ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 12

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2031 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    تا همین دو سال قبل ، من به روتین خیلی مشخص و واضح داشتم ، آدم کوکی !

    انقدر روتین من ثابت بود که اگه یهویی یه پیشنهاد بیرون رفتن میدادن یا هرچیزی می‌شد ،من اصلا نمیرفتم سمتش … با همیشه یک رستوران میرفتم، یک نوع غذا سفارش میدادم و اگه هر چیزی تغییر می‌کرد اصلا حس خوبی نداشتم… تازه جالب اینه که مطمئن بودم که چقدرم روش خوبیه و با افتخار میگفتم من باید از قبل بدونم اون روز چی کار میکنم و کجا میرم و … برای همین مسلما خیلی موقعیت ها رو از دست میدادم

    اما الان هر مدل تغییر، چه تغییر در روزمره و چه تغییر در شرایط و حتی مسیر رسیدن به خواسته اتفاق بیفته از هم نمی پاشم و اتفاقا گوشه ذهنم دارم که قراره با این چالش تجربه بیشتری کسب کنم ، حتما این تجربه بعدا به کار میاد … و یه باور خیلی خوب هم ساختم که همیشه به ذهنم میاد « جایی که راه نیست، خداوند راه را می گشاید» که مشخصه چقدر این باور توحیدی میتونه منو دلگرم کنه به ادامه دادن

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ژیلا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام سلام به استاد جان

    سلام به همراه همیشگی بانو شایسته

    سلام به دوستان عزیزم

    خدا رو سپاسگزارم که این فایل ارزشمند رو روزی من قرار داد

    استاد جان خدای شما را سپاس می گویم که چه به موقع اجابت میکند.خدای من انقدر زیاد به اندازه خدای شما توانا نشده هنوز

    همین دیشب دفترم رو باز کردم و دوباره رفتم سراغ تمرینات بخش اول جلسه دوم دوره شیوه حل مسائل و مشکل حال حاضرم رو دراوردم که چی بود؟

    تغییر

    دیدم مسئله حال حاضر من اینه که من مقاومت دارم در برابر تغییر.نوشتم که من باید از همه لحاظ تغییر کنم ولی ذهن میگه نه، صد تا دلیل میاره که میگه نه

    ولی من گفتم که از همه لحاظ تغییر واجبه از ظاهر گرفته تا طرز فکر ، باور ،طرز رفتار و نحوه عمل کردنم

    چون این موندن تو دایره امن باعث شده که من با زمانه آپدیت نشم و دلیل فاصله افتادن بین من و پسرم همین عامله

    امروز که این فایل اومد و شنیدم اشک ریختم ،اشک ریختم چون یاد گذشته افتادم. زمان زیادی نگذشته از اون روزایی که باشگاه داشتیم و با آمدن پاندمیک نه تنها بروز نشدم بلکه له شدم….

    من جزء دسته افرادی هستم که با کوچکترین تغییر در زندگیم اذیت میشم

    مثلاً دو روز میریم مسافرت چون روال کار روزمره ام عوض میشه سردرد میگیرم کلی خسته میشم با اینکه توی مسافرت کار خاصی از لحاظ بدنی و فیزیکی انجام نمیدم ولی انقدر خسته میشم که دلم میخواد سریع برگردم خونه و بخوابم تا برگردم به تنظیمات کارخونه

    البته الان دارم میفهمم که اینها ترفند ذهن بوده تا بحالت قبل برگردم

    در مورد منبع درآمد و روابط عاطفی انقدر کتک خورم ملسه که حاضر بودم زیر چرخ دنده های جهان له هم بشم،با توجه به افکار غلط گذشته که معتقدن هرکسی مقرب تر است جام بلاش بیشتر است، فکر میکردم که این مقاومت کردن خوبه و بهشت اون دنیا رو میخرم,

    در مورد محل زندگی خیلی استقبال می کنم و کلا چند سال یبار باید خونه رو عوض کنیم حالا این موضوع با حالت مستأجری ما در ارتباطه با نه دقیقا نمیدونم،ولی تا حالا به چشم فرصت به تغییرات نگاه نکرده بودم بیشتر خودمو سپرده بودم به دست جریان زندگی و منتظر بودم ببینم چه اتفاقاتی رو برام رقم میزنه، از ورود به دل ناشناخته ها می ترسیدم و اگر یه زمانی به جایی باید وارد ترسم میشدم با همراهی و دلگرمی همسرم اینکار و انجام میدادم.

    مرحله اول:وااااای باور میکنید که من با یادگیری رانندگی مخالفت شدید داشتم و با دعوا ،همسرم رانندگی یادم داد تو سال85 و بعد از اون سال کلاسهای رانندگی اجباری شد و بعد متوجه شدم که چه خوب شد چقدر به نفعم شد و الان خداروشکر همه جا خودم میرم

    مرحله دوم: برنامه من برای تغییر آگاهانه اینه که شروع کردم به فروش اسباب اثاثیه اضافه خونه تا هم خونه ام نظم بگیره،خلوت بشه و اینکه رفتارم، نحوه گفتارم رو با دخترم عوض کردم ، دیرتر عصبانی میشم از دستش و توجهم به نکات مثبت دخترم و همینطور همسرم کمی بیشتر شده و الان آگاهانه تصمیم گرفتم مسیر رفتن به خونه مادرم رو تغییر بدم تا کم کم ذهنم رو از حالت عادت کردن دربیارم.

    مرحله سوم:من با روی باز از تغییرات استقبال میکنم. همیشه تغییرات آگاهانه به نفع منه ،تغییرات کمّی بصورت کم کم منجر به تغییر کِیفی میشه.

    مرحله چهارم:

    باید تو همه جنبه ها تغییر کنم از تغییر در شرایط مالی، یافتن علاقه مندیهام گرفته تا طرز بیان کلمات و بروز احساساتم

    خودمو دوست داشته باشم و با احترام صحبت کنم باعث میشه ارتباطم با خانواده ام بهتر بشه

    از این به بعد سعی میکنم حواسم به نشانه ها باشه و قبل از اینکه زنگ خطر به صدا در بیاد تغییرات رو در زندگیم و در شخصیتم اعمال کنم.

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 809 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم

    سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم

    سلام دوستان معنوی و ارزشمندم

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان قرار دارم

    باورهای محدود کننده قالب تر است یا باورهای قدرتمند کننده

    در وقت تغییرات چه واکنشی دارم ؟

    خدایا شکرت که به وقت درست هر لحظه مرا هدایت می‌کنی که تصمیمات درست بگیرم و در مسیر درست الهی ثابت قدم ومتعهد تر باشم

    تنها چیزی که نمیشه جلوشو گرفت تغییر است براساس شرایط جهان هر لحظه جهان در حال تغییر است با تغییر روزها و ماها و فصل ها سالها هر روز همه جهان در حال تغییر است پس من هم با توجه به تغییرات جهان باید خودم را با شرایط وفق بدهم و تغییرات شگرفی را در خودم بوجود بیاورم

    یکی از تغییرات اخیر من در سال گذشته بود که باشگاهی را تغییر دادم من باشگاه بدنسازی میرفتم و در دوره عالی قانون سلامتی بودم و دیگه نخواستم اون حجم از تمرینات رو داشته باشم و اومدم هر روز تو خونه تمرینات دوره و پیاده روی عالی شروع کردم و چند ماهی دیگه اون باشگاه نرفتم به پیاده روی و تمرینات خودم تو خونه ادامه دادم و اتفاقا خیلی هم حالم عالی بود با اینکه من نزدیک به هفت سال تو اون باشگاه بودم وخیلی عالی بودم ولی دیگه انکار اصلا ذهنم به تغییر نیاز داشت و آگاهانه خودم نرفتم و اواخر تابستان به باشگاه دختر هدایت شدم با اینکه قبلتر دخترم می‌بردم ولی من ورزشهای خودم داشتم و یه لحظه ایده اومد که برم ژیمناستیک کار کنم رفتم با مربی صحبت کردم اوکی داد گفت مشکلی نیست میتونی بیای و من با عشق رفتم الان خیلی پیشرفت تو ژیمناستیک دارم و تو این چند ماهی که دارم میرم خیلی همه چی عالیه و هر بار به چیز جدیدتر یاد میگیرم .چقدر هم خوشحالم از این تصمیم بزرگی که گرفتم .

    یکی دیگه از تغییرات من خیلی دوست داشتم خودم بتونم یه کار برای خودم داشته باشم و خودم درآمد داشته باشم و خداوندمرا به سمت هنر هدایت کرد و الان خیلی پیشرفت داشته ام در زمینه هنری ام و هرروز بهتر و بیشتر یاد میگیرم و خیلی دوست دارم پیشرفته تر و گسترده تر هنرهای مربوط به هنر اصلی ام را یاد بگیرم و الان چندتا هنر در کنار هنر اصلی یاد گرفته ام و باعشق بیشتر دارم ادامه میدهم با تو کل برخدا

    و اتفاقاً برای رفتن به همین کلاس هنری ام هر بار از یه مکان و خیابون و کوچه جدید پیاده میرم تا زیباییها ی بیشتری را ببینم ‌وشکر گذاری کنم

    و یه تغییر دیگه اینکه من مدتی هست که یه پارچ مسی از مشتری دارم و گفت برام درستش کن من اول ذهنم مقاومت میکرد که با اینکه برای قلم زنی خیلی خوب میشه ولی ذهنم مقاومت میکرد و می‌گفت که سخته و همون رنگش بزن تحویل بده و من چون کار حجمی انجام ندادم میخواستم از زیرش در برم و پرداز روش کار کنم ولی آگاهانه گفتم این موقعیت خیلی خوبیه و چند بار هم نشونه ها رو متوجه شدم که با قلم زنی خیلی بهتر میشه

    منم آگاهانه تصمیم گرفتم که کارهای قلم زنی را روی پارچه انجام بدم و مطمئن هستم که خداوند مرا همراهی میکند و بهترین کار هنری را درست میکنم و کلی دراین مسیر که میخواهم به کارگاه فنی و حرفه‌ای برم تا راههای درست کردن را بهم یاد بدهند خیلی هم خوبه و من چیزهای زیادی از اونجا یاد میگیرم پس با قدرت این کار را انجام میدهم انشاالله .

    یکی دیگه از تغییرات که امروز به خودم دادم اینکه مدتیه با اینکه هوا سرده و من نمی‌خواستم به بهونه سرما کباب درست کنم امروز تصمیم گرفتم که کباب زغالی درست کنم و با اینکه بارون بود اتفاقاً هوا بسیار عالی و بینظیر بود ومن کلی لذت بردم و غذای قانون سلامتی ام را روی زغال آماده کردم و باعشق در کنار عزیزانم نوش جان کردیم .

    استاد عزیز سپاسگزارم از شما که این فایل هارو براساس پیشرفت زندگی ما آماده کردیم خدااااااااااجونم سپاسسسسسگزارم

    یکی دیگه اینکه چند وقتی بود که خیلی دلم میخواست کابینت هامو مرتب کنم و هر بار ذهنم مقاومت میکرد و یه بهونه ای بود که انجامش نمی‌دادم و یک روز که تصمیم جدی گرفتم و خواستم که نظم و ترتیب به وسایلم بدم با عشق شروع کردم به انجام دادنش و وقتی که تمام کابینت‌ها رو مرتب کردم و پرسون رو باز میکردم و نگاه میکردم کلی اعتماد به نفس من بالا رفت و چقدر ذوق دارم وقتی میخوام یه چیزی ازش بردارم

    خدایا شکرت که این تغییرات کوچیک باعث تغییرات بزرگ در ما میشود و هر بار با هر تغییری اساسی ما خدمتی بزرگ به پیشرفت جهان هم میکنیم

    وقتی بچه خودم داره میبینه که خونه تر و تمیز و مرتبه اونم میبینم و سعی میکنه وسایلش رو در جای خودش قرار بده و این کار هم اعتماد به نفس من و هم فرزندانم را بالاتر برده خداروشکر

    واستاد یکی دیگه اینکه من با هر تضاد کوچک هم که برمیخورم میگم الخیر و فی ما وقع و خدا شاهده که جز خیر و برکت نمی‌بینم تماما میشه خیر و رزق وبرکت

    و این روزها که تضادی به ظاهر بزرگ برای ما اومده

    اول بهش گفتم تضاد عزیزم خوش اومدی مطمئنا که میخوای مارو قوی تر کنی از خدا خواستم که خودش راه حل مسائل رو بهمون بگه امید دارم که خداوند همواره مارو در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار داده است

    تغییراتی هم که از طرف جهان برایمان آمده سرشار از خیر و برکت و نعمت و فراوانی و رزق بی‌حساب خداوندعالم است

    خدایا شکرت که تغییرات برای زندگی کردن بهتر ما آمده اند

    خدایا شکرت که با هر تغییر من در بهترین و زیباترین و جذاب ترین ورژن جدید م هستم

    خدایا شکرت که هر لحظه مرا هدایت کردی به زمان و مکان درست و در میان افراد درست و شرایط درست که تغییرات به نفع من باشد

    خدایا شکرت که جهان هر لحظه در حال رشد و گسترش است و با هر تغییر و دید مثبت نسبت به تغییر برای ما خیرو نیکی است

    خدایا شکرت که با هر تغییر که در زندگی‌ام داشته ام مرا بهبود عالی داده

    استاد امروز داخل دفتر شکرگذاری نوشته بودم که خدایا شکرت من چقدر رفتارم تغییر کرده و شخصیت بهتری شده ام

    من اصلا قبلا به هر کسی نمیگفتم عزیزم و عشقم و گلم و از این تیکه کلام های قشنگ به افراد خانوادم فقط میگفتم ولی امروز صبح که داشتم می‌نوشتم دیدم که من چقدر اخلاق و رفتارم تغییر کرده به تمام افرادی که باهاشون برخورد دارم یه پیوند. زیبا به اسمشون میدم بعد صحبت میکنم چه افراد بزرگتر از خودم وچه افراد کوچکتر و هم سن خودم با همه با احترام بیشتری صحبت میکنم .و کلام مثبتری دارم و ریز نمیشم در خیلی از گفته های دیگران باعشق برخورد میکنم و اصل را میبینم و در حاشیه نیستم از همه به نیکی یاد میکنم و سعی میکنم نه قضاوتی در کار باشه و نه نصیحت و ن سرزنشی ن تحقیر و هیچی

    خدایا شکرت که من فقط تمرکزم بروی خودم است

    و جهان داره اطرافم را تغییر میدهد .

    خدایا شکرت اگر بیایم و به گذشته نگاهی بندازیم میفهمیم که با همین تغییرات کوچک و کم بوده که الان جهان اینقدر رشد و گسترش داشته

    بقول شما استاد تو یکی از فایلها میفرمودین که در گذشته کفش نبوده پول برهنه راه می‌رفتند و مثلا خار می‌رفت تو پا و گرما و سرما و…و اومدن فکر کردن که باید یه چیزی درست بشه که به راحتر راه رفتن مردم کمک بشه تا اینکه مثلاً کفش درست شد و تمام امکانات الان هم همین بوده با هر تضادی انسان به فکر حل مشکل می‌افته و هر روز همه چی جدیدتر و بروز تر و مدرن تر داره میشه و جهان خداوند هر روز در حال رشد و گسترش است .

    پس من هم با قدرت بیشتر ادامه میدهم و ایمان دارم که خداوند در هر لحظه مرا به بهترین ها هدایت و حمایت میکند

    خدا یا شکررررررت خوشحااااالم که در این آگاهی ها هستم

    وجودم هم در این آگاهی ها از زمین خوردنهای زیادم بود که دیگه دلم تغییر بزرگ میخواست و خداونددستم را گرفت و به این سرزمین زیبا هدایتم کرد

    خدایا شکرت من به خدا اعتماد دارم ایمان دارم باور دارم

    من لایق دریافت بهترین نعمتهای الهی هستم

    من ارزشمندم صرفا چون خداونداجازه نفس کشیدن بهم داده

    من پاره ای ارزشمند از وجود پاک خداوند هستم

    در دل تغییر فرصتهای بیشتری برای پیشرفت من وجود دارد

    خدایا شکرت

    در دل هر تغییر خیر و برکت الهی نهفته است

    خداوند مرا هدایت میکند در دل تغییرات و ناشناخته ها میروم به امید الله که ببینم چه زیبایی هایی در انتظارم است

    خدایا شکرت که ذهن و قلبم با هم هماهنگ شده اند

    تمام زندگی من معجزه خدا جونم شده بینهایت سپاسگزارم

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آرمان نجفی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    بنام الله

    سلام به استاد عباس منش عزیز و خانوم شایسته و تمامی دوستانی که توی این سایت رویایی حضور دارن

    تغییر»»» بزرگترین تغییر زندگی من توی شهریور ماه 1399 اتفاق افتاد

    حدود 6 سال بود که بهمراه پدرم نمایشگاه ماشین داشتیم ، واقعا شرایط سختی بود از همه لحاظ بخصوص مالی ، سه ماه قبل از تغییر بزرگ یعنی اواخر خرداد ماه 1399 به وسیله آموزه های استاد و کتاب از قدرت عشق (کاترین پاندر) یِ قول مهم به خودم و خدای خودم دادم : اگر سنگ هم از آسمون بباره تو حق نداری ناراحت بشی و حالت بد بشه ،

    یک چیز از وضعیت کاری اون روز هام بگم این بود که ، مشتری هایی که داشتیم حداکثر 30میلیون پول داشتن یعنی من با آدم هایی سر کار داشتم که این اندازه پول داشتن برای خریدکردن ،

    خب بعدِ اون قولی که به خودم و خدای خودم داده بودم ، سه ماه فوق العاده رو پشت سر گذاشتم تا اینکه یِ روز سر صبح به دلیل نداشتن پروانه کسب نمایشگاه مونٌ پملپ کردن ، همینجوری که داشتن پلمپ می کردن رو به آسمون کردم و گفتم : خدایا شوخی ت گرفته ؟ همه چیز در حال بهتر شدن بود ، چرا اینجوری شد؟؟؟ ، که یهو یاد قولم افتادم ( اگر سنگ هم بباره نباید حالم بد بشه…) اینم بگم که من اصلا با اون کار حال نمی کردم و همون لحظه با خودم گفتم بد هم نشدا چند روزی می تونم برای خودم خوش بگذرونم ، از اونجایی که من رشت زندگی می کنم و شما با 30 کیلومتر رانندگی می تونید انتخاب کنید کنار دریا باشید یا کوه یا جنگل یا دریاچه و یا رودخانه( خدارو صد هزار مرتبه شکر) ، من همون لحظه رفتم جنگل و توی مسیر خیلی فکر کردم که چیه داستان؟ چی شده؟؟ کجا اشتباه کردم ؟؟؟؟؟؟و کلی سوال دیگه، آخرش به نتیجه رسیدم که من تنبلی کردم برای گرفتن پروانه کسب خدا از این طریق منو هل داد تا حرکت کنم و تصمیم گرفتم برم دنبال پروانه کسب ، بعد از چند روز بنگاه باز کردم و چون اون ملک اجاره ای بود صاحب ملک برای تمدید اجاره مبلغ دو برابر برای کرایه ماهیانه و ده برابر برای پیش پول پیشنهاد داد، که اصلا با درآمدی که ما از اونجا در می آوردیم جور در نمیومد ، تصمیم گرفتیم این شغل جمع کنیم و شاید باورتون نشه که من خیلی هم خوشحال بودم فقط بخاطر اینکه قرار از این کار که دوستش ندارم بیام بیرون، و ی روز پدرم امد گفت بریم روستای خودمون مشاور املاک بزنیم ؟؟؟؟؟ بدون وقفه بدون فکر گفتم آره عالی بریم ، پدرم از این نوع جواب دادن من تعجب کردم و گفت مطمینی ؟؟؟ گفتم آره خیلی پیشنهاد خوبیه ( حالا من که می دونم این الهام به دل پدرم از جانب خدا بوده ، ولی نمی دونستم که خدا داره منو میفرسته به سمت کار مورد علاقه ام ) ، پدرم دوباره از من پرسید می تونی انجام ش بدی ؟؟؟ گفتم آره کاری نداره که ، حالا این در حالتی که من تا به اون روز توی یک معامله ملکی حضور نداشتم و هیچی در مورد نسق و سند های ملکی نمی دونم؛ هیچی، دقیقا هیچی صفرِ صفر بودم . و این کار بزرگ و این تغییر بزرگ و ترسناک با جیب خالی یکی از بزرگترین افتخارات من ، یک سال نیم طول کشید این دونه ای که کاشته بودم درخت بشه و میوه بده در واقع یک سال و نیمِ طول کشید از خط صفر بیام بالا تر تا اون روز هزینه هام جوری مدیریت کردم که بدهکار نشم و جالبِ که اون روز ها خیلی بزرگم کرد،

    و زمانی که که امدم توی شغل املاک مشتری هایی که میومدن پیشم میلیاردی توی حساب شون پول بود دیگه خودتون حساب کنید به لطف خدا چجوری همه چیز تغییر کرد توی زندگی م ،

    این مثال از زندگی خودم رو برای خودم بارها و بارها تعریف کردم بارها برای دوستانم تعریف کردم تا به یاد داشته باشم زمانی که نترسیدم از تغییر چه پاداشی خداوند به من داد ، زمانی که قدم گذاشتم به دل ناشناخته ها چقدر بزرگتر شدم ، و این کارو باید تا آخر عمر ادامه بدم

    به قول کتاب چهار اثر : تا زمانی که در برابر وضعیتی مقاومت می کنیم آن وضعیت را به دنبال خواهیم داشت

    یا به قول قرآن : 63 نسا (( فاعرض عنهم )) به معنای معترض نشدن و رها کردنِ ؛ حالا توی اینجا منظور اشخاص که با پیامبر مخالفت می کردند ، ولی به قول بزرگی که گفت وقتی قرآن می خونی خودتو مخاطب کلام الله بدان تا بهتر بفهمیش

    در کل به قول مثال معروف استاد : روی دوش خدا سوار شدن ، اجازه بدیم خدا مسیر باز کنه ، این یعنی اینکه آرمان نجفی دست از مقاومت بردار و در مقابل تغییرات ، چیزی که می دونی باید تغییر کنه مقاومت نکن

    و ادعایی ندارم برای اینکه این کارو خیلی خوب انجام میدم فقط یادآوری برای شخص خودم بود که پاداش خداوند چقدر عظیم و غیر قابل وصف است .

    بهترین ها برای همه شما ( انشالله)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    ما انتظار داریم وقتی رفتارمون یا باورهامون رو تغییر می دیم خیلی سریع نتایج تغییر کنه.

    من یه جوش بزرگی رو بدنم زده بود یه پماد گرفتم و یک شب استفاده کردم. فرداش مادرم گفت تغییری کرد؟ گفتم مامان من یک شبه که پماد رو استفاده کردم انتظار داری فوری خوب بشه؟! عجله داشت گفت 2 بار در روز بزن زودتر خوب شه. منم همین کارو کردم و بدتر شد بخاطرهمین دیگه همون شبی یکبار رو ادامه دادم. تقریبا تا 6 روز تغییر خاصی نمی دیدم. نه کوچکتر شده بود و نه دردش تغییری کرده بود بعد از روز ششم کم کم دیدم دردش داره کمتر میشه و حدودا روز دهم دیدم یک مقدار کوچک تر شده و دردش تقریبا از بین رفته و همینظور در حال کوچکتر شدن هست.

    ما عجله داریم

    دکتر می ریم قرص می ده دو روز می خوریم بعد می گیم چرا خوب نشدم.

    باشگاه میریم یک هفته تمرین می کنیم می گیم چرا نتیجه ی خاصی بوجود نیومد.

    ما انتظار داریم با هر تغییری نتایج فوری بوجود بیاد بخاطر همین رو تغییراتمون پایبند نیستیم و ادامه نمی دیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2654 روز

    سلام استاد عزیز و همه دوستان

    چقدر موضوع خوبی رو استاد گفتند

    من قبلاً خیلی مقاومتم در برابر تغییرات زیاد بود ولی الان با دید خیر بهش نگاه می کنم و سعی می کنم احساسم رو نسبت بهش مثبت کنم هر چند که اوایلش شاید تغییرات بزرگ برام سخت باشه ولی می پذیرم و ادامه میدهم

    چند وقت پیش خانمم گفت میخوا بره سرکار همیشه خونه دار بود یک دختر 4 نیم ساله هم داریم زمانی که من سر کار بودم کنارش بود و بهش رسیدگی می کرد و.‌‌..

    خلاصه یه تازگی رفت سرکار کارمندی که تا ساعت 5 سر کار است و حالا من باید بچه رو صبح ببرم مهد کودک

    کلا همه چیز تغییر کرد البته من هنوز مقاومت دارم و برای خودش هم سخته چون تا حالا سرکار نبوده.

    سعی کردم با دید خیر بهش نگاه کنم نکات مثبتش رو ببینم و بپذیرمش، و این فایل استاد هم به من یک انگیزه خوب داد برای اینکه با این تغییر من هم تغییر کنم و با قدرت ادامه بدهم

    یک موضوع دیگه رو بگم ، قبل از اینکه خانمم بره سر کار به خودم گفتم من باید هر لحظه یک فعالیت مثبت داشته باشم یک تغییر ایجاد بکنم یک تلاشی داشته باشم، فقط بیکار نباشم و سعی کردم این شخصیت رو توی خودم ایجاد کنم که هرجایی هستم تغییر ایجاد کنم حرکت کنم

    برای همین هم این سوال رو همیشه از خودم می پرسم ، الان چکاری رو می توانم انجام بدهم چه تغییری رو می توانم انجام بدهم و …

    حالا این اقدام می تونه تمیز کردن ماشینم باشه یا مرتب کردن لباسهام یا رفتن توی سایت و یا آموزش دیدن و …

    و هر چیزی که به ذهنم می رسه رو انجام می دهم یک لیست هم از کارهای که باید توی زندگی انجام بشه رو توی. Google keep نوشتم و براشون هر روز قدم بر می دارم و انجامشون می دهم

    چند وقت پیش با خانمم تصمیم گرفتیم برای تغییر کردن و تغییر زندگیمون مهاجرت کنیم از کرمان به بندرعباس و الان 2 ساله بندرعباس هستیم خداروشکر کلی پیشرفت داشتیم موفقیت داشتیم اگر کرمان بودیم شاید این اتفاقات و این تغییرات ایجاد نمی شد ولی این عمل به این تصمیم خدا می دونه که در آینده هم چقدر تغییر توی زندگیمون ایجاد کنه

    همین امروز و دیروز هم خدا رو شکر کلی اتفاقات عالی افتاده که پس از به نتیجه رسیدن انشالله در آینده در موردشان کلی با ذوق صحبت می کنیم

    توی کارم در گذشته تغییری ایجاد شد که خداروشکر به نفعم شد و کلی توی کارم حرفه ای و متخصص شدم

    کلمات تاکیدی خوب:

    من از تغییرات با شور و شوق استقبال می کنم

    من علیرغم وجود ترس و نگرانی دست به اقدام می زنم

    من علیرغم وجود شک دست به اقدام می زنم

    من هر روز برای بهبود بیشتر قدم بر می دارم

    با حل مسائل زندگی ام هر روز بهتر می شود

    مسائل فرصت هایی برای پیشرفت است من از آنها استقبال می کنم

    من برای حل مسائل قدم بر می دارم

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    البته که کارهایی است که باید انجام شود ولی خدا رو شکر من همه رو نوشتم و هر روز برای حلشون قدم بر می دارم و خداوند هم قطعا برای من برکتش رو می فرسته

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه اینه که با توجه به اولویت کارهام همه رو انجام بدهم و هر روز برای حلشون اقدام کنم و حرکت کنم هر روز قدم های با انگیزه و با احساس خوب

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    از تغییرات استقبال کنم با دید مثبت و با ایمان بهشون نگاه کنم احساسم رو نسبت بهشون خوب کنم برای براشون حرکت کنم تلاش کنم شخصیتی اقدام گر از خودم بسازم بی باک باشم و از عمل کردن نترسم به دل ترس ها و ناشناخته ها بروم

    قبل از اینکه جهان شرایط مجبورم کنه خودم حرکت بکنم و اقدام بکنم.

    سپاسگزارم از فایل زیبا و همه دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدایا من هر آنچه دارم از توست

    سلام خدمت استاد عزیزم

    من در گذشته در مقابل تغییر به هم می‌ریختم احساس ناامنی میکردم

    سن ام که کمتر بود گریه میکردم

    بزرگتر که شدم در مقابل تغییر اضطراب میگرفتم

    اما هم اکنون با آموزش‌هایی که از شما استاد عزیزم دیدم اصلا اونطور نیستم به هم نمیریزم و اون را یک فرصت میدونم و با خودم خودگویی های مثبت میکنم الان تغییر را دوست دارم که ایجادش کنم

    خدایا بینهایت شکر

    قسمت دوم تمرین

    مرحله اول

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    جواب

    یکی از خواهر هایم که من از دستش خیلی اذیت بودم به طرز عجیبی بدون اینکه من کاری کنم از زندگی من و فرزندانم و همسرم حذف شد

    اولش خیلی ناراحت شدم ولی بعد دیدم اتفاقا چقدر اینجوری برای همه ما بهتره چون اون الان بدون اینکه ما کاری بهش داشته باشیم با ما رابطه اش را قطع کرده و من همیشه چون دوست نداشتم با نزدیکانم اینطوری ارتباطم قطع شود ناراحت بودم

    ولی بعدا به خودم یاد آوری کردم این حتما بهترین برای همه ما بوده و من هم که این را آگاهانه انجام ندادم چیزی بوده که بدون دخالت من و فرزندانم پیش آمده و الانم اصلا ناراحت نیستم و اصلا به خودم احساس گناه نمی‌دهم میدونم این کار را خدا برامون انجام داده و حتما این برای ما بهترین بوده

    مورد بعد اینکه

    پسرم را با تلاش فراوان فرستادم انگلیس که درس بخونه ولی درست در همان زمان این بیماری پندمیک شروع شد و پدرش او را برگرداند و من خیلی ناراحت شدم ولی بعد دیدم که اتفاقا برای پسرم و من خیلی هم خوب بوده چون وقتی پسرم برگشت رفت دنبال سربازی اش و سربازی اش را درست کرد و الان خدمتش انجام شده و اون درست دوهفته پیش کارت خدمتش را هم دریافت کرد و من متوجه شدم که این تغییر ناخواسته که علی رغم میل من بود اتفاقا به نفع پسرم و من شده است.

    مرحه دوم:

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن

    جواب

    من تغییر در سبک ورزش از روز چهارشنبه هفته قبل ریختم و ورزش را به نحو دیگر شروع کردم به طوری که من در سالن پایین خونه می‌خواهم برم و ورزش کنم

    چهارشنبه رفتم سالن اجتماعات خانه و ورزش کردم و چون از خونه بیرون میرم و اونجا وسایل ورزش هم هست انگیزه بهتری پیدا کردم و می‌خواهم ادامه دهم و فردا صبح هم ساعت 10 صبح با دوستی قرار گذاشتم که انجام بدهم و میخوام ادامه دهم

    من به سبک دوره قانون سلامتی تغذیه دارم جدیدا میوه داشتم بیشتر میخوردم ولی می‌خواهم دوباره همین یه کوچولو عادت نادرست هم در خودم تغییر دهم و دوباره به روش قانون سلامتی دقیق تر انجام دهم

    من شروع کردم و دارم باورهایم را تغییر میدهم که به نظرم این بهترین و مهم ترین قسمت تغییر هست امروز حتی با خواهرم موقع رانندگی در ماشین بودیم و یک مسیری را داشتیم برمیگشتیم و دوتایی شروع کردیم باورهای جدیدمون را تکرار کردیم

    و حتی این فایل را من قبل از اینکه الان بخوانم کامنت بنویسم گوش دادم و همان لحظه شروع کردم به تغییر

    با خواهر رفتیم کافه همیشگی قهوه بخوریم و من گفتم بیا از همین جا شروع کنیم و ما همیشه در اون کافه یک جای ثابت را دوست داشتیم و می‌نشستیم چون نزدیک شومینه بود و ما اونجا را دوست داشتیم اینبار که رفتیم به خواهر گفتم بیا بر خلاف همیشه جامون را تغییر دهیم و جای دیگه بشینیم خواهرم گفت آخه اینجا طبیعتش کمتره و من گفتم عوضش اینجای جدید نزدیک پنجره هست و سعی کردم چیزهای خوب اون قسمت را ببینم و از تغییر مکانمون لذت ببرم و خوبی هایش را ببینم و بگویم

    مرحله سوم:

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    باورهای درست برای تغییر

    جهان هر لحظه در حال تغییر هست

    تغییرات همیشه کمک می‌کند که من پیشرفت کنم

    در دل تغییر فرصت هایی هست برای پیشرفت و یاد گیری

    جهان همواره در حال تغییر هست و من با هماهنگ کردنِ خودم با تغییرات جهان می توانم موفقیت بیشتری کسب کنم

    خداوند تغییرات را درزندگی من ایجاد می‌کند تا من رشد کنم

    ایجاد تغییر در زندگی من حتما یک فرصت خوبی هست که اتفاقا خدا خواسته که من تغییر کنم

    این تغییر معنی اش اینه که خدا داره راه درست را نشون من میده

    خداوند خودش در این مسیرِ تغییر حتما هدایتم خواهد کرد

    حتما خیر و برکتی در این تغییر برای من هست

    من هم مثل طبیعت و جهان که همیشه در حال تغییر هستند الهام از آنها میگیرم و با آغوش باز تغییر را می‌پذیرم

    تغییر برای رشدم لازمه

    استاد عزیزم یه نکته لطفا میشه چند نمونه مثال بزنید از جملات تاکیدی و باورهای قدرتمند کننده و مناسب برای افرادی که اشخاص مریض و کسانی که دخانیات مصرف می‌کنند و روابط نامناسب را در زندگی شون دارند و می‌خواهند تغییر دهند و از اون رابطه بیان بیرون

    باورهای مناسب مثال بزنید مثل همین جملات تاکیدی خوب که برای تغییر زدید

    مرحله چهارم :

    این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    من برای کسب و کار مورد علاقه ام باید تغییر ایجاد کنم من باید کسب و کار مورد علاقه ام را شناسایی کنم و انجام دهم

    من باید در زمینه مرز و محدوده هایم در زندگی ام اقدام کنم که تا اینجای کار انجام این تمرین برایم رضایت مند نبوده که باید ایجادش کنم که به تاخیر انداختم

    باید بیشتر روی باورهایم در روابط کار کنم

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    من باید برای این موارد وقت بزارم

    من حتما یک وقت جداگانه برای مورد بالا اختصاص دهم

    من برنام دارم به کتابخانه برم و لیزری روی باورهایم کار کنم مثلا یک ساعت در روز جداگانه در کتابخانه

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    من میخوام همان طور که از همین امروز شروع کردم از تغییرات کوچک شروع کنم و کم کم بزرگترش کنم

    مثلا حتی همیشه حتی اگر در خانه ام یک جای به خصوص همیشه می‌نشستم دیگه تغییر دهم یا برای خودم چرخشی بزارم و به یک جا اکتفا نکنم

    برای بعضی از هزینه های خونه منتطر نباشم که اون هزینه هایی را که همیشه همسرم پرداخت می‌کرد بعضی از اوقات تغییر ایجاد کنم و خودم اون هزینه ها را پرداخت کنم و منتظر اون نباشم.

    من می‌خواهم در خودم بیشتر تغییر ایجاد کنم من میخوام نسخه بهتری از خودم بسازم من اگر افرادی را می‌خواهم در زندگی ام داشته باشم که مناسب باشند باید بیشتر روی تغییرات خودم کار کنم و خودم را بیشتر تغییر دهم من باید بگردم و باز بیشتر پیدا کنم که چه چیزی بایذ در من در ذهنم در وجودم تغییر کند

    *

    خدایا بابت این فایلهای بی‌نظیر که به ما داده ای بینهایت شکر

    خدایا بابت وجود استاد عباس منش در زندگی همه مون بینهایت شکر.

    خدایا بابت سایت عباس منش که به ما داده ای بینهایت شکر

    خدایا بابت همه چیز بینهایت شکر

    “” “” ”

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    محمد غنی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    با سلام شما مگه نمیگید همه چی باور پس اگر کسی حتی با تغییر جامعه خودش وقف نده بازم شرایطش با باورهاش رقم میخوره شما چرا میگید حتما باید انسان به روز باشه

    استاد یک مقدار جدیدا حرفاتون دور از قانون فرکانس شده

    الان این حرف شما نوعی شرکه که میگید حتما باید انسان بپذیره شرایط وگرنه نابود میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 740 روز

    به نام خداوند بخشنده و کریم

    سلام خدمت استاد عباس منش و همه عزیزان

    سوال:من در مقابل تغییر در بعضی مسائل خیلی مقاومت دارم و در بعضی مسائل کم مثلا در تغییر جای خوابم خیلی مقاومت دارم و به راحتی خوابم نمیبره یا در تغییر ساعت خوابم اما در بعضی مسائل مقاومت کمتری دارم کلا بیشتر مسئله من برای مقاومت در مقابل تغییر بحث خواب هست مکان و زمان و تاریکی سکوت و… سعی میکنم که مقاومت کمتر کنم و به دیدگاه رشد نگاه کنم.ولی در کل تغییرات را به عنوان رشد میبینم.

    تمرین:

    ما در مقابل اثاث کشی خیلی مقاومت داشتیم و اما هر کار کردیم در آن زمان صاحب خانه راضی نشد ما بشینیم و ما اثاث کشی کردیم و آمدیم به خانه جدید و کلی چیزهای جدید نصیبمون شد مثلا آشپزخانه بزرگتر شد صاحبخانه جدید عالی دستشویی نزدیک خانه و هزاران خوبی دیگر کوچه باز جای پارک راحت تر و…

    استاد همانطور که گفتم در مقابل خواب خیلی مقاومت دارم ولی الان سعی میکنم که تغییرش بدهم مثلاً جای خوابم باید تاریک مطلق میشد حتی چراغ تلویزیون که چشمک میزد را می‌کشیدم تاریک مطلق ولی الان خودم سعی میکنم چراغ چشمک زن را میزارم تا عادت کنم از تنها خوابیدن میترسیدم ولی به لطف خداوند و همکاری بچه های عقل کل این تغییر را در خودم ایجاد کردم و از این به بعد هم سعی میکنم خیلی تغییراتی که در مقابلش مقاومت دارم را کم کم عوض کنم

    استاد عزیز سپاسگزارم از فایل بی نظیرتون

    و سپاسگزارم از خداوند که فرصت شنیدن و فکر کردن به این فایل را به من داد خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    راستی از دیشب کلی بارون اومده در شهرمون بازم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 926 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته

    سلام خدمت دوستان گلم

    خلی ممنون هستم بابت آماده ساختن این فایل جذاب

    از وقتی فایل روی سایت قرار گرفت سریع دانلود کردم و چندین بار گوش دادم

    خلی برایم آگاهی قشنگ داشت

    امروز چند بار فایل صوتی اش را شیندم

    خلی خوشحال بودم که وقتم را روی این چنین موضوعاتی می گذارم که برایم خوشایند است و باعث می شود که خودم را بهتر بشناسم و توانای هایم را خوب تر درک کنم

    من وقتی به گذشته های زندگیم نگاه می کنم می بینم که تغیر کردن بعضی موقع ها برایم سخت بوده است و من از تغیر کردن ترس داشتم

    چون خودم را فرد ضعیف و ناتوان احساس می کردم و به همین دلیل هیچ وقت خودم پیش قدم نشدم که برای تغییر کردن قدمی بردارم

    تا زمان های که وضعیت مرا مجبور ساخته که برای تغیر کردن حرکت کنم

    و آن زمان‌ها هم از تغیر کردن نتایج های بهتری هم کسب نکرده ام

    اما از یک مرحله زندگی به بعد

    خودم مصمم شدم که باید تغیراتی را در زندگیم خلق کنم

    همین تغیر کردن خودم هم مراحل عجیب و غریب دارد

    من فردی بودم که از درس و تحصیل دور بودم و سال های سال مشغول کارهای ساختمانی بودم

    اما با علاقه زیادی که به آموختن علم داشتم راه کار گری در ساختمان را جدا ساختم و رفتم مشغول فراگیری علم و آگاهی شدم

    دراوایل برایم خلی سخت و دشوار بود

    چون چندین سال بود که من از مسیر کتاب و قلم دور بودم

    اما به خواست خودم رفتم در این مسیر سختی های خودش را هم داشت و من محکم‌تر از آن سختی ها بودم

    در بخش مطالعه کردن خودم را به بهترین مرحله رساندم

    درحالیکه اول من از مطالعه یک صفحه کتاب خوابم‌ می گرفت

    در دانشگاه و در کلاس مان یکی از شاگردان زرنگ محسوب می شدم چون مطالعه بیشتر داشتم

    و از طرف هم فرد فاقد اعتماد به نفس بودم و این جاها نیاز به تغیر داشتم

    و رفتم در کلاس های آموزش فن بیان و سخنرانی اشتراک کردم آموزش دیدم و هر روز تغیراتی بهتری را در درونم شاهد بودم

    وارد کارهای رادیویی شدم

    دراوایل سختی های خودش را داشت اما من مقاوم تر از آن بودم و تجربیات خوبی را کسب کردم

    بدلیل مطالعات که داشتم از طرف مدیریت بخش خبری برایم پیشنهاد شد که در آن بخش هم همکاری داشته باشم

    و من قبول کردم و شروع بکار کردم بعنوان گزارشگر خبری و در این بخش هم تغیراتی قابل ملاحظه را شاهد بودم

    و تجربیات خلی مناسب را کسب کردم

    و بعد از مدت های زیادی به این نتیجه رسیدم که این بخش و این کار مورد علاقه من نیست و با نگرش من سازگاری ندارد و خودم انصراف دادم از آنجا و بیرون شدم درحالیکه آنها خلی علاقمند بودند که من آنجا مصروف بکار باشم

    و بعد از مدتی در یک شرکت خصوصی در بخش حسابداری مشغول بکار شدم

    درحالیکه در این بخش هیچ تجربه ای نداشتم اما با علاقمندی این پیشنهاد را پذیرفتم و شروع بکار کردم

    تجربیات خلی خوبی را در این بخش هم بدست آوردم

    و از زمانیکه خودم علاقمند شدم که تغیرات و تحولی را در زندگیم خلق کنم اکثرا از تغیرات استقبال کرده ام و قبل از آن مرحله زندگیم همیشه از تغیر کردن هراس داشتم

    اما زمانیکه با استاد عباس منش و سایت خوب شأن آشنایی حاصل کردم با علاقمندی به سمت تغیرات رفته ام و نتایج های خلی خوبی را کسب کرده ام

    من از همین چند فایل قبلی ذهنیت قدرتمند کننده و محدود کننده خلی استفاده های خوبی را کردم

    چون من این تمرینات خودم را در دفتر چه نوشتم و به کمک خداوند شروع به اجرا و عملی کردن این تمارین کردم خلی خوب نتیجه ها حاصل شده و خلی مرا مشتاق ساخته که این رویش ها نتیجه می دهد

    حالا بشتر قانون را باور می کنم و‌ اشتیاق مرا برای تغیر کردن و‌ رشد و پیشرفت در زندگیم افزایش داده است و‌خلی خوشحال و سپاسگذار خداوند متعال هستم

    استاد خوب و عزیزم از شما خلی ممنون هستم که این چنین فایل های بسیار زیبا و تاثیرگذار را آماده ساخته و با ما نیز شریک می سازید

    خداوند خوب و مهربانم را خلی سپاسگذارم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    خدای خوبم بسیار ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: