ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3 - صفحه 3

569 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سامان سادین گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم سلام استاد سلام. در جواب قسمت اول سوال شما اشتباهی که مرتکب شدم کنترل نکردن ذهنم در رابطه‌ احساسیم بوده که ریشه در وابسته شدن بوده که ترسی رو تو وجودم ساخت یا عدم اعتماد بگم بهتر که ریشه در تجربه زندگی مشترک سابقم داره که دوبار از یک نفر ضربه خوردم البته تونستم درک کنم مقصر خودم بودم و نتیجه رو صدر صد خودم بر عهده بگیرم و همسر سابق و بخشیدم جالبه الان همین لحظه روحم ازم پرسید خودت و چی بخشیدی. لازمه تو خودم ببینم جواب و اما ادامه میدم جواب و تا برم سراغ جواب به خودم. با این که این شخص جدید انسان توحیدی و صادقی هست و واقعأ اشتباهه بخوام شک و عدم اعتماد بهش داشته باشم وقتی میدونم خودم صادق و درست کارم اهل خیانت نیستم نه برای اون طرف که برای خودم برای احترامی که برای خودم و شخصیت خودم قائل هستم موضوع کنترل ذهن هست که تو این قسمت که ضعف هست و شیطان از همین جا حمله ها کرده به من حرکت کنم نیروی توحید و ایمان بسازم با باور های قدرت مند کننده که وقتی این قسمت بتونم ذهنم و با تغییر زاویه دیدم کنترل کنم قطعآ تو نقاط دیگه هم میتونم بهتر عمل کنم یه نکته که این چند روزه بهش مشغول شدم آگاهی های هست که میشنوم قوانین رو وقتی هر چند روز یه روز های انانه کار از دستم در میره و ذهن شروع به حرافی میکنه دونستن این که قانون چی میگه مو جب میشه یه جور ترس و عذاب وجدان داشته باشم و به خودم سخت تر بگیرم یه جور جنگ برای خنثی کردن ذهن که بیشتر چندین بار تو روز به خواب پناه میبرم که باید سراغ ریشه مو ضوع برم از اون جای که نمیخوام به خودم سخت بگیرم و سعی میکنم همین جوری این لحظه رو بپذیرم فقط این ترس هست که از خواسته هام از مسیرم دور شدم کند شدم البته قابل ذکر هست این وسط فقط فایل های شماست که به صورت راندوم یا هدایتی بگم بهتره گوش میدم و میرم برای کنترل کردن ذهن و عوض کردن زاویه دید این فایل ها و این دوره عجیب کمک کننده شده برام اتفاق جالب که احساس عالی بهم میده شنیدن دو باره تمام فایل ها و دوره هاست که الان که گوش میدم انگار نشنیده بودم و تغییر کردن دقیقآ همون لحظه ها متوجه میشم دارم رشد میکنم و میرم برای تغییر مدار شکر استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1368 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته و همچنین هم خانواده های گلم.

    حدوداً 4 ساعت پیش یک موضوعی برام پیش اومد که دقیقا مصداق این فایل بود که دوست دارم اینجا بیان کنم، که خالی از لطف نیست.

    من 1 ساعت قبل از اینکه این فایل بیاد روی سایت، حدوداً 1 ساعت داشتم تو محل کارم، تو تایم استراحتم، جلسه ی 4 دوره‌ی عزت نفس رو تصویری نگاه میکردم.

    همچین روزهای قبل جلسات قبل این دوره رو به صورت مداوم داشتم نگاه میکردم.

    یکی از مهم ترین نکات جلسه ی عزت نفس این موضوع هست که ما روی احساسات و عواطف خودمون تسلط داشته باشیم.

    من تو دوه ی عزت نفس فهمیدم که زمانی که خیلی خوشحال میشم یا زمانی که خیلی ناراحت میشم باید بتونم احساساتم رو کنترل کنم.

    تقریباً آخرای فایل بود که همکارم بهم گفت که شرکت 8 میلیون میخواد فردا پاداش بده!

    همون لحظه قلبم بهم گفت خوشحال باش، اما خوشحالیت رو کنترل کن!

    اما من به حرفه قلبم و اون آگاهی گوش نکردم و گوشی رو برداشتم و بلافاصله به یکی دیگه از همکارام زنگ زدم و با کلی آب و تاب بهش گفتم که شرکت میخواد 8 میلیون پاداش بده.

    بعد که همکارام رفتارم رو دیدن یکیش برای تیکه پروندن بهم گفت فردا برو با 8 تمن سانتافه بخر!

    اون یکیش گفت که چه خبرته، چخبرته! نگا چکار میکنه برا 8 تمن!!!

    من متوجه شدم که رفتارم درست نبود!

    متوجه شدم که باید هیجانم رو کنترل میکردم اما این کارو نکردم!

    اما!!!

    خداروشکر به لطف دوره‌ی عزت نفس به چنان قدرتی رسیدم که اشتباهات خودم رو ببخشم و ازشون درست بگیرم، که از این اشتباهم احساس خوبی بهم دست داد وقتی که ذهنم رو کنترل کردم!

    من بلافاصله به خودم گفتم این موضوع درسی شد برات که هررر وقت خیییلی خوشحال شدی، یا خیییلی عصبانی شدی و ناراحت شدی فقط 3 دقیقه از اون فضا فاصله بگیر و هیچ واکنش با عملکردی نشون نده!

    تا بتونی روی احساساتت تسلط پیدا کنی.

    الهام دومی که به قلبم شد این بود که انجام ندادنه کاره اشتباه به خودی خود، یعنی انجام دادنه کاره درست!!!

    یعنی خیلی وقتها من به این فکر میکنم که چکار کنم که به بقیه بفهمونم باید با من محترمانه و درست رفتار کنن، در صورتی که اصلاً نیاز نیست من رفتار خاصی انجام بدم!

    من رفتار بد و عملکرد بد انجام ندم این خودش یعنی کاره درست رو انجام دادن!

    اگر اتفاق امروز، قبل از دوره ی عزت نفس بود من بشدت خودم رو سرزنش میکردم!

    به خودم میگفتم مثلا خیره سرت 1 ساعته داری دوره ی عزت نفس رو گوش میدی آخرش هم نتونستی 1 لحظه رفتار خودت رو اصلاح کنی!

    این چه دوره گوش دادنیه و…

    اما من دوباره به استناد دوره ی عزت نفس عمل کردم که استاد فرمودند، زمان میبره تاذاین آگاهی ها، کم کم تبدیل به عملکرد بشن و اون عملکرد تبدیل به نتیجه!

    و واقعاً هم همینه!

    من چون از خودم انتظار نداشتم که بلافاصله بعد از گوش دادن به اون فایل عملکردم هم تغییر کنه، خودم رو بخشیدم و از اشتباهم درست گرفتم و به خودم قول دادم که دیگه تحت هر هیجان و خوشحالی یا ناراحتی قرار گرفتم 3 تا 5 دقیقه واکنش نشون ندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
    • -
      نجمه امانی گفته:
      مدت عضویت: 800 روز

      سلام به همگی و سلام به آقا ابراهیم عزیز

      من کامنتهای شما رو توی سایت دنبال میکنم واقعا مثالهای ملموسی میزنید خیلی خیلی به درک مطالب به من کمک می کنه . خداروشکر میکنم ک اینجا در کنار شماها هستم و دارم قانون رو به صورت عملی یاد میگیرم .

      از خداوند برای همگی و شما سلامتی و ثروت و آرامش ارزومندم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد علی گفته:
      مدت عضویت: 2330 روز

      سلام بر ابراهیم برار خوم

      ابراهیم جان چقدر مثالت قشنگ بود….

      انجام ندادن کار اشتباه به خودی خود..یعنی تو مسیر درست هستی…

      راسیتش میدونی شاید هزار بار تو کامنتها از زبان استاد این جمله رو شنیدیم….

      اما تا تو مدار درک همین جمله نباشی زمان میبره….تا ذهن اماده دریافت این اگاهی باشه…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      لیلای افسانه ای گفته:
      مدت عضویت: 859 روز

      سلام به دوست گرامی آقای ابراهیم و استاد عزیزوهمه دوستان

      اول از همه کامنت شما بسیار عالیه وبرای من هم درس داره ولی یه سوال داشتم من دوره عزت نفس رو نگرفتم ولی خودم ناخودآگاه همین طوری که شما میگین عمل میکنم یعنی در مواقع هیجانی سکوت میکنم و چند دقیقه به اون موضوع فکر میکنم اما گاهی باعث واکنش بداطرافیانم میشه علتش چیه؟

      آخه واقعا آدم باید چیکار کنه؟؟

      البته الان باخوندن کامنت شما مطمئنتر شدم که کارم درسته

      بسیار از شما ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مهدا گفته:
    مدت عضویت: 2855 روز

    سلام ب همه دوستان عزیزم

    خدا را شاکرم ک چندین سال با هدایت شدن ب این سایت،ب اندازه ظرف وجودم و تکاملی ک هر لحظه در حال پیشرفته

    این فرصت را دارم ک با آگاهی از قوانین الهی،زندگی و همچنین شخصیت خودم را هر ثانیه بهتر از قبل کنم

    و این هدایت باعث شده ک روند شخصیتی من تغییر کنه و هر روز بهتر بشم

    خداراشکر با کمک فایل ها و کار کردن روی خودم

    نجواهای منفی در ذهنم خیلی خیلی کمرنگ و کمرنگ شدن و صدای ایمان و امید پررنگ و پررنگ تر شده حتی اگر اشتباهات ب ظاهر بزرگی انجام داده بشم هر چند ک تا ب الان یادم نمیاد اشتباه خیلی بزرگی از طرف من انجام شده باشه

    وقتی ک ب تضادی برمیخورم از اونجایی ک هر کاری ک استارت میزنم با تمام وجود تمام تلاشم را انجام میدم تا ب بهترین حالت ممکن و با کیفیت خودم انجام بشه و هر بار دنبال ایده هایی هستم ک این کیفیت و راحتی را بهتر و بیشتر کنم

    و فکر میکنم ک این دیگه ته راه حل هست

    ولی باز میبینم ن،هنوز هم از این ساده تر و راحت تر هم میشه و این سادگی وقتی برای من پررنگ میشه ک ایده ای ب ذهنم میاد را انجام میدم و از پس اون انجام دادنه،قدم های بعدی و راحتتر بهم گفته میشه

    و وقتی باز پروژه مشابه همون پروژه های قبلی را انجام میدم و متوجه میشم ک مثلا در چند موارد ،کاری را اشتباه انجام دادم در حالی ک با توجه ب مدار قبلیم فکر میکردم درست انجام شده

    خودم را سرزنش نمیکنم اصلا،این نجوای تخریب در ذهنم پررنگ نیس ،ب جای این نجوا ،ی صدای امیدوار کننده ای ک خیلی هم واضح و شفافه ،بهم میگه

    مهدا اشکال نداره دفعه بعد حواست باشه ک اینو تکرار نکنی و حتی بهم ایده میده ک چجوری انجام بدم ک این اشتباه تکرار نشه

    ن تنها راه حل میده برای انجام ،بلکه کلی امیدواری میده ک با هم درستش میکنیم،درست میشه و چون احساس خوب مساوی با اتفاقات خوبه

    بهم یادآور میشه ک احساست را خوب نگه دار تا این مسئله ب وجود اومده واست حاد نشده و تا بتونه درستش کنی

    روزی نیس ک خدایا برای دانستن این قوانین شکر نکنم ک با فهمیدن این قانون ک خودم خالق زندگی خودم هستم با افکارم و اگر احساسم را در هر لحظه خوب نگه دارم،همه چی خودش ب بهترین نحو انجام میشه با لذت و راحتی بیشتر

    خدایا واقعا سپاسگزارتم برای هدایتم ب این سایت و اقدامات عملی ک از پسِ فهمیدن قانون برای بهبود خودم انجام میدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    خداروشکر که این فایل برروی سایت قرار گرفت و فرصتی رو فراهم اورد تا پیشرفت عظیمی دوباره در زندگی ما رخ بدهد

    وقتی این فایل رو دیدم و تمرینش رو بهبودگرایانه انجام دادم(که میشه هنوز خیلی کامل تر بشه) نیم ساعت وقت برای خودم در نظر گرفتم تا این فایل رو برای خودم کدنویسی کنم یعنی چی ؟ یعنی بیام تعیین کنم که چه تاثیری روی زندگی من داشته باشه مگه نمیگیم که خالق هستیم خب من هستم که مشخص میکنم این فایل چه تاثیری بزاره روم و نه لزوما خود این فایل و من دقیقا مشخص میکنم هرچیزی توی زندگیم چقدر به من کمک کنه دقیقا این سلسله فایل ها داره همینه به ما یاد میده که اقا هر چیزی رو با ذهنیت قدرتمند کننده بسنجیم و ازش به نفع خودمون ،به نفع رشد و پیشرفت استفاده کنیم

    دوست داشتم یک قسمت از کدنویسیم رو بیام اینجا بنویسم و درموردش صحبت کنم

    یک کدی که نوشتم اینه:

    این فایل فرصتی هست که1. کارهایی رو که بخاطر ترس از اشتباه کردن شروع نمیکردم رو شروع کنم 2.کارهایی رو که بخاطر اشتباه رها کردم رو از سر بگیرم و با درس هایی که گرفتم قدرتمنانه برم تو دلش اما این سری تعریفم از اشتباه فرق کرده پس با قدرت ادامه خواهم داد

    یعنی من از جفتش چندین مورد توی زندگیم دارم که یکسری کارهارو بخاطر ترس اشتباه انجام ندادم و یکسری کارها رو هم شروع کردم و بخاطر دو سه تا اشتباه کلا رها کردم یعنی این الگو رو من توی خیلی کارها داشتم که یکسری کارها رو اومدم شروع کردم خیلییی هم انگیزه داشتم و تا یکی دوتا اشتباه کردم کل اون انگیزه ها خوابیده این فایل فرصتی رو فراهم کرده تا روی اون ترمز های ذهنی که به محض اشتباه کردن شروه به فعالیت میکنه و گفتگو های ذهنم رو تشکیل میده پیدا کنم و برم تو دلشون

    استاد تمرکزی که من روی دو قسمت پیش گذاشتم و نتایج مثبتی که در شخصیت من ایجاد کرده اعتماد به نفسی رو به من داده تا روی این فایل خیلی اساسی تر بازم کار کنم خیلی دوست دارم از سر بگیرم یکسری کارهایی رو که همین چند وقت پیش بخاطر اینکه توشون اشتباهی کردم یا به چالشی برخوردم رهاشون کردم و دیگه ادامه ندادم رو دوباره شروع کنم

    واقعا احساس ناامیدی و ناتوانی بعد از رها کردن اون کار ها در من خیلی زیاد شد و چقدر خوب شد که این فایل به موقع روی سایت اومد و نوید اینو داد که تحولات خوبی توی راه داریم

    از خودم انتظار تمرکز لیزری فوق العاده و ذوق و شوقی بینظیر رو دارم میخوام لذت ببرم از همین چندروزی که این فایل روی سایت هست و خودم رو وقف اگاهی هاش و اقدامات عملیش کنم خداروشکر بخاطر یکسری کارهایی که چندساعت پیش هدایت شدم و انجام دادم ظرفم بزرگتر شده که درموردش کامنت گذاشتم روی جلسه پیش و چقدر خوشحالم که یک درجه باز رشد کردم توی دیدن پیشرفت هام و بهبود هام و اون دیدگاه کمال گرایانه رو دارم مدیریت میکنم . چقدر خودم رو توانا میدونم در حل هر مسئله و قرار دادن خودم در هر چالشی اتفاقا این چندروزی که این فایل روی سایت هست رو هم به عنوان یک چالش میبینم چالش تغییر ذهنیت در موضوعاتی که این فایل بهش اشاره شده و مثل الگو فایل های پیش اینقدر میخوام ورودی مناسب با تراکم بالا و تکرار بالا درمورد این موضوع واحد به ذهنم بدم که شکل فکر کردن مغزم تغییر کنه چقدر خوشحالم که بچه ها اینقدر دارن متعهدانه کار میکنن واقعا تحسینشون میکنم و خوشحالم از اینکه خودمم دارم این جنس از تمرکز رو میزارم

    توی فایل جلسه قبل من فهمیدم که یکی از مهم ترین تغییراتی که باید روش سرمایه گزاری کنم و الان خیلی برام حیاتی هست “دیدن رشد و پیشرفت و نتایج و تغییرات هست و خب این ایده هم اومد که توی کامنت ها آگاهانه بیشتر از پیشرفت هام و نتایجم صحبت کنم و اینم خودش بهبودگرایی هست که از هر فرصتی برای رشد استفاده میکنم و دنبال کمال نیستم فقط رشد و رشد و رشد واین دیدگاه سرعت مارو بیشتر و بیشتر میکنه

    چقدر واقعا بهبودگرایی رو دارم خوبتر از قبل اجرا میکنم و این خودش یعنی رشد

    مشتاق این هستم که با این قسمت از فایل اقدامات عملی ام رو خیلی بیشتر و بیشتر کنم چون نترسیدن از اشتباه باید همراه با قدم برداشتن باشه وگرنه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است و چقدر خوشحالم که آخر هفته رو میتونم با این فایل خوشگل سپری کنم و اتفاقات فوق العاده ایی میفته

    این ایده که بیام این فایل رو بعد از اینکه دیدم و متوجه شدم درمورد چه موضوعی هست کدنویسی کنم منجر به این شد که ذوق و شوقم نسبت به کار کردن بهش بیشتر بشه و این باز خودش نشون از این میده که نتیجه اش هم بهتر میشه خداروشکر میکنم که اینقدر خوب داره شخصیتم رشد میکنه و طبق این قانون که ما هستیم که خلق میکنیم جهانمون رو امکان نداره که شخصیت من بهتر بشه و جهان اطرافم تغییری نکنه اونم قطعا بهتر و بهتر میشه

    توی موضوع بهبودگرایی هنگام کار کردن روی فایل قبلی به موضوع هدایت برخورد کردم که چقدر زندگی با هدایت قشنگ تره و چقدر مفهوم اینکه قدم روزانه بهبودگرایانه برداریم رو با هدایت هماهنگ دیدم و چقدر خوشحال شدم چون سوال های ذهنی زیادی از من حل کرد

    دوست دارم حالا که دارم مینویسم و از رشد و پیشرفت هام میگم دوباره مروری کنیم بر شخصیت جدیدی که در سینا شکل گرفته بعد از این سلسله فایل ها که واقعا هر جلسه اش خودش یک دوره فوق العادست و واقعا چقدر کیفیت فایل ها بینظیره.

    من به شدت متوجه شدم که چقدر خوب میتونم ادم هارو تحسین کنم جدیدا و چقدر این در من نیاز بود که ایجاد بشه

    یکی از غالب ترین احساسات بد من قضاوت خودم با دیگران بود که این موضوع تا حد خیلی زیادی حل شده

    احساس لیاقت رو تازه دارم طعمش رو میچشم که اصلا یعنی چی و چه حسی داره وقتی ادم خودش رو ارزشمند میدونه،وقتی ادم خودش رو با همه برابر میدونه ،چقدر خودش رو لایق عشق و احترام میدونه و این احساسات فوق العاده هستند

    این روزا که دارم روی این سلسله فایل ها کار میکنم تازه طعم تعهد رو دارم میچشم و میبینم چع تاپیری تمرکز روی نتایج میزاره

    متوجه شدم که برای اینکه توی مسیر بمونم باید همین پیشرفت هارو ببینم . کلید نتایج بزرگ تر دیدن همین پیشرفت هاست که قبلا توی همین موضوع چقدر پاشنه آشیل داشتم و برام سوال بود چرا از یک جا به بعد دیگه اقدامات عملی لازم که اون مومنتوم رو شکل میده برنمیدارم اما الان موضوع رو بیشتر درک کردم

    قبلا تا یکم نسرزنش های کمال گرایانه میومد سریع تسلیم میشدم اما الان یادگرفتم که با دیدن پیشرفت هام و بهبود هام و رشد هام اون رو از بین ببرم

    چقدر همینکه نظر دیگران برام مهم نیست و اهمیتی نمیدم که بقیه میخوان چه فکری بکنن یا نکنن کمک کرده که تمرکزم روی خودم باشه و بازم سرعت بهبود هام بیشتر بشه یعنی من قبلا حتی برام مهم بود که کامنت هام رو جوری بنویسم که دیدگاه بقیه نکنه یک برداشت دیگه بکنن و مثلا مجبور بودم کلی چیزای اضافی بنویسم این فقط یک مثال کوچولو از همین موضوع کامنت ها بود فقط .گرنه گلی موضوع مربوط به همین قضیه رو من در خودم بهبود دادم

    یاد گرفتم اینقدر ادامه بدم و ادامه بدم که بلاخره ذهن اونجوری که من دوست دارم فکر کنه و میبینم تاثیر تکرار کردن رو و زود ناامید نمیشم

    چقدر قشنگه وقتی میبینی اینقدر با خودت در صلح قرار گرفتی که بهترین خودت رو فقط برای دل خودت میزاری نه برای اینکه تحسین دیگران رو دریافت کنی

    چقدر وقتی میبینی کم کم داره یکسری از سوالاتت جواب داده میشه و این بخاطر تمرکز و تعهد خوب خودت هست چقدر احساست خوب میشه

    چقدر وقتی قبلا خودت رو میبینی که فکر میکردی خیلی چیزارو میدونی و با الانت مقایسه میکنی دیگه یاد میگیری مغرور نشی هیچوقت و بدونی این مسیر تکامل انتهایی نداره و امکان داره یک هفته بعد کلی دیدگاه جدید به یکسری موضوعات کسب کنی و بگی اون موثع که چیزی نمیدونستم تازه الان فهمیدم داستان رو و چقدر جهانی که کمال نداره و همیشه پیشرفته قشنگه

    چقدر حسم خوبه وقتی میبینم بخاطر اینکه دیگه برام نظر بقیه مهم نیست از فرکانس عجله اومدم بیرون دیگه از این شاخه به اون شاخه نمیپرم چون به مسیر خودم و یونیک بودنش ایمان دارم

    حتی این موضوع رو دیدم که چقدر نسبت به قبل خودم وقتی یک کامنت از یکی از بچه هارو میخونم چقدررر تحسین میکنم و به خودم میام میبینم بالای ده بار هست که کلمات افرین وماشالا و دمت گرم رو بلند تکرار کردم و اینو منی دارم میگم که به کسایی که خوب کار میکردند حسادت میورزدیم اما الان میبینم که به میزانی که تحسینا میره بالاتر خودم بهتر میشم و بهتر کار میکنم

    اینقدر تغییرات شخصیتی زیاده که میتونم ساعت ها بنویسم و خداروشکر میکنم حالا که این تغییرات رو نوشتم احساسم چندین برابر بهتر شد و نجواها خاموش شد

    انرژی جهان وقتی که این تمرکز منو میبینه روز به روز منو خلاق تر میکنه در استفاده از قوانین و هرروزم رو سرشار از آگاهی های فوق العاده و درک های بهتر میکنه

    وقتی که تمرکزم از روی دیگران برداشته شد دیگه معیار هام برای کارکردن روی خودم تغییر کرد و فقط خودم رو با دیروز خودم مقایسه میکنم فارغ از اینکه بقیه خوب کار میکنن خوب کار نمیکنن بقیه تمرکز دارن یا تمرکز ندارن من روی بهبود خودم کار میکنم و اگر هم کسی رو ببینم که عالی کار میکنه حسابی تحسینش میکنم تا خودم باز دوباره بهتر بشم

    واقعا تغییرات فوق العاده زیاده همینکه دارم این تغییرات رو اینطوری میبینم خودش مهارتی هست که نداشتم اما الان به خوبی در من شکل گرفته

    خداروشکر میکنم به خاطر همه چی بخاطر همین لحظه که چشمانم و همه حواسم به این کامنت و تغییراتم دوخته شده بخاطر این کامنت بخاطر این فایل فوق العاده که خیلی انتظارات خوبی ازش دارم

    برم سراغ تمرین شب و خوابی اروم و عالی در این شب فوق العاده …

    خداوند یار و نگهدار و هدایتگر همه ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امیرمهدی کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1428 روز

      سلام خدمت سینا جان

      دمت گرم واقعا اصلا این صحبتاتو که خوندم لذت بردم و واقعا درس هایی به من داد که انگار خدا داشت بهم اونا رو میفهموند و واقعا بعد از خوندن کامنتت خیلی تصمیم های جدی گرفتم و واقعا میخام که عمل کنم به هر حال خواستم که بگم دمت گرم و امیدوارم همیشه همینطوری به مسیرت ادامه بدی که یه انگیزه ای هم باشه برا بقیه

      همچنین با تشکر از استاد عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 3

    بنام خداوند غفور و بخشنده و مهربانم

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم لباس بیکانیز تون خیلی مبارک و زیباست

    و سلام به خانم شایسته ی نازنینم

    و سلام به همه ی دوستان عزیزم

    استاد جان من هم از شما تشکر و قدردانی می کنم که این چالش های خودشناسی و خودسازی رو در این بستر سایت برامون فراهم کردید و یک خداقوت ویژه ای رو براتون آرزومندم .. استاد جان با این چالش های که گذاشتید یاد امتحانات نهایی میوفتم اینکه تکاپوی بچه ها بیش از هر وقت دیگه ای بیشتر میشه .. اینکه انگار تلنگری بهمون وارد میشه که اینجا هم از نقطه ی امن خودمون خارج بشیم و سرعت رشد و پیشرفت مون رو برای خودسازی و خودشناسی و موقعیت ذهن مون در جنبه های مختلف افکارمون رو بسنجیم .. استاد جان واقعا یک دنیا تشکر و قدردانی برای تلاشی که از شما استاد عزیزم میبینم که دوست دارید بدونید شاگردان تون دارند چی کار می کنند .. و یا آن تههه تهههه افکارشون چه خبری هست ..چقدر تغییر کردند .. و یا این آگاهی ها و فایل ها چقدر تاثیر گذار بوده و چقدر تغییر ایجاد کرده .. استاد جان جا داره از صمیم قلبم و از اعماق وجودم از شما تشکر و قدردانی کنم که در این حد دلسوزانه بفکر بر و بچه های سایت هستید که البته این آگاهی ها فراتر از حد این تشکرهاست فقط می تونم بگم که الحق والنصاف استاد بودن برازنده ی خردمندی چون شماست ممنون و سپاسگذارم..

    استاد جان در مورد اشتباهات سوال کردید .. شاید اگر قبلنا بود برای کوچکترین اشتباه و خطایم کلی توی سر خودم میزدم و کلی خودمو و دیگران رو مورد سرزنش قرار میدادم و یا اصلا به گردن نمی گرفتم و اشتباهم رو نمی پذیرفتم و همیشه دنبال مقصر می گشتم و فکر می کردم مستحق مجازات و عذاب وجدان و عذاب الهی هستم و کلی خودم رو سرزنش می کردم و همه جا هم جار میزدم یا ای یهالناس من این کار کردم و یا این اشتباه رو کردم و یا این خطا رو کردم و بیاید منو مورد سرزنش قرار بدید و یا عذاب وجدان بهم بدید و اشکمو در بیارید شاید کمی احساس تحقیر کنم و دلتون برام بسوزه و حالم خوب بشه *(البته از جهت منفی) با این احساس عدم لیاقت حالم خوب بشه و ووووو …. ولی استاد جان .. من دیگه اون آدم قبلی نیستم چون هیچ تعلیم و تربیت درست و درمانی نداشتم.. قوانین رو نمی‌دونستم .. آگاه نبودم…. منم مثل اکثر مردم جامه با چنین فرهنگی که از خانواده و مدرسه و جامعه و رسانه ها و فیلم ها و اقوام و غیره بود رشد کرده بودم …. ولی الان با آموزه ها و آگاهی هایی که در این سایت آموختم خیلی خیلی بهتر شدم نمی‌گم صد درصد ولی با فایل های دانلودی هدیه عزت نفس در همین سایت تونستم این احساس گناهی که بخاطر اشتباهات و یا خطاهایی که مرتکب میشدم رو بهبود ببخشم .. البته قبلنا خیلی خیلی اشتباه می کردم یعنی اشتباهاتی که بنظرم غیر قابل بخشش و یا غیرقابل برگشت بود یعنی اینقدر خودزنی می کردم . یعنی آنقدر عذاب وجدان به خودم تحمیل می کردم که از زندگی کردن سیر میشدم … ولی خدا رو شکر الان همیشه برای هر کاری با خداوند مشورت می کنم و همیشه هدایت الهی می‌طلبم و دیگه با فکر و درایت به موضوع نگاه می کنم حتی جمله ها و گفتار و کلام و رفتارم رو خیلی خیلی بیشتر از همیشه کنترل می کنم و بطور خلاصه آگاهانه ورودی ذهنمو کنترل می کنم که سبب خیر برام شده که نتیجه اش خروجی درست و مناسب هست … البته الان هم اشتباهات ریز ریزی دارم که دیگه بچشم خطاهای سخت بهش نگاه نمی کنم وقتی خداوند بخشنده و غفور و توبه پذیر هست حتما منو بخاطر خطاهای گذشته ام بخشیده پس منم باید دقت کنم که دیگه تکرار نکنم و مواظب اعمالم باشم … مثلا الان خیلی خیلی آرامش دارم و ذهنم در آرامش بیشتری هست و همیشه از خداوند سپاسگذاری می کنم … یکی از عذاب وجدان هام فوت مادرم بود که مدام خودآزاری بخودم تحمیل می کردم ولی بلطف آن فایل های بی نظیر دانلودی عزت نفس بعد از چند سال کار کردن باورها مو تغییر دادم و اینکه هر کسی مسعول اعمال خودش هست رو کاملا پذیرفتم و خدا رو شکر می کنم که از موهبت های دنیا استفاده کرده و الان هم ادامه ی این مسیر رو در جهان دیگری ادامه میده هر چند دلتنگش میشم ولی خب به این فکر میکنم که ما هم در این دنیا مسافریم و باید آگاهانه سعی کنیم درست زندگی کنیم پس باید بیشتر بفکر خودم باشم خدایا شکرت ..

    یا گاهی شده که توی خیابون بودم فکر کردم مسیرمو اشتباهی رفتم و یا مسیرم رو دور کردم ولی بعدش فهمیدم بصلاحم بود … یعنی از وقتی به این جمله ایمان و باور پیدا کردم که الخیر و فی ما وقع کلا به ا شتباهاتم از منظر خیر نگاه می کنم و مطمعن شدم که خداوند هدایتم می کنه و یا بخاطر تضادهایی شاید دچار اشتباهاتی میشدم و آرامشمو از دست میدادم و شلوغ کاری می کردم و سبب اشتباهات بیشتر و بدتری میشدم ولی الان فهمیدم که تمام تضادها نشونه ها و هدایت های خداوند هست و میخواد منو بسمت جلو هل بده و بعبارتی تضادها همان فرشتگان و ناجیان الهی هستند که می‌خوان به من بگویند مسیرم اشتباه هست و باید تغییر جهت بدم …. البته برای هر اشتباهی اولش یکمی ناراحت میشم ولی سریع خودمو جمع و جور می کنم .. حتی اگر بر حسب اتفاق غذام بسوزه و یا خوب از آب در نیاد بعدش میفهمم که یک درسی برام داشته اینکه شاید نباید اون غذا رو درست می کردم و یا شاید چیز دیگری باید انجام میشد و و برام مناسب نبود و یا یک روش پخت دیگری میداشتم و یا یک غذای بهتری در راه است … در هر صورت دیگه مثل گذشته با اشتباهاتی روبرو نمیشم که بخوام سخت بگیرم خدارو شکر .. البته در این زمینه خیلی روی خودم کار کردم و کلا اشباهاتم خیلی کمتر شده چون همیشه از خداوند هدایت می خوام که منو در مسیر درست و مناسب هدایت کنه … البته استاد عزیزم … خیلی مسایل دیگر ی هست که در جنبه های دیگر زندگیمان وجود داره که اگر بخواهیم ریز بشیم خیلی زیاده که البته درس های خودشو داره….این که مثلاً در روابط قبلنا اشتباهات زیادی در روابط داشتم ولی الان بحث مدارها رو متوجه شدم و یا اینکه برای روابطم ارزش قایل هستم و مثل گذشته با هرکسی نشست و برخواست نمی کنم و یا بهتر بگم دایره ی روابطم رو بر اساس افکار خودم تعیین می کنم هر چند جهان هم خودش زحمت می‌کشه و یک سری افراد را از زندگیم دور کرد و یا یک سری افراد جدید برای کمک به من آمدند و در مسیرم قرار گرفتند. بطور کلی در این زمینه هم اشتباهاتم خیلی کمتر شده چون سعی می کنم بازم آگاهانه روابط مو داشته باشم و صادق بودن اولویت من در روابط هست و شکر خدا جهان هم آدم های خوب و صادق و مثبت اندیش و آزاد اندیش رو بسمت من هدایت کرده ..

    استاد جان اگر بخوام اعتراف کنم یکی از اشتباهات بزرگ من در گذشته اشتباهات در امور مالی و پولی من بود که سبب ورشکستگی و تضادهای مالیم شد .. امید دارم در این زمینه بیشتر روی خودم کار کنم و قدردان این موهبت الهی در زندگیم باشم که پول و ثروت منو بیشتر بخداوند نزدیک می کنه تا آزادی در انجام دادن هر کاری رؤ داشته باشم البته مطمعن هستم که ایندفعه باورهای درست و مناسب و قدرتمندی در ذهنم ایجاد میکنم که پول و ثروت با من دوست و رفیق باشند و برای پول احترام و ارزش بیشتری قایل باشم که هستمممم البته همیشه عاشق پول بودم ولی عاشقی که درست بلد نبود عاشقی کنه …

    من با ثروتمند شدنم می خوام به جهان کمک کنم

    من با ثروتمند شدنم به روند رشد و پیشرفت جهان کمک میکنم

    من می خوام با ثروتمند شدنم به روند و رشد. و پیشرفت خودم کمک کنم

    استاد جان جمله ای که در پرتو آگاهی قسمت 9 گفتید رو اینجا دوست دارم بنویسم

    به یاد داشته باش

    تو ذهنت نیستی

    تو افکارت نیستی

    تو جسمت نیستی

    تو تنها مشاهده گر همه اینهایی و تنها وظیفه تو آرام نگاه داشتن خودت است.

    استاد جان می‌دونم کامنتم طولانی شد ولی در زمینه های دیگه هم می خواستم بنویسم ولی به همین اندازه بسنده می کنم .. الان هم چون دیدم فایل جدید روی سایت اومده گفتم تا فایل رو دیدم سریع بیام اون ذهنیت مو بنویسم .. تا بعداً با خواندن کامنت های دوستان به درک و آگاهی های بیشتری هدایت شوم

    ممنون و سپاسگذارم

    خدایا کمکم کن که در مسیر لذت زندگیم اشتباهاتم تبدیل به خیر و برکت برام باشه و درس هاشو سریع بگیرم…

    چه جمله ی زیبایی انیشتن گفته اینکه.. زیبایی‌های این لحظه را که در آن هستی، تماماً درک کن و به قول انیشتن، “بقیه چیزها جزئیاتند.

    خدایااا  شکرت…  خدای  قادر  متعال  که  سرچشمه ی  نیکی محض من است  هر  نامرادی  را  از زندگی  من  و  جهان من  حذف می کند  و  هیچ چیز  منفی نمی تواند   وارد وجودم و   زندگی ام  شود..

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    زینب شجاعی ها گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم جان نازنینم

    پاسخ به فایل 3

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    راستش من یکم تو فهم این ک دقیقا نجواهای ذهنم هر لحظه چی دارن بهم میگن خوب یا بد ضعیفم ولی به صورت کلی میدونم ک واکنش ذهنم بعد ی اشتباه سرزنش کردن منه ینی میتونم بفهمم ب صورت کلی ذهنم هر وخ ک من خطایی حتی خطای کوچیکی ازم سر میزنه مثل یه والد سرزنشم میکنه و توسرم میکوبه و تخریبم میکنه از درون و مدام میگه تو نمیتونی ناتوانی ببین بقیه چه جورین و هی مقایسه میکنه منو تواناییامو با بقیه

    مقایسه 80 درصد ذهن منو پرده اگه نگم 100 درصد

    حالا ک فک میکنم خیلی زیاد این حرفا

    تو ذهنم تکرار میشه ک تو ب اندازه کافی خوب نیسی

    تو ضعیفی

    تو ب اندازه کافی خوشگل نیسی

    تو زرنگ نیسی مثل بقیه توانایی نداری باعرضه نیسی کارتو درست انجام نمیدی از بقیه کم تری

    و درمورد اشتباهاتم مدام میاد تو ذهنم این صداعه و سرزنشم میکنه البته ی صدای ضعیفیم هس ک میاد میگه درسشو بگیر حالا دفعه بعد بهتر عمل مکنم ک اونم از موقعی میاد این صدا خوبه ک من میام احساسمو خوب میکنم و دیدمو عوض مکنم به اتفاق و میشینم مینویسم چ درسایی برا من داره ک از وقتی اموزش های شمارو پیش گرفتم گاهی تو بعضی مساعل ب خودم مگم عب نداره درسشو بگیر ولی ن همون لحظه بعد اشتباه بلکه ی مدت زمانی طول میکشه ک من تا احساسمو خوب کنم و دیدگاهمو عوض کنم ،تا اون موقع برسه، مغزم مدام منو سرزنش مکنه و تو سرم میزنه و واقعا باورای خوبی درمورد خودم و تواناییام ندارم و مدام ذهنم بقیه رو تو سرم میکوبه و موفقیتای منو خیلی کوچیکو کم و کم اهمیت جلوه میده ولی اشتباهاتمو وحشتناک بزرگ میکنه جوری ک رو اعتماد ب نفسم ب شدت تاثیر گزاشته این سرزنشا و خود تحقیرای درونی ذهنم و همینطور در بعضی مواردم بهم احساس گناه میده و همینا و باورای ضعیفم درمورد تواناییام اعتماد ب نفسمو به شدت کم کرده

    قبلا ک بچه بودم خیلی اعتماد ب نفسم بالا بود اصن اشتباه نمیفهمیدم ینی چی کلی اشتباهای کوچیک میکردم ولی اصلا برام مهم نبودن و رو اعتماد ب نفسم تاثیری نداشتن و من باز با قدرت ادامه میدادم زندگی میکردم و تجربه ولی کم کم سرزنشای پدرو مادر و از ی جا به بعد اونا دگ ن خودم مدام خودمو سرزش میکنم ک چرا مثل فلانی توانمند نیستم ک چرا نمتونم فلان اخلاقمو مثلا درست کنم و عصبانی نشم ک چرا توانمند نیستم تو خیلی از کارا

    مرحله اول:

    به اشتباه اخیری که مرتکب شدی فکر کن و با جزئیات آن را توضیح بده.

    مرحله دوم:

    توضیح بده وقتی آن اشتباه رخ داد، چه احساسی داشتی؟ چطور واکنش نشان دادی و چه برخوردی با خودت داشتی؟

    یکی اشتباهی ک همین امشب به تازگی انجام دادم اینه ک مدتیه ک گوشی خواهرم و محتواهایی ک توش میره رو چک میکنم به توصیه مادرم چون‌کوچیکه و برای این ک تو سایتای ناجور نره تا وقتی ک از لحاظ فکری و سنی رشد کنه بماند ک البته خود این کار ی کار غلط و اشتباهه و یکی از تضادای زندگی منم هس ک دنبال راه حلش و رها شدن ازین مسعله و چک کردنی ک ب دوش من افتاده هستم ک گه گاهی برای من احساس بد داره نمونش امشب ک متوجه شدم خواهرم ک سنش کمه تو سایتی ک محتویات نامناسب داره رفته و خیلی عصبانی شدم و حسابی دعوا و سرزنشش کردم و حتی تهدیدش کردم ک ب مامان میگم و اینترنتشو قط میکنم و خواهر من جوری ب لرزه افتاده بود تنش و حالش بد شده بود و شوک شده بود و ترسیده بود ک فشار ب قلبش اومده بود و مدام خودشو لعنت میکرد و نزدیک 2 ساعت تمام گریه کرد از ترس و قرص قلب خورد و من ک واقعا ترسیده بودم از واکنشش و ترس و لرزش و حال بدش خیلی ترس ورم داشت و اولش ذهنم حسابی سرزنشم کرد ک تو هیچ وخ نمیتونی والد خوبی بشی فک کن بچه ی خودت بود میخواسی با این روش مچ گیری کنی؟

    تو ناتوانی تو تربیت بچه و استعداد رفتار درست با بچه رو نداری

    فکر مکنی الان حل شد ؟ن بدتر شد تو شخصیتشو خورد کردی تو تو زندگیش تاثیر گذاشتی این بعدا دوباره میره تو این سایتا دیگه راهشو یاد گرفته

    یا تو کوتاهی کردی چرا ی مدت چک نکردی گوشیشو چرا غفلت کردی

    و ازونورم میگفت دیوانه این چ طرز رفتاره با بچه ک اطلاع نداره و باید اگاه بشه و فقط مطیع دوستاشه و مث اونا تقلید میکنه ..نمیگی ی موقع سکته کنه؟

    تو هیچ وخ نمیتونی عصبانیتتو کنترل کنی

    تو دوس داشتنی نیسی

    تو اخلاقت خوب نیس

    من اصن نمیخوام والد بشم و بچه بیارم

    بچه اوردن سخته

    چرا مامان خودش حواسش نیس اخه من مگه چ گناهی کردم باید انقد تلاش کنم واسه احساس خوبم بعد اینطور بهم بریزم و یکی از بدترین ترسام سرم بیاد و بعدش احساس قربانی بودن کردم

    و خیلی چیزای دگ ذهنمو گفت و هنوزم داره میگه

    میگه تو مادر نشو تو ب درد تربیت فرزند نمیخوری تو بلد نیسی و نمیتونی هیچ وخ بچتو خوب و سالم تربیت کنی

    تو ناتوانی، عصبی،ناموفقی همیشه تو روابطتت

    خلاصه نگم ک چ قد بمبارانه ذهنم ازین حرفا

    تا چند ساعت احساسم بد بود

    ک حالا چیکار کنم ک ازین ب بعد کنترلش کنم

    احساس ناتوانی میکنم

    اخه مگه من توانایی تاثیر و کنترل تو زندگی کسی رو دارم بهتر ک نمیشه بدترم میشه ولی خوب اخه بچس جلوشم نگیرم چیزای بد ببینه چی

    حتی هنوزم احساس گناه دارم و سرزنش کردن خودم ک تاثیر بدی تو ذهن اون بچه گذاشتم

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    اومدم نوشتم تو دفترم ک حالا خوب این اتفاق افتاده چ جور نگاه کنم احساس بهتر بهم میده

    اولا ک خداروشکر ک این ی چالش و مساله اساسی تو زندگی من نیس بلکه خواهرمه حالا درسته ک اثراتشو من با دست خودم تو زندگیم حس مکنم ک اونم تقصیر خودمه ولی شکر خدا ک چالش یا مساله ی مهمی برای خود شخص من نیس

    دوم این ک با خودم گفتم مگه استاد نگفتن ک هیچ کس تو زندگی کسی اثر گزار نیس

    خوب این همه بگیر و ببند من و گیرای من مگه میشه اونو اصلاح عوض کنه تا خودش نخاد در حالی ک خوش میخواد ببینه و کنجکاوه و زور زدنای من برای تغییر اون و تاثیر رو خواهرم در حالی ک خودش نمیخواد واقعا الکیه..و قانون میگه ک من نمتونم تاثیری تو زندگی کسی بزارم وقتی خودش نخاد

    سوم این ک بالاخره ی روزی این اتفاق می افتاد و امروز اون روزه و من باید سعی کنم چاره پیدا کنم ک خودمو بکشم ازین مساله تا جایی ک ممکنه بیرون و دور کنم ازش درحالی ک میدونم تاثیری نداره حرفا و گیرام تو زندگی طرف بلکه بدترشم کرده تا اینجا و کنجکاو تر و حساس تر

    چهارم درس گرفتم ک خوب اگر من والد باشم و دوروز دگ بخام بچه خودمو تربیت کنم مثل امروز ک دیدم تحقیر و سرزنش فرد فایده ای نداره واقن و این روش اصلا جواب نمیده و باید دنبال ی روش بهتر بگردم چون حتی نتیجه عکسم میده و اعتماد ب نفس طرفو خوردم میکنه

    پنجم خوب من یاد گرفتم دگ سرزنش نکنم و تحقیر نکنم مستقیما و سعی کنم غیر مستقیم ارتباطشو با این موارد قطع کنم و زیاد درگیر بحث و اعصاب خوردی نشم و دنبال راه حلایی ب غیر از تخریب و سرزنش و دعوا و گیر دادن بگردم

    ششم من با این دید نگا کردم ک عیبی نداره عوضش این ماجرارو حل اگه کنی برا بچه خودتم دوروز دگ متونی این تکنیکو درستشو پیاده کنی و ی تربیت بهتر از تربیتی ک خواهرت داشته داشته باشی واسش و سالم تر بزرگش کنی یا حداقل باعث میشه بعدها اگه بچه داشتی تو تربیت بچت ی سری چیزارو ک میدونی اشتباهه انجام ندی اصن مثل توقع داشتن مثل تلاش واسه تغییر دادن طرف اونم وقتی خودش نمیخاد تهدید نصیحت و همه اینا ک رو خودتم تاثیری نمیزاره اگه ی کسی بت بگه و بگردی دنبال ی راه حل جامع تر و سوادتو بالاتر ببری تو رفتار با بچه و یا حداقل از در احساس خوب وارد بشی و با طرف حرف بزنی ن وقتی عصبانی هسی و هر چی سرزنشو تحقیره نثارش کنی و تهدیدش کنی

    هفتم و این دیدگاه ک هر تضادی تو زندگیت رخ میده ب نفع توعه بخدا ی روز از روز قبلت قوی تر و باتجربه تر میشی ،مجبور میشی ب راه حلش فک کنی و حلش کنی و اگه حلش کنی چ قد بعدها ب درد زندگی خودت و بچت میخوره

    خدا دوست داشته ک خواسته قوی ترت کنه

    خواسته ب تو ی شخصیت حلال مساعل ببخشه این همه تضاد وارد زندگیت کرده

    این کمک خداس

    اگه حلش کنی‌خیلی موفقیت مهمیه

    حلش کردن ینی یا با احساس خوب ی راه بهتر و غیر مستقیم تر واسه کنترل خواهرت پیدا کنی ک ب بحث و ناراحتی نکشه

    یا ب این دید ب شکل واضح برسی ک هر کسی مسعول زندگی خودشه و کسی تو زندگیش نمیتونه تاثیر بزاره و رها کنی کنترل کردنو جوری ک دگ بهش فکرم نکنی و دید و باورت عوض شده باشه

    با خودت صادق باش تو هنوز باور داری ک کنترل کردن موثره و جواب میده

    اگه باور کنی بی ثاثیره تو عمل دگ حتی به این روش فکر هم نمیکنی

    هشتم خوب درسته ک الان اشتباه کردم و بلدم نیستم تربیت درست بچه رو ولی با این فایل فهمیدم ک میتونم بهتر بشم توش

    اصلا همین ک درس گرفتم سعی کنم دگ سرزنش نکنم و تحقیر نکنم و تهدید نکنم

    و حتی با روی خوش و بهتر وارد بشم خودش یه پیشرفته ک ب درد زندگی خودمم میخوره دو روز دیگه

    حداقلش اینه ک بم یاد میده بیخیال و اروم باشم

    و حالا سعی میکنم بگردم دنبال راه حل با باور این ک مطمعنم راه حل داره

    مرحله چهارم:

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    اولا این ک سعی مکنم در درجه اول احساس خودمو خوب نگه دارم

    و ی سری یاداوریا وباورای درستو با خودم مرور کنم ک دنیا گذراس و سعی کنم بیشتر لذت ببرم از بودن اطرافیانم و داعم ندونم بودنشونو و قدرشونو بدونم و باور این ک نمتونم رو زندگی احدی تاثیری بزارم و هر کس مسعول زندگی خودشه و با این مرور اعمالمم کم کم تغییر میکنه

    دوم این که دیگه سعی مکنم سرزنش و تحقیر نکنم تهدید نکنم و سعی کنم از در روی خوش و احساس خوب و پاداش و جایزه وارد بشم و سعی کنم سطح توقعمو بیارم پایین تر ک همه این کارا برای اینه ک خودم اروم تر باشم

    سوم این ک بگردم دنبال ی نرم افزاری یا برنامه ای ک محدود کنه سایت های ناجور رو و غیر مستقیم سعی کنم حلش کنم و دنبال ی راه حل باشم ب جای غصه خوردن و شاخکامو تیز کنم راه حل پیدا کنم جای عصبانیت و موندن تو این ک چرا اینطوری شد خوب یروزی ممکن بود بشه و شد و نمونم توش ی راه حلی پیدا کنم

    چهارم‌ یا حداقل انقد بنویسم نکات مثبت این اتفاقو و روش فکرمو بزارم و خیر ازش برداشت کنم ک ب ارامش بیشتر تو زمانای بیشتری برسم

    تو این سه قسمتی ک تا ب الان‌گذاشتین من قشنگ متوجه شدم ک کدوم طرف بازیم و چ قد دیدگاهام محدود کننده ان بعد اونوخ توقع ی سری خواسته های بزرگم دارم

    ن من هر موقع عین اون دسته ای ک گفتین اینجور فکر مکنن و ذهنیت قدرتمند کننده دارن شدم اون موقع باید انتظار موفقیتم داشته باشم

    باید برم این 3 جلسه رو کامل بنویسم و نکات اساسیشو ک پاشنه اشیل منه در بیارم وبهتر کنم و روشون کار کنم

    از استاد عزیزم بابت زحمتشون برای تهیه فایل سوم بینهایت سپاسگزارم

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    احسان فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    سلام به استاد عزیزم

    در جواب به سوال تمرین

    اشتباهی که اخیرا انجام دادم این بود که یه ماشین خریدم و با اینکه فروشنده گفت که موتور ماشین کمی مشکل داره از این موضوع سطحی گذشتم و ماشین و خریدم و عواقب این اشتباه برام چند بار هزینه ایجاد کرد برای تعمیر ماشین و در نهایت هم مجبور شدم برای ماشین موتور جدید بخرم که کل اون هزینه ها هم از بین رفت

    در مواجهه با این اشتباه اول کمی احساس بد داشتم ولی خیلی زود با یاداوری قانون به خودم گفتم که مهم نیست ازش درس میگیرم و واسه خرید بعدی بیشتر دقت میکنم و خودم و سرزنش نکردم و بیشتر متمرکز شدم رو راه حل

    درسی که از این اشتباه گرفتم این بود که اگه دوباره خواستم ماشین بخرم حتما به مکانیک حرفه ای نشون بدم و بیشتر دقت کنم

    جالب اینجاست که وقتی بیشتر فکر کردم متوجه شدم که من چون آدم عجولی هستم این اشتباه و انجام دادم و دلیل اصلی این داستان عجله همیشگی منه و اتفاقا درس بزرگتری برام داشت که با عجله خرید نکنم و اصلا نه در مورد ماشین در مورد همه خریدهام بیشتر صبر داشته باشم از آدم درستش کمک بگیرم از خداوند هدایت بخوام تا اتفاقات اینچنینی رو تجربه نکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مرتضی گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    سلام

    واکنش من نسبت به اشتباهات؟؟

    اگه برگردم به خیلی قبل بیشتر اشتباه رو با اشتباه بعدی وهمینجور بعدی و ادامه دار تا جایی که واقعا جدی میشد اسیبهای بدی بهم وارد میشد

    زمانی که شروع کردم رو خودم کار کنم واکنشهای اشتباهم نسبت به اشتباها خیلی کم شد اما واکنش مناسبی نداشتم فقط وضعیت بدتر نمیکردم این خودش موفقیت بود برام

    مرحله بعدی به لطف خداوند و اموزشهایی که در خانواده عباسمنش روز به روز بدست اوردم خیلی واکنشهای عالی نسبت به مشکلات نشون میدم

    یکی از واکنشهایی که دارم وهمیشه تکرار میکنم اینه که من کامل نیستم امدم یاد بگیرم حد اگاهی من و عملکردم همینه هیچوقت به خودم گیر نمیدم اشتباهم رو می پذیرم اما خودمو دیگه سرزنش نمیکنم چون میدونم ذهن اول اختیار از دستم خارج میکنه از روی باورهای قبلی وتکرار شده قبلی عملکردی رو برام رقم میزنه کار که انجام شد حالا سرزنشو شروع میکنه من این وسط اگه این شهامت و اگاهی رو داشتم که نگذارم ذهنم رو کنترل کنم دمم گرم ولی به هر دلیلی نشد واشتباهی سر زد گیری به خودم

    کاری دیگی که میکنم اون محیط برا چند ساعت ترک میکنم میرم مشغولیاتی برا خودم درست میکنم کوهنوردی بیشتر هم طبیعت

    اخرین اشتباهی که کردم این بود که با مشتری رفتار خشنی داشتم. خستگی وعواملی بودند که من تمام قوانین واموزشها رو یادم رفت اون لحظه بعد از اینکه ایشون از مغازه خارج شد سریع ذهن سرزنشو تحقیر شروع کرد وترس از نداشتن مشتری داشت ازیتم میکرد جمله قشنگی گفتم بهش:

    گفتم لطفا فضولی نکن. تو کار خودت کردی خدا درستش میکنه و همون لحظه از مغازه زدم بیرون و فقط به غروب افتاب خیره شدم ابرهای زیبا که خورشید یه سمتشونو طلایی کرده بود وسمت دیگشون تیره بود درختی که تو بلوار وسط خیابون برگی نداشت و نور زیبای خورشید جوری از اون طرف تابیده بود که میشد پیچ وخم نازکی شاخه هارو حس کرد اون ظرافت، ساخت وساز این درخت مدهوش کننده بود.

    حس وحالم خوب شد فقط 7 دقیقه زمان برد

    میدونی چرا؟؟

    چون زمانی که مشتری داشت میرفت از مغازه بیرون با تمام وجودم اشتباهم رو پذیرفتم هرچند ایشون مقصر بود. نجواهای ذهنم رو شنیدم که داره حالمو بد میکنه والانه که تو دامش بیفتم همون لحظه گفتم نباید ادامه دار بشه وتکرار نشه و خدا هم حمایتم کرد فقط چند قدم امدم بیرون مغازه

    حالا اگه همونجا نشسته بودم؟؟

    اگه داستان تو ذهنم مرور میکردم؟؟

    اگه نمیپذیرفتم ودنبال مقصر بودم؟؟

    وهزاران اگه…..

    پس تغییر کردم نسبت به سال گذشتم خدایا شکرت

    مادر بزرگم همیشه میگفت خدا یه لحظه عقل از ادم نگیره

    من میگم خدایا عقلمو خودت دست بگیر من ناتوانم قدرت، اگاهی، همش دست خودته

    خدا جون سپاسگزارم

    استاد عزیز سپاس از شما

    همراهان من در این خانواده سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    سوال این قسمت:

    به اشتباه مهمی که اخیرا انجام دادی فکر کن. در آن زمان چه واکنشی داشتی و چطور با خودت برخورد کردی؟

    – به دلیل انتقادهای نا جالب یکی از اشنایان نزدیک، واکنش گرا عمل کردم البته با شخص خودم نه با طرف مقابل به شکلی که امر بر او مشتبه شده بود که تماما حق به جانبش است و دق و دل چندین ساله را سر من خالی کرد و احساس قربانی شدن را نیز در من بیشتر بوجود اورد و با نصیحتها و راهکارهایی که به نظر خودش درست بود و با مقایسه هایی که من را با دیگران می کرد تماما مرا محکوم کرده در صورتی که خود ان شخص فاقد تمامی این ادعاهایی بود که برای من نام می برد و جالب بود که به من ایراد و پند و نصیحت می داد.

    آیا احساس شما این بود که:

    ” اشتباهی است که رخ داده و اشکالی ندارد. ببینم چه درسی برایم دارد؛ ببینم چه تغییر یا بهبودی ایجاد کنم که در آینده این اشتباه تکرار نشود؛ ببینم چطور می توانم در این موضوع بهتر شوم”؛

    – بسیار ناراحت شدم و هیچ درسی نیز برایم نداشت غیر از این که از ان شخص متنفر شده و دوست ندارم دیگر او را ببینم یا با او صحبت کنم و صحبت های او هیچ تغییر و بهبودی برای من نداشته و بیشتر جنبه ی حسادت و رقابت و چشم و هم چشمی داشت. از ان زمان بیشتر بر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار می کنم و سعی می کنم بپذیرم که خودم مقصر بودم که دیگران چنین رفتاری با من داشتند .

    آیا به شدت خود را سرزنش کردی!

    – بله با اینکه بر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار کرده ام با این حال عملکرد ضعیفی داشته و اجازه دادم دیگران بر روی من تاثیر گذار باشند و ذهن من را حتی با اینکه زمان زیادی از روی ان گذشته درگیر کنند که نشانه ی ضعف شخصیتی و باورهای نامناسب درباره ی خودم و عدم ارزشمندی و لیاقت و عزت نفس پایین است.

    آیا آن اشتباه را به شخصیت خود وصل کردی و به احساس ناتوانی رسیدی؟!

    – بله به شخصیت خود وصل کرده و احساس ناتوانی و به درد نخور بودن کردم.

    آیا به این نتیجه رسیدی که کلا به در این کار نمی خوری؟!

    – بله چون این شخص دایما مرا با دیگران مقایسه می کند و به من احساس نا جالب و به درد نخور بودن را می دهد.

    یا اینکه تمرکز خود را بر درس ها و بهبودهایی گذاشتی که آن اشتباه می تواند برایت داشته باشد؟

    – بله تصمیم گرفتم بر روی احساس لیاقت و عزت نفس با جدیت بیشتری وقت و انرژی بگذارم و روی نقاط ضعف خود کار کنم.

    مرحله سوم:

    با توجه به توضیحات استاد عباس منش درباره ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده در برخورد با اشتباه، به این موضوعات فکر کن که:

    چه درس هایی می توانی از اشتباه اخیر خود بگیری تا در موقعیت های مشابه آینده، عملکرد بهتری داشته باشی؟

    – نظر دیگران برایم اهمیتی نداشته باشد، بر روی بهبود شخصیتی خود بیشتر کار کنم، حرف مردم را نادیده بگیرم، با کمال احترام در جواب انها نظر خود را اعلام کنم، محدوده و مرزهایی در روابط برای خود ایجاد کنم، از افراد منفی دوری کنم، اجازه ندهم که دیگران بر روی ذهن من تاثیر گذار باشند.

    این اشتباه چه فرصت هایی برای بهتر شدن برایت دارد؟

    – این اتفاق باعث شد که محکی برای من باشد تا بیشتر روی احساس لیاقت و عزت نفس خود کار کنم و اجازه ندهم هر کسی هر صحبتی را با من داشته باشد.

    از چه زاویه قدرتمندکننده ای باید به این اشتباه نگاه کنی تا نه تنها به توانایی هایت شک نکنی بلکه برای بهتر شدن، انگیزه بگیری؟

    – چون دوره احساس لیاقت را شروع کرده بودم و با این تضاد روبرو شدم مشخص شد که در این حوزه بسیار ضعیف هستم و باید بیشتر از قبل بر روی باورهای خود در این زمینه کار کنم. احساس لیاقت و عزت نفس نیز مانند سایر توانایی ها نیاز به تمرین و تکرار مداوم و کسب مهارت دارد و به تدریج بهبود می یابد. دیگران تاثیری در زندگی من نداشته و نظر انها نیز هیچ اهمیتی ندارد و باعث رشد بیشتر من می شوند.

    مرحله چهارم:

    پس از تفکر و پاسخ به سوالات مرحله قبل، بنویس چه ایده ها و راهکارهایی داری تا آن درس ها و بهبودها را در عمل اجرا کنی؟

    – تکرار فایل های صوتی استاد در زمینه ی احساس لیاقت و عزت نفس و انجام تمرینات آن با جدیت بیشتر از جمله نوشتن توانمندی ها و نقاط مثبت و خواندن آن در آینه از خود تعریف کردن تقویت این باور که دیگران هیچ تاثیری در زندگی ما ندارند و تعیین مرز و محدوده در روابط تمرکز بر نکات مثبت و کنترل ذهن

    خدیا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    وحید ربانی گفته:
    مدت عضویت: 1469 روز

    به نام خداوند بسیار بخشنده و‌مهربان

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان مسیر موفقیت و سعادت

    همه چیز خداوند یکتا رب العالمین هست همه چیز توحید هست همه چیز هدایت هر لحظه ما به سمت منبع نور و اگاهی و رحمت و برکت خداوند ارحم الراحمین است

    اشتباهات ما حاصل شرک است اشتباهات ما حاصل جهل است اشتباهات ما حاصل دور بودن از منبع بیکران هستی خداوند یکتا است

    کارساز ما در فکر ما است ، فکر ما در کار ما آزار ما است

    اشتباهات ما حاصل تکیه بر ذهن ما است که پر شده از تجربیات خودمان و اطرافیانمان

    وقتی تکیه میکنیم بر تنها قدرت این هستی رب العالمین وقتی تسلیم خداوند بشیم هدایت میشویم به مسیر صحیح پر از نعمت و برکت و فراوانی و مسیر صحیح برای ما نمایان میشود مسیری که به ما احساس ارامش و خوب میدهد این مسیر اصلاح اشتباهات گذشته است مسیری که ترس در ان نیست

    من از اشتباهات گذشته خود اصلا پشیمان نیستم و‌انها را حاصل ضعیف بودن ایمانم میدانم باج دادن ها ترس ها نگرانی ها همه باعث اشتباه میشوند وقتی ایمانم را به خدای یکتا تنها قدرت هستی تقویت میکنم ارام ارام اشتباهات اصلاح میشود ارام ارام ترس ها نگرانی ها میرود و عمل میشود مسیر صحیح و‌درست مسیری که نعمت و ثروت و برکت در ان است

    خدای مهربان سپاسگزارم بابت نعمت سلامتی عالی که دارم خدایا شکرت بابت فرزند عالی و‌خوبم خدای مهربان سپاسگزارم بابت این خانه گرم و عالی که به رایگان در اختیار من است خدای مهربان سپاسگزارم بایت احساس خوبم حال خوبم خدایا شکرت بابت شغل عالی و بینظیرم که خیر و برکت آن هر لحظه در حال انتشار است خدایا شکرت که هر روز همه چیز برای من بهتر و عالی تر میشود چون‌تو را سعی میکنم بهتر بشناسم

    خدای مهربان لذت و طعم شیرینی با تو بودن را بیشتر به من بچشان خدای مهربان از گناهانی که نعمت ها را از من دور ساخته در گذر و‌من را پاک گردان

    همه چیز خداوند است به میزانی که به او‌نزدیک شویم غرق در نعمت و شادی و برکت خواهیم بود

    کار مرا چو او‌کند کار دگر چرا کنم

    چون که چشیدم از لبش سوی شکر روم دگر چرا

    خدای مهربان بینهایت سپاسگزارم بابت فرصت زیبای زندگی امروز خدایا شکرت بابت خلق من

    در پناه رب العالمین باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: