی و خب این باعث شد که من فیزیکم رو تو کنکور 65 درصد بزنم که میدونم اگه اون لحظه مثل خیلی دانش آموزای دیگه میگفتم که حالا فیزیک رو ول میکنم به جاش رو زیستم کار میکنم اون رو خوب میزنم اصلا رتبه کنکورم خوب نمیشد .ریاضی هم همینطور…
ولی من وقتی با همین چالش توی نقاشی مواجه میشم اصلا خودمو از دست میدم وقتی میبینم یه طرحی رو نمیتونم بکشم اصلا به توانایی هام شک میکنم و حتی گریه میکنم و استرس میگیرم و خیلی اصلا به خودم فشار وارد میکنم با اینکه الان متوجه شدم اینم همونه .مگه تو فیزیک و ریاضی هم همینقدر بد نبودم؟ حتی تو فیزیک خیلی بدتر بودم در مقایسه با نقاشی ولی تازه الان متوجه شدم این شباهتو .
یا راجع به مسائل حتی خیلی کوچیکتر من خیلی احساس ناتوانی میکنم و میشه گفت غربتی بازی در میارم و از کوره در میرم و داد و بیداد میکنم و خیلی موضوع رو بزرگ میکنم مثلا یه وسیله رو گم میکنم با اینکه حتی ممکنه گم نشده باشه و جلو روم باشه اینقدر استرس میگیرم و با این و اون دعوا میکنم که اصلا فرصت نمیکنم ببینمش و بعد بار ها برام پیش اومده که خانوادم تو یه چشم به هم زدن کمتر از دو دقیقه برام پیداش میکنن .
راجع به چالش هایی که باید باهاشون روبهرو بشم :
یکی کامنت گذاشتنه .راستش من خیلی از کامنت گذاشتن میترسیدم و این اولین کامنتی هست که میخوام بذارم .
نتایجی که تو مسیر حتی اگه دیگران از این کامنت خوششون نیاد قراره بهم برسه اینه که من جرعت کردم که خودمو ببینم همونجوری که هستم و خودمو بشناسم و حداقل مشکل خودم رو متوجه بشم و حتی به اندازه ی یک قطره از ترسم نسبت به قضاوت شدن و دیدگاه مردم نسبت به خودم کم بشه و من تونستم خودمو بیان کنم و همین که الان میتونم احساساتم رو بیان کنم یه پیشرفته برای من.
«اولین قدمی که براش بر میدارم پست کردن همین کامنت هست»
چالش دومم نقاشی کشیدن و بهبود نقاشیمه و الان که نگاه میکنم بهش حتی جای موفق نشدن نداره چون ذره ای تمرین توی نقاشی باعث پیشرفت میشه و من راحت تر میتونم رسم کنم اشکال رو.
«اولین قدمم این هست که روزی 30 دقیقه نقاشی میکشم هرچقدر هم ساده باشه طرحم ولی میکشم »
چالش بعدی کار کردن هست و مستقل شدن (من در ظاهر میگم که اره میخوام کار کنم و پول در بیارم و مستقل بشم اما در عمل ذره ای براش تلاش نمیکنم ) میدونم اگه تو هرکاری که میخوام بکنم موفق هم نشم حداقل اعتماد به نفسم افزایش پیدا کرده و توانایی صحبتم با مردمی که نمیشناسمشون …
همینکه من بتونم به راحتی و بدون استرس با ادم هایی که نمیشناسمشون صحبت کنم و یه رابطه ی دوستانه حتی برای چند دقیقه ایجاد کنم کاملا برام ارزشمنده و من اینو پیشرفت میبینم .و دلم میخواد پول درآوردن و صحبت کردن با ادم های مختلف رو هم تجربه کنم .که البته این چالش بیشتر چالش اعتماد به نفسه که بخشی از چالش کار کردن هست و اول ترجیح میدم اعتماد به نفسم رو درست کنم.
«اولین قدمم اینه که تا آخر هفته برم بیرون و با یه ناشناس سر صحبت رو باز کنم »
سلام استاد عزیزم ومریم جانم
خدایاشکرت برای هدایت امروزم این فایل ارزشمند.
مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
اولش که با یه تضادی برخورد میکنم خوب طبیعی هستش ناراحت میشم. اما بعد به خودم میگم مگه تو عباس منشی نیستی؟؟؟؟؟
با خودم خیلی حرف میزنم ..و سریع میگم الخیر فی ماوقع..حتما خیره برای من..
هر تضادی باعث رشد و پیشرفت منه…
مخصوصا این تضاد آخری و هدایت والهام خدا بهم یه درسی داد که باعث شد بیشتر و بهتر روی خودم کار کنم و روی توحیدم روی اینکه تسلیم خدا باشم.
شروع کردم کانون توجه رو آگاهانه روی خواسته هام گذاشتم.لیزری روی دوره های استاد وعبارت تاکیدی وتجسم خواسته ها و…. دارم کار میکنم
خدایاشکرت برای این مسیر پراز آگاهی..
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز از شما بسیار متشکرم که یک بار دیگه با این آگاهیها ما رو با خود واقعیمون روبرو میکنید
اول از همه سوال اول سوال اول اگر چالشی توی زندگیتون پیش بیاد شما چه نگاهی دارین؟
به نظر من من تا الان از 90 درصد چالشهای زندگی که مربوط به روابطم هست فرار کردم و اونها رو حل نکردم و آشغالا رو زیر مبل گذاشتم
و الان به بزرگترین و شدیدترین چالش زندگیم برخورد کردم اونم تغییر هست واقدام عملی
و میخوام که حلش کنم و اومدم اینجا متعهد بشم به خودم که باید وارد دل ترسهام بشم و باید با چالشها روبرو بشم اگه من بتونم چالشی که در روابطم دارم
این که نمیتونم حرف بزنم نمیتونم خواسته هام روبیان کنم حلش کنم
حالا سوال بعد؟
فارغ از اینکه من چه نتیجه ای میگیرم از این حل این چالش واز پسش بربیام یا نه
خیلی دستاوردهای زیادی میتونه برای من داشته باشه من فکر میکنم کارهایی که میتونم برای این چالشم انجام بدم صحبت کردنه ونترسیدن
صحبت کنم خواستههام رو بگم
ازتون متشکرم استاد به خاطر آگاهیهای این دوره به خاطر اینکه وقت میذارین و من مطمئنم که اگه ما وارد دل ترسهامون بشیم دقیقاً اونجا نقطه عطف موفقیت های ما است…
سلام به استاد عزیزم
جواب سوال اولتون واقعا از چالش ها لذت میبرم راستش روبه رو شدن با چالش ها و حل کردنش بهم حس خوبی میدهد که باعث میشه احساس کنم انرژیمو دارم واسه چیز بهتری صرف میکنم و احساس مفید بودم بهم میده چالش ها باعث میشه پیشرفت کنم و خودمو گسترش بدم و راستش در حال پیشرفت میبینم خودم رو که راه درست رو در پیش گرفته از مسائل فرار نمیکنم ولی نمیگم احساس خوبی دارم چرا ناراحت میشم که ولی همیشه از پس چالش های روبه رو که برام پیش اومده از پسشون بر اومدم.
مرحله اول :
راستش استاد تمرینی که شما دادین میتونم بگم نوشتن درخواست هام اول صبح و نوشتن اتفاقات خوب آخر شب رو پشت گوش میندازم و زیاد جدی نمیگیرم بهتون گوش میدم ولی به تمریناتون انجام نمیدم که هی با خودم میگم دیگه داره درست میشه که هی تمرینات رو ول میکنم واین بزرگ ترین چالشی هستش که باهاش روبه روشدن رو هی ول میکنم استاد جان گوش میدم فایل هاتونو هر روز ولی نمی دونم چرا دست به قلم شدنم واسم سخته .
مرحله دوم :
اگه دست به قلم بشم و شروع کنم به نوشتن نعمت های زیادی از قبیل شکر گذاریم و احساس خوب در من افزایش پیدا میکنه و صد درصد فرکانسم هم بهتر میشه .
به ترس هایی مانند اگه نشه اگه اتفاق نیافته یا این که بنویسم و کسی دفترمو ببینه
اگه تعهد بدم و بنویسم به خداوند ایمان بهتری پیدا میکنم و اتفاقات واسم شیرین میشه شروع میکنم لذت بیشتری بردن از این راهی که دارم میرم و احساس خوب بیشتری در من جریان خواهد یافت .
مهارت این رو پیدا میکنم که همیشه از خداوند درخواست کنم و شاکر خداوند باشم مهارت بهتر و بهتر شدن رو پیدا میکنم مهارت مهم نبودن حرف مردم رو تمرین میکنم
توانایی این که از این روزم به بهترین شکل استفاده کنم وقتی دست به قلم میشم و مینویسم امروز چی میخوام اون رو دقیقا میدونم که باید چه کار هایی رو انجام بدم و کلا برنامه ریزی شده انجام میدم .
نعمت این که همیشه زندگیم در بهترین حالتش رو سیر کنم نعمت خویش تن پذیری نعمت سپاسگزاری و دیدن خوبی ها در زندگیم .
پیشرفت در کارهای عقب افتاده با برنامه حرکت کردن واقعا چقدر خوبه که آدم بدونه هر روز که بلند میشه چی میخواد و روزشو بیهوده سپری نکنه .
مرحله سوم :
تعهد که میدم باید روی تعهدم بمونم و هیچ بهانه ای مورد قبول نیست هر روز صبح زودتر از بچه ها بیدار بشم و انرژیم رو بزارم روی نوشتن و تمرین کردن
1 -یاد بگیرم اول صبح ها بیدار بشم
2-وقت بذارم و دوره گوش بدم
3-هر روز بنویسم
4-سعی کنم نوشتن رو عادتم کنم
1-اول صبح بیدار شدن باعث سحرخیز شدنم و بیهوده حدر نرفتن وقت و زمانم میشه
2-گوش دادنم باعث رفتن فرکانس و اطلاعاتم میشه
3-نوشتن باعث احساس خوب و شکر گذاری بیشتری رو بهم میدهد
4-عادت کردن به نوشتن باعث میشه در این مسیر باشم و پیشرفت کنم .
ممنون از استاد عزیز
بنام انرزی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب فراوان خدمت استاد عزیزدلها
بنده یک فردی هستم که حال میکنم توحل مساِءل شایدباورتون نشه من تمام مساءل خانواده ام رو حل میکنم اصلا حال میکنم بامساءل تمام موفقیتهای زندگیم باهمین حل مساءل اوکی شده
بله استادآدم بایداستادحل چالش ومساءل بشه درزندگی خودش وحتی خانواده اش تابه همه موفقیتهادست پیدا کند…
بی نهایت سپاسگزارم////
به نام خدا رزاق
سوال اول
وقتی به مسعله ایی یا چالشی بر میخوری چه واکنشی نشون میدی
جواب
من در واقع یکی از پاشنه آشیل های زندگیم همین فرار کردن از چالش هایی که سر راهم قرار گرفته که خیلی سریع عصبی میشم و فک میکنم باید فرار کنم از این مسعله به من ربطی نداره یا مثلا فک میکنم خیلی سخته خودمو همون اول بار ناتوان جلوه میدم در مقابل اون چالش و همین موضوع فرار از حل چالشها باعث شده خیلی از مساعل زندگیمو حل نکرده به حال خودشون رها کنم با اینکه کلی توانایی دارم و نتونستم این توانایی هارو آزاد کنم البته این موضوعات برا قبلا و من جدیدا خیلی بهتر صدمه نسبت به این موضوع ولی هنوز خیلی کار دارم تا بهتر بشم و چالش هارو رواحت تر بپذیرم
بخش دوم تمرین
سوال اول
چه چالش و ترسی هست در زندگیتون که ازش فرار میکنی و روبرو نمیشی باهاش؟
ترس وارد شدن به کار مورد علاقمو دارم و چند سالی هست از اینکه تو این حوضه کاری مورد علاقم وارد بشم میترسم و احساس میکنم اگه بیام شکست میخورم و من از پسش بر نمیام در صورتی که خیلی از افراد تو همین حوضه کاری مورد علاقه من هستن که شاید توانایی هاشون از من کمتر باشه ولی خیلی خوب رشد کردن و زندگی شاد و سلامتی دارن
یا تو بحث روابط عاطفی همیشه فک میکنم اگه به شخصی درخواست بدم شاید درخواستم قبول نکنه و همین ی غرور کاذبی در من به وجود آورده و همیشه این ترسو بهم میده شاید از من خوشش نیاد اگه درخواست بدم بخاطر همین خیلی پیش قدم نمیشم و از این چالش فرار میکنم و برای درست کردن این موضوع تو زندگیم قدم بر نمیدارم ولی هر موقع قدم برداشتم و پیش قدم شدم تونستم روابط خوبیو بر قرار کنم ولی باز هم این ترس همراهه و منو فراری میده از حل کردن این چالش بزرگ
سوال دوم
به جای تمرکز بر روی آخر مسیر به خودت بگو اگه تو این مسیر حرکت کنم چه در هایی به روم باز میشه چه توانایی های در من بیدار میشه چه نعمت هایی به زندگیم باز میشه؟
تو حوضه کاری مورد علاقم هم کلی ارتباطات خوب میتونم برقرار کنم کلی توانایی که دارم میتونم ازش برای پول ساختن استفاده کنم همین کار میتونه بهم انگیزه بده و بتونم بیشتر قدم بردارم و منو تبدیل به یک انسان هدفمند تر کنه انسان شاد تری باشم که هر روز داره تو این حوضه متخصص تر میشه بیشتر خودشو بروز میده بدون اینکه دیگ ترسی داشته باشم چالش های بعدی که وارد زندگیم میشه رو هدیه ایی از سمت خدا بدونم که اومده منو ی لول بزرگ تر کنه و باید به راحتی بپذیرمش و با حل کردن اون چالش هم پیشرفت میکنم هم اعتماد به نفس و عزت نفسم قوی تر میشه هم پاداش حل اوم چالش بهم میرسه
تو روابطم اگر بتونم فارق از هر نتیجه ایی که بخواد برام رقم بخوره و با جسارت بتونم درخواست بدم حالا چه بپذیره چه نپذیره همین کار باعث میشه من اعتماد به نفس بیشتری بگیرم برای اینکه راحت تر ارتباط برقرار کنم و خودمو بروز بدم از این موضوع فرار نکنم و با جسارت برم تو دل این ترسی که دارم و اون موضوع حل کنم
سوال سوم
کار هایی که باید تو اون کار برای حل مسعله و اون چالش های زندگیت انجام بدی به قسمت های کوچیک قابل مدیریت تبدیل کنم؟
تو حوضه کاری خودم که فوتبال هستش و به صورت حرفه ایی دارم کار میکنم باید در وحله اول بتونم روی فیزیک و بدن خودم کار کنم و تمریناتی که منو آماده میکنه هر روز تمرکز بیشتر بزارم بتونم ارتباطات که مربوط به حوضه کاری خودم هست رو بهبود ببخشم و بتونم هفته ای ی ارتباط مفید بر قرار کنم
مراقبت کنم از وضعیت سلامتیم و تغذیه ایی که میخورم
خودمو بتونم تبلیغ و اراعه کنم به تیم های برتر این حوضه کاریم
تو حوضه ارتباط عاطفی
در وحله اول فارغ از نتیجه ایی که میخواد رخ بده چه مثبت چه منفی درخواست خودم محترمانه به شخص مورد علاقم بیان کنم و از اینکه اون منو نپذیره نگران نباشم بتونم به این اعتماد به نفس برسم که تو جمعی اگه هستم بدون ترس صحبت کنم فک کنم این موضوع از عدم احساس لیاقت میاد چون من تو صحبت کردن خیلی خوبم ولی تو جمع یا تو جمعی که دختر هست نمیتونم خودم اراعه بدم باید خیلی رو این موضوع کار کنم و باور های غلطی که دارم تو این حوضه ارتباطی بر طرف منم
سوال چهار
تو حوضه کاریم از نظر سطح آمادگی بدنی بهتر شدمه انسان شاد تری شدمه از. موقعی که تو حوضه کاریم دارم کار میکنم اعتماد به نفس بیشتر شده تایم بیشتری در طول روز دارم که میتونم رو مساعل دیگ بزارم از جمله آموزش های استاد عباس منش عزیزم که کلی تحول در من به وجود آورده شاید به اون صورت هنوز ی سری مساعل کوچیک رو که خیلی بزرگشون کرده بودم حل کردم و کم مک دارم میرم سمت مساعل بزرگتر و دارم خودم تشویق میکنم که با جسارت و ایمان تو مسیر مورد علاقم قدم گذاشتمه
خدایا شکرت بابت وجود استاد عزیزم فایل خیلی بی نظیری بود و کلی فکر و ذهنمو نسب به مساعل و چالش ها آروم تر کرده و راحت تر میپذیرم چالش هارو
سوال قسمت دوم : تاریخ : 1403.04.01
به طور کلی، با مسائل یا چالش هایی که در زندگی برایت بوجود می آید، چه برخوردی داری؟
آیا نگاه شما این است که: این چالش فرصتی برای بهبود، یادگیری و پیشرفتم است؟!
یا احساس نا امیدی و ناتوانی می کنی و سعی می کنی از مواجه شدن با چالش ها و مسائل خود فرار کنی؟!
جواب :
با اینکه همون ابتدا متوجه میشم که چقدر حل اون چالش میتونه به موفقیت و پیشرفت و یادگیری و آگاهی و بهبود در تمام زاویه های زندگیم ختم بشه ، اما در اکثر اوقات در وحله اول و حتی به طور کلی در مواجهه با چالش ها ( چه بزرگ و چه کوچک ) احساس ضعف و ناتوانی بهم دست میده . یعنی به این آگاهی میرسم که راه گریزی نیست و این موضوع و مسئله باید حل بشه وگرنه یه جایی یه روزی یقمو میگیره باز . اما کلافه میشم و بی حوصلگی میکنم که چرا این چالش و این اتفاق برای من رخ داده !!؟؟ و حتی اگر اون مسئله کوچیکم باشه که بخوام حل کنمش ، با کلافگی و بی حوصلگی و گاها عصبی به استقبال و حلش میرم و عموما اینطور پیش رفته که کار خرابی پیش اومده و مسئله پیچیده تر شده یا حلش زمان بیشتری به طول انجامیده و …
تمرین مرحله اول :
در حال حاضر چه چالشی در زندگی شماست که سعی میکنی با آن روبرو نشی و با اینکه میدانی باید حل بشه از آن فرار میکنی ؟ به دلیل ترس از شکست و اینکه نتونی ، آشغالا رو میزنی زیر مبل :
شروع متعهدانه و منظم آموزش نئوی همایون و تمرین روی چارت و رفتن تو دلش تا بشم یه تحلیلگر خوب .
شروع متعهدانه دوره احساس لیاقت و در کنارش دوره شیوه حل مسائل زندگی + دوره کشف قوانین زندگی و دوره قانون سلامتی
این ها مسائلیه که میدونم بااااید انجامشون بدم ولی به دلیل ترس از شکست و اینکه اگر نتونم و بهم جواب نده ، سعی میکنم از روبرو شدن باهاش فرار کنم و آشغالا رو میزنم زیر مبل ، اما میبینم هرچقدر دیرتر به استقبالشون میرم اوضاع خیلی برام داره سخت تر و تحت فشار بیشتر میشه.
تمرین مرحله دوم :
برای تغییر ذهنیت محدود کننده به ذهنیت قدرتمند کننده :
در برخورد با این چالش ، سعی کن به جای تمرکز بر نتیجه نهایی ، بر سفر شگفت انگیزی تمرکز کنی که در مسیر حل این مسئله طی میکنی . یعنی به جای تمرکز بر جنبه های نا امید کننده ، ذهن خود را به این سمت هدایت کن که فارغ از اینکه از عهده این چالش بربیام یا نه ، اگر واردش بشم چه نعمت ها و توانایی ها و پیشرفت ها و بهبودها و مهارت هایی را در من بوجود خواهد آورد ؟! :
اگر فقط به امید ذره ای موفقیت وارد این چالش بشم ، در انتها چقدر اعتماد به نفس من بالاتر رفته ، چرا که بزرگترین چالش زندگیم رو حل کردم و دیگه هر مسئله ای رو میتونم با آغوش باز ازش استقبال و حلش کنم !
چقدر عزت نفس من خوراک میگیره و اون انگیزه و اشتیاق برای ادامه دادن آتیشی در وجودم روشن میکنه . ( نمونش همین چند روزی که خیلی هدفمند و با ذوق و شوق و توکل دارم از صبح خیلی زود ( علی رغم کم خوابی ها ) پست های آموزشی امید صلح دوست رو میبینم و به برنامه های روزانم رسیدگی میکنم و چقدر حالم خوبه که احساس مفید بودن بهم دست میده . چقدر همین سدبیر رو که تونستم با تحلیل خودم روندشو پیش بینی کنم حالمو بهتر کرده و امیدوار که منم میتونم . چقدر آینده هدف اصلیم که بهترین بازیگر تمام نقش های زندگی خودم باشم رو برام امیدوار کننده و روشن کرده . چقدر رسیدن به اهداف مالیم و اثرگزاری روی زندگی خودم و عزیزانم رو به همراه خواهد داشت . چقدر قدرتمند و مقتدر تر و دوست داشتنی خواهم بود . چقدر کیفیت سطح زندگیمون جابجا خواهد شد . خونه و ماشین و تمام خواسته ها به مرور تو زندگیم نمایان میشن . قدرت اراده ای که پیدا میکنم تو همه جنبه ها محکم تر و استوارم میکنه . چقدر ایمان و توکلم بیشتر میشه ، چون میدونم اگر چالشی هم سر راهم سبز بشه ، خداوند همواره توی مسیر جواب رو بهم خواهد گفت و درسشو بهم خواهد داد و اینکه خداوند نتایج رو زمانی بهم میده که بدونه واقعی فقط روی خودش توکل کردم و حتی با وجود ترس یا نگرانی تو مسیر قدم گزاشتم .
وقتی حرکت میکنم جهان که بیکار نمیشینه و انرژی حرکت من در جریان میفته و خداوند پاسخ میدهد. بنابراین وقتیکه نتایج آروم آروم خودشونو نشون میدن ، چقدر توکل من به نیروی الهی و منبع که همواره کمک رسان و همراهمه ، بیشتر میشه و به همین خاطر ترس ها کمتر و کمرنگ میشه و کلی امیدواری هام بیشتر میشه برای داشتن روابط عاشقانه و با کیفیت و داشتن بهترین خونه و ماشین و مسافرت و گردش و تفریحات و لذت ها و خوراک ها و پوشاک های عیاردار هم برای خودم و هم در کنار عزیزان و خانوادم .
ترس از آینده ای مبهم ، متلاشی شدن خودم و عزیزانم بر اثر شرایط سخت مالی و زندگی ، ناتوانی در برقراری رابطه عاطفی موفق برای خودم و همینطور با عزیزانم و تنها موندن ، ترد شدن ازشون و دوست داشتنی نبودن ، مفید نبودن و بی عرضه و ناتوان به نظر اومدن ، حسرت کشیدن های همیشگی ، نداشتن ، نرسیدن ، نخواستن و … کلی ترس های بزرگ و کوچیک دیگه هم در کنارش از بین خواهد رفت !
دیگه نگران نیستم توی مسیری که دارم قدم برمیدارم تنهام و دارم بها میدم و هرجایی نمیرم و هر فوتبالی نمیبینم و …
مهارت های اقتصادیم بالا میره و به راحتی با علم تحلیل میتونم توی هر بازاری سرمایه گزاری کنم و بهره ببرم ازش و تبدیل میشم به اون برند قوی و موفق و الهی که آرزوشو داشتم ، مثل الگوهای بی نظیرم …
همینطور که پیش میرم مسیر واضح تر میشه و منم با ذهنی بسیار بازتر و مثبت اندیش تر و امیدوار روی مهارت های فردی و کاری و مالی و ارتباطی و خودسازی و … به شکلی عالی کار میکنم ( به لطف قانون سلامتی ) و چقدر توی توی تمام جنبه ها مهارت هام داره بیشتر میشه روز به روز .
باور تونستن ، اثرگزار بودن ، اعتماد به هوش بالام ، نظم و دیسیپلین و هدفمند زندگی کردن ، توانایی ابراز و اظهار وجود و اعتماد به نفس تو هر زمینه ی دیگری که بخوام ورود کنم به لطف این دستاوردها بالاتر خواهد بود.
شخصیتم و رفتارم چقدر تغییر میکنه . چقدر منتالی قوی تر میشم . چه آدم مقتدر و قدرتمندی ازم ساخته خواهد شد که دیگه ربطی به اون آدم سابق نخواهم داشت . احساس مفید بودن میکنم از اینکه بالاخره در مسیری که علاقه و آرزوشو داشتم و خیلی برام غول شده بود دارم قدم برمیدارم و تجربش میکنم و هر چالشی هم که سر راهم بیاد ، میدونم با توکلم رو در عمل نشون دادن ( یعنی برم تو دلش به این امید که خدا هست و کمکم میکنه ) نتیجه رو میسپارم به خدا تا مسیر درست رو بهم نشون بده …
اوضاع مالیم روز به روز بهتر میشه ، ذهنم شارپ تر میشه و الهامات رو بهتر دریافت میکنه . به لطف غلبه بر ترس هام نجواهای شیطان خیلی کمتر شده و روابطم با خداوند ، خودم ، عزیزانم و جهان چقدر عالی شده …
لبخندی همیشگی و درونی از جنس شادی و امیدواری روی صورتمه . شادتر و بشاش و با انگیزه و ذوق و هیجانی همیشگی و با اخلاق و خلق و خوی بهتر با اطرافیان و خودم که الهی تر شده برخورد میکنم . و چقدر افکار منفی و یاس و ناامیدی ازم دور میشه و ذهن متوهم ازم فاصله میگیره …
به مرور انقدر پیشرفت میکنم که تو زمینه ساخت و ساز و تجارت های دیگه هم ورود میکنم و اوضاع مالیم جهش بهتر و بیشتری هم پیدا خواهد کرد
تمرین مرحله سوم :
قدم اول : روزانه متمرکز و متعهد و با انگیزه فراوان 3-4 ساعت حداقل ( اما هدفمند و موثر ، نه تایم پرت و الکی ) تایم میزارم روی آموزش های نئو و قشنگ درک میکنم و پیش میرم
قدم دوم : به مرور همون نکاتی رو که دارم آموزش میبینم رو روی چارت تمرین میکنم ( اگر تئوری آموزش هم تموم شه ، باید اون 3-4 ساعت تایم رو روزانه و مستمر پای چارت تمرین کنم
قدم سوم : به مرور و با مدیریت سرمایه و ریسک و پول کوچیک تر ، میرم تو معامله و تو بازار رییل محک میخورم
در طول روز هم 3-4 ساعت متمرکز و متعهد روی دوره های آموزشیم که باید شروع کنم ، کار میکنم و به ترتیب اولویت از دوره ” احساس لیاقت ” کار رو پیش میبرم و این 2 تا مسئله ، اولویت های اصلی روزانه منن
برای این منظور ( پرداخت بها ) :
تایم و ذهن و همینطور انرژی و تمرکزم رو با کنار گزاشتن کارهای دیگه ( هرچقدرم که برام با اهمیت بوده باشن ولی در مسیر حل چالشم میتونن حاشیه محسوب بشن … مثل مهمونی و توی هر جمعی رفتن ، یا فوتبال دیدن های بی اهمیت و …) آزاد میکنم .
در ادامه نتایج و دستاوردها رو هم به این متن اضافه میکنم و در مسیر بهبود و پیشرفت به لطف الله قدم برمیداریم
سلام به استاد عزیزم
سپاس بابت وجودتوندقیقا از خدا خواستم لینک هدایت من رو جواب مسله منو بده که هدایت شدم به این فایل
من با مسایل زندگیم جدیدا میگم حتما خیر من در این کار هست که فعلا فلان فروش رو ندارم،حتما به خیرم هست،از یک طرف هم دوست دارم محصولاتم فروش بره
نگاهم اینجور نیست که بگم این فرصت برای یادگیری ،چون من همیشه خودم به فکر بختر شدن محصولاتم هستم همیشه سعی ام ب اینکه بهترش کنم
اینکه سعی میکنم فرار کنم از چالش ها به نظرم فرار مسکنم چون قدم های که بهم گفته میشه مثلا برو بازاریابی کن تا حدودی انجام میدم البته تمرکزم رو کارم هست،اما فکر کنم دارم فرار میکنم وگرنه مباید اینقدر طول بکشه فروش محصولاتم منی که باور دارم بی نهایت ادم هستن که دمبال جنس من هستن اما من نمیبینمشون
فکر کن جواب جمع شدن محصولاتم اینکه این یه چالشی هست که منو بزرگ میکنه من باید این مسله مو حل کنم تا بزرگ بشم،
چالش اول من که ازش فرار میکنم،من محصولاتم تولید بیشتر از فروشم هست و منتظرم از طرف خدا یکی بیاد بخرتش،و از بازاریابی دارم فرار میکنم
چالش دوم
من اگر این چالش رو زد کنم مهارت ویزیت رو بیشتر یاد میگیرم و میفهمم که بازار بزرگ تر از اونی هست که فکرشو میکنم بی نهایت مشتری هست و باور فراوانی من رو بیشتر میکنه،نعمت هم بیشتر بهم داده میهش،اگر واردش بشم چه بفروشم چه نفروشم مهم اینکه قدم خودمو برداشتم و مهارتم برای فروش بیشتر میشه
چالش سوم
برای مدیریت کردنش میتونم روزی 50تا 100بفروشم ،اگر 50تاش بفروشم 10روز بیشتر طول نمیکشه برای فروشش،پس من قدم اولم اینکه روزی 50تاش بفروشم
من باید روزی 1ساعت ویزیت کنم 5تا مغازه برم و جنسمو به نمایش بزارم
الان اینو یاد گرفتم که میشه روزی 5تا مغازخ رفت و ویزیت کرد،من سالمم و سلامت میتونم اینجوری پیشرفت کنم
این مهارت فروش در من هست ،با این کار ترسم از این بین میره،و مهارت کسب میکنم،برای مغازخ های بیشتر و بزرگتر
هیچ چالشی نیست که من از پسش بر نیام،این باور میتونه به من کمک کنه
خداوند داره همیشه کارو هدایت میکنه
پس نگرانی وجود نداره و من از پسش برمیام
سلام
خدارو هزار بار شکر می کنم که هدایتم کرد به این فایل
این فایل رو دوبار گوش دادم
در حالی که خیلی مستاصل و بهم ریخته بودم که چرا زندگی من جلو نمیره و چرا راضی نیستم
قبل از هر چی بگم که این حقیقت نداره و واقعا ذره ذره رشد کردم در حدی که تمرکز کردم و کار کردم خدا هدایتم کرد و رشد کردم و تغییر کردم
پارسال این موقع درامدم 3 تومن بود الان 10 تومن
و این ناسپاسی هست که نبینم این همه رشد رو
وقتی حواست به مسیر اصلی نباشه و متمرکز نباشی به راحتی ناسپاس می شی و نداشته هات رو می بینی و هیچی خوشحالت نمی کنه
توی ذهنیت 1 گفتم که خیلی بهم ریختم که خواهرم داره بچه دار میشه ، فلانی ازدواج کرده و زندگی برای من متوقف شده
بعد دوبار این فایل رو گوش دادم و 1 هفته داشتم فکر میکردم که جواب سوال ها رو پیدا کنم و به قول معروف ببینم مشکل اصلی چیه اصن چی منو داره اذیت می کنه
دیدم ناشکری و نا سپاسی ،کمالگرایی، نبودن در لحظه
دوتا مسئله مهم دارم در این مقطع
یکی پیشرفت کارم
یکی بودن در یه رابطه ی خوب و ارزشمند
یه وجه مشترک هر دو دارن و اون احساس لیاقت و ارزشمندیه
چالش انتخابیم کارم هست و به طور ضمنی روی مورد دوم کار می کنم
2. نعمت هایی که وارد شدن به این مسیر برام به ارمغان میاره
من انرژی و اشتیاق زیادی دارم وقتی شفاف بدونم چی میخوام این انرژی به درستی به جریان میفته و من بیشتر لذت میبرم
کمالگراییم کم میشه قدم های کوچیک برمیدارم ایمانم قویتر میشه با قدم های کوچیک اعتناد به نفسم بیشتر میشه ، بیشتر لذت میبرم از خودم راضی ترم
احساس لیاقتم بیشتر میشه، خلاق تر میشم، حرف بیشتری دارم برای گفتن،
دانش خودم به مراتب عمیق تر میشه و خیلی اگاه تر میشم از جنبه های مختلف،
مهارت هام توی تدریس، توی ارتباط با بچه ها، توی استفاده بهتر از زمان ، مدیریتم بهتر میشه
عمیق تر یادمیگیرم و عمیق تر یاد میدم
این چالش برای من یه هدف بزرگ داره ؛ با آرامش عمیق و متمرکز کار کنم ، توی لحظه باشم و لذت ببرم
و شک ندارم که هدایت میشم و درها باز میشن
3. حالا باید چیکار کنم
احساس لیاقت
باورهام
دانش خودم
برنامه ی کلاس ها
کانالم
* احساس لیاقتم:هر هفته یکی از فایل های دوره لیاقت رو گوش بدم و هر روز بنویسم که چرا لیاقت دارم که رشد کنم چرا لیاقت دارم شاد باشم و ثروتمندتر
* ارتباطم با سایت بیشتر باشه یه روز درمیون یه پادکست گوش بدم
*اصلی ترین نیازها رو تشخیص بدم ، به اندازه اهمیتشون متناسب با کل وقتی که دارم زمان تعریف کنم . شاخ و برگای غیرضروری رو حذف کنم.
و تمرین کنم روی عمیق کار کردن بیشتر تمرکز کنم
*برای تدریس هر کلاس وقت بزارم عمیق روش کار کنم
در واقعیت هر کلاس 90 دقیقه ای همین اندازه زمان لازم داره که روش کار بشه و تحلیل بشه
اما نمی رسم پس باید روی مهمترین ایتم های مورد نیاز هرکلاس کار کنم به طور متوسط 45 دقیقه
*آموزش ببینم برای تدریس بهتر
جمعه ها 1ساعت و نیم خیلی معقوله
کانالم رو استارت بزنم . فعلا در حد یک یا دوفایل در هفته
به یاری الله نتیجه ها رو اعلام میکنم
من از قانون یاد گرفتم که واکنش به تضادهای زندگیم ندهم و درصد برای خودم گذاشتم
الان که دارم کامنت می کنم داره یادم میاد
اصلا من با استاد آشنا شدم چون نمی خواستم این همه چالش در زندگیم باشه و می خواستم همیشه و در همه حال راحت و آسوده باشم
ولی استاد بهم یاد داد که این چالش اومده تا تو را بزرگترت کنه
یاد گرفتم که واکنشی نباشم نسبت به تضادها و چالش ها
و سعی می کنم هر لحظه بهترین خودم را به جهان اعلام کنم
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
چه چالش های در طول مسیر باهاش برخورد می کنم که نه تنها من را رشد می دهد بلکه من را بزرگتر می کنه
باید به مسیری توجه کنم . باید به مسیر جور دیگه ای نگاه کنم
چه مهارت هایی را کسب خواهم کرد ؟ مثلا من در مورد زندگی کردن در خونه ی خودم با قدم برداشتن و حرکت کردن خیلی آگاه تر شدم
و متوجه شدم چه چیزهایی را دوست دارم. از چه چیزهایی خوشم میاد
مثلا از چه سنگ گرانیتی خوشم میاد
دوست دارم محل زندگی ام در کجای شهرم باشه
دوست دارم همسایه هام چه جوری باشند
دوست دارم فقط خودم و همسرم و دخترم در خونه ی خودمون زندگی کنیم یعنی خونه ای کاملا مستقل تا آزاد تر بتونم در خونه ی خودم زندگی کنم چون مثلا در خونه ی آپارتمانی آزاد نیستم
چقدر با کارگرها آشنا شدم که می توانند براحتی خونه ی من را با اینکه خیلی بزرگ است تمیز و مرتب و مثل دسته ی گل کنند
من خونه ی نوساز را می خواهم یعنی خونه ی قدیمی را دوست ندارم . چی را دوست دارم ؟؟؟ خونه ی بزرگ و مجهز
چقدر با وسایل جدید خونه آشنا شدم
چقدر با چوبی های جدید
چقدر با سرامیک های شیک
یه روز به یه مغازه رفتن و گرانیت هایی که داشت را دیدم بعد گفت من یه برنامه دارم که می تونه در خونه ی شما را تکمیل گرانیت و سرامیک کار شده را به شما نشون بده با یک عینکی که به چشمت می زنی و این هم برام جالب بود
ووو
خدا را شکر
من قبلا هیچ گونه اطلاعاتی در مورد خونه . ویلا . پنت هاوس نداشتم ولی برای اینکه این یک هدف حیاتی شد برام و گفتن باید من به این هدف برسم
هر روز به لطف خداوند مهربان بهتر و بهتر شدم
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
مثلا همسرم من اصلا دست به آچار نیست یعنی به این کار علاقه ای نداشت
و جهان اونقدر وارد چالش کرد ایشون را که الان نسبت به قبلا خیلی بهتر آچار و ابزار های خودش را بر می دارد و انجام میدهد چون در خونه کارهای ساده و پیش پا افتاده بود و ایشون همیشه به برادرهایش که اونها بلد هستند و اونها حرفه ای به اونها می داد
چند روز بود تا کلید کولر را می زدیم کنتوربالا می زد و برق خونه قطع میشد همون آنی ابزارها را برداشت و موتور را از کولر درآورد و پیش سیم پیچ برد و خودش نصب کرد خدا را شکر البته از خودم هم بگم که من خیلی ها بودم و کاملا آزاد و کنترل ذهن در حد 100 بود
پس در این مثال هم من رشد کردم و هم شوهرم به این راحتی می تونیم مسایل را حل کنیم خدا را بی نهایت سپاسگزارم
پس ما در حد خودمون آماده ایم که در یک خونه ی بزرگتر و بهتر زندگی کنیم براحتی چون چالش اومده تا من و شما را بزرگتر کنه
خدا را بی نهایت سپاسگزارم
حالا خودمون را آماده می کنیم برای زندگی کردن در خونه ی بزرگ و در خونه ی خودمون
خدا را بی نهایت سپاسگزارم
خدا را بی نهایت سپاسگزارم
خدا را بی نهایت سپاسگزارم